قربانی، نماد فدا شدن در راه دوست، رها شدن از قید و بند هوای نفس و جدا شدن از تعلّقات وتعینات؛ یعنی دل بریدن از غیر خدا و قطع کردن گلوی طمع و آز است.
قربانی، عملی نیست که اسلام بنای آن را نهاده و منحصر به آن باشد، بلکه مراسم ذبح و قربانی، از زمان آدم ابوالبشر تا ظهور اسلام، با شیوههای گوناگون، معمول و متداول بوده است. خداوند متعال میفرماید:
«وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ابْنَیْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبا قُرْباناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَ لَمْ یُتَقَبَّلْ مِنَ الآخَرِ قالَ لأَقْتُلَنَّکَ قالَ إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقین».
«و داستان دو پسر آدم را به درستی بر ایشان بخوان، آنگاه که [هر یک از آن دو] قربانییی پیش داشتند. پس، از یکی از آن دو پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد. [قابیل] گفت: «حتماً تو را خواهم کشت». [هابیل] گفت: «خدا فقط از تقواپیشگان می پذیرد.»
«وَ لِکُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنا مَنْسَکاً لِیَذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلی ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهیمَةِ الْأَنْعامِ فَإِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا وَ بَشِّرِ الْمُخْبِتینَ».
«و ما برای هر ملتی مناسکی قرار دادیم تا نام خدا را بر آنچه از چهار پایان برای آنان روزی قرار دادهایم، ذکر کنند. پس [بدانید که] خدای شما خدایی یگانه است. پس به [فرمان] او گردن نهید وفروتنان را بشارت ده.»
خداوند درامتهای مؤمن گذشته، عبادتی با پیشکش قربانی قرار داد تا آنان نیز نام خدا را بر چهارپایان، که خدایشان روزی کرده بود، ببرند. پس پیروان ابراهیم (ع) نخستین امت نبودند که قربانی برایشان مقرّر شده باشد.
«این قربانیها که قرآن کریم از آن یاد میکند، شعاری بوده معروف و رایج در میان جوامع مختلف، منتهی اسلام آن را در روند صحیح و سازنده قرار داد؛ چراکه توجه حاجی به خدای یگانه باید از رهگذر آن معطوف گردد و ماسوای او باید نادیده انگاشته شود و در این طریق، راهی جز راه رسیدن به خدا نپوید.»
«وقتی خدای شما همان خدایی باشد که برای امتهای گذشته نیز احکام شما را تشریع کرده، پس بدانید که معبود شما و آن امتها یکی است. پس اسلام بیاورید، تسلیمش شوید به اینکه عمل خود را خالص و تنها برای او به جا بیاورید و در قربانیهای خود، به خدایی دیگر تقرّب مجویید.»
بر همین اساس، قربانیهایی راکه نام خدا بر آن برده نشده، حرام شمردهاند و باید نام خدا به هنگام ذبح آنها بر زبان جاری شود تا یاد خدا به عنوان هدف بارز و آشکار، تلقی شود. پس تنها به یاد او باشید و از روی خلوص نیت از او یاد کنید؛ خلوصی که ذرهای از شرک در آن راه نیابد و درون خود را با تسلیم شدن در برابر اوامر الهی صاف گردانید و ذکر را خالص و قربانی را خاص او سازید و هوی و هوس را در آن راه ندهید. امام صادق (ع) در این مورد فرمودهاند:
حج گزار، «و چون ذبح قربانی کند، یاد آورد که این ذبح، اشاره به آن استکه: به سبب حج، بر شیطان و نفس امّاره غالب گشتم و ایشان را کشتم و از عذاب الهی فارغ گشتم. پس درآن وقت، سعی کند در توبه و بازگشت از اعمال قبیحه که سابقمرتکب بود تا در این اشاره صادق باشد. و فی الجمله، شیطان و نفس اماره را ذلیلکرده باشد.».
ص: 30
«فَإِذا وَجَبَتْ جُنُوبُها فَکُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْقانِعَ وَ الْمُعْتَر».
(1)«و چون به پهلو درغلتیدند، از آنها بخورید و به تنگدست [سائل] و به بینوا [ی غیر سائل] بخورانید.»
پیامبر خدا فرمود:
«إِنَّمَا جَعَلَ اللَّهُ هَذَا الأَضْحَی لِتَشْبَعَ مَسَاکِینُکُمْ مِنَ اللَّحْمِ فَأَطْعِمُوهُم».
(2)«خداوند این قربانی را تنها برای این مقرر فرمود که مستمندان از گوشت سیر شوند. پس ایشان را از این قربانیها بخورانید.»
