تأثیر وضعیت اقتصادی در شکست مکیان در مقابل مدنیان

نوع مقاله : از نگاهی دیگر

نویسندگان

1 گروه تاریخ دانشگاه شیراز

2 دکترای تخصصی، دانشیار، دانشگاه شیراز

3 گروه آموزش تاریخ دانشگاه فرهنگیان

چکیده

عوامل متعدد اجتماعی، مذهبی، سیاسی در روند شکست مکیان در مقابل مدنیان در پذیرش دین اسلام و تشکیل دولت اسلامی تأثیر داشته است. این پژوهش، دو متغیر شرایط اقلیمی و سیاست­گذاری­های اقتصادی را به دلیل تأثیر مستقیم بر شکست مکیان بررسی کرده و با رویکردی تاریخی و با استفاده از داده‌های برگرفته از منابع جغرافیایی و تاریخی و با روش توصیفی ـ تحلیلی، درصدد پاسخ‌گویی به این سؤال است که شرایط و وضعیت اقتصادی و امور تجاری بر شکست مکیان در مقابل اندیشه اسلام و از سوی دیگر همین دو متغیر در گرایش مدنیان به اسلام چه تأثیری داشته است؟
نتایج بررسی­ها حاکی از آن است که شرایط محیطی و اقلیمی مکه از عوامل اصلی رونق تجارت در مکه بود، ولی در همین اقلیم و محیط شاخصه‌هایی چون محیط بیابانی، اتکا بر تجارت و عدم گسترش کشاورزی سبب تقویت روحیه سوداگری و عدم تفکر مذهبی یا عدم توجه به بعد معنوی زندگی مکیان شد و از طرف دیگر شیوه‌ها و اصول نادرست و ناکارآمد اقتصادی، چون رباخواری، جابه‌جا کردن ماه‌های حرام و...  موجب انحطاط در اخلاق تجاری و بازرگانی مکیان شده و آنان را در مقابل مدنیان، که اقلیم کشاورزی و باغداری و تجارت محدود منجر به انباشت ثروت در جامعه مدینه نشده بود، تضعیف کرد. همچنین عدم سیاست­گذاری­های نادرست اقتصادی و تجاری در مدینه سبب تقویت تفکر در امور دینی و منعطف بودن اخلاق مردمان مدنی در مقابل مکی شد. نتایج بررسی این دو متغیر از علل اصلی شکست مکه در مقابل مدینه در پذیرش اسلام شد.

تازه های تحقیق

ندارد

کلیدواژه‌ها


مقدمه

منطقه حجاز، محل ظهور و گسترش اسلام در شبه‌جزیره بود دو شهر مهم مکه
و مدینه در این منطقه واقع‌شده­اند که دو رویکرد متفاوت نسبت به پذیرش اسلام در پیش گرفتند؛ به‌گونه‌ای که به‌رغم ظهور اسلام در شهر مکه، کمترین گسترش
و پیشرفت را در این شهر داشت، ولی در مدینه بود که اسلام مورد پذیرش عمومی قرار گرفت و در نهایت از آنجا پرتو اسلام به دیگر نقاط ساطع شد. این سؤال پیش می‌آید این دو شهر با اینکه در یک منطقه واقع ‌شده بودند و هر دو تحت آموزه‌های یک دین و اندیشه واحد به نام اسلام قرا گرفتند، چرا باید دو رویکرد و دو واکنش متفاوت را در مواجهه با آن داشته باشند؟ این مقاله با رویکردی تاریخی و روش تحلیلی ـ تبیینی در بررسی علل پذیرش اسلام از سوی مدنیان و عدم پذیرش آنان از سوی مکیان بر اساس شرایط محیطی و اقلیمی و تأثیرات آن بر امور اقتصادی
و وضعیت اقتصادی به پرسش‌ زیر پاسخ می‌دهد:

وضعیت اقتصادی چه تأثیری بر نوع عملکرد مکیان و مدنیان در مواجهه با اسلام نهاد؟

مفروضات بحث بر این است که وضعیت اقتصادی و ویژگی‌های اقلیمی و محیطی بر اصول اقتصادی و اندیشه اقتصادی دو سرزمین تأثیر گذاشته است و سبب علمکرد متفاوت دو سرزمین مکه و مدینه در مقابل دعوت اسلام شده است. البته این مسئله به منزله عدم تأثیر گذاری وضعیت فکری، سیاسی، مذهبی و اجتماعی دو سرزمین در مقابل دعوت پیامبر9 نبوده است، بلکه این مسئله به عنوان یکی از متغیر‌های اصلی مورد توجه قرار گرفته است. از این رو هدف این پژوهش بررسی شرایط و وضعیت اقتصادی و تاثیرات اقلیمی و محیطی آن بر رویکرد مردمان مکه
و مدینه نسبت به دعوت پیامبر9 و نهایتا تأثیر آن بر شکست مکیان در مقابل مدنیان دارد.

