تحلیلی معنا‌شناختی از کعبه معظّمه

نوع مقاله : اسرار و معارف حج

نویسنده

کارشناسی ارشد رشته ارتباطات گرایش حج و زیارت/ دانشگاه قرآن و علوم حدیث

چکیده

کعبه، مقدّس‌ترین معبد الهی،  نماد همیشگی‌ اسلام، کانون گسترش کرة خاکی و اولین نقطة مسکونی زمین است. این کانون قدسی، عمری به درازای حیات این جهان دارد و همچون نگینی فروزان بر تارکِ هستی درخشیده و چراغ راه و مایة هدایت بشر می‌باشد. عرش خدا در زمین، محور و مدار توحید، جاذبیت خارق العادّه، مصونیت اعجاب‌آمیز، پناهگاه امن بشر، هدایت عالمیان، پرچم و بیرق اسلام، قوام دین، استواری مردم، برابری و مساوات، اتحاد و انسجام، پیوند با ولایت و آمرزش گناهان؛ برخی از برجسته‌ترین ویژگی‌های نمادین این معبد قدسی است. این نوشتار، با رویکردی ارتباطی، به معنا‌شناسی خانة کعبه به عنوان پیچیده‌ترین نماد حج پرداخته و جنبه‌های نمادین آن را به عنوان راهبردی‌شناختی برجسته می‌سازد.

کلیدواژه‌ها

موضوعات


مقدمه

کعبه، در سرزمین گرم و خشک حجاز و در شهر مکّه قرار دارد و مسلمانان برای برپایی آیین‌های مختلف مذهبی، از جمله مناسک حج با آن در ارتباط‌اند؛ کعبه خانه‌ای است که به دلیل معماری آن به دست پیامبران الهی، مورد تقدیس و احترام همگانی و قبله­گاه موحّدان است؛ تمامی مسلمانان در اطراف و اکناف عالم می‌بایست به هنگام نماز و عرض بندگی و نیاز سوی آن بایستند. حریم اطراف کعبه قدمگاه پیامبران و اولیای الهی بوده و اماکن مقدّسی؛ از جمله مسجد الحرام آن را احاطه کرده و بر قداست آن افزوده است.

کعبه، محوری‌ترین جایگاه تجلّی توحید و بارز‌ترین محلّ ارتباط مردم با خداست که ژرف‌ترین و عمیق‌ترین مفاهیم ارزشی را در نظم نمادین خود جای داده است. شناخت و فهم صحیح این مفاهیم ارزشی و نمادین، از فهم اکثر آیین‌گزاران خارج بوده و نیازمند واکاوی و شرح است؛ چرا که آیین‌گزارانی که به یک سمت رو کرده و گِرد یک محور و مطاف می‌گردند، هنگامی که به مزایای معنوی آن محور توحیدی آشنا باشند، معبود خود را بهتر شناخته و او را بی‌شائبه تر می‌پرستند. این نوشتار بر آن است تا ضمن معنا‌شناسی این مکان مقدّس، ابعاد ارتباطی و جنبه‌های نمادینِ آن را برجسته سازد.

نام‌های کعبه

قرآن کریم، از این مکان مقدس‌، با نام‌هایی چون: «الکعبه» (مائده : 95 و 97)،  «المسجد الحرام» (بقره : 144، 149، 150، 191، 196، 217 ؛  مائده: 2 ؛  انفال : 34؛  توبه: 7، 19، 28؛ اسراء: 1؛  حج: 25؛  فتح: 27)،  «البیت» (بقره : 125، 127، 158؛ آل عمران: 97 ؛  مائده : 2، 97 ؛  انفال : 35 ؛ هـود : 73؛ حج 26، 33 ؛ احزاب » 33 ؛ قریش : 3)،  «بیت» (آل عمران: 96 ؛ نساء : 81 ؛ اسراء : 93 ؛ قصص: 12؛ ذاریات : 36)،  «بیتی» (بقره : 125،  حج : 26 ؛ نوح: 28)،  «البیت‌الحرام» (مائده:2 و 97)،  «بیتک‌المحرّم» (ابراهیم : 37)،  «البیت‌العتیق» (حج : 33)،  «بکّة» (آل‏عمران: 96)  و «البیت‌المعمور» (طور : 4 ـ 1)  یاد کرده است که هر کدام از آنها حکایت از برخی ویژگی‌های نمادین آن معبد قدسی دارد.

