باری، شب نهم ذی حجه 1415 ه. ق./ 19/ 2/ 1374 ه. ش. برای این که به «عرفات» روی آوریم، اندک وسائلی که در ایام وقوفِ به عرفات و مشعر و منا مورد نیاز مینمود فراهم آورده، برای ادای مراسم حج تمتع بر آن شدیم که در مسجدالحرام محرم گردیم. پس از احرام، شب را در منزل بیاسودیم و بنا شد ساعت پنج بامدادان توسط چند اتوبوس روباز- که به همت کارکنانِ شریفِ سازمان حج در خیابانِ جنبِ بعثه مقام معظم رهبری رده شده بودند- راه عرفات را در پیش گیریم تا با ایجاد روزنههایی جدید- با وقوف و درنگ اندیشمندانه- در قلوبمان (فراسوی عرفان و شناختی کارساز از رهگذر مطالعه آفاق و انفس) خویشتن را بازسازی کنیم.
آری به سرزمینی درآمدیم که به «عرفات» نامبردار است با بیابانی چون عرصاتِ محشر، که حاجیانی پیاده یا سواره بودند، و پیادهها گروهی بدون محموله و عدهای کوله باری سنگین بر سر نهاده و احیاناً کودکانِ شیرخواری بر پشت خود- که سرهای این کودکان به گردنشان در میان چادر و پارچهای سبد مانند از تنه آنها آویخته بود- یا در حال خواب به سر میبردند و یا با نگاههای معصومانه، اطراف و جوانب را میپاییدند و آنچه میدیدند چیزی عایدشان نمیگشت جز آن که قهراً برکاتی از این رهگذر نصیبشان میشد، بی آن که درک کنند در چه راه مقدسی بر روی دوشِ مادر ره میسپارند.
این جمعیت انبوه به سان سیل خروشان در سوی عرفات؛ یعنی سرزمینی آهنگ مینمودند که شماری از واقفان این سرزمین سایهبانی جز چادر نیلگونِ آسمان- که غبارآلوده و افسرده به نظر میرسید- پناهگاهی برای مصونیت از تابش آفتاب سوزان در اختیار نداشتند. آری آسمان عرفات فسرده خاطر بود از آن رو که نیای بزرگوار و خورشید سرگردانِ قطب دائره امکان حضرت ولی عصر- عجل اللَّه تعالی فرجه الشریف- یعنی حضرت سیدالشهدا ابا عبداللَّه الحسین- علیهالسلام- با یاران وفادارش در این پایگاه مقدس درنگی بس شگرفت داشته و از آنجا سرانجام، راه عرفات به کربلا منتهی گشت، و واقعهای از پس این درنگ، در کربلا روی داد که به قرآن واسلام جان تازهای بخشید. حضرت سیدالشهدا- ع- با دعایی که در میان جمع خاندان و یارانش در عرفات زمزمه میکرد چهره عرصه وجود و هستی را ترسیم میفرمود، و سیمای جان و جهان و گردونها و گرداننده آنها را چنان زیبا و دلانگیز و راهگشا به تصویر کشیدند که بایسته است همه واقفانِ سرزمینِ عرفات چنان
ص: 193
دعایی را از جان و دل بر زبان آورده، عظمت و قدرت حضرت باری (تعالی) را با جمال و جلال و شکوه و همه اوصافش باز یابند تا شوقِ دیدارِ حق درآنان پدید آید؛ و با توجه به مضامین این دعا، خدای متعال را با معاینه دل ازرهگذر این دعا میتوان به خوبی رؤیت کرد، آنهم در بیابان عرفات، در فضایی باز و رهیده از هر گونه عوامل سرگرم کننده دنیاوی که در چنین جوّ و محیطی آفریدگار جهان هستی را به وسیله خود او میتوان شناخت. در بخشی از دعای عرفه، حضرت سیدالشهدا- علیهالسلام- با بیانی بسیار جالب و دلانگیز «برهان صدیقین» را به طرزی بسیار گویا و رسا به ما ارائه میفرماید.
