در مسائل اجتماعی؛ امنیت ملّی، آزادی، برادری و برابری و مانند آن را تأمین کنند.
در مسائل سیاسی؛ از استبداد، استعمار و استثمار بپرهیزند.
بنابراین، مدینهای فاضله است که جامع همه این شؤون باشد.
بخش مهمّ قرآن کریم پیرامون مسائل سیاسی است و همه کمالات در آن کتاب آسمانی طرح گردیده است. اگر جامعهای بخواهد مدینه فاضلهای بسازد، به یقین، بدون داشتن حکومت، امکانپذیر نخواهد بود و حکومت زمانی فاضله است که از یک سو حاکِمی آگاه، وارسته، مدیر و مدبّر در رأس آن قرارگرفته و اداره امورش را به عهده گیرد و از سوی دیگر مردمی آگاه و مطیع، امّت آن باشند. نه امام بدون «امّتِ آگاه» توانِ تأسیس مدینه فاضله را دارد و نه امّت آگاه بدون «امام». از این رو است که انبیای ابراهیمی در راه ابراهیم خلیل حرکت میکنند و در دعاها و نیایشهایشان، از خداوند راهی را که قرآن کریم از زبان ابراهیم خلیل فراسوی مردم نصب کرده است، تقاضا دارند. آنان در عین حال که کوشش میکردند ارکانِ یک مدینه فاضله را تأمین کنند، سعی داشتند بارقه عشقی هم بدمد و کوششهایشان را روح دهد.
ابراهیم خلیل؛ معمار و مهندس تمدّن، نقشه مدینه فاضله را بر اساس چهار رکن و یک هسته مرکزی تنظیم نمود و آن را از خداوند- تعالی- مسألت کرد. ارکان چهارگانه عبارتند از: 1- آبادی و عمران. 2- امنیّت. 3- اقتصاد سالم. 4- عواطف و آرامش دلها.
شود و آنگاه الگوی مدینه فاضله باشد.
ابراهیم بنیانگذار کعبه است و اوست که سرزمین غیر ذی زرع را امّ القُری کرد. برای این که این دیار غیر ذی زرع، امّ القری شود و صدا از آن سرزمین به جهان و جهانیان برسد و ساکنان زمین مشتاق دیدار این فلات باشند، به خداوند متعال عرض کرد:
1- «پروردگارا! این سرزمین غیر ذی زرع را آباد فرما و به صورت شهر درآور» (رَبِّ اجْعَلْ هذا بلداً ...)
بدیهی است که منطقه غیر ذی زرع اگر بخواهد مدینه فاضله باشد، ابتدا باید بازسازی شود و به صورت شهر درآید.
ص: 16
این سه درخواست، تنها سه رکن از ارکان امّ القُری است و برای مدینه فاضله گرچه لازمند اما کافی نیستند. اینجاست که حضرت ابراهیم رکن چهارم را نیز از پروردگار خواست:
«فاجعَل أفئدةً منالنّاس تهوی الَیْهِم.»
(1)اینجا زمانی مدینه فاضله میشود که دلهای مردم به آن سمت گرایش داشته باشد.
خدایا! دلهای عدهای را به این سرزمین متوجه کن تا به سویش مهاجرت کنند، نه از آن کوچ نمایند.
اگر در سرزمین «امنیت» نباشد، «آزادی» از آن رخت بربندد و از «اقتصاد سالم» اثری نباشد. معلوم است که فرهنگ ساکنان آن، پایین و پَست شده و مسائل اخلاقی مراعات نمیشود و حتّی با نبودن یکی از آن سه، زمینه کوچ فراهم میشود. چه خوش است سخن مصلحالدین سعدی شیرازی: «نتوان زیست بسختی که در این جا زادم.»
هیچ عاقلی حاضر نیست در شهری که فاقد این ارکان تمدّن است، زندگی کند.
علی بن ابیطالب- سلام اللَّه علیه- فرمود: «لیس بلد احقّ لک من بلد خیرالبلاد فاحَملکْ»؛ بهترین شهرها
(2) جایی است که توانِ رُشد آدمی را تأمین کند.
انبیای ابراهیمی دیدند که حضرتِ ابراهیم- علیهالسلام- به رکن چهارم نیز عنایت نمود و عرض کرد: خدایا! شهر شدن از یک سو، امنیت داشتن از سوی دیگر، اقتصاد سالم داشتن از سوی سوّم اما فضائل فرهنگی و مزایای اخلاقی هم برای رشد و رُقّی انسانها لازم است تا دلها نه تنها از این سرزمین نرمند که در اینجا بیارمند.
آری معمار تمدّن؛ ابراهیم خلیل- ع- این چهار اصل را برای تأسیس امّ القری لازم و ضروری دانستند.
