محدودة حرم از نگاه فریقین(2)

نوع مقاله : فقه حج

نویسنده

دانش آموخته حوزه علمیه

چکیده

در بخش نخست که در شمارة 94 گذشت، پیرامون «مقدار مساحت حرم از نگاه روایات و فقهای امامیه»، «تبیین حدود حرم از منظر فقهای عامه
و روایات این باب»، «پژوهش در مورد ورودی‌های مکه و مقدار فاصلة میان اعلام حرم تا مکه»، «شناسایی اعلام و انصاب واقع شده در کوه‌ها، تپه‌ها و گردنه‌های اطراف مکه» و... به تفصیل بحث شد.

اکنون در اینجا، به بخش دوم می پردازیم که در مورد «اعلام و نشانه ها» است ـ  غیر از ورودیها ـ  که بر فراز کوه ها، گردنه ها و بلندی‌ها و غیر آن واقع است. در این قسمت، به یاری خداوند، نشانه‌های چهار حدّ شرقی، شمالی، غربی و جنوبی را متذکر خواهیم شد:

کلیدواژه‌ها

موضوعات


نشانه‌های حدّ شرقی

آغاز این حد، از ناحیة جنوب، از کوه «قرن الاعفر» است و به «ریع النقواء» ختم می‌شود. مجموع نشانه‌های این حد، یکصد و ده عدد می‌باشد که بیشتر آنها با آهک بنا شده است.

کوه قرن الأعفر؛  چندان بلند نیست و در اول سمت جنوبی کوه «عارض الحصن» از ناحیة شرقی قرار دارد. نام دیگر آن «صنّاع» است. سه نشانه و علامت در این کوه وجود دارد که دو عدد آنها در کنار هم­اند و در جهت جنوب شرقی کوه قرار دارند و سنگ چین­هایی است که منهدم شده است و علامت سوم در جهت شمال غربی کوه واقع است.(بن دهیش، ‌۱۴۱۸ق.، صص۱۳۵ـ۱۳۳)

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

* دانش آموخته سطح چهار حوزه علمیه قم.

کوه عارض الحصن؛ بلند و عریض است و پنج کیلومتر طول دارد. نشانه‌های نصب شده در این کوه، سیزده تا است. فاصلة هر یک از این نشانه­ها از یکدیگر، بین پنجاه متر تا یک کیلومتر می‌باشد. (بن دهیش، ۱۴۱۸ق.، صص۱۳۸ ـ ۱۳۵)

کوه نمره؛  نام دیگرش «ذات السلیم» است. تنها یک نشانه در این کوه قرار دارد،
(بن دهیش، ۱۴۱۸ق.، ص۱۴۱ ـ ۱۴۰)

راه قدیمی طائف (راه عرفه)؛ این راه یکی از شش ورودی مکه است. ازرقی در مورد این طریق می­نویسد: «و در راه طائف، در راه عرفات و یازده میلی مکه است». (ترجمة دامغانی، ۱۳۶۸ش.، ج۲، ص۴۰۴)

«فاسی» (۱۹۹۹م. ج۱، صص۱۱۸ـ ۱۱۷) در این حدّ از حرم، از دو عَلَم یاد کرده که به­وسیلة «یوسف بن عمر» ملک مظفر والی یمن تجدید بنا شده است. «بن دهیش» (۱۴۱۸ق.، ص۱۴۲) نوشته است: «دو علم و نشانة دیگر در کنار دو نشانة قدیمی در سالهای اخیر اقامه شده است.»

کوه خطم؛ بر روی این کوه سه نشانه وجود دارد که فاصلة هر کدام با یکدیگر دو تا سه متر می‌باشد.

کوه صفیرا؛ دراین کوه پنج نشانه وجود داردکه فاصلة بین آنها، پنج تا بیست متر می‌باشد.

کوه ستّار؛ (ستار قریش)؛ چهار نشانه بر روی آن نصب شده که فاصلة بین این نشانه­ها بین هفت تا دویست متر می‌باشد.

کوه سُتَیر؛ دارای هشت نشانه است که این نشانه­ها در بعضی موارد کنار هم و در برخی از آنها پانصد متر فاصله دارد.

کوه اسلع؛  که تنها سه نشانه در آن دیده می­شود؛ دو مورد اول در کنار یکدیگر
و سومی با فاصلة بیست متر قرار دارد.

کوه طارقی؛ بلندترین کوه منطقه بوده و ارتفاع آن از سطح دریا نهصد و نود و هفت  متر می‌باشد. نشانه‌های بر این کوه، بیست ویک عدد است که بعضی در کنار هم و بعضی تا فاصلة پانصد متر می‌باشد.

گردنة خلّ و کوه مقطع؛ راه طائف از این کوه و گردنه می‌گذرد و برای تعریض جاده کنده شده و چند مسیر ماشین رو درست شده است. دو  نشانه بر روی این گردنه
و کوه بیشتر نیست که با فاصلة بیست متر از یکدیگر قرار دارند.

گفتنی است دو علَم بزرگ که با سیمان و سنگ ساخته شده، در زمان ملک سعودبن عبد العزیز در سال ۱۳۷۷ق. به مقدار پانصد متر از گردنة خلّ که حد حرم می‌باشد، فاصله دارد؛ یعنی این مقدار فاصله که منطقة حل می‌باشد داخل در حرم شده است، در حالیکه اجماع علما بر این است که گردنة خل که یکی از حدود حرم است، از راه عراق پانصد متر با این دو نشانه فاصله دارد.
بنابراین، لازم است این دو نشانه به عقب برده شده و کنار گردنة خل قرار گیرند. (بن دهیش، ۱۴۱۸ق.، ص۱۵۵).

کوه ستار (ستار لحیان)؛ و آن را «ستار لحیان» نام نهاده­اند، بدین­خاطر که با کوه ستار قریش مشتبه نشود. طول این کوه دو هزار و صد متر بوده و مرتفع می‌باشد؛ به­ گونه­ ای که همانند دیواری، بین زمین حل و حرم واقع است. به این کوه ستار می‌گویند، چون سا‌تر بین حلّ و حرم است. (ازرقی، ترجمه دامغانی، ۱۳۶۸ش.، ص۵۲۷) نشانه‌های روی این کوه هفت عدد است. در واقع دو مورد از آن‌ها بر روی کوه ستار است و بقیه بر روی دو کوه کوچک قرار دارند که به فاصلة پانصد متر و هزار متر با کوه ستار فاصله دارند.

گردنة مستوفره؛ تنها دو نشانه، به فاصلة صدوپنجاه متر از یکدیگر در این گردنه قرار دارد.

کوه نقواء؛ نشانه‌هایی که بر روی این کوه قرار دارد، به سی و شش می­رسد که با فاصلة بین ده تا دویست متر از یکدیگر قرار دارند. (بن دهیش، ۱۴۱۸ق.، ص۱۶۰)

این کوه آخرین کوه از منطقة شرقی است که نشانه‌های این حد، یکصد و ده نشانه است که بسیاری از آنها با گچ و آهنک بنا شده­اند. مطالب نوشته شده در مورد این حد از حرم، با کمی اضافات و تلخیص، از کتاب «الحرم المکی الشریف» نقل شده است.
(بن دهیش، ۱۴۱۸ق.، صص۱۶۳ـ ۱۳۳)

نشانه­ها و اعلام حد شمالی:

آغاز این حد از حرم، از ناحیة غرب گردنة «نقوا» شروع و به آخر کوه «ناصریه» ختم می‌شود. نشانه‌های این حد، پانصد و نود و چهار عدد می‌باشد. بیشترین نشانه‌های حد حرم مربوط به این حدّ و مرز می‌باشد.

«فاسی» (ج۱، ص۱۰۶) معتقد است که این حد از حرم در زمان او شناخته شده نیست. لکن «بن دهیش» (ص۱۶۶) اظهار می‌دارد معروف بودن این موضع از حد حرم را و به این جهت خدا را سپاس می‌گوید.

کوه امّ سلم؛ سَلَم نام گیاه معروفی است. در این کوه شانزده نشانه از نشانه‌های حرم وجود دارد که فاصلة بین آنها از یکدیگر بین بیست تا صد و پنجاه متر می‌باشد.