نگارنده به مناسبت سالگرد شهادت شاهدی از شهود حق، مرحوم آیة اللَّه شهید بهشتی- رضوان اللَّه تعالی علیه- مقالتی نگاشتم که بندهایی کوتاه از دعای عرفه- با شرح مرحوم سید خلف حویزی- را در این مقاله مورد استناد و اقتباس قرار دادم؛ اما چون این مقاله نسبتاً مفصل و گسترده است و در یادنامه مرحوم شهید مظلوم آیة اللَّه بهشتی- طاب ثراه- به طبع رسیده، و اکثر شیفتگانِ این شهیدِ مظلوم را به یادنامه مذکور دسترسی نیست، خلاصه بخشی از این مقاله را- که با دعای عرفه پیوند دارد- در اینجا میآورم:
در بخشی از دعای شریفِ عرفه آمده است:
«الهی تردّدی فی الآثار یوجب بعد المزار، فاجمعنی علیک بخدمة توصلنی الیک. کیف یستدلّ علیک بما هو فی وجوده مفتقر الیک. أیکون لغیرک من الظهور ما لیس لک حتی یکون هو المظهر لک. متی غبتَ حتی تحتاج الی دلیل یدلّ علیک. ومتی بَعُدْتَ حتی تکون الآثار هی التی توصل الیک، عمیت عین لا تراک علیها رقیباً و خسرت صفقةُ عبدٍ لم تجعل له من حبک نصیباً.»
در توضیح این بخش از دعای آن حضرت، میتوان چنین قلم را بر صحیفه رقم زد که به خداوند متعال عرض میکند:
بار خدایا! اگر توجه خود را در بررسی آثار قدرت و دستآوردهای صنع تو معطوف سازم، و یک به یک آنها را تحت مطالعه و مداقه قرار دهم تا تو را شناسایی کنم، همین امر موجب میشود که راه برای وصول به تو و دیدارِ تو دور و دراز گردد.
سیدالشهدا- علیهالسلام- عرض میکند: خدایا! ای محبوب و مطلوب من! اگر خویشتن را برای شناخت تو در آثار و دستآوردهای متکثر و آیات متنوع تو سرگرم سازم و در لابلای شاخههای به هر سو پر کشیده آثار صنع تو به این سو و آن سو
ص: 194
کشانده شوم موجب میگردد از مؤثر؛ یعنی تویی که اینهمه آثار را پدید آوردی به گونهای ناخوشآیند، دور و بیگانه گردم. و این کار چنان است که واقعیتِ مشهود را رها سازم و برای جستجو و یافتن آن به سراغ نشان و اثرش به تکاپو برآیم و یا چنان است که از یقین روی گردانم و از پی خبر و گزارشِ از یقین، تلاش خود را به کار گیرم؛ و در نتیجه در پایگاهی از خیال محض به سر برم که به هیچوجه مرا به دلیلی قاطع رهنمون نیست، و در میان فضایی از گمانها و احتمالات سرگردان شده که راه را فراسوی من در رسیدن به محبوبم مسدود سازد؛ زیرا وقتی دستآوردهای جالب و شگفتانگیزِ آفریدگار در دسترس احساس و تفکر کسی قرار گیرد سزا نیست نردبان احساس و اندیشه را هدف قرار دهد، و بر آن، بالا و پایین رود تا فقط درباره نظم و ترتیب و کیفیت ترکیب این آفریدهها نیروی تفکر خود را محدود کرده و اندیشه خود را در ماهیت آنها راکد وایستا سازد؛ بلکه باید بپوید و از این نردبان فکر و استدلال فراتر رود تا آورنده و سازنده آن را شناسایی کند، و دل به محبت کسی ببندد که آنها را آفریده و لباس زیبای هستی را بر اندامشان پوشانده و به گونهای این حقیقت را دریابد که چهره حق را با گستره فراگیرش در تمام آفاق- علیرغم کثرات و اختلافِ صور و نگارههای آثارش- کشف و شهود نماید.
حضرت سیدالشهدا- علیهالسلام- آن گاه عرض میکند: «فاجمعنی علیک بخدمة توصلنی الیک»؛ «مرا در حضور خویش به خدمتی فرمان ده که راه وصول به تو را بر من هموار سازد.»
