میخورد. اینهمه شاهد و تأییدی است بر لزوم وحدت و هماهنگی بین حجاج در امور حج.
نیاز به توضیح ندارد که امروزه «امیرالحاج» به معنای واقعی آن، که امر همه حجاج بیتاللَّه الحرام را برعهده داشته باشد وجود ندارد؛ چرا که جهان اسلام از داشتن حاکم واحد و مبسوط الید محروم است. در حال حاضر با اختلافی که بر جهان اسلام حاکم است و مقرراتی که در سرزمین حجاز وجود دارد، هر کشوری سرپرستی را برای حجاج خود نصب نموده تا امور مربوط به حجاج خود را سامان بخشد، البته اگر عنوان «امیرالحاج» بر چنین سرپرستی هم صادق باشد، ثبوت لااقل پارهای از احکامی که در این فصل مطرح میشود، بر چنین فردی، بعید نیست، اما حکم به ثبوت هلال ماه امروزه از سوی حاکمان حجاز صورت میگیرد و حجاج بیتاللَّه الحرام و امرای آنها نیز در این زمینه بدان اکتفا میکنند.
بر امیرالحاج مستحب است که در چهار روز از موسم حج، برای مردم سخنرانیکند.
شیخ طوسی روایتی از جابر را مستند این حکم قرار داده که بنابراین نقل، امیرالحاج در روز هفتم ذیالحجه، روز عرفه، روز عید قربان در منا و روز نفراوّل (کوچ کردن حجاج در روز دوازدهم) از منا به مکه برای مردم سخنرانی میکند و آنان را با اعمال و مناسک و وظایف آشنا میسازد. شهید اول در این باره میگوید:
«بهتر است امیرالحاج از کیفیت کوچکردن و وداع سخن بگوید (در روز دوازدهم)، آنان را به اطاعت از خداوند، و اینکه حج را با استقامت به پایان ببرند و بعد از حج بهتر از قبل از حج باشند و بر وعدههای خویش با خداوند وفا نمایند، تشویق و تحریض کند.»
امروزه این مهم، بهویژه در امر آموزش حجاج بیتاللَّه الحرام، در زمینههای مختلف معارف و احکام حج و تاریخ حجاز و حرمین شریفین توسط روحانیون کاروان ها انجام میگیرد. گرچه عنوان امیرالحاج برایشان صدق نمیکند، اما در شرایط کنونی امکان سخن گفتن امیرالحاج و سرپرست هر گروهی از حجاج از کشورهای مختلف در مواضع یادشده، امکانپذیر نیست. روحانیون کاروان ها به عنوان نمایندگان او به این مهم مبادرت میورزند.
ص: 95
نماز ظهر روز سیزدهم در مسجدالحرام
افزون بر احکام یادشده، که مستقیماً در روایات باب حج آمده است و شیخ حرّ عاملی نیز برای هرکدام باب جداگانهای گشوده و روایات مربوط به آن را نقل کرده است،
(1)احکام دیگری نیز در لابلای روایات و کتب فقهی به چشم میخورد که اشاره به آنها نیز خالی از لطف نیست.
علّامه حلّی کوچ کردن امام در روز سیزدهم از منا به مکه را قبل از زوال ظهر برای اقامه نماز ظهر در مسجدالحرام خوب توصیف کرده تا مردم را از کیفیت وداع آگاه سازد.
(2)البته دلیلی بر این حکم استحبابی و یا حکمت آن نقل نکرده ولی به نظر میرسد ذیل روایت معاویة بن عمار که قبلًا نقل کردیم (روایت اوّل) مستند این حکم باشد «علی الامام أن ... و یصلّی الظهر یوم النفر فی المسجدالحرام».
(3) شیخ حرّ عاملی همچنین با نقل روایتی، «کراهت مکّی بودن امیرالحاج» را استفاده کرده و عنوان باب قرار داده است.
عمر بن یزید از امام صادق علیه السلام نقل میکند که حضرت فرمودند:
«لا یلی الموسم المکّی».
