نوع مقاله : از نگاهی دیگر
نویسنده
باشگاه پژوهشگران جوان و نخبگان /دانشگاه آزاد اسلامی
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
مقدمه
شفاعت در لغت
مادة شفاعت، با تمام مشتقات آن، در سورههای مختلف قرآن، به صورت نفی و اثبات، سی مرتبه وارد شده که از اهمیت این موضوع حکایت دارد.
شفع، برخلاف وتر، به معنای زوج است (زبیدی، ۱۴۰۵ق، ج۵، ص۴۰۰) و عینٌ شافعة؛ ٌ یعنی چشمیکه دو تا میبیند (ابن منظور، ۱۹۹۸م، ج۸، ص۱۸۳).
در تفسیر آیة «وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ» (فجر: ۳) بعضی گفتهاند: «وتر، خدای تعالی است و شفع مخلوقات و بندگاناند» (زبیدی، ج۵، ص۴۰۰). ابن عباس گوید: «وتر، آدم استکه با همسرش دو تا شدند» (ابن منظور، ۱۹۹۸م، ج۸، ص۱۸۳).
در تفسیر نمونه، ذیل این آیه آمده است: «در نماز شب یک نماز دو رکعتیکه نامش نافلة شفع است، نماز یک رکعتیکه نامش نافلة وتر است» (مکارم شیرازی و دیگران، ۱۳۸۶ش، ج۱۲، ص۲۳۱).
همچنین به معنای مقارنت (ابن فارس، ۲۰۰۱م، ص۲۰۱) و انضمام دو شیء (انیس، ۱۴۱۰ق، ص۴۸۹) و قرابت (طوسی، ۱۴۰۲ق، ج۱، ص۲۱۳) آمده است و راغب در مفردات گفته است: «الشفع: ضمَّ الشـیء إلی مثله» (راغب اصفهانی، ۱۳۹۹ق، ص۴۵۷) و نیز به معنای ازدیاد (نفیسی، ۱۳۹۰ش، ج۳، ص۲۰۵۳) و فزونی (زبیدی، ۲۰۰۵م، ج۵، ص۴۰۰) آمده است.
در قاموس المحیط آمده است: «مَنْ یَشْفَعُ شَفَاعَةً حَسَنَةً»؛ (نساء: ۸۵)؛ عملی را بر عملی بیفزاید» (فیروزآبادی، ۱۴۰۰ق، ص۴۷). همچنین در معنای شُفعه از ابوالعباس نقل شدهکه به معنای زیادتی است در آنچه ملک توست (ابن منظور، ۱۹۹۸م، ج۳، ص۱۸۳).
شفاعت به معنای خواهشگری (دهخدا، ۱۳۴۲ش، ج۲۴، ص۴۲۳) میانجیگری (نفیسی، ۱۳۹۰ش، ج۳، ص۲۰۵۳) و استدعای عفو (همانجا) نیز آمده است.
«شفع لى فلان إلى فلان شفاعةً»؛ «خواست یاریاش کند» (شرتونی، ۱۹۸۹م، ج۱، ص۵۹۹).
در لسان العرب آمده است:
شفیع همان شافع است و جمعش شفعا میباشد و آن عبارت است از درخواستکننده برای دیگری تا برای رسیدن به مطلوبش واسطه گردد و شفاعت عبارت است از سخن
و کلام شفیع به ملک و پادشاه در رابطه با حاجتیکه برای دیگری از او درخواست میکند (ابن منظور، ۱۹۹۸م، ج۳، ص۱۸۳).
از مجموع آنچه گفتیم، استفاده میشودکه شفاعت به معنای تقویت کردن، امداد نمودن و نیرو بخشیدن به چیزی یا کسی استکه ضعیف و نیازمند یاری باشد؛ تا آن موجود نیازمند، به سر حد اعتدال و عدم نیازمندی برسد.
شفاعت در اصطلاح
شفاعت؛ یعنی شخصی که سزاوار کیفر است، اسبابی فراهم سازد تا از وضع نامطلوب و درخور کیفر بیرون آید و به وسیلة ارتباط با شفیع، خود را در وضع مطلوبی قرار دهد و شایسته و مستحق بخشودگی شود.
شفاعت در اصطلاح، به معنای «درخواست درگذشتن صاحب حق از ضایعکنندة حق» (معنای فقهی دنیوی) و یا به معنای «درخواست از پروردگار عالمیان برای عفو لغزشهای بندگان» (معنای اخروی) است (خرّمشاهی، ۱۳۷۷ش، ج۱، ص۱۳۲۲)؛ به عبارت دیگر، معنای شفاعت، آنچنانکه بعضی از علما گفتهاند، این استکه عدهای از مقرّبین حضرت حق، برای بخشش گناهان بندگان یا افزایش درجات آنان، بین خدا و بندگانش واسطه شوند. این معنا وقتی محقق میشودکه بنده در دنیا رابطة خود را با شفیع خویش، به واسطة شدت محبت به او یا کثرت اقتدا به او یا کثرت یاد و ذکرش یا تألم و ناراحتی برای فقدانش یا... محکم کندکه هر کدام سببی است برای نورانی شدن قلب و نزدیکی و قرب به خدای عزّوجلّ (فیض کاشانی، ۱۴۰۰ق، ص۹۸۳). لذا محور این نوع شفاعت، دگرگونی و تغییر موضع شفاعتشونده است و ایمان به آن، یک مکتب عالی تربیتی و وسیلة اصلاح افراد گناهکار و آلوده، و بیداری و آگاهی است.
شفاعت از دید صاحب تفسیر نمونه
۱ـ معنای شفاعت
«شفاعت» از ریشة «شَفع» بهمعنای جفت و برگرفته از «ضَمُّ الشّـَیْءِ إِلى مِثْله» است و نقطه مقابل آن، «وَتر»، بهمعنای تک وتنهاست. سپس به ضمیمه شدن فرد برتر و قویتری برای کمک به فرد ضعیف اطلاق گردیده است و به همین دلیلکه شفیع به هنگام درست کردن کار دیگری و شفاعت در مورد او در حقیقت خود را رفیق او قرار میدهد، به او شفیع، و به کارش، شفاعت گفتهاند. همچنین بهکسیکه ملک دیگری را جزو ملک خود سازد، شفیع گفته میشود.
شفاعت در معنای صحیحش برای حفظ تعادل بوده، وسیلهای است برای بازگشت گناهکاران، و در معنای غلط، موجب تشویق و جرئت بر گناه میشود (مکارم شیرازی
و دیگران، ۱۳۸۶ش، ج۱، ص۲۲۴).
۲. اشکال شفاعت
۱ـ ۲. شفاعت باطل و تخدیری
شفاعت در لسان عامه به این گفته میشودکه شخص شفیع از موقعیت و شخصیت و نفوذ خود استفاده کرده و نظر صاحب قدرت را، دربارة مجرم یا گناهکار (زیردستان خود) بیهیچ حساب و کتابی، تغییر دهد؛ گاهی با استفاده از نفوذ خود یا وحشتیکه از نفوذ او دارند و زمانی با پیش کشیدن مسائل عاطفی و تحت تأثیر قرار دادن عواطف طرف و زمانی دیگر با تغییر دادن مبانی فکری او دربارة گناه مجرم و استحقاق او و مانند اینها... (همان، ۱۳۸۶ش، ج۱، ص۲۲۵).