سپس عرض میکند: «کیف یستدل علیک بما هو فی وجوده مفتقر الیک»؛ «چگونه میتوان به چیزی- به آثاری که در وجود خود به تو نیازمند است- بر وجود تو استدلال کرد؟» (وجود تو خود دلیل بر هستی تو است: یا من دلّ علی ذاته بذاته؛ آفتاب آمد دلیل آفتاب)
از این سخن به این نتیجه میرسیم که وجود حضرت باری (تعالی) پدیدارترین وجود در عالم هستی است؛ چرا که آن حضرت به خدا عرض میکند: «أیکون لغیرک من الظهور ما لیس لک حتی یکون هو المظهر لک»؛ «آیا غیر تو (یعنی آثارت) دارای آنچنان ظهوری است که در تو چنان ظهور نباشد تا بخواهد ظهور تو را وانمود سازد؟»
(هر چند میباید از قانون استدلالِ به آثار در گشودن راه به سوی مؤثر بهره جست؛ امّا اگر صرفاً خود را به این نحو استدلال محدود سازیم، راهی بسیط و سطحی و ساده و فاقد عمق را در پیش گرفتهایم، و از برهان صدیقین بهرهای عائد ما نخواهد شد، بهرهای که ژرفبینان را از آن نصیبی هست) لذا سیدالشهدا- که جان عالم را به
ص: 195
رؤیت و شهود کشیده- به خدا عرض میکند: «متی غبتَ حتی تحتاج الی دلیل یدلّ علیک»؛ «کی و در چه زمانی از تیر رس رؤیت دل پنهان بودی تا به دلیلی نیاز باشد که بر تو رهنمون گردد (هدف حضرت سیدالشهدا- علیهالسلام- در این سخن آن است که ظهور وجودِ حق به گونهاست که به هیچگونه دلیلی- که او را اثبات کند- نیازی ندارد؛ زیرا دلیل عبارت از ترتیب مقدمات معلوم و عناصر شناخته شده ذهنی برای رسیدن و بازیافتن مجهول تصوری و یا تصدیقی است؛ و نتیجه آن معلوم شدن یک امر ناشناخته و مجهول میباشد. اما اگر چیزی از لحاظ کمالِ ظهور و آشکار بودن در منتهای درجه باشد- که هیچ چیزی پدیدارتر و روشنتر از آن قابل تصور نباشد- و حتی روشنتر از این قضیه باشد که فیالمثل بگوییم: «آسمان بالای سَرِ ما، و زمین زیر پای ما است» قطعاً در چنین جایگاهی در اثبات سخن خود به دلیلی نیاز نداریم، و استدلال ما هذیانی بیش نخواهد بود. علی هذا برای وصول به معرفت حق- که هیچ چیزی آشکارتر و روشنتر از آن نیست- نیازی نداریم که از رهگذر استدلالِ به آثارِ آن، او را شناسایی کنیم.
آری اگر انسان به مرحلهای از عرفان نائل گردد، و چشم بصیرتِ او در سوی واحدِ «دیّان» نشان رود، در چنین پایگاهی تکلّفات دلیل و برهان دچار سقوط گشته و ارزش و اعتبار خود را از دست مینهد؛ بویژه اگر دیدگان بصیرتش با چنین گوهرهای درخشانی از این دست سخن که از کان و معدنِ عصمت و طهارت- معدنی که سرشار از حکمت و فصلالخطاب است- روشن گردد.)
لذا حضرت سیدالشهدا- علیهالسلام- همانگونه که خداوند متعال فرموده است: «و نحن أقرب الیه من حبل الورید» به خدا عرض میکند: «تو کی و در چه برههای از زمان از ما دور بودی که آثار تو را مانند نابینایی، عصای خود قرار داده تا به مدد عصاکشِ آثار صنع تو به تو دست یابیم «و متی بَعُدْتَ حتی تکونَ الآثار هی التی توصل الیک» بنابر این سزا است که حضرت سیدالشهدا عرض کند: «عمیت عین لا تراک علیها رقیباً»؛ «آن دیدگانی که تو را مراقب خود نمیبیند کور باد» «و خسرت صفقة عبدٍ لم تجعل له من حبک نصیباً»؛ «خسران و زیانِ معامله و سوداگری، بندهای را است که تو از حب خویش نصیبی برای او مقرر نفرمودی.»
آری این دل است که بینایی را از دست مینهد، هر چند که چشمِ سرِ انسان به سان چهارپایان و دامها از کار نیفتاده است: «و لهم أعین لا یبصرون بها أُولئک کالأنعام»؛ «اینان را دیدگانی است که با رؤیت و دیدن، در درون و جانشان به سان «شرّ الدواب» انعکاس و انعطافی در رؤیت حق پدید نمیآید: «إنّ شرّ الدواب الصم البکم الذین لا یعقلون»؛ دیدگان آنها کور نیست؛ بلکه کوردلانی بیش نیستند؛
ص: 196
زیرا: «فانّها لا تعمی الأبصار ولکن تعمی القلوب التی فی الصدور.» آیا انسانی که حق را علیرغم این که هیچ چیز از آن آشکارتر نیست شهود نمیکند، احیاناً از دامها فروتر و گمراهتر نیست. و این دلها است بر اثر ترکتازی در هوس نمیتواند انجام وظیفه کند و از کار میافتد و انسان که با خدا در عالم «ذرّ» بیعت و صفقتی و معامله و مبادلهای را منعقد ساخته باید در مقام وفاداری و محبت و ادای وظیفه، پایمردی کند؛ ولی آن که از محبت خدا محروم است باید او را در زمره کسانی برشمرد که در تجارت و بیعت و داد و ستد خویش از سرمایه وجودش دچار ورشکستگی و زیانی غیر قابل جبران است.
