در تفسیر آیه شریفه: فَکَیْفَ إِذَا جِئْنَا مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِیدٍ وَجِئْنَا بِکَ عَلَی هَؤُلَاءِ شَهِیداً
1. «هولاء» برگردد به امّت اسلامی تا پیامبرخدا صلی الله علیه و آله همچون دیگر پیامبران، گواه و شاهد اعمال امت خود باشد؛ همانگونه که این مطلب پیشتر از آیه و روایات استفاده شد.
2. «هولاء» برگردد به گواهان و شاهدان امّتهای پیشین؛ یعنی ای پیامبر اسلام، تو را گواه بر همه گواهان و انبیای گذشته قرار خواهیم داد. و در بعضی از روایات
به همین تفسیر دوم اشاره شده و حضرت ختمی مرتبت را شاهد و گواه بر همه امتهای قبل و انبیای گذشته معرفی مینماید.
بنابراین تفسیر، مفهوم آیه اینگونه خواهد شد که: هر پیامبری در حال حیات و ممات، از طریق مشاهده باطنی و روحانی، ناظر احوال و اعمال امت خود میباشد، ولی روح پاک پیامبر عظیم الشان ناظر همه امم پیشین و امت خویش میباشد و لازمه این نظارت و شهادت این است که، روح پیامبرخدا از آغاز خلقت آدم وجود داشته؛ زیرا دانستیم که معنی و مفهوم شهود، آگاهی توأم با حضور است.
هر پیامبری در حال حیات و ممات، از طریق مشاهده باطنی و روحانی، ناظر احوال و اعمال امت خود میباشد، ولی روح پاک پیامبر عظیم الشان ناظر همه امم پیشین و امت خویش میباشد و لازمه این نظارت و شهادت این است که، روح پیامبرخدا از آغاز خلقت آدم وجود داشته است.
دو واژه «مبشّر» و «نذیر» در قرآن کریم همواره و مکرراً با هم آمده است. این دو وصف بر پیغمبر خدا اطلاق گردیده و گاهی تمام رسالت حضرت در این دو عنوان منحصر شده است و میفرماید: وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلَّا مُبَشِّراً وَ نَذِیراً؛
ص: 58
اینکه مردم را بشارت دهی و نیز بترسانی» و حضرت نیز مدالی را که بر سینه خود میزند و خود را به آن عنوان معرفی میکند- البته با لسان وحی- به همین دو عنوان است؛ ... إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِیرٌ وَ بَشِیرٌ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ.
(1)اگر به بسیاری از آیات قرآن بنگرید، خواهید دید که یا مردم را از آینده وخیم خود میترساند و یا آنها را به نعمتهای ابدی بشارت میدهد؛ مثلا پیام آیات زیر انذار دهنده است:
* یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ* إِلَّا مَنْ أَتَی اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ.
(2)«روزی که مال و فرزندان سودی نمیبخشد، مگر کسی که با قلب سلیم بهپیشگاه خدا آید.»
* وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلی یَدَیْهِ یَقُولُ یا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلًا.
(3)«به خاطر آورید روزی را که ستمکار دست خود را از شدت حسرت، به دندان میگزد و میگوید: ای کاش با پیامبر خدا راهی برگزیده بودم.»
* یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِیماهُمْ فَیُؤْخَذُ بِالنَّواصِی وَ اْلأَقْدامِ.
(4)«روزی خواهد آمد که مجرمان از چهرههایشان شناخته میشوند و آنگاه آنها را از موهای جلو سر و پاهایشان میگیرند (و به دوزخ میافکنند).»
همانگونه که پیام آیاتی که در پی میآید، بشارت دهنده است:
* لَهُمْ دارُ السَّلامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ ....
(5) « (برای نیکوکاران در بهشت) خانه امن و امان نزد پروردگارشان خواهد بود.»
* إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ* فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ.
(6)«به یقین پرهیزکاران در باغها و نهرهای بهشتی جای دارند (آن هم) در جایگاه صدق، نزد خداوند مالک مقتدر.»
* ... فَمَنْ آمَنَ وَأَصْلَحَ فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ.
(7)«آنان که ایمان بیاورند و خود را اصلاح نمایند، نه ترسی بر آنهاست و نه غمگین میشوند.»
