سفرهای علمای مغرب به حرمین شریفین و تأثیر علمی و فرهنگی آن در مغرب

نوع مقاله : از نگاهی دیگر

نویسنده

سطح چهار حوزه علمیه، عضو گروه اخلاق و اسرار پژوهشکده حج و زیارت

چکیده

مکه و مدینه، به عنوان مرکز وحی و رسالت، همواره مقصد مسلمانان، به‌ویژه عالمان دینی، بوده است. علمای دین با هدف انجام فریضه حج و زیارت و کسب علوم
و معارف دینی، به دو شهر مکه و مدینه هجرت می‌کردند.
در این مقاله که با روش توصیفی ـ تحلیلی و استقصا از منابع تاریخی نگارش یافته، به دنبال واکاوی دلایل سفرهای علمای مغرب در قرون میانی تاریخ اسلام به حرمین شریفین و پاسخ به این سؤال هستیم که سفرهای علمای مغرب به حرمین شریفین
ـ به‌ویژه اجازات علمای حرمین ـ  چه تأثیری در گسترش علوم و معارف اسلامی در مغرب داشته است؟
نتیجه این تحقیق نشان داد علمای مغرب در این محدوده تاریخی به منظور دستیابی به اسناد عالی روایات و کسب اجازه از اساتید، به حرمین شریفین سفر می‌کردند. آنان در این سفرها می‌کوشیدند با شناسایی اساتید صاحب نام آن زمان که روایات صحیح‌السند را با کمترین واسطه در اختیار داشتند، مدت‌ها آنها را شاگردی،
و اجازه نقل احادیث از آنان دریافت کنند.
برابر مستنداتی که در این تحقیق ارائه شده، این سفر‌های علمی و اجازات علمای حرمین، باعث ارتقای علمی و مقبولیت اجتماعی علمای مغرب گردید و آنها توانستند با انتقال کتاب‌های حدیثی، تشکیل کرسی‌های تدریس، شرح و تفسیر روایات، تربیت شاگردان و صدور اجازه برای آنان و همچنین نگارش و انتشار کتاب‌، علوم و معارف اسلامی را در مغرب گسترش دهند و در اشاعه فرهنگ اسلامی در مغرب مؤثر واقع شوند.

کلیدواژه‌ها


مقدمه

مسلمانان، با هدف پاسخ به ندای الهی[1] و کسب معنویت، در طول تاریخ اسلام، برای ادای فریضه حج و زیارت پیامبر اسلام9 به سوی مکه و مدینه رهسپار می‌شدند. حرمین شریفین، علاوه بر حج و زیارت، به عنوان کانون اصلی علوم دینی، مقصد بسیاری از جویندگان علوم و معارف اسلامی نیز شناخته می‌شد.

 نقش تمدن‌سازی و علم‌گستری دین اسلام و توصیه‌های پیامبر اسلام9 نسبت به ضرورت رویکرد علمی مسلمانان، مکه و مدینه را از همان آغاز پیدایش اسلام به مرکز نشر علوم و معارف الهی تبدیل کرد و باعث هجرت جویندگان علم از سراسر دنیا به آن دو شهر گردید. عالمان و فرهیختگان مغرب نیز با هدف حجگزاری و کسب معنویت و علوم دینی به حرمین شریفین سفر می‌کردند. این سفرها برای آنان، دستاوردهای فراوان معنوی، علمی و فرهنگی به دنبال داشت.

شرح حال و گزارش سفرهای علمای مغرب در سده‌های میانی نشان می‌دهد آنان با سفر به حرمین شریفین و سماع روایات و دریافت اجازه از اساتید، موفق شدند کتاب‌ها و آثار علمی مهمی را به مغرب انتقال دهند و منتشر کنند. تاکنون آثار بسیاری در زمینه گزارش این سفرها و نقش آنها در انتقال و گسترش علم و ارتقای فرهنگ مغرب نگاشته شده است؛ از جمله:

  1. حدادی در کتاب دو جلدی الرحلة ابن رُشَید السِبتی؛ دراسة و تحلیل (چاپ اول، مغرب، منشورات وزارة الأوقاف و الشؤون الاسلامیه، 1424ق). به تبیین اطلاعات گسترده ابن رشید پیرامون نام مشایخ و استادان در علوم مختلف پرداخته و فهرستی از مشایخ مغرب، تونس، مصر و حرمین شریفین را آورده که ابن رشید از آنها کُتبی آموخته و اجازه دریافت کرده است.
  2. بعلی حفناوی در کتاب الرحلات الحجازیة المغاربیة: المغاربة الأعلام فی البلد الحرام؛ دراسة نقدیة ثقافیة (الجزائر، دارالیازروی العلمیه للنشر و التوزیع، 2018م)
    ـ که پژوهشی درباره تاریخ سفرهای علمی و حدیثی عالمان اندلس و مغرب به حجاز و معرفی مقاطع مهم و آثار آنهاست ـ اهتمام عالمان اندلس و مغرب به فراگیری از مشایخ شرق و حجاز را تأکید، و نمونه‌هایی از اجازه‌نامه‌های آنان را ذکر کرده اسـت.
  3. عبدالقادر العافیة در کتاب رحلة الحج و لقاء الشیوخ: التُّجَیبی نموذجاً (مغرب، دارابن حزم، مرکز التراث الثقافی، 1428ق.) به بررسی محتوای سفرنامه قاسم بن یوسف تجیبی (م.730ق.) پرداخته که سال 696 قمری از شهر سِبته به حجاز سفر کرده و اطلاعاتی از ملاقات و گفت‌وگو با استادان و عالمان حجاز و اجازه‌نامه‌های مختلفی از آنها به جای گذارده است. تُجَیبی در مکه نزد عالمان و مشایخ، منابع و کتب حدیثی مختلفی خوانده و از شماری نیز اجازه‌نامه گرفته است.
  4. الناجی لمین (معاصر) در کتاب رحلات علماء المغربین الأقصی و الأوسط المکیة و آثارها العلمیة من خلال القرنین السابع و الثامن الهجریین (القاهره، دارالکلمة للنشر و التوزیع، 2016م.) 22 نفر از علمای قرن 7 و 8 هجری را معرفی کرده که به مشرق اسلامی، خصوصاً حرمین شریفین، هجرت کردند و موفق به کسب دانش و اخذ اجازه از محضر علمای حرمین شریفین شدند.
  5. 5. حمد الجاسر در سلسله ‌مقالاتی (9 مقاله) با عنوان «الحجاز فی القرن السابع الهجری علی ما فی رحلة ابن رُشید الأندلسی» (در مجله العرب سعودی، ش1 (اکتبر 1969م.)، ص55ـ63 و نیز: ش7 (آوریل 1969م.)، ص642 ـ 658) به نقل بخش‌هایی از سفر ابن رُشَید فِهری و ملاقات‌های وی با علما و فراگیری اخلاق و آداب و حکمت و سماع احادیث از مشایخ پرداخته است؛ از جمله: دیدار وی با شیخ ابومحمد بن زجاج و سماع حدیث از او.

با وجود این آثار، مجال برای پژوهش و بررسی ضرورت این سفرها همچنان به چشم می‌خورد. برخلاف آثار یادشده، رویکرد این مقاله ـ که به بررسی سفرهای حج علمای مغرب در قرون میانی تاریخ اسلام می‌پردازد ـ فقط گزارش تاریخی این سفرها نبوده و سعی شده است نقش این سفرها در گسترش علوم و معارف اسلامی در مغرب، با مطالعه و بررسی اجازات علمای حرمین و نقش بارز آن در اعتبار علمی
و اجتماعی و فعالیت‌های فرهنگی علمای مغرب، مورد بررسی قرار گیرد و به این سؤال پاسخ داده شود که سفرها و ارتباطات علمای مغرب با حرمین شریفین ـ به‌ ویژه اجازات علما ـ چه تأثیری در گسترش علوم و معارف اسلامی در مغرب داشته است؟

اجازات علما در منابع کهن

اندیشوران مغربی، به عنوان مبلغان و مروجان معارف اسلامی، که ناگزیر بودند معارف دینی را از منبع لایزال وحی و همچنین از سنت و سیره علمی و عملی پیامبر اسلام9 فرا گیرند و به تعلیم و تربیت مردم مبادرت ورزند، با هدف عمل به آیه شریفه (وَ لِله عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ...) (آل عمران: 97) و انجام فریضه حج و زیارت، به حرمین شریفین سفر می‌کردند.

