چگونگی انجام وضو نزد فریقین (3) (مسح)

نوع مقاله : فقه حج

نویسنده

مدیر گروه رشته مدیریت حج و زیارت / مرکز آموزش علمی کاربردی حج و زیارت

چکیده

وضو، عملی برای رسیدن به طهارت معنوى که مسلمانان روزانه با آن سر و کار دارند و مقدمه برای برخی عبادات؛ مانند نماز  است. همچنین شخص مکلّف باید پیش از طواف کعبه،  مسح کلمات و خطوط قرآن کریم و... دارای وضو باشد. گرچه فریقین؛ شیعه و سنی، در اصل وجوب وضو و مواضعی که باید شسته شود، نظرات مشترک دارند، لیکن در  فرایض، نواقض و...  همچنین در شیوه و روش انجام  و محدودة اعضای وضو و چگونگی مسح اختلاف آراء و نظریات وجود دارد. پیش‌تر در بحث وضو، به مسأله شستن صورت و دستها و چگونگی آن، نزد شیعه و سنی پرداختیم که در شماره های 87 ـ 88  و 89  «میقات حج»، از نظر خوانندگان گذشت و اکنون در این بخش چگونگی انجام مسح سر و وظیفة مکلّف در پاها، عندالفریقین،  بحث و بررسی‌هایی صورت می‌گیرد که امیدواریم با مطالعة پژوهش، یافته‌هایی بر خواننده گرامی روشن شود.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


 1. مسـح سر

دیدگاه امامیه پیرامون چگونگی مسح سر
در این عملِ واجب، لازم است در موضوعات مختلفی بحث و بررسی صورت گیرد، هرچند عمل به ظاهر ساده است لیکن در عین سادگی، نیاز به دقت در ادای آن نیز وجود دارد. بنابراین، بحث از مسح سر را در موضـوعات ذیل پی گرفته و دیدگاه امامیه دربارة آن را بیان می­ کنیم:
مقدار مجزی و کافی مسح سر در نظر امامیه
مقدار کافی و مجزی که با مسح آن مقدار از سر، وضو صحیح می­ شود و با آن وضو می ­توان عمل واجب را انجام داد، این است که اسم مسح بر آن صدق کند؛ «آنچه در مسح سر واجب است آن است که اسم مسح بر آن صدق کند و به حد و مرزی مشخص، محدود نمی ­گردد.»1
به نظر امامیه، مستحب است مقدار جایی که مسح می­ شود، به اندازة سه انگشت بسته باشد، نه بیشتر. حال اگر کسی بیش از این مسح کرد، تکلّف و زحمتی را برای خود لازم دانسته که احتیاجی به آن نبوده و استحبابی نیز نداشته است و برخلاف گروهی از عامّه، مسح تمام سر نیز در نزد امامیه، نه واجب و نه مستحب است.2
استدلال امامیه بر مقدار مجزی
1. اجماع [منقول]؛
شیخ طوسی= از چنین اجماعی خبر داده، می ­گوید:
«دلیل ما بر این مقدار، اجماع و توافقی است که علمای فرقة امامیه بر آن نظر داده ­اند.»3
واضح است که در دیدگاه امامیه، اجماع کاشف از قول معصوم است که تبعیت از آن لازم و ضروری می ­باشد.
2. ظاهر آیة شریفة وضو ـ که تفسیر آن در بخش های قبل گذشت ـ عدم وجوب مسح تمام سر می ­باشد؛ زیرا کسی که مقداری از سر را مسح کند، ماسح محسوب می­ شود.4
علاوه بر این، در فواید باء جارّه ثابت گردید که یکی از فایده­ های «باء» تبعیض است و دخول «باء» بر «رءوس» در این کلام مفید نمی ­تواند چیزی غیر از تبعیض باشد که آیه بر آن دلالت دارد.5
3. سومین دلیل شیعه بر اثبات مدعای خویش، روایات بیانیه وضو از ناحیة معصومین: است:
زراره و بکیر بن اعین از امام صادق (علیه السلام) اینگونه نقل می­ کنند که حضرت در مورد مسح فرمودند:
«... وَ إِذَا مَسَحْتَ بِشَیْ‌ءٍ مِنْ رَأْسِکَ ... فَقَدْ أَجْزَأَکَ»6
«اگر مقداری از سرت را مسح کردی، کفایت کرده [و مجزی می ­باشد.]»
محل مسح
پاسخ امامیه در برابر این پرسش که کجای سر باید مسح شود؟ می­ گویند: محل و موضع مسح، جلوی سر (مقدّم الرأس) باشد تا وضو صحیح باشد.7
امام خمینی1 می­ فرمایند:
«یک قسمت از چهار قسمتِ سر، که مقابل پیشانی است، جای مسح می باشد، و هر جای این قسمت را به هر اندازه مسح کند کافی است.»8
استدلال امامیه بر این گفتار، روایتی از امام صادق (علیه السلام) است که محمد بن مسلم از ایشان نقل می­ کند:
«مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ الله (علیه السلام) قَالَ: مَسْحُ الرَّأْسِ عَلَى مُقَدَّمِهِ».9
مسح سر بر جلوی آن می ­باشد.
وجوب یکبار مسح سر
امامیه اتفاق نظر دارند که مسح سر یکمرتبه باید باشد و بیشتر از یکمرتبه بدعت مذموم در دین بوده که ناشایست است و علاوه بر آن موجب بطلان وضو نیز هست.01
عدم جواز مسح با آب جدید
یکی از مسائل اختلافی و مهم در فقه امامیه این است که مسح سر و پاها باید با همان رطوبت و تری که از شستن دست ها باقی مانده است صورت گیرد و جایز نیست که از آب جدید استفاده شود.11
و اگر رطوبت دستان برای مسح کافی نباشد و یا خشک شده باشد، از جاهایی که احتمال تری در آن­ها وجود دارد آب می­ گیرد؛ مثل محاسن صورت برای مردان و یا ابروان برای زنان که احتمال بقای رطوبت در آن ها بیشتر از جای دیگر است و گرنه از هر کدام از اعضای وضو که رطوبت وضو در آن­ها باقی مانده است این کار را انجام داده و آب وضو را از آنجا می­ گیرد.21
این دیدگاهِ اکثر امامیه، بنا بر اجماع منقول است.31
و اما روایت شاذّ و نادری که در بارة استفاده از آب جدید بیان شده، حمل بر تقیه گردیده41 و علاوه بر آن، روایات وضوی پیامبر (صلی الله علیه و آله) ، دلالت بر عدم جواز مسح با آب جدید دارد.51
شستن، کفایت از مسح نمی­ کند
به نظر امامیه، اگر متوضی به جای مسح سر را بشوید پذیرفته نیست و باید مسح را که وظیفة اوست انجام دهد و نه فعل دیگر را. حتی اگر شستن بهتر و تمیزتر به نظر آید؛ چرا که افعال وضو توقیفی است و باید طبق دستور الهی عمل شود.61
از ادلّة امامیه می ­توان به آیة شریفه که تصریح به مسح دارد71 و همچنین روایات وضو ـ که ذکر آن ها گذشت ـ اشاره کرد.81
مسح بر موانع
امامیه مسح بر موانع را جایز نشمرده و آن را مجزی از وظیفة واجب نمی ­د انند. برای نمونه، اگر کسی بر روی کلاه یا عمامه ­ای که بر سر دارد مسح بکشد وضو و مسح او صحیح نیست بلکه باید دست را داخل کلاه، مقنعه و یا عمامه برده و بدون مانع آب را به خود سر و یا موی سر برساند تا مسح او صحیح باشد،91 چرا که به هنگام وجود مانع، روایات بیانیه دستور به چنین وضویی داده ­اند.02
و همچنین آیة شریفه برعدم مانع دلالت دارد؛ چرا که می­ فرماید: (وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ) ؛ «و سرهایتان را مسح کنید.»
