نوع مقاله : اماکن و آثار
نویسنده
عضو گروه اخلاق و اسرار پژوهشکده حج و زیارت
چکیده
کلیدواژهها
مقدمه:
بقیع، به مکانی وسیع گفته میشود که در آن انواع درختان وجود داشته باشد (فراهیدی، 1414ق، ج1، ص184؛ صاحب بن عباد، 1414ق، ج1، ص195)؛ بقیع مدینه را به این جهت که دارای درختان بزرگ خاردار زیاد بوده، «البقیع الغَرقَد» گفتهاند؛ زیرا غَرقَد، جمع غَرقَدَه، به معنای درختان بزرگ خاردار است
(ابن منظور، 1414ق، ج3، ص325 و ج8 ، ص18؛ ازدی، 1387ش، ج3، ص953). برخی نیز بقیع را از بُقعه گرفتهاند؛ زیرا قبور آن دارای بقعه بوده است (ابراهیم زکی و دیگران، بیتا، ج7، ص462؛ فیروزآبادی، 1415ق/1995م، صص62-61). شمال غربی این قبرستان را، که عمّههای پیامبر9 در آن مدفوناند «بقیع العمّات» نام نهادهاند. این قسمت، پیشتر به وسیله دیواری از بقیع جدا بوده و در سال 1373 قمری دیوار آن را برداشتند (نجفی، 1386ش، ج1، ص321).
تاریخ نگاران، پیشینه بقیع را به دوران جاهلیت بازگرداندهاند؛ زیرا این مکان، قبل از اسلام، قبرستان عمومی مردم یثرب بوده، اما با هجرت مسلمانان به مدینه، بقیع
به تنها قبرستان مسلمانان تبدیل شد و به مرور زمان و با دفن اجساد تعدادِ زیادی از صحابه و تابعین و نیز همسران و دختران و فرزندان و اهل بیت رسول اللَّه9 اهمیت ویژهای یافت (همانجا). یهودیان و غیر مسلمانان، پس از اسلام، مردگان خود را در «حش کوکب» که در جنوب شرقی بقیع بوده و با یک دیوار از بقیع جدا شده بود، دفن میکردند، آن دیوار را در دوران اموی، خراب، و «حش کوکب» را به بقیع ملحق کردند (امینی، 1428ق، ص35).
میتوان گفت بقیع، گنجینه تاریخ اسلام است. قبور مطهر چهار امام معصوم شیعیان و نیز قبر عباس، عموی پیامبر، قبور همسران، دختران، برخی فرزندان، اصحاب، تابعین و عمههای پیامبرخدا9 و نزدیک به ده هزار نفر از شهدا و دیگر شخصیتهای نامدار تاریخ اسلام در آنجا واقع است (قاضی عسکر، 1382، ص116). بقیع، مکانی مقدس است و پیامبر اسلام برای آنجا اهمیت زیادی قائل بود و از طرف خداوند مأمور بود برای دعا و زیارت اهل بقیع به آنجا برود، اما
با همه این ارزشها، وهابیون حرمت آن مکان مقدس و حرمت دفنشدگان آن، بهویژه عموی پیامبر، چهار امام معصوم، همسران و دختران پیامبر را شکستند. آنان، نخست در سال 1221 قمری بخشی از بناهای قبرستان بقیع را ویران کردند و سپس با تکمیل سلطه خود بر حجاز در شوال سال 1344 قمری، همه این بناها و گنبدها
و آثار را با خاک یکسان کردند و اموال و اشیای گرانقیمت موجود در این اماکن را به تاراج بردند (همانجا). همین امر باعث شده است که بقیع به یک موضوع بااهمیت برای تحقیق و بررسی تبدیل شود. تاکنون دهها جلد کتاب و مقالات متعدد درباره تاریخچه بقیع، آرمیدگان در آن خصوصاً چهار امام معصوم و مظلومیت آنان، همچنین موضوع تخریب بقاع آن به دست وهابیون، باقلم محققان و اندیشمندان مسلمان نوشته شده است. از جمله «کتاب المدینة و زیارة قبر النبی و الائمه:» اثر شیخ صدوق، «الروضة یا روضة الفردوس» اثر ابوعبدالله محمد بن احمد بن امین اقشهری»، «الروضة المستطابة فی من دفن فی البقیع من الصحابة» نسخهای خطی که تألیف یکی از عالمان قرن یازدهم است، «الدر النصیع فی زیارة النبی و أئمة البقیع» نسخهای خطی اثر محمد صالح بن احمد آل طعان «النظم البدیع فی مناقب اهل البقیع» اثر احمد بن اسماعیل بن زین العابدین مدنی، شهابالدین برزنجی، «صواعق محرقه» به زبان فارسی از ابوالحسن بن محمد دولتآبادی مرندی نجفی. «رسالة فی رد الفتوی بهدم قبور ائمة البقیع» اثر شیخ محمدجواد بلاغی، «دعوة الحق الی ائمة الخلق» اثر سید میرزاهادی خراسانی حائری، «فضائل البقیع» نسخهای خطی اثر شیخ حسن صالحی حائری «جنة البقیع» به زبان اردو اثر سید بن حسن بن مهدی حسین نجفی،«البقیع الغرقد» اثر سید محمد حسینی شیرازی، «قبور أئمة البقیع قبل تهدیمها» اثر سید عبدالحسین بن سید حبیب حیدری موسوی، «تاریخ جنة البقیع» به زبان اردو اثر شیخ حسن رضا غدیری، «فاجعة البقیع» اثر شیخ جلال معاش، «عنوان النجابة فی معرفة من مات بالمدینة المنورة من الصحابة» اثر مصطفی بن محمد بن عبدالله رافعی،«المقصد الرفیع من زیارة البقیع» اثر احمد محمد فارس، «تاریخ حرم أئمة بقیع» به زبان فارسی اثر شیخ محمد صادق نجمی، «چرا به زیارت بقیع میرویم؟» به زبان فارسی اثر شیخ علی کاظمی «بقیع خاموش پرفریاد» به زبان فارسی اثر گروهی از نویسندگان.
اما همچنان، مجال برای تحقیقات روزآمد وجود دارد. این مقاله با هدف تبیین جایگاه و منزلت بقیع و سیره پیامبر اسلام9 و اهل بیت عصمت وطهارت:
و اصحاب و تابعین در زمینه زیارت بقیع به رشته تحریر در آمده است. در این مقاله بر اساس روایات معتبر در منابع فریقین، روشن شده است که پیامبر اسلام9 و اهل بیت عصمت وطهارت: و اصحاب آنها، به بقیع بسیار اهمیت میدادند و برای انجام دادن برخی عبادات و راز و نیازها، بهویژه دعا برای دفنشدگان بقیع و زیارت آنها، بارها به آن مکان میرفتند.
فضیلت و منزلت بقیع
بقیع، به دلایلی که برخی از آنها در این مقاله ذکر میشود، دارای قداست و منزلت خاص است. از پیامبر خدا9 روایت شده است: «هرگاه مردم در روزقیامت محشور شوند، من در زمره اهل بقیع برانگیخته خواهم شد»[1] (صنعانی، 1403ق، ج3، ص580). در روایتی دیگر از آن حضرت آمده است: «آنگاه که صدای صیحه قیامت را بشنوم، به سوی بقیع میروم و با اهل آن محشور میشوم»[2] (هیثمی، 1413ق، ج2، ص1001). ام قیس میگوید:
پیامبر خدا9 مرا به بقیع الغرقد برد و فرمود: «ای امقیس، در روز قیامت هفتاد هزار نفر از اینجا با چهرههایی مانند ماه شب چهارده برانگیخته، و بدون حساب وارد بهشت میشوند» (حاکم نیشابوری، 1411ق/1990م، ج4، ص68 ؛ طبرانی، 1415ق/ 1994م، ج8، ص216).