پس از فریضه حج، کسب دانش‌های اسلامی، از عوامل اساسی اهتمام مغربیان در سفر به حجاز ـ در همه ادوار تاریخ فرهنگی آنها ـ است. با وجود موانع عدیده‌ای مانند خطرات و ناامنی راه‌ها، بسیاری از مشتاقان علم و معنویت مغربی که حرمین شریفین را محل صدور معرفت اسلامی، مهبط وحی و محل تولد رسالت اسلام می‌دانستند،
با درک ضرورت انتقال و تبلیغ معارف دینی در مغرب، عمیقاً خود را نیازمند سفر به این دو مرکز علمی دانستند و در این راه‌های پرخطر قدم ‌نهادند. آنان به دلایلی همچون فاصله طولانی سرزمین‌های مغرب از مرکزیت اسلام، دوری از مهد علوم
و معارف دینی و قرابت مکانی با اروپا، همواره نسبت به اخلاق و اعتقادات مردم آن سامان، خائف و نگران بودند؛ خصوصاً پس از آنکه دولت اسلامی بعد از قرن ششم در اندلس به سستی گرایید، آنها با سفر به حرمین شریفین، می‌کوشیدند دانش
و معرفت دینی خود را تعمیق بخشند و به مغرب انتقال دهند.

از سوی دیگر کاهش خطرات راه‌های منتهی به مکه و مدینه در دو قرن 7 و 8، سبب علاقه‌مندی بسیاری از مردم، از جمله عالمان دینی، به سفر مکه و مدینه گردید. علما می‌توانستند ضمن انجام فریضه حج و عمره و زیارت مدینه منوره، با شیوخ
و استادان علوم دینی ملاقات کنند و از دانش و تخصص آنها در زمینه علوم و معارف اسلامی بهره بگیرند.

بررسی منابع کهن تاریخی محدوده قرون میانی، حاکی از اهتمام علما در این سفرهای علمی، به سماع روایات و دریافت اجازه از عالمان مستقر در شهرهای مشرق، خصوصاً حرمین شریفین، است. از جمله این منابع عبارت‌اند از:

  1. الصله فی تاریخ ائمة الاندلس و علمائهم و محدثیهم و فقهائهم و ادبائهم اثر ابوالقاسم بن بشکوال (494 ـ 587ق.)، (ط2010 م). در این کتاب نام و فعالیت علمی 1526 دانشمند مرد و 15 دانشمند زن در قرن چهار و پنج هجری قمری معرفی شده است که بیش از یکصد نفر از آنان به مکه و مدینه سفر، و سماع حدیث کرده‌اند. هدف اصلی این عالمان مغربی، بررسی اسناد روایات و به‌ دست آوردن اجازه نقل احادیث از علمای حرمین بوده است.
  2. 2. ملء العیبة بما جمع بطول الغیبة فی الوجهة الوجیهة الی الحرمین مکة و طیبة اثر محمد بن عمر، معروف به ابن رُشَید سِبتی فهری (657ـ721ق.)، (ط1402ق.). محمدبن‌عمر از عالمان و محدثان مغربی قرن هفتم هجری است.
  3. مستفاد الرحلة و الإغتراب اثر قاسم بن یوسف تُجَیبی سِبتی (م.730 ق) (بی‌تا). تجیبی سال 696 قمری از شهر سِبته به حجاز سفر کرده و در این سفرنامه، گزارشی از ملاقات با استادان و عالمان مصر و مکه و دریافت اجازه‌نامه‌های متعدد از آنها ارائه داده است.
  4. عجالة المستوفی المستجاز فی ذکر من سمع من المشائخ دون من اجاز من ائمة المغرب و الشام و الحجاز اثر ابوعبدالله شمس‌الدین محمد بن احمد العُجَیسی، معروف به خطیب و ابن مرزوق (710ـ783ق)، (بی‌تا). ایشان به مدت پانزده سال، علوم مختلف اسلامی را در مصر، شام و حرمین نزد مشایخ شرق فراگرفت و اجازه دریافت کرد. وی در این مدت، شرح حال نزدیک به هزار نفر از مشایخ و استادان را در این کتاب نوشت.
  5. الرحلة المغربیه اثر ابوعبدالله محمد بن محمد بن علی... الحاحی المشهور بالعبدری، (ط1428ق.).
  6. تاج المفرق فی تحلیة علماء المشرق اثر ابوالبقاء خالد بن عیسی بن احمد بن ابراهیم بن ابی‌خالد البَلَوی الفَتوری، (بی‌تا).

دستیابی به اسناد عالی روایات و اجازات علما از اهداف مهم سفر علما به حرمین

در زمان‌های گذشته، یکی از راه‌های کسب علم، هجرت به دیار عالمان و حضور در کلاس درس آنها جهت کسب دانش و معرفت و به‌دست آوردن اسناد عالی روایات
و دریافت اجازه از استادان فن بود. منظور از اِسناد عالی در اصطلاح علوم حدیثی ـ که علما و نویسندگان برای آن اهمیت زیادی قائل هستند ـ روایاتی است که عدد راویان
و واسطه در نقل به حداقل برسد و از ضعف و نقص در سلسله سند به‌دور باشد (سند نازل، برخلاف آن است). (الناجی لمین، 2016م، ص‌19) بدین جهت راویان حدیث علاقه‌مند بودند به شهرهای محل سکونت عالمان طراز اول، خصوصاً حرمین شریفین، سفر کنند تا از نزدیک و به صورت مستقیم از زبان علمای آن دیار، روایات را بشنوند و برای نقل آن روایت‌ها، اجازه کتبی یا شفاهی از آنان بگیرند.

در راستای عمل به همین رویه متداول علمی، تعداد پرشماری از علمای مغرب نیز ـ که به دلیل دوری از مشرق و منبع تمدن و فرهنگ اسلامی، نیاز فوق‌العاده به این سفرها داشتند ـ به شرق، خصوصاً به مکه و مدینه، سفر می‌کردند تا بدین‌وسیله بر اسناد صحیح و عالی اخبار و روایات و همچنین کتاب‌هایی که برای مردم نقل می‌کنند، دست پیدا کنند. (همان، ص19ـ18)

ابن خلدون از نخستین دانشورانی است که از جنبه تعلیمی و آموزشی حج برای مغربیان آگاهی یافته و بیان کرده است که مغربیان برای شناخت شیوه آموزش استادان حرمین شریفین، به حجاز سفر می‌کردند. (عالی‌بیک احمدی، 1399ش، ص52)

مشتاقان علم و دین در مغرب با سفر به شرق، خصوصاً حجاز، نه‌تنها از مشایخ و عالمان مکه و مدینه دانش می‌آموختند، بلکه در آنجا با عالمانی از سراسر جهان اسلام ـ شامل عراق، مصر، شام، آسیای میانه و خراسان ـ و در شهرهای واقع در مسیر حرمین شریفین نیز با عالمان مسلمان ملاقات می‌کردند و دانش‌های اسلامی را فرا می‌گرفتند. آنان معتقد بودند دستیابی به اسناد عالی روایات، یک ارزش فوق‌العاده است و سزاوار است جویندگان علوم دینی، با سفر به محل زندگی علما، آن را به‌ دست آورند. (البَلَوی، بی‌تا، ص143)

ابن رُشَید سِبتی (657ـ721ق.)، از عالمان و محدثان مغربی در قرن هفتم هجری، در اهمیت دستیابی به سند عالی روایات می‌گوید:

نزدیکی سند، مرتبه‌ای است که تنها سعادتمندان می‌توانند از آن بهرمند باشند
و راه آن هم سفر و دیدار با علماست.

در قرب اسناد از راه صحیح، فوائد زیادی وجود دارد که مهم‌ترین
 و ارزشمندترینش نزدیک شدن سند به پیامبر خدا9 است که از عوامل قرب الهی است. (الناجی لمین، 2016م، ص20)

شیوه عمل خود ابن رُشَید سبتی در آثار علمیش این است که هنگام نقل روایات، سلسله سند آنها را به صورت کامل ذکر، و به عالی، صحیح یا حسن بودن سند آنها تصریح می‌کند. (همان، ص21، به نقل از: الاعلام (مخطوط)، ص32)

اشتیاق دست‌یابی به اسناد عالی روایات و کسب اجازه از اساتید، بدین جهت بود که هرچه سلسله اسناد روایت کمتر و راویان حدیث از وثاقت بیشتری برخوردار بودند، روایت از اتقان بیشتر و در نتیجه از تأثیر افزون‌تری برخوردار بود.

