ابوخیثمه در جنگ تبوک؛ مانند چند تن دیگر از خواص یاران پیامبر (ص) از رفتن به میدان جنگ خوداری کرد ولی پس از ده روز از حادثه تبوک و رفتن پیامبر به میدان جنگ، به شدت پشیمان شد وطی یک ماجرایی، به سمت تبوک حرکت کرد.
«پس از ده روز از حرکت پیامبرخدا، یک روز ظهر هنگام گرمای شدید تابستان مدینه، به خانه آمد. در میان باغی که داشت برای هر یک از دو همسر خود سایبانی ساخته بود، که در تابستان در آن زندگی میکردند. چون وارد شد، دید زنانش هرکدام دیوارهای سایبان خود را آب پاشیدهاند تا هوای داخل خنک شود و هر یک کوزه آب خنکی آماده کرده و غذای مطبوعی تهیه دیدهاند و به انتظار وی نشستهاند. ابوخیثمه نگاهی به وضع زنان افکند و با خود گفت: انصاف نیست که پیامبرخدا (ص) در زیر آفتاب و در مقابل باد و گرما باشد ولی ابوخیثمه در زیر سایبان و آب سرد و غذای آماده و در کنار همسران زیبایش در آسایش به سر برد. به خدا سوگند وارد هیچیک از خانههای شما نمیشوم و از آب سرد و غذای گرم استفاده نمیکنم تا به پیامبر (ص) ملحق شوم. وسایل سفرم را آماده کنید که من رفتنی شدم. زنان در مقام تهیه وسایل سفر همسرشان شدند و ابوخیثمه شتر خود را آماده کرد و به سوی تبوک راه افتاد.
وی در میان راه با عمیربن وهب جمحی رفیق شد. همینکه نزدیک سپاه پیامبرشدند، ابوخیثمه به رفیق خود گفت: من به جهت تخلّف از همراهی با پیامبر گناهکارم. قدری تأمّل کن تا تنها به حضور پیامبر بروم و از آن حضرت عذر بخواهم.
کسی از راه دور میرسد. پیامبر (ص) فرمود: خداکند ابوخیثمه باشد! چون نزدیکتر شد، گفتند: به خدا سوگند او ابوخیثمه است!
وی شترش را خوابانید و شرفیاب حضور پیامبر گردید. حضرت به او فرمود: ابوخیثمه! از تو انتظار همین بود. او داستان حرکتش را به عرض پیامبر رسانید و پیامبر دربارهاش دعا کرد.»
در سیره ابن هشام آمده است: مالک بن قیس (ابوخیثمه)، ماجرای تخلّف خود را شرکت در جنگ تبوک و سپس رفتنش به این جنگ را چنین سروده است:
لَمّا رَأَیْت النّاسَ فِی الدّینِ نَافَقُوا أَتَیْت الّتِی کَانَتْ أَعَفّ وَأَکْرَمَا
وَبَایَعْت بِالْیُمْنَی یَدِی لِمُحَمّدٍ فَلَمْ أَکْتَسِبْ إثْمًا وَلَمْ أَغْشَ مَحْرَمَا
تَرَکْت خَضِیبًا فِی الْعَرِیشِ وَصِرْمَةً صَفَایَا کِرَامًا بُسْرُهَا قَدْ تَحَمّمَا
وَکُنْت إذَا شَکّ الْمُنَافِقُ أَسْمَحْت إلَی الدّینِ نَفْسِی شَطْرَهُ حَیْثُ یَمّمَا
«چون دیدم مردم در دین نفاق می کنند، من راهی را برگزیدم که به تقوی و بزرگواری نزدیکتر بود.
با دست راستم با پیامبر بیعت کردم و گناهی را مرتکب و حرامی را انجام ندادم.
حتی زنان زیبا را در سایه گذاشتم و از درختان خرمای پرباری که رسیدنش نزدیک بود دست کشیدم.
هنگامی که منافق در دین شک میکرد، روانم بههمان سوی که دین بهآن توجه میدهد روی میآورد.»
«اللَّهُمَّ وَ لَا تَکِلْنِی إِلَی نَفْسِی طَرْفَةَ عَیْن، وَ لَا تَنْزِعْ عَنِّی صَالِحَ مَا أَعْطَیْتَنِی».
