نکته: از کلمه «حلّ من إحرام الحجّ و جعلها عمرة مفردة» در نقل علّامه مجلسی فهمیده میشود که امام علیه السلام نیت احرام حج را به عمره مفرده تبدیل کرد و از احرام خارج شد، که خلاف قاعده است.
6- شیخ عبداللَّه البحرانی (متوفای 1130 قمری) هم گفتاری مثل گفتار شیخ مفید در کتاب ارشاد، در کتاب خود (کتاب العوالم، الإمام الحسین علیه السلام، ص 213) نقل کردهاند.
«بعد أن طاف و سعی و أحلّ من إحرامه، و جعل حجّه عمرة مفردة، لأنّه لم یتمکّن من إتمام الحجّ مخافة أن یبطش به و یقع الفساد فی الموسم و فی مکّة، لأنّ یزید أرسل مع الحجّاج ثلاثین رجلًا من شیاطین بنی أمیّة و أمرهم بقتل الحسین علی کلّ حال».
بعد از اینکه امام علیه السلام طواف و سعی انجام داد. از احرام خارج شد و نیت خود را به عمره مفرده تبدیل کرد؛ زیرا میترسید که در اثنای مناسک و در مکه فسادی ایجاد شود و نتواند حج خود را به پایان برساند؛ چون یزید سی تن از شیاطین بنی امیه را در میان حاجیان قرار داده بود و آنان مأمور بودند که به هر شکل ممکن، امام حسین علیه السلام را به قتل برسانند.
نکته: از کلمه «و جعل حجّه عمرة مفردة» در نقل قندوزی فهمیده میشود که امام علیه السلام نیت احرام حج را به عمره تبدیل نمود و از احرام خارج شد و از عبارت «لأنّه لم یتمکّن من إتمام الحجّ» برداشت میشود که امام علیه السلام محرم به احرام حج شده بود و خوف آن داشت که نتواند آن را به پایان رساند، از این روی، با تبدیل نیت، از احرام خارج شد که خلاف قاعده است.
اما در نقل شیخ مفید عبارت «من تمام الحجّ» بود که فهمیده میشود امام علیه السلام محرم به احرام حج نشدند بلکه نیت عمره تمتع را به عمره تبدیل نمودند.
آنان که قول مشهور را بر نمیتابند، میگویند: اینگونه نبوده است که امام حسین علیه السلام محرم به احرام عمره تمتع شده و عمره تمتع را به عمره مفرده تبدیل کرده باشند یا چنین نبوده است که محرم به احرام حج تمتّع گردیده و آن را از باب حکم مصدود، به مفرده مبدّل ساخته باشند بلکه آن حضرت با عمره مفرده وارد مکه شدند و با طواف وداع یا عمره مفرده ماه ذی حجه بدون تبدیل نیت، از مکه خارج گردیدند.
ص: 104
چنانکه امام صادق علیه السلام با استناد به فعل امام حسین علیه السلام میفرماید: «وَ لَا بَأْسَ بِالْعُمْرَةِ فِی ذِی الْحِجَّةِ لِمَنْ لَا یُرِیدُ الْحَجَّ»؛ کسی که نمیخواهد حج بهجا آورد، جایز است که در ماه ذیحجه عمره مفرده انجام دهد.
مستند این قول دو روایت صحیح از یک سو و تحلیل عقلی از وقایع تاریخی قبل از حرکت امام علیه السلام از مکه به عراق از سوی دیگر میباشد.
روایت نخست، صحیحه ابراهیمبن عمر الیمانی از ابی عبداللَّه علیه السلام است.
«أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ رَجُلٍ خَرَجَ فِی أَشْهُرِ الْحَجِّ مُعْتَمِراً، ثُمَّ رَجَعَ إِلَی بِلَادِهِ قَالَ: لَا بَأْسَ وَ إِنْ حَجَّ فِی عَامِهِ ذَلِکَ وَ أَفْرَدَ الْحَجَّ فَلَیْسَ عَلَیْهِ دَمٌ فَإِنَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ علیهما السلام خَرَجَ قَبْلَ التَّرْوِیَةِ بِیَوْمٍ إِلَی الْعِرَاقِ وَ قَدْ کَانَ دَخَلَ مُعْتَمِراً».
