ضروری مینمود به کار برد. صربها به بوسنی و مسلمین تجاوز کردند. اگر بوسنویها سلاح به دست در مقام رویارویی با آنها برآمدند آیا چاره جز این داشتند؟ آیا ما باید دست روی دست بگذاریم و کشتارِ دسته جمعی نسبت به مسلمین این دیار را نادیده انگاریم؟! این مسیحیان هستند که در سایه قدرت نظامی، حقوق جوامع بشری را زیر پا نهاده، و لحظه به لحظه بر طغیان و تجاوز خود میافزایند، و اینان با داشتن حقِ «وتو» دنیای آرام مستضعفان را بیوقفه به اضطراب و ویرانی میکشانند.
آنگاه راجع به ترکیه تا زمان حکومت عثمانی عقب نشستیم و دورنمایی از قدرت و توان اقتصادی و نظامی این امپراتوری را برای او تصویر کردیم که تقریباً بر سه قاره جهان در سایه امپراتوری اسلام حکومت میکرد و با ابرقدرتهای جهان رویاروی میگشت؛ و با توانی شگرف رعب و وحشتی در میان کشورهای نیرومند و دشمنان اسلام به هم رسانده بود، به گونهای که قدرتمندترین کشورها را به زانو درمیآورد؛ در آن دورانی که این حکومت با قرآن و اسلام پیوندی درخور توجه داشت و بعدها که به تدریج فرهنگ غربی نفوذ خود را در این امپراتوری آغاز کرد توان اداره این امپراتوری را از دست نهاد، و دفتر این امپراتوری بسته شد و حکومتی لائیک و گسسته و بیگانه از دین به وسیله مصطفی کمال آتاتورک در آن جایگزین این امپراتوریِ نیرومند گشت و ضعف و ناتوانی ترکیه به اوضاع اسفآوری منجر شد که به عنوان نمونه در جنگ آمریکا با کره شمالی بار بیشترین کشتهها و تلفات این جنگ را ترکیه به دوش میکشید و بیش از سربازان آمریکایی کشته داد و میگفتند این حکومتِ لائیک، سربازان این جنگ را با دلار مبادله میکرد. محصول فروپاشی حکومت عثمانی و پدید آمدن نظامی که بکلی خود را از دین جدا کرد این بود که: ممالکی کوچک از قبیل عربستان سعودی، عراق، اردن، سوریه، لبنان و جز آنها، گسسته از یکدیگر و بس ناتوان را به ارمغان آورد که به صورت لقمههای قابل خوردن و مطبوعی درآمدند که اشتهای جهانخواران را تحریک کرده و دانه دانه آنها را در کام ماسک حق به جانب نمای استعمار فرو بلعیدند.
قطعاً اگر این امپراتوری که- تا حدودی با اسلام پیوندی استوار داشت- بر سر پای میماند، صربها سودای گستاخی و تجاوز بر بوسنی را در سر نمیپروراندند، و اینهمه جنایتی که روی گرگهای بیابان را سفید کرده و جانوران درندهخو را شرمنده میسازد پدید نمیآوردند.
ص: 143
اسلام و قرآن چتر حفاظی بر سر مسلمانان بود که جرأت را از قلوب فزون جویانِ متجاوز ربوده بود که هرگز به خود اجازه نمیدادند در لبنان و فلسطین و مصر و سودان و بوسنی و افغانستان و ممالکِ کوچک دیگر دست یازیده و مردم بیگناه این مناطق را آواره سازند، و تودهای جانوران انساننما و مسخ شده که خود در سراسر تاریخ جهان از روزگارانِ فراعنه و بختنصر و هیتلر در آوارگی به سر میبردند، با غصب سرزمین فلسطین در جایی تجمع یافته و دست تجاوز به جان و مال و ناموس مسلمین دراز کنند.
نباید در اینجا اختلاف مسلمین را از نظر دور نگاه داشت؛ فعلًا فجایعی که مسلمین را سخت در زیر شکنجه استعمار میآزارد نتیجه اختلاف و پراکندگی مسلمین با یکدیگر است.
اگر این تفرقه جای خود را به اتحاد و همبستگی دهد، هیچ قدرتی و بلکه قدرتهای متمرکزِ حکومتهای نیرومندِ معاصر حریف آنها نخواهند بود.
