کاربرد سیره پیامبر خدا(ص) در فقه

نوع مقاله : تاریخ و رجال

نویسندگان

1 دانش‌پژوه سطح چهار تاریخ اهل بیت ، جامعة الزهرا، مدرّس

2 استادیار گروه معارف اسلامی دانشگاه هنر تهران

چکیده

سیرة پیامبرخدا(ص) علاوه بر آنکه الگویی برای زندگی مسلمانان است، در مباحث فقهی نیز به عنوان حجت و دلیل مورد استناد قرار گرفته است؛ از این رو، ائمه(علیهم السلام) با استناد به سیره آن حضرت علاوه بر معرفی آن به عنوان الگوی عملی در زندگی انسان­ها، به تبیین احکام فقهی نیز پرداخته­ اند. برای بررسی این موضوع، استنادات ائمه(علیهم السلام) به سیرة پیامبرخدا(ص) در برخی از مسائل حج مطالعه شد. پرسش اصلی پژوهش پیش‌رو این است که سیرة پیامبرخدا(ص) در بیان احکام فقهی حج از سوی ائمه: چه نقش وکاربردی داشته است؟ در راستای پاسخ به این پرسش، داده­های مرتبط به روش کتابخانه­ای گردآوری و با روش توصیفی و تحلیلی تبیین گردید. برآیند این تحلیل آن است که ائمه(علیهم السلام) در بیان برخی از احکام حج به سیره پیامبرخدا(ص) استناد جسته و با این کار علاوه بر برجسته کردن حجیت فعل و سیره پیامبرخدا(ص) ، اتصال و یگانگی رفتار فقهی و عبادی خود را با سیره پیامبرخدا(ص)  اثبات کرده­ اند. این مسئله به تقویت جایگاه ائمه(علیهم السلام) در میان مردم کمک کرده و از سویی الگوی صحیح در عمل عبادی حج را به مردم نشان داده است.

تازه های تحقیق

ندارد

کلیدواژه‌ها


بحث و بررسی درباره سیره پیامبرخدا9 از جمله موضوعاتی است که از دیر باز مورد توجه محققان و اندیشمندان مسلمان و غیر مسلمان بوده است. سیره پیامبرخدا9 نه تنها به عنوان الگویی برای زندگی مؤمنانه به شمار می­آید، بلکه به عنوان یک منبع معرفتی
و فقهی نیز مورد توجه بوده است. این ویژگی در استنادات ائمه: به سیره ایشان نیز دیده می­شود. در واقع ائمه: علاوه بر اینکه سیره پیامبرخدا9 را دستور عملی جامع
و کامل برای زندگی مؤمنانه می­دانستند، از آن به عنوان یک منبع فقهی نیز بهره
می­بردند. استناد به سیره پیامبرخدا9 در ابواب مختلف فقه در روایات ائمه: دیده می­شود؛ از جمله این ابواب، احکام حج است که امامان معصوم: در مواردی با استناد به سیره پیامبرخدا9 حکم فقهی یکی از فروعات و مسائل حج را بیان کرده­اند. این استنادات در عین آنکه تلاش برای معرفی سیره پیامبرخدا9 به عنوان یک حجت عملی و علمی است، نشان‌دهنده اتصال احکام فقهی ائمه: به سیره ایشان و یکی بودن این دو است؛ از این رو، نوشتار حاضر به دنبال آن است که استنادات فقهی امامان معصوم: در احکام حج به سیره پیامبرخدا9 را مورد مطالعه و بازبینی قرار دهد تا نقش ممتاز ائمه: را در زنده نگه داشتن سنت نبوی مشخص نماید؛ بنابراین پژوهش حاضر به تمام ابعاد مسائل فقهی نپرداخته، بلکه تنها تعدادی از مسائل حج را که در روایات امامان: به آنها پرداخته شده، مد نظر قرار داده است.

پیشینه پژوهش

به رغم بررسی­ها، اثر مستقلی که به بررسی استنادات امامان: به سیره پیامبرخدا9 در احکام فقهی حج پرداخته باشد، یافت نشد. با این وجود در برخی از آثار به سیره رسول خدا9 در حج پرداخته­اند که ارتباطی به موضوع حاضر ندارد. مانند مواردی که علی‌اکبر ذاکری در کتاب سیره عبادی معصومان در کتاب­های چهارگانة شیعه، نشر پژوهشگاه علوم
و فرهنگ اسلامی، ذکر کرده است. بر همین اساس، می­توان به کتاب سیرة اهل بیت در حج نوشته محمدجواد جوادی، نشر مشعر، اشاره کرد که نویسنده در آن به ترسیم الگویی از سیره اهل بیت: در حج پرداخته، اما استنادات فقهی به سیره پیامبرخدا9 در احکام حج را بیان نکرده است. این خلأ در کتاب همگام با پیامبر9 در حجة الوداع، تألیف حسین واثقی، نشر دانش حوزه نیز وجود دارد. همچنانکه در مقالة «حج در سیره پیامبر9 » (میقات حج، سال 1385ش، شماره 56) نوشته جواد محدثی نیز تنها به گزارش حج در سیره پیامبر9 پرداخته شده و به کارکرد فقهی آن بیان نشده است؛ از این رو مسئلة پژوهش حاضر تاکنون بررسی نشده
و همین امر، موجبات انجام آن را در قالب پژوهش حاضر ضروری کرده است.

  1. مفهوم‌شناسی

بررسی دقیق مسئله، نیازمند تعریف اصطلاحات پژوهش است؛ از این رو، به تناسب مسئلة پژوهش حاضر، ضروری است مفاهیمی مانند سیره و سنت، که در فهم وتبیین مسئلة دخالت بسزایی دارند، واکاوی شوند.

