نوع مقاله : تاریخ و رجال
نویسنده
پژوهشگر و مدرس / مرکز علمی کاربردی حج و زیارت.
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
مقدمه:
بهداشت در آموزههای قرآن و اسلام به حدّی اهمیت دارد که نخستین کتاب عبادی فقه اسلامی، با طهارت آغاز میشود و مسئلة طهارت بدن، روح و روان، از مهمترین اهداف آموزههای آن شمرده میشود. نظافت به عنوان نخستین راه برای دستیابی به بهداشت تن به شکلی در آموزههای اسلام مطرحشده است که به عنوان جزئی از ایمان در دستور کار مسلمانان قرار میگیرد.
تعمیم بهداشت عمومی و ارائة خدمات بهداشتی، با نیت ارتقای سطح سلامت در جامعة اسلامی و حفظ جان و سلامت انسانها و بینیاز ساختن مسلمانان از بیگانگان، از عبادات بسیار مهم و مورد عنایت خاص پروردگار به حساب میآید؛ به عبارتی دیگر، هر گامی که در این مسیر برداشته شود، گامی در مسیر عبادت و جلب رضایت خداست.
در فرآیند برگزاری حج نیز، همواره موضوع بهداشت و حفظ سلامت حجاج در طول سفر و مراحل انجام مناسک حج، مورد توجه بوده و در منابع اسلامی بارها بدان اشاره شده است؛ چنانکه در خصوص وجوب حج و در باب استطاعت، اگر کسی سلامت جسمی نداشته باشد، بر اساس آیة مبارکة (مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلاً) (آلعمران: 96) از شرایط وجوب حج خارج خواهد میشود.
طبق استفتائی از امام خمینی، در وجوب حج، استطاعت بدنی و استطاعت از جهت باز بودن راه و استطاعت زمانی شرط است. پس بر مریضی که قدرت رفتن به حج را ندارد یا بر او حرج و مشقت زیاد دارد، واجب نیست (پژوهشکدة حج، 1394ش، ص46).
در جایی دیگر اهتمام به انجام حج و عمره از موجبات حفظ سلامت معرفی شده است؛ قال علی بن الحسین8 : «حُجُّوا وَ اعْتَمِرُوا تَصِحَّ أَبْدَانُکُم»؛ «حج و عمره به جای آورید تا بدنهایتان سالم بماند.» (حرّ عاملی، 1383ش، ج8 ، ص7).
در این نوشتار، به اختصار، پیشینه و شرایط بهداشت و سلامت حجاج در دورة قاجار و سیر تطور و رشد و توسعة امکانات بهداشتی و درمانی حج و موانع و مشکلات آن در دورة پهلوی، با استفاده از اسناد، مکاتبات و سفرنامههای تاریخی، به شیوة توصیفی ـ تحلیلی بحث و بررسی قرار میشود.
وضعیت بهداشتی و درمانی حجاج در دورة قاجار
در فرآیند برگزاری مناسک حج، همواره موضوع بهداشت و سلامت حجاج ـ با توجه به شرایط جوی نامناسب عربستان و همچنین نوع تغذیه و فشردگی اعمال، که تأثیر روی سلامتی حجاج مستقیم دارد ـ مورد توجه بوده است. بدیهی است که شاخصههای بهداشت و درمان در دنیای کنونی، با شرایط، استانداردها و ملاکهای مورد قبول در دورة تاریخی، تفاوتهای اساسی داشته است. گزارشهای تاریخی به جای مانده از دورة قاجار، حکایت از پایین بودن سطح خدمات پزشکی و امکانات بهداشتی دارد.
وضعیت بهداشت در این دوره، بهگونهای نگرانکننده بود که بسیاری از حجاج، در طول سفر، دچار بیماریهای مختلف میشدند و گاه جان به سلامت نمیبردند. این گزارشها از شیوع انواع بیماریهای واگیردار؛ مانند وبا و طاعون حکایت دارند.
ایرانیانی که در دورة قاجار قصد عزیمت به حج داشتند، میتوانستند برای رسیدن به سرزمین حجاز، یکی از این چهار مسیر را انتخاب کنند: «مسیر دریایی از خلیجفارس
و دریای عمان به جده، مسیر دریایی استامبول به جده، مسیر زمینی جبل یا بینالنهرین
و درنهایت مسیر زمینی راه شام از طریق سوریه و شامات به همراه محمل شامی». (کریمی واقف، 1392ش، ص273) کلیة مسیرها؛ چه زمینی و چه دریایی، شرایط مناسبی از نظر بهداشتی و حفظ سلامتی حجاج نداشتند. ازاینرو، بسیاری از حجاج، در طول مسیر به بیماریهای مختلفی مبتلا میشدند.
سیدفخرالدین جزایری ـ که در سال 1301ش./1340ق. از راه دریا به حج مشرف شده بود ـ در شرح خاطرات خود مینویسد:
ـ «... جای معینی نداشتیم؛ محل مشخصی نبود. زن و مرد روی هم میریختند. به کثافات مبال و غیر آمیخته؛ تعفن خود کشتی یک طرف، عفونت و گرمی هوا یک طرف، نبودن پرده و چادر برای رفع آفتاب یک طرف. مبالها [توالت] را طوری ساخته بودند که کثافات و نجاسات روبهروی مردم میریخت...» (جعفریان، 1389ش، ج8 ، ص220).