همچنین امامیه بر این باورند که متوضی چه بر خود پوست سر و یا بر مویی که برای خود مکان مسح یعنی جلوی سر است، مسح کند، مجزیست وتفاوتی در هر دوحالت آن وجود ندارد.12
عدم لزوم شستن یا مسح گوش ها
امامیه بر این عقیده ­اند که در مسح سر نیاز به داخل کردن گوش ها در این وظیفه وجود ندارد و در آیة شریفه نیز وجوب غسل یا مسحی به آن تعلق نگرفته است.22
همچنین در روایت زراره از امام باقر (علیه السلام) اینگونه نقل شده است که:
«سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ7 أَنَّ أُنَاساً یَقُولُونَ: إِنَّ بَطْنَ الْأُذُنَیْنِ مِنَ الْوَجْهِ وَ ظَهْرَهُمَا مِنَ الرَّأْسِ فَقَالَ لَیْسَ عَلَیْهِمَا غَسْلٌ وَ لَا مَسْحٌ».32
«از امام باقر (علیه السلام) پرسیدم: برخی می­گویند: جلو و روی گوش ها جزو صورت و پشت آن­ها جزو سر به حساب می­آید!؟ امام فرمود: برای گوش ها نه شستن و نه مسحی واجب نیست.»
دیدگاه عامّه در مورد چگونگی انجام مسح سر
دیدگاه گروه های اهل سنت در چگونگی انجام مسح سر، مختلف است و هر کدام از ایشان نظری در این باره دارندکه به آن­ها می­ پردازیم:
دیدگاه حنابله در مورد مسح سر
از نظر فقه حنبلی در اصلِ وجوبِ مسح سر، هیچ تردیدی وجود ندارد؛ چرا که ایشان نیز به نصّ آیة شریفه (وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ) استدلال کرده و اصل آن را مفروغٌ عنه دانسته ­اند و تا این­جا با دیگر مذاهب اختلافی ندارند.
آنچه حنابله آن را مقدار واجب شمرد ه ­اند، وجوب مسح تمام سر است به همراه هر دو گوش؛ به این عبارت که واجب است مسح، تمام سر را در بر بگیرد.42
استدلال ایشان این است که «بای» «بِرُؤُسِکُمْ)» برای الصاق است نه تبعیض. با این حساب، مثل این است که گفته شود «وَ امْسَحُوا ِرُؤُسکُمْ» که جمیع سر را شامل می­ شود.52
مسح بر عمامه
حنابله مسح بر عمامه را نیز جایز شمرده و آن­ را مستند به فعل پیامبر (صلی الله علیه و آله) می­ دانند.62
استحباب تکرار مسح
احمد بن حنبل بر این باور است که مستحب است مسح تکرار شود که این استحباب را به فعل عثمان نسبت داده ­اند.
گرچه حنابله معترف­ اند که فعل پیامبر در مسح، یکمرتبه بوده نه به صورت تکرار، اما با این حال، برخی از ایشان بر این باورند که آن حضرت، یک­مرتبه را برای نشان دادن جواز انجام داده و تکرار مسح، سنت و افضل است.
استفاده از آب جدید در مسح
دیدگاه حنبلی­ ها بر این است که متوضی باید از آب جدید برای مسح سر استفاده کند و از رطوبت و تری دستان برای مسح سر بپرهیزد؛ زیرا تری که در دستان متوضی باقی مانده، آب مستعمل است و وضو با آب مستعمل مجزی نیست.72
شستن مجزی از مسح است
حنابله بر این عقیده ­اند که اگر متوضی به جای مسح، سر را بشوید با این شرط که همزمان با شستن و یا کمی بعد از آن، دست خود را بر روی سر بکشد، صدق مسح کرده و وضوی او صحیح است.82
مسح سر در نگاه مالکی ­ها
واجب است تمام سر مسح شود.92
حجم سر نیز معلوم است، از ابتدای بالای صورت تا جایی­که جمجمه آن­را در برگرفته است.
هر چند در بین اصحاب مالک نیز اختلاف نظری در مقدار واجب وجود دارد که برخی دو سوم سر و برخی یک سوم آن­را واجب دانسته ­اند.03
استدلال ایشان بر این است که می ­توان «باء» در «برؤسکم» را زاید؛ یعنی مؤکد دانست که در این صورت باید تمام سر را مسح کرد و اگر «باء» را تبعیضیه گرفت مسح مقداری از آن واجب است نه بیشتر.13
مسح گوش ها
در فقه مالکی، گوش ها جزو سر به حساب نیامده و مسح آن­ها واجب نیست و فقط مستحب است که گوش ها را مسح کند.23 این استحباب نیز به شرطی است که برای این مسح از آب جدید استفاده کند و الا استحبابی نخواهد داشت.33
نظر حنفی ها در مورد مسح سر
حنفی ها معتقدند مسح واجب است ولی مقدار آن یک چهارم سر است هر چند کم باشد و این وجوب، یک مرتبه است نه بیشتر؛ چرا که استدلال ایشان بر این وجوب، عدم تکرار آیة شریفه است؛ (وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ) که امر مطلق است و موجب تکرار نمی­ گردد.43
از نظر حنفیه، همچنین مسح بر عمامه و مانند آن جایز نیست؛ چرا که مقصود از مسح، رسیدن آب به مو یا پوست است که عمامه و شبه آن، مانع از رسیدن آب به سر می ­باشد.53 همچنین حنفیة شستن سر و یا پاشیدن آب بر روی سر را مجزی از مسح می­ د انند.
نظر شافعی ها در مورد مسح سر
شافعی ­ها بر این باورند که مسح سر به مقدار مسمای آن واجب است، به این دلیل که «باء» در آیة شریفة (وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ) دلالت بر تبعیض دارد و این موضوع با مسح مقداری از سر محقق می­ گردد.
