ابوقتاده به محض ورود به مدینه، به دیدار عایشه شتافت وگفتوگوهایی میان آنان انجام گرفت. در پایان، عایشه گفت: ای ابوقتاده، نباید چیزی مانع آن شود که من حقّی درباره علی بن ابیطالب بگویم و آن این است که از پیامبرخدا شنیدم درباره علی فرمود:
«تفترق أمّتی علی فرقتین، تمرق بینهما فرقة محلّقون رئوسهم مخفّون شواربهم .... یقرئون القرآن لاتتجاوز تراقیهم، یقتلهم أحبّ النّاس إلی و أحبّهم إلی الله تعالی».
«امّتم به دو گروه تقسیم میشوند؛ گروهی از دین خارج میشوند، سرهایشان را میتراشند، شاربهای خود را کوتاه میکنند. قرآن تلاوت میکنند که از حنجرهشان تجاوز نمیکند. این گروه را کسانی میکشند که نزد من و خداوند محبوبترین بندگان خدایند.»
چون عایشه اقرار به حقانیت علی (ع) کرد، ابوقتاده گفت: حال که میدانی علی محبوبترین آفریده خدا در نزد پیامبر و خداوند است اکنون چرا با او به مخالفت برخاستهای؟! عایشه از پاسخ طفره رفت.
«ابوقتاده در سال 48 یا 50 هجری، پس از خلافت امیرمؤمنان و دوران امامت امام مجتبی (ع) در مدینه از دنیا رفت و در بقیع دفن گردید.»
17. قیس بن سعد بن عباده
نامش قیس، کنیهاش ابو عبدالله، پدرش سعد بن عباده، رییس قبیله خزرج بود و مادرش فکهیه نام داشت. ولادتش را اندکی پیش از ظهور اسلام دانستهاند. او در همان روزهای نوجوانی و در سن 12 سالگی به پیامبرخدا (ص) گرایش یافت و به گروه مسلمانان پیوست و از صحابه مکّی پیامبر شمرده میشود.
با پیامبرخدا به مدینه هجرت کرد و پس از غزوه بنیالمصطلق، در همه جنگهای آن حضرت شرکت داشت. در مکه کنار رسول الله و در مدینه همگام با آن حضرت بوده و خدمات فراوانی را در جبهههای جنگ به اسلام و پیامبر نموده است.
طبق نقل ابن اثیر در «اسدالغابه»، قیس بن سعد در واقعه غدیر حضور داشت و با توجه به ایمان عمیقی که به پیامبر و بیانات آن حضرت داشت، یکی از دوازده نفری است که با ابوبکر، رویاروی شد و در اثبات فضیلت و حقانیت علی (ع) دفاعیههای فراوانی را ارائه کرد. علی (ع) او و همراهانش را به آرامش دعوت کرد و آنان به اعتراض کلامی بسنده کردند.
«قیس بن سعد» در نبردهای جمل، صفین و نهروان، حضوری چشمگیر داشت و به جانبازی پرداخت و جراحاتی برداشت. او در دوران علی (ع) به فرماندهی شرطهالخمیس رسید و از یاران با وفای علی (ع) بود.»
قیس بن سعد درکنار علی (ع) افتخار میکرد و به خود میبالید که همگام با شخصیتی است که محبوبترین فرد در نزد خدا و رسولاست.
ایشان، همچنین مدتی را از ناحیه علی (ع) فرماندار آذربایجان بود ودر زمان امام مجتبی (ع) از فرماندهان و پیشقراولان سپاه آن حضرت به شمار میرفت و پس از امام مجتبی (ع) جزو محبّان و پیروان امام حسین (ع) بوده است.
چنانکه از ماجرای زندگی وی برمیآید و ابناثیر به آن اشاراتی رمزی و کوتاه نموده، قیس در سال 19 پس از هجرت، در فتح مصر شرکت کرد و مدتی را همانجا ساکن شد تا این که در ماجرای اعتراض و شورش مردم مدینه علیه عثمان و قتل وی و خلافت علی (ع) به مدینه بازگشت. او همچنین در کوفه، در
ص: 42
کنار امیر مؤمنان بود و پس از شهادت آن حضرت، به مدینه بازگشت و در آغاز امامت امام حسین (ع) سال 61 هجرت، در مدینه دار فانی را وداع گفت و در بقیع مدفون گشت.
(1)18. ابو رافع
در نام وی اختلاف است؛ بعضی او را طالب و برخی خزیمه خواندهاند.
(2) کنیه وی ابو رافع است. خاندانش از سابقین وپیشگامان اسلاماند. خاندان ابو رافع از برترین خانوادههای شیعههستند که به نام وی به عنوان «آل ابیرافع» شهرت یافتهاند.
مسلمانی ابو رافع، در همان روزهای نخستین رسالت روی داد. او دو بار هجرت کرد؛ هجرت به حبشه و هجرت به مدینه. در تمام جنگها، در کنار پیامبر (ص) و ملازم رکاب آن حضرت بوده است. جنگهای احد، بدر، خندق و حنین از جنگهایی است که نام وی در شمار مجاهدان آن صحنهها، به صورتی پررنگ ثبت شده است.
نماز بر دو قبله
روزیکه پیامبر (ص) در مسجد قبلتین (15 شعبان) در حال نماز ظهر، مأمور به تغییر قبله شد، ابورافع در کنار آن حضرت حضور داشت و بر دو قبله نماز گزارد.
در کنار علی (ع)
بعد از رحلت پیامبرخدا (ص) ملازم علی (ع) بود و همراه آن حضرت به کوفه رفت و خزانهدار کوفه شد.
ماجراهای فراوانی در باره ابو رافع و خزانهداری بیتالمال علی (ع) در کتب تاریخی مطرح شده است.
(3)بعد از شهادت امام علی با امام حسن مجتبی 8 به مدینه بازگشت. او از نخستین دانشمندان شیعه محسوب میشد. کتاب «السنن و الأحکام و القضایا» از تصنیفات او است که روایات آن را از حضرت علی 7 نقل میکند. عبدالله و علی نیز از فرزندان او هستند و از اصحاب و یاران با وفای علی 7 به شمار رفتهاند. کتاب «قضایا امیرالمؤمنین» از تصنیفات عبدالله است و علی بن ابیرافع نیز کتابهای بسیاری در فنون فقه نگاشته است.
(4) کتابهایی در «وضو» و «صلاه» از نوشتههای او است.
مرگ ابو رافع و دفن وی در بقیع
به نوشته فاکهی، ابو رافع در سال 58 هجرت از دنیا رفت و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.
«توفّی فی المدینة فی نفس العام الذی استشهد فیه الامام أمیرالمؤمنین و دفن بالبقیع.»
(5)«در مدینه، در سالی که علی (ع) به شهادت رسید وفات یافت و در بقیع مدفون گردید.»
19. جَبَله بن عمرو انصاری (ساعدی)
او از یاران بزرگ و با فضیلت پیامبر بود و از فقهای صحابه به شمار میآمد.
«کان جبلة بن عمرو فاضلًا من فقهاء الصحابة.»
(6)«جبله بن عمر از افراد فاضل و از فقهای صحابه پیامبر بود.»
در کنار پیامبر، در جنگهای فراوان، از جمله بدر و احد و خندق و ... حضور داشت و کلمات نورانی پیامبر را فرا میگرفت و از پیامبر در باره مفاهیم و محتوای آیات میپرسید و آنها را در سینه خود حفظ میکرد. به حق او از فقهای صحابه پیامبر بود.
در جبهه علی (ع)
پس از رحلت پیامبر (ص)، جبله بن عمرو از علی (ع) جدا نشد و در جبهه آن حضرت قرار گرفت. «با آن حضرت به کوفه رفت و در نبردهای جمل، صفین و نهروان حضور فعّال داشت.»
(7)او از منتقدان ماجرای سقیفه بود و همواره از مظلومیت و حقانیت علی (ع) سخن میگفت.
1- ر. ک: اسدالغابه، حرف ق.
2- ر. ک: اسدالغابه
3- جعفر سبحانی، فروغ ابدیت، ج 2، انتشارات جامعه مدرسین، 1363، ص 218
4- السید ناصر الطیبی، ابورافع، مولی رسول الله، مجمع البحوث الاسلامیه، 1412 ه-. ق، ص 64
5- ابن خلکان، دفیات الاعیان، مراجعه شود.
6- ابن اثیر، اسدالغابه، پیشین، ج 5، ص 187
7- جعفر سبحانی، شخصیتهای اسلامی شیعه، چاپخانه علمیه قم، 1359، ص 107
ص: 43
در برابر عثمان
او با توجه به اعتقاد شدید به حقانیت علی (ع) در برابر خلفا، موضع تندی داشت؛ از جمله در برابر عثمان به موضعگیریهای صریح میپرداخت.
«جبله بن عمرو نخستین کسی است که با سخنان تند و خشن، به عثمان اعتراض کرد. بدین ترتیب که روزی جبله در میان گروهی از افراد قبیله «بنیسعد» نشسته بود و زنجیری در دست داشت، عثمان که از آنجا عبور میکرد، به آنان سلام کرد. مردم جواب سلام او را گفتند. در این هنگام جبله رو به مردم کرد و گفت: چرا جواب سلام کسی را میدهید که این همه اعمال خلاف مرتکب میشود؟ سپس رو کرد به عثمان کرده، گفت: باید این نورچشمیها را طرد کنی وگرنه این زنجیر را به گردنت خواهم انداخت.
عثمان گفت: کدام نورچشمیها؟ من برای انجام کارها افراد شایسته را انتخاب میکنم.
جبله پاسخ داد: آیا مروان، معاویه، عبدالله بن عامری و عبدالله بن سعد ابیسرح را به دلیل شایستگی آنان انتخاب کردهای؟
اینان کسانی هستند که قرآن و پیامبر، خون بعضی از آنان را هدر اعلام نموده و هیچ ارزشی در اسلام ندارند. عثمان که در برابر سخنان نافذ و اعتراض منطقی جبله پاسخی نداشت، آنجا را ترک کرد. از آن روز اعتراض شروع شد و مردم نسبت به عثمان جری شدند.»
(1)همچنین موضعگیری تند او نسبت به عثمان در خصوص داروغه مدینه، حارث بن حکم، در تاریخ مشهور است.
«به تسلّط حارث بن حکم به بازار مدینه به دستور وی اعتراض کرد. عثمان، «حارث» را داروغه بازار قرار داده بود و او به دستور و موافقت عثمان، اجناس رسیده از اطراف را میخرید و به قیمت دلخواه خود میفروخت و مجالی برای بازاریان باقی نمیگذاشت. حارث علاوه بر این، کرایه دکانداران و دستفروشها را برای خود جمعآوری میکرد و با مردم، بدرفتاری مینمود و هر چه مسلمانان در مورد کوتاه کردن دست حارث از بازار، با عثمان گفتوگو کرده بودند، او ترتیب اثر نداده بود و همین امر موجب اعتراض شدید جبله بود.»
(2)«باری، جبله نه تنها در زمان حیات عثمان با او مبارزه میکرد، بلکه از آنجا که او را عنصری خطاکار میدانست، پس از مرگ وی نیز هنگامی که خواستند جنازه او را در قبرستان بقیع دفن کنند، از این کار جلوگیری کرد. از این رو، جنازه عثمان را به حش کوکب بردند و در آنجا به خاک سپردند.»
(3)در بحار، متنی در خصوص وساطت افراد دارد که جبله، دست از عثمان بردارد ولی او همواره بر مخالفت با عثمان اصرار ورزیده و پای فشرده است. در این زمینه، مباحث مفصلی درباره وی در الغدیر (ج 9، ص 212) وجود دارد که خوانندگان را به آن کتاب ارجاع میدهیم.
«أَنَّ زَیْدَ بْنَ ثَابِتٍ مَشَی إِلَی جَبَلَةَ وَ مَعَهُ ابْنُ عَمِّهِ أَبُو أُسَیْدٍ السَّاعِدِیُّ فَسَأَلاهُ الْکَفَّ عَنْ عُثْمَانَ. فَقَالَ وَ اللهِ لا أَقْصُرُ عَنْهُ أَبَداً، وَ لا أَلْقَی اللهَ فَأَقُولُ (أَطَعْنا سادَتَنا وَ کُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبِیلًا ...)».
(4)«زیدبن ثابت با پسرعمویش ابو اسید ساعدی نزد جبله رفته و از او خواستند از عثمان دست بردارد. گفت: هرگز دست از او برنمیدارم و نمیخواهم خدا را در حالی ملاقات کنم که در برابر سؤال خداوند بگویم: ما از بزرگان و رییسان خود اطاعت میکردیم، آنها ما را گمراه کردند.»
مرگ جبله و آرمیدن در بقیع
«جبله، در سال 38 هجری، چشم از جهان فروبست. مسلمانان زیادی بر جنازه مطهّرش نماز گزاردند و در بقیع دفنش کردند.»
(5)
1- جعفر سبحانی، پیشین، ص 108 به نقل از تاریخ طبری، ج 5، ص 114
2- جعفر سبحانی، پیشین، ص 108، به نقل از تاریخ طبری، ج 5، ص 114
3- همان، ص 110، به نقل از الاصابه فی تمییز الصحابه، ج 1، ص 225
4- مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 21، دارالعلم بیروت، 1987 م، ص 292
5- ر. ک: الاستیعاب، ج 6
ص: 44
البته از برخی مطاوی تاریخی برمیآید که وی در مصر سکونت گزیده ولی هرگز اشارهای به دفن وی در مصر نکردهاند، بلکه صاحب «الاستیعاب» محل دفنش را بقیع دانسته است. به همین جهت به نقل عبارتی از بحار، از مرحوم مجلسی بسنده میکنیم:
«ذکر القاضی عیاض فی المدارک أن المدفونین من أصحاب النبی هناک عشرة آلاف و لکن الغالب منهم مخفی الآثار عیناً وجهةً و سبب ذلک أن السابقین لم یعلموا القبور بالکتابة و البناء، مضافاً إلی أنّ تمادی الأیام یوجب زوال الآثار ...»
(1)«قاضی عیاض در مدارک خود آورده است: مدفونین در بقیع از اصحاب پیامبر، دو هزار نفرند لیکن بیشتر آنها، آثارشان از حیث اصل و نام و نشان، مخفی است و سبب این مسأله هم این است که سابقین، قبور این صحابه را در کتب خود نیاوردهاند. مضاف بر این، گذر ایام موجب زوال نشانهها میشود.»چنانکه در مورد صحابه و تابعین آن شد که درباره جبله و بهلول بن ذؤیب و ... شد.والسلام علیکم و رحمه الله وبرکاته
1- محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 48، ص 297