کوه بُغبُغه؛ که بیست و پنج نشانه بر روی خود دارد. فاصلة میان آنها بین ده تا صد متر می‌باشد.

کوه یاج (یا جج)؛ نشانه‌های حرم در پشت این کوه قرار دارد که آن را به دو قسمت تقسیم کرده؛ بخشی در حلّ و بخشی در حرم قرار دارد. نشانه‌های این کوه بیست عدد است که فاصلة میان آنها، بین ده تا صد متر می‌باشد.

بلندی یاج؛ علامت­ها و نشانه‌های این بلندی یازده عدد ذکر شده که فاصلة بین آنها از دو تا صد  متر است. (بن دهیش، ۱۴۱۸ق.، ص۱۷۷)

کوه فخّ؛ کوه فخّ دارای بیست نشانه است که فاصلة آنها از یکدیگر، ده تا دویست متر می‌باشد.

کوه حجلی؛ که «حجلی» جمع حجل است؛ به نام یک پرنده که همان کبک ‌باشد
و به خاطر وفور و کثرت کبک در این کوه، آن را «حجلی» نامیده­اند.

نشانه‌های حجلی بیست و سه عدد می‌باشد که با همدیگر از پنج تا صد  متر فاصله دارند.

کوه ابوحیه؛ نشانه‌هایی که در این کوه واقع شده، سی و سه عدد می‌باشد. فاصلة آنها از یکدیگر بین دو تا پنجاه متر می‌باشد.

کوه وقیر (ابویسر)؛ نشانه‌های این کوه چهل و هفت تا است. فاصلة میان آنها از پنج  تا صد  متر می‌باشد.

کوه صایف؛  بر روی آن چهارده نشانه واقع است که فاصلة آنها از دو متر تا پنجاه  متر می‌باشد.

کوه نعمان (کوه عمره)؛ که نام جدیدش عمره می‌باشد. نشانه‌های روی این کوه شانزده عدد می‌باشد که فاصلة آنها از یکدیگر، از ده تا سیصد متر می‌باشد. این کوه دست راست کسی است که از مکه به سوی تنعیم می‌رود.

تنعیم؛ از مشهورترین مناطق است و شهرتش از آن رو است که به مسجد الحرام نزدیک است و در آن، امکانات رفاهی فراوان وجود داشته و حاجیان زیادی در آن احرام می‌بندند. در تنعیم دو علامت وجود دارد که ملک فهد در سال ۱۴۰۴ق. اقدام به تعمیر آن کرد. در این منطقه (تنعیم)، نشانة سومی با آهک سفید بنا شده و شکل استوانه­ای دارد. چهارمین نشانة حد حرم در منطقة تنعیم، در مقابل نشانة سوم نصب گردیده است.

کوه نعیم؛ نشانه‌های واقع شده در این کوه، پانزده  عدد می‌باشد. فاصلة آنها از یکدیگر بین ده  تا چهارصد متر است.

کوه واتد (جفر)؛ تعداد نشانه‌ها بر روی این کوه، بیست و نه عدد است و فاصلة آنها از یکدیگر از ده تا دویست  متر می‌باشد.

کوه رحا؛ تعداد چهل و هفت نشانه دارد که فاصلة آنها از یکدیگر، از هفت تا پنجاه  متر می‌باشد.

کوه رضیع؛ کوهی است مرتفع و چهل و هشت نشانه بر روی آن است که فاصلة میان آنها، از هفت تا یکصد و پنجاه متر می‌باشد.

کوه ام قزار؛ تعداد هفتاد ویک نشانه بر این کوه واقع شده که فاصلة آنها از یکدیگر از هفت تا صد متر می‌باشد.

کوه ام شُبرُم؛ پنجاه ویک  نشانه بر روی خود دارد که فاصلة آنها از یکدیگر، از پنج  تا دویست متر است.

کوه مُرَیر (ام مرخ)؛ نشانه‌های این کوه چهل عدد می‌باشد و فاصلة میان آنها، از ده تا دویست  متر است.

کوه ابو بَقر (وادی جوف)؛ چهل و دو  نشانه دارد که فاصلة آنها از یکدیگر، از بیست تا صد متر می‌باشد.

کوه ناصریه؛ این کوه بیست و دو  نشانه را بر روی خود جای داده که فاصلة میان آنها از پنجاه  تا دویست متر می‌باشد. (بن دهیش، ۱۴۱۸ق.، ص۲۵۶)

از میان حدود، این حد از حرم، از نظر زیادی علائم و ساخته شدن آنها از سنگهای تراشیده و آهک، از توجه بیشتر بازسازان برخوردار بوده است.

مجموع علایم این مرز، پانصد و نود و چهار علامت است که به جز چند مورد، بقیه از آهک ساخته شده­اند.

تذکر: آقای بن دهیش تعداد نشانه‌های این مرز از حرم را پانصد و هفتاد و چهار عدد ذکر کرده (ص۲۶۰)، لیکن در فهرست کتابش (ص۵۲۹) آن‌ها را پانصد و هشتاد و سه عدد می‌شمارد ولی در واقع تعداد نشانه‌ها ـ بنابر آنچه ایشان در متن کتاب نقل می‌کند ـ پانصد و نود و چهار عدد می‌باشد.

مطالب نوشته شده در مورد این حد از حرم، برگرفته و خلاصه­ای است از تحقیقات می‌دانی مکتوب در کتاب الحرم المکی الشریف، (بن دهیش، ۱۴۱۸ق.، صص۲۶۰ـ ۱۶۵)

نشانه‌های مرز غربی:

مرز غربی از سمت شمال غرب، با علایم منطقة «اعشاش» آغاز گردیده و به کوه «الدومة السوداء» منتهی می‌شود. مجموع نشانه‌های این حد، به نود می­رسد.

این مرز شامل پنج مبحث می‌باشد:

اعشاش؛ که زمینی است مسطح و راه قدیم جدّه از آن می‌گذرد و به نام گیاهی نامگذاری شده است. این مرز یکی از حدود حرم است از راه جدّه.

ازرقی در این باره می‌نویسد: «همانا حدود از طریق جدّه «منقطع الاعشاش» است که ده میل می‌باشد»، (ج۲، ص۴۰۴).
این طریق و راه در زمان فاکهی و ازرقی، از حدود حرم به شمار می‌آمده و آن‌ها بدان اشاره کرده‌اند لیکن فاسی در شفاء الغرام می‌نویسد: «برای حرم علامات و نشانه‌های مشخصی وجود دارد، در همة اطراف مکه، مگر حدّه از جهت جدّه و جهت جِعرانه. پس در این دو طریق نشانه‌هایی وجود ندارد.» (ج۱، ص۱۰۶). چنانکه در جای دیگر می‌نویسد: «حدیبیه و اعشاش در حال حاضر شناخته شده نیستند.» (ج۱، ص۱۱۴).
بن دهیش (ص۲۶۴) معتقد است که این طریق و راه، همچنان وجود دارد و معلوم است و حدود آن هم مشخص می‌باشد.
چنانچه «ابن رسته» در کتاب «اعلاق النفیسه» می‌نویسد: «و از راه جده، واقع در منقطع الاعشاش می‌ل.» (ص۶۷)
در این مرز، در راه جادة قدیم، دو نشانه وجود دارد که در طرف راست و چپ جاده است و ملک عبدالعزیز این دو نشانه را تجدید بنا کرد و ملک خالد دو علم و نشانة دیگر در کنار دو نشانة قبلی بنا کرد.
در زمان ملک سعودبن عبدالعزیز (سال ۱۳۷۶) دو نشانة دیگر بنا شد. بنابراین شش نشانه در این ورودی وجود دارد.
و اما نشانه­هایی که در این منطقه وجود دارد، به پنج می‌­رسد. فاصلة میان آن‌ها از چهارصد متر تا هزار و هشتصد متر می‌باشد.
کوه اظلم؛ مشهور‌ترین، طولانی‌ترین، بلند‌ترین و بزرگ‌ترین کوهِ موجود در این منطقه است. این کوه به دو تقسیم می‌شود. اظلم شمالی و اظلم جنوبی. در قدیم به آن «حنک الغراب» گفته می‌گفتند. نشانه‌های واقع شده بر این کوه، بیست عدد است که البته بعضی از اعلام، بر روی بعضی از کوه­های کوچک که در کنار این کوه قرار گرفته­اند، نصب گردیده است. فاصلة میان این نشانه‌ها از یکدیگر، از پانزده تا هفتصد متر می‌باشد.
کوه‌های نُغَیرات یا حشفان؛ این کوه ‌ها آتشفشانی است که آثار به جای مانده از طغیان آن بر پاره‌ای از صخره‌ها کاملاً پیدا است.
نشانه‌های قرار گرفته بر روی این کوه‌ها به بیست و هفت می‌ رسد که البته چهار عدد از آن‌ها در نُغَیر یا حشف اول است و بقیه بر حشف و یا نغیر دوم قرار دارد. چهار نشانة اول متصل به هم و در کنار یکدیگر می‌باشند و نشانه‌های حشف دوم بعضی در کنار هم و بعضی به فاصلة سیصد و پنجاه متر از هم قرار دارند.
سرزمین رصیفه؛ سرزمینی خالی از کوه است. از آثار تاریخی آن، چشمه آبی است که در زمان­های گذشته جاری بوده و به آن «العوینه» می‌گفتند که متعلق به یکی از اشراف مکه به نام عوینه بوده لیکن الآن آن چشمه خشک شده و آبی ندارد.
نشانه‌های این سرزمین، هفده عدد است که بعضی از این نشانه­‌ها در کنار و مجاور یکدیگر و بعضی تا هزار و نهصد متر فاصله دارند.
کوه «دومة السوداء»؛ این کوه به همین اسم مشهور بوده و در نقشه‌های مکة مکرمه هم به همین اسم معروف است.
نشانه‌های این کوه بیست و نه عدد است، بعضی از این نشانه­‌ها در کنار هم و بعضی تا فاصلة سیصد متر می‌باشد.
مجموع نشانه‌های حد غربی نود و هشت عدد است که بعضی با آهک ساخته شده
و بعضی دیگر سنگ چین­ اند.
مطالب این حد از حرم نیز از کتاب «الحرم المکی الشریف و الاعلام المحیطة به» نوشتة دکتر بن دهیش نقل شده است؛ چنانکه حدود مرزهای دیگر از این کتاب نقل شده، البته باکمی تغییر و اضافه و کاستن از عبارات.

