سه شنبه هشتم ذیحجه است، در آخرین لحظاتِ امروز اهل سنت عرفات را ترک کردند [زیرا سه شنبه را روز نهم میدانستند]، لیکن حجّاج ایرانی و هندی و تمام پیروان مذهب امامیه در عرفات ماندند.
ظهر چهارشنبه نیّت وقوف در عرفات کردیم و تا غروب آفتاب در آنجا ماندیم و پس از غروب آفتاب راهی مشعرالحرام شدیم ... پنج شنبه به منا رسیدیم ... سپس برای رمی جمره عقبه حرکت نمودیم ... پس از صرف ناهار سر را تراشیده از احرام خارج شدیم.»
5. فرهاد میرزا در سال 1292 به حج مشرف شد و چون خود اهل علم بود و موقعیت شاهزادگی نیز داشت، زمانی که احساس کرد ممکن است اختلاف شود، به سعید پاشا امیر حج گفت:
«من از اهل علم هستم و روز پنجشنبه را غرّه میدانم، اگر شما اختلاف داشته باشید باید عسکر بدهید. من روز جمعه را در عرفات خواهم ماند. من علم خود و دین خود را به تقویم سالنامه اسلامبول تابع نمیکنم.
اهل شیعه از هر ولایت و عجمها که تقریباً پنج هزار نفر میشدند، از من استعلام کردند. گفتم: من امروز نخواهم رفت و اهل عجم هم مأذون نیستند بروند. همگی متابعت مرا کردند و کسی از شهر مکّه معظمه حرکت نکرد.»
ولی محمل شامی و مصر یک روز زودتر- روز چهارشنبه- به منا رفتند، و فرهاد میرزا که روز جمعه را عرفه میدانست نرفت.
6. این اختلاف در سال 1297 نیز به وقوع پیوست. گزارش شده است:
«شب جمعه هشتم ذیحجه در میان حضرات اهل تسنّن شهرت یافته که امشب عرفه است، همه بحمداللَّه کوچیدند، رفتند به منا.»
ص: 39
مسجدالحرام گذراندند و «به کام دل حجر را بوسیدند.»
(1) حسام السلطنه نیز به همین مناسبت، در همان سال مینویسد:
«قدغن کردم به حمله داران ایرانی ...
امروز حرکت نکرده، فردا مستعدّ حرکت باشند ...»
«... اکثر اهل تشیّع نیز متابعت ما را نموده، خارج نشدند. در عرفات نیز اردوی شامی و مصری با جناب شریف مکّه در سمت یمین بود و اردوی ما با تمام شیعهها در سمت یسار.
شیعیان آن شب را در منا ماندند و به امامت میرزا حبیباللَّه رشتی، از مراجع نجف، نماز گزاردند.»
(2) 7. درباره حج سال 1302 میرزا محمد حسین فراهانی نوشته است:
«سنّیها اصرار دارند که عرفات به جمعه بیفتد. یکی به واسطه آن است که دریافت حج اکبر کنند و یکی به جهت آنکه اگر عرفات به جمعه بیفتد، قضات هم از دولت، علاوه وظیفه دارند و هم از بابت حج اکبر نذرها و نیازها بیشتر میشود ... شیعهها که قریب شش هزار میشدند و بیشتر رعیّت دولت ایران بودند، چون هیچکس ماه را ندیده بود، روز شنبه را عرفه کردند.»
(3) 8. در سال 1305 نیز برای اینکه حج اکبر اتفاق بیفتد، یک روز ثبوت ماه را زودتر اعلان کردند. نایب الصدر شیرازی مینویسد:
«قاضی حکم دادهاند که امروز روز هشتم است. چارهای جز تبعیت نبود.»
(4) از این رو، یک روز قبل از ترویه؛ یعنی روز هفتم، همه به سمت منا حرکت کردند.
فردا صبح به عرفات رفتند و شب هنگام، زمانی که یکصد و پنجاه هزار سنّی از
1- سفرنامه دختر فرهاد میرزا، ص 282
2- سفرنامه حسام السلطنه، ص 119- 121، به نقلاز مقاله «حجگزاری ایرانیان در دوره قاجار»، چاپشده در مقالات تاریخی، دفتر هشتم.
3- سفرنامه میرزا محمد حسین فراهانی، ص 207، به نقل از مقاله «حج گزاری ایرانیان در دوره قاجار»، چاپشده در مقالات تاریخی، دفتر هشتم.
4- سفرنامه نایب الصدر شیرازی، ص 174، به نقل از مقاله «حج گزاری ایرانیان در دوره قاجار»، چاپشده در مقالات تاریخی، دفتر هشتم.
ص: 40
عرفات به سمت مشعر میرفتند:
«به قرب سی هزار شیعیان حیدر کرّار آن شب را احیا داشتند ... چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی!»
(1) نایب الصدر توضیح میدهد در مواردی که اختلاف نظر پیش میآمد و شیعیان روز بعد را در عرفات میماندند شریف مکّه دو نفر از بنی اعمام خود را نزد شیعیان میگذاشت تا اگر مشکلی روی داد حل کنند.
9. ظهیر الملک درباره حج سال 1306 گوید:
«دیشب در عرض راه، رؤیت هلال شد، خیلی هم ارتفاع داشت، الحمدللَّه رفع این اختلاف شد.»
(2) غافل از آنکه سنّیان شب قبل از آن را، شب اول ماه اعلام کرده بودند. ازاینرو، اختلاف بالا گرفت و شیعیان یک روز پس از سنّیان در عرفات وقوف کردند و این تأخیر تا پایان اعمال حج ادامه داشت.
ظهیرالملک گوید:
«امروز که سه شنبه هشتم است، اهل جماعت نهم کردند. لهذا خیال دارند امروز عصر به [عرفات] بروند و ان شاء اللَّه ما خالی از اغیار آسوده باشیم.»
(3) 10. مولی ابراهیم کازرونی درباره حج سال 1315 نوشته است:
«شب جمعه غرّه ذیحجة الحرام، هلال را به مبارکی و میمنت رؤیت نمودیم، خیلی مرتفع بود و همین ارتفاع سبب اختلاف میان فریقین شد ... به واسطه اختلاف فریقین دو روز در عرفات توقف کردیم و نیت وقوف را از ظهر یکشنبه نهم، که روز دهم اهل خلاف بود، تا غروب آفتاب قصد کردیم.»
(4) 11. مرحوم حاج سراج انصاری رحمه الله در سال 1350 به حج مشرف شده و در این
1- سفرنامه نایب الصدر شیرازی، ص 179، به نقل از مقاله «حج گزاری ایرانیان در دوره قاجار»، چاپشده در مقالات تاریخی، دفتر هشتم.
2- سفرنامه ظهیر الملک، ص 257، چاپ شده در «میراث اسلامی ایران»، دفتر پنجم
3- سفرنامه ظهیر الملک، ص 258، چاپ شده در «میراث اسلامی ایران»، دفتر پنجم
4- سفرنامه مولی ابراهیم کازرونی، صص 361، 363؛ چاپ شده در «میراث اسلامی ایران»، دفترپنجم
ص: 41
زمینه، ضمن گفتگویش با حمزه غوث، سفیر عربستان در ایران، به سال 1367، اظهار داشته است:
«... من خودم در سال 1350 عازم مکّه بودم. شبی میان مکّه و مدینه به مناسبت احتمال شب اول ماه ذیالحجة الحرام بودنْ، میان بیابان تمامی حجّاج از اتومبیلها پیاده شده و استهلال نمودند و احدی ماه را ندید. چیزی که مایه بدگمانی این جانب شد، آن بود که یک نفر حملهدار که یک چشم هم نداشت پهلوی خودِ من ایستاده و استهلال نمود و در نتیجه گفت که ماه پیدا نیست و چون به مکّه رسیدیم یکی از شهود همین حملهدار بود و روی شهادت یک چنین شهودی فتوا داده میشود.»
(1) 12. مرحوم سید فضلاللَّه حجازی رحمه الله در سال 1362- ق./ 1322 ش. با عدهای، از شهرضا عازم حج شدند. بنا به گزارش ایشان در سفرنامهاش: «الرحلة الحجازیه»، در این سال نیز در ثبوت هلال ذیحجه میان شیعه و اهل سنت اختلاف شد و در همان سال واقعه قتل فجیع میرزا ابوطالب یزدی رحمه الله اتفاق افتاد.
از برخی گزارشها بر میآید که اختلاف مذکور در به شهادت رساندن میرزا ابوطالب مؤثر بوده است. مرحوم حجازی در این زمینه مینویسد:
«پنجم ذیحجه یا به قول عامه ششم، روز جمعه بود ... هفتم ذیحجه، که هشتم در نزد عامه بود، عازم منا شدیم، ... علی الصباح از مشعر کوچ کرده، آمدیم منا. امروز را عامه رسماً عید میدانند. توپ عید را زدند، مناسک عید به جا میآورند ولی ما یقین داریم که امروز نهم است. میخواهیم برویم ولی خوف داریم که منع کنند. تا بعد از ظهر ماندیم، آنگاه حرکت کردیم به سوی عرفات، در بین راه به ماشینی برخورده، سوار شدیم، طولی نکشید که وارد عرفات شدیم. از دور چادرهایی به نظر میآید. جمعیت زیادی مشاهده میشود. حوزه حوزه مشغول دعا و تلاوت و زیارت و توبه و انابت هستند، اصلًا حال خوشی امروز در عرفات مشاهده میشود. معلوم میشود امروز عرفه است. عجب حال توجه و انقلاب و زاری و تضرّعی به
1- حاج مهدی سراج انصاری، صص 247 و 248
ص: 42
مردم دست داده! آخر دیروز هم در این صحرا بودیم اما انقلاب حالی در خود ندیدیم.
حوالی غروب عدهای شرطی وارد عرفات شده، مردم را به عنف گرفته، در سیارهها انداختند و میبرند و به جانب منا و محکمه برای تحقیق. هیاهوی غریبی رخ داد. مردم همه مضطرب و پریشان از این سو به آن سو فرار میکنند. به رفقا سفارش کردم: ملتفت باشید پیش از غروب از حدود عرفات خارج نشوید، اما از یمین به یسار فرار کنید. در این بین هوا منقلب شده، ابر شد و باران به شدت باریدن گرفت.
شرطیها عدهای را گرفته سوار سیارهها شدند و رفتند. عرفات امن شد و آثار مغرب ظاهر گردید. اذان مغرب را گفته از حدود عرفات خارج شدیم.
هوا کمی سرد است. باران هم میآید و ما هم سر و پای برهنه فقط دو جامه احرام دربر داریم و بس، ولی با شوق آمدیم و وارد منا شدیم. شب را در چادر به سر برده، سحر برخاستیم، رو به مشعر آورده و در راه دچار شرطی شدیم، رشوه دادیم و رد شدیم! در مشعر، وقوف اختیاری را درک کرده، صبح به منا بازگشتیم. مناسک و مراسم عید را بهجا آوردیم و در این احتیاط بعضی از عامه هم با ما همراهی کردند.
