نوع مقاله : تاریخ و رجال
نویسنده
دکترای شیعه شناسی
چکیده
کلیدواژهها
مقدمه
زمانی که پیامبر اعظم9 در مدینه به دنبال جایی برای دفن اصحابشان بودند و به «بقیع الغرقد» امر شدند (ابن سعد، ۱۴۱۰، ج3، ص303)، این منطقه زمین مواتی در شرق مدینه بود (همانجا) که گاهی برای چرای حیوانات (مستوفی، ۱۳۶۴، ص190) یا قضای حاجت از آن استفاده میشد (بیهقی، ۱۴۲۴، ج2، ص546). عثمان بن مظعون (د2ق) اولین نفری است که با حضور پیامبر اعظم9 در بقیع دفن شد (ابن شبه نمیری، ۱۴۱۰، ج1، ص100). هرچند اشخاص دیگری همچون رقیه (د2 ق)، فاطمه بنت اسد (د 4ق)، سعد بن معاذ (د 5ق) و ... در بقیع دفن شدند، اما مسلمانان هنوز امواتشان را در سایر مقابر مدینه نیز دفن میکردند تا اینکه پس از دفن ابراهیم در سال دهم هجری، این مکان رسماً به عنوان قبرستان مدینه برگزیده شد (ابن شبه نمیری، ۱۴۱۰، ج1، ص121؛ خوارزمی، بیتا، ج2، ص348)
پس از تسلط وهابیان بر حرمین شریفین و تخریب بناهای موجود در بقیع و قبرستان ابوطالب، موضوع ساختوساز در قبرستانها مورد توجه اندیشمندان اسلامی قرارگرفته و آن را از منظر فقهی و کلامی واکاوی کردند.
به نظر میرسد بررسی تاریخی روند ساخت و تحول بناهای موجود در بقیع، تصویر شفافتری از این مسئله در اذهان ایجاد نماید. خوانش منابع معتبر تاریخی نشان
میدهد بقیع در طول تاریخ اسلام از جنبههای متعددی توسعهیافته که تحول در ساخت ابنیه، یکی از آنهاست. برای پیجویی این موضوع که یکی از مهمترین مظاهر تمدنی بقیع است، بحث را بر اساس قرون اسلامی سامان دادهایم و پس از گزارش توصیفهای بقیع از مهمترین کتابهایی که به این موضوع پرداختهاند، آنها را جمعبندی، و نتیجهگیری کردهایم. البته سایر منابعی که اطلاعات پراکندهای از بقیع ارائه کردهاند نیز به تناسب، استفاده شدهاند. بیشترین اطلاعات مورد نیاز در کتابهای تاریخ مدینه است. اما پس از قرن دهم که کتاب شاخصی در تاریخ مدینه نداریم، به سفرنامههای مشهور هر قرن استناد کردهایم.
بررسی سازندگان و تعمیرکنندگان بقعهها نیز موضوع قابل توجهی است که از حوصله این نوشتار خارج است. اما در یک دستهبندی کلی این افراد در سه دسته سازندگان بقعهها، تعمیرکنندگان و توسعهدهندگان بناهای بقیع و تزیینکنندگان بقعهها قابل دستهبندی هستند (ابوطالبی، ۱۳۹۸، ص204، صص230-220).
بقیع در طول تاریخ اسلام
گزارش وضعیت ساختمانسازی در بقیع در طول تاریخ اسلام بدین شرح است:
قرن اول و دوم
گفتیم که بقیع از سال دهم قمری قبرستان رسمی مدینه شد. از سوی دیگر در فاصله بین سالهای دوم تا دهم قمری، با گسترش اسلام و افزایش شمار مسلمانان، مدینه به مرور گسترش یافت؛ بهگونهای که برخی مسلمانان، زمین موات بقیع را احیا کردند و آنجا ساکن شدند. در منابع تاریخی نیافتیم اولین بار چه کسی در بقیع خانه ساخته است، اما این منطقه باگذشت زمان به یکی از محلههای مسکونی مدینه تبدیل شد که دفن اموات و ساخت خانه، همزمان با هم در آن انجام میشد. این خانهها عمدتاً در غرب و جنوب غربی بقیع، یعنی حدود مزار صفیه، قبور ازواج پیامبر9
و بقعه اهلبیت: بوده است؛ هرچند برخی افراد نیز در مناطق شرقی بقیع اسکان
مییافتند (کعکی، ۲۰۱۲م، ج1، ص547). تعدادی از قریشیان ساکن مدینه نیز به مرور در بخشی از بقیع ساکن شدند که به محل سکونت آنها «منازل القریش» میگفتند (ابن شبه نمیری، ۱۴۱۰، ج1، ص282). اسامی برخی ساکنان بقیع از هاشمیان و غیر ایشان در قرن اول و دوم از این قرار است:
1. امیرالمؤمنین7: ایشان دو خانه در مدینه داشتند: یکی بیت فاطمه8 در کنار مضجع شریف نبوی9 و دیگری در بقیع که به صورت وقفی دست فرزندان امام حسن7 قرار داشته (سمهودی، ۲۰۰۱، ج2، ص211).
2. عقیل: دار عقیل که وی در آن دفن شده (ابن شبه نمیری، ۱۴۱۰، ج1، ص101). یکی از اماکن معروف و مهم بقیع است که قبور تعدادی از شخصیتهای مدفون در بقیع را بر اساس آن آدرس میدهند.
3. جعفر بن ابیطالب: دار جعفر بین دار ابورافع و دار اسما بنت عمیس بوده است (سمهودی، ۲۰۰۱، ج3، ص306).
4. محمد حنفیه: او در سال 78 قمری به مدینه بازگشت و کنار مزار عثمان بن مظعون خانهای ساخت (ابن سعد، ۱۴۱۰، ج5، ص83). کنار این خانه در اوایل قرن سوم هجری به زبالهدانی تبدیل میشود (ابن سعد، ۱۴۱۰، ج3، ص304).
5. زید پسر امام حسن7 : او در بنیجدیله (منطقهای در غرب بقیع) خانه داشته است (ابن سعد، ۱۴۱۰، ج5، ص244).
6. امام سجاد7: بقعه اسماعیل و چاه و مسجد کنار آن، خانه امام زینالعابدین7 بوده (مطری، ۱۴۲۶، الف، ص121). که در منطقه بَقّال در غرب بقیع قرار داشته است (سمهودی، ۲۰۰۱، ج4، ص167).
7. زید شهید : سمهودی (د 911ق) از خانهای متعلق به او در بقیع سخن گفته است (سمهودی، ۲۰۰۱، ج3، ص306) که ظاهراً در غرب بقیع بوده (کعکی، بیتا، ج1، ص182)، اما مکان دقیق آن معلوم نیست. ازآنجاکه زید فرزند امام سجاد7 است، احتمال دارد این منزل همان خانه امام سجاد7 باشد یا اینکه وی در نزدیکی آن خانه، جایی برای خویش بنا کرده باشد. ابن زباله (د 199ق) نیز گفته است عمر بن عبدالعزیز (حک ـ99ـ 101ق) خانه زید و خدیجه، فرزندان امام سجاد7 (مفید، ۱۳۷۲، ج2، ص156) را خرید و آن را به مقبره خانوادگی فرزندان خلیفه دوم تبدیل کرد (ابن زباله، ۲۰۰۳، ص208).
8. حسین پسر زید شهید: وی برای تشکر از محبت امام صادق7 به او، سه چاه در مدینه حفر کرد و در بقیع نیز چند خانه ساخت (سمهودی، ۲۰۰۱، ج4، ص402). متأسفانه محل دقیق این منازل را نیافتیم.
9. محمد پسر زید: دو جا برای او در بقیع ذکر شده است: یکی خانه او در شرق قبر ابراهیم و دار عقیل (سمهودی، ۲۰۰۱، ج3، ص270) و دیگری سقیفهاش در غرب دار عقیل و در مجاورت دار ابورافع و در منطقه بَقّال (ابن عساکر الدمشقی، بیتا، ص87). ازآنجاکه این سقیفه در منطقه بَقّال بوده است، احتمال میدهیم آن را در محل خانه زید بن علی بناکرده باشند. در این صورت سایر خانههایی که به عنوان سقیفه محمد بن زید معرفیشدهاند نیز در محدوده بقعه اسماعیل خواهند بود.
