«وَ سُمِّیَ الْمُلْتَزَمُ بِهِ لِأَنَّ النّاسَ یَعْتَنِقُونَهُ أَی یَضُمُّونَهُ إِلی صُدُورِهِمْ»؛
«و ملتزم از آنرو به این نام خوانده شد که مردم آن را دربرمیگیرند و به سینه میچسبانند.»
«نامگذاری ملتزم به متعوّذ، بدین جهت است که (زائر کعبه) نزد آن، از آتش جهنم (به خداوند) پناه میبرد.»
«لِأَنَّهُ یُطْلَبُ عِنْدَهُ اْلإجارَة مِنَ الْعذابِ وَ الرَّوْحَ وَ الرّاحَةَ»؛
«این نامگذاری به جهت آن است که در آنجا پناه از عذاب و رحمت و آسایش از خداوند، درخواست میگردد.»
در روایات اهل سنت از آن بهعنوان «مدعی» یاد شده؛ زیرا که آنجا محلّ دعا است.
در مجامع رواییِ اهلسنت، احادیثی که درباره محلّ ملتزم آمده است همگی به محلّ واحدی اشاره ندارند:
ص: 84
عبداللَّه محمدبن ابی شیبه کوفی (م 235) در کتاب خود، پنج حدیث در باره التزام بعضی از اصحاب و تابعین در فاصله میان حجرالأسود و درِ کعبه و نُه حدیث درباره التزام گروهی از آنها در پشت کعبه نقل کرده است.
آن دسته از روایاتی که با عنوان «مَنْ کانَ یَلْتَزِمُ دُبُرَ الْکَعْبَةِ» آمده است، عبارتند از:
1- عن أبی اسحاق قال: «رأیتُ عَمرو بن مَیمُون یَلْتَزِمُ دُبُرَ الْکَعْبَةِ».
2- عن ابن أبی ملیکة، عن عمر بن عبدالعزیز «أَنَّهُ أَتی دُبُرَ الْکَعْبَةِ یَسْتَعِیذُ».
3- عن محمد بن صالح قال: «رَأَیْتُ الْقاسِمَ (بن محمّد) یَلْتَزِمُ خَلْفَ الْکَعْبَةِ».
4- عن حنظلة قال: «رَأَیْتُ الْقاسِمَ یَتَعَوَّذُ فِی دُبُرِ الْکَعْبَةِ وَ یَقُولُ: أَلَّلهُمَّ إنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ بَأسِکَ وَ نِقْمَتِکَ وَ سُلْطانِکَ».
5- عن خالد بن أبی بکرة قال: رَأَیْتُ عُبَیدِاللَّهَ بْنَ عَبْدِاللَّهِ یَلْتَزِمُ خَلْفَ الْکَعْبَةِ».
6- عن أبی اسحاق قال: «رَأَیْتُ عَمْرَو بْنَ مَیمُون قَدْ الْتَزَمَ الْکَعْبَةَ وَ أَلْصَقَ بَطْنَهُ مِنْ مؤخَّرِها مِنَ الْجانِبِ الَّذِی یَلِی الرُّکْنَ الْیَمَانِیَّ».
7- عن عبدالرَّحمن بن الأسود: «أَنَّ أَباهُ کانَ یَلْتَزِمُ دُبُرَ الْکَعْبَةِ».
8- عن الأعمش قال: «رَأَیْتُ أَبابَکْرَ بْن عَبدِالرَّحمنِ یَلْتَزِمُ مُؤَخّر الْکَعْبَةِ».
(1) 9- عن ثابت بن قیس قال: «رَأَیْتُ النَّافِعَ بْنَ جُبَیْر یَلْتَزِمُ ما بَیْنَ الْحَجَر وَ الْباب وَ خَلْفَ الْکَعْبَةِ، کُلٌّ قَدْ رَأَیْتُهُ».
(2) فاسی (م 832) نیز مینویسد: «الْمُسْتَجارُ هُوَ ما بَیْنَ الرُّکْنَ الْیَمَانِیَّ إِلیَ الْبابِ الْمَسْدُود ... وَ یُقالُ لَهُ: المُتَعَوّذُ، وَ یُقالُ لَهُ الْمُلْتَزَمُ» و در پایان میافزاید: «وَ کانَ یَقِفُ لِلدُّعاءِ وَ التَّعَوَّذِ فِیهِ جَماعَةٌ مِنْ کِبارِ السَّلَفِ فَهُمْ عُمَربن عَبدالْعَزِیز وَ قاسمبن محمد».
(3) ازرقی نیز بعضی از این احادیث را تحت عنوان: «ما جاءَ فِی الْمُلْتَزَمِ وَ الْقِیامُ ظَهْرَ الْکَعْبَةِ» ذکر کرده است.