(4)از طرفی چنانکه گذشت- امام علی علیه السلام در زمان حکومت خود قثم بن عباس را والی مکه قرار داد و لااقل یک مرتبه او را مأمور برگزاری مراسم حج کرد، درحالی که او مقیم مکّه بود.
فصل سوّم: «امیرالحاج» در فقه اهل سنت
علمای اهل سنت نیز باصراحت «امام» را در بحث حج بر کسی که متصدی امر حج است، حمل کردهاند؛ به عنوان نمونه در یکی از آثار فقهی اهل سنت آمده است: «الإمام هیهُنا الوالی الَّذی الیه أمر الحج مِنْ قِبَلِ الإمام»
(5) سپس بعضی از احکام مربوط به او را مورد بحث قرار داده است.
غیر از احکام استحبابی که در کتب فقهی اهل سنت درباره امیرالحاج به چشم میخورد، در بعضی از آثار و تألیفات آنان که در موضوع حکومت و شؤون و اختیارات آن نگاشته شده،
1- وسائل الشیعه، ج 13، ص 523 «باب استحباب تقدم الامام لیصلّی الظهر یوم الترویة بمنی حتّی تقیم بهاحتّی تطلع الشمس یوم عرفة»، ص 525 «باب کراهة وقوف الامام و کراهة کونه مکّیا»؛ ص 527 «باب جواز الخروج من منی قبل طلوع الشمس و لایجوز وادی محسر حتّی تطلع و استحباب کون الخروج بعد طلوعها و تأکده للامام»؛ ج 11، ص 398 «باب کراهة وقوف امیرالحاج خصوصاً بعد الافاضة مِنْ عرفات و کراهة کونه مکّیاً».
2- علّامه حلّی، تذکرة الاحکام، ج 8، ص 375
3- وسائل الشیعه، ج 13، ص 523، ح 3
4- همان، ص 526، ح 2
5- ابن قدامه، المغنی والشرح الکبیر، ج 3، ص 436
ص: 96
از امارت حج سخن گفته شده است.
ماوردی و ابویعلی در «الاحکام السلطانیه»
(1) ولایت در امر حج را در دو زمینه دانستهاند:
1- ولایت بر حرکت دادن حجاج که نوعی ولایت سیاسی و زعامت تدبیر است.
2- ولایت بر اقامه حج.
مرور اجمالی بر این بحث، که شاید تنها اثری باشد که دراین باره به تفصیل بحث کرده، خالی از فایده نیست. در نوع اول از ولایت، شرایطی چون مطاع بودن، صاحب نظر بودن، شجاعت داشتن و هیبت و هدایتگری در امیرالحاج معتبر شمرده شده است. آنگاه چند مورد را بهعنوان حقوق والی حج بر حجاج برشمرده، که به بعضی از آنها اشاره میشود:
1- جمع کردن مردم در مسیر حج و حرکتدادن آنها برای جلوگیری از تفرّق و پراکندگی.
2- مرتب کردن آنها در مسیر حج و منزل دادن به آنان در مسیر راه؛ بهطوری که هر گروهی رییسی داشته باشند.
3- مدارا با حجاج برای مراعات حال ضعفا.
4- مراقبت از ایشان، از شرّ اشرار و راهزنان.
5- ایجاد صلح بین کسانی که با یکدیگر نزاع و اختلاف پیدا میکنند و قضاوت بین آنان درصورت مراجعه به وی، ولی اگر نزاعی بین یکی از حجاج و اهالی یکی از شهرها درمیان راه رخ داد، قاضی آن شهر، شایسته رسیدگی و قضاوت است نه امیرالحاج.
6- تأدیب و تعزیر مجرمان و جاری کردن حدّ درصورتی که برای اجرای حدود مأذون باشد.
7- رعایت وسعت وقت برای حجاج به منظور انجام اعمال و مناسک حج در موعد مقرر و با آرامش.
سپس فروعی را نیز در این زمینه مطرح کرده است.
