نوع مقاله : از نگاهی دیگر
نویسندگان
1 دانشجوی دکتری تاریخ ایران بعد از اسلام دانشگاه اصفهان
2 دانشجوی دکترا
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
مقدمه
حج یکی از فرایض اسلامی است که میتوان کارکردهای عبادی صرف یا اجتماعی
و اقتصادی و سیاسی محض برای آن جست و اهداف آن را بر اساس هریک از این پایهها تحلیل و تبیین کرد. حج به عنوان یکی از ارکان اسلام، همواره اهمیت ویژهای داشته است. از زمان پیامبر9 حج و مسائل مربوط به آن، مورد توجه مسلمانان و حکام آنها بوده و همین باعث شده است که حجاز در نظر مسلمانان اهمیت ویژهای یابد؛ زیرا جایی بود که وحی در آن فرود آمد و رسالت اسلام در آنجا ظاهر شد. بنابراین، تنها نقطهایکه تمام مسلمانان جهان، فارغ از مسائل سیاسی، همواره به آن توجه میکردهاند، حجاز و حرمین
و بهخصوص کعبه و خانۀ خدا بوده است. در موسم حج، مسلمانان از هر ملیت و مذهب
و نژادی، از دورترین نقاط برای ادای مناسک حج به سرزمین حجاز رهسپار میشوند.
در دوران عباسی، نهاد حج کارکردهای سنتی خود را همچنان حفظ کرد. البته عباسیان برای حفظ قدرتِ خود، نگاه ویژهای به حج داشتند. این دولت و حکومتهای حامی یا رقیب برای کسب مشروعیت و حفظ وجهة مذهبی خود، به استفاده از حج و موسم آن نیاز مبرم داشتند. از آنجا که شهر مکه و کعبه بر سر راه تجار قرار داشت و گروههای مختلفی از سرزمینهای اسلامی و حتی غیر اسلامی برای زیارت و فعالیتهای تجاری به این شهر میآمدند، در این دوران اقداماتی در راستای امنیت نیز انجام شد.
اکنون جدالهایی را که بر سر حجاز، به ویژه مکه و کعبه در زمان عباسیان وجود داشت، بررسی میکنیم. اهمیت این تحقیق در این است که حج از ابتدا تا کنون یکی از مهمترین ارکان جامعة اسلامی بوده، اما تحقیق مستقلی در این باره صورت نگرفته است. ازاینرو، ما در این نوشته به این موضوع خواهیم پرداخت که عباسیان در راستای مشروعیت دادن به قدرت خود، به این مقوله توجه زیادی داشتند. بنابراین، در این مقاله جنبههای سیاسی و اقتصادی حج بررسی میشود. البته در مورد پیشینة تحقیق باید گفت پژوهشهایی در مورد حج انجام شده و اکثر آنها در فصلنامة «میقات حج» به چاپ رسیده است. اما اکثر این مقالات مربوط به مسائل غیر تاریخی و رویدادهای امروز، به خصوص دویست سال اخیر و سفرنامههای حج است. البته مقالاتی تاریخی هم در این فصلنامه به چاپ رسیده است؛ از جمله مقالة دکتر رسول جعفریان با عنوان «خاندان ابوسعد ورامینی وتلاش آنها در آبادانی حرمین شریفین» که هرچند از محدودة زمانی ما فاصله دارد، اما میتوان از آن در مورد حوادث دورة عباسی حول حج اطلاعاتی استنتاج کرد. از دیگر کارهای استاد جعفریان، ترجمة کتاب «رقابت عبّاسیان و فاطمیان بر سر سیادت حرمین»، تألیف دکتر سلیمان الخراشیه است. این کتاب اطلاعات خوبی در باب درگیریهای خلفای عباسی و سلاجقه با خلفای فاطمی و امرای حج آنها در اختیار خواننده قرار میدهد.
مفهوم کارکرد:
کارکرد به معنای نقش یا اثری استکه هر پدیده در زنجیرهای از پدیدههایی که با آن مرتبط است، باقی میگذارد. دورکیم درکتاب «تقسیم کار اجتماعی»، کارکرد را در همین معنا بهکار برده است (ساروخانی، 1376ش، ص56).
ارتباط حج و سیاست
حجاز مرکز مقدسات اسلامی بود؛ به طوریکه مسجدالحرام، کعبه و مسجد شریف نبوی در آنجا قرار داشت. در این زمان مسلمانان خلافتی را مشروع میدانستند که حجاز را زیر سلطه و سیادت خود داشته باشد و راههای حج را ایمن سازد و برای کعبه پرده فراهم کند. فراهم کردن این خدمات، رضایت و حمایت بیشتر مسلمانان را به همراه داشت و باعث میشد همگان به دیدۀ احترام و تکریم به حکومت بنگرند. حکام هم با استفاده از اجتماع مسلمانان از تمام سرزمینهای اسلامی به تبلیغ برای مشروعیت خود میپرداختند و از طرف دیگر مخالفان خود را رسوا میکردند. اما همة اینها منوط به تسلط آنها بر مکه و به دست آوردن تولیت کعبه و تسلط بر امور حج بود.
