آمین بعد از حمد از نگاه شیعه و اهل سنت

نوع مقاله : فقه حج

نویسنده

موضوعات


آمین به چه معنا است؟
آمین؛ واژه ­ا ی است که معمولا در پایان دعا گفته می­ شود و شخص با گفتن آن، از خداوند درخواست استجابت دعا می­ کند؛ یعنی خدایا! دعای مرا اجابت کن.1
ابن عباس از پیامبرخدا(صلی الله علیه و آله) پرسید: «آمین» به چه معناست؟ حضرت فرمودند: آمین، یعنی «اجابت کن دعایم را !»2 کلمة یاد شده در قرآن کریم تنها یک بار و آن هم در سورة مائده و به معنای «قصد»آمده است؛ (وَ لا آمِّینَ الْبَیْتَ ا3لْحَرامَ یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنْ رَبِّهِم).4
پشینه آمین
آغاز انتشار این واژه در جهان، از زبان عبری است؛ به طوری که حتی پیش از سدة چهارم پیش از میلاد در ادعیه و شعائر دینی یهود به کار می­ رفته است. نوشته ­ا ند که در سنت کهنِ یهود، گاه در آغاز نیایش و گاه در پایان آن می­ آمد. این سنت به کلیسای مسیحی راه یافت و واژة «آمین» 119 مرتبه در عهد جدید تکرار شد و سپس از طریق کتاب مقدس، در تمام زبان های عمدة جهان منتشر گردید.5
جایگاه گفتن آمین
علمای اسلام؛ اعم از شیعه و سنی بر این باورند که گفتن آمین، بعد از دعای مؤمن مستحب است. در داستان حضرت موسی و فرعون آمده است: بعد از آنکه موسی(علیه السلام) به نتیجه رسید فرعون قابل هدایت نیست و هرچه معجزه ببیند بر کفر و عناد او افزوده می شود، او را نفرین کرد وبرادرش هارون به دعای موسی آمین گفت: (وَ قالَ مُوسَى‏ رَبَّنا إِنَّکَ آتَیْتَ فِرْعَوْنَ وَ مَلَأَهُ زِینَةً وَ أَمْوالاً فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا رَبَّنا لِیُضِلُّوا عَنْ سَبِیلِکَ رَبَّنَا اطْمِسْ عَلى‏ أَمْوالِهِمْ وَ اشْدُدْ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ فَلا یُؤْمِنُوا حَتَّى یَرَوُا الْعَذابَ الْأَلِیمَ قالَ قَدْ أُجِیبَتْ دَعْوَتُکُما فَاسْتَقِیما وَ لا تَتَّبِعانِّ سَبِیلَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ).6
در این آیه، خداى تعالى به موسى فرمود: (قَدْ أُجِیبَتْ دَعْوَتُکُما)؛ دعاى شما (موسی و هارون) مستجاب شد. مفسران گفته‏اند: کسى که دعا کرد موسى(علیه السلام) بود و هارون به دعاى موسى آمین گفت. معلوم می­ شود خداوند در اینجا هر دو را دعا کننده خوانده و در واقع، معناى آمین نیز همان دعا است و به این معنا است که: «خدایا! این دعا را مستجاب فرما!» (در واقع هارون نیز با گفتن آمین، دعا کرده ­ا ست).7 پس این نظریه مؤید سخن مفسران است که گفته‏اند موسى هر زمان دعا مى‏کرد هارون آمین مى‏گفت، چون آمین هم خود دعا است.