ص: 54
«خدایا! مرا یک چشم به هم زدن به خودم وا منه و از من امور شایستهای را که عطا کردهای دریغ مدار.»
ابوخیثمه درسال 25 هجری، در اواخر خلافت عمر، از دنیا رفت و در بقیع، مقبره عمومی شهر مدینه مدفون گردید.
24. ابی بن کعب، سید القرّاء
او از فضلا و فقهای صحابه پیامبر (ص) و کاتب وحی نبی بوده و استاد مسلّم قرآن؛ در حفظ، قرائت، تفسیر و در ارائه آرای پیامبر (ص) بوده است.
ابی بن کعب، از جمله دوازده نفری است که درعقبه با پیامبر بیعت کرد و در تمهید زمینه ورود آن حضرت به مدینه، تلاشهای بسیار کرد.
ابی بن کعب، خود نقل کرده است که: «پیامبرخدا (ص) از من پرسید: کدام آیه از کتاب خدا نزد تو بزرگتر و کریمتر است؟
گفتم: آیه: (اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ ...)، (آیه الکرسی).
پیامبر در این هنگام، دستی به سینهام زد و فرمود: یا ابا المنذر، این علم تو راگوار باد! از این زمان، او به این کنیه (ابوالمنذر) معروف گردید.»
(1)ابی بن کعب نقل کرده که: «عصر روز سقیفه، به جمعی از انصار برخوردم. پرسیدند: از کجا میآیی؟
گفتم: از نزد اهل بیت پیغمبر (علیهم السلام).
گفتند: درچه حالی بودند؟
گفتم: جمعیتی که خانه ایشان محل فرود آمدن جبرئیل و خوابگاه پیغمبر خدا بود و اکنون وحی از خانه ایشان قطع شد و حق مسلّم آنها از دست رفته، چگونه میتوانند باشند؟ این جمله را ابی نقل کرد وگریست و کسانی که حاضر بودند نیز به سختی گریستند.
و نیز نقل کرده که چون سوره (
لَمْ یَکُنِ الَّذینَ کَفَرُوا
...)
(2)نازل شد، جبرئیل عرضه داشت: یا رسول الله، خداوند امر فرموده است این سوره را به ابی بیاموزی! ابی گفت: یا رسول الله، خداوند مرا نام برد؟ فرمود: آری، سپس گریست. از وی پرسیدند: خوشحال شدی؟ گفت: چرا خوشحال نشوم با آنکه خدا فرموده است: از فضل و رحمت پروردگار باید خوشحال شوند.»
ابی بن کعب، مؤید به روح القدس
در میان صحابه پیامبر (ص)، تعداد انگشت شماری هستند که مؤید به روح القدس بودهاند؛ ازجمله آنها همین شخصیت بلند آوازه است که پیامبر در حقش فرمود: «
یَا ابَیّ مَا زِلت مُؤَیّداً بروح القدس»؛
(3)«ای ابی، تو همواره مؤید به روح القدس هستی.»
علت مؤید بودن او به روح القدس، انس همواره او با قرآن بوده است. که خودش نقل کرده است:
«و عن أُبیّ بن کعب أنّ رسول الله (ص) قال: مثل القرآن فی قلب المؤمن فکما أنّ هذا المصباح یستضاء به»
(4)«از ابی بن کعب نقل شده که پیامبر گرامی اسلام فرمودند: داستان و مثل قرآن درقلب مؤمن، مانند چراغی است که به وسیله آن نور حاصل می گردد.»
ابی بن کعب، راوی خبیر و آگاه نبی
1- پیغمبر و یاران، ج 1، ص 172
2- نور: 98
3- مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 8، مؤسسة الوفاء، بیروت 1983 م، ص 24
4- همان، ج 4، ص 24
ص: 55
ابی بن کعب، روایتگری بزرگ است که خبیر و بینا است و از نبی گرامی روایات فراوان نقل کرده است که چون تعداد این روایات قابل احصا و شمارش نیست به یک روایت کوتاه اشاره می کنیم:
«رَوَی أُبَی بْنُ کَعْبٍ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) قَالَ: بُشِّرَ هَذِهِ الأَمَه بِالسَّنَاءِ وَ الرِّفْعَه وَ النُّصْرَه وَ التَّمْکِینِ فِی الأَرْضِ. فَمَنْ عَمِلَ مِنْهُمْ عَمَلَ الآخِرَه لِلدُّنْیا لَمْ یکُنْ لَهُ فِی الآخِرَه نَصِیبٌ».