از سوی دیگر، مشایخ و عالمانی که شریعت اسلامی را در مکه و مدینه فرامی‌گرفتند، مقبولیت و جایگاه بهتری در نزد عامه داشتند و در انتقال و انتشار دعوت دینی خود شهرهای مغرب موفق‌تر ظاهر می‌شدند؛ زیرا این سفرها موجب اعتماد بیشتر مردم به علما در پذیرش معارف دینی از آنان می‌شد.

در گزارش‌هایی که در سفرنامه‌ها و شرح حال علما در سده‌های میانی پیرامون سفر عالمان مغربی به حرمین شریفین نگارش یافته، مسئله دریافت اجازه از اساتید
ـ اعم از اجازه نقل روایت یا نقل مطالب کتاب استادان ـ  به عنوان یک ضرورت،
به چشم می‌خورد؛ مانند:

  1. احمد بن محمد بن هشام (م.430ق.). سال 395 برای انجام فریضه حج به مکه سفر کرد و چندین سال در مکه اقامت گزیده وی نزد ابی‌القاسم عبیدالله بن محمد السَقَطی، ابی‌الحسن علی بن عبدالله بن جهضم، ابی‌العباس الکَرَجی، ابابکر اسماعیل بن عزره و دیگران به تحصیل علم پرداخت و از ابی‌سعید الواعظ، اجازه نقل روایات کتاب شرف المصطفی9 را دریافت کرد. همچنین ابوبکر الآجری سال 398 در مکه برای او اجازه نقل روایت نوشت. (ابن بشکوال، 2010م، ص‌88)
  2. 2. ابوعبدالله محمد بن عبدالرحمان تُجیبی (م.610ق.). از عالمان مغربی است که از ابوطاهر سلفی (ساکن اسکندریه مصر) روایات بسیاری را به صورت قرائت یا سماع دریافت، و اجازه نقل اخذ کرده است (الناجی لمین،2016م، صص23ـ22، به نقل از: کتاب برنامج التجیبی، ج2، ص399ـ397).

ایشان درباره ارزش اسناد عالی در روایات گوید:

روایات، برخی دارای سند عالی و برخی نازل، برخی قریب و برخی بعید هستند و کم بودن واسطه و قرب سند، در واقع نزدیکی به خداوند است: (قربه، قرب إلی الله تعالی).

وی سپس در ادامه گفتار خود، برخی از اموری را که باعث ارزش فعالیت
و بررسی‌های علمی درباره سند عالی روایات نزد علما هست را نقل کرده است. ایشان به دلیل اخذ روایات از ابوطاهر سلفی (به جهت علو سند وی) خیلی به خود می‌بالید؛ زیرا در مشیخه خود به خاطر سماع روایات از ابوطاهر سلفی با عالمانی مشارکت کرده بود که پیش از تولد وی، از سلفی روایت شنیده بودند. (همان، به نقل از: کتاب برنامج التجیبی، ج1، ص37)

  1. از علمای مشهور به علو سند، شیخ فقیه ابوالحسن علی بن ابی‌نصر فتح بن عبدالله بجائی (م.653) است. ایشان در سفر حج و در مکه از یونس بن یحیی ‌هاشمی
    و دانشمندانی دیگر سماع حدیث کرد و به بجایه بازگشت و روایات را برای مردم خواند و علاقه‌مندان نیز به حضور او رسیدند و سماع حدیث کردند. او دارای سند بسیار عالی در حدیث بود؛ از جمله اینکه سند او در نقل روایات بخاری از شریف ابی‌محمدبن یحیی بن ابی‌الحسن... است که با چند واسطه به محمد بن اسماعیل بخاری می‌رسد، و این سند بسیار عالی است. بدین جهت، ایشان را با عنوان «الشیخ الفقیه العالم العابد»، که دارای اتقان و ضبط و امانتداری بود، توصیف کردند (الناجی لمین، 2016م، ص‌23، به نقل از: الغبرینی، 1979م، ص‌137)
  2. محمد بن عمر، معروف به ابن رُشَید سِبتی فهری (657ـ721ق.)، از عالمان
    و محدثان مغربی در قرن هفتم هجری است. آثار علمی ایشان، حاکی از اهتمام جدی وی در خصوص یافتن سندهای عالی احادیث است. (الناجی لمین، 2016م، ص‌12، الغبرینی، 1979م، ص 229و230؛ التنبکتی، 1423ق، ص306) وی هنگام نقل روایات، مقید بود سند آن روایت را از نظر قوت و ضعف به صورت روشن بیان کند. گاهی می‌گوید «وقع عالیا» یا «عال صحیح» یا «عال حسن» و گاهی مرتبه عالی سند را با تفصیل بیان می‌کند؛ مثلاً ایشان روایت «نَهى رَسُولُ اللهِ صلّى الله علیه وسلّم عَنْ بَیْعِ الْوَلاَءِ وَعَنْ هِبَتِهِ» (که عبدالله بن عمر از پیامبر خدا9 نقل کرده) را در کتاب اَلاِعلام از طریق احمد بن حنبل نقل کرده و گفته است: «صحیحٌ متصلٌ بالحدیث کله، عال من حدیث الامام، امام الدنیا أبی عبدالله بن حنبل...». وی در این روایت، سه نشانه برتری سند را ذکر کرده است: 1. نزدیکی سند به پیامبر خدا9 ؛ 2. قرب به امام مشهور (امام احمد بن حنبل)؛ 3. قرب به کتاب مشهور که همان الاعلام است. (الناجی لمین، 2016م، ص21، به نقل از: الاعلام (مخطوط)، ص32)

اهتمام به این موضوع باعث شد، ایشان سال684 قمری به حج برود و گزارش سفر حج خود را در یک سفرنامه با عنوان ملء العیبة بما جمع بطول الغیبة فی الوجهة الوجیهة الی الحرمین مکة و طیبة ارائه دهد. ابن رُشید در این سفرنامه، اطلاعات گسترده‌ای پیرامون نام مشایخ و استادانش در علوم مختلف و کتاب‌هایی که آموخته
و اجازه نقل دریافت کرده را آورده است؛ از جمله وی در سفرنامه‌اش (ابن رشید بستی فهری، 1402ق، ج5، ص133 و 134) از کتاب حدیثی الأربعون المختارة فی فضل الحج
و الزیارة
نوشته جمال‌الدین محمد بن یوسف بن مَسدی[2] ـ که از آثار حدیثی قرن هفتم هجری، و در بیان محاسن و برتری‌های اعمال حج و زیارت حرم نبوی است ـ خبر داده که آن را نزد خطیب و امام حرم مکه، ابوعبدالله محمد بن عبدالرحمان مشهور به خلیل المکی، (شاگرد ابن مَسدی) خوانده و اجازه نقل دریافت کرده است. (الناجی لمین، 2016م، ص14و 15؛ التنبکتی، 1423ق، ج2، صص109ـ111)

  1. قاسم بن یوسف تُجَیبی سِبتی (م.730ق.)، یکی دیگر از علمای مغربی است که به اهمیت قرب و عُلُوّ سند روایات تصریح کرده است. ایشان در همین راستا، به نام بردن از کتاب‌هایی که دارای سند عالی است، در آثار خود بسیار رغبت داشت؛ (الناجی لمین، 2016م، ص‌22) مثلاً درباره قصیده شاطبی به نام «حرز الامانی و وجه التهانی» ـ که در قرائات سبعه شهرت دارد ـ گوید:

بخشی از آن قصیده را به خطیب صالح ابی‌عبدالله بن صالح قرائت کردم و بقیه آن را از وی دریافت کردم. سپس همه آن قصیده را در یک جلسه به سمع و نظر ایشان رسانیدم؛ به جهت اینکه ایشان همه آن قصیده را در سال 631 در جزیره شقر از خطیب ابی‌بکر محمد بن محمد لخمی بن وضاح شنیده بود و این عالی‌ترین سند در این قصیده است و در تاریخ مغرب، چنین سند عالی یافت نمی‌شود.[3] (همان، به نقل از: کتاب برنامج التجیبی، ص39)

وی همچنین سندی را ذکر کرده که کتاب موطأ مالک را با آن سند به روایت ابی‌مصعب الزهری دریافت کرده بود.