پیشینه پژوهش

برخی از پژوهش‌های صورت‌گرفته مرتبط با این حوزه عبارتند از:

سام دلیری در مقاله‌ای تحت عنوان: «بررسی جامعه‌شناختی عدم گسترش اسلام در مکه و شکوفا شدن آن در مدینه» (1384) ضمن بررسی اجمالی شرایط جغرافیایی عربستان
و زیست و فرهنگ مردمان مکه و مدینه معتقد است از عوامل عدم شکوفایی اسلام در مکه مغایرت آموزه‌های اسلام با باورها و سنت‌های موجود، مناسبات و نظم سیاسی ـ اقتصادی
و اجتماعی حاکم و امتیازات آنان بوده و از عوامل رشد و شکوفایی اسلام در مدینه مجاورت اعراب با یهودیان و شکست اوس و خزرج و عدم وجود قشری منسجم و قدرتمند از شیوخ و اشراف برای مقابله با اسلام بود. این پژوهش از جهت بسترشناسی موضوع مفید است و تفاوت آن با مقاله حاضر در توجه پژوهش حاضر به وضعیت اقتصادی در عملکرد
و ر فتار این دو سرزمین در مقابل اسلام است.

 گودرزی در مقاله «تسریع روند گسترش اسلام» (1385) به تأثیر قرآن
و آموزه‌های آن و نقش پیامبر9 ، تأثیر یهود در مردم یثرب و نقش آنان در بیداری اوسیان و خزرجیان، و انعطاف­پذیری و آشنایی مردم یثرب با حکمت، ایمان آوردن سران قبایل و تفاوت نژادی در روند گسترش اسلام در مدینه توجه داشته است. این پژوهش از حیث شناختی موضوع مفید و سودمند است، اما باید گفت: پژوهش حاضر به بعد اقتصادی و بررسی اثرات آن بر دو جامعه مکه و مدینه توجه دارد.

محمدیار محمدی در مقاله‌ای تحت عنوان «تأثیر موقعیت جغرافیایی شبه‌جزیره عربستان بر توسعه و گسترش اسلام» منتشرشده در مجموعه مقالات چهارمین کنگره بین‌المللی جغرافیدانان جهان اسلام (1389)،  به ‌طورکلی به‌کل شبه‌جزیرة عربستان پرداخته است و در قسمت عمده‌ای از مقاله به تأثیر ادیان ملل هم‌جوار، بر شبه‌جزیره پرداخته است. این مقاله در برخی از موارد می‌تواند به‌عنوان پیشینه این تحقیق استفاده شود.

همچنین مقاله «تبیین شکست نظامی قریش در جنگ‌های صدر اسلام با تکیه‌ بر پیشینه اجتماعی مکه و مدینه» (1394) اثر عبدالرحیم قنوات، در پژوهش‌نامه تاریخ تمدن اسلامی منتشر شده است. این مقاله به ‌طورکلی دو بخش است. بخش اول به روایت و معرفی همه جنگ‌های کوچک و بزرگ دوره پیامبر9 با قریش پرداخته
و صرفاً جنگ­ها توضیح داده ‌شده است. بخش دوم به تحلیل دلایل شکست‌های نظامی قریش پرداخته است و به عواملی چون ضعیف بودن روحیه جنگاوری در میان قریش و بالعکس قوت آن در میان انصار پرداخته‌شده و صرفاً در قالب این دو مورد تحلیل ‌شده است. لذا مقاله حاضر از حیث پرداختن به ویژگی‌های جامعه‌شناختی در دو سرزمین مکه و مدینه و تحلیل سیاست‌های اقتصادی و تأثیر عوامل محیطی و اقلیمی، با مقاله حاضر متفاوت است. همچنین این مقاله صرفاً به جنگ‌های نظامی پرداخته است، ولی مقاله مورد پژوهش به بستر محیطی و انسانی دو شهر مهم اسلامی پرداخته است که این در حوزه کار پژوهش حاضر در اولویت قرار نگرفته است. از این نظر باید گفت تاکنون مقاله‌ای با این موضوع به ‌صورت تخصصی منتشر نشده است.

بحث

اقتصاد و قشربندی:

 مدینه از نظر اقتصادی نسبت به مکه موقعیتی متفاوت داشت؛ زیرا مردم مکه برعکس مردمان مدینه به علت نداشتن زمین‌های مناسب و حاصلخیز، به تجارت
و بازرگانی متمایل شدند و در این زمینه نیز قدرت و مکنت بسیاری به دست آوردند. مدینه بارو و حصاری نداشت و منطقه‌ای بیابانی و کوهستانی بود که در زمین هموار
و مسطح میان دو کوه احد و عَیر قرار داشت (یعقوبی، 1422، ص151).

مدینه خالی از امور بازرگانی و تجاری نبود، ولی از این حیث باز با مکه متفاوت بود؛ زیرا بیشتر تجارت و بازرگانی در دست یهودیان بود و آن نیز بر پایه کشاورزی
و کشت و زرع و نخلستان‌ بود که در نواحی مختلف آن وجود داشته است (یعقوبی، 1422، ص151)؛ بنابراین اقتصاد مدینه اقتصادی کشاورزی بود که منجر به افزایش ثروت
و انباشت سرمایه نمی‌شد. از این حیث با مکه بسیار متفاوت بود. استمرار، یکنواختی
و خشکی صحرا در تکوین جسم و عقل بدویان تجلی‌یافته بود. عرب بدوی زراعت
و دیگر حرفه‌ها و صنعت‌ها را مناسب شأن خود نمی‌دانست (حتی، 1344، ص33).