(1)«ابی بن کعب گوید: پیامبرخدا فرمودند: بشارت ده این امت را به برجستگی و بلند مرتبگی و یاری الهی و قدرت در زمین. پس هرکس از آنان عمل آخرت را برای دنیا انجام دهد، درآخرت بهره ای نخواهد داشت.»
روایاتی نقل شده از ابی بن کعب، به لحاظ کثرت و انبوهی، بیشترین است.
قرائت ابی بن کعب، مطلوب امامان شیعه
از مطاوی روایات بر میآید که قرائت ابی بن کعب، درنزد امامان، به عنوان یک قرائت مطلوب و شاخص شمرده میشد.
از جمله روایاتی که بر این موضوع دلالت میکند این روایت است که امام صادق (ع) میفرماید:
«انّا أهل بیت فقرأ القرآن کما قرأه أبیّ بن کعب».
(2)«ما خاندانی هستیم که قرآن را مانند ابی بن کعب قرائت میکنیم.»
این جمله بلندای شأن و علوّ رتبه و شخصیت منیع او را در نظرها مجسّم میسازد و نیز نشان می دهد که او از جانب ائمه (علیهم السلام) مورد تأیید بوده است.
ابی بن کعب و دفاع از خاندان رسالت
در ماجرای خلافت، تعدادی از یاران علی (ع) در مجلس ابوبکر بودند و به مخالفت شدید با خلافت خلیفه اول پرداختند و به وی اعتراض کردند. یکی از قویترین، داناترین و عالمترین آنها ابی بن کعب بود که خطبهای طولانی و بلیغ را در آن مجلس ایراد کرد. اکنون به دلیل اهمیت آن خطبه، قسمتی از آن را نقل میکنیم.
«عَنْ یَحْیَی بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ جَدِّهِ، عَنْ عَلِیٍّ (ع) قَالَ: لَمَّا خَطَبَ أَبُو بَکْرٍ قَامَ أُبَیُّ بْنُ کَعْبٍ یَوْمَ جُمُعَةٍ وَ کَانَ أَوَّلَ یَوْمٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ، فَقَالَ: یَا مَعْشَرَ الْمُهَاجِرِینَ الَّذِینَ هَاجَرُوا وَ اتَّبَعُوا مَرْضَاةَ الرَّحْمَنِ وَ أَثْنَی اللَّهُ عَلَیْهِمْ فِی الْقُرْآنِ وَ یَا مَعْشَرَ الْأَنْصَارِ الَّذِینَ تَبَوَّؤُا الدَّارَ وَ الإِیمانَ وَ أَثْنَی اللَّهُ عَلَیْهِمْ فِی الْقُرْآنِ تَنَاسَیْتُمْ أَمْ نَسِیتُمْ أَمْ بَدَّلْتُمْ أَمْ غَیَّرْتُمْ أَمْ خَذَلْتُمْ أَمْ عَجَّزْتُمْ أَ لَسْتُمْ تَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ قَامَ فِینَا مَقَاماً أَقَامَ (ص) لَنَا عَلِیّاً فَقَالَ: مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ وَ مَنْ کُنْتُ نَبِیَّهُ فَهَذَا أَمِیرُهُ
أَ لَسْتُمْ تَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ قَالَ: یَا عَلِیُّ، أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی، طَاعَتُکَ وَاجِبَةٌ عَلَی مَنْ بَعْدِی؟ أَ وَ لَسْتُمْ تَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) قَالَ أُوصِیکُمْ بِأَهْلِ بَیْتِی خَیْراً فَقَدِّمُوهُمْ وَ لا تَتَقَدَّمُوهُمْ وَ أَمِّرُوهُمْ وَ لَا تَأَمَّرُوا عَلَیْهِمْ أَ وَ لَسْتُمْ تَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ قَالَ أَهْلُ بَیْتِی الأَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِی؟ أَ وَ لَسْتُمْ تَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ قَالَ أَهْلُ بَیْتِی مَنَارُ الْهُدَی وَ الْمُدِلُّونَ عَلَی اللَّهِ؟ أَ وَ لَسْتُمْ تَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ قَالَ یَا عَلِیُّ أَنْتَ الْهَادِی لِمَنْ ضَلَّ؟