تجیبی گفته که ابی­مصعب الزهری را در بخش شمالی مسجد جامع اموی دمشق دیده و روایات کتاب موطأ را از وی سماع کرده است. وی در ادامه کلامش گفته است:

دستیابی به اسناد عالی، از نتایج و فوائد سفر است. این اسناد بسیار ارزشمند است و در این تاریخ (670ق.) در روی زمین کسی را نمی­توان یافت که چنین سندی
به مالک بن انس رسانده باشد.[4] (همان، به نقل از: کتاب برنامج التجیبی، ص64)

اهتمام به یافتن اسناد عالی روایات و دریافت اجازات علما باعث شد تجیبی سال 696 قمری از شهر سِبته به حجاز سفر کند و سفرنامه خود را با نام مستفاد الرحلة
و الإغتراب... بنویسد. از ویژگی‌های سفر تجیبی، ملاقات با استادان و عالمان مصر
و مکه و دریافت اجازه نامه‌های متعدد از آنهاست. ایشان در کتاب خود، ضمن گزارش مکان‌هایی که دیده و در آنجا حضور یافته، شماری از احادیث و چگونگی سماع و دریافت اجازه نقل آنها را ذکر کرده است؛ برای نمونه، وی در فرازی از کتاب خود حدیث «مَکَّةَ (شَرَّفَهَا اللهُ تَعَالی) مِن خَیرُ أَرض الله، وَأَحَبُّ أَرض الله إلی الله»[5] را نقل کرده و گفته است:

شیخ فاضل، مفتی حجگزاران، عمدةالدین و عمدةالمجاورین، رضی‌الدین ابواسحاق بن محمد مکی، آن را برای ما قرائت کرد و من آن را در مکانی روبه‌روی کعبه معظمه از وی شنیدم. ایشان گفت: این روایت را سلیمان بن خلیل و یعقوب بن ابی‌بکر برای من نقل کردند و آن دو نیز گفتند: زاهر بن رستم به ما خبر داد و وی نیز گفت: کروخی آن حدیث را برای من روایت کرد.

تُجَیبی همچنین نوشته است:

روایت یادشده را ناصرالدین ابوحفص بن عبدالمنعم الدمشقی نیز به صورت شفاهی به من خبر داد و گفت: من مأذون به نقل آن هستم. (تجیبی سبتی، بی‌تا، ص‌235)

تجیبی همچنین درباره «مُلتزم»، روایتی از پیامبر خدا9 نقل کرده است که فرمود: «المُلتَزَمُ مَوضِعٌ یُستَجابُ فیهِ الدُّعاءُ، وما دَعا عَبدٌ اللهَ دَعوَةً إلَا استَجابَها»[6] و دربارة سند این روایت نوشته است:

این روایت را خبر داد به من شیخ صالح، الامام الفاضل، عمدة‌المجاورین و نخبة‌المکیین، رضی‌الدین ابواسحاق بن محمد بن ابراهیم الطبری ثمّ المکی؛ به این صورت که من روایت را در مسجدالحرام روبه‌روی کعبه به ایشان قرائت کردم و ایشان سند روایت را به عمرو بن دینار رسانید که وی گفت: از ابن عباس شنیدم که گفت: از پیامبر خدا9 شنیدم که فرمود: الملتزم موضع... (همان، ص‌276).

این سفرنامه تجیبی، به دلیل دارا بودن محتوای متقن، همواره مورد توجه پژوهشگران بوده است؛ چنان‌که الناجی لمین از علی ابراهیم کردی (در کتاب ادب الرحل فی المغرب و الاندلس، ص59) نقل کرده است که قاسم تُجیبی سال 696 حج انجام داد و در مکه با یازده نفر از علما دیدار کرد و از آنان علم آموخت و آنها را معرفی کرد (الناجی لمین، 2016م، ص 45 و47) همچنین عبدالقادر العافیه. در کتاب رحلة الحج و لقاء الشیوخ، التجیبی نموذجاً ـ که اثری تحلیلی درباره نقش سفر حج در ایجاد فضای علم و آگاهی و بررسی محتوای سفرنامه قاسم بن یوسف تجیبی است ـ آورده است که قاسم بن یوسف تجیبی سال 696 قمری از شهر سبته به حجاز رفت و در مکه نزد عالمان و مشایخ، منابع و کتب حدیثی مختلفی را خواند و از شماری نیز اجازه‌نامه دریافت کرد.

ابوعبدالله محمد بن محمد بن علی... الحاحی المشهور بالعبدری سال 688 قمری به قصد ادای فریضه حج، از مغرب به سمت مراکش، و سپس تونس و مصر رهسپار شد. وی چندین سال در شمال آفریقا به فراگیری دانش و شنیدن حدیث پرداخت. سپس راهی مکه شد، کسب علم کرد و مشاهداتش از سفر حج را در یک سفرنامه با عنوان الرحلة المغربیه منتشر کرد.[7] (الناجی لمین، 2016م، ص‌11) عبدری درباره چگونگی دریافت اجازات خود نوشت:

من در یک مجلس، چهل حدیث امام، حافظ، مفتی ابوطاهر سلفی را برای ابوالمنیر قرائت کردم. زین‌الدین ابوالمنیر نیز آن چهل حدیث را از شیخ‌جمال‌الدین ابی‌الفضل یوسف بن عبدالمعطی بن نجا المخیلی برای من نقل کرد، و شیخ جمال‌الدین نیز آن را به صورت قرائت از مؤلفش، ابوطاهر سلفی، دریافت کرده بود. (الناجی لمین، 2016م، ص‌31، به نقل از: العبدری، 1428ق، ص‌102)

ابوعبدالله عبدری هنگام دیدارش با زین‌الدین ابوالمنیر در مصر، متوجه شد که ایشان مشغول نوشتن کتابی در شرح صحیح بخاری است که هنوز به اتمام نرسیده است. ابوالمنیر بخشی از آن کتاب را ـ که تا احکام حج بود ـ به عبدری تقدیم کرد تا در مکه از آن بهره ببرد. عبدری در مکه با شیخ و رئیس‌العلمای مکه، محب‌الدین طبری، دیدار کرد. طبری وقتی کتاب ابوالمنیر مصری را مشاهده کرد، بسیار آن را نیکو یافت و در عظمت و جایگاه رفیع آن کتاب، مطالب مهمی پشت آن نگاشت. همچنین عبد الکریم بن علی الانصاری، سبط امام ابی‌اسحاق عراقی، نیز بر صحت مطالب کتاب ابوالمنیر گواهی داد. خود عبدری نیز آن کتاب را بسیار تحسین کرد
و آن را کلید حل مشکلات و چراغ روشنگر در موارد شک و حیرت مردم نامید و از ابوالمنیر، اجازه نقل موارد قرائت‌شده را دریافت کرد. (الناجی لمین، 2016م، ص41ـ42، به نقل از: العبدری، 1428ق، ص100ـ101)

ابوالبقا خالد بن عیسی بن احمد بن ابراهیم بن ابی‌خالد البَلَوی الفَتوری در دومین سفرش (که در سال 736 بوده)، از بلده قیتوریه به حرمین شریفین سفر کرده است و در سفرنامه‌اش با نام تاج المَفِرق فی تحلیة علماء المشرق...، ضمن تشریح مشاهدات خود از سفر حجاز، نمونه‌هایی از اجازات دریافتی خود از علما را بیان کرده است. وی می‌نویسد:

بزرگ‌ترین، بافضیلت‌ترین، داناترین، کامل‌ترین و زاهدترین کسی که در مدینه ملاقات کردم، «الشیخ الامام الاوحد، ولی الله تعالی، ابومحمد بن اسعد بن علی الیافعی الیمنی الشافعی» بود.