نشانه‌های مرز جنوبی:
مرز جنوبی، از کوه نعلیة غربی، از سمت جنوب غربی آغاز و به­کوه صیفه منتهی می‌شود. این حد، صد و شصت و هشت نشانه دارد که در چهارده مبحث مورد بررسی قرار می‌گیرد.
کوه نُعَیله؛ نشانه‌های موجود بر روی این کوه به سیزده عدد می‌­رسد. این نشانه­‌ها برخی در کنار هم و برخی تا فاصلة پانصد متر از هم قرار دارند.
کوه دومة الحمراء؛ بزرگ­‌ترین کوه منطقه است و دارای دو مسیر می‌باشد؛ مسیر نخست دارای ده نشانه است که فاصلة میان آن‌ها از ده تا پانصد متر می‌باشد. مسیر دوم: دارای نوزده نشانه است که بین آن‌ها از دو تا یک کیلومتر فاصله می‌باشد.
کوه بُشیم (البشیمات)؛ که نشانه‌های آن، چهار عدد است و فاصلة میان آن‌ها از سیصد تا هزار و پانصد متر می‌باشد.
کوه خُشِن الاوسط وریع السید؛ که از یازده نشانه، چهارتای آن روی ریع السید
و هفت­تای باقی بر روی کوه خشن الأوسط است. بنابراین، روی هم به یازده نشانه می‌رسد. فاصلة میان آن‌ها از دو تا دویست متر می‌باشد.
کوه ابوالصواعق؛ نشانه‌های روی آن دوازده عدد است که البته فقط یکی از نشانه­‌ها بر روی این کوه قرار گرفته و بقیه در امتداد آن است که سلسله کوههایی است غیر مرتفع. فاصلة میان نشانه­‌ها از ده متر تا سیصد متر می‌باشد.
کوه لَبَن (لبین)؛ نشانه‌های در این کوه بیست و سه عدد است که فاصله بین این نشانه­‌ها، از ده تا پانصد متر می‌باشد.
البیبان (ثنیة لبن)؛ به سه گردنة پشت سر هم­که از یکدیگر فاصلة زیادی نداشته باشند، «البیبان» می‌گویند. این گردنه­‌ها در طرف شرقی کوهی است بزرگ و مشهور به­نام کوه ملکان یا القشع.
ازرقی در مبحث ذکر حدود حرم شریف می‌نویسد: «از طریق یمن، سمت «اضاءة لبن» در گردنة لبن، هفت میل است.» (ج۲، ص۴۰۴)
چنانچه فاکهی (ج۵، ص۸۹) هم همین مقدار مسافت را در این ورودی قائل است.
دو نشانه در این «البیبان» وجود دارد که هر دو در «گردنة لبن» می‌باشند.
کوه نعلیه (الشرقی)؛ که نشانه‌هایش به هیجده عدد می‌رسد که فاصلة بین آن‌ها از یکدیگر از دو متر تا صد متر می‌باشد.

کوه غراب؛ پنج نشانه دارد که فاصلة میان آن‌ها از ده تا پنجاه متر است.
کوه معبّر (الخاصرة)؛ نشانه‌های واقع شده در این کوه هشت عدد است که فاصلة میان آن‌ها از پنج تا پانصد متر می‌باشد.
ریع مهجره (گردنة ابن کرز)، (ریع مبعّر)؛ بین دو کوه را ریع (ابن منظور، ۱۴۸ق.، ج۵، ص۳۹۲) گویند. که در واقع‌‌‌ همان گردنه است. نشانه‌های موجود در این ریع چهار عدد است که سه عدد از آن‌ها وسط ریع در کنار هم و چهارمی با فاصلة چهل متر قرار دارد.
کوه مظالِف؛ تعداد نشانه‌های قرار گرفته بر روی این کوه، هشت عدد است که بعضی در کنار هم و بعضی با فاصلة بین صد تا دویست متر می‌باشد.
کوه صویفه (کوه ابو عشاش)؛ نشانه‌های روی این کوه به هفت می‌رسد که بعضی متصل به هم و بعضی با فاصلة بین پنجاه تا دویست متر است.
کوه صیفه (کوه احمر)؛ نشانه‌های قرار گرفته بر روی این کوه، بیست و چهارتا است. گفتنی است که یازده عدد از این نشانه­‌ها بر روی سلسله کوه­هایی است که صد و پنجاه متر با کوه صیفه فاصله دارند، لیکن چون اهل منطقه این سلسله کوه­‌ها را ملحق به کوه صیفه کرده­اند این یازده نشانه را هم ملحق به کوه صیفه کردیم. فاصلة بین این نشانه­‌ها از یکدیگر از پنج متر تا پانصد متر می‌باشد.
نشانه‌های این حدّ، به یکصد و شصت و هشت می‌­رسد که آقای «بن دهیش» به اشتباه، در کتاب «الحرم المکی الشریف» در دو مورد یکصد و پنجاه و دو عدد ذکر کرده است. (ص۳۵۰ ـ ۹۲)
مطالب نقل شده در مورد این مرز از حدود حرم، با کمی اضافات و تلخیص از کتاب «الحرم المکی الشریف» نقل شده است.

حدود حرم از چه زمانی و به واسطة چه کسی معین شد؟

قبل از ورود به بحث، دو مقدمه تقدیم می‌شود:

مقدمة نخست: اختلافی نیست در اینکه حرمت حرم به امر الهی است؛ چنانکه آیات و روایات بر آن دلالت دارند.

* آیات:

 «آیا ندیدند که ما حرم امنی (برای آن‌ها) قرار دادیم در حالی که مردم را در اطراف آنان می‌ربایند؟» [۱] (عنکبوت: ۶۷).
 «آیا ما حرم امنی در اختیار آن‌ها قرار ندادیم که ثمرات هر چیزی به­سوی آن آورده شود؟» [۲] (ق: ۵۷).
 «(بگو) من مأمورم که پروردگار این شهر (مکه) را عبادت کنم، ‌‌‌ همان کسی که این شهر را حرمت بخشید؛ درحالی که همه چیز از آن اوست؛ و من مأمورم که از مسلمانان باشم.» [۳] (نمل: ۹۱).

