استطاعت در حج با رویکردی بر نظریات امام خمینی (قدس سره)

نوع مقاله : فقه حج

نویسنده

موضوعات


چکیده
خداوند تعالی در دعوتی عمومی، خطاب به حضرت ابراهیم (ع) میفرماید:
وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجالًا وَ عَلی کُلِّ ضامِرٍ یَأْتینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمیقٍ. (1)
« (ای ابراهیم) مردم را دعوت عمومی به حج کن تا پیاده و سواره بر مرکبهای لاغر، از هر راه دوری سوی تو آیند.»
البته وجوب حج با تمام اهمیتیکه دارد، تنها یکبار در طول عمر واجب می شود و وجوب آن بر مکلّفِ مستطیع فوری است؛ یعنی باید آن را در سال اولِ استطاعت بهجا آورد و اگر درک آن متوقف بر تهیّه مقدّماتی باشد، باید فراهم نماید و در صورت تأخیر، حج بر وی مستقر میشود.
منظور از استطاعت، تنها طاقت و توانایی نیست بلکه مراد استطاعتِ شرعی است که شارع مقدس در انجام حج، افزون بر قدرت عقلی، آن را معتبر شمرده است.
در وجوب حج، علاوه بر مصارف رفت و برگشت، داشتن ضروریات زندگی و آنچه که در معیشت بدان نیاز هست، شرط است. پس اگر ضروریات زندگی یا پول آنها را، در حج صرف کند، حج او حَجّه‌الاسلام محسوب نمیشود. در تحقّق استطاعت، افزون بر استطاعتِ مالی، استطاعت بدنی و زمانی و طریقی نیز شرط است.
«استطاعت بدنی»، به این معنا است که انسان توان لازم جهت رساندن خویش به مشاعر و انجام مناسک را داشته باشد.
«استطاعت زمانی»، یعنی شخص بتواند به موقع به حج برسد و تمام اعمال را بهجا آورد.
«استطاعت طریقی»، آن است که مسیر برای رسیدن به اعمال حج باز باشد و خطری هم در راه نباشد. اگر شخصی بدون استطاعت مالی، حج بهجا آورد، این حج مستحبی است و


1- حج: 27، برگردان آیات به فارسی، برگرفته از ترجمه قرآن کریم آیت الله ناصر مکارم شیرازی، چاپخانه امیر المؤمنین، قم 1378 ه-. ش. میباشد.

ص: 22
کفایت از حج واجب نمیکند.
اجازه شوهر در حجّ واجب لازم نیست و اگر زن حامل باشد و یا کودک شیرخوار داشته باشد و چنین سفری برای آنها خطر آفرین باشد، این وضعیت مانع از استطاعت مادر می‌شود.
کلید واژه ها: حج، استطاعت شرعی، استطاعت مالی، استطاعت بدنی، استطاعت زمانی، استطاعت طریقی
مقدمه
خداوند متعال در دعوتی عمومی، خطاب به حضرت ابراهیم (ع) فرمود:
وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجالًا وَ عَلی کُلِّ ضامِرٍ یَأْتینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمیقٍ. (1)
« (ای ابراهیم) مردم را دعوت عمومی به حج کن تا پیاده و سواره بر مرکب های لاغر از هر راه دوری به سوی تو بیایند.»
حج در اسلام از جایگاه والا و ویژهای برخوردار است؛ زیرا احکام آن، در قرآنکریم به صورت گسترده آمده است. حتی به مواردی از اجزا و احکام آن نیز اشاره شده؛ مثلًا:
- صفا و مروه: «إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَهَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیْهِ أَنْ یَطَّوَّفَ بِهِمَا»؛ (2) «همانا صفا و مروه از شعائر خداست. پس هرکه حجّ خانه خدا کند یا عمره به جا آورد، مانعی نیست میان آن دو طواف کند.»
- حلق و ذبح: «وَ لا تَحْلِقُوا رُؤُسَکُمْ حَتَّی یَبْلُغَ الْهَدْیُ مَحِلَّه»؛ (3) «و سرهای خود را نتراشید تا قربانی به قربانگاه برسد و در آنجا ذبح شود.»
- محرمات احرام: «الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُوماتٌ فَمَنْ فَرَضَ فیهِنَّ الْحَجَّ فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِی الْحَج»؛ (4) «حجّ در ماه‌های معینی است، پس هر که در آن ماه‌ها ملتزم به حج شد، همبستری و نافرمانی و مجادله در اثنای حج ممنوع است.»
- وقوف در عرفات و مشعر الحرام: «... فَإِذا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفاتٍ فَاذْکُرُوا اللَّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرام»؛ (5) «و هنگامی که از عرفات کوچ کردید خدا را نزد مشعر الحرام یاد کنید و آیات دیگر که همگی ازاهمیت حج حکایت می کند.»


1- حج: 27
2- بقره: 158
3- بقره: 196
4- بقره: 197
5- بقره: 198

ص: 23
روایت ذَریح مُحاربی از امام صادق (ع) نیز گویای اهمیت حج است:
«مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَحُجَّ حَجَّهَ الإِسْلَامِ لَمْ یَمْنَعْهُ مِنْ ذَلِکَ حَاجَهٌ تُجْحِفُ بِهِ أَوْ مَرَضٌ لَا یُطِیقُ فِیهِ الْحَجَّ أَوْ سُلْطَانٌ یَمْنَعُهُ فَلْیَمُتْ یَهُودِیّاً أَوْ نَصْرَانِیّاً». (1) «اگر کسی بیآنکه عذری داشته باشد، حج را ترک کند و در آن حال بمیرد، یهودی یا نصرانی مرده است!»
روایت زیر نیز شاهد دیگری است بر اهتمام شارع به امر حج و در آن، امام صادق (ع) میفرماید: اگر سالی، خانه خدا حجگزار نداشت و افراد مستطیع یافت نشد، حکومت و حاکم اسلامی باید با استفاده از بیت المال گروهی را به حج بفرستد:
«لَوْ عَطَّلَ النَّاسُ الْحَجَّ لَوَجَبَ عَلَی الإِمَامِ أَنْ یُجْبِرَهُمْ عَلَی الْحَجِّ إِنْ شَاءُوا وَ إِنْ أَبَوْا فَإِنَّ هَذَا الْبَیْتَ إِنَّمَا وُضِعَ لِلْحَجِّ». (2) «اگر مردم، حج را تعطیل کنند، بر پیشوا و زمامدار است که مردم را بر انجام حج ناگزیر سازد؛ آنان مایل باشند یا نباشند؛ چرا که این خانه، برای حج قرار داده شده است.»
حج، با تمام اهمیتی که دارد، تنها یکبار بر انسان واجب می شود
امام خمینی (قدس سره) در بحث حج میفرماید:
«لا یجب الحجّ طول العمر فی أصل الشرع إلَّا مَرّهً واحده». (3) قید «اصل الشرع» در عبارت حضرت امام، به این معنا است که به عنوان اوّلی، حج تنها یک بار در طول عمر واجب میشود. اما ممکن است به جهت نذر و مانندآن نیز واجب گردد.
اجماع علمای اسلام نیز بر این است که حج فقط یکبار در طول عمر واجب میشود و تنها مخالف در این مسأله، مرحوم شیخ صدوق (قدس سره) است که میفرماید: کسی که مستطیع است، هر سال بر او حج واجب میشود، که این قول، شاذ و مخالف اجماع است.
مرحوم نجفی میفرماید:
«لایجب بأصل الشرع إلّا مَرّهً واحدهً إجماعاً بقسمیه ...»، «... فما عنالصدوق فیالعلل- من أن الذی اعتمده وأفتی به أنّ الحجّ علی أهل الجدّه فی کلّ عام فریضه- واضح الضعف». (4)