دربارة اینکه چرا خانة خدا «کعبه» خوانده شد، احتمالات گوناگون وجود دارد؛ در زبان عربی خانه‌های چهارگوش و مربع شکل را کعبه می‌گویند و این خانه نیز چون به شکل مربع و چهارگوش است، آن را «کعبه» خوانده­اند. (راغب اصفهانی، 1412ق./ ص712)  همچنین به وسط هر چیزی، کعبه گفته می‌شود و چون کعبه در وسط دنیا واقع است، به این نام خوانده­اند؛ (طریحی، 1416ق./ ج2، ص161) علاوه بر این، هر چیزی را که دارای ارتفاع و بلندی از سطح زمین باشد، کعبه می‌گویند (الحموی، 1995م، چاپ دوم، ج4، ص465) و چون خانة خدا، دارای ارتفاع ظاهری و رفعت معنوی است، «کعبه» نامیده شد. به گفتة روایات، همان طور که نباید از لحاظ سیرت کسی برتر از کعبه باشد، از جهت صورت نیز نباید بنایی برتر و بلندتر از آن ساخته شود. (کلینی، 1429ق./ ج8 ، ص120).

گاهی نیز در منابع دینی؛ از جمله قرآن کریم، به اعتبار اینکه کعبه در مسجدالحرام واقع شده، به قرینة ظرف و مظروف، به آن «مسجدالحرام» گفته می‌شود. گاهی هم آن را «بیت» نامیده‌اند. در زبان عرب، پناهگاه و محل رجوع و جمع شدن را بیت می‌گویند؛ (ابن فارس، 1404ق./ ج1، ص324) راغب در مفردات، بیتوته را توقف شبانه دانسته، می‌نویسد:

«بیت در اصل به معنای پناهگاه شبانة انسان است؛ چنانکه بیتوته یعنی شب را در جایی به صبح رساندن. آنگاه به مسکن (محل سکونت و سکون) بیت گفته شده، بدون اینکه تنها شب ماندن در آن لحاظ باشد.» (راغب، ص151)

بر این اساس، چون کعبه مأمن و پناهگاه مردم بوده (بقره : 125) و انسانها را از ظلمات گمراهی و ناآرامی‌ پناه داده و گرد هم جمع می‌کند، آن را «بیت» می‌گویند.

گاهی نیز خداوند متعال برای بیان عظمت و فضیلت کعبه، آن را خانة مخصوصِ خود معرفی کرده و با عنوان «بیتی» می­آورد. (بقره : 125؛ حج : 26)  در مواردی هم به دلیل اینکه قتل و غارت و سایر تعدیات و محرّمات در خانة کعبه حرام و موجب هتک حرمت آن مکان شریف است و داخل شدن مشرک وکافر نیز در آن خانه حرام می‌باشد (شیخ صدوق، 1413ق.)  و هر مسلمانی­که در آنجا رود، محترم و از هرگونه تعرّضی ایمن است، «بیت الله الحرام» نامیده شده است. (بیگلری، 1364، چاپ دوم، ص127).

از دیگر، نام‌های کعبه «البیت العتیق» است. عتیق از مادة «عتق» به معنای آزاد شدن از بند رقیّت است. (جوهری، 1410ق./ ج4، ص1520). و از معانی دیگر کعبه، کهن و قدیمی است؛ (ابن‌منظور، 1414ق./ ج10، ص236). همین مضمون در روایات هم آمده است و گفته­اند به معنای خوب و کریم است؛ (راغب اصفهانی، ص545). و خانة مکرّمی است که زیارت‌کنندگانش را از آتش آزاد کرده و می‌رهاند. (فخر رازی، چاپ سوم، ج8 ، ص148)  همچنین گفته شده کعبه از آن جهت که از غرق شدن در طوفان نوح رهایی یافت، «عتیق» خوانده ‌شد. (اسماعیل بن عباد، 1414ق./ ج1، ص155).

آری، کعبه بیت عتیقی است که صاحب آن خدا، و اهل آن مردم‌اند؛ بنابراین، انسان‌ها از هر گوشة جهان که به خانة کعبه آمده باشند، نمازشان کامل و تمام است؛ چرا که مسافر نبوده و به میهن و حریم امن خانه و کاشانة خویش مراجعت نموده‌اند. (شریعتی، 1387، چاپ بیستم، ص61).

علاوه بر آنچه گفته شد، در موارد اندکی هم خانة کعبه را «بکه» خوانده­اند، اگرچه این عنوان بیشتر در مورد  مسجدالحرام و شهر مکّه، به کار رفته است. آن را «بکّه» هم گفته­اند. اصمعی گوید: زیرا مردم با یکدیگر نرمی می‏کنند و مجاهد گوید: «با»ی بکه را به «میم» بدل کرده‏اند؛ چنان‏که لازب را لازم گویند؛ چه، مخرج میم و باء به هم نزدیک است و نخعی گوید بکه با باء بر خانة کعبه و مکّه با میم بر شهر اطلاق شود و زهری گوید: بکه با «باء»، بر کلیة مسجد و مکّه با «میم» بر حرم اطلاق می­گردد؛ (حضرمی اشبیلی تونسی، 1408ق./ 1988م، چاپ دوم، ج1، ص440).