* روایات: (البته گزیده­ای از آن‌ها):
ـ «زراره از امام باقر (ع) روایت کرده که آن حضرت فرمودند: خداوند متعال محترم شمرده حرمش را یک برید در یک برید.» [۴] (حرعاملی، ۱۴۱۴، ج۱۲، ص۵۵۵)

ـ ابن ابی نصر بزنطی از امام رضا (ع) سؤال کرد دربارة حرم و اعلام آن. حضرت فرمودند:... پس خداوند آن (موضع) را حرم قرار داد. [۵] (حرعاملی، ۱۴۱۴، ج۱۳، ص۲۲۱)

ـ «پیامبر(ص) فرمود: همانا خداوند حرام گردانید مکه را از روزی که خلق فرمود آسمان‌ها و زمین را...» [۶] (حرعاملی، ۱۴۱۴، ج۱۲، ص۵۵۷)

ـ «پیامبر خدا(ص) فرمود: همانا مردم حرام نکردند مکه را بلکه خدای تعالی حرام گردانید، که تا روز قیامت این حرمت باقی است.» (ازرقی، ۱۴۱۱، ج۲، ص۳۸۹) [۷]
قرطبی در این مورد نوشته: «همانا خداوند تعالی حرام گردانید مکه را از اول بدون اینکه به کسی نسبت دهد و یا کسی در آن دخالتی داشته باشد. و برای همین جهت تأکید کرد این معنا را که «و لم یحرّم‌ها الناس» و مقصود از این گفتار: «و لم یحرّم‌ها الناس» این است که حرمت آن به واسطه شرع ثابت شده است و برای عقل در آن دخلی نیست.» (شمس شلی، محمد بن یوسف بی‌تا، ج۷، ص۲۰۵).

مقدمة دوم:
فقهای فریقین اختلافی ندارند در اینکه اولین کسی که نشانه‌های محدودة حرم را نصب کرد حضرت ابراهیم(ع) بوده، چنانکه کشف الغطاء (کاشف الغطا، بی‌تا، ج۲، ص۴۴۸)، کشف اللثام (فاضل هندی، ۱۴۱۶ق، ج۵، ص۲۳۸)، و جواهر الکلام (نجفی، ۱۹۸۱م، ج۲۰، ص۲۹۴) این مطلب را نقل کرده­اند. همچنین از علمای عامه نیز نقل گردیده است.
ازرقی در اخبار مکه به نقل از ابن عباس می‌نویسد: «نخستین کسی که نشانه‌های حرم را نصب کرد ابراهیم(ع) بود که جبرئیل(ع) محل آن را به او نشان داد.» (ازرقی، ۱۴۱۱ق.، ج۲، ص۴۰۰) او همچنین می‌نویسد: «چون ابراهیم۷ عرض کرد: «رَبَّنَا... «أَرِنا مَناسِکَنا» (بقره: ۱۲) «پروردگارا! مناسک ما را به ما نشان ده» جبرئیل نزد او آمد و او را با خود برد و چگونگی مناسک را به او نشان داد و او را بر کناره‌های منطقة حرم نگه داشت
و ابراهیم(ص) سنگ بر زمین نهاد و نشانه‌های حرم را بر پا کرد و پایة آن‌ها را با خاک انباشت و جبرئیل(ع) او را به محل و مرزهای حرم راهنمایی کرد.» (ازرقی، ۱۴۱۱، ج۲، ص۴۰۱).
فاکهی (ج۲، ص۲۷۳)، فاسی (ج۱، ص۱۰۶)، محب طبری (ص۶۵۲) و بن دهیش (ص۶۱) نیز تصریح به این مطلب کرده‌اند.

اما روایات:
۱. در خبر است که ابراهیم (ع) چون بنای خانه را تمام کرد، جبرئیل آمد
و ابراهیم (ع) را مناسک حج و معالم و ارکان حج بیاموخت و او را به حدود حرم آشنا ساخت و هر جا، در عهد حضرت آدم (ع) فرشته­ ای ایستاده بود، فرمود تا علامتی نهاده و سنگی نصب کرد و به خاک استوار نمود. ابراهیم (ع) اولین کسی است که حدود حرم را پیدا کرد. از تعبیر به وجدان حدود حرم و پیدا کردن آن‌ها استفاده می‌­شود که اصل تحدید حرم به حدود، مربوط به قبل از حضرت ابراهیم (ع) بوده است گرچه نصب علائم، مربوط به شخص ایشان است.» [۸] (محدث نوری، ۱۴۰۷ق، ج۹، ص۳۶۷ و ابو الفتوح رازی، ۱۳۷۱ش، ج۱، ص۳۲۴).
۲. ابن عباس روایت کرده: حضرت ابراهیم (ع) نخستین کسی است که نشانه‌های حرم را به راهنمایی جبرئیل (ع) بر جایگاهش نصب فرمود.» [۹] (بن حسام الدین هندی، ۱۴۰۹ق، ج۱۴، ص۱۱۵، ح۳۸۰۸۶)
۳. «همانا ابراهیم (ص) با راهنمایی جبرئیل نشانهای حرم را نصب کرد». [۱۰] (همانن، ص۱۱۳)
۴. «همانا جبرئیل (ع) جایگاه نشانه‌های حرم را به ابراهیم (ع) نشان داد، پس آن حضرت نشانه­‌ها را نصب کردند، سپس قُصیّ بن کلاب و بعد از آن، پیامبر (ص) نشانه­‌ها را تجدید کردند.» [۱۱] (همانن، ص۱۱۶).
این سه روایت که از اهل سنت نقل شده، همگی با اختلاف کمی در متن و سند، به یک مطلب دلالت دارد و آن اینکه: نخستین کسی که نشانه‌های حرم را نصب کرد، حضرت ابراهیم (ع) به راهنمایی جبرئیل (ع) بوده است.
۵. شیخ کلینی می‌­نویسد: روایت شده است که: «همانا معدبن عدنان ترسید از اینکه نشانه‌های حرم مندرس شود، پس انصاب را نصب کرد و او اول کسی است که نشانه‌ها را نصب کرد.» [۱۲] (حرعاملی، ۱۴۱۴، ج۱۲، ص۲۴۴)
 «حدّثنا الزبیر بن أبی بکر قال: یقال: إنّ عدنان بن أدد، خاف أن یدرس الحرم فوضع أنصابه فکان أوّل من وضع‌ها و أوّل من کسا الکعبة أو کسیت فی زمانه». (فاکهی، ۱۴۰۷ق.، ج۲، ص۲۷۶)
۶. «همانا عدنان ترسید که نشانه­‌های حرم از بین برود، پس نشانه­‌ها را نصب کرد. پس اول کسی که وضع انصاب کرد و اول کسی که پرده به کعبه پوشانید و یا در زمان او پوشانده شد، ایشان بود.» (ابن اثیر، ۱۹۸۲، ج۲، ص۲۱۰).
این دو روایت که اولی از طریق امامیه و دومی از طریق اهل سنت روایت شده، علاوه برضعف سند و مرسله بودن در روایت اولی و معلوم نبودن روایت در دومی، دلالت دارند بر اینکه مجددین انصاب حرم، خوف از بین رفتن آن‌ها را می‌دادند؛ زیرا در هر عبارت «یدرسُ» وجود داشت که دلالت دارند انصابی بوده که خوف از بین رفتن آن­‌ها می‌­رفته است.
۷. تفسیر علی بن ابراهیم: «امام صادق (ع) فرمود: آدم (ص) چهل صبح بر (کوه) صفا در حال سجده به خاطر خروجش از بهشتی که در کنار و همسایگی خدای ـ عزّ و جلّ ـ قرار داشت گریه می‌کرد. جبرئیل بر او نازل شد و از آدم (ص) سؤال کرد چرا گریه می‌کنی؟ آدم (ع) پاسخ داد: چرا گریه نکنم در حالی که خداوند تعالی مرا از کنار رحمت خود خارج کرد و به دنیا فرستاد! جبرئیل گفت: ‌ای آدم، توبه کن. گفت: چگونه توبه کنم؟ پس خداوند تعالی برای او گنبدی از نور فرستاد که در آنجایگاه خانة خدا بود. پس نور آن روشنی بخشید در کوههای مکه، پس حرم گردید. خداوند به جبرئیل امر فرمود که حد و حدود حرم را نشانه گذاری کند.» [۱۳] (علی بن ابراهیم، قمی ۱۳۶۳ش.، ج۱، ص۴۴)
این روایت را که علی بن ابراهیم قمی در تفسیرش نقل نموده، دلالت دارد بر اینکه جبرئیل نخستین کسی است که حد و حدود حرم را نشانه گذاری کرد. لیکن این منافات ندارد به اینکه حضرت ابراهیم نخستین کسی است که نشانه‌های محدودة حرم را سنگ چینی و علامت گذاری کرد؛ زیرا آن نشانه­ هایی را که جبرئیل قرار داده بود، به مرور زمان از بین رفته و یا مخفی شده بود؛ چنانکه در روایت ابوالفتوح رازی عبارت چنین بودک «و کان إبراهیم أول من کان وجد حدود الحرم» اول کسی که حدود حرم را یافت ابراهیم (ص) بود.
بنابراین، این علایمی­که الآن محدودة حرم است به دست حضرت ابراهیم نشان­گذاری
و سنگ چینی شده، اگر چه در مرور زمان به دست بازسازان بازسازی و تجدید بنا گردیده است.
۸. صحیحة بزنطی: «بزنطی از امام رضا (ع) ‌در مورد حرم و نشانه‌های آن پرسید، حضرت پاسخ دادند: خداوند چون آدم (ع) را بر کوه ابوقیس فرود آورد. آدم احساس وحشت کرد و از اینکه آن­چه در بهشت می‌شنیده نمی‌­شنود، به خداوند شکایت کرد. پروردگار یاقوت سرخی را فرود آورد و در محل کعبه قرار داد، آدم بر گرد آن طواف کرد. نور آن تا محدوده­ای رسید حد و حریم آن نشانه گذاری شد. خداوند هم آن را حرم قرار داد.» [۱۴] (حرعاملی، ۱۴۱۴، ج۱۳، ص۲۲).
در این صحیحه به طور مطلق آمده است: «حد وحدود حرم نشانه گذاری شد» و اشاره­ای به فرد خاص ندارد. بنابراین، مقید می‌شود به روایاتی که گفته‌اند: حضرت ابراهیم (ع) نخستین کسی است که نشانه‌های حرم را نصب کرد.
پیشینة حریم و حرمت حرم به چه زمانی برمی­گردد؟