(4) ب: احادیث اهل بیت علیهم السلام:
در مجامع روایی شیعه نیز روایاتی در باره مکان ملتزم، بهنامهای مختلف آمده است و آنها عبارتند از:
1- ج 4، صص 318، 319
2- مصنف ابن أبی شیبه، ج 1، صص 318، 319
3- شفاءالغرام، ج 1، صص 373 و 374
4- ازرقی، تاریخ مکه، ج 1، صص 350- 347
ص: 85
1- مُتَعَوَّذ:
«عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: «إِذَا کُنْتَ فِی الطَّوَافِ السَّابِعِ فَائْتِ الْمُتَعَوَّذَ وَ هُوَ إِذَا قُمْتَ فِی دُبُرِ الْکَعْبَةِ حِذَاءَ الْبَابِ».
(1) عبداللَّه بن سنان از امام صادق علیه السلام روایت میکند که آن حضرت فرمود، هنگامی که در دور هفتم طواف بودی، به مُتَعوَّذ درآی، و آنجایی است که وقتی پشت کعبه بایستی، محاذی در قرار دارد.
متعوَّذ از جمله نامهای ملتزم است که برخی، از جمله صاحب جواهر به آن تصریح نموده
(2) و از اهل سنت نیز ازرقی
(3) و مالک بن عبدالبرّ بر این نظریهاند.
(4) 2- مستجار:
«عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَبِی سَمَّالٍ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: ثُمَّ تَطُوفُ بِالْبَیْتِ سَبْعَةَ أَطْوَافٍ- إلی أن قال- فَإِذَا انْتَهَیْتَ إِلَی مُؤَخَّرِ الْکَعْبَةِ وَ هُوَ الْمُسْتَجَارُ دُونَ الرُّکْنِ الْیَمَانِیِّ بِقَلِیلٍ فِی الشَّوْطِ السَّابِعِ فَابْسُطْ یَدَیْکَ عَلَی الْأَرْضِ وَ أَلْصِقْ خَدَّکَ وَ بَطْنَکَ بِالْبَیْتِ ثُمَّ قُلْ: اللَّهُمَّ الْبَیْتُ بَیْتُکَ وَ الْعَبْدُ عَبْدُکَ وَ هَذَا مَکَانُ الْعَائِذِ بِکَ مِنَ النَّارِ».
(5) در روایت دیگرِ معاویة بن عمّار، گرچه جمله: «بحذاء المستجار» در آن احتمالاتی را ایجاد کرده لیکن هیچ تردیدی در جای تعیین شده مستجار به وسیله روایات پیشین، به وجود نمیآورد؛ چرا که محل التزام در این روایت نیز «مؤخَّرالکعبة دون الرکن الیمانی بقلیلٍ» است.
در این روایت آمده است: «إذا فَرَغْتَ مِنْ طَوافِکَ وَبَلَغْتَ مُؤَخَّرَ الکَعْبةِ وَهُوَ بِحِذاءِ المُسْتَجارِ دُونَ الرُّکْنَ الیَمانِیّ بِقَلِیلٍ ...».
(6) محمّدتقی مجلسی قدس سره درباره «بِحذاء المستجار میگوید: أی بحذاء الحطیم ویسمّی بالمستجار أیضاً».
(7) بنابراین، منظور از مستجار در این روایت حطیم است. نه مستجار موردنظر که نام دیگر آن ملتزم میباشد و مرحوم علّامه مجلسی نیز میگوید: «وَیَحْتَمِلُ أیضاً أن یکون المراد بالمستجار الحطیم، فإنّه محلّ الاستجارة
1- کافی، ج 4، ص 410
2- جواهر، ج 19، ص 353
3- تاریخ مکه، ج 1، ص 347
4- هدایةالسالک، ج 1، ص 71
5- تهذیبالأحکام، ج 5، ص 104
6- کافی، ج 4، ص 411، ح 5
7- روضة المتقین، ج 5، ص 249
ص: 86
والدعاء بتوسّع فی المجازات».
(1) و سپس احتمال دومّی ذکر میکند که آن را اظهر میداند و میگوید: «یحتمل أن یکون المراد إذا بلغت الموضع الذی یحاذی المستجار من المطاف».
(2) بدین ترتیب مقصود، رسیدن طواف کنده به نقطهای است که مستجار محاذی آن نقطه میباشد.
موقعیت ملتزم از دیدگاه علما و دانشمندان اسلامی
علمای اسلام نیز، با استفاده از روایات پیش گفته، محلّ ملتزم را نزدیک رکن یمانی دانستهاند.
مرحوم محقق اردبیلی میفرماید:
«وَ یَدُلُّ عَلی اطلاق المُستجار عَلیَ المُلتَزَم صریحاً ما فی روایة عبداللَّه بن سنان، عن أبی عبداللَّه علیه السلام».
(3) «آنچه در روایت عبداللَّه بن سنان آمده است، به صراحت دلالت بر این دارد که به ملتزم، مستجار گفته میشود.»
مرحوم طریحی مینویسد: «الملتزم دُبُرِ الْکَعْبَةِ».
(4) به گفته مرحوم قاضی نعمان مغربی: «الملتزم حیال الباب یلتزمه الطائف فیالطواف السّابع».