محور اصلی ارکان
محور اصلی و قطبی که این چهار رکن در مدار او میگردند، آن عنصری که باعث میشود تا یک سرزمین امن بوده و اقتصاد سالم داشته باشد، آزادی مردم تأمین و دلهاشان در آنجا بیارمد، حکومتی است که در سایه وحی و رهبری انسان کامِل (معصوم) شکل یابد، حکومتی که در سایه یک سیاستمدار دین مَنِشِ مدیر، مدبّر و آگاه با تدوین قانون بر اساس رهنمودهای آسمانی، تشکیل شده باشد.
1- ابراهیم: 37.
2- غررالحکم و دررالکلم 83/ 5.
ص: 17
ابراهیم- علیهالسلام- این معنا و عنصر را به عنوان رکن پنجم در ردیف ارکان چهارگانه نیاورد بلکه آن را عنصر اصلی و محور میداند و ارکان چهارگانه را در اطرافِ آن طواف میدهد.
«ربّنا وابعث فیهم رسولًا منهم یتلوا علیهم آیاتک و یعلّمهم الکتاب و الحکمة و یزکّیهم انِّک انت العزیز الحکیم.»
(1)خدایا! اگر از تو میخواهم که این جا آباد شود، امنیت و اقتصاد سالم در آن حاکم باشد، مردم یکدیگر را درک کنند و ... این ها بدون حکومت آسمانی میسّر نیست. کسی را میان آنان بفرست که رسول تو باشد و قانونت را بر مردم تلاوت کند، مردم را به قوانین تو آگاه ساخته و به حکمتِ آسمانی حکیم نماید و آنان را با تربیت صحیح مهذّب گرداند.
پروردگارا! مردمی که دارای امنیت و اقتصاد سالم و آزادی هستند، اگر از مکتبِ وحی تو مدد نگیرند، نعمتهایشان مبدّل به نقمت خواهد شد.
پیامبری را از بین آنها مبعوث فرما تا آیات تو را بر آنها تلاوت کند و آنها را در مرحله قراءت قرآن باقی نگذارد، بلکه به مرحله علم و عمل برساند تا آنها عالِم به کتاب و حکمت شوند و اهل تهذیب نفوس باشند و ....
اینجاست که باید گفت کار پیامبر تأسیس حکومت است نه موعظه و نصیحت. اگر سخن انبیا در موعظه و نصیحت خلاصه میشد این همه پیامبرکشی در تاریخ معنا نداشت! در موارد متعددی از آیات قرآن کریم سخن از شهادت انبیا است بسیاری از پیامبران شربت شهادت نوشیدند.
«قل فَلِمَ تقتلون انبیاءاللَّه من قبل ان کنتم مؤمنین.»
(2)«ذلک بانّهم کانوا یکفرون بآیات اللَّه و یقتلون النبیین بغیرالحقّ.»
(3)«ان الذین یکفرون بآیات اللَّه و یقتلون النبیین بغیر حق.»
(4)«وقتلهم الانبیاء بغیر حق.»
(5)قرآن در بسیاری از موارد این کلمات را با «الف» و «لام» ذکر میکند که یعنی دشمنان دین بسیاری از انبیا را شهید کردهاند.
«و کأیّن من نبیّ قاتل معه ربیّون کثیر»
(6)؛ یعنی بسیاری از پیامبران بودند که عدّهای را به پیکار علیه طاغوتیان دعوت میکردند و آنان را به صحنههای نبرد فرا میخواندند.
1- بقره: 129.
2- بقره: 91.
3- بقره: 61.
4- آل عمران: 21.
5- آل عمران: 181؛ نساءِ: 100.
6- آل عمران: 164.
ص: 18
اگر کار پیامبران تنها فعالیت فرهنگی و موعظه بود، نه نیازی به مبارزات نظامی داشتند و نه مبارزات سیاسی. و نه کسی آنها را به شهادت میرساند. معلوم میشود که آنان در صدد تأسیس حکومت بودند. حکومتی که در رأس آن رهبری الهی باشد تا هم آیات الهی را بر مردم تلاوت کند هم مردم را به معارف غیب آشنا سازد. هم حکمتهای آسمانی را فراسوی مردم نصب کند و هم به فکر تهذیب و تربیت و تزکیه امّت باشد. امتی که در سایه وحی است. نه سلطهگر است نه سلطهپذیر. چون در این کتابِ حکمت (قرآن) آمده است که: نه ظلم کنید و نه به سمت ظالم گرایش پیدا کنید. طاغوتزدایی و مبارزه علیه بیگانگان از دستورات قرآن است. طردِ استبداد و طعن استثمار و مبارزه
(1) با استعمار، درسی است که وحی بر مسلمانان میآموزد و این محور مدینه فاضله است.پینوشتها:
1- بقره: 279؛ یونس: 113.