همچنین شافعی ­ها بر این باورند که باید با آب جدید مسح کرد و اگر آب جدید استفاده نشود مسح صحیح نخواهد بود.63
2. مسح پاها
وظیفة مکلف در مورد مسح پاها نزد فریقین
یکی دیگر از موارد اختلاف امامیه و عامّه در وضو، وظیفة مکلّف دربارة پاها است که برخی مسح وعدّه­ای دیگر غَسل را واجب می د انند.
از آنجا که در تاریخچة موضوع بیان کردیم و گذشت که این اختلاف در زمان خلیفة سوّم یعنی عثمان بن عفان ظهور پیدا کرد، حال برآنیم علّت این اختلاف که حدود بیست سال بعد از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله) به وقوع پیوسته را بررسی کنیم:
منشأ اختلاف

اختلاف قرائت؛ پرواضح است که در دوران بعد از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله) یکی از مباحث روز، اختلاف قرائت قرّاء در تلاوت قرآن کریم بوده است که این اختلاف قرائت گاهی سبب تغییر معنا و شاید در برخی موارد تماما به عکس شدن مفهوم می گردید؛ آیة شریفة وضو (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إذَا قُمْتُمْ إلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ ، وَأَیْدِیَکُمْ إلَى الْمَرَافِقِ ، وَامْسَحُوا بِرُءُوسِکُمْ ، وَأَرْجُلَکُمْ إلَى الْکَعْبَیْنِ) نیز از این اختلاف قرائت مستثنی نبوده و در اعراب کلمة «أَرْجُلَکُمْ» اختلاف وجود داشته است.
عده­ای همچون، ابن کثیر مکّی، ابو جعفر مدنی و... کلمة «أَرْجُلَکُمْ» را عطف بر «رُءُوسِکُمْ» گرفته و در نتیجه، آن­ را «أَرْجُلِکُمْ» به کسر لام قرائت کردند که بنابراین، مسح بر پاها واجب می شود.73
امّا عدّه­ای دیگر همچون؛ ابن عامر، اعمش، کسائی و.... کلمة أرجلکم را عطف بر «وُجُوهَکُمْ» در جملة (فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ ، وَأَیْدِیَکُمْ إلَى الْمَرَافِقِ) گرفته اند و در نتیجه آن­ را به فتح لام قرائت کردند که بنابراین شستن پاها واجب می شود.83 همانطور که قرائت غیر مشهوری مبنی بر رفع نیز وجود دارد.93
ممکن است این گونه تصوّر شود که ریشة اختلاف فریقین در مورد پاها، اختلاف قرائت باشد، امّا این احتمال باطل است؛ چرا که آنچه با ادبیات عرب سازش داشته و هنگام تلاوت این آیه به ذهن می­ رسد، این است که «أَرْجُلَکُمْ» عطف بر «بِرُءُوسِکُمْ» است؛ خواه با جرّ خوانده شود و یا با نصب و دریافت از آیه دو غَسْل و دو مسح خواهد بود.
استدلال به روایات منسوخ شستن پاها
دوّمین احتمال که می ­تواند سبب اختلاف امامیه و اهل سنّت در مسح پا باشد، سنّت پیامبر (صلی الله علیه و آله) است که در حیات شریفشان به شستن پاها امرکردند.
گفتنی است که این احتمال هم منتفی است؛ چرا که این سنّت و عمل پیامبر قبل از نزول آیة وضو04 بوده که در آخرین سورة نازل شده به آن حضرت آمده است؛ به عبارت ساده تر، گفته می­ شود این سنّت رسول الله با آیة قرآن نسخ شده و حکم منسوخ نیز لازم الترک است.
همچنین نمی­ شود گفت احتمال دارد که آیة وضو منسوخ و ناسخی داشته است؛ چرا که آیة یاد شده در آخرین سورة نازل شده آمده است؛ سوره ­ای که احکام و شرایع، اعمّ از حلال و حرام و واجب و... در آن سوره بیان شده است.
شاهد نسخ این سنّت نبوی روایت ابن جریر از انس است که می گوید: «قرآن به مسح پاها به هنگام وضو حکم کرد در حالی که سنّت شستن بود.»14
همچنین است روایت ابن عباس: «مردم در وضو پای خود را می شویند، در حالی که در قرآن چیزی را جز مسح پاها نمی ­یابم.»24
با توجه به آنچه گذشت، واضح گردید که اگرچه شستن پاها سنّت و عمل پیامبر بوده، امّا بعد از نزول آیه ـ که ظهور آن در لزوم مسح است ـ عمل به سنّت جایگاهی ندارد.
ترویج شستن پاها
سوّمین احتمال در ریشة اختلاف فریقین، می ­تواند ترویج حاکمان دینی برشستن پاها هنگام وضو باشد و از آنجا که مردم آن زمان، بیشتر پا برهنه بودند، این فرهنگ را می ­پذیرفتند.
مطلبی که در ذیل بیان می­ کنیم، می ­تواند مؤید این مدّعا باشد:
«ابن جریر از حُمید روایت می­ کند که: موسی بن انس گفت: ای ابا حمزه، حجّاج در اهواز خطبه ­ای ایراد کرد و طی آن از وضو یاد نمود و آن گاه آیة وضو را تلاوت کرده، گفت:
هیچ جای انسان کثیف ­تر از پاهای او نیست. پس زیر و رو و پاشنة آن ها را بشوید!
انس گفت: خدا راست فرمود و حجّاج دروغ گفت: خداوند فرموده است: سرها و پاها را مسح کنید. موسی بن انس گفت: چنین بود که هرگاه انس می­ خواست پاهایش را مسح کند آن­ها را تر می­ کرد.»34
امّا قائلین به هر دو نظریه، در اثبات نظریة خود به مواردی استدلال کرده ­اند که در ذیل به آنها می­ پردازیم:
ادّلة قائلین به مسح پاها
قائلین به مسح پاها در وضو بر مدّعای خود دو گونه دلیل اقامه کرده ­اند:
* قرآن کریم آیة وضو:
«أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ إِلَى الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ إِلَى الْکَعْبَیْن‏».44
دانسته شد که قائلین به وجوب مسح پاها، بنابر هر دو قرائت؛ چه نصب و چه جر، آیه را منطبق بر وجوب مسح دانسته ­اند؛ چرا که قرائت جر قوی ­ترین شاهد است به این که کلمة «أَرْجُلَکُمْ» بر «بِرُءُوسِکُمْ» عطف شده باشد؛ زیرا دلیل دیگر بر مجرور بودن آن وجود ندارد که در این صورت باید پاها را مسح کرد.
و امّا وجوب مستنبط مسح پاها از قرائت نصب این است که «أَرْجُلَکُمْ» بر محل اعراب «بِرُءُوسِکُمْ» که مفعول به است، عطف شده باشد که در قرآن کریم و ادبیات متداول این عطف بسیار وجود دارد. بنابراین، آیة شریفه هرگونه که تلاوت شود، حکم منطبق آیه، مسح رجلین هنگام وضو می ­باشد.
