مدخلی بر اتحاد در اسلام و جلوه هایی از آن

نوع مقاله : از نگاهی دیگر

نویسنده

بخش ادبیات و زبانهای خارجی گروه زبان و ادبیات عربی دانشگاه پیام نور

چکیده

بی‌شک بعثت انبیا ـ علیهم أفضل الصلاة ـ رهنمونی انسان­ها به طریق صلاح و فلاح بوده است و انبیای الهی ازآدم تا خاتم:  از داعیان راستین این سیر و سلوک عارفانه بوده‌اند. اسلام به عنوان دین آخرالزمان، در تبیین راه و روش رستگاری از کوچک­ترین رهنمود و راهکار، از بدو تولد تا پایان حیات مادی و پس ازآن، کوتاهی نکرده است؛ از جمله این اوامر، دعوت اسلام به اتحاد و همبستگی و دوری از تفرقه و تشتت است. نوشتار پیش رو مدخلی بر معرفی اتحاد امت اسلامی و فوائد آن است که به روش کتابخانه‌ای و به شیوه تحلیلی ـ توصیفی انجام پذیرفته است.
بعد از مقدمه، برای تبیین موضوع اتحاد و اهمیت آن دراسلام، به اتحاد در نگاه ابوالأئمه و امام سجاد8 پرداخته است. آنگاه آن را در آئینه غدیر، جستجو کرده است. در ادامه به سفر الهی و معنوی حج نگریسته و آن را به عنوان سمبلی از اتحاد مسلمانان بررسی نموده است. سپس از آنجا که «تُعرَفُ الأشیاءُ بِأضدادِها»، اشیا به وسیله ضد خود شناخته می‌شوند، به شناخت اتحاد از طریق تشتت پرداخته است. سپس از آن جهت که هر صدای تفرقه از شیطان است، به صفات شیطان و نواهی قرآن کریم
در مورد او پرداخته تا با تبیین عملکرد شیطان، امت اسلام از او و مقاصد شومش دوری نموده و با تلاحم و پیوستگی به قرب الهی نائل آید. حاصل سخن آنکه
دعوت به تلاحم و پیوستگی دعوتی الهی است و حج محور وحدت و غدیر رمز
آن است.

کلیدواژه‌ها


مقدمه

بی‌تردید هدف از رسالت انبیا7 وخاتم ایشان پیامبر اعظم9 هدایت آدمیان به طریق صلاح و فلاح بوده است تا فرزندان خلف آدم با چراغ پر فروغ دین ظلمات نادانی
و جهل را شکافته در راه سعادت و کمال پای نهند و با پیروی از رسول درون خود، یعنی عقل و پیروی از رسول برون یعنی پیامبران به هدف و مقصد آفرینش که همانا عبادت و بندگی کمال مطلق است دست یازند؛ چنانچه فرموده‌اند:

(وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ) (ذاریات : 56).

نگاهی اجمالی به زندگی پیامبران الهی و به ویژه پیامبر اعظم9 آشکار می‌سازد که دعوت انبیا من حیث‌المجموع دعوت به زیبایی‌ها، کمالات انسانی، یگانگی و توحید، دوری از آلودگی‌ها و ناپاکی‌های نفسانی و جدایی و تفرقه است. اهمیت این وحدت
و یگانگی تا بدانجا می‌رسد که شعار توحید و وحدت در پرستش و بندگی، رمز فلاح و رستگاری می‌شود: «قولوا لا الهَ الّا اللهَ تُفلِحُوا» (ابن شهرآشوب، 1379ق، ج1، ص56) «عبد و بنده آن یگانه بی‌نیاز باشید تا رستگار شوید». و همانا این رمز وحدانی بود که ابنای بشر را زیر یک پرچم آورد و از سیاه و سفید و عرب و عجم را تحت قیادت و هدفی واحد آورد. و این ندای توحیدی است که از بدو تولد تا پایان حیات بدان سفارش شده و امور، بی‌نام و ذکر او از درجة اعتبارساقط است. اذان گفتن
به هنگام تولد، نماز‌گزاردن به قبله توحید، طواف دور کعبه توحید، ذبح حیوان به نام او، همه و همه تذکر و هشداری است که مبادا از اصل خود دور شوید و عهد ازلی را فراموش کنید.

فخر کائنات9 در تبیین تلاحم فرموده‌اند:

«إقرأؤا القرآنَ مَا ائتَلَفَت عَلَیهِ قلوبُکُم فاذا اختَلَفتُم فیهِ فَقُومُوا» (تنکابنی، 1374ش، ص521) «مادامیکه بر قرآن اتفاق نظر و وحدت دارید و قلب‌هاتان بدان مألوف است آنرا بخوانید و هر گاه اختلاف نظر پیدا کردید خواندنش را ترک کنید.»