این بود گزارش بسیار کوتاهی از بندی از دعای عرفه که بایسته است حاجیان در عرفات سراسر آن را زمزمه کنند تا ظهور حق را مزمزه نمایند، و کام جانشان شیرین گردد.
مراسم برائت در عرفات، در محضر قطب کائنات- عج-
سیل جمعیت به سان رودخانههایی- که آبشخور و منبع آن مکه مکرمه بود- در شاخههایی فائض و ریزان و روان بود، و این شعبهها و رودابههای زلال در صحرای عرفات به هم رسیده، و در چنین دشت و هامونی در کنار یکدیگر پایگاهی بس ارجمند را بازیافتند.
تلاوت آیاتی مبنی بر برائت از مشرکین در فضای عرفات طنین افکند، و سامعه بیدار دلان را نوازش میداد. این آوای الهی به ما نوید میداد که مراسم برائت را- با تدابیر هشیارانه و سنجیده نماینده مقام معظم رهبری- در پیش داریم. بغضی که بر قلب این گنجور قرآن کریم سنگینی میکرد با طلیعه این مقال: «اللهمّ إنّا نشکو الیک فقد نبیّنا و غیبة ولیّنا ...» باز شد و با آمیزهای از گریهای که به دشواری بر آن فائق میآمدند ناله و فغان از نهاد عاشقان محضر حضرت ولی عصر- عجل اللَّه تعالی فرجه الشریف- برآوردند و عقدهها گشودن آغاز کرد، و قطرات اشکی که بر گونهها به سان مروارید میلغزید این حقیقت را برای ما بازگو میساخت. هر چند مراسم برائت در کنار کعبه و در خود مکه- مراسمی که حج بدون آن ناتمام و نازا و سترون است- به اجرا در نیامده بود؛ اما حضورِ مداوم امامِ غایب و پنهان از دیدگانِ سر، و پدیدار برای چشمان تیزبین دل در این جایگاه مقدس چنان حاضران صحنه را دلگرم و امیدوار ساخته بود که سخنان پرمغز و دلنشین و عاطفه برانگیز حضرت آقای محمدی ریشهری- حفظه اللَّه تعالی- عرصه را برای بانگ و فریاد برائت از شرک و مشرکان بیهیچ
ص: 197
فتور و سستی و کاستی و دریغ آماده ساخت، فریاد مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل و برائت از مشرکین، محیط صحرای عرفات را به اهتزاز و جنبش واداشت، به گونهای که برای مدافعان شیطانِ بزرگ سراسیمگی به بار آورد، و هول و هراسی در نیروی انتظامی پدید آمد که هم از دخالت بیمناک بودند و هم وظیفه شرعیِ آنها ایجاب میکرد مانع از سردادن آوای توحید و برائت از شرک گردند؟! ساواکیهای افغانی فغان برمیآوردند که مسأله برائت ادامه دارد باید از استمرار آن پیشگیری کرد؛ اما آن افسران ارتشی میگفتند: «الآن خلاص!» بگو مگوی اینها با یکدیگر تا جایی پیش رفت که اجرای مراسم برائت به گونهای مطلوب پایان گرفته بود و مأموران دست از پا درازتر از تراکم حصاری که برای مُحرمان مَحْرَمِ بیتِ خدا ایجاد کرده بودند با پراکندن از یکدیگر، کاستند؛ هر چند از مراقبتهایی که با ترس و وحشت آنها توأم بود دست ننهادند، و تا آخرین لحظاتِ وقوفِ حاجیانِ جمهوری اسلامی ایران در عرفات آنان را کما بیش میپاییدند، و از ته دل آرزو میکردند بانگ «اللَّه اکبر»، «الموت لأمریکا» و «الموت لاسرائیل» بار دیگر تکرار نشود؛ چرا که عرش واشنگتن و اریکه گمارندگان چنان حرامیان بر اثر این فریادهای توحیدی به لرزه درآمده و پایههای حکومت شیطانی آنان در هم فرو میریزد. آیا واقعاً هیچ هدف دیگری برای چنین صد و حصری که مانع اظهار بیزاری از شرک و شیاطین جن و انس میباشد و مقصد و مقصود دیگری را میتوان جستجو کرد؟