1- شیخ حرّ عاملی، محمد بن الحسن، تفصیل وسائل الشیعه،، ج 11، ح 1، موسسه آل البیت، قم 1413
2- همان، باب 5، ح 1
3- خمینی امام خمینی، روح الله، تحریر الوسیله، ج 1، کتاب حج، مسأله 1، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، قم 1390
4- نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، ج 17، صص 221- 220، دار احیاء التراث العربی، بیروت.

ص: 24
باید دانست که وجوبِ حج فوری است و امام خمینی (قدس سره) در این باره میفرماید:
«وجوب حج بر مکلّفِ مستطیع، فوری است؛ یعنی باید آن را در سال اولِ استطاعت به‌جا آورد و اگر درک آن متوقف بر تهیّه مقدّماتی باشد، باید آن را فراهم سازد و در صورت تأخیر، حج بر وی مستقر میشود.» (1) استطاعت، شرط و جوب حج
شاید نخستین فقیهی که «استطاعت» را به عنوان «شرط وجوب حج» مطرح کرده، مرحوم شیخ مفید باشد که در این زمینه میفرماید:
«و الاستطاعه عند آل محمد (علیهم السلام) للحج بعد کمال العقل و سلامه الجسم، ممّا یمنعه من الحرکه التی یبلغ بها المکان و التخلیه من الموانع ... ثمّ وجود الراحله بعد ذلک و الزاد». (2) «استطاعت از دیدگاه شیعه، پس از کامل شدن عقل وسالم بودن جسم و تن از ناراحتی و مرضی که مانع از رسیدن انسان به مکه میشود و نیز خالی بودن راه از موانع سفر، عبارت است از: داشتن راحله (وسیله راه) و زاد وتوشه.»
راغب اصفهانی در مورد معنای لغوی استطاعت میگوید:
«وَ الاسْتِطَاعَهُ: استفاله من الطَّوْعِ، و ذلک وجود ما یصیر به الفعل متأتّیاً ... والاسْتِطَاعَهُ أخصّ من القدره». (3) «استطاعت مصدر باب استفعال از ماده طوع است وآن عبارت است از بودن چیزی که با آن انجام کاری ممکن میشود- بعد میگوید:- استطاعت اخصّ از قدرت است.»
فیومی لغت شناس دیگر، میگوید:
«و الاسْتِطاعهُ الطَّاقهُ، و القدره، یقال استطاع، و قد تحذف التاء فیقال: اسطاع یسطیع، بالفتح ویجوز الضم». (4) «استطاعت عبارت است از طاقت و توانایی. گفته میشود استطاع و گاهی «تاء» حذف میشود و اسطاع یَسطیع و یا یُسطیع خوانده میشود.»
استطاعت بلحاظ شرایط، مختلف است؛ زیرا ممکن است آنچه را که عقل استطاعت میداند، در عرف استطاعت محسوب نشود و نیز ممکن است شارع شرایطی را در استطاعت لحاظ کند که از نظر


1- مناسک محشای حج، مسأله 2
2- عکبری شیخمفید، محمدبن محمدبن نعمان، المقنعه، کتابالمناسک، ص 384، دارالمفید، موسسه‌النشر الاسلامی، قم 1414
3- راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، المکتبه المرتضویه، ص 313، قم 1362 ه-. ش.
4- فیومی مقری، احمد بن محمد، المصباح المنیر، ص 144، مکتبه لبنان، بیروت، 1987 م.

ص: 25
عقل و عرف معتبر نباشد؛ اینجاست که باید استطاعت را به «شرعی»، «عرفی» و «عقلی» تقسیم کنیم.
استطاعت شرعی: چنانچه شارع مقدّس در انجام کاری، افزون بر قدرت عقلی، چیز دیگری را شرط کند، این توانایی به نام قدرت و استطاعت شرعی نامیده میشود.
استطاعت عرفی: استطاعت عرفی با استطاعت لغوی هماهنگ است؛ زیرا ارباب لغت برای بیان معانی الفاظ، سراغ معانی متداول میان عرف میروند. این دو، به گونهای به هم نزدیکاند که‌میتوان گفت استطاعت‌عرفی همان‌استطاعت لغوی‌است، جزدر برخی موارد خاص.
استطاعت عقلی: این نوع از استطاعت عبارت است از امکان وجود خارجی. گر چه با زحمت و مشقّت غیر قابل تحمّل همراه باشد. بنابر این، استطاعت عقلی با استطاعت عرفی و لغوی در این جهت اختلاف دارند؛ زیرا استطاعت عرفی، توانایی بدور از مشقت غیر قابل تحمّل میباشد. بر خلاف استطاعت عقلیکه توانایی با مشقت و زحمت را نیز شامل میشود.
استطاعت در روایات
روایات در این زمینه چند دسته است:
1. روایاتی که درآن به «صحّت بدن»، «زاد و راحله» و «تخلیه السرب» یعنی باز بودن مسیر اشاره شده است؛ مانند روایت محمد بن یحیی الخثعمی که گفت:
«سَأَلَ حَفْصٌ الْکُنَاسِیُّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) وَ أَنَا عِنْدَهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ- عَزَّ وَ جَلَّ- وَ لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا مَا یَعْنِی بِذَلِکَ؟ قَالَ: مَنْ کَانَ صَحِیحاً فِی بَدَنِهِ مُخَلًّی سَرْبُهُ لَهُ زَادٌ وَ رَاحِلَهٌ فَهُوَ مِمَّنْ یَسْتَطِیعُ الْحَجَّ ...». (1)
2. روایاتی که «صحه البدن» و «القدره علی المال» را مطرح میکند؛ مانند روایت عبدالرحمانبن حجاج که گفت:
«سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیهما السلام) عَنْ قَوْلِهِ وَ لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا قَالَ: الصِّحَّهُ فِی بَدَنِهِ وَ الْقُدْرَهُ فِی مَالِهِ». (2)
3. روایاتی که گفته است: «عِنْدَهُ مَا یَحُجُّ بِهِ» یعنی چیزی دارد که با آن حج به جا آورد و فقط استطاعت مالی را گفته است؛ مانند روایت محمد بن مسلم که گفت:


1- وسائل الشیعه، ج 11، باب 8، ح 4
2- همان، ح 12

ص: 26
«قُلْتُ لأَبِی جَعْفَرٍ (علیهما السلام) قَوْلُهُ تَعَالَی وَ لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا قَالَ: یَکُونُ لَهُ مَا یَحُجُّ بِهِ». (1) 4. روایاتیکه داشتن زاد و راحله را شرط استطاعت میدانند؛ مانند روایت امامرضا (ع):
«فِی کِتَابِهِ إِلَی الْمَأْمُونِ قَالَ: وَ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا وَ السَّبِیلُ زَادٌ وَ رَاحِلَهٌ». (2) از روایاتی که نقل شد، آیا استطاعت عرفی استفاده میشود یا استطاعت شرعی؟
امام خمینی (قدس سره) در این باره میفرماید:
«لا تکفی القدره العقلیه فی وجوبه، بل یشترط فیه الاستطاعه الشرعیّه؛ و هی الزاد و الراحله وسائر ما یعتبر فیها، و مع فقدها لایجب ولایکفی عن حجّه الإسلام، من غیر فرق بین القادر علیه بالمشی مع الاکتساب بین الطریق، و غیره، کان ذلک مخالفاً لزیّه و شرفه أم لا، و من غیر فرق بین القریب و البعید». (3)«در وجوب حج قدرت عقلی کافی نیست بلکه استطاعت شرعی شرط است، به گونهای که اگر زاد و راحله و سایر چیزهایی که در آن معتبر است، نباشد حجّ واجب نیست و اگر انجام دهد کفایت از حجه الاسلام نمیکند؛ خواه قادر بر پیاده روی باشد یا نباشد، خواه بتواند در میان راه، با اکتساب، زاد راحله تهیه کند یا نتواند.»
یعنی داشتن زاد و راحله شرط تحقّق استطاعت است و فرقی نیست میان کسی که نزدیک به مکه یا دور از مکه باشد، حتی در مورد ساکنان مکه نیز داشتن زاد راحله شرط است؛ زیرا ادلّه مطلق است، پس اگر بگوییم برای کسانی که ساکن مکه هستند داشتن راحله شرط نیست وجهی ندارد.
امام خمینی (قدس سره) نیز همین رأی را دارند و میفرمایند:
«ومع فقدها (أیالراحله) لایجب ولا یکفی عن حَجّه الإسلام ... من غیر فرق بین القریب و البعید». (4) تزاحم حج با ازدواج
شخصیکه مقداری پول دارد اما مجرد است و ازدواج نکرده، اگر بخواهد با آن پول مقدمات ازدواج فراهم کند، نمیتواند حج برود و اگر حج برود نمیتواند ازدواج کند، در این صورت تکلیف


1- همان، باب 8، ح 1
2- همان، ح 9
3- تحریر الوسیله، ج 1، مسأله 9
4- همان.

ص: 27
چیست؟
امام خمینی (قدس سره) در این باره میفرماید:
«لو کان عنده ما یکفیه للحج و نازعته نفسه للنکاح جاز صرفه فیه بشرط کونه ضروریاً بالنسبه إلیه إمّا لکون ترکه مشقه علیه أو موجباً لضرر أو موجباً للخوف فی وقوع الحرام، أو کان ترکه نقصاً و مهانهً علیه». (1) دلیل مسأله
اگر بگوییم اطلاقات استطاعت، شامل فردیکه نیاز به ازدواج دارد هم میشود و چنین شخصی مستطیع است، ناگزیر باید با ادله «لَاحَرَج ...» جایی را که شخص با ترک ازدواج به حرج میافتد، استثنا کنیم، امّا اگر بگوییم چنین شخصی استطاعت عرفیّه ندارد، دیگر نیازی به دلیل لاحرج نیست؛ زیرا عرف کسی را که ازدواج نکرده و در زحمت است، مستطیع نمیداند. علاوه بر حرج، اگر خوف وقوع در حرام یا مرض یا مهانت هم باشد، عرف او را مستطیع نمیداند.
امام (قدس سره) ملاک در تقدیم ازدواج بر حج را ضرورت ازدواج عنوان کرده و برای این ضرورت به چهار مصداق اشاره دارند؛ یعنی ترک ازدواج:
1. مشقت داشته باشد؛
2. موجب ضرر باشد؛
3. خوف به حرام افتادن را در پی دارد؛
4. باعث نقص و سرافکندگی شود.
ایشان با بیانی دیگر فرمودهاند: «در صورت نیاز به ازدواج و نیاز به پول برای آن، در صورتی استطاعت حاصل میشود که علاوه بر مخارج حج، مخارج ازدواج نیز موجود باشد.» (2)حفظ استطاعت مالی
اگر استطاعت مالی حاصل شد و استطاعتهای دیگر موجود نبود، آیا باید استطاعت مالی حفظ شود تا شرایط دیگر نیز تحقّق یابد؟ مسأله دارای چند فرض است:
* فرض نخست، در سالیکه استطاعت مالی حاصل شده، امکان اعزام فراهم است؛