مصداق این امر را در فرمایش امام علی7 به ابن عباس می‌یابیم هنگامی که در رویارویی وی با خوارج فرمود: «لا تُخَاصِمهُم بِالقرآنِ، فإنّ القرآنَ حَمّالٌ ذو وجوهٍ، تَقولُ و یقولونَ... ولکن حَاجِّهِم بِالسُنَّةِ، فإنَّهُم لَن یَجِدُوا عَنها مَحیِصاً» (مجلسی، 1403ق، ج2، ص245)؛ یعنی با ایشان با قرآن بحث نکن؛ زیرا قرآن دارای وجوه متفاوت و محتمل است. تو می‌گویی و آنان نیز می‌گویند؛ بلکه با ایشان از در سنّت درآی که از قبول آن ناگزیرند.» و پیامبر گرامی اسلام9 دعوت به یگانگی در پرستش را از خویشاوندان خود آغاز کرد: (وَأنذِر عَشیرَتَکَ الأقرَبیِنَ) (شعراء : 214)؛ زیرا خویشاوندان به وحدت سزاوارترند که تا قوم انسان مستقیم نگردد، تبلیغ وی در دیگران آنچنان مؤثر نیفتد. پیامبر9 در فرازی درباره این دعوت ربانی می‌فرماید: «من خیر دنیا و آخرت را برای شما آورده‌ام و بهترین چیزها را که هیچیک از مردمان برای کسان خود نیاورده، برایتان آورده ام.» (سبحانی، بی‌تا، ج1، ص213).

بعد از سه سال از آغاز رسالت، پیامبراعظم9 دعوت خود را آشکار و مردم را
به وحدت و یگانگی در عبادت و پرستش خداوند دعوت کرد وآنان را از عواقب تلخ دوری از ساحت ربوبی و تفرقه و جدایی برحذر داشت. پس از آشکارشدن این دعوت توحیدی، زورمداران و سران قریش و قبایل دیگر که موجودیت خود را در خطر یافتند، این دعوت را برنتابیدند و برآن شدند تا با تهدید و تطمیع و آزار و سرانجام قتل، آن حضرت را از ادامه دعوت بازدارند که مشیت الهی پیامبر9 را از آسیب آنان مصون داشت: (إنّا کَفَینَاکَ المُستَهزِئینَ) (شعراء : 214)

به عبارت دیگر، پیامبرخدا9 در طول دعوت ربانی خود، همواره به همبستگی سفارش نمود و از تشتت و جدایی برحذر داشت، چنانکه در کلام نورانی قرآن آمده است: (وإعتَصِمُوا بحَبلِ اللهِ جَمیعًا ولا تَفرَّقُوا) (آل عمران: 103) «و همگی به ریسمان محکم الهی چنگ زنید و پراکنده نشوید» زیرا (وتَذهَبَ ریحُکُم) (انفال : 46) «قدرت و شوکتتان از میان می‌رود.» (انصاریان، 1390ش، ص274).

در حقیقت، این اتفاق نظر و وحدت، امری عقلانی و منطقی است؛ به‌گونه‌ای که غیر آن یعنی تعدد آرا و تشتت، ضد مصلحت مسلمانان است و آنان را از کمال بازمی‌دارد. بنابراین مصلحت ایجاب می‌کند که با هم ید واحده باشند و در طریق فلاح و صلاح گام بردارند؛ چنانچه فرموده است:

 (محمدٌ رسولُ اللهِ وَالّذیِنَ مَعَهُ أشِدّاءُ عَلَی الکفَّارِ رُحَماءُ بَینَهم) (فتح: 29).

 و این نگرش توحیدی و همبستگی که آغاز آن مقارن با دعوت به توحید و یکتاپرستی بود، در مقاطع مختلف تاریخ جاری و ساری بود و پیامبر9 و پیشوایان معصوم: بعد از ایشان و پیروان حقیقی آنان همواره مروج این وحدت و تلاحم بوده‌اند. در این مقدمه به یک نمونه از دعوت به وحدت توسط امین وحی اشاره می‌شود.

پیامبر خدا9  در قضیة هجرت مسلمانان به مدینه و مواجه با سه مشکل بزرگ بت‌پرستان قریش، یهودیان یثرب و اختلاف بین تازه مسلمانان. از جانب حق مأمور شد که مهاجر و انصار را با هم برادر کند و لذا در جمع مسلمانان حاضر شد و فرمود: دوتا دوتا با یکدیگر برادر شوید: «تَأخّوا فِی اللهِ أخوَینِ أخوَینِ» (سبحانی، بی‌تا،ج1، ص374) و با امتثال فرمان الهی و جاری‌شدن عقد اخوت بین برادران دینی، اختلاف از میانشان رخت بربست، وحدت سیاسی و معنوی آنان حفظ شد و تاریخ، مبیّن این حقیقت است که مسلمانان در سایه‌سار آن وحدت و پیوستگی توانستند به‌گونه‌ای مؤثرتر به دو مشکل خود، یعنی بت‌پرستان ویهودیان، مدیریت و تدبیر کنند.

و کلام آن بشیر نذیر با توحید و عبادت و بندگی آغاز شد که «قولوا لا الهَ الا اللهَ تُفلِحوا» (ابن شهرآشوب، 1379ق، ج1، ص56) و در واپسین لحظات حیات مادی نیز با دعوت به وحدت به پایان رسید که ‌ای موحدان و مؤمنان «إنی تارکٌ فیکُم الثَقَلینِ کتابَ الله وَ عِترتی اهلَ بیتی مَا إن تَمَسَکتُم بِهِما لَن تَضِلُّوا أبَدا» (هاشمی خویی، بی‌تا، ج3، ص264) «ای مردم در زندگی خود به دو ثقل کتاب خدا و عترتم متمسک باشید که از هم جدا نشوند تا در حوض کوثر بر من وارد شوند و مادامی که بدان چنگ زنید هرگز گمراه نگردید.»

