نوع مقاله : تاریخ و رجال
نویسنده
پژوهشکده حج و زیارت
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
مقدمه:
از سدة هجدهم میلادی، خاورشناسی در اروپا رواج یافت و با حمایت دولتهای اروپایی
و نهادهای تحقیقاتی به رشتهای علمی و پر رونق تبدیل شد. رواج خاورشناسی ریشه در تحوّلات فکری و اجتماعی اروپا در دورة جدید داشت. در این دوران، «سفر» همچون منبعی مهم از دانش شناخته میشد و «شرق» موضوع شناسایی تازهای برای اروپاییان بود. آنان در پرتو شناخت شرق به باز تعریف انگارة انسان اروپایی از طریق یافتن تمایز آن با انسان غیر اروپایی میپرداختند؛ فرایندی که نقش مهمی در خودآگاهی تمدن غربی ایفا کرد ( سعید، 1386، ص 15؛ ترنر، 1383، ص 46). افزون بر آن، شرق منبعی پر سود برای تجارت و بهرهکشی مالی بود. اروپای صنعتی شده برای تهیه مواد ارزان قیمت و بازار محصولات خود، رو به استعمار کشورهای شرقی آورد و به نظر بسیاری از نویسندگان، شناخت این سرزمینها از سوی خاورشناسان، مقدمهای برای اقدامات نظامی و سیاسی اروپاییان در جهت سلطه جویی بر کشورهای شرقی بود.
تهیة نقشه، مطالعة جغرافیا، آداب و رسوم، عقاید، ساختار دولتها و شکل و ساختار
نظامی کشورها، سیاستمداران را برای تصمیم و اقدام سیاسی در این سرزمینها یاری میرساند ( سعید، 1386، ص 22؛ دسوقی، 1374، 101-103؛ خلیفه حسن، 1997،
صص19، 33، 37، 39).
با شروع وهابیت در شبه جزیره عربی زمینه تازهای برای مطالعات خاورشناسان به وجود آمد و معرفی این فرقه بخشی از اطلاعات موجود در سفرنامه خاورشناسان را به خود اختصاص داد. تعداد سفرنامههایی که نویسندگان آنها در دوره نخست حکومت آل سعود به
شبه جزیره عربی سفر کردند از سفرنامههای مربوط به دورههای بعدی حکومت سعودیان کمتر است. یکی از این سفرنامهها اهمیت زیادی دارد و در این مقاله بدان خواهیم
پرداخت سفرنامه دومینگو بادیا ای لبلیچ است که در سال 1807م./ 1221 ق. در مکه حضور داشته است.
منبع مهم دیگـر در تاریـخ وهابیـت در این دوران، آثار لوئیـس بورکهـارت سوئیسـی (John Lewis Burckhardt) است که در سال 1814 به حجاز آمد و افزون بر سفرنامة خود که شامل شرحی از وهابیان است، در کتابی دیگر به مطالعة قبایل صحرانشین عرب پرداخت و بخشی را به تاریخ و زندگی وهابیان اختصاص داد (.(Burckhardt, 1831, V. 2, p. 97
آنچه در ادامه میآید بازخوانی مطالب بخشهایی از کتاب سفرنامة علی بیک نوشته دومینگو بادیا ای لبلیچ است که همزمان با نخستین سالهای ورود وهابیان به مکه در این شهر حضور یافته است. این اثر از نخستین نوشتههای اروپاییان است که اطلاعاتی مبتنی
بر مشاهده دربارة وهابیان ارائه کرده و نویسندة آن از نخستین اروپاییانی است که وهابیان را از نزدیک دیده است.