رهبر بزرگوار و پیشوای فرزانه و بخرد ما فقیه اهل البیت حضرت آیة اللَّه العظمی خامنهای- متع اللَّه المسلمین بطول بقائه الشریف- که همواره رهیده از هر بیم و هراسی- جز خوف از خدا- میاندیشد، هر ساله چون امام راحل- قدس سره القدوسی- حج بیبرائت را کارساز نمیدانند؛ چرا که قرنها و سالها است این عبادت در این دیار که مهبط وحی توحیدی و آیات شرک ستیز است عملًا به اجرا درمیآید و با این که مسلمین در حرمین شریفین به هم میرسند و باید تجمع آنها هر ساله گرههایی از مشکلات آنان را بگشاید و آنها را در مقابل هر قدرتی جز خدا آسیبناپذیر سازد، همواره دشواری آفرینی آنان فزایندهتر میگردد و مسلمانکشی آنها در تمام سرزمینهای اسلامی با وضع بسیار دردناک و بیسابقهای گسترش یافته و حتی لحظه به لحظه این جنگ صهیونی- صلیبی، با مسلمین جهان بالا میگیرد و به بهانههای عجیبی مانع فروکش شدن آن میگردند. به راستی نباید از اسرائیل راجع به جنایاتش در فلسطین و لبنان و حتی در آلودهسازی و مسموم کردن جوّ زندگانیِ انسانیِ مردمِ
ص: 198
دنیا تبرّی جست و از آمریکای جنگ برافروز در هر نقطهای از کره خاکی- که هیچگاه از شیطنت در نسل کسی و تهاجم فرهنگی و تهاجمهای کلاسیک باز نمیایستد و چون کژدم، همواره نیشش همه اندام گیتی را تبدار و مسموم میسازد- در چنین فرصتی مناسب، برائت مسلمین از آنها علناً اعلام گردد و انگیزهای در مسلمین در رمی این جمره عقبه کره خاکی با چنین مراسمی پدید آید، و غولِ پیکر او را زیر سنگریزههای تنفر و انزجار خفه سازند.
جمهوری اسلامی ایران هر ساله بر سر آن است که توان و تلاش خود را به کار گیرد تا بیداردلانی از مسلمین که به دیار خود باز میگردند به بیدارگری دیگران قیام کنند، و چهره کریه و سیمای اشمئزازآور آمریکا و اسرائیل و اقمار سرگردانِ پیرامون چنین گرداب هائل و بلعنده اصول انسانی را به تصویر کشند، و سرانجام میدانیم نفرت از این جانور درندهخوی جهانخوار چون دایناسورِ عصر عتیق در زبالهدانیِ تاریخ مدفون خواهد شد، و تبار و نژاد این غول بیشاخ و دم به تباهی و نابودی خواهد انجامید.
همه مظاهر و شعائر حج رمز و راز و کلیدهایی است که راه را فراسوی سعادت و عزت و سرفرازیِ حاجیان میگشاید؛ متأسفانه غالباً به ظواهر این مظاهر و مراسم از سوی اکثر مسلمینِ بیخبرِ جهان بسنده میشود؛ و دل خوش میدارند که بر مطاف کعبه به گردش درآمدند، اما مطافِ دولتمردانِ حاکم بر آنها، استکبار جهانی است. به شعائر رویهای و سطحی سعی روی میآورند و قانعاند که این سعی را توانستند هفت بار در مسافتی حدود چند صد متر به کار گیرند؛ ولی مسافتها- علیرغم سعی و تلاشهای جانکاه در اوطانشان- به علت سیطره استکبار- به هدف نمیرسند، و محصول مساعی آنان در مادّه و معنا توسط آمریکای جهانخوار به یغما میرود.