براساس روایتی از امام صادق7 جبرئیل از جانب خداوند مأمور شد چگونگی زنده شدن انسانها در قیامت را در بقیع به پیامبر اسلام ارائه نماید؛ به همین جهت نزد پیغمبر خدا9 آمد، ایشان را به قبرستان بقیع برد و بالای سر قبر دو نفر ایستاد و صاحبان قبر را صدا زد. آنها که یکی مردی سفیدرو و سعادتمند، و دیگری مردی سیاهچهره بود، از قبر بیرون آمدند. اولی حمد و سپاس الهی را بهجای آورد و دومی از هلاکت
و بیچارگی خود نالید و سپس با درخواست جبرئیل به جایگاه خود بازگشتند. بعد از آن جبرئیل اظهار داشت: «ای محمد، روز قیامت، مردم این چنین محشور خواهند شد» (کوفی اهوازی، 1402ق، ص94).
آنگاه که پیامبر اسلام9 از جبرئیل درخواست کرد تا خودش را آنگونه که خداوند آفریده است به پیامبرنشان دهد، جبرئیل با پیامبر وعده کرد که در یک شب مهتابی در بقیع باشد. پیامبر نیز همان زمان در بقیع حاضر شد و جبرئیل، خودش را آنگونه که در عالم واقع هست به پیامبر اسلام9 نشان داد، در حالی که افق (جوانب آسمان) را گرفته بود... (غزالی، 1412ق، ج14، ص205).
در چندین روایت نیز نقل شده است که پیامبر اسلام9 جایگاه و منزلت علی7 را برای دیگر اصحاب در بقیع آشکار ساخت؛ از جمله اینکه پیامبر به علی7 دستور داد به بقیع برود و به خورشید سلام دهد؛ زیرا خداوند به خورشید دستور داده است که سلام علی را جواب دهد. علی7 طبق دستور پیامبر خدا همراه با ابوبکر و عمر
و جمعی از مهاجرین و انصار به بقیع آمد و به خورشید سلام داد و خورشید به امر پروردگار، پاسخ سلام علی7 را داد... (دهلالی، 1405ق، ج2، ص933).
در روایت دیگری که از امام باقر7 نقل شده است:
رسول خدا9 با أبوبکر، عمر، عثمان و علی به سوی بقیع رفتند. سپس از آنان خواست به سوی أصحاب کهف بروند و سلام رسول خدا را به آنها برسانند. آنها وقتی به در غار اصحاب کهف رسیدند، طبق دستور پیامبر، ابتدا أبوبکر، سپس عمر و بعد عثمان به آنها سلام دادند؛ ولی اصحاب کهف پاسخ آنها را ندادند. اما هنگامی که علی7 به آنان گفت: «السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته...»؛ «من فرستاده رسول خداوند به سوی شما هستم»، آنها بعد از ادای احترام به رسول خدا و علی7 در پاسخ علی گفتند: «وعلیک السلام یا وصی رسول الله ورحمة الله وبرکاته». علی7 گفت: «چگونه دانستید من وصی نبی هستم؟» آنها گفتند: «به ما اعلام شده است که جز با پیامبر و وصی پیامبر سخن نگوییم». این در حالی بود که همراهان علی7 سخنان اصحاب کهف را میشنیدند... (مجلسی، 1412ق، ج31 ، ص624).
شاهد دیگر بر فضیلت بقیع، روایاتی است که در خصوص عبادت، مناجات و راز
و نیازهای پیامبر اسلام9 در بقیع، در منابع معتبر عامه و خاصه نقل شده است. ابن حجر از محمد بن هیصم از پدرش و از جدش نقل میکند که پیامبر خدا9 به میانه بقیع رفت و در آنجا نماز گزارد (عسقلانی، 1415ق، ج7، ص367). بخاری از عبیدالله بن ابیرافع روایت کرده استکه پیامبرخدا9 نیمه شبی به همراه ابورافع به بقیع رفت و درآنجا به دعا و مناجات پرداخت (بخاری، ج3، ص315 و ج5، ص139). براساس روایتی، از جمله مکانهای استجابت دعا و جاهاییکه پیامبرخدا9 در آنجا دست به دعا برداشته، بقیع است (صالحی شامی، ج3، ص322). بنابه گزارشهای تاریخی، تا قرن سیزدهم هجری، در نزدیکی قبّه ائمه اربعه، در بیرون در ورودی آن، سنگی نصب بود که گفته میشد محل ایستادن حضرت رسول9 بوده و مردم آنجا را محل استجابت دعا میشناختند (برزنجی، 1998م، ص279).
یکی از زمانهای مناجات پیامبر در بقیع، شبهای نیمه شعبان بوده است. در روایتی که در منابع شیعه وجود دارد، آمده است:
«جبرئیل در نیمههای آن شب نزد رسول خدا حضور یافت و از ایشان درخواست کرد به بقیع بروند. جبرئیل در بقیع خطاب به پیامبر گفت: «در این شب، درهای آسمان باز میشود؛ درهای رحمت، رضوان، مغفرت، فضل، توبه، نعمت، جود و احسان. خداوند در این شب به تعداد موی گوسفندان، بندگانش را از آتش دوزخ آزاد میکند» (مجلسی، 1412ق، ج95، ص413).
عایشه گفته است:
رسول خدا9 در شب نیمه شعبان از بستر خویش برخاست و وضویی ساخت و به بقیع رفت. وقتی من خود را به آنجا رسانیدم، پیامبر را در حالی یافتم که به سجده افتاده بود و میگفت: «سَجَدَ لَکَ خَیَالِی وَسَوَادِی، وَآمَنَ بِکَ فُؤَادِی...»؛ «ظاهر و باطنم به تو سجده نموده و قلبم به تو ایمان آورده است...» (بیهقی، 1424ق، ج5، ص365).
بقیع، عیدگاه و محل نماز عید پیامبر اسلام9 بوده است. در منابع شیعی آمده است که معاویة بن عمار از امام (امام صادق یا امام باقر8) درباره نماز عید فطر و عید قربان پرسید. امام در پاسخ ایشان فرمود: «دو رکعت است». سپس برخی از آداب آن و شرایط امام اقامهکننده آن نماز را بیان کرد و گفت: «وَقدْ کَانَ رَسُولُ اللهِ9 یَخْرُجُ إِلَی الْبَقِیعِ فَیُصَلِّى بِالنَّاسِ». رسول خدا9 [برای برگزاری نماز عید] به بقیع میرفت و نماز عید را با مردم برگزار میکرد. (کلینی، 1389ق، ج3، ص460).
در منابع اهل سنت نیز آمده است که بَراء بن عَازِب گفت:
رسول خدا9 در روز عید قربان به بقیع رفت؛ ابتدا دو رکعت نماز گزارد؛ سپس رو به جمعیت کرد و گفت: «کسی قربانی نکند، مگر اینکه ابتدا نماز بخواند»؛ «لَا یَذْبَحَنَّ أَحَدٌ حَتَّی یُصَلِّیَ» (مسلم بن حجاج، 1412ق، ج3، ص1553؛ ابویعلی، 1404ق/ 1984م، ج3، ص224).