همچنین اهل لغت «بکّ» را به معنای ازدحام و بکّه را محلّ ازدحام گویند. بنابراین، چون محلّ بیت و اطراف آن، محل ازدحام به خاطر طواف، استلام، نماز و دعاست، به آن «بکّه» گفته می‌شود. (قرشی، 1412ق./ ج1، ص220؛ طبرسی، 1372ش./ ج2، ص797)  برخی از مفسّران ذیل آیة (إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّة) (آل‌عمران : 96) آورده‌اند: کعبه بدان جهت بکّه نامیده شد که گردن‌های ستمگران را می‌کوبد و کسی قصد سوء به آن نکرده، مگر آن که خداوند او را شکست داده است؛ (طبرسی، ج‏2، ص797). امام صادق(علیه السلام) علت نامگذاری کعبه به بکَه را گریة  مردم در اطراف و درون آن می‌شمارند؛ (شیخ صدوق، ج‏2، ص397).

آری، خانة کعبه پیوندی ناگسستنی با اشک و آه داشته و خیرات و برکاتی برای انسان به ارمغان می‌آورد که وسیلة هدایت او می‌شود. کعبه با جایگاه رفیع و بلندش می‌تواند هدایتگر بشر باشد و دست او را تا وصول به مقصود گرفته و راهنمایی کند. اما این هدایتگری کعبه فقط با تضرّع، راز و نیاز و اشک و آه امکان‌پذیر است. (فعالی، 1386، ص170).

یکی دیگر از نام‌هایی که در منابع روایی؛ از جمله قرآن کریم بر خانة کعبه اطلاق شده، «بیت‌المعمور» است. واژة «معمور»، فاعل به معنای مفعول می‌باشد؛ (حمیری،1420ق./ ج7، ص4755)  از این رو «بیت‌المعمور» به خانة آباد شده گفته می‌شود. آبادی کعبه به دو جهت قابل تبیین است؛ یکی از جهت مادّی که همواره خانة کعبه آباد بوده و اگر هم در معرض ویرانی و تخریب قرار گرفته، به سرعت تجدید بنا و آباد شده است؛ دیگر اینکه بیت‌المعمور اشاره به عمران و آبادی و رفعت معنوی این خانه دارد؛ چرا که کعبه نخستین معبد کره خاکی است که در محاذی خانه‌ای در آسمان به نام بیت‌المعمور قرار دارد. (فعالی، ص171)

امام باقر(علیه السلام) دربارة جایگاه بیت‌‌المعمور می‌فرماید:

«خداوند، زیر عرش چهار استوانه قرار داد و آنها را «ضُراح» نامید، و آن بیت‌المعمور است و به فرشتگان فرمود: پیرامون آن طواف کنید، سپس فرشتگان را فرستاد و فرمود: در زمین نیز بنایی همانند آن و به اندازة آن بسازید و به کسانی که در زمین بودند، دستور داد تا آن خانه را طواف کنند.» (طبرسی، ج1، ص389 ؛ گنابادی، ‏1408 ق./ چاپ دوم، ج4، ص117).

بنابراین، «بیت‌المعمور» یا عنوانی برای کعبه و یا اسم خانه‌ای در عرش الهی است که کعبه در محاذات آن قرار دارد. به هر تقدیرکه باشد، کعبه نسبتی گسست ناپذیر با آسمان و عرش الهی داشته و از آنجا تنزّل یافته و رَشحه‌ای از بهشت دارد و عظمت و بزرگی خود را از خدای متعال کسب نموده است؛ (فعالی، ص171).

ویژگی‌های نمادین کعبه

کعبه از ویژگی‌ها و امتیازات نمادین و منحصر به فردی برخوردار است که هر کدام حکایت از شرافت و فضیلت آن دارد. در ذیل به شرح و تبیین و رمزگشایی از آنها می­پردازیم:

1.  عرش خدا در زمین؛ کعبه نماد عرش خدا و تجلّی بیت المعمور در زمین است؛ خداوند متعال برای این که انسان فرشته‌خو شود و آثار فرشتگان در او تجلّی یابد، وی را به طواف حریم کعبه‌ای فرا می‌خواند که معادل بیت معمور در عرش خداوند است؛ از این رو، همان طور که فرشتگان اطراف عرش الهی در طواف‌ بوده و مشغول تسبیح خدای سبحان و طلب آمرزش برای بندگان‌ هستند، در زمین نیز کعبه را معادل بیت المعمور در عرش بنا کرد تا انسان فرشته‌وار گِرد آن طواف کند (جوادی آملی، 1383، چاپ دوازدهم، ص9)  و همانند فرشتگان که دائماً با عرش الهی در ارتباط‌اند، در هر زمان و مکان با کعبه که به محاذات عرش بنا نهاده شده، در ارتباط باشد.