در قسم دوّم از ولایت، والیِ حج را همچون امام جماعت شمردهاند که پیروی از او در اعمال و مناسک لازم است البته نه به معنای تکلیف لزومی؛ زیرا در امامت جماعت میان نماز امام و مأموم پیوستگی وجود دارد ولی در حج چنین نیست، از اینرو سبقت جستن بر
1- نک: قاضی ابویعلی و ماوردی در الأحکام السلطانیه.
ص: 97
امیرالحاج در اعمال و مناسک مکروه شمرده شده است.
آنگاه در شرایط امیرالحاج علاوه بر شرایط لازم در امام جماعت، شرایط دیگری را نیز معتبر دانستهاند؛ مثلًا
1- عالم به مناسک حج و احکام آن و مواقیت و ایام آن.
2- محدودیت ولایت امیرالحاج به هفت روز؛ یعنی از ظهر روز هفتم ذیحجّه تا روز سیزدهم؛ بهطوری که قبل و بعد از این ایام مانند یکی از حجاج است و ولایتی ندارد.
3- اگر ولایتش مطلق باشد، در هر سال باید اقامه حج کند مادامی که از این مسؤولیت منصرف نشده باشد، و اگر برای یکسال والی شده باشد، برای همان سال ولایت دارد.
سپس بخشی از وظایف او را در جهت آگاه ساختن مردم در اعمال و مناسک برشمرده است.
فصل چهارم: امام خمینی و نصب سرپرست حجّاج
عدم بسط ید فقهای شیعه سبب گردیده است که مباحث حکومت کمتر مورد توجه و عنایت فقها قرار گیرد، حتی در سدههای اخیر از مباحثی مهم؛ چون امربه معروف و نهی از منکر نیز صرفنظر شده بود، چنانکه احکام مربوط به «امیرالحاج» نیز در مناسک بهچشم نمیخورد. هرچند این احکام غالباً استحبابی است، اما در شمار آداب حج نیز بیان نمیشود.
امام خمینی احیاگر اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله در قرن حاضر در پرتو انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی و به صحنه آمدن فقهای شیعه، بسیاری از مباحث مهجور دین را احیا کرد؛ ازجمله این موارد و مباحث ارزشمند و سرنوشتساز، «بُعد سیاسی- اجتماعی حج» است. آن بزرگوار این عبادت اجتماعی- سیاسی را از غربتی که بدان دچار بود، نجات داد و چهره آن را از تحریفاتی که آلوده بود، پاک کرد و خواستار احیای حج ابراهیمی- محمدی شد.
او با نصب سرپرست حجاج بیتاللَّه الحرام و تبیین وظایف وی، درجهت سرپرستی حجاج و احیای ابعاد مختلف حج، عرصههای جدیدی را در جهان اسلام گشود. هرچند
ص: 98
ولایتی را که شیعه برای فقیه جامعالشرایط قائل است، بر همه مسلمانان نافذ است، اما به مقدار بسط یدی که حضرت امام قدس سره داشت و یا جانشین صالح او دارد، به انجام امور و از آن جمله نصب سرپرست برای حجاج ایرانی مبادرت میورزد.
حضرت امام در سال 58 طی حکمی دوتن از روحانیان انقلابی را به سرپرستی حجاج بیتاللَّه الحرام منصوب کرد.
در حکم امام به ایشان آمده است:
«چون ایام برگزاری یکی از فرایض بزرگ اسلامی با محتوای عظیم انسانی، روحانی، سیاسی، اجتماعی، یعنی فریضه حج بیتاللَّه الحرام نزدیک است و لازم است در آستانه برقراری جمهوری اسلامی با انقلاب شکوهمند ملت شریف ایران این فریضه مقدسه از آثار طاغوت پاکسازی و به اسلام راستین برگردد، به این جهت شما را بهعنوان سرپرست حجاج بیتاللَّه الحرام تعیین نموده که با مشورت با مقامات صالحه هیأتی از افراد صالح و متعهّد و با ایمان انتخاب و با همکاری آنان کلیّه امور مربوط به حج را تحت نظارت قرار دهید که انشاءاللَّه تعالی در حکومت جمهوری اسلامی این فریضه مقدسه، با محتوای معنوی خود تحقق یابد.»