ـ «... اغلب مسافرین، تنشان دانههای قرمز بیرون زد. در حدود مغرب، یک نفر مسافر ترک دیگر زندگی را وداع گفت و جنازهاش طعمة حیوانات بحری گردید. شب را به مناسبت لیلة جمعه و انقلاب شدید دریا غالب مسافرین اشتغال به تضرع و زاری و توسل به ائمة اطهار: داشتند... غالباً مبتلا به اسهال و استفراغ شدند. سه نفر هم فوت کردند که جنازة آنها، پس از تغسیل، به دریا انداخته شد.» (همان، ص630).
البته بعضی از این کشتیها طبیب داشتند و افزون برآن، در مسیر دریایی حجاز، در محل قرنطینهها نیز اطبایی بودند که در آنجا حجاج را از نظر داشتن بیماریهای مسری بررسی میکردند تا از همهگیر شدن این بیماریها جلوگیری کنند. این اطبا در صورت رؤیت مورد مشکوک، به جدا کردن مورد مشکوک و معدوم کردن وی اقدام میکردند؛ کاری بس غیر انسانی و به دور از اخلاق پزشکی:
«... در این بین، هرکس که ناخوش میشد، نمیگذاشتند طبیب کشتی ملتفت بشود و اگر ملتفت میشد، ولو جزئی کسالت بود، فوری میآمد دوای سبزی در شیشه داشت، خواهینخواهی در حلقومش میریخت. خوردن همان و مردن همان بود! فوری مقابل چشم حجاج بدن او را به زیر منبع آب شور، که اتفاقاً محاذای منزل ما بود، میآوردند و فی الجمله سگشوری میکردند و سنگی به پای او بسته، طناب میبستند و سرازیر دریا میکردند.» (همان، ص195).
با این وجود، تنها مسیرهایی که از نظر بهداشتی و جلوگیری از انتقال و اشاعة بیماریهای مسری تا حدی کنترل میگردید، همین راههای دریایی بودند. طی این مسیرها، قرنطینههای مخصوصی وجود داشت که حجاج را از کشتی پیاده میکردند
و لباسهای آنان را ضد عفونی مینمودند.
بدترین وضعیت هنگامی بود که آنان را به طور جمعی و درحالیکه فقط با یک لنگ ستر عورت میکردند، دریک صف از برابر پزشک عبور میدادند. لباسها و وسایل آنان را نیز داخل صندوق بزرگی میگذاشتند و درون ماشین بخار میریختند تا به طور کامل ضدعفونی شود. سپس آنان را روزهای متوالی (حداکثر ده یا دوازده روز) نگاه میداشتند و در نهایت اجازه سوارشدن بر عرشه کشتی و حرکت را میدادند. جزایری (1301ش)، در سفرنامهاش، عبور از این مرحلة بسیار سخت را اینچنین شرح میدهد:
«رسیدیم به قمران که محل قرنطین است. تا عصر کشتی معطل شد که طبیب آمد
و اجازة پایین آمدن از کشتی داد. هنگامة بزرگ، وقت پایین آمدن از کشتی است. یکمشت مردم وحشی مختلفة الادیان و المذاهب و المشرب، که مدتی در این محبس گرفتار بودند، میخواهند خارج شوند. چند بلم آوردند پایین کشتی که لاینقطع بلمها به حرکت باد به این طرف و آنطرف میرفت. یک نردبان بدون دیوار باریک با طناب به کشتی بستهاند که باید تقریباً 1500 حاجی از این پله پایین بروند و همه هم میخواهند زودتر بروند! ترک و فارس، عرب و عجم، سنی
و شیعه، همة بارها روی کول، اسبابها به دست، زور میآوردند و به همدیگر
فحش میدهند ... به هر حال، رفقای ما هم رد شدند، من هم رد شده، من هم به هر ترس و لرزی بود، التماس میکردم که: «مسلمانان من سیدم، زور نیاورید»، و به
سُکان بلم میگفتم: «من سیّدم، دستم را بگیر»؛ و واقعاً مرگ را معاینه کردم تا در
بلم قرار گرفتم.
بلم به حرکت افتاد. گاهی بلمها به یکدیگر میخوردند و احتمال سرازیر شدن در آب میرفت تا رسیدیم به قمران. از بلم پیاده شدیم. وقتی پای ماها روی آن خاک رسید، مثل این بود که دنیا را به ما دادهاند؛ زیرا که پانزده روز بود غیر از دریا و آب چیزی ندیده بودیم. به هرحال وارد اتاقی شدیم. آنجا لباسهای ما را از کفش و کلاه، هرچه بود، گرفتند و میان مکینة بخور ریختند و به هرکدام از ما لنگی دادند و در دهلیز عمارتی جمع کردند. آنجا عرب و عجم را از هم جدا کردند و صفوف جداگانه ترتیب دادند. بعد از چند دقیقه، دکتری آمد که عرض و طول او مساوی بود
و فضای دهلیز را گرفته بود و هیکل مضحکی داشت. نبضها را دید و همه را به اتاق جلوتر فرستاد. در آنجا دوشهای آب از بالای سر، بر سر ما میریخت و از درِ دیگر خارج میشدیم. میآمدیم میان مکینة بخور. لباسهای مردم را از مکینه بیرون میریختند و هرکس به نشانـی لباس خود را برمیداشت و از در دیگر خارج میشدیم ... دو شبانهروز آنجا بودیم.» (همان، ص196).
البته این قرنطینهها بیشتر جنبة نمایشی داشت؛ لذا نمیتوانست در مقابل شیوع بیماریهای مسری و برای حفظ سلامت حجاج، نقش تعیینکنندهای ایفا کند.