ابن خالد البلوی پس از توصیف بلند بالا از مقام علمی و جایگاه اجتماعی و خدمات وی، گفته است:

ایشان در حرم شریف نبوی رحل اقامت افکند؛ ولی مجاورت کریمه خود را بین حرمین شریفین مکه و مدینه منوره تقسیم کرد: مدتی در مکه و مدتی در مدینه حضور داشت. من در حرم شریف نبوی، ایشان را ملاقات کردم و از ایشان روایت شنیدم و آن روایت‌ها را نقل کردم. من از زبان وی بسیاری از مطالب کتابش به نام کتاب الارشاد و التطریز فی فضل ذکر الله و تلاوة کتابه العزیز... را سماع کردم و ایشان به من اذن و اجازه تام داد که روایات آن کتاب را نقل کنم. (البَلَوی، بی‌تا، ج1، ص 143و293ـ291)

همچنین می‌نویسد:

در مدینه خدمت عالم بزرگ، جمال‌الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن خلف خزرجی مصری سعدی عبادی، رسیدم و از او اجازه نقل حدیث دریافت کردم؛ به این صورت که وی را در حرم شریف نبوی روبه‌روی روضه شریف، دیدار کردم و بسیاری از چهل حدیث از احادیث رسول‌الله9 (الاربعین حدیثا) را که «امام، حافظ، عَلَم‌الدین برزالی دمشقی» در کتاب الزیاره ابی‌الیمن عبدالصمد بن عبدالوهاب بن عساکر، سند آن را تخریج کرده و آن را از ابی‌الیمن بن عساکر برای من روایت کرده بود، به سمع ابوعبدالله محمد بن احمد بن خلف خزرجی مصری رسانیدم و ایشان نقل آن احادیث را به من اجازه تام داد. (اجازنی اجازة تامة مطلقة عامة). (همان، ج1، ص294)

وی درباره سماع حدیث در مکه نیز می‌نویسد:

در مکه مکرمه نیز به دیدار علما و محدثین پرداختم. مهم‌ترین کسی که دیدم شیخ فقیه، خطیب حرم شریف و امام جماعت در آن مکان شریف، ابوعبدالله محمد بن عبد الرحمان بن محمد بن عمر مکی مالکی، مشهور به خلیل، بود. من ایشان را در حرم شریف مکه روبه‌روی کعبه معظمه و همچنین در منزل ایشان ـ که در نزدیکی حرم شریف بود ـ چندین نوبت ملاقات کردم و خیلی به منزل ایشان رفت‌وآمد کردم. من از کسانی بودم که هم از روی فراگرفتن امور فقهی و هم به صورت دیدار و استفاده عملی، از نظرات فقهی ایشان در مناسک حج خود استفاده کردم و از ایشان بهره‌های زیادی بردم؛ زیرا من ملازم و پیرو ایشان بودم و روایات زیادی را سماع کردم. ایشان نیز به صورت جامع و کامل، نقل روایات را به من اجازه تام داد (اجازنی اجازة تامة و مطلقة عامة). (همان، ج1، صص314ـ313)

در جای دیگری نیز می‌نویسد:

از جمله عالمانی که دارای سند عالی در روایات بود، شیخ عالم شرف‌الدین ابوالعباس احمد بن ابی‌الحسن علی بن عبد العزیز بن عبدالله الکتامی الشافعی، شهیر بابن المصطفی، بود. ایشان را در شهر اسکندریه دیدار کردم و نوشته‌های زیادی به سمع ایشان رسانیدم (قرائت کردم) و از ایشان بهره علمی فراوانی بردم؛ خصوصاً از فرصت استفاده کردم، همه کتاب الشهاب نوشته قضاعی= را برای ایشان قرائت کردم و ایشان سند روایات آن را از شیخ و استاد خود، سعدالدین عبدالرحمان بن حسن بن حمزه ـ که از وی دارای اجازه بود ـ برای من اجازه نقل صادر کرد. همچنین از شیخ و استاد خود، شیخ ابی‌البرکات هبة‌الله بن زویر ازدی اسکندری، برای من بازگو کرد و نقل همه را برای من اجازه داد. من در زمان حضور در نزد وی، بخش قابل توجهی از کتاب موطأ الامام مالک بن انس2 را قرائت کردم و از دست مبارک ایشان، همه آن روایات را دریافت کردم. (البَلَوی، بی‌تا، صص204ـ203)

نقش سفرهای علمی و اجازات علما در انتقال علم و فرهنگ به مغرب

مسجدالحرام و مسجدالنبی، به مثابه یک دانشگاه بزرگ بودند که جویندگان علم از انحای عالم اسلامی به سوی آن رهسپار می‌شدند تا دانش و معرفت دینی را از اندیشمندانی فرا بگیرند که در علوم مختلف مثل فقه، حدیث، تفسیر، تاریخ و علم قرائات از همگان سرامد بودند. (الشوابکه، 1428ق، صص79ـ78)

علمای مغرب نیز که با هدف انجام فریضه حج و کسب علوم اسلامی به حرمین شریفین سفر می‌کردند، در جست‌وجوی استادانی بودند که در علوم رایج اسلامی تخصص داشته و مهذب و خودساخته باشند. آنان در مدت اقامت خود، همزمان با کسب علم، با سجایای اخلاقی و سلوک عملی آن عالمان نیز آشنا و تربیت می‌شدند و علم و عمل را با هم درمی‌آمیختند. در این میان، اجازات علمی آن استادان که به عنوان الگوی زندگی برای عالمان مهاجر مغربی مطرح بودند، مهر تأییدی بر اندوخته‌های علمی علمای مغرب، و به عنوان یک سرمایه معنوی برای آنان به شمار می‌آمد. علمای مهاجر مغربی در پرتو آن اجازات، پس از بازگشت به مغرب، نقش بسیار مهمی در تعلیم و تربیت مردم و گسترش علوم دینی در سرزمین‌های مختلف مغرب داشتند. تأثیر این سفرهای علمی، خصوصاً اجازات علمای حرمین، در فعالیت فرهنگی علمای مغرب را می‌توان در چند محور دسته‌بندی کرد:

  1. تحول در حوزه‌های درسی و علوم دینی

مکه و مدینه از دیرباز محل استقرار اندیشمندان مسلمان بود که هر کدامشان در یک یا چند رشته علمی دارای کرسی تدریس و صاحب آثار علمی بودند. شاگردانی که از مناطق مختلف به این دوشهر هجرت می‌کردند، می‌کوشیدند در حوزه درسی این اساتید پرورش یابند و ضمن فراگیری علوم و دریافت اجازات، آثار علمی استادان خود را به عنوان یک سرمایه مهم به مناطق زندگی خود منتقل کنند.

یکی از دستاوردهای سفر علمای مهاجر مغربی به حرمین شریفین، آشنایی با این متون معتبر علمی بود. مغربیان پس از سپری کردن دوران تحصیل و دریافت اجازات علمی در خصوص قرائت محتوای آن کتاب‌ها، برخی از آن کتاب‌ها را همراه خود به مغرب می‌بردند. بر پایه گزارش‌های تاریخی، این امر در قرون میانی باعث گسترش علوم دینی و تحول و دگرگونی اساسی در مکاتب فقهی مغرب گردید.

ابوعلی ناصرالدین منصور بن احمد بن عبد الحق زواوی مشدالی (م.731ق.) که از ایشان به عنوان «امام و مجتهد متفنن» یاد می‌شود ـ مدت بیست سال در مکه اقامت داشت و با علما و فضلا دیدار کرد و از آنها دانش فراگرفت؛ از جمله آنها العز بن عبدالسلام است که ناصرالدین منصور مدتی با ایشان ملازم بود و از او بهره علمی زیادی برد. وی از ابن حاجب نیز روایت نقل کرد.