در امر پذیرش اسلام و پیامبر اسلام9 رویکرد مردم یثرب با مردم مکه متفاوت بود. علت‌های این تفاوت نیز متعدد و درخور توجه است. مردم یثرب در برابر مردم مکه نسب، نوع زندگی و معیشت متفاوتی داشتند. به گفتۀ ماکس وبر دهقانان به علت تماس بی‌واسطه و دائمی که با طبیعت دارند به صور ـ فوق طبیعی از مراتب امور عینی تعلق ‌خاطر بیشتری نشان می‌دهند؛ درحالی‌که سرشت فعالیت تجار با امور دنیوی مجانست بیشتری دارد تا با امور روحانی و هرچه بازرگانان و صاحبان صنایع نیرومندتر شوند، به مسائل آن دنیا بی‌رغبت‌تر می‌شوند. دربارﮤ مردم یثرب و مکه نیز این تفاوت وجود داشت (فروند، 1362، ص212). هرچند برای مردم مکه مبانی و تعالیم اسلام برهم‌زنندۀ ساختار حاکم بر آنجا بود، برای مردم یثرب پیام‌آور صلح بود. از سوی ‌دیگر، شیوﮤ زندگی زراعتی و کشاورزی در یثرب مانع از ایجاد شکاف طبقاتی می‌شد که همانند روشی که در مکه وجود داشت، جلوی پذیرش اسلام را بگیرد (جعفریان، 1373، ص123). در یثرب این سران قبایل بودند که با پذیرش اسلام، زﻣﻴﻨﮥ پذیرش افراد قبیله خود را فراهم می‌کردند؛ مثل آنچه در قبیله بنی‌عبدالشهل رخ داد؛ درحالی‌که در مکه این سران قبایل و شیوخ بودند که به مخالفت با پیامبر
و تازه‌مسلمانان برمی‌خاستند و کسانی که مسلمان می‌شدند بیشتر از جوانان و افراد طبقات متوسط و ضعیف جامعه بودند (سام دلیری، 1384، ص82).

اقتصاد مکه فردگرایی و انگیزه موفقیت و پیشرفت در انسان را برمی­انگیخت. وانگهی محدودیت‌های کمتری در مورد کسب ثروت شخصی در کار بود. در صحرا نسبت به تعدد شتر‌هایی که یک عرب بادیه‌نشین می‌توانست در اختیار داشته باشد
و تعداد شتربانی که می‌توانست اجیر کند محدودیتی طبیعی وجود داشت، اما در مکه سرمایه، کالا‌های تجملی و فلزات قیمتی ثروت شخصی را زیاد می‌کرد. در نتیجه جامعه دارای تنوع و قشربندی بیشتری می‌شد (ترنر، 1380، ص79).

در جامعه مکه دیگر نه مجرد عشیره‌ها بودند، نه گروه‌های خویشاوندی متمرکز در یک محل، بلکه عبارت بودند از دسته‌های سوداگر ثروتمند، خانواده­ها و بستگان آنها. این جمعیت وابسته نیز خود از چندین گروه تشکیل می­شد و تفاوت شأن
و منزلت اجتماعی که در میان چادرنشینان چوپان امری کم‌اهمیت بود در مکه اهمیت عمده‌ای یافت (ترنر، 1380، ص79).

بنابراین باید گفت برخلاف شیوه و اصول تجارت و امور بازرگانی در مکه، شیوه‌ها و اصول تجارت در مدینه متفاوت از مکه بود و همین تفاوت سبب رشد
و اعتلای تجارت در مدینه شد که در گسترش و توسعه اسلام نقش مهمی داشت. بالعکس مکه و تجارت نزد مشرکان که از آستانه اسلام و بعد از آن نه‌تنها نتوانست سبب تقویت مشرکان گردد، بلکه سبب تضعیف و در نهایت شکست ایدئولوژی مشرکان مکه در مقابل مدنیان بسیار مؤثر بود.

تضعیف موقعیت تجاری قریش

 از آنجا که مشرکان مکه بزرگترین خطر برای اسلام در مدینه بودند به همین دلیل حملات نظامی متمرکزی با هدف ناامن کردن راه‌ها و مسیر‌های تجاری قریش به شام و عراق سازماندهی شد تا از این روش قریش را تحت فشار قرار دهند (اصفهانی، 1955، ج6 ، ص325). هدف پیامبر9 از این اقدامات تضعیف موقعیت تجاری قریش مکه و حمله به کاروان‌های تجاری آنها در مسیر مکه به شام و حتی مکه به یمن بود (واقدی، 1409، ج1، ص14). تضعیف موقعیت تجاری قریش یک استراتژی راهبردی
و بلندمدت از سوی پیامبر9 بود. این امر به قدری تأثیر‌گذار بود که در گزارشی از ابن شبه، ثمامه بن اثال بعد از اسلام آوردن و بازگشت به مکه به اشراف هشدار می‌دهد که «به خدا سوگند ! از این پس حتی یک دانه گندم از یمامه برای شما نخواهد آمد، مگر آنکه رسول خدا اجازه فرماید» (ابن شبه، 1388، ص402).