حجاز از لحاظ جغرافیایی نیز حائز اهمیت بود و حلقة پیوند میان جنوب و شمال جزیرةالعرب و بلاد شام و مصر به شمار میرفت (الخراشیه، 1385ش، ص10)؛ بهطوری که قافلههای مسیر خشکی تجاری که از یمن حرکت میکردند، با عبور از این سرزمین به شام میرفتند. همچنین قافلههای دریایی که از چین و هند میآمدند، از سواحل دریای سرخ میگذشتند و کالاهای مختلفی را همراه خود میبردند (همان، 1385، ص11). همة این مزیتها توجه حکومتها؛ اعم از خلافت و سلطنت و حتی مخالفان آنها را برمیانگیخت. مخالفان خلفا از طریق فعالیتهای تبلیغی علیه خلفا در ایام حج و برخی نیز از طریق ایجاد خلل در برگزاری حج در تلاش بودند که به خلفا ضربه بزنند. همة این مسائل جدالهای سیاسیای را حول حج و به تبع آن مکه و حجاز به وجود میآورد که در ادامه به آنها میپردازیم.
کارکردهای سیاسی حج در دوران عباسی(232ـ 132ق.)
عباسیان که فعالیتهای سیاسی خود را برای سرنگونی حکومت اموی از اواخر قرن اول هجری آغاز کرده بودند، سرانجام توانستند در سال132قمری با کشته شدن مروان حمار (که با کشمکش فراوان و به سختی توانسته بود بر رقبای دیگر خود غلبه کند
و حکومت را به دست گیرد) خلافت را از آن خود کنند. عباسیان از سال 132 تا 232ق. دورانی طلایی را پشت سر گذاشتند؛ دورانی که در آن خلفای قدرتمندی روی کار آمدند که در رأس تمام امور سیاسی و اقتصادی جامعه قرار داشتند. خلیفه زمام امور همه مسلمین را در اختیار داشت و خود جانشین خویش را انتخاب میکرد.
در این دوره شورشهای مختلفی در مناطق گوناگون از طرف ایرانیها، علویان
و طرفداران ابومسلم رخ داد که به شدت سرکوب میشد. توان نظامی و اقتصادی و تمرکز سیاسی دلیل این اقتدار بود. عباسیان تولیت تمام اماکن مذهبی را که در رأس آنها مکه و مدینه قرار داشت، در اختیار داشتند و به خوبی آن را اداره میکردند. آنها خلافت و جانشینی پیامبر را از طریق نسبی و خویشی با پیامبر و همچنین عطیهای از سوی ابوهاشم (طقوش، 1384ش، ص12)، فرزند محمد حنفیه، فرزند امام علی7 ، حق خویش میدانستند. عباسیان در نهایت حکومتی دینی را پایهگذاری کردند و برای شش قرن توانستند به عنوان قدرت سیاسی و دینی جهان اسلام به خصوص در عراق پایدار بمانند. آنها که در سه قرن پایانی حکومت خود در نهایت ضعف به سر میبرند و قدرت سیاسی خود را از دست داده بودند؛ اما با این حال همواره مرکزیت دینی و نماد حکومت سنی را برای خود حفظ نمودند. آنها خود را جانشین پیامبر
میدانستند و شعار «الرضا من آل محمد9 » سر میدادند (همان، 1384ش، ص21).
از مؤلفههای استمرار عباسیان حفظ بنیانهای دینی و مذهبی بود. در این میان توجه آنها به حجاز به عنوان خاستگاه دین اسلام و پیامبر9 و زادگاه پدرانشان از یک طرف
و همچنین حفظ حجاز و مکه به عنوان مبدأ مشروعیت خود برای مقابله با مخالفان
و معاندان، برای آنها ضرورت داشت. همین امر عباسیان را به حجاز و به تبع آن موسم حج حساس میکرد. آنها نیز مانند امویان هم در امنیت حج کوشا بودند و هم در توجه به مکه و حجاز (طبری، 1364ش، ج9، ص234).