1- همان، مسأله 17
2- مناسک محشای حج، مسأله 57

ص: 28
حضرت امام (قدس سره) در این مورد میفرماید:
«کسی که استطاعت مالی دارد، اگر در سال استطاعت، با ثبت نام یا غیر آن، میتواند به حج برود، باید هزینه را نگهداری نماید؛ ولی اگر در همان سال، از هیچ طریقی، رفتن به حج ممکن نیست، مستطیع نشده و نگهداری پول لازم نیست.» (1)* فرض دوم، از حیث صحت بدن و یا باز بودن راه مشکل دارد؛
امام خمینی/ در این باره میفرماید:
«کسی که از جهت مالی استطاعت دارد ولی از جهت صحت بدن، یا باز بودن راه، مستطیع نیست، میتواند در مال تصرّف کند و خود را از استطاعت مالی خارج کند.» (2) بر این اساس، وظیفه دیگری متوجه این فرد نیست.
* فرض سوم، شخص الآن استطاعت مالی دارد و اطمینان دارد که در سال های آینده از حیث سلامت و باز بودن راه استطاعت پیدا میکند، آیا لازم است استطاعت مالی خویش را حفظ نماید؟
امام خمینی (قدس سره) در این باره فرموده است: «اگر در سالِ استطاعت مالی، از جهت صحت بدن یا باز بودن راه، استطاعت نداشته باشد، میتواند در مال تصرف کند و خود را از استطاعت مالی خارج نماید، حتی اگر اطمینان داشته باشد که در سالهای آینده از آن جهات استطاعت پیدا میکند.» (3)* فرض چهارم، شخص علاوه بر استطاعت مالی از جهات دیگر؛ مانند سلامت بدن و باز بودن راه استطاعت دارد، لیکن هنوز ایام حج فرا نرسیده است، آیا میتواند در مال تصرف کند و خود را از استطاعت خارج نماید؟
حضرت امام/ در این باره میفرماید:
«کسی که از جهت مالی استطاعت دارد و نیز از جهات دیگر هم استطاعت دارد و فقط وقت حج نرسیده، نمیتواند خود را از استطاعت خارج کند.» (4)ایشان در مورد زمان حصول استطاعت میفرماید:
«فرقی بین شهر حج- یعنی «شوال» و «ذی قعده» و «ذی حجه»- و قبل از آن نیست؛ بنابراین، بعد از تحقّقِ استطاعت مالی، اگر سایر شرایط موجود باشد، نمیتواند خود را از استطاعت خارج کند، حتی در اوایل سال و قبل از ماههای حج.» (5)


1- همان، مسأله 39
2- همان، مسأله 93
3- همان، مسأله 94
4- همان، مسأله 93
5- همان، مسأله 95

ص: 29
حج با مال غصبی
بحث حج با مال غصبی دارای دو فرض است:
* فرض نخست، شخصی که مستطیع نیست بخواهد با مال غصبی به حج برود؛
چنین شخصی مسلّم مجزی نیست؛ چون با مال غصبی استطاعت حاصل نمیشود.
* فرض دوم، شخص مستطیع در حالی که مال حلال دارد با مال غصبی و حرام به حج برود آیا حجش صحیح است و حجّه الاسلام محسوب می شود؟
در این مسأله نظریاتی وجود دارد؛ امام خمینی (قدس سره) فرموده است: فقط لباس نمازِ طواف شرط است که غصبی نباشد و در مورد قربانی تفصیل میدهند و میفرمایند:
«لو حصلت الاستطاعه، لا یجب أن یحجّ من ماله، فلو حج متسکّعاً أو من مال غیره و لو غصباً صحّ و أجزأه، نعم الأحوط عدم صحّه صلاه الطواف مع غصبیه ثوبه، و لو شراه بالذمه أو شری الهدی کذلک فإن کان بناؤه الأداء من الغصب ففیه إشکال و إلّا فلا إشکال فی الصحه، و فی بطلانه مع غصبیه ثوب الإحرام و السعی إشکال و الأحوط الاجتناب». (1) اگر از مال حرام در خرید قربانی استفاده شود، سه صورت در آن متصوّر است:
1. بیع به صورت شخصی و نقدی باشد نه بیع در ذمّه؛ یعنی مال حرام را میدهد و قربانی میخرد و چون مالک نمیشود، قربانی باطل است.
2. بیع به صورت نسیه است؛ یعنی به ذمّه میخرد و در ذهن خود تصمیم ندارد که از مال غصبی بپردازد؛ چنین معاملهای صحیح است و مالک میشود ولو بعداً از پول غصبی بپردازد؛ زیرا هنگام معامله قصد نداشت از پول غصبی ذمّهاش را بری کند.
3. به ذمّه میخرد و در حال معامله تصمیم دارد از مال غصبی ادای دین کند؛ این معامله باطل است؛ زیرا چنین شخصی قصد معامله صحیح را ندارد و بنا دارد با مال حرام ادای دین کند.
بنابراین، در صور سه گانهای که آوردیم، در دو صورت (نقد و نسیهای که نیّتش پرداخت از حرام است) مالک نمیشود و در یک صورت مالک میشود؛ حال وقتی مالک نشد هدی باطل است چون با مال مردم نمیتواند قصد قربت کند.
استثناهای استطاعت


1- تحریر الوسیله، ج 1، کتاب الحج، مسأله 41

ص: 30
همانطور که در باب دین استثناهایی داریم که مدیون مجبور نیست آنها را برای ادای دین بفروشد؛ مانند خانه، وسایل خانه و وسیله نقلیه، در باب استطاعت نیز چیزهایی هست که به حساب استطاعت نمیآید و باید آنها را استثنا کرد؛ مانند خانه، زینت آلات زن و ... که جزو مستثنیات استطاعت است.
استثناهای استطاعت، در چند فرض قابل بررسی است:
1. وسایل ضروریِ زندگی؛ مانند لباس، مسکن و وسایل منزل.
2. وسایل رفاهی؛ یعنی وسایلی که ضروری نیست لیکن بودنش بهتر است؛ مانند وسیله نقلیه برای بعضی از افراد.
3. وسایل تجمّل؛ مانند زیور آلات زنان.
4. سرمایه و وسیله کسب وکار.
5. وسایلیکه فعلًا نیازی به آن ندارد؛ مثلًا زمینی بخرد که در آینده به آن نیاز پیدا میکند.
امام خمینی (قدس سره) در مورد مستثنیات استطاعت فرموده است:
«یعتبر فی وجوبه وجدان نفقه الذهاب و الإیاب، زائداً عمّا یحتاج إلیه فی ضروریات معاشه، فلا تباع دار سکناه اللائقه بحاله، و لا ثیاب تجمله، و لا أثاث بیته، و لا آلات صناعته، و لا فرس رکوبه أو سیاره رکوبه، و لا سائر ما یحتاج إلیه بحسب حاله و زیّه و شرفه». (1) برای استثنای موارد فوق، دلایل متعدّدی میتوان آورد، مانند:
* تمسک بهآیه شریفه وَ لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبیلًا، در این آیه، منظور از استطاعت، استطاعت عرفی است. معلوم است که اگر کسی خانه و یا وسایل کسب و کارش را بفروشد و به حج برود، عرف او را مستطیع نمیداند. بنابراین، مفهوم استطاعت خود دلیل بر این است که این امور جزو مستثنیات است.
* تمسّک به قاعده «لا حرج»، روشن است که اگر کسی خانهاش را بفروشد و به حج برود، بعد از بازگشت، خانه نداشته باشد به حرج میافتد و خدا در دین حرج قرار نداده است.
* تمسک به سیره متشرعه، مراد از صیغه «متشرّعه» این است که در میان افراد متدین، سیره و روش چنین نیست که وسایل مورد نیاز؛ مانند خانه را جهت بفروشند و به حج بروند.
اگر استدلال بر اساس دلیل «لا حرج» باشد، استثنا تنها ضروریات زندگی را شامل میشود و اما


