پیامبرخدا صلی الله علیه و آله روزی با یاران خود نشسته بودند که حضرت لحظهای خندید و آنگاه فرمود: از من نمیپرسید که چرا و برای چه چیزی خندیدم؟ گفتند: ای فرستاده خداوند، از چهرو خندیدی؟ فرمود: تعجب کردم از کار شخص مؤمن که همهاش خیر است. اگر چیزی که مورد علاقه اوست به او برسد، حمد خدا را میگوید و این به خیر اوست و اگر چیز ناخوشایندی به او رسد، صبر میکند که این هم به خیر اوست و هیچ کس نیست که تمام امورش خیر باشد جز بنده مؤمن.
عبداللَّه بن عمر گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله به طرف حجرالأسود رفت و لبهای خود را بر آن نهاد و زمانی طولانی گریست، سپس متوجه شد که عمربن خطاب هم میگرید. فرمود: ای عمر، اینجاست که اشگها ریخته میشود.
پیامبر صلی الله علیه و آله پس از حجّةالوداع، هنگام خروج از مکه، پیوسته نگاه به کعبه میکرد و میگریست.
نقل شده که پیامبر صلی الله علیه و آله هنگام هجرت و خروج از مکه به سوی مدینه، پیوسته نگاه به خانه خدا میکرد و میگریست و این گریه به خاطر اندوهی که بود از جدایی خانه خدا برای حضرت پدید میآمد.
از ابن عباس و قتاده نقل کرده که: پیامبر صلی الله علیه و آله پس از حجّةالوداع، هنگام خروج از مکه، پیوسته نگاه به کعبه میکرد و میگریست و آیه 13 سوره محمد صلی الله علیه و آله به دنبالآن، نازل شده است.
انس بن مالک گفت: روزی پیامبر صلی الله علیه و آله خنده یا تبسم کرد و فرمود: از من نمیپرسید که از چهرو خندیدم؟! و سپس افزود: در شگفتم از مجادله بنده با پروردگارش در روز قیامت، که
ص: 65
میگوید: پروردگارا! آیا وعده ندادی که بر من ظلم نکنی؟
خداوند میفرماید: آری، وعده دادم!
بنده میگوید: من شهادت هیچ کس را علیه خودم نمیپذیرم جز این که از خودم باشد.
پروردگار میفرماید: آیا کافی نیست که من و فرشتگان کرام الکاتبین شاهد باشیم؟
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: این سخن چند بار رد و بدل میشود، پس از این، دهان بنده را مهر میکنند و میبندند و اعضای بدن او سخن میگویند و شرح میدهند که او چه کرده است.
پروردگار خطاب به ایشان میفرماید: دور باشید، آیا با من مجادله میکنید؟!
(1) گریه پیامبر صلی الله علیه و آله در مرگ نجاشی پادشاه حبشه
امام حسن عسکری علیه السلام از پدرانش نقل کرده، هنگامی که پیامبرخدا صلی الله علیه و آله خبر مرگ نجاشی را از جبرئیل شنید، به شدت گریست (بَکَی بُکَاءَ حَزِینٍ عَلَیْهِ) و فرمود: برادر شما «اصْحَمَه»
(2) مرد. حضرت آنگاه به صحرا رفت و از راه دور بر او نماز خواند و هفت تکبیر گفت و خداوند زمین را برای او هموار ساخت؛ بهطوری که جنازه نجاشی را دید، در حالیکه او در حبشه بود.
(3) خنده و شگفتی پیامبرخدا صلی الله علیه و آله از یک رؤیای شگفتانگیز
عایشه گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله از رؤیایی که مردی برای وی نقل کرد، آنقدر خندید که هرگز ندیده بودم از چیزی آنگونه بخندد!
محمدبن سیرین گوید: دانستم که آن رؤیا و تأویلش چیست. خواب این بود که آن مرد دید سرش جدا شده و او به دنبالش حرکت میکند (و تأویل آن این است که) سر، پیامبر صلی الله علیه و آله بود و آن مرد میخواست با عملِ خود به عملِ پیامبر صلی الله علیه و آله برسد ولی نمیتوانست.