از سوی دیگر، برخی از دانشمندانِ به نام و شناخته شدة اهل سنّت که قائل به غَسل و شستن هستند، به این مطلب اعتراف کرده ­اند:
ابن حزم ظاهری:
دیدگاه خود در مورد آیة شریفة وضو را در دو جای آثارش بیان کرده است:
الف): در «المحلّی» می­ نویسد:
«اما نظریه و دیدگاه ما در بارة حکم پاها این است که قرآن کریم مسح را واجب کرده است. خداوند در آیة مربوط به وضو فرموده است: (وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ). در اینجا لام «أَرْجُلکُمْ» را چه مجرور بخوانیم و چه مفتوح، عطف بر «رُءُوس» شده است؛ یعنى اگر مجرور بخوانیم، بر لفظ «رُءُوس» عطف شده و اگر منصوب بخوانیم، بر محل «رُءُوس» عطف شده است و غیر این جایز نیست.»54
ب) در «الأحکام» نیز گفته است:
«قرائت مجرور یا منصوب «أَرْجُلکُمْ» درصورتی بلامانع است که عطف بر«رُءُوس» باشد.»64
دیده شد که ابن حزم آیه را با هرگونه قرائتی، صریح در مسح دانسته و حمل آن بر غسل را ناصواب شمرده است.
ابو المعالی جوینی:
«کسانی که بر علوم نحو و ادبیات قرآن کریم احاطه دارند، قرائت «و أرجلَکم» (به فتح لام) را بر مسح پاها حمل کرده و آن را بر محل «رُءُوسِکُم» عطف می­ کنند.»74
فخرالدین رازی:
«مقتضای مجرور خواندن کلمة «أَرْجُلکُمْ» این است که بر «رُءُوس» عطف شده باشد. در این صورت، پاهـا را باید همچون سر، مسح کرد. اما در صورتی که آن را منصوب قرائت کنیم، به گفتـة علمـا، مسـح واجـب است؛ زیـرا کلمة «بِرُؤُسِکُمْ » در جملة (وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ ) در محل نصب است، اما ظاهراً به وسیلة «باء» مجرور شده است. بنابراین اگر «أَرْجُلکُمْ» بر «رُؤُسِکُم» عطف شده باشد، می ­توان آن را بنابر عطف بودن بر محل «رُؤُسِکُم» منصوب خواند و می ­توان آن را بنابر عطف بودن بر ظاهر «رُؤُوسِکُم» مجرور خواند. این، نظریة مشهور نحویان است. بنابراین، می‌گوییم: ظاهراً جایز است که عامل نصب در «أَرْجُلکُمْ»، «وَ امْسَحُوا» بوده باشد و همچنین جایز است که عامل نحوی در آن «فَاغسِلُوا» باشد، لیکن هنگامی که دو عامل در معمول واحد اجتماع کنند، اعمال عاملِ اقرب ( نزدیک تر) اولویت داشته و با این حساب لازم است عامل نصب عمل کرده و نتیجة آن همچنین وجوب مسح پاها باشد.»84
* سنّت پیامبر (صلی الله علیه و آله)
دوّمین دلیل قائلین به وجوب مسح، سنّت پیامبر (صلی الله علیه و آله) است که از طریق روایات اهل‌بیت: اثبات می­ شود که به برخی از آن روایات نیز اشاره می­ کنیم:
1. مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ، عَنْ أَبِیهِ، عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ، عَنْ أَبِی أَیُّوبَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ، عَنْ أَبِی عَبْدِ الله7 فِی حَدِیثٍ قَالَ: «... وَ ذَکَرَ الْمَسْحَ فَقَالَ: امْسَحْ عَلَى مُقَدَّمِ رَأْسِکَ وَ امْسَحْ عَلَى الْقَدَمَیْنِ وَ ابْدَأْ بِالشِّقِّ الْأَیْمَنِ».
«...جلوی سرت را مسح کن و همچنین روی پاها را مسح کن و در آن از جای راست آغاز کن.»94
2. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ، عَنِ الْحَکَمِ بْنِ مِسْکِینٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ، قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ (علیه السلام) «إِنَّهُ یَأْتِی عَلَى الرَّجُلِ سِتُّونَ وَ سَبْعُونَ سَنَةً مَا قَبِلَ اللهُ مِنْهُ صَلَاةً، قُلْتُ: وَ کَیْفَ ذَاکَ؟ قَالَ: لِأَنَّهُ یَغْسِلُ مَا أَمَرَ اللهُ بِمَسْحِهِ».
«... بر شخص شصت یا هفتاد سال می گذرد، در حالی که نماز مقبولی نزد خداوند ندارد. راوی می ­پرسد: چگونه ممکن است؟! حضرت می فرماید: زیرا او موضعی را می­ شوید، در حالی که خداوند امر به مسح آن کرده است.»05
این دو روایت که گذشت، از طریق امامیه نقل گردیده است، روایاتی نیز از طریق اهل سنّت آمده است که مؤید این معناست:
1. روایت ابن عباس مبنی بر شمولیت وضو بر دو غَسل و دو مسح؛ «عَن ابن عَبّاس: قَالَ: «الوُضُوءُ غَسلَتَان وَ مَسحَتَان»؛ «وضو دارای دو شستن و دو مسح است.»15
2. همچنین روایتی در مقایسة وضو و تیمّم:
ابن عباس گوید: «خداوند متعال دو شستن و دو مسح را در وضو واجب کرد؛ مگر نمی بینی که در وجوب تیمّم خداوند متعال به جای دو غسل (شستن) دو مسح را واجب کرد و دو مسح دیگر (سر و پاها) را رها ساخت.»25
ادّلة قائلین به شستن پاها
دوّمین قول دربارة وظیفه در پاها، شستن آن­ها در وضو است که این دیدگاه بیشتر فقهای اهل سنّت می باشد که برای گفتار خویش استدلال­ هایی را بیان کرده ­اند:
* قرآن کریم: آیة وضو
(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إذَا قُمْتُمْ إلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا...)