جایگاه بازار در امور اقتصادی مدینه: بازار­ها در مدینه بسیار پررونق بود، برخلاف مکه که عمدتاً بازار محل خریدوفروش کالا و تا حدی دلالی بود. در مدینه بازار نبض یک جامعه بود و دارای حرف و مشاغل زیادی بود و اصناف و پیشه‌وران مانند تمّار (خرمافروش)، نجار، بزاز، سلاخ و جزار (قصاب) در آنجا بودند و در بازار قسمتی را به نام خود داشتند (میرسلیم، 137، ج3، ص351)؛ بنابراین بازار در مدینه وضعیتی متفاوت با این مفهوم در مکه داشت که عمدتاً مرکز تولید شغل و گسترش حرف
و اصناف بود و کمتر وجهه دلالی، محل انباشت ثروت‌های نامشروع بود و این مهم، یعنی بازار، نقشی مهم در سیاست‌گذاری‌های اقتصادی مدینه داشت که به یکی از نقاط برتری مدینه و مدنیان در مقابل مکه و مکیان تبدیل شد و در پیشبرد اهداف دین اسلام نقشی مهم داشت. در سیاست‌گذاری‌های اقتصادی در مکه روابط بر پایه فقیر
و غنی، دارا و ندار، مستکبر و مستضعف بود که این سیاست­ها در مدینه اصلاح
و درنهایت در تلاش برای ملغی شدن آن برآمدند.

مقابله با انحصارطلبی در بازار: یکی از افت‌ها یا آسیب­های امور تجاری انحصارطلبی بوده و هست. در مکه این انحصار بازار و امور تجاری عمدتاً در دست قریش بود و این امر سبب انباشت ثروت در دست قریش، افزایش قدرت آنان و در نتیجه اعمال زور و تزویر بر دیگر اقشار جامعه شده که نتیجه آن دوقطبی شدن جامعه و در نهایت عدم رضایت عمومی شد که منجر به شکست ایدئولوژی مکیان در مقابل اسلام و مدنیان شد. حال این انحصارطلبی در ابتدای ورود پیامبر به مدینه نیز وجود داشت و انحصار بازار در دست یهودیان مدینه بود و پیامبر درصدد مقابله با آن برآمدند. هنگامی‌که پیامبر به مدینه هجرت کرد، رسول خدا با بررسی ابزار بنی‌قینقاع، ملاحظه کردند که یهودیان در بازار در معاملات خود به مردم ستم کرده و به ‌نوعی دست به غارت و چپاول اموال مردم می­زنند. از این نظر، پیامبر در مدینه بازاری تأسیس کردند که برای این سلطه و سیطره یهودیان در تجارت یثرب محدودیت ایجاد کنند (حمود الجبوری، 2011، ص313)

 آمده است که رسول خدا خواست برای مسلمانان بازاری قرار دهد، به بازار بنی‌قینقاع رفت و سپس به بازار مدینه آمد و آن را با پا زده و فرمود: این بازار شماست و از آن خراجی گرفته نمی­شود. بازار در محله بنی‌قینقاع بود تا اینکه ازآنجا منتقل شد (سمهودی، 1404، صص748ـ747). از این گفته چنین برمی­آید که پیامبر درصدد برآمدند که از تجربیات تجاری این قبیله استفاده کرده و همچنین سبب افزایش توان تجاری و اقتصادی مسلمانان و انصار شوند. از سوی دیگر تجربه زیاد یهودیان در امر تجارت و امور غیردینی چون رباخواری باعث رکود اقتصادی مسلمانان شده بود و این امور سبب شد رسول خدا برای زمینه‌سازی رشد بازار مسلمانان و حمایت از دکانداران، بازار مسلمانان را از یهودیان جدا کرد (ابن قتیبه، 1960، صص575 ـ 577). بدین ترتیب به انحصارطلبی یهودیان در امور تجاری به ‌صورت تدریجی خاتمه دهند.

تلاش اقتصادی به ‌مثابه جهاد در راه خدا: در مدینه راه‌های نوین برای توسعه اقتصادی به کار گرفته شد که همه مبتنی بر عوض شدن ایدئولوژی تجاری بود. درگذشته، یعنی قبل از اسلام
و در مکه، تجارت برای کسب سود و سرمایه بیشتر و کسب رفاه مادی بود، اما در مدینه پیامبر اسلام به این اندیشه، خط فکری دیگری تزریق کرد؛ رویکرد معنوی و تلاش برای کسب پاداش اخروی در امور تجاری. به گونه‌ای که بر اساس آیات قرآن دادن قرض‌الحسنه یک تلاش معنوی معرفی ‌شده است که سبب بخشوده شدن گناهان و افزایش چندین برابر سرمایه می­شود (بقره : 245). این‌ یکی دیگر از وجوه متفاوت سیاست‌گذاری‌های اقتصادی مدینه در مقابل مکه است؛ که در رشد و پیشرفت مسلمانان مؤثر افتاد.

این در حالی بود که قبیله قریش، و به ‌طورکلی مکیان، به ‌مرور شهرنشین شده‌اند و به تجارت و ثروت و آرامش خو گرفتند. در این شرایط مردان این قبیله برای مدت‌های طولانی از جنگ و درگیری نظامی دوری کردند. در توضیح این موضوع باید اشاره کرد که در شرایط جدید، هم زمینه‌های چنین درگیری‌هایی از بین رفته بود و هم قریش اصولاً چنین منازعاتی را مغایر با اهداف اجتماعی و به‌خصوص اقتصادی خود می­دانست و از وارد شدن به آن‌ها اجتناب می‌کرد (قنوات، 1394، ص198).

تقویت فرهنگ اسلامی در بازار: آمده است زمانی که پیامبر به بازار می‌رفتند، هرگز با صدای بلند صحبت نمی‌کردند (بیهقی، 1405، ص310). از این طریق پیامبر رویکرد منزلت و احترام را در بازار مدینه ترویج می‌کردند که سبب برتری آنان در امور تجاری نسبت به مکه می‌شد. شاید در بازار فقط تلاش برای فروش کالا مطرح بود آن ‌هم با هر تن صدایی!