پس از مراجعت از منا، اوضاع دگرگون شده، عربها به دیده عداوت و دشمنی به عجمها نگاه میکنند بلکه بد میگویند، شتم میکنند. حتی شنیده شد بعضی از کسبه مکّه با عجمها معامله نمیکنند! نگارنده به چشم خود دیدم که در مسجدالحرام چند نفر مصری و غیر مصری از اعراب و شرطی یک نفر ایرانی را گرفته میزدند و بعضی دیگر، آنان را بر این کار تشجیع و ترغیب میکردند و میگفتند: جزاک اللَّه خیراً، جزاک اللَّه خیراً!، از یکی پرسیدم علت این کار و سبب این سبّ و شتم در گفتار چیست؟ گفت: عجمها حرمت مسجد را نگاه نداشتند، دیگر از این بالاتر که یک نفر عجمی دیروز مسجدالحرام را نجس کرده است! گفتم: معاذ اللَّه! مسلمان چنین عملی را مرتکب نمیشود. کدام عقل باور میکند که یک نفر مسلمان ایرانی از راه دور با آن صدمات شدید و مخارج گزاف (ده هزار تومان یا اقلًا پنج هزار تومان) به مکّه
ص: 43
بیاید و مسجدالحرام را نجس کند؟! (سبحانک هذا بهتان عظیم!).
سیزده ذیحجه، یا چهارده آن، به قول عامه، بعد از ظهر در مسجدالحرام بودیم، انقلابی در مردم مشاهده کردم؛ عربها شادی میکنند. به یکدیگر بشارت میدهند که: قُتِل العجمی، قتل العجمی! وقتی به ایرانیها بر میخورند، دست بر گلو میگذارند و میگویند: کلّ عجمی یُذْبَح! ....»
(1) در این زمینه در گزارش سفارت ایران، به نمره 77/ ح/ 164 در 30/ 9/ 1322 ش، آمده است:
«... امسال علاوه بر این بدبختیها که نصیب حجّاج شده، اتفاقات ناگوار بسیاری در آنجا رخ داده که منتهی به قتل یک نفر از حجّاج ایرانی گردیده است و چون سفارت مصر که حافظ منافع اتباع ایران است، در این باب به این سفارت خبری نداده و حجّاجی تاکنون نرسیده بودند، سفارت از این موضوع بی اطلاع بود. تا اینکه جناب آقای سید باقر کاظمی که از راه مصر به حج مشرف شده بودند دیروز (سه شنبه 29 آذرماه 1322) با اولین کشتی حجّاج مراجعت فرمودند و شرح این اتفاقات را دادند که خلاصه اظهارات ایشان در زیر به آگهی اولیای امور میرسد:
در اوایل ایام حج، که هنوز عده حجاجی که به حجاز رسیده بودند زیاد نبود، شنیده شد تلگرافی از عراق رسیده است دایر بر اینکه در حدود پنج هزار حاجی ایرانی در راه هستند. چون دولت شاهنشاهی اجازه مسافرت به حجّاج ایرانی نداده بود، تصور نمیرفت عدهای به این زیادی توانسته باشند به طور قاچاق از ایران خارج شده باشند ...
طولی نکشید که معلوم شد در حدود شش هزار نفر ایرانی به کویت رفتهاند و عده دیگری که به عنوان زیارت عتبات به عراق آمده بودند و از آنجا قصد حج نمودهاند به سمت حجاز حرکت کردهاند و دو هزار نفر از آنها در نتیجه نبودن وسیله مسافرت، ناچار از بازگشت شده در حدود چهار هزار نفر آنها به حجاز آمدند ....
نظر به اختلاف رؤیت هلال ذیحجه،
1- میقات حج، شماره 16، صص 163 و 177- 176، «الرحلة الحجازیه».
ص: 44
امسال نیز مانند غالب سالها، راجع به عید اختلاف بود؛ چه، در ایران، افغانستان و عراق و سوریه و حتی مصر روز چهارشنبه عید بود و تنها در حجاز روز سه شنبه را عید گرفتند.
سایرین مطابق افق محل و شهادت شهود رؤیت هلال مانند خود اهالی کشور عربی سعودی اول ماه را مطابق محل قبول کردند؛ ولی ایرانیان و عدهای از شیعیان عراقی چون هلال را ندیده بودند و شهادتِ شهودِ سعودی را قبول نداشتند، با اینجانب (جناب آقای کاظمی) و سید باقر بلوط (رییس تشریفات دربار عراق) و عبدالهادی جبلی، از اعیان شیعیان عراق صحبت نمودند اقدامی شود، اجازه دهند دو موقف باشد؛ یعنی پس از وقوف عرفات که مطابق محل، روز دوشنبه 9 ذیحجه بوده، روز سه شنبه را هم که به حساب شیعیان 9 ذیحجه بوده، مجدداً در عرفات وقوف کنند. به آنها اظهار نمودیم که این موضوع عملی نیست، سابقه هم دارد، در سالهایی که اختلاف در رؤیت هلال بوده، هیچ وقت دولت عربی اجازه تعدد موقف را نداده بلکه این امر را موجب ایجاد اختلاف و شقاق بین مسلمین میداند و آن را شرعاً جایز ندانسته بلکه تقاضا کنندگان این امر را مخالف وحدت مسلمین تشخیص داده سخت مجازات خواهند نمود و چون خود آنها نیز وقوف عرفات را رکن حج میدانند سعی دارند وقوف آنها صحیح باشد و بهطوری که خود ملک ابن السعود اظهار میداشت اشخاص تیزبینی را مأمور رؤیت هلال میکنند و در شهرهای مختلف نجد در روز معیّن عده زیادی مترصد رؤیت هلال هستند و تلگرافاتی از اطراف راجع به این موضوع میرسد و قاضی شرع در شهادت شهود دقتِ کافی به عمل میآورد؛ لذا با این سوابق عدم قبول فتوای حاکم شرع را مانند توهین خیلی شدیدی تلقی خواهد نمود و اصرار در این موضوع، علاوه بر اینکه مفید نیست ممکن است برای حجّاج شیعه خطراتی داشته باشد.
خوشبختانه حضرت آقای سید ابوالحسن اصفهانی هم آقای سید ابراهیم شبّر را از طرف خود به حجاز اعزام فرموده بودند که در این قبیل اختلافات نظر حضرت آیتاللَّه را به
ص: 45
شیعیان ابلاغ نماید. ایشان را ملاقات نموده در این باب سخن به میان آوردم.
اظهار نمود که حضرت آیتاللَّه اصفهانی به ایشان دستور دادهاند در این قبیل اختلافات اگر در نتیجه این اختلاف معلوم شود که تعدّد موقف ممکن است زیان یا خطری برای حجّاج شیعه ایجاد نماید، مطابق موقف محل عمل کنند و چون نظر حضرت آیتاللَّه هم همین بود، قرار شد آقای سید ابراهیم شبر امر ایشان را به حجّاج ابلاغ کنند. اینجانب و آقایان دیگر نیز هر یک به نوبه خود این موضوع را به حجّاج حالی نمودیم و قرار شد امسال این موضوع را ابداً مطرح نکنند که اختلافی بین سنّی و شیعه رخ ندهد و خطری متوجه حجّاج ایرانی نگردد.
ولی بعداً آگهی یافتیم که عدهای از ایرانیان به زبان فارسی عریضه به ملک ابن سعود نوشته، تقاضا کردهاند به آنها اجازه دهند روز چهارشنبه را هم که به حساب ایران 9 ذیحجه و به حساب حجاز عید قربان بود، برای وقوف به عرفات بروند. ملک از این تقاضا سخت متغیّر شده به رییس شهربانی دستور داده بود نویسندگان عریضه را گرفته، حبس نموده، سخت مجازات کند و به قراری که رییس شهربانی میگفت این موضوع را بهطور مناسبی حل کرده بود.
اینجانب چون در میهمانخانه بانک مصر منزل داشتم، با حجّاج مصری مطابق محل، به منا و عرفات رفته، مناسک حج را انجام دادم، ولی معلوم شد که با تمام این مقدمات، عده خیلی زیادی از حجّاج ایرانی و شیعیان عراقی روز چهارشنبه را نیز که میبایستی همه به منا مراجعه کرده باشند به عرفات رفتهاند.
رییس اداره شهربانی حجاز اظهار میداشت که بعد از ظهر روز مزبور ملک با کمال تغیّر و خشم به وسیله تلفن به او آگهی داده بود که اطلاع پیدا کرده است عدهای از حجّاج ایرانی به عرفات رفتهاند و دستور داده که فوراً به هر وسیله که شده آنها را باز گرداند و نامبرده با عده زیادی سرباز بدانجا رفته، مشاهده نموده بود که مانند روز وقفه عده خیلی زیادی در آنجا هستند.
با زحمت زیاد آنها را راه انداخته بود، ولی آنها بدان اکتفا ننموده به مشعر الحرام نیز رفتند، از آنجا هم با سختی
ص: 46
فوقالعاده آنها را به منا فرستاد و به قراری که خودش مدعی بود به ملک گفته بود این عده مخالفت با اجماع ننمودهاند و برای وقوف مجدد به عرفات نرفتهاند بلکه نظر به نداشتن وسیله، مجبوراً در عرفات ماندهاند. در هر صورت این حرکت خیلی در ملک ابن السعود و رجال متعصّب کشور عربی سعودی اثر بدی باقی گذارده بود و آن را به شکل توهین شدیدی تلقی نموده، کینه آن را در دل گرفته، به فکر انتقام بودند.
بعد از مراجعت حجّاج از منا و پایان مناسک حج شنیده شد یک نفر از حجّاج ایرانی را به عنوان اینکه حرم مطهر مکّه معظمه را ملوث نموده، گرفته و بین صفا و مروه در مقابل اداره شهربانی کَت بسته حاضر و پس از قرائت حکمی، او را با شمشیر سر بریدهاند! امیر الحج مصر نیز مرا دید، راجع به این موضوع بازجویی نموده، میپرسید این شخص از کدام دسته از شیعیان است؟
رفع اشتباه ایشان را نموده، تأکید کردم که هیچ عاقلی نباید به سخن عدهای جاهل و متعصب گوش بدهد یا این اتهامات باطل را باور کند ....»
(1) 13. شیخ آقا بزرگ تهرانی در سال 1364 به حج مشرف شد. آن سال نیز گرفتاری اختلاف در ثبوت هلال پیش آمد.
ایشان در زندگینامه خود نوشتهاش به عربی، در این باره چنین مینویسد:
«روز سه شنبه، اول ذیحجه به نظر سعودیها بود ولی به سبب ابرِ متراکم در مدینه، هلال دیده نشد .... ما بعد از نماز عصرِ روز سه شنبه [هشتم ذیحجه به نظر سعودیها] برای حج مُحرم شدیم. در آغاز شب چهارشنبه به سمت منا و روز بعد به عرفات رفتیم و با سنّیان وقوف کردیم. شب همراه مردم راهی مشعر شدیم و بینالطلوعین در مشعر بیتوته کردیم.
سپس برای رمی جمره عقبه و قربانی به منا رفتیم ولی مُحِل نشدیم و روز پنجشنبه که عید اهل سنّت بود تا شب مُحرم ماندیم. سپس شب جمعه دوباره به عرفات بازگشتیم و پس از وقوف اضطراری عرفات و قبل از طلوع فجر به مشعر آمدیم و بینالطلوعین روز جمعه را در مشعر بیتوته کردیم. بنابراین،
1- اسناد روابط ایران و عربستان سعودی، صص 102- 99
ص: 47
وقوف اختیاری مشعر و اضطراری عرفه [به نظر خودمانژ] وقوفین اختیاری هر دو به نظر اهل سنت را درک کردیم. روز جمعه در منا دوباره رمی و ذبح و حلقْ کردیم ... و در آخر ماه ذیحجه شب پنجشنبه با وجود صافی هوا، و بذل جهدِ گروهی برای استهلال، هلال محرّم دیده نشد و ذیحجه به نظر اهل سنّت سی و یک روز شد.»