این شخص (ناصرالدین منصور) کتاب جامع الامّهات یا المختصر الفرعی نوشته‌ ابن حاجب را اولین بار به بجایه مغرب برد. این کتاب در برابر کتاب المدونه الکبری نوشته ابن قاسم، عرض اندام کرد. نشانه آن هم این است که به محض ورود این کتاب به مغرب، علما آن را به شاگردان خود تدریس کردند. خود ابوعلی ناصرالدین منصور بن احمد بن عبدالحق زواوی مشدالی که آن کتاب را از مکه با خود به مغرب آورده بود، آن را به عنوان متن درسی برگزید و به شاگردانش تدریس کرد. (الناجی لمین،2016م، ص37، به نقل از: التنبکتی، 1423ق، ج2، ص309)

ورود این کتاب‌ها به مغرب، تأثیر بسیار زیادی در رشد علمی مغربیان داشت. به محض ورود این کتاب‌ها به مغرب، علما اقدام به شرح آنها کردند؛ برای نمونه امام ابوزید عبدالرحمان بن محمد بن عبدالله بن الامام التونسی (م. 743ق.) به شرح مختصر ابن حاجب پراخت. الناجی لمین، نام هفت تن دیگر از علما همراه با نام شرحشان به مختصر ابن حاجب را در کتاب رحلات علماء المغربین الأقصی و الأوسط... (ص37و38) نقل کرده و نوشته است: برخی از علما، علاوه بر شرح آن کتاب‌ها، کتاب المختصر ابن حاجب را حفظ کردند؛ مانند فقیه ابوالروح عیسی بن مسعود منکلاتی زواوی (م 743ق.). (الناجی لمین، 2016م، ص‌38).

پس از مختصر ابن حاجب، کتاب‌های دیگری نیز وارد عرصه‌های علمی مغرب شد؛ از جمله: مختصر خلیل بن اسحاق مصری (م.776ق.). این کتاب را اولین بار ابوعبدالله محمد بن عمر بن فتوح تلمسانی و سپس مکناسی (م.817ق.) در سال 805 قمری به مغرب بردند. (الناجی لمین، 2016م، ص‌38و39، به نقل از: التنبکتی، 1423ق، ج2، ص170و171) پس از آن، دو کتاب الشامل فی الفقه و شرح مختصر خلیل نوشته شیخ‌بهرام بن عبدالله مصری (م.805ق.) توسط ابوعبدالله محمد بن ابراهیم بن عبدالرحمان تلمسانی به مغرب راه یافت. (الناجی لمین، 2016م، ص‌39، به نقل از: التنبکتی، 1423ق، ج2، ص198)

مراجعه تحصیل‌کردگان مغربی، جنب‌وجوشی جدید در زمینه آشنایی مردم با معارف دینی ایجاد می‌کرد.آنها وقتی از سفر حرمین بازمی‌گشتند، با استقبال گرم مردم مواجه می‌شدند و زمینه خوبی برای تبلیغ مبانی دینی فراهم می‌دیدند. ابوزید عبدالرحیم بن محمد الیزناسنی، یکی از این مهاجران است. غبرینی در عنوان الدرایه در توصیف شخصیت و منزلت علمی و نقش ایشان در گسترش علوم و معارف دینی در مغرب گفته است:

وی فقیه، عالم فاضل، محصل متقن مجتهد، از عالمان باسابقه مغربی است که شایستگی تقدم و برتری دارد. او که در سفر مشرق با استادان فاضل دیدار کرد و در راه تعلیم و تربیت خویش بسیار کوشش کرده بود، رتبه علمی و معنوی بالایی به دست آورد. وی پژوهنده مذهب مالک و اصول فقه بر مذهب اقدمین و اهل اجتهاد بود و خود را از هرگونه وابستگی دنیایی پیراسته بود. پس از بازگشت، مورد توجه مغربیان قرار گرفت و مرجع مردم و محل رجوع علمای مغرب واقع شد. (الناجی لمین، 2016م، ص‌43، به نقل از: الغبرینی، 1979م، ص 258و259)

  1. تربیت دانش‌طلبان و صدور اجازه

طیفی از عالمان مهاجر مغربی که با درک ضرورت خدمت به مردم اقدام به این سفرهای علمی کرده بودند، پس از فراگیری علوم و دریافت اجازات از استادان، وظیفه خود می‌دانستند به مغرب باز گردند و به بازنشر معارف دینی بپردازند. کسانی که در این سفرهای علمی، تخصص‌های لازم را کسب کرده بودند و اجازات علمای حرمین را به عنوان یک سرمایه ارزشمند همراه خود داشتند، به محض ورود به مغرب در کرسی استادی قرار گرفتند و به تعلیم و تربیت شاگردان خود پرداختند. این گروه از فارغ‌التحصیلان حرمینی ـ که اینک به کرسی استادی در مغرب تکیه زده بودند ـ پس از طی مراحل علمی برای شاگردان خود اجازه صادر می‌کردند.

احمد بن فتح بن عبدالله (م.403) ـ که در سفر مکه با حمزة بن محمد الکنانی (حافظ قرآن)، ابوالحسن احمد بن عتبة الرازی، ابن رشیق، ابن ابی‌رافع، و ابوالعلا ابن ماهان و گروهی دیگر دیدار کرد و از آنان صاحب اجازه نقل روایت شده بود (خصوصاً از ابن ماهان اجازه نقل صحیح مسلم را دریافت کرده بود) ـ پس از بازگشت به مغرب مورد توجه دانش‌طلبان قرار گرفت. جست‌وجوگران علوم و معارف دینی، از مناطق مختلف، در مکتب علمی ایشان حضور یافتند و مشغول علم‌آموزی ‌شدند. آنان نیز همچون سلف خویش به شاگردان خود اجازه نقل روایات و کتب را اعطا می‌کردند؛ چنان‌که در تاریخ زندگی خولانی، گفته شده که از این استاد، اجازه نقل روایت دریافت کرده است. (ابن بشکوال، 2010م، ص‌61)

احمد بن محمد بن هشام (م.430ق.) سال 395 در مکه از ابی‌القاسم عبیدالله بن محمد السَقَطی و ابالحسن علی بن عبدالله بن جهضم علم فراگرفت و از ابی‌سعید الواعظ، اجازه نقل روایات کتاب شرف المصطفی9 را دریافت کرد. همچنین ابوبکر الآجری سال 358 در مکه برای او اجازه نقل روایت نوشت.

او کسی است که گروهی از علما از او علم فراگرفتند و اجازه نقل روایت دریافت،
و حدیث نقل کرد؛ از جمله: قاضی یونس بن یونس بن عبدالله (در بعضی از تألیفاتش)، ابوعمر بن عبدالبر، ابومروان الطُبُنی، ابوعبدالله محمد بن فرج و ابوعبدالله الخولانی. (همان، ص‌88)

احمد بن عمر بن انس (393ـ478)، اهل المَرِیة، چندین سال برای تحصیل علم در مکه اقامت گزید و سال 416 به مغرب بازگشت. در طول این مدت در حجاز بسیار به استماع از محضر درس ابی‌العباس الرازی، ابی‌الحسن بن جهضم، ابی‌بکر محمد بن نوح الاصفهانی و علی بن بُندار القزوینی پرداخت.

وی با شیخ حافظ اباذر عبد بن احمد الهروی مصاحبت داشت و صحیح بخاری را چندین مرتبه از او سماع کرد. علاوه بر آن، از جماعتی از محدثان اهل عراق و خراسان
و شامات که اهل علم و روایت بودند و در مکه حضور داشتند، سماع حدیث کرد. پس از بازگشت به اندلس، بسیاری از مردم از او حدیث شنیدند و بسیاری از بزرگان علما ـ از جمله ابوعمر بن عبدالبر، ابومحمد بن حزم، ابوالولید الوَقَّشی، طاهر بن مُفَوَّز و ابوعلی الغسّانی ـ
و گروهی از بزرگان شیوخ از او حدیث نقل کردند. (همان، ص110)

ابوالحسن علی بن ابی‌نصر فتح بن عبدالله البجائی (م.652) در مکه از یونس بن یحیی‌ هاشمی و دانشمندانی دیگر سماع حدیث کرد و به بجایه بازگشت و روایات را برای مردم خواند و علاقه‌مندان به حضور او بار یافتند و سماع حدیث کردند. (الغبرینی، 1979م، ص137)

ابواسحاق ابراهیم بن یخلف بن عبدالسلام التلمسانی المطماطی، از دیگر عالمان مهاجر مغربی است که ریاست تدریس و فتوا در تمام اقطار مغرب به او رسید.