1.1 سیره :

سیره در لغت به معنای روش، راه، هیئت و سنت است (ابن منظور، بی‌تا، ج4، ص389 ـ 390). این واژه در کاربرد قرآنی خود به معنای طریقه و روش (طه : 21) آمده است. برخی نیز آن را به معنای هرحالتی، اعم از خوب و بد که انسان و غیر آن داشته باشد، گرفته­اند. این حالت ممکن است فطری و اکتسابی باشد (راغب اصفهانی، بی‌تا، ص433). بررسی منابع لغوی نشان می­دهد که سیره بر روش یا حالتی اطلاق می­شود که مداومت و استمرار داشته باشد. از این رو، به افعالی که ناخوداگاه از انسان سر می­زند، یا رفتارهایی که دائمی نیست، سیره اطلاق نمی­شود.

معنا کردن سنّت به سیره از آن رو که سنّت تداوم یک امر را می­رساند (جوهری، بی‌تا، ج5، ص2139) مؤیّد این معناست.

بر مبنای همین معنای لغوی، مرتضی مطهّری بر این باور است که آثار تاریخیِ مرتبط با سیره پیامبر9 ، بیانگر «سیر» زندگی ایشان هستند نه سیره آن حضرت.
وی بر این باور است که سیره به معنای سبک، متد و اسلوب رفتاری پیامبرخدا9 است که در آثار تاریخی اساساً به آن پرداخته نشده است؛ از این رو آنچه که در منابع تاریخی آمده، با مفهوم لغوی سیره همخوانی ندارد؛ زیرا نویسندگان این­گونه آثار
به رخدادهای عصر پیامبر9 پرداخته‌اند. اما سبک و متد ایشان را بیان نکرده‌اند (مطهری، بی‌تا، ص46 ـ 45)؛

بنابراین ترادف معنایی سیره با زندگی­نامه حضرت رسول9 (اسپوزیتو، بی‌تا، 159)، ترادفی صحیح و مطابق با لغت عرب نیست. این ایراد بر تعریف اصطلاحی سیره نیز وارد است. در این تعریف، سیره بر آثاری اطلاق شده است که در آنها به آغاز اسلام، شرح احوال، تاریخ غزوه­های پیامبر9 و شرح حال ائمه:، راه و رسم ایشان در رفتار و گفتار و کیفیت موضع­گیری در برابر وقایع و حوادث و رخدادها پرداخته باشد (آیینه‌وند، بی‌تا، ص175). این تعریف نیز بیشتر با نگاهی که پیش از این به سیره داشته­­اند، هماهنگ است و با تعریفی که مطهری با تکیه بر لغت عرب ارائه کرده، تطابق کامل ندارد؛ زیرا
 بر مبنای تعریف مطهری، سیره بر آثاری اطلاق می‌شود که در آنها سبک و متد عملی پیامبرخدا9 استخراج شود، به­گونه­ای که بتوان بر مبنای آنها شخصیت رسول الله9 را به درستی تحلیل کرد و در حوادثی که نظیر آن در عصر پیامبر9  نبوده، با توجه به سبک ایشان، بتوان رفتار آن حضرت را تخمین زد. در واقع سیره یعنی منطق عملی که بر مبنای آن می­توان دیگر جزئیات رفتار فرد را تشخیص داد (یعقوب‌زاده، بی‌تا، ص29 ـ 28).

1.2.  سنت

سنّت در لغت به راه و روش گفته می­شود (راغب اصفهانی، بی‌تا، ص429). همچنین این واژه بر عملی که استمرار و تداوم داشته باشد، اطلاق می­گردد (ابن فارس، بی‌تا،‌ ج3، ص61) این واژه در کاربرد قرآنی به معنای قوانین تغییرناپذیر خداوند آمده است: (فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللِه تَبْدیلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللِه تَحْویلاً) (فاطر: 43). این قوانین در میان همه ملت­ها
و اقوام جاری است: (وَ إِنْ یَعُودُوا فَقَدْ مَضَتْ سُنَّتُ الْأَوَّلین) (انفال: 38)، و تغییری در آن پدید نخواهد آمد: (سُنَّةَ مَنْ قَدْ أَرْسَلْنا قَبْلَکَ مِنْ رُسُلِنا وَ لا تَجِدُ لِسُنَّتِنا تَحْویلاً) (اسراء: 77). این آیات نشان می­دهد که نوعی تداوم در معنای سنّت نهفته است که اتفاقاً در معنای لغوی آن نیز این خصوصیت وجود دارد. همچنین واژه سنّت بر مجموعه­ای از گفتار، کردار و تقریرات پیامبر9 اطلاق می‌شود (طریحی، بی‌تا،‌ ج2، ص269). سنّت از مهم‌ترین منابع فقه است که شامل دستورات و احکام صادرشده از پیامبر9 و امامان معصوم است (صدوق، بی‌تا، ص155). برخی رابطه میان سنّت و سیره را عموم و خصوص مطلق می­دانند و بر این باورند که سنّت مفهومی اعم از سیره دارد؛ زیرا علاوه بر شمول آن نسبت به گفتار و تقریر، کردار رسول خدا9 را نیز شامل می­شود که در واقع سیره ایشان را شکل می­دهد (عبدالمحمدی، بی‌تا، ص29). در کنار گفتار، کردار و تقریر رسول خدا9 ، شیعه گفتار و سیره و تقریر امامان: را نیز در زمره سنّت می­داند. همچنانکه علمای اهل سنت، عمل صحابه را جزء سنت به حساب آورده­اند (حاکم نیشابوری، بی‌تا،‌ ج1، ص510؛ همو، ج4، ص329).  بنابراین، نسبت میان سنت و سیره، عموم و خصوص مطلق است و سنت مفهومی اعم نسبت به سیره دارد (عبدالمحمدی، بی‌تا، ص29).

  1. جایگاه سیره پیامبر9 در قرآن و روایات

درباره شناخت سیره پیامبر9 ، در فهم شریعت اسلام و آشنایی با معارف الهی شایسته است به آیات قرآن و روایات معصومین مراجعه شود.