منشیزاده، که در سال 1300 ش./1339ق. از راه دریا به حج مشرف شد، در این خصوص مینویسد:
«... ماها را وارد محوطهای کردند که اتاقهای متعدد داشت. اول لخت شدیم و از در یکبهیک داخل میشدیم. به واسطة جمعیت زیاد و گرمی هوا و حبس بودن، خیلی در تعب بودیم که مسافران را یکدفعه اذن عام دادند. پسازآنکه داخل شدیم، معلوم شد کسانی که جلوتر آمده بودند، آنها را زیرآب عبور داده
و لباسهایشان را منگنه میکردند. آنگاه از درب دیگر خارج میشدند. وقتی داخل اتاق شدم، دیدم هرجومرج است، فوری لباس را پوشیدم و با لنگی که همراه داشتم، از درب خارج گردیدم؛ دربان هم ایرادی نگرفت.» (همان، ص31).
وضع بهداشت و امکان حفظ سلامتی حجاج در راههای زمینی، به مراتب نامساعدتر و سختتراز مسیرهای دریایی بود؛ چنانکه در گزارشی آمده است:
«اگر بیچارهای، چه از حاج و چه از جمال و غیره، تبی کرد یا چند دست اسهال کرد، همینقدر که فیالجمله سستی کرد و نتوانست خود را روی شتر نگاه دارد یا پیاده نرود، او را بر شتر ببندند. خود حرکت شتر و عدم توجه و آفتاب، بیچاره را از حال میبرد. عکام باشی میرسد و میگوید: خلاص، خلاص؛ یعنی مرد، معلوم نیست که مرده یا زنده است.» نیزهها را میکشند و حفرهای به عمق دو وجب در وسط راه کنده، او را با همان لباس، بدون غسل و کفن، مشتی خاک بر رویش میریزند. واقعاً سلامت و زنده برگشتن حاجی خیلی مشکل است. خداوند باید محافظت کند.» (وزیر وظایف، 1388ش، ص172).
نویسندة ناشناس رساله «تیر اجل در صدمات راه جبل»، به صورتی جامع و مفصل وضعیت حجاجی را، که در دورة قاجار از راه زمینی عراق ـ جبل، به حج مشرف میشدند، چنین تحریر کرده است:
«...الهی، تو را قسم میدهم به مظلومی حاجیان مریضی که در وقت بار کردن در آن صحرای خونخوار تنها گذاشتند و حاجیان نیمهجانی که از روی شترش انداختند
و حاجیان مرده که تمام مالش را بردند و از زمینش برنداشتند...» (جعفریان، 1389ش، ج4، ص698).
محدث قمی که در سال 1318ق./ 1279 ش. از نجف اشرف به حج مشرف شد، در نامهای خطاب به برادرش، شیخ مرتضی، در خصوص اوضاع و احوال خود نوشته است:
«الآن چهل روز است که در این شهر جدّه گرفتاریم ... نه آبی ... نه درختی ... نه بهاری. روزی نیم قِران پول آب میدهیم، نمیشود خورد. از حشرات و چرک لباس نزدیک است بمیریم. نه میمیریم که جانمان خلاص شود، نه به یک آبوهوای خوبی میرسیم که لااقل چشممان باز شود. چه بگویم!» (مختاری، 1380ش، ص166)
در این روزگار نبود امکانات اولیه و خصوصاً فقدان آب آشامیدنی سالم
و بهداشتی، از عوامل مهم شیوع بیماریها بوده است. ناصرالسلطنه در سفرنامة حج خود (1317ق./1279ش.) در توصیف آبهای آشامیدنی حجاز مینویسد: «اغلب ناخوشی از این آبهای باران و چاه است که پر از کرم و میکروب است.» (جعفریان، 1392ش، ص710)
تداخل حجاج کشورهای مختلف اسلامی دور و نزدیک، در یک موقعیت زمانی
و مکانی محدود نیز از عوامل مهمی بوده است که شرایط لازم را برای شیوع بیماریهای مهلک کشندهای چون وبا، طاعون، آبله و سایر بیماریهای مسری، در شهرهای مکه، مدینه و مشاعر مقدسه، فراهم میآورده و درنتیجه مرگومیر جمع کثیری از حجاج را به همراه داشته است؛ «عمده ناخوشی مکه از هندی و جاوهای است که هم بدخوراک و هم لباسشان چرک و خراب است و...» (همان، ص723)
شرایط بهداشتی ـ درمانی حجاج در دورة پهلوی
انقراض سلسلة قاجار و تشکیل حکومت پهلوی در ایران (1304ش.) تقریباً همزمان با استقرار خاندان آل سعود در شبهجزیرة عربستان بود. ازآنجاکه برگزاری حج
و مشارکت گستردة مسلمانان، برای حکومت تازهتأسیس آل سعود جهت کسب مشروعیت سیاسی و تقویت اقتصادی بسیار مهم و حیاتی بود. دولتمردان سعودی سعی فراوانی در جلب نظر مسلمانان و ترغیب آنان برای عزیمت به شبهجزیره داشتند.
