سفر حج مرحوم آیت‌اللَّه کاشانی‌

نوع مقاله : تاریخ و رجال

نویسنده

موضوعات


آیت‌اللَّه سید ابوالقاسم کاشانی در سال 1264 ه. ش. در تهران، در خانواده علم و فقاهت دیده به جهان گشود.
پدرش مرحوم آیت‌اللَّه حاج سید مصطفی حسینی کاشانی، از بزرگان دین و از اعاظم فقها و مراجع تقلید عصر خود بود که در محضر بزرگانی چون مرحوم حاج شیخ محمد تقی، صاحبِ حاشیه، تلمّذ نموده و از ایشان اجازه اجتهاد دریافت کرده بود. وی در سال 1313 ه.
ق. به عراق و حرمین شریفین سفر کرد و در نجف، در جوار پیشوایش امیر مؤمنان علیه السلام اقامت گزید و به تدریس و تربیت طلاب علوم دینی پرداخت. با آغاز جنگ جهانیِ اول و تجاوز انگلیسِ استعمارگر به عراق، از رهبران و طلایه‌داران نهضت ضدّ استعماری بود.
و سرانجام پس از عمری مبارزه و تدریس، در سال 1333 ه. ق. بیمار و در کاظمین اقامت گزید و در همانجا به دیدار حق شتافت و در جوار حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام مدفون گردید.
فرزند ایشان، مرحوم آیت‌اللَّه سید ابوالقاسم کاشانی نیز در چنین خانواده و محیطی پا به عرصه گیتی نهاد و تربیت شد. وی در سن 16 سالگی همراه با پدر به عتبات و سپس به حج مشرف گردید و پس از مراجعت از حج، همچون پدر در نجف اشرف اقامت گزید و در محضر میرزا حسین خلیلی تهرانی و دیگر علما

ص: 45
به تحصیل پرداخت و در سن 25 سالگی به درجه اجتهاد نایل آمد و در علوم دینی و حوزوی به حدی از رشد رسید که مرحوم آیت‌اللَّه میرزا محمد تقی شیرازی، مرجع بزرگ شیعه، برخی از موارد استفتائات خود را برای اظهار نظریه، به ایشان ارجاع می‌داد.
آیت‌اللَّه کاشانی مردی عالم، مجتهدی وارسته و دانشمندی آگاه به زمان بود. در نجف مدرسه‌ای با نام «مدرسه نوین علوی» تأسیس کرد که علاوه بر علوم و معارف اسلامی، ریاضیات و حتی فنون نظامی نیز در آن تدریس می‌شد.
با توجه به مبارزات پدر و آشنایی با توطئه استعمارگران از آن دوران، در بسیاری از مسائل سیاسیِ زمان خود حضور داشت.
وی برای‌کشته شدگان مسلمانِ الجزایری مجلس ترحیم گرفت و از رژیم فرانسه بیزاری جست. در ماجرای کانال سوئز مساعدت‌ها داشت و هنگام بسته شدن قرارداد استعماری سال 1919 م. در عراق همراه با علمای بزرگ، فتوای جهاد داد و با عشایر عرب بر ضدّ نیروهای استعماری و اشغالگر به جنگ پرداخت و خود همراه با مرحوم آیت‌اللَّه آقای حاج سید محمد تقی خوانساری، سلاح به دست گرفت و به میدان جنگ رفت. ایشان علاوه بر عضویت در «هیأت عالی انقلابیون»، یکی از چهار عضو «کمیته عالی جنگ حکومت انقلاب» نیز بود و با اینکه آن جنگ حدود شش ماه طول کشید لباس رزم از تن برون نکرده و هیچگاه از جهاد و مبارزه باز نایستاد و تا سال 1920 م. د ر عراق، یکی از کارگردانان میدان سیاست و جنگ بر ضدّ متجاوزان انگلیسی به شمار می‌آمد.
پس از شکست انقلابیون و سلطه انگلیسی‌ها بر عراق، کمیسر عالی انگلیس در بغداد، تسلیمِ هفده تن از سرانِ انقلاب را، که یکی از آن‌ها مرحوم آیت‌اللَّه کاشانی بود، از شروط صلح با عراق تعیین کرد و حکم اعدام ایشان غیاباً صادر گردید. از این رو وی شبانه به سوی ایران حرکت کرد و در 30 بهمن 1299 ه. ش.
سه روز پیش از کودتای رضاخان، وارد تهران شد و مورد احترام و تجلیل مردم و مسؤولان وقت قرار گرفت.
با شکل‌گیری حکومت رضاخان و اجرای توطئه‌های مکرّر ضدّ دینی توسط وی؛ از جمله خلع لباس روحانیون و
ص: 46
ماجرای کشف حجاب و دیدارش با آتاتورک در ترکیه و ... مرحوم آیت‌اللَّه کاشانی بار دیگر مبارزات خود را آغاز کرد و بر ضدّ رژیم پهلوی وارد عمل شد.
پس از شهریور 1320 و عزل رضاخان از سلطنت، دولت انگلیس از طریق نخست وزیر وقت، فشار را بر ایشان بیشتر کرد و سرانجام در 27 خرداد سال 1323 ه. ش. ایشان را در گلابدرّه شمیران دستگیر و بازداشت کردند و حدود 28 ماه از عمر خود را در زندان‌های نیروهای متّفقین در شهرهای رشت، اراک و کرمانشاه سپری کرد.
در دوره چهاردهم مجلس شورای ملی، با اینکه در تبعید بود، توسط مردم به نمایندگی مجلس انتخاب گردید لیکن نام ایشان به دستور ستاد ارتش متّفقین حذف شد و به زندان روس‌ها در رشت انتقال یافت.
با پایان یافتن جنگ جهانی دوم، در سال 1324 ه. ش. دستور آزادی ایشان صادر شد و در 27 شهریور همان سال، در میان استقبال باشکوه مراجع و علما و اهالی قم وارد این شهر گردید و سپس به تهران آمد.
در 26 تیرماه سال 1325 ه. ش. بار دیگر دستگیر و به کمره (خمین فعلی) تبعید گردید و سرانجام در آبان 1325 ه.
ش. آزاد و پس از توقف کوتاهی در برخی از شهرها به تهران بازگشت و در همان ماه به نمایندگی مردم در دوره پانزدهم مجلس شورای اسلامی برگزیده شد.
آیت‌اللَّه کاشانی در یازدهم دی ماه 1326، با صدور اطلاعیه‌ای نسبت به تشکیل دولت غاصب اسرائیل اعلام خطر کرد و مردم را به تظاهرات به نفع مردم فلسطین فراخواند. در 20 دی ماه سال 1326 ه. ش. حدود سی هزار نفر از مردم تهران به دعوت ایشان در مسجد سلطانی (امام خمینی فعلی) اجتماع کردند لیکن دولت وقت از سخنرانی ایشان در آن گردهمایی جلوگیری کرد.
در 28 اردیبهشت سال بعد نیز اعلامیه‌ای صادر کرد و مردم را به اجتماع در روز جمعه 31 اردیبهشت 1327 ه.
ش. به همدردی با ملت فلسطین فراخواند.
به دنیال تیراندازی به شاه در 15 بهمن 1327 ه. ش. و معرفی آیت‌اللَّه کاشانی به عنوان عامل اصلی این ترور، در شب 17 بهمن، ایشان و دامادش را به
ص: 47
استناد ماده 5 قانون حکومت نظامی بازداشت کردند و به قلعه فلک الأفلاک خرم آباد انتقال دادند و سپس به بیروت لبنان تبعید نمودند.
در 21 فروردین سال 1329 ه. ش.
و در دوره شانزدهم مجلس شورای ملی، باردیگر توسط مردم به نمایندگی مجلس برگزیده شد و در نتیجه با درخواست علما و روحانیون، بازاریان و اصناف و برخی احزاب سیاسی، پس از یک سال و چهار ماه تبعید در لبنان، آزاد گردید و در روز 20 خرداد همان سال، وارد فرودگاه مهرآباد تهران شد و استقبال بی‌سابقه‌ای از ایشان به عمل آمد.
از این سال به بعد، مبارزات مرحوم آیت‌اللَّه کاشانی وارد مرحله دیگری شد.
وی طرح وحدت کشورهای اسلامی را مطرح ساخت و سپس جبهه واحدی از نیروهای مذهبی و ملّی ایجاد کرد و در صدد تحقّق ملی شدن صنعت نفت برآمد.
در 18 بهمن 1330 ه. ش. بار دیگر ایشان به نمایندگی دوره هفدهم مجلس شورای ملی از حوزه تهران انتخاب شد و حدود یک ماه و شش روز ریاست مجلس را بر عهده داشت لیکن پس از آن، اعلام کرد که خود در مجلس حضور نمی‌یابد و نواب ایشان مجلس را اداره می‌کنند.
به دنبال کناره‌گیری مصدّق و روی کار آمدن دولت قوام، مرحوم کاشانی که رهبری نهضت را بر عهده داشت، مردم را به قیام فراخواند و با کشته و مجروح شدن تعدادی از مردم، سرانجام قوام معزول و مصدق پیروزمندانه به عرصه حاکمیت بازگشت.
اما پس از فعل و انفعالات و حوادث گوناگون، اختلافات میان ایشان و مصدق آغاز گردید و وضعیت رفته رفته بحرانی شد و در نتیجه اقتدار ملّی دچار آسیب گشت و ستمگرانی که از عرصه حکومت کنار گذاشته شده بودند، بار دیگر به قدرت بازگشتند و حکومت را در اختیار گرفتند و دورانی تاریک و سیاه را برای ایرانیان به وجود آوردند که ما در این مقدمه به دنبال بیان آن نیستیم.
آیت‌اللَّه کاشانی سرانجام در 23 اسفند ماه 1340 ه. ش. پس از مدتی کسالت در تهران وفات یافت و در جوار حرم حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام به خاک سپرده شد. (1) وی به هنگام مرگ از مال دنیا جز