1- همان، مسأله 15

ص: 31
بر اساس سیره متشرّعه دایره استثنا وسیعتر میشود و شامل وسایل ضروری و رفاهی و حتی تجمّلی نیز میشود، البته در صورتیکه زاید بر شأن محسوب نشود و بر اساس روایات، تنها ضروریّات و رفاهیّات را شامل میشود ولی تجملّات را شامل نمیگردد.
امام خمینی (قدس سره) در باره لزوم داشتن ضروریات زندگی میفرماید:
«در وجوب حج، علاوه بر مصارف آمد و شد، داشتن ضروریات زندگی و آنچه که در معیشت بدان نیاز دارد، شرط است؛ مانند خانه مسکونی و اثاث خانه و وسیله سواری و غیر آن، در حدّ مناسب با شأن، یا داشتن پول یا مالی که با آن، تهیه آنها ممکن باشد.»
ایشان در ادامه میفرماید:
«اگر ضروریات زندگی یا پول آنها را در حج صرف کند، حجّ او حَجّه‌الاسلام محسوب نمی‌شود.» (1) استطاعت بدنی
از مسائل استطاعت، استطاعت بدنی است؛ به این معنا که شخص توان لازم جهت رساندن خویش به مشاعر و انجام مناسک را داشته باشد.
دلایل متعددی برای اعتبار استطاعت بدنی ذکر شده است؛ مانند:
* «تمسک به قاعده لاحرج»، مطابق دلیل لاحرج، خداوند در دین حرج قرار نداده است. پس اگر شخصی مریض است و نمیتواند به حج برود، مشمول قاعده لاحرج است و تکلیف از وی برداشته میشود.
* تمسک به روایات: مانند روایت معاویه بن عمار از امام صادق (ع) که گفت: «قَالَ اللَّهُ تَعَالَی: وَ لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا قَالَ: هَذِهِ لِمَنْ کَانَ عِنْدَهُ مَالٌ وَ صِحَّهٌ ...». (2)
نایب گرفتن بیمار
اگر شخصی به جهت بیماری نتواند به حج مشرف شود، آیا لازم است نایب بگیرد؟
مسأله در دو فرض قابل بررسی است:
الف: حج قبلًا بر این فرد مستقر شده، در حالی که همه شرایط؛ از جمله صحت بدن را دارا بوده


1- همان، مسأله 36
2- وسائل الشیعه، ج 11، باب 6، ح 11

ص: 32
است لیکن به حج نرفته و اکنون که تصمیم به حج گرفته ناتوان است.
ب: پیشتر حج بر او مستقر نشده و اکنون که استطاعت مالی پیدا کرده، توانایی جسمانی ندارد.
در فرض نخست، ادعای اجماع شده که استنابه واجب است. مرحوم بحرانی میگوید:
«ظاهر الأصحاب- رضوان الله علیهم- الاتفاق علی أنّه لو تقدمت الاستطاعه علی حصول العذر وجبت الاستنابه قولًا واحداً». (1) اما در فرضدوم، مسأله اختلافی است؛ از برخی روایات فهمیده میشود چنانچه شخصی خودش قادر نیست حج بهجا آورد، باید نایب بگیرد؛ مانند روایت محمد مسلم از امام باقر (ع) که فرمود:
«کَانَ عَلِیٌّ (ع) یَقُولُ: لَوْ أَنَّ رَجُلًا أَرَادَ الْحَجَّ، فَعَرَضَ لَهُ مَرَضٌ، أَوْ خَالَطَهُ سَقَمٌ، فَلَمْ یَسْتَطِعِ الْخُرُوجَ، فَلْیُجَهِّزْ رَجُلًا مِنْ مَالِهِ، ثُمَّ لْیَبْعَثْهُ مَکَانَهُ». (2) امام خمینی/ در این باره فرموده است:
«یجب علی المستطیع الحجّ مباشرهً ... نعم لا استقر علیه و لم یتمکّن منها لمرض، لم یرج زواله أو حصر کذلک أو هرم بحیث لا یقدر أو کان حرجاً علیه وجبت الاستنابه علیه، و لو لم یستقر علیه لکن لا یمکنه المباشره لشی‌ء من المذکورات ففی وجوبها و عدمه قولان؛ لا یخلو الثانی من قوه». (3) طبق نظر حضرت امام/ در صورتیکه حج بر فردی مستقر شده و او به جهتیآن را ترک کرده، و اکنون قصد دارد آن را به جا آورد اما به جهت بیماری و پیری، توان آن را ندارد، می بایست نایب بگیرد. و اگر حج پیشتر بر وی مستقر نشده، بلکه در زمانی استطاعت مالی پیدا کرده که ناتوان از انجام حج است، در این صورت میفرماید عدم وجوب نیابت خالی از قوت نیست. ایشان در بیان دیگری فرمودهاند:
«شرط دیگر وجوب حج، استطاعت بدنی است؛ پس بر مریضیکه قدرت رفتن به حج ندارد، یا بر او حرج و مشقت زیاد دارد، حج واجب نیست.» (4) البته این کلام امام در جائی است که حج بر او مستقر نشده باشد.
البته چنانچه مریض قبلا مستطیع بوده باید نائب بگیرد امام خمینی در این باره می فرماید:
«اگر مستطیع، برای حج اقدام نکند تا در اثر پیری یا بیماری نتواند حج به‌جا آورد و امید خوب شدن هم نداشته باشد، واجب است نایب بگیرد.» (5)


1- بحرانی، یوسف، الحدائق الناضره، مؤسسه النشر الاسلامی، قم، بی تا.
2- وسائل الشیعه، ج 11، باب 24، ح 5
3- تحریر الوسیله ج 1، کتاب الحج، مسأله 48
4- مناسک محشی حج، مسأله 82
5- همان، مسأله 83