در سایه لطف الهی و توجهات ویژه حضرت ولی عصر- عجل اللَّه تعالی فرجه الشریف- امسال از پی پایمردی حضرت حجةالاسلام و المسلمین جناب آقای محمدی ریشهری- أیده اللَّه تعالی لمزید السداد والصواب- پس از اجرای مراسم برائت در عرفات، حدود پنجهزار تن از مردم مقاوم و نستوه لبنان در روز دوازدهم ذی حجه در محلِ رمی جمره عقبه به نشانه تنفر از شیطان بزرگ دسته جمعی بانگهای بیدارگری سر دادند که جمعی از کویتیها نیز در تبعیت از آنها مراسم برائت را در زیر گوشِ سمبل استکبار شیطانی؛ یعنی جمره عقبه اجرا کردند، و مراسم حج حُجّاج شیعه در ارتباط با وقوف، با حِجاج و احتجاج
ص: 199
و برائت در عرفات آغاز شد، و در آخرین لحظه وقوف در منا با برائت پایان گرفت، و صلابت و شهامت نماینده محترم مقام معظم رهبری و قاطعیت ایشان، به اجرای مراسمی از برائت بارور گردید که امسال مردم لبنان نیز در این مهم سهمی را به عهده گرفتند، و مأموران را در جلوگیری از تظاهرات محروم و ناکام ساختند.
در طریق خیام منا تا رسیدن به محل رمی جمرات
مسألهای که سالها است فکرم را به خود مشغول ساخته مشکلاتی است که یا از ندانمکاری و یا دانسته و خواسته رهسپاران از خیام منا را تا محل رمیِ جمرات سخت گرفتار کندیِ کار و مشکلاتی غیر قابل اغماض میسازد؛ زیرا «طریقالمشاة» ها که با تونلها و سقفهای سایهافکن، و با کولرها که نسیمهای خنک نثار اندام تفتیده حاجیان میکند توسط گروه کثیری از حجاج که بساط خود را در مسیر راه مردم گستردهاند اشغال شده که آهنگیان رمی، راهِ بیسقف و زیر تابش سوزان آفتاب را بر چنین راهِ انباشته از جمعیتِ خوش نشین ترجیح میدهند. آری راههای دیگر نیز پر تراکم و خفقانآور است، و اتوبوسها و مینیبوسها و اتومبیلهای سواری آن هم در حالیکه ستاده بر جا با موتورهای روشن، دود گازوئیل و سرب را به مجاری تنفس و حلقوم راهیانِ جمرات نثار میکنند، و جمعیت آفتاب زده و خسته و فرسوده را ناگزیرِ از سیری کُند و لاکپشتوار و شکنجهآور میسازند، و وقتی به جمرات میرسند نیمهجان سراغ ستونها را میگیرند، و با عضلاتی از کار افتاده با سنگریزهها به سوی این ستونها نشان میروند، و باید همین راه پر زحمت و بس دشوار را در سوی چادرهای منا باری دیگر در پیش گیرند و مآلًا به سان «از جنگ برگشتهها» تاب و توانی برای وقوف و درنگی اندیشمندانه و راز و نیاز در خود نمییابند.
این غائله سوء و فرجام ناخوشآیند که وقوف در منا با آن مواجه است، و احیاناً تراکم اتومبیلهای متوقفِ در مسیرِ حرکت به سوی جمرات و هجومِ جمعیتِ درهم فشرده به سوی آن موجب مرگ و میرهای پیشبینی ناشده گشته، و حجاج را به فرسایشی غیر قابل تحمل مبتلا میسازد، برای چیست؟ مگر ضرورتی دارد که این اتومبیلهای غولپیکر با سر و صدای گوشخراش و دود و دمی خفقانآور و نیز اتومبیلهای خرد و کلان دیگر که در مسیر رمی، غالباً متوقفاند و راهبندانی نابخردانه و سفیهانه ایجاد میکنند وجود آنها در این مسیر
ص: 200
ضرورتی دارد؟ چرا از این کار نادرست و دیمی جلوگیری نمیکنند؟ و دهها هزار مردم تفتیده از حرارت آفتاب سوزان را رنج میدهند؟ جهنمی با فضای مسموم برای آنان فراهم میآورند؟
نکند تعمدی در کار باشد و از این رهگذر به سود دشمنان اسلام و مسلمین این صحنه را طراحی کرده و با تهیه تصویری از راهیانِ سراسیمه و هجمه آنان به یکدیگر چهره مراسم حج را ناخوشآیند و اشمئزاز آور وانمود سازند؟ خدا بهتر میداند انگیزه هر چه باشد این کار بسی نابخردانه و یا آلوده به غرض، صحنه بسیار زنندهای را در مورد حجاج برای بیگانگانِ کینهتوزِ نسبت به اسلام ترسیم میکند. سالها است این وضع سفیهانه و یا مغرضانه- علیرغم آن که آسیبها و ضایعاتِ آن آشکار است- ادامه دارد، و آمد و شد از خیام به جمرات یکی از مصائب و مصاعب فرساینده حجاج محترم است که آهنگ آنان در سوی جمرات با کراهتی شدید و با بیرغبتی- که مشکلاتی در مسیر رفت و بازگشتِ حجاج به وجود آوردهاند- انجام میگیرد.
