عذرهای موجب جواز استنابه در حج

نوع مقاله : فقه حج

نویسنده

عضو هیأت علمی مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی (وابسته به معاونت پژوهشی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)

چکیده

افراد مکلفی که زنده هستند و توان و قدرت انجام حج را دارند، باید خودشان به صورت مباشر مناسک حج را به جا آورند و گرفتن نایب برای آنان جایز نیست. پس اگرکسی به نیابت از فرد مکلف زنده حج بگزارد، مجزی از وی نخواهد بود، مگر آن‌که مکلف به خاطر عارض شدن عذرهایی، قادر به انجام حج به نحو مباشر نباشد.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


عذرهایی که موجب می‌شود شخص زنده نتواند حج مباشری خود را انجام دهد و ناگزیر به استنـابه ‌شـود، سه دسته ­ا ند: 1. ناتـوانی جسمی و فیزیکی؛ مانند بیماری و پیری 2. باز نبودن مسیر، که فقها از آن به «عدم تخلیة السرب» تعبیر کرده ­ا ند 3. از جهت زمانی و فراهم نشدنِ فرصت برای مقدمات سفر. برای هر یک از آن ها دلیل و یا ادله­ ا ی وجود دارد که مهمترین آن ها صحیحة حلبی است و جملة «أَمْرٌ یَعْذِرُهُ اللهُ فِیهِ» شامل تمام عذرهایی که مانع انجام حج مباشری می گردد، خواهد شد.

پیش گفتار:
قاعدة اولیه در اعمال واجبِ عبادی؛ مانند نماز، روزه و حج آن است که تکلیف در هر یک از آن­ها، در درجة نخست متوجه شخص مکلف است و متوجه غیر نمی باشد؛ زیرا معنا ندارد فعل غیر، مورد امر مکلف قرار گیرد و جامع بین استنابه و فعل مباشری هم واجب نیست و الاّ به مجرد استنابه، تکلیف از عهدة مکلف ساقط می‌گردد. بنا بر این، تا عمل به درستی توسط مکلف انجام نگیرد، تکلیف ساقط نمی‌شود و وی مشغول ذمه باقی می ماند، مگر آن که دلیلی خاص بر عدم لزوم مباشرت به طور مطلق و یا به صورت مشروط و مقید وجود داشته باشد. در آن صورت، قاعدة اولیه مورد استثنا قرار گرفته و حکم به جواز انجام عمل توسط غیر، می­ گردد.
حج از جمله مواردی است که در برخی از صوَر آن، به ­خاطر وجود دلیلی خاص، می توان آن را به صورت غیر مباشری؛ یعنی بالتسبیب نیز انجام داد. یکی از موارد استثـنا شده عبارت است از جایی که مکلـف به حج، به ­خاطر عروض مانع و عذر شرعی نتواند حج خویش را به صورت مباشری انجام دهد و چون شارع مقـدس نمی­ خواهد انجام حج به هر دلیلی معطل بـمانـد، تکلیف مبـاشـری مکلف، به تکلیف غیـرمباشری وی تبدیل می گـردد؛ یـعنی انجام آن بالـتسبیب و بـه توسط شخـص دیگر که در اصـطلاح به آن «نایـب» گفتـه می شـود، جـایـز می گردد؛ اعم از این که نایب به صورت تبرعی(بدون دریافت اجرت) انجام دهد و یا به صورت استیجاری. در هر صورت، حج واجب باید انجام گیرد و تکلیف با معذور بودن مکلف ساقط نمی ­شود.
اما چه عذرهایی موجب جواز استنابه و حتی گاهی موجب وجوب استنابه می گردند؟ لازم است به این نکته توجه کنیم که به خاطر تنوع سِنی، روحی و جسمی، ممکن است حالت و یا حالاتی در وی به وجود آید و قدرت انجام مباشری حج را از وی سلب کند و همچنین ممکن است عوامل بیرونی چنین حالتی را بر وی تحمیل کند و امکان انجام مباشری برای او نباشد، در آن صورت جایز و گاهی لازم است از شخص دیگری بخواهد که به صورت نیابت،حج وی را انجام دهد.