ص: 33
بر اساس تفصیلی که حضرت امام میان مریضی که سال اول استطاعت اوست و مریضی که قبلًا مستطیع بوده، قائل شدهاند، میفرمایند:
«اگر فردی قبل از انجام حج- مثلًا در مدینه- دچار مرض شدید شود؛ چنانچه سال اول استطاعت او است و قدرت بر اعمال، حتی به نحو اضطراری را نداشته باشد، از استطاعت خارج شده. شخص فوق چنانچه سال اول استطاعت او نباشد و حج بر او مستقر بوده، اگر مأیوس از خوب شدن باشد، باید نایب بگیرد.» (1) استطاعت زمانی
یکی دیگر از فروع استطاعت، «استطاعت زمانی» است؛ یعنی شخص به حسب زمان هم باید مستطیع باشد و بتواند به موقع به حج برسد و تمام اعمال را بجا آورد.
در مورد اعتبار استطاعت زمانی اختلافی نیست و مسأله اجماعی است. مرحوم حکیم ادّعای اجماع را نقل کرده، میفرماید:
«نسبه- أی اعتبار الاستطاعه الزمانیه- فی التذکره إلی علمائنا، و فی کشف اللثام: أنّه إجماع. و قال فی المستند: للإجماع». (2) امام خمینی/ در این باره میفرماید:
«و یشترط أیضاً الاستطاعه الزمانیه، فلا یجب لو کان الوقت ضیقاً لا یمکن الوصول إلی الحجّ أو أمکن بمشقّه شدیده». (3) پس کسیکه استطاعت زمانی ندارد و به حج نمیرسد یا اگر برسد به عسر و حرج میافتد، مستطیع نیست.
ایشان همچنین فرمودهاند:
«لا یجوز التصرف قبل مجی‌ء وقت الحج ... و الظاهر جواز التصرف لو لم یتمکّن فی هذا العام، و إن علم بتمکّنه فی العام القابل فلا تجب إبقاء المال إلی السنین القابله». (4) برخی اعتبار «استطاعت زمانی» را در ضمن شرط امکان سفر ذکر کردهاند. مرحوم بحرانی در این باره میگوید:


1- همان، مسأله 85
2- حکیم، سید محسن، مستمسک العروه الوثقی، ج 10، ص 169، منشورات مکتبه المرعشی، قم 1406
3- تحریر الوسیله، ج 1، مسأله 42
4- همان، مسأله 22

ص: 34
«الخامس من الشروط إمکان السفر، و هو یشتمل علی الصحه، و تخلیه السرب، و الاستمساک علی الراحله، و سعه الوقت لقطع المسافه». (1) استطاعت طریقی
استطاعت طریقی، یکی دیگر از مسائل استطاعت است که به آن استطاعت سربی هم میگویند چون «سرب» به معنای طریق است.
اعتبار این استطاعت مورد اتّفاق است و مراد از آن این استکه مسیر برای رسیدن به اعمال حج باز باشد و خطری هم در راه نباشدکه جان و مال و عرض انسان را تهدید کند. پس اگر راه باز باشد ولی خطر هم وجود داشته باشد، مثل این است که راه بسته است.
امام خمینی/ سه صورت از عدم تخلیه سرب را ذکر کرده، میفرماید:
«یشترط فی وجوب الحج ... و الاستطاعه السربیه بأن لا یکون فی الطریق مانع لا یمکن معه الوصول إلی المیقات أو إلی تمام الاعمال و إلّا لم یجب، و کذا لو کان خائفاً علی نفسه أو بدنه أو عِرضه أو ماله و کان الطریق منحصراً فیه أو کان جمیع الطرق کذلک و لو کان طریق الأبعد مأموناً یجب الذهاب منه، و لو کان الجمیع مخوفاً لکن یمکنه الوصول إلیه بالدوران فی بلاد بعیده نائیه لا تعدّ طریقاً إلیه لا یجب علی الاقوی». (2) سه صورت از عدم تخلیه سرب عبارتاند از:
الف: مسیر منحصر است در یک راه و یا چندین راه که همه آنها بسته است، در این صورت، بی تردید استطاعت سربی وجود ندارد.
ب: راه نزدیک بسته است ولی راه دورتر امنیت دارد، در این صورت شخص مستطیع است و باید راه دور را انتخاب کند.
ج: راه نزدیک و راه دور- هر دو- بسته است لیکن مسیری وجود دارد که عرف به آن را راه به حساب نمیآورد و به اصطلاح دور دنیا چرخیدن است! آیا لازم است شخص این راه را انتخاب کند در حالی که پول هم دارد؟ امام خمینی (قدس سره) میفرماید: لازم نیست از چنین راهی به حج برود و دلیل آن واضح است؛ چون استطاعت امری عرفی است و عرف این مسیر را راه نمیداند، به همین جهت شخص در این صورت مستطیع نیست.


1- الحدائق الناضره، ج 14، ص 126 و نیز ریاض المسائل، ج 6، ص 16
2- تحریر الوسیله، ج 1، کتاب الحج، مسأله 42

ص: 35
ثبت نام و قرعه کشی
در مورد ثبت نام دو فرض مطرح است:
1. ولو ثبت نام برای چند سال است لیکن احتمال داردکه درسال نخست قرعه به نام فرد درآید.
امام خمینی (قدس سره) در این فرض فرمودهاند: «ثبت نام برای حج با احتمال حصول نوبت در سال اول، لازم است هرچند برای- مثلًا- پنج سال ثبت نام شود و با این فرض، در صورت عدم ثبت نام، حج مستقر میشود.» (1) 2. از داوطلبان حج ثبت نام میشود، ولی نوبت اعزام آنها بعد چند سال فرا میرسد، آیا اگر کسی استطاعت مالی دارد، واجب است اقدام به ثبت نام کند و در نوبتِ چند ساله قرار گیرد؟ یا آنکه به دلیل باز نبودن راه مستطیع نیست و میتواند در مال خود تصرّف کند و خود را از استطاعت مالی خارج نماید؟
طبق مبنای امامخمینی (قدس سره) در این صورت ثبت نام لازم نیست و میتواند در مال خود تصرفکند.
امروزه با توجه به درخواست و تقاضای زیاد ثبت نام برای حج و محدودیت اعزام، طبیعی است که افراد ثبت نام شده میبایست چند سال در انتظار به سر برند وگاهی قبل از آنکه نوبت آنها برسد فوت میکنند، در این صورت زمانی که نوبت فرا برسد وظیفه چیست؟ امام خمینی در این باره می فرماید:
«اگرکسیکه برای حج ثبت نام نموده فوت نماید، به هرکدام از فرزندانش اجازه حج داده شود، اگر غیر از باز بودن راه، شرایط دیگر استطاعت را دارا باشد و قبل از تحقّق استطاعت، برای آن حج اجیر نشده باشد، استطاعت طریقی نیز حاصل شده و حج بر او واجب میشود.» (2) حج با نبود استطاعت
اگر شخصی بدون داشتن استطاعت مالی حج به جا آورد، آیا این حج مستحبی کفایت از حج واجبِ بعد از استطاعت میکند؟ مشهور میگویند کفایت نمیکند و بعد از اینکه مستطیع شد واجب است حج برود؛ زیرا ماهیّت حجّ مستحبی با ماهیّت حَجّه الاسلام دو چیز است و یک ماهیّت، کفایت از ماهیّت دیگر نمیکند. پس اکر:
- شخصی مریض و ناتوان بود و حج بهجا آورد؛