زمخشری روایت کرده است که در زمان رسول خدا9 قحطی شد. آن حضرت به بقیع رفت و با اصحابش دو رکعت نماز گزارد. آن گاه ردایش را وارونه پوشید
و دست به آسمان بلند کرد و گفت:
«بارالها، شهرهای ما از بین رفته و زمینهایمان تیره و غبارآلود شده است
و چهارپایان، سرگردان و پریشان شدهاند. خدایا، به دامهای تشنه، چارپایان گرسنه و کودکان لاغر و رنجور ما رحم کن.» (زمخشری، 1417ق، ج2، ص277).
دعای پیامبرخدا9 به پایان نرسیده بودکه آسمان، بارانِ رحمت خود را فرو بارید و مردم سراسیمه، زیر باران به منازل خود بازگشتند (متقی هندی، 1409ق، ج8، ص436).
نماز بر پیکر نجاشی نیز از راه دور در بقیع برگزار شده است. نجاشی که نامش «اصحمه» است، پادشاه حبشه بود. وی به مسلمانانی که به حبشه رفتند، نیکی کرد و از آنان در برابر کفار قریش محافظت نمود و بعدها در زمان نبی گرامی9 مسلمان شد و به همین دلیل، پیامبر اسلام او را برادر خواند (ابن اثیر جزری، 1280ق، ج1، ص119).در روزی که وی در حبشه وفات یافت، پیامبر9 خبرش را این گونه به مردم مدینه اعلام کرد: «ماتَ الیومَ عبدٌ للِه صالِحٌ بِغَیر أرضِکُم، فَقومُوا فَصَلّوا عَلَیهِ»، «امروز بنده صالح خدا در غیر این سرزمین وفات کرد. پس بپا خیزید و بر او نماز گزارید». گفتند: «او کیست؟» فرمود: «نجاشی. برای برادرتان از خدا طلب آمرزش کنید». پس به همراه مردم به بقیع رفت و برای نجاشی نماز میت خواند (البانی، ص89).
ابن ماجه از ابوهریره نقل کرده است که وقتی رسول اللَّه9 درگذشت نجاشی را اعلام کرد، برای نماز به همراه اصحاب به بقیع رفت، پیامبر جلو افتاد و ما پشت سرش صف کشیدیم بر او نماز خواندیم. پیامبر در نماز بر نجاشی چهار تکبیر گفت (ابن ماجه، 1395ق، ج1، ص490 و ج4، ص63 ؛ ابن ابیشیبه، 1409ق، ج3، ص184).
بقیع، آرامگاه مسلمانان
یکی از نشانههای فضیلت بقیع این است که پیامبرخدا9 از میان همه مکانها آنجا را به عنوان محل دفن یاران و خاندان خود برگزید. عبید الله بن أبیرافع گفت:
رسول خدا9 به دنبال مکان مناسبی برای دفن فوتشدگان از أصحاب خود در نواحی و اطراف مدینه بود تا اینکه روزی گفت: «أُمِرتُ بِهذا المَوضِع»؛ «من مأمور شدم به این موضع»؛ یعنی بقیع که آنجا را «بقیع الخبخبه» میگفتند و أکثر گیاهانش غرقد بود... . اولین فردی که بعد از هجرت درگذشت، عثمان بن مظعون بود. پیامبر دستور داد وی را در بقیع دفن نمایند و یک سنگ هم [به عنوان نشانه] بر بالای سر وی قرار دهند. بعد از دفن وی فرمود: «هذا فَرَطُنا»[3]؛ «این (عثمان بن مظعون)، پیشرو و پیشگام ماست». پس از آن وقتی یک نفر فوت میکرد و از رسول خدا برای دفن وی کسب تکلیف میشد، میفرمود: «عِندَ فَرَطِنا عُثمان بن مَظعون»؛ «نزد پیشرو ما عثمان بن مظعون، دفنش کنید» (ابن ابیشیبه، 1409ق، ج8، ص346؛ یاقوت حموی، 1995م، ج4، ص471؛ ابن سعد، 1418ق، ج3، ص303).
از امیرمؤمنان، علی7، روایت شده است: «نخستین مدفون در بقیع، عثمان بن مظعون، و بعد از او، ابراهیم پسر رسول خدا9 بود» (ابن ابیشیبه، 1409ق، ج8، ص357؛ ابن سعد، 1418ق، ج1، ص141؛ متقی هندی، 1409ق، ج14، ص140). برابر روایت بخاری، عثمان بن مظعون بعد از جنگ بدر و قبل از اُحُد، در مدینه وفات کرد و طبق دستور پیامبر در بقیع دفن شد (بخاری، ج1، ص177). در باره محل دقیق قبر عثمان بن مظعون گفته شده است:
«وی را در خانه محمد بن زید، در گوشهای از خانه عقیل که وسط بقیع بود، به خاک سپردند. پیامبر9 سنگی بالا و پایین قبر وی قرار دادند و فرمودند: «اهلبیت مرا در اینجا دفن کنید» (بیهقی، ج3، ص412).
هنگامی که مروان، والی مدینه شد، آن سنگها را برداشت و سوگند یاد کرد که نمیگذارد بر قبر عثمان بن مظعون سنگی باشد و به این وسیله شناخته شود (ابن شبه، ج1، صص101ـ100؛ سمهودی، 2006م، ج3، ص894). در روایت دیگری که از عبدالله بن عامر نقل شده، آمده است: «عثمان بن مظعون کنار خانه محمد حنفیه که امروزه کبا خوانده میشود، به دستور رسول خدا9 به خاک سپرده شد» (ابن سعد، 1418ق، ج3، ص397).
سیره پیامبر9 در زیارت بقیع
برابر روایات و گزارشهای تاریخی در منابع شیعه و سنی، رسول خدا9 به بقیع عنایتی ویژه داشت؛ برخی شبها به آنجا میرفت و به اهل بقیع سلام میداد و برای آنها از خداوند آمرزش میطلبید. الفاظ و عبارات دعای آن حضرت نیز در منابع حدیثی نقل شده است؛ از جمله اینکه پیامبر9 خطاب به مدفونین بقیع میفرمود:
«السَّلامُ عَلَیْکُمْ دارَ قوْم مُؤْمِنِین، وَ إنّا انْ شاءَ الله بِکُمْ لاحِقُون، اللّهُمَّ اغْفِرْ لِاهْلِ بَقِیعِ الْغَرْقَد. الّلهُمَّ لاتحرمنا أَجْرَهُم وَ لاتفتنّا بعدهم. اللّهُمَّ اغْفِرْ لَنا و لَهُمْ» (بیهقی، ج4، ص79 ؛ مسلم بن حجاج، 1412ق، ج3، ص63 ؛ نسائی، 1421ق/ 2001م، ج4، ص93).
«درود بر شما، [مدفونان در] خانه گروهی مؤمن. ما نیز انشاءالله به شما خواهیم پیوست. خدایا، اهالی بقیع غرقد را ببخش. خدایا، ما را از پاداش آنان بی بهره مگردان و پس از ایشان ما را گرفتار فتنه نساز. خدایا ما و آنان را بیامرز.»