در باب ارتباط آیین‌گزار با خانة کعبه می‌توان گفت: خداوند کعبه را محاذی بیت المعمور و بیت المعمور را محاذی عرش قرار داد تا انسان آن­گونه که شایسته و بایسته است بر گِرد کعبه طواف کند و به بیت المعمور صعود نماید و از آنجا به مقام عرش الهی راه یابد. بنابراین، اگر آیین‌گزار در ارتباط با کعبه، این معنای ژرف و عمیق را درک نکرده و هدفش از طواف کعبه تعالی روح نباشد و این خانه را معادل بیت معمور نداند و آن را همانند عرش، در زمین نیابد، به موقعیت و جایگاه والای کعبه راه نیافته است.

2.  مدار و محور توحید؛ کعبه قبلة عاشقان خدا و خانة پروردگار وتجلّیگاه توحید  در زمین است؛ از این رو، جایگاه و هندسة کعبه با هدایت الهی و بر مبنای توحید صِرف بوده و هیچ‌گونه شرکی را بدان راهی نیست؛ (وَ إِذْ بَوَّأْنا لِإِبْراهِیمَ مَکانَ الْبَیْتِ أَنْ لا تُشْرِکْ بِی شَیْئاً)؛ (حج : 26). بنای کعبه به دست ابراهیم(علیه السلام)  بوده که موحّد و ذوب شده در توحید بود؛ بنابراین، خلوص و صفای معمار، ظهوری خاص در بنای آن داشته و هندسة آن با قداست و خلوص آمیخته است. بدین جهت کعبه با هندسة الهی‌اش، موضوع و متعلّقِ احکام و فروع فقهیِ بسیاری؛ از جمله حج است که همة آنها در گرو اخلاق صحیحی است که مرهون عقیدة سالم توحیدی است؛ همان‌گونه که توحید شجرة طوبی است و تقوا میوة آن است، کعبه نیز که بر اساس توحید ناب بنا شده، اصل همة بنیان‌هایی است که بر پایة تقوا تأسیس شده‌اند؛ (جوادی آملی، 1390ش./ چاپ دوم، صص226ـ223).

3.  فروتنی و تواضع؛ کعبه مظهر تواضع بندگان در برابر عظمت خداوند و نشانة اعتراف آنان به بزرگی و قدرت اوست. (سید رضی، 1414ق./ ص12) حاجی در ارتباط با کعبه، این خانة باعظمت خداوند، هر چه پایین‌تر رفته و از بلندی فرو‌تر آید، به کعبه که نماد عظمت خداست، نزدیک‌تر می‌شود؛ این نشان از آن دارد که آدمی با فروتنی و خشوع به شکوه و جلال می‌رسد. از بندگی به بلندی و از رو به پایین نهادن رو به بالا می‌نهد؛ این یعنی خدا را نه در آسمان‌ها و ماوراء بلکه در همین زمینِ پست، در عمق مادیت سنگ سخت می‌توان یافت و دید؛ البته به شرط آنکه راه را درست یافت و درست دیدن را آموخت. (شریعتی، ص58).

4.  عظمت خدا در زمین؛ کعبه نمادی از عظمت و جبروت خداوند بر روی کرة خاکی است. کعبه گرچه فقط اتاقی خالی است که از سنگ‌های سیاهِ خشن و تیره رنگی بر روی هم چیده شده، (شریعتی، ص60)  اما همین کعبة سنگی، با دنیایی از جلال و جبروت، سر به آسمان کشیده و سایه بر بندگان خدا افکنده و دامن به دست آنها داده و آنان را در آغوش می‌گیرد. آیین‌گزاران نیز در ارتباط با کعبه، با شعور و عطشی وصف‌ ناپذیر، گرداگرد آن حلقه زده و آن را چونان جانی عزیز و شیرین در بغل می‌فشارند و پروانه‌وار بر گِرد آن می‌چرخند. با دیدن این صحنة با عظمت و اعجاب انگیز، دل‌هایشان از جا کنده شده و بدن‌های آنها مرتعش و چشم‌هایشان چونان ابر بهاری باریدن  می‌گیرد  و بی‌اختیار زبان‌ به تعظیم و تکریم خانة کعبه چرخانده  و خطاب به آن می‌گویند: «شکر آن خدای را که این چنین عظمت و شرافت و مکرمت، به تو عطا فرموده و تو را محل رجوع مردم و خانة امن بشر قرار داده و وسیلة هدایت و سعادت جهانیان گردانیده است.» (شیخ صدوق، ج‏2، ص530)

5 .  مدار پاکی و مطاف پاکان؛ کعبه در روی زمین نماد و رمزی از طهارت و پاکی در جهان هستی است؛  چرا که خانة پاکی است که به دست بهترین پاکان ساخته شده و جز پاکان را نمی‌پذیرد. دستوری جز فرمان طهارت روح نداده و سنتی جز سنت پاک توحید را روا نمی‌دارد.