.... أَ فَمَا تَفْقَهُونَ؟ أَ مَا تُبْصِرُونَ؟ أَ مَا تَسْمَعُونَ؟ ضُرِبَتْ عَلَیْکُمُ الشُّبُهَاتُ فَکَانَ مَثَلُکُمْ کَمَثَلِ رَجُلٍ فِی سَفَرٍ أَصَابَهُ عَطَشٌ شَدِیدٌ حَتَّی خَشِیَ أَنْ یَهْلِکَ فَلَقِیَ رَجُلًا هَادِیاً بِالطَّرِیقِ، فَسَأَلَهُ عَنِ الْمَاءِ؟ فَقَالَ: أَمَامَکَ عَیْنَانِ إِحْدَاهُمَا مَالِحَةٌ وَ الأُخْرَی عَذْبَةٌ، فَإِنْ أَصَبْتَ مِنَ الْمَالِحَةِ ضَلَلْتَ وَ
1- همان، ج 18، ص 122
2- همان ج 18، ص 125
ص: 56
هَلَکْتَ وَ إِنْ أَصَبْتَ مِنَ الْعَذْبَةِ هُدِیتَ وَ رَوِیتَ فَهَذَا مَثَلُکُمْ أَیَّتُهَا الأُمَّةُ الْمُهْمَلَةُ کَمَا زَعَمْتُمْ ...
وَ إِنَّکُمْ بَعْدَهُ لَنَاقِضُونَ عَهْدَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) وَ إِنَّکُمْ عَلَی عِتْرَتِهِ لَمُخْتَلِفُونَ وَ مُتَبَاغِضُونَ ... فَقَدْ تَحَارَیْتُمْ وَ زَعَمْتُمْ أَنَّ الاخْتِلافَ رَحْمَةٌ، هَیْهَاتَ أَبَی کِتَابُ اللَّهِ ذَلِکَ عَلَیْکُمْ یَقُولُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی (وَ لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ تَفَرَّقُوا و ...).»
(1)از یحیی بن عبدالله بن حسن، از پدرش، از جدش، از علی (ع) نقل کرده که فرمود: چون ابو بکر نخستین خطبه خلافت را خواند و آن روز جمعه، اول ماه مبارک رمضان بود، ابی بن کعب برخاست و خطبهای خواند و چنین گفت:
ای مسلمانان، ای پیامبران که هجرت کردید برای رضایت خدا؛ ای مهاجرانی که خداوند درقرآن از آنها ستایش کرد، فراموش کردید یا خود را به فراموشی زدهاید؟ آیا تغییر نمودید؟ آیا خواری را برگزیدید؟ آیا ناتوانی پیشه کردید؟ آیا نمیدانید که پیامبرخدا علی (ع) را به امامت برگزید و فرمود: «هرکس که من مولای اویم، این علی، مولای اواست؟» آیا نمیدانید که پیامبر فرمود: «ای علی، تو نسبت به من همچون هارونی نسبت به موسی، اطاعت تو بعد من برمردم واجب است؟» آیا نمیدانید که پیامبرخدا فرمود: شما را سفارش می کنم در باره علی و اهل بیتم. پس آنها را مقدم بدارید و بر آنها پیشی نگیرید. فرمانشان را اطاعت کرده، به آنها فرمان ندهید؟ آیا نمیدانید که پیامبر فرمود: اهل بیت من امامان بعد از من هستند؟ آیا نمیدانید که پیامبرخدا فرمود: اهل بیت من امامان بعد از من هستند؟ آیا نمی دانید که پیامبرخدا فرمود: اهل بیت من نشانهها و معیارهای هدایت اند؟ که مردم را راهنمایی به حق میکنند؟ آیا شما نمیدانید که پیامبرخدا فرمود: ای علی، تو هدایتگر گمراهانی؟ آیا درک نمیکنید؟ آیا بصیرت ندارید؟ آیا نمی شنوید؟ شبهات و فتنهها بر شما عارض شد؟ داستان شما همچون داستان مردی است که در سفری تشنگی شدید بر او عارض شده باشد که به معرض هلاکت رسیده، پس مردی را می نگرد که میتواند هدایت گر باشد.