(1) 14. مرحوم آیتاللَّه سید محمود طالقانی رحمه الله در سال 1371 ق. برابر با 1331 ش. به حج مشرف شدند. ایشان ماجرای اختلاف در ثبوت هلال ذیحجه در آن سال را بهطور مشروح بدینگونه گزارش کرده است:
«تقویمهای ایران روز شنبه را اول ماه میدانند. منتظریم تا در اینجا چگونه خواهد شد؟ ناگاه از طرف حکومت اعلام شد که شب پنجشنبه ماه دیده شده و ثابت شده است که روز پنجشنبه اول ماه است؛ این خبر میان حجّاج ایرانی هیجانی ایجاد نمود. اختلاف، آن هم دو روز! چه باید کرد؟ گفتگو میان عموم حجّاج درباره تکلیف حج است.
آنها به اهل علم مراجعه میکنند، اهل علم چه جواب بگویند؟
در این بین، شنیده شد آیتاللَّه کاشانی وارد مکّه شدهاند، جمعی ساده لوح از این جهت خوشحال و امیدوارند که ایشان میتوانند اختلاف را حل کنند یا حکومت را از رأیی که داده منصرف سازند یا حجّاج را برای تکرار عمل
1- میراث حدیث شیعه، ج 1، صص 416 و 417، «زندگینامه خودنوشت شیخ آقا بزرگ تهرانی».
ص: 48
آزاد گذارند!
برای ملاقات ایشان از منزل بیرون آمدیم. از کاسب و مأمورین دولت سراغ ایشان را میگرفتیم. با آنکه ایام حج، همه شخصیتها در مکّه تحلیل میروند، اما ورود ایشان برای عموم محسوس بود! ما را به اداره امن عام راهنمایی کردند. از مسجدالحرام عبور کردیم و از رییس اداره، محل آیتاللَّه را پرسیدیم، او شرطهای را با ما همراه کرد؛ نزدیک یکی از درهای بیت، اتاقهایی است که مقابل آن عدهای نظامی ایستادهاند. از پلهها بالا رفتیم و وارد اتاق شدیم. آیتاللَّه کنار درهایی که مشرف به خانه است نشستهاند.
معلوم شد از همانجا ما را میدیدند و انتظار داشتند. پس از احوالپرسی، راجع به اختلاف ماه با ایشان بحث کردیم. بعضی همراهان ایشان گفتند:
ماه در شب جمعه، در بعضی نقاط ایران دیده شده. بعضی هم ادعای رؤیت نمودند.
در این بین چند نفری که از طرف ایشان به ملاقات ولیعهد سعودی رفته بودند، از وضع ملاقات و تشریفات صحبت میکردند. منتظر بودیم بدانیم از این ملاقات برای امور بینالمللی- اسلامی یا اصلاح امر حاج و حجّاج ایرانی چه نتیجهای گرفتهاند، ولی بیشتر تعریف اتاق و خانه و کیفیت پذیرایی بود!
ظهر شد وبانگ اذان از دل مسجدالحرام برخاست! دوایر صفوف، در مدت چند دقیقه، پشت هم منظم گردید. مسجد تا راهروها پر شد. بعضی از مأموران که وظیفهشان مراقبت از آیتاللَّه بود، از همینجا اقتدا کردند. به جا بود، چنانکه در دستورات ائمه طاهرین علیهم السلام هست، ما هم به صف جماعت میپیوستیم! ولی نشستیم تا نماز تمام شد. بعضی از مأموران با تعجب نگاه میکردند. از آیتاللَّه درخواست نمودم که بلافاصله برای نماز برخیزند و ایشان برخاستند.
عدهای از حجّاج ایرانی هم با ما به راه افتادند. مأموران انتظامی سعودی هم راه باز میکردند. وارد مسجد شدیم.
عدهای از حجّاج مصری و غیر مصری ایستاده، تماشا میکردند. ما مشغول نماز شدیم. حجّاج آیتاللَّه را به یکدیگر نشان میدادند؛ از این توجه و احترام و نام و آوازه برای نزدیکی مسلمانان و از میان رفتن سوء تفاهمات،
ص: 49
استفادههای خوبی ممکن بود برده شود، ولی ایشان دچار نقاهت و فشارهای فکری بودند. اطرافیان عاقل و صالح ایشان هم در اقلیت بودند ....
... اختلاف درباره ماه و تکلیف فردا، مهمترین مطلبی است که در میان حجّاج ایرانی مورد بحث است؛ در این بین، گفتند که حجّاج مجاور ما که از اهل جبال لبنان و شیعه مذهباند، میگویند:
شب جمعه هلال را در لبنان دیدهایم. از مدعیان رؤیت که دو نفر مرد کامل بودند، دعوت کردیم بیایند و شهادت بدهند. چند نفر از علمای اصفهان و شهرهای دیگر نیز آمدند تا شهادت آنها را بشنوند! آقای اصفهانی، با زبان عربیِ شکسته و لهجه اصفهانی، این دو نفر را سؤال پیچ کرد؛ کدام سمت مشرق و چقدر از افق بالا بود؟
شاخکهای ماه کدام طرف بود؟! یکی از دو نفر از میدان در رفت اما دیگری مقاومت کرد و سؤالات را جواب گفت.
فعلًا اختلاف بین پنج شنبه و جمعه است.
یکی از اهل علم پرسید: شما چه خواهید کرد؟ گفتم: به عقیده شما تکلیف چیست؟ گفت: وقتی که ماه برای ما و از طریق خودمان ثابت نشده، فردا نهم است. اگر بتوانیم باید هر دو موقف را درک کنیم؛ فردا بعد از ظهر عرفات را و فردا شب مشعر را و اگر نتوانستیم، یکی از دو موقف را. بنابراین، باید تا پیش از طلوع آفتاب، مشعر را فردا شب درک نماییم. گفتم: من چنین کاری نخواهم کرد؛ چون نه اجتهاد این کار را لازم میداند و نه تقلید!
مسأله اختلاف ماه در حج، از مسائلِ تازه در آمده است! پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله امسال هزار و سیصد و هفتاد و دومین
(1) باری است که مسلمانها برای فریضه حج در این سرزمین جمع شدهاند. جز در این سالهای اخیر، درباره اختلاف ماه؛ چه در زمان ائمه و چه پس از آن، در میان مسلمانان هیچ بحثی پیش آمده؟ با آن همه اختلافات
1- «یکمین» درست است نه «دومین»؛ زیرا حجمرحوم طالقانی به تصریح خود ایشان در سال 1371 برابر با 1331 ش و روز حرکتشان از ایران 18 ذیقعده 71/ 19 مرداد 31 بوده است. نک: به سوی خدا میرویم، ص 88، همچنین 1372 بار خطا و 1362 بار درست است؛ زیرا رحلت رسول خدا در سال دهم هجرت رخ داده، و از آن هنگام تا سال 1372، میشود 1362 بار نه 1372 بار.
ص: 50
مذهبی و مسلکی که بوده است! از هنگامی که وسیله مسافرت سریع و روابط نزدیک شده، این اختلاف و بحث نو ظهور پیدا شده است؛ حجّاج ایرانی تقویمهای منجّمان ایران را همراه میآورند یا به وسیله مسافر و رادیو میشنوید که فلان روز در ایران اول ماه بوده و در اینجا دولت روز دیگر را اول ماه اعلام میکند، بدبینی شدید هم که وجود دارد، به این جهت میگویند:
همانطور که ما مذهب اینها را قبول نداریم، ماهشان هم مال خودشان. ما پیرو افق خودمان که افق شیعه است میباشیم؛ آیا در این موارد جای تعصّب است! ما خواه ناخواه در سرزمین حجازیم پس باید تابع افق همین جا باشیم ....
بنا به فرمایش شما جز در سالهایی که هلال بلند است و به چشم همه میآید (که کم اتفاق میافتد) در هر سال این اختلاف و احتیاط باید باشد! چه رؤیت هلال ایران با حکم اول ماه حجاز متفق باشد و چه مختلف؛ چون اول ماه ایران به جهت اختلاف افق برای حاجّ حجّت نیست، اعلام حکومت اینجا را هم که قبول نداریم!
... بعد معلوم شد که عدهای شب بعد به مشعر رفته و دچار زحمت شدهاند، یکی از اهل علم که دندهاش شکسته بود، مدتی مینالید واز ما کتمان میکرد ....»
(1) 15. مرحوم آیتاللَّه سید ابوالقاسم کاشانی نیز در سال 1371 برابر با 1331 ش.
به حج مشرّف شد. چنانکه در گزارش سفر مرحوم آیتاللَّه سید محمود طالقانی، که همان سال به حج مشرف بود گذشت، در سال مزبور نیز این اختلاف رخ داد. جناب آقای جعفر رائد که به عنوان دفتردار همراه مظفر اعلم، سفیر ایران در عربستان، به جده رفته و هنگام حج آیتاللَّه کاشانی همراه ایشان بوده است، در این باره مینویسد:
«... در آن سال در مورد رؤیت هلال ذیالحجه میان شیعیان و سنّیان اختلاف افتاده بود و آیتاللَّه کاشانی مایل بود مقامات سعودی به شیعیان اجازه دهند که یک روز دیرتر اعمال حج را بهجا آورند. البته امیر سعود نه تنها این پیشنهاد را نپذیرفت بلکه به او برخورد؛ زیرا آن را مقدمه دو دستگی
1- به سوی خدا میرویم، صص 175- 184 و 188
ص: 51
بزرگی بین مسلمانان شیعه و سنّی در موسم حج میدانست و دستور داد عدهای سرباز و پلیس به چادرهای آیتاللَّه کاشانی و سفیر ایران مظفر اعلم بفرستند تا از یک طرف مانع برگزاری جداگانه مراسم حج از طرف مسلمانان شیعه شوند و از طرف دیگر اگر کسانی به این بهانه در صدد تجاوز به آنان برآیند از آنها جلوگیری به عمل آورند.»
(1) جناب آقای کاظم آزری کاردار وقت ایران در عربستان نیز در گزارش شمار 709، در تاریخ 22/ 7/ 1331 ش. در این باره مینویسد:
«... در هشتم ذیحجه، که در نتیجه اختلاف رؤیت هلال دو روز اختلاف بین تقویم ایران و حجاز پیش آمد، حجّاج سخت ناراحت شده بودند و برای حلّ این اشکال و وقوف اضطراری روز بعد در عرفه، به حضرت آیتاللَّه مراجعه میکردند و ایشان مصمّم شدند در این باب با اولیای امور دولت سعودی مذاکره نمایند و با وجود اینکه نظر به سوابقی که داشتم، تذکر دادم که قطعاً اقدام در این باب مفید نیست، در نتیجه اصرار ایشان، ناچار دستورشان را اجرا کردم. معظّم له قبل از ظهر آن روز به بنده فرمودند: میخواهم پیغام مرا به مقامات محلّی اینجا برسانی (و پیغام خود را شرح دادند). بنده نخست شیخ ابراهیم السلیمان رییس دفتر امیر فیصل را که با بنده سابقه دوستی ممتدی دارد، ملاقات نموده و نظر به روابط و سوابق موجود فیما بین، موضوع را صراحتاً به میان گذاشته به او تذکر دادم که تفاوت هر ساله بین تقویمهای ایران و حجاز یک روز بود، لذا دلیل اختلاف افق قابل قبول بود ولی حالا که اختلاف دو روز است کار بر ما مشکل شده و باید صراحتاً بگویم که شهود امسالِ شما قطعاً اشتباه کردهاند، چه از نقطه نظر نجومی رؤیت هلال در حجاز و نجد (که در مشرق مصر واقع است) قبل از رؤیت آن در ایران امکان دارد، ولی قبل از موعد رؤیت آن در مصر به هیچ وجه امکان ندارد و با بودن رصدخانه «حلوان» در
1- تاریخ و فرهنگ معاصر، ش 6- 7، ص 333، «آیتاللَّه سید ابوالقاسم کاشانی آنطور که منشناختم».
