مأنوس نمودن جوانان دانشگاهی با این اماکن در زمان حال و آینده یک ضرورت حیاتی میباشد. سفرهای حجّ عمره و سایر اماکن مقدّس اسلامی، در نوع خود یکی از محکمترین و بهترین فعّالیتهای فرهنگی است جهت گسترش و تحکیم فرهنگی غنی اسلامی و جلوگیری از تهاجم فرهنگی در جامعه ایران و بستر مناسبی است برای تحقق بخشیدن به فعّالیتهای فرهنگی و دینی.
دانشگاه علّامه طباطبایی به عنوان بزرگترین دانشگاه علوم انسانی کشور، ضمن استقبال از این حرکت روحبخش و با توجّه به تأثیرات عمیقی که سفر حجّ عمره تابستان 1376، در روح و روان و ایدههای دانشجویان این دانشگاه گذاشته، ضمن قدردانی از عنایات و توجّهات حضرت عالی در این راستا از سفرهای بعدی این نهاد استقبال مینماید، طبق نظرخواهیهای به عمل آمده از دانشجویانی که در سفر قبلی به حجّ عمره مشرّف شدهاند همگی با رضایت کامل خواهان گسترش و تداوم این حرکت بزرگ فرهنگی میباشند.
سفر روحانی و معنوی حجّ عمره دانشجویان، نه تنها به عنوان اردویی فرهنگی- زیارتی، بلکه در حکم حرکتی بسیار مؤثر و گام بزرگی در جهت تحوّل روحی و روانی در میان دانشجویان عزیز است که عناصر اصلی تشکیل دهنده بافت دانشگاهها و سرمایههای سرشار نظام مقدّس جمهوری اسلامیاند و نیز اثرات سازنده و متعدّد آن بر روی دانشجویان اعزام شده و سایر دانشجویان به نحوی نمایان بوده است.
در طول سفر، صحنهها و خاطرات ارزشمندی خلق گردیده که بعضاً بخشی از آن، از زبان دانشجویان در جلسه بعد از موسم، تشریح گردید و بیان هر یک از این خاطرات و گزارشها آنچنان الهام بخش و تکان دهنده بود که عطش و شیفتگی را جهت عزیمت در سایر دانشجویان به شدّت برانگیخته است که اینک به عنوان نمونه، بعضی از گزارشها و خاطرات را میآوریم:
1- تجمّع هر شب کلّیه برادران و خواهران دانشجوی کاروان، پشت نردههای بقیع و اقامه زیارت جامعه کبیره و زیارت عاشورا با شور و حال عجیب معنوی.
ص: 156
حین اقامه دعا و زیارت توسط سه تن از دانشجویان و مدیر محترم کاروان به طوری که وَلوَله و استغاثه و شور وصف ناپذیری در میان همگان ایجاده کرده است.
3- طرح سؤالات حساس و جالب در خصوص تاریخ اسلام و فلسفه حج در کاروان و با روحانی محترم کاروان و گفتگوهای روشنگر و جهتدهنده در جمع دانشجویان.
4- تشکّل و حضور با شکوه خواهران به طور منظّم در تمامی صحنهها و افتخار آفرین آنها به عنوان الگوی زن مسلمان و نمایانگر جایگاه علمی اجتماعی خواهران در نظام جمهوری اسلامی.
5- ختم قرآن در مدینه و مکه توسّط تعدادی از خواهران و برادران دانشجو.
6- تجمّع در بالای جبلالرحمه در صحرای عرفات و نیایش جمعی و جستجوی امام عصر (عج).
7- باقی ماندن طولانی در لباس احرام و عدم علاقمندی به خارج شدن از احرام.
8- احرام بستن مکرر اغلب دانشجویان در کلیّه شبها در مسجد تنعیم و انجام مکرر عمره مفرده به نیابت از امامان معصوم علیهما السلام.
9- اعلام مدیر و معاون و روحانی کاروان، مبنی بر این که این سفر در کلّیه سفرهای متعدد قبلی آنان سفر نمونه بوده است.