عدم شکاف طبقاتی ناشی از شیوه معیشت: اقتصاد کشاورزی در حد معیشت در میان اعراب مانع از ظهور قشری ثروتمند و با گستره زیاد می‌شد؛ ازاین‌رو شکاف طبقاتی به آن صورت که در مکه وجود داشت در یثرب وجود نداشت. البته در یثرب نیز مانند دیگر نقاط شبه‌جزیره به دلیل زندگی قبیله‌ای گروهی از بزرگان حضور داشتند که تصمیم‌گیری درباره قبیله را بر عهده داشتند و به ‌عنوان حافظ ثروت
و معیشت از وضعیت بهتری برخوردار بودند. هرچند تفاوت دارایی شیوخ و دیگر اعضای قبیله وجود داشت، اما عدم وجود قشر گسترده ثروتمند و منسجم آن‌گونه
که در مکه دیده می‌شد به دلیل نوع معیشت و اقتصاد یثرب امری پذیرفتنی است (شهیدی 1369، ص56).

 محیط جغرافیای مکه و تأثیر آن بر رویکرد اقتصادی

حجاز که به بخش شمالی و غرب شبه‌جزیره اطلاق می‌شود از فلسطین تا مرز یمن را دربرمی‌گیرد. این منطقه سرزمینی کوهستانی و دارای بیابان‌های لم‌یزرع
و سنگلاخ زیاد است و شهرهای مهم آن مکه، مدینه و طائف است (سیرد امیرعلی، ص 5 ـ3). عوامل جغرافیایی و محیطی همراه به ‌صورت پنهانی و پویا اخلاق و اراده انسان را تحت تأثیر قرار می‌دهند و اخلاق نه امری کاملاً نفسانی و نه امری کاملاً متأثر از محیط است، بلکه همواره عوامل جغرافیایی و محیطی، جسم و به ‌تبع آن نفس
و اخلاق انسان را تا حدی تحت تأثیر خود قرار می‌دهند.

لذا محیط سخت، خشک و خشن مکه سبب شکل‌گیری روحیه‌ای سخت
و خشن در مکیان شد و در مقاومت در مقابل دین اسلام تأثیر‌گذار بود؛ به‌طوری‌که ابن‌سینا مزاج انسان را بسته به نژاد و آب‌وهوای موطن او می‌دادند و در این‌ باره گفته است: «به نظر می‌رسد که هر یک از اصناف ساکنان زمین دارای مزاج خاصی موافق با آب‌ و هوای آن اقلیم هستند و در هر مورد، مزاج دارای جنبه افراط ‌و تفریط می‌گردد (ابن‌سینا، 1367، ص8) لذا «گرم‌مزاجی مغز، در هم شدن عقل و پراکنده‌گویی را به بار می‌آورد که این حالت سبک‌سری و شتاب در تدبیر و ناپایداری در تصمیم را به دنبال دارد و از طرفی خشک‌مزاجی سبب بی‌خوابی می‌شود و مردمان بی‌خواب را باید خشک‌مزاج شناخت» (ابن‌سینا، 1367، ص31 و 32). این ویژگی‌ها درباره شهر مکه
و اهالی آن صدق می‌کند؛ زیرا مکه نیز آب‌ و هوای خشک داشته است.

ساکنان مکه را عمدتاً بادیه‌نشینان تشکیل می‌دادند این امر یعنی بادیه‌نشینی
و رواج آن و محیط بادیه مکه سبب مقاومت در مقابل اسلام شد به ‌طوری‌که خداوند در قرآن کریم در رابطه با بادیه‌نشینی می‌فرماید: «بادیه‌نشینان کفر و نفاقشان بیشتر است و به ‌غفلت از حدود اوامری که خداوند بر پیغمبر خویش نازل کرده شایسته‌تر هستند... و برخی بادیه‌نشینان به خدا و روز جزا ایمان‌ دارند و آنچه انفاق می‌کنند را مایه تقرب به خدا و دعای پیغمبر می‌دانند» (توبه : 97ـ 99). همچنین پیامبر9 در احادیثی فرموده‌اند: «هرکس ساکن بادیه شد سخت‌خو خواهد شد» و در روایتی دیگر «هرکه بادیه‌نشین بود سخت‌خو شد» (محمد امیریان، 1380، ص365).

بنابراین شرایط محیطی مکه با توجه به خشکی و سختی و کم آبی در رویکرد سخت بودن ساکنان آن، تأثیر‌گذار بود؛ به طوری که خشک و سخت بودن محیط در عدم انعطاف‌پذیری آنان در مقابل اسلام نیز تأثیرگذار بود و مکیان به شدت و بدون انعطاف‌پذیری در اندیشه حفظ بنیان‌های اقتصادی خود بودند.

وضعیت اقتصادی در مکه

بدوی زندگی شهرنشینی را تحقیر می‌کرد؛ زیرا نتیجه‌ آن اطاعت از مقررات قانون و مقتضیات تجارت بود. او صحرا را دوست می‌داشت؛ زیرا در آنجا از آزادی کاملاً بهره ور بود (دورانت: 1343، ج7، ص4).