(5) علامه مجلسی رحمه الله دربیان حدیثیکه درباره طوافکعبه ذکرکرده، میگوید: «الملتزم:
المستجار مقابل باب الکعبة» و سپس با تعبیر: «قیل» به نادرستی نظریهای که ملتزم را در فاصله میان حجرالأسود و باب کعبه دانسته است، اشاره میکند و میگوید:
«و بالجملة هذه التفاسیر نشأت من عدم الأنس بالأخبار».
(6) «اینگونه تفسیرها و برداشتها از احادیث، نشأتگرفته از عدم انس و آشنایی با اخبار (اهل بیت علیهم السلام) میباشد.»
و صاحب جواهر رحمه الله در آداب مستحبی طواف میگوید:
«از جمله آنها التزام در مستجار است که از آن در روایات به عنوان ملتزم و
1- مرآة العقول، ج 18، ص 28؛ ملاذ الاخبار، ج 7، ص 391
2- همان.
3- مجمعالفائده، ج 7، ص 104
4- مجمعالبحرین، ماده «لزم».
5- دعائمالإسلام، ج 1، ص 314
6- بحارالأنوار، ج 71، ص 327، ذیل حدیث 97
ص: 87
متعوّذ یاد شده است»؛ «و منها التزام المستجار المسمّی فی النصوص بالملتزم و المتعوذ».
آنگاه با استناد به روایات این باب میفرماید: «وقَدْ ظَهَرَ لَکَ أنَّ المستجار هو بحذاء الباب مؤخّر الکعبة».
(1) ملتزم در سیره
آدم و حوّا در کنار ملتزم
حضرت آدم علیه السلام و همسرش حوا، بهدنبال اشتباه خویش، زبان به اقرار و اعتراف گشوده، عرضه داشتند:
رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِینَ.
(2)«پروردگارا! به خویشتن ستم رواداشتیم و اگر ما را نبخشی و مورد رحمت خویش قرار ندهی، از زیانکاران خواهیم شد.»
هنگامی هم که به زمین آمدند، آدم علیه السلام در کنار ملتزم زبان به اقرار گناه گشود، امامصادق علیه السلام در این باره میفرماید:
«لَمَّا طَافَ آدَمُ بِالْبَیْتِ وَانْتَهَی إِلَی الْمُلْتَزَمِ، قَالَ لَهُ جَبْرَئِیلُ: یَا آدَمُ، أَقِرَّ لِرَبِّکَ بِذُنُوبِکَ فِی هَذَا الْمَکَانِ إِلَی أَنْ قَالَ فَأَوْحَی اللَّهُ إِلَیْهِ یَا آدَمُ قَدْ غَفَرْتُ لَکَ ذَنْبَکَ».
(3)«هنگامیکه آدم علیه السلام به طواف کعبه پرداخت و به ملتزم رسید، جبرئیل علیه السلام به او گفت: ای آدم، در پیشگاه پروردگارت، به گناهانت اقرار کن (پس از اقرار آدم) خدای عزّ و جلّ به او وحی فرمود که گناهت را آمرزیدم. آدم عرضه داشت: گناه فرزندانم را؟ خداوند- عزّوجلّ- به او وحی کرد: ای آدم، هرکس از آنان به این جایگاه در آید و به گناهانش اقرار کند، او را هم چون تو میبخشم.»
ابوعبداللَّه علیه السلام در کنار ملتزم
شیخ طوسی در تهذیب روایتی از امام صادق علیه السلام نقل کرده که آن حضرت در ضمن
1- جواهر، ج 19، صص 353- 356
2- اعراف: 23
3- وسائلالشیعه، ج 13، ص 346؛ تهذیب، ج 5، ص 104، ح 339؛ کافی، ج 4، ص 194، ح 3؛ به طریق دیگر و با تفاوتی اندک، قصصالأنبیاء، ص 47؛ بحارالأنوار، ج 11، ص 179، ح 29 و ج 99، ص 203، ح 11؛ مستدرک، ج 9، ص 392، ح 11155
ص: 88
آداب ملتزم فرموده است:
«ثُمَّ أَقِرَّ لِرَبِّکَ بِمَا عَمِلْتَ مِنَ الذُّنُوبِ ...».
(1)«سپس به گناهانی که انجام دادهای، برای پروردگارت اقرار کن ...»
«فَإِنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ لِغِلْمَانِهِ: «أَمِیطُوا عَنِّی حَتَّی أُقِرَّ لِرَبِّی بِمَا عَمِلْتُ».
(2)همانا ابو عبداللَّه علیه السلام به غلامانش فرمود: «از پیرامون من دور شوید (یا به سخنان من گوش فرا ندهید) تا به آنچه کردهام (نزد خداوند) اقرار کنم.»
مرحوم شوشتری در کتاب «اخبار الدّخیله» مینویسد: از شیوه نقل این روایت بهوسیله شیخ، چنین برمیآید که منظور از «ابا عبداللَّه» در این حدیث، امام حسین علیه السلام است.
(3)ولی در کافی چنین آمده است:
«عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّهُ کَانَ إِذَا انْتَهَی إِلَی الْمُلْتَزَمِ قَالَ لِمَوَالِیهِ أَمِیطُوا عَنِّی حَتَّی أُقِرَّ لِرَبِّی بِذُنُوبِی فِی هَذَا الْمَکَانِ».