بنابراین، شفاعت، طبق این معنا، هیچ دگرگونیای در روحیات و فکر مجرم یا متهم ایجاد نمیکند. بلکه تمام تأثیرها و دگرگونیها مربوط به شخصی استکه شفاعت نزد او انجام میشود. این شفاعت در بحثهای مذهبی مطلقاً معنا ندارد؛ زیرا نه خداوند اشتباهی میکندکه بتوان نظر او را عوض کرد و نه عواطف انسانی در او هست که بتوان آن را برانگیخت و نه از نفوذ کسی وحشت دارد و نه پاداش و کیفرش بر محوری غیر از عدالت است (همانجا).
۲ـ ۲. شفاعت صحیح و سازنده
این شفاعت بر محور دگرگونی و تغییر موضع شفاعتشونده صورت میگیرد؛ یعنی شفاعتشونده موجباتی را فراهم میکندکه از وضعی نامطلوب و درخور کیفر بیرون آید و به وسیلة ارتباط با شفیع، خود را در وضعیت مطلوب قرار دهدکه شایسته بخشودگی گردد. ایمان به چنین شفاعتی است که موجب تربیت و وسیلة اصلاح افراد گناهکار
و آلوده و بیداری و آگاهی است. در این نوع شفاعت، شفاعتشونده به اشاره و اذن خداوند مورد شفاعت قرار میگیرد: {وَ لاَ یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضـى...}: (انبیا: ۲۸)؛ «و جز برای کسیکه [خدا] رضایت دهد، شفاعت نمیکنند». شفاعت در آخرت، نتیجة هدایت در دنیاست. شفاعت در منطق اسلام از این نوع است (مکارم شیرازی و دیگران، ۱۳۸۶ش، ج۱، ص۲۲۵).
۳ـ ۲. شفاعت در عالم تکوین
آنچه در مورد شفاعت بیان شد، علاوه بر عالم تشریع، در جهان تکوین (این دنیا) نیز فراوان دیده میشود، نیروهای قویتر این جهان به نیروهای ضعیفتر ضمیمه میشوند و آنها را در مسیر هدفهای سازنده، پیش میبرند. آفتاب میتابد و باران میبارد و بذرها را در دل زمین آماده میسازند تا استعدادهای درونی خود را بهکار گیرند تا به وضعیت مطلوب خود برسند و نخستین جوانة حیات را بیرون فرستند؛ پوست دانهها را بشکافند و از ظلمتکدة خاک، سر برآورده، به سوی آسمان، که از آن نیرو گرفتهاند، پیش روند؛ به سوی شفیعیکه شفاعتشان کرده است.
این صحنهها در حقیقت، نوعی شفاعت تکوینی در رستاخیز زندگی است و با اقتباس از این الگو در عالم تکوینی، نوعی از شفاعت در عالم تشریعی را مییابیم؛ راه مستقیمیکه برای درک مسئلة شفاعت بر ایمان گشوده میشود (همان، ۱۳۸۶ش، ج۱، ص۲۲۶).
۳. اقسام شفاعت
شفاعت در نظر اسلام، حقیقت واحد نیست، بلکه اقسام زیادی دارد که در این قسمت به اختصار به آن اشاره میگردد تا شفاعت مدّ نظر ما روشن شود و از اقسام دیگر آن متمایز گردد (هاشمزادة هریسی، ۱۳۹۰ق، ص۷۴).
۱. شفاعت تکوینی.
توضیح این قسم پیشتر گذشت.
۲. شفاعت هدایتی و تربیتی
عوامل و وسایلی وجود داردکه جوامع بشری را به سوی سعادت راهنمایی میکنند و راه خوشبختی را برای انسانها هموار میسازند و در رسیدن به آن، مدد و یاریشان میکنند.
دعوت پیامبران، راهنمایی امامان و پیشوایان دین، ارشاد و تبلیغات علما و دانشمندان مسلمان، گفتهها و بیانات کتب آسمانی و... همه از همین مقولهاند؛ یعنی شفاعت هدایتی و تربیتی بهشمار میآیند؛ زیرا همة اینها در هدایت و تربیت بشر تأثیر ویژهای دارند و هر یک بهگونهای در سعادت و خوشبختی انسان دخیلاند (همان، ۱۳۹۰ق، ص۷۵).
۳. شفاعت رحمانی
بعضی از صفات خدا؛ مانند رحمانیت، غفاریت و کرامت، اقتضا میکنندکه ذات اقدس الهی از گناه برخی گناهکاران درگذرد و آنها را نادیده بگیرد. این اقتضا را، که نوعی از شفاعت است، شفاعت رحمانی یا شفاعت الهی گویند و قرآن این نوع شفاعت را منشأ تمامی شفاعتها معرفی کرده (همان، ۱۳۹۰ق، ص۸۱) و در این باره گفته است: {قُلْ لِلهِ الشَّفاعَةُ جَمِیعاً}؛ «این حقیقت را به مردم برسانکه شفاعت به تمام معنا به خدا اختصاص دارد» (زمر: ۴۴).
۴. شفاعت روز جزا
این شفاعت، شفاعت اخروی نیز نامیده میشود (هاشمزاده هریسی، ۱۳۹۰ق، ص۸۱).
۵. شفاعت دنیوی
این شفاعت بدین معناست که بندگان خدا در این جهان، به منظور رفع حوائج یکدیگر، برای هم دعا کنند و آمرزش بطلبند (همانجا). برخی از اقسام شفاعت دنیوی از این قرار است:
۱ـ ۵. فرشتگانکه در حق بندگان خدای جهان استغفار کرده و آمرزش میخواهند
{یَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونا بِالْإِیمانِ وَ لا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنا غِلًّا لِلَّذِینَ آمَنُوا...} (حشر: ۱۰).
«[آن مؤمنان] میگویند: پروردگارا! از تقصیر ما در گذر، از گناهان برادران ما ـکه در ایمان از ما سبقت جستهاند ـ صرف نظر کن و در دل ما کینه و عداوتی از مؤمنان نگذار.»
۲ـ ۵. پیامبران الهیکه برای ملت و قوم خود استغفار و دعا کردهاند
{الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ... وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذِینَ تابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبِیلَکَ وَ قِهِمْ عَذابَ الْجَحِیمِ} (غافر: ۷).
«حاملان عرش برای پروردگارشان حمد و ثنا میکنند و به او ایمان میآورند؛ در حق مؤمنان استغفار مینمایند و میگویند: «ای پروردگار ما که رحمت تو تمام موجودات جهان هستی را فرا گرفته است، پس از تقصیرات و گناهان توبهکنندگان،
و راهروان راه حق در گذر و از آتش جهنم محفوظشان بدار.»
۳ـ ۵. مقربان درگاه خداوندیکه مورد توسل واقع میشوند
و برای تأمین خواستههای توسلکننده دربارة او دعا میکنند. همة اینها نوعی از شفاعت بهشمار میآید که در این جهان، معروف و معمول است؛ یکی از دعاهای ابراهیم۷ این است:
{رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَ لِوالِدَیَّ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ یَوْمَ یَقُومُ الْحِسابُ} (ابراهیم: ۴۱).