10. مقداد: او نیز مانند برخی دیگر از صحابه در مدینه دوخانه داشته که یکی از آنها در منطقه بنیجدیله در غرب بقیع (کعکی، ۲۰۱۲، ج1، ص554) بوده و به «دار المقداد» شهرت داشته است (ابن شبه نمیری، ۱۴۱۰، ج1، ص240). زمانی که پیامبر9 زمینهایی را برای احیا و سکونت به اصحاب واگذار میکردند، ابی بن کعب از مقداد خواست که به منطقه آنها برود و پیامبر اعظم9 نیز زمین این خانه را به او عطا کردند (ابن سعد، ۱۴۱۰، ج3، ص120). اما در منابع برای او خانهای نیز در «اقصی البقیع» ذکرشده که در کنارش کوچهای بوده و در انتهای آن کوچه، قبر سعد بن معاذ قرار داشته و بر فراز آن گنبد کوچکی بوده است. طبق نظر برخی از محققان معاصر، اقصی البقیع یعنی منطقهای که جزو بقیع است و این کوچه نیز غرب به شرق بوده است (العیاشی، ۱۳۹۲، ص315). پس این خانه در منتهاالیه شرقی بقیع قرار داشته است. گفتنی است بعدها به این خانه «دار ابن افلح» گفتهاند (ابن شبه نمیری، ۱۴۱۰، ج1، ص125).
11. ابن افلح: ابن افلح غلام ابوایوب انصاری است. وی بعد از فروش خانه ابوایوب در قبله مسجدالنبی9 به مغیرة بن عبدالرحمن، این خانه را در بقیع خریداری کرد (ابن عساکر، ۱۴۱۵، ج60، ص73). احتمالاً این خانه همان خانه مقداد است که در شرق بقیع بوده است. گفتنی است در سال 169 قمری تعدادی از شیعیان طرفدار حسین بن علی، شهید فخ، در این خانه جمع شدند و پس از مدتی همراه او قیام کردند (ابوالعباس الحسنی، بیتا، ج1، ص419). برخی منابع تعداد این افراد را تا هفتاد نفر نیز گفتهاند (محلی، ۱۴۲۳، ج1، ص320).
12. ابینبیه: این خانه در غرب بقیع (غرب مسجد ابی بن کعب) و جای اطم بنیجدیله بنا شده است (سمهودی، ۲۰۰۱، ج4، ص472). بین خانه ابینبیه و خانه عقیل، کوچهای قرار داشته که به کوچه نبیه معروف بوده است و مدفن صدیقه طاهره3 را آنجا معرفی کردهاند (ابن شبه نمیری، ۱۴۱۰، ج1، ص105)؛
کما اینکه گفته شده قبور همسران پیامبر9 از این خانه تا کوچهای که به «بَقّال» میرفته، پراکنده بوده است (سمهودی، ۲۰۰۱، ج4، ص167). کعکی نیز معتقد است این خانه در محدوده قبه ازواج و بقعه اهلبیت: قرار داشته است (کعکی، ۲۰۱۲، ج1، ص102).
13. ابورافع: وی دوخانه داشته که اولی در بَقّال قرار داشته (سمهودی، ۲۰۰۱، ج4، ص167) و آن را از سعد بن وقاص خریده است. این خانه پایین خانه جعفر بن ابیطالب بوده است (سمهودی، ۲۰۰۱، ج3، ص307). ابورافع که از اصحاب پیامبر9 و امیرالمؤمنین7 است، اندکی پیش از آغاز جنگ جمل و در سن 85 سالگی، خانه و زمین کشاورزیاش را در خیبر فروخت و به یاری امیرالمؤمنین7 شتافت و تا پایان عمر ایشان در رکاب آن حضرت بود. پس از شهادت امیرالمؤمنین7 همراه امام حسن7 به مدینه رفت و ایشان نیمی از خانه امیرالمؤمنین7 را به او دادند (حسکانی، بیتا، ج1، ص241؛ نجاشی، ۱۳۶۵، صص6 ـ 5).
14. دار اسماء بنت عمیس: دار اسماء در شمال دار ابورافع و پایین سقیفه محمد بن زید قرار داشته است (سمهودی، ۲۰۰۱، ج3، ص306). بنابراین ترتیب این خانهها از شمال به جنوب چنین بوده است: سقیفه محمد بن زید، دار اسماء، دار جعفر بن ابیطالب و دار ابورافع. برخی معتقدند این خانه در ابتدای بقیع امروزی و نزدیک قبور بنات و ازواج پیامبر9 قرار داشته و از سمت غرب به فضای ورودی مسجد ابی بن کعب مشرف بوده است (کعکی، ۲۰۱۲، ج1، ص101). اما به نظر ما این خانهها در نزدیکی قبر اسماعیل بودهاند. سمهودی
(د 911ق) نیز معتقد است خانه این سه نفر در کنار هم و در منطقه «بَقّال» در غرب بقیع بوده است (سمهودی، ۲۰۰۱، ج3، صص307-306).
15. مغیرة بن شعبه: خانه او در انتهای کوچهای بوده که از مسجدالنبی9 به سمت بقیع میرفته است (ابن شبه نمیری، ۱۴۱۰، ج1، ص16).
16. زید بن ثابت و عتبة بن غزوان: این دو در بقیع خانه داشتهاند (سمهودی، ۲۰۰۱، ج3، صص70 ـ 69).
17. ضمیرة بن سعد: او نیز در بقیع خانه داشته است (مغلطای بن قلیج بن عبد الله البکجری، ۱۴۲۲، ج7، ص41).
18. طلحه: طلحه از قبیله بنیالبحتری است که در منطقه «بَقّال» (سمهودی، ۲۰۰۱، ج4، ص167) در بنیجدیله در غرب بقعه ازواج النبی خانه داشته (کعکی، ۲۰۱۲، ج1، ص101).
19. ام سلیم: وی همسر ابیطلحه و مادر انس بن مالک است و این خانه، همان خانه ابیطلحه است (کعکی، ۲۰۱۲، ج1، ص97).
20. سعید بن عثمان: خانه او روبهروی قبر ابراهیم بوده است (سمهودی، ۲۰۰۱ ، ج3، ص270).
21. نافع غلام ابن عمر: خانه او تقریباً در منتهاالیه شرقی بقیع، نزدیک مسیر بنیقریظه (اسکندری، بیتا، ج2، ص162) بوده است (ابن عساکر، ۱۴۱۵، ج61، ص436).
22. سعد بن ابی وقاص: وی در بقیع خانهای داشته که آن را به ابورافع فروخته است (سمهودی، ۲۰۰۱، ج4، ص167).
23. عبیدالله بن عباس: وی مدتی در بقیع ساکن بوده است (ابن حجر عسقلانی، ۱۴۱۵، ج8، ص177).
این بیستوچند نفر تنها بخشی از کسانی هستند که در دو قرن اول هجری در بقیع خانه داشتهاند. از سوی دیگر همزمانی ساختوساز در بقیع و تدفین اموات در آنجا،
بهگونهای بوده که گاهی مدفن برخی مشاهیر صدر اسلام را با این خانهها میشناختند
و در مواقعی نیز خانه برخی اشخاص را با قبر کنارش میشناختند؛ مانند:
ـ مزار صدیقه طاهره3 گوشه جنوبی دارعقیل (ابن شبه نمیری، ۱۴۱۰ق، ج1، ص105).
ـ قبر ابراهیم (د 10ق) کنار خانه عقیل (ابن نجار، ۲۰۰۶، ص460).
ـ قبر صفیه عمه پیامبر9 و مادر زبیر، کنار ورودی خانه مغیرة بن شعبه (ابن شبه نمیری، ۱۴۱۰، ج1، ص126).
ـ قبر عبدالرحمن بن عوف (د 32ق) در شرق دار عقیل (ابن شبه نمیری، ۱۴۱۰، ج1، صص116ـ 115).
ـ قبر سعد بن ابی وقاص (د 55ق) در شمال شرقی دار عقیل (ابن شبه نمیری، ۱۴۱۰، ج1، صص116ـ 115).
ـ قبر زینب بنت جحش (د20ق) بین خانه عقیل و محمد بن حنفیه (ابن سعد، ۱۴۱۰، ج8، ص86).
ـ قبر ابوسفیان حارث داخل خانه عقیل (ابن سعد، ۱۴۱۰، ج4، ص40).
ـ خانه محمد بن حنفیه کنار قبر عثمان بن مظعون (ابن شبه نمیری، ۱۴۱۰، ج1، ص101).
ـ خانه سعید بن عثمان روبهروی قبر ابراهیم (ابن نجار، ۲۰۰۶، ص460).
علاوه بر این گاهی برخی قبور داخل خانه افراد بوده مانند قبر ام حبیبه داخل خانه عقیل (ابن شبه نمیری، ۱۴۱۰، ج1، ص120). البته در مواردی مشخص نیست ابتدا افرادی دفن شدهاند و بعد روی قبور آنها خانه ساخته شده است یا اینکه آنها را داخل خانه دفن کردهاند.
قرن سوم
هر چند در گزارشی آمده است که قبیله بنیحرب در اواخر قرن سوم یا اوایل قرن چهارم با کوچ به مدینه، قبیله بنیحارث و بنیمالک را از منطقه بقیع که محل سکونتشان بوده است اخراج کردند و خودشان در آنجا ساکن شدند (ابن حائک، ۱۴۲۵، ج1، ص271)، اما تنها ساختمان گزارششده بقیع در این قرن، مسجدی است که به آن قبر فاطمه3 میگفتند (ابن شبه نمیری، ۱۴۱۰، ج1، ص123).