احمد بابا التنبکتی در شرح حال وی گفته است:

ایشان از اولیای خدا، و جامع بین ظاهر و باطن بود. وی سفرهای زیادی به شرق و غرب داشت. هنگامی که به تلمسان هجرت کرد، سلطان آنجا به همراه فقها از ایشان درخواست کردند که در تلمسان اقامت کند. وی نیز آن تقاضا را پذیرفت و به تعلیم
و تربیت شاگردان پرداخت. مردم مناطق مختلف وقتی از حضور وی در تلمسان باخبر شدند، به حضورش بار یافتند و کسب علم کردند. (الناجی لمین، 2016م، ص‌44، به نقل از: التنبکتی، 1423ق، ج1، ص21)

  1. گسترش معارف قرآنی

مکه و مدینه ـ به عنوان محل نزول قرآن کریم ـ از همان سال‌های نخست تاریخ اسلام، مهد تعلیم و تعلم در حوزه قرآن و علوم قرآنی بود که با حضور و استقرار اندیشمندان و اساتید صاحب نام در حوزه علوم قرآنی، هر روز بر رونق آن افزوده می‌شد. در شرح حال شماری از علمای مهاجر مغربی به حرمین شریفین نیز کسب تخصص در زمینه علوم و معارف قرآنی به عنوان یکی از اهداف هجرت آنان دیده می‌شود.

احمد بن محمد بن عبدالله (340ـ429). یکی از مهاجران مغربی است که در مکه از ابی‌الطاهر محمد بن محمد بن جبریل العجیفی، اباحفص عمر بن محمد بن عِراک، ابا الحسن بن جهضم و گروهی دیگر، و در مدینه از اباالحسن یحیی بن حسین المطلبی علوم رایج را فرا گرفته بود.

وی با اندوختة فراوانی از علم به اندلس بازگشت و یکی از امامان در علم قرآن گردید. ایشان پس از بازگشت به قرطبه، اقدام به خوانش روایات و قرائت قرآن برای مردم، خصوصاً جست‌وجوگران علوم و معارف قرانی، کرد. (ابن بشکوال، 2010م، ص‌84و85)

در تبیین سفر عبدالوهاب بن محمد بن عبدالوهاب عبدالقدوس الانصاری (403ـ462) به حرمین گفته شده است که ایشان در مکه از ابی‌بکر محمد بن علی المطوعی و دیگران حدیث فراگرفت و از بزرگان خطبا و حفاظ و از بهترین عارفان به علم قرائت و راه‌های آن گردید و قرائت‌های صحیح را بسیار نیکو ضبط کرد. (همان، ص‌481)

  1. نگارش کتاب

نگارش آثار علمی، یکی از دستاوردهای سفر علمای مغربی به مشرق و حرمین شریفین است که با تأسی به روش‌ها و آثار علمی استادان صورت می‌گرفت. نجم‌الدین بن شاس، در سفر حج، با فقیه اصولی ابوزید عبدالرحیم بن محمد یزناسنی در مصر ملاقات کرد و در زمینه روش ترتیب مسائل فقهی و فتاوای مالک و نگارش آن به شکل و سیاق کتاب الوجیز ابوحامد غزالی در فقه شافعی به مشورت پرداخت. نجم‌الدین از او درخواست کرد که وی را در ترتیب مسائل فقهی مالک یاری کند تا ایشان بتواند
با نگارش کتابی در تبیین مسائل فقهی و فتاوای مالک بن انس به‌گونه‌ای عمل کند که آن مسائل برای پیروان مذهب مالکی تحت یک ضابطه درآید و آنان بتوانند با سهولت، آن مسائل را دریافت کنند. نجم‌الدین پس از این مشورت، اقدام به نگارش کتاب الجواهر الثمینه کرد. (الناجی لمین،2016م، ص40، به نقل از: ابن شاس، 1415 ق، ج1 (مقدمه کتاب)، ص4ـ3)

سفرنامه‌نویسی یکی دیگر از دستاوردهای سفر علمای مغرب است. تعداد قابل توجهی از علمای مغرب، پس از سفر به حرمین، سفرنامه نوشتند آنان در سفرنامه‌های خود به این موارد می‌پرداختند: شهرهایی که دیدند و گذر کردند، محافل و مجالس علمی که با علما در شهرهای مختلف حرمین و مسیر‌های منتهی به آن داشتند، علمایی که دیدار، و از آنان دانش کسب کردند و کتاب‌هایی که دیدند، شنیدند یا خواندند و روایت کردند (الناجی لمین، 2016م، ص27) که می‌توان برای نمونه به موارد ذیل اشاره کرد:

ـ النجوم المشرقه فی ذکر من أخذت عنه من ثبتٍ و ثقةٍ، نوشته ابوعبدالله محمدبن قاسم بن عبدالرحمان...تمیمی فاسی (م.604ق.) وی در این کتاب نام یکصد نفر از علما را ذکر کرده است.

ـ ملء العیبة بما جمع بطول الغیبة فی الوجهة الوجیهة إلی الحرمین مکة و طیبة، نوشته ابن رشید سبتی. وی در این کتاب به ذکر شهرها، محافل و مجالس علمی، علمایی که دیدار، و از آنان دانش کسب کرده، کتاب‌هایی که سماع کرده یا خوانده و روایت کرده‌، پرداخته است. در این کتاب، شرح حال علما و اسناد روایات و کتاب‌ها به صورت برجسته بیان شده است.

ـ الرحلة المغربیة، نوشته ابوعبدالله محمد بن محمد بن علی، الحاحی المشهور بالعبدری، البَلَنسِی (م. حدود 725). ایشان در این کتاب از شهرها و اجتماعات مردمی به صورت وسیع اسم برده و نام علمایی که با آنان دیدار کرده و مذاکره علمی داشته
و از آنان علم آموخته را آورده است.

ـ مستفاد الرحلة و الاغتراب، نوشته قاسم بن یوسف تُجَیبی سِبتی (م.730ق.). ایشان در این کتاب کلیه علمایی که از آنها حدیث فراگرفته را معرفی کرده است. البته ایشان غیر از آن، کتاب‌های دیگری در موضوعات مختلف، از جمله کتابی در مشیخه خود دارد که پس از کتاب مستفاد الرحلة و الاغتراب نوشته است.

ـ کتاب مشیخه، شیخ فقیه و محدث احمد بن سعید معروف به رعینی و السراج (م.779ق.). وی در آن، نام همه اساتید خود را که در شرق و غرب از آنها دانش آموخته، ذکر کرده است.

این کتاب‌ها منبع مهم تاریخی برای شهرهای اسلامی، خصوصاً شهرهای حجاز، نیز محسوب می‌شد؛ زیرا تاریخ حجاز پس از ازرقی (م.250ق.) و فاکهی (م.280ق.) در قرن سوم، تا قرن هشتم، زمان تقی‌الدین فاسی، به بوته فراموشی سپرده شد. سپس فاسی در قرن هشتم با نگارش کتاب‌های العقد الثمین و شفاء الغرام تا حدودی تاریخ مربوط به قرون میانی حجاز را یادآور شد؛ اما کافی نبود؛ از این رو سفرنامه‌های علمای مغربی در قرون میانی، نقش بارزی در تبیین تاریخ حجاز داشت.

نتیجه‌گیری

این تحقیق که پیرامون سفرهای حج علمای مغرب در سده‌های میانی است، نشان داد آنان به دلیل دوری از حجاز و نزدیکی به اروپا ـ که عامل تهدید باورها و اخلاق مردم به شمار می‌رفت ـ نیاز فوق‌العاده به کسب علم از مرکز اصلی و مهد گسترش معنویات و علوم اسلامی (مکه و مدینه) داشتند.

هدف اصلی اندیشوران مغربی در این سفرها، دستیابی به سندهای عالی حدیثی
و دریافت اجازه نقل احادیث از استادان بود. آنان پس از سماع روایات از اساتید یا قرائت روایات در محضر آنها و حصول اطمینان از صحت سند روایات، اجازه نقل روایات یا محتوای کتاب‌های علما را به صورت شفاهی یا کتبی از اساتید دریافت می‌کردند.

دستیابی به سند عالی روایات از منظر علمای مغربی، یک ارزش فوق‌العاده محسوب می‌شد که تنها راه آن، سفر به محل زندگی علما و دیدار با آنها بود؛ بدین جهت آنان مقید بودند در حضور اساتید، سلسله سند روایات را از نظر عالی، صحیح و یا حسن بودن به صورت کامل به دست آورند؛ زیرا هرچه سلسله سند روایت کمتر، و راویان حدیث از وثاقت بیشتری برخوردار بودند، روایت از اتقان بیشتر، و در نتیجه تأثیر افزون‌تری برخوردار بود.