دو قول در این­جا وجود دارد:
یک) از زمان حضرت آدم (ع) و خلقت آسمان‌ها و زمین و آغاز آفرینش.

دو) از زمان حضرت ابراهیم (ع).

دلایل این دو قول:

ادلة قول اول:
 * «پروردگارا! من بعضی از فرزندانم را در سرزمین بی‌آب و علف، در کنار خانه­ای که حرم تو است ساکن ساختم.» [۱۵] (ابراهیم: ۳۷).
 از کلمة «المحرّم» که در آیة شریفه آمده، استفاده می‌شود: این سرزمین قبل از حضرت ابراهیم نیز حرم بوده است. (ابوالفتوح رازی، ۱۳۷۱ش، ج۱، ص۳۶۷)
* «اما صادق (ع) فرمود: زمانی که قریش کعبه را تخریب کردند، در پایه‌های آن سنگی یافتند که در آن نوشته‌ای بود که خواندن آن مشکل می‌ نمود. مردی خُبره آن را خواند. در آن سنگ نوشته بود: «من خدای مکه هستم حرمت بخشیدم به آن، از روزی که خلق کردم آسمان‌ها و زمین را...» [۱۶] (کلینی، ج۴، ص۲۲۵).

* «از امام صادق (ص) نقل شده که پیامبر (ص) در روز فتح مکه فرمودند: آگاه باشید که خداوند مکه را از روز خلقت آسمان‌ها و زمین حرام گردانید و تا روز قیامت این حرمت باقی است.» [۱۷]
* «بزنطی از امام رضا (ص) دربارة حرم و نشانه‌های آن پرسید، حضرت در پاسخ فرمودند: خداوند چون آدم (ص) را بر کوه ابوقبیس فرود آورد. آدم (ص) احساس وحشت کرد و از اینکه آن­چه در بهشت می‌شنیده نمی‌­شنود، به خدا شکایت کرد. پروردگار یاقوت سرخی را فرود آورده، در محل کعبه قرار داد، آدم بر گرد آن طواف کرد. نور آن، تا محدوده‌ای رسید و آن محدوده، نشانه گذاری شد. خداوند هم آن را حرم قرار داد.» [۱۸] (حرعاملی، ۱۴۱۴، ج۱۳، ص۲۲۱).

ادلة قول دوم:
* «حرمت حرم به زمان حضرت ابراهیم (ع) باز می‌­گردد.»
 تنها دلیلی که برای این قول اقامه شده، روایتی است از پیامبر (ص) که از طریق خاصه و عامه با کمی اختلاف نقل شده است:
* «همانا ابراهیم (ع) مکه را حرم گردانید و من مدینه را.» [۱۹]
 این روایت با کمی اختلاف در چندکتاب از اهل سنت نقل شده است. (بیهقی، ۲۰۰۵م، ج۵، ص۱۹۷ وحسام الدین هندی، ۱۴۰۹ق، ج۱۴، ص۱۳۵ وبخاری، ۱۴۰۱ق، ج۳، ص۸۸).
 این روایت از طریق امامیه این گونه نقل شده است:
 «همانا مکه حرم خداست، ابراهیم (ع) آن را حرم گردانید...» [۲۰] (حرعاملی، ج۱۴، ص۳۶۲)
قائلین قول اول، در پاسخ پیروان قول دوم گفته­اند: مرادِ روایت آن است که ابراهیم (ع) حرمت مکه را پس از آنکه مهجور بود عیان کرد (نه اینکه حرمت از زمان حضرت ابراهیم (ع) باشد) و همچنین گفته­اند: حضرت ابراهیم (ع) بعد از طوفان نوح حرمت را ظاهر کرد و یا اینکه معتقدند: در لوح محفوظ نوشته شده که ابراهیم حرام می‌گرداند مکه را.
نووی که از علمای عامه است، بعد از نقل هر دو قول می‌نویسد: «اصح از دو قول این است که مکه همواره حرمت داشته؛ از زمانی­که خداوند آسمان‌ها و زمین را آفرید.» (یحیی الدین شرف النبوی، بی‌تا، ج۷، ص۴۶۶).
شفاء الغرام هم قول صحیح را قول اول می‌داند که از آغاز آفرینش حرم حرمت داشته است، (فاسی، ۱۹۹۹م، ج۱، ص۱۳۹).
طبری معتقد است حرم، قبل از دعوت حضرت ابراهیم (ع) حرمت داشته و حرمت آن با دعای آن حضرت تأکید شده است، (طبرسی، بی‌تا، ج۱، ص۳۸۷).
بنابراین، قائلی برای قول دوم ذکر نشده و به صورت «قیل» در عبارت فق‌ها آمده است و این، به خاطر ضعف آن می‌باشد.
حدود حرم از چه زمانی و بواسطة چه کسی معین شده است؟
این­که حدود حرم از چه زمانی محدود شده، روایات با اختلاف نقل شده است:
الف) روایاتی که از آن‌ها استفاده می‌شود حدود حرم از زمان حضرت آدم (ع) محدود گردید. این روایات، گرچه از نظر مفاد با هم سازگاری ندارند، لیکن همگی در این جهت که محدود شدن حرم از زمان حضرت آدم (ع) بوده، متفق­اند.