(4)امام سجاد علیه السلام در ملتزم
ابان از امام صادق علیه السلام روایت میکند: هنگامی که علیبن الحسین (امام سجاد علیه السلام) کنار ملتزم میآمد به درگاه الهی عرضه میداشت:
«اللَّهُمَّ إِنَّ عِنْدِی أَفْوَاجاً مِنْ ذُنُوبٍ وَ أَفْوَاجاً مِنْ خَطَایَا وَ عِنْدَکَ أَفْوَاجٌ مِنْ رَحْمَةٍ وَ أَفْوَاجٌ مِنْ مَغْفِرَةٍ یَا مَنِ اسْتَجَابَ لِابْغَضِ خَلْقِهِ إِلَیْهِ إِذْ قَالَ أَنْظِرْنِی إِلَی یَوْمِ یُبْعَثُونَ
(5) اسْتَجِبْ لِی وَ افْعَلْ بِی کَذَا [وَ کَذَا]».
(6)«خداوندا! مرا انبوهی از گناهان و انبوهی از لغزشها است و تو را انبوهی از رحمت و بخشش بیحد. ای آنکه خواستِ منفورترین آفریدهات را آنگاه که عرضه داشت: «پس مرا تا روز رستاخیز مهلت ده» اجابت کردی، دعایم را اجابت کن و دربارهام چنین و چنان کن.»
1- تهذیبالأحکام، ج 5، ص 104
2- تهذیب، ج 5، ص 121، ح 339 و تعلیقه.
3- کافی، ج 4، ص 410، ح 4
4- کافی، ج 4، ص 410
5- اعراف: 14
6- تفسیر عیاشی، ج 2، ص 241، ح 12؛ تفسیر برهان، ج 2، ص 343، ح 4؛ بحارالانوار، ج 21، ص 44 و ج 99، ص 196، ح 9؛ مستدرک، ج 9، ص 393، ح 11156
ص: 89
امام باقر علیه السلام در کنار ملتزم
حَبابه والبیّه گوید: مردی را در مکه به هنگام عصر در کنار ملتزم (یا در فاصله میان درِ کعبه و حجرالأسود) بر فراز قسمت بلندی از زمین دیدم که میان خویش را با عمامه بسته (آنچنان شکوهمند) که میپنداشتی خورشیدی است بر فراز کوهها و یا تاجی بر تارک مردان (حاضر در آنجا)، دست و دیده به آسمان گشوده و بهدعا و نیایش پرداخته بود، سپس مردم بهسویش شتافتند و حل مسائل پیچیده علمی و مسائل مشکل خود را از او میپرسیدند و او تا به هزار سؤال آنان پاسخ نگفت، از آنجا نرفت، سپس برخاست وآهنگ رفتن کرد. ابوبصیر میگوید: شخصی باصدای رسابانگ برداشت که:
«أَلا إنَّ هذا باقِر عِلْم الرّسل، وَ هذا مُبین السُّبُل، هذا خیر من رسخ فی أصلاب أصحاب السفینة، هذا ابن فاطمة الغراء العذراء الزهراء، هذا بقیّة اللَّه فی أرضه، هذا ناموس الدّهر، هذا ابن محمّد و خدیجة و علی و فاطمة، هذا منار الدین القائمة».
(1)«بدانید که این مرد شکافنده (مشکلات) علوم پیامبران، روشنگر راهها (ی رستگاری)، بهترین زاده سکانداران کشتی نجات، فرزند فاطمه، حجّت باقیمانده الهی در زمین، مخزن و محرم اسرار خدا، پور حضرت محمد، خدیجه، علی و فاطمه (صلوات اللَّه علیهم اجمعین)، مشعل ماندگار هدایت دین است.»
امام کاظم علیه السلام در کنار ملتزم
سعدان بن مسلم میگوید: حضرت ابوالحسن (امام کاظم علیه السلام) را دیدم که در آخرین دور هفتم طوافش، دستش را گشوده و التزام کرده بود.
(2) امام هادی علیه السلام در کنار ملتزم
علی بن مهزیار میگوید: ابوجعفر ثانی (امام هادی علیه السلام) در سال 225 هجری دیدم که هنگام بالا آمدن خورشید، به طواف وداع پرداخته بود ...
