حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله شدم دیگر خودم را نمیشناختم، توجّهی هم به مسائل و ریزهکاریهایی که یک توریست به دنبال آن است مثل نقش در و دیوار، شکل ضریح، پرده، سقف و مانند آن، نداشتم و چیزی از اینها در خاطرم نیست. هرکس چیزی از این موارد بپرسد، جوابی ندارم. آدم وقتی وارد این مکانهای مقدس میشود، همان دفعه اوّل این حالت مخصوص برایش پیش میآید و دفعات بعد دیگر کم کم عادی میشود. واقعیت این است که این یک آرزوی دست نیافتنی بود برای من، وقتی که مشرف شدم، بییشتر حالت زیارت پیدا کردم، آن هم زیارت نه به معنای دعا و نحو آن، بلکه حالتی که در وجودم نگهدارم و لذت ببرم. حالت عرفانی قابل توصیف نیست، و نمیتوانم آن را بازگو کنم.
به هرحال از آن واقعیات شکلیِ آنجا چیزی در ذهن ندارم و نمیتوانم تصویر کنم.
بیشتر آن حالتی را که داشتم به یاد دارم.
درون کعبه مناسکی دارد. در چند نقطه مستحب است نماز خوانده شود. لحظهای که وارد شدم، مدّتی را که آنجا بودم، درچند نقطه مشغول خواندن نماز شدم. یک حالت آرامشی داشتم. لحظاتی نشستم و معنویت و جلال و عظمت آنجا را تماشا کردم.
در مورد حرم حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله همین حالت وجود دارد. مقداری جلوی قبر حضرت رسول صلی الله علیه و آله و کمی هم آن نقطهای که میگویند بیت حضرت زهرا علیها السلام است یا قبر آن حضرت است، توقف کردم. به جهت تاریکی چیز زیادی معلوم نبود و نوشتهای هم ندیدم و نتوانستم بخوانم.
ولی در خانه خدا، کعبه، بیشتر به مراسم مربوط به آن پرداختیم، وقتی شما فکر میکنید لحظهای رفتهاید داخل خانه خداوند، یک حالت استثنایی پیدا میکنید، در طول عمر انسان یک لحظه زیبایی است!
قبرستان بقیع هم برای من همین وضع و حالت را داشت. آنجا هم لحظاتی خود را فراموش کردم به طوری که فکر بعضی چیزها را نکردیم و ناخودآگاه قدمهایمان ما را به نزدیکترین فاصله به قبور متبرّک کشاند و در همانجا بر روی زمین نشستیم.
ص: 70
: سالهاست که بقیع وضع کنونی را دارد. میدانید که این مکان با آن وضعیّت در مقابل دید زائران واقع شده، واقعاً دل هر مسلمانی را به درد میآورد. آیا حضرت عالی در رابطه با بازسازی بقیع، با مقامات عربستان وارد گفتوگو شدید؟ اگر پاسخ مثبت است، آنها در این باره چه گفتند؟
آقای هاشمی: بله! من در این باره با بسیاری از مقامات آنجا وارد صحبت شدم. عرض کردم:
ببینید! شما طبق عقیده علمایی عمل کردهاید که مبانی غیرمنطقی دارند که مورد پذیرش ما نیست و این قبرستان را به این صورت به حال خود گذاشتهاید. صدها میلیون شیعه دوستدار اهلبیت که از اقصی نقاط عالم به اینجا میآیند، این منظره را مشاهده میکنند و دچار ناراحتی میشوند. شما چه سودی از این ناراحتیها میبرید؟ این مانع وحدت دنیای اسلام و موجب آزردگی قلب مسلمانان میشود. بعد افزودم:
ما در این خصوص، طرح معتدلی داریم. اجازه بدهید کلّ محوّطه قبرستان بقیع را با سنگ های ایرانی مفروش کنیم و دور مقابر ائمّه دیواری بسازیم و سایبانی برای زائران در فاصله معقولی نسبت به مقابر، در نظر بگیریم تا بتوانند از آن استفاده کنند.
مقامات جواب منفی ندادند و امر را به رضایت علما موکول کردند. من مایل بودم که با علمای رده اول عربستان در این زمینه به گفتوگو بپردازم. در مکّه با متولّی حرم و امام جمعه که فرد بسیار روشنی بود، صحبت کردم و ایشان را فردی قابل تفاهم یافتم. ولی ابراز شد که در این رابطه نظر علمای اهل فتوی و اصیلتر همچون آقای «بنباز» لازم است. ملاقات با وی را در برنامه من گنجاندند؛ ولی انجام نشد.