بعد از اینکه عباسیان مناطق مختلف را یکی پس از دیگری فتح کردند، ابوالعباس سفاح، داود بن علی را والی حجاز کرد و او هنگامی به آنجا رسید که ولید بن عروة بن عطیة سعدی، عامل مروان، هنوز در مکه اقامت داشت و نمیدانست که مردم با ابوالعباس بیعت کردهاند؛ اما زمانی که با خبر شد، از شهر گریخت. بعد از فرار ولید بن عروه از مکه داوود به شهر رسید و در آنجا اولین کار را خواندن خطبه؛ یعنی همان بیان مشروعیت برای خاندان عباسی قرار داد. او خطبة مشهور خود را ایراد کرد که در آن به نکوهش امویان پرداخت و برکتهایی را که خداوند به خاندان عباسی عطا کرده است و ستمهایی را که بر آنها وارد شده بود، برای مردم بیان کرد. او به عنوان اولین امیرالحاج عباسی به نام ابوالعباس سفاح در موسم حج خطبه خواند و حج را با مردم برگزار کرد. داوود در صدد تعقیب کسانی از بنیامیه که در مکه بودند برآمد و جماعتی از ایشان را کشت و تعدادی دیگر را به اسارت گرفت و در مدینه هم به این منوال عمل کرد (یعقوبی، 1371ش، ص33). از این زمان یا خود خلیفه امیرالحاج بود یا امیرالحاج را خود برمیگزید. پرده کعبه را خلیفه تأمین میکرد و خطبه به نام او خوانده میشد. به گفتة اکثر منابع، هارونالرشید آخرین خلیفه عباسی بود که به حج رفت (فاسی، 1988م، ص61).
اهمیت سیاسی حج، زمانی معلوم میشود که ابومسلم از خراسان آمد و چون موسم حج رسید از سفاح رخصت حج خواست و سفاح بر خلاف میل ابوجعفر منصور، به او اجازة سفر حج داد (یعقوبی، 1371ش، ص347)، ابومسلم نیز به همراه منصور قافلة حج را سرپرستی کرد. در این سفر بین این دو اتفاقاتی افتاد که ناشی از ترس منصور بود؛ زیرا او فکر میکرد که ابومسلم برای کسب وجهة سیاسی ـ اجتماعی به این سفر آمده است. از نظر منصور، ابومسلم در این سفر سعی داشت خود را مهمترین رجل سیاسی دستگاه عباسی نشان دهد و به حجاج معرفی کند. در بازگشت از سفر حج و با آمدن خبر مرگ سفاح و جانشینی منصور و جریان بیعت ابومسلم، این مسئله نمود فراوانی یافت. منصور برای امر حج تلاش زیادی کرد و یک بار هم دست به عمران و تعمیر مسجدالحرام زد که حدود چهار سال و تا سال 140قمری طول کشید که خود در اتمام کار در سال 140قمری به دیدن فعالیتهای انجامشده در مسجد الحرام رفت (ارزقی، 1368ش، ص362).
در سال 145قمری، محمد بن عبدالله، معروف به «نفس زکیه» از سادات بنیحسن، در مدینه بر منصور عباسی خروج کرد و بر مدینه و مکه و یمن مسلط شد؛ اما پس از دو ماه و نیم در نبرد با سپاه منصور شکست خورد و کشته شد. او توانست برای مدتی کانون دینی عباسیان را از دست آنان بگیرد و بزرگان حجاز را همراه خود در جهت مبارزه با منصور متحد گرداند؛ اما شکست خورد و جانش را نیز از دست داد (طقوش، 1384ش، ص76). در این زمان بود که منصور بر مردم حجاز سخت گرفت و آنان را از دریافت اموال محروم کرد که فقر مردم حجاز را در پی داشت. البته منصور دوباره حُسن نظر خود را نسبت به حجاز و حجاج نشان داد؛ زیرا میدانست که بدون مکه و حج وجهه خود را از دست خواهد داد. منصور میدانست که مشروعیت و وجهۀ خود را باید در حجاز و مکه جستوجو کند. به گفتة یعقوبی منصور در جریان حج آخرش این نکته را، هنگامی که در حال احتضار بود کاملاً مشخص کرد:
ابوجعفر منصور هنگامی که مرگش فرارسید به نزدیکان خود گفت: «پیش از آنکه این امر (خلافت) به ما رسد، در خواب دیدم که گویا در مسجدالحرام هستیم و ناگاه پیامبر از خانۀ کعبه بیرون آمده و پرچمش را همراه داشت و سپس فرمود: عبدالله کجاست؟ سپس من و برادرم و عمویم برخاستیم. اما برادرم ابوالعباس بر ما پیشی گرفت و پرچم را گرفت و چند گام با آن برداشت که من آن را میشمردم و شمارۀ آن را میدانم. سپس افتاد و پرچم نیز بیفتاد. سپس پیامبر خدا آن را بگرفت و سپس به جای خود بازگشت و فرمود: عبدالله کجاست؟ پس من و عمویم برخاستیم. ولی من عموی خود را دور کردم و او را انداختم و پیش تاختم و پرچم را گرفتم و چند گام با آن برداشتم که آن را شمردم و شمارۀ آن را میدانم. سپس افتادم و پرچم از دستم افتاد و اکنون آن گامها به انجام رسیده است و من امروز میمیرم (یعقوبی، 1371ش، ص258).