سبزواری در ارشاد الأذهان8 در روایتی از پیامبرخدا(صلی الله علیه و آله) نقل کرده که آن حضرت فرمود: «موسی دعا کرد برادرش هارون و فرشتگان آمین گفتند و خداوند فرمود: دعوت شما را می­ پذیرم و اجابت می­ کنم.»9

نقل شده که رسول الله(صلی الله علیه و آله) در ماه رمضانی، هنگام رفتن بر فراز منبر، چون بر پلة اول قرار گرفت، گفت: آمین! آنگاه که به پله دوم گام نهاد، گفت: آمین! و زمانی که پای بر پله سوم گذاشت، گفت: آمین! اصحاب پرسیدند: علت آمین گفتن چه بود؟ فرمود: جبرئیل بر من نازل شد و گفت: کسی که نام شما نزد او برده شود و صلوات نفرستد خدا او را نیامرزد. من به دنبال سخن جبرئیل، آمین گفتم. بار دیگر گفت: کسی که ماه رمضان بر او بگذرد و کاری نکند که آمرزیده شود، خدا او را نیامرزد. گفتم: آمین. بار سوم گفت: کسی که پدر و مادر یا یکی از آن دو را درک کند و آمرزیده نشود از رحمت خدا دور باشد، گفتم: آمین.01
دیدگاه اهل سنت در مورد آمین بعد از حمد
اهل سنت معتقدند در نماز آمین گفتن بعد از سورة حمد مستحب و از سنت­ های نماز است و می ­گویند رسول الله(صلی الله علیه و آله) نیز در نماز بعد از حمد آمین می­ گفت.11 آنگاه حدیثی را به نقل از پیامبر بر گفتة خود شاهد می ­آورند که فرموده است: «هنگامی جبرئیل بر من نازل شد که سورة حمد قرائت می­ کردم. وقتی از خواندن حمد فراغت یافتم، به من آموخت که بعد از قرائت آن، آمین بگویم و گفت: آمین همانند ختم بر کتاب است.»21 شافعیه و حنابله گفته ­ا ند: «لازم است که امام و مأموم آمین را بلند بگویند.» دلیل آن­ها روایتی است که می­ گوید: «پیامبر(صلی الله علیه و آله) آمین را بلند می­ گفت؛ به طوری که صدای او را مأمومین می ­شنیدند.»31
ابوهریره گفته است: وقتی پیامبر از حمد فراغت می یافت با صدای بلند آمین می­ گفت.41 لیکن مالکیه و حنفیه بر این عقیده ­ا ند که آمین آهسته گفته شود، به این دلیل که فردی می­ گوید: با پیامبرخدا(صلی الله علیه و آله) نماز خواندم بعد از حمد با صدایی آهسته آمین گفت.51
دیدگاه فقهای شیعه
مشهور فقهای شیعه قائل به حرمت گفتن آمین بعد از حمد هستند و بر این عقیده ­ا ند که اگر کسی عمداً و بدون تقیه، در نماز، بعد از حمد آمین بگوید نمازش باطل است؛ خواه بلند بگوید یا آهسته. شیخ طوسی در الخلاف61 و جماعتی دیگر ادعای اجماع بر این حکم کرده ­ا ند.71
در مقابل، بعضی در حرمت آن توقف کرده­81 یا فتـوا به حرمت داده ­ا ند، لیکن معتقدند نماز باطل نمی شود.91
بررسی ادلة اهل سنت بر مشروعیت آمین:
مستند علمای اهل سنت در وجوب و یا استحباب آمین بعد از حمد، روایاتی است که به پیامبر(صلی الله علیه و آله) نسبت داده اند:
1. ابو هریره نقل می­ کند: پیامبرخدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: وقتی امام جماعت در نماز سورة حمد را تمام کرد، مأمومین آمین بگویند؛ زیرا کسی که گفتار او هماهنگ با گفتار ملائکه باشد خداوند گناه گذشته و آینده او را می ­آمرزد.02
2. در نقل دیگری از ابو هریره آمده است: پیامبر(صلی الله علیه و آله) در نماز به دنبال حمد آمین می­ گفت و صدای خود را به این کلمه بلند می­ کرد.12
3. از امیر مؤمنان، علی(علیه السلام) نقل کرده ­ا ند که گفت: رسول الله(صلی الله علیه و آله) بعد از سورة حمد آمین می­ گفت.22
4. ابو عبدالله، عموی ابو هریره نیز نقل کرده که وقتـی سورة حمد تمام می­ شد، رسول الله(صلی الله علیه و آله) آمین می­ گفت که صدای او را صف اول نماز می­ شنیدند و صدای او در مسجد بلند می ­شد.32
