داد، محل دارد و ثواب، اما بهتر، بلکه واجب است مخفیانه باشد.
من توانستم با ولی نعمت خودم، حسین پاشا داخل روضه مطهّره شوم. ما لباس پاکیزه و حلال پوشیدیم و با خشوع و بهجت، صلوات بر محمد میفرستادیم. شیخ حرم آمد، در حالی که همراه او دوازده طواشیه بودند و بخور و عطریات همراه داشتند. ما هم هفت نفر بودیم. در را باز کردند و داخل شدیم.
در وقت ورود میگفتند: دستور یَا بِنْتَ رَسُول اللَّهِ»؛ یعنی از فاطمه زهرا علیها السلام اجازه ورود میخواستند، چون باید از کنار او رد شده به سمت قبر شریف میرفتند.
حسین پاشا و من، هر دو، زمین را به قصد شفاعت بوسیدیم. بعد شروع به نظافت آنجا کردیم. بدین ترتیب پانزده نفر در داخل بودند. من خودم، گویی هوشیاریام را از دست داده بودم و روحم از عشق در حال پرواز بود. هر لحظه به خودم مراجعه میکردم، به اطرافم مینگریستم، باز به قصد شفاعت رسول صلی الله علیه و آله متوسل میشدم. سه قندیل روشن شد. در میان قبه، قبری شریف بود که در صندوقی قرار داشت و روی آن پارچهای از کسوه سبز کعبه کشیده شده بود.
در این مکان پاک، قطعات طلا و شمعدانهای طلا و قنادیل مرصّع و غیره چندان بود که چشم ندیده و به عقل بشر خطور نمیکرد و قیمتش را نمیشد تعیین نمود.
مسؤولان و خدّام، هر سال یکبار به اینجا میآیند تا آن را نظیف کرده، غبار را از روی این چیزها پاک کنند. ابوبکر و عمر هم زیر همین قبه هستند، اما فاطمه زهرا خارج از این قبه قرار دارد.
ص: 183
عقیق و فیروز و کریستال و غیره فرش شده است. اشیا و هدایا هم با زنجیر آویزان شده است.
برخی از شمعدانهای طلا که آنجا هست، به قد یک انسان طول دارد.
من اکنون پنجاه سال دارم، اما وقتی جوان بودم، در خواب مشغول اذان بودم، دیدم که در حضور پیامبر صلی الله علیه و آله هستم و دو دست او را بوسیدم. حضرت به من بشارت داد: الشفاعة، ...
الزیارة ... السیاحة ... فاتحة. حال خدا را شاکرم که بشارت حبیب در حق من محقّق گردید.
از وقتی که ما از خیمه خودمان در قلعه مُزَیْرب شام خارج شدهایم تاکنون، هفده روز است و در خلال این مدت من هفت بار قرآن را ختم کردهام. در برخی از این دفعات، سوره والضحی و دیگری یاسین و سوم اخلاص را خواندم که آنها را در اینجا تمام کردم. خداوند در محفل مؤذّنین، در وقت ظهر، توفیق اتمام آخرین ختم را داد.
ساختمانهای موجود در قلعه مدینه
بیرون از بابالرحمه، مدرسه سیفالدین سلطان است، که روی در آن نوشته شده:
وَ مَنْ أَرادَ الْآخِرَةَ وَ سَعی لَها سَعْیَها ... و زیر آن نوشته است که این بنا به دستور امیر سیفالدین چوپان
(1) و خاتون معظمه در سال 724 ساخته شد.
در کنار این مدرسه، وچسبیده بهآن، مدرسه سلطان قایتبای است. در بیرون باب جبرئیل، مدرسه صوقوللی محمد پاشا (از صدر اعظمهای عثمانی که پانزده سال سر کار بود) قرار دارد.
در نزدیکی بابالسلام، یک بنای وقف از سلطان محمد ثالث هست. وآنجا تمام و کمال، 118 مدرسه وجود دارد!
در داخل قلعه، چندین حمام و چندین خان- مسافرخانه- هست. راههای داخل قلعه بسیار نظیف است و دائماً روی آنها آب پاشیده میشود. یک مدرسه برای بچهها، هفت مرکز برای قراء، هفت محل برای حدیث، و هفتاد محل استقرار برای افراد غریب هست که برخی اوقاف هم دارد که با استفاده از آنها عسل و شربتهای محلی دیگر میان حجاج توزیع میشود. چند آب انبار هم هست که یکی از آنها بیست- سی پله دارد و آب آن از عینالزرقاء میآید و این از خیرات سلطان سلیمان است. روی اسبله- محل سبیل اللَّه که آب در آنها هست- نوشته شده: ... وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً و بر برخی دیگر نوشته شده: عَیْناً فِیها تُسَمَّی سَلْسَبِیلًا.