قرن چهارم
بر اساس توصیفات ارائهشده از بقیع، در این قرن کسی در بقیع ساکن نبوده و قبور نیز گنبد و بارگاه نداشته است و تنها ساختمان بقیع در این قرن، مسجدی است مقابل مزار امام حسن7 که امیرالمؤمنین7 آنجا بر پیکر حضرت فاطمه3 نماز اقامه کردهاند (الجاسر، ص354). به عقیده نگارنده این مسجد همان مسجد فاطمه3 است.
قرن پنجم
در اوایل این قرن قبور بزرگان بقیع، گنبد و بارگاه نداشته و تنها ساختمانِ بقیع، مسجدی بوده است که آن را مسجد فاطمه3 میخواندند و به زائران سفارش میشد که حتماً در آنجا نماز اقامه کنند (غزالی، بیتا، ج3، ص474). بر اساس گزارش دیگری از بقیع در سال 528 قمری (خامه یار، بیتا) کماکان قبور بقیع گنبد و بارگاه نداشتهاند (الاستبصار فی عجائب الأمصار، بیتا، ص42). طبق گزارش عبدالجلیل قزوینی (د 566ق) در اواخر این قرن تغییرات مهمی در بقیع رخ داده است. مجدالملک براوستانی قمی (د 492ق) روی مزار اهلبیت: قبهای بنا میکند و برای عثمان نیز یک چهارطاقی میسازد (عبدالجلیل قزوینی، ۱۳۵۸، صص82 و 219). با توجه به گزارش بقعه ابراهیم در سال 552 ق، به نظر میرسد این قبه نیز به دست همو بنا شده است. مجدالملک که او را به صفات نیکو و تدین ستودهاند، در سالهای 488ـ492 قمری وزیر برکیارق (د 498ق) بود. وی در سال 492 قمری به قتل رسید (کاتب، ۱۴۲۵، ص239).
قرن ششم
ابن مازه (د.566ق) در سفرنامه مناسک لطائف الاذکار که به سال 552 قمری نگاشته شده، برای اولین بار سه قبه اهلبیت:، ابراهیم و عثمان را در بقیع گزارش کرده است. وی علاوه بر این سه قبه از مسجد فاطمه3 نزدیک مزار امام حسن7
و خانه امیرالمؤمنین7 در بقیع سخن گفته و به زائران توصیه کرده است که در این دو مکان نماز اقامه کنند (ابن مازه، ۱۳۹۲، صص208ـ207).
یکی از اتفاقات مهم این قرن، بنای گنبد اسماعیل به دست حسین بن ابیالهیجاء در سال 546 قمری است (سمهودی، ۲۰۰۱، ج3، ص306) که تقریباً به مدت دو قرن وجود آن در مدینه با سانسور منابع تاریخی یا سفرنامهها مواجه شده است.
ابن جبیر در سال 580 قمری در بخشی از سفرنامهاش با عنوان ذکر المشاهد المکرمة التی ببقیع الغرقد و سفح جبل أحد به توصیف بقیع و اُحد پرداخته است که نشان میدهد بسیاری از قبور بقیع، همچنان گنبد و بارگاه نداشتهاند (ابن جبیر، ۲۰۰۸، صص155-154). وی پس از توصیف و معرفی مزار شخصیتهای مدفون در بقیع از مکانی پشت قبة
اهلبیت: با عنوان «بیتالحزن» نام میبرد که به عقیده او صدیقه طاهره3 پس از رحلت پدرشان در آنجا سکونت و اقامه حزن داشتهاند. نکته مهم این گزارش، معرفی گنبد مالک است که در فاصله سالهای 552-580 قمری بناشده است.
الاشارات الی معرفة الزیارات که در ربع پایانی این قرن نگاشته شده، چیز جدیدی بر توصیفات ابن جبیر نیفزوده؛ مگر آنکه برای اولین بار از مسجد فاطمه3 بانام بیتالاحزان یاد کرده است (هروی، بیتا، صص81-80).
قرن هفتم
الدرة الثمینة فی اخبار المدینة یکی از قدیمیترین و مهمترین منابع تاریخ مدینه است که در اوایل قرن هفتم نوشته شده و منابع بعدی تاریخ مدینه بسیار به آن استناد کردهاند.ابن نجار (د 643ق) در باب هفدهم این کتاب با نام «فی ذکر البقیع و فضله» به بیان فضایل و توصیف این مقبره پرداخته است (ابن نجار، ۲۰۰۶، صص463ـ 454). وی پس از توصیف بقعه اهلبیت:، برای اولین بار از گنبدهای عقیل و فاطمه بنت اسد سخن گفته و ازآنجاکه وی در سال 607 قمری به حرمین سفر کرده است (انصاری، بیتا) قاعدتاً این دو گنبد در اواخر قرن ششم یا اوایل قرن هفتم بنا شدهاند.
اتحاف الزائر که برخی آن را تحفة الزائر یا التحفة هم گفتهاند، در سال 678 قمری به دست ابن عساکر (د 686ق) نوشته شده است. این کتاب اولین نگاشته مستقل درباره زیارت است که به آداب زیارت و برخی بدعتهای آن عصر پرداخته است. اتحاف الزائر نیز از جمله کتابهای پراستناد در تاریخ مدینه است. ابن عساکر با عبارت «فصل ینبغی للزائر ان یشهد الصلاة کلها فی مسجد رسولالله» مباحث مربوط به بقیع را آغاز کرده است (ابن عساکر الدمشقی، بیتا، ص84) اما مطلب جدیدی نسبت به ابن نجار ندارد که نشان میدهد بقیع تا این تاریخ تغییری نداشته است.
رحلة العبدرینیز سفرنامه حج عبدری است که در سال 688 قمری نگاشته شده و مطلب جدیدی درباره بقیع ندارد (عبدری، ۱۴۱۹، صص423-422). بدین ترتیب بقیع از 607 تا 688 قمری تغییری نداشته است.
قرن هشتم
الروضة الفردوسیة و الحضرة القدسیةمهمترین تکنگاری درباره بقیع است که در سال 718 قمری به دست محمد بن احمد آق شهری (د 739ق) نگاشته شده و درباره تاریخ مدینه و ترجمه برخی اعیان و بزرگان آن است. فصل سوم این کتاب با عنوان «الفصل الثالث فی زیارة أهلبیته و اولاده و اقربائه بالبقیع و بجبل احد و کیفیة السلام علیهم و الدعاء لهم و التوسل بهم» به معرفی مدفونان بقیع و نحوه سلام به ایشان اختصاص دارد (آقشهری، ۲۰۱۰، ج1، صص278ـ 249). وی این فصل را با آداب و روز زیارت بقیع آغاز کرده و قبوری را که شایسته است در بقیع زیارت شود، به ترتیب، قبور ابراهیم، صفیه، امام حسن7 و عباس، عقیل، عثمان و قبور همسران پیامبر ـ معرفی کرده است.
او نیز مانند ابن عساکر معتقد است غیر از این هفت قبر، مزار شناختهشده دیگری در بقیع وجود ندارد. یکی از نکات جالب توجه کتاب مزبور این است که به ترتیب برای ابراهیم، صدیقه طاهره3، عثمان، امام حسن، امام سجاد، امام باقر و امام صادق:، عباس، صفیه، عقیل، فاطمه بنت اسد و مالک، همسران پیامبر9ـ ، شهدای احد، حضرت حمزه و شهدای حره، زیارتنامههای مستقلی نقل کرده است. وی به ساختمانها یا گنبدهای بقیع هیچ اشارهای ندارد.
تحفة النظار فی غرائب الامصار و عجائب الاسفارنتیجه 27 سال جهانگردی ابن بطوطه (د 779ق) است که در سال 725 قمری با حرکت به سوی مکه آغاز شد. وی در جلد اول سفرنامهاش ذیل عنوان «ذکر بعض المشاهد الکریمة بخارج المدینة الشـریفة» بقیع و بقعههای آن را توصیف کرده است (ابنبطوطه، ۱۴۱۷، ج1، صص361-360). وی نه تنها نسبت به منابع قبل از خودش مطلب جدیدی در موضوع ما ندارد، بلکه از معرفی یا توصیف مسجد فاطمه3 و بقعه اسماعیل نیز خودداری کرده است.