چون کعبه بر اساس توحید و اخلاص بنا شده و شرک در آن راه ندارد؛ تنها پارسایانی به حریم آن راه می‌یابند که از شرک و طغیان منزه‌ باشند (جوادی آملی، ص232)؛  چرا که زیارت خانة طهارت یافته، با نجاست درونی مثل شرک و صفات رذیله و بندگی غیر خدا سازگار نیست؛ کعبه دست پاک خداست که تنها با بندگان پاکش مصافحه کرده و دست آنان را می‌فشارد و دست مشرکان را به دست خدا راهی نیست. (فعالی، ص192).

بنابراین، همچنان که عرش الهی از تمامی بدی‌ها پاک و مبرّاست و فرشتگانی پاک آن را طواف می‌کنند، کعبه نیز مرکز توحید وپاک از شرک و آلودگی‌هاست و طواف کنندگانش پاکانی‌ هستند که از هر آلودگی و رجز و رجسی پاک و مصون‌اند. (جوادی آملی، ص13).

6 .  محور آزادی و مطاف آزادی خواهان؛ کعبه نمادی از آزادی و آزادی‌خواهی در زمین است. خداوند متعال برای این که صفت آزادی و آزادگی فرشتگان (که از رذایل آزادند) در انسان تجلّی یابد، کعبه را خانة آزاد معرفی کرد تا مردم در اطراف آن آزادانه طواف کرده و درس آزادی و آزادگی آموزند؛ از این رو می‌بایست کعبه مطاف آزادی‌خواهان و کسانی باشد که جز خداوند طوع انقیاد کسی را بر گردن ننهاده و خود را از قدرت‌های ظاهری و تمایلات نفسانی رها ساخته و در کمال آزادی به پرستش خداوند یکتا و طواف بر حول محورِ رها شده از اسارت بندگان می‌پردازند. (قائدان، بی‌تا، ص34)  باید کسانی به زیارت کعبه نایل شوند، که نه مملوک آز و برده حرص درونی باشند و نه بنده دیگران؛ زیرا بردگی، با طواف بر مدار آزادگی سازگار نیست (جوادی آملی، ص247و248).

بنابراین، حاجی در ارتباط با کعبه آن را قبله‌گاه خویش قرار داده و به حریت و آزادی دست می‌یابد؛ وی با پرستش خدای یکتا و گردن نهادن به بندگی او، از بردگی و ذلّت در برابر دیگران رها می‌گردد.

7. جاذبیت خارق العاده؛ کعبه مغناطیس نیرومندی است که انسان‌ها را مانند بُراده‌های آهن به سوی خود جذب کرده و به چرخش در می‌آورد. امیرمؤمنان، علی(علیه السلام) در وصف ازدحام پراشتیاق حجّاج که نشان از جاذبة کعبه دارد، می‌فرمایند:

«همان طور که وقتی حیواناتِ تشنه، به آب می‏رسند، با عجله و شتاب یکدیگر را عقب می‏زنند، حجّاج و زائران خانة خدا نیز با دیدن کعبه، آنچنان آتش شوق در دل‏هایشان مشتعل می‏گردد که گویی عقل و هوش از سرشان پریده و همانند شترانِ عطشانِ به آب رسیده، با بی‏تابی و التهاب عجیب پیش می‏روند و یکدیگر را عقب می‏زنند و مانند کبوتران، که به سوی آشیانه بال و پر زنان و شتابان می‏روند، این دلباختگان نیز، با قلبی مشتاق و روحی موّاج از شور و هیجان، به جانب خانة معبود می‏شتابند.» (سید رضی، ص12)

آری، گرایش انسان‌ها به کعبه، نشان از جاذبیت خاصّ آن داردکه نشأت گرفته از نفوذ ارادة الهی در نوای گرم ابراهیم(علیه السلام) است که پس از اتمام بنای کعبه مردم را به سوی آن  فراخواند. (حج : 27)