اگر به خواب منصور و گفتۀ یعقوبی به دیدۀ صحت بنگریم، میبینیم که منصور در خواب هم مشروعیت و امر خلافت خود را از پرچمی میداند که رسولالله از بیت الله الحرام به دست برادرش و او میدهد.
بعد از منصور، دورة مهدی، دوران طلایی حج در عصر عباسیان است. دورهای که هر چند شورش برخی بزرگان حجاز از جمله حسین بن علی بن حسن از خاندان حسنی در سال 169قمری حج را تحت تأثیر قرار داد، ولی باز هم امر حج به معنای واقعی خود ادامه یافت. مهدی عباسی آبادانیهای بسیاری انجام داد تا این امر دینی سیاسی (حج) به نحو شایستۀ خود انجام گیرد (ارزقی، 1368ش، ص258). توسعة راهها و بیتالله و همچنین صفا و مروه در دو یا چند مرحله نشان دهندة توجه مهدی عباسی به حج است.
علی بن حسین بن حسن نیز موسم حج را برای شروع نهضتی علیه عباسیان مناسب یافت. او قیام خود بر ضد عباسیان را از مدینه آغاز کرد و به مکه رفت و در آن سال حجاج را به سمت خود و علیه عباسیان، که آنها را ظالم و غاصب میخواند، فراخواند؛ ولی کاری از پیش نبرد و در فَخ به دست سپاه عباسی به صورتی کاملاً شبیه به عاشورای حسینی همراه یارانش کشته شد (مظاهری، 1348ش، ص25).
در خلافت هارون نیز که ادامة دوران طلایی عباسیان در امر حج بود، به حج و حجاج رسیدگی زیادی شد. راه اصلی حج عراق به حجاز و مکه در این زمان با تلاشهای زبیده، همسر هارون، راهاندازی و تثبیت شد که برای قرنها راه اصلی بغداد به مکه بود و برای مصارف بازرگانی نیز از آن استفاده میشد. آثار عمرانی زبیده برای حج تا زمان ناصر خسرو (ناصرخسرو، 1363ش، ص75)، و بعد از آن ابن بطوطه(ابن بطوطه، 1377ش، ص165- 161) در زمان مغولان نیز شاخص و بارز بوده است.
یکی از مهمترین اتفاقات سیاسی که با حج ارتباط دارد و در این زمان در موسم حج انجام گرفت، جریان جانشینی و ولایتعهدی امین و مأمون بود که در موسم حج سال 186قمری رخ داد. هارونالرشید در این سال تمام بزرگان و نزدیکان خود دستور داد عازم سفر حج شوند و امین و مأمون را نیز همراه خود برد. او همچون اسلاف خود میخواست از حربۀ حج و بیتالله برای تثبیت سیاست خود که همان انتخاب جانشین بود، استفاده کند تا در آن خللی پدید نیاید. او بعد از خواندن خطبة روز عید قربان، پیماننامههایی را که خود برای مأمون و امین تنظیم کرده بود بر آنها انشا کرد و آنها را واداشت که سوگند بخورند و در حضور حجاج آن را امضا کنند تا هیچ یک نتوانند این عهدها را نقض کنند؛ هر چند که بعد از مرگ هارونالرشید و با رسیدن امین به خلافت، این پیمانها نقض شد و همین امر موجب گردید که بسیاری از مسلمانان به خاطر این نقض پیمان، از وی رویگردان شوند (ارزقی، 1368ش، صص182-180).
هارون دستور داده بود که این عهدنامهها را بر درِ کعبه بیاویزند و در موسم حج چندین بار برای حجاج خوانده شود و اگر کسی از این دو، نقض پیمان کند، تمام اموالش را به صاحب سوگند؛ یعنی کعبه ببخشد و تا سی سال پیاده حج کند. این آخرین و نهمین حج هارونالرشید در زمان خلافتش بود و پس از او خلیفهای حج نگزارد (یعقوبی، 1371ش، صص443-442).
در مروج الذهب مسعودی به روایت از ابوبکر عیاش آمده است که علی7 فرمود: از سال 188 قمری دیگر نه خلیفه و نه فرزندان او حج نخواهند کرد (مسعودی، 1347ش، ص253). در سال 194 فضل بن ربیع، از ذکر نام مأمون و قاسم بر منابر نهی کرد و همچنین دعا به حال مأمون در نامهها را به عنوان ولیعهد ممنوع نمود و پیکی را به مکه گسیل داشت تا دو عهدنامهای را که به دستور هارون بر درِ کعبه آویخته بودند، برگیرند.