تاج المَفرِق فی تحلیة علماء المشرقسفرنامهای مغربی است که در سال 740 قمری به توصیف بقیع پرداخته است. خالد بن عیسی البلوی توصیف بقیع را با قبر صفیه شروع کرده و پساز گنبدهای مالک، ابراهیم و عقیل، از مزار ازواج النبی9 سخن گفته است. تاج المفرق 140 سال بعد از ابن جبیر اولین کتابی است که به مکانی مخصوص فرزندان پیامبر9 اشارهکرده و برای اولین بار آن را متعلق به سه نفر از دختران پیامبر9 معرفی کرده است. او در توصیف بقعه اهلبیت:
و صندوق روی قبور ایشان، قبر عباس را سمت راست امام حسن7 معرفی کرده است: «رأس الحسن7 الی رجلی العباس». گزارش البلوی از بقیع با توصیف گنبد عثمان و فاطمه بنت اسد پایان مییابد (بلوی، بیتا، ج1، صص289ـ288). بنابراین میتوان گفت در فاصله سالهای 607 تا 740 قمری هیچ تغییری در بقیع رخ نداده است. گفتنی است در سالهای 580 تا 740 قمری، هیچ یک از منابع به مسجد فاطمه3 اشاره نکردهاند.
التعریف بما اَنسَت الهجرة من معالم دار الهجرةیکی دیگر از منابع این عصر است که همانند الدرة الثمینه از کتابهای مهم و مرجع تاریخ مدینه است. مطری (د 741ق) در این کتاب ذیل عنوان «ذکر البقیع و ما ورد فی فضله و ذکر من یعرف من الصحابة و اهلالبیت:» بعد از بیان مختصری از فضایل بقیع به توصیف این مکان پرداخته است (مطری، ۱۴۲۶، ص121ـ 115). وی که کوشیده قبور شناختهشده عصر خودش را معرفی نماید، این کار را با مزار امام حسن7 و عباس آغاز کرده و مدفن سایر ائمه: را نیز در مزار امام حسن7 دانسته است. وی سپس به معرفی گنبدهای عقیل و ابراهیم و مدفونان داخل آنها پرداخته و برای اولین بار از دیوار سنگی کوتاه و دایره شکلی یاد کرده که گفته میشود مزار همسران رسول خدا9 است. او پسازآن به توصیف مقبرههای عثمان، فاطمه بنت اسد، صفیه و مالک پرداخته است. بعد از ساخت گنبد اسماعیل در سال 546 قمری مطری نخستین کسی است که بعد از حدود دو قرن به آن اشاره، و آن را ساخته فاطمیان معرفی کرده است. او اولین نفری است که از سازندگان (تعمیرکنندگان) قبه اهلبیت: و عثمان یادکرده، کما اینکه برای نخستین بار از ساختمان مزار صفیه سخن گفته است. مطری در پایان میگوید در بقیع غیر ازآنچه ذکر شد، قبر شناختهشده دیگری مربوط به سلف وجود ندارد.
تحقیق النصرة بتلخیص معالم دار الهجرة یکی از منابع تاریخ مدینه است که ابوبکر مراغی (د 816ق) در حدود 767 قمری آن را نوشته است (مراغی، ۱۴۳۰، ص55).
فصل سوم از باب دوم این کتاب بانام «فی ذکر البقیع و فضله و فضل من یعرف فیه من الصحابة» به بقیع اختصاص دارد (همان، ۱۴۳۰، صص453ـ462)؛ اما طبق اذعان خودش او بنا داشته بین مطالب ابن نجار و مطری جمع کند و اضافاتی نیز بر آنها بیفزاید (همان، ۱۴۳۰، صص95ـ93) ؛ لذا عمده مباحث و توصیفات او قبلاً ذکر شده است. مراغی تنها دو نکته اضافه بر اسلافش دارد: یکی معرفی سازنده گنبد عثمان
و دیگری نقل روایتی از ابن زباله (د 199ق) که بر اساس آن شخصی به نام حسن بن ابیقطیفه مأمور نظافت و رسیدگی به امور بقیع بوده و از بیتالمال نیز برای او مقرری تعیین کرده بودند.
بهجة النفوس و الأسرار فی تاریخ دار هجرة النبی المختار یکی دیگر از منابع تاریخ مدینه است که مرجانی (د 770ق) آن را نوشته است. فصل سوم از جلد دوم این کتاب بانام «فی ذکر من یعرف بالبقیع من أهلالبیت و الصحابة و غیرهم» به بقیع اختصاص دارد (مرجانی، بیتا، ج2، صص1051ـ 1001). او نیز مانند مراغی در تألیف کتابش از التعریف و الدرة الثمینة بسیار بهره برده، هرچند در مواردی بر آنها افزوده است؛ مانند بحثهای مفصلی درباره محل دفن صدیقه طاهره3، ولادت و شهادت حسنین8 و... . اما در موضوع مورد بحث ما مطلب اضافهتری ندارد.
المغانم المطابة از کتابهای مرجع در تاریخ مدینه است که فیروزآبادی
(د 817ق) در حدود 782 قمری آن را به نگارش درآورده است (فیروزآبادی، ۲۰۰۲، ج2، ص488). وی در جلد دوم کتابش تحت عنوان «ذکر المشاهد المعروفة المعینة بالبقیع» به توصیف بقیع پرداخته است (همان، ۲۰۰۲، ج2، صص515 ـ 508). او با غیر مشخص شمردن قبور ازواج النبی9، معرفی مقابر بقیع را آغاز کرده و پسازآن از روضهی اهلبیت: و قبه ابراهیم و مدفونان مجاور ایشان سخن گفته است. عجیب است که او مدفن ابراهیم را بیتالحزن دانسته است. چهارمین قبر متعلق به صفیه است که گنبد مالک مقابل آن بوده است. وی آنگاه از قبه عقیل و روضهای متعلق به سه نفر از فرزندان پیامبر9 سخن گفته است.
فیروزآبادی بعد از ذکر زیارتنامهای برای عثمان، از قبر فاطمه بنت اسد نزدیک او خبر داده و به توصیف گنبد اسماعیل پرداخته است. وی تعیین مکانی به نام روضه ازواج را صحیح ندانسته و از مقبره خانوادگی خلیفه دوم نام برده و این بخش را با ذکر قبر صفیه به پایان برده است. این کتاب نیز در باب ساختوساز در بقیع مطلب جدیدی ارائه نکرده و این بدان معناست که در این سالها تغییر خاصی در بقیع رخ نداده است. مهمترین نکته در توصیفات فیروزآبادی صحبت از بیتالحزن است؛ هرچند در تطبیق آن اشتباه کرده است. تقریباً به مدت دو قرن (از ابن جبیر به بعد) کسی از مسجد یا بیت فاطمه3 و یا مسجد بقیع سخن نگفته بود.
قرن نهم
إثارة الترغیب و التشویقالی المساجد الثلاثة و البیت العتیق. خوارزمی (د 827ق) فصل چهاردهم از جلد دوم کتابش را با عنوان «الفصل الرابع عشر فی ذکر زیارة البقیع» به بقیع اختصاص داده (خوارزمی، بیتا، ج2، صص353 ـ347). او بعد از بحثی درباره فضیلت بقیع، معرفی مقابر شناختهشده آن را آغاز کرده است. وی ابتدا از قبر عباس نام برده و ائمه: را مدفون در یک قبر و سمت چپ قبر عباس بیان کرده و یکی دیگر از سازندگان (تعمیرکنندگان) بقعه اهلبیت: را معرفی کرده است. سپس از قبه عقیل که دعا در آن مستجاب است سخن گفته و سراغ قبه ابراهیم و مدفونان مجاور او رفته و قبور ازواج النبی9 را نیز محوطهای با دیوار سنگی کمارتفاع توصیف کرده است. آنگاه به توصیف قبه عثمان و سازنده آن پرداخته و گنبد فاطمه بنت اسد در سمت شمال قبه عثمان را کوچک توصیف کرده است. وی بعد از ذکر قبر صفیه کنار دروازه مدینه، برای اولین بار از قبر عاتکه کنار او سخن گفته است. خوارزمی بعد از معرفی قبه مالک
از گنبد اسماعیل یادکرده و گفته این ساختمان به دست برخی از حاکمان فاطمی بنا
شده است.
التحفة اللطیفة فی تاریخ المدینة الشریفةیکی از مهمترین منابع تاریخ مدینه است که محمد بن عبدالرحمن سخاوی (د 902ق) آن را نگاشته است. او در ابتدای جلد اول این کتاب که به احتمال زیاد در اواخر قرن نهم نگاشته شده، ذیل بخشی با عنوان «و اما المشاهد التی بالبقیع» قبور معروف بقیع را با تعبیر «مشهد» یادکرده و درباره برخی از آنها توضیحاتی داده است. وی در ابتدا تصریح کرده که غیر از مَشاهد قطعی، مَشاهد ظنی را نیز معرفی میکند. سخاوی معرفی این قبور را از شمال شرقی بقیع و با مزار فاطمه بنت اسد آغاز کرده و پسازآن از قبر عثمان سخن گفته است.