خادمان حرم اگر به حرمت واقفانِ در حریمِ الهی وقعی میگذارند باید به این غائله سوء خاتمه دهند، و گرنه باید گفت: دست دشمنان اسلام از آستین خودی بیرون آمده تا چنین صحنههایی را برای از میان بردنِ حیثیت و آبروی مسلمین بیافرینند.
آفریقای جنوبی
یکی از افراد مقیم آفریقای جنوبی به نام «شهاب الدین حسین» که از علمای آن دیار به شمار میرفت روز سهشنبه 26/ 2/ 1374 ه. ش./ 16 ذی حجه 1415 ه. ق. نزد ما آمد.
و از تسلط فرهنگِ غرب بر نوجوانان پسر و دختر آن دیار شکوه داشت؛ و میگفت: وقتی فرزندان به سن بلوغ میرسند- اعم از پسر و دختر- آزادانه و بدون رضا و اذن پدر و مادر با جنس مخالف خود روابط جنسی برقرار میکنند که قهراً پدران و مادران مسلمان از این وضع سخت آزرده خاطرند و در نگرانی به سر میبرند.
میخواهیم بدانیم جمهوری اسلامی ایران با چه تدابیری توانست از این جریانِ ناخوشآیند- که با زندگانی اسلامی سازش ندارد- پیشگیری به عمل آورد (هر چند این روابط نادرست قبل از انقلاب آنچنان فراگیر نبوده است؛ لیکن در سطح محدود زندگانی غربزدهها جلب نظر میکرد و فی نفسه چشمگیر و برای متدیّنین ایرانی تحمل ناپذیر
ص: 201
مینمود.) به این صورت میخواست از شیوه و راه و رسمی که جمهوری اسلامی ایران در محو این روابط علنی و یا تقلیل آن در حد وسیعی بهره گرفته، اطلاعاتی کسب کند که چگونه آثاری از این شیوه نادرست در امالقرای اسلام مشهود نیست.
نامبرده میگفت حدود سی درصد از مردم آفریقای جنوبی مسلمان هستند، و یکی از نشریاتی را که برای اشاعه و ترویج اسلام در آنجا به چاپ میرساندند به ما ارائه داد. و از خود او نیز مقالهای در همین زمینه مورد بحث در این مجله دیده میشد. و میگفت هر چند مردم در آنجا آزاد هستند؛ اما پیروان مذاهب در مراجع قانونگذاری فاقد نفوذ نمیباشند؛ لیکن آزادی را که عرفِ این کشور و آداب و رسومِ غربی بر آنجا حاکم ساخته است ما از این وضع بسیار متأسف میباشیم.
به ایشان یادآور شدم تا زمانی که برکات انقلاب اسلامی در ایران سایه فرخنده خود را بر سر مردم نیفکنده بود، کما بیش این وضع، خانوادههایی را رنجه میداشت؛ اما وقتی که حکومت اسلامی در ایران جا افتاد، به شدت از چنین روابطی ناخوشآیند جلوگیری به عمل آوَرد. چنین وضعی که علنی صورت گیرد، به طور کلی از میان رفت، و سایه چنین صحنههای غیر مشروع و ضایعهآفرین از فضای ایران هر چند احیاناً در خفا به یکسو نهاده نشده؛ لیکن تحقیقاً در صحنه زندگانی مشهودِ مردم ایران به طور فراگیر هالههای تیره این روابطِ شوم و زیانبخش از محیط ایران سترده گشت.