(4) گریه پیامبر صلی الله علیه و آله بر شهید فخ
امام باقر علیه السلام فرمود: وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله به سرزمین فخ رسید، نمازی را آغاز کرد، در رکعت دومِ نماز گریست و مردم چون گریه آن حضرت را دیدند، گریستند. در پایان نماز پرسید: چرا گریه میکنید؟ عرض کردند: از گریه تو میگرییم. حضرت فرمود: وقتی رکعت اول نماز را
1- نیشابوری، مستدرک الحاکم، ج 4، ص 601
2- نام نجاشی است.
3- عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج 2، ص 252؛ وسائل الشیعه، ج 3، ص 107
4- المصنف، ج 7، ص 244
ص: 66
خواندم، جبرئیل بر من نازل شد و گفت: ای محمد صلی الله علیه و آله مردی از فرزندان تو در این مکان کشته خواهد شد و شهیدِ همراه او پاداش دو شهید دارد.
(1) خنده پیامبر صلی الله علیه و آله از برخی استغفارها
از علیبن ربیعه نقل شده که گفت: مرکبی را آوردند که علیبن ابیطالب سوار شود، وقتی آنحضرت پای خود را در رکاب گذاشت، گفت: «بسم اللَّه ...» و آنگاه که بر مرکب نشست، گفت: «الحمد للَّه ...» و سپس سه بار حمد خدا و سه تکبیرگفت و اینکلمات را خواند:
«سُبْحَانَکَ لا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، وَ ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی إِنَّهُ لا یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا أَنْتَ». سپس خندید.
گفتم: ای امیر مؤمنان، از چهرو خندیدی؟ فرمود: پیامبرخدا را دیدم، همین کار را که من انجام دادم او نیز انجام داد و خندید. پرسیدم: ای پیامبرخدا! برای چه خندیدی؟ فرمود: پروردگار از بندهاش تعجب میکند هنگامی که میگوید: «رَبِّ اغْفِرْ لِی» و میفرماید: «بنده من دانست که گناهان را جز من، کسی نمیبخشد.»
(2) گریه پیامبر صلی الله علیه و آله در مرگ فرزندش ابراهیم:
عایشه گوید: وقتی ابراهیم از دنیا رفت، پیامبر صلی الله علیه و آله در مرگ وی گریست، تا حدّی که اشگهای دیدگانش بر محاسنش جاری شد. به او گفتند: ای پیامبرخدا، دیگران را از گریه کردن باز میداری، در حالی که خود اینگونه اشگ میریزی؟! فرمود: این گریه نیست، همانا رحمت است و هرکس که رحم و مهربانی نکند، به او رحم و مهربانی نخواهد شد.
(3) و در نقل دیگر آمده است: وقتی اشگهای حضرت در مرگ فرزندش ابراهیم جاری شد، فرمود: اشگها از چشم جاری و قلب اندوهناک میشود ولی ما چیزی نمیگوییم که موجب خشم پروردگار شود و ما به خاطر تو محزونیم، ای ابراهیم.
(4) این ماجرا در مورد مرگ فرزند دیگر پیامبر صلی الله علیه و آله (طاهر) و یکی از دخترانش هم نقل شده است.
(5) شادی و خنده پیامبر صلی الله علیه و آله از بخشیده شدن گناهکاران در قیامت
از ابوذر رحمه الله نقل شده که گفت: پیامبرخدا صلی الله علیه و آله فرمود: در قیامت شخصی را میآورند و (به
1- مقاتل الطالبیین، ص 290؛ بحارالأنوار، ج 48، ص 170
2- مسند احمد، ج 1، ص 97؛ دعائم الإسلام، ج 1، ص 346؛ بحارالأنوار، ج 61، ص 218؛ فقه السنه، ج 1، ص 293
3- وسائل الشیعه، ج 3، ص 282
4- الکافی، ج 3، ص 263؛ وسائل الشیعه، ج 3، ص 280
5- نک: مجمع الزوائد، ج 3، ص 18
ص: 67
فرشتگان) گفته میشود که گناهان کوچک وی را بر او عرضه کنید، فرشتگان چنین میکنند، اما گناهان کبیره را از او پنهان میدارند (او با دیدن گناهان خود) میگوید: در چنین روزی چنین عملی را انجام دادم و به گناهان کوچک خود اعتراف میکند، در حالی که از گناهان بزرگش ترس دارد. (به فرشتگان) گفته میشود به جای هر سیّئه و بدی، حسنهای به او بدهید. او میگوید: من گناهانی دارم که اکنون آنها را نمیبینم!