(1) از امام صادق علیه السلام درباره مردی سؤال شد که در ماههای حج، عمره مفرده بهجا آورده، آنگاه به شهر خود بازگشته است. آن حضرت میفرماید: جایز است و اگر در همان سال حج بهجا آورد و حج افراد انجام دهد، بر او قربانی نیست و در ادامه فرموده است: حسینبن علی علیهما السلام روز ترویه به جانب عراق رفت، در حالی که به عمره مفرده محرم شده بود.
روایت دوم، صحیحه یا مصحّحه معاویة بن عمار است.
«قالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام مِنْ أَیْنَ افْتَرَقَ الْمُتَمَتِّعُ وَ الْمُعْتَمِرُ؟ فَقَالَ: إِنَّ الْمُتَمَتِّعَ مُرْتَبِطٌ بِالْحَجِّ وَ الْمُعْتَمِرَ إِذَا فَرَغَ مِنْهَا ذَهَبَ حَیْثُ شَاءَ وَ قَدِ اعْتَمَرَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ علیهما السلام فِی ذِی الْحِجَّةِ ثُمَّ رَاحَ یَوْمَ التَّرْوِیَةِ إِلَی الْعِرَاقِ وَ النَّاسُ یَرُوحُونَ إِلَی مِنًی وَ لَا بَأْسَ بِالْعُمْرَةِ فِی ذِی الْحِجَّةِ لِمَنْ لَا یُرِیدُ الْحَجَّ».
(2) معاویة بن عمّار میگوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم فرق عمره تمتع و مفرده چیست؟
فرمود: عمره تمتع با حج مرتبط است و کسی که عمره مفرده را انجام میدهد، هنگامی که آن را به پایان رساند، میتواند به هرجا که بخواهد برود و امام حسین علیه السلام در ذی حجه عمره مفرده بهجا آورد سپس در روز ترویه به عراق رفت در حالی که مردم به سوی منا میرفتند و کسی که نمیخواهد حج بهجا آورد، جایز است که در ماه ذی حجه عمره مفرده انجام دهد.
نکته: این دو روایت که از نظر سند صحیحاند، به طور صریح دلالت میکنند که امام حسین علیه السلام در ماه ذی حجه به عمره مفرده محرم شده و آن را به پایان رساندهاند و هیچ دلالتی بر تبدیل نیت، از آنها فهمیده نمیشود.
1- کافی، ج 4، ص 535
2- محمد بن الحسین باسناده عن محمد بن یعقوب مثله و کذلک الکافی، وسائل الشیعه آل البیت الحرّ العاملی، ص 310، باب: ابواب عمره حدیث 2 و 3
ص: 105
امام علیه السلام پیش از حرکت از مدینه به سوی مکه، در عالم خواب از پیامبر اسلام شنیده بود که فرمود: «حبیبی یا حسین، کأنّی أراک عن قریب مرمّلًا بدمائک مذبوحاً بأرض کرب و بلاء»؛
(1) «عزیز من! ای حسین! گویا میبینم که به همین زودی در سرزمینی به نام کربلا کشته و سرت از تن جدا میشود و در خون خود میغلتی.»
مرگ بر انسانها لازم گردیده و همانند گردنبند در گردن دختران است و من به دیدار نیاکانم آنچنان اشتیاق دارم که یعقوب به دیدار یوسف
نقل شده که امام حسین علیه السلام بیست و پنج بار به زیارت خانه خدا رفت که آخرین بار در سال 60 هجری بود.
و در سال 57 هجری بود که آن حضرت در کنار جبل الرحمه دعای عرفه را خواندند.
امام حسین علیه السلام شب 27 رجب سال 60 هجری قمری، از میقات مسجد شجره به صورت عمره مفرده عازم مکه شدند و سوم شعبان به مکه رسیدند. بعد از اعمال عمره مفرده، مکه را پایگاه خود قرار داد و ماههای: شعبان، رمضان، شوال، ذی قعده و هفت روز از ذی حجه را در مکه گذراند و مردم نیز گروه گروه با ایشان دیدار میکردند. حتّی عبداللَّه بن زبیر در جماعت امام شرکت میکرد.
(2) کوفیان پس از شنیدن ماجرای مخالفت امام علیه السلام با یزید، او را به عراق دعوت کردند.