1- همان، مسأله 9
2- همان، مسأله 87

ص: 36
- در حالی که مسیر امن نبود و به حج رفت و اموالش را بردند و بعد مسیر امن شد؛
- حج برای وی عُسر و حرج داشت و با این حال به حج رفت؛
در این سه صورتِ یاد شده، در واقع یکی از شؤون استطاعت مفقود است و شخص با این وجود حج بهجا آورده است، آیا چنین حجی کفایت از حجّه الاسلام میکند؟ مشهور و معروف این است که کافی نیست و دلیل آنها این است که استطاعت با تمام شؤونش در حج لازم است و در این موارد شخص مستطیع نبوده، پس حجّش کفایت از حجّه الاسلام نمیکند و اگر بعداً مستطیع شد، باید بار دیگر حج به جا آورد.
مرحوم صاحب عروه معتقد است: چنین حجّی کفایت از حجّه الاسلام میکند؛ زیرا نفی عُسر و حرج و لا ضرر «وجوب» را بر میدارد نه «مطلوبیّت» را، بنابراین، حجّی به جا آورده که مطلوب شارع است و کفایت میکند. (1) حضرت امام خمینی در رد نظر مرحوم سید در عروه میفرمایند:
«المناط تحقّق الاستطاعه بجمیع شرائطها قبل الإحرام من المیقات فلو حجّ ... مع عدم الأمن أو مع عدم صحّه البدن أو مع الحرج و صار قبل الإحرام مستطیعاً بکون الطریق من المیقات إلی تمام الأعمال أمناً و ارتفع الحرج و الضرر و تحقّق الشرط یجزی حجّه عن حجّه الإسلام بخلاف ما لو فقد شرط من حال الإحرام إلی تمام العمل فلو کان نفس الحجّ و لو ببعض أجزائه حرجیاً أو ضرریّاً علی النفس فالظاهر عدم الإجزاء». (2) طبق نظر امام خمینی باید تمام شروط استطاعت؛ اعم از صحت بدن، امن بودن مسیر و ... قبل از میقات فراهم باشد و گرنه، چنین حجی کفایت از حَجّه الاسلام نمیکند.
ایشان در رد این سخن سید که در عروه آمده است: «أنّ الضرر و الحرج إذا لم یصلا إلی حدّ الحرمه إنّما یرفعان الوجوب و الإلزام لا أصل الطلب، فإذا تحملهما و أتی بالمأمور به کفی» (3) می فرماید: «فیه إشکال، بل منع، فلا معنی لبقاء أصل الطلب بعد رفع الوجوب و فقدان الاستطاعه». (4) به نظر امام با «لا ضرر» و «لا حرج» و «فقدان استطاعت» دیگر اصل طلب باقی نیست که بگوییم با انجام عمل، مأموربه انجام شده است.


1- طباطبایی یزدی، سید محمد کاظم، العروه الوثقی، ج 1، کتاب الحج، مسأله 65، المکتبه العلمیه الاسلامیه، تهران
2- همان، حاشیه مسأله 65
3- همان، مسأله 65
4- همان، حاشیه مسأله 65

ص: 37
استطاعت با مهریه
غالباً مهریه زنان به صورت غیر نقدی و عند المطالبه به دستشان میرسد، حال اگر مهریه زنی برای مخارج حج کافی باشد، آیا لازم است آن را از شوهر طلب کند تا بدین وسیله مستطیع شود؟
حضرت امام خمینی (قدس سره) در این باره میفرماید: «زنی که مهریهاش برای مخارج حج کافی است، و آن را از شوهر خود طلبکار است، اگر شوهرش قدرت بر ادای آن ندارد، زن حق مطالبه ندارد و مستطیع نیست و اگر قدرت دارد و مطالبه آن برای زن مفسدهای ندارد، با فرض اینکه شوهر، نفقه و مخارج زندگی زن را میدهد، لازم است زن مهریه را مطالبه کند و به حج برود؛ و چنانچه برای او مفسده دارد- مثل اینکه ممکن است به نزاع و طلاق منجر شود- مستطیع نیست.» (1) اجازه شوهر در حجّ همسر
هرگاه زن مستطیع شد، آیا برای انجام مناسک حج باید از شوهرش اجازه بگیرد؟ و آیا فرقی میان حج واجب و مستحب وجود دارد؟
فقهای شیعه معتقدند اجازه شوهر در حجّ واجب، لازم نیست و این مسأله اجماعی است.
امام خمینی در این باره فرمودهاند:
«لا یشترط إذن الزوج للزوجه فی الحج إن کانت مستطیعه، و لا یجوز له منعها منه ... و فی المندوب یشترط إذنه». (2)
روایاتی وجود دارد که بر اساس آن، حق الله مقدم بر حق زوج شمرده شده و زوج نمیتواند مانع سفر همسرش در حج شود؛ مانند روایت محمد بن مسلم از امام باقر (ع) که گفت:
«سَأَلْتُهُ عَنِ امْرَأَهٍ لَمْ تَحُجَّ وَ لَهَا زَوْجٌ وَ أَبَی أَنْ یَأْذَنَ لَهَا فِی الْحَجِّ، فَغَابَ زَوْجُهَا، فَهَلْ لَهَا أَنْ تَحُجَّ؟ قَالَ: لَا طَاعَهَ لَهُ عَلَیْهَا فِی حَجَّهِ الإِسْلَامِ». (3) بر اساس این روایت، حق شوهر نمیتواند مانع از انجام حج همسر شود و تعبیر «لا طاعه له علیها» به این معنا است که زن حق ندارد به خاطر اطاعت شوهر، معصیت خدا کند. این تعبیر، حق الله را مقدّم بر حقّ الناس میداند. البته این روایت در مورد حج واجب است.
همراهی مَحرم در سفر حج


1- مناسک محشای حج، مسأله 62
2- تحریر الوسیله، ج 1، کتاب الحج، مسأله 52
3- وسائل الشیعه، ج 11، باب 59، ح 1