سفرنامة علی بیک شامل شرح سفر او از هنگام ورودش به طنجه (واقع در کشور مراکش) تا سفر بازگشتش به سوی اروپا و رسیدن به شهر بخارست (پایتخت کشور رومانی) است.[1] گزارشهای نویسنده از وهابیت تنها بخش کوچکی از کتاب را در بر گرفته و شامل اطلاعات پراکندهای است که به مناسبت شرح مشاهداتش از شهرهای حجاز ارائه کرده است. افزون بر آن، او در میانة فصول مربوط به سفر حجاز بخشی را نیز به شرح مختصر تاریخ و عقاید وهابیان اختصاص داده است. (Ali Bey, 1816, V. 2, P.128)
دومینگو بادیا ای لبلیچ و سفرنامه او
دومینگو بادیا ای لبلیچ (Domingo Francisco Jordi Badía y Leblich) در سال 1766 میلادی در بارسلونا، واقع در اسپانیا به دنیا آمد؛ چنانکه از سفرنامة وی نیز به خوبی میتوان دریافت، به علوم طبیعی؛ مانند نجوم، زیست شناسی و کانی شناسی آگاه بود
و به زبان عربی تسلط کامل داشت. او که در ارتش پادشاهی اسپانیا خدمت میکرد، طرحی برای اکتشاف در قاره آفریقا ارائه داد و توانست حمایت مالی دولت اسپانیا را به دست آورد. (Montaner& Casassas, 2006, p183-184; Ralli, 1909, p 49) مدت کمی پیش از آنکه سفر خود را به مراکش آغاز کند به پاریس و لندن سفر کرد. این سفرها و گرایش بعدی او به ناپلئون، بیشتر نویسندگان را بر آن داشت که وی را مامور ناپلئون بدانند و سفر او به شبه جزیره عربی و مکه و مدینه را سفری با اهداف نظامی و سیاسی قلمداد کنند (بیرین، بیتا، ص185) تحقیقات تازهتر که به برخی از سندهای تاریخی مبتنی است، ضمن تأکید بر هدف علمی سفر وی، هدف ثانویة سفر او را انجام مأموریت برای دولت اسپانیا میدانند؛ بر اساس این نظر، دومینگو بادیا مأموریت داشت قبایل جنوب کوههای اطلس را بر ضد سلطان مراکش تحریک کند تا شرایط حملة اسپانیا به این کشور را فراهم آورد. بر اساس این نظریه، سفر دومینگو به شبه جزیرة عربی از پیش برنامهریزی نشده بود و تنها بعد از ناکامی او در انجام مأموریت سیاسیاش مبادرت به این سفر کرد (Montaner& Casassas, 2006, p 184-186).
با آگاهی اندکی که از زندگی دومینگو بادیا به دست داریم، نمیتوانیم به درستی، پرسشها دربارة زندگی و سفر او را پاسخ گفت و به نظر میرسد تحقیق دربارة زندگی او تنها با مراجعه گسترده به اسناد باقی مانده از اسپانیای آن دوره میسر باشد که از اهداف این نوشتار خارج است.
سفرنامة باقی مانده از دومینگو بادیا نیز چندان کمکی به شناخت اهداف
و انگیزههای سفر او نمیکند و حتی از هویت اصلی او نیز اطلاعی به دست نمیدهد. وی در سفرنامة خود و به محض آغاز سفرش در سرزمینهای اسلامی، خود را یکی از بازماندگان خاندان عباسی متولد حلب معرفی کرد که ساکن اسپانیا بوده است (Ali Bey, 1816, V.1, p4; Ralli, 1909, p 49) نام مستعار او که شهرتی بیش از نام اصلیاش یافته
و بر عنوان کتابش جای گرفته، علی بیک (Ali Bey) عباسی است.
وی در طول سفر، همچون یک اشراف زادة عرب سفر میکرد و به شاهان
و حاکمان شهرهای اسلامی نزدیک میشد و با آنان طرح دوستی میریخت. منابع مالی سفر پرهزینهاش که مشتمل بر هدایای گران قیمتی بود که به شاهان و حاکمان پیشکش میکرد، بر ما معلوم نیست. (Ralli,1909, p49)
دربارة عقاید مذهبی علی بیک نیز اطلاع دقیقی در دست نیست؛ در کتابش جملاتی که نشان دهندة علاقة او به اسلام یافت میشود و این موضوع باعث ایجاد تردیدهایی دربارة عقاید وی نزد پژوهشگران شده است. (بیرین، بیتا، ص186)
سفر علی بیک در سرزمینهای اسلامی، از سال 1803م. با رسیدن به شهر طنجه آغاز شد. او مدت زیادی در مغرب ماند و با سلطان این سرزمین طرح دوستی و نزدیکی ریخت؛ (Ali Bey, 1816, V. 2, p48) سپس سفرش را بهسوی طرابلس و اسکندریه و بعد به قاهره ادامه داد.
علی بیک در سال 1806م. از مصر به قصد حج به راه افتاد و از طریق بندر سوئز از راه دریای سرخ راهی جده شد. او از جده به مکه سفر کرد. در مکه نیز با شریف مکه دیدار کرد و نزد او جایگاهی یافت و اجازه پیدا کرد در مراسم شستشوی کعبه شرکت کند ( (Ali Bey, 1816, V. 2, p. 55, 57- 59; Ralli, 1909, p50-53وی مدتی بعد از موسم حج به جده بازگشت و از آنجا به قصد رفتن به مدینه راهی یَنبُع شد اما به دلیل ممانعت وهابیان، امکان ادامه سفر نیافت و به ینبع بازگشت. او در ادامه از طریق فلسطین و شام به استانبول رفت و از آنجا به سفر خود به سرزمینهای داخلی اروپا ادامه داد. سفرنامه
او شرح سفرش را از هنگام ورود به طنجه تا رسیدن او به بخارست دربرمیگیرد.