ازاینرو، امام علیه السلام مسلم بن عقیل را در 15 رمضان سال 60 به کوفه فرستاد تا اگر مردم خواهان او هستند، عازم عراق شود. پس خطاب به او فرمود:
«و إن رأیت الناس مجتمعین علی بیعتی فعجّل لی بالخبر حتّی أعمل علی حسب ذلک».
«اگر دیدی که مردم در بیعت با من یکپارچهاند و براین امر تمایل دارند، بیدرنگ خبر آن را به من برسان تا بر اساس آن اقدام کنم.»
مسلمبن عقیل پنجم شوال به کوفه رسید و بعد از اینکه حدود 18 هزار نفر با او بیعت کردند، با فرستادن نامهای به حسین بن علی علیهما السلام از او خواست که در آمدن به کوفه شتاب کند
(3)
1- بحارالأنوار، ج 44، ص 328
2- ترجمه «وقعة الطف»، ابومخنف، صص 108- 110
3- بحار الأنوار، ج 44، ص 335
ص: 106
با نزدیک شدن موسم حج، که مسلمانان گروه گروه وارد مکه میشدند، در آستانه روز ترویه، آن حضرت تصمیم گرفت که به سوی عراق حرکت کند. پیش از حرکت، این خطابه را در میان افراد خاندان بنیهاشم و گروهی از شیعیان خویش، که در مدت اقامت آن حضرت در مکه بدو پیوسته بودند، ایراد کرد:
«حمد و سپاس از آنِ خداست، آنچه خدا بخواهد همان خواهد شد و هیچ نیرویی در مورد فرستادهاش حکمفرما نیست، مگر به اراده خداوند و درود و سلام خداوند بر فرستادهاش. مرگ بر انسانها لازم گردیده و همانند گردنبند در گردن دختران است و من به دیدار نیاکانم آنچنان اشتیاق دارم که یعقوب به دیدار یوسف. و برای من قتلگاهی معین شده است که در آنجا فرود خواهم آمد و گویا با چشمان خود میبینم که درندگان بیابانها (لشکریان کوفه) در سرزمینی در میان نواویس و کربلا اعضای مرا قطعه قطعه و شکمهای گرسنه خود را سیر و انبانهای خالی خود را پر میکنند. از پیشآمدی که با قلم قضا نوشته شده است، چاره و گریزی نیست. بر آنچه خدا راضی است ما نیز راضی و خوشنودیم. در مقابل بلا و امتحان الهی صبر و استقامت میورزیم که اجر صبرکنندگان را بر ما عنایت خواهد کرد. میان پیامبر و پارههای تن وی (فرزندانش) هیچگاه جدایی نخواهد افتاد و در بهشت برین در کنار او خواهند بود؛ زیرا آنان وسیله خوشحالی و روشنی چشم پیامبر بوده و وعده او (استقرار حکومتاللَّه) نیز به وسیله آنان تحقق خواهد یافت.»
(1) و امام سخنانش را با این جمله پایان داد:
«مَنْ کانَ باذِلًا فِینا مُهْجَتَهُ وَمُوَطِّناً عَلی لِقاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ؛ فَلْیَرْحَلْ مَعَنا، فَإِنّی راحِلٌ مُصْبِحَاً إِنْشاءَ اللَّهُ تَعالی»؛ «آگاه باشید! هر یک از شما که حاضر است در راه ما از خون خویش بگذرد و جانش را در راه شهادت و لقای پروردگار نثار کند، پس آماده حرکت با ما باشد که من فردا صبح حرکت خواهم کرد، ان شاءاللَّه.»