اولین استدلال قائلین به شستن پاها، همان آیة وضو است، لیکن با تفاوت برداشت و انطباق آیه بر وجوب شستن پاها؛ بدین تقریر که «أرجلکم» هرگونه قرائت شود؛ نصباً و یا جّراً باز هم ظهور در وجوب غَسْل پاها در وضو خواهد داشت:
قرائت منصوب و دلالت بر غسل پاها
ابو بکر کاشانی احتمالاتی را مطرح کرده و نخستین احتمال را به برخی از اساتید خود نسبت می د هد و آن این که: قرائت نصب در «أَرجُلکُم» دلالت محکمی برعطف حکم «أرجلکم» بر مغسولات؛ یعنی اعضایی که در وضو باید شسته شود دارد؛ هر چند ایشان احتمالات دیگری را نیز بیان کرده و در آخر به این گفتار ایرادی وارد نموده و مناقشه می کند؛35 امّا در پاسخ او می ­توان همان کلام ابن حزم را که تقریر آن گذشت، بیان کرد که در این باره گفت:
«أرجلکم؛ چه به جر و چه به نصب خوانده شود، در هر صورت عطف بر «رؤوس» است که آیا عطف بر محل و یا عطف بر لفظ می باشد.»45
قرائت مجرور و دلالت بر غسل پاها
برخی از علمای عامّه دیدگاه خود را اینگونه بیان کرده اند که:
اگر «أَرجُلکُم» با جر لام خوانده شود، می ­تواند مجرور به فعل محذوف باشد که با «باء» متعدّی شده است. بنابراین، تقدیر کلام الهی می­ شود؛ «و افعلوا بأرجلکم الغسل»55 و در این صورت، حذف جار و ابقای جر نیز جایز است.65 امّا شاید بتوان به این گروه اینگونه پاسخ داد که: حذف و تقدیر در کلام، خلاف اصل است و نیاز به قرینه دارد. البته اینگونه تأویلات در مواقع ضرورت صورت می­ گیرد نه در ما نحن فیه که امر واضح و آشکار است.
سنّت پیامبر6
دوّمین استدلال قائلین به وجوب غَسل و شستن پاها، سنت و روش پیامبر (صلی الله علیه و آله) و در برخی مواقع، روایاتی است که از طریق جمهور اهل سنّت در این باب بیان شده است که با نگاهی به این روایات، می ­توان آن­ها را به چهار گروه تقسیم کرد:
گروه نخست: روایتی است از پیامبر (صلی الله علیه و آله) ، در توبیخ آن دسته از مسلمانان که به سبب ضیق وقت در نماز عصر، با سرعت وضو ساختند و آب به قسمت­های پشتی پاهایشان نرسید و پیامبر ندا برآوردند: «ویل لأعقاب من النار»؛75 «وای بر پشت پاها از آتش.»
این روایت که از محکم ترین دلایل قائلین به وجوب شستن پاها است، از دو جهت سست است: الف) سند روایت که از مرویّات عبد الله بن عمرو بن عاص است ب) مضمون روایت که مخالف با نص آیه است.
گروه دوّم: روایاتی که در آن­ها، دستور به شستن پاها از جانب دو خلیفة اوّل و دوّم به پیامبر (صلی الله علیه و آله) نسبت داده شده است؛ به این شکل که فردی هنگام ساخنِ وضو، قسمت­ های ناخن دار پا را رها کرد و پیامبر که این صحنه را می­دید، به او فرمود: «ارْجِعْ فَأَحْسِنْ وُضُوءَک»؛85 «برگرد و درست و نیکو وضو بساز». این روایت منسوب به خلیفة دوم، عمر بن خطاب است.
در پاسخ به این گروه از روایات باید گفت اوّلاً: دلالت روایت بر غَسل، تمام نبوده و ثانیاً با تأمّلی در سند روایت، غیرموثقینی چون ابی زبیر که ابن جریح و شعبه او را تضعیف کرده ­اند، موجودند که به قول و نقل چنین افرادی نمی ­توان اعتماد کرد.
گروه سوّم: روایاتی که فضیلت وضو ساختن و آثار معنوی آن را بیان کرده ­اند؛ با این مضمون که وقتی فرد مسلمان مؤمنی وضو می­ گیرد، با تمام شدن هر عضوی، گناهان او خارج می شود تا اینکه روایت به پاها می­ رسد: «فَإِذَا غَسَلَ رِجْلَیْهِ، خَرَجَتْ کُلُّ خَطِیئَةٍ مَشَتْهَا رِجْلاَهُ مَعَ الْمَاءِ»؛95 «هنگامی که مکلف وضو می ­سازد و پاهای خود را می شوید، گناهانی که با پاهایش به سوی آن ها حرکت کرده، همراه آب وضو خارج می شود.»
در پاسخ این روایت هم می ­توان گفت: این روایت تا قبل از بیان فضیلت شستن پاها در نُسخ قدیم (الموطأ) موجود بود، لیکن این بخش (فضیلت پاها) بعدها به آن اضافه شده و فضیلت ساخته شده است.»06
گروه چهارم: روایاتی است که چگونگی و روش وضوی پیامبر (صلی الله علیه و آله) را از طریق اهل سنّت بیان می­ کند و گروهی از صحابه در آن وضو پیامبر را همراه با شستن پاها بیان کرده ­اند. در مقابل این روایات، احادیث متواتری است از بزرگان امامیه که چگونگی و چیستی وظیفة مکلّف در مورد پاها را که همان وجوب مسح باشد، بیان می کند و امّا در پاسخ به روایات متعارض، ابتدا می ­توان گفت: سنّت با آیة قرآن منسوخ می­ شود و همچنین تأمّلی در راویان اهل سنّت، این سخن را خدشه دار می­ کند. 16
اعتبارات عقلی
سومین دلیل اهل سنّت بر وجوب شستن پاها در وضو، به گونه ­ای به قیاس و استحسان شبیه است؛ چرا که به عنوان نمونه ابن رشد هنگامی که از ادّلة نقلیه بر وجوب غَسْل مأیوس می­ شود، به این کلام روی می آورد:
«آنچه از راه معنوی به دست می­ آید این است که: «غَسْل» و شستن پا مناسبت بیشتری نسبت به مسح پاها دارد، همانگونه که «مسح» مناسبت بیشتری نسبت به غسل با سر دارد؛ چرا که تیرگی و کثیفی پاها غالباً زایل نمی­ شود مگر با غسل...
... آنچه عقل آن­را مصلحت می­ یابد، گاه می ­تواند سبب و دلیلی برای عبادات واجب باشد تا آنجاکه گفته می­ شود شرع دو جنبه را لحاظه کرده است: جنبة مصلحت وجنبة عبادت.»26
در پاسخ این استدلال می ­توان گفت: مگر احکام و عبادات شرعی قیاس بردار بوده و با عقل و اعتبارات استحسانی می ­توان حکمی را استنباط کرد و اجتهاد در مقابل نص کرد؟ اگر این­گونه باشد، پس باید طهارت حاصل از تیمّم را کنار زد؛ چرا که در آن باید غبار و خاک را بر سر و صورت کشید و همچنین است استنجاء با حَجَر و...
دیدگاه ­ها دربارة وظیفه در پاها
اقوال و دیدگاه ها دربارة وظیفة مکلّف در مورد پاها عبارت ­اند از:
ـ قائلین به وجوب مسح پاها؛ بیشتر امامیه بر این نظریه هستند.
ـ قائلین به وجوب غَسل (و شستن) پاها؛ جمهور اهل سنّت.