5 . همچنین ابن ماجه آوره است: آن حضرت فرمودند: یهود بر هیچ امری از شما حسد نورزید؛ همانند حسادتی که به سبب گفتن آمین از شما دارند. بنابراین زیاد آمین بگویید!42
6 . در نقل دیگری است که گفت: از جمله چیزهایی که یهودیان نسبت به مسلمانان حسد ورزیده ا ند، آمین گفتن است.52
مستند شیعه بر عدم مشروعیت آمین در نماز:
1. به نظر فقهای شیعه و سنی، عبادات توقیفی است؛ به این معنا که انسان حق ندارد از پیش خود کلمه ­ا ی برآن بیفزاید یا از آن کم کند. باید هر عملی را آن­گونه انجام داد که شارع مقدس دستور داده است. کوچکترین تغییر در نماز و هر عبادت دیگر بدعت به حساب می ­آید و موجب بطلان آن می­ شود.62 علاوه بر این، حدیثی از پیامبر(صلی الله علیه و آله) نقل کرده ­ا ند که فرمود: «صلوا کما رایتمونی اصلی»؛ «نماز را آنگونه بخوانید که می بینید من می­ خوانم.72
پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: شایسته نیست که سخن انسان ها به نماز افزوده شود.82
در کتب معتبر اهل سنت؛ از جمله صحاح آنها، چگونگی نماز پیامبرخدا آمده و در هیچ­یک از آنها نگفته ­ا ند که آن حضرت در پایان سورة حمد آمین می­ گفته است، حتی از لحظة تکبیر آغاز نماز تا هنگام سلام.92
ابن قدامه، حدیثی در چگونگی نماز پیامبر(صلی الله علیه و آله) ، از ابا حمید ساعدی نقل می­ کند که وی در حضور ده نفر از صحابة حضرت رسول، کیفیت نماز پیامبر را بیان نمود در حالی که در آن «آمین» نبود و همة آن ده صحابه تصدیق کردند که پیامبر اینگونه نماز می­ خواند. آنگاه می­ ا فزاید: این حدیث حسن و صحیح است و مالک در موطأ و ابو داود و ترمذی و بخاری در صحیح خود آن را ذکر کرده ­ا ند.03
2. دلیل دیگر بر عدم مشروعیت آمین و بطلان نماز با گفتن آن، ضعیف بودن روایاتی است که اهل سنت به آن استناد کرده­ ا ند. راویِ برخی از این احادیث، ابو هریره است. وی با آن­که روایات زیادی از پیامبر(صلی الله علیه و آله) نقل کرده، لیکن عده ­ا ی از علمای اهل سنت نیز تصریح کرده ­ا ند که احادیث او ضعیف است.13
بعضی از آنها از قول عایشه نقل کرده ­ا ند که وی بارها گفت: ابوهریره شخصی است دورغگو و احادیث زیادی را به رسول الله نسبت داده است.23
از علی(علیه السلام) نیز نقل شده که دروغگوترین مردم بر رسول الله(صلی الله علیه و آله) ابوهریره است33 و نیز علمای مذهب حنفی تصریح کرده ­ا ند که همة روایات ابو هریره ضعیف است و هر فتوایی که به استناد روایات وی صادر شود باطل است.43 ابوهریره از سوی خلیفه دوم والی بحرین شد، وقتی به گوش عمر رسید که او مال زیادی از بیت المال برای خود بر داشته، گفت: ای دشمن خدا، چرا مال خدا را به سرقت بردی؟! تو آنگاه که به بحرین رفتی، پابرهنه بودی اما اکنون شنیده ­ا م که دارای اسبان زیادی بوده و آنها را به مبلغ هزار و ششصد دینار فروخته ­ا ی! پس با تازیانه به گونه ­ا ی به پشت او زد که خون جاری شد و از منصب و مقام عزلش کرد.53
ابن ابی الحدید می ­نویسد: روایات ابوهریره نزد اساتید ما قابل قبول نیست و عمربن خطاب ابوهریره را به دلیل روایات دروغش که بسیار از پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) نقل کرده و به آن حضرت نسبت داده است، کتک زد.63 اما برخی از روایات، که راوی آن­ها ابو هریره نیست، دلیل بر مشروعیت گفتن آمین در نماز نمی ­باشد؛ مانند روایت پنجم و ششم. از این دو روایت استفاده نمی ­شود که گفتن آمین در نماز مشروعیت دارد و تنها مشروعیت اصلِ آمین استفاده می­ شود و ممکن است مراد آمین گفتن بعد از دعا باشد. علاوه بر اینکه سند روایت پنجم به تصریح علمای اهل سنت ضعیف است.