اما از جهت مصداق، باید اذعان نمود که همة اعذار و موانع را نمی ­توان در یک روایت و یا در کلام فقهای عظام به صورت یکجا ملاحظه کرد ولیکن می­ توان از احادیث مختلف و یا از خلال گفتار گوناگون فقها آن­ها را پیدا و مورد بررسی قرار داد.
این نوشته در صدد معرفی و توضیح موانع و اعذاری است که تا کنون مورد بحث و بررسی قرار گرفته اند.
موانع و اعذار حج مباشری
1) بیماری
بیماری از موانع انجام حج است. البته ممکن است انسان بیماری­ های گوناگون داشته باشد که همه آن­ها موانع حج به شمار نیایند؛ زیرا برخی از بیماری­ ها داخلی است و برخی بیرونی، برخی آشکار و شناخته شده و برخی دیگر ناشناخته و پنهان، برخی موقت و کوتاه مدت و برخی دیگر مزمن و دایمی، برخی سبک و قابل تحمل عرفی و برخی دیگر سنگین و توان فرسا، برخی قابل علاج و برخی دیگر صعب العلاج و بی درمان، برخی واگیر و برخی دیگر غیر واگیر، برخی جسمی و برخی دیگر روحی و روانی و...
از میان همة این­ها، آن بیماری که باعث عدم تمکن و یا موجب حرج شخص باشد و عرفا توان انسان را در رفت و بازگشت از سفر حج بگیرد؛ اعم از این­که جسمی باشد و یا روحی و روانی، یا این که به خاطر مسافرت شدت پیدا کند، یا واگیر باشد و به دیگران سرایت ­کند ( غیر از سرما خوردگی که یک بیماری شایع است )، و یا به گونه ا ی است که موجب اذیت و آزار همراهان و سایر حاجیان گردد، چنین بیماری مانع محسوب می­ شود.
البته در زمان ما به خاطر پیشرفت روز افزون علم پزشکی و امکان پیش بینی بسیاری از بیماری­ ها و نارسایی­ های جسمی و روانی، تشخیص این امر بر عهدة پزشک مورد اعتماد و اطمینان است.
برخی از فقها برای اثبات این گفتار به نص و قواعدی چون نفی حرج در دین1 و نفی عسر2 و نفی ضرر و ضِرار3 استدلال کرده ­ا ند.4
اما از نص، احادیثی از ائمه اطهار: وارد شده که برخی عمومیت داشته و برخی خصوص بیماری را عذر معرفی نموده ا ند. مانند صحیحه ذریح؛ «عَنْ ذَرِیحٍ الْمُحَارِبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ الله (علیه السلام) قَالَ: مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَحُجَّ حَجَّةَ الْإِسْلَامِ، لَمْ یَمْنَعْهُ مِنْ ذَلِکَ حَاجَةٌ تُجْحِفُ بِهِ، أَوْ مَرَضٌ لَا یُطِیقُ فِیهِ الْحَجَّ، أَوْ سُلْطَانٌ یَمْنَعُهُ فَلْیَمُتْ یَهُودِیّاً أَوْ نَصْرَانِیّاً».5
این حدیث از جهت سند صحیح و بی اشکال بوده و از جهت دلالت چند مانع را نام می­ برد و از جمله، بیماری شخصی را ـ که توان وی را سلب و مانع حج مباشری وی می گردد ـ از اعذار شمرده است.
شایان ذکر است که اعتیاد به مواد مخدر، گر چه بیماری محسوب می گردد، لیکن شرعاً موجب عدم وجوب حج نمی­ شود؛ زیرا ممکن است توان شخص را سلب نکرده و موجب زمین­ گیر شدنش نگردد، مگر آن که از جهت قوانین کشور مبدأ و یا کشور مقصد ممنوع از حج گردد. در آن صورت بر شخص معتاد واجب و لازم است که اعتیاد خود را به هر طریق ممکن بر طرف نموده و زمینة انجام حج را برای خویش فراهم کند.
