منابع تاریخ جزیرة العرب در متون جغرافیای کهن ایرانی‌

نوع مقاله : تاریخ و رجال

نویسنده

موضوعات


مقدمه
محبوبیت حجاز برای مسلمانان، سبب شده است تا در درازای تاریخ اسلام، مسلمانان، از هر طایفه و نژاد، به آن علاقه‌مند شده و بر آن باشند تا یک تصور جغرافیایی درست از آن در اذهان خویش داشته باشند. به دست آوردن این تصور، زمینه فراهم آمدن نوعی معرفت جغرافیایی را نسبت به این دیار در میان بیشتر فرهنگ‌های عربی و غیر عربی در نقاط مختلف عالم اسلام از شرق اسلامی نا غرب آن فراهم کرده است.
ایرانیان و به طور وسیع‌تر، جماعت فارسی زبان نیز که زبانشان پس از عربی دومین زبان جهان اسلام بوده و هست، در زمینه‌های ادب و تاریخ حرمین و جایی که آن را دیار عرب می‌خواندند، تلاش هایی داشته‌اند.
آنچه آنان را به این تلاش واداشته وجود نوعی پیوند دینی و عاطفی با حرمین شریفین بوده و به همین جهت، آنچه در فارسی در باره حرمین نوشته می‌شده، در همین چهارچوب، یعنی فضای دینی و عاطفی این شهر بوده است. این فضا انگیزه شناخت دیار عرب را در آنان پدید آورده و زمینه را برای نوعی «حجازشناسی» در متون جغرافیایی و تاریخی پدیده آمده میان ایرانیان، فراهم کرده است.
در اینجا سه یادآوری لازم است:
نخست آن که میراث علمیِ دانشِ جغرافی در دنیای اسلام، گاه توسط مؤلفان حوزه ایرانی، گاه توسط مؤلفان ساکن در حوزه عربیِ مرکزی و

ص: 109
زمانی هم توسط نویسندگانی از حوزه مغرب اسلامی پدید آمده است؛ نویسندگانی مانند ابوزید بلخی (تولد در حدود 235 و زنده تا حوالی 308)، ابواسحاق فارسی اصطخری (نویسنده «المسالک و الممالک» که حوالی سال‌های 318- 321 تألیف شده) و ابوعبداللَّه جیهانی و نویسنده مجهول کتاب «حدود العالم» (احتمالا از اهالی جوزجان، و تألیف شده در حوالی سال 372) در حوزه ایران، و کسانی مانند ابن واضح یعقوبی (نویسنده کتاب «البلدان» و ابن حوقل (نویسنده «صورة الارض» که در میانه قرن چهارم تألیف شده) و مسعودی و قدامةبن جعفر در حوزه عربی مرکزی و مقدسی در غرب اسلامی می‌زیستند.
بنابراین، دانش جغرافیِ اسلامی، با همراهی کاوشگرانی از سراسر جهان اسلام، از شرق تا غرب، در دامن تمدن اسلامی رشد کرد.
دوم این که آثار جغرافیِ کلاسیک، از نوشته‌های بلخی و اصطخری آغاز می‌شود و به کتاب پر ارج «احسن التقاسیم» مقدسی، که حاصل روندی طولانی در نگارش‌های جغرافیایی منظم است، پایان می‌پذیرد. بعدها و همان زمان، صورت‌های دیگری هم از دانش جغرافی پدید آمد که البته نمی‌توان آنها را جزو آثار کلاسیک در علم جغرافیا به حساب آورد. تواریخ محلّی؛ مانند «تاریخ جرجان»، «اخبار اصبهان» و «التدوین فی اخبار قزوین»، که بخش عمده‌ای از آن‌ها اطلاعات جغرافی است، در این شمار است. سفرنامه‌ها را هم می‌توان در همین ردیف به حساب آورد.
گفتنی است که دانش جغرافی از علم منازل برای طی کردن راه‌ها (برای برید یا حج) آغاز شد و کم کم به استقلال رسید.
سوم آن که بسیاری از منابع جغرافیایی قدیم، تألیف مؤلفان ایرانی است که آنها را به عربی یا فارسی می‌نگاشتند. حتی برخی از آن‌ها که عربی بود، در همان روزگار قدیم به فارسی هم درآمد. این درآمیختگی به حدی بود که در حال حاضر، به لحاظ تاریخی، روشن نیست که برای مثال، تحریر نخست کتاب «مسالک و ممالک» اصطخری، به عربی بوده و سپس به فارسی درآمده یا در اصل فارسی بوده و سپس عربی شده است. (1) بیفزاییم که برخی از متون عربی مربوط به حجاز و گاه جزیرة العرب در ایران