ص: 38
از مسائلی که امروزه بیشتر مورد بحث قرار گرفته، لزوم همراهی محرم در سفر حج و یا عمره برای زنان است. در عمرههای دانشجویی و دانش آموزیکه معمولًا مجرد سفر میکنند، طبق قانون عربستان از ورود این افراد بدون همراهی محرم جلوگیری میشود، لذا این بحث را طبق نظر فقهای اهل سنت نیز بررسی میکنیم:
امام خمینی (قدس سره) در این باره مینویسد:
«لا یشترط وجود المحرم فی حجّ المرأه إن کانت مأمونه علی نفسها و بضعها کانت ذات بعل أو لا، و مع عدم الأمن یجب علیها استصحاب محرم أو من تثق به و لو بالأجره، و مع العدم لا تکون مستطیعه و لو وجد و لم تتمکن من أجرته لم تکن مستطیعه». (1)
مسأله دارای دو فرع است:
1. وجود مَحرم شرط صحّت است یا شرط استطاعت؟
2- علیرغم همه این امور، اگر زوجه با وجود احساس خطر به حج رفت وخطری پیش نیامد، آیا حجّش صحیح است؟
دلیل عمده در مسأله، روایات است و ما به یکی از آنها اشاره میکنیم:
«سُلَیْمَانَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) فِی الْمَرْأَهِ تُرِیدُ الْحَجَّ لَیْسَ مَعَهَا مَحْرَمٌ هَلْ یَصْلُحُ لَهَا الْحَجُّ؟ فَقَالَ: نَعَمْ، إِذَا کَانَتْ مَأْمُونَهً». (2) بر اساس این روایت، اگر امنیّت وجود داشته باشد، همراهی مَحرم موضوعیّت ندارد.
البته اگر امنیّت نبود، کسب آن لازم است؛ با محرم باشد یا با ثقه، یا به وسیله کاروان و یا هر وسیله دیگر؛ زیرا روایات گفتهاند: «نَعَمْ، إِذَا کَانَتْ مَأْمُونَهً» و مفهوم آن این است که اگر مأمونه نبود باید کسی همراهش باشد.
پس اگر همراهی با ثقات یا مَحرم نیاز به اجرت داشته باشد، در صورتیکه زن توانایی پرداخت آن را دارد، واجب است از باب مقدّمه واجب بپردازد مگر در جایی که اجرت مورد نظر فوق توان زن باشد که در این صورت لازم نیست؛ زیرا قاعده «لا ضرر» جلوی آن را میگیرد و در این صورت مستطیع نخواهد شد.
امام (قدس سره) در این باره فرموده است:
«ومع عدم الأمن یجب علیها استصحاب محرم أو من تثق به ولو بالأجره ومع العدم


1- تحریر الوسیله، ج 1، کتاب الحج، مسأله 53
2- وسائل الشیعه، ج 11، باب 58، ح 2

ص: 39
لاتکون مستطیعه ولو وجد ولم تتمکّن من أجرته لم تکن مستطیعه». (1) اگر با وجود خطر، زن بدون همراه داشتن محرم، به حج رفت، آیا حجّش صحیح است؟
امام خمینی/ در این باره میفرماید:
«وإن حجّت بلا محرم مع عدم الأمن، صحّ حجّها، سیما مع حصول الأمن قبل الشروع فی الإحرام». (2) بنابراین، اگر قبل از احرام امنیت حاصل شود، حج زن صحیح است و اگر نا امنی بعد از میقات هم باشد، در آن اشکال هست اما اقوی صحّت حج است.
اهل سنت درباره وجوب همراهی مَحرم در حجّ زنان به روایاتی استناد کردهاند که به یکی از آنها اشاره میکنیم:
ابن عباس میگوید: شنیدم از پیامبرخدا (ص) که میفرمود:
«لا یخلونّ رجل بامرأه إلّا و معها ذو محرم، ولا تسافر المرأه إلّا مع ذی محرم، فقام رجل فقال: یا رسول الله إن امرأتی خرجت حاجّه، و إنّی اکتتبت فی غزوه وکذا وکذا فقال: انطلق فحجّ مع امرأتک». (3) از این روایت به دست می آید که همراهی محرم در سفر حج زن لازم است.
یحی بن عباد نقل میکند که زنی از اهل ری به ابراهیم نخعی نامه نوشت که من حجه الاسلام را انجام ندادهام و محرمی برای این سفر ندارم، ابراهیم نخعی در پاسخ نوشت:
«إنَّکَ مِمَّن لَم یَجعَلَ الله لَه سَبِیلًا» (4) یعنی تو به سبب نداشتن محرم، مستطیع نیستی.
ممانعت حمل از استطاعت
گاهی موسم حج با دوران حمل و بارداری زن مصادف میشود، در این صورت آیا حمل می تواند مانع از استطاعت شود؟
در پاسخ باید گفت: این مسأله به وضعیت حمل و زن بستگی دارد؛ چه بسا حمل در وضعیتی باشد که چنین سفری بر او خطر آفرین است و یا موجب عسر و حرج مادر میشود و یا برای هر دو ضرر دارد، در نتیجه طبق حکومتِ «لا ضرر» و «لا حرج» بر ادله احکام اولیه، چنین حملی مانع از استطاعت مادر می شود. البته چنانچه قبل از حمل و بارداری استطاعت داشته، باید پس از رفع مشکلِ


1- تحریر الوسیله، ج 1، کتاب الحج، مسأله 53
2- همان.
3- سابق، السید، فقه السنه، المکتبه العصریه، ج 1، صص 642 و 643، بیروت 1422، بی تا.
4- همان، ص 643

ص: 40
حمل اقدام به حج نماید.
استطاعت در بانوان شیر ده
زنانی که به کودک شیر میدهند وکودک تنها از راه شیر مادر تغذیه میشود و امکان همراهی کودک با مادر در سفر وجود ندارد، در این صورت اگر مادر کودک را رها کند و به حج رود، آیا حجّ او مجزی است؟
مسأله طبق قاعده قابل جواب است و قاعدهای که در این جا کاربرد دارد، همانا قاعده «لا ضرر» و «لا حرج» است؛ یعنی اگر همراه بردن کودک، برای کودک یا مادر موجب حرج و ضرر باشد و از سویی نمیتوان کودک را در موسم حج تنها گذاشت، نا گزیر باید بگوییم شیر دادن مادر، مانع از استطاعت است و در نتیجه، حجّ مادر، حجّ غیر مستطیع است که کفایت از حَجّه الاسلام نمیکند. پس اگر حج برای مادر حرجی باشد؛ مانند آن که کسی به جای مادر یافت نشود که به بچه شیر دهد و از او نگهداری کند. در این فرض حج بر مادر واجب نیست، لیکن اگر قبلًا حج بر او مستقر شده، باید پس از رفع حرج، در اولین فرصت ممکن، برای انجام حج اقدام کند.
لذا اگر بتواند برای کودک پرستار پیدا کند- گر چه با مشکلات معمول همراه است و باید اجرت بپردازد- یا بتواند او را همراه خود ببرد و سایر شرایط وجود داشته باشد، باید به حج برود. اما اگر نگهداری کودک توسط دیگری، مستلزم عُسر و حرج یا بیماری کودک باشد یا همراه بردن کودک با عسر و حرج همراه است، این زن فعلًا مستطیع نیست و اگر قبل از نام نویسی، حج بر او مستقر نشده، وظیفهای ندارد. چنانچه با این حالت به حج برود، چون مستطیع نبوده، حج او کفایت از حَجه الاسلام نمیکند.