تجارت و وجود کعبه که موجب توسعه و مرکزیت شهر مکه شده بود موجب افزایش قدرت قریش در مکه نیز شده بود؛ زیرا هم نبض اقتصاد و هم شئون مذهبی کعبه را در دست داشتند. قریش از طریق تجارت، ثروت‌های گزافی انباشتند
و ثروت‌اندوزان بزرگی در مکه پدید آمدند که ارقام ثروت برخی از آن‌ها مبالغه‌آمیز به نظر می‌رسد. (لوبون، 1334، ص10).

اشراف قریش در منطقه‌ ییلاقی و باصفای طائف که از نظر خوشی آب‌ و هوا، پاره‌ای از سرزمین شام نامیده می‌شد باغ‌ها و ییلاق‌هایی داشتند؛ چیزی که موجب رستگاری قریش شد موقعیت جغرافیایی آن‌ها بود. شهر آنها در وسط راه واقع ‌شده بود. چاه زمزم هم در واقع آنجاست و هر قافله‌ای که از آن می‌گذشت از آن آب بهره‌ور‌ می‌شد. کعبه نیز در دست قریش بود و اعراب آن را تقدیس ‌کرده و مرکز دیانت می‌دانستند (امین، 1316، ج1، ص28).

به دلیل آنکه شهر مکه در منطقه‌ای خشک و کم‌آب و سنگلاخی واقع‌شده بود کشاورزی یا سایر کارهای تولیدی در آن وجود نداشت و مردم آن از قدیم ناگزیر بودند زندگی خود را از راه تجارت تأمین کنند، ولی تجارتشان جزئی و محدود به مکه بود. باید اشاره کرد که حمله حبشی‌ها به یمن باعث رونق تجارت در مکه و روی آوردن قریش به تجارت شد.

یکی از علل سفر جنگی حبشه به مکه مسئله بازرگانی و قطع دست قریش از تجارت با روم و حبشه و یمن و اقیانوس هند بوده است (زریاب، 1376، ص50).

مکه به‌عنوان حلقه‌ اتصال بین خطوط بازرگانی یمن و شام قرارگرفته بود و به ‌این ‌ترتیب قریش تجارت با خارج را آغاز کرد و اهمیت مکه فزونی یافت و ثروت آن زیاد شد و مردمش در تجارت به ‌قدری مهارت یافتند که در آن عصر هیچ‌کس به‌پای آن نمی‌رسید (هیکل، بی‌تا، ص144).

 به ‌طوری‌که گشایش این راه بازرگانی، شهر مکه را به یک مرکز تجاری پرسود تبدیل کرد و تحول بزرگی در وضع مردم این شهر به وجود آورد. خداوند برقراری این سفر بازرگانی را مایه رفاه و گشایش زندگی قریش معرفی می‌کند (قریش : 14).

 قریش که ریاست شهر مکه را به دست گرفته بودند کم‌کم کار تجارت
و بازرگانی را آغاز کردند و محصولات جنوب و شرق عربستان را به بندرهای کنار دریای مدیترانه بردند و بازارهای دمشق کالاها را به حجاز می‌آوردند. قریشیان به کار تجارت پرداختند و از این ‌رو مکه محل رفت ‌و آمد قبایل عرب شد (پیشوایی، 1378، ص90)؛ از این رو می‌توان تجارت مکه در آن دوره را امری فرا سرزمینی برای مکیان و قریشیان دانست که از اهمیت زیادی برخوردار بود و در جهت حفظ آن تلاش بسیار می‌کردند و در نتیجه به موضع‌گیری در مقابل اسلام نیز کشیده شدند.

عدم پایبندی به اصول اخلاقی: اعراب به منظور جلوگیری از جنگ چهار ماه رجب، ذی‌القعده، ذی‌الحجه و محرم را حرام می‌شمردند و در آن به جنگ نمی‌پرداختند و این سنت را به‌جای‌مانده از دین حنیف ابراهیم7 می‌دانستند (زمخشری، ج2، ص269)، اما این مسئله در دوره جاهلیت نقض شد و به این سبب این جنگ‌ها به فجار معروف شد. گاهی این طبیعت راهزنی و نافرمانی در میان قبایل عرب بر حدودی که خود می‌نهادند فائق می‌آمد. (زریاب، 1376، ص92)

قبل از اسلام جنگ کردن در ماهای حرام، حرام بود و اسلام نیز این امر پسندیده را امضا کرد (سبحانی، 1351، ج1، ص49) این جنگ ناشی از توجه و اهمیت فراوان قریش به امر تجارت، حتی به قیمت عدم رعایت اصول اخلاقی، و زیر پا نهادن امر جنگ در ماه­های حرام در مکه بود.

غرور: از طرف دیگر مردم مکه (به هنگام بعثت) به فکر افزایش ثروت و قدرت بودند و آنان که اندک موقعیتی به دست می‌آوردند کم‌کم دچار غرور شده
و کارشان به گستاخی کشید و در اعتقاد به قدرت بشر غلو کردند، اما قرآن به جنبه‌های دینی آشفته‌ مکه توجه داشت و مردم را دعوت می‌کرد که به قدرت
و رحمت آفریدگار خود اقرار کنند تا نتیجه آن انکار قدرت ثروتمندان باشد. به علت این مسئله است که قرآن درصدد اصلاح و از بین بردن گستاخی و غرور ناشی از ثروت برآمده بود و آن را ریشه ماده‌پرستی بشر و در هم ریختن اوضاع سیاسی جامعه در آن زمان می‌دانست. (مونتگمری وات، 1344، ص67)

رباخواری: رباخواری در عربستان شایع بود و ثروتمندان عرب با دادن قرض‌های ربوی، بر اموال خود اضافه می‌کردند و علاوه بر نیازمندان که جهت تامین مایحتاج خود وام می‌گرفتند بازرگانانی که سرمایه کافی در اختیار نداشتند نیز قرض می‌گرفتند. این افراد به طمع اینکه از راه بازرگانی می‌توانند به سود بیشتری دسترسی پیدا کنند ربا می‌دادند (جواد علی، صص4040 و 421).