1- تاریخ الادب الجغرافی فی العربی، کراتسکوفسکی، ترجمه صلاح الدین عثمان بن هاشم، دارالغرب الاسلامی، بیروت 1987، ص 1408. ص 216

ص: 110
تدوین شده و یا حتی برای قرن‌ها از نسخه‌های مهم مربوط به این حوزه تاریخی، در کتابخانه‌های ایران نگهداری شده است. یک نمونه «کتاب المناسک و اماکن طرق الحج و معالم الجزیره» منسوب به امام ابوالقاسم حربی از دانشمندان قرن سوم هجری است که تنها نسخه آن در کتابخانه مشهد بود و علامه جزیرة العرب، استاد حَمَد جاسر به سال 1969/ 1389 آن را چاپ کرد.
این کتاب ارجمندترین اثر جغرافی در باره جزیرةالعرب و راه‌های حج است.
گفتنی است که ابوالقاسم حربی در اصل، منسوب به مروالروذ از بلاد خراسان بود. شماری از مروی‌ها در بغداد در محله الحربیه (باب الحرب) ساکن شدند که از آن جمله همین عالم است و به همین دلیل به حربی شهرت دارد. گفتنی است که چاپ جدید این کتاب توسط دارالیمامه، انتشاراتی که آثار حمد جاسر را منتشر می‌کند با مقدمه عبداللَّه‌بن ناصر الوهیبی است که ضمن نوشتن مقدمه‌ای نسبت این کتاب را به حربی مورد انکار قرار داده و آن را از قاضی وکیع دانسته است.
در این کتاب، ضمن یک قصیده، مسیر حج از بصره تا مکه آمده و برای هر منزل، یک مُخمّس؛ یعنی پنج بیت سروده شده است. (1) این قصیده، یکی از کهن‌ترین آثار برای نشان دادن راه میان عراق عجم تا مکه مکرمه، مسیری است که در آن قرون بسیار آباد بود و حجاج عراق عرب و عجم از آن راه به حج مشرّف می‌شدند. به دنبال آن، یک قصیده دیگر هم در وصف منازل میان راه بصره تا مکه آمده است.
گفتنی است که بحث «راه حج» یکی از انگیزه‌های مهم برای پدید آمدن کتاب‌های جغرافی در دنیای اسلام بوده است.
محوریت مکه در متون جغرافیِ کلاسیک، قرن سوم و چهارم هجری
آنچه در منابع جغرافیِ قدیم فارسی و عربی تولید شده، در حوزه ایرانی، در رابطه با حجاز به‌ویژه حرمین شریفین است. بر مبنای این نگرش، مرکز زمین کعبه معظّمه و طبعاً مکه مکرّمه است. این مرکزیت، بیش از آنکه توجیه جغرافیایی داشته باشد، توجیه مذهبی دارد.
می‌دانیم که در روایات، روز 25 ذی قعده به عنوان روز دحو الأرض نامگذاری شده و گفته