1- در متن اصلی ترکی و عربی «خوبان». درستِ آن چوپان است. وی از امرای دمشق در دوره ممالیک و سلطنت ملک ناصر بوده است. شرح حال وی را نک: الوافی بالوفیات، ج 10، ص 297. وی به احتمال در سال 730 درگذشته است. ابن کثیر در البدایة و النهایه، ج 18، ص 265 چاپ دکتر عبداللَّه ترکی ذیل حوادث سال 726، از وی با عنوان امیر سیف الدین چوپان یاد کرده است.
ص: 184
اینجا، در مدینه، هیچ چیز عزیزتر از آب نیست و هر کسی بایستد و آب به مسجد رسول صلی الله علیه و آله برساند و حوضی برای آب بسازد، ثواب هزار حج خواهد داشت. چه بسیار سلاطینی که اینجا آمدهاند اما نتوانستهاند در این باره خدمتی بکنند. اینجا برخی از حجاج فقط برای اینکه وضو بگیرند، باید ظرف آبی را به قیمت دو سکه بخرند تا با آن وضو بگیرند. در اینجا تجار، اشیایی را که از بلاد دور آوردهاند، عرضه میکنند و اهالی هم کار تجاری میکنند.
دروازههای مدینه در طول رجب و شعبان و رمضان، در همه شبها باز است و در مدینه، هزاران قندیل شب را روشن میکند، اما عید حقیقی این مردم وقتی است که حجاج میآیند. وقتی محمل شام و مصر با صرّه و سکه میرسد، اهالی بهترین لباس خود را میپوشند و حجاج را به خانههای خود دعوت میکنند و با آنان دوستی میکنند و آنان را به زیارت میبرند و واضح است که از این راه سود زیادی میبرند.
اما ضاحیه و اطراف مدینه هم مملو از باغها و قصرهاست. خانههایی که در وسط باغ است فراوان. در مدینه، هفت محله وجود دارد که دو هزار خانه در آنهاست و دو طبقه.
چوبهایی که در آنها به کار رفته از طریق سوئز از مصر به ینبع آورده شده و از آنجا با شتر به مدینه آورده میشود. مردم مدینه از این چوبها برای خود خانه میسازند. در اطراف مدینه، زمینهای خشک سنگی هست که مثل یک خندق مدینه را محاصره کرده است.
... مسجدی هست
(1) که بالای محراب آن نوشته شده: ... وَ کَفَّلَها زَکَرِیَّا کُلَّما دَخَلَ ...، یک ایوان خارجی دارد، اما داخل آن با سنگریزه فرش شده و دعا در آنجا مستجاب است؛ زیرا که مصطفی صلی الله علیه و آله در آنجا دعا کرده است. غرب این مسجد، مسجد ابوبکر است و یک صد قدم با مسجد النبی صلی الله علیه و آله فاصله دارد ... (اینجا هم در اصل عبارت افتادگی دارد).
برخی از مدارس که تعدادش به 46 میرسد، به صورت منزل درآمده است. شش مدرسه برای قراء، یازده مدرسه دار الحدیث، و بیست مدرسه برای اطفال هست. همه این مدارس از صُره سَنَویه (سکههای اهدایی سالانه) استفاده میکنند و سهم معیّن دارند. خیراتی که برای شهر مدینه است، با هیچ شهری برابر نیست.
در ضاحیه مدینه یک حمام عمومی هم هست اما در طول روز کار نمیکند. نزدیک آن یک مدرسه خاصگیه هست که حجاج در آن میخوابند. چاه سیدنا علی هم در همین جاست.
در آنجا چهار بنای بزرگ وجود دارد که یکی از آثار سلطان سلیمان است و این نزدیک
1- نام این مسجد نیامده و به نظر میرسد در اینجا از اصل چیزی افتاده است. در متن ترکی نقطه چین هستکه نشان سقط است. در متن عربی ص 157 این نقطه چین نیامده است.
ص: 185
به حمام مراد سوم است. در آنجا از پول سلطان، شوربا و برنج و زرده و عاشورا
(1) میان فقرا تقسیم میشود. از این غذا به کسانی هم که داخل قلعه هستند؛ از فقیر و غنی و خادم و مخدوم داده میشود.