ملّت ترکیه ملّتی شایسته و مخلص و برخوردار از شهامتی شگرف میباشد و با خاتمه دادن حکومت آتاتورکی و جایگزین ساختنِ حکومت اسلامی، عظمت از دست رفته خود را بار دیگر باز آورده و با قامتی راست در برابر ابرقدرتها بر سر جای خود استوار ایستاده و هیچ قدرتی را یارای برابری با آن، از آن پس نخواهد بود.
باری پس از بحث و گفتگوهای جزئیِ دیگر، ظاهراً سایه ابهاماتِ یاد شده از صحنه اندیشهاش سترده گشته، و شادمانه ما را- از این که اطلاعاتی کسب کرده بود- ترک گفت.
درسوگ اربعین یادگار حضرت امام راحل- قدّساللَّه سرّهما- درکنار بارگاه نبوی
روز چهارشنبه 6/ 2/ 1374 ساعتِ چهار و نیم بعد از ظهر، مجلس یادبودی توسط سرپرستِ محترم بعثه مقام معظم رهبری در سالن اجتماعات به مناسبت چهلمین روز ارتحال یادگار جلیل القدر امام راحل- قدّس سرّه- حضرت حجة الاسلام و المسلمین جناب آقای حاج سید احمد موسوی خمینی- أعلی اللَّه مقامه الشریف- منعقد گشت و اجتماعی بس عظیم در این مجلس با شکوه متشکل از روحانیون والا مقام و علمای عظام و طبقات مختلف دیگر- که مجموعاً زائرانِ حرمین شریفین بودهاند- فراهم آمد.
علاقه و محبت زایدالوصفی که ما نشانهها و تجلّیات آن را هنگام تشییع پیکر پاک
ص: 144
خلفِ صالحِ حضرت امام راحل- قدس سره- در ایران آشکارا به طرزِ بیسابقهای رؤیت کردیم، سیل جمعیت زوّار را به سوی بعثه از نواحیِ مختلفِ مدینه و دوردستترین نقاط، آن چنان به خود جذب کرده بود که در همان آغاز جلسه در سالن جایی برای نشستن، حتی ایستادن تازه واردین نبود.
آقازاده ایشان جناب آقای یاسر- حفظه اللَّه تعالی- و میزبانان این مجلس در آستانه آن ایستاده برپا، مراسم احترام را برای واردین به عهده داشتند. علیرغم آن که تراکم جمعیت و گرما فضای این مجلس را به حرارتی فرساینده کشانده بود و بر حرارت طبیعی این محیط، که از سه سو بسته بود میافزود دلسوختگان فقدان یادگارِ امام عزیز- طیّب اللَّه رمسه- به هر زحمتی که بود سعی میکردند افتخار شرکت در این نشست را به دست آورند؛ هر چند که تحمل این فضا دشوار مینمود، مع الوصف تا آخرین لحظاتِ ادامه این مجلس سراپاگوش شده تا از مراسمی که در آن برگزار شده بود حظ و بهرهای روحی و معنوی و پاداشی عاید خود سازند.
جناب آقای سلیمی با تلاوت آیاتی مناسب، با صوت و لحنی جذّاب، طلیعه این مجلس را افتتاح کرد، و آنگاه:
آقای موسویِ مداح رثایی رسا را به مناسبتِ این یادبود، با صدایی خوش و حزین میخواند و پیوسته اندوه و غم مستمعان بالا میگرفت و خاطره اسفآورِ فقدانِ این بزرگوار و سلاله پیامبر اکرم و فاطمه زهرا- سلام اللَّه علیها- بار دیگر تجدید شد، که آه از نهاد حاضران برمیآورد و گریستن سر دادند. گویا پس از چهل روز دوباره از نو یادگار امام راحل- قدس سره- تازه از دست آنها ربوده شد. دانههای لغزانِ اشک یکی پس از دیگری از دیدگان فرومیریخت و گونهها را مرطوب میساخت، و چهره افسرده حاضرانِ مجلس را غمآلودهتر مینمود.