2.1. سیره پیامبر9 در قرآن

مطالعه در آیات قرآن کریم مبیّن این است که سیره پیامبر9 یکی از راه‌های کشف شریعت و فهم معارف الهی شناخته شده، و پیروی از آن راه‌گشای بشریّت در پیروی از دستورات الهی است که خداوند نیز بر آن تأکید کرده است. آیاتی­که به عنوان دلیل بر این مطلب، قابل استنادند دو قسم هستند؛ در برخی از این آیات، خداوند اطاعت از رسول خدا9 را امری الزامی و ضروری معرفی کرده که هر مسلمانی باید به آن ملزم باشد؛ مانند آنکه می­فرماید: «کسى که رسول را اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده [است]» (نساء: 80). در این آیه اطاعت از رسول خدا9 شرط و بایسته اصلی برای اثبات مطیع بودن فرد در برابر خدا دانسته شده است. در آیه‌ای دیگر خداوند اطاعت از پیامبر9 را زمینه­ای برای جلب رحمت الهی می­داند «از حکم خدا و رسول او فرمان برید! باشد که مشمول رحمت و لطف خدا شوید» (آل عمران: 132).

و در آیه­ای دیگر اطاعت نکردن از رسول خدا9 را به منزله کفر و فرمان‌ناپذیری در برابر خداوند گرفته است: «­بگو خدا و رسول را اطاعت کنید اگر قبول نکردند بدانند که خدا کافران را دوست نمى­دارد» (آل عمران: 32). بر مبنای این آیات اطاعت از پیامبر9 امری عام بوده که شامل اطاعت از گفتار و کردار ایشان
و تأسی جستن به شیوه ایشان است (طباطبائی، بی‌تا، ج3، ص161).

در برخی دیگر از آیات، رسول خدا9 به عنوان الگویی نیک معرفی شده است که طبیعتاً این شیوه از معرفی بدان منظور است که شنوندگان را ترغیب به تبعیت
و الگوگیری از ایشان کند. خداوند در آیه 21 سوره احزاب و نیز آیه 6 سوره ممتحنه رسول خدا9 را به عنوان الگویی نیکو برای مردم معرفی می­کند. تعبیر «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» (احزاب: 21) بر استمرار امکان الگوگیری از رسول خدا9 در ادوار مختلف دلالت دارد (پیشین، بی‌تا، ج16، ص288).

2.2. سیره پیامبر9 در روایات

یکی از نکات مهم و کلیدی در روایات ائمه: اسوه و الگو بودن رسول خدا9 در عرصه­های مختلف زندگی است. امام علی7 بر امکان تبعیت از رسول خدا9 و پیاده کردن دستورهای ایشان تأکید ورزیده­ است (نهج البلاغه، خطبه 160، ص227). آن حضرت بر تبعیت از رسول خدا9 و الگوگیری از ایشان تأکید ورزیده است؛ زیرا که شیوه و سنّت ایشان بهترین راه هدایت و برترین سنّت است (همان، خطبه 110، ص163). آن حضرت الگوگیرنده از رسول خدا9 را از محبوب‌ترین‌ بندگان نزد خدا معرفی کرده است (همان، خطبه 160، ص227). این موارد نشان از نقش محوری و تعیین‌کننده سیره پیامبرخدا9 در زندگی مؤمنانه است؛ از این رو ائمه: سعی داشتند که سیره پیامبرخدا9 را زنده نگه داشته و برای برپایی آن تلاش کنند. همچنانکه امام حسین7 یکی از دلائل قیام خود را زنده کردن سیره پیامبرخدا9 ذکر کرده است (ابن اعثم کوفی، بی‌تا، ج5، ص20). ائمه: ابتدا به پیاده‌سازی سیره پیامبرخدا9 در زندگی شخصی توجه کرده (جعفریان، بی‌تا، ص30)،
و اعمال عبادی خود را بر شیوه آن حضرت انجام می­دادند (ر.ک: بلاذری، بی‌تا، ج2، ص180). همچنانکه امام رضا7 زمانی که بنا بود در مرو نماز عید را اقامه کند، شرط کرد که آن را بر مبنای سیره و رویه رسول خدا9 انجام دهد (صدوق، بی‌تا، ج2، ص151ـ150). در واقع ائمه: با یادکرد مداوم از سیره پیامبرخدا9 سعی داشتند که الگویی کامل و عملی در برابر مردم قرار دهند. با این وجود، کارکرد سیره به ارائه یک الگوی عملی محدود نبوده
و در تبیین مباحث فقهی نیز راهگشا بوده است؛ از این رو امامان7 در موارد متعددی با استناد به سیرة پیامبرخدا9 به بیان احکام شرعی پرداخته و سخنان خود را به سیره آن حضرت مستند کرده­اند. آنان با این کار علاوه بر زنده نگه داشتن سنّت رسول خدا9 شیوه صحیح عمل به احکام دین را به مردم یاد می­دادند. علاوه بر این، استناد به سخنان رسول خدا9 به مقبولیت و پذیرش عمومی ائمه: و فتاوای ایشان در میان مردم کمک می­کرد (واسعی و دیانی، بی‌تا، ص148). به منظور تبیین این بحث، در ادامه به مطالعه موردی استنادات ائمه: به سیره پیامبرخدا9 در احکام حج پرداخته خواهد شد. انتخاب موضوع خاص در این بررسی، برای جلوگیری از پراکندگی در مباحث و ایجاد یک وحدت رویه در سرتاسر مقاله است.

  1. کارکرد سیره پیامبرخدا9 در استنباطات فقهی

بحث از کارکرد سیره پیامبرخدا9 در فقه از جمله مباحثی است که از دیرباز در میان علما و دانشمندان اصول و فقه مطرح بوده است. شیخ طوسی (د. 460ق) در باب هشتم از ابواب العده بحث مفصلی درباره افعال پیامبر9 ، معنای تأسی به آن حضرت9
و دلالت سیره ایشان مطرح کرده است (طوسی، 1386، ج2، صص590 ـ 561).
محقق حلی در معارج (محقق حلی، بی‌تا، 167)، و علامه حلی در مبادی الأصول (علامه حلی، بی‌تا، ج2، ص170) و سایر متأخرین نیز در کتاب­های خود فصل مستقلی را درباره افعال پیامبر9 و دلالت­های آنها گشوده­اند و در رویکردی همگرایانه بر نقش آن در استنباط حکم شرعی تأکید کرده­اند. در دوره معاصر نیز اصولیون به این موضوع پرداخته­اند (حکیم، بی‌تا، ص192 ـ 195؛ مظفر، بی‌تا، ج2، ص513 ـ519 ؛ صدر، بی‌تا، ج4، ص233ـ248). البته به نظر می­رسد کاوش درباره نقش و جایگاه سیره پیامبرخدا9 در استنباطات فقهی جای کار داشته و این موضوع هنوز دارای ابعاد ناشناخته­ای است که باید در مباحث اصولی بیشتر به آن پرداخته شود.