(Ali Bey, 1816, V.1, p. ix; V.2 P.369).
بازگشت علی بیک به اسپانیا، مقارن با اشغال این سرزمین به دست ناپلئون بود. او برخلاف سایر مردم اسپانیا طرفدار ناپلئون بود و به همین دلیل به فرانسه سفر کرد و چند سال در این کشور ماند. علی بیک بار دیگر تصمیم سفر به شرق گرفت و در سال 1818م. راهی شام شد اما در نزدیکی دمشق درگذشت (Ralli, 1909, p. 62).
سفرنامة علی بیک نخستین بار به زبان فرانسه در سال 1814 م. به چاپ رسید[2] و تنها دو سال بعد به انگلیسی ترجمه شد. در همان سال (1816م.) ترجمه ایتالیایی آن نیز به چاپ رسید و چند سال بعد به آلمانی و سپس به اسپانیایی ترجمه شد.
سفرنامة علی بیک از نخستین سفرنامههایی است که به سبک و سیاقی علمی و به قلم یک نویسندة علمآموختة اروپایی نگاشته شده است؛ از این رو، سفرنامة او منبعی با
اطلاعات فراوان و حاصل مشاهدة دقیق او دربارة آداب و عادات انسانی مردمان
و نیز ویژگیهای طبیعی و جغرافیایی مناطق مختلف است. سفرنامة او برای تکمیل نقشة کشورهای اسلامی نیز اهمیت زیادی در زمان خود داشته است. (Montaner& Casassas, 2006, p.188-194) او نخستین کسی است که اطلاعات دقیقی دربارة راهها و مکانهای جغرافیایی شهرهای مکه و مدینه به دست داد و به تکمیل نقشة این مناطق کمک کرد (کوبر و ریتر، 1997، ص73).
وضع سیاسی حجاز در سفرنامه علی بیک
دامنة توسعهطلبی سعودیان در دورة نخست حکومت خود، در زمان عبد العزیز سعودی (1218ـ 1179ق./ 1803ـ 1766م.) به حجاز رسید و درگیری با حاکم مکه، شریف غالب بن مساعد (حکومت 1228ـ 1202ق.) آغاز شد. سلسلهای از نبردها بین وهابیان
و نیروهای شریف، بعد از صلح کوتاهی در سال 1213ق، دست آخر به شکست شریف غالب انجامید (ابن بشر، بیتا، ج1، ص 120؛ دحلان، بیتا، ص290).
در سال 1220ق، شریف غالب بعد از یک دوره محاصرة طولانی مدت مکه
به دست نیروهای سعود بن عبدالعزیز (1229ـ 1218 ق./ 1814ـ 1803م.) که بعد از مرگ پدرش رییس وهابیان بود، مجبور به پذیرش صلح شد و پیروی خود از آیین وهابی را اعلام و دستورات مذهبی وهابیان را اجرا کرد؛ بدین ترتیب توافق شد وهابیان هر زمان که خواستند برای انجام مراسم حج به مکه بیایند و با این شرایط، شریف غالب بر حکومت مکه باقی ماند (درباره تاریخ مکه در این دوران؛ ابن بشر، بیتا، ج1، ص136؛ امین، بیتا، ص30-33).
سال بعد از این واقعه، علی بیک به مکه رسید و موسم حج سال 1221ق. را در مکه گذراند. گزارشی که وی از شرایط سیاسی حجاز در آن سال به دست داده با اطلاعات کتابهای تاریخی همخوانی دارد. او به چندپارگی قدرت در حجاز در دورة حضورش در مکه اشاره کرده است. به تعبیر او، این شرایط بهگونهای است که مردم نمیدانند حاکمشان چه کسی است. در عمل این شریف مکه بود که علیرغم تسلیم در برابر آل سعود همچنان رییس مکه بود. سلطان سعودی هرچند سایر رؤسای شهرها و قبایل را مطیع خود ساخته بود اما حکومتی یکپارچه به ریاست خود تشکیل نداد. شریف مکه همچنان سپاهی سه هزار نفری از ملیتهای مختلف در اختیار داشت که هرچند در مقابل وهابیان ناتوان بودند اما تا حدودی قدرت شریف مکه را حفظ میکردند و مانعی در برابر وهابیان به حساب میآمدند. بر اساس این توصیف به نظر میرسد شریف مکه در این سالها با پذیرش قدرت وهابیان و اعلام قبول مذهب وهابی، به تعبیری حاکم نیمه مستقلی از سوی سعودبن عبدالعزیز به حساب میآمد ( Ali Bey, 1816, V. 2, p. 124).