باید قلوبی که از این مصیبت عظمی پریش بود و غم و اندوهی که سینهها را با خود لبریز ساخته بود در قعر و ژرفایش مطالبه حقایقی میکرد که ناگفته مانده بود و باید شمهای از آن را خاطرنشان میساختند و این مهم را باید در اختیارِ فردی مینهادند که کفایت و شایستگیِ او در حدّی که ظرف زمان مجلس اقتضا میکرد محرز مینمود؛ لذا:
ص: 145
حضرت حجة الاسلام و المسلمین جناب آقای توسلی- حفظه اللَّه تعالی- یار و همدم و مصاحبِ دلسوزِ امام راحل رشته سخن را به دست گرفته، درباره شخصیت والایِ یادگار از دست رفته امام، حقایقی را خاطرنشان ساخت که کمتر مردم در جریان آنها قرار داشتند. دو خصلتِ ویژهای را از آن مرحوم گزارش کردند و پیرامون این دو خصلت، بحث نسبتاً مبسوطی را در پیش گرفتند:
* نخست آن که یادگار امام سخت پایبندِ حفظ و صیانت کیان و آرمان انقلاب اسلامی و اهداف حضرت امام بوده و به شدّت از نیاتِ بلند آن بزرگوار در سخن و عمل حمایت میکرد، و به هیچوجه حاضر نبود کمترین آسیبی بر پیکرِ انقلاب وارد شود، و بر اندیشههای والای امام بزرگوار در جمهوری اسلامی ایران، و شؤون مختلفِ زندگانیِ مردمِ این کشور، و اسلامی شدن طرز فکر و عمل آنها کوچکترین آسیب و صدمهای وارد آید و در این رهگذر از جان و دل میکوشید.
** دیگر آن که مرحوم حاج سید احمد آقا، مطمئنترین فردی بود که اعتماد حضرت امام را به خود جلب کرده بود، حضرت امام اطمینان واثق به ایشان داشت و میدانست کمترین نقطه ضعفی که بتواند دستاویزی به دست ضد انقلاب بدهد در عمل و کردار و گفتار ایشان وجود ندارد، هر چند شایعهسازان حرفهای با نگاهی ذرهبینی بر آن بودند که بهانههایی درباره ایشان ساز کنند، و ساحتِ مقدس و مطهرِ او را لکهدار نمایند، امّا هیچگونه خردهای که دستاویزِ انتقادِ معاندان باشد در ایشان دیده نشد. حتی پیش از انقلاب نیز به منظور بدنام کردن امام، تمام رفتار ایشان را ساواک زیر نظر داشت؛ اما به علت مبرّی بودن ایشان از هر گونه خرده و عیب، و پاکیزه بودن از هر گونه آلایشی، در این هدفِ نامقدسِ خود ناکام ماندند.
تا آخرین لحظات عمرش در خانه استیجاری مجاورِ خانه محقّر امام راحل، در منزلی عادی از هر گونه تشریفات و بسیار ساده- به سان تودهای از مردمی که در سطح نازلی زندگانی میکردند- عمر کوتاه خود را پشت سر نهاد، و هیچ سودایی دنیاوی در سر نداشت. امام راحل- قدس سره- را پس از مدتها در عالم رؤیا دیدار کرد، و از آن بزرگوار اوضاع عالم برزخ را پرسید. حضرت امام پاسخ دادند سخت دشوار است، حتی حرکاتِ دست نیز ثبت و ضبط میشود، شفاعتِ حضراتِ معصومین- علیهمالسلام- کارساز و رهاییبخش است. آنگاه آقای
ص: 146
توسلی خواب خادمه منزلِ یادگار امام- رضوان اللَّه تعالی علیهما- را گزارش کرد، خوابی بس سوزناک و جانگداز که آقای توسلی- حفظه اللَّه تعالی- نوید دادند که قریباً مطالب ناگفتهای در مورد یادگار عزیز امام، در مجله «حضور» چاپ و منتشر خواهد شد، که از آن جمله همین رؤیایی است که بسی حسرتآور و دردناک و گدازنده قلوبِ مردمی میباشد که امام و یادگارِ بسیار گرانقدرِ ایشان را از جان و دل دوست میدارند و شخصیت والای آنها را ارج مینهند.
هنوز در مدینه به سر میبریم:
ملاقات با دو تن از مردم ترکیه
روز پنجشنبه 7/ 2/ 74 با دو جوان نسبتاً مطلع و آگاه از مردم ترکیه- توسط یکی از دوستان- دیداری داشتیم که مقیم آنکارا بوده و سفر حج نصیب آنها گشته بود. نخست از اوضاعِ کشور ترکیه به خاطر جدایی دین از سیاست و حکومت شکوه داشتند. میگفتند: در ترکیه مردم فقط به ظواهر دین پایبند هستند و از محتوای آن در بیاطلاعی محض به سر میبرند، بویژه که خطِ آنها لاتینی و بیگانه از خطِ اسلامی است، و زبان آنها ترکی میباشد.