اقداماتی از قبیل ایجاد قرنطینهها در جهت مقابله با شیوع امراض مسری راه به جایی نمیبرد و گاهی شرایط به گونهای رقم میخورد که هرگونه تلاشی در این خصوص بینتیجه مینمود و چارهای باقی نمیماند مگر اعلام ممنوعیت صدور گذرنامه برای حجاج و جلوگیری از انجام این سفر معنوی. این ممنوعیتها طبیعتاً از سوی عدهای از علاقهمندان پذیرفتنی نبود و تلاش میکردند که به روشها و طرق مختلف و با دور زدن موانع رسمی و قانونی، به نیت خود جامة عمل بپوشانند که در نهایت به برخوردهای قهری و قانونی منجر میشد و دولت مرکزی، با صدور دستورات رسمی به مراجع انتظامی، در این خصوص اقدام میکرد:
«... اگر به مراجعة اشخاصی که ظاهراً به قصد مسافرت به هندوستان و باطناً به نیت عزیمت به حج از ادارة نظمیه تذکره میخواهند... نظر به اینکه موسم حج نزدیک است و ناچار در همهجا مراجعاتی برای تحصیل تذکره خواهد شد و لازم بود مثل سال قبل اصولاً تکلیف این امر روشن شود، لهذا در هیئت دولت در این باب مذاکراتی چون جهاتی که سال گذشته منع عزیمت به حج را الزام مینمود، به جای خود باقی
و امسال امراض مسریه در عراق، که طریق عمده مسافرت است، نیز مزید بر علت است. بنابراین، باید مثل گذشته عمل شده و از دادن تذکره به حج یا برای مسافرتهایی که
به تشخیص مأمورین مربوطه مقصود باطنی از آن عزیمت به حج باشد، خودداری شود... فروغی ـ وزیر امور خارجه» (سند شماره 4383 ـ 290، سازمان اسناد ملی).
در حج سال 1309ش. برای نخستین بار موضوع بسیار مهمی پیشنهاد شد و آن، طرح تشکیل کمیسیونی بود که به وضعیت بهداشت و بیماریهای حجاج ایرانی در زمان اعزام و مدت اقامت در سرزمین حجاز رسیدگی کند:
«... پیشنهاد هیئت شیر و خورشید سرخ به دولت که اجازه داده شود همهساله هیئت اطبایی با دواجات و لوازم از طرف جمعیت شیروخورشید سرخ به همراه حجاج فرستاده شود و مخارج این اقدام به تساوی از سوی حجاج اخذ گردد. هریک
از افراد در موقع صدور ویزای تذکره سه تومان پرداخت نماید.» (روزنامه
اطلاعات، 23/2/1309).
بر این اساس، افزون بر ساماندهی امور بهداشتی و درمانی حجاج، هیچگونه
هزینهای بر بودجه کشور اضافه و تحمیل نشده و طرح از محل عوارض گرفته شده از حجاج، تأمین اعتبار میگردید. این طرح را میتوان سنگ بنای تشکیل هیئت پزشکی حج در سالهای آتی دانست.
بحران اقتصادی و مالی و قحطی بعدی، که طی سالهای 1310ش. به بعد روی داد، نهتنها بر حجگزاری ایرانیان، بلکه بر حجاج سایر کشورهای اسلامی نیز تأثیرگذار بود
و به این ترتیب، فرآیند ایجاد سازوکاری که وضعیت بهداشتی ـ درمانی حجاج را سروسامانی بدهد، به محاق رفت.
روزنامه اطلاعات در مقالهای به این موضوع اشارهکرده، مینویسد:
«بحران اقتصادی دنیا در حجاز هم تأثیر کرده است؛ به طوریکه مشاهده میشود عدة حجاج و زوّار مکه و مدینه، به اندازه[ای] کم شده که تاکنون نظیر آن دیده نشده؛ در صورتیکه مسئله زوّار اهمیت عظیمی برای اقتصاد حجاز دارد.» (روزنامه اطلاعات، 23/2/1310)
با روشن شدن تدریجی شعلههای جنگ جهانی دوم در اروپا، به خصوص در سالهای 20- 1315، هریک از دو کشور ایران و عربستان درگیر مشکلات خاص خود بودند و با به وجود آمدن بحرانهای عظیم اقتصادی، سیاسی و امنیتی در منطقه، موضوع حج و حجگزاری به حاشیه رفت و به گونهای نیمهمتوقف، و در شرایطی متوقف شد.
توجه به وضعیت بهداشتی ـ درمانی حجاج
در سال 1321ش. به واسطة مشکلاتی که در اثر جنگ جهانی دوم برای تشرف به مکة معظمه برای حجاج پیشآمده بود، تصمیم گرفته شد که برای مسافرت حجاج گذرنامه صادر نشود. در سال 1322ش. نیز دولت ایران از دادن گذرنامه به حجاج خودداری میکرد و در ایام حج نیز امیرالحجاج معرفی نکرده بود؛ اما حدود شش هزار نفر از ایران عازم حج شدند که از راه کویت یا پس از زیارت عتبات به حج رفتند. در این سال پلیس سعودی یک حاجی ایرانی ـ به نام ابوطالب یزدی ـ را در مسجدالحرام دستگیر کرد و طی یک محاکمه سریع، وی را ـ به اتهام اهانت به کعبه ـ مجرم شناخت و در ملأ عام گردن زد و ایران را به نوعی در مقابل عمل انجام شده قرار داد. (محقق، 1379ش، ص35).
دولتمردان حکومت پهلوی، به خاطر فقدان ریشهها و علایق مذهبی و همچنین نداشتن آگاهی لازم در خصوص اهمیت جایگاه حج در روابط سیاسی و مناسبات منطقهای، تا اوایل دهة 1320ش. توجه چندانی نسبت به امور حج و حجگزاری اتباع ایرانی از خود نشان نمیدادند؛ ولی پس از واقعة گردن زدن ابوطالب یزدی (1322 ش.) ـ که منجر به بحران در روابط دیپلماتیک دو کشور ایران ـ عربستان و قطع روابط سیاسی و همچنین ممنوعیت پنجساله حج گردید ـ پی به اهمیت آن بردند و درصدد برآمدند که در خصوص ساماندهی امور حج اقدام جدی کنند.
در این خصوص قوانین و آییننامههای فراوانی توسط هیئت وزیران در امور مربوط به حج تصویب شد که حوزة بهداشت و درمان نیز از آن بیبهره نماند. در مجموع طی این سالها در زمینة ساماندهی وضعیت بهداشت و درمان حجاج، ارادة خوبی به وجود آمد و اقدامات درخور توجهی نیز انجام پذیرفت.