ابوذر گوید: دیدم پیامبرخدا صلی الله علیه و آله بهگونهای خندید که دندانهای کناری او هم آشکار شد!
(1) گریه پیامبر صلی الله علیه و آله هنگام تلاوت قرآن
پیامبر صلی الله علیه و آله هنگام شنیدن قرآن گریه میکرد.
(2) آن حضرت به ابن مسعود فرمود: قرآن را بر من قرائت کن. ابن مسعود گوید: شروع به خواندن سوره نساء کردم تا اینکه به آیه: فَکَیْفَ إِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِیدٍ وَ جِئْنا بِکَ عَلی هؤُلاءِ شَهِیداً
(3)رسیدم، دیدم اشک از چشمان پیامبر صلی الله علیه و آله سرازیر شد و فرمود: دیگر بس است.
ابوالفتوح رازی در تفسیر خود این روایت را نقل کرده و افزوده است:
ابن مسعود گوید: چون به آیه یاد شده رسیدم، حضرت گریه کرد و فرمود: بار دیگر، از اول تلاوت کن. باز شروع کردم تا اینکه به آیه یادشده رسیدم، پیامبر صلی الله علیه و آله بیشتر از بار اول گریه کرد و فرمود: بس است.
(4) نقل کردهاند که هرگاه آیه وَ جِئْنا بِکَ عَلی هؤُلاءِ شَهِیداً را نزد پیامبر میخواندند، اشگهای حضرت جاری میشد.
(5) خنده و شگفتی پیامبر صلی الله علیه و آله از شدت نزول باران به دنبال نماز باران و دعای آن حضرت
عایشه نقل کرده است که: مردم از قحطی و خشکسالی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله شکایت کردند.
حضرت خطبه خواندند و دعا کردند و دو رکعت نماز گزاردند. در پی آن، خداوند قطعه ابری پدید آورد که رعد و برقی زد و سپس باران نازل شد. هنوز پیامبر صلی الله علیه و آله به مسجدش (مسجدالنبی) نرسیده بود که سیلها به راه افتاد! وقتی حضرت دیدند مردم با سرعت و شتاب،
1- مسند احمد، ج 5، ص 157؛ مجمع البیان، ج 7، ص 313
2- سبل السلام، ج 3، ص 131
3- نساء: 41، «حال آنها چگونه است در آن روز که از هر امتی شاهد و گواهی میآوریم و تو را نیز بر آنان گواهخواهیم گرفت؟!»
4- مستدرک الوسائل، ج 4، ص 277
5- المیزان، ج 12، ص 326
ص: 68
به خانههایشان میروند، به شدّت خندیدند و گفتند: «أَشْهَدُ أَنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٍ وَأَنِّی عَبْدُاللَّهِ وَ رَسُولِهِ».
(1)گریه پیامبر صلی الله علیه و آله هنگام غروب آفتاب
از امام باقر علیه السلام نقل شده که فرمود: هرگاه (هنگام غروب)، سرخی خورشید بر قله کوهها آشکار میشد، اشگ از دیدگان پیامبر میریخت و میگفت:
خدایا! روز را به پایان میبرم در حالی که از ظلمهایم به عفو تو، از گناهانم به مغفرت تو، از ترسم به امان تو، از ذلّتم به عزّت تو، از فقرم به غنای تو، از صورت فرسوده و فانیشوندهام به چهره و وجه باقی و کریمانه تو پناه میآورم!