وی در معرفی قبه ابراهیم معتقد است علاوه بر تعدادی از صحابه، دختران منسوب به پیامبر9 نیز در آنجا مدفوناند. وی برای اولین بار از جایی به نام مشهد نافع نام برده که صاحب آن بین دو نفر مردد است. سپس از مشهد مالک و عقیل و مدفونان مجاور او یادکرده و گفته در قبلة قبر عقیل چهار قبر هست که گفته میشود مربوط
به همسران پیامبر9 است. سخاوی در ضمن سخن از گنبد عباس به برخی اقوال درباره مدفونان این قبه نیز اشارهکرده و با ذکر مشهد صفیه و اسماعیل، این بخش را به پایان
رسانده است (شمس الدین محمد بن عبدالرحمن سخاوی، ۲۰۰۹، ج1، صص129ـ127). یکی از مهمترین نکات این کتاب معرفی مکان دقیق مسجد ابی بن کعب است (همان، ۲۰۰۹، ج1، ص117).
وفاء الوفا باخبار دار المصطفی. علی بن احمد سمهودی (د 911ق) این کتاب را در آخرین دهه قرن نهم به رشته تحریر درآورده است. او فصل ششم از باب پنجم این کتاب را با عنوان «الفصل السادس فی تعیین قبور بعض من دفن بالبقیع من الصحابة و اهلالبیت: و المشاهد المعروفة بالمدینة» به بقیع اختصاص داده است(سمهودی، ۲۰۰۱، ج3، صص311 ـ 268).
او که نسبت به اسلافش بهترین و جامعترین توصیف را از بقیع ارائه داده، ابتدا به 22 نفر از بزرگان صحابه و تابعین مدفون در بقیع اشاره و راجع به قبور هرکدام توضیح مختصری ارائه کرده است؛ آنگاه با عنوان «بیان المشاهد المعروفة الیوم بالبقیع و غیره من المدینة الشـریفة» قبور معروف و شناختهشده عصر خودش را معرفی کرده است (سمهودی، ۲۰۰۱، ج3، ص300).
سمهودی در ضمن توصیف قبه اهلبیت: و قبور داخل آن، نظر مطری در مورد سازنده این بنا را رد کرده و مشاهداتش از نوشتههای روی قبر عباس و کتیبه داخل بقعه را بیان کرده و گفته است: بسیاری از امرای مدینه و نزدیکان آنها از اشراف مدینه نیز در این بقعه مدفوناند.طبق گزارش او در غرب این بقعه دو بنای دیگر نیز وجود دارد که یکی از آنها متعلق به ابن ابیالهیجاء، از وزیران فاطمیان، و دیگری مربوط به ابن ابینصر، از اعیان و بزرگان اشراف مدینه است.در سمت شرق و البته کمی بافاصله از این بقعه، دو دیوار سنگی کمارتفاع هست که یکی از آنها متعلق به امیر چوپان، و دیگری مربوط به اعیان و بزرگانی است که پیکر آنها از خارج مدینه به بقیع منتقل و در آنجا دفن شدهاند.
سمهودی برای اولین بار از گنبد چوبی مزار منسوب به ازواج النبی9 و سازنده آن سخن گفته و به سراغ مشهد عقیل رفته و ضمن تشکیک در صحت این انتساب، آنجا را محل استجابت دعا و بخشی از خانه عقیل معرفی کرده است. او که مدفن دختران منسوب به پیامبر9 را نزدیک عثمان بن مظعون میداند، صاحب مزار منسوب به فرزندان پیامبر9 را نامشخص دانسته است. وی ضمن سخن از قبه ابراهیم و بیان مدفونان مجاور او با رد نظر فیروزآبادی که آنجا را بیتالاحزان خوانده بود، میگوید: بیتالاحزان همان مکان معروف به مسجد فاطمه3 در سمت قبله مشهد امام حسن7 است.
سمهودی بعد از معرفی مشهد صفیه سراغ بقعه عثمان رفته و به توصیف آن پرداخته است. او میگوید در این زمان در شمال غرب بقعه عثمان بنای مربعی هست که زن
ام ولدی در آن مدفون است و کنار آن دیوار سنگی کمارتفاعی هست که قبر همسر بعضی اتراک در آنجاست. دیوار سنگی دیگری نیز وجود دارد که خواهر محیالدین حنبلی، قاضی حرمین، در آن است. گفتنی است که این بنای مربعی کمی بعد به عنوان مزار حلیمه سعدیه شناخته شد.
سمهودی سپس از مشهد فاطمه بنت اسد در جای دوری از بقیع سخن گفته و در صحت آن تشکیک کرده است. وی بعد از توصیف قبر مالک از گنبد کنار آن نیز که صاحبش مشخص نیست، یاد کرده است. او با توصیف مفصل قبه اسماعیل، این بخش را به پایان برده است. شاید مهمترین گزارش سمهودی مربوط به توصیف خانه امیرالمؤمنین7 در بقیع باشد که از زمان ابن مازه (552ق) دیگرکسی به آن اشاره نکرده است.
قرن دهم
الجوهر المنظم فی زیارة القبر المکرم. ابن حجر هیتمی (د 973ق) ذیل فصل هشتم تحت عنوان «استحباب زیارة البقیع» از این مکان سخن گفته است. وی بعد از بیان آداب زیارت بقیع، درباره فضیلت بقیع و زیارت قبور مشهور آن بحثی را ارائه کرده
و آنگاه معرفی مقابر بقیع را به ترتیب فضیلتی که برای آنها قائل است، با قبر خلیفه سوم آغاز، و تصریح کرده که او افضل مدفونان بقیع است و عباس، ائمه بقیع: و صدیقه طاهره3 ، همگی در رتبه بعدی هستند. او سپس به ترتیب از ابراهیم، ابوسفیان حارث که قبر او به عقیل نسبت داده میشود و همسران پیامبر9، مالک و نافع یاد کرده و آنگاه از مزار فاطمه بنت اسد سخن گفته که به نظر او آنجا مدفن سعد بن معاذ است. حضور بر مزار صفیه، پایانبخش زیارت بقیع است. وی در مسیر بازگشت، قبه اسماعیل را نیز زیارت میکند (هیتمی، ۱۴۳۴، صص181ـ179).
الدرر الفرائد المنظمة فی اخبار الحاج و طریق مکة المعظمة.عبدالقادر انصاری
(د 977ق) در باب ششم این کتاب ذیل بخشی با عنوان «ذکر بقیع الغرقد و ما ورد من فضله و من یعرف من الصحابة آلالبیت:» به موضوع بقیع پرداخته است (انصاری الجزیری، ۱۳۸۴، صص645 ـ643). ازآنجاکه توصیفات وی از بقیع مطلب جدیدی ندارد، از شرح آن اجتناب کردیم.
اما نکته مهم در این گزارش، توصیف او از بقعه ازواج است. درحالیکه سمهودی این قبور را دارای قبه خوانده بود، وی آن را محدودهای با دیوار کوتاه سنگی معرفی کرده است. ازآنجاکه بعید مینماید در کمتر از یک قرن این بقعه به وضعیت سابق خود برگشته باشد، این احتمال تقویت میشود که توصیفات انصاری از روی مشاهده نبوده و او با نقل قول از گذشتگان به توصیف بقیع پرداخته است. آخرین کسی که از این دیوار کوتاه سنگی صحبت کرده، خوارزمی (د 827 ق) است. عدم ذکر قبه نافع، قبه بنات و بیت الاحزان این نظریه را تقویت میکند که وی مطالبش را از خوارزمی اقتباس کرده است.
تاریخ الخمیس فی احوال انفس النفیس. دیار بکری (د 982ق) ذیل حوادث سال یازدهم هجری بخشی دارد با عنوان «ذکر زیارة النبی و سائر المشاهد و المزارات بالمدینة» که در آنجا از بقیع و مدفونان آن سخن گفته است (دیاربکری، بیتا، ج2، صص177ـ174). او نیز بعد از بیان برخی آداب زیارت بقیع، معرفی قبور مشهور بقیع را با قبه عثمان آغاز کرده و پس ازآن از قبه اهلبیت: و دو ضریح شرقی و غربی داخل آن سخن گفته است. وی پس از این قبه از قبر صفیه و فاطمه بنت اسد یاد کرده است. او ضمن طرح اقوال مدفن صدیقه طاهره3 یک قول را دفن ایشان در مسجد فاطمه3 ـ که به بیتالاحزان شهرت دارد ـ بیان کرده و گفته: مستحب است زائر به آنجا برود و در آن نماز بخواند. آنگاه از قبر ابراهیم و مدفونان مجاور او و قبر عقیل سخن گفته و دیوار سنگی منسوب به ازواج را از بین رفته توصیف میکند. قبر مالک، آخرین قبری است که او بدان اشاره میکند.