1- کتاب المناسک، صص 561- 545

ص: 111
می‌شود به معنای روزی است که زمین از زیر کعبه بسط یافت.
برای نمونه در «مسالک و ممالک» ابواسحاق ابراهیم اصطخری- از شهرهای فارس- [که هم متن کهن عربی دارد و هم متن فارسی شده از قرون نخست هجری] بحث با «دیار عرب» آغاز می‌شود. در ابتدای وصف دیار عرب آمده است:
«تبرک و تیمّن را ابتدا به دیار عرب و اطراف آن کرده شد، جهت آن‌که قبله در آن جایگاه است و آن [یعنی مکه] اصل دیههاست و در آن موضع، به غیر از عرب، هیچ‌کس متوطن نیست و آن زمین خاصه ایشان راست که هیچ‌کس را با ایشان شرکت نمی‌باشد.» (1) به دنبال آن، وصفی از جزیرةالعرب و اماکن آن آمده و آنگاه شرحی دقیق از مکه و اماکن تاریخی آن به دست داده، سپس به سراغ مدینه منوّره رفته و در باره آن شهر نیز توضیحات کافی و وافی داده است.
همین عبارات با اندک تغییری در «اشْکال العالم» ابوالقاسم‌بن احمد جیهانی هم آمده است. (2) در «المسالک و الممالک» ابوالقاسم عبیداللَّه‌بن عبداللَّه‌بن خردادبه (متوفای 272 یا 300) نویسنده کهن‌ترین اثر جغرافیایی مدوّن- با تأکید بر علم منازل و مراحل- در دنیای اسلام است. (3) این دانشمند ایرانی، همان‌طور که از نام جدّ او مشخص است، از خاندانی زردشتی بوده و جدش به اسلام گرویده است.
بحث حجاز، با شرح راه بصره به حجاز، که راه مورد استفاده حجاج بوده، آغاز شده و سپس منازل و مراحل میان شهرهای مختلف حجاز و راه‌های ارتباطی آن با بلاد دیگر آمده است. در این بخش، بیشتر توضیحات مربوط به راه‌های موجود میان نقاط مختلف با مکه و مدینه است که حجاج از آنها استفاده می‌کردند. (4) از آن جمله، شرحی است که از مسیر هجرت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به دست داده است. (5) اهمیت دادن به شرح مسیر هجرت، نشانگر عشق و علاقه وافر دینی او به این دیار مقدس است. وی توضیحی هم در باره حدود حرم به دست داده است.
همین گرایش در کتاب «صورة الأرض» بن حوقل نیز دیده می‌شود؛ مؤلفی عربی و به احتمال، اهل نصیبین، که کتابش را به سیف‌الدوله حمدانی (م 356) هدیه کرده است. وی بحث


1- مسالک وممالک، ترجمه محمد بن اسعد بن عبداللَّه تستری، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1373، ص 15
2- اشکال العالم، به کوشش فیروز منصوری، تهران، به نشر، 1368
3- تاریخ الادب الجغرافی العربی، ص 167
4- المسالک و الممالک، چاپ لیدن و افست مکتبة المثنی ببغداد صص 134- 130 در باب راه‌ها ومنازل مختلف میان مکه و شهرها نیز بنگرید: الخراج قدامةبن جعفر چاپ شده با المسالک و الممالک ابن خردادبه صص 192- 187. قدامة بن جعفر در این کتاب، پیش از بیان راه‌های دیگر، به دلیل اهمیت محوریِ مکه، ابتدا راه‌های مکه و سایر شهرها را آورده و سپس بحث را از بغداد آغاز کرده و خود به این ترتیب و اهمیت آن تصریح کرده است. همان، ص 193. و إذ قد ذکرنا الطریق إلی مکّة من کلّ جهة و اتبعنا ذلک بالطریق إلی اکناف الجنوب مثل الیمن و ما یتّصل بها من الیمامة و عمار و البحرین ... فلنتبع ذلک بالطریق إلی ما ینحرف إلیه تلک الجهات من نواحی المشرق ... و لنبدأ بمدینة السلام ...
5- المسالک و الممالک، ابن خردادبه، صص 130- 129