«ای پروردگار ما، در روز حساب، در آن روز جزا، از گناهان من و از گناهان پدر و مادرم و از تقصیرات مؤمنان درگذر.»
۴. وساطت در فیض
بعضی از موجودات جهان هستی، بر اثر فاقد بودن استعداد و شرایط، نمیتوانند از موجوداتی که منشأ فیضاند، استفاده کنند. در این صورت به موجود سومی احتیاج مییابیم (هاشمزاده هریسی، ۱۳۹۰ق، ص۸۲).
عدهای از دانشمندان اسلامی شفاعت روز رستاخیز را طوری معنا و تفسیر میکنندکه با مسئلة وساطت در فیض تطبیق میشود و این معنا را چنین توضیح میدهند:
بعضی از افراد، در اثر معاصی و گناهان، استعاد و قابلیتشان را بهطوری از دست دادهاندکه هرگز نمیتوانند مستقیمـاً و بدون واسطه از مبدأ فیض ـکه خدای رحمان است ـ فیض بگیرندکه تا بدین وسیله از عذاب و شکنجه نجات یافته و از نعمتهای گوناگون وی در بهشت جاوید، بهرهبرداری کنند. افراد صالح و اولیای الهی ـکه در اثر تقوا و پرهیزگاری
و اعمال نیک انسانی لایق وکامل شدهاند ـ رحمت و کمال را از مبدأ فیض؛ یعنی از خدای منان میگیرند و به آن افراد ناقص و گنهکار میرسانند (همان، ۱۳۹۰ق، ص۸۳).
۵. شفاعت در قرآن
قرآن کریم دربارة «شفاعت» (با همین عنوان) حدود سی آیه دارد. البته اشاراتی به این مسئله با عناوین دیگر نیز شده است (مکارم شیرازی و دیگران، ۱۳۸۶ش، ج۱، ص۲۲۶).
آیات مربوط به «شفاعت» را میتوان به چند دسته تقسیم کرد:
۱. آیاتیکه شفاعت را به طور مطلق نفی میکنند (همان).
{أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ یَوْمٌ لا بَیْعٌ فِیهِ وَ لا خُلَّةٌ وَ لاَ شَفاعَةٌ...} (بقره: ۲۵۴).
«پیش از آنکه روزی فرا رسدکه نه داد و ستدی هست و نه دوستی و نه شفاعتی، از آنچه روزیتان کردهایم، انفاق کنید...»
{وَ اتَّقُوا یَوْماً لا تَجْزِی نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیْئاً وَ لا یُقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ وَ لا یُؤْخَذُ مِنْها عَدْلٌ وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ} (بقره: ۴۸).
«بترسید از روزیکه در آن روز کسی به دیگری کوچکترین خدمت نمی-کند
و از او شفاعتی مقبول نخواهد شد و کسان، یار وی نخواهند بود.»
در این آیات، راههای متصوّر برای نجات محرومان، غیر از ایمان و عمل صالح، نفی شده است؛ راههایی چون پرداخت عوض و دیُون مالی و مادی، پیوند و سابقة دوستی، و شفاعت.
حتی در مورد بعضی از گناهکاران میخوانیم: {فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعِینَ} (مدثر: ۴۸)؛ «شفاعت شفاعتکنندگان به حال ایشان سودی ندارد...».
از این آیات بهدست میآیدکه در روز بازپسین، کوچکترین راه فرار از چنگال مجازات، و عامل نجاتی پیدا نخواهد شد؛ جز عمل صالح. در آن روز هیچ وسیلهای برای به دست آوردن درجه، کمال و مقام وجود نخواهد داشت؛ جز آنچه در این جهان بهدست آمده است. در آن روز داوری کسی درد دردمندی را دوا نخواهد کرد و گریزگاهها، راههای فرار از کیفر و اسباب رهایی از مجازات ـکه در دادگاههای بشری نفوذ دارد ـ در دادگاه عدالت الهی عاطل و باطل خواهد بود (هاشمزاده هریسی، ۱۳۹۰، ص۹۷).
۲. آیاتیکه شفیع را منحصراً خداوند متعال معرفی میکنند و شفاعت را فقط مخصوص ذات اقدس الهی میدانند (مکارم شیرازی و دیگران، ۱۳۸۶، ج۱، ص۲۲۷).
{مَا لَکُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا شَفِیع...} (سجده: ۴).
«برای شما هیچ سرپرست و شفیعی غیر از خداوند نیست...»
{قُلْ لِله الشَّفاعَةُ جَمِیعاً...} (زمر: ۴۴).
«بگو شفاعت یکسره از آن خداست...»
۳. آیاتیکه شفاعت را به اذن و فرمان خدا مشروط میکنند
{مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ...} (بقره: ۲۵۵).
«چه کسی میتواند جز به اذن خدا شفاعت کند...»
{وَلَا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ عِندَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ...} (سبأ: ۲۳).
«شفاعت جز برای کسانیکه خداوند اذن (اجازه) دهد، سودی ندارد...»
آیات یاد شده و مانند آن، که در کلام خدا فراوان وجود دارد، تمام شفاعتها را به خدا اختصاص داده و شفاعتکنندگان دیگر را غیر رسمی معرفی میکند؛ زیرا:
اولاً: فقط خداوند به شفاعتیکه درخواست مغفرت و طلب آمرزش است و در روز رستاخیز انجام میگیرد، رخصت خواهد داد و دعای شفاعتکنندگان را خواهد پذیرفت.
ثانیاً: اگر شفاعت تکوینی در نظر گرفته شود، تنها خداستکه علل و اسباب طبیعی را به جریان انداخته و آنها را تنظیم کرده است و خود نیز سلسله جنبان همه آنها است (هاشمزاده هریسی، ۱۳۹۰ق، ص۱۰۹).
ثالثاً: اگر شفاعت هدایتی مورد نظر باشد، هموستکه تمامی وسائل هدایت را میان انسانها جریان میدهد و اسباب هدایت را در اختیار آنان میگذارد و خداستکه راههای هدایت را هموار میکند و چراغهای راهنمایی را فروزان میسازد.
بنابراین، شفاعت به هر معنا و با هر اسم و عنوانی انجام گیرد، به ذات اقدس الهی اختصاص دارد و اگر شفاعتکنندگانی هم وجود دارند، این مقام عالی را از ذات اقدس الهی دریافت کردهاند؛ وگرنه رسیدن به این مقام برای کسی یا چیزی ممکن و میسر نیست (همان، ۱۳۹۰ق، ص۱۱۰).
بنابراین، شفاعت ملک خداست که به تملیک دیگران (کسانی که شایسته، این مقاماند) نیز در میآورد (همان، ۱۳۹۰ق، ص۱۱۱).
۴. آیاتیکه شرایطی را برای شفاعتشونده (مشفوع) بیان کردهاند (مکارم شیرازی و دیگران، ج۱، ص۲۲۷):
۱ ـ ۴. گاهی این شرط را رضایت و خشنودی پروردگار معرفی میکند:
ـ {وَ لاَ یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضى...} (انبیا: ۲۸)
«و جز برای کسیکه [خدا] رضایت دهد، شفاعت نمیکنند...»