در کنار اصول فقه، در مباحث فقهی نیز بر نقش و جایگاه سیره پیامبرخدا9 تأکید شده است. شیخ مفید در باب فضیلت سَحَری خوردن برای روزه گرفتن، بر سنّت بودن آن تأکید کرده و دلیل این امر را مخالفت با یهود و اقتدا به پیامبرخدا9 دانسته است (مفید، بی‌تا، 316). همچنانکه شیخ طوسی در باب عدم جواز جمع بین دو نماز جمعه در یک شهر به سیره پیامبر9 استناد می­جوید که جز در یک مکان، نماز جمعه برگزار نمی­کرد. او با استناد به روایت نبوی: «صلّوا کما رأیتمونی أصلّی؛ نماز بخوانید، به همان شیوه­ای که می­بینید من می‌خوانم» اقتدا به پیامبر9 را در این خصوص واجب می­داند (طوسی، بی‌تا، ج1، ص629).

حلبی نیز در باب حج تأکید می­کند که باید در روز عرفه تا هنگام زوال خورشید تلبیه گفت و وقتی حاجی به عرفه رسید، باید خیمه­اش را نزدیک مسجد نمره بر پا کند. او دلیل این حکم را اقتدا به پیامبر9 ذکر کرده است (حلبی، بی‌تا، ص213). همچنانکه ابن ادریس نیز با استناد به سنّت رسول خدا9 بر این حکم تأکید می­کند که اگر شخص بخواهد از منا خارج شود مستحب است در مُحَصَّب (مکانی میان جمره عقبه و مکه) توقف کند (ابن‌ادریس، ج1، ص592). این شیوه از استناد به سیره پیامبرخدا9 ، در میان متأخرین از فقها نیز استمرار پیدا کرده است؛ به عنوان نمونه، علامه حلی در مقام اثبات افضل بودن دفن اموات در قبرستان نسبت به دفن آنها در خانه (بی‌تا، ج1، ص133)، و نیز استحباب نماز در کفش عربی (بی‌تا، ج2، ص498) بر سیره پیامبر تأکید کرده­اند. همچنانکه شهید اول برای کفشی که پوشیدن آن مطلوب است به سیره پیامبرخدا9 استناد می‌جوید (بی‌تا، ج3، ص73).

در منابع فقهی اهل سنت نیز بر اهمیت و نقش سیره پیامبرخدا9 در استنباط حکم شرعی تأکید شده است. ابن مُنذِر، از فقهای مذهب حنفی، در باب جهاد، بهره­گیری از دیده‌بان و نیروی اطلاعاتی را به دلیل آنکه پیامبرخدا9 در جریان صلح حدیبیه از آن بهره گرفته بود، ضروری می­داند (بی‌تا، ج2، ص454). سرخسی از دیگر فقهای حنفی، پذیرفتن دعوت غلامان را، به دلیل عمل پیامبرخدا9 در این زمینه، جایز می­داند (بی‌تا، ج3، ص25).

در فقه مالکی نیز می­توان به مواردی اشاره کرد که سیره پیامبرخدا9 مبنای حکم فقهی قرار گرفته است. نقل شده است که مالک بن أنس سواره بودن در تمام مناسک حج را به دلیل اقتدا به سیره پیامبر9 مستحب ­دانسته است (رعینی مالکی، بی‌تا، ج2، ص540). همچنانکه خرشی مالکی نیز نوشتن بسم الله و حمد و صلوات در ابتدای نامه‌ها را به دلیل اقتدا به رسول خدا9 مستحب می­داند (بی­تا، ج1، ص32).

ماوردی، از فقهای مذهب شافعیه، از شافعی نقل می­کندکه به­دلیل آنکه رسول خدا9 پس از رفع کسالتی که داشت غسل کرد، غسل پس از بیهوشی در صورتی که فرد جنب نشده باشد، مستحب است (بی‌تا، ج1، ص183). ابن قدامه، از فقهای مذهب حنبلیه، نیز در حکم به جواز نماز میت بر شخص غایب، به اقامه نماز توسط پیامبر9 بر جنازه پادشاه حبشه استناد جسته است (بی‌تا، ج2، ص382).

بنابراین، چه در فقه شیعه و چه در مذاهب فقهی اهل سنّت، استناد به سیره پیامبرخدا9 یکی از منابع مهم برای صدور حکم فقهی است. این سنّت مبتنی بر حجیت کردار رسول خدا9 است که جریان­های فقهی شیعه و اهل سنّت به آن باور دارند. در میان شیعیان، روش ائمه: در استناد به سیره پیامبرخدا9 در بیان احکام فقهی دلیل دیگری بر اهمیت این کار است که در ادامه به تبیین آن پرداخته خواهد شد.

  1. استنادات ائمه: به سیره پیامبرخدا9 در بیان احکام حج

بعد از رحلت رسول خدا9 تفاوت­هایی در انجام اعمال حج از سوی مسلمانان به وجود آمد. به مرور زمان، دایره این تفاوت­ها گسترده­تر شد، به­طوری که تشخیص حج واقعی و حجی که رسول الله9 ارائه کردند، سخت و مشکل شده بود. از این رو، ائمه به منظور نشان دادن اتصال و یگانگی فقه خود با عمل و سیره پیامبرخدا9 به سیره آن حضرت استناد می­جستند. طبیعی بود شیعیانی که جایگاه امامت امام را قبول داشتند، چندان نیازی به این گونه استنادات نداشتند؛ زیرا آنان به یگانگی احکامی که ائمه: می­فرمودند با سیره پیامبرخدا9 باور داشتند، اما در مواجهه با عموم جامعه ضروری می­نمود که سیره پیامبرخدا9 بیان شود تا الگوی عملی و حقیقی حج
بر مبنای سیره ایشان تبیین گردد. این استناد به توسعه کاربرد و کارکرد سیره از حیطه رفتارهای فردی به حیطه احکام فقهی نیز منجر می­شد.