1- اعراف: 188
2- شعراء: 88
3- فرقان: 27
4- الرحمن: 41
5- انعام: 127
6- قمر: 54 و 55
7- انعام: 48
ص: 59
و گاهی خداوند متعال پیامبرخدا را موظف میکند که بندگان را در امر خاصی بترساند و یا بشارت دهد؛ مثلًا به حضرت فرمان داده میشود که:
وَ أَنْذِرْهُمْ یَوْمَ الْآزِفَةِ إِذِ الْقُلُوبُ لَدَی الْحَناجِرِ کاظِمِینَ ما لِلظَّالِمِینَ مِنْ حَمِیمٍ وَ لا شَفِیعٍ یُطاعُ* یَعْلَمُ خائِنَةَ اْلأَعْیُنِ وَ ما تُخْفِی الصُّدُورُ* وَ اللَّهُ یَقْضِی بِالْحَقِّ وَ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا یَقْضُونَ بِشَیْءٍ إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ.
(1)«مردم را از روز نزدیک (روز قیامت) بترسان؛ هنگامی که از شدّت وحشت دلها به گلوگاه میرسد و تمامی وجود آنها مملوّ از اندوه میگردد، برای ستمکاران دوستی وجود ندارد و نیز شفاعت کنندهای که شفاعتش مورد قبول شود نخواهد بود. خداوند چشمهاییکه به خیانت میگردد و نیز آنچه را که در سینهها پنهان میدارند، میداند، (سرانجام) خداوند بهحق قضاوت میکند.»
در این آیه شریفه مردم را میترساند از:
1. روز قیامت به شما نزدیک است.
2. در آن روز، مردم از وحشت جانشان به لب میرسد.
3. قدرت فریاد ندارند تا بدین وسیله مقداری عقده دل را خالی سازند.
4. ستمکاران نه دوستی خواهند داشت و نه شفاعت کننده.
5. حاکم و قاضی آن محکمه خداوندی است که آگاه است به مخفیترین اعمال و یا افکار و خطوریکه در دل پنهان نمودهاید.
6. آن حاکم و قاضی بر موازین حق، حکم خواهد کرد. متقابلًا به حضرت دستور داده میشود که صاحبان ایمان و صالحان و شایستگان را بشارت به بهشت و جایگاهی که از زیر تختهای آن نهرها در جریان است؛ وَبَشِّرْ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ....
(2) آری بسیاری از آیات قرآن، در مقام انذار و تبشیر است؛ خواه با کلمه «أَنْذِرْ» و «بَشِّرْ» آغاز شود یا به مانند آیاتی باشد که اشاره شد.
و اگر به کلمات و دستورات پیامبر نیز دقت شود، خواهیم دید که روح این فرامین، چیزی جز تبشیر و انذار نخواهد بود. اگر میفرماید: «عَلَیْکَ بِصَلاةِ الَّلیْلِ»، میخواهد ما را متوجه آثار
1- مؤمن: 18 و 19
2- بقره: 25
ص: 60
زیبای آن عمل کند و چنانچه ما را از غیبت نهی میکند، میخواهد از نتایج و ثمرات تلخ آن برحذر بدارد.
پس بخش عظیمی از رسالت پیامبرخدا صلی الله علیه و آله انذار مردم است. بلکه براساس مفاد بعضی از آیات، که رسالت را منحصر در انذار و تبشیر ساخته، باید گفت: تمام وظیفه حضرت و رسالت ایشان ترساندن امت است از کارهای ناشایست و بشارت دادن آنها است به نتایج کارهای نیکو و اصولًا وظیفه تمامی رسولان الهی تبشیر و انذار بود که میفرماید: وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِینَ إِلَّا مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ ....
(1)تذکّر به مبلّغان و مرشدان دینی
همه میدانیم که وظیفه انبیا و نیز پیامبرخدا صلی الله علیه و آله ابلاغ دین و ترویج احکام است و ملاحظه شد که آنها موظّف شدهاند با دو سلاح به کار خود ادامه دهند؛ انذار و تبشیر. یعنی از یک سو مردم را بترسانند و از سوی دیگر به آنها بشارت دهند. چون وصول به کمال و پرواز به قلّه رفیع قرب الهی بهدست نمیآید مگر با این دو بال؛ یعنی «خوف» و «رجاء» و لذا اگر عالمان دین و مبلّغان شریعت بخواهند در مسیر خود موفق باشند و به اهداف مقدسشان نایل آیند، باید از راه انذار و تبشیر حرکت کنند و مردم را با دو بال خوف و رجاء، به سر منزل مقصود برسانند و از گرایش به یک سمت جداً خودداری کنند.