ـ قائلین به وجوب تخییر بین مسح و یا غسل؛ گروهی از علمای اهل سنّت همچون ابن جریر طبری و محی الدین ابن عربی.36
ـ قائلین به وجوب مسح تمامی پاها با آب؛ عدهّ ای از اهل سنّت؛ مانند حسن بصری و ابن جریر طبری.46
ـ قائلین به وجوب جمع بین غسل و مسح؛ برخی از علمای عامّه، این قول نیز به حسن بصری و طبری نسبت داده شده است.56
محدودة عمل به وظیفه در پاها
با توجه به آنچه گذشت، اختلاف دیدگاه­ ها در مورد وظیفة مجزی در پاها واضح گردید؛ حال و با عنایت به اختلاف آرای فقهی فریقین در این باره، بحث در این است که غسل و یا مسح در چه محدوده ­ای باید صورت گیرد؟
در محدودة غَسل و مسح نیز میان فقها اختلافاتی وجود دارد که در ذیل به این بحث خواهیم پرداخت.
منشأ اختلاف
ریشة اختلاف در محدودة عمل به وظیفه، با توجّه به قید «الی الکعبین» که در آیة شریفه محدوده را معین کرده است، می ­تواند در برداشت ­های متعدّد از کعبین باشد.
کعبین کجاست؟!
همانطور که گفته شد میان مفسرین و فقهای عامّه و امامیه در این باره اختلاف نظر وجود دارد؛ شیخ طوسی تعریف کعبین را این­گونه آورده است: به عقیدة شیخ، کعبین همان دو برآمدگی روی پاهاست66 امّا فقهای عامّه براین باورند که کعبین دو استخوان ساق پاست.76 شافعی می­ گوید: «کعبین: محل تلاقی مفصل ساق و روی پا است.» 86
امّا با توجه به این اختلاف، مرحوم شیخ بهایی با استفاده از قول لغوی­ ها مطلبی را ارائه کرده است که در این مجال می ­تواند تا حدی راه گشا باشد. ایشان می ­نویسند: کعب در چهار معنا استعمال می شود:
«1 . استخوان برجسته ­ا ی که روی قدم در بین مفصل و مشط است. به مجموع استخوان های نازک به طرف ساق پا، کَعب گفته می­ شود.
2 . مفصل بین ساق و قدم، که به آن کعب نیز گفته می­ شود.
3. استخوان های برجسته ­ا ی که در دو طرف ساق پاها قرار دارد که به آن­ها منجمین هم گفته ­اند.
4. استخوان گردی که در محل تلاقی ساق و قدم واقع شده که چون نزدیک مفصل است، گاه (مفصل) نیز نامیده می­ شود.»96
بنابر این، هر یک از فریقین با توجّه به مذهب خویش، کعبین را تبیین کرده ­اند؛ برخی از اهل سنّت معنای کعب را استخوان های برجسته ­ای می­ د انند که در دو طرف ساق پاها قرار گرفته­ است و گفته اند آب به آن­ها نمی­ رسد مگر این که شسته شود.07
امّا استدلال شیعه بر مسح پاها تا کعبین، وضوی بیانیة امام باقر (علیه السلام) است که در حکایت وضوی پیامبر (صلی الله علیه و آله) دست بر روی استخوان های برجستة قدم ­ها گذاشته و فرمود: «این است کعب».17 با وضوح اختلاف در معنای کعبین، اختلاف در مجزی بودن عمل در بین فقها نیز، ناگزیر خواهد بود. ضمن اینکه اهل سنّت غایت را داخل در حکم مغیّ دانسته و شستن کعبین را نیز واجب می­ شمرند:
«هر چهار مذهب عامّه، شستن پاها همراه با کعبین را یک مرتبه در وضو واجب دانسته ­اند. و امامیه: مسح پاها از نوک انگشتان تا کعبین را ـ که همان برآمدگی روی پاهاست ـ واجب می­ د انند.» 27
هرچند برخی از فقهای امامیه تا روی کعبین را طریق احتیاط دانسته ­اند، لیکن مسح تا کعب مجزی می باشد:
امام خمینی1 فرمود­ند:
«در مسح پاها، واجب مسح ظاهر روی پاها از سرانگشتان تا مفصل و برآمدگی است بنابر احوط البته این مسح در جهت طول است. هر چند اقوی کفایت مسح تا کعب (برآمدگی) می ­باشد. و در این مسح، عرض پا اندازه و محدوده ای ندارد؛ یعنی هر اندازه باشد کافی است.»37
ترتیب در پاها
از دیگر مباحث مطرح شده در مورد پاها، به ترتیب انجام دادن غَسْل و یا مسح است که با توجّه به توصیه های پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله) مبنی بر تیامُن47 نگاه اوّلیه به این وظیفه تقدیم پای راست بر پای چپ است؛ هر چند، عکس این روش؛ یعنی تقدیم الیُسری علی الیُمنی جایز شمرده شده است؛ «جایز است مقدم داشتن پای چپ بر پای راست نزد همة مسلمانان، با این تفاوت که امامیه آن را مخالف طریق احتیاط و مذاهب اربعة عامّه آن را مخالفت با اولی می­ دانند.»57
مسح بر موانع
از جمله اختلافات بین عامّه و امامیه، مجزی بودن و نبودن مسح برموانع روی پا و گاه روی سر است.
«مذاهب چهارگانه عامّه مسح بر خُفین (نوعی جوراب نازک چرمی) و جوراب را به جای شستن پاها در وضو جایز می­ شمارند امّا امامیه این مسح را جایز و مجزی نمی ­دانند.» 67
هر چند آرای علمای اهل سنّت در مورد مسح بر مانع (خفین) تا هشت نظریه نیز رسیده که برخی اقوال تفصیلاتی همچون جواز مسح برای مسافر و عدم جواز برای غیر مسافر77 و یا جواز مسح همراه با کراهت87 و... را در برداشته که مجموع این آرا منسوب به مالک بن انس می باشد.
ادلّة قائلین به جواز مسح بر موانع
قائلین به جواز مسح بر خفین، به روایاتی استدلال کرده ­اند که آن را مستند به عمل رسول الله دانسته اند. قوی­ ترین آن روایات، روایت جریر بن عبد الله بجلّی است که به شهادت فقهای اهل سنّت، دلالت بیشتری بر جواز مسح بر موانع دارد؛ زیرا اسلامِ وی بعد از نزول سورة مبارکة مائده بوده و نقلش از وضوی پیامبر، مبتنی به سنّت آن حضرت بر جواز مسح بر مانع، حتّی بعد از نزول آیة وضو می ­باشد.
امّا در پاسخ کسانی که این استدلال را کرده ­اند، باید گفت:
اوّلا: طبق شهادت مورّخینِ عامّه (مانند طبری)، اسلامِ جریر قبل از نزول سورة مائده بوده و در رمضان سال دهم نزد پیامبر آمده و اسلام آورده است.97
ثانیا: آیا سنّت و روش رسول گرامی اسلام در مخالفت با قرآن کریم بوده و می تواند ناسخ قرآن باشد؟! چون مقتضای آیة شریفة وضو، چیز دیگری است!