8 . مصونیت اعجازآمیز؛ کعبه که حدود چهار هزارسال پیش، به دست ابراهیم و به کمک فرزندش اسماعیل(علیهما السلام) ، در صحرایی سوزان و خالی از آب و آبادی، از سنگ و گِل بنا شد و با وجود تمام حوادث و سوانح، همچنان ثابت و پابرجاست و همواره دلدادگانی از سرتاسر جهان در برابر آن خضوع و خشوع می‌کنند. (ضیاء آبادی، ص110) این ویژگی کعبه به خاطر آن است که تدبیر و ربوبیت آن به دست خداوند بوده و خود عهده‌دار حفظ آن از گزند حوادث است؛ بنابراین، اگر کسی با ارادة ستمگرانه، لباس الحاد به تن کند و بخواهد این راه الهی را ببندد و مردم را از زیارت و عبادت آن منصرف کند، خداوند متعال که خود تدبیر و ربوبیت آن را عهده‌دار است، او را به عذابی سخت گرفتار خواهد کرد (جوادی آملی، صص262و263)؛  (وَ مَنْ یُرِدْ فِیهِ بِإِلْحادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذابٍ أَلِیم) (حج : 25).

9. پناهگاه امن بشر؛ کعبه، نمادی از پناهگاه جامعة انسانی وخانة امن بشر است؛ (بقره : 125) این ویژگی و خصوصیتِ امنیتی، اثری حقوقی را برای کعبه و اماکن مقدّس اطراف آن رقم زده است؛ از این رو، نه تنها هیچ پناهنده‌ای را  نمی‌توان در آن دستگیر و یا مورد آزار و اذیت قرار داد، بلکه مخالفان و منتقدان می‌توانند با آرامش خاطر، فریاد اعتراض خود را بدون هیچ­گونه ترس و واهمه‌ای به گوش جهانیان برسانند. از این رو است که کعبه می‌تواند نقش تریبون آزاد برای حق‌جویی، عدالت‌خواهی، ظلم‌ستیزی و اعتراض به نامردمی‌ها ایفا کند. (شرف الدین،1387، ص20).

ویژگی امنیتی کعبه از این نیز فراتر رفته و نه تنها آدمیان و صاحبان درایت و شعور را که قادر به استیفای حقوق‌اند، بلکه همة جنبندگان را نیز در‌ برگرفته و تا عالم نبات و حیوان کشیده شده است؛ کسی حقّ کندن گیاه و شکستن و بریدن درخت حرم و آزردن و کشتن حیوانات و حتی رم دادن پرندگان از لانه و آشیانه ندارد. (ضیاء آبادی، ص106).

10.  آزمایش بندگان؛ خداوند متعال، کعبه را محور و جایگاهی برای امتحان و آزمایش انسان‌ها، در جایگاهی خشک و سوزان قرار داد تا انگیزه‌های محیطی و تفریحی، سبب ایجاد میل و رغبت به آن نشده و انسان‌ها با هدف خوشگذرانی قصد آن ننمایند؛ (شریفی، ص265)  چرا که تحمل سختی‌ها و پیمودن راه‌های طولانی برای شرکت در مراسمی عظیم و طاقت‌فرسا، اما لذت‌بخش، علاوه بر ادای تکلیفی واجب، آزمایشی بزرگ و الهی و نشانگر روح طاعت و بندگی می‌باشد، که تنها در سایة یقین به وعده‌های الهی می‌توان به این دشواری‌ها تن داد و آنها را به دل و جان خرید (صادقی اردستانی، 1385، ص280). امام صادق(علیه السلام) در تعبیری نشانه‌شناختی می‌فرمایند:

«این خانه‏ای است که خداوند به وسیلة آن، بندگانش را به پرستش واداشت تا با آمدن به این مکان، میزان پیروی و اطاعت آنان را بیازماید. از این رو، بندگانِ خود را به بزرگداشت و زیارتِ این خانه برانگیخت.» (کلینی، ج8 ، ص40)

بنابراین، حاجی در ارتباط با کعبه، این میدان امتحان و آزمایش، با قدرت ایمان و یقین، شیطان نا‌پاک را بر زمین کوبیده و با نغمة توحید و آهنگ عبودیت، لبیک‌گویان رو به خانة معبود شتافته و از این امتحان، سربلند بیرون آمده و درهای فضل و بخشش الهی را به روی خویش می‌گشاید.

11.  برکات الهی؛ کعبه، گرچه در بیابانی خشک و بی‌آب و علف و در میان کوه‌های سنگی سیاه و خشن بنا شده، اما دارای برکات مادی و معنوی فراوانی است و همواره از نقاط مختلف جهان انواع نعمت‌ها به سوی آن سرازیر شده و در طول تاریخ از مراکز مهم و پرتحرّک تجارت به شمار می‌رفته است؛ (یزدانی، 1379ش. / صص25 و31). از جهت معنوی نیز خانة کعبه دارای برکات بیشماری است؛ کعبه با کشش و جاذبة معنوی که دارد، دل‌ها را منقلب ساخته، نفس‌ها را از آلودگی پاک و انسان‌های معصیت‌کار را به صحنة با عظمت توبه می‌کشاند تا با اجرای صحیح مناسک حج، راه تحصیل خیر دنیا و آخرت را یافته و به مقام قرب حق و خشنودی او نایل آیند. (انصاریان، 1386ش. / ص67).