 شایسته است از دعوت به وحدت امیر کلام7 مدد گرفت؛ آنجا که فرمود: «فَإِنَّ الشَّاذَّ مِنَ النَّاسِ لِلشَّیْطَانِ کَمَا أَنَّ الشَّاذَّ مِنَ الْغَنَمِ لِلذِّئْبِ»؛ ای مسلمانان، بعد از پیامبر9 راه وحدت و توحید را ادامه دهید و از تفرقه بپرهیزید، زیرا یاری و نصرت الهی با جماعت است و جداشده از مردم طعمه شیطان است. همان‌گونه که جدا شده ازگوسفندان، از آن گرگ است (فیض الاسلام، 1378ش، ص392).

اتحاد در نگاه ابوالأئمه و امام سجاد8

بی‌تردید پیشوایان معصوم: ، مظهر اجرای اوامر و نواهی خدا و پیامبر9 هستند. هیچ‌کس به اندازه ایشان به حدیث نورانی ثقلین، و دیگر احادیث توجه و نمی‌کرده است. بنابراین «اتحاد» را از زبان دعا در سخن امام همام حضرت سجاد7 و درگفتار ابوالأئمه7 دنبال می‌کنیم. امامی که دعوت به تلاحم و دوری از تفرقه در جای جای کلام ایشان در نهج البلاغه قابل پیگیری است و ما می‌توانیم کلیدواژة وحدت را در سخن آن حضرت7 دنبال نموده و محاسن اتحاد و همبستگی و مضارّ تفرقه و تشتت را از منظر کلام ایشان دریابیم.

مولای متقیان علی7 درخطبه 127 نهج البلاغه یاری و نصرت خدا را با جماعت می‌داند و مسلمانان را از تفرقه و تشتت برحذر می‌دارد: «فَإِنَّ یَدَ الله مَعَ الْجَمَاعَةِ وَ إِیَّاکُمْ
وَ الْفُرْقَةَ» در جای دیگر می‌فرماید: «از تفرقه و پراکندگی و تفرق بپرهیزید.» (محمدی
و دشتی، 1406ق، ص1003)

آن امام همام اهل شام را به سبب اجتماع بر باطل خود، بر جبهه حق به سبب تفرق از حق خویش، حاکم و سرور می‌داند: «وَإنّی وَالله لَأظُنُّ أنَّ هؤُلاءِ الْقَوْمَ سَیُدالُونَ مِنْکُمْ بِاجْتِماعِهِمْ عَلى باطِلِهِمْ وتَفَرُّقِکُمْ عَنْ حَقِّکُمْ» (همان).

در جای دیگر می فرماید: «ای مردمی که ابدانشان با هم، ولی امیال وآرزوهاشان از هم جداست، سخن وکلامتان اراده‌های محکم چون سنگ سخت را سست می‌کند.» این فرمایش امام بدین معناست جماعتی که با هم هستند، ولی دل‌هاشان با هم نیست، هر چند با هم باشند و سخن از وفاداری و جانبداری گویند، لقلقه زبان است و حقیقت ندارد و صاحبان عزم و اراده را سست می‌کند: «أَیُّهَا النَّاسُ الْمُجْتَمِعَةُ أَبْدَانُهُمْ الْمُخْتَلِفَةُ أَهْوَاؤُهُمْ کَلَامُکُمْ یُوهِی الصُّمَّ الصِّلَابَ» (همان، ص382).

 خود آن بزرگوار به تلاحم و همبستگی مسلمانان التزام عملی داشت. خانه‌نشینی بیست و چند ساله آن حضرت نمونه بارز آن است . مسلمانان با آنکه نصب حضرتش به امامت از جانب پروردگار بود، ولی بنا بر مصلحت اسلام و مسلمین و حفظ یکپارچگی و وحدت، گوشه‌نشینی اختیار نمود و با قیادت معنوی خود و راهنمایی
و مشورت دادن به حاکمان زمان خود جامعه اسلامی را به فلاح رهنمون شد؛ همان‌گونه که دیگر پیشوایان معصوم: عمل نمودند. که «کُلُّهُم نورٌ واحِدٌ».

صلح امام حسن7 و نهضت امام حسین7 از جمله این مصلحت‌اندیشی و حفظ اسلام و پاسداری از وحدت و یکپارچگی مرام و آئینی بود که پیامبر عظیم الشأن9 شالوده‌اش را بنا نمود و امامان بعد به عنوان مجریان و مدرسان آن مکتب والا، اعتقاد بدان را با بذل جان تأیید نمودند.

حاصل مطالب آمده در این بخش آن است که دست خدا با جماعت است
و فزونی تعداد در حال تشتت دل‌ها بی‌فایده  است. و در نظر امام7 مجتمعان بر باطل بر متفرقان در حق، آقا و سرورند.

