چگونگی انجام وضو نزد فریقین (2)

نوع مقاله : فقه حج

نویسنده

مدیر گروه رشته مدیریت حج و زیارت / مرکز آموزش علمی کاربردی حج و زیارت

چکیده

اثر حاضر بر آن است تا چگونگی ساختن وضو در نزد فریقین را از جهت فقهی بررسی کرده و موارد اختلاف و اشتراک فریقین را مستدلّ بیان کند.
در سیر پژوهش حاضر، دیدگاه فریقین، همراه با ادلّه، بدون هیچگونه داوری بیان گردیده است، تا اهل نظر و انصاف با مطالعة آن، به داوری بنشینند و وضوی صحیح و مجزی را برگزینند. پیـرامون تفـسیر آیـة وضو نـزد فریقین و برداشـت ایشـان از این آیة شریـفه و کیفیت شستن دست ‌ها و محدودة صورت، همچنین نحوة انجام مسح سر و وظیفة مکلّف در پاها، عندالفریقین، بحث و بررسی‌ هایی صورت گرفته است.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


فصل اول: تفسیر آیة وضو نزد فریقین
از منابع اصلی برای دستیابی به احکام و قوانین الهی نزد مسلمانان، قرآن کریم است که می توان تمامی دستورات الهی را در آن یافت، لیکن در این کتاب آسمانی، آیات محکمات و متشابهات ـ هر دو ـ وجود دارد:
(هُوَ الَّذی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ...).1
«اوست خدایی که قرآن را بر تو فرستاد که برخی از آن کتاب، آیات محکم است که آنها اصل کتاب است و برخی دیگر آیات متشابه...»
با توجه به تمایل عامّه و اهل سنت و برخی صحابه و عدول نزد ایشان تنها به سخنان پیامبر9 و همچنین استفادة امامیه از کلام نورانی اهل بیت: ، اختلاف سلیقه در تفسیر و برداشت وجود دارد.
با این همه، در تطبیق آیة وضو ـ که از آیات محکمات است ـ در نزد فقها و مفسران فریقین اختلاف نظر وجود دارد.
خداوند متعال در آیة وضو، اصل وجوب، کیفیت و جوانب اضطرار پیرامون وضو را با صراحت بیان می کند:
(یَا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ إِلَی الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ إِلَی الْکَعْبَیْنِ...).2
«ای کسانی که ایمان آورده‏اید، هنگامی که به نماز می‏ایستید، صورت و دست ها را تا آرنج بشویید! و سر و پاها را تا مفصل [برآمدگی پشت پا] مسح کنید! و اگر جنب باشید، خود را بشویید (و غسل کنید)! و اگر بیمار یا مسافر باشید، یا یکی از شما از محل پستی آمده [قضای حاجت کرده‏]، یا با آنان تماس گرفته (و آمیزش جنسی کرده‏اید)، و آب (برای غسل یا وضو) نیابید، با خاک پاکی تیمم کنید! و از آن، بر صورت [پیشانی‏] و دست ها بکشید! خداوند نمی‏خواهد مشکلی برای شما ایجاد کند بلکه می‏خواهد شما را پاک سازد و نعمتش را بر شما تمام نماید شاید شکر او را بجا آورید!»
این آیه یکی از آیات الاحکام است که از آنها حکم شرعی عملی که مربوط به افعال مکلفان بوده و پیرامون سعادت دنیوی و اخروی ایشان تنظیم شده، استنباط می شود.
این گونه آیات، دلالت آشکار و روشنی دارد؛ چرا که مخاطبان این آیات افراد با ایمانی هستند که مایلند رفتار خویش را طبق آیات و اوامر الهی تنظیم کنند؛ از این رو، این آیات با آیات مربوط به توحید و معارف که مخاطب آن، همه هستند (أیُّهَا النَّاس)، متفاوت ا ند.
اگر در این آیات کمی تأمّل شود، ترسیم کیفیت عبادت برای مخاطبین دریافت می گردد. این گونه خطابها باید از هرگونه پیچیدگی و ابهام، تقدیم و تأخیر و تقدیر کلمه و یا جمله، عاری بوده تا عموم مسلمین در هر سطحی، از مضمون و معنای آیه آگاه شوند.
آنگاه که جبرئیل امین این آیه را بر قلب رسول الله9 نازل کرد تا برای مؤمنان، وظیفة ایشان در باب وضو را بیان کند، از هرگونه پیچیدگی دور بود، بعدها و در دورة پیدایش اجتهادات و تضارب آرا، غموض و پیچیدگی در آن ایجاد شده است.
بنابراین، کسی که این آیة مبارکه را بادقت بخواند با قلب و زبان خود اعتراف می کند که خداوند متعال منزّه است و فصاحت و بلاغت را در کلام خود به حدّ اعلی بیان کرده است.
با این بیان و با توجه به آیة شریفه دو دستور از ناحیة الهی وارد شده است:
الف) (فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ إِلَی الْمَرافِقِ).
ب) (وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ إِلَی الْکَعْبَیْنِ...).
با این همه، در طول تاریخ، این آیه نیز دستخوش تلقی و درک متفاوتِ مفسران و فقها قرار گرفته که اکنون تفسیر این آیة شریفه از دیدگاه فریقین را بیان می کنیم:
تفسیر امامیه از آیة وضو
با توجه به گفتار پیشین در مورد تفسیر آیات و وجود اختلاف در تفسیر، بین فریقین و حتی میان هر دو گروه و نیز میان مفسران موافق در عقیده و مذهب، مفسران امامیه تفسیر و برداشتی نزدیک به هم در بارة آیه و وضو داشته‌اند که در نوشتار پیش رو به بیان گزیده‌ای از دیدگاه امامیه از تفسیر آیة شریفه می پردازیم:
معنی و مقصود آیه
از آنجا که خداوند در آغاز سوره بر وفا به عهد و پیمان ها و عقود فرمان داده؛ در این آیه نیز دربارة اقامة نماز که این هم از عقود و پیمان ها است سخن می گوید، البته با تحصیل شرایطش که یکی از ‌آنها طهارت است.
و در ابتدای آیة شریفة (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلاةِ) به مؤمنان دستور داده شده هنگامی که ارادة نماز کردید و در حالت طهر نیستید وضو بسازید. در اینجا اراده در کلام حذف شده است؛ چرا که کلام دلالت بر آن دارد؛ همانند آیة شریفة (فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللهِ)3 و همچنین (وَإِذَا کُنْتَ فِیهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلَاةَ)4 مقصود این است که هر گاه ارادة قرائت قرآن کردی و یا هنگامی که خواستی برای آنان نماز بپا داری. این گفتار ابن عباس و بیشتر مفسران است.
اما قول دیگر: معنای آیه این است که هر زمان ارادة نماز کردید، بر شماست که وضو بسازید.5 با این حساب فرق این دو قول واضح می شود؛ یعنی در قول اول «وجوب وضو هنگام عدم طهر» و در قول دوم «وجوب وضو برای هر نماز».
گفته شده که امام علی7 برای هر نماز وضو ساخته، این آیه را تلاوت می‌کردند و عمل خلفا نیز بر این منهج بوده است. اما قول صحیح همان قول اول است و تجدید وضو برای هر نماز حمل بر استحباب و ندب شده، هر چند گفته شده که در آغاز اسلام وضو برای هر نماز واجب بوده و بعد نسخ شده است.6
ـ (فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ)؛ این دستور از جانب خداوند متعال نسبت به اولین عضو واجب در وضو است. دستور به شستن صورت که در این فراز از آیة شریفه به شرح دو لفظ موجود می‌پردازیم:
«اِغْسِلُوا»؛ فعل امر است و «غَسل» به معنای ریختن آب روی محل منظور؛ به طوری که جاری شود و تفاوت آن با مسح آن است که در مسح محل مورد نظر خیس می شود و آب، جاری نمی‌گردد.