آنچه که در ادامه می­آید نمونه­ای از استنادات ائمه: به سیره پیامبرخدا9 در بیان احکام حج است که بیانگر توجه و اهتمام آنان به سیره آن حضرت است.

1 ـ 4. لباس احرام

یکی از واجبات حج پوشیدن لباس احرام است. امام صادق7 به منظور بیان موارد جواز در لباس احرام به سیره پیامبرخدا9 استناد جسته و تأکید می­کند که رسول خدا9 در پارچه­ای یمانی محرم شد و در آن نیز تکفین گردید (کلینی، بی‌تا، ج4، ص339). این روایت در واقع محدودکننده همه موارد جواز لباس احرام نیست، بلکه در واقع یک نوع از آن را بیان کرده است که رسول خدا9 همان را به عنوان لباس احرام انتخاب کرده بودند.

2 ـ 4. چگونگی تلبیه و مکان محرم شدن

کیفیت تلبیه یکی از اموری است که در میان فقها بحث شده و در این جهت که آیا لفظ «لبیک» به جمله «لاشریک لک» باید افزوده شود، اختلاف نظر وجود دارد و برای آگاهی از آن می­توان به منابع فقهی مراجعه کرد. امام صادق7 در مقام بیان کیفیت تلبیه به رفتار پیامبر9 استناد کرده و می­فرماید: «زمانی که پیامبر9 به منطقه بیداء رسید با صدای بلند شروع به تلبیه نمود و فرمود: «لَبَّیْکَ اللَّهُمَّ لَبَّیْکَ، لَبَّیْکَ لَا شَرِیکَ لَکَ لَبَّیْکَ، إِنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ لَکَ وَ الْمُلْکَ لَا شَرِیکَ لَک» (قاضی نعمان، بی‌تا، ج1، ص302؛ صدوق، بی‌تا، ج2، ص325)؛ از این رو، امام بر این رویه تأکید
می­کند که «لبیک» با «لا شریک له» باید همراه باشد.

درباره مکان احرام نیز امام صادق7 به سیره پیامبرخدا9 استناد جست. آن حضرت در پاسخ به این سؤال که از کدام مکان باید محرم شد، جعرانه را مکان احرام اعلام کردند؛ به این دلیل که رسول خدا9 از این مکان محرم شده بود (کلینی، بی‌تا، ج4، ص302). در واقع امام برای بیان حکم شرعی به سیره پیامبرخدا9 استناد می­جوید.

3 ـ 4. استظلال در حال احرام

در روایتی از ملاقات ابویوسف با امام موسی کاظم7 در بحث حج، درباره یک مسئله فقهی پرسش و پاسخی صورت می‌گیرد . ابویوسف درباره استظلال مُحرِم (زیر سایه رفتن) در بالای محمل و در خیمه از امام7 می­پرسد و امام7 با استناد به سیره نبوی9 استظلال در مسیر را جایز ندانسته، و به جواز آن در خیمه، خانه و زمان توقف حکم می­کند (کلینی، بی‌تا، ج4، ص309؛ طوسی، بی‌تا، ج5، ص31؛ حر عاملی، بی‌تا، ج12، ص521).

4 ـ 4. استلام رکنین قبل از طواف و در حین طواف

یکی از موارد استناد ائمه: به سیره پیامبرخدا9 در احکام حج، استلام (لمس کردن و بوسیدن) حجرالاسود است. امام صادق7 در پاسخ به فردی که از استلام حجرالاسود پرسیده بود، بر انجام آن تأکید ورزیده و در این باره به سیره پیامبر9 استناد می­کند (کلینی، بی‌تا، ج4، ص409). در مواردی در هنگام انجام اعمال حج برای انجام برخی از امور ائمه: سؤال می‌شد؛ همچنانکه از امام صادق: در حال طواف درباره مسح رکن یمانی و حجرالاسود و مسح نکردن دو رکن دیگر سؤال شد و آن حضرت به سیره پیامبرخدا9 استناد جسته و عمل خود را مطابق با عمل رسول خدا9 معرفی کرد (شیخ صدوق، بی‌تا، ج2، ص429؛ حر عاملی، 1409، ج13، ص34). امام صادق: در این روایت با عبارت «کُلَّمَا مَرَّ بِهِمَا فِی الطَّوَاف»؛ «هر گاه در حال طواف از کنار آنها عبور می­کرد» (قاضی نعمان، 1385، ج1، ص312)، نشان داده که رسول خدا: در هر مرحله از طواف، مسح دو رکن یمانی و حجرالاسود را انجام می­داد.گزارش­ها حاکی از آن است که پیامبر9 در حجة الوداع، در حالی که بر شتر عضبای خود سوار بودند، طواف کرده و هر بار با عصای خود ارکان را استلام نموده و سپس عصا را می­بوسیدند (کلینی، بی‌تا، ج4، ص429).

بررسی­ها نشان می­دهد که به دلیل انتساب ائمه: به رسول خدا9 ، انتظار مردم از ایشان این بوده که بر مبنای سیره آن حضرت عمل کنند؛ از این رو وقتی امام صادق7 در یکی از طواف­هایش از خانة خدا، عمل استلام را انجام نداد، از سوی سفیان ثوری مورد سؤال قرار گرفت که چرا سیره پیامبرخدا9 را ترک کردی؟ حضرت به ازدحام جمعیت اشاره کرده و تأکید کرد که مایل نبودم کسی را به خاطر انجام این عمل به سختی بیاندازم (همان، بی‌تا، ص 404 ـ 405). ترک یک عمل مستحبی از سوی امام برای جلوگیری از اذیت شدن مردم، نشان از توجه امام به حقوق آنان دارد. مردم نسبت
به جایگاه امام معرفت چندانی نداشته و بر خلاف مردم زمان رسول خدا9 ،که راه را برای ایشان باز
می­کردند، مردم زمان امام صادق7 راه را برای ایشان باز نکردند تا ایشان بتواند عمل استلام را انجام دهد (همان)؛  از این رو امام به جهت اینکه مردم اذیت نشوند، انجام این عمل مستحبی را ترک کرد.