1- روحانی مبارز آیة اللَّه سید ابوالقاسم کاشانی به روایت اسناد، ج 1

ص: 48
یک خانه موروثی، که آن هم در مقابل ده هزار تومان قرض در رهن بود، چیزی از خود به جای نگذاشت. (1) بر اساس گفته آقای دکتر محمود کاشانی، فرزند محترم ایشان، مرحوم کاشانی دو بار بیشتر به حج مشرف نشد؛ تشرّف نخست، در سال 1333 ه. ق. در سن 16 سالگی، همراه پدر بزرگوارش، از طریق عتبات عالیات بود و تشرّف دوم، در سال 1331 ه. ش. بود که سمت ریاست مجلس شورای ملی را بر عهده داشتند.
از سفر نخست ایشان اطلاعات خاصی به دست نیامد. لیکن سفر دوم از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است که در این نوشتار، اطلاعات جامع مربوط به این سفرِ مهم و تاریخی را در اختیار خوانندگان گرامی قرار می‌دهیم. امید آنکه مورد استفاده واقع شود.
اینجانب برای دستیابی به اطلاعات مربوط به این سفر، ابتدا در صدد شناسایی و دیدار برخی از همسفران مرحوم آیت‌اللَّه کاشانی برآمدم، تا بر اساس اظهارات و مشاهدات ایشان، خاطرات سفر را به صورت مستند ذکر کنم لیکن با تأسف، پس از جستجو روشن شد که همراهان و همسفران حجّ او، جز آقایان دکتر شروین و حاج محمدعلی سیگاری، زندگی را بدرود گفته‌اند.
تلفن آقای دکتر شروین را از آقای دکتر محمود کاشانی گرفته و با ایشان تماس برقرار نمودم. کمی بیمار بودند و اظهار داشتند پس از بیماری، آمادگی برای گفتگو را دارند. پس از مدتی بار دیگر تماس گرفتم امّا متأسفانه پاسخ شنیدم که ایشان چند روز است که از دار دنیا رفته‌اند و بدینسان، از مصاحبه با نامبرده محروم شدیم!
محمّدعلی سیگاری
به سراغ آقای «حاج محمد علی سیگاری»، تنها بازمانده آن سفر، که هم‌اکنون ریاست شرکت حمل و نقل هیراد را بر عهده دارند، رفتم. ایشان با


1- همان، ج 2، ص 619

ص: 49
روی باز از ما استقبال کردند و آگاهی‌های خود از این سفر را به این شرح در اختیار ما گذاشتند:
«دوستی داشتم به نام آقای حاج محمد باقر نیک نژاد که از تمکّن مالی خوبی برخوردار بود. روزی همراه او برای دیدن مرحوم آیت‌اللَّه کاشانی، که در آن زمان؛ یعنی سال 31 ه. ش. رییس مجلس بودند، به منزل یکی از علاقمندان ایشان، به نام آقای حبیب‌اللَّه مفید اصفهانی رفتیم. خانه وی سالن بزرگی‌داشت، مرحوم‌کاشانی در کنار آن‌نشسته بودوجمعی؛ از جمله برخی طلاب علوم‌دینی در محضر ایشان بودند. یکی از طلبه‌ها به ایشان گفت:
حضرت‌آیت‌اللَّه! امسال برنامه‌ریزی کرده و ان‌شاء اللَّه به حج مشرّف شوید؟
مرحوم آقا پاسخ دادند: من پول ندارم که به حج بروم! مرحوم محمد باقر نیک نژاد بلافاصله گفت:
جناب عالی اگر تصمیم رفتن به حج را دارید، همراه با شانزده نفر دیگر- جمعاً- میهمان من باشید، هزینه سفر را این‌جانب تأمین می‌کنم.
آقا تشکّر کردند و دیگر دنباله صحبت گرفته نشد و ما دقایقی بعد خداحافظی کرده، از آن منزل بیرون آمدیم.
پس از خروج از منزل، به مرحوم نیک نژاد گفتم: خداوند پدرت را بیامرزد! این چه صحبتی بود کردی؟ ما که نه عُرضه این کار را داریم و نه ابزار و وسایلی که بتوانیم چنین هیئت بلند پایه‌ای را در سفر مهمّ مکه تدارک کنیم!
وی پاسخ داد: کار نداشته باش، من تمام مخارج و هزینه‌های آن را پرداخت می‌کنم.
گفتم: موضوع مخارج سفر نیست، امکانات سفر را چگونه فراهم می‌کنی؟
گفت: مهم نیست. گذشته ازاین، من سخنی راگفتم، معلوم نیست اصلًا عملی شود یا نه؟
فردای آن روز حضرت آیت‌اللَّه پیغام دادند که شناسنامه‌ها را آماده کنید تا بفرستیم گذرنامه تهیه کنند.
گفتم: حالا صبر کنید، چرا به این زودی؟!
پاسخ دادند: حالا گذرنامه‌ها را تهیّه می‌کنیم ببینیم چه می‌شود؟
این خبر کم‌کم به گوش آقای حمزه غوث سفیر وقت عربستان درایران رسیده بود و او در همین رابطه به دفتر ما آمد و گفت:
شنیده‌ام شما میزبان حضرت آیت‌اللَّه کاشانی هستید؟ به من دستور داده‌اند تا از شما سؤال کنم چند نفر هستید و
ص: 50
چه مدت در آنجا خواهید ماند؟ و چه روزی حرکت خواهید کرد؟
به ایشان پاسخ دادیم: شانزده نفر هستیم و حدود 21 روز نیز سفر حج ما طول خواهد کشید.
اظهارات سفیر عربستان تا حدودی به ما آرامش داد و فهمیدیم که آن‌ها در زمینه امکانات و تدارکات این سفر مهمّ، ما را یاری خواهند کرد.» (1) به این ترتیب مقدمات سفر فراهم شد و روز سه شنبه، 4 ذی‌حجةالحرام سال 1371 ه. ق. آیت‌اللَّه کاشانی درمیان ابراز احساسات پرشور مردم، به مکه عزیمت نمودند.
روزنامه اطلاعات خبر این بدرقه را اینگونه گزارش کرده است:
«ده‌ها هزار نفر از اهالی پایتخت رییس مجلس شورای ملی را بدرقه کردند. ساعت هفت بعد از ظهر دیروز حضرت آیت‌اللَّه کاشانی رییس مجلس شورای ملی، به منظور زیارت خانه خدا و انجام مناسک حج، در میان ابراز احساساتِ پرشورِ هزاران نفر از افراد طبقات مختلف و احزاب، که برای مشایعت ایشان در فرودگاه مهرآباد حضور یافته بودند، با هواپیمای سوئدی به سوی بیروت پرواز نمودند ....
حضرت آیت‌اللَّه صبح دیروز از شمیرانات به منزل آقای گرامی در تهران آمدند تا طبقات مختلف مردم به آسانی بتوانند به ملاقات ایشان رفته و مراسم تودیع و خداحافظی را به جای آورند. از نخستین کسانی که ایشان را ملاقات نمودند، آقای کاظمی وزیر دارایی و نایب نخست وزیر بود. این ملاقات حدود یک ربع به طول انجامید و مقارن ساعت هشت بود که آقای کاظمی منزل آقای گرامی را ترک گفت. در این ملاقات، آقای حمزه غوث وزیر مختار عربستان سعودی، به ملاقات حضرت آیت‌اللَّه آمد و تا حدود ساعت 10 صبح به‌طور خصوصی با ایشان مشغول مذاکره بود.
اطرافیان حضرت آیت‌اللَّه در مورد این ملاقات اظهار داشتند که وزیر مختار عربستان سعودی برنامه اقامت و پذیرایی از آیت‌اللَّه را در عربستان سعودی به استحضار ایشان رسانید که مورد موافقت آیت‌اللَّه قرار گرفت، سپس به ترتیب، آقای عرفانی وابسته مطبوعات سفارت کبرای پاکستان، یک دسته از روحانیون فارس- که به منظور مشایعت حضرت آیت‌اللَّه از شیراز به تهران آمده بودند-


1- پس از آن که دولت سعودی از تصمیم آیت‌اللَّه کاشانی با خبر می‌شود، به طور رسمی ایشان را دعوت و در طول سفر نیز امکانات لازم را در اختیار ایشان و همراهان قرار می‌دهد و در نتیجه نگرانی آقای سیگاری از ناتوانی در تدارک این سفر برطرف می‌گردد.