ص: 52
«مصر» و دقتی که در این باب به عمل میآید، نمیتوان گفت آنها اشتباه کردهاند و جز کشور عربی سعودی، تمام کشورهای اسلامی به خطا رفتهاند!
پس از این مقدّمه، از ایشان خواستم جریان را به نحو مقتضی به امیر فیصل که شخص روشن و فهمیدهای است برساند و همانطور که آیتاللَّه خواسته بودند، محرمانه از ایشان تقاضا کند دستور دهند مأموران شهربانی مزاحم عدهای که روز بعد در عرفات میمانند و شب بعد به مشعر میروند نشوند.
نامبرده با اینکه باطناً با بنده همعقیده بود، اظهار نمود، استدلالهای نجومی و ریاضی در اینجا بی اثر است و در مقابل حکم محکمه شرعیه، جز تمکین چارهای نیست. امیر فیصل هم با بودن امیر سعود کاری نمیتواند بکند، بهتر است در این باب با امیر سعود مذاکره شود ....
یکی از آقایان علما، به نام بحرالعلوم به ملاقات حضرت آیتاللَّه آمده، اظهار نمودند که دو نفر از شیعیان، که یکی از آنها از اهالی کویت است و هر دو مورد اطمینان ایشاناند، شهادت به رؤیت هلال در شب جمعه 31 مرداد دادهاند.
آقای شمس قناتآبادی هم شهادت دادند که شب جمعه مزبور، در موقعی که از شمیران به تهران میآمدند، بدون هیچ زحمتی ماه را دیدهاند. آقای عباس ناجی، داماد آیتاللَّه هم که در آن شب همراه آقای قناتآبادی بود، این شهادت را تأیید نمود و از مجموع این شهادات نزد حضرت آیتاللَّه رؤیت هلال ذیحجه در شب جمعه 31 مرداد ثابت گردید و اختلاف دو روز به یک روز مبدّل شد و چون با اختلاف افق، اختلاف یک روز امر عادی است، رؤیت هلال در حجاز در شب پنجشنبه، سیام مرداد، جزو امور محتمله درآمد و چون علم به خلاف آن نداشتند؛ یعنی نمیتوانستند قطع داشته باشند که ادعای رؤیت اهالی اینجا برخلاف حقیقت است، مطابق موازین فقهی حکم به متابعت دادند، به خصوص که بعضی از اجله فقهای شیعه حتی با علم به خلاف هم، امر به متابعت از جماعت کردهاند.
این بود که اکثر حجّاج ایرانی، مطابق دستور حضرت آیتاللَّه و عدهای از حضرات علما که به حجّ مشرف شده
ص: 53
بودند، روز جمعه [را] نهم ذی حجه گرفته، با سایرین در عرفات وقوف نمودند. ولی باز عدهای عمل به احتیاط نموده، شب بعد به مشعر رفتند و مأموران شهربانی آنها را مجبور به مراجعت نموده، به آنها توهین کردند.
... مجله المصور، از انتشارات «دارالهلال» مصر در این باب شرحی اغراقآمیز نوشته است که بعضی قسمتهای آن کاملًا مخالف با حقیقت است (قطعه روزنامه و ترجمه آن برای مزید استحضار به ضمیمه تقدیم میگردد).
به طوریکه عرض شد، تقاضای حضرت آیتاللَّه که صورت محرمانگی کامل داشت و معلوم نیست به چه علّتی مأمورین محلّی خبر آن را- ولو اینکه مجله جریان را مطابق با واقع ننوشته است- به مجله مزبور دادهاند؟!
اجازه وقوف جداگانه برای ایرانیان نبود، پاسخ امیر هم مطابق شرحی بود که به عرض رسید و اظهاراتی که مجله به امیر نسبت داده است، دایر بر اینکه:
«دولت سعودی به هیچ وجه اجازه نمیدهد یکی از مسلمانان بدین کشور بیاید و قانونی غیر از قانون معمول در این کشور را بر حکومت محلی تحمیل نماید و دولت به کاشانی و دیگران اجازه نخواهد داد یک دقیقه پس از حرکت حجّاج از عرفات در آنجا بمانند و اگر وی با این ترتیب موافقت نکند طوعاً یا جبراً [با] یکی از هواپیماها او را به کشورش بازگشت خواهد داد» به کلّی عاری از حقیقت است.
مجلّه «المصوّر» چاپ مصر شماره 1458 مورّخ 19 سپتامبر 1952 (28/ 6/ 1331) در ضمن مقالهای که راجع به اوضاع عمومی حجّ منتشر کرد، راجع به حضرت آیتاللَّه کاشانی چنین نوشت:
بحران و تهدید
«پیشوای دینی مشهور ایران، «آیتاللَّه کاشانی» یکی از حجّاج امسال بیتاللَّه الحرام بود ولی او بدون اینکه تعمّدی در کار باشد، بحرانی به وجود آورد ....
... جریان مهمی پیش آمد که کم مانده بود به بحران شدید و خطرناکی کشیده شود. بدین ترتیب که همراهان آیتاللَّه کاشانی به مقامات محلّی سعودی اطلاع دادند که روز وقوف عرفات در
ص: 54
ایران شنبه است
(1) و پیشوای ایران روز شنبه را هم در عرفات خواهد ماند، طبق وقت ایران مراسم حج را بهجا آورد.
(2) در مقابل این پیغام، امیر سعود دستور داد مقامات محلی به اطلاع آیتاللَّه کاشانی برسانند که حجّاج در اراضی مقدّسه تابع قوانین و مقررّات دولتی حکومت عربی سعودی هستند و شایسته نیست آقای کاشانی ثبوت رؤیت هلال را که کلیه حجّاج پذیرفتهاند نپذیرد و تصدیق نکند.
دولت سعودی به هیچوجه اجازه نخواهد داد که فرد مسلمانی از کشور دیگری بیاید و بخواهد قانون یا مقرّراتی را که در کشور ما معمول نیست به کار بندد و دولت سعودی به آقای کاشانی یا دیگری اجازه نخواهد داد که بعد از بازگشت حجّاج از عرفات، یک دقیقه هم در آنجا بماند و اگر به این دستور سر فرود نیاورد، فوراً یکی از هواپیماها او را (مقصود آیتاللَّه کاشانی است) طوعاً یا جبراً به کشور خود باز خواهد گردانید!
(3) آقای کاشانی هم در برابر این پیغام جز سر فرود آوردن چارهای ندید.»
در اینجا لازم است گفته شود که اختلاف اوقات اعیاد و ایام مذهبی مانند وقوف عرفات و غیره در میان کشورهای اسلامی حُسنی ندارد و باید کلّیه این کشورها ترتیبی پیش گیرند و همه متّفقاً روزهایی را تعیین کنند تا جریانی شبیه جریان امسال پیش نیاید که در تمام اقطار اسلامی عید قربان یکشنبه بود، در صورتی که در میان آنها فقط دولت سعودی روز شنبه را عید گرفت! مگر اینکه «نظر» دولت عربی سعودی از «نظر» سایر دولتها قویتر و دوربینتر باشد!»
*** باری، از آنجا که اختلاف در ثبوت هلال ذیحجه در مکّه، برای شیعیان معمولًا مشکل ساز بوده است، در سالهایی که این اختلاف پیش نمیآمده است، شیعیان با خیال راحت و آسوده خاطر مناسک خود را انجام میدادهاند:
1- برخلاف اظهار مخبر روزنامه، یکشنبه بود. «مترجم»
2- این قسمت هم مطابق حقیقت نیست. «مترجم»
3- این شرح، دور از حقیقت است و جریان حقیقی و واقعی همان است که در گزارشی علیحده مشروحاً عرض شده است. «مترجم»
ص: 55
1. امین الدوله درباره حج سال 1316 نوشته است:
«بحمداللَّه در این سال میان فریقین در رؤیت هلال و موقع عید خلاف نیست».
(1) 2. از حج سال 1317 نیز گزارش شده است:
«چون امسال اختلاف در غرّه ذیحجه میان شیعه و سنّی پیدا نشده بود، لهذا کثرت خلق و ازدحام حاج در اینجا نمایشی زاید الوصف داشت.»
(2) 3. در سال 1331 نزدیک بود اختلاف پیش آید که علمای شیعه به تحقیق و جستجو پرداختند و مشکل رفع شد.
(3) 4. سید فخر الدین جزائری درباره حج سال 1340 مینویسد:
«شب اول ماه برای استهلال روی کوه ابوقبیس رفتیم و ماه دیده شد و پس از آن، شیعه و سنّی دسته دسته نزد حاکم مکّه میآمدند و شهادت میدادند.
بحمداللَّه [اول ماه] ثابت شد و اختلاف بین شیعه و سنّی در این خصوص پیدا نشد و اغلب سالها این اختلاف مایه زحمت حجّاج میشود.»
(4) 5. شیخ آقا بزرگ تهرانی در زندگی نامه خودنوشت خویش به عربی، درباره حج سال 1377 گوید:
«در مدینه، در باغ اسعد امر اللَّه، در شب چهارشنبه منزل کردیم. چهارشنبه در تقویمهای ایرانی، آخر ذیقعده و در تقویم سعودی اول ذیحجه بود.
گروهی از حجّاج و غیر آنها شهادت به رؤیت هلال دادند و ظن غالب به راستگویی و اشتباه نکردن چشم آنها حاصل شد؛ از آنرو که شب پنج شنبه ماه بسیار بلند بود ومعلوم شد شب چهارشنبه قابل رؤیت بوده است. من شب پنج شنبه، پس از اینکه در باغ مزبور، نماز مغرب و نوافلش و سپس عشا را خواندم و حدود یک ساعت از شب گذشته بود، هنگامی که برای جستجوی هلال در وسط خانه در جایی بلند نشسته بودم، ماه را دیدم.
1- سفرنامه امین الدوله، ص 189، به نقل از مقاله «حج گزاری ایرانیان در دوره قاجار».
2- سفرنامه عتبات و مکّه، ص 172، چاپ شده در «میراث اسلامی ایران»، دفتر پنجم.
3- سفرنامه میرزا علی اصفهانی، ص 215- 216، چاپ شده در کتاب به سوی امّ القری.
4- سفرنامه جزائری، ص 40، به نقل از مقاله «حج گزاری ایرانیان در دوره قاجار».
ص: 56
سپس نقل کردند که هلال حدود یک ساعت و نیم از شب گذشته غروب کرده است. از اینجا اطمینان پیدا کردیم که شب چهارشنبه شب اول ماه بوده است- هر چند رؤیت شرعاً ثابت نشد، چون تعداد شهود به قدری نبود که به حد شیاع و استفاضه برسد- از این رو، با سعودیها موافقت کردیم و روز پنج شنبه را عرفه و روز جمعه را عید دانستیم.