همچنین معلولیت­ ها و نارسایی­ های جسمی و فیزیکی؛ مانند نابینایی، ناشنوایی، لَنگی و گُنگی در بحث حج و عمره جزو بیماری محسوب نمی ­گردند؛ زیرا این نوع بیماری­ ها یا بیماری به حساب نمی­ آید و یا اگر بیماری باشد، موجب سلب توان شخص در انجام حج نمی­ گردد؛ به عنوان نمونه، صاحب جواهر در این باره فرموده ­ا ند: «و لیس الأعمی من المریض عرفا، فیجب علیه الحج عندنا لعموم الادلة حتّی نصوص الصحة الّتی لاریب فی تناولها له وللأعرج والأصم والأخرص و نحوهم.خلافا لأبی حنیفة فلم یوجبه علی الأعمی، نعم لو افتقر الی قائد و تعذر لفقده او فقد مؤونته سقط».6
بدین جهت ادلة وجوبِ حج بر آن ها نیز عمومیت و شمولیت دارد و دلیلی که آن ها را از دایرة وجوب حج خارج کند وجود ندارد، مگر آن که فرد مبتلا به این نوع گرفتاری ­ها نیاز به همراه و راهبر داشته باشد و چنین شخصی یافت نشود و یا هزینه همراه کردن وی سنگین و غیر قابل تحمل باشد، در چنین صورتی حج از فرد مبتلا ساقط می­ گردد.7
آیت الله فاضل لنکرانی= ملاک و معیار بیماری­ هایی که مانع محسوب شده و بیماری هایی که مانع محسوب نمی شوند، بدین گونه بیان فرمود:
«کون المراد من الطاقة، هی الطاقة العرفیة لا العقلیة، کما هو واضح فالمرض الذی لا یکون الحج معه مقدوراً عرفاً یمنع عن تحقق الوجوب و علیه فمثل الأعمى و الأصم و الأخرس و الأعرج و بعض الأمراض المنافی لصحة البدن غیر المنافی للحج بوجه لا یکون خارجاً بالاستطاعة البدنیة و کذلک السفیه و لو فرض کون السفه شعبة من الجنون لا یکون خارجا عن دائرة الحکم بالوجوب».8
به هر روی، بیماری توان فرسا و یا بیماری که موجب عسر و حرج گردد (با تشخیص عرف پزشکی یا پزشک مورد تأیید سازمان حج و زیارت)، یکی از موانع انجام حج به شمار می­ آید.
2) ضعف
مراد از ضعف و ناتوانی در بحث حج، ناتوانی جسمی و فیزیکی است که شامل زن و مرد، جوان و پیر، بیمار و سالم می­ گردد. شخصی که چنین حالتی داشته باشد، در فقه «معضوب» شمرده می­ شود. شهید ثانی در بارة معضوب فرمود:
«المعضوب الضعیف، سواء بلغ فی الضعف ان لا یستمسک على الراحلة أم لا. و حینئذ فوصف الاستمساک على الراحلة فی العبارة مخصص لا موضح».9
احادیث و روایات چندی این گفتار را تأیید می­ کنند. از جمله دو روایت ذیل:
*«وَ فِی رِوَایَةِ الْکِنَانِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ الله (علیه السلام) قَالَ: وَ إِنْ کَانَ یَقْدِرُ أَنْ یَرْکَبَ بَعْضاً وَ یَمْشِیَ بَعْضاً فَلْیَفْعَلْ...».01
* «فِی رِوَایَةِ حَفْصٍ الْأَعْوَرِ عَنْهُ (علیه السلام) قَالَ: الْقُوَّةُ فِی الْبَدَنِ وَ الْیَسَارُ فِی الْمَالِ».11
این دو روایت از جهت سند ممکن است با اشکال و ایراد مواجه باشند، لیکن از جهت دلالت تام هستند. ضعف سندی آن­ها با روایات صحیحه ­ا ی که به صورت مطلق شامل این مطلب می­ شوند، قابل جبران است.