فضای قربانگاه در وادی منا، خاطره اعجاب انگیز و الهام بخش دو عبد موحد و دو بنده با اخلاص خدا، ابراهیم و اسماعیل (ع) را در دل ها زنده میکند و چشم دنیا را به هزاران سال پیش میبرد و صحنه عجیب و تکان دهندهای از معرفه الله و تسلیم در برابر معبود را به آدمیان نشان میدهد که:
پدری پیر وسالخرده با چهره نورانی، که آثار عظمت وجلالت روحش از سیمای متین و آرامش نمایان است، در همین وادی ایستاده و آستین بالا زده وتیغ برندهای دردست گرفته است، در حالیکه فرزند جوانش را که قامتی افراشته و چهرهای جذاب و رخساری زیبا دارد، بر زمین خوابانده و با قوّت قلبی تمام، تیغ برّان به گلوی او میکشد، چون میخواهد آن فرمان لرزاننده وتکلیف طاقت فرسا و کمرشکن را که از جانب معبود به او رسیده، اطاعت کند که:
«یَا بُنَیَّ إِنِّی أَری فِی الْمَنامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ»؛
(3)«ای پسرکم، من در خواب [چنین] میبینم که تو را سر میبرم.»
تکلیفی است عجیب و طاعتی است محض! آدمی از شنیدنش بر خود می لرزد و از تصور آن، تاب و تحمل از دست میدهد!
فرزند جوان (اسماعیل) هم، بیترس و وحشت و بهدور از هرگونه شک وتردید، گلوی خود را در اختیار پدر نهاده که:
«یَا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنی إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرینَ»؛
(4)«پدرم! آنچه را مأموری انجام ده. به خواست خداوند مرا از شکیبایان خواهی یافت.»
«فَلَمَّا أَسْلَما وَ تَلَّهُ لِلْجَبینِ»؛
(5)«پس وقتی هر دو، تن در دادند [و همدیگر را بدرود گفتند] و [پسر] را به پیشانی بر خاک افکند.»
پدر و پسر، هر دو سر تسلیم فرود آوردند. پدر برای دادن پسر و پسر برای دادن سر، گام به میدان پر سطوتِ بندگی نهادند. پسر، گردن کشید و رو به خاک زمین نهاد، پدر آستین بالا زد و کارد بر حلق پسر گذاشت. آه! چه منظره عجب و چه صحنه تکان دهندهای که دنیا را در برابر قدرت ایمان و نیروی محبت خدا به اعجاب و تحیر وا میدارد و چشم را خیره میسازد ودل را میلرزاند و عقل را واله و حیران میکند که خدایا! قدرت ایمان تا چه حد؟! از خود گذشتگی در راه محبوب تا کجا؟!
آری، این درجه اخلاص در عبودیت است که در خور آن مرتبه از لطف و عنایت حضرت میشود که فرمود:
«وَ فَدَیْناهُ بِذِبْحٍ عَظیمٍ»؛
(6)«ذبح عظیمی فدایش کردیم.»
در این لحظه است که ندای قبول از آسمان رسید: (وَ نادَیْناهُ أَنْ یَا إِبْراهیمُ* قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیا ...)؛
(7)«و ما او را ندا در دادیم که ای ابراهیم، حقّا که تو خوابت را تحقّق بخشیدی (خوب از عهده برآمدی)».
آری، به حقیقت که این، حقیقتِ تسلیم است و لبّ عبودیت و توحید خالص و عاری از هرگونه شرک در عبادت. نه عقل در این کار شریک است و نه نفس دخیل و خالصاً لوجه
1- حج: 36
2- وسائل الشیعه، ج 14، ص 167
3- صافات: 102
4- همان
5- همان: 103
6- صافات: 107
7- همان: 104 و 105
ص: 31
الله الکریم است و بس. خداوند نیز برای تشکر از این تسلیم فرمود:
«سَلامٌ عَلی إِبْراهیمَ»،
(1) «إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنینَ».
(2)آنگاه که روح خدا دوستی آن دو بنده با اخلاص خدا ثابت شد، گوسفندی به عنوان فدا و قربانی اسماعیل از سوی خدا آمد و به جای او ذبح شد.
و برای تعظیم و بزرگداشت این قدرت ایمانی و نیروی اخلاص و تسلیم در برابر حق، مقرر شد که هر سال در موسم حج، در وادی منا، این خاطره خدا دوستی تجدید شود و به دست حجاج و زوار بیت محرّم، گوسفند یا گاو یا شتر- در حدّ توان افراد- ذبح گردد تا آن صحنه برجسته توحید و فداکاری و از خودگذشتگی دو عبد مخلص (ابراهیم و اسماعیل (ع)) در راه خدا، برای همیشه زنده بماند و سندی کاملًا محسوس و شاهد، در دست عائله بشر، برای نشان دادن شرف آدمیت باقی باشد.
حلق و تقصیر؛ پیراستن ظاهر و باطن
پس از ذبح قربانی، باید آلودگی را از خود بزدایند؛
«ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُم ...».
(3)واجب در ظاهر، سر تراشیدن است و ناخن چیدن و اوساخ و کثافات ازخود دور نمودن. امّا باطن عمل و حقیقت آن، تطهیر روح است از پلیدی و ازاله جان از رذایل و ریختن آخرین نشان و اثر، از هوی پرستی و خودخواهی از دامن دل و توجه نداشتن به ظواهر و زیباییهای دلفریب.