روایات:
به روایاتی که در بحث‌های پیشین آمده، نمی‌پردازیم و تنها به ذکر نشانی آن‌ها اکتفا می‌ کنیم؛ مانند:

۱. صحیحة بزنطی: (حرعاملی، ۱۴۱۴، ج۱۳، ص۲۲۱)
۲. «پیامبر فرمود: جبرئیل آدم را از کوه صفا و حوّا را از کوه مروه پایین آورد و آن‌ها را در خیمه­ای، کنار یکدیگر قرار داد. عمود خیمه شاخهایی از یاقوت قرمز بود که از پرتو نور آن کوه‌ها و اطراف مکه روشن شد.» [۲۱] (محمدبن عیاش، بی‌تا، ج۱، ص۳۶، ح۲۱).
خداوند مقدار شعاع نور یاقوت را حرم قرار داد و آن محدودة کنونی حرم است.
در روایتی امام هادی (ع) در پاسخ واثق بالله، خلیفة عباسی که سؤال کرد: چه کسی سر آدم را در حج تراشید. فرمود: جبرئیل یاقوتی از بهشت آورد و بر سر آدم(ع) مالید و مو‌هایش ریخت و به هرجاکه روشنی داد آنجا حرم گردید. [۲۲] (آیت الله بروجردی، ۱۳۹۹ق.، ج۱۰، ص۱۱۱)
 «... خداوند فرمان داد در هر مکانی که فرشته­ای در زمان حضرت آدم (ع) ایستاده بود، علامتی نصب و سنگی نهاده شود.» [۲۳] (ابوالفتوح رازی، ۱۳۷۱ش، ج۱، ص۳۲۴)
 «وقتی حضرت آدم از بهشت بیرون شد به راهنمایی جبرئیل توبه کرد. پس خداوند نازل کرد قبه­ای از نور که در آنجایگاه خانة خدا بود، پس نور آن روشنی بخشید در کوههای مکه، پس حرم گردید. خداوند به جبرئیل فرمان داد که نشانه­هایی در آنجا قرار دهد.» [۲۴] (علی بن ابراهیم قمی، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۴۴).
 «ابن عباس از پیامبر (ص) روایت کرده که فرمود: خداوند صفی از فرشتگان را برای آدم۷ در اطراف حرم قرار داد که او را از ساکنان زمین محافظت کنند. در آن زمان، ساکنان زمین جن بودند. پس فرشتگان از آدم حمایت کردند. آن فرشتگان در اطراف حرم ایستاده بودند؛ همانجا که امروزه اعلام حرم نصب گردیده است...» [۲۵] (فاکهی، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۲۷۶)

وجه جمع بین روایات:
تمام این روایات به طریقی دلالت دارد که محدود شدن حرم در زمان آدم (ع) بوده است. لیکن مفاد آن‌ها با هم تعارض دارد و ممکن است بتوان بین این دو دسته روایات اینگونه جمع کردکه: شاید تجلی نور در محدودة حرم، در چند نوبت و به مناسبت­های مختلف رخ داده که همة آن‌ها در عهد حضرت آدم (ع) بوده است.
ب) روایاتی­که دلالت دارد بر محدود شدن حرم، در زمان حضرت ابراهیم(ع):
 «... امام صادق (ع) فرمود: آنگاه که حجرالأسود از بهشت آمد و در جای خود قرار گرفت، تا آنجا که نور افشانی کرد، حرم گردید...» [۲۶] (حرعاملی، ۱۴۱۴، ج۴، ص۳۰۵).
 «ازرقی در اخبار مکه از پدربزرگش، از قول یکی از دانشمندان نقل می‌کند که ابراهیم به اسماعیل (علیهما السلام) فرمود: برای من سنگی بیاور که آن را برای مردم نشانه و آیت قرار دهم، اسماعیل رفت لیکن وقتی بازگشت چیزی نیاورد و حجرالأسود را نزد ابراهیم (ع) دید. پرسید: این را چه کسی برای تو آورد؟ ابراهیم فرمود: آنکه مرا به سنگ تو وانگذاشت، این را جبرئیل (ع) آورد. ابراهیم (ع) حَجَر را به­ جای خود نصب کرد و پرتو آن به خاور و باختر و چپ و راست تابید و خداوند متعال تا آنجا که پرتو حجر تابید، حرم قرار داد...» [۲۷] (اخبار مکه، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۴۰۱)

بررسی روایات:

چنانکه ملاحظه شد، دسته­ای از روایات که تعداد آن‌ها کم نبود، دلالت داشتند بر محدود شدن حدود حرم از زمان حضرت آدم(ع) و دو روایت که یکی از طریق امامیه و دیگری از طریق اهل سنت بود، دلالت داشت بر تعیین حدود حرم به وسیلة نور حجرالأسود در زمان حضرت ابراهیم(ع). اما روایتی که از طریق شیعه نقل شده، سند آن به جهت وجود مفضّل بن عمر ضعیف است. (محقق خوئی، ۱۴۱۳ق.، ج۱۹، ص۳۳۰) که توثیق نشده
و نجاشی (نجاشی، ۱۴۱۸ق، ص۴۱۶، رقم ۱۱۱۲) آن را ضعیف شمرده است.
و اما آن­که از اهل سنت نقل شده، معلوم نیست روایت باشد، بلکه سخن یکی از دانشمندان است، لذا قابل استناد نیست.
بنابراین، این دو روایت با روایاتی که در بین آن‌ها صحیحه نیز هست و از جهتی اصح سنداً و اکثر عدداً می‌باشند، تاب مقاومت ندارد و ترجیح با روایات بند الف است که متضافر می‌باشند.

جمع بین دو طایفه از روایات:

ممکن است در جمع بین روایات طایفة اول (الف) و طایفة دوم (ب) گفته شود: نوری که از حجرالأسود در زمان حضرت ابراهیم(ع) ساطع شد، تجدید همان نوری است که در زمان حضرت آدم(ع) از یاقوت ساطع گردید؛ یعنی آن نور یکبار دیگر هم در زمان حضرت ابراهیم(ع) از حجرالأسود پرتو افشانی کرد.

پی نوشتها:


[۱]. (أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا جَعَلْنا حَرَماً آمِناً وَ یُتَخَطَّفُ النَّاسُ‏ مِنْ‏ حَوْلِهِم...).
[۲]. (أَ وَ لَمْ نُمَکِّنْ‏ لَهُمْ‏ حَرَماً آمِناً، یُجْبى‏ إِلَیْهِ ثَمَراتُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ رِزْقاً مِنْ لَدُنَّا).
[۳]. (إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ‏ أَعْبُدَ رَبَ‏ هذِهِ‏ الْبَلْدَةِ الَّذِی حَرَّمَ‌ها وَ لَهُ کُلُّ شَیْ‏ءٍ وَ أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْمُسْلِمِینَ)
[۴]. موثقة زراره: «عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَى عَنْ عَبْدِ الله بْنِ بُکَیْرٍ عَنْ زُرَارَةَ، قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ(ع) یَقُولُ‏ حَرَّمَ‏ اللهُ حَرَمَهُ‏ بَرِیداً فِی‏ بَرِید»
[۵]. صحیحة بزنطی: «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ یَعْنِی ابْنَ أَبِی نَصْرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ(ع) عَنِ الْحَرَمِ وَ أَعْلَامِهِ فَقَال‏:... فَجَعَلَهُ اللهُ حَرَما».
[۶]. «مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَى عَنْ حَرِیزٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ الله(ع) فِی حَدِیثٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله(ص) ‏ أَلَا إِنَّ اللهَ قَدْ حَرَّمَ‏ مَکَّةَ یَوْمَ‏ خَلَقَ‏ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ فَهِیَ حَرَامٌ بِحَرَامِ اللهَ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَة...».
[۷]. «قال النبی ـ صلى الله علیه] وآله [وسلم ـ: «إن الناس لم یحرموا مکة، ولکن الله سبحانه وتعالى حرم‌ها، فهی حرام إلى یوم القیامة».
[۸]. «تـفـسـیـر ابـی الـفـتـوح: ـ و فـی الـخـبـر ـ لـمـا فـرغ ابـراهـیم(ع) من بنا البیت، أتاه جبرئیل(ع) و علمه مناسک الحج و معالمه و أرکانه، و علمه حدود الحرم، و کلّ مـوضـع کـان مـلـک واقـفـا فـیه فی عهد آدم۷ أمره أن یجعل فیه علامة، و نصب فیه حجراً، واستحکمه بتراب حطه حوله، و کان ابراهیم۷ أول من وجد حدود الحرم، و کان کذلک إلى أیام قـصـی...».
[۹]. «عن عبیدالله بن عبدالله، عن ابن عباس انّ ابراهیم(ع) «أَوَّلُ مَنْنَصَبَ أَنْصَابَ الْحَرَمِ، یُرِیهُ جِبْرِیلُ۷ مَوْضِعَهَا،...».
[۱۰]. «عن الزهری، عن عبید الله بن عبد الله بن عُتبة، قال: نصب إبراهیم أنصاب الحرم یریه جبریل (ع)...».
[۱۱]. «عن ابن عباس: أن جبریل أرى ابراهیم۷ موضع أنصاب الحرم فنصب‌ها، ثمّ جدّد‌ها قصىّ بن کلاب، ثمّ جدّد‌ها رسول الله(ص)».
[۱۲]. محمد بن یعقوب قال: «وَ رُوِیَ‏ أَنَّ مَعَدَّ بْنَ عَدْنَانَ‏ خَافَ‏ أَنْ‏ یَدْرُسَ‏ الْحَرَمُ فَوَضَعَ أَنْصَابَهُ وَ کَانَ أَوَّلَ مَنْ وَضَعَهَا...».
[۱۳]. «حَدَّثَنِی أَبِی عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ الله۷ قَالَ‏ إِنَّ آدَمَ(ع) بَقِیَ عَلَى الصَّفَا أَرْبَعِینَ صَبَاحاً سَاجِداً ـ یَبْکِی عَلَى الْجَنَّةِ وَ عَلَى خُرُوجِهِ مِنَ الْجَنَّةِ مِنْ جِوَارِ الله ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ فَنَزَلَ عَلَیْهِ جَبْرَئِیلُ(ع) فَقَالَ: یَا آدَمُ مَا لَکَ تَبْکِی فَقَالَ: یَا جَبْرَئِیلُ مَا لِی لَا أَبْکِی وَ قَدْ أَخْرَجَنِی الله مِنَ الْجَنَّةِ مِنْ جِوَارِهِ ـ وَ أَهْبَطَنِی إِلَى الدُّنْیَا فَقَالَ یَا آدَمُ‏ تُبْ‏ إِلَیْهِ‏ قَالَ وَ کَیْفَ أَتُوبُ ـ فَأَنْزَلَ اللهُ عَلَیْهِ قُبَّةً مِنْ نُورٍ فِیهِ مَوْضِعُ الْبَیْتِ فَسَطَعَ نُورُهَا فِی جِبَالِ مَکَّةَ فَهُوَ الْحَرَمُ فَأَمَرَ اللهُ جَبْرَئِیلَ أَنْ یَضَعَ عَلَیْهِ الْأَعْلَام...».
[۱۴]. «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ ـ یَعْنِی ابْنَ أَبِی نَصْرٍـ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ(ع) عَنِ الْحَرَمِ وَ أَعْلَامِهِ، فَقَالَ: إِنَّ آدَمَ(ع) لَمَّا هَبَطَ عَلَى أَبِی قُبَیْسٍ ـ شَکَا إِلَى رَبِّهِ الْوَحْشَةَ، وَ أَنَّهُ لَا یَسْمَعُ مَا کَانَ یَسْمَعُ فِی الْجَنَّةِ، فَأَهْبَطَ اللهُ‏ ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ عَلَیْهِ یَاقُوتَةً حَمْرَاءَ فَوَضَعَهَا فِی‏ مَوْضِعِ‏ الْبَیْتِ، ‏ فَکَان‏ یَطُوفُ بِهَا، فَکَانَ ضَوْؤُهَا یَبْلُغُ مَوْضِعَ الْأَعْلَامِ فَیُعَلِّمُ الْأَعْلَامَ عَلَى ضَوْئِهَا فَجَعَلَهُ الله حَرَماً».
[۱۵]. آیة شریفه: (رَبَّنا إِنِّی أَسْکَنْتُ‏ مِنْ‏ ذُرِّیَّتِی‏ بِوادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّم‏).
[۱۶]. «عَنْ أَبِی عَبْدِ الله(ع) قَالَ: إِنَّ قُرَیْشاً لَمَّا هَدَمُوا الْکَعْبَةَ وَجَدُوا فِی قَوَاعِدِهِ حَجَراً فِیهِ کِتَابٌ لَمْ یُحْسِنُوا قِرَاءَتَهُ حَتَّى دَعَوْا رَجُلًا فَقَرَأَهُ فَإِذَا فِیهِ أَنَا اللهُ ذُو بَکَّةَ حَرَّمْتُهَا یَوْمَ خَلَقْتُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ...»
[۱۷]. موثقة حریز: «علی بن ابراهیم، عن أبیه، عن حماد بن عیسی، عن حریز، عن أبی عبدالله۷ قال:... الا انّ الله قد حرّم مکة یوم خلق السموات و الارض فهی حرام بحرام الله الی یوم القیامة...».
[۱۸]. صحیحة بزنطی: «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَینِ بْنِ سَعِیدٍ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ یعْنِی ابْنَ أَبِی نَصْرٍ، قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ(علیهما السلام) عَنِ الْحَرَمِ وَ أَعْلَامِهِ فَقَالَ: إِنَّ آدَمَ(ع) لَمَّا هَبَطَ عَلَى أَبِی قُبَیسٍ، شَکَا إِلَى رَبِّهِ الْوَحْشَةَ وَ أَنَّهُ لَا یسْمَعُ مَا کَانَ یسْمَعُ فِی الْجَنَّةِ فَأَهْبَطَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیهِ یاقُوتَةً حَمْرَاءَ فَوَضَعَهَا فِی مَوْضِعِ الْبَیتِ فَکَانَ یطُوفُ بِهَا فَکَانَ ضَوْؤُهَا یبْلُغُ مَوْضِعَ الْأَعْلَامِ فَیعَلِّمُ الْأَعْلَامَ عَلَى ضَوْئِهَا فَجَعَلَهُ اللَّهُ حَرَماً»
[۱۹]. «إِنَّ إِبْرَاهِیمَ‏ حَرَّمَ‏ مَکَّةَ وَ إِنِّی‏ حَرَّمْتُ‏ الْمَدِینَة...».
[۲۰]. «إِنَّ مَکَّةَ حَرَمُ‏ اللهَ‏ حَرَّمَهَا إِبْرَاهِیمُ(ع)...».