(2) در اینجا توجه به چند نکته ضروری است:
1. امام علیه السلام از ابتدا تصمیم داشت از مکه خارج شود و از آینده حرکت خود، که در کربلا به شهادت میرسد، آگاه بود و در روز هشتم ذی حجه که حجاج عازم منا و عرفات بودند،
1- «الْحَمْدُ لِلَّهِ وَمَا شَاءَ اللَّهُ وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلّا بِاللَّهِ وَصَلَّی اللَّهُ عَلَی رَسُولِهِ وَسَلَّمَ خُطَّ الْمَوْتُ عَلَی وُلْدِ آدَمَ مَخَطَّ الْقِلادَةِ عَلَی جِیدِ الْفَتَاةِ وَمَا أَوْلَهَنِی إِلَی أَسْلافِی اشْتِیَاقَ یَعْقُوبَ إِلَی یُوسُفَ وَ خُیِّرَ لِی مَصْرَعٌ أَنَا لاقِیهِ کَأَنِّی بِأَوْصَالِی یَتَقَطَّعُهَا عُسْلانُ الْفَلَوَاتِ بَیْنَ النَّوَاوِیسِ وَکَرْبَلاءَ فَیَمْلأَنَّ مِنِّی أَکْرَاشاً جُوفاً وَ أَجْرِبَةً سُغْباً لا مَحِیصَ عَنْ یَوْمٍ خُطَّ بِالْقَلَمِ رِضَی اللَّهِ رِضَانَا أَهْلَ الْبَیْتِ نَصْبِرُ عَلَی بَلائِهِ وَیُوَفِّینَا أُجُورَ الصَّابِرِینَ لَنْ تَشُذَّ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ لَحْمَتُهُ وَهِیَ مَجْمُوعَةٌ لَهُ فِی حَظِیرَةِ الْقُدْسِ تَقَرُّ بِهِمْ عَیْنُهُ وَتَنَجَّزُ لَهُمْ وَعْدُهُ مَنْ کَانَ فِینَا بَاذِلًا مُهْجَتَهُ مُوَطِّناً عَلَی لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ فَلْیَرْحَلْ مَعَنَا فَإِنِّی رَاحِلٌ مُصْبِحاً إِنْ شَاءَ اللَّه». بحار الانوار، ج 44، ص 367
2- بحار الانوار، ج 44، ص 36؛ اللهوف، ص 52
ص: 107
مکه را به جانب عراق ترک کردند.
2. حرکت امام از مدینه به مکه در ماههای عمره مفرده؛ یعنی ماههای رجب و شعبان صورت گرفت و نه در ماههای حج؛ یعنی شوال، ذی قعده و ذی حجه.
3. گفتگویی که امام علیه السلام سه روز قبل از حرکت با ابن عباس و محمد حنفیه و دیگران داشت و آنان اصرار میکردند که امام علیه السلام از رفتن به عراق منصرف شود
(1) و آن حضرت به ابن عباس میفرماید: «إنّی قد اجمعت المسیر فی أحد یومی هذین إن شاءاللَّه»؛ «تصمیم گرفتهام در این یکی دو روز، به جانب عراق حرکت کنم، اگر خداوند بخواهد.»
(2) و همچنین با عنایت به این سخن امام علیه السلام که در روز قبل از حرکت فرمود: «فَإِنّی راحِلٌ مُصْبِحَاً إِنْ شاءَ اللَّهُ» که امام علیه السلام خود را برای حج آماده نکرده، بلکه مقدمات سفر به عراق را تهیه دیده است.
4. با توجه به سخن امام صادق علیه السلام که فرمود: حسینبن علی علیهما السلام روز ترویه به سوی عراق رفت و در حالیکه به عمره مفرده محرم شده بود، معلوم میشود که امام از همان ابتدا قصد عمره تمتع نکرده بود و تنها به خاطر احترام کعبه، عمره مفرده بهجا آورده بود و اینگونه نبوده است که عمره تمتع را به مفرده تبدیل کرده یا حج تمتع را از باب حکم مصدود به مفرده مبدّل کند؛ زیرا اگر امام در ماههای حج، محرم به احرام تمتّع شده بود، باید برای بستن احرام، به یکی از مواقیت پنجگانه میرفت (مسجد شجره، جُحفه، یلملم، قرن المنازل و وادی عقیق) و در یکی از آن میقاتها احرام میبست، نه در ادنی الحلّ (تنعیم و جِعرانه)، که میقات اهل مکه و میقات عمره مجدّد است.
حضور در میقاتهای پنجگانه که فرسنگها از مکه فاصله دارد، نه در تاریخ آمده و نه در جوامع روایی ذکر شده است.
5. اگر امام علیه السلام محرم به احرام حج شده بود، باید مانند دیگر مردمان، در بعد از ظهر روز هشتم و روز ترویه در مسجدالحرام احرام میبست، در حالی که امام چند روز پیش از حرکت، به طور غیر رسمی و در روز هفتم، بهطور رسمی، اعلام کرده بود که صبح هشتم عازم عراق هستم و با این اعلام، جایی برای حکم مصدود باقی نمیماند.