ص: 112
را با «دیار عرب» آغاز می‌کند، با این استدلال که: «لأنّ القبلة بها و مکة فیها، و هی أُمّ القری و بلد العرب و أوطانهم التی لم یشرکهم فی سکناها غیرهم». (1) ابن حوقل در مقدمه کتابش هم می‌نویسد:
«و قد فصّلتُ بلاد الإسلام إقلیماً إقلیماً و صُقْعًا صُقْعًا و کورةً کورةً لکلّ عمل و بدأت بذکر دیار العرب، فجعلتها إقلیماً واحداً لأنّ الکعبة فیها و مکة أُمّ القری و هی واسطة هذه الأقالیم عندی» (2) تعبیر اخیر ابن حوقل در این‌که مکه «میانه اقالیم» است، نشانگر نگرش دینی و حاکمیت آن بر فکر جغرافیایی اوست.
ابن حوقل، پس از آن هم که کتابش را با بحث از دیار عرب آغاز کرده، باز تأکید می‌کند:
«وَ أنا مبتدی‌ء من دیار العرب بذکر مکة». (3) نویسنده ناشناخته «حدود العالم» هم که کتابش را در نیمه دوم قرن چهارم هجری به پارسی نوشته، فصلی را در میانه کتاب، به دیارِ عرب اختصاص داده و در باره شهر مکه می‌نویسد:
«مکه شهری است بزرگ و آبادان و با مردم بسیار و بر دامنِ کوه نهاده و گِرداگرد وی کوه‌هاست و شریف‌ترین شهری است اندر جهان، کی مولود پیغمبر ما صلّی‌اللَّه علیه و سلّم آنجا بوده است و خانه خدا (ی) عزّ و جلّ است.» (4) ابن رسته، جغرافی‌دان اواخر قرن سوم هجری، نیز در کتاب «اعلاق النفیسه» پس از بحث از داستان فلک و شکل زمین، بحث را با مکه و سپس مدینه آغاز کرده و بحثی مفصل را به مکه و جزئیات مربوط به مسجد الحرام و این شهر اختصاص داده است. شاید در میان متون جغرافیایی عمومی، کمتر کتابی با این وسعت به این بحث پرداخته باشد.
ابن فقیه همدانی نیز در قرن چهارم، پس از کلیاتی که در باره شهرها آورده، بحث را از مکه و مدینه آغاز کرده است. (5) همچنین نویسنده کتاب فارسی «مجمل التواریخ و القصص» که آن را در حوالی سال 520 هجری نوشته، در بخش جغرافیا، خود با احتساب جزیرة العرب از اقلیم دوم، پس از شرح


1- صورة الأرض، لیدن، 1938، ص 18
2- همان، صص 5 و 6
3- همان، ص 28
4- حدود العالم، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1340، ص 165
5- المختصر فی البلدان، لیدن، 1302 ق.، صص 27- 16

ص: 113
کلیات اقالیم سبعه، بحث را با مکه آغاز می‌کند:
«اول بنا اندر عالم، مکه بوده است و معظم‌تر و بلندتر مدینه است و آنجا طاعون نباشد. و بیشتر عجایب اندر اسلام به بیت المقدس است.»
وی سپس تحت عنوان «بیت‌اللَّه الکعبه» شرحی از مکه و نام‌های آن و کعبه و تاریخچه مسجدالحرام به دست داده و در ادامه، با کشیدن تصویری از آن، شرحی از مدینه ارائه کرده و سپس به سراغ بیت المقدس رفته است. (1) ابوسعد خرگوشی شهر مکه و مدینه در قرن پنجم
کتاب «شرف النبی» صلی الله علیه و آله ابوسعد خرگوشی (متوفای 406 و منسوب به محله خرگوش در شهر نیشابور) از علمای بزرگ اهل سنت در خراسان قرن چهارم، به زبان عربی بوده که اخیراً با تعلیقات فراوان در شش مجلد منتشر شده است. (2) این کتاب در قرن ششم به دست نجم‌الدین محمود راوندی به فارسی برگردان شده است.
در این کتاب، به رغم آن‌که کتاب سیره و بر اساس روش آثار «دلائل النبوه» نوشته شده، شرحی دقیق از مکه، مسجدالحرام، کعبه و دیگر اماکن مقدس آورده است.
این کتاب به‌تازگی در شش مجلد، با تصحیحات و توضیحات فراوان، با عنوان «مناحل الشفا و مناهل الصفا بتحقیق کتاب شرف المصطفی» (تصحیح السید ابوعاصم نبیل‌بن هاشم الغمری آل باعلوی) به چاپ رسیده (دارالبشائر، 1424) ومطالب مربوط به مکه و مدینه در مجلد دوم، صفحات: 483- 199 آمده است.
ترجمه کهن فارسیِ این کتاب، مطالب یاد شده را با حذف عناوین فرعی، از باب 35 (ذکر فضیلت مکه، ص 369) تا باب 50 (در آمدن رسول صلی الله علیه و آله به مسجد قبا، صص 447- 369) آورده است.
متأسفانه، نه مصحّحِ متن فارسی متن عربی کتاب را در اختیار داشته و نه مصحّح متن عربی به فارسیِ آن توجه کرده است و احیانا حذف و اضافاتی را که به دست مترجم انجام گرفته، یادآور شده است.
به‌جز احادیثی که در این بخش آمده، توضیحات تاریخی و جغرافیایی قابل ملاحظه‌ای از