(1) ب) راه حلها و تلاشها برای رفع این مشکل
چنانکه گذشت، در صورت اختلاف میان شیعه و سنّی در ثبوت هلال ذیحجه در مکّه- اعم از عدم ثبوت نزد شیعه، مطابق نظر و حکم قاضی اهل سنّت یا علم به خلاف آن- شیعیان مصرّ بودند که طبق نظر خود در ثبوت هلال وقوف عرفه و مناسک بعدی را انجام دهند و این امر جز در سالهایی معدود ممکن نمیشد. از این رو، در سالهای دیگر، هر چند ممکن بود صوری و شکلی در وقوف عرفه و اعمال بعدی با اهل سنت همراهی کنند، اما این را صحیح و مجزی نمیدانستند و با عمره مفرده و هدی، از احرام خارج میشدند و در مکّه میماندند تا سال بعد حج بگزارند و اگر حج آنها واجب نبود به وطن بر میگشتند. برخی هم که از این دو راه حل- عمره مفرده و هدی- خبری نداشتند و به وطن بازگشته بودند، محکوم به محرم بودن میشدند؛ چنانکه گزارشی از اواخر دوره صفویه از این موضوع حکایت دارد و پیشتر نقل شد و فصل هفتم «حدیقةالشیعه» رضوی (م بعد از 1152) به همین موضوع اختصاص دارد. بر اساس گزارش سفرنامهها و منابع مکتوب مشابه، در آن روزگار کمتر سخنی از همراهی با اهل سنت- از روی تقیّه- به چشم میخورد و حتی رضوی، کسانی را که به صحّت مناسک مزبور، به دلیل تقیّه فتوا دادهاند به باد انتقاد گرفته است.
با توجه به نکات مذکور، برخی از عالمان شیعه در صدد چارهجویی و حل مشکل بر آمدند که در ذیل به نمونههایی از تلاشهای آنان اشاره میشود:
1. مرحوم حاج سراج انصاری، دانشمند پر تلاش، زمان شناس و فهیم، در
1- میراث حدیث شیعه، ج 1، صص 421 و 422، «زندگی نامه خودنوشت شیخ آقا بزرگ تهرانی».
ص: 57
سال 1367 ق. با حمزه غوث، سفیر عربستان در ایران، دیدار کرد که گزارش آن با عنوان «تفصیل ملاقات آقای حاج سراج انصاری با جناب آقای حمزه غوث، وزیر مختار مملکت سعودی» در نشریه ماهانه «مسلمین» شماره 3- 2 (یکم مرداد ماه 1327/ 16 ماه رمضان 1367) منتشر شد. سال 1327 ش.
نخستین سالی بود که پس از چهار سال قطع روابط ایران و عربستان و ترک حج- به مناسبت شهادت میرزا ابوطالب یزدی در مکّه به سال 1322 ش.- ایرانیان به حج میرفتند. حاج سراج در این گزارش مینویسد:
«نظر به اینکه اتحادیه مسلمین بسیار حریص است که یک وحدت اسلامی در تمام کشورهای اسلامی ایجاد شود و همواره برای رسیدن به این هدف مقدس اهتمام مینماید، لذا هر فردی از افراد این اتحادیه مجاز است که در این موضوع همّت نموده و راه رسیدن به مقصود را باز کند. به همین مناسبت این جانب حاج سراج انصاری (مؤسس اتحادیه مسلمین) روز پنجشنبه دهم تیرماه، آقای دکتر موسی حکمت، منشی هیأت مدیره اتحادیه را برای تعیین وقت به سفارتخانه سعودی اعزام نمودم تا یک ملاقات خصوصی با وزیر مختار حجاز به عمل آید ....
... سپس گفتم: چیزی که در اعمال حج بسیار مؤثر است و برای شیعه یک امر مهم میباشد، قضیه رؤیت هلال است؛ زیرا در مکّه پس از فتوای
(1) محکمه شرعیه، دولت سعودی همه را مجبور میکند که از فتوای محکمه تبعیت نمایند و هر روزی را که محکمه معین نموده است، آن روز را اول ماه قرار دهند. چه ضرری دارد که یک نفر از علمای شیعه در آن محکمه حاضر و هنگام شهادت شهود او نیز حضور داشته باشد که موقع فتوا با هم فتوا دهند تا اختلافی تولید نشود؟
آقای حمزه غوث در جواب این پیشنهاد گفت که این عمل غیر ممکن است؛ زیرا مداخله در این عمل، مداخله به امور داخلی کشور محسوب میشود و محال است که یک چنین عملی انجام بگیرد.
علاوه، اگر شما کشور سعودی را
1- روشن است که مراد «حکم» است نه فتوا. دراین گزارشِ حاجسراج، حدود ده بار کلمه «فتوا» به کار رفته که در همه آنها از آن «حکم» اراده شده است.
ص: 58
کشور اسلامی میدانید باید تابع مقررات آن بشوید؛ چنانکه من فعلًا در ایران مقیم هستم و آن را کشور اسلامی میدانم، فردا ماه مبارک رمضان است. دولت اعلام خواهد داشت که فلان روز اول ماه مبارک رمضان است، بر من واجب است که از آن تبعیت نموده و همان روز را روزه بگیرم، اگرچه از حجاز تلگرافی دریابم که آن روز اول ماه نیست. آیا من میتوانم به دولت تکلیف کنم که چون فتوا دهنده شما شیعی است اجازه بدهید یک نفر از اهل فتوای سنی در محکمه شرعیه حاضر و به شهادت شهود گوش دهد ...؟
گفتم: ما کشور سعودی را کشور اسلامی میدانیم، حرف در مستند فتواست، من خودم در سال 1350 عازم مکّه بودم، شبی میان مکّه و مدینه به مناسبت احتمال شب اول ماه ذیالحجةالحرام بودن، میان بیابان تمامی حجّاج از اتومبیلها پیاده شده و استهلال نمودند و احدی ماه را ندید! چیزی که مایه بدگمانی اینجانب شد، آن بود که یک نفر حملهدار که یک چشم هم نداشت پهلوی خود من ایستاده و استهلال نمود و در نتیجه گفت که ماه پیدا نیست و چون به مکّه رسیدیم یکی از شهود همین حملهدار بود و روی شهادت یک چنین شهودی فتوا داده میشود! ازاینرو، اگر یک نفر عالم شیعه در محکمه باشد و به اوضاع شهود کاملًا دقت شود، اختلافی در میان نخواهد بود.
آقای حمزه غوث اظهار داشت که دقت در مستندات فتوا وظیفه شرعی و وجدانی مفتی است و اگر بر فرض اینکه مفتی در فتوای خود دقت ننمود، کسانی که طبق فتوای او عمل میکنند پیش خدا مسؤول نیستند.
چون مطلب به اینجا رسید، من دیگر نخواستم دنباله مطلب را گرفته و ثابت کنم که درمسأله مفروض، دلیل آقای حمزهغوث پایهای ندارد. بههرحال گفتوگوی ما باز به موضوع رفع اختلافات بازگشت.»
(1) 2. چنانکه گذشت، آیتاللَّه سید ابوالقاسم کاشانی رحمه الله در سال 1371 ق./ 1331 ش. به حج مشرف شدند. در آن سال نیز چنین اختلافی روی داد. از این رو،
1- حاج مهدی سراج انصاری، صص 249- 245
ص: 59
آیتاللَّه کاشانی به فکر چاره افتادند. جناب آقای جعفر رائد که همراه ایشان بوده، در این باره مینویسد:
«آیتاللَّه کاشانی ... دستور دادند تا نامه نسبتاً مفصّلی به زبان عربی، خطاب به ملک سعود پادشاه عربستان
(1) نوشته شود که در آن برای نزدیکی و اتحاد مسلمانان، نیز جهت سر و سامان دادن به امور حج و عمره، پیشنهادهایی گردیده بود؛ از جمله آزاد، گذاشتن روزهای عرفه و عید قربان بود تا هر فرقهای در هر روزی که برایش مسلّم شده است، اعمال مورد نظر حج را برگزار نماید ....
(2) دعوت آیتاللَّه کاشانی به انجام [دادن] دو مراسم حج، در صورت اختلاف شیعه و سنّی در ثبوت رؤیت هلال ماه ذیحجه، برخلاف انتظار مقامات
1- آن زمان ملک عبدالعزیز پادشاه عربستان، و امیر سعود ولیعهد بود و نامه آیتاللَّه کاشانی خطاب به ملک عبدالعزیز است.
2- این موضوع به شکل محرمانه و شفاهی به مقامات عربستان پیشنهاد شد و در نامه مزبور سخنی از این مشکل نیست. متن عربی نامه آیتاللَّه کاشانی رحمه الله به عبدالعزیز در مجله میقات حج، شماره 43، ص 64، ضمن مقاله «گزارشی از سفر حج مرحوم آیتاللَّه کاشانی» چاپ شده است.
ص: 60
سعودی و محافل اهل تسنّن بود؛ زیرا تصور میکردند او، که یک روحانی سیاستمدار و آزادمنش است، خواهان گذشت و سازش در این قبیل مسائل فرعی است.»
(1) جناب آقای کاظم آزری کاردار ایران در عربستان نیز در گزارش شماره 709 در تاریخ 22/ 7/ 1331 ش. در این باره مینویسد:
«اگرچه معلوم بود که مذاکره با امیر سعود هم اثری ندارد و رییس دفتر امیر فیصل برای اینکه از مداخله در این موضوع حساس راحت شود، بنده را به امیر سعود حواله کرده است. چون در این باب حضرت آیتاللَّه اصرار داشتند، [برای] گرفتن وقت ملاقات از منشی مخصوص امیر سعود به کاخ ولیعهد رفتم و وقتی آنجا رسیدم که امیر سعود مشغول صرف نهار بود.
سوابق بنده با منشی مخصوص امیر سعود که اخیراً عهده دار این پست شده است، زیاد نبود. لذا خود را به نحو مقتضی به او معرفی نموده، سوابق و علاقهام را به کشور عربی سعودی خاطرنشان نمودم و با ذکر موقعیت ممتاز حضرت آیتاللَّه کاشانی در عالَم اسلام و لزوم جلب رضایت او و حسن اثر آن در بین ایرانیان و سایر مسلمانان، جریان را به نحو مقتضی بیان نموده، گفتم درخواست حضرت آیتاللَّه این نیست که اجازه وقوف مخصوص به ایرانیان بدهند. تنها تقاضایشان این است که برای اشخاصی که میخواهند عمل به احتیاط نمایند و برای وقوف اضطراری میخواهند روز شنبه به عرفات، شب یکشنبه به مشعر بروند سختگیری نکنند؛ یعنی مأمورین شهربانی نسبت به این قبیل اشخاص اغماض و چشم پوشی نمایند و مخصوصاً خاطرنشان نمودم که این عمل صورت معامله استثنایی نسبت به ایرانیان و موافقت با وقوف مخصوص برای آنها را به خود نخواهد گرفت.
نامبرده جریان را به عرض امیر سعود رسانید و در جواب با ابلاغ مراتب احترام و سلام ولیعهد به حضرت آیتاللَّه گفت:
1- تاریخ و فرهنگ معاصر، شماره 7- 6، ص 333، «آیتاللَّه سید ابوالقاسم کاشانی آنطور که من شناختم».
ص: 61
امیر میگوید: چنین تقاضایی از ایشان که از دعات و پیشروان وحدت اسلاماند بعید و مستبعد به نظر میرسد، چون انجام [یافتن] آن موجب تشتّت و تفرقه مسلمین خواهد شد.
