طاغوت درون (نفس اماره) خطرناکترین طاغوتهاست «ان النفس لأمارة بالسوء الا ما رحم ربی»
پس چون وارد منا میشود اوّلین عملی که باید انجام دهد، رمی جمره عقبه است که شاید اشاره به طاغوت بزرگ؛ یعنی نفس اماره باشد، رمی جمره عقبه؛ یعنی طرد نفس اماره، یعنی پایمال کردن هوا وهوس؛ «وارم الشهوات والخساسة والدنائة والذمیمة عند رمی الجمرات.»
آنگاه اگر با رمی جمره عقبه پای بر نفس اماره گذارد، قدم بعدی، مقام وصل ولقاء است؛ زیرا میان بنده و خدا یک قدم بیش فاصله نیست، اگر بنده از هوا و هوس گذشت واین گام بلند را طی کرد گام بعدی گام عزم به سوی مقام لقاست. حاجیان در آن روزها که در وادی منا، رحل اقامت افکندهاند باید که رمی جمرات سهگانه کنند واین یعنی طرد طاغوت درون (نفس اماره) طاغوت برون از شیاطین جنی (ابلیس و اعوان او) وشیاطین انسی (دشمنان دین وانسانیت)، از اینرو رمی جمراتِ ثلاث، طرد همه طاغوتها واعلام جنگ وستیز بیپایان با آنهاست.
10- ذبح قربانی؛ قربانی سنتی است که تنها از تقوا پیشگان، پذیرفته میشود «اذ قرّبا قرباناً فتقبل من أحدهما و لم یتقبل من الآخر»
و آن رمز گذشت و فداکاری در راه محبوب و رمز محبت و عشق است؛ چراکه به گاه قربانی نمودن، حاجی سالک حنجره هوای خویش و طمعش به مردمان را پاره میکند؛ «و اذبح حنجرتَی الهوی و الطمع عند الذبیحة.»
قربانی در منا زنده کردن خاطره بزرگ حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل- علیهما السلام- نیز هست، آنگاه که از سوی محبوب خطاب به ابراهیم- ع- امر آمد که جوانت را در منا ذبح کن و آن حضرت امر محبوب را به فرزندش حضرت اسماعیل- علیه السلام- گوشزد کرد و او با کمال رغبت پذیرفت؛ «یا ابت افعل ما تؤمر»
و هر دو با کمال شوق و عشق، تا سر حد ذبح جلو رفتند، و آنگاه از سوی محبوب ندا آمد که از امتحان پیروز بدر آمدید؛ «قد صدّقت الرؤیا.»
11- حَلْق یا تقصیر؛ تراشیدن سر یا اصلاح سر و صورت؛ یعنی تراشیدن باقیمانده کدورتها، رذالتها و اصلاح دل از زنگار منیّتها و خودیّتها؛ زیرا سالک هرچه خودسازی کند، باز باید بداند که ریشههای رذالت تا عمق جان وی را فرا گرفته است. از اینرو، پس از تراشیدن سر یا اصلاح سر و صورت، که رمز ریشهکن کردن صفات رذیله است، اگر حاجی سالک از منزل تخلیه نگذشته باشد باید بداند که در این امتحان الهی پیروز نگشته است، گرچه رفع تکلیف از
ص: 48
او شده باشد. در باب تقصیر، پیش از این سخن گفتیم.
12- طواف نساء؛ بواسطه حلق یا تقصیر، آنچه برای حاجی حرام بوده حلال میشود، جز بوی خوش و تمتع از غریزه جنسی، و تحلیل این دو متوقف بر آن است که از منا به سوی خانه خدا بازگردد و طواف و نماز طواف و سعی بین صفا و مروه و در پایان طوافی بنام طواف نساء بجای آورد، آنگاه بوی خوش و تمتع از غریزه جنسی نیز بر او حلال میشود و شاید رمز آن این است که سالک هرچه از نظر مقام و منزلت بالا باشد و به مقام تجلیه و لقاء نیز رسیده باشد، تسلط او بر غریزه جنسی، احتیاج به مقام بالاتر و عنایت افزونتر دارد؛ «و لقد همت به و هم بها لو لا ان رأی برهان ربه»
(1)یوسف صدیق- علیه السلام- که در امتحانات الهی یکی پس از دیگری کسب توفیق نمود امّا در برابر غریزه جنسی، احساس ناتوانی میکند و میگوید:
این خدا بود که مرا نجات داد نه خودم، و اگر او نبود در امتحان، بازمانده بودم «و الا تصرف عنی کیدهن اصب الیهن و اکن من الجاهلین»
(2)بنابراین طواف نساء درس آموزندهای است برای همه سالکان و بویژه جوانان.