بعد از درگیریهای امین و مأمون بر سر خلافت و پیروزیهای طاهر در سال 196قمری که بغداد را هم محاصره کرده بود، داود بن عیسی که سالها بر مکه و مدینه حکم میراند و سالهایی که هارون و امین به حج نرفتند امارت حج را بر عهده داشت، نام امین را از خطبه حذف کرد و برای مأمون به عنوان خلیفه جدید خطبه خواند. این در زمانی بود که هنوز امین در بغداد بود و شهر تصرف نشده بود. داود سبب این کار خود را هنگامی بیان کرد که حاجیان کعبه و قریش و فقیهان و کسانی را که در هنگام آویخته شدن دو عهدنامه در موسم حج حضور داشتند، جمع کرد. داود به آنها گفت:
«همۀ شما عالمید به آنچه از عهد و پیمان که رشید بر ما گرفت در نزد بیت الله الحرام و... که ما را ملزم کرد در صورت نقض پیمان، در کنار مظلوم و علیه ظالم باشیم و ما دیدهایم که محمد امین به ظلم و حیله و حقه خلع بداء کرده و برادرش را خلع نموده و برای طفلی نابالغ بیعت گرفته است و دو شرط و عهد را به صورتی عصیانگرانه و ظالمانه از مکه خارج نمود و با آتش سوزاند و من برای مأمون از شما بیعت میگیرم که در این قضیه مظلوم است. مردم مکه هم اجابت کردند و با مأمون بیعت نمودند.» (ابن جوزی، 1361ش، ج6، ص2710).
با بیعت مردم مکه و بزرگان آن، در واقع مردم مدینه و سراسر حجاز به زیر یوغ خلافت مأمون درآمدند و حتی سرزمینهای دیگر هم این بیعت را پذیرفتند و تیر خلاص بر پیکر حکومت امین زده شد.
امین هم توجهی خاص به امر حج و حرمین داشت و در سال 189قمری، بیست هزار مثقال طلا فرستاد تا به صورت ورقههایی بر در مکه بزنند (همان، 1361ش، ج6، ص2732). در سالهای بعد تا نیمة قرن سوم، حج تقریباً بدون حاشیه به روند خود ادامه میداد؛ بهجز مشکلاتی که با ضعف دولت عباسی روی داد و به ضعف حج در سالهای بعد منجر شد.
در زمان خلیفه معتمد و همزمان با قدرتگیری یعقوب لیث، او از خلیفه شرطگی بغداد و امارت حج را درخواست کرد. این درخواست وی نشان دهندة قدرتطلبی او در برابر خلیفه بود. خلیفه معتمد و برادر او، موفق که از اندیشههای یعقوب آگاهی یافته بودند، از پذیرش این درخواستها سر باز زدند و برای بدنام کردن یعقوب، از حج، که او یکی از عوامل قدرتگیری خود در جهان اسلام میدانست، استفاده کردند و در جمع حجاجی که از مناطق مختلف در بغداد گرد آمده بودند به بدگویی از وی پرداختند و او را فردی شورشی و عصیانگر معرفی کردند. این کار در چندین نوبت انجام شد که هدف آن تخریب شخصیت یعقوب از این طریق در سراسر ممالک اسلامی بود. آنها همچنین برای تأیید کسانی که به خلافت وفادار بودند نیز در جمع حجاج دست به چنین عملی میزدند (همان، 1361ش، ج6، ص2744).
در واقع باید گفت هرگاه خلیفهای ضعیف روی کار میآمد یا هرج و مرجی در کار سیاست پدیدار میگشت، امر حج نیز دچار مشکل میشد و با نزدیک شدن به پایان قرن سوم قمری اوضاع بدتر هم شد. با ظهور قرامطه، کاروانهای حج متوقف شد و تا مدتها امر حج به صورتی کاملاً چالش برانگیز درآمد. مخالفان به این نکته پی برده بودند که برای ضربه زدن به حیثیت و مشروعیت عباسیان باید حج را به عنوان یکی از منابع این حیثیت و مشروعیت، مورد تعرض قرار دهند؛ بنابراین، کوشیدند در موسم حج خلل و ناامنی به وجود آورند و منابر و خطبههای موسم حج در مکه و مدینه را از دست عباسیان بگیرند که حوادثی بسیار بغرنج و دامنهدار برای خلافت عباسی به وجود آورد.
کارکردهای اهمیت اقتصادی حج در دوران عباسی
حج، چه قبل و چه بعد از اسلام، کمک شایانی به اقتصاد سرزمینهای اسلامی کرده است. در زمان عباسیان با روی آوردن آنها به مبادی دیپلماسی و اقتدار سیاسی
و نظامی که باعث ایجاد نوعی مرکزیت قدرتمند در سرزمینهای اسلامی میشد، امر حج هم روند منظمی به خود گرفت. از طرفی به دلیل جنبههای عبادی، سیاسی و اجتماعی که میتوانست عامل مؤثری برای تصدیق و مشروعیت حکومتها باشد، توجهی وافر به امر حج صورت گرفت. در این راستا خلیفه تمام مخارج امنیت برگزاری دسته جمعی حج را متقبل میشد. تأمین امنیت راه، مهیا کردن آب در مسیر کاروانها، انتخاب امیرالحاج، پرداخت مخارج سپاهیان همراه کاروان، و تأمین شتر و احشام حمل بار، همه و همه
بر عهدة دولت بود. این اقدامات در موسم حج، حج را پررونق کرده بود. گاه دهها هزار زائر با کاروان عظیم بغداد به راه میافتادند (مظاهری، 1348، ص21).