10- روزهداری استحبابی تعدادی از دانشجویان در اغلب ایام سفر.
11- زانو زدن دانشجویان در چند نوبت در هنگام اوّلین ورود به مسجدالحرام و دیدار کعبه و استغاثه و تضرّع به درگاه معبود و معشوق یکتا و آفریدن صحنهای باشکوه و به یاد ماندنی توسط جمع جوان و عاشق بیتاللَّه الحرام.
12- ملاقات و گفتگوهای تبلیغی توسط تعداد از دانشجویان زباندان با سایر مسلمانان جهان و ایفای نقش مؤثّر به عنوان سفیران جمهوری اسلامی و تشیّع، در صحنه سیاسی- عبادی حج.
معاون دانشجویی دانشگاه شهید چمران اهواز:
در مدّت هفت روزی که در مدینه منوّره بودیم با کاروانهای مختلف دانشجویی، که در مدینه بودند، ارتباط برقرار گردید و هماهنگی لازم به عمل آمد.
ص: 157
زیارت پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان بقیع علیهما السلام با حضور جوانان پرشور و انقلابی، از شکوه و عظمت خاصّی خود برخوردار بود و دانشجویان این فرصت استثنایی را مغتنم شمرده و از تمام ساعات شبانه روز، استفاده لازم را میبردند. برگزاری نمازهای یومیّه در مسجدالنبی، تلاوت قرآن کریم و مناجات با خداوند متعال در روضه و در کنار خانه حضرت زهرا علیها السلام و مناجاتها و زیارتهای شبانه در کنار بقیع، برگزاری برنامههای شبانگاهی در اقامتگاه همراه با مراسم روضهخوانی و سینهزنی، از برنامههای فرهنگی مؤثر در این مدّت اقامت بود.
در اوّلین شب جمعه، دعای کمیل با شکوه و عظمت خاص خود برگزار شد و به عنوان بهترین برگزاری دعای کمیل در میان ایّام حج عمره شناخته شد، به طوری که از طرف بعثه مقام معظّم رهبری در حدّ دعای کمیل ایّام حج تمتّع از آن یاد میشد. برگزاری مراسم جشن میلاد حضرت رسول صلی الله علیه و آله به اتفاق کلیه کاروانهای ایرانی در محلّ بعثه مقام معظّم رهبری، خود یکی از جلوههای شکوه و عظمت این سفر روحانی بود.
نظم و انسجام و همکاری و هماهنگی، در این سفر بسیار چشمگیری بود. رفتار و حرکات دانشجویان مورد تقدیر مسؤولان سازمان حج و زیارت قرار میگرفت.
زیارت و بازدید از محلّ جنگ احد و زیارت شهدای احد، بازدید از محلّ جنگ احزاب و زیارت مساجد آن- که برگزاری نماز در مسجد حضرت فاطمه علیها السلام از شکوه و عظمت و خلوص و پاکی و لطافت خاصّی برخوردار بود- بازدید از مسجد ذو قبلتین و بازدید از مسجد قبا همراه با اقامه نماز در هر یک از این مساجد، یکی از روزهای به یادماندنی این سفر را تشکیل میداد. این بازدیدها با توضیحات روحانی محترم کاروان و مداحی همراه بود و شکوه آن باعث میگردید که کاروانهای دیگری نیز که در آن محل بودند به جمع کاروان بپیوندند و به شکوه و عظمت آن بیافزایند.
شبهای بقیع، شبهای به یاد ماندنی و جاویدان است. شبهای بقیع هر چند تاریک و بیچراغ است، امّا درد دلهای شبانه شیعه با ائمّه بقیع علیهما السلام و مناجاتها و زیارتهای شبانه آنان، فضای عطرآگین آن را نورانی نموده است. هر شب تعداد زیادی از دانشجویان اقامت در کنار بقیع را به خوابیدن در هتلها ترجیح
ص: 158
میدادند و با مناجات گروهی، بهترین ساعات عمر خود را با توسّل به ائمّه اطهار علیهما السلام به خودسازی مشغول میشدند.