در این راستا و برای اولین بار، در سال 1328ش. شاهد اعزام گروه پزشکی متشکل از پزشکان مجرب، به همراه امکانات مناسب، به سرپرستی یکی از مقامات عالیرتبه دولتی
به عنوان رییس هیئت پزشکی به حج هستیم.
دکتر سلیمینژاد، که از معاونان وقت وزیر بهداری و جمعیت شیر خورشید سرخ ایران بود، در این سال به همراه هیئت سرپرستی برای حفظ بهداشت و درمان حجاج ایرانی، به مکة معظمه اعزام شد و این امر نشان از رویکرد جدید دولت در راستای بهبود روند اجرایی حج
و رشد سطح بهداشت و سلامتی حجاج داشت، (روزنامه اطلاعات، مورخ 17/6/1328).
وزارت بهداری ایران، در سال 1332ش. به وزارت خارجه پیشنهاد کرد که از عربستان سعودی بخواهد قطعه زمینی را مجاناً در مکه و جده در اختیار ایران بگذارد و دو اردوگاه برای حجاج، با استفاده از وجوه خودِ آنها، تهیه شود تا تجهیزات پزشکی
و پزشکان ایرانی در این مناطق مستقر گردند (احمدی، 1386ش، ص96).
پایین بودن سطح امکانات بهداشتی و درمانی در این سالها گاه موجب شیوع بیماریهای مسری در کشورهای مجاور و همسایه، که مسیر حرکت حجاج به سمت سرزمین حجاز بودند، میشد و این امر موجبات نگرانی حجاج و مقامات بهداشتی
و درمانی کشور را فراهم میآورد؛ به گونهای که بعضاً و به ناچار مجبور به صدور دستوراتی مبنی بر ممنوعیت سفر حج میشدند.
بهطور نمونه میتوان به موج فراگیری از بیماریهای وبا و طاعون اشاره کرد که در سالهای ابتدایی دهه 30، مانع از تشرف حجاج ایرانی به بیتالله الحرام گردید (سند شماره 64849 ـ 293 سازمان اسناد ملی).
حضور افرادی از ملیتهای مختلف در حج، و ازدحام جمعیت نیز شرایط را برای بروز و شیوع بیماریهای خطرناک واگیردار مناسب میکرده است؛ برای نمونه میتوان به شیوع بیماری وبای آلتور، در حج سال 1345 ش، و قرنطینة حجاج مشکوک به بیماری در فرودگاههای کشور به مدت پنج روز در هنگام بازگشت اشاره کرد. این افراد در قرنطینههای فرودگاه مهرآباد و پادگان جی نگهداری شدند و پس از انجام آزمایشهای لازم، مرخص گردیدند (روزنامه اطلاعات، 22/1/1345).
مرکز اصلی جمعیت شیر و خورشید سرخ ایران، در منطقهای به نام «ام الدود» واقع در شانزده کیلومتری شهر مکه بود و البته مراکز بهداشتی و درمانی دیگری نیز در شهرهای مکة مکرمه، مدینة منوره و در مشاعر مقدسه (عرفات، مشعر و منا) در ایام تشریق ایجاد میگردید (سازمان اوقاف، 1353ش، ص89).
گزارشها نشان میدهد که خدمات ارائهشده توسط هیئتهای پزشکی ایرانی مفید و قابل قبول بوده است. جلال آل احمد در حج سال 1343ش. به دفعات سرکشیهایی از مراکز درمانی هیئت پزشکی حج ایرانیان داشته است:
«سری هم به پست بهداری قافلة حج خودمان زدم. در طبقة دوم همان مدینة الحاج [فرودگاه جده] در یک اتاق بزرگ و حسابی و آبرومند؛ با دواخانة مرتب و پزشکی، و دو مرد خادم، وردستمانند. کشیک را از اول هفته دایر کردهاند. جمع هیئت بهداری ایرانیها 72 نفر است ـ 22 تاشان پزشک، چندتاشان هم طبیب زن. تا آنوقت 449 مراجع داشتند؛ و بیماریها: هواپیمازدگی، گرمازدگی، اسهال (به قول دکتر به علت ماست ترشیده خوردن)... درِ بهداری به روی همه باز است. از هیئت پزشکی هم الآن عدهای مدینهاند؛ عدهای مکه و عید قربان همه جمع میشوند مکه. دنبال حجاج.» (آل احمد، 1389ش، ص15).
جعفر شهری نیز عملکرد هیئت پزشکی ایران را در حج 1343ش. مثبت ارزیابی کرده است:
«... اطبای مریضخانة ایران هم که الحق زحماتشان قابلتقدیر و تقدیس بود
و در تمام ساعات شبانهروز به خدمت مردم اشتغال داشتند.» (شهریباف،
1344ش، ص237).
در ادامه سیاست دولت در جهت ساماندهی امور حج و با توجه به اهمیت موضوع بهداشت و درمان حجاج، در مواد 16 و 17 آییننامه مقررات مربوط به امور حج، مصوب 4 /12/38ش. هیئت وزیران، به موضوع بهداشت و درمان اشاره گردید:
«ماده 16 ـ وزارت بهداری همهساله با موافقت کمیسیون دائم حج، هیئتی مرکب از عدة لازم پزشک و پزشکیار و پرستار، به تناسب تعداد حجاج و به منظور تأمین حوائج بهداشتی آنها تعیین، و به کمیسیون دائم معرفی خواهد نمود.»