نویسندگان غیر وهابی اعلام قبول مذهب وهابی را حرکتی ظاهری از سوی شریف اعلام و تأکید دارند که شریف در خفا با سلطان عثمانی در ارتباط بود (دحلان، بیتا، ص 326).
به گزارش علی بیک علیرغم مخالفت و منع وهابیان، نام سلطان عثمانی در خطبه نماز جمعه همچنان برده میشد. با این حال علی بیک اشاره میکند که شریف مکه از سلطان عثمانی نیز اطاعت نمیکرد و در برابر او نیز مستقل بود. پاشای جده که از سوی حکومت عثمانی تعیین میشد با اینکه بیشتر وقت خود را در مکه به سر میبرد، هیچ کاری نمیکرد و بیشتر میهمان شریف بود بدون اینکه هیچ اعمال قدرتی داشته باشد. قاضیانی که عثمانی به مکه، جده و مدینه میفرستاد نیز بر مسائل حکومت نفوذی نداشتند (Ali Bey, 1816, V.2, p123-124)؛ چنانکه سایر منابع تاریخی اشاره کردهاند بعد از سلطة سعود، وهابیان قاضی شهرهای مکه، مدینه و جده را که از طرف عثمانی آمده بودند بازگرداندند و از طرف خود قضات جدیدی منصوب کردند (سباعی، 1420 ، ص 504).
با وجود استقلال نسبی شریف مکه، آنچه علی بیک در کل سفرنامة خود از فعالیت آل سعود و وهابیان ارائه کرده، نشانة قدرت زیاد آنان در آن زمان است. برای نمونه واکنش شریف مکه در هنگام حضور وهابیان در مکه به هنگام موسم حج سال 1221قمری، نشانگر ترس شریف از حمله ناگهانی آنان است. به گفتة علی بیک تعداد زیادی از وهابیان که او تعداد آنان را 45 هزار تن دانسته در حالی وارد مکه شدند که شریف مکه خود را پنهان کرده بود. نیروهای شریف در قلعهها در حالت آماده باش بودند و دروازهها را با سنگ پوشانده بودند (Ali Bey, 1816, V. 2, p 64, 68). در این سال آل سعود مانع ورود کاروان حج شامی به حج شدند (ابن بشر، بیتا، ج1؛ ص 140ـ 139؛ دحلان، بیتا، ص 326) وهابیان در نزدیکی مدینه به دیدار امیر حاج شامی رفتند و به او گفتند تنها در صورتی اجازه ورود به مکه را دارد که زنان همراه کاروان و سپاهیان و توپخانة همراه خود را بازگرداند. آنان همچنین اشاره کردند که او اجازه وارد کردن فرشی را که هر ساله از استانبول برای حرم پیامبر9 فرستاده میشد نخواهد داشت.
در این سال همچنین سعود بن عبدالعزیز، امامی را که هر ساله از طرف شریف برای خواندن خطبه به عرفات میآمد بازگرداند و یکی از علمای وهابی مورد نظر خود را به جای او گذارد ( Ali Bey, 1816, V.2, p. 66, 70).
کلیات آنچه علی بیک از فضای مکه ارائه کرده، حاکی از ترس و وحشتی است که در فضای عمومی مکه از وهابیان در دلهای مردم وجود داشته است. مردم مکه سعی میکردند از وهابیان فاصله بگیرند ( Ali Bey, 1816, V. 2, P. 69). وهابیان مزارات مکه را از میان برده بودند و زیارت همة مساجد و خانههایی را که یادگاری از اعمال پیامبر بود، ممنوع کرده بودند. به گفتة او وهابیان گروهی مسلح را در پایین کوه نور به نگهبانی گذاشته بودند که کسی برای زیارت به بالای این کوه نرود. وهابیان همچنین استفاده از تسبیح، مصرف تنباکو و باقی گذاشتن مقداری از موی سر هنگام تحلیق را ممنوع کرده بودند. آنها در این سال اجازة سفر به مدینه را به زائران ندادند. هنگامی که علی بیک تلاش کرد با کاروانی از طریق ینبع به مدینه سفر کند با ممانعت وهابیان روبرو شد؛ آنها کاروانیان را به مدت زیادی در بیابان نگه داشته و از آنان باج گرفتند ( Ali Bey, 1816, V.2, P. 133,154 -157).