در روایتی، عایشه، همسر پیامبر، گفته است: برخی شبها شاهد بودم که رسول خدا9 به آرامی از بستر بر میخاست و بیرون میرفت. یک بار که او را دنبال کردم، دیدم که پیامبر به بقیع رفت و برای دفنشدگان آن، اینگونه طلب استغفار کرد:
«السَّلامُ عَلَیْکُمْ دارَ قوْم مُؤْمِنِین وَ أتاکُمْ ما تُوعَدُون غَداً مُؤَجِّلُون وَ إِنّا انْ شاءَالله بِکُمْ لاحِقُون. الّلهُمَّ اغْفِرْ لِاهْلِ بَقِیعِ الْغَرْقَد» (ابن حنبل، 1414ق، ج6، ص180؛ ابن ماجه، 1395ق، ج1، ص493؛ ابن سعد، 1418ق، ج2، ص203؛ بیهقی، ج4 ص79).
«درود بر شما، [مدفونان در] خانه گروهی مؤمن، خداوند آنچه را برای فردای شما وعده داده، به زودی به شما خواهد داد و ما نیز به خواست خدا به شما خواهیم پیوست. خدایا، اهل بقیع غرقد را بیامرز».
مُوَیهبه، غلام حضرت رسول9، گوید:
پیامبر خدا9 یک شب مرا از خواب بیدار کرد و فرمود: «من دستور یافتهام تا به سوی اهل بقیع بروم و به آنها سلام داده، برایشان دعا کنم. همراه ایشان به بقیع رفتم. وقتی پیامبر9 رو به روی قبور بقیع ایستاد، اینگونه سلام داد: «السَّلامُ عَلَیکُمْ یا أَهْلَ المَقابِر، لَیَهن لَکُم ما أَصْبَحتُم فِیهِ مِمّا أَصْبَحَ النَّاسُ فِیهِ أَقْبَلَتِ الفِتَنُ کَقِطَعِ اللَّیْلِ المُظْلِمِ یَتَّبِعُ آخِرَها أَوَّلها الآخِرَةُ شَرٌّ مِنَ الأُولی»؛ «سلام بر شما ای اهل قبرها، گوارا باد بر شما آنچه در آن هستید و از آنچه مردم در آن هستند، رهایی یافتید. فتنهها همچون پارههای شب ظلمانی رو آوردهاند، پایانش از آغازش پیروی میکند
و پایانش سختتر از آغاز آن است». سپس مدتی طولانی برای آنان استغفار نمود
و فرمود: «ای ابومویهبه، خداوند مرا میان گنجهای زمین، زندگی جاودان در دنیا
و رفتن به بهشت و دیدار پروردگارم مخیر نموده است». عرض کردم: «پدر و مادرم فدای شما، کلید گنجهای زمین و زندگی جاودان و سرانجام رفتن به بهشت را اختیار نمایید». فرمود: «هرگز ای ابومویهبه؛ بلکه من دیدار پروردگارم را برگزیده ام». آنگاه برای اهل بقیع آمرزش طلبید و بازگشت. روز بعد آثار بیماری در بدن مبارکش آشکار گردید و بر اثر همین بیماری رحلت کرد (حاکم نیشابوری، 1411ق/ 1990م، ج3، ص55؛ طبرانی، 1415ق/ 1994م، ج22، ص347؛ ابن سعد، 1418ق، ج2، ص204؛ ابن حنبل، 1414ق، ج3، ص488؛ ابن هشام، 1355ق، ج4، ص1057؛ ابن کثیر، 1408ق، ج5، ص243).
در روایتی دیگر آمده است بشیر بن خصاصیه که در بقیع نزد رسول خدا9 رفته بود، شنید که پیامبر اینگونه سلام داد:
«اَلسَّلامُ عَلیکُم دارَقومٍ مؤمنینَ وَ إنّا بِکُم لاحِقونَ، وَ إنّا لِلِه وَ إنّا إلَیهِ راجِعونَ، لَقَد أصَبتُم خَیراٌ بَجیلاٌ، وَ سَبَقتُم شَرّاٌ طَویلاٌ» (طبرانی، 1415ق/ 1994م، ج2، ص45؛ هیثمی، 1412ق، ج3، ص60؛ متقی الهندی، 1409ق، ج13، ص299؛ ابونعیم، 1409ق، ج2، ص26).
درود بر شما، [مدفونان در] خانه گروهی مؤمن، و ما نیز به شما خواهیم پیوست،
و ما از خداییم و به سوی خدا خواهیم رفت. شما به خیر بسیاری رسیدهاید و از شرّ همیشگی عبور کرده و نجات یافتهاید.
در برخی روایات، جزئیات زمان و مکان حضور پیامبر در بقیع نیز ذکر شده است. بر اساس روایتی از امام صادق7 ، پیامبر9 هنگام دعا برای اهل بقیع در نزدیکی خانه عقیل که بعدها چهار امام شیعه در آنجا به خاک سپرده شدند، به دعا میایستاد و برای اهل بقیع طلب مغفرت میکرد. امام، به خالد بن عوسجه که برای دعا و زیارت به بقیع رفته بود، فرمود: «هذا مَوْقِفُ نَبِی اللهِ9 بِالَّلیلِ، اذا جاءَ، یَسْتَغْفِرُ لِاهْلِ الْبَقِیع»؛ «اینجا محل توقف پیامبر است که هنگام شب وقتی به بقیع میآمد تا برای اهل بقیع طلب آمرزش نماید» (سمهودی، 2006م، ج3، ص890؛ امین، 1418ق، ج8، ص264). ابن نجار میافزاید: «خانه عقیل همانجاست که او در آنجا دفن شده است» (ابن النجار، 1427ق، ج9، ص157).
صفوان جمال نیز از امام صادق7 روایت کرده است که رسول خدا9 در شامگاه هر پنجشنبه همراه گروهی از اصحاب خود به بقیع میرفت. در ادامه این روایت نقل شده که پیامبر سه بار میگفت: «السَّلَامُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ الدِّیَارِ» و سه بار میگفت: «رَحِمَکُمُ اللهُ». سپس به اصحاب خود گفت: «اینها از شما بهترند». اصحاب گفتند: «علت چیست یا رسول الله؟ آنها ایمان آوردند، ما نیز ایمان آوردیم؛ آنها جهاد کردند، ما نیز جهاد کردیم» پیامبر در پاسخ فرمود:
«إِنَّ هَؤُلَاءِ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا إِیمانَهُمْ بِظُلْمٍ وَ مَضَوْا عَلَی ذَلِکَ [وَ أَنَا عَلَی ذَلِکَ ] شَهِیدٌ وَ أَنْتُمْ تَبْقَوْنَ بَعْدِی وَ لَا أَدْرِی مَا تُحْدِثُونَ بَعْدِی». (ابن قولویه، 1356ش، ص320؛ مجلسی، 1412ق، ج99، ص296).
آنها ایمان آوردند، اما ایمانشان را به ستم نیالودند و من گواهم که آنها با همان ایمان
از دنیا رفتند. اما شما بعد از من خواهید ماند و نمیدانم بعد از من چه خواهید کرد.