13- زیارت مدینه؛ پس از اتمام، مکمّل اعمال سالکان، تشرف به مدینه منوره و زیارت مرقد پیغمبر اکرم و حضرت زهرا و ائمه بقیع- علیهم السلام- است و حج بدون زیارت آنان ناقص و نظیر تمسک به قرآن منهای ولایت است، از این جهت در روایات اهل بیت- علیهم السلام- وارد شده است که زیارت مدینه منوره، اتمام حج است.
(3) در قرآن شریف از توسل به اهل بیت- علیهم السلام- با عنوان «ابتغاء الوسیلة الی اللَّه تعالی» یاد شده است؛ «یا ایها الذین آمنوا اتقوا اللَّه و ابتغوا الیه الوسیلة»
(4)و از برترین توسلات، دعا و استغفار در مراقد و مزارات مطهر آنان است، که در حقیقت دعا و استغفار در محضر آنهاست و از موارد ویژه استجابت دعا و آمرزش گناهان عرض و انجام این اعمال در محضر منوّر آن حضرات است: «و لو انهم اذ ظلموا انفسهم جاءوک فاستغفروا اللَّه و استغفر لهم الرسول لوجدوا اللَّه تواباً رحیماً»
(5)و از این جهت در روایات اهل بیت- علیهم السلام- سفارش بسیاری بر زیارت قبور اهل بیت شده است؛ از جمله: حضرت زهرا- سلام اللَّه علیها- فرمودند: هر که سه روز حضرت رسول- سلام اللَّه علیه- را زیارت کند، بهشت برای او واجب میشود
(6) و نیز در روایتی از حضرت رضا- ع- میخوانیم که: «زیارت حضرت رسول، زیارت
1- «آن زن قصد یوسف را کرد، و او نیز- اگر برهان پروردگار را نمیدید- قصد وی را مینمود.» یوسف: 24
2- «و اگر مکر و نیرنگ آنها را از من بازنگردانی، قلب من به آنها متمایل میگردد و از جاهلان خواهم بود.» یوسف: 33
3- وسائل الشیعه، ج 10، ص 254 و 255
4- «ای کسانی که ایمان آوردهاید، پرهیزکاری پیشه کنید و وسیلهای برای تقرب به خدا انتخاب نمایید.» مائده: 35
5- «و اگر این مخالفان هنگامی که به خود ستم میکردند و فرمانهای خدا را زیر پا میگذاردند به نزد تومیآمدند و از خدا طلب آمرزش میکردند و پیامبر هم برای آنها استغفار میکرد، خدا را توبهپذیر و مهربان مییافتند.» نساء: 64
6- وسائل الشیعه، ج 10، ص 287
ص: 49
خداست»
(1) و یا در روایت دیگری از امام صادق- ع- آمده است که: «برای هر امامی بر ذمّه پیروانش، عهدی است و به تحقیق، زیارت قبور آن امامان، از نهایت وفاداری شیعیان بدان عهد است، پس هر آن کس که ائمه- علیهم السلام- را- در حالیکه راغب در زیارت آنان باشد- زیارت کند، آن امامان، در روز جزا شافعان وی خواهند بود.