بنابر این از حقایق و نصوص دینی جز آگاهیهای سطحی و اطلاعی بسیار ناقص و یا احیاناً آشنایی به تلاوت قرآن بهرهای ندارند و ناگزیر بدانها بسنده میکنند، و از حقیقت دین واندیشه دینی و تفکر اسلامی در محرومیت به سر میبرند.
به آنها یادآور شدم: هرچند تا کنون، علیه حکومتِ عثمانیها تبلیغ کرده و میکنند- لیکن قدرتِ این حکومت- که بخش مهمی از جهان اسلام را زیر سلطه و اقتدار خود داشت دنیای غرب را یارای آن نبود که به مقابله با آن برخیزد (و همانطور که قبلًا اشاره کردیم) با ابرقدرتها با نیروی نظامیِ توانمندِ خود رویاروی میشده و غالباً موجب شکستِ دشمنان امپراتوری عثمانی میگشتند. حکومت در دوران خلافت عثمانی و حکومت عثمانیها به کلی از دین و قرآن و اسلام بیگانه نبود و همین امر توانست وحدت و یکپارچگی مناطقی را که هماکنون به صورت کشورهای کوچک درآمدهاند مدتها صیانت کند.
من تردیدی ندارم که اگر حکومت و یا امپراتوری اسلام- که از اسلام کاملًا نبریده بود- بر سر پای میماند، هرگز این جنایتی که از سوی صربها در بوسنی جریان دارد و فجایعی
ص: 147
که اسرائیلیها در لبنان و فلسطین بدانها دست مییازند پدید نمیآمد.
بنابر این فاصله گرفتن دولت ترکیه از دین نه تنها برای بخش گستردهای از جهان اسلام مصیبتی عظیم میباشد، برای ترکها نیز جز رکود و بلکه ضعف و ناتوانی و بدبختی و ورشکستگی اقتصادی و فساد اخلاقی چیزی به ارمغان نیاورد.
هر چند موقعیتِ حزبِ رفاهِ ترکیه، زنگ خطری است برای آمریکا و اسرائیل، اما موفقیت مردم ترکیه در ایجاد یک حکومت اسلامی، مراحلی تدریجی و مرور زمان را درخواست میکند و من اطلاع دارم که علمای دینی ترکیه- البته نه همه آنها- خواهان چنین حکومتی هستند که مردم ترکیه را از ابتذال و فرومایگی و بیدینی که دولت ترکیه بدانها دامن میزند برهانند. خیزشهایی هم اکنون در ترکیه وجود دارد که باید توسط علمایی- که از پشتوانه مردمی برخوردارند- این تحرکها و جنبشها بارور شود. اما متأسفانه برخی علمای دینیِ ترکیه از مرتزقه و شهریه بگیران دولت و حکومت هستند و تکیهگاه مردمی ندارند؛ لذا همانطور که اشاره شد خطبههای نماز جمعه و موعظههای آنها، دیکته شده و محدود به موضوعاتی خاص است که بازدهی آن صفر و یا زیر صفر و بلکه غفلتآور است. اگر مردم به مدد علمایی بیایند که دردِ دین دارند، و از نظر اقتصادی، آنها را از شهریه و مواجب دولتی بینیاز سازند، به یقین راهبر دینی در ترکیه خواهیم داشت که مردم را از غل و زنجیرِ حکومت لائیک رهایی خواهد بخشید.
چنانکه در ایران رهبرانِ مذهبی از کمکهای مردمی برخوردار بودند، و آزادانه حقایقی را- بدون این که خود را در تنگنای خواستههای دولت و حکومت پیش از انقلاب محدود سازند- به گوش مردم رساندند و سرانجام با پایمردی حضرت امام راحل و علما و مردم که با یکدیگر همبستگی یافتند توانستند حکومت ریشهدار سلطنتی و استبدادِ پنجاه ساله خاندان پهلوی را- با آنهمه قدرت و شکوهی که به هم رسانده بودند- فروپاشانده و حکومت اسلامی را جایگزین آن سازند.
علمای ترکیه وظیفهای الهی به عهده دارند که باید بتشکنی را آغاز کنند، و بنیان حکومتِ لائیک را- که کمال آتاتورک آن را به صورت معبودی برای دولت ترکیه دورآورده و خود نیز بسان بت در میان شماری از دولتمردان، جا خوش کرده- به تدریج درهم
ص: 148
فروریزند. مردم ترکیه را آنطور که من میشناسم شایستگی چنین کاری هست؛ البته باید به کمک علمای دینی آمده و به آنها از هر لحاظ مدد رسانند، تا آنها خود را بینیاز از دولت دانسته و گوش به آوازِ حکومت نباشند، و در امر وعظ و تبلیغ از دولتِ بیگانه از اسلام درس نیاموزند.