شواهدی که این نظر را تأیید می‌کند، منابع تاریخی مربوط به سده‌های میانی است که چگونگی سفر و تحصیل علما و دریافت اجازات علما در آنها گزارش شده است. علمای مغربی در این سفرهای علمی به دنبال تحصیل از عالمانی بودند که با کمترین واسطه و با سندهای معتبر، روایات و احادیث را به علمای مغربی ارائه، و به آنان اجازه نقل آن احادیث را دهند.

علمای مهاجر مغربی متأثر از این سفرها و اجازات علمی، در فرهنگ مغرب تأثیر بسزایی داشتند. شماری از آنها با انتقال کتاب‌های استادان خود به مغرب و تشکیل حوزه درسی و تربیت شاگرد یا نگارش کتاب‌های علمی، به تعمیق و توسعه علوم دینی کمک کردند، و برخی نیز با نگارش سفرنامه‌ها و ارائه گزارشی از شهرهایی که دیده بودند، محافل و مجالس علمی که با علما داشتند و کتاب‌هایی که از اساتید شنیده، خوانده یا روایت کرده بودند سعی کردند، نظام آموزشی، شیوه تدریس
و شیوه تأسیس و مدیریت مدارس دینی و مساجد، وضعیت اجتماعی و فرهنگی، عادات، آداب، رسوم و سنت‌های دینی اهالی شهرهای مسلمان‌نشین، خصوصاً مکه
و مدینه، را به مغرب منتقل، و سهمی در فرهنگ و تمدن آن مناطق ایفا کنند.

 

[1]. (وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوک رِجالًا وَ عَلى کلِّ ضامِرٍ یَأْتِینَ مِنْ کلِّ فَجٍّ عَمِیق). (حج: 27)

[2].  ابن مسدی (م.663ق.)، از عالمان اندلس و متوطن در فاس است که بعدها به مکه رفت و خطابه مسجدالحرام و امامت در مقام ابراهیم را در سال 641 قمری بر عهده گرفت.

[3].  و هذا اسناد عال فی هذه القصیدة.

[4].  هذا الاسناد أیضاً جلیل فی غایة العلوّ و لیس یوجد الیوم علی وجه الأرض من عنده الاسناد إلی الامام مالک (ره) أعلی من هذا لا فی الموطأ و لا فی منثور الحدیث لاسیّما لامثالنا و لمن ولد فی احواز سنه سبعین و ستمأة و هو من فوائد الرحلة.

[5].  مکه ـ که خداوند ارزش و شرف آن را افزون کند ـ از بهترین و دوست‌داشتنی‌ترین زمین‌ها نزد خداوند است.

[6] ملتزم، جایی است که دعا در آنجا به اجابت می‌رسد. بنده‌ای در آنجا از خدا چیزی درخواست نمی‌کند مگر اینکه خداوند دعای وی را اجابت می‌کند.

[7]. سال درگذشت عبدری مشخص نیست.

  1. * . قرآن کریم، ترجمه آیت‌الله مکارم شیرازی.

    1. ابن بشکوال، ابوالقاسم (2010م.)، الصلة فی تاریخ ائمة الاندلس و علمائهم
      و محدثیهم و فقهائهم و ادبائهم، تحقیق، بشار عواد معروف، تونس، دارالغرب الاسلامی، چاپ اول.
    2. ابن رُشَید سِبتی فهری، ابوعبدالله محمد بن عمر(1402ق.)، ملء العیبة بما جمع بطول الغیبة فی الوجهة الوجیهة الی الحرمین مکة و طیبة، تحقیق محمد بلخوجه، تونس، دارالتونسیه للنشر.
    3. ابن شاس، ابومحمد عبدالله بن نجم (1415ق.) عقد الجواهر الثمینة فی مذهب عالم المدینة، تحقیق محمد ابوالاجفان و عبدالحفیظ منصور، دارالغرب الاسلامی، چاپ اول.
    4. ابن مرزوق الخطیب، ابوعبدالله محمد بن احمد (بی‌تا)، عجالة المستوفی المستجاز فی ذکر من سمع من المشائخ دون من اجاز من ائمة المغرب
      و الشام و الحجاز، نسخه در الخزانة الملکیة رباط، ش36.
    5. ایناس رمضان عبدالتواب المسلم (2012م.)، هجرات المغاربة إلی بلاد الحجاز
      و تأثیرهم السیاسی و الحضاری علی المجتمع الحجازی فی الفترة من مطلع القرن الثالث الهجری إلی نهایة القرن الخامس الهجری، رساله کارشناسی ارشد، مصر، دانشگاه الفیوم ـ دانشکده دارالعلوم.
    6. بعلی حفناوی، (2018م.)، الرحلات الحجازیة المغاربیة: المغاربة الأعلام فی البلد الحرام؛ دراسة نقدیة ثقافیة، الجزائر، دارالیازروی العلمیه للنشر و التوزیع.
    7. البَلَوی، خالد بن عیسی (بی‌تا)، تاج المفرق فی تحلیة علماء المشرق، مقدمه
      و تحقیق حسن بن محمد سائح، لجنه المشترکة لنشر التراث الاسلامی بین المملکة المغربیة و دولة الامارات المتحدة العربیة.
    8. تجیبی سِبتی، قاسم بن یوسف (بی‌تا)، برنامج التجیبی، تحقیق عبدالحفیظ منصور، لیبیا ـ تونس، الدار العربیه للکتاب.
    9. تجیبی سِبتی، قاسم بن یوسف، (بی‌تا)، مستفاد الرحله و الاغتراب.
    10. تجیبی، ابوعبدالله محمد بن عبدالرحمان، (بی‌تا)، برنامج التجیبی، اطروحة موجودة بمؤسسة دارالحریث الحسنیه بالرباط، تحقیق الدکتور الحسن بن سعید.
    11. التنبکتی، احمد بابا (1423ق./2004 م.)، نیل الابتهاج بتطریز الدیباج، تحقیق: علی عمر، القاهره، مکتبة الثقافة الدینیة، چاپ اول.
    12. حدادی، احمد (1424ق.)، الرحلة ابن رشید السبتی؛ دراسة و تحلیل، مغرب، منشورات وزارة الأوقاف و الشؤون الاسلامیة، چاپ اول.
    13. حمد الجاسر، سلسله ‌مقالات (آوریل 1969م.)، «الحجاز فی القرن السابع الهجری علی ما فی رحلة ابن رشید الأندلسی»، مجله العرب سعودی، شماره1 (اکتبر 1969م.)، ص63 ـ 55 ؛ نیز: شماره 7
    14. الشوابکه، نوال عبدالرحمان محمد (1428ق/2008م.)، ادب الرحلات الاندلسیة و المغربیة حتی القرن التاسع الهجری، عمان، وزارة الثقافه، دارالمامون للنشر
      و التوزیع.
    15. عالی‌بیک احمدی، میرآقا (1399ش.)، مأخذشناسی حج و حرمین شریفین در مغرب اسلامی تا دوران معاصر، پژوهشکده حج و زیارت.
    16. عبدالقادر العافیة (1428ق.)، رحلة الحج و لقاء الشیوخ: التجیبی نموذجاً مغرب، دارابن حزم، مرکز التراث الثقافی.
    17. العبدری، ابوعبدالله محمد بن محمد بن علی (1428ق.)، الرحلة المغربیة، الجزائر، منشورات مؤسسة بونه للبحوث و الدراسات، چاپ اول.
    18. الغبرینی، ابوالعباس احمد بن احمد (1979م.)، عنوان الدرایه فیمن عرف من العلماء فی المأة السابعة ببجایة، تحقیق عاول نویهض، بیروت، دارالآفاق الجدیده، چاپ دوم.
    19. کردی، علی ابراهیم (2013م.)، ادب الرحل فی المغرب و الاندلس، دمشق، منشورات الهیئة العامة السوریة للکتاب، وزارة الثقافة.
    20. الناجی لمین (2016م.)، رحلات علماء المغربین الأقصی و الأوسط المکیة
      و آثارها العلمیة من خلال القرنین السابع و الثامن الهجریین، القاهره، دارالکلمة للنشر و التوزیع.