ساعت 45/ 2 بامداد درب حرم حضرت رسول صلی الله علیه و آله باز میشد، اوّلین کسانی که مشرّف به حرم میشدند، غالباً دانشجویان بودند که معمولًا تا پس از برگزاری نماز صبح در روضه رضوان مسجدالنبی صلی الله علیه و آله به تهجّد و نماز شب و عبادت میپرداختند.
در استفاده از ساعات پربرکت حضور در مدینه منوّره دانشجویان به رقابت پرداخته بودند. تأکید به اقامه نمازهای یومیه در مسجدالنبی و تلاش جهت ختم قرآن در مسجدالنبی و نماز در کنار خانه زهرا علیها السلام موجب شد که نزدیک به تمامی دانشجویان، نمازهای روزانه را در مسجدالنبی برگزار کنند و بیش از بیست نفر از دانشجویان موفق به ختم قرآن در مدینه منوره گردیدند.
گرایش به خرید، تا سه روز اقامت در مدینه، عملًا وجود نداشت و همه ترجیح میدادند که از فضای معنوی مسجدالنبی و بقیع بهرهمند شوند و پس از آن نیز تنها دانشجویان در مراجعت از حرم به تهیه سوغات اقدام مینمودند. فضای روحانی حاکم بر سفر چنان جلوهگر بود که دانشجویان از همدیگر میخواستند دعا کنند که خدا این اشکها را از آنها نگیرد. زیارت وداع در حرم حضرت رسول صلی الله علیه و آله و ائمه بقیع علیهما السلام لحظات به یادماندنی و اوج عشق و معرفت به ائمّه اطهار علیهما السلام بود.
عصر روز شنبه مورّخ 4/ 5/ 76 کاروان دانشجویان به مسجد شجره رفت و در میقات لباس از تن برون کرد و احرام سفید پوشید. دانشجویان کنار همدیگر آمده و از همدیگر حلالیت میطلبیدند، صحنهای که شاید فقط در جبههها از آن سراغ دارم. لحظهای که لبیکها گفته میشد اشک شوق در دیدگان جوانان دانشجو موج میزد و تولّدی دوباره را پیغام میداد.
ساعت دو بامداد روز یکشنبه 5/ 5/ 76 به مکّه معظّمه رسیدیم و پس از تحویل وسائل به هتل، به صورت دسته جمعی به حرم امن الهی، بیتاللَّه الحرام شرفیاب شدیم. لحظهای استثنایی است برای اولین بار چشم به خانه خدا دوختن، همه مبهوت عظمت بودند و نمیدانستند چه کنند؟! تذکّر روحانی کاروان که قبل از هر کاری باید اعمال و مناسک را انجام دهید، دانشجویان را از بلا تکلیفی نجات
ص: 159
داد و همه به دنبال روحانی محترم کاروان؛ «هفت دور طواف خانه خدا»، «دو رکعت نماز طواف»، «هفت بار سعی بین صفا و مروه»، «تقصیر»، «هفت دور طواف النساء» و «دو رکعت نماز طواف النساء»، اعمال واجب عمره بود که انجام گرفت.
در بین سعی صفا و مروه، وقت اذان صبح شد و دانشجویان اوّلین نماز صبح خود را در سعی بین صفا و مروه به جماعت برگزار کردند. پس از اعمال، به زیارت خانه خدا پرداختند و حاجات خود را در کنار حجرالأسود از خداوند متعال خواستند تجربه مدینه باعث گردید دانشجویان قدر اوقات حضور در مکّه را بیشتر احساس کنند. از همان اول، تلاوت قرآن را آغاز کردند و تعداد زیادی از دانشجویان موفّق گردیدند که در مکّه معظمّه نیز قرآن را ختم کنند.