ادّلة قائلین به عدم جواز مسح بر موانع
قائلین به عدم جواز مسح بر خفین برای اثبات دیدگاه خود، به دو دلیل تمسک جسته ­اند:
1. آیة شریفة وضو؛ اقتضای آیة شریفه این است که مسح بر روی خود پاها باشد و با توجه به این­که آیه از محکمات بوده و به نظر قاطبة مفسران در سورة مائده آیة منسوخ وجود ندارد جز آیة دوّمِ سوره، که گفته ­اند منسوخ است.08
2. دومّین دلیل امامیه برای اثبات مدعّای خویش، احادیث اهل بیت: است که راه و شیوه را برای مسح روشن کرده است:
«عَنْ أَبِی الْوَرْدِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ (علیه السلام) : إِنَّ أَبَا ظَبْیَانَ حَدَّثَنِی أَنَّهُ رَأَى عَلِیّاً (علیه السلام) أَرَاقَ الْمَاءَ، ثُمَّ مَسَحَ عَلَى الْخُفَّیْنِ، فَقَالَ: کَذَبَ أَبُو ظَبْیَانَ أَ مَا بَلَغَکُمْ قَوْلُ عَلِیٍّ (علیه السلام) فِیکُمْ سَبَقَ الْکِتَابُ الْخُفَّیْنِ؟ فَقُلْتُ: هَلْ فِیهَا رُخْصَةٌ؟ فَقَالَ: لَا إِلَّا مِنْ عَدُوٍّ تَتَّقِیهِ أَوْ ثَلْجٍ تَخَافُ عَلَى رِجْلَیْکَ».18
«ابوالورد گوید: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: أبا ضبیان حدیثی برایم نقل کرد: که در آن [امام] علی (علیه السلام) را دیده که مسح را بر خفین کشیده است. حضرت فرمودند: دروغ می­ گوید؛ آیا این سخن [امام] علی (علیه السلام) به تو نرسیده است که مسح خفّین قبل از کتاب [آیة وضو] بوده است؟! پرسیدم: آیا در آن اجازه­ ا ی بر مسح موانع است؟ امام (علیه السلام) فرمود: خیر، مگر در جایی که تقیه بوده یا از سرما بر پاهای خود بیم داری.»
با توجه به روایاتی از این جنس است که فقهای امامّیه بر بطلان وضو هنگام مسح بر مانع فتوا داده ­اند مگر در حالت اضطرار و ضرورت.
امام خمینی1 می­ فرماید: «مسح کردن از روی جوراب و کفش باطل است ولی اگر بواسطة سرمای شدید یا ترس از دزد و درنده و مانند این­ها نتواند کفش و یا جوراب را بیرون آورد، مسح کردن بر آن­ها اشکال ندارد.»28
پی نوشت ها :
1. «الواجب من المسح ما یقع علیه اسم المسح و لایتحدد ذلک بحدٍ»، طوسی، محمّد بن حسن «المبسوط فی فقه
الامامیه» ج1، ص21
نجفی، محمّد حسن «جواهر الکلام» ج2، ص170
طوسی، محمّد بن حسن «الخلاف» ج1، ص82
2. همان مدرک.
3. طوسی، محمّد بن حسن «الخلاف» ج1، ص83
4. طبرسی، فضل بن حسن «مجمع البیان فی تفسیر القرآن» ج3، ص255
5. طوسی، محمّد بن حسن «الخلاف» ج1، ص83
6 . طوسی، محمّد بن حسن «تهذیب الاحکام» ج1، ص90 ؛ طوسی، محمّد بن حسن «الاستبصار» ج1، ص61 ؛
شریف مرتضی، علی بن حسین «الانتصار» ص104
7. نجفی، محمّد حسن «جواهر الکلام» ج2، ص178 ؛ طوسی، محمّد بن حسن «الخلاف» ج1، ص84
8. امام خمینی، سید روح الله «توضیح المسائل» م250، ص56 و 57
9. طوسی، محمّد بن حسن «تهذیب الاحکام» ج1، ص63
10. طوسی، محمّد بن حسن «الخلاف» ج1، ص79
11 . نجفی، محمّد حسن «جواهر الکلام» ج2، ص181 ؛ طوسی، محمّد بن حسن «الخلاف» ج1، ص81
12. نجفی، محمّد حسن «جواهر الکلام» ج2، ص189
13. طوسی، محمّد بن حسن «الخلاف» ج1، ص80 ؛ شریف مرتضی، علی بن حسین «الانتصار» ص105
14. طوسی، محمّد بن حسن «الاستبصار» ج1، ص58
15. طوسی، محمّد بن حسن «تهذیب الاحکام» ج1، ص56 ـ طوسی، محمّد بن حسن «الاستبصار» ج1، ص57
16 . نجفی، محمّد حسن «جواهر الکلام» ج1، ص85 ـ طوسی، محمّد بن حسن «الخلاف» ج1، ص85
17 . مائده(5): 6
18. طوسی، محمّد بن حسن «تهذیب الاحکام» ج1، ص56 ؛ طوسی، محمّد بن حسن «الاستبصار» ج1، ص57
19 . نجفی، محمّد حسن «جواهر الکلام» ج2، ص204 ؛ طوسی، محمّد بن حسن «الخلاف» ج1، ص84
20. حرّ عاملی، محمّد بن حسن «وسائل الشیعه» ج1، ص459، ح1214
21. نجفی، محمّد حسن «جواهر الکلام» ج2، ص202
22. طوسی، محمّد بن حسن «الخلاف» ج1، ص87 ؛ شریف مرتضی، علی بن حسین «الانتصار فی انفرادات الامامیه» ص104
23. طوسی، محمّد بن حسن «الاستبصار» ج1، ص63
24. ابن قدامه، عبدالله بن احمد «المغنی» ج1، ص217
25. همان مدرک.
26. همان مدرک، ص220
27. ابن قدامه، عبدالله بن احمد «المغنی» ج1، ص225
28. همان مدرک، ص226
29. «یجب مسح جمیع الرأس»، ابن حاجب، عثمان بن عمربن حاجب «جامع الأمهات» ج1، ص9
30. ابن رشد، محمّد بن احمد «بدایة المجتهد و نهایة المقتصد» ج1، ص16
31. همان مدرک.
32 . مالکی «فقه العبادات» ج1، ص66
33 . همان مدرک.
34. کاشانی، ابی بکر علاء الدین بن مسعود «بدائع الصنائع فی ترتیب الشرائع» ج1، ص13
35. همان مدرک.
36. شافعی «فقه العبادات» ج1، ص92
37. حسینی شهرستانی، سید علی، مجلة «المصباح» شمارة 4، ص117
38. همان مدرک.
39. همان مدرک.
40. مائده(5): 6
41. سیوطی، عبدالرحمان بن ابی بکر «الدر المنثور» ج3، ص1 و 4
42. همان مدرک.