12. هدایت عالمیان؛ کعبه نخستین خانه‏ای است که به نام خدا و برکت و هدایت ساخته شد و از بزرگترین آیات الهی است که پیوسته آیات خداوندی را در خاطره‏ها زنده نگه داشته و در روزگاری دراز کلمة حق را در دنیا حفظ کرده است؛ (طباطبایی، ‏1417ق./ چاپ پنجم، ج7، ص225) از این رو، کعبه نماد هدایت‌گری و رهنمود‌ عملی خداوند در روی زمین است؛ چرا که کعبه یا با خودش و از نزدیک و یا با ذکر خیرش از دور، خود را بر فهم و قلب مردم عرضه نموده و مردم را در طاعات و عبادات و تمامی شؤون زندگیشان متوجه خود می‌سازد؛ پس کعبه به تمامی مراتب هدایت از خطور ذهنی گرفته تا انقطاع تامّ از دنیا و اتصال کامل به عالم معنا، به تمام معنا هدایت است. (طباطبایی، ‏1417ق./ چاپ پنجم، ج3، ص351).

نقش هدایت‌گری کعبه تا آنجاست که کشش و جاذبه‌اش انسان‌ها را در هر عصر و زمانی، از سرتاسر جهان، از دور و نزدیک به سوی خود کشانده و به سبب نشانه‌های روشن الهی که در آن و اطرافش وجود دارد، انسان‌ها را در ارتباطی تنگاتنگ با خداوند قرار داده و رهنمون کنندة آنان به جهتی است که باید بدان سو نماز گزارند و با انجام حج و طواف بر گِردش، آنها را به بهشت برین راهنمایی می‌کند. (طبرسی، ج2، ص798).

13. پرچم و بیرق اسلام؛ کعبه نمادی از پرچم و بیرق اسلام است؛ علی(علیه السلام) می‌فرمایند: «جَعَلَهُ سُبْحانَهُ وَ تَعَالَى‏‏ لِلِاسْلامِ عَلَماً»؛  «خداوند سبحان، کعبه را پرچم و نشان اسلام قرار داد.» خاصیت پرچم این است که نماد بقای یک کشور و ملت و استقرار و پایداری یک سپاه و فرو افتادنش نشانة سقوط آن ملت است (رهبر، 1377، ص10).  همان‏گونه که پرچم‏، رمز اتحاد و یگانگی جمعیت‏ها و ملت‌ها و نشانة همبستگی آنهاست و بر پا بودن آن، علامت حیات آنهاست، کعبه نیز برای اسلام چنین است؛ کعبه، پرچم مقدّس اسلام و رمز وحدت و استقلال مسلمانان است؛ (مطهّری، 1429ق. 1387ش. / چاپ پنجم، ص24).

جایگاه و ارزش کعبه در اسلام، موقعیت پرچم و درفش هر قدرت و مکتبی است؛ از این رو می‌بایست همواره بسان پرچم و درفشی با شکوه بر فراز بنای رفیع اسلام برافراشته بماند تا نشان از بر پایی و قدرت و شکوه اسلام باشد. (میقات حج، ش36، ص17).

14.  مایه قوام دین؛ کعبه،  قوام دین و مایه استواری آن است؛ «لَا یَزَالُ الدِّینُ قَائِماً مَا قَامَتِ الْکَعْبَةُ»؛ (کلینی، ج8 ، ص228؛ شیخ حرّ عاملی، ج11، ص21)  بنابراین، وجود کعبه نشان از بقا و استواری دین دارد. به همین جهت حضور در کنار کعبه مقاوم و استوار با اجرای مناسک روحانی حج و از جمله طواف تغییری بنیادین در بینش و روش انسان‌ها ایجاد کرده و مبانی اعتقادی و رفتاری آنان را به گونه‌ای محکم می‌کند که دیگر حاضر نیستند در موقعیت‌های گوناگون زندگی، از اصول اعتقادی و رفتاری دین فاصله گرفته و عملی بر خلاف دستورات آن انجام دهند. بنابراین، مهجور شدن و ترک خانة کعبه، سبب مهجور شدن دین می‌شود؛ چرا که کعبه برای دین خداوند به مثابة استخوان ستون فقرات است که انسان بر آن استوار است؛ اگر سالم و پا‌برجا باشد، سبب استقامت و شتاب گرفتن انسان در رسیدن به مغفرت و پیشی گرفتن در کارهای نیک و خیر می‌گردد. اما ناتوانی و سستی آن موجب از بین رفتن استقامت و پیشی گرفتن وی در کارهای نیک می‌شود. بر این اساس با مهجور و متروک شدن خانة کعبه، ارتباط با این مرکز اقتدار قطع شده که در نتیجة آن، دین نیز قوام و استواری خود را از دست خواهد داد. (جوادی آملی، ص241).