ـ {وَلَا یَمْلِکُ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِهِ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَن شَهِدَ بِالْحَقِّ وَهُمْ یَعْلَمُونَ} (زخرف: ۸۶).
«آنانکه غیر از خدا دیگری را میخوانند، مالک شفاعت نیستند؛ مگر کسانی که به حق گواهی دهند در حالتی که بدان عارفاند.»
آیة دوم به دو صورت تفسیر میشود:
الف) مربوط به شفاعتکنندگان باشد؛
ب) مربوط به شفاعتشوندگان یا به هر دو (شفاعتکننده و شفاعت شونده) باشد.
به هرحال، این آیة شفاعت، روز جزا را اجمالاً اثبات میکند؛ زیرا قدر مسلّم آیه این است که در روز رستاخیز، شفاعتی انجام خواهد گرفت و در این مورد نیز همین مقدار برای ما بس و کافی خواهد بود.
دربارة جملة {شَهِدَ بِالْحَقِّ} نیز اختلاف زیادی میان مفسران وجود دارد؛ عدهای میگویند: منظور از آن، «شهیدان راه حق» است. این عده با آیة مذکور استدلال میکنندکه «شهدا» نیز از شفاعتکنندگان روز جزا به شمار میآیند (هاشمزادة هریسی، ۱۳۹۰ق، ص۱۰۱).
برخی از مفسران، «حق» را به معنای خدا و توحید او گرفته و گفتهاند: منظور از {شَهِدَ بِالْحَقِّ} کسانی هستندکه به خدا و یگانگی او شهادت دهند و آن را با جان و دل بپذیرند.
طایفة دیگری از مفسران میگویند: آنان کسانی هستندکه دین حق را گواهی کرده و از آن تبعیت نمودهاند.
گاهی نیز گفته میشود که منظور از حق، «امام حق» است. در این صورت آیة مذکور به ولایت مربوط خواهد بود که شهادت به امامت امام حق و گواهی کردن ولایت و خلافت وی را یکی از شرایط شفاعت میشمارد.
ولی به نظر ما، منظور از حق، هر موضوعی است که واقعیت داشته و یکی از حقایق زنده و تعالیم عالی اسلام محسوب شود؛ به عبارت بهتر و سادهتر، منظور از حق، حقایق دینی است که همة معانی پیشین را در بر میگیرد؛ شهادت در راه حق، دین حق، خداشناسی، توحید و یگانهپرستی، شهادت به امامت امام حق و صدها حقیقت دیگر ـ که از اصول ایمان به شمار میآید ـ ذیل این عنوان جامع (حقایق دینی) قرار دارد (همان، ۱۳۹۰ق، ص۱۰۲).
از آیهای که گذشت، سه موضوع مهم استفاده میشود:
۱. دربارة عدهای از مردم هرگز شفاعت ممکن و میسر نخواهد بود،
۲. در مورد گروهی دیگر، شفاعت حتمی است و حق طبیعی آنان محسوب میشود،
۳. شفاعت، شرایطی دارد که اگر یکی از آنها موجود نباشد، هرگز پذیرفته نخواهد شد.
سه شرط مهم شفاعت نیز در همین آیه آمده است:
یکـکسانی میتوانند از شفاعت بهرهمند شوند که مشرک، بتپرست و انسانپرست نبوده و پرستش جز برای خدا، در نظر آنان مفهومی ندارد؛ {وَلَا یَمْلِکُ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِهِ الشَّفَاعَةَ}؛ «آنانکه غیر از خدا، دیگری را میخوانند، حق شفاعت ندارند» (زخرف: ۸۶).
دوـ افرادی میتوانند از شفاعت استفادهکنندکه به توحید و یگانگی پروردگارشان مخلصانه شهادت دهند و به حقایق دینی ایمان کامل یابند: {إِلَّا مَن شَهِدَ بِالْحَقِّ}،
سهـ مؤمنان نیز در صورتی میتوانند از شفاعت بهرهمند شوند که ایمانشان بر علم و معرفت استوار گردد، از فکر، بصیرت و روشنبینی سرچشمه گیرد و از عادت صرف و تقلید کور خالی و دور باشد: {وَ هُمْ یَعْلَمُونَ} (هاشمزادة هریسی، ۱۳۹۰ق، ص۱۰۳).
۲ـ ۴. گاهی شرط آن را گرفتن پیمان و عهد نزد خدا معرفی میکند:
{لاَ یَمْلِکُونَ الشَّفاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً} (مریم: ۸۷).
«کسی به شفاعت دست مییابدکه به خداوند و به پیامبر ایمان داشته باشد و نزد خدا تعهد و پیمان ببندد...»
۳ـ ۴. زمانی هم صلاحیت شفاعت را از بعضی مجرمان و گناهکاران سلب میکند (مکارم شیرازی و دیگران، ۱۳۸۶ش، ج۱، ص۲۲۷)
{مَا لِلظَّالِمِینَ مِنْ حَمِیمٍ وَلَا شَفِیعٍ یُطَاعُ...} (غافر: ۱۸).
«برای ستمگران نه یاوری هست و نه شفاعتگری که مورد اطاعت باشد...»
گفتنی است، در آیاتی نیز شفاعت به معنای یاری و پشتیبانی برادر دینی است که اگر این یاری، در جهاد با تجاوزگران باشد، بهرة دنیوی آن غنایم و پاداش اخروی آن بهشت الهی است و اگر درگناه و تجاوزی با او رفاقت کند، بهرة دنیای او سرزنش و نصیب آخرتش کیفر خواهد بود.
{مَنْ یَشْفَعْ شَفاعَةً حَسَنَةً یَکُنْ لَهُ نَصِیبٌ مِنْها وَ مَنْ یَشْفَعْ شَفاعَةً سَیِّئَةً یَکُنْ لَهُ کِفْلٌ مِنْهَا} (نساء: ۸۵).
«هر کسی شفاعتی نیکو کند، او را بهرهای باشد و کسی را که شفاعتی بد کند، وی را از آن سهمی باشد...»
معانی دیگری نیز برای شفاعت در قرآن کریم آمده است، ولی آنچه مد نظر ما بود، در دستهبندیهای مزبور بیان شد.
۶. اختلاف آیات شفاعت و پاسخ دانشمندان اسلامی
برخی از آیات، وجود شفاعت در روز جزا را اثبات میکنند، ولی در مقابل، چنانکه گفته شد، آیات دیگری نیز وجود دارند که شفاعت را انکار و آن را ناممکن میدانند. ازاینرو، ممکن است برخی گمان کنند که این دو دسته از آیات، تناقض دارند، ولی با مختصر دقت، روشن میشود که نهتنها کوچکترین اختلافی ندارند، بلکه یکدیگر را به طور کامل تصدیق و تأیید میکنند. دانشمندان اسلامی در این باره نظریاتی دارند که در ادامه، قسمتی از آنها را بیان میکنیم:
یک ـ فخر رازی
با در نظر گرفتن صدر و ذیل آیات شفاعت و با توجه کردن به شأن نزول و قرائتی که در وقت نزول آنها وجود داشت، این حقیقت روشن میشود که آیات انکار کنندة شفاعت، هرکدام در مورد خاصی نازل شده است؛ بعضی از آنها دربارة مشرکان و بتپرستان و گاهی نیز مخصوص کسانی است که از پیشوایان باطل و خودساخته پیروی کردهاند. ولی آیاتی که شفاعت را میپذیرد، در حق مؤمنان و اهل توحید نازل شده است (فخررازی، ۱۴۰۶ق، ج۳، ص۵۸).