«وُجُوهَکُمْ»؛ در اندازه و حدود وجه و صورت اختلاف نظر وجود دارد و آنچه از معصومان: رسیده این است که وجه، از رویشگاه موی سر تا پایین چانه (در طول) و میان انگشت شست و وسط (در عرض) است.7
هرچند تعاریف و حدود دیگری نیز برای وجه بیان شده اما با توجه به گفتار و عمل اهل بیت: محدوده همان است که بیان گردید.
ـ (وَ أَیْدِیَکُمْ إِلَی الْمَرافِقِ) ؛ طبق این آیه، دومین دستور وضو به دست ها تعلّق گرفته است.از آنجا که «یَد» دارای سه معنا است: «از نوک انگشتان تا مچ»، «از نوک انگشتان تا مرفق»، «از نوک انگشتان تا شانه»، لذا مقید به محدودة مرفق گردیده8 و «مرافق» جمع «مرفق» است و مرفق (که همان آرنج می باشد)، جایی است که انسان در برخی حالات بر آن تکیه می زند.
بسیاری از عالمان نحو، لفظ «اِلی» ر ا به معنای «مع» گرفته و شستن خودِ مرفق را نیز واجب دانسته اند و بیان «اِلی المرافق» بدین خاطر است که حدّ «یَد» محدود گردیده و گرنه لازم می شد تمام دست شسته شود.
«إِلَی الْمَرافِق»، بی شک اگر کسی برای ساختن وضو، آب را از آرنج بریزد و آغاز کند، آن وضو صحیح است، اما در صورتی که از سر انگشتان آغاز و در مرفق تمام کند، در صحّـت چنین وضویی اختلاف نظر وجود دارد.9 همچنان که در ترجمة آیه نیز آمد، «اِلی» به معنای «مع» می‌باشد.
موضوع بعد این که: کسی که وضو می سازد، اگر مرفق را بشوید، شکی در صحّت وضوی او نیست امّا اگر مرفق را نشست در صحیح بودن وضوی او اختلاف نظر وجود دارد.10
برخی تفاسیر، ذیل این فراز از آیة شریفه آورد ه اند:
«حد دست که باید در وضو شسته شود، تا آرنج ذکر شده؛ زیرا مرافق جمع مرفق به معنای آرنج است و چون هنگامی که گفته شود دست را بشویید، ممکن است به ذهن چنین برسد که دست ها را تا مچ بشویید؛ زیرا غالباً این مقدار شسته می شود. برای رفع این توهم می‏فرماید: تا آرنج بشویید (إِلی الْمَرافِقِ).
باید توجه داشت که مرفق هم باید در وضو شسته شود؛ زیرا در اینگونه موارد، به اصطلاح، غایت داخل در مغیا است؛ یعنی حدّ نیز داخل در حکم محدود است.»11
ـ (وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ)؛ در این بخش از آیه، قسم دوم از فرمان خداوند آغاز می‌گردد که امر به مسح سر و پا است و در مسح سر باید از چند جهت سخن گفت:
«مَسح»، آن است که شیء را با دست مسح کرده (روی آن بکشی) مانند مسح عرق از پیشانی.12
«محل مسح»؛ مرحوم علامه طبرسی می‌نویسند: «ظاهراً این مسح موجب عمومیـت نشده و واجب نیست تمام سر مسح شود؛ زیرا کسی که مقداری از سر را مسح کند ماسح محسوب می‌شود و با توجه به این مطلب است که فقهای امامیه قائل به وجوب و کفایت مسمّای مسح شده‌اند.»13
همچنین حرف «ب» که در واژة «بِرُؤُسِکُمْ» آمده، طبق صریح بعضی از روایات و تصریح بعضی از اهل لغت، به معنای تبعیض است؛ یعنی قسمتی از سر را مسح کنید که در روایات امامیه محل آن به یک چهارم جلوی سر محدود شده و باید قسمتی از این یک چهارم را ـ هر چند کم باشد ـ با دست مسح کرد. بنابراین، آنچه در میان بعضی از عامّه معمول است که تمام سر و حتی گوشها را مسح می‌کنند، با مفهوم آیه سازگار نیست.14
ـ (وَ أَرْجُلَکُمْ إِلَی الْکَعْبَیْن) ؛ در قرائت این فراز از آیه اختلاف وجود دارد؛ برخی کلمة «وَأَرْجُلَکُمْ» را منصوب و عده‌ای دیگر مجرور خوانده‌اند که گروهی همین اختلاف قرائت را منشأ اختلاف در وظیفة واجب و مجزی در مورد پاها دانسته‌اند.
علاّمه طبرسی صاحب تفسیر شریف مجمع البیان می‌نویسند:
«در این مسأله که وظیفه در مورد پاها چیست، میان امامیه و عامّه اختلاف وجود دارد؛ دیدگاه امامیه این است که: تنها عملِ مجزی و پذیرفته شده در مورد پاها، مسح آنهاست و نه فعل دیگر، هر چند آرای عامّه در این باره مختلف بوده و برخی به وجوب غَسل (شستن) و یا اختیار بین دو عمل و یا وجوب هر دو نیز حکم کرده‌اند. امّا استدلال امامیه بر صحّـت فعل خود هم روایتی است که ابن عباس از وضوی پیامبر خدا حکایت می‌کند و در توصیف وضوی رسول الله می‌گوید: پیامبر بر دو پای خود مسح کرد و همچنین روایاتی که از ائمّه: رسیده است:
« عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ سَأَلْتُ ُ أَبَا الْحَسَنِ مُوسَی بْنَ جَعْفَر8 عَنِ الْمَسْحِ عَلَی الْقَدَمَیْنِ کَیْفَ هُوَ؟ فَوَضَعَ کَفَّهُ عَلَی الْأَصَابِعِ، ثُمَّ مَسَحَهَا إِلَی الْکَعْبَیْن ».
« راوی (احمد بن محمّد) گوید: از امام موسی بن جعفر8 در مورد مسح پرسیدم که چگونه بر روی پاها انجام شود؟ امام کف دست را بر روی انگشتان پا گذاشت و تا برآمدگی پاها کشید» . 15
با توجه به گفـتار فوق و فـعل و سنّـت پیـامبر9 و اهل بیت: ، به درستی وظیفـه در مورد پاهـا می توان پی برد.
اما دربارة قرائت «وَ أَرْجُلَکُمْ» این عبارت عطف است به مجموع جار و مجرور(بِرُؤُسِکُمْ)، که در محل نصب است و مفعول «وَ امْسَحُوا» و نمی‌شود آن را بر «وُجُوهَکُمْ» عطف کرد؛ چرا که بواسطه فصل بین فعل و مفعول به «وَ امْسَحُوا» موجب تکرار لفظ «فَاغْسِلُوا» خواهد شد که خلاف اصل می‌باشد. 16
همچنین قرار گرفتن «أَرْجُلَکُمْ» در کنار «رُؤُسِکُمْ» گواه بر این است که پاها نیز باید مسح شود، نه اینکه آن را بشویند چرا که عطف بر محلّ «بِرُؤُسِکُمْ» است نه عطف بر«وُجُوهَکُمْ». 17
ـ (إِلَی الْکَعْبَیْنِ...) ؛ قید «إلی الکعبین» (= برآمدگی روی پاها) بدین خاطر است که محدودة مسح مشخص شود. اما در این که کعبین کجا واقع شده، میان مفسران و اهل لغت اختلاف نظر وجود دارد، مرحوم طبرسی می فرمایند: «کعبین دو استخوان برآمده بر روی پاست که متصل به مَفصل پا می‌باشد.» 18
این تعریف مشهور است و با معنـای لغوی نیز مناسبت بیشتـری دارد؛ زیـرا کعب به معنای رفعت و علوّ است، هر چنـد بنابر مفاد برخی اخبـار به مفصل الساقیـن نیـز کعب اطلاق می‌شود. به هر حال، مسح باید از سر انگشتان تا منتهای کعبین باشد؛ چرا که غایت نیز داخل مغیاست و این قول به احتیاط نزدیکتر است.19
آنچه گذشت گزیده‌ای بود از تفسیر آیة وضو نزد امامیه.