گزارش علی بیک از ساختار نظامی و حکومتی وهابیان نیز شایان توجه است.
به گفتة او نیروهای نظامی وهابی شباهت زیادی به نیروهای نظامی مکه دارند.
آنان نیز به سلاحهایی دسترسی دارند که از ترکیه یا اروپا آمده است. وهابیان
باروت و گلولههای مورد نیاز برای سلاح خود را خودشان میسازند که البته به دلیل مهارت کم آنان مرغوبیتی ندارد. به گفتة علی بیک وهابیان هیچ سازماندهی
نظامی خاصی ندارند و تاکتیک مبارزة آنان خلاصه میشود در اینکه در گروههایی
به دنبال فرمانده حرکت و از حرکات نامنظم او پیروی کنند. علی بیک با تأکید بر انضباط نظامی وهابیان اطاعت فوق العادة آنان را از فرمانده، از عوامل پیروزی در جنگها
دانسته است (Ali Bey, 1816, V.2, p.136-137).
ساختار حکومت وهابیان نیز همان سادگی ساختارهای نظامی آنان را دارد. هیچ اداره و سازمانی در کار نیست و همة کارها را رییس قبیله انجام میدهد. سعود تنها قضاتی را به قبایل و شهرها میفرستد، اما خودش هیچ قاضی، وزیر، مشاور و سازمانی ندارد. سعود از سرزمینهایی که زیر سلطهاش هستند عشر میگیرد و دیگر مالیاتی اخذ نمیکند ولی آنها موظف به تهیة نیروی نظامی مورد نیاز وی هستند. هنگامی که سلطان سعودی نیاز به سرباز دارد به قبایل زیر سلطة خود نامهای مینویسد و تعداد افراد مورد نیاز را ذکر میکند و قبایل، افراد را به شکل مسلح میفرستند و سلطان سعودی دیگر نیازی
به تهیة تجهیزات ندارد (Ali Bey, 1816, V.2, p.136).
وهابیت از دیدگاه علی بیک؛ بدویت و اصلاحگری
نگاه علی بیک به وهابیان بیشباهت به برخی از نظرات رایج نزد دیگر خاورشناسان نیست. به نظر میرسد تجربه اصلاحات مذهبی و ظهور مذهب پروتستانتیزم و شاخههای آن در اروپای مسیحی از یک سو و نگاه شرقشناسانة آمیخته به رمانتیسیزم (Romanticism) از سوی دیگر؛ از جمله بنیانهای نگاه خاورشناسان اروپایی به وهابیت است. برخی
از خاورشناسان آشکارا وهابیت را به پروتستانتیزم و پیوریتنیزم (Puritanism) درعالم مسیحی تشبیه کردهاند (دیدیه، 2001، ص 235-236؛ Burckhardt, 1831, V.2, P.9) آنان همچنین کمابیش با ادبیات برگرفته از تجربه فرهنگی و تاریخی خود دربارة وهابیت سخن گفتهاند که از نمونههای آن میتوان به استفاده از واژة اصلاح «Reforme» و مشتقات آن در اشاره به جنبش وهابیت و حرکت محمد بن عبدالوهاب اشاره کرد (Ali Bey, 1816, V. 2, P. 129, 150; Burckhardt, 1831, V.2, P.99)
نمونة دیگری از بازتاب تجربة اروپایی نهضت اصلاحدینی مسیحی در اندیشة خاورشناسان، تأکیدی است که آنان بر آموزة بازگشت به متون اصلی اسلامی نزد وهابیان همچون اصلیترین آموزة این فرقه دارند (هورخرونیه، 1419، ج1، ص256؛Burckhardt, 1831, V.2, P. 105) این آموزه شباهت زیادی به اندیشههای نهضتهای پروتستان مبنی بر بازگشت به کتاب مقدس در برابر تعالیم انباشته شده کلیسا در طول تاریخ دارد (مکآفی براون، 1381، ص147) نزد علی بیک نیز، که منبع اصلی شناختش از وهابیان به گفتة خودش شنیدهها
و دیدههایش است، وهابیت جنبشی است اسلامی برای بازگرداندن اسلام به سادگی ابتدایی آن و زدودن آیینها و رسوم و زواید اضافیکه در طول صدها سال از سوی علما و فقها بدان اضافه شده است. به گفتة او وهابیان تنها قرآن و حدیث را منبع اصلی استخراج احکام به شمار آورده و سایر مذاهب فقهی را نفی میکردند (Ali Bey, 1816, V.2, p.129) تمرکز
بر این جنبه از اندیشة وهابی باعث کم توجهی او و برخی از خاورشناسان به بخشهای دیگر اندیشة وهابی شد که از آن میان باید به اندیشة توحید با تفسیر خاص وهابیان اشاره کرد که ریشة مبارزة آنان با آداب و آیینهای رایج در تمدن اسلامی مانند زیارت مقابر صالحان را تشکیل میداد و مورد تأکید خود وهابیان بود (محمد بن عبدالوهاب، 2010، ج1، کتاب توحید، ص9-91)