امام سجاد7 در دعایی برای مرزداران به الفت و پیوند بین لشکریان توجه می‌کند. سپس می‌فرماید: بار خدایا در جمعشان الفت و پیوند برقرار فرما. «ألِّف جَمعَهم» (صحیفه سجادیه، ص180) و نقطه مقابل الفت، یعنی تشتت را برای دشمنان مسألت می‌نماید.» بار خدایا جمعشان را متفرق ساز «تُفَرِّق بِهِ عَدَدَهُم» زیرا مادامی که در جمع و گروهی انس و الفت باشد، ایشان شکست نخورده و منهزم نمی‌شوند».

به عبارت دیگر، جمع و الفت شایسته مؤمنان و تشتت و جدایی سزاوار کافران است.

بنابراین در طول تاریخ، حنجره‌هایی که به وحدت و تلاحم دعوت کرده و می‌کنند الهی و ربانی هستند و افواهی که به تفرقه می­خوانند، افواه و اصوات شیطانی‌‌اند؛ زیرا شیاطین دعوت به جدایی و تفرقه کنند و اولیای الهی به اتحاد و همبستگی فراخوانند.

 در قرآن کریم فرموده است: «ای اهل ایمان از شیطان پیروی نکنید؛ هرکه از شیطان پیروی کند، او را به کارهای زشت و منکر امر می‌نماید. (یَا ایُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیطانِ فإنَّه یأمرُ بِالفحشاءِ وَالمُنکر) (نور: 29).

و در آیه‌ای دیگر می‌فرماید: (وَکانَ الشَّیطانُ للإنسانِ خَذُولا) (فرقان : 29) شیطان مایه گمراهی و خذلان انسان‌هاست.»

و در آیه‌ای دیگر علت عدم پیروی از شیطان را این‌گونه بیان می‌فرماید: (إنَّ الشَّیطانَ کانَ للإنسانِ عَدُوًّا مُبیناً) (اسراء : 53) «ای انسان‌ها از شیطان پیروی نکنید که دشمن قسم خورده شماست.»

نقش غدیر در اتحاد اسلامی

بنابر احادیث متواتر، پیامبر اعظم9 در سال دهم هجرت، درحجةالوداع در سرزمین عرفه، حاجیان را در ناحیه‌ای به نام «غدیرخم» جمع فرمود. و به روندگان فرمود: بازگردند تا نرسیده‌ها برسند. آنگاه بر فراز منبری از جهاز شتران قرار گرفت
و خطبه غرّایی، ایراد فرمود و در خلال آن به وصایت و ولایت بعد از خود چنین اشاره فرمود:

«من کنتُ مولاه فهذا علیٌ مولاهُ» (طبرسی، 1390ق، ص132) هر که من مولای اویم این علی مولای اوست.

سپس فرمود: «اللهمَّ والِ مَن والاهُ وَعادِ مَن عاداهُ وَانصُر مَن نَصَرَه و اخذُل مَن خَذَلَه»(طبرسی، 1390ق، ص132)«خدایا دوست بدار هر که علی را دوست بدارد و دشمن بدار هر که علی را دشمن بدارد و یاری کن هر که او را یاری کند و خوار گردان
هر که او را خوار کند».

عده کثیری که در آن سال با پیامبر9 حج‌گزاردند و بنا بر نقلی تعدادشان به صد و بیست هزار نفر می‌رسید، این خطبه و امر به ولایت آن حضرت را شنیدند و شاعران نیز دربارة آن سروده‌ها سرودند؛ ولی عمل بسیاری از آنان به‌گونه‌ای بود که گویی نشنیدند. اینکه انگیزة آنان در این پیمان‌شکنی چه بود، از حوصلة این نوشتار خارج است. بلکه از منظری دیگر به غدیر می‌نگرد و آن را پی می‌گیرد که همانا دیدگاه اتحاد و وحدت مسلمانان است.

چنانکه پیش‌تر گفته شد ندای روحبخش اسلام و دعوت پیامبر عظیم الشأن آن با دعوت به خدای یگانه آغاز شد: «قولُوا لاَ اِلَهَ اِلاَّ اللهُ تُفلِحُوا» (ابن شهرآشوب، 1379ق، ج1، ص56) و با ولایت و وصایت شخصیت بی‌بدیل حضرت علی7 ادامه یافت. در حقیقت دعوت پیامبر اسلام9 در غدیرخم، ادامه توحید و یگانه‌پرستی بود.
و کسانی که به حقیقت موحد بودند به این ولایت گردن نهادند. بعدها گذشت زمان ثابت نمود که علی7، بهترین انتخاب الهی جهت منصب وصایت و ولایت بعد از پیامبر9 بود؛ زیرا در طول سالیانی که بدور از قیادت ظاهری بود با توجه به وحدت
و انسجام و مصلحت امت اسلامی با کسانی که صاحب منصب به حق نبودند، همکاری
و معاضدت نمود و در دو سال و اندی که به قیادت و ولایت ظاهری رسید، به تاریخ نشان داد که حکومت اسلامی یعنی اخلاص، زهد، پاکدامنی، ایثار و از خودگذشتگی. وی به عدالت اعتقاد قلبی داشت. سخنان ایشان­که من چگونه سیر باشـم و در گوشـه‌ای از قلمرو خلافتم، گرسنه‌ای سر بر بالین گذارد، و یا چگونه بر سر سفره‌ای بنشینم که دو خورش داشته باشد، مؤید این مطلب است.