تفسیر عامّه از آیة وضو
برداشت های مفسران عامه از آیة وضو در برخی موارد با امامیه همسان و هم نظر و در مواردی دارای اختلاف است. در این مجال نیز به گزید ه ا ی از تفسیر ایشان می پردازیم:
فخر رازی از علما و مفسران به نام و معروف عامّه، در تفسیر آیة شریفه این چنین می گوید:
«از آنجا که سورة مائده با دستـور و توصیه به وفا به عهد و پیمان آغاز گردیده و با توجه به این که میان بنده و پـروردگار دو عهد وجـود دارد؛ 1. عهدی که خداوند بر بنـدگان دارد و آن منافع و لـذت های دنیـاست که به ایـشان ارزانی داشته است 2. عهدی که بندگان نسبت به خداوند متعال دارند و باید به آن وفا کنند و از بالاترین عهدها بعد از ایمان، نماز است و اقامة نماز نیز بدون تحصیل طهارت غیر ممکن است؛ به همین خاطر خداوند متعال در آیة شریفة یاد شده، شرایط وضو را ذکر کرده و فرموده است: (یَا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلاةِ... ).
مقصود از این فراز در آیة شریفه این است که هر گاه اراده (= نیت) نماز داشتید وضو بسازید.»20
البته میان مفسران عامّه در این باره بحث و اختلاف نظر وجود دارد که آیا منظور از وجوب وضو برای محدِث است و یا حتی طاهر نیز باید وضو بسازد.
ظاهر آیه این است که وضو واجب است بر هرکس که ارادة نماز کند، هر چند محدِث نباشد؛ چرا که آیه دارای عمومیت است و اختصاصی به محدِثین ندارد، هر چند جمهور مخالف این رأی هستند و بر عقیدة خود روایات بسیار بیان کرده‌اند.21
گرچه ظاهر آیة شریفه اقتضای وجوب وضو برای هر نماز را دارد لیکن از روش و سنّت پیامبر دانسته شده که وجوب آن برای کسی است که محدث است نه طاهر.22
بنابراین، مفهوم دیگری که از این فراز می توان استفاده کرد وجوب نیت برای وضو است؛ چرا که وضو مأمور به است و هر مأمورٌ به باید منوی بوده پس وضو باید منوی متوّضی باشد.23
ـ (فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ) ، در این فراز از آیة شریفه که به شست وشوی صورت دستور داده شده، اولین موضوعی که برخی از عامه از آن استفاده کرده اند وجوب آغاز شستنِ صورت است و این وجوبِ ترتیب را در پی دارد؛ همانطور که شافعی این ترتیب را شرط صحّت وضو دانسته است. البته مالکی و حنفی در این نظریه با وی مخالف ا ند.
استدلال شافعی بر این ترتیب، این است که اگر ترتیب در این عضو واجب باشد در بقیه اعضا هم باید واجب شود؛ چرا که قائل به فرق وجود ندارد.24
و اما «محدودة وجه» نیز از موضوعاتی است که در ذیل این فراز از آیة شریفه بدان پرداخته شده است. به عقیدة مفسران عامه، محدودة وجه از رستنگاه موی سر است تا پایین چانه (از جهت طول) و از گوش تا گوش است (از جهت عرض)،25 که شستن تمام آن در وضو واجب است؛26
چرا که لفظ وجه از مواجهه (روبه رویی) گرفته شده و باید تمام آن را شست27 و این شستن باید به گونه‌ای باشد که آب جاری شود، هر چند برخی کشیدن دست روی آن را هم اضافه کرده‌اند. 28
ـ (وَ أَیْدِیَکُمْ إِلَی الْمَرافِقِ) ، در این قسمت از آیه، به شستن دست ها دستور داده شده که این دومین عمل واجب از جنس شستن در وضو است.
جمهور عامّه بر این باورند که مرفق (آرنج) هم، داخل در حکم است و باید همراه با دست ها شسته شود، هر چند برخی مانند مالک، مرفق را جزو واجب در شستن ندانسته و آن را خارج از حکم پنداشته‌اند؛ چراکه غایت داخل در مغیّا نیست.
پاسخ فخر رازی به این گروه این است که گاهی جنس غایت و مغیا متفاوت است که این گفتار قابل قبول نیست، البته اگر غایت و مغیا هم جنس بودند، این سخن پذیرفتنی نیست با این حساب در اَیدی ( = دستان) که هم جنس هستند واجب است مرافق نیز شسته شوند.29
هر چند پیرامون این اختلاف (دخول و یا عدم دخول غایت در مغیی) زمخشری بحث مبسوطی را مطرح کرده و استدلالات متعددی را بیان کرده است.30
فخر رازی در ادامه به چند مطلب دیگر نیز اشاره می‌کند:
«1. شستن دست ها باید از سر انگشتان تا آرنج باشد؛ چرا که آرنج غایت و انتهای غسل قرار داده شده و آغاز کردن از آن، صحیح نیست، هر چند جمهور فقها، وضوی آغاز شده از آرنج در شستن دست ها را صحیح دانسته ا ند، البته متوضّی در این حالت ترک سنّت کرده است.
2. اقتضای قید «إِلَی الْمَرافِقِ» محدود شدن امر است، نه مأموربه، بدین معنا که در امر به غسل یدین، وجوب محدود به این حد است اما اصل شستن محدود نیست همچنان که در اخبار براستحباب اضافه بر این حد تأکید شده است.
3. مقدم داشتن دست راست بر دست چپ مستحب بوده و واجب نیست، هر چند احمدبن حنبل این تقدیم را واجب دانسته است.»31
ـ (وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ)، یکی دیگر از اعمال واجب در وضو، مَسح سر است.
«مسح»؛ کشیدن آب در محل واجب است؛ به گونه‌ای که جاری نشود و حرف «با» در واژة «بِرُؤُسِکُمْ» دلالت بر این دارد که این عمل باید با الصاق (= چسباندن) باشد.32
زمخشری در این باره می‌نویسد:
«مراد از الصاق (= چسباندن) مسح بر سر است. ماسحِ قسمتی از سر و ماسحِ تمام سر، هر دو ملصق (= چسباننده) و ماسح به حساب می‌آیند.»33
در انجام مسح سر، کشیدن مقداری از دست بر مقداری از سر کفایت می‌کند و این مقدار در آیه معین نشده است و اگر حد معین کنیم، نمی توانیم مقدار حد را تعیین کنیم مگر با گفتاری که مخالف آیه باشد که این خلاف اصل است.34
ـ (وَ أَرْجُلَکُمْ إِلَی الْکَعْبَیْنِ...) ، در این که «وظیفة واجب و مجزی در پاها کدام عمل است» اختلاف نظر و شکاف شدید میان فریقین وجود دارد.
همانطور که گذشت، امامیه وظیفة واجب را مسح پاها می‌دانند اما عامّه بر این باورندکه وظیفه در پاها غسل (= شستن) است، هر چند برخی از عامه همچون حسن بصری و طبری، مکلّف را مخیر بین مسح و یا غَسل دانسته‌اند.35
از آنجا که در این باره اختلاف قرائت وجود دارد و واژة «وَ أَرْجُلَکُمْ» را برخی از قاریان منصوب و گروهی مجرور خوا ند ه اند و شاید به گمان برخی همین اختلاف قرائت موجب برداشت متفاوت گردیده است.