سایر مسلمین با اینکه حکم محکمه شرعیه راجع به روز وقوف عرفات با تقویم کشورهایشان و با احکام محاکم شرعیه آن کشورها اختلاف دارد، به حکم قاضی محلّ تمکین مینمایند و در حدود 400 هزار مسلمان از بلاد مختلف، روز جمعه در عرفات وقوف میکنند. اغماض نسبت به عدهای در حدود سه هزار نفر در وقوف روز بعد که به منزله اجازه ضمنی این عمل است، اسباب تفرقه مسلمین میشود و دولت سعودی به هیچ وجه نمیتواند با چنین امری موافقت نماید و اکیداً از حضرت آیتاللَّه تقاضا مینمایند که به ایرانیان دستور دهند از اجماع سایر مسلمین خارج نشوند و در همان روزی که سایرین در عرفات وقوف مینمایند وقوف کنند.
در خاتمه، از قول امیر چنین تذکر دادند که اولیای امور نسبت به کسانی که برخلاف اجماع مسلمین قیام کنند و روز شنبه به عرفات یا شب یکشنبه به مشعرالحرام روند، نهایت شدت را اعمال خواهد داشت.»
جواب مزبور را به عرض حضرت آیتاللَّه رساندم.
3. مرحوم آیتاللَّه سید محسن حکیم رحمه الله (م 1390) نیز پیشنهادی شبیه پیشنهاد آیتاللَّه کاشانی به مقامات سعودی دادهاند که آنان نپذیرفتهاند. جلال آل احمد در سال 1383 ق./ 1343 ش. به حج مشرف شد. وی در سفرنامهاش «خسی در میقات»،
(1) و نیز در نامهای به حضرت امام خمینی قدس سره از مکّه، بدین موضوع اشاره کرده است. آل احمد در نامه مزبور مینویسد:
مکّه، روز 31 فرودین 1343 ش./ 8 ذیحجه 1383 ق.
«آیت اللها! وقتی خبر خوشِ آزادی آن حضرت، تهران را به شادی واداشت، فقرا منتظر الپرواز! بودند به سمت بیتاللَّه. این است که فرصت دستبوسی مجدّد نشد. اما اینجا دو سه خبر اتفاق افتاده و شنیده شده که دیدم
1- نک: خسی در میقات، صص 126 و 127
ص: 62
اگر آنها را وسیلهای کنم برای عرض سلامی بد نیست ....
دیگر اینکه در این شهر شایع است که قرار بوده آیتاللَّه حکیم امسال مشرّف بشود، ولی شرایطی داشته که سعودیها دوتایش را پذیرفتهاند و سوّمی را نه. دو تایی را که پذیرفتهاند داشتن محرابی برای شیعیان در بیتاللَّه و تجدید بنای مقابر بقیع و اما سوم که نپذیرفتهاند حق اظهار رأی و عمل در رؤیت هلال. به این مناسبت حضرت ایشان خود نیامدهاند و هیأتی را فرستادهاند، گویا به ریاست پسر خود ....»
(1) ج) اختلاف در ثبوت هلال ذی حجه، در منابع فقهی
بحث ثبوت هلال و چگونگیهای آن، معمولًا در کتابهای فقهی، در کتابالصوم و در کتابالشهادات به مناسبت عدم پذیرش شهادت زنان در رؤیت هلال، مطرح شده و در کتابالحج- بهجز در سه سده اخیر- سخنی از آن به میان نیامده است، حتی در رسالههای «مناسک حج» از شهید اول و شهید ثانی و دیگران. در کتابهای فقهی متقدّمان و نیز آثار فقهی محقّق حلّی و علّامه حلّی مانند «قواعد الأحکام»، «إرشاد الأذهان» و «تبصرة المتعلمین» در کتابالحج از این موضوع بحثی به میان نیامده است. فقط علّامه حلّی در «منتهی» و «تذکره» و «تحریر» به پیروی از کتب فقهی اهل سنت متعرّض این فرع شده که اگر شب سیام ماه ذیقعده هوا ابری بود و هلال ذیحجه دیده نشد، تکلیف چیست؟ و فروعی مانند آن. سپس شهید هم در «دروس» متعرّض همین فروع شده؛ از جمله اینکه: «ولو رأی الهلال وحده أو مع غیره، و ردّت شهادتهم وقفوا بحسب رؤیتهم و إن خالفهم الناس و لا یجب علیهم الوقوف مع الناس» که این را فقها درباره ماه مبارک رمضان هم فرمودهاند و علّامه در «منتهی» هم از شافعی نقل میکند که «أنّهم یقفون علی حسب رؤیتهم و إن وقف الناس فی غیر ذلک».
(2) ولی از بحث اختلاف شیعه و سنّی، در ثبوت هلال ذیحجه در مکّه، در کتابهای
1- روزنامه کیهان، ویژهنامه یکصدمین سال میلاد امام خمینی قدس سره، مهرماه 1378، ص 4
2- نشانیِ دقیق و متن کامل سخنان عالمان عامه و خاصّه در میراث فقهی 2: رؤیت هلال، مجلّدات 5- 3 آمده است.
ص: 63
فقهی تا سه سده پیش خبری نیست و گویا حاجیان شیعه همزمان با سنّیان مناسک حج را انجام میدادهاند؛ همچنانکه در عصر ائمه معصومین علیهم السلام و از اواخر دوره صفوی به این سو، به علل گوناگون، اختلاف در ثبوت هلال ذیحجه میان شیعه و سنّی مطرح شد که نمونههایی از آن گذشت و معمولًا در صورتی که حجّاج نمیتوانستند به تشخیص خود عمل کنند همراه سنّیان وقوف به عرفات و سایر اعمال را انجام میدادند، حتی در صورت تقیه و ترس، سخنی از اجزاء و صحّت حج نبود، بلکه با عمره مفرده و هدی از احرام خارج میشدند و حج از آنان فوت میشد.
در کتب فقهیِ استدلالی متأخران، ظاهراً نخست بار صاحب «جواهر» (م 1366) از اجزاء و صحت حج- طبق ثبوت هلال ذیحجه نزد قضاة عامّه- سخن گفته است که پس از این، نقل خواهم کرد. باری در «مناسک حجّ» شیخ انصاری (م 1281) که فقیهان بسیاری بر آن حاشیه دارند، میخوانیم:
«هر گاه در پیش قاضی عامّه، هلال ثابت شود و حکم کند و در پیش شیعه شرعاً ثابت نشده باشد، لهذا روز عرفه نزد عامّه، روز هشتم باشد در پیش شیعه؛ پس اگر ممکن است مخالفت ایشان در بیرون رفتن به سوی عرفات- که روز خروج ایشان است از مکّه- یا ممکن باشد ماندنِ شب آن روز در عرفات تا فردا- که روز عرفه است- یا رفتن و برگشتن فردا پیش از غروب آفتاب، به جهت ادراک وقوف اختیاری عرفه، یا بعد از غروب آفتاب به جهت ادراک اضطراری آن، اگر متمکّن شود از مراجعت قبل از آن؛ پس واجب است که چنین کند تا ادراک وقوف اختیاری یا اضطرارینماید، ازآنجا [یعنی عرفات] به مشعر رفته ادراک آن نیز نماید و اعمال روز عید را در منا به عمل آورد [اگرچهبه نظر عامه روز یازدهم است].
و اگر ممکن نشود ادراک وقوف عرفه اصلًا؛ پس اگر ممکن است ادراک وقوف مشعرالحرام، پس آن نیز کفایت میکند و حج او صحیح است، والّا حجّ او در آن سال فاسد خواهد بود.
الحاصل، تقیّه در این مقام، مصحِّح عمل نمیشود علی الأحوط الأقوی. واللَّه العالم.»
(1)
1- نک: میراث فقهی 2: رؤیت هلال، ج 4
ص: 64
در اینجا از بزرگان فقیهان، صاحب «عروه» (م 1337) و آیتاللَّه حاج آقا حسین بروجردی، (م 1380) بر جمله اخیر «مناسک» شیخ حاشیه زدهاند: «اقوی بودن، محل تأمّل است» و ظاهراً آیتاللَّه سید ابوالحسن اصفهانی و آیتاللَّه بروجردی، در صورت عدم علم به خلاف، متابعت عامه را صحیح و مجزی میدانستهاند و آیتاللَّه طالقانی هم به مناسبت این اختلاف در حج سال 1371 ق./ 1331 ش. مینویسد:
«... و چون همیشه در اختلاف، محاکم حجاز یک روز پیش از اوّل ماه حکم مینمایند، هیچگاه علم به خلاف حاصل نمیشود و فتوای حضرت آیتاللَّه بروجردی (أدام اللَّه بقاءه) این مشکل را آسان نموده است.»
(1) در اینجا فتوای عدهای از مراجع معاصر در این زمینه را نقل میکنم:
الف) آیتاللَّه حکیم رحمه الله (م 1390):
«تبعیت از آنها در وقوف عرفات و مشعر از جهت تقیه، ظاهراً صحیح است و مُبریء ذمّه میباشد چه علم به مخالفت با واقع داشته باشد یا نداشته باشد و احتیاج نیست انسان خود را در معرض اذیت و اهانت قرار دهد. پس کفایت میکند وقوف با آنها. اما بقیه اعمال در منا؛ مثل رمی جمره و قربانی و سر تراشیدن وبیتوته کردن شبهای تشریق، ظاهر آن است که اگر شک داشته باشد؛ یعنی نمیداند حکم قاضی با واقع مطابق است یا نیست، در این صورت، تبعیت از آنها در اعمال منا نیز کافی است و اگر یقین به مخالفت داشته باشد، ظاهر این است که موافق مذهب شیعه اعمال منا را به جا آورد.»
ب) آیتاللَّه سید محمود شاهرودی (م 1394):
«متابعت حکم قاضیِ سنّی جایز نیست ولی در این مسأله رجوع به مجتهد مطلق که تبعیت را مجزی میداند جایز است.»
ج) آیتاللَّه سید هادی میلانی (م 1395):
1- به سوی خدا میرویم، ص 187
ص: 65
«در صورتی که نداند حکم او مخالف واقع است، میتواند به حکم او عمل نماید.»
د) آیتاللَّه سید احمد خوانساری (م 1405): فتوای ایشان عین همان فتوای شیخ انصاری است که از «مناسک» ایشان نقل شد.
ه) آیتاللَّه سید ابوالقاسم خوئی (م 1413):
«اگر احتمال مطابقت با واقع در حکم آن حاکم باشد، ظاهر این است که از باب تقیه تبعیت لازم است و در روز وقوف آنها وقوف به عمل آید. در فرض تقیه تبعیت از حاکم سنّی واجب است و در صحّت حج کفایت میکند و حاجتی به احتیاط نیست. اگر شخصی به اسم احتیاط مخالفت تقیه نماید مرتکب حرام شده و آن وقوف جزء حج نخواهد شد و اگر به آن اکتفا نماید حج او باطل است.»
و) آیتاللَّه سید محمدرضا گلپایگانی رحمه الله (م 1414):
«اگر از جهت تقیه ناچار به متابعت و از عمل به وظیفه خود خائف باشند، اقوی صحت و کفایت همین حج است از حَجّة الاسلام، هر چند عالم به خلاف باشند و اگر بدون خوف متمکن از عمل به وظیفه باشند، احوط آن است که با آنها رجاءً متابعت کنند و بعد هم عمل به وظیفه خود نمایند، حتی با عدم علم به خلاف.»