شرکت در نمازهای جماعت در مسجدالحرام، طواف به نیابت از طرف شهدا، پدر و مادر، برادران و خواهران، ائمه اطهار علیهما السلام و تلاوت قرآن کریم کار هر ساعت دانشجویان در مکّه معظّمه بود. انجام عمره به نیابت از ائمه اطهار علیهما السلام و پدر و مادر و خواهر و برادر و دوستان و مسؤولان محترمی که در برگزاری این حج عمره مشارکت داشتهاند، در هر شب به رقابت گذاشته شده بود. تعداد زیادی از دانشجویان موفق شدند که هر شب به عمره بپردازند.
تمامی دانشجویان حداقل سه بار عمره به جاآوردند و قریب به سی و شش نفر موفق شدند که شش بار عمره را بهجاآورند. دانشجویان شبها یا در عمره و انجام مناسک آن بودند یا به عبادت در خانه خدا مشغول میشدند و روزها هم به طواف گِرد خانه خدا، قرائت قرآن و نمازهای مستحبی میپرداختند.
روز سه شنبه، دانشجویان از صحرای منا و عرفات، محل رمی جمرات، جبلالرحمه، کوه ثور و کوه حِرا، بازدید به عمل آوردند و توضیحات لازم توسط روحانی محترم کاروان داده شد، همخوانی دانشجویان در صحرای عرفات و منا جلوه خاصّی به کاروان بخشیده بود.
یکی از دانشجویان دانشگاه صنعتی اصفهان، پس از بازگشت از سفر عمره، تحوّل ایجاد شده در روح و جان خود را چنین ترسیم کرده است:
از مکّه بازگشتم، بعد از آمدن از مکه تا حدود دو هفته حال خودم را نمیفهمیدم.
ص: 160
دل آشوب و نگران بودم. حالتی پریشان به من دست داده بود. سرگردان بودم و انتظار میکشیدم ولی انتظار چه چیز را؟ نمیدانم. آمادگی کامل برای گریه کردن داشتم و به هر بهانهای بود و باکوچکترین محرّک گریهام میگرفت، خودم این طور تحلیل میکردم که دلم تنگ شده است و این انتظار، انتظار دیدار دوباره آنجاست. یک روز نشستم و فکر کردم که بفهمم این دلتنگی و اضطراب من برای چیست؟ خوب که فکر کردم دیدم برای رفتنم به آنجا میتوانم دلایل معقول بیاورم و خودم را قانع کنم؛ مثلًا این که خدا خواست که من قسمتم شود و مکه و مدینه را از نزدیک ببینم که بهانهای دیگر نداشته باشم یا کلًاّ خدا میخواست که آدم شوم و برای همین مرا به آنجا دعوت کرد. خلاصه از اینجور دلیلها که به عقل من جور در میآید ولی چیزی که در اینجا نمیفهمیدم این بود که برای چه برگشتم به ظاهر، شاید پرسش مسخرهای باشد ولی درست که فکر میکردم نمیفهمیدم که چرا برگشتهام؟ مگر نه این که در شبانه روز، 17 رکعت نماز به سوی این سرزمین رو میکنی، مگر نه این که غذا خوردن و خوابیدنت در جهت این سرزمین است. تمامی کارهای روزمره را که بخواهی با توجّه و عنایت انجام دهی رو به این سو میکنی و جهتگیریهای درست روزمرهات در این جهت است، خوب حالا که رسیدهای به اینجا، رسیدهای به مرکز دایرهای که از دور به صورت شعاعی به طرفش کشیده، میشدی، حالا درست در سرزمینی هستی که مسلمانان تمام دنیا، هم اکنون رو به این سو دارند؛ قطب عالم. خوب حالا که بدین جا رسیدی به مدینه فاضله، شربت اندر شربت، نور علی نور، برگشت چه معنایی دارد؟ بر میگردی که چه؟ به کجا؟ که دوباره از دور رو به اینجا کنی و در تب و تاب برگشت باشی که دوباره حسرت دیدار لحظه لحظههایش را داشته باشی؟! این فکر روزها مرا عذاب میداد و گیج و سرگردانم کرده بود، نمیفهمیدم بعد از دل بریدن و به یگانه رسیدن، برگشتن و دوباره به همان زرق و برقهای روزمره دل بستن چه مفهومی دارد؟ دوباره برگشتی که به همان چیزهای دست و پا گیر دل ببندی؟! برگشتهای که در همان محبس قدیمی زندانی شوی؟ خیلی مسخره به نظر میرسید، مکه و کعبه بدین زیبایی را دیده بودی و حالا مجبوری به چیزهایی دل ببندی که زیباییش در مقابل آنها بارها و بارها ناچیز است؟!