قرن یازدهم
الجواهر الثمینة فی محاسن المدنیة این کتاب حدود سال 1033 قمری به دست سید محمد کبریت الحسینی (د 1070ق) که از اشراف مدینه بود، نگارش یافته است. وی آخرین بخش این کتاب را تحت عنوان «باب فی ذکر بقیع الغرقد و معاهده و مزاراته و مشاهده» به بقیع اختصاص داده است (حسینی مدنی، ۱۴۱۷، صص205ـ193).
الجواهر الثمینه بیش از آنکه کتاب تاریخی باشد، کتابی ادبی است و به هر مناسبتی اشعاری را نقل کرده است. سید کبریت بعد از بیان معنای لغوی و اصطلاحی بقیع، کمی در باب فضایل این قبرستان و آداب زیارت آن صحبت کرده است. وی توصیف بقیع را با ذکر قبور داخل بقعه اهلبیت: و توصیف آنها شروع کرده و پس از آن به توصیف گنبد ابراهیم پرداخته است. یکی از نکات مهم گزارش او آنجاست که وی مسجدالبقیع را همان مسجد ابی بن کعب دانسته و آن را سمت راست کسی که از باب البقیع خارج میشود، معرفی کرده است.
عمدة الاخبار در سال 1035 قمری و به قلم عباسی به رشته تحریر درآمده است (عباسی، بیتا، ص97). او یک فصل از این کتاب را با عنوان «فصل فی ذکر مقبرة البقیع بالمدینة الشریفة و ما ورد فی فضلها و تسمیة المشاهد المعروفة و تغییر مواضعها و اهلها» به بقیع اختصاص داده است (همان، بیتا، صص133ـ123). وی بعد از بیان فضایل بقیع به مدفونان آن اشارهکرده و ابتدا به قبه ابراهیم و مدفونان آن پرداخته و پس از صحبت از قبه فاطمه بنت اسد در انتهای بقیع، آن را عاری از صحت دانسته است. آنگاه ضمن بحث از مدفن صدیقه طاهره3 از قبه اهلبیت: سخن گفته است. مشهد بعدی متعلق به ازواج است و پس از آن به قبر صفیه و مالک اشاره کرده است. وی از مشهد ابوسفیان بن حارث در خانه عقیل سخن گفته و روضه نزدیک مشهد عقیل را مدفن سه نفر از فرزندان پیامبر9 میداند. او قبر نافع را در سمت شمال شرق بقعه عقیل معرفی کرده، اما در صحت آن اظهار تردید کرده است. عباسی قبر عثمان را در منتهاالیه شرق بقیع گفته و زیارتنامه مختصری نیز برایش ذکر کرده است. وی مشهد معروف به فاطمه بنت اسد را متعلق به سعد بن معاذ میداند. عباسی ضمن بیان روایتی قبر ابوسعید خدری را نیز در انتهای بقیع گزارش کرده است.
آخرین قبر نیز مربوط به اسماعیل است که در غرب مشهد عباس بوده و ورودی آن از داخل مدینه بوده است.
ذراع مدینه؛ فرشی باب دوم این کتاب را که بین سالهای 1037ـ1042 نگاشته شده، به بقیع اختصاص داده است (فرشی، ۱۳۹۵، صص98 ـ 95). وی این بخش را با جناب فاطمه بنت اسد آغاز، و اقوال موجود درباره مدفن ایشان را ذکر کرده است. آنگاه ضمن تشکیک در اسلام و قبر حلیمه از مقبره او یاد کرده است. او بعد از معرفی مقبره جمعی از شهدای اُحد به قبه ابراهیم پرداخته و قبر یکی از دختران منسوب به پیامبر9 و شش نفر دیگر از صحابه را نیز آنجا میداند. فرشی ضمن اشاره به قبه نافع، مدفونان را بین سه نفر مردد دانسته و سپس از قبه مالک و عقیل سخن گفته، اما مانند برخی دیگر در دفن عقیل در این قبه تشکیک کرده است. او که گوشه خانه عقیل را محل استجابت دعا میداند، میگوید: «در این مکان صفه بستهاند تا از سایر اماکن متمایز باشد». قبه بعدی مربوط به ازواج است و بعد از آن قبه بنات و عباس قرار دارد. وی قبر صدیقه طاهره3 را نیز در محراب این بقعه یا بیتالاحزان معرفی کرده است. گفتنی است که او رحلت و تجهیز و تکفین ایشان را نیز در همین خانه میداند. فرشی ضمن اشاره به قبه صفیه میگوید: قولی مدفن عاتکه را نیز اینجا میداند. آخرین قبه نیز از آن اسماعیل است. وی مسجد ابی بن کعب را محاذی قبه امهات و عقیل گزارش کرده است.
انس الساری و السارب رهآورد سفر حج محمد القیسی معروف به سراج یا ابن ملیح در سال 1040 قمری است. «زیارة البقیع و ما فیه من المشاهد» عنوان بخشی است که به توصیف این مکان مقدس پرداخته است (قیسی، ۱۹۶۸، ص115ـ 107). قیسی نیز همانند بسیاری دیگر از سفرنامهنویسان ابتدا به قبر صفیه و مالک اشاره کرده است. او بعد از ارائه توضیحاتی درباره مالک از قبه سفید ابراهیم سخن گفته است. پس از آن از روضه بزرگی که متعلق به دختران منسوب به پیامبر9 است صحبت کرده و آنگاه به روضه عباس پرداخته است. از نکات این سفرنامه، گزارش او از قبر محمد بن حنفیه است که البته مکان دقیق آن را معرفی نکرده است. سپس نوبت به عثمان میرسد. قیسی قبه بزرگ وی را در انتهای بقیع معرفی کرده و گفته است: قبر فاطمه بنت اسد نیز نزدیک اوست. وی بعد از معرفی قبه نافع به قبر حلیمه سعدیه اشاره کرده است. قیسی قبر عقیل و روضه ازواج را کنار هم گفته و در پایان به قبر یکی از مشایخ صوفیه به نام عبدالکرم بن محمد بن ابیعمر القسطار اشارهکرده و گفته است: مزار او در بقیع، مشهور، و مورد زیارت
و تبرک مردم است. او برای مالک، ابراهیم، عثمان، فاطمه بنت اسد، نافع، حلیمه سعدیه، عقیل و ازواج زیارتنامه آورده است.
الرحلة العیاشیة حاصل سفر طولانی عبدالله بن محمد عیاشی (د 1090ق) از فقیهان و عالمان مغرب اسلامی است که در سال 1072 قمری عازم سفر حج شده است. وی با عنوان «ذکر المشاهد التی تزار بمدینته علیهالسلام»، مشاهد معروف
و شناختهشده بقیع را معرفی کرده است (عیاشی، ۲۰۰۶، ج1، صص380ـ376). او توصیف بقیع را از قبه صفیه آغاز کرده و سپس از مسجد کوچکی سخن گفته که گفته میشود محل دعای پیامبر بوده، اما از آن نامی نبرده است که گویا همان مسجد ابی بن کعب باشد. وی بعد از مشهد اسماعیل به توصیف گنبد اهلبیت: پرداخته
و گفته است: بین قبه اهلبیت: و گوشه خانه عقیل به سمت شرق، مشاهد متعددی وجود دارد که عبارتاند از مشهد ازواج، مشهد منسوب به عقیل و مشهد منسوب به دختران پیامبر9 و سپس از مشهد ابراهیم و مدفونان آن یاد کرده و آنگاه به توصیف گنبد عثمان
و حلیمه و اطراف آنها پرداخته است. یکی دیگر از مشاهد متعلق به مالک است که کنار آن گنبدی است که گفته میشود برای نافع، غلام عمر یا نافع، قاری قرآن و یا متعلق به برخی اولاد خلیفه دوم است. قبر جناب فاطمه بنت اسد نیز در انتهای بقیع است که عیاشی در صحت آن تردید کرده است.
قرن دوازدهم
الحقیقة و المجاز فی رحلة بلاد الشام و مصر و الحجازه این کتاب رهآورد سفر حج عبدالغنی نابلسی (د 1143ق) از عالمان و بزرگان مغرب اسلامی در سال 1105 قمری است. او که مکرر به زیارت بقیع رفته، در ابتدای مباحثِ مربوط به مدینه، گزارش کوتاهی از مشاهد معروف و مشهور بقیع در آغاز این قرن ارائه کرده است. از آنجا که گزارش او از این مشاهد همانند توصیفات قرن پیشین است و مطلب جدیدی ندارد، فقط
به ذکر نام آنها اکتفا میکنیم:
1. مشهد ابراهیم؛ 2. مشهد عباس و امام حسن7؛ 3. گنبد ازواج؛ 4. مشهد صفیه (بنای بدون قبه)؛ 5. مشهد مالک؛ 6. گنبد کوچک و متوسطی متعلق به نافع (مردد بین سه نفر)؛ 7. مشهد فاطمه بنت اسد؛ 8. گنبد بزرگ عثمان؛ 9. مشهد ابوسعید خدری؛ 10. مشهد عقیل (نابلسی، ۱۹۹۸، ج3، صص135ـ132).