اما آن دسته از روایات که بیانگر مشروعیت آمین در نماز است، به نظر برخی از علمای اهل سنت اسناد آنها ضعیف است؛ از جمله بشار عواد معروف و محمد محمود حسن نصار از محققان و مستخرجین اسناد روایات سنن ابن ماجه تصریح به ضعیف بودن اسناد روایت سوم و چهارم کرده ­ا ند. و سند روایت سوم به خاطر وجود حمید بن عبد الرحمان در میان روات، ضعیف است و سند روایت چهارم، به خاطر وجود عبدالجبار بن وائل ضعیف شمرده شده، چون او از پدرش نقل کرده، در حالی که پدر را ندیده و شش ماه بعد از فوت پدر به دنیا آمده است.73
دلیل دیگرِ شیعه، روایاتی است که از معصومین: رسیده و از گفتن آمین بعد از حمد نهی کرده ا ند. بدیهی است آنها به سنت و سیرة جدشان رسول الله(صلی الله علیه و آله) کاملاً آگاه بوده ­اند.
اگر گفتن آمین در نماز مشروع بود و پیامبرخدا(صلی الله علیه و آله) به آن دستور داده بود، هرگز از آن نهی نمی ­کرد. امام صادق(صلی الله علیه و آله) فرموده ­ا ند: وقتی از قرائت حمد در نماز فراغت یافتی، بگو: «الحمد لله ربّ العالمین» و کلمه «آمین» بر زبان نیاور.83 و همچنین در روایتی آمده است: هنگامی که یکی از یاران امام صادق(علیه السلام) در مورد گفتن آمین بعد از حمدِ امام جماعت، از ایشان پرسید، حضرت فرمودند: این برنامة یهود و نصاری است.93 پیامبرخدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: همیشه امت من در خیر و سعادت­ ا ند و بر شریعت دین می ­باشند تا زمانی که از قبله منحرف نشوند و برای آنها ضجه به آمین بلند نباشد.04 فقهای شیعه به استناد این ادله، فتوی به حرمت گفتن آمین بعد از حمد در نماز داده ­ا ند.14
منابع
ـ ابن ابی الحدید، عبد الحمید بن هبة الله المدائنی، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل
ابراهیم، مؤسسة مطبوعاتی اسماعیلیان و دار احیاء التراث العربی، بیروت.
ـ ابـن ابی جمـهور، الأحسایی، محمد بن علی، عوالی اللئـالی، تحقیق آقا مجتـبی عـراقی،
مطبعة سید الشهدا، 1403ق.
ـ ابن زهره، حمزة بن علی، غنیة النزوع، تحقیق ابراهیم بهادری، موسسة امام صادق، قم؛
ـ ابن قدامه، عبدالله بن احمد، مغنی و الشرح الکبیر، دار الکتاب العربی.