اکنون به سخن زمخشری می‌پردازیم که در این زمینه می نویسد:
«تعدادی از قاریان، عبارت «وَ أَرْجُلَکُمْ » را منصوب قرائت کرده‌اند که بی شک دلالت بر شستن پاها در وضو دارد؛ چرا که عطف بر «وُجُوهَکُمْ» خواهد بود و اگر گفته شود: با قرائت جرّ حکم پاها مسح خواهد بود. می گوییم: در میان سه عضوی که حکم شستن در وضو را دارند، پاها از بقیة اعضا در محل اسراف آب بیشتری قرار دارند به همین خاطر، عطف بر مواضع مسح شده است نه به خاطر مسح بلکه به خاطر بیان میانه روی در ریختن آب روی پاها هنگام وضو و گفته شده است که قید «إِلَی الْکَعْبَیْنِ» نیز به همین خاطر آمده است که آنان که گمان برده‌اند پاها، هم حکم با اعضا مسح کردنی هستند، از این گمان خارج شوند؛ چرا که اعضای ممسوح با انتهای غایت در شریعت، هرگز محدود و مقید نشده‌اند.»36
البته پاسخ به این سخن را مرحوم طبرسی در تفسیر جوامع الجامع بیان کرده‌اند.37
فخر رازی در تفسیر این فراز از آیة شریفه مؤید این قول و گفتار امامّیه است که: عبارت «وَ أَرْجُلَکُمْ» به هر نحو قرائت شود؛ چه نصب و چه جرّ‌، دلالت بر وجوب مسح خواهد داشت؛ چرا که در حالت جـر عطف بر «رُؤُسـِکُمْ» خواهد بود و در حالت نصب عامل آن هم می‌تواند «وَ امْسَحُوا» و هم «فَاغْسِـلُوا» باشد که در هنـگام اجتماع دو عامل بر معمول واحد، عامل اقرب (= نزدیک‌تر) اولویت داشته که در این جا باز هم نتیجه، وجوب مسح پاها می‌شود.38
آنچه بیان شد، گزیده‌ای از تفسیر عامه از آیة وضو بود.
فصل دوم: شیوة شستن دست ها نزد فریقین
دومین وظیفة واجب در آیة شریفة وضو (یَا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ...)39 شستن دست ها است. در این عملِ واجب میان فریقین در دو مورد اتفاق نظر وجود دارد.
موارد اتفاقی در شستن دست ها میان فریقین
1. هر دو گروه شیعه و سنی، عمل مجزی را شستن دست ها میان سر انگشتان تا مرفق(آرنج) دانسته اند و از آنجا که در کلام عربی، گاه بر تمام دست نیز اطلاق می شود، این محدوده با حرف «إلی» مقید شده است:
«مسلمانان بر این امر اجماع دارند که شستن دست ها با مرافق(آرنج ها) در وضو یکمرتبه واجب است.»40
2. پیش از بیان مطلب، پرسشی مطرح می شود و آن این است که آیا شستن خود مرفق(آرنج) هم واجب است یا خیر؟ شکی نیست که اختلاف میان فقها در معنای إلی وجود دارد؛ برخی آن را به معنای «مع» و گروهی به معنای «إلی» دانسته اند. با این همه، اگر إلی به معنای مع هم نباشد، باز به دلیل همجنس بودن ماقبل و مابعدِ إلی و دخول غایت در مغیا، دارای یک حکم است.41
علاوه بر اینها وجوب شستن مرافق از باب مقدمة علمی، مورد اتفاق همگان است و احتیاط اقتضای این شستن را دارد؛ چرا که آنکه دست ها را همراه با آرنج ها بشوید، بدون شک وضویش صحیح است اما کسی که این کار را نکند دلیلی بر صحت وضویش وجود ندارد.42
3. از موارد اتفاق میان عامّه و امامیه، دفعاتِ شستن دست ها و صورت است که تمام مذاهب و فرق ـ همچنان که گذشت ـ یکمرتبه را واجب و مجزی دانسته ا ند.
اتفاق میان مذاهب در تعداد شستن اعضای وضو
واجب در شستن اعضای وضو یک بار است،43 هرچند نسبت به دفعات دوم و سوم نظرات دیگری وجود دارد:
امامیه؛ مرتبة دوم را سنّت و مستحب شمرده و سومین بار را بدعت و وضو را باطل می د انند.44
استدلال امامیه بر مدعای خویش
اولاً: طبق آیة (فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ...) با یکمرتبه شستن صورت و دست ها واجب انجام شده و آنکه ادعای بیش از این دارد، باید بر آن دلیل اقامه کند.
ثانیاً: روایت یونس بن عمار از امام صادق 7 که می فرماید:
«سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ7 عَنِ الْوُضُوءِ لِلصَّلَاةِ؟».45
«از امام7 دربارة وضوی نماز پرسیدم. فرمودند: یک بار، یک بار.»
عامه، مرتبة دوم را افضل و مرتبة سوم را سنت می د انند:
«شافعی، ابوحنیفه، احمد بن حنبل: مرتبة اول را واجب، مرتبه دوم را افضل و مرتبه سوم را سنت دانسته و مالک: دو مرتبه را با فضیلت تر از یک مرتبه شمرده است.»46
اختلاف فریقین در شستن دست ها
با توجه به آنچه گذشت، موارد اتفاق نظر فریقین آشکار گردید اما اختلاف اساسی عامّه و امامیه دربارة وظیفة واجب در دست ها، کیفیت و چگونگی این شست وشو است که شیوه و روش ایشان متفاوت می باشد:
امامیه بر این عقیده اند که غَسْل باید از مرافق(آرنج ها) آغاز و به سر انگشتان ختم شود.47
همچنان که مرحوم صاحب جواهر به این مطلب تصریح دارد: «واجب است آغاز [شستن دست ها] از آرنج و خود آرنج و پایان آن به سر انگشتان که مراد و مفهوم این وجوب، وجوب از بالا به پایین بودن وضو را نیز در برمی گیرد.»48
پس مراد در این هنگام وجوب (شروع از آرنج)، آغاز از بالا خواهد بود.
و اما عامّه بر این باورند که غسل(شستن) باید به مرافق(آرنج ها) ختم شده و پایان یابد؛ چنانکه از سر انگشتان آغاز می گردد.
ماوردی می گوید:
«... آنـگاه ذراع راستـش را تا مرفـق می شوید و سپس دست چپ خود را نیز بدین شکل می شوید...»49
با این حال، طبق نقل عامّه، عمل واجب در دست ها را غسل و شستن دانسته و مسیر شست و شو که از اصابع تا مرفق باشد را افضل می د انند.50
علامه محمد جواد مغنیه اینگونه نقل می کنند که:
«بقیة مذاهب (غیر از امامیه ) واجب را شستن می د انند، هرگونه که انجام شود، هر چند شروع از سر انگشتان و پایان به آرنج ها افضل است.»51
منشأ اختلاف
پیش از پرداختن به ادلّة طرفین؛ مبنی بر روش شستن دست ها که آغاز از سر انگشتان باشد و پایان آن آرنج، یا به عکس، باید به مقدمه ا ی اشاره کردکه عبارت است از اختلاف معانی که «إلی» بر آن دلالت می کند:
معانی «إلی»
«إلی» حرف جری است که بر هشت معنا دلالت دارد:
1. انتهای غایت، که یا انتهای غایت از نظر زمان است؛ مانند: (ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّیامَ إِلَی اللَّیْلِ)؛52و یا انتهای غایت از نظر مکان است؛ مانند (مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی).53
2. معیت و همراهی؛ در جایی که قابلیت ضمیمه شدن و معیت شیء با دیگری وجود داشته باشد؛ مانند (مَنْ أَنْصاری إِلَی اللهِ).54
3. تبیین؛ بیانگر فاعلیت مجرورش «إلی» پس از آنکه افادة حبّ و یا بغض داشته است؛ مانند (قالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنی‏ إِلَیْهِ).55
4. مترادف معنای «لام»، مثل «وَ الْأَمْرُ إِلَیْکِ».56
5. پنجمین معنای «إلی» ظرفیت؛ مانند «فی» است.