5 ـ 4. نماز در منا

یکی از اعمال حج، خواندن نماز در منا است که ائمه: در بیان احکام آن به سیرة پیامبرخدا9 استناد می­جستند. در خصوص قصر خواندن نماز در منا، فقهاء حکم به لزوم آن داده­اند. دلیل آنان این است که امام باقر7 لزوم قصر را مطابق با سیره رسول الله9 دانسته‌اند. امام باقر7 در این باره می­فرمود: «پیامبر9 در سه روزی که در منا بود نماز را شکسته می­خواند. در دوران خلفا نیز همین شیوه مرسوم بود و عثمان تا شش سال به همین شیوه عمل می­کرد، ولی بعد از شش سال، نماز را در منا به صورت تمام اقامه می­کرد. روزی در منا بعد از خواندن نماز ظهر مریض شد و فردی را نزد امام علی7 فرستاد و از ایشان خواست تا نماز عصر را اقامه کند. امام7 اقامه نماز را مشروط کرد اینکه به مانند رسول خدا9 نماز را شکسته بخواند (همان، بی‌تا، ص518؛ علوى عاملى، بی‌تا، ج3، ص639)، اما عثمان نپذیرفت و به رغم تکرار درخواست، حضرت بر رعایت سنّت رسول خدا9 تأکید ورزید و در نهایت خلیفه سوم خود نماز را به صورت تمام اقامه کرد (کلینی، بی‌تا، ج4، ص518). روایت فوق بیانگر آن است که در زمان عثمان تغییری در اعمال حج رخ داد و آن اینکه نماز در منا، که در زمان رسول خدا9 و حتی تا سال ششم خلافت عثمان شکسته خوانده ­شد، به فرمان عثمان تمام خوانده می­شد. همچنین روایت فوق اهتمام امام علی7 را در حفظ سنت رسول خدا9 و نیز یگانگی و اتصال فقه اهل بیت: با فقه رسول خدا9 نشان می­دهد. البته برخی دیگر از اصحاب رسول خدا9 نیز با این تغییر مخالف بودند؛ همچنانکه گفته شده است عبدالله بن مسعود برای بدعتی که عثمان در تمام خواندن نماز در منا ایجاد کرد، کلمه استرجاع (إِنَّا لِله وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ) را جاری نمود. وی بر این باور بود که
دو رکعت نماز بهتر از چهار رکعت در نزد خداوند است (بخاری، بی‌تا، ج2، ص43؛ مسلم،
بی‌تا، ج1، ص483).

همچنین، برخی از فقها، از جمله فقهای شافعیه، نیز بر این باورندکه پیامبر9 سه روزی که در منا بودند نماز را قصر می­خواندند (شافعی، بی‌تا، ج1، ص215؛ ماوردی، بی‌تا، ج2، ص371). مالک بن انس نیز به سیره پیامبر9 و شیخین در شکسته خواندن نماز در منا استناد جسته است (مالک بن انس، بی‌تا، ج1، ص402).

6 ـ 4. حلق در منا

یکی دیگر از استنادات ائمه به سیره پیامبر9 ، دفن موهای حلق‌شده در منا است که در سیره معصومین روایت شده است.  امام صادق7 در روایتی به عمل
امام سجاد7 مبنی بر دفن موها در منا اشاره کرده و بر این نکته تأکید کرده که عمل ایشان برگرفته از سنت پیامبر9 است (طوسی، بی‌تا، ج5، ص242؛ حرعاملی، بی‌تا، ج14، ص220)؛ از این رو امام صادق7 خروج موها از منا را نمی­پسندیدند و به هر کسی که آن را خارج می‌کرد می­فرمودند که برگرداند.

 بر مبنای سیره پیامبرخدا9 ، امام حسن و امام حسین8 نیز امر می­کردند که موهایشان در منا دفن شود (حمیری، بی‌تا، ص140). این یک عمل مستحبی است، اما اهتمام ائمه: به تبعیت از سیره پیامبرخدا9 را نشان می­دهد که حتی در انجام مستحبات بر پیروی از سیره پیامبرخدا9 اهتمام داشتند؛ از این رو، برخی از فقها، مانند عاملی در مدارک (بی‌تا، ج8 ، ص97)، محقّق سبزواری در ذخیرة المعاد (بی‌تا، ج2، ص682) و طباطبایی در ریاض (بی‌تا، ج6، ص478)، به استحباب دفن کردن موها در منا فتوا داده­اند.

نتیجه‌گیری

سیرة پیامبرخدا9 نه تنها الگویی برای زندگی مؤمنانه به شمار می­آید­، بلکه
به عنوان یک منبع معرفتی و فقهی نیز ایفای نقش می­کند؛ همچنانکه در مباحث اخلاقی رفتاری و نیز تبیین سبک زندگی یکی از منابع مهم به شمار می­آید. این موضوع در استنادات ائمه: به سیره ایشان در مباحث فقهی و غیر آن دیده می­شود. از جمله موضوعات فقهی، احکام حج است که امامان معصوم: در موارد متعددی
با استناد به سیره پیامبرخدا9 حکم فقهی یکی از فروعات و مسائل حج را بیان کرده­اند. این استنادات در عین آنکه تلاش برای معرفی سیره ایشان به عنوان یک حجت عملی و علمی است، نشان‌دهنده اتصال احکام فقهی ائمه: به سیره ایشان و یکی بودن
این دو است.

مطالعه موردی موضوع حج نشان داد که ائمه: در موضوعاتی همچون لباس احرام، چگونگی تلبیه و مکان محرم شدن، استظلال در حال احرام، نماز و حلق در منا به سیره پیامبرخدا9 استناد جسته و نحوه عملکرد ایشان را بیان کرده­اند. موارد فوق هر چند در برابر احکام حج، جزئی از کل به حساب می­آید، اما بیانگر یک رویکرد است و آن اینکه ائمه: به دنبال شناساندن سیره پیامبرخدا9 به جامعه‌ای بودند که به دلائل مختلفی از سیره حقیقی آن حضرت دور شده بود.