د) «داعیاً إلی اللَّه»
از حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله با عنوان «داعیاً الی اللَّه» یعنی دعوت کننده به سوی اللَّه نام برده شده است. برای روشن شدن این عنوان، که یکی از القاب مهم پیامبر خدا است، مقدمهای کوتاه میآوریم:
قرآن کریم، سخن و کلام پیامبر خدا را برای همگان حجت و لازم الاتباع میداند و بدون هیچ قید و شرطی، به مردم فرمان میدهد که از ایشان اطاعت کنید.
گاهی میفرماید:
* وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی* إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحی.
(2)«هرگز از روی هوای نفس سخن نمیگوید. آنچه میگوید چیزی جز وحی نیست.»
1- انعام: 48
2- نجم: 3
ص: 61
در جای دیگر میفرماید:
* ... وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا ....
(1)«آنچه را پیامبر خدا برای شماآورده، بگیرید (و اجرا کنید) و از آنچه نهی کرده، خودداری نمایید.»
گاهی نیز امر میکند به اطاعت و فرمانبرداری از پیامبر خدا، تا آنجاکه میفرماید:
* مَنْ یُطِعْ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ ....
(2)«کسیکه اطاعت و فرمانبرداری از پیامبر کند، همانا اطاعت خداوند را نموده است ...»
وظیفه انبیا و نیز پیامبرخدا صلی الله علیه و آله ابلاغ دین و ترویج احکام است و ملاحظه شد که آنها موظّف شدهاند با دو سلاح به کار خود ادامه دهند؛ انذار و تبشیر. یعنی از یک سو مردم را بترسانند و از سوی دیگر به آنها بشارت دهند. چون وصول به کمال و پرواز به قلّه رفیع قرب الهی بهدست نمیآید مگر با این دو بال؛ یعنی «خوف» و «رجاء»
اکنون که سخن و کلام او بر اساس خواستههای دل و هوای نفس نیست و فرامین و دستوراتش همانند دستورات الهی است و نیز اطاعت از او بهمنزله اطاعت از خداوند است، پس باید گفت: پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله با تمام وجود مردم را دعوت به اللَّه میکند و یکی از ویژگیهای انبیای عظام، که آنها را از دیگران ممتاز میسازد، این است که: مردم را به سوی خداوند دعوت میکنند.
و به عبارت دیگر؛ میخواهند مردم را ربّانی و الهی کنند و در حرکات و سکنات آنها هرگز کلمهای مشاهده نمیشود که دال بر انّیت و منیت کند، حتی اگر گروهی پیدا شوند و بخواهند به آنها رنگ الوهیت بزنند، با صراحت تمام این فکر و عقیده را میکوبند و با آن مبارزه میکنند.
به حضرت عیسی خطاب میشود: ای عیسی، آیا تو به مردم گفتی که من و مادرم را به عنوان دو معبود انتخاب کنند؟ حضرت عیسی عرضه میدارد: من حق ندارم چیزی را که شایسته من نیست به مردم بگویم. من چیزی جز آنچه فرمان یافتهام به آنها نگفتهام و آن این
1- حشر: 7
2- نساء: 80
ص: 62
بود که: ... أَنْ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّی وَرَبَّکُمْ ...
(1)«... خداوند را بپرستید که خدای من و شما خواهد بود.»
پیامبرخدا صلی الله علیه و آله از ابتدای بعثت، که از کوه حِرا سرازیر میشود، فریاد بر میآورد: «قُولُوا لا إِلهَ إِلَّا اللَّهِ تُفْلِحُوا» و در طول 23 سال رسالت خویش؛ در سفر و حضر و در جنگ و صلح، در فراز و فرودهایی که پیش میآمد، همواره منادی توحید بوده و با هر نوع شرک و الحاد مقابله نمود.