در توصیف آخرین زیارت پیامبر9 از قبرستان بقیع نقل شده است:
پیامبر خدا9 در آخرین مریضی که منجر به رحلت ایشان شد، فرمود: «إِنَّنِی قدْ أُمِرْتُ بِالاسْتِغْفَارِ لِأَهْلِ الْبَقِیعِ»، «من مأمور شدهام که برای آنان که در بقیع مدفوناند،
از خدا آمرزش بخواهم». بدین جهت همراه با علی7 و گروهی از مردم به قبرستان بقیع رفتند. حضرت رسول در قبرستان بقیع میان مردم ایستاد و اهل قبرستان را اینگونه خطاب قرار داد: «السَّلَامُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْقُبُورِ لِیَهْنِئْکُمْ مَا أَصْبَحْتُمْ فِیهِ مِمَّا فِیهِ النَّاسُ أَقْبَلَتِ الْفِتَنُ کَقِطَعِ اللَّیْلِ الْمُظْلِمِ یَتْبَعُ آخِرُهَا أَوَّلَهَا»؛ «درود بر شما ای خفتگان در گور، گوارا باد شما را آنچه اکنون در آن هستید، از آنچه مردم (زندگان) گرفتار آناند [آسوده خاطر هستید]. فتنهها مانند شبهای تاریک یکی پس از دیگری روآور شده است و پایانش از آغازش پیروی میکند». سپس برای اهل بقیع آمرزش خواسته و برایشان دعای زیادی کرد و رو به أمیر المؤمنین، علی7 کرد و فرمود: «همانا جبرئیل هر سال یک بار قرآن را بر من عرضه میداشت. اما در
این سال دو بار عرضه کرد و این نیست جز برای رسیدن أجل (مرگ) من ....» (مفید، ج1،
صص182ـ180 ؛ مجلسی، 1412ق، ج22، ص466 ؛ فیض کاشانی، 1417ق، ج8 ، ص269 ؛ ابن ابیالحدید، 1404ق، ج10، ص183).
سیره اهل بیت: در اهتمام به بقیع و زیارت آن
اهل بیت اطهار: با تأسی به پیامبر9 برای بقیع اهمیت زیادی قائل بودند. پس از وقایع تلخی که بعد از رحلت پیامبر برای فاطمه زهرا3 پیش آمد، علی7 برای او خانهای در بقیع، به نام «بیت الاحزان» ساخت. آن خانه، به فاصله کمی از بارگاه ائمة بقیع: ساخته شده بود و حضرت زهرا3 همراه با حسنین8 به آنجا میرفت و تا شب میگریست (مجلسی، 1412ق، ج43، ص177).
«بیت الاحزان» همانند سایر مشاهد مشرفه در دورههای مختلف تاریخی زیارت میشد، تا آنکه وهابیان در سال 1344 قمری آن را خراب کردند.
چنانکه در روایت صفوان جمال از حضرت امام صادق7 بیان شد، پیامبر خدا9 در شامگاه هر پنجشنبه همراه گروهی از اصحاب خود به منظور دعا و طلب مغفرت برای اهل قبرستان، به بقیع میرفت (ابن قولویه، 1356ق، ص529 ؛ مجلسی، 1412ق، ج99، ص296). حضرت زهرا3 نیز چنین رویهای داشته است. مرحوم صاحب جواهر نوشته است:
«زیارت قبور به پیروی از فاطمه زهرا3، مستحب مؤکد است و زمان این زیارت در شامگاه پنجشنبه به پیروی از پیامبر خدا9 مستحب است؛ زیرا آن حضرت در شامگاه هر پنجشنبه همراه گروهی از اصحاب خود به بقیع میرفت و سه بار میفرمود: «سلام بر شما ای ساکنان بقیع ...» (نجفی، 1402ق، ج4، ص321).
امام حسن7 به برادرش امام حسین7 وصیت کرد بعد از وفاتش ابتدا جنازه او را نزد قبر مطهر پیامبر، سپس نزد قبر مادرش ببرد تا تجدید عهد کند و سرانجام بدن وی را در بقیع به خاک بسپارد (کلینی، 1389ق، ج1، ص300).
ابوالبختری از امام صادق و پدرش8 نقل کرده که فرمودند: «أن الحسین بن علی8 کان یزور قبر الحسن بن علی8 فی کلّ عشیة جمعة» (مجلسی، 1412ق، ج44، ص150).
ابن کثیر از اسحاق بن ابراهیم نقل کرده که وی گفت: به من خبر رسیده که حسین بن علی8 مقابر شهدا را در بقیع زیارت کرد و اشعاری به این مضمون سرود:
«ساکنان قبرها را صدا زدم. ولی آنها خاموش بودند و به جایشان خاک و ریگها پاسخ دادند. گفتند: «آیا میدانی با ساکنانم چه کردم؟ گوشت بدنشان را تکه تکه، و لباسهایشان را پاره و چشمانشان را پر از خاک کردم؛ درحالیکه پیش از این با اندکی خاشاک، آزار میدیدند. اما استخوانهایشان را متلاشی کردم تا مفاصل و گوشت از هم جدا شد. آنها را پوسیده و فرسوده و درحالیکه بلاها اطرافشان را گرفته بود، رها ساختم».[4] (ابن کثیر، 1408ق، ج8 ، ص228؛ ابن
عساکر، ج14، ص186؛ امین، 1403ق، ج1، ص621)
قاسم بن محمد بن أبیبکر گوید:
«در بقیع کنار قبر امام حسن وعلی بن الحسین7، کودکی را که صورتش مثل خورشید درخشان و نورانی بود، دیدم که بسیار میگریست. گفتم: ای کودک،
چه چیزی باعث شده که در این ساعت با این قبرها خلوت کرده و این چنین گریه کنی؟ در پاسخ من این شعر را گفت:
إنّ الصَّبِیَّ صَبِیُّ العَقلِ لا صِغَر |
أزری بِذی العَقلِ فینا و لا کِبَر |
بچه، کسی است که عقل بچگانهای دارد؛ نه آن که سن کمی دارد. سرزنش
وکوچکی بر صاحب عقلی استکه درباره ما (از معرفت در حق ما) محروم است.
گفتم: ... بی شک تو از خاندان اهل حکمت هستی. تو کیستی؟ پاسخ داد: از بدبختیهای اهل دنیا، شناخت اندک آنان از فرزندان انبیاست. من محمد بن علی بن حسین: هستم و این قبر پدر من است» (قطب راوندی، 1406ق، ص58).
ابن عساکر نیز این خبر را با تفاوتی، از قیس بن نعمان نقل کرده است (ابن عساکر، ج54، ص281).
عَمْرِو بنِ أَبِی مِقدام گفت: با ابوجعفر، امام باقر7، در بقیع به قبر مردی از شیعیان اهل کوفه گذر کردیم. امام برقبر وی ایستاد و گفت:
«اللَّهُمَّ ارْحَمْ غُرْبَتَهُ وَ صِلْ وَحْدَتَهُ وَ آنِسْ وَحْشَتَهُ وَ أَسْکِنْ إِلَیْهِ مِنْ رَحْمَتِکَ مَا یَسْتَغْنِی بِهَا عَنْ رَحْمَةِ مَنْ سِوَاکَ وَ أَلْحِقْهُ بِمَنْ کَانَ یَتَوَلَّاهُ»(کلینی، 1389ق، ج3، ص229؛ ابن قولویه، 1356ش، ص321).
«خدایا، بر غریبی او رحم کن، و تنهایی او را به رحمتت متصل ساز و او را از تنهایی رهایی بخش و از رحمت خود رحمتی عظیم با او ساکن ساز که به سبب آن از رحمت غیر تو مستغنی شود و او را با کسانی که به امامت و ولایتشان اعتقاد دارد، محشور ساز.»
شیخ طوسی همین روایت را نقل کرده و در ادامه گفته است: «امام باقر هفت بار سوره (إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ) را قرائت کرد.» (طوسی، 1407ق، ج6، ص105).