درس بزرگ غدیر، مبارزه با تفرق و تشتت و چنگ‌زدن به ریسمان محکم الهی است که فرمود:

(و اعتَصِمُوا بحَبلِ اللهِ جمیعًا و لا تفرَّقُوا) (آل عمران: 103) و پیروان واقعی اسلام، باید کید دشمنان را به خودشان برگردانند و با وحدت و همبستگی خود، آنان را در اهداف خبیث خود ناکام گذارند.

درس بزرگ غدیر، پیوستگی و اتحاد مسلمین است. آنگاه که حوادث و وقایع به سمت و سویی می‌رود که یکپارچگی و وحدت امت را هدف قرار می‌دهد؛ هر چند حق از آن تو باشد، برای حفظ اسلام، از حق خود بگذر؛ زیرا حفظ اسلام از اوجب واجبات است و دیگر واجبات چون نماز، روزه، حج، جهاد و... قائم بدان است و در مرتبه‌ای بعد از آن واقع شده است. در حقیقت، هرگاه ـ خدای نخواسته ـ اصل اسلام  نباشد، دیگر واجبات به چه کار آید؟

درس دیگر غدیر، وظیفه‌شناسی و مصلحت‌اندیشی برای حفظ اتحاد امت اسلامی است. اینکه در برهه‌های مختلف زمانی، وظیفه امام چیست و چه عملی
به مصلحت امت اسلامی است؟! چه کاری عزت و سیادت مسلمانان و چه عملی ذلت و حقارت ایشان را به دنبال دارد!

درس دیگر غدیر، تبیین صفات امام و پیشواست؛ یعنی قائد و ولی امت اسلام
چه صفاتی باید داشته باشد و دارای چه مراتبی از کمالات نفسانی و روحانی می‌باشد تا بتواند وحدت امت را حفظ کند و سعادت دنیوی و اخروی ایشان را متکفل
شود.  به طور قطع اگر امام علی7 نبود، تاریخ در معرفی چهره‌ای این چنین ناکام
می­ماند.

از آنچه گفته شد معلوم می‌شود که غدیر، در امتداد ادیان توحیدی، محور تلاحم
و پیوستگـی امت اسلامی، رمز اتحـاد اسلامی است، مظهـر وظیفه‌شناسی و مصلحت‌اندیشی است. و معرف ولایت نور و عصاره همه خوبی‌هاست.

نقش حج در اتحاد اسلامی

کنگره عظیم حج که هر ساله در ایام معینی از سال انجام می‌پذیرد، نماد وحدت و یکپارچگی مسلمانان است که خیرات و برکات فردی و اجتماعی و فوائد مادی
و معنوی فراوانی به همراه دارد. به دیگر سخن، حج دریایی عظیم است که از
به­هم پیوستن رودها و نهرهای بزرگ و کوچک به وجود می‌آید و امتی با ملیت‌های مختلف و نژادهای گوناگون یک‌دل و یک‌جهت، با هیأتی و هدفی واحد به اشرف اماکن عالم جهت انجام فریضه دینی، از راه‌های دور و نزدیک، روان می‌شوند
تا دوشادوش هم، برای انجام مناسک عبادی حج برگرد مرکز توحید طواف کنند.

قرآن کریم چه شگفت‌انگیز این دعوت الهی را به تصویر کشیده است. (وَأذِّن فِی الناسِ بِالحجِ یَأتُوکَ رِجَالًا وَعَلی کلِّ ضَامرٍ یأتینَ مِن کلِّ فجٍ عمیقٍ لِیشهَدُوا مَنافعَ لَهُم وَیذکُرُوا اسمَ اللهِ فی أیامٍ معلوماتٍ) (حج : 28ـ27) «مردم را دعوت عمومى به حج کن؛ تا پیاده
و سواره بر مرکب‌هاى لاغر از هر راه دورى به‌سوى تو بیایند تا شاهد منافع گوناگون خویش [در این برنامه حیات‌بخش] باشند و در ایّام معیّنى نام خدا را بر چهارپایانى که به آنان داده است، [به هنگام قربانى‌کردن] ببرند پس از گوشت آنها بخورید و بینواى فقیر را نیز اطعام نمایید.» (ترجمه مکارم، 1373ش، ج1، ص335)

در حقیقت فریضه حج، مانند دیگر عبادات اسلام و بلکه با تأکید و سفارش بیشتری به اجتماع موحدان ابراهیمی برپا می‌گردد. البته اجتماع مسلمانان در اسلام مسبوق به سابقه است و در دین مبین اسلام، شرکت در جمعه و جماعات تأکید بسیار شده و اینکه دعا در جمع مستجاب است و اینکه نماز جمعه را بدون عذر ترک نکنید و تارک مسجد را به دامادی نگیرید و جز آن. لکن در میان اعمال و فرایض الهی، فریضه حج از جایگاه خاصی برخوردار است.

حج عملی عبادی است که سالی یکبار انجام می‌شود و بر کسانی که استطاعت مالی و بدنی دارند، در طول حیات، یک مرتبه واجب است و باید با لباسی واحد و به جهتی واحد انجام پذیرد.