(2) و مراعات چند چیز برای زائرانی که به این توفیق عظیم رسیدهاند ضروری است:
1- توجه به این که در محضر آنان هستند، و گفتار و کردار و افکار و نیات آنها در محضر آنها؛ «قل اعملوا فسیری اللَّه عملکم و رسوله و المؤمنون»
(3)از این جهت باید با دلی پاک و ضمیری خالص و با ادب در گفتار و کردار و پس از اجازه خواستن، وارد حرم مطهر شوند؛ «یا ایها الذین آمنوا لا تدخلوا بیوت النبی الا أن یُؤذن»
(4)و شاید بلند خواندن زیارت حتی در آنجا سزاوار نباشد چه رسد به گفتگو با دیگران؛ «لا ترفعوا اصواتکم فوق صوت النبی»
(5)و ادب در ایستادن و نشستن باید مراعات شود؛ نظیر کسی که در محضر آنها مینشیند.
این آداب از آنروست که رسول اکرم و ائمه- علیه الصلوة و السلام- اصدق مصادیق انسان کاملند و انسان کامل همواره زنده و شاهد است و از اینرو در محضر انور آنان به هنگام اذن دخول میخوانیم: «و اعلم ان رسولک و خلفائک- علیهم السلام- احیاء عندک یرزقون، یرون مقامی و یسمعون کلامی و یردّون سلامی و انک حجبت عن سمعی کلامهم و فتحت باب فهمی بلذیذ مناجاتهم ...»
(6) 2- آمادگی برای رفتن به حرم، برای گرفتن فیض؛ به عبارت دیگر آمادگی برای وصل، چنانکه از علامه مجلسی- قدس سره- نقل شده است که پس از تشرف به نجف اشرف، پیش از زیارت قبر مطهر امیر مؤمنان، برای آمادگی، روزها را در وادی السلام نجف در مقام قائم- عج- و شبها را در رواق مطهر حرم، به ریاضت مشغول شده و پس از مدتی با آمادگی به زیارت قبر مطهر نائل گشته است.
3- توجه به این که گناه مخصوصاً حق الناس موجب دل آزردگی اهل بیت- علیهم السلام- است و این مضمون که هر گونه ستم به شیعیان ما در حکم ظلم به ماست، به صورت متواتر در روایات وارد است.
1- وسائل الشیعه، ج 10، ص 255
2- وسائل الشیعه، ج 10، ص 253
3- «بگو عمل کنید، خداوند و فرستاده او و مؤمنان اعمال شما را میبینند.» توبه: 105
4- «ای کسانیکه ایمان آوردهاید وارد خانههای پیامبر نشوید مگر با اجازه» احزاب: 53
5- «صدای خود را فراتر از صدای پیامبر نکنید.» حجرات: 2
6- «و من یقین دارم که رسول و خلفای تو در نزد تو زندهاند و روزی داده میشوند، مقام مرا مینگرند و کلام مرا میشنوند و سلام مرا پاسخ میدهند و اینک تو بر گوش من از کلام آنان پرده افکندهای ولی باب التذاذ از مناجات با آنان را بر رویم گشودهای.» در اذن دخول حرمهای شریف، کتب ادعیه.
ص: 50
جهت خشنود ساختن اهل بیت- علیهم السلام- به واسطه تصمیم جدی بر این که تا بتواند کمک و اعانت به همنوعان و بویژه شیعیان را ترک نکند و تصمیم جدی بر این که ظلم و اجحاف به دوستان آنها نداشته باشد و با این توبه و تصمیم وارد حرم شود.
4- همت او در زیارات بلند باشد، فقط به خواستن حوائج دنیوی یا اخروی اکتفا نکند بلکه این گونه حوائج را به خود آنها واگذارد، «علمهم بحالنا حسبنا من سؤالنا» بلکه همت او این باشد که از نور آنها منوّر شود. از ولایت تکوینی آنها در جهت عروج استفاده کند؛ زیرا کسی میتواند به مقام فنا و لقاء برسد که دارای چند چیز باشد؛ بُراق برای عروج، زاد و راحله برای راه، راهنما برای گم نشدن و رسیدن به مطلوب و نور برای استفاده کردن از آن در ظلمتها.
براق این راه برای انسان بُعد ناسوتی اوست که به آن جسم میگویند لذا قرآن برای تقویت این براق سفارش کرده است؛ «و ابتغ فیما آتاک اللَّه الدار الآخرة و لا تنس نصیبک من الدنیا.»