البته این جریان، بازدهِ حکومت اسلامی است که در زوایای زندگانی اکثریت قریب به تمام مردم ایران نفوذ دارد؛ اما حکومت کشور شما حکومت اسلامی نیست؛ لذا باید برای از میان بردن و تقلیل چنین اوضاع و احوالِ خانمان برانداز و ویرانگر، تلاشی را آغاز کرد که باید از خانوادهها شروع نمود، و آنگاه عرصه فعالیت را تا سطح جامعه از طریق وسائط ارتباط جمعی گسترش داد، حتی دست کم از طریق مطبوعات تبلیغ کرد و باید بدین نحو کوششها به کار گرفته شود که:
باید خانوادهها، بویژه والدین از محبت و بذل عواطف نسبت به فرزندان اعم از ذکور و اناث به هیچوجه دریغ نورزند. و فرزندان خود را با پیوند عواطفی سرشارِ از مهر مشمولِ وابستگی عنایات خود قرار دهند تا ارتباط وثیقی در افراد خانواده به هم رسد، خلأی که فرهنگ غربی از نظر عواطف بدان دچار است و فرزندان خود را از محیط خانواده رَم میدهند،
ص: 202
قهراً این نوجوانان یا جوانان از پی پر کردن این خلأ از رهگذر روابط نادرست (دوست دختر، یا دوست پسر) برمیآیند. وقتی جوان یا نوجوان از خانواده رانده شود و حرارت غریزی نیز مزید بر علت گردد، پناهگاهی میجوید- که اگر چه از تار عنکبوت سستتر میباشد- و قهراً چون شکاری به دام شهوت افتاده، و گرفتار وضعی میگردد که نه تنها دوام و قوامی ندارد؛ بلکه مفاسد و خسرانهای غیر قابل جبرانی را برای زندگانی آنها به ارمغان میآورد.
بنابر این برای این که پیوندی استوار میان والدین و فرزندان پدید آید باید محیط خانوادگی از محبت متقابل و متبادل برخوردار باشد؛ در آن صورت فرزندان از خانواده نمیبرند، و رفتار آنها در مرأی و منظرِ آنها بوده و میتوانند به تدریج مسأله لزوم طاعت از والدین را- که ناظر روابط افراد با فرزندانشان هستند- در روحیه آنها نفوذ بخشیده، و آنان را بر آن داشت تا از روابطی در خورِ تعالیم و فرهنگ اسلامی با دیگران برقرار سازند و محیطی گرم و صمیمی برای افراد خانواده به وجود آورند تا به دور از انظار خودی و بیگانه و یا به دور از تیررسِ دید والدین به چنین روابطی دست نیازند.
همچنین باید چهره کریه و فرجام سوءِ پیروی از فرهنگ غرب را از رهگذر مطبوعات و رادیو و تلهویزیون و سایر وسائط ارتباط جمعی به گونهای سازنده و مؤثر برای نوجوانان و جوانان تصویر کرد، به صورتی که تنفر و اشمئزازِ آنان را از این فرهنگ منحط و ضایعهساز و سعادتسوز برانگیزد و این دست از افراد خانوادههای مسلمان را در برابر تهاجمِ فرهنگِ بیبند و بارِ غرب- با خاطرنشان ساختن مزایای تعالیم و فرهنگ اسلامی توأم با به نمایش گذاردنِ غائلههای سوء فرهنگ غربی- مجهز و آسیبناپذیر ساخت. البته این کار فرصتهایی را درخواست میکند تا طی آن تدریجاً بتوان آنان را از چنان روابط و عاداتِ عرفیِ ناستوده برهانید، و محیطی آکنده از جاذبه برای تعالیم اسلامی برای آنها به وجود آورید تا به اینگونه روابط طبق تعالیم دینی سامان دهید.
و سرانجام محورهای کلیِ طرقی که بتوان از آن برای هدایت جوانان و نوجوانان مقیمِ در آفریقای جنوبی بهره گرفت به ایشان یادآور شدیم، و مترجم محترم، تذکرات بنده را برای ایشان نسبتاً مفصل یادداشت میکرد تا در اختیار او قرار داده تا از آن در جهت منویاتی که در نظر داشت در محیط خود استفاده کند.
سفر به پایان رسید و بر فرودگاهِ مهرآباد فرونشستیم و راهی خانه شدیم، ولی هنوز
ص: 203
سخنها است که پایانناپذیر است، سخنهایی که- إن شاء اللَّه- نمیازیم آنها در کتابی (نه در مقالهها) رو به اتمام است و گزارشی است از سفرِ حج سال 1373 ه. ش. که تا مراسم سعیِ میان صفا و مروه مطالبی در آن آمده و به خواست خدا با سعیی بیدریغ، نگارش آن به فرجامش میانجامد.
والحمد للَّهأولًا وآخراً، وصلی اللَّه علی محمد وآله الطیّبین الطاهرین. کتبه بیمناه الداثرة، العبد المفتاق الی رحمة ربّه الغافر الغنی محمد الباقر الحسینی الطبرستانی المازندرانی المدعو ب «حجتی» فی یوم الثلثا، 16 ذی الحجه سنه 1415 ه. ق./ 26/ 2/ 1374 ه. ش. بمکة المکرّمه، شرّفها اللَّه تعالی ما بقی الدهر والی یوم شفاعة الأنوار الشامخة المطهرة (علیهم أسنی السلام وأبهی التحیة)