به نظر میرسید که آنان برداشت خوبی در مورد پیشنهاد اصلاح ظاهر قبرستان بقیع ندارند. ملاقات با علمای رده پایینتر هم انجام نشد و قضیّه مسکوت ماند.
بنابر این فرصت دیگری برای این کار لازم است.
در مورد قبرستان «احُد» نیز با آنها صحبت کردم. این زیارتگاه شهدا هم از دور منظره جالبی ندارد. وقتی آنجا را دیدم، به مقامات ذیربط گفتم:
شما با بقیّه زیارتگاهها که اینطور معامله نکردهاید. چه اشکالی دارد که در اینجا فضایی درست کنید که قابل تحمّل باشد؟
ص: 71
: جناب آقای هاشمی! به هنگام حضور حضرتعالی در مدینه منوّره و شرکتتان در نماز جمعه، خطیب جمعه، مطالب نابجا و اهانتهایی را در صحبتهایش داشت که با عکسالعمل حضرتعالی روبرو شد. اگر صلاح میدانید، مایلیم که برای ثبت در تاریخ و استفاده خوانندگان فصلنامه «میقات حج» اصل ماجرا را از زبان شما بشنویم.
آقای هاشمی: بله. آن ماجرا تلخ و دارای عاقبت شیرینی بود. ما آن روز با خستگیِ زیادِ ناشی از سفر، خودمان را به نماز جمعه رساندیم و انگیزهای جز کمک به وحدت و نزدیکی نداشتیم. طبق معمول برای استماع خطبهها نشستیم؛ ولی خطیب جمعه در خلال صحبت هایش حرفهای نادرستی زد. در کنار من یکی از وزرای کابینه عربستان نشسته بود. من به ایشان که معمولا با من همراهی میکرد، گفتم:
«با توجّه به حرفهای این آقا، ما دیگر نمیتوانیم پشت سر ایشان نماز بخوانیم.» وزیر مربوطه هم جواب داد: «من هم توجیهی برای این کار نمیبینم.»
من شک داشتم که آیا خطیب مزبور، اصلا متوجّه ورود من شد، یا نه؟ چون مسجد مملو از جمعیّت بود و جایی را برای ما از قبل خالی نگاه داشته بودند. برخاستیم و به اتاقی که متعلّق به حرم بود و برای استراحت ما در نظر گرفته بودند، رفتیم و نماز خودمان را در جمع ایرانیان و عربهایی که همراه ما به اتاق آمدند، خواندیم. من دیگر کلمهای در این باب به زبان نیاوردم. بعد یکی از آقایان اهل علم که در شمار متولّیان حرم بود، نزد من آمد و گفت:
«ایشان عادتش این است و بدون در نظرگرفتن سیاست دولت به نحو خودسرانهای حرف میزند. شما به دل نگیرید و مطمئن باشید این کار را بیجواب نخواهیم گذاشت و احساس میکنیم به ما هم اهانت شده است. در سنّت ما اهانت به مهمان، جرم بدی محسوب میشود.»
به هتل که رفتیم، آقای «امیرعبداللَّه» تلفنی با من تماس گرفت و به نحو مؤکّدی اظهار تأسّف کرد و سخنان خطیب جمعه را یک خودسری آشکار و اهانت به مقامات سعودی خواند. من سعی کردم عصبانیّت ولیعهد عربستان را کاهش دهم. گفتم:
«ما حالتهای علما و روحانیّت را بیشتر از شما میشناسیم و میدانیم که در میان آنان
ص: 72
از این اتفاقّات میافتد!». ایشان دوباره تأکید کرد که شما بعداً شاهد خواهید بود که ما تحمّل نخواهیم کرد که میهمانمان مورد اهانت قرار گیرد و خلاف سیاستمان عمل شود. واقعاً هم به این قولشان وفا کردند؛ با آنکه ما از آنها نخواسته بودیم که این قضیّه را دنبال کنند.
: آقای هاشمی! قدری از خاطرات جالب و مسائل مهمّی که در سفرتان به عربستان اتّفاق افتاد، بیان کنید.
آقای هاشمی: سفر من به عربستان طولانی و تمام قسمتهای آن جالب بود. در بازدید از منا و عرفات، طرحهایی به نظرم رسید که به آنها ارائه کردم و برخی از آنها مورد قبول آنان قرار گرفت. سفر به منطقه «اصحاب الحجر» در یا «العُلی» بسیار برایم زیبا بود. آنجا محلّ وقوع بعضی از داستانهای قرآن بود و من مایل بودم از نزدیک، آن مکان را ببینم. خانههایی که در کوهها تراشیده بودند، و جایی که ناقه صالح از آنجا بیرون آمده بود و از زمان انبیا به همان شکل برای عبرت دیگران باقی مانده بود، واقعاً دیدنی بود.