در آن صورت با توجه به اخلاص و شهامت و ایمانِ راستین و توانمندی و کارآیی که همگان در مردم ترکیه سراغ دارند پیروزی آنها در ایجاد حکومت اسلامی قطعی است. علمایی بزرگ از این سامان فرارسیدن چنین روزی فرازنده را به ما نوید دادند؛ اما باید گفت با توجه به متکی بودن شؤون دینی به دولت، باید مراحل و گردنههای زیادی را به تدریج پشت سر گذارند.
به هر حال، تاریخچه کوتاهی از دورههای متقدم و متأخر (حکومت عثمانی) و معاصرِ (ترکیه) و اوضاع و احوالی که این امپراتوری به خود دید به آنها خاطرنشان شدیم.
این دو جوان ترک پرسشهایی با ما در میان گذاشتند؛ از آن جمله:
1- فرق میان سنی و شیعه از نظر اعتقادی در چیست؟
یادآور شدیم: تفاوت شیعی و سنی در آن است که شیعی معتقد است امامت و پیشوایی از آنِ کسانی است که این سمت برای آنها از سوی رسول خدا و از رهگذر وحی معین شده، و رأیِ مردم در آن سهمی نداشته است؛ ولی خلافت و جانشینی پیامبر اکرم- ص- از نظر اهل سنت بر رأی مردم مبتنی بوده است و رأی مردم در نصب و عزل خلفا، ملاک و معیار تلقی میشود. ولی امامت به هیچوجه متکی به رأی مردم نبوده، یعنی رأی آنها در عزل یا نصبِ آنها به امر امامت هیچ سهمی ندارد. لذا ما میگوییم: امیرالمؤمنین علی- ع- از همان زمانی که ابوبکر طبق رأی حاضرانِ سقیفه بنیساعده، اکثرت آرا را به دست آورد و به خلافت منصوب شد، امام بوده و خدا او را به عنوان جانشین رسول خدا- ص- در راهبری و امامت مردم معین کرده بود، هر چند قدرتِ اجرایی و حکومت به دست ابیبکر افتاد، لیکن در همین شرایط باید مردم و حتی خلیفه از امیرالمؤمنین علی- ع- رهنمود میگرفتند- چنانکه میگرفتند-. در دست نداشتن حکومت و قدرت اجرایی هیچ منافاتی با امامت و رهبری ندارد.
امام راهبر مردم است، هر چند که توان اجرای رهنمودهای او را از دست او بربایند و در اختیار خود گیرند. چنانکه خود امیرالمؤمنین علی- ع- فرمود:
ص: 149
«إبنای امامان، قاما أو قعدا»؛ «این دو فرزندِ من، امام و راهبر مردم هستند، قدرت اجرایی در دست داشته باشند و قیام کنند، و یا فاقد چنین قدرتی بوده و حتی در سرای خویش در راهبری مردم محدود باشند و در امر اجرای امور مملکت به پا نخیزند.»
بنابر این امامت امیرالمؤمنین علی- ع- با خلافت و قدرتِ اجراییِ ابوبکر آسیب نمیبیند؛ چون ابوبکر ودیگران امام نبودهاند، و تاریخ نیز از دیرباز تا کنون در میان خلفا، فقط از علی امیرالمؤمنین- ع- به عنوان «امام» یاد میکند، و «الامام علی» از آغاز تا کنون زبانزد تاریخ اسلام است. و چون امیرالمؤمنین علی- ع- از آغاز امر، امام بوده- هر چند قدرت اجرایی در اختیار دیگران قرار داشت- ولی آنان در تمام شؤون از رهنمودهای آن حضرت در مسائل دینی و اقتصادی و نظامی و سیاسی و جز آنها بهره میجستند؛ و امیرالمؤمنین علی- ع- هرگز در مقابل آنها شمشیر نکشید. اما آن حضرت با معاویه (به اصطلاح به جنگ کلاسیک) روی آورد و بر روی او شمشیر کشید؛ چرا که حاضر نبود برابر امامت و مقام رهبری آن حضرت سرِ طاعت فرود آورد؛ ولی خلفای قبل از او در پیروی از رهبری حضرت علی- ع- و بهرهوری از رهنمودهای آن حضرت دریغ نمیورزیدند؛ بلکه پناهگاه آنها در همه مسائل، امیرالمؤمنین علی- ع- بوده است. پرسیدند:
2- در فروع احکام، میان سنی و شیعه چه تفاوتهایی است؟
گفتیم: در اکثر قریبِ به تمام فروع احکام، در مسائل کلی و اساسی، هیچ اختلافی که این دو فرقه را بکلی از هم جدا سازد وجود ندارد. در عمل مسائل فرعیِ عملی در کلیاتِ آنها باهم مشترکند؛ هر چند در جزئیاتِ امر اختلاف نظر وجود دارد. و این اختلاف به سان اختلافی است که میان مجتهدانِ یک عصر یا چند عصر که پیرو یک مکتب و مذهب باشند جلب نظر میکند.