1- مجمل التواریخ و القصص، ویرایش سیف الدین نجم آبادی، زیگفرید وِبِر، 2000 م صص 374- 371
2- در باره شرح حال او نک: یادگار طاهر، مجموعه مقالات دکتر احمد طاهری عراقی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1382، صص 57- 30

ص: 114
مؤلف در باره حرمین درج شده که بسیاری از آنها مطالب مهم و دقیقی است که در باره اماکن مقدسه در این کتاب درج شده و بیشتر تلخیص و یا عین مطالب اخبار مکه ابوالولید ازرقی است.
وی که خود حج به‌جای آورده، در پایانِ اشاره‌اش به مقام ابراهیم می‌نویسد:
«قال ابوسعد عبدالملک بن محمد صاحب الکتاب- أعانه اللَّه علی طاعته-: سألت الزمازمة حتّی أتوا إلیّ بماء زمزم، ثمّ سألت بنی شیبة أن یکشفوا لی عن المقام، فکشفوا فی البیت، و سکبوا الماء موضع القدم، ثمّ شربت تبرّکاً بذلک، و رأیت أثر قدمی إبراهیم علیه‌السلام مغموساً فیه و أصابع احدی رجلیه عند عقب الأخری، و کان فی ذلک الوقت، المقام فی البیت، و هذا دأبهم فی الموسم، یخفون المقام فی مصعد السطح فی البیت، و ذلک أنّه حمل المقام مرّة، فلمّا ردّ اللَّه تعالی علیهم ذلک، احتاطوا فی ذلک الحفظ.» (1) البته این احتمال وجود دارد که نویسنده، مقام را با حجر الاسود اشتباه کرده باشد؛ زیرا به نظر می‌رسد مقصودش اتفاقی است که برای بردن حجر الاسود به وسیله قرامطه رخ داد.
ناصرخسرو و حجاز
یکی از آثار ایرانی، که آگاهی‌های جالب و فراوانی در باره راه حج و حجاز، به‌خصوص حرمین شریفین دارد، «سفرنامه» ناصر خسرو قبادیانی، دانشمند بلندپایه ایرانی در قرن پنجم است که در جمادی الثانیه، سال 437 (مارس 1046) راهی سفر حج شد. وی در سال 438 حج


1- شرف المصطفی، ج 2، صص 243 و 244

ص: 115
به جای آورد. ناصر خسرو سه سفر دیگر در سال‌های 439، 440، 442 هجری قمری به مکه داشت. سه سفر نخستش از دریای سرخ به مرفأ الجار می‌آمد و از آنجا به مدینه و سپس به مکه می‌رفت. در سفر چهارم، از راه نیل به اسوان آمده، از آنجا به دریای سرخ و سپس از طریق جده به مکه رفت. (1) در این سفر بود که وی به طائف و تهامه و لحسا رفت و پس از ملاحظه منطقه تحت سلطه قرامطه، راهیِ بصره شده، از آنجا به اصفهان و سپس به خراسان رفت.
ناصرخسرو از این‌که طی شش سال سفرِ خود، از زمانی که از خراسان حرکت کرد (سال 437) تا آنگاه که برگشت (سال 443)، چهار بار به مکه آمده، نشانگر اهمیتی است که مکه و کعبه در نگاه وی داشته و اعتباری است که یک مسلمان شیعه ایرانی، فیلسوف و شاعر، در آن رورگاز برای این شهر مقدس قائل بوده است.
وی شرح حرمین و سفر حج را در چهارمین سفر خود نوشته و بنابراین، در سفر اول، تنها اشاره کرده که مطالب مربوط به حج را بعداً خواهد گفت: «شرح مکه و حج اینجا ذکر نکردم تا به حج آخرین، بشرح بگویم.» (2) سفرنامه ناصرخسرو، به لحاظ جغرافیایی، از اهمیت بالایی برخوردار بوده (3) و به عنوان منبعی قابل توجه شناخته می‌شود. در واقع، اطلاعات ارائه شده در این کتاب، بیش از آن‌که شبیه سفرنامه‌ها باشد، به کتاب‌های جغرافی می‌ماند.
ناصر خسرو در سفر چهارم آنگاه که به مکه می‌رسد، وصف این شهر را آغاز می‌کند که بسیار عالی و خواندنی است.
این گزارش، متفاوت با بسیاری از مطالبی است که در آثار دیگر آمده است؛ متفاوت از این جهت که وصف او از شهر، وصف دقیق، جزئی و گزارش عینی است؛ به‌طوری که هر آنچه را با چشمان خویش دیده، وصف کرده است.
این وصف شامل چند قسمت است:
نخست، وصف مکه (صص 101- 97)
دوم، صفت زمین عرب و یمن (صص 103- 101)
سوم، صفت مسجد الحرام و بیت کعبه (107- 103)
چهارم، صفت درِ کعبه (صص 107 و 108)