(1) اما امام خمینی رحمه الله هر چند در «تحریر الوسیله» نظری مشابه نظر برخی از دیگر بزرگان دارند و نوشتهاند:
«لو ثبت هلال ذیالحجّة عند القاضی من العامّة و حکم به ولم یثبت عندنا، فإن أمکن العمل علی طبق المذهب الحقّ بلا تقیّة وخوف وجب، وإلّا وجبت التبعیة عنهم، و صحّ الحجّ لو لم تتبیّن المخالفة للواقع، بل لا یبعد الصحّة مع العلم بالمخالفة، ولا تجوز المخالفة، بل فی صحّة الحجّ مع مخالفة التقیة إشکال ... ولمّا کان أُفق الحجاز والنجد مخالفاً لآفاقنا- سیّما أُفق إیران- فلا یحصل العلم بالمخالفة إلّا نادراً.»
(2) اما سپس از این نظر عدول و بهطور قاطع و مطلق در تاریخ 28 شوال 1399 ق./ 29/ 6/ 1358 ش. اعلام کردند:
1- مناسک حج جامع، صص 74- 76، از بند الف تا اینجا همه از این منبع نقل شد.
2- تحریر الوسیله، ج 1، ص 418، مسأله 7
ص: 66
«در وقوفین، متابعت از حکم قُضات برادران اهل سنّت لازم و مجزی است اگرچه قطع به خلاف داشته باشید.»
(1) به نظر میرسد با توجه به حوادث تاریخی که پیشتر به شمهای از آنها اشاره شد و با توجه به وضع عربستان در این روزگار و شرایط ویژه حج، نظر صحیح همین است و حدود دو قرن پیش از امام خمینی رحمه الله فقیه مهذّب و وارسته و یکی از کُمَّل؛ یعنی علامه بحرالعلوم رحمه الله (م 1212) همین فتوا را داشته است. صاحب جواهر پس از بحث از فروع مطروح در «منتهی»، «تحریر»، «تذکره» و «دروس» در این زمینه مینویسد:
«نعم بقی شیء مهم تشتدّ الحاجة إلیه، و کأنّه أولی من ذلک کلّه بالذکر، و هو أنّه لو قامت البیّنة عند قاضی العامّة و حکم بالهلال علی وجه یکون یوم الترویة عندنا عرفة عندهم، فهل یصحّ للإمامی الوقوف معهم و یجزئ، لأنّه من أحکام التقیة ویعسر التکلیف بغیره، أو لا یجزیء، لعدم ثبوتها فی الموضوع الذی محلّ الفرض منه، کما یومیء إلیه وجوب القضاء فی حکمهم بالعید فی شهر رمضان الذی دلّت علیه النصوص التی منها: «لَأن أُفطر یوماً ثمّ أقضیه أحبّ إلیّ من أن یضرب عنقی»؟ لم أجد لهم کلاماً فی ذلک، ولا یبعد القول بالإجزاء هنا إلحاقاً بالحکم للحرج، واحتمال مثله فی القضاء.
وقد عثرت علی الحکم بذلک منسوباً للعلامة الطباطبائی، ولکن مع ذلک فالاحتیاط لا ینبغی ترکه، واللَّه العالم.»
(2) از آنجا که علّامه بحرالعلوم چند سال مجاور مکّه مکرمه بوده
(3)و شرایط آنجا و به عبارت درستتر «موضوع» حکم را کاملًا شناخته و بر جوانب آن اشراف داشته، بهدرستی چنین فتوایی صادر کرده است و این غیر از آن است که آدمی در نجف یا قم، در محفل گرم درس و بحث و در میان انبوه شیعیان و فارغ از مشکلات ویژه عمل نکردن به تقیّه و بدون توجه به قتلهایی که واقع شده و مصیبتهایی که عدهای برای این
1- صحیفه امام، ج 10، ص 62، آری «هذه من عُلاه إحدی المعالی».
2- جواهر الکلام، ج 19، ص 32
3- نک: الفوائد الرجالیه، ج 1، صص 35- 36، 95- 96، مقدّمة التحقیق.
ص: 67
موضوع متحمل شدهاند، بخواهد فتوا بدهد.
آری، شناخت عمیق و درست موضوع، اول شرطِ فتوا درباره آن موضوع است.
باری، در عصر حضور، حدود دویست سال ائمه معصوم علیهم السلام و اصحاب بزرگوارشان با اهل سنّت حج گزاردند و حتی یک مورد هم نقل نشده که در وقوف عرفات و مناسک بعدی حج، با آنان همراهی نکرده باشند. و این احتمال هم که در تمام این مدت با اهل سنت و امیر الحاجّ آنان در رؤیت هلال متّفق القول بودند، بسیار بعید است. در آن روزگار حاکمان همواره امیرالحاج نصب میکردند و مردم در همه مواقف پیرو آنان بودند و مسعودی در «مروج الذهب» امیرالحاجهای سال هشتم هجرت تا سال سیصد و سی و پنج را، در بابی مخصوص نام برده است.
(1) به عکس، نه تنها عدم همراهی ائمه علیهم السلام و اصحاب با عامه و امیر الحاج آنها نقل نشده، بلکه معصوم علیه السلام در روایتی به متابعت آنها دستور دادهاند؛ چنانکه در روایت ابیالجارود آمده است:
«سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام أَنَّا شَکَکْنَا سَنَةً فِی عَامٍ مِنْ تِلْکَ الْأَعْوَامِ فِی الْأَضْحَی فَلَمَّا دَخَلْتُ عَلَی أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام وَ کَانَ بَعْضُ أَصْحَابِنَا یُضَحِّی، فَقَالَ علیه السلام:
«الْفِطْرُ یَوْمُ یُفْطِرُ النَّاسُ، وَ الْأَضْحَی یَوْمُ یُضَحِّی النَّاسُ، وَ الصَّوْمُ یَوْمُ یَصُومُ النَّاسُ».
(2) در این حدیث شریف، امام علیه السلام میان علم به خلاف و عدم آن، و تمکّن از عمل به وظیفه، بدون خوف و تقیه و عدم آن، تفصیل ندادهاند.
همچنین اهل سنت از عایشه و ابو هریره از پیامبرخدا صلی الله علیه و آله- به ترتیب- نقل کردهاند:
- «الْفِطْرُ یَوْمُ یُفْطِرُ النَّاسُ، وَ الْأَضْحَی یَوْمُ یُضَحِّی النَّاسُ ...».
(3) - «الصَّوْمُ یَوْمُ تَصُومُونَ، وَ الْفِطْرُ یَوْمُ تُفْطِرُونَ، وَ الْأَضْحَی یَوْمُ تَضُحُّونَ».
(4) ترمذی در تفسیر حدیث اخیر گفته است:
«فسّر بعض أهل العلم هذا الحدیث،
1- مروجالذهب، ج 2، ص 566
2- تهذیب الأحکام، ج 4، ص 317، ح 966؛ وسائل الشیعه، ج 10، ص 133، أبواب ما یمسک عنه الصائم، الباب 57، ح 7
3- کنز العمّال، ج 8، ص 489، ح 23763
4- سنن الترمذی، ج 2، ص 102، ح 693
ص: 68
فقال: «إنّما معنی هذا الصوم و الفطر معالجماعة و عظم الناس».
(1) مرحوم آیتاللَّه طالقانی رحمه الله سالها پیش در این باره نوشته است:
«با آنکه همیشه اکثریت و نفوذ در اجتماع حج، با اهل سنّت و جماعت بوده و آنچه در کتب فقهی سابقین و احادیث، بهطور وضوح بیان نشده، وظیفه مخصوص شیعه و چگونگی اثبات اول ماه برای آنهاست، بلکه به عکس، احادیث ما و ظواهر آیات درباره ادراک موقفین، که از ارکان حج است، ناظر به ادراک اجتماع و تبعیت از عموم است ....
بعضی از فقهای متأخر، چون توجه کاملی به احادیث و آیات و سیره گذشتگان ننمودهاند؛ همان موازین و قواعدی را که عموماً در اثبات موضوعات شرعی و هلال است، مو به مو در مورد حج میخواهند اعمال نمایند، ولی آنها که توجه و دقت در این آیات و احادیث و موقعیت حج و اختلاف نمودهاند، نبودن علم به خلاف را کافی میدانند و حکم به تبعیت میکنند و مشاهده و علم یا ظن قوی را که در مثل اثبات ماه رمضان یا شوال لازم میدانند در اینجا لازم نمیشمارند و چون همیشه در اختلاف، محاکمِ حجاز یک روز پیش از اول ماه حکم مینمایند هیچگاه علم به خلاف حاصل نمیشود و فتوای حضرت آیتاللَّه بروجردی (اداماللَّه بقاءه) این مشکل را آسان نموده است.»
(2) گفتنی است که در پنجاه و سه سال پیش؛ یعنی در ذیحجّه سال 1373 مرحوم آیتاللَّه حاج آقا حسین بروجردی قدس سره رسماً در این باره فتوای خود را اعلام کرده است.
در این زمینه، در نشریه «آیین اسلام» (مورّخ شنبه، 7 ذیحجّه 1373)
(3) آمده است:
چون موضوع اختلاف افق ایران و حجاز در بعضی سالها موجب اختلاف رؤیت هلال در دو کشور میشد و در این سالها به سبب این اختلاف، حجاج دچار اشکال میگردیدند و بعضی از حجاج با اینکه اولیای امور دولت
1- سنن الترمذی، ج 2، ص 102، ذیل حدیث 693
2- به سوی خدا میرویم، صص 187- 185
3- آیین اسلام، سال 8، ش 33، پیاپی 320، شنبه 7 ذیحجّه 1373 برابر با 16 مرداد 1333، ص 16.
ص: 69
سعودی به هیچ وچه اجازه وقوف در عرفات را جز در روز نهم ذیحجه مطابق حکم قاضی محل نمیدهند، بدون توجه به اختلاف افق و امکان اختلاف رؤیت هلال، اصرار داشتند روز بعد از وقوف عامه حجاج، که مطابق حکم قاضی محل، دهم ذیحجّه مطابق تقویم ایران نهم آن ماه محسوب میشود در عرفات وقوف نمایند و این امر موجب توهین بلکه صدمه جانی آنان میگردید ...
ولذا کمیسیون دائمی حج، که در وزارت امور خارجه تشکیل میشود، آقای حاج اکبر اسماعیلنیا را برای گزارش جریان امر و روشن شدن موضوع، حضور حضرت آیتاللَّه العظمی بروجردی، مرجع تقلید شیعیان جهان فرستاد تا در این باب از معظمله استفتا نمایند و تکلیف حجاج در این باره معیّن شود. اکنون متن فتوای حضرت آیتاللَّه العظمی بروجردی که در این باره صادر فرمودهاند به شرح زیر به اطلاع عموم میرسد:
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
البته اختلاف افق حجاز با افق ایران ممکن است موجب اختلاف رؤیت هلال و عدم رؤیت شود و در مناسک هم حقیر نوشتهام که در صورتی که حکومتی که متصدّی امر حاجّ است به تبعیت از حکم قضات الزام کند حاج را به عمل بر طبق آن حکم، در صورتی که حاج مخالفت آن حکم را با واقع ندانند، عمل کردنشان بر طبق حکم جایز است و حجّ آنها محکوم به صحّت است. لکن مقتضی است حکومت ایران با حکومت حجاز، که متصدّی امور حج مسلمین است، مذاکره کنند که به قضات تذکّر دهند که امر حج چون مشترک بین تمام مسلمین است و از تمام ممالک اسلامیه به حج میروند و مورد ابتلای عموم است قضات در احراز رؤیت هلال تسامح روا ندارند و دقت کنند که موجب نشود بعض حاج عالم به مخالفت حکم با واقع شوند و تکلیف آنها از این جهت مشکل شود. نسألاللَّه عزّ شأنه أن یوفّقنا و جمیع المسلمین لأداء ما علینا وعلیهم من الوظائف الدینیّة. حسین الطباطبایی
د) چگونگی و مبنای ثبوت و اعلام رؤیت هلال ذی حجه در مکّه
از جزئیات چگونگی ثبوت رؤیت
ص: 70
هلال نزد قضات عامه در مکه، در گذشته چندان اطلاعی نداریم، همینقدر میدانیم که- چنانکه در سخن مرحوم حاج سراج انصاری گذشت- به شهادت شهودِ فاسق و دروغگو هم گاهی اعتماد میکنند. همچنین حداقّل در دوره عثمانیان، در سالهایی که ممکن بود با اعلام یک روز زودتر «حج اکبر» به نظر عامه، تحقق یابد، از اعلام رؤیت هلال، یک روز جلوتر از وقت حقیقی، ابایی نداشتهاند، چنانکه به تفصیل گذشت.