شنیدم بعد از بازدید ما از آن منطقه و پخش خبر مربوط به این دیدار، مکان مزبور رونق گرفته و رفت و آمد به آنجا زیاد شده است.
در طول سفر، شاهد برنامههای اقتصادی عربستان و وضعیّت دانشگاههایشان بودم. سعودیها انصافاً دانشگاههای خوبی دارند و پیشرفت شایانی کردهاند. از بیمارستانهای مجهّز آنان و نیز «الحرس الوطنی» یعنی گارد آنان بازدید کردم که چیزی شبیه سپاه ماست و حفاظت و امنیّت را به عهده دارند. در خصوص توضیح راجع به این تشکیلات امنیّتی، با دید بازی برخورد کردند که به میزان دوستی ما و آنها و اعتمادشان اشاره داشت. فرمانده گارد مزبور، فرزند آقای امیرعبداللَّه است و در جمع همه فرماندهان عالیرتبه در تالاری که ما هم حضور داشتیم، سخنرانی کرد و در خلال صحبت هایش گفت:
«پدرم گفته: به همه سؤالات شما جواب بدهم.» البتّه من سعی کردم در آن جمع، از طرح سؤالاتی که پاسخ به آن، قدری برای آنان محذور داشت، بپرهیزم و این کار را به جلسات خصوصیتر موکول کردم.
ص: 73
بازدیدم از مناطق صنعتی «جُبیل» واقعاً مرا به این نتیجه رساند که آنان در زمینه صنعت پیشرفت کردهاند. در خصوص پتروشیمی وضع بهتری نسبت به ما دارند.
از نیروی دریایی آنان در ساحل خلیج فارس بازدید کردم. در آنجا فرمانده نیروی هواییشان گفت:
«به من دستور دادهاند که سؤالات شما را بیجواب نگذارم. هرچه خواستید، میتوانید از ما بپرسید.» بنده هم با توجّه به اینکه با مسائل نظامی آشنایی دارم و جزئیّات مسائل مربوط به پایگاه بندرعبّاس خودمان را میدانم، در مقر سعودیها به طرح سؤالات فنّی پرداختم و فرمانده مزبور هم جواب میداد. در کل جوّ اعتماد خوبی بین ما در جریان بود.
بعد از آن ما را به طائف بردند و در آنجا هم شاهد چیزهای دیدنی بودیم. تقریباً تمام چیزهایی که در عربستان مایل به دیدن آن بودیم، از ما دریغ نشد و اگر در برخی موارد اطلاعاتی به دست نیاوردیم، به ضیق وقت خودمان مربوط میشد.
به بازدید از دانشگاه نفت «ظهران» رفتیم. وضع آنها در دانشگاه یادشده خوب است و مرکز تحقیقات و آزمایشگاههای مُدرنی دارند.
: از توضیحاتتان تشکّر میکنم. چه پیشنهادی برای بهرهبرداری بیشتر از سفر حج، به مسؤولان و کارگزاران حج و نیز عموم مردم دارید؟
آقای هاشمی: گمان میکنم در این زمینه مسؤولان برگزاری حج، به لحاظ تسلّط و کارکشتگیشان، و طرحها و افکاری که دارند، بهتر از من میدانند که چه باید بکنند و من بیشتر از آنان نمیدانم. فقط تأکید من روی این است که وضعیتی فراهم شود که ما بتوانیم در آنجا در ایام حج، مجموعه علما را در کنار هم داشته باشیم؛ تا بتوانیم بحث های ناتمامی را که وجود دارد، به اتمام برسانیم. این امر قدری به نوع برخورد و تلاش ما بستگی دارد.
: جناب آقای هاشمی! ممنون میشویماگر نظرتان را درمورد فصلنامه «میقاتحج» بفرمایید.
ص: 74
آقای هاشمی: من از این مجلّه خوشم میآید و هربار که به دستم میرسد، تیترهایش را نگاه میکنم و اگر مطلبی جلب توجه کند، آن را میخوانم. انتشار این مجلّه کار مثبتی است که انجام شده و انشاءاللَّه به سمت فنّیترشدن پیش بروند تا خواندنیتر شود.
: سپاسگزاریم. به عنوان آخرین سؤال: به نظر حضرت عالی جای چه پژوهشهایی را در امر حج، خالی میبینید؟
آقای هاشمی: وقت نماز است و این سؤال شما هم جنبه کیفی دارد. نظراتی دارم که انشاءاللَّه با جناب آقای قاضیعسکر و دیگر دوستان، در زمان دیگری مطرح میکنم.
موفق باشید. انشاءاللَّه!