خدایا! عافیتم ده و از کرامتت شکوهم ببخش و دررحمتت قرارم ده و از شرّ آفریدگانت؛ از جنّ و انس حفظم کن، ای رحمان و ای رحیم.
(2) خنده و شادمانی پیامبر صلی الله علیه و آله از ثواب زیارت امام حسین علیه السلام
پیامبر صلی الله علیه و آله روزی بر فاطمه علیها السلام وارد شد و او غذایی از خرما و نان و روغن آماده کرد.
پیامبر صلی الله علیه و آله همراه علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام غذا را میل کردند. پس از آن، به سجده رفتند و در سجده گریه کردند، بعد از آن، خندیده و سپس سر از سجده برداشتند. در میان حاضران، علی علیه السلام که در سخن گفتن با پیامبر صلی الله علیه و آله جرأت بیشتری داشت، گفت:
ای پیامبرخدا، امروز از شما چیزی دیدیم که پیش از این ندیده بودیم؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:
وقتی با شما غذا خوردم از سلامت و اجتماع شما خوشحال و مسرور شدم. جهت شکر (این نعمت) بر خدای تعالی سجده کردم و جبرئیل نازل شد و گفت:
به خاطر سرور و شادمانی که از اهل تو، به تو رسیده سجده شکر میگزاری؟
گفتم: آری.
گفت: آیا از چیزی که پس از تو بر ایشان میگذرد، خبر دهم؟
گفتم: آری، آگاهم کن ای برادرم، جبرئیل.
گفت: دخترت نخستین کسی است که به تو ملحق میشود، پس از آنکه به او ستم میشود و حقش را میگیرند و از ارثش منع میگردد و شوهرش مورد ستم واقع میشود و
1- سنن ابی داود، ج 1، ص 261
2- بحارالأنوار، ج 83، ص 267؛ سنن النبی صلی الله علیه و آله، ص 379
ص: 69
پهلوی او شکسته میشود.
پسر عمویت (علیّبن ابیطالب) نیز مورد ستم قرار میگیرد و از حقش محروم میگردد و کشته میشود.
در حق حسن نیز ستم میشود و از حقش محروم میکنند و او را با سم به شهادت میرسانند.
به حسین هم ستم میکنند و از حقش منع میشود. عترتش را میکشند و بر پیکرش اسبها میدوانند و داراییاش را به سرقت و زنان و فرزندانش را به اسارت میبرند و در حالی که به خون خود آغشته است، دفن میشود و گروهی غریب و ناآشنا او را به خاک میسپارند.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: (با شنیدن این خبر) گریستم و گفتم: آیا کسی حسین را زیارت میکند؟
گفت: او را غریبهها زیارت خواهند کرد. گفتم: کسی که او را زیارت کند ثواب او چیست؟
گفت: برای او ثواب هزار حج و هزار عمره است؛ حج و عمرهای که همه را با تو انجام داده باشد و من (با شنیدن این خبر) خندیدم.
(1) گریههای پیامبر صلی الله علیه و آله برای فرزندش حسین علیه السلام
عائشه گوید: حسین، فرزند پیامبر بر آن حضرت وارد شد و با سرعت به سوی او رفت و بر شانهاش قرار گرفت. جبرئیل به پیامبر گفت: ای محمد، آیا او را دوست داری؟ فرمود: ای جبرئیل! چرا دوست نداشته باشم؟!
جبرئیل گفت: «پس از تو امّتت او را خواهند کشت». آنگاه تربتی سفید به آن حضرت داد و گفت: ای محمد، فرزندت در این زمین کشته خواهد شد و نام آن «طفّ» است. پس از آنکه جبرئیل از حضور پیامبرخدا صلی الله علیه و آله رفت، همچنان تربت در دست او بود و گریه میکرد. پس از آن، خطاب به من فرمود: ای عائشه، جبرئیل به من خبر داد که فرزندم حسین در سرزمین «طف» کشته خواهد شد و امتم پس از من، دچار فتنه خواهند شد. سپس به سوی یارانش که علی علیه السلام، ابوبکر، عمر، حذیفه، عمار و ابوذر در میانشان بودند، بیرون رفت در حالی که میگریست. گفتند: ای فرستاده خداوند، از چه رو گریه میکنی؟
فرمود: جبرئیل خبر داد که فرزندم حسین پس از من در زمین طف کشته خواهد شد و این تربت را برایم آورد و آگاهم کرد که مرقدش در آن زمین خواهد بود.