زائران به همراه خود کالا و پول کافی داشتند که موجب میشد در طول مسیر، معامله و معاوضههایی انجام دهند. یکی از راههایی که حج به اقتصاد و بهخصوص تجارت و بازرگانی کمک میکرد، توجه شایان حکومتها به امر راهها و امنیت آن بود. خلافت و بعدها نهاد سلطنت برای تسهیل امر عبادی ـ سیاسی حج و رفاه حجاج به ساخت و تعمیر راهها و ایجاد آبخوریها و حتی حفظ چراگاههای مسیر حج میپرداخت که حجاج با مشکل علوفه مواجه نشوند. فعالیتهای خلفای عباسی و سلاطین آل بویه
و سلجوقی از (همان، 1348ش، ص25)؛ از جمله این اقدامات است. ابن بطوطه هم با اذعان به این نکته، در سفرنامة خود آورده است:
«در راه مکه تا بغداد هرجا که برکه یا چاهی پیدا شود، از برکت اقدامات همسر هارونالرشید (زبیده) است.» (ابن بطوطه، 1377ش، ص89).
اقدامات خلفایی چون مهدی و سلاطین و امرایی چون عضدالدوله (فقیهی، 1347ش، ص73) و آلب ارسلان نمونهای دیگر از این توجهات است. همین امر باعث میشد کاروانهای تجاری از این مسیر به عنوان مسیری امن استفاده کنند و سفرهای بازرگانی بین عراق
و حجاز، و از آنجا به مصر و یمن آسانتر انجام گیرد. گفتنی است که عباسیان در دوران اقتدار خود در این مسیر قلاعی را بنا کرده بودند که از آب و امنیت حجاج و دیگر مسافران محافظت میکرد (مظاهری، 1348ش، ص26).
اهمیت دیگر حج و کاروانهای حج در اقتصاد سرزمینهای اسلام این بود که کاروانهای حج که اغلب به صورت دسته جمعی و با تعدادی زیاد به سفر حج میرفتند، در مسیر رفت و برگشت خود در مکانهایی توقف میکردند و این از نظر اقتصادی، هم برای اهالی بومی شهرهای محل اقامت مؤثر و مفید بود (ارزقی، 1368ش، ص287) هم برای بیابان نشینها و دامپروران که در آن حوالی سکونت داشتند. حجاج نیز کالاهای مورد نیاز خود را از این مناطق خریداری میکردند.
ابن بطوطه در سفر خود از مکه تا بغداد بارها شاهد داد و ستد حجاج و مردمان مسیر حج بوده است:
«زمانی که به سمیره رسیدیم، قبایل اعراب به سمت کاروان آمدند. آنها محصولات خود؛ از جمله شیر، روغن و پوست را به همراه داشتند و به حجاج میفروختند و در مقابل، پارچه از حجاج میخریدند و غیر از پارچه به جنس دیگر معامله نمیکنند.» (ابن بطوطه، 1377ش، ص75).
اهمیت دیگر حج در توسعة اقتصاد در این زمان این بود که با توجه به حرکت دسته جمعی و منظم کاروانهای حج و حفاظت و تأمین امنیت این کاروانها توسط امیرالحاج، بازرگانان و تجار خُرد وکلانی از این فرصت استفاده میکردند و با امنیت بیشتری کالاهای خود را به مناطق مختلف انتقال میدادند یا کالاهای خریداریشده خود را به محل زندگیشان میبردند.
از طرفی دیگر، پول کلانی از طریق این کاروانها در مناطق مختلف اسلامی رد و بدل میشد که رونق اقتصادی را حتی برای دولت در پیداشت. بارها در جریان غارتهای قبایل بیابانگرد و قرامطه در زمان عباسیان از کالاها و مبالغ هنگفت غارتشده در کاروانهای حج خبر داده شده است. شاهد این مدعا، روایتهای زیر است:
«هنگامی که ابوطاهر به کاروان حج در کوفه حمله کرد و ابن ورقاء را شکست داد، اموال حاجیان را غارت کرد که از جمله چهار هزار پارچه پوشاک و سیصد خیک روغن بود که همه را با خود به هجر برد.» (ابن مسکویه، 1376ش، ج6، ص212).