مصدود عبارت است از کسی که دشمن او را از عمره یا حج منع کند.
اگر کسی احرام عمره یا حج را بست و بعد از آن، دشمن یا کس دیگر او را از رفتن به
1- دینوری، اخبار الطوال، صص 245- 243
2- ترجمه «وقعة الطف» ابومخنف، ص 111
ص: 108
مکه یا رفتن به عرفات منع کند و راه دیگری نباشد، میتواند در همان محل که ممنوع شده، یک شتر یا یک گاو یا یک گوسفند قربانی نموده و تقصیر کند و از احرام خارج شود.
(1) و چنین مطلبی در تاریخ یا حدیث نیامده است.
6. آنچه از شیخ مفید و دیگران آمده، این است که امام علیه السلام قبل از حرکت، خانه خدا را زیارت کرد و سعی میان صفا و مروه انجام داد و آن را عمره مفرده قرار داد و از احرام خارج شد و هیچ اشارهای به قربانی کردن شتر یا گوسفند نشده است تا نشانه مصدود بودن از آن فهمیده شود.
7. آنچه از قول شیخ مفید و دیگر بزرگان برداشت میشود، تبدیل به عمره مفرده است، که این قول اشاره به تبدیل عمره تمتع به مفرده و نه تبدیل حجّ تمتع به مفرده، که علّامه مجلسی و قندوزی به آن تصریح کردهاند ...
8. آخرین نکته اینکه: امام علیه السلام چون عازم عراق بوده، شب یا صبح هشتم به أدنی الحلّ رفته و به احرام عمره مفرده مُحرم شده و قبل از حرکت به سوی عراق، اعمال خود را به اتمام رسانده و از احرام خارج شده است؛ چنانکه امام صادق علیه السلام با استناد به فعل امام حسین علیه السلام میفرماید: «وَ لَا بَأْسَ بِالْعُمْرَةِ فِی ذِی الْحِجَّةِ لِمَنْ لَا یُرِیدُ الْحَجَّ» و در عبارت دیگر میفرماید:
وَ قَدِ اعْتَمَرَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ علیهما السلام فِی ذِی الْحِجَّةِ».
9. دقت در گفتار ابو مخنف کوفی (متوفای 157 هجری قمری)، از مورّخان مشهور شیعه، قول ما را تأیید میکند.
ابو مخنف به سند خود از عبداللَّه بن سلیم و المذری بن المشعمل الأسدیین که به عنوان حج از کوفه به مکه آمده بودند، نقل میکند که گفتند:
«فطاف الحسین بالبیت و بین الصفا و المروة و قص من شعره و حلّ من عمرته ثمّ نحو الکوفة و توجّهنا نحو الناس إلی منی»
(2)؛ «حسین علیه السلام برگِرد خانه خدا و بین صفا و مروه طواف کرد و کمی از موی خود را چید و از عمره خود بیرون آمد. آنگاه به سوی کوفه روان شد و ما همراه مردم به منا رو کردیم.»
ابن جریر طبری (متوفای 310 هجری قمری) نیز روایت ابو مخنف را در کتاب خود آورده است.
(3) همانطور که ملاحظه میشود هیچ اشارهای به تبدیل نشده است.
1- مناسک حج، مسائل 1370 و 1372
2- مقتل الحسین علیه السلام، ابومخنف الأزدی، ص 66
3- تاریخ الطبری، ج 4، ص 289
ص: 109
گفتار فقیهان
در ادامه بحث و به عنوان حسن ختام، لازم است به گفتار فقیهانی که متکی بر روایات صحیحه است، استناد کنیم:
1. مرحوم آیهاللَّه سید محسن حکیم، در کتاب مستمسک العروة مینویسد:
«و امّا ما فی بعض کتب المقاتل؛ من أنّه علیه السلام جعل عمرة مفردة، ممّا یظهر منه أنّها کانت عمرة تمتع و عدل بها إلی الإفراد. فلیس ممّا یصحّ التعویل علیه فی مقابل الأخبار المذکورة التی رواها أهل الحدیث»؛
(1) «تکیه برآنچه در بعضی ازکتابهای مقاتل آمده است که: امام علیه السلام عمره خود را عمره مفرده قرار داد؛ یعنی محرم به عمره تمتع شده بود و نیت خود را به مفرده تبدیل کرد.»