درسی که از لقب «داعیاً إلی اللَّه» میتوان گرفت
کسانیکه در کسوت روحانیت و عالمان دین قرار میگیرند و میخواهند راه انبیا را، در حدّ توان، پیش بگیرند، باید بکوشند که «داعی الی اللَّه» باشند و مردم را با خدا آشنا کنند و مهر و محبت الهی را در دل آنان جایگزین سازند و مروّج دین اسلام شوند که شارع آن، ذات مقدس الهی است و اگر دعوت به سوی اللَّه باشد و هدف اعتلای کلمة اللَّه، آثار بسیار خوبی خواهد داشت که اکنون به برخی اشاره میشود:
اولًا: اثرگذاری آن، در جامعه و افراد، زیاد خواهد بود؛ زیرا فطرت انسانها بر اساس حق آفریده شده و پذیرای سخن حق خواهد بود.
ثانیاً: هیچگونه اختلافی میان منادیان حق وجود ندارد؛ زیرا منشأ اختلافات، خودخواهیها و خود پرستیها است. اگر هدف، اسلام و خدا و حق باشد و انسان ببیند که هدف مقدسش بهدست فردی بهتر از خود، محقّق میگردد، نه تنها ناراحت نمیشود، بلکه خوشحال نیز میگردد.
گویند به حضرت آیتاللَّه العظمی حکیم، مرجع عالیقدر و فقیه بزرگ جهان تشیع، گفته شد: در فلان کشور و در فلان نقطه، طرفداران فلان آقا رساله شما را آتش زدهاند! ایشان بیدرنگ فرمودند: «ادفِنُوا الْحَکِیمَ وَ أحْیُوا اْلإسْلامَ»؛ «حکیم را زیر خاک کنید و اسلام را زنده بدارید.»
آری، این روح و این شخصیت داعی الی اللَّه است و از خودیتها و منیتها بهدور.
ثالثاً: قرآن اینگونه افراد را، که مردم را به سوی خدا میخوانند، از بهترین کارها و دعوتها معرفی میکند و میفرماید:
1- مائده: 117
ص: 63
وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعا إِلَی اللَّهِ وَ عَمِلَ صالِحاً وَ قالَ إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ.
(1)«کیست خوش گفتارتر از کسیکه دعوت به خدا میکند و عمل صالح انجام میدهد و میگوید: من از مسلمانانم.»
ه) «سِراجاً مُنِیراً»
از حضرت رسول صلی الله علیه و آله تعبیر به «سِراجاً مُنِیراً» نیز شده است؛ یعنی چراغ روشنی بخش.
پیش از توضیح و شرح این عنوان، به دو نکته اشاره میکنیم:
1. واژه «سراج» در چهار جای قرآن آمده، که در سه جای آن به معنای خورشید است؛ مانند: ... وَجَعَلَ الشَّمْسَ سِرَاجاً
(2)و در رابطه با پیامبر عظیمالشأن کلمه «منیراً» نیز بر «سراج» افزوده شده و پیامبر را به عنوان یک خورشید تابنده، که چشم هر بینندهای را خیره میکند، توصیف نموده است.
2. روایات متعددی نقل شده حاکی از این که خمیر مایه خلقت، حضرت ختمی مرتبت، از نور است، اکنون به دو روایت اشاره میشود:
از امام صادق علیه السلام نقل شده که گفت: پروردگار متعال خطاب به پیامبر صلی الله علیه و آله میفرماید:
«یَا مُحَمَّدُ إِنِّی خَلَقْتُکَ وَ عَلِیّاً نُوراً ...».
(3) و نیز امام صادق علیه السلام میفرماید:
«کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِذَا رُئِیَ فِی اللَّیْلَةِ الظَّلْمَاءِ رُئِیَ لَهُ نُورٌ کَأَنَّهُ شِقَّةُ قَمَرٍ».
حضرت را در شب تاریک بهصورت نور روشن؛ چون قرص ماه میدیدند.
(4) گفتنی است در صدد آن نیستیم عنوان «سِراجاً مُنِیراً» را، که در آیه شریفه به آن اشاره شده، با حقیقت محمدیه، که از آن تعبیر به نور شده، منطبق سازیم، بلکه هدف تنها توجه دادن اذهان است به این که ذکر آن در این مقام خالی از لطف نیست.