ص: 51
چند تن از آقایان علما و در خلال این مدت نیز عده کثیری از طبقات مختلف در منزل آقای گرامی حضور می‌یافتند و پس از انجام مراسم خداحافظی خارج می‌شدند.
بعد از ظهر، چون ازدحام جمعیت بیشتر شده بود، ملاقات‌ها در حیاط منزل انجام می‌گرفت.
مقارن ساعت پنج بعد از ظهر، آقایان میلانی، شبستری و جلالی، نمایندگان مجلس و چند دقیقه بعد، اعضای هیئت رییسه مجلس، به ملاقات آیت‌اللَّه آمدند. در مقابل منزل آقای گرامی، عدّه زیادی اجتماع نموده بودند و بالغ بر پنجاه اتومبیل، که متعلق به مشایعت کنندگان بود، دیده می‌شد.
حضرت آیت‌اللَّه ساعت پنج و ربع بعد از ظهر برای گزاردن نماز به یکی از اتاق‌ها رفتند و یک ربع بعد، به حیاط بازگشتند و خطاب به جمعیت اظهار داشتند: آقایان! خداحافظِ همگی، التماس دعا از شما دارم!
عده‌ای از کسانی که در مسافرت حج، همراه حضرت آیت‌اللَّه هستند، قبلًا به فرودگاه رفته بودند، فقط آقای شمس قنات‌آبادی و دو سه نفر دیگر در معیّت ایشان به فرودگاه حرکت کردند.
مأمورین انتظامی از محل اقامت رییس مجلس تا فرودگاه مهرآباد، در دو طرف خیابان به فواصل معین صف کشیده بودند.
پیشاپیش اتومبیل رییس مجلس، یک اتومبیل جیپ حرکت می‌کرد و شعار می‌داد و به دنبال اتومبیل آیت‌اللَّه، اتومبیل مشایعین در حرکت بود، جمعیت کثیری مرکّب از افراد احزاب ایران و زحمتکشان و حزب جدیدالتأسیس نهضت شرق و مجمع مجاهدین اسلام و اصناف بازار و عده‌ای از اهالی قم که به اتفاق آقای حاج سید مرتضی آقازاده به همین قصد به تهران آمده بودند، با پرچم در فرودگاه حضور یافته بودند. چند تن از آقایان وزرا و عده‌ای از نمایندگان مجلس و وزیر مختار عربستان سعودی و چند تن از وزرای سابق و همچنین آقای دکتر غلامحسین مصدّق و مهندس احمد مصدق به نمایندگی از طرف آقای نخست وزیر در فرودگاه دیده می‌شدند.
آقایان، سرتیپ کمال و سرتیپ نخعی، رییس و معاون شهربانی نیز در فرودگاه بودند و دستورهای لازم جهت حفظ نظم و آرامش به مأمورین انتظامی
ص: 52
می‌دادند.
مشایعین بلندگویی همراه داشتند که به‌وسیله‌آن، صدای تلاوت کلام‌اللَّه مجید به گوش می‌رسید. بعضی از اعضای احزاب؛ از جمله آقای نادعلی کریمی، نماینده کرمانشاه، نطق‌هایی در اطراف اتحاد و اتفاق و موفقیت‌هایی که در پرتو آن نصیب ملت ایران شده، ایراد نمودند.
کارمندان شرکت هواپیمایی سوئد، مشغول آماده ساختن هواپیما بودند و بارهای مسافرین را به داخل هواپیما انتقال می‌دادند، چند تن از همراهان حضرت آیت‌اللَّه که قبلًا به فرودگاه رفته بودند، در داخل هواپیما جای گرفته بودند و انتظار ورود آیت‌اللَّه را داشتند.
ساعت شش و ربع بعد از ظهر بود که اتومبیل رییس مجلس از جاده جدید فرودگاه، که جاده اصلی را قطع می‌کند، به سوی فرودگاه پیچید و سایر اتومبیل‌ها در جاده معمولی به راه خود ادامه دادند.
اتومبیل آیت‌اللَّه پس از آنکه به مقابل عمارت گمرک فرودگاه رسید، توقف نمود و حضرت آیت‌اللَّه به اتاق رییس گمرک راهنمایی شدند. با آن‌که مأمورین انتظامی، طبق معمول، شدیداً مانع ورود اشخاص به این اتاق می‌شدند، مع هذا، خبرنگاران جراید و عکاس‌ها و عدّه دیگری توانستند خط زنجیر مأمورین انتظامی را شکافته، داخل اتاق رییس گمرک فرودگاه شوند. همین وضع مانع از آن شد که آقایان وزیران و نمایندگانِ آقای نخست وزیر بتوانند حضرت آیت‌اللَّه را ملاقات نموده و مراسم تودیع به عمل آورند. ساعت شش و نیم بعد از ظهر بود که تشریفات گمرکی خاتمه یافت و مأمورین فرودگاه اطلاع دادندکه مسافرین برای سوار شدن آماده شوند.
حضرت آیت‌اللَّه در حالی که عده‌ای از اطرافیان حلقه‌وار ایشان را در میان گرفته بودند، از اتاق رییس گمرک به طرف هواپیما حرکت نمودند. در اینجا نیز ازدحام جمعیت به حدی بود که با وجود ممانعت شدید مأمورین انتظامی، عده‌ای از مشایعت کنندگان برای آن‌که خود را به آیت‌اللَّه برسانند، شیشه‌های در و پنجره اداره گمرک را شکسته و داخل محوّطه فرودگاه شدند و به طرف آیت‌اللَّه هجوم بردند.
ابراز احساسات مردم به حدّی شدید بود که عبور از میان جمعیت دشوار می‌نمود، که آقای سرتیپ کمال و سرتیپ
ص: 53
نخعی، به اتفاق عدّه‌ای پاسبان، به متفرّق نمودن جمعیت پرداختند و راه را برای حرکت باز نمودند.
حضرت آیت‌اللَّه پس از آن‌که از پلّکان هواپیما بالا رفتند، ابتدا چند لحظه‌ای بالای پلکان ایستاده و با تکان دادن سر و دست، به احساسات مشایعین پاسخ می‌دادند، در نظر داشتند اظهاراتی نیز بنمایند، ولی به علت شدت ابراز احساسات میسر نشد و آیت‌اللَّه پس از آخرین خداحافظی به داخل هواپیما رفتند.
تصویر آیت‌اللَّه کاشانی هنگام سوار شدن به هواپیما
ص: 54
پس از ایشان، بقیه همراهان و سایر مسافرین سوار هواپیما شدند. ساعت شش و سه ربع بود که پلّکان برداشته شد و درِ هواپیما بسته شد و فریادهای مردم هنوز ادامه داشت که حضرت آیت‌اللَّه از پشت یکی از شیشه‌های باز، با تکان دادن دست به آن پاسخ می‌دادند. چند لحظه بعد، موتورهای هواپیما به کار افتاد.
هواپیما برای پرواز به طرف باند فرودگاه حرکت کرد و نزدیک ساعت هفت بعد از ظهر از زمین برخاست و پس از آن که چند دور در آسمان فرودگاه پرواز نمود، از نظرها ناپدید شد.
همراهان حضرت آیت‌اللَّه عبارت بودند از: آقای سید شمس‌الدین قنات‌آبادی، سید مصطفی کاشانی، دکتر شروین، عباس ناجی سهرابی، محمد علی‌گرامی، محسن اراکی، سیدشمس الدین ابهری، و نُه نفر از بازرگانان و محترمین». (1) تصویر آیت‌اللَّه کاشانی در هواپیما
آیت‌اللَّه کاشانی در آستانه عزیمت به بیت‌اللَّه الحرام، پیامی خطاب به مردم ایران صادر کرد و توسط فرزند ایشان آقای سید مصطفی کاشانی، روز دوشنبه 13/ 6/ 31 ه. ش مطابق با سوم ذی‌حجه 1371 ه. ق.
ساعت 9 بعد از ظهر، از رادیو قرائت گردید.