6 . معنای دیگر «إلی» ابتدا است که مترادف با معنای «مِن» می باشد که در شعر و ادبیات عرب نیز شاهد مثال هایی دارد مانند شعر ابن احمر باهلی:
تقول و قد عالیت بالکور فوقها یسقـی فلا یروی إلـی ابن أحمـرا
«قصوا می گوید: در حالی که بر رویش بار و بنه می نهم، آیا سیر می شود ـ از سواری بر من ـ پس، از من سیراب نمی شود ابن احمر.»
در این شعر، «إلی» به معنای «من» است؛ چرا که فعلِ «روی، یروی» با مِنْ متعدی شده و قاعدة نحو این است که: هرگاه فعلی با حرف جرّ خاص متعدی شود، اگر حرف جر دیگری جای آن استعمال شود، آن حرف جر دیگر معنای حرف جر اول را می د هد.
7. هفتمین معنای «إلی» مترادف و همانند معنای «عند» است که دلالت بر ظرفیت مابعد برای ماقبل می کند.
8 . تأکید، آخرین معنای بیان شـده برای «إلی» است، هـرگاه زایـد باشد دلالت بر تأکید کلام می کند.57
اختلاف فریقین در شیوة شستن دست ها
با توجه به معانی مختلفی که برای «إلی» بیان شد، این اختلاف معانیِ نحوی؛ به اختلاف در آرای فقهی فریقین سرایت کرده و امامیه از «إلی» معنای «مع= با» اراده کرده و برداشت عامّه از «إلی»، معنای انتهای غایت است؛ هرچند آیة شریفه، تنها محدودة واجب را بیان کرده و با «إلی» حدِّ «یَد» را محدود کرده است و از این جهت که «إلی» معنای «مع» می د هد و یا «انتهای غایت» ساکت است و بیانی ندارد. با این همه، فریقین برای اثبات ادعای خویش ادله ای را بیان کرده اند که به آنها می پردازیم:
استدلال قائلان بر وجوب شستن دست ها از آرنج تا سر انگشتان
قائلان بر وجوب شستن دست ها به شیوة پیش گفته که عمده فقهای امامیه هستند، بر دیدگاه خویش ادله ای اقامه کرد ه ا ند که در ذیل آن ها را بیان می کنیم:
1. آیة شریفة وضو
(یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ إِلَی الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ إِلَی الْکَعْبَیْن‏).58
نخستین دلیل قائلین به وجوب شستن دست ها از آرنج تا سر انگشتان، این آیة شریفه است که علمای امامیه به آن استدلال کرد ه ا ند؛ بدین گونـه که یکی از معانی «إلی»، «مع» می باشد که در آیه، «إلی» این معنا را می دهـد و با توجه به قرینة وجوبِ غسل(و شستنِ) خود آرنج، این معنا واضح تر می گردد و شاهد بر این مدعی می تواند آیات دیگری از قرآن کریم باشد که «إلی» در آن آیات نیز معنای «مع» را داراست.
الف) آیة 52 سورة هود:
(وَ یا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً وَ یَزِدْکُمْ قُوَّةً إِلی‏ قُوَّتِکُمْ وَ لا تَتَوَلَّوْا مُجْرِمینَ).59
شاهد مدّعی در (وَ یَزِدْکُمْ قُوَّةً إِلی‏ قُوَّتِکُمْ) است که «إلی» معنای «مع» داده که در ترجمه نیز بدین گونه بیان گردید.
ب) آیة 52 سورة آل عمران:
(فَلَمَّا أَحَسَّ عیسَی‏ مِنْهُمُ الْکُفْرَ، قالَ مَنْ أَنْصاری إِلَی اللهِ، قالَ الْحَوارِیُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللهِ آمَنَّا بِاللهِ وَ اشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ).60
و آیات دیگری همچون:
(وَ لا تَأْکُلُوا أَمْوالَهُمْ إِلی‏ أَمْوالِکُمْ...).61
با توجه به آیاتی که گذشت، می توان استدلال امامیه بر مدعای خویش که «وجوب غسل و شستن دست ها با آرنج» باشد را دریافت.
در تأیید این مدعا، سخن جالبی در برخی تفاسیر آمده است:
«این درست به آن می ماند که شخصی به کارگری (و نقاشی) سفارش می کند دیوار اتاق را از کف تا یک متر رنگ کند. بدیهی است منظور این نیست که دیوار از پایین به بالا رنگ شود، بلکه منظور آن است که این مقدار باید رنگ شود نه بیشتر و نه کمتر.»62
2. روایات بیانیه
دومین دلیل امامیه بر مدعای خویش؛ یعنی وجوب غسل(شستن) دست ها از مرفق (آرنج) تا سر انگشتان روایاتی است که وضوی پیامبر9 را بیان می کند که در این روایات روش و کیفیت وضوی پیامبر9 توسط امامان معصوم8 ترسیم شده است.
شیخ طوسی به سند خویش از بکیر و زارة بن اَعین اینگونه نقل می کند:
«أَنَّهُمَا سَأَلَا أَبَا جَعْفَر7 ٍ عَنْ وُضُوءِ رَسُولِ اللهِ9 فَدَعَا بِطَسْتٍ أَوْ بِتَوْرٍ فِیهِ مَاءٌ فَغَسَلَ کَفَّیْهِ، ثُمَّ غَمَسَ کَفَّهُ الْیُمْنَی فِی التَّوْرِ فَغَسَلَ وَجْهَهُ بِهَا وَ اسْتَعَانَ بِیَدِهِ الْیُسْرَی بِکَفِّهِ عَلَی غَسْلِ وَجْهِهِ، ثُمَّ غَمَسَ کَفَّهُ الْیُمْنَی فِی الْمَاءِ فَاغْتَرَفَ بِهَا مِنَ الْمَاءِ فَغَسَلَ یَدَهُ الْیُمْنَی مِنَ الْمِرْفَقِ إِلَی الْأَصَابِعِ لَا یَرُدُّ الْمَاءَ إِلَی الْمِرْفَقَیْنِ، ثُمَّ غَمَسَ کَفَّهُ الْیُمْنَی فِی الْمَاءِ فَاغْتَرَفَ بِهَا مِنَ الْمَاءِ فَأَفْرَغَهُ عَلَی یَدِهِ الْیُسْرَی مِنَ الْمِرْفَقِ إِلَی الْکَفِّ لَا یَرُدُّ الْمَاءَ إِلَی الْمِرْفَقِ کَمَا صَنَعَ بِالْیُمْنَی ثُمَّ مَسَحَ رَأْسَهُ وَ قَدَمَیْهِ إِلَی الْکَعْبَیْنِ بِفَضْلِ کَفَّیْهِ وَ لَمْ یُجَدِّدْ مَاءً».63
«بُکیر و زراره هر دو از امام باقر7 چگونگی وضوی پیامبرخدا9 را پرسیدند، حضرت طشت یا ظرف کوچکی پر از آب خواست و دو کف دستان خود را شست و سپس مشتی از آب برداشت و با آن صورتش را شست، آن گاه دست چپ را در ظرف آب فرو برد و مشتی از آن را بر دست راست خود ریخت و آن را از آرنج تا سر انگشتان شست و هیچگاه آب را به طرف آرنج برنگرداند و همین عمل را نسبت به دست چپ انجام داد. سپس سر و دو پای خود را تا کعبین با رطوبت دستانش مسح نمود.»