ص: 161
خدایا! معنای این بازگشت چه بود؟ شبهای زیادی به این مسأله فکر کردم، شاید بتوانم این التهاب را در درونم خاموش کنم. کمکم فهمیدم که بازگشت اصلًا چیز غیرمنطقی و نامعقولی نبود، اشکال من در حقیقت اینجا بود که هدف نهایی وغایی را رسیدن به کعبه و مکه و میدانستم البته نه آشکارا و بارز ولی دلم این طور پذیرفته بود؛ یعنی این که شاید زمانی کاملًا قبول داشتم که مکه و رسیدن به آن هدف نیست ولی دقیقاً اشکال من این بود که عقلًا این گونه پذیرفته بودم، به همین دلیل برگشت از آنجا را کاری کاملًا برضدّ عقل میدانستم. در حقیقت آنچه که این سرزمین را مکه و مدینه کرده بود، آنچه که از این چهار دیوار، کعبه مسلمین بنا کرده بود، آنچه این دو سرزمین را مقدّس ساخته بود و آن زیبایی با عظمت را در آن پدید آورده بود و آرزوی دیدارش را در دل مشتاقان قرار داده بود «نزع» بود؛ کنده شدن، گسیختن، جداشدن، پاره شدن از زنجیرهای محکم و قید و بندهای دنیوی. رها شدن و آزاد گشتن از منجلاب دنیا، گریختن و پرواز کردن و اوج گرفتن به سوی یگانه معبود، به سوی حق و به سوی زیباترین. این است که مکّه را مکّه میکند و مدینه را مدینه و بقیع را برای عاشقان زیبا میگرداند، گورستانی که جز مشتی خاک ظاهراً چیزی ندارد.
کعبه بهانه است بهانهای است برای کشاندن خلق خدا. کدام خلق؟ سنجیده شدگان و رهاشدگان و آزادگشتگان. در این صورت است که زیبایی یگانگی را میفهمی؛ زیبایی که تا به حال در هیچ جای دنیا ندیدی، نشنیدی و نچشیدی. در هیچ تابلوی نقاشی، در هیچ منظره طبیعی، در هیچ نگاه دلنشینی، در هیچ احساس لطیفی و ... زیبایی وصف ناشدنی که برای اولین بار درک میکنی چیزی بالاتر از زیبایی که واژهای در خور شأنش نیست واقعاً زیباست. این عظمت و زیبایی به قدری است که همه، کوچک و بزرگ، پیر و جوان، زن و مرد، سیاه و سفید، همگی با لباسهای سفید در کنار همند ولی به قدری مبهوت این زیباییاند که به زیباییهای اطراف اصلًا توجّهی ندارند.
آری این زیبایی نه فقط به خاطر چهار دیوار کعبه بلکه مهمتر از آن، محیط معنوی آنجا بود و این کاملًا درسی بود که به همگان میآموخت هر کجا میتواند مکه باشد، به شرطی که محیط آن به گونه محیط مکه باشد. من برگشتهام که مکه و مدینه را در اینجا برای خود بسازم رفتن به آنجا بهانهای بود برای الگو گرفتن.
ص: 162
این سفر به من نشان داد که چگونه میتوان زیبایی را برای زندگی به ارمغان آورد، زیبایی وصف ناشدنی که در این رها شدن و اوج گرفتن نهفته است، هر کجا که دل کندی و برای او شدی آنجا کعبه است.
به امید آن که این حرکت ارزشمند و خداپسندانه همچنان ادامه یابد و دانشجویان عزیز دانشگاههای سرتاسر کشور بتوانند از ثمرات و فواید فراوان معنوی و اخلاقی سفر زیارتی عمره بهرهمند گردند.