از او جای آب را می پرسد و او میگوید: پیش روی تو، دو چشمه است؛ یکی چشمهای که آبش شور شده است و دیگری چشمهای که آبی گوارا دارد و میگوید از آب شور که بخوری هلاک می شوی و آب گوارا رحمت و حیات است.
این است داستان شما ای امّت فریب خورده ... شما پس از پیامبر پیمان الهی را شکستید و شما بر عترت آن حضرت جفا کردید و با همه روشن بودنِ راه، در آن با یکدیگر اختلاف کردید.
به اختلاف افتادید و اختلاف خود را- به گمان باطلتان- رحمت دانستید! ههیات، دور باد رحمت و مغفرت از شما! این کتاب خدا است که میفرماید: «از آنان مباشید که با هم تفرقه کردند.»
ابی بن کعب، سپس رو به ابوبکر نمود و اعتراضهای تندی به وی کرد که توگمراه شده ای؟! همه کارهای خیری که انجام دادی تباه گردید ....
سخنرانی ابّی بن کعبه اثر عمیقی درتاریخ نهاد
این است اثر وجودی ابی بن کعب، حامی آل محمد (ص) که درتاریخ دوره اول اسلامی نقشی اساسی و مهم از خود برجای گذاشت. سینهاش مالامال از اسرار نهفتهای بود که پیامبر رحمت به او منتقل کرده بود و صندوق سؤالی بود و مؤید به روح القدس، حامی با وفای علی (ع) درشبهای تاریک و دیجور دوره پس از رحلت نبی مکرّم، که سخنانش درصندوق تاریخ همچنان مضبوط است و نقلهایی که او از رسول گرامی کرده، درجای جای منابع و متون فقهی، حدیثی، تاریخی، عرفانی و حتی فلسفی امت اسلامی درخشش دارد.
1- بحارالانوار، ج 28، ص 224، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1983 م.
ص: 57
در ضمن روایات فراوانی از ابی بن کعب در فضیلت هریک از امامان شیعه (علیهم السلام) نقل شده که جای تعقیب آنها دراین نوشتار وجود ندارد.
وفات ابی بن کعب
درتاریخ وفات این شخصیت بلند مرتبه اسلامی، میان مورّخان اختلاف است؛ این مسأله از تاریخ 19 تا 36 هجرت در نوسان است ولی از نقلهای مجلسی در «بحارالانوار» و طبرسی در «احتجاج» بر میآید که تاریخ وفات ابی بن کعب در سال 36 قمری است؛ دوران پس از انتقال خلافت به علی (ع) او از دنیا مفارقت کرد. درحالی که مؤید به روح القدس بود و نام بلندش دردل تاریخ معارف دینی همچنان میدرخشد.
جایگاه دفن وجود مبارکش در وسط روحاء است که محلّی است در قبرستان بقیع.
در «مستدرک سفنیه البحار» نقلی است به این مضمون که:
«سنة 19 مات أبیّ بن کعب و زینب بنت جحش و ابوالهیثم بن تیهان و اسید بن حضیر و ابوسفیان بن الحارث بن عبدالمطّلب و دفنوا بالبقیع و وقع النار فی الحّرة و حجّ بعده عمر».
«در سال 19 هجری (قمری)، ابی بن کعب و زینب بنت جحش و ابو الهیثم بن تیهان و اسید بن حضیر و ابوسفیان بن حارث بن عبدالمطّلب وفات کردند و در بقیع مدفون شدند و آتشی در حرّه مدینه افتاد و بعد از آن عمر به حج رفت.»
(1)25. أبو الْهَیثَمِ بْن التَّیهَان الأشهلی
نامِ ابو هیثم بن تیهان انصاری، «مالک» بوده و از یاران و صحابه صادق و راستین پیامبر گرامی است.