«ثُمَّ خَرَجَ إِلَی دُبُرِ الْکَعْبَةِ إِلَی الْمُلْتَزَمِ فَالْتَزَمَ الْبَیْتَ وَ کَشَفَ الثَّوْبَ عَنْ بَطْنِهِ ثُمَّ وَقَفَ عَلَیْهِ طَوِیلًا یَدْعُو ثُمَّ خَرَجَ مِنْ بَابِ الْحَنَّاطِینَ وَ تَوَجَّهَ قَالَ فَرَأَیْتُهُ فِی
1- مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 182؛ بحارالانوار، ج 46، ص 259، ح 60؛ العوالم ج 19، ص 890، ح 2
2- قربالإسناد، ص 131؛ وسائل، ج 13، ص 348، ح 17918
ص: 90
سَنَةِ سَبْعَ عَشْرَةَ وَ مِائَتَیْنِ وَدَّعَ الْبَیْتَ لَیْلًا یَسْتَلِمُ الرُّکْنَ الْیَمَانِیَّ وَ الْحَجَرَ الْأَسْوَدَ فِی کُلِّ شَوْطٍ فَلَمَّا کَانَ فِی الشَّوْطِ السَّابِعِ الْتَزَمَ الْبَیْتَ فِی دُبُرِ الْکَعْبَةِ قَرِیباً مِنَ الرُّکْنِ الْیَمَانِیِّ وَ فَوْقَ الْحَجَرِ الْمُسْتَطِیلِ وَ کَشَفَ الثَّوْبَ عَنْ بَطْنِهِ ...».
(1)«آنگاه بهسوی ملتزم، پشت کعبه رفته و التزام بیت نمود و جامه از روی شکم بالا زد و زمانی دراز به التزام ایستاد و دعا کرد. در سال 217 او را دیده بودم که شبانگاهان که وداع بیتاللَّه کرد، رکن یمانی و حجرالأسود را استلام نمود و چون به دور هفتم طواف رسید، در پشت کعبه، نزدیک رکن یمانی، التزام کرد و لباس از بالای شکم بالا زد و بر روی سنگ مستطیل (آنجا چسبانید).
آداب ملتزم
از ویژگیهای بسیاری از عباداتِ واجب و مستحب، داشتن نظم و ترتیبی حساب شده است؛ به این معنا که در چه زمان و در کجا باشد و چگونه انجام شود. در این میان ملتزم نیز آدابی دارد که در روایات به آنها اشاره شده است:
1- زمان التزام:
امام صادق علیه السلام میفرماید:
«إِذَا کُنْتَ فِی الطَّوَافِ السَّابِعِ فَائْتِ الْمُتَعَوَّذَ».
(2)«آنگاه که در دور هفتم طواف قرار داشتی، به متعوّذ درآی.»
2- چگونگی التزام:
امام صادق علیه السلام میفرماید:
«فَابْسُطْ یَدَیْکَ عَلَی الْبَیْتِ وَ أَلْصِقْ بَطْنَکَ وَ خَدَّکَ بِالْبَیْتِ».
(3)«دو دست خویش را بگشای و بر خانه گذار، و بدن و گونهات را بر آن بچسبان.»
شعیب از شیوه التزام عبداللَّه بن عمرو، از رجال اهل سنت، روایتی بدینگونه
1- کافی، ج 4، ص 532، ح 3؛ تهذیب، ج 5، ص 281، ح 958؛ وسائلالشیعه، ج 14، ص 289، ح 1922؛ حلیةالأبرار، ج 4، ص 618، ح 5؛ مرآةالعقول، ج 18، ص 229، ح 3
2- کافی، ج 4، ص 410
3- الکافی، ج 4، ص 411؛ وسائل، ج 13، ص 345، ح 17912
ص: 91
نقل میکند:
«ثُمَّ وَضَعَ صَدْرَهُ وَ وَجْهَهُ وَ ذِراعَیْهِ وَ کَفَّیْهِ بَسْطاً وقال: هکذا رأیتُ رسول اللَّه صلی اللَّه علیه
[وآله
] وسلم یَفْعَلُ».
(1)«او سینه، صورت، ساقهای دست و دو کف دستان را- که گشوده بود- بر کعبه نهاد و گفت: پیامبر خدا صلی اللَّه علیه [وآله] وسلم را دیدم که چنین التزام میکرد.»
3- اقرار به گناه:
قرآن کریم درباره ابو لبابه و چند تن دیگر از مسلمانان، که از رفتن به جنگ تبوک تخلّف کردند و سرانجام از این گناه خویش پشیمان شدند، چنین یاد میکند:
وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً عَسَی اللَّهُ أَنْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ.
(2)«گروه دیگر به گناهانشان اعتراف و اقرار کردند. آنان کارهای نیک و بد را بههم آمیخته بودند، باشد که خداوند توبهشان را بپذیرد!»
آنان خود را به ستونی در مسجدالنبی صلی الله علیه و آله- که به «ستون توبه» یا «ابولبابه» معروف است- بستند و بدینوسیله به گناه خویش اقرار نمودند و سرانجام توبه آنان پذیرفته شد.
در روایات نیز از اقرار به گناه به عناوین زیر یاد شده است:
الف: رهاییبخش از گناه:
امام باقر علیه السلام میفرماید:
«وَ اللَّهِ مَا یَنْجُو مِنَ الذَّنْبِ إِلَّا مَنْ أَقَرَّ بِهِ».
(3)«به خداوند سوگند، از کیفر و آثار سوء گناه رهایی نمییابد، مگر کسی که (در محضر خداوند) به آن اقرار کند.»