الرحلة الحجازیة سفرنامه حج ابن طیب الشرقی الفاسی در سال 1139 قمری است که توصیف او از بقیع شباهت زیادی به گزارشهای قرن یازدهم دارد. او قبوری که استناد آنها به صاحب قبر مسلم نبوده با عبارت «المشهد المنسوب» ذکر کرده است. اماکنی که وی از آنها نامبرده، بدین ترتیب است:
1. قبه صفیه؛ 2. مسجد بقیع؛ 3. قبه اهلبیت: ؛ 4. مشهد ازواج؛ 5. مشهد منسوب به عقیل؛ 6. مشهد منسوب به دختران پیامبر9؛ 7. مشهد ابراهیم (وی قبر فاطمه بنت اسد
و دختران پیامبر9 را نیز اینجا میداند؛ 8. قبه عثمان؛ 9. مشهد منسوب به حلیمه سعدیه؛ 10. مشهد امام مالک؛ 11. قبه منسوب به نافع؛ 12. مشهد منسوب به فاطمه بنت اسد؛
13. مشهد منسوب به ابوسعید خدری (شرقی الفاسی، ۲۰۱۴، صص491 ـ 484).
نزهة الانظار فی فضل علم التاریخ و الامصار سفرنامه حج حسین بن محمد ورثیلانی (د 1193ق) در سال 1179 قمری است که بیشتر بانام الرحلة الورثیلانیة شناخته میشود. او در جزء دوم این کتاب به معرفی مشاهد بقیع پرداخته است. توصیفات ورثیلانی از بقیع عیناً همان توصیفات فاسی، و به همان ترتیب است. تنها نکته جدید این سفرنامه سخن او درباره نحوه چینش قبور سه امام مدفون در بقعه اهلبیت: است که ذکر آن با تعبیر «گفته میشود» نشان میدهد این موضوع حتی نزد خود او قطعی و مسلّم نبوده است. او در پایان معتقد است از آنجا که انتساب برخی از قبور به صاحبان آنها قطعی نیست، لذا باید همه قبور بقیع را رجائی و به امید کسب برکت زیارت کرد (ورثیلانی، بیتا، ج2، صص537 ـ534).
الرحلة الحجازیة سفرنامه حج حضیکی (د 1189ق) از فقیهان و محدثان مغرب اسلامی است. توصیفات او از بقیع با تفاوت بسیار کمی همچون دیگران است. او از قبه اسماعیل نیز سخن گفته است (حضیکی، ۱۴۳۲، صص162ـ157).
قرن سیزدهم
مکناسی (د 1213ق) در سال 1200 قمری (مکناسی، ۲۰۰۳، صص261ـ 259)، بورکهارت (د 1817ق) در سال 1225 قمری (بورکهارت، ۲۰۰۷، ج2، صص146ـ 145)، برتون (د 1890ق) در سال 1268 قمری (برتون، بیتا، ج2، صص170ـ166)، خیرات علی در سال 1289 قمری (علی حسین بن خیرات علی، ۱۳۸۹، صص718 ـ716)، افندی باش
(د 1307ق) در سال 1290 قمری (افندی باش، ۲۰۰۸، صص45ـ44) و صادق پاشا در سال 1297 قمری (صادق پاشا، ۱۹۹۹، ص129) سفرنامهنویسان این قرن هستند که مشاهد معروف و شناختهشده بقیع را همانند دو قرن گذشته گزارش کردهاند؛ با این تفاوت که برخی از ایشان به محلی مخصوص شهدای حره اشارهکردهاند (برتون، بیتا، ج2، ص170؛ بورکهارت، ۲۰۰۷، ج2، ص146؛ مکناسی، ۲۰۰۳، ص260) یا اینکه برخی از ایشان ساختمان یا وضع داخلی بقعهها را دقیقتر از دیگران توصیف کردهاند. در جریان بازسازی بقعههای تخریبشده بقیع در سال 1221 قمری برای بیتالاحزان نیز گنبدی بنا میشود (کرناتکی، ۱۳۸۹، ص375).
قرن چهاردهم
در این قرن نیز توصیف مشاهد مشهور و معروف بقیع توسط سفرنامهنویسان با تفاوت اندکی همانند قرن قبل است؛ برای اولین بار اندکی پیش از تخریب بقیع، برخی زائران، جناب امالبنین را نیز داخل قبه صفیه زیارت میکردند (تقوی قزوینی، ۱۳۷۴، ص168؛ قشقایی، ۱۳۸۸، ص153).
جمعبندی توصیفهای بقیع (از قرن دوم تا چهارم)
برخی توصیفهای بقیع مبتنی بر مشاهدات نویسندگان است؛ مانند وفاء الوفا. اما برخی دیگر، توصیف سایر منابع را نقل کرده و در مواردی به آنها افزودهاند. گفتنی است که برخی از کتابهای گروه اخیر جزو منابع دست اول و مرجع به شمار میآیند؛ مانند تحقیق النصره. البته گزارشهای این گروه گاهی با معایبی روبهروست؛ برای مثال درحالیکه وفاء الوفا در اواخر قرن نه از گنبد ازواج سخن گفته، الدرر الفرائدحدود یک قرن بعد، آن را مکانی با دیوار کوتاه سنگی توصیف کرده که مطابق توصیفات پیش از وفاء الوفا است.
دقت در این گزارشها نشان میدهد گرایشهای مذهبی در توصیف بقیع مؤثر بوده که به نمونههایی از آن اشاره خواهیم کرد. البته در این بین، کسانی هم تلاش کردهاند بدون در نظر گرفتن تعلقات مذهبی به توصیف و گزارش بقیع بپردازند که سمهودی یکی از این افراد است:
از مجموع آنچه بیان شد دانسته میشود در قرن اول و دوم به موازات توسعه ساختوسازها در بقیع، مسلمانان به دفن امواتشان در بقیع نیز اهتمام داشتهاند. در قرن سوم کماکان برخی افراد در بقیع ساکن بودهاند و مهمترین بنای عمومی بقیع که موردتوجه ابن شبه نیز قرارگرفته، مسجد فاطمه3 است. در قرن چهارم کسی در بقیع ساکن نیست و تنها ساختمان این قبرستان، مسجد فاطمه3 است تا اینکه در اواخر قرن پنجم، اولین بقعههای بقیع بنا میشوند.
قرن ششم: ابن مازه در سال 552 قمری سه قبه بقیع را گزارش کرده اما 28 سال بعد، ابن جبیر از قبه مالک به عنوان چهارمین قبه بقیع سخن گفته است. ابن مازه از مکانی به نام «مسجد فاطمه3» نام برده، اما ابن جبیر آن را «بیتالحزن» نامیده و آنجا را «بیت فاطمه3» دانسته است؛ اما هروی از آن با عنوان «بیتالاحزان» یادکرده و آن را مدفن فاطمه زهرا3 معرفی کرده است. نکته مهم در گزارشهای این قرن، معرفی خانه امیرالمؤمنین7 در بقیع است.
قرن هفتم: هرچند در این قرن برای اولین بار از گنبد عقیل و فاطمه بنت اسد سخن به میان آمده، اما منابع این قرن به مسجد فاطمه3 یا بیتالاحزان یا خانه امیرالمؤمنین7 هیچ اشارهای نکردهاند.
قرن هشتم: الروضة الفردوسیة، التعریف، تحقیق النصرة، بهجة النفوس و المغانم جزو مهمترین منابع تاریخ مدینه هستند. هرچند الروضه بخشی از مطالبش را از اتحاف الزائر نقل کرده است، اما اضافات قابلتوجهی هم دارد. التعریف تا حدی از الدرة الثمینة تأثیر پذیرفته است. تحقیق النصرة و بهجة النفوس علاوه بر اتکای زیاد به التعریف نگاهی هم
به الدرة الثمینة دارند؛ ازاینرو هرچند مطالبشان بسیار شبیه یکدیگر است، اما هرکدام مطلب جدیدی نیز دارند. الروضه جایی را به عنوان مدفن ازواج النبی9 معرفی کرده و مطری برای اولین بار از دیوار سنگی کمارتفاعی دور این مزار خبر داده است. بنای روی قبر صفیه را نیز اولین بار همو گزارش کرده است. هرچند المغانم بعد از دو قرن از بیتالحزن سخن گفته، اما در تطبیق آن اشتباه کرده است. در این قرن نیز کسی از مسجد بقیع یاد نکرده است.