رسالت پیامبر اعظم همانند سراج منیر
در صدر آیه مورد بحث، ملاحظه شد که پیامبرخدا صلی الله علیه و آله را به نبوّت و رسالت مخاطب
1- کافی، ج 1، ص 440
2- نوح: 16
3- کافی، ج 1، ص 440
4- کافی، ج 1، ص 446
ص: 64
نموده، فرمود: یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً ... و ظاهر آیه حکم میکند که این اوصاف و عناوین، مربوط به مقام والای نبوت و رسالت حضرت باشد. بنابراین، میتوان گفت که: مراد از «سراج منیر» این است که: رسالت و نبوت حضرت ختمی مرتبت، بهقدری واضح و روشن است که اگر بخواهیم برای آن نظیر و شبیهی بیاوریم، باید او را تشبیه کنیم به خورشید تابان در وسط روز، که برای هیچ کس نقطه ابهامی باقی نمیماند.
هرگاه نگاهی اجمالی به ابعاد رسالت پیامبر عظیم الشان، حضرت محمدبن عبداللَّه صلی الله علیه و آله بیندازید تا ببینید که آیا نقطه ابهامی در عصر بعثت و نیز در اعصار بعد وجود داشته و دارد؟
چند نکته را خواهید دانست:
1. سوابق و حالات حضرت قبل از بعثت، که اولًا: درس ناخوانده بوده و هرگز با قلم و خط و مدرسه و معلّم ارتباط برقرار نکرده و به تعبیر زیبای قرآن «امّی» بوده است. با این حال، کتابی آورده به نام «قرآن مجید» که هر چه از عمر آن میگذرد، صاحبان علم و اندیشه را بیشتر به خود جذب میکند و ثانیا: از حیث پاکی و کمالات انسانی در آن عصر جاهلیت معروف و مشهور به محمد صادق و محمد امین بوده؛ زیرا از او در تمام چهل سال قبل از رسالت، غیر از صداقت و امانت و پاکی چیزی مشاهده نکرده بود و چنانچه به برنامه زندگی و شیوه عملی حضرت در قبل از بعثت، با چشم انصاف بنگریم، برای ما کافی است که به رسالت حضرت ایمان بیاوریم و قرآن در این رابطه میفرماید:
* قُلْ لَوْ شاءَ اللَّهُ ما تَلَوْتُهُ عَلَیْکُمْ وَ لا أَدْراکُمْ بِهِ فَقَدْ لَبِثْتُ فِیکُمْ عُمُراً مِنْ قَبْلِهِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ.
(1)«بگو اگر خدا میخواست من این آیات را بر شما نمیخواندم و خداوند از آن آگاهتان نمیکرد؛ چه اینکه مدتها پیش از این، در میان شما زندگی نمودم (و هرگز آیهای نیاوردم) آیا این مطلب واضح را نمیفهمید؟»
آری، این آیه با کوتاهی عبارتش، برهانی قاطع و دلیلی کوبنده را برای اثبات رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله در معرض دید همگان قرار داده، میفرماید: اگر به وضع زندگی پیامبر در قبل از بعثت دقت کنید، همانا در صدق رسالت ایشان هیچ شک و شبههای برای شما باقی نخواهد ماند؛ به خصوص اگر به حالت «امّی» بودن حضرت توجه شود که مورد قبول تمام مورخان
1- یونس: 16
ص: 65
است؛ او درس نخوانده، لیکن در ابعاد مختلف از مسائل اعتقادی و جزایی و کیفری و اخلاقی و اجتماعی گرفته تا دیگر مسائل سخن گفته است، آنهم بهقدری متقن و محکم که تا امروز احکام و قوانین آن چشم صاحبان اندیشه و کارشناسان را به خود خیره ساخته است.