از سوی دیگر، مرحوم آیتاللَّه طالقانی رحمه الله، به مناسبت اختلاف در ثبوت هلال ذیحجه در مکه به سال 1371 ق. از قول برخی مقامات سعودی دقت و احتیاط تام در اعلام ثبوت هلال را نقل میکند.
ایشان مینویسد:
«با تعبّدی که دولت و ملت حجاز به مقررات دینی و اهمیتی که درباره امر حج دارند، تا تحقیق کافی نشود، اول ماه را اعلام نمیکنند. برای چه حج هزارها نفر را با مسامحه فاسد میکنند؟! چرا در هر سالی که اختلاف پیش میآید همیشه یک روز اول ماه حجاز مقدم میشود و چرا از روی مسامحه یک روز مؤخّر نمیباشد؟ با آنکه هر چه حجّاج بیشتر در حجاز توقف کنند، گرچه یک روز هم باشد، برای آنها سود بیشتری دارد. آیا این قرائن اطمینان آور نیست؟ چنانکه آقای مظفّر اعلم، سفیر ایران در حجاز، پس از پایان ایام حج میگفت: ولیعهد سعودی از عمل بعضی ایرانیان درباره تجدید موقف متأثّر بود و گفته بود: ما چه نظری داریم که حج مردم را فاسد کنیم! دقت ما درباره اثبات ماه رمضان و ذیحجه بیش از هر امری است. تا پنجاه نفر از نقاط مختلف گواهی ندهند قاضی حکم نمیکند و تا قاضی حکم نکند دولت اعلام نمیکند.»
(1) به هر حال، گذشته هرگونه باشد، چندان تأثیری برای وضع فعلی ما ندارد.
آنچه مهم است، وضع فعلی ثبوت رؤیت و اعلام آن است. روزنامه «الشرق الأوسط» در تاریخ 15/ 1/ 2000 به نقل از رییس مجلس القضاء الأعلی در عربستان آورده است که با شهادت یک نفر آغاز ماه رمضان ثابت میشود، ولی برای اثبات عید فطر حداقل شهادت دو نفر لازم است. ولی
1- به سوی خدا میرویم، ص 185- 184
ص: 71
مقامات مسؤول در عربستان اعلام کردهاند که تا پیش از سال 1420 از معیاری که تقویم امّالقری بر اساس آن تدوین میشود، استفاده میکردهاند. این معیار را شورای اعلای افتای عربستان (مجلس الإفتاء الأعلی) تعیین کرده و بر اساس آن، اگر سنّ هلال هنگام غروب خورشید 12 ساعت یا بیشتر باشد همان روز (نه فردای آن شب) روز اوّل ماه قمری است. واضح است که در این معیار رؤیت یا عدم رؤیت هلال، ملاک نیست بلکه لحظه مقارنه و محاسبات نجومی ملاک است. از این رو ممکن است سنّ یک هلال از غروب شب قبل، منفی 12 ساعت باشد؛ یعنی هنگام غروب شب گذشته (یعنی شب اوّل ماه بر این اساس) هنوز مقارنهای اتفاق نیفتاده باشد.
(1) پروفسور یوسف مروه در 13/ 11/ 1999 در سخنرانیاش در صیدا، این روش را بهشدت نقد میکند و میگوید:
تقویم امّالقری بر اساس ضوابط درست علمی استوار نیست و مواقعی را که اساساً رؤیت هلال محال است، اوّل ماه دانسته، بهطوریکه همواره فلکیّون جهان اسلام با وزارت اوقاف و شورای افتای عربستان در این باره اختلاف نظر داشته و درگیر بودهاند؛ مثلًا استاد حاتم ممدوح ابو زید از اردن در 23 ماه رمضان 1418، به شورای افتای ریاض اعتراض کرد که چرا 24 ساعت قبل از تولّد هلال شوّال را، آغاز ماه شوال دانستهاند و شورای مذکور بدون توجه به موازین شرعی و علمی، پاسخی بیربط داد و نوشت:
«اگر سنّ ماه در وقت غروب خورشید 12 ساعت یا بیشتر باشد، همان روز- نه فردا- اول ماه است؛ زیرا روز شرعی از هنگام غروب خورشید آغاز میشود!»
مشروح سخنان یوسف مروه را در جلد چهارم «رؤیت هلال» نقل کردهام.
شورای مذکور از سال 1420 تا 1422 ضابطه دیگری معرفی کرد که بر اساس آن اگر در غروب روز بیست و نهم ماهِ قبل، ماه بعد از خورشید غروب کند، فردای آن، روزِ اوّل ماه است. هرچند این ضابطه نیز درست نیست ولی از روش قبلی معقولتر است.
در سال 1422 دکتر زکی مصطفی طیّ
1- نک: مجله تحقیقات اسلامی، سال 15، ش 2 و سال 16 ش 1، صص 74 و 75، مقاله «علل ناهماهنگی کشورهای اسلامی در اعلام حلول ماههای قمری.»
ص: 72
مقالهای، در دومین همایش بینالمللی نجوم اسلامی، اعلام کرد که از سال 1423 معیار جدیدتری در عربستان اعمال میشود که براساس آن، اگر در روز بیست و نهم ماه قمری دو شرط وجود داشته باشد، روز بعد اوّلین روز ماه جدید خواهد بود. این شرطها عبارتند از:
1. مقارنه زمین مرکزی قبل از غروب خورشید باشد.
2. غروب ماه بعد از غروب خورشید اتفاق بیفتد.
روشن است که این ضابطه نیز با ضوابط شرعی و علمی همسانی ندارد؛ زیرا در این ضابطه نیز مانند ضوابط پیشین، احتمال شروع ماه قمری با ماهِ با سنّ کمتر از 12 ساعت زیاد است و تصحیح معیارها هم این اشکال را برطرف نکرده و حتی با محاسبات نجومی وجود چنین هلالهایی غیر ممکن است. بنابراین، استعمال کلمه هلال در این موارد صحیح نیست و مثلًا بهتر است گفته شود ماهِ با سنّ شش ساعت، و نه هلالِ شش ساعته؛ چون هلال یعنی بازتاب نور خورشید از لبه ماه، و این بازتاب در ماهِ با سنّ کمتر از هشت ساعت روی نمیدهد.
پس آنچه در سالهای اخیر موجب بینظمی در شروع ماههای قمری شده است، اعلامِ زودهنگام عربستان بر اساس معیارهای مذکور، و پیرویِ صِرفِ بعضی از کشورها از این معاییر بوده است که حتی گاه موجب شده است تا سه روز پیاپی در ایالات متّحده عید فطر اعلام شود! زیرا گروههای مختلف مسلمان در این سرزمین، از ممالک مختلفی پیروی میکنند. حال چنانچه عربستان زودتر اعلام نمیکرد بالتبع اختلافِ دو روزه وجود داشت نه سه روزه.
(1) باری همانطور که در گزارش کاردار ایران در عربستان گذشت، در سال 1371، فقط عربستان یک روز زودتر از سایر کشورها اول ذیحجه را اعلام کرد بهطوری که تنها در آنجا روز شنبه عید قربان بود و در سایر کشورها پس از آن.
همچنین در برخی سالها، بر اساس این محاسبه غلط و غیر مطابق با ضوابط صحیح ثبوت هلال، یا بر اساس اعتماد به شهود، حتی پیش از تولد هلال، اعلام ثبوت رؤیت هلال کردهاند؛ مثلًا در سال 1419، مقامات سعودی اعلام کردند که غروب روز چهارشنبه (مطابق 26 اسفند 1377 ش.)
1- نک: همان.
ص: 73
هلال ذیحجه رؤیت شده و پنجشنبه اول ذیحجه است. در حالی که غروب چهارشنبه مزبور هنوز ماه به مقارنه نرسیده و به سمت شرق خورشید نیامده بود، تا هلال جدید به وجود آید؛ زیرا غروب خورشید در مکّه در آن چهارشنبه ساعت 18 و 31 و مقارنه ماه و خورشید ساعت 21 و 48 دقیقه همان روز بود و هنگام غروب خورشید، ماه سه درجه زیر افق مکّه بود.
یکی از کارشناسان مسائل نجومی مینویسد:
در مقالهای که اخیراً در مالزی منتشر شده است، وقت غروب آفتاب به افق مکه و وقت قران نیرین در تقویم عربستان سعودی در سالهای 1410، 1411، 1412 مقایسه شده است و ملاحظه می شود که در 14 مورد ادعای رؤیت هلال اول ماه قبل از قران نیرین صورت گرفته که امری محال است به عنوان مثال در رؤیت هلال اول رجب 1411 حتی هشت ساعت و پنجاه دقیقه قبل از قران حکم به رؤیت داده شده است.
(1) مرحوم دکتر تقی عدالتی نیز گوید:
«در سالیکه کنفرانس سران کشورهای اسلامی درتهران تشکیلشد عربستان از ایران دعوت کرد تا در جلسه تقویم اسلامی که در جدّه تشکیل میشد شرکت کند. آنگاه به دستور مقام معظّم رهبری، من و آیتاللَّه تسخیری به آنجا رفتیم و آنها هدفشان این بود که مکّه را مرجع بدانند؛ یعنی بگویند که ما نصفالنهار مکّه را در نظر میگیریم ... سپس موضوع را در آنجا به رأی گذاشتند ... من سکوت کردم و آیتاللَّه تسخیری هم رأی ممتنع دادند؛ زیرا به هر حال پذیرفتن آن از نظر شیعه مشکل بود ... بعد هم مسأله منتفی گردید ... عربستان در بسیاری از سالها عید را جابهجا کرد و حتی آن روزهایی که عید اعلام کرده بود، بعداً باطل نمود؛ یعنی اینها تابع مشخصاتی نیستند ....»
(2) در اینجا پیشنهاد میکنم متولّیان امر از فقیهان و متخصصان هیئت و نجوم ایرانی کمک بگیرند و با مقامات مسؤول در عربستان مذاکره کنند و به شکل مقتضی به آنها بفهمانند که روش آنان در اعلام اول ماه نه با مبانی نجومی سازگار است نه با مبانی
1- مجله نجوم، ش 39، ص 26
2- همان، ص 235، «میزگرد علمی».
ص: 74
فقهی تا بلکه تجدیدنظر کنند؛ و به هر حال، حداکثر این است که در برخی موارد قطع به خلاف پیدا میشود، ولی «لیس وراء عبّادان قریة» و «گفتی که پس از سیاه رنگی نبود» و چنانکه گذشت امام خمینی دستور دادهاند که با قطع به خلاف هم، متابعت آنها لازم و حج صحیح است و «هذه مِن عُلاه إحدی المعالی».