 به دلیل گسترش تجارت در مکه به ‌وسیله فرزندان قصی بن کلاب، بر اهمیت پیشین مکه، که مذهبی بود، افزوده شد تا جایی که مکه به شهری تجاری تبدیل شد؛
و این رونق تجارت سبب ایجاد طبقه‌ای از اشراف شد که علاوه بر تجارت، به رباخواری و تحصیل درآمد از راه برپایی بازارچه‌های فصلی نیز اشتغال داشتند (زرین‌کوب، 1362، ص11)

رباخواری در معاملات اعراب وجود داشته است و از این کار پروایی نداشتند. آنان برای رسیدن به سود بیشتر این کار را انجام می‌دادند و خداوند آنان را از این کار بر حذر داشته است (بقره : 275 و 278).

تجارت و مراوده با ملت‌های دیگر: مکه بر سر راه تجاری سرزمین­هایی مانند یمن، شامات و حبشه قرار داشت و بدین جهت قریش به شهرت و قدرت زیادی رسیده بود. در کنار این اشتغالات تجاری روابطی با پادشاهان مختلف از یمن، حبشه، ایران و روم برقرار شده بود و پیمانی که قریش با احابیش، یعنی گروه‌های مستقر در کوه‌های مکه بسته بود، سبب قدرت آنان شد (جعفریان، 1380ش، صص178ـ 177).

همین ارتباطات و پیمان­های مختلف سبب می‌شد قریشیان کمتر به فکر دین و مسائل آن بوده و بیشتر سعی در حفظ روابط تجاری و منافع خویش داشته باشند.

شکل‌گیری طبقه اشراف و عامه: تجارت در مکه موجب شکل‌گیری طبقه‌ای از اشراف شد (ابن هشام، 1985،ج1، ص147) که علاوه بر تجارت به رباخواری نیز اشتغال داشتند و با حضور در بازارهای موسمی، کسب‌ و کار می‌کردند. بردگان، کنیزان
و کارگران طبقه زیرین بودند و حد فاصل این دو طبقۀ اجتماعی، ‌ﻃﺒﻘﮥ متوسطی بود که به پیشه‌وری، ‌خرده‌تجارت و دامداری اشتغال داشت.

آنچه سران و تجار بزرگ قریش را به مخالفت با پیامبر9 ترغیب کرد ترس از به خطر افتادن تجارتشان و از دست رفتن تولیت کعبه بود که به علت نفی پرستش بت‌ها احساس می‌شد؛ لذا اقتصاد تجاری در مکه سبب ایجاد قشربندی اجتماعی متنوعی شد که در رأس این سلسله‌مراتب اجتماعی، اشراف و بزرگان و شیوخ قبایل قرار داشتند و سرمایه و تجارت شهر را در اختیار و انحصار خود داشتند. در پایین این سلسله‌مراتب نیز بردگان، کنیزان، کارگران و مزدبگیران قرار داشتند که با رها کردن دامداری و بیابان‌گردی به خدمت اشراف درآمده بودند. در میان این دو گروه طبقه متوسطی نیز وجود داشت که به مشاغلی چون پیشه‌وری و تجارت خرد و دامداری می‌پرداختند (سام دلیری،1384، ص81).

انباشت ثروت در مکه: اقتصاد شهر مدینه به دلیل کشاورزی بودن، مازاد تولید نداشت و این نوع از اقتصاد نمی‌توانست به شکل‌گیری قشری ثروتمند، همانند آنچه در مکه وجود داشت، منجر گردد. از طرفی مدینه نسبت به مکه شهری منزوی، ‌دور از موقعیت تجاری و فاقد ویژگی­های تقدس نزد بقیه اعراب بود.  نبود این ویژگی‌ها سبب شد منافع بزرگان مدینه با وجود اسلام به خطر نیفتد (سام دلیری، 1384، ص99).

نتیجه­گیری

پژوهش حاضر در پی پاسخ به این سؤال بود که وضعیت اقتصادی مکه و مدینه چه تأثیری بر عملکرد آنان داشت. این بررسی نشان داد یکی از عوامل تأثیر‌گذار در شکست مکیان در مقابل مدنیان وضعیت اقتصادی بود. شرایط اقتصادی مکیان را تاجرانی به بار آورده بودند که سعی در افزایش مال و ثروت خویش با هر شیوه و روشی حتی غیرمشروع و غیرقانونی داشتند و شرایط اقلیمی سخت و خشن در مکه نسبت به مدینه سبب تولید تفکر مادی و تلاش بی‌وقفه برای افزایش سود و تقویت روحیه سودا گرایی شده بود. هر چیزی که ممکن بود منافع مکیان را به خطر اندازد با آن مقابله می‌شد. همین امر سبب ورود روش‌های غیرشرعی و غیرقانونی در امور کسب ‌و کار شد و مکیان شیوه‌هایی اقتصادی نظیر رباخواری، جابجایی ماه‌های حرام و عدم رعایت اصول اخلاقی در کسب را در پیش گرفتند. این عوامل منجر به ایجاد طبقه‌ای ثروتمند و قوی در جامعه مکه شد که برای حفظ منافع خود با اسلام مقابله می‌کردند. به تدریج ورود فشار‌های اقتصادی بر مکیان نیز سبب شکست آنان در مقابل مدنیان شد.