1- تاریخ الادب الجغرافی العربی، ص 285
2- سفرنامه ناصر خسرو، تصحیح غنی‌زاده، تهران، منوچهری، ص 49
3- تاریخ الأدب الجغرافی العربی، ص 286

ص: 116
پنجم، صفت اندرون کعبه (صص 112- 108)
ششم، صفت گشودن درِ کعبه- شرّفهااللَّه تعالی- (صص 114- 112)
هفتم، عمره جِعرانه (ص 114).
در ادامه، از طول مسیرها سخن می‌گوید؛ چیزی که در میان کتاب‌های جغرافی به «علم منازل» مشهور است. از آن پس، به بیان شرح سفر خود می‌پردازد که به لحاظ مرورش بر بخش‌هایی از جزیرةالعرب بسیار اهمیت دارد.
اما شرح وی در باره مدینه، پیش از گفتارهای بالاست. اشاره کردیم که او در سه سفرِ نخستش از مدینه به مکه می‌آمده و در یکی از همین سفرهاست که شرحی از مدینه منوره به دست داده است (صص 83 و 84). اقامت ناصر خسرو در مدینه تنها دو روز بوده و به همین دلیل آگاهی‌هایی ارائه شده از سوی وی در باره این شهر اندک است. او اشاره می‌کند که: وقت تنگ بوده و ناگزیر شده که برای رسیدن به حج، زودتر از شهر بیرون رود. (1) همانجا هم باز اشارتی به مسائل حج و مکه دارد.
خلاصه، باید گفت که غنی‌ترین بخش سفرنامه ناصرخسرو، همین آگاهی‌هایی است که در باره حرمین شریفین آورده است.
زمخشری و جزیرة العرب
ابوالقاسم محمود بن عمر زمخشری، مفسّر معتزلی و ادیب سرشناس خوارزم (م 538) بیشتر به کار تفسیر قرآن می‌پرداخته و شهرتش در همین راستا است. کتاب «الکشاف» او در تفسیر، شهرتی عالم‌گیر دارد. به علاوه، در عربیت، از سرآمدان زبان عربی و لغت شناخته می‌شود. وی که به جاراللَّه شهرت دارد، با شریف مکه ابوالحسن عُلَیّ بن عیسی بن حمزة بن سلیمان حسنی رفاقت داشت. این رفاقت سبب شد تا یک کتاب جغرافی به صورت الفبایی و بسان کتاب «معجم ما استعجم» بکری، با عنوان «الجبال و الأمکنة و المیاه» نوشت. این اثر به دلیل آن‌که در مکه مکرمه نوشته شده و به شریف مکه تقدیم گردیده و از اطلاعات شریف هم به عنوان شواهد استفاده کرده، به‌طور عمده در باره مکان‌ها و کوه‌های جزیرةالعرب است.
اولین مدخل این کتاب «ابوقبیس» است که زمخشری در باره آن نوشته است:


1- سفرنامه ناصرخسرو، ص 84

ص: 117
بنی فیه و کان یسمی فی الجاهلیة الأمین، لأنّه الرکن مستودعاً فیه عام الطوفان و هو الأخشبین.» (1) در ذیل عنوان «الجِعرانه» نوشته است:
«الجعرانة: هکذا بسکون العین و خفة الراء، آبار مقتربة، منها أحرم رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و فیها مسجد لرسول اللَّه صلی الله علیه و آله.» (2) اماکنی که در این کتاب تعریف شده، به صورت عمده و شاید بیش از هشتاد درصد، متعلق به سرزمین‌های عربی است و همان‌گونه که اشاره شد، برای برخی از این مناطق، جملاتی از شریف مکه که دوست وی بوده، آورده است. برای نمونه در باره «العمق» می‌نویسد:
«قال علی: العمق عین بوادی الفرع، و العمق أیضاً واد فی آخر یسیل فی وادی الفرع یسمّی عمقین و فیه عین لقبیلة من ولد الحسین بن علی علیهماالسلام و فی ذلک تقول امرأة منهم جلت من بلدها إلی دیار مصر ...» (3) در آخر عنوان القَبَلیه و این‌که محلی است میان مدینه و ینبع، به شمارش وادی‌های آن ناحیه می‌پردازد که از آن جمله تیتد نام دارد. زمخشری در آنجا می‌نویسد:
«و تیتد و هو المعروف بأذینة و فیه عرص فیه النخل من صداق رسول‌اللَّه صلی الله علیه و آله نحلها فاطمة صلوات اللَّه علیها.» (4) حافظ ابرو و دیار عرب
شهاب‌الدین عبداللَّه خوافی، مشهور به حافظ ابرو (م 832)، یکی از جغرافی‌دانان برجسته عالم اسلام است که منسوب به شهر خواف در خراسان می‌باشد. وی که آثار متعددی داشته، نویسنده یک اثر جغرافیاییِ بسیار مفصل به زبان فارسی نیز هست و آن به تازگی در سه مجلد در ایران به چاپ رسیده است.
حافظ ابرو در شرح جغرافیای عالم، ابتدا توضیحاتی علمی در باره انواع تقسیم‌بندی‌هایی که به‌وسیله جغرافی‌دانان صورت گرفته آورده و آنگاه شرحی از دریاها و کوه‌ها به دست داده و ضمن کوه‌ها، از چند کوه مکه یاد کرده است.


1- الجبال و الامکنة و المیاه تحقیق السید محمد صادق آل بحرالعلوم، نجف، ص 7
2- همان، ص 37
3- همان، ص 110
4- همان، ص 124

ص: 118
برای نمونه ذیل جبل حِرا می‌نویسد:
«کوهی است به مکه، بر جانب شمال مغرب و این کوهی معروف است و آن را جبل محمد صلی الله علیه و آله خوانند.»
در باره کوه ثبیر می‌نویسد:
«کوهی است که آن را از منا و مزدلفه بتوان دید و نزدیک راهی که از خراسان رود.»
و در باره کوه ابو قبیس نویسد:
«کوهی است بر شرقی خانه کعبه، و صفا بر وی باشد.» (1) زمانی که بحث را از مناطق جغرافیایی جهان آغاز می‌کند، بحث از دیار عرب را در همان آغاز می‌آورد و در توجیه آن می‌نویسد:
«و ابتدا کردیم به دیار عرب، که قبله آنجاست و امّ القری است و هیچ مملکت ایشان مشارک نیست [یعنی همه عرب هستند] و در زمین عرب، هیچ دریا و رود نیست که کشتی بر آن کار کند ... و زمین عرب بر مثال جزیره افتاده است و آنچه به گرد آن درآمده است، اکثر دریا است ... و در زمین عرب، هر ناحیتی قبیله‌ای نشیند. نواحی مکه را از جانب مشرق بنوهلال و بنوسعد و بنو هذیل باشند. و از جانب مغرب قبایل مضر، و میان مکه و مدینه بنوبکربن وائل و بعضی از این قبایل به حدود طایف. و در بادیه بصره بنوتمیم باشند تا بحرین و یمامه ... و اکثر زمین عرب، شرقی آن خلیج فارس است و غربی خلیج قلزم. و جنوبی دریای محیط که آن خلیجات از آن منشعب گشته.» (2) وی سپس به وصف شهر مکه مکرّمه می‌پردازد:
«و مکه از اقلیم دویم است ... صاحب مکه از سادات باشد و لقب او سلطان نویسند و سه طرف آن کوه است و یک طرف آن گشاده. هوای آن در تابستان به غایت گرمی برسد و کوهی بلندتر که به شهر نزدیک است، بوقبیس است و آن کوهی است چون گنبدی گرد بر شرقی مکه افتاده و بر سر کوه بوقبیس میلی است ... و در شهر مکه عمارت‌های خوب بسیار کرده‌اند، اما اکثر آن خراب شده است ... و مسجد الحرام به میانه شهر مکه کرده‌اند و