ب: شفیع گنهکار:
امیرمؤمنان علی علیه السلام میفرماید:
1- اخبار مکه، ازرقی، ج 1، ص 347
2- توبه: 102
3- الکافی، ج 2، ص 426
ص: 92
«شَافِعُ الْمُذْنِبِ إِقْرَارُهُ ...».
(1)شفیع و میانجیگر گنهکار برای آمرزش، اقرار او به گناهان است.»
ج: توبه از گناه: و نیز در روایت دیگری از آن حضرت آمده است که:
«الْمُقِرُّ بِالذَّنْبِ تَائِبٌ»؛
(2)«کسی که به گناه خویش اقرار میکند، از توبه کنندگان است.»
بدیهی است اقرار به گناه، در کنار ملتزم که پیامبران الهی علیهم السلام و پیشوایان معصوم علیهم السلام، و پیشاپیش همه، حضرت آدم علیه السلام در آنجا به اقرار و اعتراف پرداختند، زیباتر و پسندیدهتر است.
زیرا خداوند متعال در پاسخ آدم علیه السلام، آنگاه که در ملتزم برای گناهان فرزندانش درخواست آمرزش کرد، چنین وعده داد:
«یَا آدَمُ مَنْ جَاءَ مِنْ ذُرِّیَّتِکَ إِلَی هَذَا الْمَکَانِ وَأَقَرَّ بِذُنُوبِهِ وَ تَابَ کَمَا تُبْتَ ثُمَّ اسْتَغْفَرَ غَفَرْتُ لَهُ».
(3)«ای آدم! هرکس از فرزندانت به اینجا (ملتزم) بیاید و مانند تو، به گناهانش اقرار و از آنها توبه و استغفار کند، او را میبخشم.»
و خداوند در سورههای مختلفی از قرآن کریم به تخلفناپذیری وعده و وعیدهایش اشاره فرموده است و از آن جمله در سوره مبارکه حج میفرماید:
«وَ لَنْ یُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَهُ»؛
(4)«خداوند هرگز از وعده خویش تخلّف نمیکند.»
و با توجه به همین حقیقت است که امیرمؤمنان علیه السلام میفرماید:
«أَقِرُّوا عِنْدَ الْمُلْتَزَمِ بِمَا حَفِظْتُمْ مِنْ ذُنُوبِکُمْ وَ مَا لَمْ تَحْفَظُوا فَقُولُوا وَ مَا حَفِظَتْهُ عَلَیْنَا حَفَظَتُکَ وَ نَسِینَاهُ فَاغْفِرْهُ لَنَا فَإِنَّهُ مَنْ أَقَرَّ بِذُنُوبِهِ فِی ذَلِکَ الْمَوْضِعِ وَ عَدَّهُ وَ ذَکَرَهُ وَ اسْتَغْفَرَ مِنْهُ کَانَ حَقّاً عَلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یَغْفِرَ لَهُ».
(5)«در کنار ملتزم، به گناهان به یاد مانده و از یاد رفته خویش اعتراف کنید که هرکس در آنجا اقرار به معاصی کند، آنها را بشمارد و یاد کند و استغفار نماید، بر خداوند عزّوجلّ است که او را بیامرزد (زیرا که خود وعده آمرزش داده است).»
1- مستدرکالوسائل، ج 12، ص 116؛ غررالحکم، ص 195
2- مستدرکالوسائل، ج 12، ص 116
3- کافی، ج 4، ص 194
4- حج: 22
5- وسائلالشیعه، ج 13، ص 347؛ خصال، ص 617؛ وسائل ج 13، ص 347، ح 17916؛ تحفالعقول، صص 107 و 108
ص: 93
امام صادق علیه السلام نیز در آداب ملتزم میفرماید:
«ثُمَّ أَقِرَّ لِرَبِّکَ بِمَا عَمِلْتَ فَإِنَّهُ لَیْسَ مِنْ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ یُقِرُّ لِرَبِّهِ بِذُنُوبِهِ فِی هَذَا الْمَکَانِ إِلَّا غَفَرَ اللَّهُ لَهُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ».
(1)به آنچه کردهای در محضر پروردگارت اقرار کن، همانا بندهای در آنجا اقرار به گناهانش نکند، جز آنکه خداوند او را- إن شاءاللَّه- بیامرزد.»
اسلام بر خلاف آئین کلیسا- که پیروان خود را وامیدارند تا برای آمرزش گناهان خویش، نزد یکی از مقامات کلیسا، اقرار به گناه کنند- به مسلمانان توصیه میکند که تنها در محضر پروردگار خویش، اعتراف و اقرار به گناه کنند.
اصبغ بن نباته میگوید: مردی نزد امیرمؤمنان علیه السلام آمد و عرض کرد: ای امیر مؤمنان، من آلوده به زنا شدهام، با اجرای حکم الهی دربارهام، از این گناه پاکم کن. حضرت از او روگردانید و به او دستور داد که بنشیند، سپس خطاب به حاضران فرمود:
«أَ یَعْجِزُ أَحَدُکُمْ إِذَا قَارَفَ هَذِهِ السَّیِّئَةَ أَنْ یَسْتُرَ عَلَی نَفْسِهِ کَمَا سَتَرَ اللَّهُ عَلَیْهِ».