حج قطرات پراکنده در جای جای کره خاکی را به هم می‌پیوندد که از پیوستن آنها دریایی خروشان به وجود می‌آورد تا با نیروی قهّار و دشمن‌شکن خود، نقشه خائنان را نقش بر آب سازند و با تطهیر و تزکیه خویش، در این عبادت جمعی سعادت و عزت دنیا وآخرت خود را تضمین کنند. بی‌حکمت نیست که در کلام نورانی قرآن، به دنبال دعوت به این سفر الهی می‌فرماید: (لِیشهَدُوا منافعَ لَهُم) آنان به حج بیایند تا آثار عمیق
و ژرف آن را از نزدیک نظاره کنند و محاسن و فوائد فردی و اجتماعی آن را از نزدیک لمس نمایند تا در جمع موحدان، به تلاحم، اتحاد و آثار مترتب برآن برسند و در درون خود، زنگارهای گناه و عصیان را از صفحة دل بزدایند؛ زیرا تردیدی نیست که مشکلات اجتماعی در سایة وحدت و همبستگی، به راهکارهای شایسته خود می‌رسند و مادامی
که میان جمعی الفت و پیوستگی باشد، بیگانگان جرأت مقابله با ایشان را ندارند.

حال اگر این الفت و انس میان ملیت‌های مختلـف معتقـد به اسلام باشد کارهای عظیمی محقق می شود.

بی‌سبب نیست که در ندای ربانی رسول گرامی9 در حجة الوداع این یگانگی
و عدم برتری بین نژادهای گوناگون را مشاهده می‌کنیم: «أیُّها النَّاسُ! إِنَّ رَبَّکُم وَاحِدٌ وَ اِنَّ اَباکُم واحِدٌ کُلُّکُم لِآدَمَ و آدَمَ مِن تُرابٍ انَّ اَکرَمَکُم عِندَالله أَتقاکُم و لَیسَ لِعَربِیِّ عَلَی عَجَمٍی فَضلٌ» (شعیری، بی‌تا، ص184) «ای مردم خدایتان یکی  است و پدرتان یکی است. همه از آدم هستید و آدم از خاک است عرب را برعجم فرقی نیست، مگر به تقوا.

از همین روست که اگر روزگاری ـ خدای ناخواسته ـ حج متروک شود و از آن پوسته‌ای بدون مغز بماند، سعادت و آرامش رخت بربندد و ظلم و فساد عالم‌گیر شود. و همانا از وقایع آخرالزمان است که امام صادق7 می‌فرماید: «وَ رَأَیْتَ بَیْتَ الله قَدْ عُطِّلَ وَ یُؤْمَرُ بِتَرْکِهِ...» (ضیاءآبادی، 1376ش، ص28) «آخرالزمان هنگامی  است که دیدی خانة خدا متروک شده و امر به ترک حج می‌شود.»

و سفارشهای فراوان در‌گزاردن حج و عمران و آبادی آن، برای منتفع‌
شدن مسلمانان از برکات مادی و معنوی این کنگره عظیم است تا در سایه یک سلسله عبادات فردی و اجتماعی به برکات و فیض­های آن نائل شوند؛ چنانچه از
ابا عبدالله7 روایت شده است:

«اَلحُجاّجُ یَصْدُرُونَ عَلَى ثلاثةِ اصْنَافٍ: صِنْفٌ یُعْتَقُ مِنَ النّٰار وَ صِنْفٌ یَخْرُجُ مِنْ ذُنُوبِهِ کَهَیْئَةِ یَوْمٍ وَلَدَتْهُ امُّهُ وَ صِنْفٌ یُحْفَظُ فِى أهْلِه وَ مَالِه فَذَلِکَ ادْنَى مَا یَرْجِعُ بِهِ الحَاجُّ»(ضیاءآبادی، 1376ش، ص35) «حاجیان سه گروه‌اند: دسته‌ای از آتش جهنم آزاد شوند. گروهی از گناهان خود خارج شوند؛ مانند روزی که از مادر متولد شدند.
و گروه سوم، مال و خانواده ایشان در امان است و این کمترین بهره‌ای است که نصیب حاجیان شود.»

و در پایان گفتار، آنانی که خود را در تابش نورانی خورشید پر فروغ حج قرار ندهند، در حقیقت خویش را از نعمات آن محروم نمودند که مسلماً خداوند بی نیاز از عالمیان است: (وَمَن کَفَرَ فَإنَّ اللهَ غنیٌّ عَنِ العَالَمینَ) (آل عمران : 97)

عوامل تفرقه امت اسلامی

در این بخش از جهت تُعرف الأشیاء بأضدادها، به شناخت اتحاد از طریق تفرقه پرداخته می‌شود. امام علی7 در خطبه 120 نهج‌البلاغه هنگام بیان عمل شیطان می‌فرماید: «إنَّ الشیطانَ یُسَنِّی لکَم طُرُقَهُ وَیریدُ أن یَحُلَّ دینَکُم عقدةً عقدةً وَیُعطیکُم بِالجماعةِ الفرقةَ وَبِالفرقةِ الفتنةَ». «شیطان راه‌های گمراهی و ضلالت خود را برای شما آسان می‌نماید و با گشودن گره، گره دین شما را سست می‌گرداند. و بر اثر تفرقه و جدایی، فتنه را به شما می‌دهد.