گزارش رسید که بنیسلیم برکاروان حج سال354 قمری مغرب و مصر و شام راه زدند. در این کاروان بزرگ، حاجیان، بازرگانان و فراریان از ترس یورش روم که از شام و عراق آمده بودند، دیده میشد. کالاهای این کاروان پیرامون بیست هزار بار بود. 1500 بار آن دق مصری و دوازده هزار بار آن کالای عربها بود. در کالاهای عدلبندی شده زر و سیم نیز بسیار بود. یکی از کاروانیان که «خواتیمی» نام داشت و دادرس سوس بود، 120 هزار دینار زر در میان کالاها داشت (همان، 1376ش، ج6، ص268).
در سال 357ق، حج بیرونق بود و دلیل آن حملۀ نقفور، پادشاه روم بود. تعداد حاجیانی که به مکه رسیدند، توسط طیهیان و بکریان مورد غارت قرار گرفتند که گروهی از بازرگانان مغرب در میان آنها بودند که گرفتار شدند و کالاهای آنها دویست هزار دینار بود که به دست غارتگران افتاد (همانجا).
این کالاهای نفیس و این پول گزاف که از کاروانها ربوده میشد، از یک سو حاکی از رونق تجاری کاروانهای حج است و از سویی این امر را تأیید میکند که ایام حج آنقدر برای بازرگانان اهمیت داشت که از سراسر جهان اسلام از عراق، خراسان، فرا رودان، کرانههای شرقی سرزمینهای اسلامی از مغرب و مراکش و از مصر، شام و سوریه و یمن و حوزۀ خلیج فارس ـ همانطور که در گزارشها به بعضی از آنها اشاره شد ـ به سمت حجاز سرازیر میشدند. تجارت کالا آنقدر سودآور بود که بازرگانان مغرب و شام
در سال 357ق، با وجود خطر رومیان و همچنین اوضاع آشفتة خلافت که امنیت راههای حج هم چندان ضمانتی نداشت، آن همه کالا و پول را با خود حمل میکردند.
نهتنها سرزمینهای اسلامی، بلکه از سرزمینهای دیگر در موسم حج به مکه میآیند تا از این گردهمایی بزرگ انسانی که کاروانها و بازارهای بازرگانی و تجاری بسیاری را در مکه به دور هم فراهم کرده بود، نهایت استفاده اقتصادی را ببرند. بازرگانانی از هند، حبشه و اروپا، از طریق دریا و خشکی در ایام حج خود را به مکه میرساندند (ناصرخسرو، 1363ش، ص91).
از آنجاکه ایام حج تأثیری بسزا در اقتصاد مکه و بهطور کلی حجاز داشت، به خطر افتادن راههای حج و نیامدن حجاج به مکه، ضربة سنگینی به اقتصاد حجاز و مکه وارد میآورد؛ از باب نمونه خلفای اسپانیا اتباع خود را از مسافرت به مکه منع میکردند. حتی خلفا و پیشوایان مذهبیِ آنها اعلام کردند که جنگ و پیکاری که ملت اسپانیا علیه فرانکها آغاز کردهاند، به مراتب از سفر حج ضروریتر است و زائران مکه، طلا؛ یعنی نیروی اساسی جنگ را از کشور خارج میکنند. با این حال عدة قلیلی از مسلمانان اندلس (جنوب اسپانیا) از طریق مصر به مکه میرفتند (مظاهری، 1348ش، ص23).
هر دورهایکه آرامش بر سرزمینهای اسلامی حکمفرما بود و حج رونق مییافت، تجارت در سرزمینهای اسلامی و به خصوص در مکه رونق فراوان مییافت. کعبه
به عنوان نماد دینی سرزمینهای اسلامی از همان اوان اسلام، جایگاه خاص خود را داشت. خلفا و حکام اسلامی برای جامة عمل پوشاندن به اهداف سیاسی خود و کسب وجهة دینی و شرعی در بین جوامع اسلامی، همواره به سلطه و نفوذ بر مکه و حجاز به عنوان جایگاه قبلة مسلمین نیاز داشتند؛ بنابراین، در راستای اهداف سیاسی خود همواره مردم حجاز و مکه را از نظر مالی مورد حمایت قرار میدادند.
جدالهای فاطمیان و عباسیان برای دستیابی بر حرمین در طول سه قرن متوالی در همین راستا بود. در این جدالها آل بویه و سلجوقیان هم دخالت میکردند. از طرف هر دو دولت سالیانه مبالغ هنگفتی برای امرا و شرفای مکه و مدینه فرستاده میشد (همان، 1348ش، 25).