(2)«آیا نمیتواند فردی از شما که مرتکب این گناه شده، آنرا در دل خود پنهان دارد، همچنانکه خداوند آن را در حق او مخفی داشته است؟!»
از این روایت چنین برمیآید که اقرار به گناه- جز در موارد استثنایی- نزد مخلوق پسندیده نیست و تنها راه تطهیر از گناه و رهایی از تبعات و آثار دو جهانی آن، اقرار به گناه نزد خداوند است.
شرایط آمرزش
بدیهی است هر گناه و خطایی، با اقرار آمرزیده نمیشود، بلکه دستورات و واجبات عمل نشده الهی؛ مانند نماز، روزه و ... باید قضا شود و حقوق مالی؛ مانند خمس و زکات، واجب است پرداخت گردد و حقالناس به آنان بازگردانده شود، وگرنه حجگزاری که با مال حرام حج کند، میهمان ناخواندهای است که وزر و وبال حج نیز بر گناهان پیشینش افزوده میشود. در روایت است که امام صادق علیه السلام فرمود:
1- کافی، ج 4، ص 411
2- وسائلالشیعه، ج 28، ص 38؛ من لا یحضرهالفقیه، ج 4، ص 31
ص: 94
«إِنَّ ضَیْفَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ رَجُلٌ حَجَّ وَ اعْتَمَرَ فَهُوَ ضَیْفُ اللَّهِ حَتَّی یَرْجِعَ إِلَی مَنْزِلِهِ».
(1)«مردی که حج و عمره گزارد، میهمان خدای عزّ و جلّ است، تا آنگاه که به منزلش بازگردد.»
روشن است که این روایت در باره همه حجگزاران مصداق ندارد و آنان را در ملتزم و دیگر اماکن مقدس، به حکم میهماننوازی، بر سر سفره غفران و اکرام خویش نمینشاند! پیامبر خدا صلی الله علیه و آله میفرماید:
«إذا أَخْرَجَ الْحاجُّ بِنَفَقَةٍ طَیِّبَةٍ وَ وَضَعَ رِجْلَهُ فِی الْغَرْزِ فَنادی لَبَّیْکَ، اللَّهُمَّ لَبَّیْکَ، ناداهُ مُنادٍ مِنَ السَّماءِ: لَبَّیْکَ وَ سَعْدَیْکَ، زادُکَ حَلالٌ وَ راحِلَتُکَ حَلالٌ وَ حَجُّکَ مَبْرُورٌ غَیْرُ مَأْزُورٍ وَ إذا أَخْرَجَ بِالنَّفَقَةِ الْخَبِیثَةِ فَوَضَعَ رِجْلَهُ فِی الْغَرْزِ، فَنادی لَبَّیْکَ، ناداهُ مُنادٍ مِنَ السَّماءِ: لا لَبَّیْکَ وَ لا سَعْدَیْکَ، زادُکَ حَرامٌ وَ نَفَقَتُکَ حَرامٌ وَ حَجُّکَ مَأْزُورٌ غَیْرُ مَبْرُورٍ».
(2)هرگاه حجگزار با زاد و توشه پاکیزه، از خانهاش (برای سفر حج) بیرون رود و پای در رکاب نهد و بگوید: «لَبَّیْکَ، اللَّهُمَّ لَبَّیْکَ»، از آسمان پاسخ «لَبَّیْکَ وَ سَعْدَیْکَ» بشنود و به او گفته شود که رهتوشه و مرکب سواریات حلال است، پس این حجّ تو مقبول است و وزر و وبالی بر تو نیست. و هرگاه با زاد و توشه ناپاک عزم سفر کند و پای در رکاب نهد و ندای «لَبَّیْکَ» سر دهد، از آسمان ندا رسد که «لا لَبَّیْکَ وَ لا سَعْدَیْکَ»، زاد و توشهات حرام و حج تو گناه و مأزور است نه مقبول.»
با بدهکاریهایت چه کردی؟
وقتی عبدالرحمان بن سَیابه، صحابی بزرگوار امام صادق علیه السلام از دنیا رفت، فرزندش نقل کرد که: یکی از دوستان پدرم نزد من آمد و پس از تسلیت درگذشت پدرم، از من پرسید: آیا پدرت از خود ارثی باقی گذاشت؟ گفتم: خیر. وی کیسهای که در آن هزار درهم بود به من داد و گفت: این پول را سرمایه کسب وتجارتت قرار ده و از درآمد آن برای زندگیات هزینه کن و وقتی سرمایهای یافتی، قرضت را ادا نما. من چنین کردم و
1- وسائلالشیعه، ج 14، ص 586؛ خصال، ص 127؛ بحار، ج 10، ص 113 و ج 99 صص 18- 17
2- الدرّالمنثور، ج 2، ص 63
ص: 95
خداوند به کار من خیر و برکت داد تا اینکه موسم حج فرا رسید. قصد حج بیتاللَّه کردم و تصمیم خود را با مادرم درمیان گذاشتم. مادرم توصیه کرد که نخست قرضم را ادا کنم و من چنان کردم و آنگاه حج گزاردم.