قرن نهم: توصیفات خوارزمی در ابتدای این قرن با آنچه التعریف گفته است، مطابقت دارد و این یعنی یا در این مدت در بقیع تغییری حاصل نشده و یا او مطالبش را عیناً از مطری نقل کرده است. تنها نکته جدید خوارزمی که برای نخستین بار مطرح شده، معرفی قبر عاتکه است. توصیفات سخاوی نیز نکات جدیدی دارد:
نام بردن از قبه نافع، معرفی مزار صدیقه طاهره3 در قبه اهلبیت:، و اعلام مدفن فاطمه بنت اسد و شش نفر از صحابه در کنار ابراهیم. مقایسه مطالب سخاوی
و سمهودی نشان میدهد وفاء الوفا متأخر از التحفه است. سمهودی مهمترین شخصیت این قرن و قرون بعدی است که کتابش مرجع و مستند کتابهای پس از او شده است. وی در این کتاب از مطری، مراغی و فیروزآبادی بسیار بهره برده و در عین حال کتابش مملو از مطالب تازه است: نفی صریح قبه منسوب به فاطمه بنت اسد در انتهای بقیع، توصیف و بیان موقعیت جغرافیایی بیتالاحزان بعد از چهار قرن، بیان نظریه جدید در مورد صاحب قبه کنار مالک، معرفی قبه ازواج برای اولین بار،
اشاره به قبه خراب منسوب به فرزندان پیامبر9 برای اولین بار و تردید در صحت انتساب آن، گزارش وجود چهار بنا در شرق و غرب بقعه اهلبیت: ، معرفی
بنایی در شمال غرب بقعه عثمان، و توصیف خانه امیرالمؤمنین7 در بقیع بعد از حدود سه قرن.
قرن دهم: ابن حجر در صحت انتساب قبه فاطمه بنت اسد و عقیل تردید دارد و اولی را متعلق به سعد معاذ و دومی را مربوط به ابوسفیان حارث میداند. تنها تفاوت دیار بکری با انصاری نیز معرفی بیتالاحزان است؛ وگرنه در سایر موارد شبیه هم هستند. مجموعاً در این دوره مطلب جدیدتری نسبت به قرن پیشین به چشم نمیخورد.
قرن یازدهم: در این قرن هیچکس درباره بیتالاحزان صحبت نکرده است. توصیف سید کبریت از بقیع همانند دیار بکری است؛ با این تفاوت که او اولین نفری است که از مسجد ابی بن کعب سخن گفته است.
گزارش عباسی مشابه توصیفات سمهودی است؛ با این تفاوت که از خانه امیرالمؤمنین7 صحبت نکرده و برای اولین بار جایی را به عنوان مقبره ابوسعید خدری معرفی کرده است. گزارش فرشی سه نوآوری دارد: ذکر قبه صفیه، بیان جایی به عنوان قبر حلیمه (هرچند در صحت آن تردید دارد) و بیان مکانی بهعنوان مزار شهدای احد. بعد از سمهودی (اواخر قرن نهم) فرشی اولین کسی است که از قبه ازواج مجدداً سخن گفته است. گفتنی است که او نیز به مسجد ابی بن کعب اشارهکرده است. درحالیکه گزارش قیسی مطلب جدیدی ندارد، اما عیاشی مشابه سمهودی سخن گفته است؛ با این تفاوت که به جای خانه امیرالمؤمنین7 از مسجد ابی بن کعب صحبت کرده و به مقبره حلیمه سعدیه هم اشاره دارد.
قرن دوازدهم: توصیف بقیع در این قرن مشابه قرن یازده است. شاید تردید ابن طیب فاسی در صحت انتساب برخی بقعهها به صاحبان آنها و نیز نظر ورثیلانی درباره نحوه چینش قبور اهلبیت: تنها تمایز نوشتههای این قرن با پیشینیان باشد.
قرن سیزدهم و چهاردهم: تعداد بقعههای بقیع در این دو قرن تغییری نداشته است.
نتیجهگیری
در فاصله قرن اول تا چهارم، برخی افراد در بقیع ساکن بودند و دفن اموات و بنای ساختمان در بقیع همزمان باهم بوده است. البته به نظر میرسد از نیمههای قرن دوم به بعد، به مرور دفن اموات از سکونت در بقیع پیشی گرفته است. در فاصله قرن سوم تا پنجم، تنها ساختمان گزارششده بقیع، مسجد فاطمه3 است.
ساختوساز در بقیع در طول تاریخ اسلام پنج مرحله داشته است: در مرحله اول ساختمانهای بقیع از کاربری مسکونی به بناهایی برای تکریم و بزرگداشت مدفونان بقیع تغییر شکل داده است (از خانه به بقعه)؛ در مرحله دوم بناهای یادبود از نظر کمی توسعه یافته است؛ در مرحله سوم زیربنای برخی از همین ساختمانها گسترشیافته است؛ در مرحله چهارم مسلمانان به حفظ و نگهداری این بناها اهتمام ورزیدهاند، بهگونهای که ساختمانهای بقیع در طول تاریخ بارها مرمت و بازسازیشدهاند؛ مرحله پنجم نیز تزیین
و آراستن برخی از بقعههای بقیع است.
گنبد و بارگاههایی که بهمرورزمان برای برخی قبور بقیع بنا شده، سه دستهاند:
اول آنهایی که انتساب قبر به صاحب گنبد، قطعی است؛ دوم گنبدهایی که در صحت انتساب آنها به صاحب قبر تردید شده است؛ دسته سوم گنبدهایی که قبر صاحب قبه، سابقه چندانی ندارد و در قرون متأخر پیدا شده است.
دستهبندی گنبدهای بقیع از حیث صحت انتساب آنها به صاحب قبه |
||
قطعی |
مردد |
قبوری که در قرون متأخر پیداشده |
قبه اهلبیت: |
قبه بنات |
قبه نافع |
قبه ابراهیم |
قبه ازواج |
قبه حلیمه |
قبه اسماعیل |
قبه عقیل |
قبه ابوسعید خدری |
قبه مالک |
قبه بنت اسد |
|
قبه صفیه |
|
|
قبه عثمان |
|
|
هرچند کتابهای تاریخ مدینه به آغاز ساخت گنبد در بقیع اشارهای نکردهاند، اما ساخت گنبد از اواخر قرن پنجم آغاز شده و تا قرن سیزدهم ادامه داشته است
و تقریباً عمده قبور معروف و قطعی بقیع تا پایان قرن هفتم گنبد داشتهاند.
در قرنهای هشتم، دهم، دوازدهم و چهاردهم هیچ گنبد جدیدی به قبههای بقیع افزوده نشده است. سیر پیدایش گنبدها طبق جدول زیر است:
تاریخ ساخت گنبدهای بقیع |
|||||
قرن 5 |
قرن 6 |
قرن 7 |
قرن 9 |
قرن 11 |
قرن 13 |
امام حسن7 |
اسماعیل |
بنت اسد |
بنات |
صفیه |
بیتالاحزان |
ابراهیم |
مالک |
عقیل |
ازواج |
حلیمه |
|
عثمان |
|
|
ابیشحمه |
ابوسعید خدری |
|
یکی از مسائل جالب توجه در بقیع، پیدایش قبرهایی است که بعد از چند قرن برای آنها گنبد و بارگاه ساخته شده است. محل دفن برخی از صاحبان این قبرها در منابع تاریخی ذکرشده، مانند دختران منسوب به پیامبر9 یا همسران ایشان. اما محل دفن برخی صاحبان این قبرها اساساً مشخص نیست؛ مانند حلیمه یا ابوسعید خدری. برخی از قبرهایی که بعد از پیدایش مورد توجه قرار گرفتند، از این قرارند:
پس از پایان عصر سکونت در بقیع، تعداد بناهای بقیع از یک عدد در قرن سوم به پانزده عدد در قرن یازدهم افزایش یافته و تا زمان تخریب بقیع در قرن چهاردهم به همین تعداد باقی مانده است.
گاهی تاریخنگاران مدینه یا سفرنامهنویسان، برخی ساختمانهای بقیع را گزارش نکردهاند؛ درحالیکه قرائن و شواهد حاکی از وجود این بناها در بقیع است. بنابراین تعداد قبهها و ساختمانهای بقیع در قرون مختلف بدین شرح است:
تعداد ساختمانها و گنبدهای بقیع در قرون مختلف |
||||||||
قرن |
سه و چهار |
پنج |
شش |
هفت |
هشت |
نه و ده |
یازده و دوازده |
سیزده و چهارده |
گنبد |
0 |
3 |
5 |
7 |
7 |
10 |
13 |
14 |
ساختمان |
1 |
1 |
2 |
0 |
3 |
3 |
2 |
1 |
مجموع |
1 |
4 |
7 |
7 |
10 |
13 |
15 |
15 |
همانطور که در جدول نیز پیداست، مسلمانان به ساخت گنبد اهتمام ویژهای داشتهاند؛ چراکه پس از گزارش اولین گنبدهای بقیع در قرن پنجم، تعداد آنها از سه عدد، به چهارده عدد در قرن سیزدهم افزایش یافته است.
تنها بنایی در بقیع که تقریباً در طول تاریخ اسلام در بقیع وجود داشته، مسجد فاطمه3 یا بیتالاحزان است.