با توجه به این روایت که وضوی پیامبر9 را حکایت می کند، حجتی غیر از این باقی نمانده و کیفیت شستن دست ها واضح می گردد.
این روایت و روایات مشابه است که فقهای امامیه را بر وجوب شستن دست ها از بالا واداشته است: «باید صورت و دست ها را از بالا به پایین شست و اگر از پایین به بالا بشوید وضو باطل است.»64
3. «إلی» به معنای «من»، ابتدای غایت
سومین دلیل امامیه مبتنی بر وجوب آغاز شستن دست ها از مرفق و آرنج این استدلال بوده که «إلی» به معنای «من» بوده باشد و این معنا یعنی ابتدای غایت را تداعی نماید، همانطور که در ترتیب معانی «إلی» ششمین معنای مذکور نزد ادبا، معنای «من» و ابتدای غایت بود.
محمد بن یعقوب به سند خویش از عروة تمیمی اینگونه نقل می کند:
«سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ الله7 عَنْ قَوْلِ الله عَزَّ وَ جَلَّ ـ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ إِلَی الْمَرٰافِقِ، فَقُلْتُ هَکَذَا وَ مَسَحْتُ مِنْ ظَهْرِ کَفِّی إِلَی الْمِرْفَقِ فَقَالَ لَیْسَ هَکَذَا تَنْزِیلُهَا إِنَّمَا هِیَ َاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ مِنَ الْمَرَافِقِ ثُمَّ أَمَرَّ یَدَهُ مِنْ مِرْفَقِهِ إِلَی أَصَابِعِهِ».65
«از امام7 پیرامون آیة شریفة (فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ إِلَی الْمَرافِقِ) پرسیدم، و گفتم آیا اینگونه است که انجام می د هم؟پس، از پشت دست تا آرنج را کشیدم. امام7 فرمود: خیر، این گونه نیست، بلکه تنزیل آیه بدین شکل است: (اَغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ مِنَ الْمَرَافِقِ) ، صورت و دست ها را از آرنج بشویید و پس از آن دستش را از آرنج تا انگشتان کشید.»66
همانگونه که بیان شد، در روایت شریفه، امام7 تصریح بر این مطلب دارد که «إلی» به معنای «من» و ابتدای غایت مکانیه آمده است و تنزیل و تأویل و یا تفسیر آیة شریفه که بر عهدة شارح آن واگذار شده به این سوی حمل شده است.
آنچه بیان گردید سه دلیل عمدة امامیه بر صدق گفتار خویش بوده، هر چند ادلّة دیگری نیز می توان ارائه کرد و به عنوان مؤید از آنها بهره گرفت:
1. اجماع؛ یکی از دلایل امامیه بر درستیِ نظر خویش، اجماع علمای امامیه بر وجوب آغاز شستن دست ها از آرنج می باشد.
امامیه بر این باورند که واجب است شستن دست ها از آرنج ها آغاز شود.67
2. تعدد و تصریح روایات؛ در مورد وجوب شستن دست ها از آرنج، در گفتار اهل بیت: روایات متعدد و صریحی وجود دارد که راه را برای انجام عمل واجب واضح و روشن می سازد.
3. اصالة الاشتغال؛ امامیه با رجوع به اصول عملیه، مقتضای اصالة الاشتغال را در باب وضو، شستن از مرفق می د اند؛ چرا که با مراجعه به روایات بیانیة اهل البیت: در مورد وضو، وجوب شستن دست ها از آرنج واجب است و با عملی غیر از آن، فراغت ذمّه حاصل نمی شود.
این بود ادلّه و مؤیدات امامیه بر صحت و وجوب عمل در بارة شیوه شستن دست ها در وضو.
استدلال قائلین به وجوب شستن دست ها از سر انگشتان تا آرنج
غیر امامیه و اهل سنت قائل به وجوب شستن دست ها از سر انگشتان تا آرنج هستند و بر این دیدگاه و نظریه ادله ا ی اقامه کرد ه ا ند که در اینجا به آن ها می پردازیم:
1. آیه شریفة وضو
(یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ...).68
این آیة شریفه نخستین استدلال عامّه بر گفتار خویش است. در اینجا «إلی» دلالت بر انتهای غایت دارد و انتهای عمل واجب باید در مرفقین باشد؛ «این سخن خداوند متعال (إِلَی الْمَرافِقِ) ناظر به این است که وضو به آرنج ها ختم شده و از انگشتان آغاز گردد و حاکم می گوید: سنت نیز اینگونه وارد شده است و این همان روشی است که فقها برآن ا ند؛ چرا که دلالت لفظ «إلی» برای غایت و پایان شئ و غایت و پایان شئ نیز آخر آن است.»69
در پاسخ به این استدلال عامّه، وجوهی نیز بیان شده است.
الف) آیه ظهور در این دارد که لفظ «إلی» غایت مغسول است که «أَیْدِیَکُمْ» باشد، نه غایت غسل؛ یعنی آیه درصدد بیان مقدار واجب از شستن دست است؛ زیرا لفظ «یَد» بر مواضعی مانند انگشتان اطلاق می شود که مراد «یَد» است.
این ادعا در برخی تفاسیر نیز تأیید شده است:
«کلمة «إلی» در آیة فوق، تنها برای بیان حد شستن است نه کیفیت شستن که بعضی توهم کرده اند و چنین پنداشته ا ند که آیه می گوید: باید دست ها را از سر انگشتان به طرف آرنج بشوید!»70
ب) «إِلَی الْمِرْفَقِ» قید برای موضوع «أَیْدِیَکُمْ»
با توجه به آنچه گذشت، این پرسش مطرح است که آیا قید «إِلَی الْمِرْفَقِ» قید برای حکم «فَاغْسِلُوا» است یا برای موضوع «أَیْدِیَکُمْ»، پاسخ این پرسش توسط مرحوم علامة طباطبایی این گونه بیان شده است:
«فَاغْسِلُوا قید کلمة «اَیدی» است و در این صورت، دست ها باید تا مرفق شسته شود نه اینکه شستن تا مرفق باشد، و دست ها تا مرفق را دو جور می توان شست؛ یکی از مرفق به پایین و دیگری از انگشتان به بالا.»
علاوه بر اینکه هر انسان که بخواهد دست خود را بشوید ـ چه در حال وضو و چه در غیر حال وضو ـ بطور طبیعی می شوید و شستن طبیعی همین است که از بالا به پایین بشوید و از پایین به بالا شستن هرچند ممکن است لیکن طبیعی و معمول نیست.
افزون بر اینکه بنا به گفتة صاحب مجمع البیان، امت اجماع دارد بر اینکه: وضوی کسی که از بالا به پایین می شوید صحیح است71و این نیست مگر به خاطر اینکه جملة مورد بحث با آن سازگار است و این هم نیست مگر به خاطر اینکه جملة «إِلَی الْمَرافِقِ» قید برای موضوع؛ یعنی «أَیْدِیَکُمْ» است نه برای حکم؛ یعنی جملة «فَاغْسِلُوا»72
2. روش وضوی خلیفة سوم
دومین دلیل عامّه بر وجوب شستن دست ها «تا آرنج» فعلی است که عثمان بن عفان در وضو انجام داد و آن را به پیامبر9 منتسب کرد و از آنجا علمای عامّه این گونه وضو ساختن را سنت و روش پیامبر دانسته ا ند.
بخاری و مسلم با سند خود از حمران نقل می کنند:
««عثمان بن عفان آبی خواست تا وضو بسازد، آنگاه دست راستش را تا آرنج سه بار شست و دست چپ خود را نیز چنین کرد، سپس سر خود را مسح کرد و پای راست و چپ خود را با برآمدگی هر کدام سه بار شست...»