در بازگشت از سفر حج، در مدینه محضر امام صادق علیه السلام شرفیاب شدم، حضرت پرسید:
«فَمَا فَعَلْتَ فِی الْأَلْفِ، قَالَ: قُلْتُ رَدَدْتُهَا عَلَی صَاحِبِهَا قَالَ: فَقَالَ لِی: قَدْ أَحْسَنْتَ».
(1)«با آن هزار درهم بدهکاریت چه کردی؟ عرض کردم: آن را به صاحبش بازگرداندم. فرمود: آفرین بر تو، راستگو و امانتدار باش تا شریک مال مردم شوی.»
(2) 4- دعا:
گرچه دعا همیشه و همهجا مطلوب پروردگار است و او خود بندگانش را با این تعبیر زیبا، تشویق به آن کرده و فرموده است:
«قُلْ مَا یَعْبَأُ بِکُمْ رَبِّی لَوْلَا دُعَاؤُکُمْ ...»؛
(3)«بگو (ای پیامبر) اگر دعای شما نباشد، پروردگارم هیچ اعتنایی به شما ندارد.» ولی همه اوقات و اماکن برای این کار یکسان نیست و مسجدالحرام و کنار ملتزم از همین اماکن ویژه است و از اینرو در روایات به دعای در کنار ملتزم توصیه شده و دعاهایی نیز برای آنجا تعلیم داده شده است. امیرمؤمنان علی علیه السلام میفرماید:
«فَقُولُوا وَ مَا حَفِظَتْهُ عَلَیْنَا حَفَظَتُکَ وَ نَسِینَاهُ فَاغْفِرْهُ لَنَا».
(4)« (خداوندا!) آنچه را که حافظان و کاتبان تو (از گناهانمان) بهخاطر سپرده و ثبت کردهاند و ما آن را فراموش کردهایم، بر ما ببخش.»
و امام صادق علیه السلام میفرماید: (پس از التزام) بگو:
«اللَّهُمَّ الْبَیْتُ بَیْتُکَ وَ الْعَبْدُ عَبْدُکَ وَ هَذَا مَکَانُ الْعَائِذِ بِکَ مِنَ النَّارِ».
(5)(و بعد از اقرار به گناه) بگو:
1- کافی، ج 5، ص 134
2- سفینةالبحار، ج 2، ص 117، ماده «عبد».
3- فرقان: 77
4- وسائلالشیعه، ج 13، ص 347؛ خصال، ص 617
5- الکافی، ج 4، ص 411
ص: 96
«اللَّهُمَّ مِنْ قِبَلِکَ الرَّوْحُ وَ الْفَرَجُ وَ الْعَافِیَةُ، اللَّهُمَّ إِنَّ عَمَلِی ضَعِیفٌ فَضَاعِفْهُ لِی وَ اغْفِرْ لِی مَا اطَّلَعْتَ عَلَیْهِ مِنِّی وَ خَفِیَ عَلَی خَلْقِکَ».
(1)«خداوندا! از سوی تو رحمت و فرج و عافیت به ما ارزانی میگردد، خداوندا، بهدرستی که عمل من اندک است (ثواب) آن را برایم مضاعف کن، آنچه (گناهانی) را که از من بر تو آشکار و بر آفریدههایت پنهان است، ببخش.»البته میتوان در آنجا هر دعای دیگری را هم خواند؛ زیرا امام باقر علیه السلام هفت جا و از جمله آنها ملتزم را از مکانهایی میشمارد که دعای مخصوصی در آنجا لازم نیست قرائت شود (2) و از اینرو امام صادق علیه السلام پس از ذکر دعایی که برای ملتزم در ادامه حدیث فوق ذکر میکند، میفرماید:«وَتَخَیَّرُلِنَفْسِکَ مِنَالدُّعَاءِ»؛ (3)«وخود دعایی (برایخواندن درآنجا) برگزین.»در دعائمالاسلام نیز همین مسأله آمده است. (4) 5- مکان:گرچه آداب یادشده، همه از اعمال استحبابی طواف است، ولی از آنجا که یکی از ثمرات بزرگ حج، آمرزش و تطهیر انسان از گناه است و ملتزم بهعنوان بخشی از کعبه مکرمه، جایی که برگزیدگان الهی در آنجا به التزام ایستاده و سفارشها برای انجام اعمال در آنجا کردهاند، بیتردید برای رسیدن به آن فیوضات و غفران نباید از کنار آن به سادگی گذشت، همچنان که اولیای الهی، چنانچه خواهیم دید، نگذشتهاند و آنان با تعبیراتی که نشانگر خصوصیت و اهمیت آنجا میباشد، مکان دقیق آن را چنانچه دیدیم در گفتار و عمل ارائه دادهاند.پینوشتها:
1- الکافی، ج 4، ص 411
2- بحارالانوار، ج 96، ص 214، ح 5؛ خصال، ص 169
3- الکافی، ج 4، ص 411
4- دعائمالاسلام، ج 1، ص 314