پس هرکسی، به هر علتی دارای ضعف جسمی بوده و توان مسافرت و انجام اعمال حج را نداشته باشد، دارای مانع شرعی بوده و حج مباشری از وی ساقط می­ گردد.21
البته افرادی چون کودکان (که ضعف جسمی دارند) و دیوانگان (که دارای ضعف روحی هستند) تخصصاً از بحث ما خارج ­ا ند؛ زیرا آن­ها اصالتاً مورد تکلیف نیستند.
3) پیری
کهولت سن و طولانی شدن عمر انسان؛ اعم از مرد و زن و سالم و بیمار، به گونه ­ا ی که توان مسافرت و انجام اعمال عبادی در موسم حج را از انسان سلب کند، مانع محسوب می­ گردد.
روایات فراوانی بر این مطلب دلالت دارند؛ از جمله، صحیحة هشام بن حکم:
«عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ أَبِی عَبْدِ الله (علیه السلام) فِی قَوْلِهِ ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ ﴿وَ لله عَلَى النّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا﴾ 31، مَا یَعْنِی بِذَلِکَ؟ قَالَ: مَنْ کَانَ صَحِیحاً فِی بَدَنِهِ مُخَلًّى سَرْبُهُ ، لَهُ زَادٌ وَ رَاحِلَةٌ».41
این حدیث از جهت سند صحیح و بی اشکال و از جهت دلالت، دال بر مانعیت «ناخوشی بدن» در وجوب حج می­ باشد و این ناخوشی هم شامل بیمار و هم شامل پیر و از کار افتاده می­ گردد.
البته کهولت سنّ و مانعیت آن برای انجام حج در افراد گوناگون متفاوت است؛ زیرا در یک سنّ و سالی (مثلا 90 سالگی) در برخی از افراد کهولت تحقق پیدا می­ کند و در برخی افراد دیگر تحقق پیدا نمی­ کند. اصولاً برخی از انسان ­ها زود پیر می­ شوند و برخی دیر و برخی دیگر دیرتر.
ملاک و معیار در پیریِ افراد و تحقق کهولت سنّ آنان، از کار افتادگی و ناتوانی آنان در تحمل مرارت های مسافرت و انجام اعمال حج است.
بدین جهت عنوان «پیری» نمی­ تواند عنوان مستقلی در کنار «ناتوانی» باشد، بلکه زیر مجموعه آن محسوب می­ شود ولیکن به خاطر کثیر الابتلا بودنِ آن، به صورت عنوان مستقل در این­جا مطرح گردید.
4) باز نبودن مسیر
باز نبودن مسیر ـ که در فقه اسلامی به «عدم تخلیة السَرب» عنوان می­ گردد ـ می­تواند صورت­ های مختلفی داشته باشد که در ذیل به برخی از آن­ها اشاره می­ کنیم :
1. نا امنی راه
امنیت از شرط ­های مهم هرکاری است. در حج نیز لازم است افراد با خیالی آسوده و با اطمینان خاطر به این امر مهم اقدام نمایند.
بنا بر این، اگر راه نا امن باشد و راهزنانی در بین راه به مال، جان و عِرض مسافران تعدی و تجاوز کنند و آنان را مورد اذیت و آزار و یا غارت، اسارت و قتل قرار دهند، چنین موردی مانع محسوب می­گردد. همچنین اگر راه امن باشد ولی خود مکه نا امن باشد و حاکم توانمندی در آنجا حکومت نکند و هرج و مرج، فساد و قتل و غارت حکم فرما باشد و یا این که خود حکومت در صدد اذیت و آزار مسافران و مخالفان مذهبی و یا سیاسی و یا قومی و فرهنگی خود برآید و حاجیان ایمنی جانی و مالی نداشته باشند، در چنین مواردی عروضِ مانع تحقق می­ یابد.