«ماده 17 ـ دارو و کلیة لوازم طبی مورد احتیاج از طرف کمیسیون حج تهیه خواهد شد.»
با استناد به این قانون، زینپس تشکیل هیئت پزشکی حج در حوزه وظایف
و مأموریتهای وزارت بهداری تعریف میگردید.
فصل دوم؛ آییننامة تشکیل کمیسیون دائمی حج مصوب هیئت وزیران مورخ 23/8/1343ش، نیز به موضوع بهداشت و درمان میپرداخت:
«وـ انتخاب و تعیین اعضای هیئت سرپرستی، بنا به پیشنهاد وزارت کشور و تنظیم برنامة کار هیئت در عربستان سعودی، با جلب نظر رییس هیئت سرپرستی و تعیین اعضای هیئت پزشکی، بر عهدة وزارت بهداری خواهد بود.»
«تبصره ـ به نسبت هر هزار نفر زائر، حداکثر یک نفر عضو سرپرستی و یک نفر پزشک و حداکثر سه نفر مأمور فنی (از قبیل پزشکیار، پرستار، کمکپرستار، بهیار، کمک بهیار، کمک داروساز و غیره) به عنوان عضو هیئت پزشکی انتخاب خواهد شد.»
«ز ـ تهیة محل و مسکن برای استقرار هیئتهای سرپرستی و پزشکی و درمانگاهها در عربستان سعودی.»
«ح ـ رسیدگی به صلاحیت و سایر امور مربوط به راهنمایان زائرین بیتالله الحرام.»
ط ـ تنظیم گزارش مالی سالیانه و تقدیم آن به وزارت کشور.»
«ماده 7 ـ ریاست هیئت سرپرستی و هیئت پزشکی، با سفیر ایران در عربستان و یا کاردار سفارت خواهد بود.»
«ماده 8 ـ کمیسیون دائمی حج موظف است ظرف یک ماه از تاریخ تشکیل، آئیننامة اجرائی این تصویبنامه و وظائف سرپرستی و پزشکی را تنظیم، و پس از تصویب وزیر کشور به موقع اجرا گذارد.» (ایروانی، بیتا، ص65).
این مصوبات، قدمی مهم در راستای ساماندهی ساختار بهداشت و درمان حجاج ایرانی بود.
مشکلی به نام عدم استطاعت جسمانی
عدم استطاعت جسمانی جمعی از مشتاقان و علاقهمندان تشرف به حج و اصرار و پافشاری این افراد برای اعزام، یکی از موضوعات مهمی است که همواره در فرآیند اجرایی حج مطرح بوده است.
درحالیکه استطاعت و توانایی جسمانی، از شروط اصلی وجوب حج است، بسیاری از زائران خانة خدا بدون توجه به این اصل مهم، بار مسافرت میبستند و راهی سرزمین حجاز میشدند. ازاینرو، همهساله میان خیل مشتاقان و داوطلبان سفر حج، موارد فراوانی از بیماران سرطانی، بیماران مبتلا به زخم معدة حاد یا مزمن، بیماران دارای مشکلات قلبی و فشار خون، معتادان به مواد مخدر، دیوانگان و افراد دارای اختلال مشاعر دیده میشد. همگی آنها بدون توجه به موضوع سلامت و استطاعت جسمانی، و به قصد انجام یکی از واجبات دینی و گاه به نیت توسل و گرفتن شفا راهی این سفر سخت
و طاقتفرسا میشدند. پرواضح است که این افراد یا در مسیر رفت دچار مشکل میشدند یا در زمان اقامت و انجام مناسک یا اینکه در صورت داشتن بخت و اقبال بالا، پس از انجام اعمال و زیارت بیتالله، در مسیر بازگشت فوت میکردند. در این خصوص متأسفانه هیچگونه نظارتی از طرف دولتهای وقت اعمال نمیگردیده است.
برای اولین بار، با پیگیریهای وزارت بهداری در «آییننامة امور حج» مصوبه 28/1/1333ش. هیئت وزیران، به موضوع استطاعت مزاجی در کنار استطاعت مالی اشاره شد. بر اساس مادة 1 این آییننامه، کمیسیونهای حج مستقر در شهرستانها موظف بودند
در کنار احراز استطاعت مالی متقاضیان، به موضوع استطاعت جسمانی ایشان نیز توجه کنند، ولی ظاهراً با وجود وضع قوانین و مقررات موضوعه و نبود خلأ قانونی، همچنان مشکل اعزام افراد بیمار و فاقد استطاعت جسمانی پابرجا بوده است:
«زنی در قافله بود که صاحبانش با آنکه میدیدند که در تهران مریض هم بوده و چند مرض با هم، از قبیل فشار خون و چربی و اوره و مرض قند و انواع امراض دیگر داشته؛ یعنی کلکسیون مرض بوده، بدون آنکه دربارة احوال او به حملهدار چیزی بگویند، روانه کرده و امروز در اثر ناپرهیزی و خوردن سیب
و موز و قند و چربی، امراضش دستبههم داده از پایش درآوردهاند و به علاوه قی و اسهال شدیدی عارضش شده که توانش را گرفته است و چون کسی را هم نداشته است، به حال خود رهایش کرده، اطرافش را خالی گذاردهاند.» (شهریباف، 1344ش، ص234)
انتزاع امور حج از وزارت کشور و انضمام آن به سازمان اوقاف
در پی انتزاع امور حج از وزارت کشور و انضمام آن به سازمان اوقاف در سال 1351ش، کمیسیونهای گذرنامه، هواپیمایی، آموزش، تحقیق، پذیرایی، برآورد هزینه
و بهداشت و درمان در سازمان اوقاف تشکیل شد.