از سوی دیگر، ائمه: با این کار اتصال فقه اهل بیت: با فقه رسول خدا9 را به اثبات می­رساندند؛ از این رو، در مواردی که حکمی از رسول خدا9  نقل نشده بود، ائمه: به عنوان وارثان و جانشینان رسول خدا9 به بیان آن حکم پرداخته و در واقع تکلیف مکلفان را روشن می­کردند.

 نکته مهم آنکه، این پژوهش به اقتضای محدودیتی که داشت، تنها به یکی از موضوعات فقهی پرداخت؛  چرا که بررسی همه استنادات ائمه: در موضوعات مختلف فقهی به سیره پیامبرخدا9 در این مجال نمی­گنجید.

به بیان دیگر، می­توان در موضوعات فقهی همین شیوه را به کار بست و با بررسی استنادات ائمه: به سیرة پیامبرخدا9 میزان یگانگی فقه ائمه: با فقه رسول خدا9
را روشن­تر کرد.

ندارد

  1. *. قرآن کریم، ترجمه المیزان.

    *. نهج البلاغه، نسخه صبحی صالح.

    1. 1. آیینه‌وند، صادق (1388)، سیره نبوی و سیره‌نگاران، تهران، خانة کتاب،
      چاپ اول.
    2. 2. ابن ادریس، محمد بن احمد (1410ق)، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، محقق: حسن بن احمد موسوى و ابو الحسن بن مسیح، قم، دفتر انتشارات اسلامى.
    3. 3. ابن أعثم، احمد بن اعثم کوفی (1411/1991)، الفتوح، تحقیق على شیرى، بیروت، دارالأضواء.
    4. ابن سعد، محمد (1410)، الطبقات الکبری، تحقیق: محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه.
    5. ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله (بی­تا)، الانتفاء فی فضائل الثلاثة الأئمة الفقهاء، بیروت، دارالکتب العلمیه.
    6. ابن فارس، احمد (1404) معجم مقاییس‌اللغة، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، قم، مکتب الأعلام الإسلامی.
    7. ابن قدامه، عبد الله بن أحمد (1968)، المغنی لابن‌قدامة، مکتبة القاهرة.

    8 . ابن کثیر، ابوالفداء اسماعیل بن عمر (1407)، البدایة و النهایة، بیروت، دارالفکر.