«عن محمد بن اسحاق قال: و شهد العقبة الأولی و الثانیة من الأنصار، ثمّ من بنی عبدالأشهل أبوالهیثم بن التیّهان و اسمه مالک حلیف لهم و هو نقیب شهد بدراً و لا عقب له».
(2)از محمد بن اسحاق نقل است که در باره ابوالهثیم گفت: در عقبه اول و دوم به حضور پیامبر (ص) رسید و از انصار شمرده شد. او از طایفه بنی عبدالأشهل، معروف به ابوالهیثم بن تیهان و نامش مالک است. سوگند خورده با پیامبر و نقیب و بزرگ مدینه بوده، در بدر حضور یافته و پس از او فرزندی نبوده است.
چنانکه در بحث مربوط به ابی بن کعب هم دیدیم، نام او در کنار ابی بن کعب آمده و از دوازده نفری است که در روز حاکمیت ابوبکر، به او اعتراض و از حق ربوده شده علی (ع) دفاع کرد.
ابو الهیثم و خلافت ابوبکر
ابو الهیثم، از گروه دوازده نفری است که به ابوبکر، در روزی که خطبه خلافتِ پس از پیامبر (ص) را برای اوّلین بار خواند، اعتراض کردند و به شدت به حمایت از علی (ع) اقدام برخاستند.
ابوالهیثم ابن تیهان پس از خزیمه بن ثابت برخاست و چنین گفت:
«ابوبکر! به خاطر نداری زمانی را که پیامبر علی بن ابی طالب را در روز غدیر برسر دست بلند کرد و فرمود:
«مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِیٌّ مَوْلَاه»؟
مردم دو دسته شدند، عدهای گفتند: پیغمبر با این عمل میخواهد علی را خلیفه و جانشین خود کند، دستهای دیگر گفتند: میخواهد عظمت و احترامش را تثبیت نماید. در پی این مشاجره برای حلّ مطلب، کسی را به حضور پیامبر فرستادند تا کشف مطلب کند. حضرت فرمود: پس از من علی
1- الشیخ علی النمازی، مستدرک سفینة البحار، ج 5، مؤسسة النشر الاسلامی لجماعة المدرسین
2- ابی عبدالله حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج 2، دار المعرفه، بیروت، بیتا، ص 285
ص: 58
فرمانده شما است و از من گذشته و بعد از من او خیر خواهترین افراد است.
(1)اختلاف در تاریخِ وفات ابن تیهان
درتاریخ وفات یا شهادت ابن تیهان، اختلاف فاحش وجود دارد و این اختلاف در همه منابع به چشم میخورد. حاکم نیشابوری آن را در سنه بیست هجرت، در دوران خلافت عمر ثبت کرده است. ولی از برخی متون بر میآید که او در جنگ صفین، در رکاب علی (ع) شرکت داشت و در صفین به شهادت رسیده است.
برخی منابع، مانند حاکم نیشابوری، وفات او را در سال بیستم هجرت و برخی دیگر سال 37 هجرت نوشتهاند. به دلیل اهمیت مسأله، هر دو نقل را بررسی میکنیم:
چنانکه اشاره شد، حاکم نیشابوری، استیعاب و برخی دیگر، نقل اول را آورده و گفتهاند: زمان مرگش دوره خلافت عمر بود که وی بر جنازهاش در بقیع نماز گزارد و منابع دیگر، مرگ یا شهادت وی در صفین را نقل کردهاند.
ابوالهیثم در بقیع
از نقلهایی که در زیر میآید نیز چنین استفاده میشود که: ابوالهیثم در سال 20 هجری از دنیا رفت و در بقیع مدفون گردید. حاکم نیشابوری در مستدرک آورده است:
«و حدّثنا إبراهیم بن إسماعیل بن أبی حبیبة: سمعت شیوخ أهل الدار؛ یعنی بنی عبد الأشهل، یقولون مات أبو الهیثم بن التیهان سنة عشرین بالمدینة».
وایضاً حدّثنا سعید بن راشد عن صالح بن کیسان قال: توفی أبو الهیثم بن التیهان فی خلافة عمر بن الخطاب بالمدینة وصلّی علیه و دفن بالبقیع».