کمیسیون بهداشت و درمان به بررسی و ارائه راهکارهایی در حوزههای احراز صلاحیت جسمانی زائران، از طریق معاینات دقیق پزشکی، تسهیل امر معاینه و جلوگیری از اتلاف وقت داوطلبان سفر حج، مایهکوبی زائران برضد بیماریهای واگیر، نظارت دقیق بر بهداشت زائران در عربستان از نظر خوراک، مسکن، لباس و غیره، تدارکات درمانی و ایجاد بیمارستانها و مراکز درمانی در عربستان سعودی اقدام کرد.
در نهایت موارد ذیل مقرر و مصوب شد:
«ـ معاینات پزشکی زائران بیتالله الحرام، برای احراز صلاحیت جسمانی آنان، با دقت کامل صورت گیرد و این کار با نظارت دقیق و مستقیم سازمان اوقاف، به وسیلة پزشکانی که از طرف وزارت بهداری معرفی خواهند شد ـ و در صورت امکان به عنوان پزشک کاروان حج همراه زائران به سفر خواهند رفت ـ به عمل آید. این پزشکان برای معاینة دقیق زائران از بیمارستانها و آزمایشگاهها استفاده خواهند کرد.
ـ معاینات زائران دو ماه و نیم قبل از سفر حج آغاز میشود.
ـ امر تلقیح زائران، تحت نظر وزارت بهداری صورت خواهد گرفت و میبایست تعداد مراکز تلقیح افزایش یابد تا از این بابت کمبودی احساس نشود.
ـ کلیة امور درمانی زائران در عربستان سعودی، به وسیلة جمعیت شیر و خورشید سرخ صورت خواهد گفت و این جمعیت، به موجب برنامهای که از طرف سازمان اوقاف تنظیم میشود، وظایف خود را انجام خواهد داد.» (سازمان اوقاف، 1353ش، ص54).
ناهماهنگی میان دستگاههای ذیربط
باوجود تقسیم وظایف و مشخص شدن اختیارات و شرح وظایف هریک از دستگاههای مرتبط با امر بهداشت و درمان حجاج، در عمل مشکلی به نام ناهماهنگی میان دستگاههای ذیربط به وجود آمد.
بنا بر مصوبات شورای عالی حج، مرحلة بهداشتی پیش از سفر، شامل معاینة داوطلبان و تأیید صلاحیت جسمی و روحی آنها و نیز مایهکوبی آنان بر ضد بیماریهای وبا و آبله، بر عهدة وزارت بهداری بود.
این برنامهها بر اساس زمانبندیهای مقرر و برنامة حسابشده انجام میپذیرفت؛ ولی نتیجة کار رضایتبخش نبود؛ زیرا پس از اعزام، در سرزمین حجاز و در کاروانهای حج، زائرانی دیده میشدندکه سلامت جسمی و روحی لازم را نداشتند و آثار بیماری و حتی اعتیاد چندین ساله به تریاک، شیره و سایر مواد مخدر از وجناتشان هویدا بود. ولی
با اینحال گواهینامه صحت کامل مزاج و صلاحیت سفر حج در دست داشتند.
بعضی از آنها به صراحت اعتراف میکردند که با پزشک معاینهکننده، از قبل آشنایی داشتهاند یا برای او سفارشنامه بردهاند یا به او التماس کردهاند که بگذارند به خانة خدا بروند و همانجا بمیرند! در مواردی افرادی دیده میشدند که علناً آثار جنون در همة حرکاتشان هویدا بود؛ ولی با ارائة گواهی رسمی تندرستی، عازم سفر حج شده بودند و در نهایت سازمان اوقاف مجبور میگردید که با تحمل دشواریهای فراوان، آنان را با غل و زنجیر به ایران بازگرداند (همان، ص84).
جواد مجابی ـ که به عنوان خبرنگار روزنامه اطلاعات در حج 1351ش حضور داشته ـ در این رابطه مینویسد:
«اوقافیون گله داشتند که بهداری در معاینات خود در ایران سختگیری لازم را نداشته است و حق داشتند؛ اما وقتی آن زن دیوانه، ناگهان عریان در برابر مردم ظاهر شد، چند پیر محتضر مردند، زن زائو نابهنگام زایید، معتادان و خماران را برگرداندند، گفتگو درگرفت که چرا باید اینان و یا خانوارهایشان اصرار درآمدن سفر حج داشته باشند و از مسامحة مأموران یا فریب دادنشان سود بجویند؛ گرچه عدهای آمده بودند استخوان سبک کنند و در بقیع عاقبتبهخیر شوند...» (مجابی، 1352ش، ص16).
لبة تیز این انتقادات متوجه وزارت بهداری بود؛ زیرا بر اساس مصوبات شورای عالی حج، احراز صلاحیت جسمی و روحی و تلقیح واکسنهای ضروری زائران بیتالله الحرام، وظیفة کارشناسان آن وزارتخانه محسوب میشد و در مقابل نیز انجام کلیة امور درمانی زائران در کشور عربستان، در حوزة وظایف و مسئولیتهای جمعیت شیر و خورشید سرخ تعریف شده بود؛ لذا اهمال و بیمسئولیتی مقامات وزارت بهداری و اعزام افراد بیمار و فاقد سلامت جسمی و روحی توسط آنان، مستقیماً موجب افزایش مسئولیت و سخت شدن فضای کاری جمعیت شیر و خورشید میگردید. مسئولان این جمعیت نیز به صراحت مراتب نارضایتی خود را اعلام میداشتند و آن را رسانهای میکردند.