ـ ابـن ماجه، محمد بن یزید قزوینی، سنن، تحقیق دکتر بشار عواد معروف، دار الجیـل،
بیروت، اول، 1418ق.
ـ ابن ماجه، محمد بن یـزید قزوینی، سنن، تحقیـق محمود محمد حسن نصّار، دارالکتب
العلمیه.
ـ ابن منظور، محمد بن مکرم الأفریقی المصری، لسان العرب، دار صادر، بیروت.
ـ ابی داود سلیمان بن اشعث، سجستانی، سنن، دار ابن حزم، اول، 1418ق.
ـ اردبیلی، احمد، مجمع الفائده والبرهان فی شرح ارشاد الاذهان، جامعه مدرسین، قم.
ـ بخاری، محمد بن اسماعیل، سعید، دار الفکر، بیروت، لبنان، 1419ق.
ـ بیضاوی، عبدالله بن عمر محمد الشیرازی الشافعی، تفسیر، دار احیاه التراث العربی.
ـ بیهقی، احمد بن حسین، السنن الکبری، دار الفکر، بیروت، لبنان.
ـ ترمذی، محمد بن عیسی بن سوره، سنن، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
ـ جزیری، عبد الرحمن، الفـقه علی المـذاهب الاربعه. حاکم نیشابوری، محمد بن عبـدالله،
المستدرک علی الصحیحین، دار الکتب العلمیه، بیروت، لبنان.
ـ حر عاملی، محمد بن حسن، وسایل الشیعه، تحقیق مؤسسة آل البیت: ، دوم، 1424ق.
ـ دار القطنی، حافظ علی بن عمر، سنن، دار الکتب العلمیه، بیروت، لبنان.
ـ دارمی، عبدالله بن بهرام، سنن، دار الفکر، بیروت، 1414ق.
ـ سید مرتضی الانتصار، نشر مؤسسة اسلامی وابسته به جامعة مدرسین.
ـ سیوطی، عبدالرحمان، تفسیر الدر المنثور، مکتبة آیت الله مرعشی نجفی، قم.
ـ شوکانی، محمد بن علی، نیل الاوطار، دار الکتب العلمیه، بیروت، لبنان.
ـ شیخ طوسی، محمد بن حسن، خلاف ، موسسة اسلامی وابسته به جامعة مدرسین، قم، 1407ق.
ـ شیـخ طوسی، محمد بـن حسن، تهـذیب الأحکام، تحقیق محمدجواد فقیـه، دارالأضواء،
بیروت، دوم، 1413ق.
ـ شیخ مفید، محمد بن نعمان بغدادی، مقنعه، مؤسسة اسلامی وابسته به جامعة مدرسین.
ـ طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، موسسة اعلمی للمطبوعات، بیروت، لبنان.
ـ طبـری، محمد بن جریر، جامع البـیان عن تأویل آی القرآن، دار ابن حزم، دار الاعلام،
بیروت، لبنان، اول، 1423ق.
ـ فاضل هنـدی، محمد بن حسن اصفهـانی، کشف اللسام، تحقیق موسسة نشر اسلامی،
اول، 1416ق.
ـ قاضی، نعمان بن محمد، دعائم الاسلام، تحقیق آصف بن علی اصغر، دار المعارف، قاهره.
ـ کاشف الغطاء، شیخ جعفر، کشف الغطاء، تحقیق مکتب الاعلام الاسلامی، دفتر تبلیغات
اسلامی، قم.
ـ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، دار الکتب الاسلامیه، تهران.
ـ ماوردی، علی بن محمد بن حبیب، الحاوی الکبیر، دار الفکر، بیروت، 1414ق.
ـ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، موسسة الوفاء، بیروت، لبنان.
ـ موسوی بجنوردی، کاظم، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، مرکز دایـرة المعارف بزرگ
اسلامی، تهران، دوم، 1374ش.