دو ـ علامة طباطبایی
در روز رستاخیز، شفاعت ابتدایی و خالی از رخصت و اذن، ممکن و میسر نخواهد بود. این است که قرآن مجید نیز اینگونه شفاعت را به باد انتقاد گرفته و آن را غیر مقبول معرفی کرده است. ولی شفاعتی که بعد از رخصت الهی و اذن خداوندی انجام بگیرد، بیتردید پذیرفته خواهد شد و قرآن کریم نیز این نوع شفاعت را تصدیق و تثبیت و از آن طرفداری میکند (طباطبایی، ۱۳۷۷ش، ج۱، ص۱۵۹).
۷. شفاعتکنندگان در روایات
۱. سه گروه شفاعتکننده
امام علی بن ابیطالب۷ میفرماید: «پیامبر خدا فرمود: سه طایفه در پیشگاه الهی شفاعت خواهند کرد و شفاعت آنان پذیرفته خواهد شد: پیامبران، دانشمندان و شهیدان راه حق» (مجلسی، ۱۹۹۹م، ج۸، ص۴۲).
۲. همسایه و دوست
امام صادق۷ فرمود:
همسایه دربارة همسایة خویش و دوست درباره دوست خود شفاعت خواهند کرد. ولی اگر فرشتگان و مقربان درگاه الهی دربارة ناصبی (دشمن علی۷ و اولاد ایشان) شفاعت نمایند، پذیرفته نخواهد شد (همانجا).
۳. اوصیا و جانشینان پیامبران به خصوص جانشینان دوازدهگانة پیامبر خاتم۹
۴. اولیا و دوستان خدا
۵. فرشتگان
۶. مؤمنان وگرویدگان به دین حق که هریک به اندازه شأن و مقامش شفاعت خواهد کرد (هاشمزاده هریسی، ۱۳۹۰ق، ص۱۲۵).
۷. اطفال و بچههای صغیر و بیگناه، حتی جنین سقطشده، که درباره پدران و مادرانشان شفاعت خواهند کرد (طباطبایی، ۱۳۷۰، ج۱، ص۱۸۲).
۸. محرومان از شفاعت:
۱. کافران
کسانیکه خدا و یا پیامبری از پیامبران الهی یا کتابی از کتابهای آسمانی یا موضوع مسلّمی از موضوعات دینی را نپذیرفتهاند، کافر محسوب میشوند و از شفاعت بینصیب خواهند شد (هاشمزاده هریسی، ۱۳۹۰ق، ص۱۸۴).
۲. مشرکان
آنانکه در وادی وسیع و خطرناک شرک، حیران و سرگردان، قدم برمیدارند، اهل شفاعت نخواهند بود. از نظر اسلام، شرک بر چهار قسم است:
الف) شرک در ذات
خدای واحد را بیشتر از یک پنداشتن و او را از اجزا و موارد مختلفی مرکب دانستن و ذات خالق را به مخلوقی از مخلوقات وی تشبیه کردن (همان، ۱۳۹۰ق، ص۱۸۵).
ب) شرک در صفات
صفات خدا را بر ذاتش اضافه دانستن و صفات وی را به صفات مخلوقی از مخلوقاتش تشبیه کردن، هر دو از مقوله شرک در صفات است (همانجا).
ج) شرک در عبادت
انسان اگر کسی یا چیزی را تا آنجایی مورد احترام و تعظیم قرار دهد که به حد ستایش و پرستش برسد، در این صورت در وادی شرک در عبادت قرار گرفته است؛ زیرا پرستش و عبادت به خدا اختصاص دارد (همانجا).
د) شرک در افعال
کارهایی هست که تنها با نیروی خدای قادر انجام میپذیرد و جز وی کسی قدرت انجام دادن آن را ندارد؛ مانند خلقت و ایجاد، احیا و زنده کردن اموات، رزق و روزی دادن و... اگر کسی در اینگونه امور و موضوعات، مخلوقی را مؤثر بداند یا او را در این مسائل شریک و یار خدای جهانآفرین بپندارد، چنین فردی به شرک در افعال مبتلا شده است (همانجا).
۳. منحرفین از حق
آنانکه یکی از جانشینان دوازدهگانة پیامبر۹ را انکار میکنند، از شفاعت محروم و بینصیب خواهند بود؛ زیرا اینگونه افراد با خدای قادر و پیامبر گرامیِ وی مخالفت ورزیده و ظلم بزرگی مرتکب شدهاند و حق را از مسیر اصلی خود منحرف ساخته و باطل را به جای آن نشاندهاند و از این راه، مفاسد زیاد و زیانهای جبرانناپذیری به جامعة اسلامی وارد کردهاند و اساس و پایة حقیقت و عدالت را در هم شکستهاند (همان، ۱۳۹۰ق، ص۱۸۶)؛ چنانکه ابن ابی یعفور گوید که امام صادق۷ فرمودند:
«ثَلَاثَةٌ لا یَنْظُرُ اللَّهُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ لا یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ مَنِ ادَّعَى إِمَامَةً مِنَ الله لَیْسَتْ لَهُ وَ مَنْ جَحَدَ إِمَاماً مِنَ الله وَ مَنْ زَعَمَ أَنَّ لَهُمَا فِی الْإِسْلَامِ نَصِیبٌ» (مجلسی، ۱۹۹۹، ج۸، ص۳۶۳).
چندین طایفه از توجه و رحمت الهی نصیب ندارند؛ آنان به عذاب دردناکی خواهند رسید؛ کسیکه بناحق ادعای امامت کند و کسیکه امام حق را نپذیرد و کسیکه از پیشوایان باطل و افراد ظالم و ستمگر تبعیت نماید و چنین پندارد که آنان نیز مسلمان بودهاند.
۴. ستمگران
آنانکه کوچکترین ظلم و تعدی به دیگران داشتهاند یا حقی از مردم را پایمال ساختهاند یا به عنوانهای دیگر به بندگان خدا خیانت کردهاند، ستمگرند و هرگز به شفاعت نایل نخواهند شد؛ مگر صاحب حق، از حق خود صرف نظر کند (هاشمزادة هریسی، ۱۳۹۰ق، ص۱۸۷)؛ چنانکه مردی از طایفة نخع خدمت امام باقر۷ رسید وگفت: من تا به امروز از طرف حَجّاج، استانداری بودم، ولی از امروز تصمیم گرفتهام توبه و از این مقام استعفا کنم، آیا توبه و بازگشت من پذیرفته خواهد شد؟ حضرت در پاسخ فرمودند: «نه، امکانپذیر نیست؛ مگر اینکه حقوق مردم را به صاحبانشان رد کنی و آنان را از خود راضی نمایی» (کلینی، ۱۳۹۰، ج۲، ص۳۳۱).