با توجه به این که در مورد قرآن وپیامبر و قبله و کلیات احکام فرعی، هر دو فرقه از اتفاق عقیده و عمل برخوردارند. بنابر این چنین اختلافی نباید سر از عداوت و بیگانگی از یکدیگر برآورد و به هیچوجه در این باره خصومت سزا نیست. باید گفت تعصب عدهای و یا ترفندهای دشمنان اسلام به این تفرقه و بغض و کینه و عداوتِ فرقِ مختلف اسلامی با
ص: 150
یکدیگر دامن میزند که باید بسیار هشیار باشیم.
ما که همه در یک موسم به حج آمدیم، و بر گردِ یک کعبه طواف میکنیم و با یک قرآن، همگی سر و کار داریم و به سوی یک قبله نماز میگزاریم و میکوشیم که از سنت یک پیامبر پیروی کنیم و بسترهایِ مشترک ما با یکدیگر به قدری زیاد و پر شمول است که اختلاف در پارهای از مسائل در کنار آن ناچیز مینماید و شما که به اهلالبیت- علیهمالسلام- فزون از اندازه عادی همانند ما ارج مینهید؛ پس این اختلافی که سر از کینه و عداوت به یکدیگر برمیآورد از کجاست؟ به عقیده من اختلافی این چنین از آغاز ظهور اسلام ریشه در دشمنی دشمنان اسلام دارد و هم اکنون هم مانند گذشته معاندان و بدخواهانِ اسلام دانسته و خواسته به این تفرقه دامن میزنند که مبادا مسلمین با اتحاد و همبستگی با یکدیگر، قدرتی شگرف و شکستناپذیر به هم رسانند، و دنیای کفر را سرکوب سازند، و مآلًا فتنه و شرک از میان جوامع بشری برخیزد. دشمنان اسلام از چنین روزگاری بیمناک بوده و هستند، لذا از هر وسیله برای تفرقه مسلمانان بهره جسته، و هماکنون هم برای جدایی و خصومتِ فریقین با یکدیگر از هرگونه سرمایهگذاری دریغ نمیورزند.
از «ملبورنِ» استرالیا
روز دوشنبه 11/ 2/ 1374 ه. ش. نیز بیکار نبودیم و در انتظار ورود میهمانی در کنار بارگاه رسول خدا- ص- به سر میبردیم تا این که یکی از پاکستانیهای مقیم «ملبورنِ» استرالیا نزد ما آمد. او مهندس در رشته مکانیک بود؛ لیکن بسیار دلسوز نسبت به دین به نظر میرسید، و از این که پانصد خانوار شیعی «مبلورن» فاقد روحانی و پیشوای دینی هستند سخت نگران و گلهمند بود. هر چند شماری از کارشناسان دینی به صورت موسمی با آنان تماسهایی برقرار میسازند؛ ولی در رفع مشکلاتِ مستمرِ آنان نقش سازندهای به عهده ندارند.
وی به ما خاطرنشان شد که در «سیدنی» بیست هزار شیعی از کشورهای پاکستان و هندوستان و لبنان و سایر کشورها زندگانی میکنند که فاقد پیشوایان و راهبران مذهبی میباشند. و از این وضع بسیار متأسف و افسردهخاطر و گلهمند بود و تصور میکرد کاری از من ساخته است که مبلغ و روحانی کاروان و عالم و خبره در مسائل دینی- که همواره در میان آنها
ص: 151
ملجأ و پناهگاهی باشد- سراغ و به سوی آنها گسیل کنم.