البته از جهت وسایط نقلیه (مانند خطوط ناامن هوایی، زمینی و دریایی)، اقلیمی (مانند طوفان­ های مداوم صحرا و یا سیل­ های بزرگ رودخانه ­ها و یا طوفان­ های خطرناک دریا برای مسافران دریایی) و جوّی (مانند گرمای زیاد و شکنندة فصل تابستان، سرمای سوزان و یخبندانی جاده ­ها و برف و باران شدید و طولانی مدت) را می ­توان از ناامنی راه به حساب آورد. به هر روی، لازم است افرادی که می­خواهند حج بجا آورند، مُخلّی السرب باشند.
احادیث فراوانی بر این مطلب دلالت دارند که برخی از آن‌ها را در موارد پیشین اشاره نمودیم و یک مورد دیگر را ذیلا نقل می‌کنیم:
«مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى الْخَثْعَمِیِّ قَالَ: سَأَلَ حَفْصٌ الْکُنَاسِیُّ أَبَا عَبْدِ الله (علیه السلام) وَ أَنَا عِنْدَهُ، عَنْ قَوْلِ­ الله ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ ﴿وَ للهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا﴾، مَا یَعْنِی بِذَلِکَ؟ قَالَ: مَنْ کَانَ صَحِیحاً فِی بَدَنِهِ، مُخَلًّى سَرْبُهُ، لَهُ زَادٌ وَ رَاحِلَةٌ فَهُوَ مِمَّنْ یَسْتَطِیعُ الْحَجَّ. أَوْ قَالَ: مِمَّنْ کَانَ لَهُ مَالٌ. فَقَالَ لَهُ حَفْصٌ الْکُنَاسِیُّ: فَإِذَا کَانَ صَحِیحاً فِی بَدَنِهِ، مُخَلًّى فِی سَرْبِهِ، لَهُ زَادٌ وَ رَاحِلَةٌ فَلَمْ یَحُجَّ فَهُوَ مِمَّنْ یَسْتَطِیعُ الْحَجَّ؟ قَالَ: نَعَمْ».51
این حدیث از جهت سند صحیح و بلا اشکال و از جهت دلالت تام است؛ زیرا مخلی السرب را از شرایط وجوب حج دانسته است.
این چهار مورد از موانع (بیماری، ناتوانی، ضعف و عدم تخلیة السرب) را بسیاری از فقهای عظام شیعه نقل کرده ­ا ند؛ از جمله صاحب جواهر به نقل از شرایع الاسلام به هر چهار مورد اشاره و برخی از آن­ها را با توضیحاتی تشریح نمود.61
صاحب مدارک نیز به این موارد اشاره کرده، فرموده ­ا ند:
« من صحیحة الحلبی المتقدمة أنه لا فرق فی وجوب الاستنابة بین أن یکون المانع من الحج مرضا، أو ضعفا أصلیا، أو هرما، أو عدوا...».71
مراد وی از صحیحة حلبی عبارت است از:
«عَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ الله (علیه السلام) فِی حَدِیثٍ قَالَ: وَ إِنْ کَانَ مُوسِراً وَ حَالَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ الْحَجِّ مَرَضٌ أَوْ حَصْرٌ أَوْ أَمْرٌ یَعْذِرُهُ الله فِیهِ، فَإِنَّ عَلَیْهِ أَنْ یُحِجَّ عَنْهُ مِنْ مَالِهِ صَرُورَةً لَا مَالَ لَهُ».81
همچنین ابن فهد حلی در «الرسائل العشر» سه مورد از موارد یاد شده (مانند: صحت بدن، توانایی جسمی و تخلیة سرب)، به علاوه «گشایش وقت» را از شرایط وجوب استطاعت دانسته است.91
2. حکومت ها
دولت‌ها و حکومت‌های موجود (اعم از حکومت متبوع و حکومت مقصد و یا حکومت واسطه) می‌توانند با اِعمال محدودیت‌ها و یا رفتار قهر آمیز و خشونت آفرین مزاحمت‌ها و یا موانعی برای انجام حج حاجیان به وجود آورند.