عثمان در ادامه این جمله را بیان می کند که:
«من پیامبرخدا9 را دیدم که همانند وضوی من وضو ساخت!»73
این استدلال از جهاتی قابل بررسی و نقد می باشد:
الف) بی تردید در صدر اسلام در شیوة وضو ساختن اختلافی نبوده است؛ چرا که در این صورت در تاریخ به آن اشاره می شد و به قول معروف لَوکَانَ لَبَانَ و با وجود حضور شارع؛ یعنی پیامبرخدا9 این موضوع منتفی است؛ چرا که در صورت اختلاف، حضرت آن را رفع می کردند.
همچنین در عصر خلفای اول و دوم نیز اختلاف چندانی در مورد وضو نبود، جز در یک فرع جزئی که مسح بر خفین باشد.74
با این حساب و با توجه به شهادت تاریخ، این شیوة وضو که به عنوان سنت پیامبر نیز خوانده شده، از ابداعات و اختراعات خلیفة سوم، عثمان بن عفان بوده است:
متقی هندی در کنز العمّال از ابو مالک دمشقی نقل می کند:
«اختلاف در وضو، از دورة خلافت عثمان آغاز شد.»75
بنابراین، انتساب این وضو به پیامبر9 و سنت دانستن آن، در هاله ا ی از ابهام قرار می گیرد.
دومین دلیل عامّه بر وجوب شستن دست ها «تا آرنج»، فعلی است که عثمان بن عفان در وضو انجام داد و آن را به پیامبر9 منتسب کرد و از آنجا علمای عامّه این گونه وضو ساختن را سنت و روش پیامبر دانسته ا ند.
ب) گفته شد که عثمان بن عفان در وضوی خویش دست ها را تا آرنج شست و گفت: «پیامبرخدا9 را دیدم که همانند وضوی من وضو ساخت.» اگر بپذیریم که این گفتارِ خودِ خلیفه بوده و خدشه ا ی در ناقلان و یا غیره وجود ندارد، باید بگوییم خلیفه، آن حضرت را در حال شستن اعضای وضو دیده است، اما این عمل؛ اعم از آن است که پیامبر برای نماز واجب و یا عمل واجب دیگری وضو می ساخته و یا شستن برای هدف دیگری بوده است و با توجه به این که لفظ وضو لفظ مشترکی بوده و معنای لغوی و اصطلاح شرعی آن با هم متفاوت است و واژة «وضو» به معنای مطلق تطهیر اعضای بدن هم استعمال شده و این استعمال در کلام عرب مشهور و رایج بوده است.76
همچنین می توان این فعل حضرت را حمل بر جواز و اباحه برای ورود به عملی غیر از نماز دانست. مؤید این گفتار سخن دهلوی است که می گوید:
«پیامبر خدا9 افعالی را انجام داده و صحابه آن را دیده ا ند و هر کس بر اساس فهم و درک خود فهمیده است؛ مثلاً نمی د انستند که حضرت آن را به عنوان عمل واجب و وظیفة شرعی انجام می د هد یا عمل عادی است؛ اگر عمل شرعی است، کدام واجب، کدام شرط و کدام ادب است و...»77
ج) مخالفت و مقابلة صحابة پیامبر9 با وضویی که خلیفه آن را به پیامبر9 نسبت داد؛ از جمله مواردی است که تاریخ گواه آن است. این موضوع به حدّی دامنه د ار شد که امیرالمؤمنین علی7 در برابر این وضوی اختراعی ایستاد و وضوی پیامبر را در مسجد، به هنگام خلافتش، حکایت کرد. آن حضرت از قنبر کوزة آبی خواست تا وضو بسازد، ابتدا دو کف دست و صورتش را از آرنج شست، آن گاه سر را یک بار و دو پایش را تا برآمدگی پاها مسح کرد و آنگاه فرمود: «ای کسی که از وضوی رسول خدا پرسیدی، حضرت اینگونه وضو می گرفت.»78
آنچه گذشت دو دلیل قائلین بر وجوب شستن دست ها در وضو از انگشتان تا آرنج بود که همراه با نقد و بررسی ادله بیان گردید.
ترتیب شستن دست ها در وضو
از دیگر موضوعات مورد بحث در مورد شستن دست ها در وضو، ترتیب شستن است که کدام دست مقدم و کدام بعد از آن شسته شود که دیدگاه فریقین در این باره به شرح زیر است:
دیدگاه امامیه
امامیه معتقدند که در شستن دست ها واجب است ابتدا دست راست و پس از آن دست چپ شسته شود و در غیر این صورت وضو باطل خواهد بود.
«امامیه تقدیم دست راست بر دست چپ در وضو را واجب شمرده ا ند.»79
با توجه به گفتار پیشین، دلیل امامیه بر این مدعا نیز واضح می گردد؛ چرا که ایشان این وجوب را ناشی از روش ائمة اطهار: می د انند که حکایت کنندة همان وضوی پیامبرخدا9 است.
دیدگاه عامّه
عامّه در ترتیب شستن دست ها بر این باورند که تقدیم دست راست بر دست چپ سنت و مستحب است و هرکس این کار را انجام ندهد فضیلتی را از دست داده است؛ «مذهب جمهور عامّه بر این است که تقدیم دست راست بر دست چپ سنت است و هر کس این را ترک کرد فضیلت از کف او رفته ولی وضویش کامل است.»80
دلیل عامّه بر این ادعا، روایتی است که ابو هریره آن را نقل کرده است:
«هنگام پوشیدن لباس و هنگام وضو، از جانب راست آغاز کنید.»81
تقریر استدلال بدین شکل است که این روایت دلالت بر استحباب و فضیلت آغاز از جانب راست دارد؛ چرا که پیامبر9 پوشیدن لباس و گرفتن وضو را در کنار هم قرار داده و در صورت وجوب هر دو عمل باید واجب باشد که در پوشش این وجوب قطعاً منتفی است پس در وضو هم منتفی بوده و دال بر فضیلت است.82
پاسخ این ادعا نیز از مباحث پیشین واضح گردید؛ چرا که امامیه دلیل وجوب تقدیم دست راست بر دست چپ را عمل و سیره پیامبر9 می د انند و ثابت شد که وضوی پیامبر، که ائمه آن را حکایت کرد ه اند، بدین صورت؛ یعنی تقدیم دست راست بر دست چپ بوده است.

پی نوشت ها :
1. آل عمران : 7
2. مائده : 6
3. نحل : 98
4. نساء : 102
5. طبرسی، فضل بن حسن، «مجمع البیان فی تفسیر القرآن»، ج3، ص253 ؛ طوسی، محمد بن حسن «التبیان فی تفسیر
القرآن» ج3، ص447
6. همان مدرک.
7. طبرسی، فضل بن حسن، «مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج3، ص253 ؛ طوسی، محمد بن حسن «التبیان فی تفسیر
القرآن» ج3، ص450
8 . موسوی همدانی، محمد باقر «ترجمه تفسیر المیزان» ج5، ص356
9. طبرسی، فضل بن حسن، «مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج3، ص254 ؛ طوسی، محمد بن حسن «التبیان فی تفسیر
القرآن» ج3، ص451
10. طبرسی، فضل بن حسن، «مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج3 ، ص254، طوسی، محمد بن حسن «التبیان فی تفسیر
القرآن» ج3، ص451
11. مکارم شیرازی، ناصر، «تفسیر نمونه» ج4، صص 287 ـ 286
12. طبرسی، فضل بن حسن، «مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج3، ص255
13. طبرسی، فضل بن حسن، «مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج3، ص255
14. مکارم شیرازی، ناصر «تفسیر نمونه» ج4، ص287
15. طبرسی، فضل بن حسن، «مجمع البیان فی تفسیر القرآن» ج3، ص256
16. طیب، سید عبدالحسین «اطیب البیان فی تفسیر القرآن» ج4، ص309
17. مکارم شیرازی، ناصر، «تفسیر نمونه» ج4، ص287
18. طبرسی، فضل بن حسن، «جوامع الجامع، ج1، ص316
19. طیب، سید عبدالحسین «اطیب البیان فی تفسیر القرن» ج4، ص310
20. فخر الدین رازی، محمد بن عمر «مفاتیح الغیب» ج11، ص298
21. قاسمی، محمد جمال الدین «محاسن التأویل» ج4، ص61
22. بغوی، حسین بن مسعود معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، ج2 ص20
23. فخر الدین رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج11، ص399
24. همان مدرک.