(2)
1- بحارالأنوار، ج 98، ص 44
2- مجمع الزوائد، ج 9، ص 188؛ معالم المدرستین، ج 3، ص 34
ص: 70
خنده پیامبر صلی الله علیه و آله در برابر رفتار خشن اعرابی با حضرت!
انسبن مالک گوید: در حال راه رفتن با پیامبرخدا صلی الله علیه و آله بودیم و بر دوش حضرت بُرد نجرانی، دارای حاشیه خشن و زبر بود. عربی بیابانی از راه رسید و با سرعت، ردای حضرت را کشید؛ بهطوری که وقتی به گردن پیامبر صلی الله علیه و آله نگاه کردم اثر حاشیه برد را دیدم. اعرابی در حال گفت: ای محمد، فرماه بده مقداری از مال خدا، که نزد تو است به من بدهند. پیامبر صلی الله علیه و آله نگاهی به اعرابی کرد و خندید و آنگاه دستور داد چیزی به او بدهند!
(1) گریه پیامبر صلی الله علیه و آله هنگام رحلت:
پیامبرخدا صلی الله علیه و آله هنگام احتضار، که در بستر بود، خطاب به علی علیه السلام فرمود: «... وقت جدایی من و تو است، تو را به خدا میسپارم، ای برادر. همانا پروردگار، آنچه نزد اوست برایم برگزیده و گریه و اندوه من برای تو و این (اشاره به دخترش فاطمه علیها السلام) است، که بعد از من (حق شما را) ضایع خواهند کرد. مردم تصمیم بر ستم شماگرفتهاند و شما را به خدا میسپارم ... چیزهایی به دخترم فاطمه سفارش کرده و او را مأمور کردهام که به تو برساند. آنها را عملی کن که او (فاطمه) بسیار راستگو است.»
خدایا! روز را به پایان میبرم در حالی که از ظلمهایم به عفو تو، از گناهانم به مغفرت تو، از ترسم به امان تو، از ذلّتم به عزّت تو، از فقرم به غنای تو، از صورت فرسوده و فانیشوندهام به چهره و وجه باقی و کریمانه تو پناه میآورم!
سپس فاطمه را در آغوش گرفت و سرش را بوسید و فرمود: پدرت فدای تو باد، فاطمه!
در این هنگام صدای گریه فاطمه علیها السلام بلند شد. پیامبر بار دیگر او را در آغوش گرفت و فرمود: «به خدا سوگند خداوند انتقام تو را خواهد گرفت و به خاطر غضب تو غضبناک میشود، پس وای بر ستمگران!»
باز هم اشگ از دیدگان پیامبر جاری شد. علی علیه السلام فرمود: به خدا سوگند گمان کردم که پارهای از تنم جدا شد و رفت! به خاطر اینکه (دیدم) پیامبر صلی الله علیه و آله آن قدر گریه کرد که اشگهایش مانند قطرات باران سرازیر شد، تا حدّی که محاسن او و پارچهای که بر او بود، تر شد و او همچنان به فاطمه علیها السلام چسبیده بود و جدا نمیشد و این در حالی بود که سر او بر
1- صحیح بخاری، ج 7، ص 40؛ حلیة الأبرار، ج 1، ص 307
ص: 71
سینهام بود ...
(1) طبق نقلی دیگر، پیامبر صلی الله علیه و آله درلحظات آخر عمرش، حوادث پساز خود و رفتار ظالمانه امتش نسبت به علی علیه السلام را یاد آورد و فاطمه آن را شنید و به شدّت گریست و پیامبرخدا صلی الله علیه و آله از گریه فاطمه علیها السلام گریه کرد و اشگ ریخت. آنگاه فرمود: دخترکم! گریه نکن و فرشتگانی را که همنشین تو هستند آزار نده. این جبرئیل است که به خاطر گریه تو میگرید و میکائیل و صاحب سرّ خدا اسرافیل (هم به خاطر گریه تو میگرید). دخترکم گریه نکن که آسمانها و زمین به خاطر گریه تو به گریه افتادند ...