1- روزنامه اطلاعات مورخ 25/ 6/ 1331 ه. ش، صص 1 و 4

ص: 55
متن پیام به این شرح است:
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
پس از سلام به برادران عزیزم، حال که خداوند متعال چنین توفیقی عنایت فرموده است، لازم می‌دانم که در ضمن عرض تودیع صمیمانه، نکاتی چند را یادآور شوم:
پس از عنایت پروردگار، همیشه از محبّت‌های برادرانه شما، در راه مبارزات خداپسندانه برخوردار بوده و نیروی ایمان و مهر شما را تأییدی از جانب خداوند برای خود دانسته و می‌دانم، و افتخاری را که در یک عمر خدمتگزاری، با تحمّل مشقات و زحمات نصیب ایران و ملت مسلمان می‌بینم، نیروی معنوی برای خود پنداشته و همین نیروی مقدس است که این ضعیف را، بدون احساس خستگی و یا نیاز به فراغت و استراحت دلگرم داشته و همین احساسات پاک است که مجال هرگونه رعایت ضروریات شخصیّه را از من دور داشته و اینک هم که از دوری شما برادران عزیز بی‌نهایت متأسفم، باز مسرورم که به دنبال هدف و مقصود خود، که مسلّماً شما خواستار و مشتاق آن بوده و هستید، می‌روم.
من به خوبی می‌دانم که شما آرزومند یک اتّحاد واقعی و خلل‌ناپذیر بین مسلمین جهان بوده و دیر زمانی است دریافته‌اید که نخستین هدف سیاست استعمار، ایجاد پراکندگی و نفاق بین مسلمانان، در اقطار جهان بوده است و از همین نفاق و شقاق لذّت بی‌پایان تاکنون برده‌اند، ولی به عنایت خدای مهربان و هوشیاری و بیداری شما که از خدمتگزارانِ واقعی تشویق کرده و می‌کنید، من می‌روم تا قدمی فراتر از آنچه در ایران عزیز مطالعه می‌شود بردارم.
بر شما است که در دقایق استجابت دعا، از خدا موفقیت مرا در این امر مهم بخواهید.
همانطوری که در سفرِ پیش، خدای مهربان به اشک دیدگان من ترحّم فرمود و نجات ملت مسلمان ایران را از پنجه استعمار فراهم ساخت، یقین دارم که در این باره نیز به آه دلسوز شما و تضرّعات و استغاثه‌های من توجه خواهد فرمود.
برادرانم! اگر هدف مقدسی در پیش نبود، هرگز تاب دل کندن از وطن و شما هموطنان را نداشتم، اما چه کنم که ندای وظیفه مرا مأمور این مسافرت می‌کند و گرچه به سوگند نیازی نیست، ولی به خدای لایزال قسم که در
ص: 56
راه اعتلای دینِ حضرت خاتم النبیّین- صلوات‌اللَّه وسلامه علیه- و استقلال ایران و آسایش ملل مظلوم جهان، نوشیدن شربت مرگ را بر خود گوارا می‌دانم و چون در راه سفر، بر هر فردِ مسلمانی لازم است که وصایای خود را به بازماندگان خود نماید، من به شما برادران عزیز که بازماندگان دینی و ملّی هستید، آخرین و اهمّ وصایای خود را کرده و در پیشگاه عدل الهی اتمام حجت می‌نمایم.
عزیزانم! تا می‌توانید دامان تقوی و مبارزه شرافتمندانه خود را از دست نداده و در راه عظمت دین و استقلال مملکت تا حدّ امکان بکوشید و مخصوصاً از نمایندگان ملت و احزاب ملّی و افراد ارتش رشید ایران و مأمورین انتظامات مُصرّاً تقاضا دارم در این هنگام که کوچک‌ترین غفلتی؛ از حفظ و نظم و آرامش، موجب استفاده دشمنان مملکت می‌گردد، در انجام وظایف خطیر ملی مراقبت کامل داشته، و در راه حفظ نهضت و موجودیت وطن، کما فی‌السابق فداکاری نمایند.
ثانیاً، در چنین موقع باریک که ملل دنیا چشم به رفتار شما دارند و ایران را حساس‌ترین نقطه جهان می‌پندارند، از نفاق و شقاق و سوء ظن برکنار باشید و از ایجاد هرگونه تشنّج که موجب اخلال در امور و اصلاحات باشد بپرهیزید و اخلالگران را از خود برانید. من صریحاً می‌گویم که هر فردی از افراد مملکت که موجب تشنج شود و یا آن را دامن زند، دشمن دین و مملکت است و خدایِ ایران او را به کیفر می‌رساند و بر هر وطن‌خواهی لازم است که در حفظ نظم و آرامش و همکاری صمیمانه با برنامه‌های اصلاحیِ دولت، نهایت کوشش و مراقبت و مجاهدت را بنماید.
در خاتمه، از برادران گرامی تقاضا دارم که در مواقع دعا، خدمتگزار خود را، که جز سعادت شما و عظمت اسلام اندیشه‌ای ندارد، فراموش نفرمایند.
بدیهی است که من هم، در هر کجا باشم، توفیق عموم را از خداوند متعال مسألت می‌نمایم. (1) و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته
سید ابوالقاسم کاشانی
*** هواپیمایی سوئدی پس از چند ساعت در فرودگاه‌بیروت به زمین نشست.


1- روزنامه اطلاعات، مورخ 13/ 6/ 31، صص 1 و 4

ص: 57
روزنامه اطلاعات، مورخ 6/ 6/ 1331 ه. ش. خبر ورود آیت‌اللَّه کاشانی به بیروت را اینچنین نقل می‌کند:
«ساعت ده بعد از ظهر روز سه شنبه، هواپیمای حامل حضرت آیت‌اللَّه کاشانی، رییس مجلس شورای ملی ایران در بین احساسات شدید مستقبلین در فرودگاه بیروت به زمین نشست.
در فرودگاه، علاوه بر جمع کثیری از اهالی بیروت، تقریباً کلّیه ایرانی‌های مقیم این بندر و عدّه زیادی از مقامات دولت لبنان حضور داشتند و مقدم آیت‌اللَّه کاشانی را گرامی داشتند.
هنگامی‌که پروانه‌های هواپیما خاموش شد و درِ هواپیما باز شد، جمعیت با صدای بلند فریاد زد: «یعیش السیّد العظیم» و عدّه دیگر فریاد می‌زدند: «یعیش الجلالة المعظّم» و «یحیی سماحة السید أبوالقاسم الکاشانی».
حضرت آیت‌اللَّه کاشانی نیز از بالای پلکان هواپیما، با اشاره دست و سر، به ابراز احساسات مستقبلین پاسخ می‌دادند و در فرودگاه با آیت‌اللَّه آقای سید عبدالحسین شرف‌الدین موسوی، رهبر شیعیان لبنان، که به اتفاق جمعیت کثیری برای تجلیل و استقبال به بیروت آمده بودند، ملاقات و مدّتی مذاکره کردند.
آیةاللَّه کاشانی در لبنان
حضرت آیت‌اللَّه کاشانی در فرودگاه بیروت، در پاسخ به سؤال یکی از خبرنگاران، که انگیزه ایشان را از این سفر جویا شده بود، اظهار داشتند:
مسافرت من دارای دو جنبه مذهبی و سیاسی می‌باشد. در مدت توقّف در عربستان سعودی، با اعلی حضرت ملک ابن سعود و سایر رجال عربستان سعودی ملاقات نموده و نهضت پان اسلامیک را توسعه داده و از طریق این جنبش، به عموم مسلمین ثابت خواهم کرد که در مبارزه ایران با انگلستان، حق با ملت ایران است. انگلستان از منابع نفتی ایران سالی 400 میلیون دلار استفاده می‌کرده و
ص: 58
اگر ایران این ثروت را خود به دست بیاورد، قادر خواهد بود با اجرای طرح‌های آبیاری و ایجاد کارخانه‌ها، فقر و بدبختی را در ایران ریشه کن سازد ....
حضرت آیت‌اللَّه کاشانی در لبنان با نخست وزیر وقتِ آن کشور، آقای سامی‌الصلح و تنی چند از رجال سیاسی و مذهبی ملاقات کردند». (1) آقای حاج محمد علی سیگاری در ادامه خاطرات خود می‌افزاید:
«... وقتی به بیروت رسیدیم، مشاهده شد که حدود هفتصد نفر حاجی در هوای گرمِ بیروت منتظر رفتن به حج هستند، لیکن هواپیما برای رفتن به جده وجود ندارد و آن تعداد هواپیمایی هم که داشتند جا نداشت و تکمیل بود.
فرودگاه بیروت نیز در آن زمان امکانات خوبی نداشت؛ شیروانی‌هایی بود که در زیر آن حدود 700 حاجی به سر می‌بردند و از تشنگی و هوای گرم در رنج بودند. در بین آن‌ها مرحوم حاج محمود شربت اوغلی، کاروان‌دار معروف نیز بود، وی نزد ما آمد و گفت:
از حضرت آیت‌اللَّه کاشانی بخواهید ما را کمک کنند و از اینها بخواهند وسیله‌ای برای رفتن این عده به حج فراهم کنند.
قرار شد پس از رفتن به محلّ اقامت، موضوع را به آقای کاشانی منتقل کنیم.
ما را از فرودگاه به هتلی در بیروت منتقل کردند، سفیر وقت آمریکا در بیروت به دلیل اینکه مرحوم کاشانی رییس مجلس بود، اجازه گرفته، به ملاقات ایشان آمد، در این ملاقات، پس از خاتمه یافتن سخنان طرفین، مرحوم کاشانی به او فرمود:
تعدادی از حاجیان ما در بیروت مانده‌اند و شما که هواپیماهای زیادی دارید، تعدادی از آنها را به ما اجاره بدهید تا حجاج را به جده منتقل کنیم.
سفیر گفت: اجازه بدهید سؤال کنم سپس به شما جواب خواهم داد.
وقتی او رفت، مرحوم کاشانی به اطرافیان فرمود:
تا یک حاجی در اینجا باشد من به حج نخواهم رفت و انصافاً این کار را هم کرد.
فردای آن روز سفیر آمریکا پیغام فرستاد که با اعزام آنان موافقت شده و به ما نیز دستور داده‌اند آن‌ها را مجانی به جده ببریم. (2) این خبر موجی از خوشحالی در حاجیان به وجود آورد و بحمداللَّه همه آن‌ها به حج مشرّف شدند.