ضمناً میگفت: ما فردی یا افرادی را درخواست میکنیم که به زبانهای عربی وارد و انگلیسی آشنا باشند.
گزارش این شیعی دلسوز، هشداری است به ما که مسلمین در پنج قاره جهان جای مناسبی را برای خود باز کرده و زمینه را برای جهانشمول گشتنِ اسلام فراهم میآورند؛ لیکن مردم مسلمان به علت افتراق و از هم گسیختگی و قهر و بیگانه سان زیستنِ دولتمردانِ کشورهای اسلامی از یکدیگر، در برابرِ خود برنامه منسجمی نمییابند تا بر روالِ آن به سازندگی در محیط خود (نه سازش با آن) توفیق یابند.
این وضع هر چند ایتام آل محمد- صلوات اللَّه علهیم أجمعین- را در سرزمینهای مختلف و کشورهای بیگانه رنج میدهد؛ اما باید توانِ دولت و حکومت جمهوری اسلامی ایران را در نظر گرفت که آیا توقعاتی این چنینی در امکاناتِ امالقرای اسلام است، آنهم مبلّغی آشنا به سه زبان، نه تنها یک مبلغی این چنین؛ بلکه مبلغانی که علاوه بر آشنایی به چند زبان، خبره و آگاه و دانا به مسائل مختلف دینی باشند، آنهم نه برای شهرهای متعدد یک کشور، بلکه برای شهرهای ممالک پنج قاره و ربعِ مسکون کره خاکی جهان؟! البته این توقع و انتظار، توقعی درخور است؛ چرا که انقلاب اسلامی به مسلمین دنیا و حتی جهانِ کفر فهماند که میتواند عهدهدار با کفایتی برای سعادت و سلامتِ دین و دنیای مردم در هر عصر و دورانی باشد؛ لذا این توقع را با جمهوری اسلامی ایران در میان میگذارند که به خواست خداوند هر چه زودتر از چنین توانی برخوردار گردد.
باید ملّت جمهوری اسلامی ایران بدانند که چنان پایگاهی در میان امّتهای اسلامیِ سرزمینهای جهان اسلام و حتی در گستره جهان- در سایه انقلاب اسلامی- برای خود احراز نمودند که به آنها چشم امید دوخته تا انتظاراتشان را برآورده سازند.
دیدار با دو تن از شیعیان ترکیه
روز شنبه 16/ 2/ 1374 ه.. ش. دو تن از شیعیانِ ترکیه که با یکی از آنها در خود ترکیه دو سال پیش آشنایی به هم رسانده بودم، به دیدار بنده آمدند، و گفتگوی ما با آنها به طول
ص: 152
انجامید، اینان مسائلی را خاطرنشان میساختند؛ از آنجمله:
الف- میگفتند: تعدّدِ مراجع تقلید به عنوان یک مشکل بزرگ بر دوش ما سنگینی میکند. و گروههایی مختلف در مقام حمایت از مرجع خاصی سرگرم تبلیغ هستند و همین امر موجب سرگردانی دومیلیون نفر شیعه و شماری از علویان شده که خود را شیعیِ اثناعشری میشناسانند. هر چند در واقع این علویان چه در ترکیه، و یا سوریه یا مناطق دیگر، به علت جلای وطن تا تبعید و تشرید، از راهبرانِ دینیِ خود به دور و محروم ماندند. و چون به تکالیف شرعی و احکام عملی آشنایی نداشتند در بلا تکلیفی زندگانی را از نظر دینی سپری میسازند و هماکنون همانند شیعه جعفری که خود را پایبند وظائف میدانند خویشتن را موظف به آنها نمیانگارند. و در واقع اینان «ایتام آل محمد- ص-» هستند که از راهبرانِ دلسوزِ خود محروم مانده، و به تدریج، قید و بندِ تکالیف را از هم گسیخته و آنها را به یکسو نهادهاند و چنانکه میدانیم علویان در سوریه به تدریج بازگشت خود را- البته عده زیادی از همین علویان- به سوی تکالیفِ عملی و تصحیحِ عقیدتی آغاز کردهاند. اگر علویانِ ترکیه ارشاد شوند و به آنها تفهیم گردد که در درونِ خود، حاملِ همان اعتقاداتی هستند که شیعه امامی چنان اعتقاداتی را در خود به هم رسانده است، و از پی این اعتقادات، ناگزیر میباشند دست اندرکارِ تکالیفی گردند که ائمه- علیهمالسلام- بدانها رهنمون شدند، فاصله و جدایی آنان از شیعه امامی از میان برمیخیزد، و پیوند مورد نظر، محقّق میگردد و همبستگی و انس و الفتی مطلوب و سازنده میان هر دو طرف به وجود میآید. فقدان رهبری در طول تاریخ، چنان شیعیانی را به بیراهه کشانده و تعالیم و فرهنگ اهل بیت- علیهمالسلام- است که میتواند آنان را به راه آورده و در رده سایر شیعیان امامی قرار گیرند.