(2) «ابراهیم بن اسماعیل بن ابو حبیبه روایت کرده که گفت: از شیوخ اهل الدار؛ یعنی بنی عبد الاشهل شنیدم که میگفتند: ابوالهیثم بن تیهان در سال بیست هجری در مدینه وفات یافت.»
«همچین سعید بن راشد از صالح بن کیسان نقل کرده که گفت: ابوالهیثم بن تیهان در دوره خلافت عمر بن خطاب درمدینه وفات یافت و عمر بر او نماز گزارد و در بقیع مدفون گردید.»
برخی منابع هم به حضور او در صفین گواهی دادهاند.
ابن تیهان درکلام علی (ع)
کلامی از مولا نشان می دهد که ابوالهیثم در ردیف اول یاران آن حضرت قرار داشته است:
«أَیْنَ إِخْوَانِیَ الَّذِینَ رَکِبُوا الطَّرِیقَ وَ مَضَوْا عَلَی الْحَقِّ؟ أَیْنَ عَمَّارٌ وَ أَیْنَ ابْنُ التَّیِّهَانِ وَ أَیْنَ ذُو الشَّهَادَتَیْنِ وَ أَیْنَ نُظَرَاؤُهُمْ مِنْ إِخْوَانِهِمُ الَّذِینَ تَعَاقَدُوا عَلَی الْمَنِیَّةِ وَ أُبْرِدَ بِرُءُوسِهِمْ إِلَی الْفَجَرَةِ؟- قَالَ- ثُمَّ ضَرَبَ بِیَدِهِ عَلَی لِحْیَتِهِ الشَّرِیفَةِ الْکَرِیمَةِظ فَأَطَالَ الْبُکَاءَ ثُمَّ قَالَ (ع): أَوِّهِ عَلَی إِخْوَانِیَ الَّذِینَ تَلَوُا الْقُرْآنَ فَأَحْکَمُوهُ وَ تَدَبَّرُوا الْفَرْضَ فَأَقَامُوهُ أَحْیَوُا السُّنَّةَ وَ أَمَاتُوا الْبِدْعَةَ ...»
(3)26. نوفل بن حارث
او فرزند حارث بن عبدالمطّلب، پسر عموی پیامبرخدا (ص) است و از نظر سن از تمام افراد بنی هاشم بزرگتر بوده و همسال عباس، عموی پیامبر بوده است.
«نوفل به اجبار در جنگ بدر با مشرکین همراه شد ولی اشعاری از او نقل شده که میرساند وی راضی به پیروزی پیامبر در بدر بوده و در همین جنگ به اسارت لشگر اسلام در آمد. پیامبر به او پیشنهاد کرد فدیه خود را بپردازد و آزاد شود. نوفل گفت: مال و ثروتی ندارم. پیامبرخدا فرمود: نیزههایی را که در جدّه داری بده. نوفل هزار عدد نیزه در جده
1- بحار الانوار، ج 28، ص 228
2- المستدرک علی الصحیحین، ج 2، دارالمعرفه، بیروت، بی تا، ص 285
3- صبحی صالح، نهج البلاغه، خطبه 181، دارالمعرفه، بیروت، 1987 م.
ص: 59
داشت که کسی از آنها آگاه نبود. در این هنگام عرض کرد: اکنون یقین کردم که شما پیامبر خدایید؛ زیرا هیچکس جز خدا نمی دانست که من در جده چه دارم. آن نیزهها را داد و آزاد شد مسلمانی گرفت.»
(1)درجنگ صفین سه هزار نیزه به پیامبر داد و آنها را میان سربازان اسلام تقسیم کردند.نوفل از جمله ده نفری بود که در میدان جنگ استقامت ورزید و از صحنه نبرد فرار نکرد. او به مدینه هجرت کرد و پیامبر (ص) در نزدیکی مسجد خانهای به وی و عباس عمویش بخشید که با یک دیوار از هم جدا میشد.مرگ نوفل بن حارث«نوفل بن حارث در سال 15 هجری در دوره خلافت عمر، درمدینه بدرود زندگی گفته و عمر برجنازه وی نماز خواند و در بقیع مدفون گردید.»
1- ابن سعد، طبقات، ج 4