(2) همانگونه که ملاحظه میکنید، مرحوم حکیم روایت را بر نقل تاریخ ترجیح میدهد و قول تبدیل نیّت از عمره تمتع به مفرده را نمیپذیرد.
2. مرحوم آیهاللَّه خوئی در کتاب الحج مینویسد:
«قد دلّ بعض النصوص المتعبرة علی جواز الخروج حتی یوم الترویة مثل صحیحة إبراهیم بن عمر الیمانی، ... و فی الروایة و إن لم یصرّح بجواز الخروج یوم الترویة ولکن یظهر من استشهاد الصادق علیه السلام بقضیة خروج الحسین علیه السلام إنّ ذلک من باب تطبیق الکبری علی الصغری و إنّ خروجه یوم الترویة کان جائزاً فی نفسه، و استشهاده بفعل الحسین علیه السلام دلیل علی جواز الخروج، سواء کان الحسین علیه السلام مضطراً کما فی کتب المقاتل و التواریخ، أم لا. و أوضح من ذلک دلالة معتبرة معاویة بن عمار ... و الحاصل: لا ریب فی أنّ المستفاد من الخبرین أن خروج الحسین علیه السلام یوم الترویة کان علی طبق القاعدة لأجل الإضطرار و یجوز ذلک لکلّ أحد و إن لم یکن مضطرّاً».
(3) مضمون گفتار مرحوم آیهاللَّه خوئی این است: خارج شدن از مکه در روز ترویه جایز است و استشهاد امام صادق علیه السلام به قضیه خروج امام حسین علیه السلام دلیل بر جواز خروج از مکه در روز ترویه است و این استشهاد از باب تطبیق کبری بر صغری است.
و مستفاد از خبر ابراهیمبن عمر یمانی و معاویة بن عمار این است که خروج
1- وسائل، باب 7، از ابواب عمره، حدیث 13، ج 14 ص 313
2- مستمسک العروه، ج 11، ص 192
3- کتاب الحج، ج 2، ص 236
ص: 110
امام حسین علیه السلام در روز ترویه، بر طبق قاعده بوده نه به خاطر اضطرار که در کتابهای تاریخی و مقاتل آمده است.
3. آیتاللَّه گلپایگانی در «تقریرات البیع» آورده است:
«و ظاهر الروایة (صحیحة معاویة بن عمّار) أنّ فعل الحسین علیه السلام کان لأجل جواز الخروج من مکة فی أیّام الحجّ بعد الفراغ من العمرة لأنّه ان صدر ذلک منه علیه السلام لأجل الضرورة بقرینة ذیل الروایة المصرّح بجواز الخروج فی ذی الحجّة بعد العمرة لمن لایرید الحجّ فانّ قوله علیه السلام و لا بأس بالعمرة الخ، مراده أنّه یجوز له الإکتفاء و الخروج من مکة و لا یلزمه الإتیان بالحجّ بأن کان فی ذی الحجة».
(1) مضمون گفتار آیتاللَّه گلپایگانی نیز این است که مستفاد از ظاهر روایت معاویةبن عمار، خروج امام حسین علیه السلام از مکه به عراق در روز ترویه، از باب اضطرار نبوده، بلکه از باب جواز خروج در ایام حج میباشد.4. آیتاللَّه جوادی آملی با استناد به روایت ابراهیمبن عمر یمانی میگوید:اینگونه نبوده است که عمره تمتع را به مفرده تبدیل کرده یا حج تمتع را از باب حکم مصدود به مفرده مبدّل ساخته باشد.بنابر این نتیجه این میشود که استناد به عمل امام حسین علیه السلام، به عنوان یک سنت عملی و قاعده فقهی است. امام علیه السلام محرم به احرام عمره تمتع نبوده و عمره تمتع را به عمره مفرده تبدیل نکرده است؛ چنانکه از شیخ مفید نقل شده بود. یا محرم به احرام حج تمتع نشده و آن را از باب حکم مصدود به عمره مفرده مبدل نساخته است؛ چنانکه در بحارالأنوار آمده است، بلکه امام علیه السلام با عمره مفرده وارد مکه و با عمره مفرده ماه ذی حجه از مکه خارج شده است.همانگونه که از روایت ابراهیمبن عمر یمانی و معاویةبن عمار به صراحت استفاده میشود.
1- تقریرات البیع، ج 1، ص 355