در ضاحیه مدینه، چهل میهمانسرا هست که عابرین سبیل از آنها استفاده میکنند.
مهمترین آنها میهمانسرای محمد پاشا است که در ایوان جامع امیرال قرار دارد. بالای آن هم کتیبهای بود که من نتوانستم بخوانم. در بیرون باب مصر، سبیل آغا هست که روی محل ورودی آن نوشته شده: وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ ... و زیر آن «خاصگی سلطان».
همچنین سبیل آغا در السعاده هم آنجا است. کنار هر خان و مدرسه یک سبیل هست که آبش را از عین زرقا میآورند. هفت حوض هم هست. چاههای پراکنده دیگری هم هست. در آنجا حوالی یکصد مغازه هست که بیشتر آنها قهوه خانه و دکان قصابی و مطعم و عطاری و صرافی است.
وقتی حجاج به مدینه میآیند، مدینه مثل یک دریا میشود و همهجا پوشیده از آدم.
سکنه اصلی مدینه، پیش از آمدن حجاج حوالی چهارده هزار نفرند. خوردنیهای آنها همه از مصر میآید که آن از اوقاف سلیم در وقت فتح مصر است و از سلیمان و مراد سوم و سلطان احمد که اوقاف زیادی برای مدینه در مصر درست کردهاند. وقف دشیشه
(2) از اوقاف مرادیه و محمدیه و خاصگیه به اینجا میآورند. از دشیشه چهارده هزار و از گندم صد هزار کیسه، از مصر به مدینه میآورند و بر حسب فرمان سلطانی تقسیم میشود.
وقتی امین صرّه با قافله شام به مدینه میرسد، مبالغ اختصاص یافته که از مصر رسیده، که مقدار آنها شصت و دو هزار سکّه طلا است، نزد او حاضر میشود، به علاوه، آنچه از اوقاف دیگر میرسد و از شهرهای تازه فتح شده به مکه و مدینه اختصاص یافته، همه در حضور شیخ حرم و جمعیتی از مردم مدینه، میان صاحبان آنها تقسیم میشود. روز و شب زیر نور چراغها و بر طبق دفاتر سلطانی. اینها همه در میان شادی اهالی و هلهله و دعا و ثنای آنان برای سلطان، توزیع میشود.
هوای مدینه، در غایت اعتدال و زیبایی است. زنان مدینه، غالباً لباسهای حریر آبی میپوشند و کفش به پا دارند و روی آنها سرتا پا ازار مشکی بر میکنند و روی سرشان نقاب میگذارند که رنگهای آن بین سبز، قرمز و زرد است. اما رجال روی سرشان طاقیه شامیه
1- نوعی غذا است که در گذشته روزهای عاشورا دهم محرم پخته و توزیع میشد و به همین نام مشهورگردید.
این غذا از دوازده نوع حبوبات تهیه میشد و میان خانواده و نزدیکان و همسایگان و فقیران تقسیم میگردید.
2- دشیشه رسول اللَّه، یکی از قدیمیترین انواع صدق است. در زمان حضرت، نوعی گندم بزرگ را با جو وخرما و گوشت مخلوط کرده، نزد ایشان میآوردند و با اصحاب میخوردند. این ترکیب ادامه یافت. در دوره ممالیک، برای این کار وقفی صورت میگیرد و نام وقف دشیشه به آن میدهند. برای همین گندم مصر را گندم دشیشه میگویند.
ص: 186
میگذارند و بالای آن شال کشمیری و عمامه سفید و همه مردم مدینه از زن و مرد بر چشم خود سرمه میکشند.
باغ صوقوللی محمد پاشا و باغ شیخ الاسلام و دیگر باغات، انواع میوههای تازه دارد. در مدینه انواع مختلف خرما و نیز سیب و انگور و هلو و مشمش و لیمون و آلوچه، که گاه به اندازه سر انسان است، وجود دارد. انواع نارنج، لیمون ترش، درختان زیتون و انار و هندوانه و غیره هست. با این حال، منطقه مدینه، صخرهای است و مزارعش کم و حبوبات غالباً از مصر و طائف و حجاز میآید. در مدینه، یک گل قرمز هست که مانند آن در هیچ کجا نیست. گلهای دیگری هم مانند سوسن و میخک و یاسمن و نرجس و بنفشه در آنجا هست و خرمای مدینه، بهتر از انواع مشابه آن از سایر بلاد است.
زیارتگاههای بیرون قلعه مدینه
اولین جای زیارت، بقیع است، که در شرق قلعه مدینه قرار دارد. زائر باید نخست وضو بگیرد، سپس به طرف بقیع برود، در حالی که میخواند: «السَّلامُ عَلَیْکُمْ أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ ...» بعد أَلْهاکُمُ التَّکاثُرُ را بخواند.
دویست قدم پایینتر، قبر عثمان است. بعد بیاید به زیارت قبر امّسلمه. قبر حکمبن ابیالعاص هم نزدیک عثمان است. ابوسعید خضری (کذا. خدری درست است) نزدیک قبر عباس است. جابربن عبداللَّه نزدیک قبر عایشه است. قبر عبداللَّهبن جعفر، بعد امام زینالعابدین که امامچهارم است؛ زیر قبه امامحسن است که امامحسن خود فرزند سیّدنا علیاست- رضیاللَّه عنهم اجمعین-. کما اینکه عباس، عموی پیامبر صلی الله علیه و آله هم زیر این قبّه است. همینطور امام محمد باقر و امام جعفر صادق.
عباس و امام حسن و امام محمد باقر و امام جعفر صادق، همگی در بقیع زیر یک قبه هشت ضلعی هستند و ما، سوره یاسین را برای همگی خواندیم.
در مقابل این بقعه طاهره، مسجد سیّدنا علی است، که مسجد کوچکی است، بدون مناره.
داخل این بقعه مرقد عقیل بن ابیطالب است، همینطور نافع. نزدیک آن مرقد مادر سیّدنا علی است. نزدیک آنجا باز مرقد امام مالک است که نزدیک آن قبر واثق عباسی است و نزدیک آنجا امّ صفیه!
ص: 187
آل بیت پیغمبر صلی الله علیه و آله همگی در بقیع و زیر قبّه واحدی هستند، اما عایشه و امّحبیبه و برخی از کنیزان آن حضرت، نزدیک قبر عایشه هستند. نزدیک قبر عایشه این تاریخ هست: «امر بتجدید هذا المرقد المبارک لحضرة الصدیقة عایشة السلطان سلیمان شاه بن بایزید خانبن محمد خان خلّد اللَّه ملکه سنة 950».
زیر همان قبه، قبر امّکلثوم و رقیه دختران رسول صلی الله علیه و آله هم هست. همین طور زینب و امّهانی.
و نزدیک آنها سه نفر از کنیزان آن حضرت. نزدیک به آنجا قبر حلیمه سعدیه و خواهر رضاعی آن حضرت سیّده سلمه! و کنیز آن حضرت برکه هست که از پدرش به او رسید و دوران کودکی آن حضرت، از ایشان پرستاری میکرد و به او امایمن میگفتند و نزدیک قبر حلیمه مدفون است. مادر حضرت مصطفی صلی الله علیه و آله در مسیر مدینه به مکه وفات کرده، همانجا مدفون شد.
برخی از کتابهای سیره موثق نوشتهاند که حضرت در سال ششم، جنازه ایشان را به مدینه منوره منتقل کرده، زیر همان قبهای که مادر رضاعی او در آنجاست، دفن کرد! ما برای آنها سوره نساء را تلاوت کردیم.
همچنین قبر ابراهیم پسر رسول صلی الله علیه و آله و مادرش در بقیع است.
اما از صحابه، شمار زیادی از آنان در بقیع مدفون هستند.
قبور برخی از علمای روم است که در این دیار مردهاند؛ مانند مصلحالدین افندی و سید ابراهیم مدنی هست که نزدیک قبر سیدنا عباس دفن شدهاند. همینطور محمد افندی، مولانا سنان نهجی و ...
قبا
قریهای است با باغات فراون، که دویست منزل در آن هست و به عنوان نزهتگاه اهل مدینه شناخته میشود. در آنجا مسجد قبا هست که خود حضرت رسول آن را مثل یک درّ یکتا ساخت. با هفت پله به آن میرسیم. در داخل آن نخلی هست که رسول با دو دست پاکش آن را غرس کرده است. یک درخت سدر هم آنجا هست. زیر این درخت یک چاه آب قرار دارد. در این مسجد تمامی دعاها مستجاب میشود. به جز محراب اصلی، محرابی هم در گوشه شمالی آن هست که به آن محراب مکشف میگویند و رسول در آنجا نماز میخوانده و از آنجا به سوی مکه، وطنش مینگریسته است. مسجد سیدنا علی در سمت قبه این مسجد
ص: 188
قرار دارد و گنجایش پنجاه نفر را دارد. در سمت قبله، پنجاه قدم آن طرفتر، مسجد سیده عایشه است. چاه اریس هم در کنار راه قرار دارد. هرکس چهل روز از آب این چاه بخورد، از همه بیماریها شفا مییابد. خود من بعد از شکست اردل
(1) مرض خفقان گرفتم و از همین آب خورده، خوب شدم. باغات اطراف را از آب همین چاه، آبیاری میکنند.
باغ صوقوللی یکی از باغهای بسیار زیبای قُبا است که قصرهایی در نهایت زیبایی و عظمت هم در آنجا هست.
زائر در این وقت باید برای دیدن دو نخلی که خود حضرت غرس کرده، برود و در آنجا دو رکعت نماز بخواند.
در باغهای مدینه، چاهی به نام چاه عروةبن زبیر هست. در میان باغی که دو نخل رسول صلی الله علیه و آله هست، آب عجیبی است که برای زنان خاصیتهایی دارد؛ مثلًا کسی که درد زایمان دارد و برایش خیلی سخت است، اگر از آن آب بخورد، زایمان بر او آسان میشود. یا کسی که حیض میشود، اگر از آن بخورد، حیض نشده و پاک میشود. تمامی زنها و دختران مدینه این حوض را میشناسند و آنجا غسل میکنند. برای همین مردم مدینه، بستان دو نخل را بستان النساء مینامند و کسی جز زنان داخل آن نمیشود.
مرقد حمزه
چون مرقد حمزه مقدار زیادی از مدینه فاصله دارد، برای زیارت آنجا، همراه جمع زیادی به آنجا رفتیم که بالغ بر 150 اسب سوار و مسلّح بود. مرقد در موقعیت احد قرار دارد و میدان نبرد در سمت شمالی آن است. یک هزار گام که از مدینه بیرون برویم، جایی هست که حضرت درع خود را در آنجا گذاشته است. این راه را باید پیاده رفت تا ثوابش مضاعف باشد.
من خودم پیاده رفتم و اسبم را به غلامم دادم. یک ساعت بعد به آنجا رسیدم.
موقعیت سپاه رسول صلی الله علیه و آله در این وادی بوده. در آنجا ایوان کوچکی هست و خیمه حضرت در بالای آن ایوان بوده است. خواندن دو رکعت نماز درآنجا از سنن مستحبه است.
در این جایگاه، سپاه آن حضرت بوده. رسول صلی الله علیه و آله حمزه را فرمانده قسمت چپ و خالدبن ولید را در سمت راست گذاشت!
(2) در شمال اینجا، به مقدار پانصد قدم ایوان عاشورا است. اینجا جایی است که شامیها
1- جایی در رومانی که عثمانیها با اروپاییها نبرد کردند.
2- این نکته بی اطلاعی اولیا چلبی از تاریخ اسلام را میرساند. خالدبن ولید در این جنگ فرماندهی از فرماندهان مشرکین بود که حمله او سبب شکست سپاه اسلام و شهادت حمزه و هفتاد نفر دیگر از اصحاب شد. اما وی او را همردیف حمزه، جزو فرماندهان اسلام معرفی کرده است!
ص: 189
غذای عاشورا درست کرده، به حجاج میدهند. در کنار آن ایوان، امین صره است و ایوان ملا، و ایوان شیخ الحرم. رسول صلی الله علیه و آله هر سال بر این مکان، برای زیارت سیّدنا حمزه و آماده کردن عاشورا اشراف دارد.
(1) مزار حمزه، یک ساعت راه تا مدینه است و به شکل قبهای است. مدخل آن از بابی است که به سمت قبله باز میشود. داخل آن با سنگهای سفید فرش شده است. زیر این قبه قبر حمزه، داخلِ یک صندوق مربع شکل است و صندوق داخل یک مقصوره مرعب است. هر کسی شمشیر دارد، باید شمشیر خود را داخل صندوق سیّدنا حمزه بگذارد و بعد از اندکی، در حالی که حارس مقبره تکبیر میگوید آن را درآورد و وسط تهلیلگویان آنان بدان دست بکشد، در آن صورت ثواب جنگ احد را برده است. شریف صالح که از ذریّه حمزه است، کنار او دفن شده است. در عمق ضریح، چاه آبی است. و به حکمت خداوندی خاک این منطقه در اطراف ضریح، سفید است در حالی که خاک این نواحی قرمز میباشد. قرمزی آن هم به خاطر خون پاکی است که از دندان پیامبر صلی الله علیه و آله ریخته است. اگر کسی دندانش را با خاک اینجا مالش دهد، از دردهای دندان در امان میماند. این تجربه شده است.
پانصد قدم بالاتر، کوه احد است که کوه سخت و بلندی است و صخرههای سرخرنگ دارد و غارهای چندی در آن است. در همین وادی، جایی هست که آن را وادی حمزه مینامند که مکان ترسناکی است. کفار در این غارات مخفی شده و به حمزه که شهید شد یورش بردند، در حالی که با آنان نبرد میکرد. ما به سرعت از این منطقه بازگشتیم، در حالی که دو رکعت نماز خواندیم. بعد به مقدار دویست قدم به جنوب آمدیم تا به مزار میدان شهدا رسیدیم.
اینجا بیش از یک هزار صحابی شهید شدهاند! و قبهای ندارند اما برای برخی از مشاهیر آنان، علائم قبر هست. به خاطر بارانهای سیل آسا، خاک و سنگریزهها از روی حدود هفتاد یا هشتاد شهید کنار رفت؛ بهطوری که اجساد طاهر آنان آشکار شد. وقتی مردم مدینه شنیدند، همه آمدند و دیدند آنچه را که شادمانشان کرد و قلبشان را آرامش داد. آنها اجساد را تازه یافتند. گویی تازه شهید شده بودند. از برخی هنوز خون تازه میآمد. برخی سرهاشان جدا شده بود و ... مردم این را دیدند و عظمت شهادت در راه خدا را دریافتند. سپس برای پوشاندن اجساد اقدام کردند. شیخ حرم دستور داد دیواری به طول چهارصد قدم ساختند تا جلوی
1- عبارت در عربی همین است: و کان صفوة الخلق ص یشرف هذا المکان کلّ عام لزیارة سیّدنا حمزه- رضی اللَّه عنه- و اعداد العاشورا.
ص: 190
سیلاب را بگیرد.
شرط زیارت در آنجا این است که وقت سحر باشد، زائر چیزی روی سر نیندازد. وقت ظهر اصلًا وقت خوبی برای زیارت نیست؛ زیرا زمین و رملها همه مثل آتشی ملتهب هستند.
اگر زائر کفش به پا کند، بسا که توهین به این مکان باشد. همه این صحرا مزار شهداست و همه، از کوچک و بزرگ، از زیارت بدون وضو پرهیز میکنند.
در خلال دو ماه محرّم و صفر، در هر سال، در اینجا و نزدیک مقبره حمزه مولودیه برگزار میشود.
(1) این مکان مملو از جمعیت مؤمنین شده و ارواح مؤمنان، هر سال، در پی خواندن اشعار دینی و دعا و راز و نیاز که صدایش همه جا میپیچد، از آن به وجد میآید؛ بهطوری که برخی در این حال، جانشان از دست میرود و همانجا دفن میشوند.زیارت اماکن بیرون مدینه تمام شد.برای وداع باید زائر لباس طاهر بپوشد و با ادبِ تمام از باب قلعه وارد شده، به سمت مسجد رفته، از باب جبرئیل داخل شود، فاتحه بخواند و «السَّلامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ» بگوید و سپس بگوید: «الْوَدَاعُ یَا رَسُولَ اللَّهِ».پینوشتها
1- در ادبیات ترکی- مثل عربی- نوعی شعر دینی هست که به مولد شناخته شده و مدائح نبوی است. معروفترین آن اشعار ترکی، «وسیلة النجاة» از سلیمان چلبی م 825/ 1422 م است که همزمان مقبول میان افراد نخبه در کنار تودههای مردم است. در دولت عثمانی، احتفال بهطور رسمی از زمان سلطان مراد سوم 982- 1003 آغاز شد و او در تشریفات سلطان، از سال 996 جایی را به احتفال اختصاص داد که تا روزگار ما برگزار میشود. در این باره نک: د. نجلایپک اولجای، اسلامی تورک آدیبالتی، استانبول، 1966، صص 140- 153. سلیمان چلبی وقتی شصت ساله و امام جماعت مسجد بورسا بود، این اشعار را سرود که بنابر مشهورترین نظر، 317 بیت است. محتوای آن توحید باری تعالی، دعا، روح محمد، ظهور محمد، معجزات و معراج، هجرت و نصیحت و ارشاد است.