در مقابل در مدینه به دلیل وضعیت اقتصادی ضعیف‌تر، مانند رواج کشاورزی و باغداری و دام‌پروری و اموری از این ‌دست، تقویت روحیه صبوری، عدم سوداگری، عدم ایجاد طبقه ثروتمند و عدم تجمع ثروت در دست عده‌ای به وجود آمد؛ زیرا از نظر روانشناسی کشاورزان و افرادی که با زمین سرکار دارند در مقابل اندیشه‌های منطقی بهتر عمل می‌کنند. مدنیان چون دارای روحیه تجاری نبودند و بیشتر امورات آنان با توجه به شرایط اقلیمی و سرزمینی‌ مبنی بر صبر و تفکر و تأمل شکل گرفته بود سبب شد سیاست‌گذاری نادرستی به ‌اندازه مکیان در امور اقتصادی نداشته باشند.

ندارد

  1.   قرآن کریم

    1. 1. ابن شبه حرانی، حسن (1410ق)، تحف العقول، ج1، قم، انتشارات جامعه مدرسین.
    2. ابن‌سینا، حسین بن عبدالله (1367)، قانون در طب، ترجمه عبدالرحمان شرفکندی، کتاب سوم، جلد اول، تهران، انتشارات سروش.
    3. ابوالفرج اصفهانی (بی‌تا)، الأغانی، بیروت: دار احیاء التراث العربی.
    4. احمد ابراهیم الشریف (بی‌تا)، مکة و المدینة فی الجاهلیة و عهد الرسول، دارالفکر العربی.
    5. امین، احمد (1316)، پرتو اسلام، مترجم عباس خلیلی، انتشارات اقبال.
    6. پیشوایی، مهدی (1378)، تاریخ اسلام از جاهلیت تا رحلت پیامبر اسلام،
      قم، معارف.
    7. ترنر، برایان. اس (1380)، وبر و اسلام با پانوشت‌های انتقادی و مقدمه‌ای بر جامعه‌شناسی ماکس وبر، مترجمان: حسین بستان، علی سلیمی، عبدالرضا علیزاده، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه.
    8. جعفریان، رسول (1380)، تاریخ سیاسی اسلام، سیره رسول خدا، قم، انتشارات دلیل.
    9. جواد علی (بی‌تا)، المفصّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت، دار العلم للملایین، بغداد، مکتبة النهصة.
    10. حتی، فیلیپ (1366)، تاریخ عرب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، آگاه.
    11. دورانت، ویل (1343)، تاریخ تمدن، ابوالقاسم پاینده، شرکت انتشارات علمی
      و فرهنگی.
    12. زریاب، عباس (1376)، سیره رسول‌ الله، تهران، انتشارات سروش.
    13. زرین‌کوب، عبدالحسین (1362)، بامداد اسلام، تهران، امیرکبیر.
    14. زمخشری، (1407)، جارالله، الکشاف، بیروت، دار الکتب العربی.
    15. سام دلیری، کاظم (1384)، بررسی جامعه‌شناختی عدم گسترش آلام در مکه و شکوفا شدن آن در مدینه، علوم اجتماعی دانشگاه فردوسی مشهد، ص 75 ـ 106.
    16. سبحانی، جعفر (1351)، فروغ ابدیت، ج2، قم، انتشارات حوزه علمیه.
    17. سهروردی، شهاب‌الدین (1378)، مونس العشاق به انضمام شرح مونس العشاق، تصحیح و توضیح: نجیب مایل هروی، نظم عمادالدین عرب‌شاه یزدی، تهران، انتشارات مولی.
    18. شهیدی، سید جعفر (1369)، تاریخ تحلیلی تا پایان امویان، تهران، مرکز نشر دانشگاهی.
    19. عبدالعزیز بن ادریس، عبدالله (بی‌تا)، مجتمع المدینة فی عهد الرسول، ریاض، عمارة شؤون المکتبات، جامعة الملک سعود.
    20. فارابی،ابونصرمحمد (1371)، سیاست مدنیه،ترجمهسیدجعفرسحابی،تهران، سازمانچاپوانتشاراتوزارتفرهنگو ارشاد اسلامی.
    21. لوبون، گستاو (1334)، تمدن اسلام و عرب، مترجم محمدتقی فخر داعی گیلانی، تهران، بنگاه مطبوعاتی علی‌اکبر علمی.
    22. محمد امیریان، محمد (1380)، روش تحقیق علوم اجتماعی از اثبات‌گرایی تا هنجارگرایی، ترجمه عبدالقادر سواری، تهران، انتشارات پژوهشکده حوزه و دانشگاه و المعهد العالمی للفکر الاسلامی.
    23. مونتگری وات، ویلیام (1344)، محمد پیامبر و سیاستمدار، کتاب‌فروشی اسلامی.
    24. واقدی، محمد بن عمر (1409/ 1989م)، کتاب المغازی، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، موسسه الاعلمی.
    25. هیکل، محمدحسین (بی‌تا)، زندگانی محمد. بی‌جا.
    26. یاقوت حموی (بی‌تا)، معجم البلدان، بیروت، دار بیروت للطباعة والنشر.