ناصر خسرو زمانی که در مصر بود، دوبار مسئولیت رساندن مقرری و خلعتها
و کمکهای مالی خلیفه فاطمی به مکه را بر عهده داشت که فقط برای امیران مکه و مدینه
از قرار ماهی سه هزار دینار تعیین شده بود (ناصرخسرو، 1363ش، ص98). این سوای پول
و خلعت و صلههای هنگفتی بود که از طرف خلیفه و سلطان عراق برای حرمین و بهخصوص مکه میرسید (الخراشیه، 1385ش، صص79 ـ60). حتی زمانی هم که در مصر یا عراق قحطی و خشکسالی رخ میداد و حکومت از عهدۀ مخارج خود برنمیآمد، این پول و صلهها را شاید در میزان کمتر، برای مکه میفرستاد. با این حال، ممکن بود شریف مکه برای خلیفة یادشده حتی خطبه هم نخواند اما آنها به این کار خود ادامه میدادند و کمکهای مالی خود را جز در مواردی قطع نمیکردند؛ یعنی همان کاری که محمد بن جعفر هاشمی، شریف مکه در قبال عباسیان و فاطمیان انجام میداد ( همان، 1385ش، ص67).
تمام این گفتهها نشاندهندۀ اهمیت اقتصادی حج در دورۀ عباسیان است. البته این اهمیت در قبل و بعد از عباسیان هم وجود داشت؛ اما نمود بارز آن در دورۀ عباسیان
و به خصوص در دورانی بود که این دولت قدرت و نفوذ بالایی در سرزمینهای اسلامی به ویژه در حجاز داشت؛ امری که در 150 سال اول خلافت عباسی و همچنین در زمان استیلای سلاجقه که حدود 150 سال طول کشید، وجود داشت.
نتیجهگیری:
حج بهعنوان فریضهای عبادی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی از زمان ظهور اسلام تا عصر حاضر نقشی پررنگ در زندگی مسلمانان ایفا کرده است. پیامبر از نخستین روزی که نبوتش را اعلام کرد، از کارکردها و اهمیت حج به خوبی مطلع بود. آن حضرت چه در مرحلة مخفی دعوت خود و چه در مراحل بعدی و حتی در زمانی که در مدینه بود از حج به عنوان مقولهای کارآمد برای اجرای اهداف سیاسی، اجتماعی و مذهبی خود استفاده میکرد و از بهرهبرداری از موسم پربرکت آن برای حفظ و وحدت کشور اسلامی خود غافل نبود و با قبله قراردادن کعبه، توجه همة مسلمانان را برای همیشه به آنجا جلب کرد.
برگزاری منظم و ایمن حج، قدرت و صلابت خلیفه یا مسلمانان را به اثبات میرساند.
از طرفی مخالفان هم با استفاده از کارکردهای سیاسی و اجتماعی حج، با توجه به حضور خیل عظیمی از مسلمانان در موسم حج، سعی میکردند از این موقعیت طلایی بهرهبرداری کنند. در زمان عباسیان مخالفان ایشان همواره برای ضربه زدن به حکومت آنها از این حربهای استفاده میکردند که در نظر مسلمانان بسیار باارزش بود. ایام حج برای تحقق اهداف سیاسی خلیفه بسیار حائز اهمیت بود. حج به عنوان عمل دینی پویا با نهادهای مختلف جامعة اسلامی ارتباطی متقابل داشت.
هر زمان که قدرت سیاسی رو به ضعف مینهاد، نیازش به حرم بیشتر میشد و سعی میکرد در ایام حج حضوری پررنگ داشته باشد. از طرفی با سست شدن حکومت
و سیاست هم، امر حج و نهاد آن به ضعف میگرایید.
در واقع عباسیان و دولتهای همجوار آنها برای مشروعیت بخشی به قدرت خود و کارکردهای سیاسی حج، با هم جدال میکردند و بنابراین، حج به ابزاری سیاسی بدل شده بود که پویایی آن در گرو حکومتی قدرتمند و امیرالحاجی توانا و مدبر بود و به برقراری امنیت در مسیر و راهها و آبادانی و عمران آنها نیاز داشت. در این راستا صیانت از نهاد حج برای قدرتهای درگیر، امری لازم بود و آنها را به اتخاذ سیاستهایی در راستای امر حج مجبور میکرد که نشاندهندة اهمیت فراگیر حج در جامعة اسلامی بود.
حج با جمعیتیکه از سرزمینهای مختلف گرد میآورد، میتوانست موجبات رونق اقتصادی را فراهم آورد؛ بهطوریکه افزایش تعاملات از راه جابهجایی انسانی
و مبادله کالا موجب شکوفایی اقتصادی بود. از آنجاکه انسانها از مکانها و سرزمینهای مختلف با تنوع تمدنی و آب و هوایی و رشد و توسعة اقتصادی به سرزمین مکه وارد میشوند، افزون بر تبادل اطلاعات فرهنگی، تبادلات کالا نیز صورت میگرفت. بنابراین، میتوان گفت که منافع اقتصادی، بیشتر به اهل مکه میرسد تا به دیگر کسانی که از راههای دور به این سرزمین میآیند؛ همین امر نیز موجب میشد حج مورد توجه خلفای عباسی قرارگیرد.