برای علی بیک و کمابیش سایر خاورشناسان، وهابیت روی دیگری نیز داشت
که اینبار نه از نظر شباهت با تجربة اروپای مسیحی بلکه به عکس به دلیل تقابل
آن با تجربه اروپای جدید برای خاورشناسان قابل مطالعه بود و آن خاستگاه بدوی
ـ اصطلاحی که خاورشناسان برای شناساندن قبایل بیابان نشین شبه جزیرة عربی از آن بهره بردهاند ـ (Burckhardt, 1831, V.2, P.95-96) این آیین بود. مباحث خاورشناسان در این زمینه نخستین گامهای طرح نظرات جامعهشناختی دربارة این مذهب بوده است. علی بیک مذهب وهابیان را مذهبی سازگار با روحیه و زندگی بدویان به حساب آورده و عامل موفقیت محمد بن عبدالوهاب در جذب قبایل نجد را همین موضوع میداند. او اشاره میکند که مخالفت با شعائر مذهبی برای مردم مکه که بخش عمدهای از درآمد خود را از سفرهای زیارتی به دست میآوردند خوشایند نبود، در حالی که قبایل بدوی نسبت به آیینها بیتفاوت بودند و شعائر مذهبی را اجرا نمیکردند و از نظر دینی نیز چندان در مدارس رسمی تعلیم ندیده بودند که جایگاه آیینها را در مذهب دریابند (Ali Bey, 1816, V.2, p.129)
او در توصیف وهابیان، که آنان را برای نخستین بار هنگام ورود به مکه
بهچشم دید، همین رویکرد را حفظ کرده است. وهابیان در کلام وی گروهی از مردمان بدویِ نیمه عریانند که بسیار ساده و بدون هیچ تشکیلات یا نشان و آیینی و با شور و شوق و هیجانی غیر عادی وارد مکه شدند و به زیارت خانة خدا پرداختند. آنانکه در آغاز در گروههای نظامی مشخصی حرکت میکردند، به هنگام زیارت خانة خدا نظم دستهها را شکسته و برای بوسیدن حجر الأسود هجوم آوردند. ازدحام آنان برای بوسیدن حجر،
به شکسته شدن چراغهای آویزان در اطراف کعبه، با سلاحهایی که بر دوش داشتند، منجر شد و هجومشان به سوی چاه زمزم به شکسته شدن ابزار برداشت آب و پاره شدن طناب چاه انجامید (Ali Bey, 1816, V. 2, P. 60-62).
علی بیک بعد از ارائة این تصویر، گویی که از تأکید بیش از اندازه بر بدویت وهابیان پشیمان باشد، با تعدیل در سخن خود اشاره به استعداد این گروه برای کسب تمدن کرده است، هر چند دلیلی که بر این مدعا ارائه میکند چندان هم قوی نیست.
او میگوید: وهابیان غارتگر نیستند و بدون توجه به اینکه وهابیان در هنگام ورود به مکه با شریف مکه در صلح بودند و به قصد جنگ نیامده بودند، اشاره میکند که آنان تنها کسانی را که به نظرشان خارج از دین بیایند غارت میکنند و اهل دزدی نیستند. آنان
در طول مدت حضور در مکه دزدی نکردند و چیزی را به زور نستاندند و هر چند با خود پول نداشتند با چیزهایی که همراه داشتند مانند باروت یا قهوه، هزینة کالاها را میپرداختند ( Ali Bey, 1816, V. 2 , P. 62-63) علی بیک جایی دیگر در کتاب خود هنگامی که از ماجرای گرفتاری در بیابان میان ینبع و مدینه به دست وهابیان سخن رانده و از خشونت وهابیان در اخذ پول از مسافران خبر داده، آنان را به دلیل بسنده کردن به این مقدار
و غارت نکردن همة اموال مردم ستایش کرده است (Ali Bey, 1816, V. 2, p. 158) او که در مدت حضور وهابیان در مکه به میان آنان رفته و با برخی از آنان سخن گفته، وهابیان را اهل مدارا دانسته و از نفرت و ترس مردم حجاز از آنان تعجب کرده است؛ این در حالی است که خود او در بیان تاریخ وهابیت، حملة آنان به کربلا و کشتار صورت گرفته در آن را سهمگین دانسته و از کشتار کودکان این شهر خبر داده است (Ali Bey, 1816. V.2, p.134) به نظر میرسد علیبیک در واکنش به جوّ جامعة اسلامی، که یکسره بر ضد وهابیان بودهاند، در تلاش برای رعایت انصاف و سعی در نگاه معتدلانهتری به وهابیت دارد، اما در این نگاه به تصویری جامع نرسیده و بین احساسات مختلف خود از وهابیان در نوسان است.