(2) خنده و شگفتی پیامبر صلی الله علیه و آله از سخن دانشمند یهودی
دانشمندی از یهود نزد پیامبرخدا صلی الله علیه و آله آمد و گفت: ای ابو القاسم، وقتی که روز قیامت به پا شود، خدا آسمانها را بر یک انگشت و زمینها را بر انگشت دیگر و آب و خاک را نیز بر انگشت سوم و درختان را بر انگشتی و همه خلایق را بر انگشتی دیگر مینهد، سپس تکان میدهد و میگوید: حاکم تنها من هستم.
پیامبرخدا صلی الله علیه و آله از این سخن در شگفت شد و به شدّت خندید، تا آنجا که دندانهای کناری حضرت آشکار شد و این آیه را قرائت کردند! وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ ...؛
(3)«آنها خدا را درست نشناختند ...»
(4)
1- بحارالأنوار، ج 22، ص 491
2- همان، ص 493
3- انعام: 91
4- السنن الکبری، ج 6، ص 446
ص: 72
گریههای طولانی و شدید پیامبر صلی الله علیه و آله
امام کاظم علیه السلام از پدرش و او از پدرانش، از امام حسین، از پدرش علی علیه السلام در بیان حالات پیامبر صلی الله علیه و آله نقل کرده است:
پیامبر صلی الله علیه و آله به قدری گریه میکرد که محل نمازش (از اشک) تر میشد. این گریه تنها به علّت ترس از خدا، آنهم بدون داشتن هیچ جرم و گناه بوده است.
(1) امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: ... پیامبر صلی الله علیه و آله آن قدر گریه میکرد که از حال میرفت و بیهوش میشد. به او گفته شد: ای پیامبرخدا، آیا خدای عزّ وجلّ گناهان گذشته و آیندهات را نبخشیده است؟ فرمود: آری (اما) آیا من نباید بنده سپاسگزار باشم؟ (2) چگونگی خنده پیامبر صلی الله علیه و آلهامام صادق علیه السلام از پدرانش، از علی علیه السلام نقل کرد که: «کَانَ ضَحِکُ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله التَّبَسُّمَ ...»؛ «خنده پیامبر صلی الله علیه و آله لبخند بوده است.» (3)همچنین نقل شده است که تبسم و لبخند پیامبر صلی الله علیه و آله از همه بیشتر بوده است.(4) سیرهنویسان نقل کردهاند: پیامبر صلی الله علیه و آله هرگاه میخندید، دستش را بر دهان قرار میداد. (5) روایت پیشگفته از امیر مؤمنان علی علیه السلام هم نقل شده است. (6) و نیز روایت شده که بیشتر خندههای پیامبر صلی الله علیه و آله بهگونهای بود که دندانهای جلوی حضرت نمایان و دیده میشد. (7) چگونگی گریه پیامبر صلی الله علیه و آلهسنّت پیامبر صلی الله علیه و آله در گریه کردن اینگونه بود که اشگ از چشمانش جاری میشد و آن را از صورتش پاک میکرد ولی صدایش (در گریه) شنیده نمیشد. (8)پینوشتها
1- حلیة الأبرار، ج 1، ص 33؛ بحار الأنوار، ج 10، ص 45
2- تفسیر نور الثقلین، ج 4، ص 317، ذیل آیات اول سوره طه؛ بحارالأنوار، ج 17، صص 257 و 287
3- وسائل الشیعه، ج 12، ص 119؛ سنن ترمذی، ج 5، 263
4- الشمائل المحمدیّه، ص 187
5- الاصابه، ج 7، ص 306؛ الاعلام، ج 6، ص 219
6- سبل الهدی والرشاد، ج 7، ص 124
7- همان.
8- مسکّن الفؤاد، ص 97