1- روزنامه اطلاعات، مورخ 6/ 6/ 1331، صص 1 و 4
2- «در روزنامه اطلاعات، مورخ 5/ 6/ 1331 ه. ش. خبرگزاری یونایتدپرس این خبر را به‌گونه‌ای دیگر نقل کرده، چنین می‌نویسد:
دیروز نیروهای هوایی آمریکا برای اولین بار دست به کار بی‌سابقه‌ای زده بود. چندی قبل عدّه زیادی از زائران که برای حج عازم مکه می‌باشند، وارد بندر بیروت شدند ولی به علت نبودن هیچ نوع وسیله نقلیه، در وضع بسیار رقّت انگیزی گرفتار شده بودند.
دولت لبنان نیز که فاقد وسیله نقلیه بود، چاره‌ای ندید جز اینکه از نیروی هوایی استمداد نماید.
فقط نیم ساعت از این تقاضا گذشته بود که 12 فروند از هواپیماهای بزرگ مسافربری نیروی هوایی آمریکا در فرودگاه به زمین نشست و هر یک 50 نفر از زائران را به سمت مکه معظمه حمل نمودند. عدّه زائرین حدود 3000 نفر است که هواپیماهای مزبور کلّیه آنها را تا ظهر امروز به‌طور مجانی به مکه حمل خواهند نمود.به قرار اطلاع، عده زیادی از زوار ایرانی جزو کسانی هستند که از هواپیماهای نامبرده استفاده کرده‌اند. روزنامه اطلاعات مورخ 5/ 6/ 1331 ص 3».
متن خبر، گویای آن است که تحریفی در نقل صورت گرفته و امکان ندارد به دنبال درخواست، نیم ساعت بعد، دوازده فروند هواپیما در فرودگاه بیروت به زمین نشسته باشد. علاوه بر این، هواپیمای بزرگ توان بردن بیش از پنجاه مسافر را دارد! و به نظر می‌رسد همان نقل آقای سیگاری صحیح است.
آیت‌اللَّه کاشانی در ضمن پرواز، قسمت‌های مختلف هواپیما را بازدید کرده، از خلبانان و از این اقدام نیروی هوایی‌آمریکا قدردانی‌نمودند روزنامه اطلاعات مورخ 8/ 6/ 1331 ه. ش، ص 1

ص: 59
به دستور حضرت آیت‌اللَّه کاشانی نذر کرده، از بیروت محرم شدیم و با هواپیما به جدّه آمدیم، ولیعهد عربستان در جده برای استقبال آمده بود ولیکن به دلیل تأخیر زیادی که هواپیما داشت، بازگشته بود. (1) اما تعداد پنج دستگاه ماشینِ بدون سقف، که در هر کدام یک افسر پلیس نیز حضور داشت، فراهم ساخته بود تا ما را به ساختمان محل پذیرایی ببرند. در فرودگاه، عده‌ای از مقامات و مسؤولان عربستان، همراه با برخی سفرای کشورهای اسلامی به استقبال آمده بودند و با تشریفات خاصی ما را به ساختمان بزرگی در جده منتقل کردند.
پس از صرف شام، به ما گفتند:
می‌توانید شب را اینجا بمانید و می‌توانید به مکه بروید.
تصمیم گرفته شد عازم مکه شویم، لذا با توجه به اینکه قبل از میقات محرم شده بودیم، از همان جده عازم مکه شدیم. (2) پس از ورود آیت‌اللَّه کاشانی به جده، ایشان در نخستین اجتماعی که با حضور جمعی از نمایندگان سیاسی ممالک شرقی و حجاجی که از اندونزی، پاکستان و هندوستان و کشورهای عرب؛ از جمله مراکش و تونس برگزار شده بود چنین گفت:
«رجال مؤثر و فعال ممالک اسلامی متوجه باشند که از فلسفه حج و تجمع مسلمین دنیا در مکه معظمه چه نتایج بزرگی می‌توان به دست آورد! موضوع حج تنها ادای یک وظیفه دینی نبوده، بلکه تجمع مسلمانان دنیا در سرزمین مقدس حجاز می‌توانست بالاترین فواید را برای تسریع در آزادی ملل شرق از نفوذ دول استعماری عاید سازد و هر سال در موسم حج زمینه همکاری‌های وسیعی میان کلیه ممالک مسلمان جهان فراهم شود ...
ایشان افزودند:
... من علاوه بر ادای وظیفه مذهبی، قصد دارم هر چه بیشتر ممکن باشد، در این سفر با حجاج ملل اسلامی تماس بگیرم و کلیه مسلمانان دنیا را به یک همکاری بسیار وسیع، که زمینه‌ای برای ایجاد یک جبهه قوی در برابر استعمار باشد دعوت کنم ...
آیت‌اللَّه کاشانی سپس می‌گویند:
... ملل اسلامی امروز وضعی دارند که


1- روزنامه اطلاعات در این زمینه می‌نویسد:
درجدّه، نماینده ملک سعود به‌فرودگاه آمده‌بود تااز رییس مجلس شورای ملی‌ایران وهمراهان استقبال نماید ولی به علت تأخیر هواپیما موفق به ملاقات آیت‌اللَّه نشد و در وهله دوم معاون وزارت خارجه دولت سعودی از آیت‌اللَّه استقبال کرد. اطلاعات، مورخ 25/ 6/ 1331، ص 1.
2- آقای حاج محمد علی سیگاری، مصاحبه حضوری.

ص: 61
به عقیده من هنوز دول استعماری، خصوصاً دولت انگلیس، آن را درنیافته‌اند و نمی‌دانند بیداری و قیام ملل شرق چه قدرت معنوی و مادیِ جدیدی را در دنیای آشفته امروزی ایجاد کرده و جبهه متحد ممالک اسلامی، یگانه عاملی است که می‌تواند دنیا را از مشتعل شدن آتش جنگ سوّم، که بشریت را به فنا و زوال تهدید می‌کند، جلوگیری نماید.
وضع عمومی ممالک اسلامی امروز نه تنها با بیست سال و ده سال پیش تفاوت دارد بلکه میان وضع امروز با وضعی که پنج سال قبل؛ یعنی هنگام پایان یافتن جنگ دوم جهانی برقرار بود نیز بی‌اندازه متفاوت است. آن روز پاکستان و هندوستان در زیر سلطه جابرانه انگلیسی‌ها لگدکوب می‌شد و اندونزی زنجیر اسارت اجنبی به گردن داشت.
منابع نفت ایران در دست شرکت غاصبی بود که هر سال بیش از بودجه کلّ کشور ایران، از این منبع سرشار استفاده می‌کرد. ولی امروز اندونزی با هفتاد میلیون نفر جمعیت، پرچم آزادی خود را برافراشته و پاکستان در ردیف دول مقتدر زنده جای گرفته است.
نفت ایران از دست شرکت غاصب انگلیسی خارج شده و نام ایران به عنوان یک ملت مبارز در صف مقدم ملل مبارز دنیا نقش بسته است.» (1) پس از ورود آیت‌اللَّه کاشانی به جده، دکتر محمد مصدق، نخست وزیر وقت، تلگرافی به این شرح به جده مخابره می‌کند:
حضرت آیت‌اللَّه کاشانی دامت برکاته
از اینکه به سلامتی وارد و توفیق ادای فریضه و دعای خیر درباره مسلمین برای آن جناب حاصل است مسرور و التماس دعا دارم. (2) دکتر محمد مصدق
آقای جعفر رائد که در سال 1330 ه. ش. به عنوان دفتردار، همراه با مظفر اعلم، وزیر مختار ایران در عربستان، به جده رفته بود و هنگام آمدن آیت‌اللَّه کاشانی به حج در سال 1331 ه. ش. در جده حضور داشت، مشاهدات خود را چنین بازگو می‌کند:
«در مهرماه 1330 من با مظفر اعلم، که به سمت وزیر مختار ایران در عربستان سعودی تعیین شده بود، به جده رفتم. و در سال 1331 آیت‌اللَّه کاشانی، که به ریاست مجلس انتخاب شده وهیچگاه درمجلس حضور نیافته بود، تصمیم به سفر مکه و انجام