۵. رانده شدگان
شفیعان روز جزا عدهای از پیروانشان را که بسیار تبهکار و نامساعد هستند، از خود راندهاند و از آنان تبرّی و دوری جستهاند، با صراحت تمام و با لحن قاطع اظهار کردهاند که چنین افرادی به ما مربوط نیستند (هاشمزاده هریسی، ۱۳۹۰، ص۱۸۷). به عنوان شاهد و نمونه:
یک ـ غضبکننده
امام صادق۷ فرمود: «لَیْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یَمْلِکْ نَفْسَهُ عِنْدَ غَضَبِه» (کلینی، ۱۳۹۰، ج۲، ص۶۳۷)؛ «از ما نیست کسی که به هنگام غضب و خشم، خود را کنترل نکند.»
دو ـ منکر موضوعات دین
امام صادق۷ فرمود:
«مَنْ أَنْکَرَ ثَلَاثَةَ أَشْیَاءَ فَلَیْسَ مِنْ شِیعَتِنَا الْمِعْرَاجَ وَ الْمُسَألَةَ فِی الْقَبْرِ وَ الشَّفَاعَةَ» (مجلسی، ۱۹۹۹م، ج۸، ص۳۷).
«کسیکه سه موضوع از موضوعات دینی را نپذیرد، از شیعیان و پیروان ما محسوب نخواهد شد؛ معراج، سئوال قبر، شفاعت.»
سه ـ کلاهبردار مسلمان (هاشمزاده هریسی، ۱۳۹۰ق، ص۱۸۸)
پیامبرخدا۹ در این باره فرموده است: «لَیْسَ مِنَّا مَنْ مَاکَرَ مُسْلِماً» (کلینی، ۱۳۹۰، ج۲، ص۳۳۷)؛ «کسیکه دربارة مسلمانی مکر و حیلهای را روا بدارد، از ما نخواهد بود.»
۶. مأیوسین از شفاعت
شفاعتکنندگان رسمی روز باز پسین دربارة عدهای، بهطور قاطع اعلان داشتهاند که آنان به شفاعت ما امیدوار نگردند؛ زیرا شفاعت ما به چنان افرادی نخواهد رسید (هاشمزاده هریسی، ۱۳۹۰ق، ص۱۸۹). پیامبر۹ در این باره میفرماید:
«رَجُلَانِ لَا تَنَالُهُمَا شَفَاعَتِی صَاحِبُ سُلْطَانٍ عَسُوفٌ غَشُومٌ وَ غَالٍ فِی الدِّینِ مَارِق» (کلینی، ۱۳۹۰، ج۲، ص۳۳۷).
دو طایفه از شفاعت من محروم و بینصیب خواهند شد:
۱. پادشاه ستمگر و غاصب
۲. کسیکه در دین و مذهب خود زیادهروی (غلو) کرده از حد بگذرد و بدین وسیله از دین و آیین بر کنار گردد.
۷. محرومین
بهشت ابدی، برعدهای از گناهکاران تحریم شده است و نمیتوانند به آنجای مقدس قدم بگذارند (هاشمزاده هریسی، ۱۳۹۰ق، ص۱۸۹). چنانکه امام صادق۷ نیز افرادی را از این گروه محرومین، معرفی کرده و فرموده است:
«خدای بزرگ به ذات خود قسم یاد کرده است که سه طایفه را در بهشت خود قرار ندهد: کسی که از فرمان خدا تبعیت نکند، کسیکه با امام و پیشوای حق و عدالت مخالفت ورزد، کسی که حقی از حقوق برادران دینی خود را پایمال کند و از دادن حقوق مردم، خودداری نماید (مجلسی، ۱۹۹۹، ج۸، ص۳۵۷).
۸. مخلدین
عدهای از مردم، بر اثر ارتکاب بعضی گناهان، در آتش سوزان جهنم، دائمی و همیشگی خواهند بود و با هیچ نیرویی از آن نجات نخواهند یافت (هاشمزاده هریسی، ۱۳۹۰ق، ص۱۹۰)؛ چنانکه خدای قهار در این باره میفرماید:
{وَعَدَ اللهُ الْمُنافِقِینَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْکُفَّارَ نارَ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فِیها هِیَ حَسْبُهُمْ وَ لَعَنَهُمُ اللهُ وَ لَهُمْ عَذابٌ مُقِیمٌ} (توبه: ۶۸)
«خدا وعده کرده است که مردان و زنان منافق و دو رو، کافران و ملحدان را در آتش افکند و آنان را در میان آتش، همیشگی کند و از رحمتش محروم و بینصیب گرداند و مشمول عذاب دائمی خود بنماید.»
۹. مرتدین
گروهی از مردم با گفتن حرفی یا انجام دادن عملی، رشتة اسلام و ایمانشان را گسستهاند
و از صف مسلمانان کنار رفته و به کفار و ملحدین پیوستهاند (هاشمزاده هریسی، ۱۳۹۰ق، ص۱۹۱). خداوند نیز دربارة آنان فرموده است:
{وَ مَنْ یَرْتَدِدْ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَیَمُتْ وَ هُوَ کافِرٌ فَأُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ} (بقره: ۲۱۷).
«هرکس از شما مرتد شود و در همین حال بمیرد، اعمال نیک وی از بین خواهد رفت و در آتش جهنم نیز همیشگی خواهد بود.
۱۰. مسخ شدگان
ملل و اقوام گذشته، اگر به بعضی از معاصی و گناهان مرتکب میشدند، قبل از گرفتاری به عذاب روز بازپسین، در این جهان نیز به بلایا و مصائب شدیدی مبتلا میشدند. یکی از آن بلاها و گرفتاریها این بود که به صورت حیوانی درمیآمدند. این بلا و مصیبت شکننده و رسواکننده ـ که در اصطلاح دینی «مسخ» نام دارد ـ به برکت پیامبر عزیز اسلام در ظاهر و موقتاً برداشته شده است؛ بهطوریکه انسان هر گناهی را مرتکب شود، در این جهان تغییر صورت نمیدهد و مسخ نخواهد شد (هاشمزاده هریسی، ۱۳۹۰ق، ص۱۹۱). ولی در روز رستاخیز که رازها آشکار میشود، مسخ وجود دارد و عدهای از پیروان پیامبر۹ نیز صورت انسانی را از دست میدهند و در قالب حیوانات مختلفی نمودار میگردند؛ منتها هر گناه
و معصیتی، اثر و اقتضای خاصی خواهد داشت. این طایفه که مسخشدگان نامیده میشوند، از شفاعت، محروم و بینصیب خواهند شد؛ زیرا شفاعتکنندگان روز جزا برای انسانها شفاعت خواهند کرد، نه حیوانات (همان، ۱۳۹۰ق، ص۱۹۳).
امام صادق۷ فرمود:
آنانکه به صفت رذل تکبر مبتلا هستند، در صورت مورچگان قرار خواهند گرفت و همانطور که مردم را کوچک شمرده و زیر پایشان قرار میدادند، در آن روز انتقام، آنان نیز زیر پای همان مردم مظلوم و بیچاره، پایمال خواهند شد و به جزای عمل پستشان خواهند رسید (مجلسی، ۱۹۹۹م، ج۷، ص۲۱۶).