[۲۱]. محمد بن مسعود العیاشی فی تفسیره عن عطاء، عن أبی جعفر، عن أبیه، عن آبائه، عن علی۷ عن رسول الله۹ قال: «... وَ أَنْزَلَ جَبْرَئِیلُ ـ آدَمَ‏ مِنَ‏ الصَّفَا وَ أَنْزَلَ‏ حَوَّاءَ مِنَ الْمَرْوَةِ وَ جَمَعَ بَیْنَهُمَا فِی الْخَیْمَةِ قَالَ: وَ کَانَ عَمُودُ الْخَیْمَةِ قَضِیبَ یَاقُوتٍ أَحْمَرَ فَأَضَاءَ نُورُهُ وَ ضَوْؤُهُ جِبَالَ مَکَّةَ وَ مَا حَوْلَهَا قَالَ: وَ امْتَدَّ ضَوْءُ الْعَمُودِ فَجَعَلَهُ اللهُ حَرَماً فَهُوَ مَوَاضِعُ الْحَرَمِ الْیَوْمَ کُلُّ نَاحِیَةٍ مِنْ حَیْثُ ُ بَلَغَ‏ ضَوْءُ الْعَمُودِ قَالَ فَجَعَلَهُ اللهُ حَرَماً لِحُرْمَةِ الْخَیْمَةِ وَ الْعَمُود...».
[۲۲]. «أمر جبرئیل أن ینزل‏ بیاقوتة من‏ الجنّة، فهبط بها فمسح بها رأس آدم علیه السّلام، فتناثر الشعر منه، فحیث بلغ نور‌ها صار حرماً».
[۲۳]. ابوالفتوح رازی: «... وَ کُلُّ مَوْضِعٍ‏ کَانَ‏ مَلَکٌ‏ وَاقِفاً فِیهِ فِی عَهْدِ آدَمَ(ع) أَمَرَهُ أَنْ یَجْعَلَ فِیهِ عَلَامَةً وَ نَصَبَ فِیهِ حَجَراً».
[۲۴]. علی بن ابراهیم: «فَقَالَ‏ یَا آدَمُ‏ تُبْ‏ إِلَیْهِ‏ قَالَ‏ وَ کَیْفَ أَتُوبُ ـ فَأَنْزَلَ اللهُ عَلَیْهِ قُبَّةً مِنْ نُورٍ فِیهِ مَوْضِعُ الْبَیْتِ فَسَطَعَ نُورُهَا فِی جِبَالِ مَکَّةَ فَهُوَ الْحَرَمُ فَأَمَرَ اللهُ جَبْرَئِیلَ أَنْ یَضَعَ عَلَیْهِ الْأَعْلَام...».
[۲۵]. «عن ابن عباس ـ رضی الله عنهما ـ قال: إنّ النبی ـ صلى الله علیه وسلم ـ قال: «وضع الله تبارک وتعالى لآدم صفا من الملائکة على أطراف الحرم یحرسونه من سکان الأرض، وسکان‌ها یومئذ الجن، فالملائکة یذودونهم عنه لا یجیز منهم شیء، وهم وقوف على أطراف الحرم حیث أعلامه الیوم...».
[۲۶]. «عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ الله(ع) عَنِ التَّحْرِیفِ‏ لِأَصْحَابِنَا ذَاتَ‏ الْیَسَارِ عَنِ الْقِبْلَةِ وَ عَنِ السَّبَبِ فِیهِ؟ فَقَالَ: إِنَّ الْحَجَرَ الْأَسْوَدَ لَمَّا أُنْزِلَ بِهِ مِنَ الْجَنَّةِ وَ وُضِعَ فِی مَوْضِعِهِ جُعِلَ أَنْصَابُ الْحَرَمِ مِنْ حَیْثُ لَحِقَهُ النُّورُ نُورُ الْحَجَر...».
[۲۷]. قال إبراهیم(ع) لاسمعیل: أبغنی حجراً أجعله للناس آیة، قال: فذهب اسمعیل ثمّ رجع و لم یأته بشیء و وجد الرکن عنده، فلما رآه، قال له: من أین لک هذا؟ قال ابراهیم: جاء به من لم یکلنی إلی حجرک؛ جاء به جبریل(ع) قال: فوضعه ابراهیم(ع) فی موضعه هذا، فأنار شرقاً و غرباً و یمناً و شمالاً، فحرم الله تعالی الحرم من حیث انتهی نور الرکن و اشراقه من کل جانب...».
قرآن کریم.
۱. ابن براج، عبدالعزیز (قاضی ابن براج) طرابلسی، المذهب، مؤسسة نشر اسلامی، قم، ۱۴۰۶ق.
۲. ابن رسته، احمد بن عمر، الاعلاق النفسیه، ترجمه حسین قره چانلو امیر کبیر تهران ۱۳۸۰ش.
۳. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه و ماجاء فی‌ها من الآثار، (ترجمه) محمود مهدوی دامغانی، تهران بنیاد مستضعفان، ۱۳۶۸ ش.
۴. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه و ماجاء فیهامن الآثار، انتشارات شریف رضی، قم ۱۴۱۱ق.
۵. انصاری، ابی العباس نجم الدین ابن الرفعه، الایضاح و التبیان فی معرفة المکیال، حققه محمد احمد اسماعیل الخاروف، دارالفکر، دِمشق ۱۴۰۰ق.
۶. بن دهیش، عبدالملک بن عبدالله، الحرم الملکی الشریف و الاعلام المحیطة به، مکه ۱۹۹۷م.
۷. الجراعی، تقی الدین، تحفة الراکع و الساجد باحکام المساجد، سوریه، لبنان، کویت، دارالنوادر ۱۴۳۱ق. = ۱۳۸۹ش.
۸. حکیم، سید محسن طباطبایی، مستمسک العروة الوثقی، منشورات مکتبة مرعشی نجفی قم ۱۴۰۴ق.
۹. حلّی، احمد بن ادریس، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، موسسه نشراسلامی، قم ۱۴۱۰ ق.
۱۰. حمودی، شهاب الدین ابی عبدالله یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، دارالحیاء التراث العربی، بیروت ۱۳۹۹ق.
۱۱. الحمیدی، محمد بن عبدالمنعم، الروض المعطار فی خبر الاقطار، حققه دکتر احسان عباس مکتبه اللبنان ۱۹۸۴م.
۱۲. الحویطان، عبد العزیز بن محمد، احکام الحرم المکّی الشرعیه، وزارة الشؤون الاسلامیة، ریاض ۱۴۲۶ق.
۱۳. خردادبه، عبید الله بن عبدالله، المسالک و الممالک، بیروت دارالحیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق.
۱۴. خویی، سید ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الحدیث، ۱۴۱۳ق.، بی‌جا.
۱۵. رفعت پاشا، ابراهیم، مرآة الحرمین (شامل سفرنامه حجاز تاریخ و جغرافیای راه­‌ها و بُقاع متبرکه)، ترجمه دکتر هادی انصاری، تهران مشعر ۱۳۷۷ش.
۱۶. سید سابق، فقه السنه، دارالکتاب العربی، لبنانی، بی­تا.
۱۷. شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، مؤسسة آل البیت:، ۱۴۱۶ق.
۱۸. صافی گلپایگانی، مناسک الحج، ناشر: دارالقرآن الکریم، ۱۴۱۴ق.
۱۹. صدر، سید محمد، ماوراء الفقه، دارالاضواء للطباعة و النشر، بیروت ۱۴۲۰ق.
۲۰. طبرسی، حاج میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، نرم افزار کتابخانه اهل بیت (علیهم السلام).
۲۱. طبری، محب الدین، القری لقاصد امّ القری، دارالفکر، قاهره، ۱۴۰۳ق.
۲۲. طوسی، فهرست طوسی، ۱۴۱۷ق.، مؤسسة نشر الفقاهه، قم.
۲۳. طوسی، محمد بن حسن بن علی، المبسوط فی فقه الامامیه، طهران مطبعة الحیدریه، ۱۳۸۷
۲۴. عبدالغنی، محمد الیاس، تاریخ المکة المکرمه قدیماً و حدیثاً، مدینه، چاپخانه الرشید، ۱۳۸۷ق.
۲۵. عسقلانی، شهاب الدین ابن حجر، فتح الباری فی شرح صحیح البخاری، دارالمعرفه، بیروت بی­تا.
۲۶. علامه حلّی، حسن بن یوسف مطهر، تذکرة الفقهاء، آل البیت، قم ۱۴۱۴ق.
۲۷. فاسی، محمد بن احمد بن الفاسی المکی، شفاء الغرام فی اخبار بلدالحرام، النهفتة الحدیثة، مکه، ۱۹۹۹م.
۲۸. فاسی، محمد بن احمد بن المکی، العقد الثمین فی تاریخ البلد الامین، تحقیق محمود محمد الطناحی، بیروت موسسه الرساله، ۱۹۸۶م.
۲۹. فاضل هندی، محمد بن الحسن الاصفهانی، کشف اللثام عن قواعد الاحکام، موسسة نشر اسلامی، قم ۱۴۱۶ق.
۳۰. فاکهی، محمد بن اسحاق، اخبار مکة فی قدیم الدهر و حدیثه، تحقیق بن دهیش، مکتبة الملک فهد، جدّه ۱۴۰۷ق.
۳۱. مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال فی علم الرجال، موسسة آل البیت قم ۱۴۲۳ ق.
۳۲. ماوردی، الاحکام السلطانیة، ناشر: شرکت مصطفی بابی و پسران، مصر ۱۳۸۶ق.
محقق اول (ابوالقاسم جعفر بن حسن بن یحیی بن سعید حلی) و طوسی (محمد بن حسن بن علی)، النهایه و نکت‌ها، موسسة نشر اسلامی، قم ۱۴۱۲ ق.
۳۳. نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، تحقیق شیخ عباس قوچانی، دارالاحیاء التراث العربی، بیروت ۱۹۸۱م.
۳۴. نراقی، احمد بن محمد مهدی، مسند الشیعة فی احکام الشریعه، آل البیت قم، ۱۴۱۵ق.
۳۵. نووی، شرح صحیح مسلم، درالکتب العربی، لبنان، بیروت ۱۴۰۷ق.
۳۶. وزنه، یحیی حمزه، الحرمین شریفین و التاریخ، مکتبه الثقاف الدینیه، قاهره ۲۰۰۷م.