1- روزنامه اطلاعات، مورخ 6/ 6/ 1331 ه. ش. ص 4
2- روزنامه اطلاعات مورخ 6/ 6/ 1331 ه. ش، ص 1

ص: 62
مراسم حج‌گرفت وچون پرواز مستقیم از تهران به جده فراهم نبود، به اتفاق جمعی عازم سوریه و لبنان شد تا از آنجا با هواپیمای محلّی، راهیِ عربستان سعودی شود و هزاران نفر از ایشان پیروی کردند. اما شرکت‌های هواپیمایی محلّی سوریه و لبنان، به اندازه کافی هواپیما برای تأمین مسافرت این همه زائر به عربستان سعودی نداشتند و چون روزهای مخصوص حج به سرعت نزدیک می‌شد، التهاب وحشت زایی در میان زائران ایرانی درمانده در سوریه و لبنان به وجود آمده بود تا بالأخره ارتشِ دولتی غیرِ عربی، که هنوز پس از جنگ جهانی دوم، همه پایگاه‌های خود را از منطقه برنچیده بود، به یاری شتافت و به‌طور رایگان دوازده هواپیمای مسافربری در اختیار زائران ایرانی گذاشت که مقدم بر همه آیت‌اللَّه کاشانی و همراهان را به عربستان سعودی آورد و من که در فرودگاه جده جزو استقبال کنندگان بودم، به حکم سابقه خدمت در محضر آیت‌اللَّه، از جمله کسانی بودم که داخل هواپیما شده و خیر مقدم گفتم.
آیت‌اللَّه کاشانی پس از پیاده شدن، سراغ بعضی مواقیت حج- یعنی نقاطی که از آن حاجی احرام؛ یعنی دو حوله بزرگ سفید به دور خود می‌پیچد و نیت حج می‌کند- گرفتند. ایشان چون مدتی درگیر فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی بودند، در ذکر اسامی نامأنوسِ این نقاط، دچار اشتباه می‌شدند و در واقع خیلی هم طبیعی بود. من برای ایشان توضیح دادم که عده‌ای از علمای درجه اول و معروف به زهد و پرهیزگاری که در انجام اعمال مذهبی از هیچ امری سرسری نمی‌گذرند؛ از جمله مرحوم آیت‌اللَّه آقا سید یونس اردبیلی از همان جده نیت کردند و احرام بستند و آیت‌اللَّه کاشانی بالأخره متقاعد شدند و از همین قرار عمل کردند.» (1) آقای حاج محمد علی سیگاری در ادامه خاطرات خود می‌گوید:
«در مکه نیز تشریفات خاصی برای ورود ایشان ترتیب داده بودند. در اواخر شب، مسجدالحرام را قرق کرده، ما را به داخل کعبه نیز بردند و آثار آنجا را به ما نشان دادند.
پس از اعمال عمره تمتع در مکه ماندیم تا آنکه وقت اعمال حج تمتع شد.
سعودی‌هابه مااطلاع دادند که هر وقت بخواهید به عرفات بروید ما آماده هستیم و اوضاع در آنجا مرتب است.
برای هر کدام ما یک نفر پیشخدمت


1- تاریخ و فرهنگ معاصر 6- 7، ص 332، خوانندگان عزیز توجه دارند که آقای سیگاری اظهار داشت که ما به دستور آیت‌اللَّه کاشانی پیش از رسیدن به میقات، از بیروت احرام بسته و محرم شدیم! و با توجه به این مطلب، ضرورتی به احرام مجدد نبوده است!

ص: 63
گذاشته بودند و در عرفات چند چادر بزرگ به پا کرده بودند که در آن فرش‌های قیمتی و شربت آلات گذاشته بودند.
آن روز در عرفات به مسجد نمره هم رفتیم سپس به مشعر و پس از آن به منا آمدیم.
در منا نیز ساختمان بزرگی را به ما اختصاص دادند. ما اعمال منا را نیز انجام داده، پس از آن به مکه آمدیم و اعمال پس از منا نیز تمام شد.
مرحوم کاشانی در مدت اقامتش در مکه، در مسجدالحرام اقامه نماز جماعت می‌کرد و سنّی‌ها هم به نماز ایشان آمده، اقتدا می‌کردند و واقعاً مرحوم کاشانی از هر جهت مورد احترام آنها بود. (1) آیت‌اللَّه کاشانی بر اساس اخباری که در جراید آن زمان منتشر شد، قرار بوده با پادشاه عربستان نیز دیداری داشته باشد که به دلایلی این دیدار صورت نمی‌پذیرد و ایشان فرزندشان مرحوم آقای سید مصطفی کاشانی و شمس قنات آبادی را به نمایندگی خود برای دیدار به کاخ ولیعهد عربستان اعزام و نامبردگان با امیر سعود ملاقات می‌کنند.(2) روزنامه اطلاعات، مورخ 25/ 6/ 1331 در این زمینه می‌نویسد:
«ابتدا قرار بود که آیت‌اللَّه با ولیعهد دولت سعودی ملاقات کنند و در ضمن راجع به پیامی که قرار بود روز عید در مسجد بزرگ، در برابر کلیه مسلمین قرائت نمایند، مذاکره به عمل آورند، ولی بعداً پس از مشاوره، این تصمیم عوض شد و حضرت آیت‌اللَّه با ولیعهد ملاقات ننمودند و از قرائت پیام نیز منصرف شدند.» (3) روزنامه اطلاعات در تکمیل این خبر می‌نویسد:
«نمایندگان آیت‌اللَّه‌کاشانی؛ یعنی آقایان سید مصطفی کاشانی و شمس قنات‌آبادی با ولیعهد سعودی ملاقات نموده، پیامی از طرف ایشان به مشارالیه تسلیم کردند. این پیام در روزنامه‌های آن دولت چاپ شد و مربوط به اتحاد و اتفاق دولت‌های عربی است.
ولیعهد در جواب پیام اظهار داشت که:
هر نقشه‌ای از طرف دولت ایران برای اجرای فکر اتّحاد و اتفاق کشورهای عرب پیش کشیده شود، دولت سعودی نخستین دولتی است که از آن پیروی خواهد کرد.
آیت‌اللَّه کاشانی پیام دیگری نیز از مدینه برای ولیعهد ارسال کردند که مضمون آن مربوط به بنای یک


1- در تأیید این سخن، توجه خوانندگان محترم را به گزارش روزنامه اطلاعات، مورخ 25/ 6/ 1331 جلب می‌کنیم:
در روز عید قربان در خطبه‌ای که همه ساله معمولًا قبل از شروع مراسم حج به نام ابن سعود خوانده می‌شود از حضرت آیت‌اللَّه بنام «سید الحجاج» یاد شد، در صورتی که همه ساله نام فاروق به عنوان «سید الحجاج» در خطبه ذکر می‌شده است.
2- روزنامه اطلاعات، مورخ 16/ 6/ 1331 ه. ش. ص 8
3- اطلاعات مورخ 25/ 6/ 1331، ص 1

ص: 64
سایبان جهت مدینه منوره (بقیع) بود که هنوز جوابش نرسیده است.» (1) متن پیام آیت‌اللَّه کاشانی که خطاب به ملک عبدالعزیز آل سعود پادشاه وقت عربستان ارسال داشتند:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
الْحَمْدُ لِلَّهِ وَحْدَهُ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مَنْ لا نَبِیَّ بَعْدَهُ وَ آلِهِ وَ صَحْبِهِ
حضرة صاحب الجلالة الملک عبدالعزیز آل السعود
ملک المملکة العربیّة السعودیة المعظّم
السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته
و بعد الدعاء لکم بالسلامة و طول العمر و التوفیق فی خدمة الحرمین الشریفین و تنفیذ أوامر اللَّه تعالی و الدعاء للشعب السعودی الکریم بالرفاه و السعادة و بلوغ أمانیه تحت ظلّ عاهلها العظیم.
لا شکّ أنّ جلالتکم أعلم بحال المسلمین و الاختلافات المزعومة التی نخوت و لا تزال تنخرض الإسلام بحیث أدّت إلی الإنشقاق و التفرقة و لا شکّ انّکم بصفتکم من أعاظم ملوک الإسلام و بحکم المرکز الهامّ الذی تحتلّونه بین البلاد الإسلامیة لمن أحرص الناس علی إحلال التفاهم و الودّ محلّ الاختلاف والبغض تمشیاً مع سیرة السلف الصالح وعملًا بأوامر اللَّه تعالی و إعلاء شأن المسلمین و السعی إلی إعادة أیّامهم المجیدة و عصورهم الذهبیّة. و الطریقة الوحیدة لإنقاذ البلاد الإسلامیة من کابوس الاختلافات و الافتتانات، هی توحید کلمتهم علی اختلاف مذاهبهم و المحافظة علی الأُصول دون الفروع و استبقاء اللباب دون القشور. و من حسن الحظّ أنّ الطوائف الإسلامیة متّفقة فی الأُصول و جمیعاً تعتقد بکلمتی الشهادة و بالقرآن و المعاد. وإن اختلفت فی شی‌ء فانّها تختلف فی الفروع التی لا تمسّ الأساس و لا تبعث علی الإلحاد من حظیرة الدین.
و قد باحثت عدداً من القضاة و الفقهاء حین تشرّفی بزیارة المدینة المنوّرة قبل سنتین و برهنتُ لهم بالدلائل العقلیّة و المنطقیّة إنّ الجمود علی الفروع و البقاء فی نقطة واحدة تنتهی إلی الإخلال بالأُصول و تضرّ بسمعة الشریعة السمحاء و بالإضافة إلی ذلک، کان مثل هذا الجمود یبعدنا عن رکب العالم و تقهقرنا إلی ما قبل أربعة عشر قرناً فی حین أنّ الدّین الإسلامی