43. ابن کثیر، اسماعیل بن عمرو بن کثیر الدمشقی «تفسیر القرآن العظیم» ج2 ص25
44. مائده(5): 6
45. «و امّا قولنا فی الرجلین، فان القرآن نزل بالمسح.... و سواء قری بخفض اللام أو بفتحها....»، ابن حزم، علی بن احمد «المحلّی»
ج2، ص56
46. «إن القراءة بخفض «أرجلکم» و فتحها کلاهما لا یجوز إلاّ أن یکون معطوفاً علی «الرؤوس» فی المسح»، ابن حزم، علی بن احمد
«الاحکام فی أصول الأحکام» ج1، ص523
47. من أحاط بعلم هذا الباب، حمل قراءة من قرأ «وأرجلکم» بالفتح على المسح فی الرجل والمصیر إلى أنه محمول على
محل «رءوسکم» أمثل وأقرب إلى قیاس الأصول...»، جوینی، عبدالمالک «البرهان فی اصول الفقه» ج1، صص358 ـ 356
48. «وأما القراءة بالنصب فقالوا أیضاً : إنها توجب المسح، و ذلک لأن قوله (وامسحوا بِرُؤُوسِکُمْ) فرؤوسکم فی النصب
ولکنها مجرورة بالباء...»، فخر رازی، محمّد بن عمر «مفاتیح الغیب» ج3 ، ص381
49. کلینی، محمّد بن یعقوب «کافی» ج3، ص29، ح2 ؛ حرّ عاملی، محمّد بن حسن «وسائل الشیعه» ج1، ص418، ح1088
50. کلینی، محمّد بن یعقوب «کافی» ج3، ص31، ح9 ؛ طوسی، محمّد بن حسن «تهذیب الاحکام» ج1، ص65 ح 184
51. المصنّف، عبد الرزّاق، ج1، ص19، ح 55
52. «إفترض الله غسلتین و مسحتین، ألا تری أنه ذکر التیمّم فجعل مکان الغسلتین، مسحتین و ترک المسحتین»، همان مدرک، ح54
53. «أحدها: ما قاله بعض مشائخنا: إن قراءة النصب محکمة فی الدلالةً علی کون الأرجل معطوفة علی المغسولات»،
کاشانی، ابی بکر «بدائع الصنائع» ج1، ص6
54. ابن حزم، علی بن احمد «المحلّی» ج2، ص56
55. ابوحیان، محمّد بن اسماعیل «البحر المحیط» ج3، ص437
56. عکبری، عبدالله بن حسین «إملاء ما مَنّ به الرحمن» ج1، ص133
57 . بخاری، محمّد بن اسماعیل «صحیح بخاری» ج1، صص37، 52، 79 ح60، 69، 163 ؛ قشیری، مسلم بن حجاج
«صحیح مسلم» ج1، ص131، ح 241، 27
58. ابن حنبل، احمد «مُسند احمد» ج1، صص21، 23 ؛ ابن ماجه، محمّد بن یزید بن ماجه «سنن ابن ماجه» ج1،
ص218، ح666
59. مالک، مالک بن انس «المؤطأ» ج1، ص31، ح 32
60. ابن عبدالبرّ، یوسف بن عبدالله «التمهید» ج21، صص26، 261 ؛ ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله «فتح المالک»
ج1، صص361 و 362 ح33
61. الکافی، ج4، ص369، حدیث 3، باب المحصور و المصدود و ما علیها من الکفارة.
62. «لکن من طریق المعنی فالغسل أشدّ مناسبة للقدمین من المسح کما أن المسح أشد مناسبة للرأس من الغسل اذ کانت
القدمان...»، ابن رشد، محمّد بن احمد «بدایة المجتهد و نهایة المقتصد» ج1، ص16
63. جصّاص، احمد بن علی «احکام القرآن» ج2، ص71
64. ابن ابی شیبة، عبدالله بن محمّد «المصنّف فی الأحادیث و الآثار» ج1، ص18
65. رشید رضا، سید محمّد «تفسیر المنار» ج6، ص228
66. «الکعبان هما النابتان فی وسط القدم»، طوسی، محمّد بن حسن «الخلاف» ج1، ص92
67 . «إن الکعبین؛ هما عظما الساقین»، همان مدرک.
68. «هما مجمع مفصّل الساق و القدم»، شافعی، محمّد بن ادریس «ألام» ج1، ص42
69. عاملی، بهاء الدین «مشرق الشمسین» ص383
70. رشید رضا، سید محمّد «المنار» ج6، ص235
71. طوسی، محمّد بن حسن «تهذیب الاحکام» ج1، ص75
72. «قال الأربعة، یجب غسلهما مع الکعبین مرّة واحدة و قال الامامیة: یجب مسحهما بنداوة الوضوء من روس الأصابع
الی الکعبین و هما قبتا القدمین»، مغنیه، محمّد جواد «الفقه علی المذاهب الخمسة» ج1، ص37 ؛ سرخسی، محمد بن
احمد «المبسوط» ج1، ص170
73. «و أما مسح القدمین فالواجب مسح ظاهرهما من أطراف الأصابع إلى المفصل على الأحوط طولاً، و إن کان الأقوى کفایته إلى
الکعب، و هو‌ قبة ظهر القدم، و لا تقدیر للعرض» امام خمینی، سید روح الله «تحریر الوسیله» ج1، ص38
74. عن أبی هریرة، أن النّبی (صلی الله علیه و آله) قال: «إِذَا لَبِسْتُمْ وَإِذَا تَوَضَّأْتُمْ فَابْدَءُوا بِأَیَامِنِکُمْ» سنن ابو داود، ص41، باب فی الانتعال، ح4141
75.«و یجوز تقدیم الیسرى على الیمنى عند الجمیع، و لکنها خلاف الاحتیاط عنـد الإمامیة، و خـلاف الأولى عنـد
الأربعة»، مغنیه، محمّد جواد «الفقه علی المذاهب الخمسة» ج1، ص37
76. «و أجازت المذاهب الأربعة المسح على الخفین و الجوارب بدلا عن غسل الرجلین. و قال الإمامیة بعدم الجواز»،
مغنیه، محمّد جواد «الفقه على المذاهب الخمسة» ج1، ص37
77. ابن رشد، محمّد بن احمد «بدایة المجتهد و نهایة المقتصد» ج1، ص19
78. نووی، محیی الدین یحیی بن شرف، «المجموع» ج1، ص474
79. ابن سعد، محمد بن سعد «الطبقات الکبری» ج2، ص110
80. عاملی، شرف الدین «مسائل الفقهیة» ص116
81. طوسی، محمّد بن حسن «تهذیب الاحکام» ج1، ص362، ح 1،92 ؛ الاستبصار، ج1، ص76، ح 236
82. امام خمینی، سید روح الله «توضیح المسائل» ص58 ، مسأله 259

این مقاله منابع ندارد