با وجود سخن گفتن از استعداد کسب تمدن، علی بیک برای جنبش نوپای وهابی، آیندة موفقی پیش بینی نکرده است. مهمترین مانع پیشرفت آنان را نیز در عقاید این قوم دانسته که با دستاوردهای تمدنی سایر اقوام مسلمان در تضاد است (Ali Bey, 1816, V.2, P. 128).
در حقیقت علی بیک سختگیریهای وهابی را مخالف با تمدن به شمار آورده و پذیرش این تعالیم در جایی غیر از بیابانهای شبه جزیرة عربی را غیر ممکن میداند. وی با اشاره به سختگیریها و تعصبات وهابیان، آن را مخالف طبیعت انسانی دانسته است. به گفتة وی، این سختگیریها باعث خواهد شد که این فرقه در جایی خارج از بیابانهای شبه جزیره و در اماکنی که به واسطه شهر نشینی با تمدن و رفاه حاصل از آن آشنایی دارند، پیروانی کسب نکند.
از سوی دیگر، پیروان این فرقه نمیتوانند روابط خود را برای همیشه با سایر ملتها قطع کنند؛ چرا که برای زندگی کردن در شبه جزیرة عربی به مبادله و تجارت با دیگر ملتها نیاز دارند. از سوی دیگر ارتباط با سایر ملتها آنان را متقاعد خواهد کرد که تعصب و سختگیری با ذات انسانی مخالف است و آنان مجبورند از عدم تساهل خود دست بردارند (Ali Bey, 1816, V.2, p. 138-139).
در نظر علی بیک این مسئله مهمترین مانع در راه گسترش آیین وهابیت خواهد بود. اما از نظر نظامی شرایط طبیعی عربستان به نفع آنان است و غلبه دشمنانشان را بر آنان بسیار دشوار خواهد ساخت. وی با ارائه تحلیلی از شرایط نظامی شبه جزیره عربی که تا حد زیادی صحیح و با تاریخ گسترش آل سعود سازگار است، وهابیان را در میانه بیابان مغلوب ناشدنی دانسته است؛ اما این نه به دلیل وسعت نیروهایشان بلکه به دلیل طبیعت سرزمینشان است که دیگر ملتها نمیتوانند در آن زندگی کنند و آنان به راحتی خودشان را در وسعت بیابانی آن از دشمنانشان پنهان میکنند.
نیروهای خارجی نیز هر چند ممکن است مدتی بتوانند شهرهای حجاز؛ از جمله مکه و مدینه را تصرف کنند اما با باقی گذاردن یک گروه نظامی کوچک در این
شهرها، قدرتشان پایدار نخواهد ماند و به راحتی مغلوب وهابیون خواهند شد
(Ali Bey, 1816, V.2, p. 139).
آنچه علی بیک در کتاب خود طرح کرد، از نخستین تلاشها در جهت جامعهشناسی
این قوم و پیشبینی حرکت آتی آن بود؛ اما تحولات منطقه و جهان در دو سده بعد از سفر وی، تا حدی متنوع و پیچیده بود که آیندة وهابیت را از حرکت سادهای که علی بیک برای آن پیشبینی میکرد، دور ساخت.