1- روزنامه اطلاعات مورخ 25/ 6/ 1331 ه. ش، ص 5

ص: 65
دین یوافق کلّ زمان و مکان ویجب أن یسایر العالم و یسابق الزمان کی یبقی شامخ الرأس و یستطیع المسلمون من أن یعیشوا لدنیاهم کما یعیشوا لآخرتهم.
والحال، أنّ التحفّظ و الحرص علی الظواهر والتمسّک بالقشور دون اللّباب و اعتبار الفروع هی الکلّ فی الکلّ دون الالتفات إلی الأُصول لا یجد بنا نفعاً فحسب بل یفتح ثغره بین المسلمین یدخل منها العدوّ فیزعزع الأرکان و یقضی حتّی علی الأُصول تدریجیاً و هناک لعمری الطاعة الکبری و فحمیة الإسلام و المسلمین العظمی.
إنّی بصفتی عالم روحانی اعتزّ بالإسلام و أتمنّی عظمة المسلمین وانقاذهم من أغلال الاختلاف و مخالب المستعمرین الأعداء و بحکم الواجب الدینی- دون الالتفات إلی فائدة شخصیّة- أسعی وراء اتّحاد المسلمین فی کافّة أقطار الأرض و أحرص علی عظمة ملوکهم و زعمائهم و أخلص لمن یتولّی أمر المسلمین. و حیث انّ جلالتکم متمسّکون بتشیید دعائم الإسلام و مبانیه و تعظیم شعائراللَّه أرغب من شفاف قلبی فی مزید عزّکم و سموّ مقامکم و محبوبیّتکم عند عموم المسلمین و أودّ من الصمیم أن یتبوّأ جلالتکم مکانة مرموقة فی قلوب المسلمین عامة علی اختلاف مذاهبهم وأن تکونوا عند حسن ظنّ الجمیع فی حین أنّ جمود بعض القضاة من الّذین لایلتفتون إلی السیاسة العامة ومقتضیاتها لجمع کلمة المسلمین لا یفسح المجال لبلوغ أمنیّتی و یصبح حجر عثرة فی سهیل ذلک. و لابدّ هنا من الاعتراف بأنّ حرص جلالتکم علی صیانة حرمة الدیار المقدّسة و تهیئة وسائل الراحة لزوّار بیت‌اللَّه الحرام و لا سیّما إلغاء الضرائب علی الحجّاج فی هذا العام، قد ألهج الألسن بالثناء و رفع الأکفّ بالدعاء ولکنّ المسلمین یرجون المزید من حارس بیت‌اللَّه الحرام قبلةالإسلام وضریح نبیّهم و تراثة.
یا صاحب الجلالة- إنّ الصراع بین أقطار إیران و مصر و تونس المسلمة و بین الدول الاستعماریة هو صراع الموت والحیاة، صراع الحقّ و الباطل، صراع الأُصول الدینیة و الإلهیّة و ظواهر الکفر و المادیّة و أخیراً صراع بین الإسلام و الإلحاد. فعلیه من الواجب و الفرض العینی علی المسلمین کلّ بحسب مرکزه أن یؤیّد دین‌اللَّه و ینصر جنده و یشدّ أزر
ص: 66
المسلمین بالقول و العمل و یتبع ما یوحیه إلیه صلاح المسلمین و نصرتهم.
و علیهذا فالمتوقّع من ملک الجزیرة مهد الإسلام و مولد سیّد الأنام أن یتقدّم قبل غیره فی هذا السبیل و یحمل لواء الدعوة إلی الإتّحاد و الاتفاق و یزیل العقبات و یقود المجاهدین و یفوز بکسب الفخار فی إحیاء الدین و الشریعة و قطع أیدی الأجانب و المستعمرین عن کافّة الأقطار المسلمة و بأخذ ذلک یداً عنداللَّه و الرسول و خالص المؤمنین.
هذا هو المتوقّع و المأمول من جلالتکم و من کافة المسلمین لحکومتکم الموقّرة و من المناسب فی هذا المقام، أن لانبخس حقّ معالی الشیخ حمزة غوث، الوزیر المفوّض لجلالتکم فی طهران إذ أنّ الرجل من الداعین إلی نبذ الاختلافات و اتّحاد المسلمین و التمسک بأُصول الدین الحنیف. و قد استطاع معالیه أن یفتح قلوب الإیرانیین لحبّ جلالتکم و یصل العاهل السعودی فی سویداء القلوب بسعیه المشکور وأخلاقه الإسلامیة الفاضلة ندعوا اللَّه تعالی أن یکثر من أمثاله بین رجال المملکة السعودیة و یوفّقه فی خدمة الإسلام.
وختاماً- یا صاحب الجلالة- لا أتمنّی من وراء کتابی هذا الّا عزّ الإسلام و عظمة المسلمین و نظراً لما أکتبه نحو جلالتکم من احترام و ودّ و لما أعهد فی جلالتکم من نظر ثاقب و رأی صائب وهمّة عالیة دونها الراسیات أتأمل فوز مسألتی بالقبول و رعایتکم شؤون المسلمین قاطبة، أکثر من ذی قبل و أن تثمروا عن ساعد الجدّ فی إعلاء کلمةاللَّه و معاضدة الأقطار الإسلامیة الّتی تکافح فی سبیل الاستقلال و تناضل لنیل الحرّیة و تذود عن حیاضها معاضدة فعالة مؤثّرة و لاسیّما تأیید قضیة تونس المعروضة علی مجلس الأمن الدولی و الاحتجاج علی أعمال فرنسا الجائرة فی ذلک القطر الاسلامی الشقیق. و اللَّه فی عون العبد مادام العبد فی عون أخیه.
و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته و علی أصحاب السموّ انجا لکم الکرام و علی کافة اهالی البلاد.
آقای جعفر رائد، در رابطه با پیشنهاد خود به آیت‌اللَّه کاشانی، مبنی بر انجام دیدار ایشان با ولیعهد عربستان
ص: 67
می‌نویسد:
«سید مصطفی کاشانی، فرزند آیت‌اللَّه کاشانی و شخص دیگری که هر دو به وکالت مجلس انتخاب شده بودند، از جمله همراهان بودند و من هم تقریباً در تمام مدتِ اقامت آیت‌اللَّه در حجاز، در التزام بودم.
روزی به ایشان گفتم شما میهمان رسمی دولت سعودی هستید و از شما و همسفرانتان که متجاوز از بیست نفر هستند، پذیرایی شایان می‌شود، آیا آمادگی ندارید به‌عنوان قدردانی‌ازملک سعودبن عبدالعزیز پادشاه این کشور دیدن کنید؟
آیت اللَّه آقای سید ابوالقاسم کاشانی، در جواب، به عادت همیشگی، سرش را تکان داد و به عربی گفت: «أنا مَلِک‌المسلمین»؛ یعنی من پادشاه مسلمین هستم و طبعاً کسی با چنین اعتقادی به دیدار شاه حجاز نمی‌رفت. ولی دستور دادند تا نامه نسبتاً مفصّلی به زبان عربی خطاب به ملک سعود پادشاه عربستان سعودی نوشته شود که در آن برای نزدیکی و اتّحاد مسلمانان و نیز جهت سر و سامان دادن به امور حج و عمره، پیشنهادهایی گردیده بود؛ از جمله آزاد گذاشتن روزهای عرفه و عید قربان بود تا هر فرقه‌ای هر روزی‌را که از نظر مذهبی برایش مسلم شده است، اعمال مورد نظر حج را در آن روز برگزار نماید. و شایان اشاره‌است که‌در آن سال، درمورد رؤیت هلال ذی‌الحجه، میان شیعیان و سنیان اختلاف افتاده بود و آیت‌اللَّه کاشانی مایل بود مقامات سعودی به شیعیان اجازه دهند که یک روز دیرتر اعمال حج را به جا آورند. البته ملک سعود نه تنها این‌پیشنهاد رانپذیرفت‌بلکه‌به او برخورد؛ زیرا آن را مقدمه ایجاد دو دستگی بزرگی بین مسلمانان شیعه و مسلمانان سنی در موسم حج می‌دانست و دستور داد عده‌ای سرباز و پلیس به چادرهای آیت‌اللَّه‌کاشانی وسفیرایران- مظفراعلم- بفرستند تا از یک طرف مانع برگزاری جداگانه مراسم حج از طرف مسلمانان شیعه شوند و از طرف دیگر، اگر کسانی‌به این بهانه در صدد تجاوز به آنان برآیند، از آنها جلوگیری به عمل آورند.
دعوت آیت‌اللَّه کاشانی به انجام دو مراسم حج در صورت اختلاف شیعه و سنی در ثبوت رؤیت هلال ماه شهر ذی الحجه، برخلاف انتظار مقامات سعودی و محافل اهل سنت بود؛ زیرا تصوّر می‌کردند او که یک روحانی سیاستمدار
ص: 68
و آزاد منشی است، خواهان گذشت و سازش در این قبیل مسائل فرعی است.
گو اینکه مشکل بعدها از میان برخاست؛ زیرا مراجع بزرگ در نجف و قم فتوی دادند که حجاج شیعه در رؤیت هلال ذی‌الحجه‌وروزهای معین‌مراسم‌حج‌باید ازتصمیم دولت سعودی پیروی کنند.
آیت‌اللَّه کاشانی در نامه خود به پادشاه سعودی، به موضوع دیگری هم پرداخته بود و آن خرابه بودن قبرهای امامان جهان تشیع در «مدینه» و لزوم تجدید بنا و سر و صورت دادن به وضع آنها بود، که این مطلب هم مورد توجه مقامات سعودی قرار نگرفت. در واقع از پیش معلوم بود که عنوان کردن این مطالب نه تنها اثر ندارد، بلکه نتیجه معکوس هم به بار می‌آورد و من با آشنایی که به وضع محیط داشتم، این پیش‌بینی‌ها را گوشزد کرده بودم، لیکن آیت‌اللَّه کاشانی که مرد یک دنده‌ای بود التفاتی نکرد. (1) البته او می‌خواست به تکلیف شرعی خود عمل کند و نیز در عالم روحانیت شیعه به ابتکار مهم و پر سر و صدایی دست بزند.
درنامه آیت‌اللَّه کاشانی به ملک سعود، به مطالب دیگری؛ مانند لزوم اتّحاد مسلمین هم تأکید شده بود.
در این سفرِ حج، وسیله آشنایی میان آیت‌اللَّه کاشانی و سایر شخصیت‌های بارز علمی و سیاسی و مذهبی جهان اسلام، که جهت برگزاری مراسم حج در مکه حضور داشتند، فراهم نشد و فقط چند نفری از حجاج مهم سایر کشورها از ایشان دیدن کردند.
خود آیت‌اللَّه کاشانی در آن هنگام، اکثر توجهش به مسائل داخلی ایران بود و شاید هم برای دور بودن از برخی جریان‌های سیاسی در داخل و پرهیز از درگیری و آلوده شدن بود که این سفر پرمشقت حج را درآن موقع به‌خصوص، بر خود هموار کرده بود. به خاطر دارم که در آن سال، حدّت و شدّت گرما، فوق‌العاده بود و حدود دو هزار نفر از حاجیان کشورهای مختلف از آفتاب زدگی و گرمازدگی هلاک شدند و تلفات ایرانیان نیز در حدود یک صد نفر بود.
کسانی هم که با آیت‌اللَّه کاشانی به حج آمده بودند، در مقامی نبودند که بتوانند ملاقاتها و مذاکراتی را در سطح بین المللی اسلامی رهبری کنند یا اقلًا به عهده بگیرند و اصلًا اندیشه‌هایشان پیرامون این قبیل