(1)زاد و راحله؛ تقوا و روح خدا ترسی است که از دیدگاه قرآن بهترین توشه است؛ «تزوّدوا فان خیر الزاد التقوی.»
(2)و نور این راه، که انسان را از ظلمتها نجات میدهد، قرآن است؛ «قد جاءکم من اللَّه نور و کتاب مبین.»
(3)و راهنما، اهل بیت- علیهم السلام- هستند که بدون آنها هیچ موجودی به کمال نخواهد رسید و هیچ انسانی به مقام وصل نائل نخواهد شد.
و در طریق سیر و سلوک نیز افرادی که از این راهنما استفاده نکردند، بجای وصل برای آنها قطع حاصل شد و بجای هدایت، در ظلمات ضلالت گرفتار شدند و از نظر قرآن اهل بیت- علیهم السلام- و در زمان ما قطب عالم امکان و محور عالم وجود و واسطه بین غیب و شهود حجة بن الحسن، المهدی الموعود- عج- هدایت این راه را به عهده دارند؛ «و جعلناهم ائمه یهدون بامرنا.»
(4)بنابر این، توسل هم یک امر لازم است و بهترین توسلات زیارت قبور مطهر آنهاست.
1- «در آنچه خدا به تو داده، سرای آخرت را جستجو کن و بهرهات را از دنیا فراموش نکن.» قصص: 77
2- «زاد و توشه تهیه کنید که بهترین زاد و توشه، پرهیزکاری است.» بقره: 197
3- «از طرف خدا نور و کتاب آشکاری به سوی شما آمد.» مائده: 15
4- «و آنها را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما مردم را هدایت میکردند.» انبیا: 73
ص: 51
منزل سوم: سیر من الحق الی الخلق
این منزل با بازگشت از مکه و مدینه به وطن آغاز میگردد و در این منزل مسؤولیت، مشکلتر از منزل اول و دوم است؛ زیرا در این منزل وظیفه سالک، وظیفه پیامبران الهی است چرا که حاجیان سالک، اینک باید به تبلیغ رسالتهای الهی در میان دیگر مردمان بپردازند و این، عین وظیفه انبیا است؛ «الذین یبلّغون رسالات اللَّه»
(1)در منزل اول و دوم «خود سازی» بود و در این منزل «دیگر سازی» است، و دیگر سازی گرچه متوقف بر خودسازی است اما به اندازهای مشکل است که پیامبر گرامی فرمود: «شیّبتنی سورة هود لمکان قوله: فاستقم کما امرت و من معک»؛
(2) «سوره هود مرا پیر کرد چرا که در این سوره آمده است تو و «یارانت» باید استقامت کنید.»
خودسازی (فاستقم کما امرت) در سوره شوری نیز آمده است
(3) ولی آنچه ریش و محاسن پیامبر- ص- را سفید کرد، دیگرسازی (و من معک) است.
حاجی سالک پس از بازگشت از مکه و مدینه، باید آنچه از آنجا به سوغات آورده است (خودسازی) عملًا به دیگران تزریق کند، گفتار و کردار و روش و منش او سرمشق برای دیگران باشد و این بهترین هدیه او برای دیگران است. حاجی سالک باید با اهتمامش به فرائض دینی و بویژه نماز، آن هم در مسجد با جماعت، اهمیت این عبادت بزرگ را به دیگران بفهماند، آن حاجی که در وقت نماز غفلت از نماز دارد و مشغول امور دنیا است، قطعاً از حج بهرهای نبرده است و قرآن با وی به خطاب عتابآمیز، سخن میگوید؛ «فویل للمصلین الذین هم عن صلوتهم ساهون.»
(4)و نیز آن حاجی که پس از حج تارک خمس باشد، نه فقط حاجی نیست بلکه از نظر قرآن، هم مشرک است و هم کافر؛ «فویل للمشرکین الذین لا یؤتون الزکوة و هم بالآخرة هم کافرون»
(5)و همچنین بانوان حج گزارنده، پس از بازگشت از حج، باید در حجاب، اسوه و الگوی دیگران واقع گردند.