۱۱. شکایتشدگان
شفاعتکنندگان روز داوری، در آن روز وحشتزا و حیرتانگیز، نهتنها عدهای از طالبان شفاعت را شفاعت نمیکنند، بلکه از دست آنها به دادگاه عدل خداوند شکایت کرده، آنان را از خود میرانند (هاشمزاده هریسی، ۱۳۹۰ق، ص۱۹۳).
۹. شرایط شفاعت
در این قسمت برخی از شرایط شفاعت را مطرح میکنیم:
۱. رخصت
تا خدای عظیم، اذن به شفاعت ندهد، کسی یارای شفاعت کردن را نخواهد داشت (همان، ۱۳۹۰ق، ص۶۶).
{مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ} (بقره: ۲۵۵)؛ «کیست که بتواند در پیشگاه خدا، بدون اذن وی، شفاعت کند.»
۲. کرنش و ستایش
شفاعتکنندگان، در قیامت، نخست در مقابل پروردگارشان کرنش میکنند، به مدح و ثنای وی زبان میگشایند و وظایف و مراسم عبودیت و بندگی را بهطور کامل انجام میدهند. سپس با حالت کرنش و تواضع و در غایت تذلل و فروتنی اظهار نیاز میکنند و دربارة عدة مخصوصی شفاعت میکنند و از پروردگارشان برای درد آنها دوا میطلبند (همانجا).
الف) {وَ هُمْ مِنْ خَشْیَتِهِ مُشْفِقُونَ} (انبیاء: ۲۸)؛ «شفاعت میکنند... در حالتی که از ترس پروردگارشان، لرزاناند.»
ب) «پیامبر خاتم، در مقام شفاعت، به پیشگاه الهی متوجه میشود و به سجده ـ که غایت فروتنی، تذلل و اظهار بندگی است ـ میافتد، در همین حال میماند... تا از طرف خدای رحمان اذن و رخصت صادر شود» (مجلسی، ۱۹۹۹م، ج۸، ص۳۶؛ فخر رازی، ۱۴۰۶ق، ج۳، ص۶۰).
۳. حدود معیّن
شفاعت براساس برنامهای که از طرف خدا تنظیم گردیده، انجام خواهد شد و از حدود
و قیودی که در آن برنامه تعیین شده، تجاوز نخواهد شد (هاشمزاده هریسی، ۱۳۹۰ق، ص۶۷).
{لاَ یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ} (انبیا: ۲۷).
«در سخن گفتن از او سبقت نمیجویند و جز از عمل بهفرمان وی، کاری انجام نمیدهند».
۴. آمادگی و برازندگی
مجرم و گنهکار، در صورتی میتواند از شفاعت بهرهمند شود که استعداد و لیاقت بندگی را از دست نداده و بر اثر ارتکاب بعضی گناهان و یا کثرت معاصی، رشتة ایمان خود را نگسسته باشد (هاشمزاده هریسی، ۱۳۹۰ق، ص۶۷).
{وَ لاَ یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضـى...} (انبیاء: ۲۸).
«آنان شفاعت نخواهند کرد، مگر افرادی راکه مورد رضای خدا بوده باشند.»
۵. ارتباط
مجرمی میتواند از شفاعت استفاده کندکه به وسیلة بعضی از معاصی و گناهان، ارتباط خود را با شفاعتکنندگان قطع نکرده و از ولایت و حدود حمایت و عنایت آنان خارج نشده و آنها را شاکی و خصم خود قرار نداده باشد؛ زیرا عدة کثیری از مردم، نهتنها از شفاعت بینصیب خواهند بود، بلکه شفاعتکنندگان در پیشگاه الهی از آنان گلهها و شکایتها ابراز خواهند داشت و با آنها خصومتها خواهند کرد (هاشمزاده هریسی، ۱۳۹۰ق، ص۶۸).
از پیامبر۹ نقل شده که فرمود: سه طایفه هستند که من در روز رستاخیز با آنان خصومت خواهم کرد:
ـ کسیکه وعدهای به من دهد و سپس بیوفایی کند.
ـ کسیکه مرد آزادی را بفروشد و استقلال آن را برای منفعت شخصی خود بر باد دهد.
ـ کسیکه مزد و اجرت کارگری را بهطور کامل ادا نکند (فخر رازی، ۱۴۰۶ق، ج۳، ص۵۸).
۶. حقوق اختصاصی
معاصی و گناهانیکه از آنها بوی تجاوز به حقوق مردم، به مشام رسد و کوچکترین برخوردی با حقوق دیگران دارد، به وسیلة شفاعت یا عوامل دیگر، هرگز بخشوده نخواهد شد و جز اینکه صاحب حق از حق خود صرف نظر کند یا رضایت وی جلب شود، چارة دیگری نخواهد داشت، ولی گناهانی که با حقوق دیگران کوچکترین برخوردی ندارد و از حقوق خاص خداوندی محسوب میشود، ممکن است با شفاعت یا عوامل دیگر بخشوده شود؛ زیرا هیچ اشکال و محذوری نداردکه خداوند، با وجود شرایطی، به وسیله شفاعت از حق خاص خود صرفنظر کند و گناهان عدهای را، بر اساس علل ومصالحی، نادیده بگیرد (هاشمزاده هریسی، ۱۳۹۰ق، ص۶۹).
۱۰. نظر دانشمندان مسلمان دربارة شفاعت
۱. علامة طباطبایی
در روز رستاخیز حتماً شفاعتی انجام خواهد گرفت و برای آن حدود، قیود و شرایط زیادی معیّن شده است که با در نظر گرفتن آنها کوچکترین اشکال و محذوری پدید نمیآید و «روایاتی که از طرق شیعه و سنی در این زمینه وارد شده، آنچنان فراوان است که به حد تواتر میرسد...» (طباطبایی، ۱۳۷۷ش، ج۱، ص۱۸۵).
۲. نظر غزالی
او عقاید اهل سنت را یک بیک میشمارد تا آنجا که میگوید:
یکی از عقاید اهل سنت و جماعت این است که مسلمانان باید موضوع شفاعت را باور کنند و آن را در اعماق دلشان جای دهند؛ زیرا در اسلام ثابت و مسلّم گردیده است که پیامبران الهی و پس از ایشان دانشمندان دینی، در مرحله سوم شهیدان، در آخرین مرتبه افراد لایقی از مؤمنان و عقیدهمندان به یگانگی آفریدگار جهان، شفاعت خواهند کرد و شفاعتشان نیز پذیرفته خواهد شد (غزالی، ۱۳۶۶ش، ج۱، ص۹۹).
۱۱. فضایل و ارزش شفاعت
۱. نموداری از محبوبیت مردان خدا
بهوسیلة مسئلة شفاعت، شخصیت و محبوبیت شفاعتکنندگان، که مردان حقیقت
و فضیلتاند، به خوبی روشن میشود؛ زیرا در روز رستاخیز خدای عظیم به آنان اذن
و رخصت میدهدکه در پیشگاه وی قرار بگیرند و دربارة عدهای از گناهکاران شفاعت کنند و دعا و شفاعتشان نیز در این باره پذیرفته میشود (هاشمزاده هریسی، ۱۳۹۰ق، ص۳۶).