نگار من که به مکتب نرفت وخط ننوشت بهغمزه مسألهآموز صد مدرّس شد
2. یکی دیگر از ابعاد روشنگر رسالت حضرت، معجزات فراوانی است که از وجود مقدس ایشان صادر گردید؛ از شقّ القمر گرفته تا تکلّم سوسمار. از حرکت درخت گرفته تا شهادت دادن ریگها به وحدانیت خدا و رسالت حضرت محمد صلی الله علیه و آله از ناله ستون مسجد گرفته تا فوّاره زدن چاه خشکیده در اثر آب دهان حضرت و ... که در کتابها موارد فراوانی از این معجزات ثبت گردیده و به قول علامه مجلسی رحمه الله بیش از چهار هزار معجزه از وجود حضرت صادر شده است. سید عبداللَّه شبّر نیز مینویسد بیش از هزار مورد از معجزات حضرت در کتب ثبت شده و اخبار رسیده در این رابطه، فوق تواتر است و برای هر صاحب انصافی موجب یقین میباشد. به ویژه آنکه بزرگترین معجزه پیامبر صلی الله علیه و آله قرآن است که از جهات عدیده (اسلوب لفظی، غیب گویی، قانون گذاری، صدور آیات از شخص امّی، محفوظ ماندن آن از کم و زیاد شدن با وجود دشمنان فراوان و ...) اعجاز آن ثابت گردیده و امروز در دسترس همه است و با صدای بلند و رسا فریاد میزند: «اگر شما در این آیات شک دارید و میگویید آن کلام خدا نیست، بلکه ساخته بشراست و میتوان مثل آن را آورد، شما نیز یک سوره مانند آن را بیاورید و از تمامی انس و جن و همفکران خود استمداد کنید، ولی به شما خبر میدهیم که هرگز نمیتوانید مثل آن را بیاورید.»
(1) 3. بعد روشنگر دیگر از رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله، که همچون خورشید تابنده برای همگان مشهود است، توجه نمودن به محتوای مکتب و دعوت حضرت است. اسلام در جهت عقاید، ما را دعوت میکند به وجود صانع متعال و توحید و آمدن روز قیامت و در جهت اخلاق دعوت میکند به تواضع و مدارا و عفو و گذشت و در جهت مسائل اجتماعی به تقویت نمودن نیکوکاران و کناره گرفتن از ستمگران و گنهکاران و در جهت عبادی دستور میدهد به سجده در مقابل ذات احدیت و ترک پرستش بتها، و چنانچه آیات قرآن را از ابتدا تا انتها، با دقت بنگریم، هرگز دستور و تکلیفی پیدا نمیکنیم که بر خلاف عقل و یا ضد فطرت بشری باشد.
1- مراجعه شود به آیات 88 سوره اسراء و 13 سوره هود و 37 سوره یونس و 23 سوره بقره و 33 سوره طور.
ص: 66
آیا در محافل علمی جهان و یا افراد عادی، کسی پیدا میشود که بگوید: چرا ظلم ممنوع است و یا چرا باید به عدالت رفتار کرد؟ چرا شرب خمر و بازی قمار حرام است؟ و چرا باید به پدر و مادر نیکی و احسان کرد؟
آری، ویژگی مهم آیین اسلام و نیز بهترین و قاطعترین دلیل برای صداقت و رسالت حضرت ختمی مرتبت، همین دستورات حیات بخش اسلام است و شخص پیامبر صلی الله علیه و آله موظف میگردد که تمامی ملتها را دعوت به اسلام کند، آنهم از طریق توجه دادن آنان فقط به محرّمات اسلامی و میفرماید: قُلْ تَعالَوْا أَتْلُ ما حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ ...
(1)و نیز قرآن محتوای مکتب را به رخ انسانها میکشد و میفرماید: ... یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ اْلأَغْلالَ الَّتِی کانَتْ عَلَیْهِمْ ....
(2)حضرت مردم را به نیکی و خوبیها امر مینماید و از منکر و کارهای زشت نهی میکند. اشیای پاکیزه را برای آنها حلال میشمرد و ناپاکیها را حرام مینماید و بارهای سنگین و زنجیرهایی را که بر (مغز و فکر و دوش) آنها سنگینی میکرد (از خرافات و رسومات دست و پاگیر) بر میدارد.
یک موعظه و بس!