امام صادق (ع) فرمود:
«وَ احْلِقِ الْعُیُوبَ الظَّاهِرَةَ وَ الْبَاطِنَةَ بِحَلْقِ شَعْرِکَ ...».
(4)«با تراشیدن موی خود، عیبهای ظاهر و باطن را بتراش.»
موی سر تأثیری آشکار در زیبایی ظاهری دارد؛ از این رو، کمترکسی حاضر است موی سرش را بتراشد ولی مرد حجگزار از جمال ظاهری و صوری که به آن دلبستگی هم دارد، دل میبرد و با فرمان وحی، آن را در پای جمیل محض و رضای او، نثار میکند.
تراشیدن موی سر در منا، نشان از پاک شدن از تمام پلیدیها و آلودگیهای اخلاقی و زدودن زنگارهای روح و بیرون آمدن از سنگینی و تاریکی گناهان است.
(5) شاید بر اساس همین نکته است که حجگزار به هنگام حلق از خدای تعالی می خواهد که برابر هر تار مویی، در قیامت نوری به وی عطا کند:
«اللَّهُمَّ أَعْطِنِی بِکُلِّ شَعْرَةٍ نُوراً یَوْمَ الْقِیَامَة».
(6)موهایی که با حلق و تقصیر در منا به قصد قربت و با نام خدا و رو به قبله و از سمت راست جلوی سر انجام میگیرد، بهتر است در همان سرزمین مدفون شود. به گفته روایات، این عمل حاکی از آن است که حاجی افزون بر زدودن زنگارهای باطنی، به پیرایش آلایشهای ظاهری نیز میپردازد
وجمله: «ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُم ...»
(7)را که در قرآن کریم آمده، امام رضا (ع) تفسیر کردند که: «حاجی موظف است با چیدن ناخنها و چرکزدایی، (خویشتن را پاکیزه ساخته) و آنچه که به خاطر محرم بودن نمیتوانست آن را از خویشتن دور سازد، از خود طرد نماید.»
(8)حج مقبول
حج در زندگی هر مسلمانی یک سر فصل و نقطه عطف است و باید زندگی قبل و بعد از حجّ هر حاجی متفاوت باشد. پذیرفته نیست که حاجی بعد از حج همانگونه زندگی کند که پیش از آن میزیست. برگشت از حج، نه برگشت به زندگی گذشته، که باید پیشروی
1- همان: 109
2- همان: 111
3- حج: 29
4- مصباح الشریعه: ص 48
5- حدیث شبلی
6- وسائل الشیعه: ج 14، ص 229
7- حج: 29
8- در حریم کعبه: ص 132 به نقل از معانی الاخبار، ص 339
ص: 32
به سوی حیات طیبه باشد.
امام باقر (ع) فرمود:
«الدُّخُولُ فِیهَا دُخُولٌ فِی رَحْمَةِ اللَّهِ وَ الْخُرُوجُ مِنْهَا خُرُوجٌ مِنَ الذُّنُوبِ ...».
(1)تمام عبادتها برای پذیرفته شدن در نزد خدا معیاری دارند؛ در قرآن کریم آمده است:(إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَر).در معیار قبولی نماز، در روایات آمده است:پیامبرخدا (ص): «مِنْ عَلَامَةِ قَبُولِ الْحَجِّ إِذَا رَجَعَ الرَّجُلُ رَجَعَ عَمَّا کَانَ عَلَیْهِ مِنَ الْمَعَاصِی هَذَا عَلَامَةُ قَبُولِ الْحَجِّ وَ إِنْ رَجَعَ مِنَ الْحَجِّ ثُمَّ انْهَمَکَ فِیمَا کَانَ عَلَیْهِ مِنْ زِنًی أَوْخِیانَه أَوْ مَعْصِیه فَقَدْ رُدَّ عَلَیهِ حَجُّهُ»؛ (2) «نشانه قبولی حج این است که حجگزار پس از حج مرتکب گناه نشود، و اگر مانند گذشته به تباهی و گناه تن داد، این نشان از مردود بودن حجّ اوست.»در جای دیگر فرمود:«آیَةُ قَبُولِ الْحَجِّ تَرْکُ مَا کَانَ عَلَیْهِ الْعَبْدُ مُقِیماً مِنَ الذُّنُوبِ». (3)امام صادق (ع):«وَ فِی قَبُولِ صَلَاةِ الْعَبْدِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ قَبُولُ سَائِرِ أَعْمَالِهِ ...»؛ (4)«با پذیرش نماز بنده در روز قیامت، اعمال دیگر او نیز پذیرفته می شود.»امام صادق (ع):«الْحَاجُّ لَا یَزَالُ عَلَیْهِ نُورُ الْحَجِّ مَا لَمْ یُلِمَّ بِذَنْبٍ». (5)
1- کافی، ج 4، ص 527
2- مستدرک الوسایل، ج 9، ص 57
3- مستدرکالوسائل، ج 10، ص 165
4- وسائل الشیعه، ج 6، ص 417
5- کافی: ج 4، ص 255