در گزارش خبرنگار اعزامی روزنامه کیهان آمده بود:
«دیشب یکی از پزشکان مجرّب شیر و خورشید سرخ ایران درجده میگفت: درحالیکه استطاعت و توانایی جسمی از شروط اصلی وجوب حج است، معهذا بعضی از زائران خانة خدا، بدون توجه به این اصل مهم، بار مسافرت میبندند
و همه را در برابر مشکل قرار میدهند. بیماران سرطانی، بیمارانی که به زخم معده حاد یا مزمن مبتلا هستند، بیمارانی که فشارخون دارند، بیمارانی که معتادند... و معهذا میبینیم که به سفر آمدهاند و معلوم نیست به چه وسیله این بیماران توانستهاند در تهران یا شهرستانها جواز سلامتی از پزشکان بگیرند و...» (روزنامه کیهان، 16/10/1351).
این موضوع موجب شد که سازمان اوقاف، ضمن اعلام مراتب اعتراض خود نسبت به عملکرد وزارت بهداری به مقامات عالی کشور، به معاینة مجدد داوطلبان تشرف به حج اقدام کند! بدیهی است این عمل، رفتاری خارج از چارچوب قوانین و مقررات مصوبه و موضوعه بود.
سازمان اوقاف در دفاع و توجیه این اقدام، در گزارش حج 1352ش. اعلام کرد:
«... سازمان اوقاف اعتقاد دارد هرگونه پردهپوشی و مماشات نامعقول و اغماض در مورد مسائلی که مستقیماً با سلامت زائران بستگی دارد، گناهی نابخشودنی است.» (سازمان اوقاف، 1353ش، ص85).
البته در پارهای از موارد نیز اتهامی متوجه وزارت بهداری نبود:
«در هتل داستان آن زنی را بازگفتند که در رحم خود برای شوهرش تریاک حمل میکرد و در راه تریاک جذب شده بود و زن باوفا، به خاطر آن تریاکیِ غیور، مرده بود. به روزنامه اطلاعات که رسیدیم، دیدیم مقامات ایرانی با تأسف و هشدار از این واقعه یادکردهاند. پزشک معالج ادعای غبن داشت؛ چراکه بنا بر مصالح میهنی
و ناموسی علت مرگ را دیابت یادکرده بود.» (مجابی، 1352ش، ص15).
در این سالها بر اساس قوانین و مقررات مصوب شورای عالی حج، امور مربوط به درمان و معالجة بیماران بر عهدة جمعیت پزشکی شیر و خورشید سرخ بود
و وزارت بهداری نیز به عنوان بیماریاب، دستههایی از پزشکان خود را به عربستان اعزام میکرد.
جمعیت شیر و خورشید نیز ازآنجاکه عهدهدار مسئولیت درمان زائران بیمار بود، بر اساس برنامة زمانبندیشده، قبل از ورود نخستین گروه حجاج ایرانی به عربستان، تیمهای درمانی خود را به آن کشور اعزام کرده و درمانگاهها و مراکز درمانی خود را در امالدود، مدینه، مکه و جده دائر میکرد. شرایط به همین ترتیب تا پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی در سال 57 ش. ادامه داشت.
نتیجهگیری
بهداشت درآموزههای قرآن و اسلام، از اهمیت و ارزش والایی برخوردار است
و مسئلة طهارت بدن و روح و روان، از مهمترین اهداف آموزههای آن شمرده میشود. در فرآیند برگزاری حج نیز موضوع بهداشت و سلامت حجاج همواره مورد توجه بوده است. در اینجا این سؤالات اساسی مطرح میگردد که در دورههای تاریخی مورد بررسی، چه وضعیتی بر حوزة بهداشت و درمان حجاج ایرانی حاکم بوده است؟ و آنان تحت چه شرایطی به انجام این فریضة دینی میپرداختهاند؟
منابع تاریخی حکایت از پایین بودن سطح خدمات بهداشتی ـ درمانی در این
دورهها دارند و شرایط را بسیار سخت و ناملایم معرفی میکنند؛ بهگونهای که سلامتی حجاج، در اثر نامساعد بودن شرایط بهداشتی و فقدان امکانات درمانی، همواره در خطر
بوده است.
حکومت پهلوی به خاطر فقدان ریشههای مذهبی و نداشتن آگاهی لازم در خصوص جایگاه حج در مناسبات سیاسی و روابط منطقهای، توجهی به فرآیند برگزاری حج و مشکلات حجاج نمیکرد؛ ولی پس از واقعة اعدام ابوطالب یزدی در حج 1322ش.
و وقوع بحران سیاسی که منجر به قطع روابط دیپلماتیک دو کشور ایران ـ عربستان و تعطیلی پنجسالة حج گردید، پی به اهمیت حج برد و درصدد ساماندهی آن برآمد. در این راستا
و در حوزة بهداشت و درمان، برای اولین بار در سال 1328ش، شاهد اعزام گروه پزشکی متشکل از پزشکان مجرب به همراه امکانات مناسب، به سرپرستی یکی از مقامات عالیرتبة دولتی به عنوان رییس هیئت پزشکی به حج هستیم و این نشان از اهتمام
جدی دولت در خصوص بهبود روند اجرایی حج و رشد سطح بهداشت و سلامتی
حجاج داشت.
در پی انتزاع حج از وزارت کشور و انضمام آن به سازمان اوقاف در سال 1351ش، توجه به حوزة بهداشت و سلامت حجاج، وارد مرحلة جدیتری گردید و سازمان اوقاف در این خصوص تلاشهای فراوانی به عمل آورد؛ ولی ناهماهنگی دستگاههای مرتبط، موجب آن میگردید که رسیدن به اهداف مورد نظر میسر نگردد.