آن زمان که امام کاظم7 علی بن یقطین را به دلیل کممحلی و عدم پذیرش ابراهیم جمّال، به حضور نپذیرفت و فرمود: «تنها راهش این است که برادرت ابراهیم جمال را از خود راضی گردانی»، علی بن یقطین گفت: «مولای من او اکنون در کوفه است و من به او دسترسی ندارم». امام به او فرمود: «هنگام شب بدون اینکه احدی از اطرافیانت باخبر شوند، به تنهایی به بقیع برو و آنجا به یک اسب نجیب زینشده سوار شو». علی بن یقطین طبق گفته امام در همان ساعت به بقیع آمد و سوار آن اسب شد و در همان لحظه او را به کوفه رسانید و خود را در مقابل إبراهیم جمال دید و از او حلّیت طلبید و به مدینه حضور امام کاظم 7 بازگشت (مجلسی، 1412ق، ج48، ص85).
وقتی یونس بن یعقوب در مدینه وفات کرد، حضرت امام رضا7 حنوط و کفن و جمیع ما یحتاج تجهیز میت را برای دفن وی فرستاد و به پیشخدمتها و غلامان دستور داد برای تشییع جنازه وی حاضر شوند و هر طور شده، او را در بقیع دفن کنند و به آنها گفت این مرد از خدمتگزاران أبیعبدالله7 بوده و ساکن عراق بوده و باید در بقیع دفن شود و به یک نفر از اهل کوفه به نام محمد بن الحباب دستور داد بر جنازه وی نماز اقامه کند (همان، 1412ق، ج66، ص298 و ج79، ص26). محمد بن ولید گفته است: من بعد از دفن، نزد قبر یونس بودم و صاحب مقبره گفت: «این قبر مال کیست ؟ که أبوالحسن علی بن موسی به من دستور داده قبرش را چهل روز (و در نقل دیگر چهل ماه) آبپاشی کنم؟» (همان، 1412ق، ج66، ص298 و ج79، ص26).
سیره اصحاب در اهتمام به بقیع و زیارت آن
بر اساس گزارشهای تاریخی، اقربا و اصحاب پیامبر9 نیز به بقیع اهتمام زیادی داشتند. نسایی در خبری آورده است: عایشه از رسول خدا9 پرسید: «چگونه به اهل بقیع سلام کنم»؟ فرمود:
«قولی: السَّلَامُ عَلَی أَهْلِ الدِّیَارِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُسْلِمِینَ، وَیَرْحَمُ اللهُ الْمُسْتَقْدِمِینَ مِنَّا، وَالْمُسْتَأْخِرِینَ، وَإِنَّا إِنْ شَاءَ اللهُ لَلَاحِقُونَ» (نسائی، 1421ق/ 2001م، ج4، ص91؛ صنعانی، 1403ق، ج3، ص570؛ ابن حنبل، 1414ق، ج6، ص221؛ بیهقی، ج4، ص79؛ هیثمی، 1412ق، ج3، ص60).
«چنین بگو: سلام بر شما مؤمنان و مسلمانانی که در این دیار ساکن هستید. خداوند گذشتگان و آیندگان ما را رحمت فرماید و ما نیز إنشاءالله به شما خواهیم پیوست»
در چندین روایت نقل شده که جناب ابوذر غفاری همراه رسول خدا در بقیع حضور یافته و سخنان پیامبر یا دستوراتش را شنیده است؛ از جمله روایتی که میگوید: «با رسول خدا9 در بقیع بودم. از ایشان شنیدم که گفت: قسم به خدایی که جانم در دست اوست، در میان شما کسی هست (یعنی علی7) که با مردم (دشمنان) بر اساس تأویل قرآن میجنگد، همان گونه که من بر اساس تنزیل قرآن جنگیدم.» (فرات کوفی، ص201).
روایت شده است هنگامی که فاطمه3 مریض شد، ابوبکر و عمر اذن خواستند تا نزدش بروند و او را عیادت کنند؛ اما ایشان اجازه نداد. وقتی أبوبکر متوجه ناراحتی فاطمه شد، با خدا عهد بست که زیر سقف نرود (به خانه برنگردد) تا از فاطمه اجازه ملاقات بگیرد و رضایت ایشان را جلب کند؛ به همین دلیل یک شب در بقیع، بدون اینکه زیر سقفی باشد، شب را بیتوته کرد و... (قراچه داغی، بیتا، ص873 ؛ مرندی، 1381ش، ص143).
ابن أبیالدنیا از محمد بن جبیر روایت کرد که عمر بن خطاب به بقیع غرقد رفت
و خطاب به اهل قبور چنین گفت: «السلامُ علیکمْ یا أهلَ القبورِ ، أخبارُ ما عندنا أنَّ نساءَکم قد تزوجَتْ وَ دُورُکُمْ قَدْ سُکِنَتْ وأموالَکم قد فُرِّقَت» (متقی الهندی، 1409ق، ج15، ص751 ؛ قرطبی، 1384ق/ 1964م، ج2، ص73)؛ «سلام بر شما ای اهل قبور. خبرهای نزد ما این است که زنانتان شوهر کردند و خانههایتان را دیگران ساکن شدند و داراییهایتان تقسیم شد.»
عبدالرزاق از سعید بن عاص نقل کرده است:
شبی عمر را دنبال کردم دیدم به بقیع رفت و نماز گزارد؛ آن گاه دستانش را بالا برد و به دعا پرداخت. شنیدم میگفت: «اللَّهُمَّ کَبِرَتْ سِنِّی وَ ضَعُفَتْ قُوَّتِی، وَخَشِیتُ الِانْتِشَارَ مِنْ رَعِیَّتِی، فَاقْبِضْنِی إِلَیْکَ غَیْرَ عَاجِزٍ وَلَا مَلُومٍ...»؛ «خدایا، سنم بالا رفته و ضعیف شدهام. از پراکنده شدن مردم بیم دارم. پس مرا از این دنیا ببر؛ درحالیکه نه ناتوان باشم و نه سرزنش شده». پس او مکرر این دعا را میخواند تا صبح شد (راشد الازدی، 1403ق، ج11، ص315).
در روایات متعددی نیز آمده است که عمر بن خطاب به بقیع توجه زیادی داشت و به مناسبتهای مختلف همراه با اصحابش به آنجا میرفت (ابن ابیالحدید، ج6، ص50 و ج12، ص116).
احمد بن حنبل از داره، غلام عثمان، روایت کرد که وی گفت:
با ابوهریره در بقیع بودم که شنیدم میگوید: «من داناترین مردم به حقیقت شفاعت محمد9 در روز قیامت هستم». فوراً مردم دور او را گرفتند و پرسیدند: «آن چیست؟ خدا تو را رحمت کند». گفت: پیامبر9 میگوید: «بارالها، بیامرز هر مسلمانی را که به دیدار تو میآید، درحالیکه به من ایمان دارد و به تو شرک نمیورزد» (ابن حنبل، 1414ق، ج2، صص454 و 499).