1- قطعاً در اینجا یک دندگی مطرح نبوده، بلکه ایشان بر اثر درخواست اکثریت حجاج و نیز مسائل‌و دیدگاه‌های فقهی، چنین نظری را برگزیده است. کما اینکه ایشان بلافاصله می‌گوید: «البته او می‌خواست به تکلیف شرعی خود عمل کند.»

ص: 69
موضوع‌ها دور نمی‌زند و به استثنای یک یا دو نفر، بقیه افرادی عادی و عامی و بی اطلاع و بی‌سواد بودند.
غرض‌نویسنده‌البته نقل‌خاطرات در زمینه دیلماجی و ترجمه در محضر آیت‌اللَّه کاشانی بود، اما چون می‌دانم خواننده توقّع دارد چند کلمه‌ای هم در باره شخصیت این رهبر روحانی که نقش مؤثری در یک مقطع تاریخی ایران به عهده داشت گفته شود، از این رو خیلی کوتاه، به‌نکاتی دراین‌زمینه‌اشاره می‌کنم:
شادروان آیت‌اللَّه کاشانی، دلیر و پردل بود و از خطر نمی‌هراسید و در مواقع سهمناک، خود را نمی‌باخت و خونسردی خود را از دست نمی‌داد. به خاطر دارم نزد او نشسته بودیم و گویا درخانه‌ای در قلهک بود که پشت سر هم کسانی از تهران می‌رسیدند و اخبار زد و خورد و تیراندازی و کشتگان و زخمی‌ها را پیرامون مجلس شورای ملی می‌آوردند. این همان حوادث معروف تیرماه 1331 بود و خوب به یادم هست که یکی از اشخاص «جهانگیر تفضلی» بود.
آیت‌اللَّه کاشانی همه این خبرهای هیجان‌انگیز را با نهایت آرامش و حتی بی‌اعتنایی می‌شنید و از شوخی و نکته سنجی دست برنمی‌داشت، مثلًا به یکی که تعریف می‌کرد چگونه از وسط آتش و خون آمده است گفت: معلوم می‌شود کاشی نیستی؟! چون نکته‌هایی در مورد ترسویی کاشی‌ها رواج دارد و خود آیت‌اللَّه از اهل کاشان بود، همواره به کسانی‌که لاف شجاعت می‌زدند، می‌گفت: «معلوم است کاشی نیستی؟!»
آیت‌اللَّه کاشانی نه تنها در فکر اندوختن مال‌نبود، بلکه بسیار دست‌ودل باز بود وآنچه داشت به صاحبان حاجت می‌بخشید و اغلب بدهکاری بار می‌آورد.
بدون خودنمایی، او فطرتاً فروتن و بی‌تکبّر بود و این تواضع طبیعی، برخی از نزدیکان و اطرافیان را گاهی جسور می‌ساخت؛ مثلًا یکی از نوه‌هایش که در اروپا تحصیل می‌کرد و تمایلات افراطی داشت و به عربی مکاتبه می‌نمود، نامه‌های تند وگاهی‌زننده به‌پدربزرگش می‌نوشت و سیاست و رفتار او را به باد انتقاد شدید می‌گرفت ولی آیت‌اللَّه کاشانی خم به ابرو نمی‌آورد و کینه به دل راه نمی‌داد.
آنچه ازدستش برمی‌آمد، بدون قید وشرط، نسبت به‌هرکس‌که به او مراجعه می‌کرد، حداکثرکمک‌رابه عمل‌می‌آورد وبدین جهت توصیه‌های آیت‌اللَّه‌کاشانی
ص: 70
آنقدر شده بود که جز در موارد معین، کمتر نتیجه داشت. خود من هم مشمول التفات شدم و نامه‌ای با خط خود به «سید باقر کاظمی» وزیرامور خارجه وقت نوشتند و در آن، از خانواده و من و از آشنایی‌ام به زبان عربی و به بعضی معلومات و مباحث مربوط به جهان اسلام و عرب به نیکی یاد کردند که فکر می‌کنم دربایگانی وزارت خارجه محفوظ باشد.
این نامه موجب شدکه برخی از رؤسای ادارات آن وزارتخانه از من بخواهند که آنان را به خدمت آیت‌اللَّه‌کاشانی ببرم. (1) آقای کاظم ازرمی کاردار سفارت ایران در جده نیز در تاریخ 22/ 7/ 1331 در سند شماره 709، گزارش مبسوطی از سفر مرحوم آیت‌اللَّه کاشانی به تهران مخابره کرده است که توجه خوانندگان محترم را به مشروح آن، در بخش دوّم و در شماره 44 فصلنامه «میقات حج» جلب خواهیم کرد.
پی‌نوشت‌ها:


1- مجله تاریخ و فرهنگ معاصر، ج 6 و 7، ص 332 تا 335