به عنوان مثال: کشور مقصد؛ یعنی حکومت عربستان سعودی برای جلوگیری از ازدحام جمعیت و مدیریت صحیح مراسم حج و ایجاد امنیت و آسایش زائران محدودیت‌هایی برای کشورهای اسلامی به وجود آورده و برای هریک از آن‌ها سهمیة خاصی معین کرده است و بدین جهت مانع حج بسیاری از زائران می‌گردد.
همچنین ممکن است کشور متبوع برای برخی از مصالح (اعم از سیاسی، مذهبی، بهداشتی و اقتصادی) محدودیت‌هایی برای زائران کشور خود به وجود آورد و زائران کمتری را اجازة سفر دهد و یا اساساً یک سال یا چند سال حج را تعطیل کند،‌‌ همان­گونه که در زمان امام خمینی1 این مسأله در جمهوری اسلامی ایران واقع شد و به خاطر رفتار ناپسند سعودی‌ها با زائران ایرانی، چند سالی از سوی ایران کسی به مکه نمی‌رفت.
هم چنین ممکن است کشور و یا کشورهایی که واسطة کنسولی هستند و یا در حد فاصل جغرافیایی قرار دارند، مزاحمت و یا حتی ممانعت به وجود آورده، نگذارند انسان حج خویش را انجام دهد.
دلیل این گفتار‌‌ همان ادله‌ای است که برای موانع وجوب حج ذکر شده؛ از جمله‌‌ همان صحیحة حلبی که پیش­تر نقل شد، که در فرازی از آن چنین آمده بود: «...وَ حَالَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ الْحَجِّ مَرَضٌ أَوْ حَصْرٌ أَوْ أَمْرٌ یَعْذِرُهُ الله فِیهِ...»، جملة «امری که خدا وی را معذور می‌دارد»، بر هر مانعی که امکان رفتن به مکه را از شخص سلب ‌کند، شامل می­­ شود.
شیخ طوسی از جمله فقهایی است که مانعیت حکومت‌ها را به عنوان یک عذر در کنار دیگر عذرها بر شمرده و گفته است:
«فإن حصلت الاستطاعة، و منعه من الخروج مانع من سلطان أو عدو أو مرض، و لم یتمکن من الخروج بنفسه،...».02
5) نداشتن فرصت
‌‌ همان­گونه که در کلام برخی از فقها آمده، داشتن فرصت کافی برای تهیة مقدمات سفر، اقدام مسافرت به مکة معظمه و انجام اعمال حج، از شرط‌های لازم وجوب حج است.
بنا براین، اگر کسی همة مقدمات حج (از قبیل استطاعت مالی، صحت بدن، زاد و راحله و تخلیة سرب) برایش فراهم شود ولی فرصت انجام آن را نداشته باشد و یا امکان انجام آن را دارد ولیکن با مشقت و سختی فراوان همراه است و لاجرم حج خود را انجام ندهد، در چنین صورتی حج بر وی استقرار نمی‌یابد.
در این باره برخی از فقها ادعای شهرت عظیمه و عدم خلاف نمودند12 و برخی دیگر ادعای اجماع؛22 به عنوان نمونه صاحب مستند الشیعه می­ نویسد: «للاجماع، و فقد الاستطاعة، و لزوم الحرج والعذر، و کونه أمراً یعذره الله فیه، کما صرّح به فی بعض الأخبار».32
مراد وی از اخبار، اطلاق‌‌ همان روایاتی است که شیخ حرّ عاملی برخی از آن‌ها را در باب‌های ششم، هفتم، هشتم و بیست و چهارم از «ابواب وجوب الحج و شرائطه» کتاب شریف وسائل الشیعه نقل کرده است و ما برخی از آن‌ها را در موارد پیشین اشاره نموده و مورد دیگری را در ذیل نقل می‌کنیم:
«عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ مُسْلِمٍ حَالَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ الْحَجِّ مَرَضٌ أَوْ أَمْرٌ یَعْذِرُهُ الله فِیهِ، فَقَالَ: عَلَیْهِ أَنْ یُحِجَّ مِنْ مَالِهِ صَرُورَةً لَا مَالَ لَهُ».42
این حدیث گر چه از جهت سند به خاطر واقفی مذهب بودن علی بن ابی حمزه، ممکن است قابل خدشه باشد ولیکن کسانی که از وی این روایت را نقل کرده‌اند، بی‌تردید توجه کافی به این مسأله داشته‌اند و بدین جهت باید گفت که آن را قبل از اعتقاد وی به مذهب وقف، از وی نقل کرده‌اند. اما از جهت دلالت، معذور دانستن خدا از هر چیزی که مانع محسوب می‌شود، شامل نداشتن فرصت نیز می‌گردد؛ زیرا خدا بزرگ‌تر از آن است که مکلفین را تکلیف بما لایطاق نماید.