۲. نموداری از ارزش اعمال نیک انسانی
مسئلة شفاعت، ارزش عبادت، اطاعت، اعمال نیک انسانی و خویشتنداری را کاملا روشن و نمایان میسازد و اهمیت و آثار نیک آنها را در نظر مردم به خوبی واضح و مجسم مینماید؛ زیرا شفاعتکنندگان، آن مقام عالی را ـ که از عالیترین مقامات بشری و بهترین محبوبیتهای انسانی است ـ با تقوا، عبادت و اطاعت به دست آوردهاند و اگر این وسایل نمیبود، آن مقام پرارج هرگز برای آنان میسر نمیشد (همانجا).
۳. رمز کوشش و عامل جنبش
برای شفاعت، شرایطی لازم است که بدون آنها برای کسی میسر نخواهد بود. بنابراین، شفاعت کردن، استعداد و لیاقت و شایستگی و برازندگی میخواهد (همان، ۱۳۹۰ق، ص۳۷).
چنانکه «حفص مؤذن» نقل میکند که امام صادق۷ برای شیعیان و یاران خود نوشت:
بدانید و آگاه باشید که نه فرشتة مقربی میتواند شما را در مقابل عدل الهی از چنگال کیفر برهاند و نه پیامبر مرسلی و نه کسی یا عوامل دیگری. هرکس که میخواهد از نعمت شفاعت بهرهمند شود، باید خود را آماده سازد؛ یعنی پروردگارش را از خود راضی کند (کلینی، ۱۳۹۰ق، ج۲، ص۵۳).
۴. سدی در مقابل گناهان
عقیده به شفاعت، سد محکمی است که از سیل بنیانکن گناهان جلوگیری میکند. آنکسکه به موضوع شفاعت اعتقاد دارد و در آرزوی آن است، بر او لازم است که هر چه بیشتر مراقب کردار و اعمال خود باشد و از گناهان دوری کند تا بتواند «ایمان» را، که یکی از شرایط مهم شفاعت است، در خود حفظ کند؛ زیرا وقتی گناهان روی هم متراکم شوند، ایمان را از بین میبرند. ایمان وگناهان مثل آب و آتشاند که کوچکترین سازشی با هم ندارند. این، حقیقتی است که از آیات و روایات فراوان استفاده میگردد (هاشمزاده هریسی، ۱۳۹۰ق، ص۳۹)؛ چنانکه حضرت امام صادق۷ از پیامبرخدا نقل میکند که در این باره فرمود:
«الْغَضَبُ یُفْسِدُ الْإِیمَانَ کَمَا یُفْسِدُ الْخَلُّ الْعَسَلَ» (کلینی، ۱۳۹۰ق، ج۲، ص۳۲).
«خشم، ایمان را چنان فاسد میکند که سرکه، شیره را ضایع میسازد و خاصیت آن را تغییر میدهد.»
امام باقر۷ نیز میفرماید: «إِنَّ الْحَسَدَ یَأْکُلُ الْإِیمَانَ، کَمَا تَأْکُلُ النَّارُ الْحَطَبَ» (همان، ۱۳۹۰ق، ص۳۰۶)؛ «حسد ایمان را چنان میخورد و نابود میکند که آتش، هیزم را.»
آیات و روایات فراوانی در این باره وجود دارد که از همة آنها دو موضوع بسیار مهم استفاده میشود:
یک ـ ایمان یکی از شرایط مهم و اساسی رسیدن به شفاعت است؛
دو ـ گناهان، ایمان را تضعیف میکنند و به تدریج نابود میسازند.
۵. شفاعت پرتو امید
امیدواری به بشر نیرو میبخشد و به زندگی او سر و سامان و فروغ میدهد و در دلش بذر نشاط و سرور میافشاند. نیروی امیدواری بر تمام مشکلات فائق میآید، راههای سخت و ناهموار را هموارتر میسازد و چرخ زندگی را به حرکت در میآورد.
قرآن مجید، به مسئله شفاعت، غفاریت، رحمانیت و بالاخره مسئله توبه بسیار اهمیت میدهد و آنها را مکرر به بشر گوشزد میکند تا بدین وسیله، روح امیدواری را در جامعة بشری زنده دارد و انسان را به سعادتمندی و آینده رضایتبخشی امیدوار سازد تا در نتیجه او را به کوشش و فعالیت وادار کند (هاشمزاده هریسی، ۱۳۹۰ق، صص۴۲ ـ ۴۱).
۶. شفاعت یا داروی مرض نومیدی
جامعهای که از سعادت و آیندة خود مأیوس و ناامید شود، از تلاش و تکاپو باز میماند؛ زیرا افراد آنجامعه، هلاکت و سقوط را برای خود حتمی و اجتنابناپذیر میبینند ـ ازاینرو نومیدی کابوس خطرناکی است که به هر جامعهای قدم بگذارد، کاخهای مجلل عزت و سعادت را در آنجامعه ویران میسازد و دین و دنیای انسانها را بر باد میدهد. از اینجاست که اسلام یأس و نومیدی را یکی از گناهان بزرگ میشمارد (همان، ۱۳۹۰ق، صص۴۴ـ۴۳) و قرآن مجید نیز با آن مبارزه میکند و در پی معالجة این مرض روانی است. ازاینرو:
ـ گاهی به بشر گوشزد میکند: {لاَ تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ الله} (زمر: ۵۳)؛ «از رحمت خدا مأیوس و ناامید نباشید.»
ـ گاهی میگوید: {إِنَّهُ لاَ یَیْأَسُ مِن رَّوْحِ الله إِلاَّ الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ} (یوسف: ۸۷)؛ «راستی به جز آنان که ملحد و بیدین گشتهاند، کسی از رحمت خدا مأیوس نخواهد بود.»
ـ مکرر دم از رحمانیت خدا میزند و پروردگار بشر را رحمان و رحیم معرفی میکند.
ـ گاهی نیز از غفاریت و بخشش خدا صحبت میکند و آنها را مکرر یادآوری مینماید.
ـ گاهی دربارة باز بودن در توبه بر همة مردم سخن میگوید.
ـ گاهی نیز نوید شفاعت میدهد و این موضوع را تثبیت و تصدق میکند (هاشمزادة هریسی، ۱۳۹۰ق، صص۴۶ ـ ۴۴).
نتیجه گیری
رحمت و بخشش الهی، بهطور مستقیم به انسان نمیرسد؛ بلکه هر نعمتی، از راههای خاصّی نصیب آدمی میشود. همان طورکه در این جهان نیز؛ مثلاً رزق، از راه کار کردن،
و رحمت الهی، از طریق خدمتِ به مردم و بندگی کردن، به ما میرسد. یکی از راههای نزول رحمت الهی نیز همان شفاعت است؛ آن هم شفاعتی که خداوند اجازه دهد.
مهمترین چیز برای شفاعت، قابلیّت یافتن برای آن است و آدمی، خود باید مقدماتی فراهم کند که شایستگی نجات را پیدا کند؛ زیرا اگر خدا نخواهد، شفاعتی در کار نیست.