25. بغوی، حسین بن معسود «معالم التنزیل فی تفسیر القرآن» ج2، ص21 ؛ قاسمی، محمد جمال الدین «محاسن التأویل»
ج4، ص64 ؛ فخر الدین رازی، محمد بن عمر «مفاتیح الغیب» ج11، ص302
26. بغوی، حسین بن مسعود «معالم التنزیل فی تفسیر القرآن» ج2، ص21
27. فخر الدین رازی، محمد بن عمر مفاتیح الغیب، ج11، ص302
28. قاسمی، جمال الدین محاسن التأویل، ج4، ص64
29. فخر الدین رازی، محمد بن عمر «مفاتیح الغیب»، ج11، ص303
30. زمخشری، محمود بن عمر، درالکشاف عن حقائق غوامض التنزیل» ج1، ص610
31. فخر الدین رازی، محمد بن عمر «مفاتیح الغیب» ج11، ص35
32. قاسمی، محمد جمال الدین «محاسن التأویل» ج4، ص67
33. زمخشری، محمود بن عمر «الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل»، ج1، ص610
34. فخر الدین رازی، محمد بن عمر مفاتیح الغیب، ج11، ص305
35. همان مدرک.
36. زمخشری، محمد بن عمر «الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل»، ج1، ص610
37. طبرسی فضل بن حسن «جوامع الجامع» ج1، صص316 ـ 315
38. فخر الدین رازی، محمد بن عمر «مفاتیح الغیب» ج11، ص306
39. مائده : 6
40. «أجمع المسلمون على أن غسل الیدین مع المرفقین مرة واحدة واجبٌ» مغنیه، محمّد جواد، الفقه على المذاهب الخمسة، ج1،
ص36 ؛ طوسی، محمّد بن حسن «الخلاف» ج1، ص79 ؛ جصّاص، احمد بن علی «احکام القرآن» ج2، ص341
41. رشید رضا، سید محمّد «المنار» ج6 ، ص223
42. طوسی، محمّد بن حسن «الخلاف» ج1، ص79
43. «الفرض فی غسل الأعضاء مرة واحدة»، طوسی، محمّد بن حسن «الخلاف»، ج1، ص87
44. طوسی، محمّد بن حسن «الخلاف» ج1، ص89 ؛ شریف مرتضی، علی بن حسین «الانتـصار فی انفـرادات الإمامیة» ص116.
45. طوسی، محمّد بن حسن «الخلاف» ج1، ص89
46. و قال الشافـعی: «الفـرض واحـد، و اثنتان أفضل، و السنة ثلاثـة و به قال ابوحنیفة و احمد قال مالک: مرة أفـضل من
المرتین»، طوسی، محمّد بن حسن «الخلاف» ج1، ص89
47. «و یجب الابتداء من المرفق و ادخله و الانتهاء إِلَى الأصابع»، نجفی، محمّد حسن «جواهر الکلام» ج2، ص162
48. «فالمراد حینئذٍ وجوب البدءة بالأعلَی »، همان مدرک.
49. ماوردی، علی بن محمّد «الحاوی الکبیر»، ج1، ص112
50. «و قالت بقیة المذاهب: الواجب غسلهما کیف اتفق... و الابتداء من الأصابع إِلَی المرافق أفضل»، مغنیه، محمد جواد
«الفقه علی المذاهب الخمسه»، ج1، ص36
51. همان مدرک.
52. بقره : 187
53. اسراء : 1
54. آل عمران : 52
55. یوسف : 33
56. نمل : 33
57. «مغنی الأدیب» ص40
58. مائدة : 6
59. مکارم شیرازی، ناصر «تفسیر نمونه»، ج9، ص126
60. قرآن کریم، ترجمه مهدی الهی قمشه ا ی ، ذیل آیة شریفه.
61. نساء : 2
62. مکارم شیرازی، ناصر «تفسیر نمونه»، ج4، ص286
63. طوسی، محمّد بن حسن «تهذیب الاحکام» ج1، ص56 ، ح 158
64. امام خمینی، روح الله «توضیح المسائل»، ص56 ، مسأله 243
65. حرّ عاملی، محمّد بن حسن «وسائل الشیعه»، ج1، ص406، ح1053، باب وجوب الابتداء فی غسل الوجه بأعلاه و
فی غسل الیدین بالمرفقین.
66. حرّ عاملی، محمّد بن حسن «وسائل الشیعه» ج1، ص406، ح1053، باب وجوب الابتداء فی غسل الوجه بأعلاه و
فی غسل الیدین بالمرفقین.
67. «ذهب الامامیة إِلَى وجوب البداءة بالمرفقین» مغنیه، محمّد جواد «الفقه علی المذاهب الخمسه» ج1، ص36
68. مائدة : 6
69. «أشعر أیضاً قوله تعالَى: إلَى المرافق أن ینتهی فی غسل الیدین بها و یبتدأ بالأصابع، قال الحاکم، و قد وردت السنة
بذلک و هو الذی علیه الفقهاء و لدلالة لفظ «إلَی» لأنّها للغایة و غایة الشئ آخره»، قاسمی، محمّد جمال الدین «محاسن
التأویل» ج4، ص66
70. مکارم شیرازی، ناصر «تفسیرنمونه»، ج4، ص286
71. طبرسی، فضل بن حسن «مجمع البیان»، ج3، ص164
72. موسوی همدانی، محمّد باقر، «ترجمه تفسیر المیزان» ج5 ، ص359
73. «إنی رأیت رسول الله9 توضأ مثل وضوئی هذا»، بخاری، محمّد بن اسماعیل «صحیح بخاری» ج1، ص52 ؛
قشیری، مسلم بن حجاج «صحیح مسلم» ج3، ص113
74. سیوطی، جلال الدین عبدالرحمن بن أبی بکر «درالمنثور» ج2، ص263
75. متقی هندی، حسام الدین «کنزالعمال» ج9، ص443، ح26890
76. بیهقی، احمد بن حسین بن علی «السنن الکبری» ج1، ص143
77. ابو ریه، شیخ محمود «اضواء علَى السنة المحمّدیة» ص40
78. احمد بن حنبل «مسند احمد»، ج1، ص108
79. «اوجبوا تقدیم الیمنَى علَى الیسرَى»، مغنیه، محمّد جواد «الفقه علَى المذاهب الخمسه» ج1، ص36 ؛شریف مرتضی،
علی بن حسین «الانتصار فی انفرادات الإمامیة» ص101
80 . «ذهب الجمهور إلَى أن تقدیم الیمین علَى الشمال سنّة، من خالفها فاته الفضل و تمّ وضوءه»، قاسمی، محمّد جمال
الدین «محاسن التأویل» ج4، ص66
81 . «إِذَا لَبِسْتُمْ وَ تَوَضَّأْتُمْ فَابْدَءُوا بِمَیَامِنِکُمْ»، ابی داود، سلیمان بن اشعث« سنن ابی داود»، ص41، ح41
82 . قاسمی، محمّد جمال الدین «محاسن التأویل» ج4، ص66

این مقاله منابع ندارد