توجه به تعالیم حیات بخش، مستدل و حکیمانه اسلام بهحدّی مهم و مطابق با عقول و اندیشه بشری است که خداوند متعال برای هدایت بندگان خود، آنان را به یک جمله دعوت نموده و فقط به شنیدن یک موعظه و نصیحت فرا میخواند و آن این است که:
«به پا خیزید و اگر رفیق راه پیدا نکردید، تنها حرکت کنید و افکار از پیش ساخته خود را کنار بزنید و در دعوت و دستورات این شخص (یعنی پیامبر خدا) اندیشه کنید و ببینید آیا این سخنان و کلمات یک فرد مجنون و بیمار است؟! یا سخنانی است که با ندای فطرتها و حکم عقول و اندیشهها مطابق است؟»
(3) پیامبر واقعاً سراج منیر است
در این نوشتار، تنها به سه بُعد از ابعاد وجودی و رسالت حضرت اشاره شد که عبارت بود از «وضع زندگی حضرت در قبل از بعثت، به ویژه درس نخواندن حضرت در نزد کسی» و
1- انعام: 151 و 152، طرح همین دو آیه و ارائه بعضی احکام اسلامی باعث شد که اسعدبن زراه و به دنبال او، مردم مدینه به اسلام گرایش پیدا کنند که حکایت آن مشهور است. مراجعه شود به تفسیر نمونه، ج 6، ص 35
2- اعراف: 157
3- نک: سبا: 46، قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا للَّهِ مَثْنَی وَفُرَادَی ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا مَا بِصَاحِبِکُمْ مِنْ جِنَّةٍ ....
ص: 67
«معجزات فراوان پیامبر، که از حد تواتر گذشته است، به خصوص وجود قرآن کریم، که بزرگترین معجزه حضرت است و در منظر و مرآی همه جهانیان قرار گرفته است» و «محتوای مکتب و دعوت آن حضرت» که هریک برای پیبردن به صداقت و رسالت پیامبر کافی است و هرکدام از این راهها، حجّت الهی را بر همگان تمام و راه عذر را مسدود میسازد و لذا باید گفت: پیامبرخدا به حق، سراج منیر و آفتاب جهان تابی است که پی بردن به حقانیت او، برای همگان میسور است و او خورشید تابانیاستکه برای همگان، راه را از چاه مشخص میسازد.
خداوند متعال برای هدایت بندگان خود، آنان را به یک جمله دعوت نموده و فقط به شنیدن یک موعظه و نصیحت فرا میخواند و آن این است که: «به پا خیزید و اگر رفیق راه پیدا نکردید، تنها حرکت کنید و افکار از پیش ساخته خود را کنار بزنید و در دعوت و دستورات این شخص (یعنی پیامبر خدا) اندیشه کنید و ببینید آیا این سخنان و کلمات یک فرد مجنون و بیمار است؟! یا سخنانی است که با ندای فطرتها و حکم عقول و اندیشهها مطابق است؟»
و نیز باید گفت: همانگونه که خورشید در فجر صادق تنها یک رَگه روشنایی در افق ایجاد میکند و هر چه میگذرد روشنایی آن زیادتر و بالاخره چهره خورشید پدیدار میشود و تا نقطه نهایی به بالای آسمان صعود میکند و آفتاب آن جهان شمول میشود، در رابطه با پیامبرخدا نیز باید گفت: هر چه از زمان بعثت میگذرد، بر پیروان مکتب او و نیز بر عظمت و جلال آیین او افزوده میگردد و امروز نزدیک به یک چهارم تمامی افراد روی زمین میگویند: «أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ» و همانگونه که نور خورشید با دشمنی این و آن از جلوه نمیافتد، نور رسالت محمدی نیز هرگز از جلوه و جلوات خود ساقط نمیشود و دشمنان نتوانستهاند این نور الهی را به خاموشی بکشانند. البته بدخواهان در طول تاریخ، به شکلهای گوناگون، در صدد اضمحلال و نابودی این مکتب و ندای الهی برآمدهاند، اما خداوند خبر
ص: 68
داده است که آنها هرگز نمیتوانند این نور را خاموش سازند، بلکه روز به روز، خداوند بر جلال و عظمت این نور و نام پیامبر خدا و مکتب اسلام میافزاید.
مولانا گوید:
هرکه بر شمع خدا آرد پفو شمع کی میرد، بسوزد پوز او
کی شود دریا ز پوز سگ نجس کی شود خورشید از پف منطمس
یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً* وَ داعِیاً إِلَی اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنِیراً.