مشاهیر علوی مدفون در بقیع

نوع مقاله : تاریخ و رجال

نویسنده

عضوهیات علمی ، گروه تاریخ و سیره پژوهشکده حج وزیارت

چکیده

شاید صدها تن از بزرگان اهل بیت و فرزندان و نوادگانش در قبرستان بقیع آرمیده باشند. اکنون در این مقاله به معرفی اجمالی حدود پنجاه نفر از علویان مدفون در بقیع در قرن های مختلف، به ترتیب تاریخ وفات، می‌پردازیم. شناخت مدفونان بقیع، راهگشای تحلیل‌های پسینی درباره گونه‌شناسی مدفونان و جایگاه بقیع در باور گرایش‌های مختلف اسلامی در طول تاریخ و آداب و رسوم مرتبط با آنان در زیارت بقیع است.

کلیدواژه‌ها


مقدمه

بقیع، قبرستان قدیمی مدینه است که بهترین عزیزان پیامبر و سربازان فداکار اسلام، در آنجا مدفون‌اند و در گذشته بیشتر آنها سنگ قبر، محجر و نشانه و حتی گنبد و بارگاه داشته است. همچنین بسیاری از شخصیت‌های برجسته و افراد والامقام، که از صدر اسلام تاکنون در این سرزمین مقدس آرمیده‌اند، و قبورشان مجهول است؛ قبوری که چنانچه، هر یک از آنها در دیگر بلاد اسلامی قرار داشت، آن‌چنان آباد و مجلل می‌بود که چهره آن شهر را عوض می‌کرد. سمهودی در «وفاء الوفا» از مالک روایت کرده است: «در این آرامگاه،
ده هزار نفر از صحابه گرامی و اکابر اسلام مدفون‌اند» (سمهودی، 1421ق، ج3، ص237) لیکن قبور تعدادی از آنها مخفی است و برخی دیگر هم که معلوم بوده ولی به مرور زمان از بین رفته و متأسفانه بسیاری از آنها را هم در این قرن اخیر از میان برده‌اند.

«رفعت پاشا» نویسنده «مرآة الحرمین» عقیده دارد: «بیش از دو هزار نفر از اصحاب و تابعین، در این قبرستان دفن شده‌اند» (رفعت پاشا، 1377، ج1، ص213)

در گذشته، بقیع و مرقد امامان معصوم: عموماً دارای بقعه و گنبد و بارگاه بوده است و لیکن در سال‌های اخیر همه آنها تخریب گردیده و هم‌اکنون هیچ آثاری از آنها، جز چند قطعه سنگ که در بالا و پایین قبور گذاشته شده، وجود ندارد. از آنجا که طبقه اول ائمه و صحابه و اهل بیت در نوشته‌های مختلف معرفی شده‌اند، در اینجا به معرفی دیگر علویان مدفون در بقیع، که کمتر فهرست شده‌اند، می‌پردازیم:

مقبرههای خانوادگی در بقیع

از مجموع گفتار مورخان چنین برداشت می‌شود که مردم مدینه ـ که قبلاً اجساد درگذشتگان خود را در نقاط مختلف و در دو گورستان عمومی به نام گورستان «بنی‌حرام» و «بنی‌سالم»، و گاهی در داخل منازل خود دفن می‌کردند ـ با رسمیت یافتن بقیع، به مناسبت دفن جسد عثمان بن مظعون= و ابراهیم فرزند پیامبر خدا9، به آنجا توجه نمودند و عده‌ای از صحابه و یاران پیامبر خدا به تدریج در آنجا، و بعضی از اقوام و عشیره پیامبر خدا9 در داخل بعضی از منازل متصل به بقیع دفن شدند.

با اینکه وضع بقیع، با گذشت چهارده قرن، دگرگون شده و از قبور زیادی که در این آرامگاه تاریخی به افراد معروف از صحابه و شخصیت‌های اسلامی تعلق داشت، به جز تعدادی محدود، باقی نمانده است، ولی در عین حال، همین تعداد از قبور نیز می‌تواند مؤید گفتار این مورخان، و بیانگر نظم و ترتیب موجود در آن دوران باشد؛ زیرا گذشته از اینکه قبور همه اقوام پیامبر خدا در قسمت غربی بقیع واقع شده است، هر گروه از آنان نیز به تناسب ارتباطشان
با همدیگر و انتسابشان به پیامبر خدا9 در یک نقطه معین و جایگاه مخصوص و در کنار هم دفن شده‌اند؛ مثلاً قبور ائمه چهارگانه با قبر عباس و فاطمه بنت اسد در یک نقطه و در کنار هم، و همه همسران پیامبر خدا9 در یک نقطه معین و در کنار هم، و رقیه و ام کلثوم دختران پیامبر در کنار هم، و عمّه‌های آن حضرت با امّ‌البنین در کنار هم است که مجموع این بخش به نام «مقابر بنی‌هاشم» معروف گردیده است؛ همان‌گونه که سایر بخش‌های مختلف بقیع نیز به نام‌های خاصی نامیده شد؛ مانند «روحاء» و «زوراء».[1]

جالب توجه است که در میان این چند خانه،[2] تنها خانه عقیل بن ابی‌طالب دارای اهمیت و خصوصیت ممتاز است؛ به طوری که این خانه مورد توجه پیامبر خدا9 و افراد سرشناس پس از آن حضرت بود و نیز معرفی منازل دیگر در جهت معرفی خانه عقیل و در حول محور آن انجام می‌گرفت.

این اهمیت و خصوصیت از اینجا به وجود آمد که این خانه، گرچه از نظر ساختمانی، یک خانه مسکونی و منتسب به عقیل بن ابی‌طالب بوده، اما در عین حال به آرامگاه خصوصی و خانوادگی اقوام و فرزندان پیامبر خدا مبدل گردید. اولین کسی که در داخل آن دفن شد، فاطمه بنت اسد،[3] و به احتمال ضعیف فاطمه دختر پیامبر خدا9، و پس از آن، عباس عموی پیامبر است. پس از آنها پیکر پاک و مطهر چهار تن از ائمه هدی: و فرزندان پیامبر خدا9 در این بیت به خاک سپرده شد. این موضوع از مسلمات تاریخ است و دیده نشده که مورخ و مدینه‌شناسی در اصل این مطلب، شک و تردید یا نظر مخالفی داشته باشد؛ مگر در مورد قبر متعلق به فاطمه که آیا منظور از وی فاطمه بنت اسد است یا فاطمه، دختر گرامی پیامبر خدا9، که خارج از موضوع این مقاله است.

در اینجا به شماری از علویان که در قبرستان بقیع دفن شده‌اند، اشاره می­شود:

قرن دوم

1. محمد حنفیة بن امام علی امیرمؤمنان7

شهرت محمد بن حنفیه، مانع از تطویل و درازگویی دربارة اوست. از آنجا که تاریخ درگذشت محمد حنفیه در سال ۸۱ قمری است و در آن هنگام ۶۵ سال داشت، به دست می‌آید که او در سال ۱۶ قمری به دنیا آمده است (ابن سعد، 1215ق، ج۵، ص۸۷)

در رجال کشی از حضرت علی7 نقل شده که چهار محمد، مانع نافرمانی خدا می‌شوند؛ این چهار محمد عبارت‌اند از: محمد بن جعفر طیار، محمد بن ابی‌بکر، محمد بن حنفیه و محمد بن ابی‌حذیفه (کشی، 1439ق، ج۱، ص۲۸۶) مامقانی با اشاره به این حدیث، عدالت و پاکی محمد بن حنفیه را اثبات می‌کند (مامقانی، 1351ش، ج۳، ص۱۱۱)

وی در نبردهای حکومت امیرمؤمنان، نقش فعالی در یاری آن حضرت داشت .

شیخ طوسی از کشی از امام باقر7 نقل کرده است: «در بیماری محمدبن حنفیه من در کنارش بودم و چشم او را بستم و غسلش دادم و کفنش کردم و نماز بر او خواندم
و او را [در بقیع] به خاک سپردم» (کشی، ص۳۱۵) البته در گزارشی از منابع غیر شیعی آمده است که ابان بن عثمان (پسر خلیفه سوم) بر وی نماز خواند (مزی، ج۱۰، ص۲۸۵)

در محل دفن محمد بن حنفیه اختلاف است؛ سیدمحسن امین به سه مکان اشاره می‌کند: ایلِه، طائف و مدینه در قبرستان بقیع (امین، ج۱۴، ص۲۷۰) ولی مسلم است که وی در مدینه وفات یافته و در بقیع دفن شده است (مدرسی، 1359ش، ج۷، ص۴۸۴)

2. زید بن امام حسن7

کنیه زید، ابوالحسن یا ابوالحسین  بود. وی فرزند ارشد امام حسن مجتبی7، و مادرش ام بشیر بنت ابی‌مسعود البدری بود (ابن سعد، 1215ق، ج۵، ص۲۴۴)

تاریخ تولد زید، مبهم است و هیچ یک از مورخان و علمای رجال اشاره‌ای به آن نداشته‌اند.  وفات وی در سال ۱۲۰ قمری بوده و در هنگام وفات ۱۰۰ یا ۹۵ یا ۹۰ سال داشته است (ابن حجر عسقلانی، ج۳، ص۳۵۰) پس می‎‌‌توان احتمال داد وی بین سال‎‌‌های ۲۰ تا ۳۰ هجری متولد شده است.

به رغم گزارشی که درباره عدم حضور وی در کربلا وجود دارد، ولی مقاتل الطالبیین، که قدیمی‌ترین منبع درباره شهدای آل ابی‌طالب است، زید را جزء اسرای کربلا دانسته‌ است (اصفهانی، 1385ش، ص۱۱۹)

زید بن حسن7، امور مربوط به صدقات رسول‌الله9 را بر عهده داشت که پس از به حکومت رسیدن سلیمان بن عبدالملک، به دستور او، از این مقام عزل شد تا هنگامی‌که عمر بن عبدالعزیز به خلافت رسید. خلیفه وقت نام‌های بدین مضمون برای عامل مدینه نوشت: «زید بن حسن7، [شخصیت] شریف بنی‌هاشم و مسن‌ترین آنان است. وقتی که این نامه به دست تو رسید، صدقات پیامبر9 را به او بازگردان و در این کار، او را یاری کن» (مفید، 1413ق، ج۲، ص۱۷۶)

در مذمت وی، روایتی در بحار به نقل از خرائج راوندی آمده است که وی نزد خلیفه، امام باقر7 را متهم به سحر کرد و در شهید شدن ایشان نقش داشت. ولی آیة‌الله خویی این روایت را به دلیل مرسل بودن و اشکال محتوایی نمی‌پذیرد (راوندی، 1409ق، ج۲، ص۶۰۱)

در تاریخ وفات زید، اختلاف است. شیخ مفید گفته است که وی در سن نود سالگی وفات یافت و سیدمحسن امین وفات وی را در سال ۱۲۰ قمری در سن نود یا صد یا 95 سالگی می‌داند. وی در سرزمینی میان مکه و مدینه به نام «‌حاجز‌» (در ۶ میلی مدینه) ـ نزدیک «‌ثغره»، که محلی در حجاز است ـ وفات یافت (عمری، 1422ق، ص۲۰)

در تشییع جنازه زید، برادرزاده‌هایش، حسن و ابراهیم بن حسن، زیر تابوت را گرفته بودند و عبدالله بن حسن المثنی، معروف به عبدالله محض، پیشاپیش جنازهْ پیاده حرکت کرد و به احترام وی، دیگران نیز از مرکب پیاده شدند. جنازه را وارد منزل کردند و در آنجا غسل دادند. سپس آن را به قبرستان بقیع بردند و همان‌جا به خاک سپردند. پس از مرگ وی، برخی شعرا در وفاتش مرثیه‌ها سرودند؛ از جمله قدامة بن موسی الجحمی (بلاذری، 1959، ج۳، ص ۷۳)

3. حسن مثنّی  بن امام حسن مجتبی7

مادر حسن مثنی، خَولَه‌ بنت منظور بن زَبّان فَزاری بود (مصعب‌ بن عبداللّه، 1953م، ص۴۶) خوله پس از کشته‌شدن همسرش، محمد بن طلحة بن عبیدالله، در جنگ جمل (۳۶ق.)، به همسری امام حسن7 درآمد. کنیه حسن مثنی، ابومحمد است (ابن‌ قتیبه الدینوری، 1407ق، ص۱۱۲) همسر او، دختر عمویش، فاطمه دختر امام حسین7، بود.

وی در روز عاشورا در سپاه امام حسین7 جنگید و زخمی و اسیر شد. دایی‌اش، اسماء بن خارجه فزاری، وی را نجات داد. او در کوفه تحت درمان قرار گرفت و با بازیافتن سلامت خود، به مدینه بازگشت (مفید، 1413ق، ج۲، ص۲۵؛ ابن‌ طاووس، 1417ق، ص۶۳)

حسن مثنّی، بر اساس وصیت امام علی7، متولی صدقات و موقوفات امیر مؤمنان7 در مدینه بود (مصعب‌ بن عبداللّه، 1953م، ص۴۶).

پس از کشته شدن ابن اشعث در سال ۸۵ قمری[4]، حسن مثنـّی نیز متواری شد. سرانجام فرستادگان ولید بن عبدالملک او را مسموم کردند و به قتل رساندند. جنازه او را به مدینه منتقل کردند و در بقیع به خاک سپردند (ابن‌ عنبه، بی‌تا، ص۱۰۰).

در صحیح بخاری، ضمن روایتی نقل شده که فاطمه دختر امام حسین7 همسر حسن مثنی، بر مزار وی بقعه‌ای ساخت (صحیح بخاری، 1422ق، کتاب الجنائز، باب ۶۱، ج ۳، ص۲۵۵).

4. فاطمه بنت امام حسین3

مادر فاطمه، ام اسحاق ـ دختر طلحه، همسر قبلی امام حسن7 ـ بود (مفید، 1413ق، ج۲، ص۴۹۱؛ ابن‌سعد، 1215ق، ج۳، ص۲۱۴) وی، به احتمال قوی، در سال ۵۱ قمری به دنیا آمده است ، او را بزرگ‌ترین دختر امام حسین7 دانستنه‌اند (ابن اثیر، 1385ش، ج۴، ص۸۶)

فاطمه از ازدواج با پسر عمویش، حسن مثنی، چهار فرزند به نام‌های عبدالله، ابراهیم، حسن و زینب داشت و از همسر دومش، عبدالله بن عمرو بن عثمان، دارای سه فرزند به نام‌های محمد دیباج، قاسم و رقیه بود (ابن قتیبه الدینوری، 1407ق، ص۱۹۹) بیشتر فرزندان و نوادگان وی، در مبارزه با خلفای بنی‌عباس به شهادت رسیدند یا زندانی شدند (طبری، 1436ق، ج۷، ص۵۳۶)  فاطمه را ثقه، و از طبقه چهارم راویان دانسته‌اند (ابن حجر عسقلانی، ج۲، ص۶۵۷)

گفته شده فاطمه دختر امام حسین7، حدود سال ۱۱۷ قمری، در مدینه درگذشته و در بقیع دفن شده است (ابن جوزی، 1412ق، ص۲۵۱؛ ابوسعیده، 2004م، ص96) همچنین برخی از مورخان، بدون اشاره به تاریخ وفات، گفته‌اند او در هنگام وفات، نود سال داشته است (ابن‌حِبّان، 1973م، ج۵، ص۳۰۱) نیز گفته‌اند وی در زمان خلافت هشام‌ بن عبدالملک  (حکومت: ۱۰۵-۱۲۵ق.) درگذشت  ، قبری در قبرستان باب‌الصغیر، به وی منسوب است (خامه‌یار، 1390ش، صص۱۲۶ـ۸۷)

5. سکینه بنت امام حسین7

سکینه دختر امام حسین7 را باهوش‌ترین، زیباترین، خوش‌اخلاق‌ترین، باتقواترین و بزرگ زنان زمانه خویش دانسته‌اند . امام حسین7، سکینه را بنده‌ای غرق در ذات الهی معرفی کردندکه نشان‌دهنده فضل وکمال اوست (ابن خلکان، 1364ش، ج۲، ص۳۹۴

سکینه دختر امام حسین7، از رباب دختر امرؤالقیس بود (اصفهانی، 1385ق، ص۱۹۲) نام او را آمنه، امینه و امیمه ذکر کرده‌اند و گفته‌اند به سبب سکون، آرامش و وقاری که داشت، مادرش او را سکینه لقب داده بود (ابن جوزی، 1412ق، ج۷، ص) زمان تولد او مشخص نیست؛ اما او را کوچک‌تر از خواهرش، فاطمه، معرفی کرده‌اند (ابن اثیر، 1385ش، ج۴، ص۸۶) از کتاب‌های تاریخی برمی‌آید سکینه در زمان حرکت امام حسین7
به کربلا، بالغ، و در سن ازدواج بوده است؛ زیرا زمانی‌که حسن مثنی، یکی از دختران امام حسین را خواستگاری کرد، امام او را در انتخاب بین سکینه و فاطمه مخیر کرد (اصفهانی، ۱۴۱۵ق، ج۲۱، ص۷۹)

در کتاب‌های رجالی، از سکینه به عنوان یکی از راویان حدیث یاد شده است که برخی از او روایت نقل کرده‌اند. سکینه همراه خواهرش، فاطمه، از راویان حدیث پدر خود، امام حسین7، به شمار می‌آیند (ابن حبان، 1973م، ج۴، ص۳۵۲) راویانی همچون عبیدالله بن ابی‌ارفع، فائد مدنی، سکینه دختر اسماعیل بن ابی‌خالد و سکینه دختر قاضی ابی‌ذر از او روایت نقل کرده‌اند (طبرانی، 1405ق، ج۳، ص۱۳۲)

سکینه پس از اسارت، به همراه کاروان اسرا به مدینه بازگشت. از زندگی او در مدینه تا زمان وفات، در منابع تاریخی، گزارش چندانی در دست نیست و تنها به ذکر بعضی از مناظرات و مجالس علمی اکتفا شده است (اصفهانی، 1415ق، ج۱۶، ص۳۶۲) چگونگی وفات و محل دفن سکینه نیز مورد اختلاف مورخان بوده است. برخی از منابع تاریخی وفات سکینه را ۵ ربیع‌الاول سال ۱۱۷ قمری در مدینه نقل کرده‌اند (ابن عساکر، 1421ق، ج۶۹، ص۲۱۸) بنا بر نقل این منابع، خالد بن عبدالله (حاکم وقت) بر او نماز خواند و او را در قبرستان بقیع به خاک سپردند. برخی نیز گفته‌اند وقتی سکینه با اصبغ بن عبدالعزیز ازدواج کرد، از مدینه به طرف مصر حرکت کرد و در دمشق درگذشت (ابن خلکان، 1364ش، ج۲، ص۳۹۶) در قبرستان باب‌الصغیر دمشق، قبری منسوب به سکینه وجود دارد. عده‌ای نیز گفته‌اند پس از ازدواج با اصبغ بن عبدالعزیز به مصر رفت و در آنجا مدفون شد. بقعه‌ای در قاهره نیز به سکینه بنت الحسین، منسوب است (ابن عساکر، 1421ق، ج۶۹، ص421)

بر اساس گزارش‌های موجود در مقاتل، سکینه در واقعه کربلا حضور داشت. بنا بر نقل این منابع، در روز عاشورا، امام حسین7 برای آخرین وداع، از میدان جنگ به سوی اهل بیت خود بازگشت و با آنان وداع کرد. سپس نزد دختر خود، سکینه، رفت که در گوشه‌ای نشسته بود و می‌گریست. امام حسین7 او را به صبوری دعوت کرد و در آغوش کشید، اشک از چشمان او پاک کرد و در ضمن، اشعاری به سکینه گفت. پس از واقعه عاشورا، سکینه و دیگر اسیران کربلا را به کوفه و شام بردند (ابن طاوس، 1417ق، ص۱۳۴)

6. زینب دختر امام باقر7

زینب از پدرش حدیث نقل می‌کرد و در مدینه مجلس درس و بحث داشت. وی با پسر عموی خود، عبدالله بن حسین الاصغر بن امام سجاد7 ازدواج کرد. او سرانجام در مدینه وفات نمود و در بقیع به خاک سپرده شد (زرباطی، 1389ش، ص155-156)

7. محمد بن عبدالله محض بن حسن مثنى بن امام حسن7، معروف به «نفس زکیه»

محمد به کثرت زهد و عبادت و فقه و دانایی معروف بود. او در سال ۱۰۰ قمری به دنیا آمد. مادرش هند، دختر ابی‌عبیدة بن عبدالله بن زمعه، است. به دلیل آنکه در تمام سلسله والدینش کنیز وجود نداشت و سلسله مادران وی، همه از قریش بودند، به او لقب صریح قریش دادند (ابن عنبه، بی‌تا، ص86)

پدر وی، عبدالله محض، با نسبت دادن لقب مهدی به او، مردم را به بیعت با وی دعوت کرد. ازاین‌رو نامزد جمعی از بنی‌هاشم برای خلافت پس از امویان بود که با پیشی‌گرفتن بنی‌عباس به چنین مقامی نرسید؛ اما با آغاز حکومت عباسیان، حمایت عمومی در میان مردم و حتی دانشمندان و اهل حدیث برای او به وجود آمد (جعفریان، 1378ش، ج1، ص70) محمد در سال ۱۴۵قمری خروج کرد و با 250 نفر وارد مدینه شد و مردم، به فتوای مالک بن انس، با وی بیعت کردند. منصور او را ابتدا دعوت به صلح کرد، اما محمد نپذیرفت و با عدة کمی از یارانش که هنوز بر بیعت خود پایدار بودند
به نبرد سپاه خلیفه رفت و شکست خورد و سرانجام در روز دوشنبه، 14 رمضان سال 145قمری، کشته، و در بقیع دفن شد (اصفهانی، 1385ق، 251)

8. حسین الاصغر بن امام علی بن الحسین السجاد7

امام سجاد7 دو پسر به نام حسین داشت: یکی حسین اصغر و دیگری حسین اکبر (فخر رازی، 1377ش، ص161) حسین اکبر از امام باقر7 بزرگ‌تر بود. ازاین‌رو فرزند دیگر خود را حسین اصغر نامید . او در زهد و تقوا، شبیه پدر بزرگوارش بود (ابن طقطقی، 1415ق، ص281 ؛طوسی، 1415ق، ص112)

حسین اصغر از اصحاب پدر و برادر و برادرزاده‌اش، امام سجاد ،امام باقر (طوسی، 1415ق، ص182) و امام صادق‌7، (ابن حبان، 1973م، ج3، ص294) است. وی احادیث زیادی از هر سه بزرگوار و همچنین از عمه‌اش، فاطمه بنت الحسین7، و از وهب بن کیسان (مفید، 1413ق، ج2، ص175) نقل کرده است (بیهقی، 1410ق، ج1، ص381) حسین، مکنا به ابوعبدالله (فخر رازی، 1377ش، ص161)، مردی عفیف، فاضل، محدث، و دریای متلاطمی از دانش و پرهیزکاری و ورع (مفید، 1413ق، ج2، ص175) بود و به قرشی هاشمی، مدنی، تابعی (طوسی، 1415ق، ص182) یاد می‌شود. از اعقاب و نوادگان او، عالمان و دانشمندان بسیاری در حجاز، عراق، شام و عراق عجم برخاسته‌اند (کیاءگیلانی، 1409ق، ص115) از بزرگان جلیل‌القدر و نقبای اشراف (ابن طقطقی، 1415ق، ص281) و «سادات مرعشی؛ مازندران» و «سادات اعرجی؛ ایلام» و «سادات عبیدی و مختاری؛ سبزوار» نیز نسبشان به حسین اصغر می‌رسد (ابن عنبه، بی‌تا، ص378)

مادر حسین اصغر، امّ‌ولدی به نام «سعاده» است (ابن عنبه، بی‌تا، ص378) برخی، از جمله ابونصر بخاری گفته‌اند: «او با امام باقر7  برادر تنی بوده است» (بخاری، 1376ش، ص110) اما صحیح این است که وی با حسین اکبر از یک مادر است (فخر رازی، 1377ش، ص161)

گویند امام صادق7 درباره وی فرمود: «عمّی الحسین من الذین یمشون علی الارض هونا و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما» (ضامن بن شدقم، 1378ش، ج2، ص156)

حسین اصغر در خداترسی، بی‌نظیر یا کم‌نظیر بود؛ چنان‌که روایت شده به­ حدی می‌ترسید که گویی وارد آتش شده و پس از آن خارج گشته است (مفید، 1413ق، ج2، ص174-175)

حسین اصغر در سال 157 قمری، در 77 سالگی، در مدینه درگذشت و در قبرستان بقیع دفن شد (بخاری، 1376ش، ص110) سن او را هنگام وفات 64، 74 و 76 سال، (سخاوی، 2007م، ج1، ص295) و سال وفات او را 150 قمری نیز (ضامن بن شدقم، 1378ش، ج2، ص155) نوشته‌اند. به برخی از روایات او در منابع حدیثی اشاره شده است (ابن قولویه، 1417ق، ص126 و 127) مزاری به وی در روستای برزنون نیشابور منسوب است که صحت ندارد و یکی از نوادگان حسین اصغر در آنجا دفن است.

9. اسماعیل بن امام صادق7

مادرش فاطمه‌، دختر حسین بن علی بن حسین7 بود امام صادق7 اسماعیل را بسیار دوست داشت(مفید، 1413ق، ج۲، ص۲۰۹)

تاریخ‌ تولد اسماعیل‌ دقیقاً مشخص نیست‌؛ اما برخی گفته‌اند با توجه به تولد برادر او، امام کاظم7، در سال ۱۲۸ یا ۱۲۹ قمری و اختلاف ۲۵ سال میان امام کاظم7 و اسماعیل، احتمالاً اسماعیل در سال ۱۰۳ یا ۱۰۴ قمری به دنیا آمده است.

ارتباط خطابیه[5] با اسماعیل‌ و دعوت‌ ایشان‌ به‌ امامت‌ وی‌، در بسیاری‌ از منابع‌، از جمله‌ منابع‌ اسماعیلی‌، امامی‌ و غیر شیعی‌ نقل‌ شده‌ است‌. سعد بن عبدالله اشعری (اشعری، 1361ش، ص‌۸۰-۸۱) و نوبختی‌(نوبختی، 1388ش، ص‌۵۷-۵۹)، اسماعیلیه خالصه‌ را همان‌ خطابیه‌ دانسته‌اند که‌ گروهی‌ از ایشان‌ در زمره پیروان‌ محمد بن اسماعیل‌ درآمده‌ و قائل‌ به‌ مرگ‌ اسماعیل‌ در زمان‌ حیات‌ پدر شده‌اند. ابوحاتم‌ رازی[6] می‌نویسد: «خطابیه‌ در زمان‌ امام‌ صادق‌7 قائل‌ به‌ امامت‌ اسماعیل‌ بوده‌اند». به‌ گزارش‌ ابوحاتم‌ رازی، (رازی، 2003م، ص۲۸۹) مبارکیه[7]‌ قائل‌ به‌ مرگ‌ اسماعیل‌ و امامت‌ فرزندش‌، محمد بن اسماعیل‌، در زمان‌ حیات‌ امام‌ صادق7 بوده‌اند. به‌ اعتقاد این‌ گروه،‌ اسماعیل‌ جانشین‌ امام‌ صادق‌7 بوده‌ است‌؛ اما چون‌ در زمان‌ حیات‌ پدر فوت‌ کرد‌، امام7 امر امامت‌ را به‌ محمد، فرزند وی، سپرد؛ زیرا پس‌ از امام‌ حسن‌ و امام‌ حسین7 جایز نیست‌ که‌ امامت‌ از برادر به‌ برادر منتقل‌ شود (اشعری، 1360ش، ص۸۱-۸۰)

خویی، پس از بیان گزارش‌های مدح و ذم[8]، روایات مدح را ترجیح می‌دهد و وی را شخصی جلیل و مورد عطوفت پدر معرفی می‌کند (خویی، 1431ق، ج۳، ص۱۲۷)

سال‌های ۱۳۳، ۱۳۸ و ۱۴۵ به عنوان سال وفات اسماعیل در منابع متفاوت ذکر شده است؛ اما بنا به برخی دلایل، به نظر می‌رسد سال ۱۳۸ صحیح‌تر است (عمری، 1422ق، ص۱۰۰؛ مقریزی‌، 1418ق، ص۱۵؛قمی، 1361ش، ص۲۲۴)

اسماعیل‌ در منطقه‌ای به نام‌ عُرَیض،‌ در نزدیکی‌ مدینه، از دنیا رفت (بخاری، 1376ش، ص34) تابوت‌ وی بر دوش‌ مردم‌ در حالی‌ به‌ گورستان‌ بقیع تشییع شد (بخاری، ص۳۴؛ علوی، 1422ق، ص۱۰۰) که‌ امام‌ صادق‌7 با وضعیتی‌ غیر معمول‌ پیشاپیش‌ آن‌ حرکت‌ می‌کرد‌.

بر پایه روایتی‌ از زرارة بن اعین، امام صادق7 ساعاتی‌ پس‌ از مرگ‌ اسماعیل‌ و پیش‌ از دفن‌ او، حدود ۳۰ تن‌ از یاران‌ نزدیک‌ خود را درباره مرگ‌ فرزندش‌ شاهد گرفت (نعمانی‌، ۴۶۷-۴۶۹؛ ابن‌ شهرآشوب‌، 1376ق، ج۱، ص۲۶۶)

در دوره خلفای اسماعیلی ِ فاطمیان (۲۹۷ -۵۶۷ق.)، که مهم ترین مروّج فرقه اسماعیلیه بودند، آرامگاهی بزرگ بر قبر اسماعیل ساخته شد. مرقد اسماعیل با دیوارهایی بدون در و پنجره احاطه شده بود و در بیرون از گورستان، به فاصله پانزده متری دیوار بقیع، در جهت غرب و روبه‌روی قبرهای ائمه قرار داشت. نیمی‌ از محوطه در خیابان و نیمی از آن در پیاده‌رو بود و زائران در پیاده رو به زیارت می‌پرداختند  (نجمی، 1380ش، ص۲۹۰-۲۸۹) این قبر، بر اساس نوشته مطری (م.۷۴۱ق.)، مزاری بزرگ بود که در غربِ قبه عباس و چهار امام قرار داشت. قبر اسماعیل از سوی محبّان اهل بیت از شیعیان، به ویژه اسماعیلیه، زیارت می‌شد و بر اساس گزارش عیاشی،[9] در قرن چهارم هجری بسیار پررونق بود. حجگزاران شیعه ایرانی در سفر به مدینه، غالباً هنگام زیارت بقیع، به زیارت این امامزاده نیز می‌پرداختند و برخی از آنان در سفرنامه‌های خود، توصیفی از بارگاه او ثبت کردند. فرهادمیرزا (م.۱۳۰۵ق.)، که در سال ۱۲۹۲ قمری/۱۲۵۴ شمسی به مدینه رفته، گزارشی از این بارگاه ارائه کرده است  (فرهادمیرزا، 1366ش، ص۱۵۸)

با قدرت‌گیری وهابیان در حجاز، مرقدها و بارگاه‌ها ویران شد. در سال ۱۳۹۴قمری هنگام زیرسازی خیابان غربی بقیع، محوطه پیرامون قبر اسماعیل تخریب، و چنین شایع شد که جنازه او پس از سده‌ها به صورت سالم، آشکار شده است. بر پایه برخی دیده‌ها و گفته‌های محلی، با پیش‌بینی‌های صورت گرفته و با هماهنگی برخی از بزرگان اسماعیلیه، جسد اسماعیل به درون گورستان بقیع منتقل، و نشانه ‌گذاری شد. محل دفن او به دلیل وصف‌های متفاوت و از میان رفتن نشانه‌ها، دقیقاً مشخص نیست. محل آن را حوالی قبر ام‌البنین یا نزدیک شهیدان حرّه یا در ده متری قبر حلیمه سعدیه، در انتهای بقیع، دانسته‌اند (نجمی، 1380ش، ص۲۹۰)

10. محمد بن اسماعیل بن امام جعفر الصادق

همچنین اسماعیل، نواده امام جعفر صادق و هشتمین امام در مذهب شیعه اسماعیلی است. وی در سال ۱۲۸ قمری زاده شد. به گفته بعضی علمای شیعه اسماعیلی، او مرده است؛ اما برخی دیگر از علمای شیعه اسماعیلی معتقدند او به غیبت رفته است و باز خواهد گشت. بعضی از مفسران تاریخ نیز می‌گویند: «شیعیان اسماعیلی دچار انحرافی شده‌اند و محمد بن اسماعیل، همان مهدی موعود  نزد آنان است که باز خواهد گشت».

دوران کودکی او در دوران زندگی امام جعفر صادق بود. او مدت بسیاری را مخفی در مدینه زندگی کرد؛ چنان که تنها گروهی از داعیان او را می‌شناختند. محمد پس از وفات پدرش در سال 138 قمری، در بین مردم از نظر علمی و معنوی مورد احترام بود. پس از فوت امام صادق7 برخی معتقد به امامت محمد شدند. قبر او در بقیع دفن است (سمعانی، ج1، ص156، کمونه، ص67)

بنا به روایات اسماعیلی، خلیفه عباسی، هارون الرشید، در جست وجوی او در مدینه بود؛ اما زبیده، همسر هارون، از پیروان امام بود و او را آگاه ساخت.[10] سرانجام، محمد بن اسماعیل مدینه را ترک کرد و به همراه برادرش، علی بن اسماعیل، به کوفه رفت (خامه‌یار، 1390ش، ص29)

11. عبدالله بن امام جعفر صادق7

عبدالله دومین پسر امام صادق7 (پس از اسماعیل‌) (مفید، 1413ق، ج۲، ص۲۱۰)، و مادرش فاطمه، دختر حسین بن علی بن حسین بن علی7 بود، او به خاطرِ داشتن سرِ پهن (افطح الرأس) (ابن حزم اندلسی، 1418ق، ص۵۹) یا پاهای پهن (افطح الرِجلَین)، به عبدالله افطح معروف شد. جایگاه عبدالله نزد پدرش همانند دیگر برادرانش نبود؛ چراکه او از نظر اعتقادی، متهم به مخالفت با پدرش بود و با حشویه نشست و برخاست می‌کرد و به مذهب مرجئه گرایش داشت  (مفید، 1413ق، ج۲، ص۲۱۱)

هنگام شهادت امام صادق7، عبدالله بزرگ‌ترین پسر ایشان بود. او با استناد به اینکه امامت به پسر بزرگ امام می‌رسد، ادعای امامت کرد و در ابتدا گروهی از شیعیان به او گرویدند. نقل شده است امام صادق7 پیش از رحلت خود، از ادعای دروغین امامت توسط عبدالله خبر داده و به فرزندش امام کاظم7 سفارش کرده بود عبدالله را واگذارد؛ چراکه به زودی از دنیا خواهد رفت (مسعودی، 1409ق، ص۱۹۸)

در منابع آمده است شیعیان و اصحاب برای آنکه به صحت ادعای عبدالله یقین پیدا کنند، پرسش‌هایی مطرح کردند، ولی او از پاسخ صحیح باز ماند و در نتیجه بسیاری از شیعیان از او برگشتند. این پرسش‌ها در منابع نقل شده است. (نباطی بیاضی، 1384ق، ج۲، ص۱۹۱-192)

از عبدالله، نسلی باقی نماند؛ ولی در برخی‌ منابع‌ اسماعیلی‌ و غیر آن (ابن حزم الاندلسی، 1418ق، ص۵۹) صریحاً آمده است‌ که‌ خلفای فاطمی، نخست‌ به‌ جای اسماعیل‌، برادرش‌ عبدالله افطح را امام‌ و جدّ خود معرفی‌ کردند و سپس‌ از این‌ امر عدول،‌ و امامت‌ اسماعیل‌ را مطرح‌ کردند. عبدالله هفتاد روز پس از شهادت امام صادق7 از دنیا رفت و در بقیع به خاک سپرده شد (قاضی نعمان، 1416ق، ج۳، ص۳۱۰) قبری نیز در قبرستان باب‌الصغیر دمشق به وی منسوب است (خامه‌یار، 1390ش، ص۹۷)

12. محمد بن امام صادق7

هرچند مسعودی ذیل اخبار منصور دوانیقی می‌نویسد: «در سال 148قمری، ابوعبدالله محمد بن جعفر بن محمد در 65 سالگی وفات یافت و او را در بقیع دفن کردند» (مسعودی، ج2، ص288)، ولی به نظر می‌رسد مسعودی شخص دیگری را با محمد بن جعفر اشتباه گرفته است؛ زیرا محمد تا زمان مأمون عباسی زنده بود و در قیام ابن طباطبا شرکت داشت و مکه و مدینه را به تصرف خود در آورد. سرانجام تسلیم عیسی جلودی، و به مرو نزد مأمون فرستاده شد و در سال 203قمری در جرجان[11] وفات یافت (ابونصر بخاری، 1376ش، ص109)

ابوالحسن بیهقى با جمله «فقتل بالسمّ فى حبس أبى مسلم و صلّى علیه المأمون و حمل جنازته»؛ «نحوه مرگ او را مسموم شدن از سوى ابومسلم نامى مى‌داند و سپس مى‌گوید: «مأمون بر آن نماز خواند و جنازه او را حمل کرد» (بیهقی، 1410ق، ج1، ص345؛ مستوفی قزوینی، 1381ش، ص98)

در کاوش‌هایى که هنگام بازسازى بنای مقبره محمد در رامیان آزاد شد،آجرهاى متعددى به ابعاد 25×25 با قطر 5 الى 7 سانتى‌متر درمحل کشف شد که رنگ همه آنها قرمز بود؛ ازاین‌رو معلوم می‌شود بنایى که پیش از این وجود داشت، همان بناى صاحب بن عباد است یا اینکه بر روى بناى او بنایى ساخته شده است (فقیه بحرالعلوم، 1394ش، ص34)

 13. محمد بن عون الاکبر بن محمد حنفیه بن امام على7

وی نواده بزرگوار امام علی7 است. بنا به گفته ابوالحسن عمری علوی نسابه، در مدینه وفات یافت و در بقیع دفن شد (عمری علوی، 1422ق، ص429)

قرن سوم

14. علی العریضی بن امام جعفر صادق7

علی، کوچک‌ترین فرزند امام صادق7، هنوز به دنیا نیامده بود که پدرش رحلت کرد. وی همیشه همراه برادرش، موسی بن جعفر8، بود و از وی دانش فراوان آموخت و روایات بسیاری از ایشان نقل کرد (مفید، 1413ق، ج2، ص۵۵۸) برخی از آن روایات، در کتابی به نام مسائل علی بن جعفر ـ که مشهور است و بارها چاپ و انتشار یافته، گرد آمده است.

از تاریخ تولد دقیق او خبری در دست نیست. بعضی گفته‌اند هنگام شهادت امام صادق7 (۱۴۸ق.) دو سال داشت (قمی، 1391ش، ص۲۲۴)، ولی بعضی بر آن‌اند که وی در آن هنگام، جوان بوده است برای مثال، مامقانی سن وی را در آن هنگام بین ۱۶ تا ۲۰ سال می‌داند؛ زیرا لازمه نقل روایت از پدرش، این سن را اقتضا می‌کند (مامقانی، 1371ش، ج۲، ص۲۷۳)

در تاریخ وفات علی بن جعفر اتفاق نظر وجود ندارد. بعضی رحلت او را در سال 210قمری دانسته‌اند (ابن حجر عسقلانی، 1413ق، ج2، ص33) و عده‌ای سال 220قمری (خویی، 1431ق، ج21، ص291 و 292)؛ اما با دقتی که به عمل آمد روشن شد که تولد وی حدود سال 130قمری، و وفاتش نزدیک سال 220قمری، و سن شریف وی هنگام وفات حدود نود سال بوده است.

شیخ مفید در مورد وی چنین می‌گوید: «علی بن جعفر و برادرش، اسحاق، دو شخصیت‌اند که هیچ کس در فضل و تقوایشان اختلاف نکرده است». در جای دیگر نیز از او این‌گونه یاد کرده است:

علی بن جعفر از کسانی است که حدیث فراوان نقل کرده و روشی استوار داشته است. بسیار پارسا و دانشمند، و ملازم خدمت برادر ارجمندش امام موسی بن جعفر7 بود و خبرهای زیادی از آن حضرت نقل کرده است (مفید، 1413ق، ج2، ص206 و 208)

امام باقر7، محله عریض[12] را خرید. پس از آن حضرت، عریض به امام صادق7 منتقل شد. امام صادق7 نیز وصیت کرد که پس از وی، عریض از آن علی، فرزند کوچکش باشد. لذا وقتی که وی بزرگ شد، در عریض ساکن گشت (قمی، 1391ش، ص224) ازاین‌رو نجاشی گوید: «علی بن جعفر، خود ساکن عریض شد و فرزندانش را بدان جهت، عریضی خوانند» (نجاشی، 1418ق، ص176)

زبیدی نیز گوید: «علی بن جعفر را به عریض منسوب می‌دانند و چون ساکن عریض شد، فرزندان و ذریه اش را ـ که بسیارند ـ عریضی خوانند (تاج‌العروس ماده عرض).

مقبره علی بن جعفر در عریض، در گذشته معمور و آباد بود. علامه سیدمحسن امین گوید: «مقبره او در عریض دارای قبه‌ای عالی و زیارتگاه است» (امین، 1403ق، ج8، ص177).

رفعت‌پاشا، امیرالحاج مصریان، در کتاب ذی‌قیمت و پربار خود، مرآت الحرمین، می‌نویسد: «از ضریح هایی که خارج بقیع هستند... ضریح علی عریضی است که در شرق مدینه واقع است؛ به فاصله یک ساعت راه» (رفعت‌پاشا، 1377ش، ج1، ص427) در نیمه نخست سال 1381 شمسی، مقبره علی بن جعفر به بهانه احداث بلوار، توسط وهابی‌ها تخریب شد؛ اما با کمال تعجب جسد مطهر این فرزند امام صادق7 تر و تازه هویدا شد و مأمورین با احترام جسد را در بقیع دفن کردند (فقیه بحرالعلوم؛ 1398ش، ص131)

15-  ابراهیم، احمد، صالح، سلیمان و عیسى فرزندان یحیى بن احمد بن محمد بن یحیى بن عبدالله المحض بن حسن مثنى فرزند امام حسن7

این پنج تن از نوادگان امام حسن مجتبی7 به دست ابوالساج در مدینه زندانى، و پس از وفات در زندان، در بقیع به خاک سپرده شدند (عمری، 1422ق، 246)

16- سیدعبدالله بن محمد الاخیضر الصغیر الامیر بن یوسف الاخیضر بن ابراهیم بن موسى الجون بن عبدالله المحض بن حسن مثنى فرزند امام حسن7

در سال 256قمری به دست «ابى‌الساج» در زندان مدینه کشته، و در بقیع دفن شد  (اصفهانی ابوالفرج، 1385ش، ص439؛ عمری، 1422ق، ص53)

17.  سیدابراهیم بن موسى بن عبدالله بن موسى الجون بن عبدالله بن حسن مثنى فرزند امام حسن7

وی از سادات حسنى و جلیل‌القدر بود که در سال 256قمری توسط مهتدى از خلفاى عباسى، زندانی شد و در زندان به شهادت رسید و در بقیع مدفون گشت (عمری، 1422ق، ص53؛ ابوالفرج اصفهانی، 1385ق، ص439)

18.  سیدداود بن عبدالله بن موسى الجون بن عبدالله المحض بن حسن المثنى فرزند امام حسن7

سید داود مکنا به ابومحمد و معروف به بصرى، و مادرش از طلحیه بود. او از راویان حدیث بود. وی در بادیه قیام، و ابوالساج، او را دستگیر کرد. سیدداود پس از درگذشت در زندان مدینه، در بقیع دفن شد (عمری، 1422ق، ص49)

قرن چهارم

19. سیدحسین بن یحیی بن یحیی بن عیسی الاکبر النقیب بن محمد بن علی العریضی بن امام جعفرصادق7

وی، سیدی جلیل‌القدر و بزرگوار، و سومین نقیب طالبیون شهر مدینه بود. فخر رازی (م.606ق.) و ابوطالب مروزی (م. بعد از 614ق.) به نقابت سیدحسین بن یحیی بر مدینه تصریح کردند (مروزی، 1406ق، ص30؛ کمونه، 1411ق، ج2، ص115).

با وجود سلسله نسب او، می‌توان احتمال داد که وی در نیمة دوم قرن چهارم هجری وفات یافته و در بقیع به خاک سپرده است (فقیه بحرالعلوم، 1394ش، 63 ـ61)

20.  سیدمحمد الشعرانى بن حمد بن یحیى بن محمد بن على العریضى فرزند امام صادق7

وی سیدی شریف بود که به دست «بنوطى» کشته شد و در مدینه در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد (بیهقی، 1410ق، ج2، ص456)

قرن نهم

21.  سیدابوالخیرمحمد بن محمد بن عبدالرحمن بن احمد بن علی بن ابی‌الخیر محمد بن عبدالرحمان حسنی فاسی مکی مالکی

مادرش ام هانی، دختر شریف علی فاسی است. وی از محضر عز بن جماعه و جمال بن عبدالمعطی، و فاطمه دختر شهاب احمد بن قاسم حرارزی، نشاوی، امیوطی و کمال بن حبیب بهره برد و بزرگانی به او اجازه نقل حدیث دادند. او در روز دوشنبه، سوم شوال سال 806 قمری، در مدینه وفات یافت و در بقیع دفن شد (سخاوی، 2007م، ج4، ص40)

22.  سیدعبدالقادر بن عبداللطیف بن محمد بن احمد حسنی

وی مکنا به ابوصالح و ملقب به محیی‌الدین فاسی مکی بود که سال ۸۴۲قمری، در مکه به دنیا آمد و قضاوت حنابله این شهر را در سال ۸۳۶قمری، و سپس قضاوت مدینه را نیز در سال ۸۶۵قمری، به عهده گرفت. همچنین فقه تدریس می‌کرد و فتوا می‌داد. سرانجام در شعبان سال ۸۹۸قمری وفات یافت و در بقیع به خاک سپرده شد  (سبحانی، 1425ق، ج9، ص131؛ پورامینی، 1392ش، ص254)

23.  سیدعبداللطیف بن محمد بن عبدالرحمان حسینی فاسی مکی مالکی، معروف به
سراج بن ابی‌سرور

وی از شخصیت­های سده نه قمری و مدفون در بقیع است و تبارش اصالتاً از فاس مغرب هستند. او در سال 803قمری در مکه متولد شد. در مراکز علمی مکه، علوم شرعی متداول آن زمان را فراگرفت و به سماع حدیث مشغول شد و با اجازه بزرگان حدیث به فعالیت در این زمینه پرداخت. از سال 842 قمری امامت جماعت و جمعه مالکی‌های ساکن مکه یا زائران را پذیرفت. نیز چندین سال مسئول حمل زائران از مصر، تونس، یمن، شام و غیره به حرمین بود و مدیریت کاروانهای حجاج را بر عهده داشت. بالاخره پس از یک عمر تلاش در سال 864 قمری در مدینه وفات یافت و پس از نماز خواندن بر او در روضه نبوی، در بقیع به خاک سپرده شد (سخاوی، 1345ق، ج4، ص431ـ429)

24.  سیدعلی بن ابراهیم بن محمد حسینی جویمی

 از اهل جویم فارس، و شافعی‌مذهب، و ساکن مدینه منوره بود. او در حدود سال 785 در جویم به دنیا آمد. همان‌جا قرآن آموخت و نحو و صرف را نزدپدرش فراگرفت و سپس به شیراز رفت و از محمود سروستانی، فقه و نحو، و از عفیف کازرونی حدیث فراگرفت و به خراسان رفت و از یوسف حلاج، فقه و اصول آموخت. در سال 830 قمری از طریق شام به حج مشرف شد و همان‌جا مدتی مجاور گشت و سپس به بیت المقدس رفت و مجدداً برای حج به مکه برگشت و بعد از مدتی مجاورت، مدینه را برگزید. او در سال 862 قمری در سن 77 سالگی وفات یافت و در بقیع دفن شد (سخاوی، 1425ق، ج4، ص659).

25.  سیدنورالدین ابوالحسن علی بن عبدالله بن احمد بن ابی‌الحسن سمهودی حسنی قاهری شافعی، مشهور به شریف سمهودی

در صفر سال 844 در سمهود[13] به دنیا آمد و در همان‌جا نزد پدر و بزرگان، حفظ قرآن و دیگر علوم را آموخت. سپس به حج رفت و از آنجا عازم مدینه گشت و در سال 773قمری، متوطن شد و با خاندان زرندی در مدینه ازدواج کرد. وی پس از مدتی به قاهره برگشت و مجدد برای اقامه حج به مکه رفت و سپس مجاورت مدینه را برگزید. او علاوه بر تالیفاتی در فقه، به تربیت طلاب مدینه پرداخت. عاقبت در روز پنج‌شنبه، 18 ذی‌الحجه سال 911، وفات یافت و در بقیع شریف دفن شد (سخاوی، 1425ق، ج1، ص502-503)

26.  ابوالسعادات محمد بن محمود بن عاذل حسنی مدنی حنفی

او از عالمان حنفی‌مذهب شهر مدینه بود و هرگز از مدینه خارج نشد؛ جز برای حجگزاری. وی پدر عبدالله، عبدالرحمن، احمد و عبدالکبیر حسنی است. او در روز یکشنبه، 17 شعبان سال 871، در سن 67 سالگی وفات یافت و در بقیع دفن شد (سخاوی، 1425ق، ج11، ص113)

قرن دهم

27.  سیدحسن بن مانع بن زبیری بن قیس حسینی

وی از نوادگان امام زین‌العابدین و از سادات و امرای مدینه منوره بود که در دوره امارتش، عمران و آبادانی زیادی در مدینه ایجاد کرد. او بعد از ثابت بن ضغیم، به امارت مدینه رسید. در دوره امارتش اموال بیت‌المال را جابه‌جا کرد و به همین دلیل قضات، خلافت او را از امارت مدینه عزل کردند. وی در سال 933 قمری درگذشت و در بقیع دفن شد (عبدالغنی، 1340ق، ص331؛ سخاوی، ج1، ص351)

قرن یازدهم

28.  سیداحمد بن سعد بن علی بن شدقم بن ضامن بن محمد بن عرمة بن نکیتة بن توبة الحسینی

وی از اشراف مدینه، و سیدی جلیل‌القدر و عظیم‌الشأن بود که نقابت علویان مدینه منوره را به عهده داشت (کمونه، 1388ق، ج2، ص119) زین‌الدین علی بن حسن النقیب شدقمی (م.1033ق.) دربارة او می‌نویسد:

احمد نقیب، یتیم جدم علی نقیب بود. او وی را پناه داد و متکفل او شد و به تربیت او پرداخت و به او لطف و بخشش می‌کرد. سپس پدرم بی‌نیاز کرد او را از هدایایی که برای آن از هند می‌رسید و این بخشش و احسان ادامه داشت تا هنگامی که پدرم عازم هند بود و تمام اموال منقول و غیر منقول خود را در اختیار همسرش رشاش گذاشت
و او در نبود پدرم، وفات یافت و برادرش احمد نقیب تمام اموالش را متصرف شد
و اموال منقول را آشکارا برداشت و به خانة او نقل مکان کرد و نخلستان او را نیز مدتی متصرف بود تا اینکه پدرم از مسافرت آمد و به او احسان و نیکی کرد و در مطالبة اموالش هیچ اذیتی به او روا نداشت و مورد محاسبه قرارش نداد؛...

سپس احمد نقیب، خدمتگزار سلطان بیت‌الله الحرام، شریف حسن بن ابی‌نمی بن محمد بن برکات حسنی از آل قتاده شد. کلامش بین خاص و عام پذیرفته می‌شد و هیبتی به هم زد. اعتماد خاصی، سلطان به او داشت و یکی از ارکان دولتش شد و به وسیلة او، اموالش زیاد گشت و تمام سخنرانی‌ها و شئون مملکت به عهده احمد بود و هرگز در امورات مملکتی با رأی او مخالفت نمی‌کرد؛ مگر اینکه گرفتاری سخت دامنگیر شود. به نظر او و مشارکت او، چاه مسجد شجره، که وزیر سلطان عثمانی ساخته بود، تعمیر شد.

با نظر او حاکم مدینه منوره از سادات حسنی منصوب گشت؛ با وجود آنکه سلطان از برخی از سادات بادیة مدینه خوف داشت.

او بدون خونریزی، ینبع را که شورش شده بود، فتح کرد. سپس خیبر را با مشارکت امیر مدینه و ینبع به تصرف خود درآورد.

او سید قومش و بزرگ طایفه‌اش در عصر خود بود. تمام دستورات و احکام به او ختم می‌شد و همة مسائل امرا و خانواده‌ها در تصمیم او بود.

او در این خانواده، برترین بود و در اطراف مدینه شریفه، زمین‌های تازه‌ای را برای ایجاد نخلستان آماده کرد و نخلستان بزرگی پدید‌ آورد. در منطقة عصبه، غرب مسجد قبا، چاهی حفر کرد که از آن اهالی منطقه سیراب می‌شدند. او همچنین برکة خشکی را در نزدیک کوه احد، که متعلق به بنی‌حسین بود، خریداری کرد و آنجا را با آب‌های مدینه پر کرد تا محل شرب اهالی شود؛ چنان‌که خبرش به ما رسیده. در گذشته آب آن چهارده قسمت می‌شد و در هر هفته بین خانواده‌ها می‌گشت؛ اما او با کندن چاه بزرگ‌تر آن را به شانزده قسمت تقسیم نمود. ما (ضامن بن شدقم) در آن وقت به سن تکلیف نرسیده بودیم و تنها از وقایع آن شنیدیم.

او منصب نقابت را به دو منصب تقسیم نمود که تا آن موقع سابقه نداشت و برای هر یک نائبی قرار داد که در امور نقابت مشارکت کنند. یک قسمتْ خانة اموال مردگان و لقطه و زمین‌های موات برای فروش قرار داد که مصرفش برای دولت حسینی باشد؛ مادامی که مالک آن ثابت نشود (مجهول‌المالک)

فرزندش محمد، برایم روایت کرد که پدرم 25 سال نقیب سادات مدینه بود و در این شهر وفات یافت و نزدیک بقعة ائمه: در بقیع به خاک سپرده شد و این در نیمة ربیع‌الثانی سال 948قمری، اتفاق افتاده است. بعد از وفات احمد، نقابت به پستی گرایید و لباس حزن و گریه را بر تن کرد و ساختمان مستحکمی که بنیان گذاشته شد، به خرابی رفت و فرزندش محمد به نقابت رسید (علی بن حسن شدقم، 1380ق، ص101 و 104؛ وابن شدقم، 1381ش، ص199)

29.  سیداحمد بن محمد بن یونس حسینی مدنی دجانی مشهور به قشاشی

شغل اصلی او قشاشی (صیقلی = تیز کردن) بود. جدش از بیت‌المقدس بود و ساکن مدینه شد. با پدرش در سال 1011 به یمن رفت و از اکثر علمای آنجا بهره برد. سپس به مکه آمد و مدتی در آنجا ماند و از بزرگان آنجا دانش آموخت. او سپس به مدینه رفت و حلقه درس تشکیل داد و بیش از صد نفر در حلقه درس او مشارکت داشتند. وی دارای پنجاه تألیف بود. او در سال 1071 قمری وفات یافت و در شرق گنبد حلمیه سعدیه در بقیع دفن شد (یوسف البان، 1440ق، ج2، ص1513)

30.  سیدصبغة‌الله بن روح‌الله بن جمال‌الله حسینی کاظمی بروجی

او اصالتاً از اصفهان، و از عرفا بود. جدش از اصفهان به هند رفت و در بروج گجرات ساکن شد و شیخ صبغة‌الله در آنجا به دنیا آمد. دانش را در همان‌جا از بزرگان آموخت و سپس به بیجاپور مهاجرت کرد و پس از اقامت در مدینه به احمد نگر هند بازگشت و پنج سال در بیچابور اقامت گزید و منشا خیر و برکت دانش پژوهان آنجا شد. ابراهیم عادل شاه، صاحب بیجاپور، اسباب سفر حج او را با کشتی فراهم ساخت. او با دوستان و مریدان خود به حج مشرف شد و در سال 1005 به مکه و از آنجا به مدینه رهسپار شد و در کنار اُحد به تدریس پرداخت. سرانجام سال 1037 قمری در مدینه وفات یافت و در بقیع به خاک سپرده شد. از او تألیفاتی به یادگار مانده است (حسنی، 1382ق، ج5، ص179)

قرن دوازدهم

31.  سیدمحمد بن سیدحسین علوی مدنی شافعی

او از بزرگان سادات مدینه، و سیدی شریف و فاضل بود که در حدود سال 1149 قمری در مدینه به دنیا آمد. حفظ قرآن و دیگر کتب متداول آن عصر را در همین شهر آموخت و از بزرگان عصر خویش شد. سپس به مرحله‌ای رسید که در مسجد نبوی به تدریس پرداخت. وی کتابی در مناقب خلفای اربعه و حضرت فاطمه و عائشه تألیف کرد. او عاقبت در 11 ذی‌الحجه سال 1186 وفات یافت و در بقیع دفن شد. (مرادی، 1301ق، ج4، ص43)

32.  سیدجعفر بن سیدحسن بن عبدالکریم بن سیدمحمد بن عبدالرسول برزنجی مدنی شافعی موسوی

وی از احفاد اسماعیل فرزند امام موسی، و سیدی فاضل، و عالمی پرهیزکار و مفتی سادات شافعی در مدینه بود. همچنین امام و خطیب مدرسه کنار مسجد نبوی شریف بود. او تألیفات زیادی در فقه و تاریخ و شعر داشت. از او با عنوان شافعی صغیر یاد شده است. سرانجام سوم شعبان سال 1177 قمری در مدینه وفات کرد و در بقیع دفن شد (بغدادی، 1384ق، ج1، ص176؛ حضراوی، 1404ق، ج1، ص247)

قرن سیزدهم

33.  سیدزین باعبود العلوی مدنی

او از بزرگان و دانشمندان مدینه منوره بود که سال 1274قمری در بئر عباس در اطراف مدینه وفات یافت و در بقیع به خاک سپرده شد (حضراوی، 1404ق، ج1، ص435)

34.  سیدصالح بن حسین بن محمد بن علوی بن عبدالله بن محمد بن عبدالله بن محمد بن سالم بن احمد بن عبدالرحمان بن علی بن محمد علوی ملقب به جمل اللیل مکی

وی از فقهای شافعی مدینه و از دانشمندان بنام این شهر، و خطیب مسجدالحرام بود. او موظف به خواندن نماز استسقا و کسوف در مکه بود؛ چراکه بسیار رقیق‌القلب و دل‌نازک و صریح‌البکا بود و تا به منبر می‌نشست و شروع به خواندن خطبه می‌کرد، همه را به گریه وامی‌داشت. او به سال 1170 در مکه به دنیا آمد و در همان‌جا به دانش‌پژوهی پرداخت و در شوال سال 1269 در سن 99 سالگی وفات یافت و در بقیع دفن شد. از او یک فرزند به نام سیدحسین مشهور به جمل‌اللیل به جا مانده است (حضراوی، 1404ق، ج2، ص210).

قرن چهاردهم

35.  سیدمحمدتقی طالقانی

سیدمحمدتقی آل احمد طالقانی، سال ۱۲۸۰شمسی در خانواده‌ای روحانی در محله نصرالدین تهران چشم به جهان گشود. وی فرزند ارشد سیداحمد حسینی طالقانی، روحانی محبوب و خوشنام پایتخت، امام جماعت مساجد پاچنار و لباسچی و برادر جلال آل‌احمد نویسنده مشهور است. مادرش امینه‌بیگم اسلامبول‌چی، خواهرزاده آقابزرگ تهرانی، صاحب کتاب الذریعه بود (تهرانی، 1403ق، ج۸، ص۲۹۰) وی پس از سالیانی بهره‌گیری از اساتید حوزه‌های علمیه قم و نجف، بر اساس مأموریت آیت‌الله بروجردی، به مدینه رهسپار شد (شمس آل احمد، 1369ش، ص161)

آیت‌‌الله بروجردی به چند تن با راهبری سیدمحمدتقی آل احمد، مأموریت داد تا فردی را از میان خود برای نمایندگی میان شیعیان نخاوله مدینه برگزینند. آل احمد با علم به احتمال شهادت در این راه، خود، این مأموریت را پذیرفت (هدایتی، 1343ش، ص210) و حدود سال ۱۳۳۰شمسی وارد شهر مدینه شد .برادر او، شمس آل احمد، وی را نماینده آیات عظام اصفهانی و بروجردی در مدینه دانسته است  به پشتوانه همین سخن، یکی از تاریخ‌پژوهان نیز چنین گفته است (جعفریان، 1387ش، ج17، ص361) با توجه به درگذشت آیت‌‌الله اصفهانی در سال ۱۳۶۵قمری/۱۳۲۵شمسی این سخن صحیح نمی‌نماید.

در منابع، آگاهی‌هایی اندک از تلاش‌های آل احمد در دو سال اقامتش در مدینه آمده است. به گفته شمس، به ‌رغم آنکه وهابیان بازسازی قبور را بدعت می‌شمرند، وی در این دوره با حمایت‌های آیت‌‌الله بروجردی و تشویق بازاریان تهران کوشید تا قبرستان بقیع را بازسازی کند؛ ولی توفیقی نیافت. جلال آل احمد نیز در کتاب خسی در میقات، از اشتیاق برادرش و تلاش فراوان و خون دل خوردن وی برای سنگچین کردن پیرامون قبور چهار امام مدفون در بقیع، سخن گفته است (جلال آل احمد، 1345ش، ص42)

نامه کاردار وقت ایران در جده به پدر سیدمحمدتقی، گویای بخشی از ویژگی‌های اخلاقی اوست. وی آل احمد را به صفاتی مانند حسن خلق، علو طبع، متانت، وقار و دستگیری از نیازمندان و ناتوانان ستوده و همین را مایه موفقیت او شمرده است (شمس آل احمد، 1345ش، 116)

سیدمحمدتقی به سال ۱۳۳۲شمسی در مدینه درگذشت .شمس آل احمد به پشتوانه گفته‌های همسر و فرزند محمد تقی، بر این باور است که وی مسموم شده و در هفتم اردیبهشت آن سال به شهادت رسیده است .سیدمحمدتقی در قبرستان بقیع، در فاصله سه متری قبور ائمه بقیع، به خاک سپرده شد (هدایتی، 1343ق، ص؛ 210شمس آل احمد، 1369ش، ص108)

36.  سیداحمد خسروشاهی

شیخ آقابزرگ تهرانی نوشته است او از عالمان جلیل‌القدر است که در سال 1326 قمری درگذشت و در بقیع دفن گردید (تهرانی، 1403ق، ج2، ص483؛ محسن امین، 1403ق، ج3، ص221)

37.  سیدجان‌محمد بلکرامی، پسرعموی سیدعبدالجلیل علامه واسطی علوی

سیدجان‌محمد در سال 1083 قمری به دنیا آمد. پدرش، سیدمعین‌الدین، صاحب عدالتخانه در شهر ملتان بود. وی در همان شهر از پدر و دیگران علم آموخت. علاوه بر حفظ قرآن، فارسی به فصاحت تمام سخن می‌گفت. او به شوق حج، ابتدا به بغداد
و سامرا و نجف و کربلا و طوس عازم، و سپس راهی مکه مکرمه شد. پس از مناسک حج به مدینه منوره مشرف شد و به زیارت قبر رسول‌الله نایل آمد و از حضرتش خواست که در همین شهر وفات یابد. لذا مصحف‌های مسجد نبوی را تعمیر می‌کرد. سرانجام در سال 1149 در مدینه وفات یافت و در بقیع به خاک سپرده شد. سیدآزاد شاعر در وصف و مدح او سروده‌ای دارد (فقیه بحرالعلوم، 1394ش، ص202)

38.  سیدنعمت‌الله احمد زینی دحلان بن احمد بن عثمان بن حسنی قادری جیلی عراقی

وی از مفتیان شافعی مکه، و از علمای فاضل است. مادرش دخترعموی مفتی مکه، عبدالملک قلعی مشهور، بود. سیدنعمت‌الله 17 رجب سال 1231 در مکه به دنیا آمد. در این شهر به حفظ قرآن
و دیگر دانش آن عصر همت گماشت و به مراتب عالیه رسید. پس از مرگ سیدمحمد حشی در سال 1281 قمری، عهده‌دار منصب افتا، و بعد از آن شیخ‌الاسلام مسجدالحرام در سال 1284 شد. در 25 ذی‌الحجه 1303 قمری جهت زیارت قبر رسول‌الله عازم مدینه شد، اما در روز یکشنبه 4 صفر سال 1304 وفات یافت و در بقیع دفن شد (بکری صدیقی، 2009م، ج1، ص198).

39.  سیدبدرالدین حسن بن علی النقیب بن حسن بن علی بن شدقم بن ضامن بن محمد بن عرمة بن نکیتة بن توبة الحسینی و همسرش

وی از شرفای مدینه، و سیدی جلیل‌القدر، عظیم‌الشأن و بسیار بزرگوار بود. کمونه از او با عنوان بدرالدین حسن نقیب یاد می‌کند؛ اما در سلسله نسبت شریف او اشتباه کرده است (کمونه، 1411ق، ج2، ص124)

سیدبدرالدین نقابت سادات مدینه را پس از پدر بزرگوارش، سیدعلی نقیب حسینی، عهده‌دار شد. پدر مؤلف کتاب زهرة المقول فی نسب ثانی فرعی الرسول است (حسن بن علی شدقم، ص98)

علی بن حسن، فرزند سیدحسن نقیب، دربارة پدرش بدرالدین چنین می‌نویسد:

او در روش مانند پدر بزرگوارش بود و همانند او رفتار می‌کرد. سرپرست سادات مدینه و دارای فصاحت، بلاغت و وجاهت، و اهل تألیف و شعر و درس و تصنیف بود. او به امور ضعفا و بیچارگان رسیدگی [می‌کرد] و بزرگان را محترم می‌شمرد. روز و شب در هنگام نهار و شام، سفره‌اش برای نیازمندان پهن بود.

او پس از پدرش نقابت سادات مدینه را به عهده گرفت، اما به این عنوان مشهور نیست؛ زیرا پس از مدتی خود را از این منصب عزل نمود و به همین خاطر او را به جدش امام حسن7 تشبیه می‌کنند؛ زیرا پس از عهده‌دار شدن خلافت، خود را از این منصب عزل نمود.

در سال 962قمری از مدینه منوره به هند نزد دایی‌ام، سلطان‌حسین نظام‌شاه، رفت و سپس از آنجا عازم ایران شد و امام هشتم7 را زیارت کرد و به سال 964قمری، دیدار از سلطان بزرگ، شاه‌طهماسب صفوی حسینی موسوی موفق شد.

سپس مجدداً به هند برگشت و با مادرم ازدواج کرد. در مدت اقامتش در آنجا مورد احترام و اعزاز بود و از سوی پادشاه روستاهای بزرگ به او هبه شد و اموال زیادی کسب نمود. هنگامی که پدرم نزد سلطان می‌رفت، او از تختش به زیر می‌آمد و با احترام تمام، او را کنارش می‌نشاند و دیگر از امور دولت و دیوان سخن نمی‌گفت و توجه او به ایشان بود.

زمانی که سلطان‌حسین نظام‌شاه وفات یافت، با فرزندان و مادرانشان به وطنش، مدینه،
 به سال 976قمری، بازگشت و پس از اقامت کوتاهی در مدینه، مجدداً به سال 992قمری، به هند بازگشت و درروز چهارشنبه، دهم صفر سال 998قمری، در خیبو از اطراف دکن وفات یافت و در همان‌جا دفن شد. سپس طبق وصیتش جسدش را به مدینه منتقل کردند و در کنار مادرم به خاک سپردند. او هنگام وفات 57 سال داشت.

مادرم ، با وجود آنکه سنش کم بود و از خانوادة پادشاهان و سلاطین با اقتدار هند بود، همچون سالکان و عابدان و اولیا و صلحا، دائم به ذکر و دعا و نماز و روزه بود. متأسفانه او پس از شش یا هفت روز از به دنیا آمدن برادرم حسین، از دنیا رفت و در آرامگاه ائمه اربعه بقیع سلام‌الله علیهم اجمعین دفن شد (علی بن حسن شدقم، 1380ق، ص99-100؛ کمونه، 1411ق، ج2، ص125)

وی پس از مدتی اقامت در دکن ، از شغل دربار عذرخواهی کرد و به بهانه سفر حج و زیارت قبر پیامبر خدا9 و اقوام، با زن و فرزندان و مادربزرگ همسرش، بی‌بی‌آمنه در سال 976قمری، وارد مدینه منوره شد و بر اشراف سادات و علما و دانشمندان آنجا، و حتی عموم مردم احسان و مساعدت کرد. وی املاک زیادی را خریداری کرد و سپس به عمران آنها پرداخت و بخشی از آن را وقف نمود و برخی را به فرزندان و نوادگان خود اختصاص داد. (ضامن بن شدقم، 1378ش، ج3، ص215)

40.  سیدحسن بن اسماعیل بن عبدالغفور سبزواری

وی در سال 1255قمری در سبزوار متولد شد و برای تکمیل تحصیلات به نجف رفت و در درس شیخ انصاری و سیدحسین کوه‌کمری معروف به الترک، شرکت کرد و به مقامات عالی دست یافت. او را از عالمان و فقیهان بزرگ، زاهد و از عرفای بزرگ شیعه شناسانده‌اند. سید در سال 1332قمری عازم سفر مکه شد؛ اما در مسیر مدینه منوره گرفتار دزدان گردید و در همان سال به شهادت رسید. جسدش را به مدینه بردند و در بقیع به خاک سپردند (محسن امین، 1403ق، ج5، ص372)

41.  سیدحسین بهبهانی

سیدحسین در سال 1300قمری به حج رفت. در بازگشت از حج و در حال عزیمت به مدینه، به قصد زیارت قبر پیامبر9 در جایی به نام بئر درویش چادر زد و شب را به روز آورد. شب‌هنگام چون از خیمه بیرون رفت، یکی از اعراب که دشمنی سختی با شیعیان داشت، با کوبیدن عمودی بر سرش او را به قتل رساند. در گزارش صاحب اعیان الشیعه، تنها به بیرون رفتن شبانه بهبهانی برای قضای حاجت و کشته شدنش به دست یکی از دزدان عرب، بدون اشاره به تمایلات ضد شیعی قاتل، اشاره شده است. در گزارشی دیگر، کشته شدن بهبهانی در زمان نشستن و استراحت او دانسته شده است. پیکر بهبهانی به مدینه منتقل، و در جوار امامان بقیع دفن شد. سیدحسین بهبهانی آثاری در فقه و اصول و تفسیر نگاشت .این آثار بعدها در سال 1344قمری و در هجوم یکی از امیران دولت عثمانی به خانه فرزندش سیدکاظم (م.1345ق.) در آتش سوخت و از میان رفت (امینی، 1393ق، ص331-332؛ محسن امین، 1403ق، ج5، ص413)

42.  سیدشرف بن عبدالله موسوی

وی از سادات جلیل‌القدر موسوی و ادیبی ماهر بود که سال 1312 قمری، در روستای «تویثیر» در «احسا» به دنیا ‌آمد و در همان محل به تحصیل پرداخت و به مدارج عالی علمی و معنوی رسید. اغلب او را به عنوان یک واعظ و خطیب شیعه یاد می‌کنند. او در دهستان القاره در احسا درگذشت. پیکر او را به مدینه آوردند و در سال 1409 قمری در بقیع به خاک سپردند (امین، 1410ق، ج6، ص179؛ پورامینی، 1392ش، ص242)

43.  سیدعبدالهادی بن احمد صقلی حسینی

صقلی مکنا به ابوتقی، از اهالی فاس، و قاضی آنجا بود. وی سال ۱۳۱۱قمری به سفر حج مشرف شد. پس از برگشت از مکه، در مدینه بیمار شد و وفات یافت و در بقیع دفن شد. او تألیفاتی در مذهب مالکیه دارد؛ از جمله کتاب‌های او درباره مشاهیر مالکی شمال آفریقاست (زرکلی، 1989م، ج۴، ص۱۷۲).

44.  سیدمحمدرضا بهبهانی حائری

سیدمحمدرضا از روحانیون مشهور در تهران، و از خاندان بهبهانی‌ها بود. او مدتی در قم و نجف تحصیل علم کرد و پس از طی مدارج علمی، از روحانیون معتمد
 و موثق تهران شد. وی در سال 1391 عازم سفر حج شد؛ اما در شهر مدینه درگذشت
و در بقیع به خاک سپرده شد (رازی، 1352ش، ج7، ص99)

نتیجه‌گیری

بَقیع یا بقیعُ الغَرْقَد، کهن‌ترین قبرستان مسلمانان، و محل دفن چهار تن از امامان شیعه و دیگر وابستگان پیامبر خدا است. بقیع پیش از اسلام، زمینی بزرگ و بوستانی در حوالی شهر یثرب حجاز بود. دفن اموات مسلمانان در این زمین از آغاز سده نخست هجری رواج یافته است و بزرگان و شخصیت‌های مهم اسلامی در آن خاکسپاری شده‌اند. در قرن اول و دوم اسلامی، بیشتر مدفونان در آن از صحابه پیامبر خدا و نیز فرزندان و نوادگان ائمه: هستند. این روند در قرن سوم و چهارم نیز ادامه داشت و علویان، قرا، حفاظ و نیز بزرگان مدینه و حاکمان و امرا در آن دفن می‌شدند. در قرن پنجم تا قرن یازده هجری، بسیاری از شرفای حسنی و حسینی حاکم بر مدینه در این قبرستان به خاک سپرده شدند و چون مبنای ما طبق مستندات تاریخی است، لذا در این مقاله به اشخاصی اشاره شد که تصریح به دفن در بقیع شده‌اند؛ وگرنه بسیاری از سادات و شرفای ساکن مدینه، در این قبرستان به خاک سپرده شده‌اند که در منابع تاریخی به دلایلی ذکر نشده است. از قرن یازده به بعد، علاوه بر بزرگان ساکن مدینه، بسیاری از مسافران و نیز بزرگان سادات، حسب وصیت در این قبرستان به خاک سپرده شده‌اند.  بقیع در ادوار مختلف اسلامی، مورد توجه حاکمان بود و بقعه‌ها و بارگاه‌هایی در آن ساخته شد؛ اما پس از حمله و سیطره وهابیان بر عربستان، تخریب گردید. اکنون سطح بقیع در جوار حرم نبوی با خاک یکسان است و سنگ‌نوشته‌ای در آن مشاهده نمی‌شود.



[1]. «روحاء»، جایگاه انبساط و راحتی، و «زوارء»، محل توجه و زیارت را گویند. روحاء بخش میانی بقیع و محلی است که قبر عثمان بن مظعون و ابراهیم فرزند پیامبر خدا9 در آن قرار گرفته و این تسمیه و تفأل از پیامبر خدا9 بوده که به هنگام دفن عثمان بن مظعون فرمود: «هذه الروحاء» (ابن شبه، 1401ق، ج1، ص100).

[2] . روایت‌های تاریخی نشان می‌دهد، جنةالبقیع تنها برای دفن مردگان به کار گرفته نشده، بلکه افرادی، به ویژه از مهاجرین، در آن خانه ساختند و این خانه‌ها، بعدها به آرامگاه خانوادگی یا محل دفن شخصیت‌های مهم تبدیل شد. گفته شده است پیامبر این زمین‌ها را برای خانه‌سازی تقطیع کرد و در اختیار مهاجران قرار داد (سمهودی، 1421ق، ج۳، ص۸۳).

[3]. وفات فاطمة بنت اسد، در سال چهارم، و بنا به قولی در سال ششم هجرت واقع شده است.

[4]. عبدالرحمان بن محمد بن اشعث کندى، از خانواده‌هاى اشرافى حضرموت است که به دلیل شورش علیه حجاج (که در بین سال‌هاى 80ـ83 قمری/ 699ـ702میلادی) به وقوع پیوست)، مشهور شد. او نوة اشعث معروف بود. محمد بن اشعث، به‌اندازة پدر، معروف نبود، ولى در حوادث عصر خویش نقش مهمى را ایفا کرد. مادر عبدالرحمان ، ام عمرو، دختر سعید بن قیس همدانى، بود. منابع مى‌نویسند عبدالرحمان بود که محل پنهان شدن مسلم بن عقیل را براى عبیداللّه‌ بن زیاد فاش ساخت (60ق/ 680م)؛ هرچند این افشا فقط در نتیجة یک اقدام ناشیانه صورت گرفت. در سال 67 قمرى/ 686 میلادى، او همراه مصعب بر ضد مختار جنگید. احتمال دارد که وى به تلافى قتل پدرش، مصعب را تشویق به کشتن اسیران از یاران مختار نموده باشد یا خودش اقدام به این کار کرده باشد. رابطة بین حجاج و ابن اشعث ابتدا دوستانه بود و محمد، پسر حجاج، با دختر ابن اشعث ازدواج کرد. اما این روابط به زودى به سردى گرایید. و سپس بر علیه حجاج شورش  کرد وبر اساس گزارش مسعودى، او عنوان نصیرالمؤمنین (یعنى کمک‌کننده به مؤمنان) را به خودش داده بود (مسعودی، 1409ق، ج1، ص626) او همچنین ادعا مى‌کرد که قحطان است (شخصى که یمنى‌ها انتظار آمدنش را داشتند تا باعث تلسط دوبارة آنها گردد). حجاج، او را جهت دفع شورش کابلی‌ها ارسال کرده بود، اما او دست به نافرمانی زد و کم کم برضد حجاج شورید و با سپاهیان خود به قصد عراق از کابل خارج شد و ابتدا در شوش با سپاه حجاج جنگید و پس از شکست او به بصره رفت و سپس حجاج با سپاهی که خلیفه اموی به او داده بود، ابن اشعث را کشت و به شورش او پایان داد (رضوی اردکانی، 1368ش، ص416-418)

[5]. خطّابیّه، فرقه‌ای از غالیان زمان امام صادق7 به سرکردگی ابوالخطاب محمد بن ابی‌زینب بودند. اعضای این فرقه به حلول بدا و نوعی باطنی‌گرایی معتقدند. شاخه‌‌های پدید‌آمده از آنان را تا ۵۰ فرقه شمرده‌‌اند.

[6]. ابوحاتِم احمد بن حَمدان رازی وَرسَنانی (زاده: پشاپویه ری ـ مرگ: ۳۲۲ ق) از مبلغان نیرومند و متکلمان زبان‌آور و محدثان نامدار شیعه بود که توانست نقش مهمی در شیعه شدن بخش وسیعی از مردم ری، گیلان، قزوین، طالقان، آذربایجان، اصفهان و همدان (و اساساً نواحی جبال یا عراق عجم) در اوائل قرن ۴ قمری ایفا کند. (مامقانی، 1371ش، ج12، ص341)

[7]. علت نامگذاری ایشان به مبارکیه، انتساب آنان به مبارک، غلام اسماعیل، است. ایشان بر این باور بودند که پس از امام صادق7، امامت متعلق به محمد بن اسماعیل بن صادق است؛ چراکه امامت متعلق به اسماعیل بود و چون او در زمان حیات پدرش وفات یافت، امامت در اعقاب او باقی ماند.

[8] . گزارش­های خوب و بد درباره افراد را در علم رجال اصطلاحاً مدح و ذم گویند.

[9]. محمد بن مسعود بن محمد بن عیاشی سمرقندی کوفی، مکنا به ابوالنضر و معروف به «عیاشی»، فقیه بزرگوار و عالم وارسته‌ای است که در رشته‌های فقه، ادب، حدیث و تفسیر تبحر فراوان داشت. او از اعیان علما و از اکابر فقهای شیعه در عهد ثقة الاسلام کلینی، و استاد کلینی بود.

[10]. در روایات اسماعیلیان، زبیده به آسیه زن فرعون شبیه شده‌است.

[11]. نام قبلی شهر گرگان در استان گلستان فعلی.

[12]. عریض در شرق مدینه منوره  واقع شده و در گذشته، از شهر مدینه بیرون بوده است؛ لیکن اکنون به شهرمدینه پیوسته و ساکنان آن را در مدینه به نام «العُریض»، و العُرَیِّض (به تشدید یاء) می‌خوانند و همچنان دارای نخلستان‌های سرسبز و خرم است. امام صادق7 فرمود: «واقعه‌‌ای در مدینه رخ می‌دهد و هرکس به اندازه یک میل از مدینه دور شود، نجات خواهد یافت و پدرم به این جهت عریض را خریداری کردند». از آن تاریخ که امام باقر7 عریض را خریدند، خود آن جناب و فرزندانشان به آنجا آمد و شد داشتند. در حدیث آمده است: «امام صادق7 از کرّاث (یک نوع سبزی که خاصیت طبّی دارد) خوشش می‌آمد [و چون بوی بد داشت] هرگاه می‌خواست کرّاث بخورد از مدینه به عریض می‌رفت».

[13]. یکی از روستاهای فعلی شهر ابوتشت از استان قنا درکشور مصر.

  1. آل احمد، جلال (1365)، خسی در میقات، تهران، انتشارات ابر سفید.
  2. آل احمد، شمس (1355ق)، از چشم برادر، چاپ اول، انتشارات کتاب سعدی.
  3. ابن جوزی، عبدالرحمان بن علی (1411ق)، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول.
  4. ابن حبان، محمد (1973م)، الثقات، حیدرآباد، چاپخانه مجلس دائرةالمعارف العثمانیه.
  5. ابن حجر عسقلانی، ابوالفضل شهابالدین احمد بن علی (1415ق)، تهذیب التهذیب، به کوشش مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه.
  6. ابن حزم اندلسی، علی بن احمد (1418ق)، جمهرة أنساب العرب، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول.
  7. ابن خلکان، احمد بن محمد (1364ش)، وفیات الاعیان و أنباء أبناء الزمان، تحقیق احسان عباس، قم، الشریف الرضی.
  8. ابن سعد، محمد بن سعد (1215ق)، الطبقات الکبری، بیروت، دارصادر.
  9. ابن شبه النمیری، عمر (1410ق)، تاریخ المدینة المنورة (اخبار المدینة المنورة)، به کوشش فهیم محمد شلتوت، قم، دار الفکر.
  10. ابن شهرآشوب (1376ق)، مناقب آل ابی­طالب، قم، انتشارات علامه.
  11. ابن صباغ (1422ق)، الفصول المهمة فی معرفة الائمه، تحقیق سامی الغریری، قم، دارالحدیث.
  12. ابن طاووس (1417ق)، اللهوف فی قتلی الطفوف، قم، انوارالهدی.
  13. ابن طقطقی، صفی‌الدین محمد بن تاج‌الدین علی (1415ق)، الاصیلی فی انساب الطالبیین، قم، مکتبة آیت الله مرعشی نجفی.
  14. ابن عساکر (1421ق)، تاریخ مدینة دمشق، بیروت، چاپ علی شیری.
  15. ابن عنبه، جمالالدین احمد بن علی الحسنی (بی‌تا)، عمدة الطالب فی انساب آل ابیطالب، بیروت، دارالمکتبة الاحیاء.

16. ابن فندق، ابوالحسن علی بن ابوالقاسم بن زید بیهقی (1410ق)، لباب الانساب والألقاب والأعقاب، تحقیق سیدمهدی رجایی، قم، کتابخانه آیتاللّه مرعشی نجفی.

17. ابن قتیبه (1390ق)، المعارف، چاپ محمداسماعیل عبدالله صاوی، بیروت.

18. ابن قتیبة الدینوری، ابومحمد عبداللّه بن مسلم (1407ق)، الإمامة والسیاسة (معروف به تاریخ الخلفاء)، قم، شریف رضی.

19. ابن قولویه قمی، جعفر بن محمد بن جعفر، کامل الزیارات، به کوشش محمدجواد قیومی، قم، نشر الفقاهه.

  1. ابن کثیر الدمشقی، ابوالفداء (1407ق)، البدایة و النهایة، بیروت، دارالکتب العلمیه.
  2. ابناثیر (1385ش)، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر.
  3. ابوسعید موسوی، سیدحسین (2004م)، المشجر الوافی، قم، موسسه عاشوری.
  4. اربلی، علی بن عیسی (1381ق)، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، بنی‌هاشمی‌، تبریز، چاپ اول‌.
  5. اشعری، سعد بن عبدالله (1360ش)، المقالات والفرق، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی.
  6. اصفهانی، ابوالفرج (1385ق)، مقاتل الطالبیین، تحقیق کاظم المظفر، نجف اشرف، المکتبة الحیدریة.
  7. اصفهانی، ابوالفرج (1415ق)، الاغانی، تصحیح عبدالله علی مهنا و سمیر جابر، بیروت، داراحیاء التراث العربی.
  8. امین، سیدحسین (1410ق)، مستدرکات اعیان الشیعه، دارصادر.
  9. امین، سیدمحسن (1403ق)، اعیان الشیعه، به کوشش سید حسن الامین، بیروت، دارالتعارف.
  10. بخاری، اسماعیل بن ابراهیم الجعفی (1931م)، تاریخ الکبیر، بیروت، دارالفکر.
  11. بخاری، محمد بن اسماعیل (1422ق)، صحیح البخاری، تحقیق محمد زهیر بن ناصر، بیروت، دار طوق النجاة.
  12. بخاری، ابونصر (1376ش)، سر السلسلة العلویه، قم، انتشارات شریف الرضی.
  13. برقی، احمد بن خالد (1419ق)، رجال البرقی، به کوشش جواد قیومی، قم، موسسه نشر الاسلامی.

33. بغدادی، اسماعیل (1384ق)، ایضاح المکنون فی الذیل علی الکشف الظنون عن اسامی الکتب و الفنون، بیروت، دارإحیاء التراث العربی بیروت.

34. بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر (1959م)، انساب الأشراف، تحقیق محمد حمیداللّه، نجف، دارالمعارف.

35. بیهقی، ابوالحسن علی بن زید (1410ق)، لباب الأنساب و الألقاب و الأعقاب، به کوشش سیدمهدی رجائی، قم، مکتبه آیت الله مرعشی نجفی.

36. پورامینی، محمدامین (1392ش)، بقیع الغرقد، تهران، مشعر.

37. تهرانی، آقابزرگ (1403ق)، الذریعة الی تصانیف الشیعه، بیروت، دارالاضواء.

38. جعفریان، رسول (1378ش)، آثار اسلامی مکه و مدینه، تهران مشعر.

39. جعفریان، رسول (1387ش)، مقالات تاریخی، قم، دلیل ما.

40. حسنی، احمد بن ابراهیم، المصابیح، صنعا، چاپ عبداللّه حوثی.

41. حسنی، عبدالحی بن فخرالدین (1382ق)، نزهة الخواطر و بهجه المسامع والنواظر، دکن، حیدرآباد، مطبعه دائرةالمعارف عثمانی.

42. حضراوی، أحمد بن محمد (1404ق)، نزهة الفکر فیما مضى من الحوادث والعبر فی تراجم رجال القرن الثانی عشر والثالث عشر، وزارة الثقافة فی الجمهوریة العربیة السوریه.

43. حلی، نجم‌الدین ابوالقاسم جعفر بن حسن (1417ق)، المعتبرالمعتبر فی شرح المختصر.

44. خامه‌یار، احمد (1390)، زیارتگاه‌های اهل بیت و اصحاب ائمه: در سوریه، فصلنامه وقف میراث جاویدان، شماره ۷۶.

45. خطیب بغدادی، احمد بن علی (1931م)، تاریخ بغداد، بیروت، مطبعه السعادة.

46. خویی، سیدابوالقاسم (1431ق)، معجم رجال الحدیث، دارالعلم، بیروت.

47. ذهبی، محمد بن احمد بن عثمان (1410ق)، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر، به کوشش عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، دار الکتب العربی.

48. رازی، ابوحاتم (2003م)، اعلام النبوه (الرد علی الملحدابی‌بکر الرازی)، بیروت، دارالساقی.

49. رازی، محمدشریف (1352ش)، گنجینه دانشمندان، قم، کتابفروشی اسلامیه.

50. راوندی، قطب‌الدین، سعید بن هبةالله (1409ق)، الخرائج و الجرائح‌، مؤسسه امام مهدی7 ، قم‌، چاپ اول.

  1. رجایی موسوی، سیدمهدی (1409ق)، الکواکب المشرقه، کتابخانه آیتاللّه مرعشی. سید الشهدا.
  2. رضوی اردکانی، ابوفاضل (1368ش)، ماهیت قیام مختار، قم مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم.
  3. رفعت‌پاشا، ابراهیم (1377ش)، مرآة الحرمین (الرحلات الحجازیة والحج و مشاعرة الدینیة محلاه بمئاة الصور الشمسیة)، ترجمه هادی انصاری.
  4. ری‌شهری (۱۳۸۶ش)، دانشنامه امیر المومنین، قم، انتشارات دارالحدیث.
  5. زبیدی (1409ق)، تاج العروس من جواهر القاموس، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، دارالهدایه.
  6. زرباطی، حسین حسینی (1389ش)، بقیعه الحائرفی احوال اولادالامام الباقر، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی.
  7. زرکلی، خیرالدین (1989م)، الاعلام، قاموس تراجم الرجال، بیروت، دارالعلمیه للملایین.

58. سبحانی، جعفر (1345ق)، موسوعه طبقات الفقهاء، قم، موسسه امام صادق.

59. سخاوی، شمس‌الدین محمد (1425ق)، العبس الحاوی لغرر ضوء السخاوی، مرکز بحوث و الدرسات المدینه المنوره.

60. سخاوی، شمس‌الدین محمد (2007م)، التحفه اللطیفه فی تاریخ المدینه المنوره، مدینه، مرکز بحوث و الدرسات المدینه المنوره.

61. سمهودی (1421ق)، وفاءالوفا باخبار دارالمصطفی، بیروت، دارالبیضاء.

62. شهرستانی، محمد بن عبدالکریم (1415ق)، الملل و النحل، بیروت، دارالمعرفه، چاپ چهارم.

63. صدوق، محمد بن علی ابن بابویه (1376ش)، الامالی (الامالی شیخ صدوق)، مترجم محمدباقر کمره‌ای، تهران، کتابچی.

64. صفدی، خلیل بن ابیک (1425ق)، الوافی بالوفیات، بیروت، دار الفکر.

65. ضامن بن شدقم (1378ش)، تحفة الأزهار و زلال الأنهار فی نسب ابناء الأئمة الأطهار، تحقیق کامل سلمان الجبوری، تهران، دفتر نشر میراث مکتوب.

66. طبرانی، ابوالقاسم سلیمان بن احمد (1405ق)، المعجم الکبیر، به کوشش حمدی عبدالمجید السلفی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.

67. طبری، محمد بن جریربن یزید (1436ق)، تاریخ الطبری، بیروت، دارالتراث.

68. طوسی، محمد بن حسن (1415ق)، رجال الطوسی، به کوشش جواد قیومی، قم، موسسه النشر الاسلامی.

69. عبدالغنی (1340ق)، تاریخ امراء المدینه المنوره، قم، موسسه عاشورا.

70. عبیدلی، محمد بن ابیجعفر (1413ق)، تهذیب الانساب و نهایة الأعقاب، تعلیق عبداللّه الشرف حسین بن محمد المعروف ابن طباطبا، تحقیق سیدمحمدکاظم محمودی، قم، کتابخانه آیتاللّه مرعشی.

  1. عمری، ابوالحسن علی بن محمد بن علی (1422ق)، المجدی فی انساب الطالبیّین، تحقیق عارف احمد عبدالغنی و عبداللّه حسین السادة، بیروت، دارالکتب للطباعة و النشر و التوزیع.
  2. فخر رازی (1377ش)، الشجرة المبارکة فی انساب الطالبیّة، قم، کتابخانه آیتاللّه مرعشی.

73. فرهادمیرزا (1366ش)، سفرنامه حج فرهاد میرزا معتمدالدوله، تصحیح و تحشیة غلامرضا طباطبایی، تهران، مؤسسه مطبوعاتی علمی، چاپ اول.

74. فقیه بحرالعلوم، محمدمهدی (1394ش)، تاریخ نقبای مکه و مدینه، تهران، مشعر.

75. فقیه بحرالعلوم، محمدمهدی (1395ش)، علی عریضی فرزند امام صادق، علوی بن حامد محمد بن شهاب‌الدین، تهران، مشعر.

76. قاضی نعمان مغربی (1416ق)، شرح الاخیار فی فضائل الائمه الاطهار، قم، موسسه النشر الاسلامی.

77. قمی، محمد بن حسن (1361ش)، تاریخ قم، ترجمه حسن بن علی بن حسن عبدالملک قمی، تحقیق سیدجلال‌الدین تهرانی، تهران، توس.

78. قمی، محمد بن حسن بن مجد (1391ش)، تاریخ قم، کنگره ملی حضرت معصومه، قم، انتشارات کریمه.

79. کشی (1439ق)، إختیار معرفة الرجال، بیروت، مؤسسه آل البیت.

80. کمونه حسینی، سیدعبدالرزاق (1411ق)، مشاهد العترة الطاهرة، چاپ نجف.

81. کمونه، سیدعبدالرزاق حسینی (1388ق)، موارد الاتحاف فی نقباء الاشراف، نجف، مطبعة الاداب فی النجف الاشرف.

82. کیاء گیلانی، احمد بن محمد بن عبدالرحمان (1409ق)، سراج الأنساب، تحقیق سیدمهدی رجایی، قم، کتابخانه آیتاللّه مرعشی نجفی.

  1. مامقانی، عبدالله (1371)، تنقیح المقال فی علم الرجال، قم، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث.
  2. محلی، حمید بن احمد (1423ق)، الحدائق الوردیه فی مناقب الأئمة الزیدیه، به کوشش مرتضی بن زید محطوری، صنعا، مکتبة بدر.
  3. مدرسی (1359ش)، ریحانة‌الادب، تهران، امیر کبیر.
  4. مرادی حسینی، محمد خلیل بن علی بن محمد بن محمد (1301ق)، سلک الدرر فی اعیان القرن الثانی عشر، المطبعة المیریة العامرة ببولاق، دار البشائر الإسلامیة، دارابن حزم.
  5. مروزی، ابوطالب اسماعیل بن الحسین بن محمد (1409ق)، الفخری فی انساب الطالبیّین، قم، کتابخانه آیتاللّه مرعشی.
  6. مزی، یوسف بن عبدالرحمن (1985م)، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، به کوشش بشار عواد معروف، بیروت، مؤسسه الرساله.
  7. مستوفی قزوینی، حمدالله (1381ش)، نزهة القلوب، به کوشش محمد دبیر سیاقی، قزوین، حدیث امروز.
  8. مسعودی (1409ق)، مروج الذهب و معادن الجوهر، به کوشش یوسف اسعد داغر، قم، دارالهجره.
  9. مصعب بن عبداللّه (1953م)، کتاب نسب قریش، قاهره، چاپ لوی پرووانسال.
  10. مفید، شیخ محمد بن محمد (1413ق)، الإرشاد فی معرفة حجج‌الله علی العباد، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول.
  11. مقدم، عبدالرزاق موسوی (1426ق)، مقتل الحسین، بیروت، مؤسسة الخرسان.
  12. نباطی بیاضی، علی بن یونس (1384ق)، الصراط المستقیم إلی مستحقّی التقدیم، نجف، المکتبه المرتضویّه.
  13. نجاشی، رجال النجاشی (1418ق)، به کوشش شبیری زنجانی، قم، مؤسسة النشر الاسلامی.

96. نجمی، محمدصادق (1380ش)، تاریخ حرم ائمه بقیع و آثار دیگر در مدینه منوره، تهران، مشعر.

97. نعمانی، ابوعبدالله بن محمد بن ابراهیم (1422ق)، الغیبة، به کوشش فارس حسون، قم، انوارالهدی.

98. نمازی، علامه شیخ علی (1378ش)، مستدرک علم رجالالحدیث، قم.

99. نوبختی (1388ش)، فرق الشیعه، تهران، امیرکبیر.

100. یعقوبی، اسماعیل (1373ق)، آشنایی با مشاهیر طالقان، انتشارات محسنی.

101. یوسف البان سرکیسی الدمشقی (1440ق)، معجم المطبوعات العربیه والمغربیه، قم، مکتبة آیت‌الله مرعشی.