(1) از مجموع احکام حضرت امام در نصب نمایندگان خویش برای سرپرستی حجاج بیت اللَّه الحرام در موسم حج،
(2) نکاتی چند استفاده میشود که حائز اهمیت است:
1- پاکسازی فریضه حج از آثار طاغوت.
2- احیای ابعاد سیاسی- اجتماعی حج.
3- دعوت مسلمانان به وحدت و مقابله با استکبار جهانی.
4- برنامهریزی و سازماندهی حجاج بیتاللَّه الحرام درجهت اعلام برائت از مشرکان در سرزمین وحی.
همچنین در پیام هایشان به حجاج بیتاللَّه الحرام، وظایفی در ارتباط با سرپرست حجاج برای آنان برمیشمارند:
(3) 1- پیروی از برنامههایی که از سوی نماینده رهبری و سرپرست حجّاج اعلام میشود.
2- حفظ نظم و آرامش و هماهنگی کامل بین کاروان ها و وحدت رویّه.
1- امام خمینی، صحیفه نور، ج 9، ص 176
2- حج در کلام و پیام امامخمینی، ص 117، فصل 17
3- همان، ص 119، فصل 18
ص: 99
«... اگر خدای نخواسته هر کاروان و هر گروهی مستقلًا و بدون توجه به هماهنگی، اقدام به امری کنند، ممکن است فاجعهای پیش آورد و انحرافاتی تحقق یابد که چهره اسلامی جمهوری اسلامی و انقلابی دگرگون جلوه داده شود، و این گناه عظیمی است که پیش خالق و خلق مسؤولیتی بس بزرگ دارد.»
3- تأیید امیرالحاج از سوی علمای حاضر در موسم حج.
4- همکاری و هماهنگی دستگاه های مربوطه با سرپرست حجاج درجهت سازماندهی امر حج.
از وظایفی که حضرت امام برای سرپرست حجاج و نیز حجاج در رابطه با سرپرست حج بیان کردهاند، برمیآید که آن بزرگوار در اندیشه پاک شدن مراسم عبادی- سیاسی حج از انحرافات، نقص ها و کمبودها بود.
اگر در گذشته، حج سفری عبادی و زیارتی و سیاحتی تلقی میشد و میلیون ها مسلمان درعین اجتماع در یک مکان، از یکدیگر بیگانه بود و هرکسی در فکر بجاآوردن اعمال و مناسک حج به صورت انفرادی بود، از وضعیت مسلمانان دیگر بیخبر بودند، از اسرار و حکمتهای مهم این فریضه بزرگ درجهت احیای مجد و عظمت اسلام و مسلمین غافل بودند، از رنج و مشقتی که مظلومان و محرومان در کشورهای اسلامی تحمل میکردند، بیاطلاع بوده و در صورت آگاهی بیتفاوت از کنارش میگذشتند، بسیاری از حجاج به سفر حج بهعنوان سفری تجارتی مینگریستند و دهها انحراف و کجروی دیگر ... امامخمینی در اندیشه تصحیح خطاها و انحرافها و بازگرداندن حج به مسیر اصلی خود بود و یکی از مقدمات وصول به این هدف «سازماندهی حجاج بیتاللَّه الحرام و نظم بخشیدن به آنان و هدایتشان به سمت اهداف متعالی حج» بود که با نصب سرپرست حجاج و نماینده خویش تأمین میشود. امامخمینی خواستار پیراستن حج از تشریفات و تجملاتی بود که به جایگاه امیرالحاج اگر از این زاویه نگریسته شود و اهدافی که آن رهبر فقید و فرزانه در پیتحقّقش بود، مدنظر قرار گیرد، اهمیت این منصب بیش از پیش آشکار میشود. نقش سرپرست حجاج درجهت نظم بخشیدن به امور حج و حجاج همگی برای رسیدن به مقاصد مهمی است که میتواند بر این عبادت مترتب شود.