فضیلت زیارت ائمه بقیع:
قبرستان بقیع، آرامگاه چهار امام معصوم شیعه و بسیاری از صحابه بزرگوار، یاران ائمه اطهار و شهدای گرانقدر صدر اسلام است. امام حسن7 وقتی رفتارهای عایشه را دید، خودش به امام حسین7 وصیت کرد که در بقیع دفن شود (کلینی، ج1، ص300). امام علی بن الحسین7 و سپس امام محمد باقر7 در بقیع به خاک سپرده شدند (کلینی، ج1، ص469) و امام صادق7 نیز در همان مکانی که پدر و جدش در بقیع دفن شده بودند، به خاک سپرده شد (کلینی، ج1، ص472). قبور دیگری که منابع، از گنبد و بارگاه آنها گزارش کردهاند، عبارتاند از: قبر عباس عموی پیامبر، قبور همسران، دختران، برخی فرزندان، اصحاب، تابعین و عمههای پیامبر خدا9 و نزدیک به ده هزار نفر از شهدا و قاریان، سادات بنیهاشم و دیگر شخصیتهای نامدار تاریخ اسلام در آنجا واقع است (قاضی عسکر، 1382ش، ص116).
از امام صادق7 سؤال شد: «حکم کسی که یکی از شما را زیارت کند چیست؟» فرمود: «یَکونُ کَمَن زارَ رَسولَ الله9» (کلینی، 1389ق، ج4، ص579).
همچنین در کلامی دیگر فرمود:
«إذا حَجَّ أحَدُکُم فَلیَختِم حَجَّهُ بِزیارتِنا، لأنَّ ذلک مِن تمامِ الحَجِّ» (مجلسی، 1412ق، ج97، ص139).
روایت شده است که رسول خدا9 به امام حسن7 فرمود:
«مَن زارَکَ بَعدَ مَوتکَ، أو زارَ أباکَ، أو زارَ أخاکَ، فَلَهُ الجَنَّةَ» (نوری، 1408ق، ج10، ص350).
از ابن عباس نقل شده است که رسول خدا9 فرمود:
«مَن زارَ الحَسَنَ فی بَقیعِهِ ثَبَتَ قدمُهُ عَلی الصِّراطِ یَومَ تَزلُّ فِیه الأقدام» (مجلسی، 1412ق، ج97، ص141).
«کسیکه حسن را در بقیع زیارت کند، قدمش در صراط ثابت شود؛ آنگاه که قدمها میلرزد.»
از امام صادق7 روایات شده است که فرمود: «مَنْ زَارَنِی غُفِرَتْ لَهُ ذُنُوبُهُ وَ لَمْ یَمُتْ فَقِیراً» (طوسی، 1407ق، ج6، ص78).
از امام حسن عسکری7 روایت شده است که فرمود:
«مَنْ زَارَ جَعْفَراً وَ أَبَاهُ لَمْ یَشْتَکِ عَیْنَهُ وَ لَمْ یُصِبْهُ سُقْمٌ وَ لَمْ یَمُتْ مُبْتَلًی».
هر کس امام جعفر صادق و پدرش را زیارت کند، چشمدرد و مریضی به او روی نخواهد آورد و گرفتار نخواهد مرد (همان، 1407ق، ج6، صص79ـ 78).
ائمه7 علاوه بر اینکه خودشان با هدف زیارت و دعا به قبرستان بقیع میرفتند، شیوه زیارت را هم به دیگران آموزش میدادند. امام صادق7 فرمود: هنگامی که بر سرقبری که در بقیع است آمدی، قبر را پیش روی خود قرار بده و بگو: «السَّلَامُ عَلَیْکُمْ أَئِمَّةَ الْهُدَی السَّلَامُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ التَّقْوَی...» (کلینی، 1389ق، ج4، ص559 ؛ صدوق، 1413ق، ج2، صص576 ـ575). در روایت ابن قولویه نیز همین روایت چنین آمده است که وقتی به بقیع آمدی، نزد قبور بایست و قبله را پشت سر خود قرار بده و قبرها پیش روی تو باشد؛ آنگاه بگو: «السَّلَامُ عَلَیْکُمْ أَئِمَّةَ الْهُدَی...» (ابن قولویه، 1356ش، ص54). ایشان در باب پانزدهم درباره زیارت امام حسن و قبور امامان دیگر در بقیع نقل کرده است که محمد بن حنفیه بر سر قبر امام حسن7 میآمد و این چنین زیارت میکرد: «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ [یَا بَقِیَّةَ الْمُؤْمِنِینَ] وَ ابْنَ أَوَّلِ الْمُسْلِمِینَ وَ...» (همانجا).
مرحوم شیخ مفید، همانند برخی دیگر از علما و مورخین (ابن ابیالحدید، 1404ق، ج16، ص50)، محل دفن حضرت فاطمه زهرا3 را نیز در قبرستان بقیع دانسته و کیفیت زیارت ایشان را چنین بیان کرده است:
بر سر قبر حضرت فاطمه زهرا در بقیع بایست، (آن همان قبری است که فرزندش امام حسن7 نیز در آن است) و بگو: «السَّلَامُ عَلَیْکِ یَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَکِ الَّذِی خَلَقَکِ...» (مفید، 1413ق، ص178؛ طوسی، 1407ق، ج6، ص9).
در آداب زیارت ائمه بقیع گفته شده که مستحب است غسل کند و ائمه را زیارت نماید (طوسی، 1407ق، ج6، ص79) و برای هر امام دو رکعت (جمعاً هشت رکعت) نماز زیارت بخواند (صدوق، 1413ق، ج2، ص577؛ مفید، 1410ق، صص476-475) مستحب است زیارت قبور و دعا کردن نزد آنها در حالت ایستاده باشد؛ زیرا در برخی روایات نقل شده است که پیامبر9 چنین عمل میکرد. همچنین زیارت در غروب روز پنجشنبه مستحب است؛ زیرا پیامبر9 هر غروب پنجشنبه همراه گروهی از اصحاب به بقیع میرفت و سه بار میفرمود: «السلام علیکم یا أهل الدیار» (نجفی، 1402ق، ج4، ص321).
شیخ مفید در آداب زیارت امام حسن مجتبی7 نوشته است:
مستحب است غسل کنی و پاکیزهترین لباست را بپوشی و بر قبر بایستی و بگویی: «السلام علیک یا ابن رسول الله، السلام علیک یا بقیة المؤمنین...» سپس قبر را ببوس و گونههایت را بر آن بگذار و سپس به طرف سر متوجه شو و بگو: «السلام علیک یا وصی أمیر المؤمنین...». و در پایان دو رکعت نماز زیارت بخوان (مفید، 1410ق، ص476).
شیخ صدوق پس از نقل متن زیارت امامان معصوم مدفون در بقیع نوشته است:
«در مسجدی که در بقیع است، هشت رکعت نماز بگزار و بعد از حمد، هر سورهای را خواستی، بخوان. گفته شده است آن مسجد در محلی بنا شده که حضرت فاطمه زهرا3 در آنجا نماز گزارده است (صدوق، 1413ق، ج2، ص577).
اهتمام مسلمانان به زیارت بقیع
مسلمانان با تأسی به پیامبر9 و ائمه: و اصحاب، در دورههای مختلف تاریخی همواره به زیارت بقیع اهتمام داشتهاند. علما نیز مردم را به این کار تشویق میکرده و فقیهان شیعه و سنی به استحباب آن فتوا دادهاند؛ از جمله: صاحب کشف الرموز (فاضل الآبی، 1408ق، ج1، ص387)، محقق حلی (محقق حلی، 1415ق، ج1، ص210)، علامه حلی (علامه حلی، 1414ق، ج8، ص454، شهید اول، شهید اول، ج2، ص20)، محقق کرکی (محقق کرکی، 1409ق و 1412ق، ج2، ص162)، حر عاملی (حر عاملی، 1412ق، ج14، ص543)، نراقی (نراقی، 1415ق، ج13، ص337)، سید محسن حکیم (حکیم، 1416ق/ 1995م، ص496)، و صاحب جواهر. ایشان نوشتهاند:
زیارت امامان معصومی که در بقیع آرمیدهاند، به طور اجماعی، یا به ضرورت مذهب یا به ضرورت دین، مستحب است. در این باره نصوص متواتری نیز رسیده است (نجفی، 1402ق، ج20، ص87).