    1. ابن منذر نیشابوری، محمد بن ابراهیم (بی‌تا)، الاقناع، تحقیق الدکتور عبدالله بن عبدالعزیز الجبرین، بی­جا، بی­نا.
    2. ابن منظور، محمد بن مکرم (1414ق.)، لسان العرب، محقق جمال الدین میردامادی، بیروت، دار الفکر للطباعه و النشر و التوزیع، دار صار.
    3. اسپوزیتو، جان ال (1391ش.)، دایرة‌المعارف جهان نوین اسلام، ترجمه، تحقیق و تعلیق: حسن طارمی، محمد دشتی و مهدی دشتی، تهران، معاونت فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
    4. بخاری، ابوعبدالله محمد بن اسماعیل (1422)، الصحیح، تحقیق: محمد زهیر بن ناصر الناصر، بی‌جا، دار طوق النجاه.
    5. بلاذری، احمد بن محمد بن یحیی، أنساب الاشراف، تصحیح: محمدباقر محمودی ، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، 1974/1394.
    6. بیهقی، ابوبکر احمد بن حسین خسروجردی (1424)، سنن الکبری، محقق: محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیه.
    7. 15. جعفریان، رسول (1397)، گزیده حیات فکری و سیاسی امامان شیعه:، قم، دفتر نشر معارف.
    8. جوادی، محمدجواد، (1303)، سیره اهل‌بیت: در حج، تهران، مؤسسه فرهنگی هنری مشعر.
    9. جوهری، اسماعیل بن حماد (1407)، الصحاح، تحقیق: احمد عبدالغفور العطار، بیروت، دار العلم للملایین.
    10. حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله (1404)، المدخل إلی الصحیح، تحقیق: ربیع هادی عمیر المدخلی، بیروت، مؤسسة الرساله.
    11. حکیم، محمدتقى بن محمدسعید (1418)، الأصول العامة فی الفقه المقارن، قم، مجمع جهانی اهل بیت: .
    12. حلبی، تقی الدین بن نجم‌الدین (1403)، الکافی فی الفقه، تحقیق: رضا استادی، اصفهان، کتابخانه عمومی امام امیرالمؤمنین: .
    13. حمیرى، عبدالله بن جعفر (1413)، قرب الإسناد، قم، مؤسسة آل البیت:.
    14. خرشی مالکی، محمد بن عبدالله (بی­تا)، شرح مختصر خلیل للخرشی، بیروت، دار الفکر للطباعه.
    15. راغب اصفهانی، حسین بن محمد (1412)، مفردات ألفاظ القرآن، بیروت، دارالقلم.
    16. رافعی قزوینی، عبد الکریم بن محمد (بی­تا)، فتح العزیز بشرح الوجیز، بی­نا، دار الفکر.
    17. رعینی مالکی، محمد بن محمد (1412)، مواهب الجلیل فی شرح مختصر خلیل، بی­جا، دارالفکر.
    18. سرخسی، محمد بن احمد بن ابی‌سهل (بی­تا)، المبسوط، بیروت، دار المعرفه.
    19. شافعی، محمد بن ادریس (1393)، الأم، بیروت، دار المعرفه.
    20. شهید اول، محمد بن مکی عاملی (1419)، ذکری الشیعة فی أحکام الشریعة، تحقیق: مؤسسة آل‌البیت: ، قم، موسسه آل‌البیت: .
    21. شیخ حر عاملى، محمد بن حسن (1409)، وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعة، تحقیق مؤسسة آل البیت:، قم، مؤسسة آل البیت:.
    22. شیخ صدوق، محمدبن على ابن بابویه (1385)، علل الشرائع، قم، کتابفروشى داورى.
    23. شیخ صدوق، محمد بن على ابن بابویه (1378)، عیون أخبار الرضا:، تحقیق مهدی لاجوردى، تهران، نشر جهان.
    24. شیخ صدوق، محمد بن على ابن بابویه (1403)، معانی الأخبار، تحقیق علی اکبر غفارى، قم، دفتر انتشارات اسلامى.
    25. شیخ صدوق، محمد بن على ابن بابویه (1413)، من لا یحضره الفقیه، تحقیق: علی‌اکبر غفارى، قم، دفتر انتشارات اسلامى.
    26. صدر، محمد باقر (بی‌تا)، بحوث فی علم الأصول، بیروت، الدار الاسلامیه، بی­تا.
    27. طباطبایى، سید محمدحسین (1417ق)، المیزان فى تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامى.
    28. طباطبایی، سید علی بن محمد (1418)، ریاض المسائل فی تحقیق الأحکام بالدلائل، تحقیق: محمد بهره‌مند، محسن قدیری، کریم انصاری و علی مروارید، قم، موسسه آل‌البیت:.
    29. طریحی، فخرالدین بن محمد (1375)، مجمع البحرین، مصحح: احمد حسینی اشکوری، تهران، انتشارات مرتضوی.
    30. طوسی، محمد بن حسن (1407)، الخلاف، تحقیق علی خراسانی، سیدجواد شهرستانی، مهدی طه نجف، مجتبی عراقی، قم، دفتر انتشارات اسلامی.
    31. طوسی، محمد بن حسن (1417)، العدة فی أصول الفقه، محمدتقی علاقبندیان، قم، بی­نا.
    32. طوسی، محمد بن حسن (1387)، المبسوط فی فقه الإمامیة، تحقیق: سیدمحمدتقی کشفی، تهران، المکتبة المرتضویة لإحیاء الآثار الجعفرِیة.
    33. طوسی، محمد بن حسن (1407)، تهذیب الأحکام، حسن موسوی خرسان، تهران، دار الکتب الإسلامیه.
    34. عاملی، محمد بن علی موسوی (1411)، مدارک الأحکام فی شرح عبادات شرائع الاسلام، تحقیق مؤسسة آل‌البیت: ، بیروت، مؤسسة آل‌البیت: .
    35. عبد المحمدی، حسین (1390)، درآمدی بر سیره اهل‌بیت:، قم، مرکز بین‌المللی ترجمه و نشر المصطفی9 .
    36. علامه حلی، حسن بن یوسف (1420)، تحریر الأحکام الشرعیة علی مذهب الإمامیة، تحقیق ابراهیم بهادری، قم، مؤسسه امام صادق7 .
    37. علامه حلی، حسن بن یوسف (1414ق)، تذکرة الفقهاء، تحقیق مؤسسة آل‌البیت: ، قم، مؤسسة آل‌البیت: .
    38. علامه حلی، حسن بن یوسف (1404ق)، مبادی الأصول إلی علم الأصول، قم، المطبعة العلمیة.
    39. علوى عاملى، احمد بن زین‌العابدین (1399)، مناهج الأخیار فی شرح الإستبصار، قم، مؤسسه اسماعیلیان.
    40. غفاری، علی‌اکبر (1369)، تلخیص مقباس الهدایة لعبدالله مامقانی، تهران، نشر صدوق.
    41. قاضی‌نعمان، نعمان بن محمد مغربى (1385)، دعائم الإسلام، محقق آصف فیضى، قم، مؤسسة آل البیت: .
    42. کلینی، محمد بن یعقوب (1407)، الاصول من لکافی، تحقیق علی‌اکبر غفاری، تهران، دار الکتب الإسلامیه.
    43. مالک بن انس (1406)، الموطأ، تصحیح: محمدفؤاد عبدالباقی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
    44. مالکی، محمد بن محمد (1412)، مواهب الجلیل فی شرح مختصر خلیل، بی­جا، دارالفکر.
    45. ماوردی، علی بن محمد (1419)، الحاوی الکبیر فی فقه مذهب الامام الشافعی (و هو شرح مختصر المزنی)، تحقیق: شیخ علی محمد معوض و شیخ عادل احمد عبد الموجود، بیروت، دار الکتب العلمیه.
    46. محقق حلی، جعفر بن حسن (1423)، معارج الأصول، لندن، موسسه امام علی7 .
    47. محقق سبزواری، محمدباقر بن محمدمؤمن (1247)، ذخیرة المعاد فی شرح الارشاد، قم، موسسه آل‌البیت: .
    48. محقق سبزواری، محمدباقر بن محمدمؤمن (1423)، کفایة الأحکام، قم، دفتر انتشارات اسلامى.
    49. مسلم نیشابوری، مسلم بن حجاج قشیری (بی‌تا)، الصحیح، تحقیق محمد فؤاد الباقی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
    50. مطهری، مرتضی (1395)، سیری در سیره نبوی، تهران، انتشارات صدرا.
    51. مظفر، محمدرضا (1387)، أصول الفقه، قم، بوستان کتاب.
    52. مفید، محمد بن محمد بن نعمان العکبری (1413)، المقنعه، قم، کنگره جهانی هزاره شیخ مفید.
    53. نسائی، احمد بن شعیب بن علی (1348/1930)، سنن نسائی، بیروت، دار الفکر.
    54. نووی، یحیی بن شرف (1407)، صحیح مسلم بشرح النووی، بیروت، دار الکتاب العربی.
    55. واسعی، سید علیرضا و محمد شمس‌الدین دیانی (1386)، درآمدی بر روش‌های تبلیغی ائمه: ، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
    56. 64. یعقوب‌زاده ، هادی، رساله دکتری (1396)، رویکردهای سیره­نگاری پیامبر اعظم9 به وسیله شیعیان از ابتدای عصر پهلوی تا عصر حاضر (1304ـ 1385ش)»، دفاع‌ شده در دانشگاه شهید بهشتی، تهران.