نقش آفرینی قدرتهای دور و نزدیک در سرنوشت خاورمیانه، تغییرات سریع در ترکیب قدرت در سطح بین المللی، کشف و اهمیت یافتن نفت در شبه جزیرة عربی
و سایر تحولات سریع اجتماعی و سیاسی سرزمینهای عربی در آغاز سدة بیستم میلادی، از جمله عوامل تأثیرگذار بر سرنوشت وهابیت بود. با این حال پیشبینی علی بیک دربارة شرایط نظامی وهابیت تا حدودی واقعیت یافت، و وهابیان با وجود شکست از نیروهای مصری و عثمانی دوباره توانستند سربرآورند و قدرت را در شبه جزیره به دست گیرند؛ اما آنچه وی دربارة نابودی این جنبش در صورت برخورد با سایر تمدنها طرح کرد چندان صحیح نبود. هرچند وهابیت در سیر تاریخی خود در تبدیل شدن به یک مذهب حکومتی، مجبور به پذیرش برخی از اصلاحات شد اما تندروی و تعصب آمیخته به خشونت خود را حفظ کرد و همچنان در همسخنی با مسلمانان و سایر مردم جهان دچار مشکل است.
نتیجه گیری
سفرنامه دومینگو بادیا ای لبلیچ (علی بیک) فارغ از اینکه سفر او از نظر سیاسی چه هدفی داشته و یا انگیزة اصلی سفر او چه بوده، منبع عمدهای برای مطالعه تاریخ شبه جزیرة عربی در سال 1221قمری/ 1807میلادی است. با این حال، در مطالعة این اثر، مانند سایر آثار خاورشناسان باید به رویکردهای خاص این نویسنده در تحلیل زندگی
و اندیشههای جامعة اسلامی توجه کافی کرد. اطلاعات کتاب علی بیک در عین حال که به دلیل مشاهدات مستقیم او حائز اهمیت است، از نظر تحلیل و بررسی باورهای جامعة اسلامی و یا توصیف اندیشة وهابیان نمیتواند منبعی اصلی باشد؛ چرا که او در فهم برخی از اندیشههای اسلامی اشتباهات بارزی داشته است.[3] از سوی دیگر دومینگو نیز مانند سایر خاورشناسان در شناخت وهابیت تحت تأثیر پیشفرضهای حاصل از فرهنگ اروپایی است و چنانکه اشاره شد با ادبیات مربوط به اندیشة اروپایی و تحت تأثیر آن به تحلیل
و بررسی مذهب وهابیت پرداخته و در کتاب خود وهابیت را یک جنبش اصلاح دینی متعصب به دست گروهی از اعراب بدوی ارزیابی کرده است و نه چنان که بسیاری از مسلمانان معتقد بودهاند؛ فرقهای منحرف و بدعت آمیز.
بازخوانی آثار خاورشناسان دربارة وهابیت در وهلة نخست اطلاعات مهمی دربارة خاورشناسی و دیدگاه خاورشناسان غربی درباره اسلام و پدیدههای اجتماعی جهان اسلام به دست میدهد. افزون بر آن، آنچه در مطالعة سفرنامة خاورشناسان؛ از جمله سفرنامة علی بیک شایان توجه است، اهمیت روششناسانة اینگونه آثار است که میتواند زمینههای تازهای برای تحقیق دربارة پدیدههای جوامع اسلامی؛ از جمله وهابیت فراهم آورد. رویکرد علمی مبتنی بر مشاهده و تلاش برای تطبیق اتفاقات اجتماعی بر اصول کلی معرفت جامعهشناسانه که توانایی پیشبینی آیندة پدیدههای اجتماعی را فراهم کند روشی است که علی بیک، علیرغم کاستیهای اثرش، کم وبیش سعی دارد در شرح
و توصیف خود از وهابیت بدان پایبند باشد. این روشی است که به کارگیری آن در کنار جدال فکری و عقیدتی با فرقهای انحرافی مانند وهابیت باید مورد توجه نویسندگان
و دانشمندان مسلمان نیز قرار گیرد تا زمینة تولید آثار جامعهشناختی از پدیدههای جوامع اسلامی را به قلم مسلمانانی که تجربة زندگی در جوامع اسلامی و درک صحیحتری از جامعه و باورهای آن دارند، فراهم آورد.
* . کارشناسی ارشد تاریخ اسلام k.mohammadhoseini@gmail.com
[1]. مقاله حاضر با استفاده از ترجمه انگلیسی کتاب که در سال 1816 میلادی در 2 جلد در لندن به چاپ رسیده نگاشته شده است: Ali bey, Travels of Ali Bey, London, Longman, Hurst, Rees, Orme, and Brown, 1816
[2]. عنوان فرانسوی کتاب چنین است: Voayages D` Ali Bey en Afrique et en Asie
[3]. برای نمونه در جایی از کتاب عقیده با معراج پیامبر را با اندیشه عروج روح پیامبر به بهشت بعد از وفات آن حضرت آمیخته است. Ali Bey,1816, V.2, P.147