1- جغرافیای حافظ ابرو، تصحیح صادق سجادی، تهران، میراث مکتوب، 1375 ش ج 1، ص 18
2- جغرافیای حافظ ابرو، ج 1، صص 201- 199

ص: 119
کعبه معظمه- شرفها اللَّه تعالی- در میان مسجد الحرام است و همه گرداگرد مسجد، شهر نهاده‌اند و بازار.» (1) وی پس در وصف مسجد الحرام سخن گفته و در این باره، وصف اجزای مختلف آن و نیز اندازه‌ها به صورت ریز و به احتمال، با استفاده از دیگر آثار جغرافیایی سخن گفته است. (2) در بخش بعد «ذکر مناسک» را آورده (صص 206 و 207) آنگاه از «صفت اندرون خانه کعبه» سخن گفته (ص 210- 207) است. وی در اینجا می‌نویسد نقشه‌ای برای مکه کشیده، که متأسفانه، همان‌گونه که مصحح یادآور شده، در نسخه‌های خطی موجود اثری از آن نبوده است (ص 211).
بحث بعدیِ وی در باره مدینه منوره است (صص 21- 211) که برای آن هم نقشه‌ای داشته که آن نیز از میان رفته است. از جمله گوید:
«و مدینه نسبت به مکه هوایی خوش دارد و حاکم آنجا شرفایند و ایشان را سلطان گویند.» (3) آنگاه از یمامه و جار و جده و طایف و حِجْر و تبوک سخن گفته و شرحی کوتاه برای بسیاری از اماکن شناخته شده دیار عرب آورده است (ص 229- 212). این نقاط عبارت‌اند از:
بطن مرّ، جحفه، جَبَله، خیبر، ینبع، عِرْض، عُشَیره، کوه رضوی، فُرْع، مدینةالجندل، ودّان، تیما، تهامه، زبید، صنعا، صَعْده، ظفار، شِبام، عَدَن، نجران، حَضْرموت، عمان، یمن، بحرین.
در پایان، فصلی با عنوان «ذکر مسافت‌های دیار عرب» آمده و فواصل میان مناطق و شهرها به‌خصوص راه حج آورده است (صص 233- 231).
وقتی به لحاظ زمانی جلوتر آمده و به زمان حال نزدیک شویم، منابع تازه‌ای در ادب ایرانی به دست می‌آید که برای شناخت دیار عرب به‌ویژه حجاز اهمیت زیادی دارد.
در این زمینه، درخشان‌ترین دوره، قرن سیزدهم هجری است که آثار فراوانی توسط زائران ایرانی در باره حجاز به خصوص حرمین شریفین نوشته شد. در این زمینه باید به رساله «الوجیزة فی تعریف المدینه» از میرزا محمد مهندس اشاره کرد که در سال 1292 نوشته شده است. (4)


1- همان، ص 203- 201
2- همان، صص 206- 203
3- همان، ص 212
4- الوجیزه فی تعریف المدینه، میرزا محمد مهندس، تصحیح رسول جعفریان، چاپ شده در کتاب «به سوی ام‌القری»، تهران، نشر مشعر، 1373 بر اساس نسخه کتابخانه ملک فهرست ملک، 4، ص 838.

ص: 120
در قرن سیزدهم و اوایل قرن چهارم، بیش از صد سفرنامه فارسی در باره سفر حج نوشته شد که بسیاری از آنها اطلاعات جغرافیایی ارزشمندی در باره حرمین شریفین و بسیاری از نقاط دیگری که در مسیر حجاج و نویسندگان این آثار بوده، در آنها درج شده است.