ب- مشکل دیگری که آنان را افسرده خاطر میساخت عدم وجودِ مرکزی برای تعالیم دینی، و به عبارت دیگر: نداشتن حوزه علمیه برای نوجوانانی بود که برای آنها در ترکیه فقط مدرسانی از مقدماتِ صرف و نحو تا کتاب «مغنیاللبیب» در میان علمای شیعه ترکیه وجود دارد. به همین جهت ناگزیرند در چنین سطحی جلای وطن کنند، و با چنان سن و سالی که نباید از پدر و مادر دور گردند راهِ مهاجرت را در پیش گیرند که پیداست سزا نیست در شرایط یاد شده، به دور از والدین به سر برند. اگر حوزهای متمرکز برای شیعیان در آن دیار تأسیس
ص: 153
شود میتوانند پس از پشت سر نهادنِ دروسِ مقدماتیِ صرف و نحو و علوم بلاغت و سطوحی بالاتر در خود ترکیه، در سن و سالی مناسب برای ادامه تحصیل، راهی حوزههای علمیه ایران و یا سایر کشورهای مورد نظر گردند. اظهار داشتند شیعیانِ ثروتمند ترکیه به اینگونه مسائل عنایتی مبذول نمیدارند، و متدیّنین که- خود، مستضعف هستند- تواناییِ اقتصادی و مالی برای انجام چنین مهمی را دارا نیستند و چشم امید به جمهوری اسلامی ایران دوختهاند که در تأسیس مرکزی آبرومند- برای تعلیم قرآن و تحصیل علوم دینی- به آنها مدد رساند؛ لیکن یادآور شدم جمهوری اسلامی ایران در جهت پیشبردِ اموری که در جهت تقویت اسلام و قرآن انجام میگیرد در حدّ وسع و توان خود کمترین دریغی را روا نمیدارد؛ اما شما نمیدانید که استکبار جهانی- که دشمنی دیرینهای با اسلام و بویژه جمهوری اسلامی ایران دارد- برای این که امالقرای اسلام را در تنگناهای اقتصادی قرار دهد (و با تهاجم فرهنگی، ضعفِ جمهوری اسلامیِ ایران را در خراب ببیند) تا کنون از پای ننشسته و مسائل داخلیِ ما را از پیش با جنگی تحمیلی به وضعی کشانده است که ملتِ فداکار ایران تا کنون تمام مشکلات و دشواریهایی را که آمریکای جهانخوار و دولتمردان پیرو تزِ «هرتزل» و صهیونیسم برای این مرز و بوم (و سایر ممالک اسلامی و غیر اسلامی) فراهم آورده با صبر و شکیبایی شگرفی تحمل کرده و هماکنون ناگزیر برای ترمیم ویرانیها و تأمین نیازهای ضروری با مشکلات عظیمی رویاروی میباشد که فعلًا تا کنون گره بسیاری از این مشکلات را از هم گشوده و در جهت ایجاد رفاه نسبی در طرز زندگانی مستضعفان گامهای بلند و شگرفی برداشته، و میباید تلاشهایی پیگیر را در توسعه و تعمیم آن نسبت به همه آحاد و قشرها در تمام نقاط مختلف ایران دنبال کند.
ج- از این که دولتمردان ترکیه در بیگانگی از دین پا فشاری میکنند، و با وجود این که دهها سال است که مصطفی کمال آتاتورک از دنیا رخت بربسته و اندیشههای لائیکِ او بر حکومت ترکیه اقتدار خود را حفظ کرده، سخت افسرده مینمودند؛ در حالی که رژیمی این چنین در حلّ مشاکل مردم ترکیه نه تنها موفّق نبوده بلکه دین و دنیای آنها را به انحطاط و سقوط و ویرانی کشانده است. هر چند مردم متدین ترکیه خواهان ایجاد جوّ سالم دینی از دولت هستند؛ امّا گویا این حکومت گوشش بدهکار این درخواستها نیست.