در خطبه 175 نیز می‌فرماید: «إنَّ جماعةً فیمَا تَکرهُون مِن الحقِّ خیرٌ مِن فُرقةٍ فیمَا تُحبُّونَ مِنَ الباطلِ وَإنَّ اللهَ سبحانَه لَم یُعطِ احداً بفُرقةٍ خیراً ممَّن مَضَی وَلا ممَّن بَقَی»؛ «اجتماع بر آنچه که حق است وآن را دوست ندارید بهتر است از تفرقه و جدایی بر آنچه که باطل است و آن را دوست دارید». سپس با تأکید بیان می‌دارد که به‌درستی که خداوند سبحان به جهت تفرقه و جدایی به هیچ‌یک از گذشتگان و باقی‌ماندگان خیر و نیکی عطا نفرموده است.

شیطان در آئینه آیات

پیش‌تر آمد که دعوت به وحدت و تلاحم، دعوتی ربانی و الهی است و خواندن به تفرقه و تشتت، خواندنی شیطانی است که در آیاتی از قرآن کریم ـ از جمله آیه 91 سوره مائده ـ بدان اشاره شده است.

در این آیه از دشمنی، کینه و فراموشی یاد خدا و نماز توسط شیطان سخن به میان آمده است: (إِنَّما یُریدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِی الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِـرِ
وَ یَصُدَّکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ) با توجه به عملکـرد مخـرب شیاطیـن جن و انس در زمینه تلاحم و وحدت، در این بخش به تبیین برخی صفات شیطان رجیم در قرآن کریم پرداخته می‌شود. ابتدا آیاتی که شیطان را معرفی می‌کند، سپس برخی از اعمال او و در پایان نواهی قرآن کریم در رابطه با شیطان آورده می‌شود.

معرفی شیطان: (إنَّ الشیطانَ کانَ للرحمَنِ عَصِیّا) «شیطان موجودی عصیانگر است»؛ (مریم: 44) (کان الشیطانُ لِربِهِ کَفُورا) «شیطان به پروردگار کافر است»؛ (إسراء: 27).إنَّ الشیطانَ للإنسانِ عَدُوٌّ مُبینٌ) «شیطان دشمن آشکار انسان است» (یوسف: 5).(ألا إنَّ حزبَ الشیطانِ هُمُ الخاسرونَ) آگاه باشید که حزب شیطـان زیانکارانند (مجـادله: 19). (وَکانَ الشیطانُ للإنسانِ خَذُولا) «شیطان موجب خذلان وگمراهی انسان‌هاست.» (فرقان: 29).(إنَّ کیدَ الشیطانِ کانَ ضَعیفا) «مسلماً کید ومکر شیطان ضعیف است.»  (نساء : 79).

از جمع‌بندی آیات فوق برمی‌آیـد که شیطـان، مکـار، زیانکـار، عصیانگر، کافـر، گمراه‌کننده و دشمن آشکار انسان‌هاست.

برخی از اعمال شیطان: (إنَّما ذلکُم الشیطانُ یُخَوِّفُ أولیاءَه) «و جز این نیست که شیطان دوستان خود را می‌ترساند.» (آل عمران: 175) (وَیریدُ الشیطانُ أن یُضلَّهُم ضَلالاً بعیداً) «و شیطان می‌خواهد آنان را بسیار گمراه کند» (نساء: 60) (یَعِدُهُم وَیُمَنّیهِم وَمَا یعدُهُم الشیطانُ إلا غُرُورا) «شیطان آنان را وعده می‌دهد و گرفتار آرزو می‌کند و وعده شیطان دروغی بیش نیست.» (آل عمران: 120) (وَإذ زَیَّنَ لهُم الشیطانُ أعمالَهُم) «شیطان اعمال آنان را برایشان زینت نمود.» (أنفال: 48) (فوسوسَ إلیهِ الشیطانُ) «شیطان او را وسوسه نمود» (طه : 120). (کمثلِ الشیطانِ إذ قالَ للإنسانِ أکفُر) مانند «شیطان زمانی که به انسان می‌گوید کافر شو.» (حشر: 16). (إستحوذَ علیهم الشیطانُ فأنساهُم ذکرَ اللهِ) «شیطان بر آنان چیره شد و یاد خدا را از یادشان برد.» (مجادله: 19).

از جمع‌بندی آیات فوق به دست می‌آید که شیطان وسوسه می‌کند، وعده دروغ می‌دهد، اعمال را زینت می‌کند، یاد خدا را فراموش می‌‌سازد و امر به کفر می‌کند.

برای اکمال شیطان‌شناسی، در این بخش به برخی نواهی قرآن کریم در رابطه با شیطان اشاره می‌شود: (فلا تَخَافُوهُم) «از شیاطین نترسید» (آل عمران: 175). (فقاتِلُوا أولیای الشیطانِ) «با دوستان شیطان بجنگید» (نساء: 76). (لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیطانِ) «از گامهای شیطان پیروی نکنید» (أنعام: 142). (یَا بَنی آدمَ لا یَفتِننَّکُم الشیطانُ کَما أخرجَ أبوَیکُم مِنَ الجَنةِ) «ای فرزندان آدم شیطان شما را نفریبد همانگونه که والدینتان را از بهشت خارج ساخت.» (اعراف: 27). (وَمَن یَتَّبِع خُطُواتِ الشیطانِ فإنَّهُ یأمرُ بِالفَحشاءِ وَالمنکرِ)؛ «و مسلم کسی که شیطان را پیروی می‌کند، وی را به زشتی و منکر امر می‌نماید.» (مؤمنون: 23).