نتیجه: هر مانعی که توان مکلف در انجام حج را از وی سلب و یا موجب عسر و حرج غیر قابل تحمل گردد، عذر شرعی محسوب می‌گردد و همین موجب می‌شود که وجوب انجام مباشری حج از مکلف ساقط و به وجوب استنابی مبدل گردد.52

پی نوشت ها :
1. بر گرفته از آیة 78 سورة حج : (وَ مَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَج‏).
2. بر گرفته از آیه 185 سورة بقره : (یُریدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَ لا یُریدُ بِکُمُ الْعُسْر).
3. بر گرفته از حدیث نبوی : «لاَ ضَرَرَ وَ لاَ ضِرَارَ» (الکافی ، ج 5 ، ص 280 ، حدیث 4 باب الشفعه).
4. ر.ک : مجمع الفائدة و البرهان ، ج6 ، ص60 ؛ جواهر الکلام ، ج 17 ، ص280
5. وسائل الشیعه ، ج11 ، ص30 ، حدیث 1 ، باب 7 از ابواب وجوب الحج و شرائطه.
6. جواهر الکلام، ج 17، ص 281
7. ر.ک : الخلاف ، ج2 ، ص253 ؛ ایضاح الفوائد، ج1، ص270 ؛ جواهر الکلام، ج17 ، ص281 ؛ تفصیل
الشریعه، کتاب الحج، ج 1 ، ص 248
8. تفصیل الشریعه فی شرح تحریر الوسیله ( کتاب الحج )، ج1، ص 248
9. مسالک الافهام ، ج2 ، ص 138
10. وسائل الشیعه ، ج11 ، ص36 ، حدیث 11 ، باب 8 از ابواب وجوب الحج و شرائطه.
11. همان، حدیث 13 ، باب 8 از ابواب وجوب الحج و شرائطه.
12. ر.ک : شرائع الاسلام ، ج1 ، ص202 ؛ ارشـاد الاذهان، ج1 ، ص311 ؛ مجمع الفائدة و البرهـان، ج6 ، ص78 ؛
جواهر الکلام ، ج17 ، ص281
13. آل عمران : 97
14. وسائل الشیعه ، ج11 ، ص 35 ، حدیث 7 ، باب 8 از ابواب وجوب الحج و شرائطه.
15. وسائل الشیعه ، ج11 ، ص34 ، حدیث 4 ، باب 8 از ابواب وجوب الحج و شرائطه.
16. جواهر الکلام، ج17، ص 279
17. مدارک الاحکام، ج7، ص57
18. وسائل الشیعه ، ج11 ، ص63 ، حدیث 2 ، باب 24 از ابواب وجوب الحج و شرائطه.
19. الرسائل العشر، ص 195
20. النهایه، ص 203
21. فقه الصادق (علیه السلام) ، ج 13، ص 184
22. تذکرة الفقهاء ، ج7، ص 92 ؛ کشف اللثام، ج 5 ، ص123
23. مستند الشیعه، ج11، 65
24. وسائل الشیعه ، ج11 ، ص 65 ، حدیث 7 ، باب 24 از ابواب وجوب الحج و شرائطه.
25. عبده، نهج‏البلاغه، خطبه اول.