زیارت قبور به پیروی از روش حضرت فاطمه3 مستحب مؤکد است. زیارت قبور در غروب روز پنجشنبه به پیروی از پیامبر9 چنین است؛ زیرا پیامبر9 هر غروب پنجشنبه همراه گروهی از اصحاب به بقیع میرفت و سه بار میفرمود: «السلام علیکم یا أهل الدیار» (همان، 1402ق، ج4، ص321).
آیتالله سید احمد خوانساری میگوید: «استحباب زیارت امامان بقیع، از ضروریات مذهب است و در این باره نصوص متواتری نیز وجود دارد» (خوانساری، 1405ق، ج2، ص554).
در میان علمای اهل سنت نیز ابومحمد عبدالکریم بن عطاءالله مالکی (م612ق) در کتاب مناسک آورده است:
«زمانیکه حج و عمره را مطابق احکام شرع به جای آوردی، باید به مسجد پیامبر خدا9 در مدینه رفته و بر آن حضرت و دو قبر همجوارش سلام دهی و دعا کنی. آنگاه برای زیارت قبور صحابه و تابعان به بقیع بروی» (امینی، 1416ق، ج5، ص110 به نقل از: مناسک عبدالکریم بن عطاءالله مالکی).
محمد بن شربینی گفته است: «زیارت بقیع، سنت و مستحب است» (خطیب شربینی، 2009م، ج1، ص513). بهوتی و دیگران نیز چنین دیدگاهی دارند (البهوتی، 1403ق، ج2، ص601؛ هیتمی والشروانی و العبادی، 1357ق/ 1938م، ج4، ص154). بکری دمیاطی هم معتقد است زیارت بقیع در هر روز، مستحب است (دمیاطی شافعی، 1418ق/ 1997م، ج2، ص357). از فاکهی نیز نقل شده است: «زائر هر روز پس از زیارت مرقد مطهر رسول خدا9 به بقیع برود و این عمل در روز جمعه، استحباب بیشتری دارد» (امینی، 1416ق، ج5، ص159). نووی گفته است:
مستحب است زائر، هر روز و به ویژه روز جمعه به بقیع برود ... و قبرهای مطهر آنجا مانند قبر ابراهیم فرزند رسول خدا9، عثمان، عباس، حسن بن علی، علی بن الحسین، محمد بن علی، جعفر بن محمد و دیگران و سرانجام صفیه، عمه پیامبر خدا9 را زیارت کند (نووی، 1430ق/ 2009م، ج8، ص275).
امام ابومحمد غزالی (450- 505ق)، در ضمن بیان وظایف زائران مدینه منوره
و کسانی که به زیارت بقیع مشرف میشوند گفته است:
مستحب است زائران، هر روز صبح، پس از زیارت قبر حضرت رسول9 در بقیع حضور یابند و قبور پیشوایان دینی و صحابه را که در آنجا مدفوناند، زیارت کنند... و مستحب است در مسجد فاطمه3 نیز نماز بخوانند (غزالی، 1412ق، ج3، ص474).
از ابنالحاج نیز نقل شده است که قصد زائر از زیارت بقیع، باید پیروی از سنت پیامبر خدا9 باشد. از این عمل پیامبر9 میتوان دریافت که این زیارت، مستحب است و در دین به آن عمل شده است (ابن الحاج عبدری، ج1، ص265) و ازاینرو، جایگاه و اهمیت آن نزد علمای اسلامی آشکار است.
صالحی شامی مینویسد: «مستحب است در هر روز، به ویژه روز جمعه، پس از سلام بر رسول خدا9 و زیارت آن حضرت، به بقیع برود و آنجا را زیارت کند» (صالحی شامی، ج12، ص400). او معتقد است که زیارت پیامبر خدا9 چیزی جز بزرگداشت مقام و منزلت آن حضرت و تبرک جستن از ایشان و یادآوری آخرت، که امری مستحب میباشد، نیست؛ چنان که در حدیث آمده است: «قبرها را زیارت کنید؛ زیرا این کار شما را به یاد آخرت میاندازد» (ابن ماجه، 1395ق، ج1، ص500؛ مناوی، ج4، ص88). گاهی هم زیارت به منظور دعا برای اهل قبور و تبرک جستن از قبور بندگان صالح صورت میپذیرد؛ همان طور که در زیارت اهل بقیع، وارد شده است (صالحی شامی، ج12، صص382ـ381).
نتیجهگیری
در این مقاله که با نگاه فرامذهبی و با استفاده از منابع فریقین نگارش یافته، به نتایج ذیل دست یافتیم:
1. بقیع دارای قداست و فضیلت ویژهای است و پیامبر اسلام9 در دوران حضور خود در مدینه، برخی راز و نیازها و عبادتهای فردی و اجتماعی خود را در آنجا بهجای آورده است؛
2. پیامبر با امر پروردگار متعال آنجا را به عنوان آرامگاه مسلمانان برگزید؛
3. آن حضرت به دستور خداوند برای استغفار و دعا برای اهل بقیع در زمانهای مختلف به بقیع میرفتند و برای اهل بقیع دعا میکردند و از خداوند برای آنان آمرزش میخواستند. بر اساس برخی روایات، رسول الله9 برای دعا در بقیع، مکان خاصی برگزیده بودند؛
4. علاوه بر رسول خدا9، خاندان عصمت و طهارت: و اصحاب گرامی ایشان نیز در بقیع به دعا و عبادت پرداخته و برای اهل بقیع استغفار کردهاند؛
5. مسلمانان شیعه و سنی در طول تاریخ، برای زیارت و دعا در بقیع اهمیت زیادی قائل بودهاند و در منابع شیعه برای زیارت ائمه بقیع: فضیلت بسیاری ذکر شده و متعاقب آن علمای شیعه در آثار علمی خود آداب و احکام زیارت بقیع را به صورت مستوفا بیان کردهاند.
[1]. «إِذَا حُشِرَ النَّاسُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ بُعِثْتُ فِی أَهْلِ الْبَقِیعِ».
[2]. «أَسْمَعُ الصَّیْحَةَ فَأَخْرُجُ إِلَی الْبَقِیعِ فَأُحْشَرُ مَعَهُمْ».
[3]. «فَرَط»، به کسی گفته میشود که جلوتر از دیگران به یک محل وارد میشود و زمینه را برای ورود دیگران بقیه فراهم میکند (الصحاح، ج3، ص1148).
[4].
نادیت سکان القبور فأسکتوا |
وأجابنی عن صمتهم ترب الحصا |
|
قالت أتدری ما فعلت بساکنی |
مزقت لحمهم و خرقت الکسا |
|
وحشوت أعینهم تراباً بعدما |
کانت تأذی بالیسیر من القذی |
|
أما العظام فإننی مزقتها |
حتی تباینت المفاصل والشوا |
|
قطعت ذا زاد من هذا کذا |
فترکتها رمماً یطوف بها البلا |