ـ موسوی عاملی، محمد بن علی، مدارک الاحکام، تحقیق موسسة آل البیت: .
ـ نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، تحقیق موسسة آل البیت، بیروت.
ـ وهبه الزحیلی، مصطفی، الفقه الاسلامی و أدلته، دارالفکر، دمشق، سوم، 1409ق.

پی نوشت ها :
1 . ابن منظور، ج1، ص115 ؛ طبرسی، ج 5 ، ص221
2 . سیوطی، ج1، ص17
3 .
4 . مائده : 2
5 . موسوی بجنوردی، ج2، ص221 ، موسوی بجنوردی، کاظم، دائرة المعارف بزرگ اسلامی،
ج2، ص221 ، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، تهران، دوم، 1374ش.
6 . یونس : آیات 88 و89
7 . ارشاد الاذهان الی تفسیر القران 224 سبزواری نجفی محمد حبیب الله ؛ طبرسی، ج 5 ، ص221؛
طبری، ج-7، ص198
8 . سبزواری نجفی محمد حبیب الله، ارشاد الاذهان الی تفسیر القران، ص224
9 . کلینی، ج2، ص510
10 . حر عاملی، وسائل الشیعه، ج7، ص206؛ نوری، مستدرک، ج7، ص426
11 . ماوردی، ج3، ص142؛ النووی، ج3، ص318 ؛ جزیری، ج1، ص250
12 . سیوطی، ج1، ص16 ؛ بیضاوی، ج1، ص41
13 . وهبه الزحیلی، ج1، ص693
14 . بیهقی، ج2، ص362
15 . همان، ص360
16 . شیخ طوسی، الخلاف ج1، ص322
17 . سید مرتضی، ص 145؛ ابن زهره ، ج1، ص81
18 . اردبیلی، ج2، ص235
19 . موسوی عاملی، ج3، ص347
20 . بخاری، ج1، ص213 ؛ ابی داود، ج1، ص403 ؛ ابن ابی جمهور، ج3، ص87
21 . ابن ماجه، سنن، ج2، ص136
22 . همان.
23 . همان، ص138
24 . همان، ص135 ؛ سیوطی، ج1، ص17
25 . سیوطی، ج1، ص17
26 .کاشف الغطا، ج1، ص269 ؛ فاضل هندی، ج 4، ص318 ؛ ابن قدامه، ج1، ص 506
27 . ابن ابـی جمهـور، ج 3، ص 85 ؛ بخـاری، ج7، ص77 ؛ دار قطـنی، ج1، ص 273 ؛ مجـلسی،
ج82 ، ص279
28 . همان، ج1، ص196 ؛ بیهقی، ج2، ص249
29 . بیهقی، ج2، ص385 ؛ شوکانی، ج2، صص200 ـ 192 ؛ ترمذی، ج2، ص105
30 . ابن قدامه، ج1، ص502 ؛ ترمذی، ج 2، صص106و 107؛ بیهقی، ج2، ص 385 ؛ دارمی، ج1،
ص224؛ ابی­داود، ج1، ص329
31 . ابن ماجه، ج1، ص462
32 . حاکم نیشابوری، ج3، ص582
33 . ابن ابی الحدید، ج4، ص68
34 . همان، ج1، ص360
35 . همان، ج3، ص104
36 . همان، ج4، صص67 و 68
37 . ابن ماجه، ج2، صص 138ـ 136 و ج1، صص462 و 463
38 . کلینی، ج3، ص313 ؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج2، ص71 ؛ حر عاملی، ج6، ص67
39 . شیـخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج2، ص71 ؛ ابن ابی جمهور، ج3، ص87 ؛ حر عاملی، ج6
، ص67
40 . قاضی نعمان، ج1، ص160
41 . شیخ مفید، ص 104 ؛ شیخ طوسی، الخلاف، ج1، ص106