از جمع‌بندی آیات فوق بر می‌آید که از شیاطین نترسید و با دوستان او بجنگید و از آنها پیروی نکنید و مبادا آنان شما را بفریبندکه به زشتی و منکر فرمان می‌دهند. و از وساوس شیطانی به خدا پناه ببرید و بگویید: (وَقُل ربِّ أعوذُ بکَ مِن هَمَزاتِ الشَّیطانِ) (مؤمنون : 97).

و تنها راه  هدایت، آویختن و چنگ‌زدن به ریسمان محکم الهی است؛ زیرا (وَمَن یَعتَصِم بِاللهِ فَقَد هُدِیَ إلیَ صراطٍ مستقیمٍ) «معتصم به خدا به صراط مستقیم هدایت یافته است»: (آل عمران: 101)(وَاعتَصِمُوا باللهِ هوَ مَولاکُم) «سید و مولای شما الله است به دامان او چنگ زنید.» (حج: 78) (وَاعتَصِمُوا بحبلِ اللهِ جمیعًا وَلا تَفَرَقُّوا) «به ریسمان محکم الهی چنگ زنید و متفرق نشوید.» (آل عمران: 103).

نتیجه­گیری

اسلام به عنوان دین آخرالزمان به اتحاد و همبستگی دعوت می‌کند و از تفرقه
و تشتت به دور است. و حضرت ختمی مرتبت9 و ائمه معصومین: همواره در گفتار خود به تلاحم و وحدت دعوت فرموده‌اند. سیره عملی ایشان نیز مبیّن این مهم است. بازتاب وحدت را می‌توان در کلام ابوالائمه7 یافت؛ آنگاه که نصرت الهی را
با جماعت دانسته و از تفرقه برحذر نموده است: «فإنّ ید الله مع الجماعة و إیّاکم و الفُرقة»
و یا در صحیفه امام سجاد7 دید آن زمان که الفت و همبستگی را برای مرزداران اسلام مسألت فرموده است: «ألِّف جَمعَهُم».

تلاحم و انسجام در غدیر هویداست؛ زیرا غدیر امتداد ادیان توحیدی، محور انسجام
 و مظهر مصلحت اندیشی در خصوص حفظ وحدت است.

وحدت امت اسلام در حج نمایان است تا در این عبادت گروهی به وحدت رسند
و شاهد منافع گوناگونی برای خود باشند.

و سرانجام تلاحم را می‌توان از طریق تفرقه شناخت و با کسانی که بدان دعوت می‌کنند آشنا شد که از جمله آنان شیطان رجیم است و از صفات و افعال او عصیانگری، مکاری، گمراه‌کنندگی و وسوسه‌کردن، وعده دروغ‌دادن و اعمال را زینت‌دادن است که با دوری از اعمال و صفات او می‌توان به پیوستگی و اتحاد دست یافت و به قرب الهی نائل شد.

* . قرآن کریم.
1. ابن شهرآشوب (1379ق)، مناقب آل ابی طالب: ، قم، نشر علامه.
2. انصاریان،  حسین (1390ش)، ترجمه قرآن، قم، آیین دانش.
3. تنکابنی، فرید (1374ش)، نهج الفصاحه، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
4. سبحانی، جعفر (بی تا)، فروغ ابدیت، دارالتبلیغ اسلامی.
5. شعیری، محمد بن محمد (بی‌تا)، جامع الاخبار،  نجف، مطبعة حیدریة.
6. ضیاءآبادی، سید محمد (1376ش)، حج برنامه تکامل، تهران، انتشارات تبیان.
7. طبرسی، فضل بم حسن (1390ق)، إعلام الوری بأعلام الهدی، تهران، اسلامیه.
8 . عبدالباقی، محمد فؤاد (1994م)، معجم المفهرس لألفاظ القرآن الکریم، بیروت، دارالمعرفة.
9. فیض الاسلام، علینقی(1375ق)، ترجمه و شرح صحیفه کامله سجادیه، صحافی فیض.
10. فیض الاسلام، علینقی (1378ش)، شرح نهج البلاغه، انتشارات فقیه.
11. مجلسی، محمدباقر (1403ق)، بحار الانوار، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی.
12. محمدی، کاظم؛ دشتی، محمد (1406ق)، معجم المفهرس لألفاظ نهج البلاغه، بیروت، دارالأضواء.
13. مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی (1394)، جامع تفاسیر نور نسخه 3، قم، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.
14. مکارم شیرازی، ناصر (1373ش)، ترجمه قرآن، قم، دفتر مطالعات تاریخ
و معارف اسلامی.
15. هاشمی خویی، میرزا حبیب الله (بی تا)، منهاج البراعة فی شرح نهج‌البلاغة، حسن حسن زاده آملی و محمدباقر کمره­ای، محقق  و مصحح: ابراهیم میانجی، تهران، مکتبة الاسلامیة.