مرد و زن حاجی باید اخلاق اسلامی را در خانه و در میان مردم عملًا تبلیغ کنند و عفو و گذشت و ایثار و فداکاری، شعار آنها باشد و به دیگران روش «دیگر گرایی» را که در قرآن بدان سفارش اکید شده است بیاموزند؛ «لینفق ذو سعة من سعته و من قدر علیه رزقه فلینفق
1- « پیامبران پیشین کسانی بودند که تبلیغ رسالتهای الهی میکردند.» احزاب: 39
2- الدر المنثور، ج 3، ص 320
3- شوری: 15
4- «پس وای بر نمازگزارانی که نماز خود را به دست فراموشی میسپارند.» ماعون: 4 و 5
5- «وای بر مشرکان، همانها که زکات را ادا نمیکنند و آخرت را منکرند.» فصلت: 6 و 7
ص: 52
مما آتاه اللَّه»
(1)پس به راستی که این منزل سوم، بسیار مشکل است ولی پاداش آن نیز بهمان اندازه بالاست؛ «من احیاها فکأنما احیی الناس جمیعاً» (2)از اینرو، سالک پس از طی منزل اول و دوم، نکتهای را که باید در منزل سوم در نظر داشته باشد، آن است که اینک حساب وی در نزد خدا و اهل بیت- علیهم السلام- و نیز دیگر مردمان، غیر از حساب عموم مردم است و با چشم دیگری نگریسته میشود.حضرت آدم- علیه السلام- ترک اولائی بیش نکرد ولی چون از خواص بود و چون آن ترک اولا سزاوار روح مقدس وی نبود، با خطاب عتاب آمیزی؛ «اهبطوا بعضکم لبعض عدو»(3)از آن مقام عالی (بهشت) به این مقام دانی (دنیا) سقوط کرد و نیز حضرت یوسف صدیق- ع- با آن مقام و منزلت، برای آن که در زندان متوسل به غیر از خدا شد، قریب ده سال زندان او ادامه یافت؛ «فلبث فی السجن بضع سنین» (4)پس اگر سالک حج گزارده به وسیله عمل ناروایش ابهت حج را در میان مردم بیرنگ یا کم رنگ کند، گناه او به اندازهای بزرگ است که معلوم نیست موفق به توبه شود.قرآن در مورد چنین حاجی و زائری میفرماید: او نظیر کسی است که همه مردم جهان را کشته باشد! «من قتل نفساً بغیر نفس او فساد فی الارض فکأنما قتل الناس جمیعا» (5)این است که امیر مؤمنان حج را «آزمونی بزرگ و امتحانی سخت و آزمایشی روشنگر و پاکسازیی رسا و خالص کننده» میشمارد. (6) و از حضرت صادق- ع- منقول است که پس از برشمردن اسرار حج که ما در ضمن مطالب گذشته از آن استفاده جستیم، میفرماید:«و استقم علی شروط حجک هذا و وفاء عهدک الذی عاهدت به مع ربک و اوجبته الی یوم القیامة» (7) پس از حج گزاردن بر اسرار و مراتب و منازل آن که در سفر سلوکیات، به چنگ آوردهای، و نیز بر وفای عهدی که در آن سفر روحانی و عرفانی با خدای خود، برقرار کردهای، استقامت پیشه کن و تا روز قیامت بر آنها پایدار باش.
1- «آنها که امکانات وسیعی دارند باید از امکانات وسیع خود انفاق کنند و آنها که تنگدستند از آنچه که خدا بهآنها داده انفاق نمایند.» طلاق: 7
2- «و هر کس انسانی را از مرگ رهایی بخشد، چنان است که گویی همه مردم را زنده کرده است.» مائده: 32
3- «همگی به زمین فرود آیید در حالی که بعضی دشمن دیگری خواهید بود.» بقره: 36
4- «چند سال در زندان باقی ماند.» یوسف: 42
5- «هر کس انسانی را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روی زمین بکشد، چنان است که گویی همه انسانها را کشتهو هر کس انسانی را از مرگ رهایی بخشد، چنان است که گویی همه مردم را زنده کرده است.» مائده: 32
6- نهج البلاغه، خطبه قاصعه.
7- مصباح الشریعه، باب 22