15. مایه قوام و استواری مردم؛ کعبه نماد قیام و مقاومت انسان‌ها برای امتثال دستورات الهی و پرهیز از باطل و ستیز با آن است؛ (جَعَلَ اللهُ الْکَعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرامَ قِیاماً لِلنَّاسِ)؛ (مائده : 97)  

کعبه نقش مهمّی در قیام و قوام زندگی انسان‌ها دارد؛ به همین جهت می‏تواند جایگاهی مهم برای طرح و حل مشکلات مردم، به ویژه مسلمانان باشد و موجب سازندگی آن‌ها در زندگی فردی و اجتماعی شود و آنان را به جهتی واحد سوق دهد. (محمّد‌ اکبر، 1390ش./ص53) کعبه آنگاه مایة قوام و قیام خواهد بود که مردم به وسیلة آن و به یاری برکات طبیعی و وضعی الهی ـ که خداوند در آن نهاده است ـ بتوانند یک مرکزیت بین‏المللی حول آن به وجود آورند و به وسیلة آن مرکز و ادارة صحیح آن، به حلّ مشکلات کمرشکن اجتماعی و بین‏المللی خود بپردازند. (خامنه‏ای، 1371ش. / ص204)

بنابراین، کعبه پایة حیات فردی و اجتماعی انسان‌ها است؛ زیرا مسلمانان در هر شبانه‌روز پنج بار به سمت آن نماز گزارده، اموات خود را به سوی آن دفن کرده،  قربانی‌های خود را در جهت آن ذبح می‌کنند. در ایام حج، مسلمانان سراسر جهان، با انجام مناسکی با شکوه، در کنار خانة کعبه تجمع کرده، امّت واحدی را تشکیل می‌دهند و شاهد منافع مادّی و معنوی خویش می‌باشند. پس می‌توان گفت: کعبه مایة قوام و قیام انسان‌هاست. (طباطبایی، ج6، ص142).

 16.  برابری و مساوات؛ کعبه، بنیانی الهی برای همة مردم در گسترة تاریخ است، بدون آنکه اختصاص به شخص یا گروه و زمان و اقلیمی خاص داشته باشد. (جوادی آملی، ص249)

منشور حج، منشور وحدت و مساوات انسان‏هاست. همسانی میان سیاه و سفید، عرب و عجم، شریف و وضیع، فقیر و غنی و... بازرترین فراز تربیتی و تذکار انسان‏شناختی حج است. حج، صادقانه‏ترین، بی‏ریاترین، بی‏شائبه‏ترین و واقعی‏ترین قطع‏نامه‏های رفع تبعیض و کنار نهادن فاصله‏های طبقاتی، اجتماعی و فرهنگی و در یک کلام اعلان مساوات بشری است. دور ریختن هرچند موقت این تفاخرات و تشخّصات که بر عارضی و سطحی بودن آنها در جنب ویژگی‏های اصیل انسانی دلالت دارد، روابط میان انسان‏ها را تسهیل وتعمیق می‏سازد؛ (شرف الدین، صص23و24)  ازاین رو، آنان­که برگِرد کعبه و محور مساوات می­چرخند، باید هرگونه امتیاز فردی و نژادی را از خود بزدایند و ره‌آوردشان از حضور در تجلّیگاه برابری، آموختن مساوات باشد؛ به­گونه‌ای که هیچ فرد و گروهی را جز بر مدار تقوا، فضیلت و برتری ندهند. (جوادی آملی، ص250).

17.  اتّحاد و انسجام؛ کعبه مظهر و تجلّی اتحاد، همبستگی و وحدت کلمه مسلمانان است؛ اتحاد و انسجام و پیوند جهانی مسلمانان با کعبه گسست‌ناپذیر و غیر قابل قطع است؛ زیرا به سبب کروی بودن زمین و اختلاف جهت قبلة بلاد و شهرها و نیز یکسان نبودن وقت نماز و دعا و... برای مردم کرة زمین، در هر لحظه، فردی از سویی به سمت کعبه در حال نماز و نیایش است؛ به گونه‌ای که لحظه و آنی این پیوند قطع نمی‌شود.

آری، همچنان­که فرشتگان پیوسته با عرش الهی در ارتباط‌اند، مسلمانان سراسر جهان نیز در هرلحظه و در هر مکان با کعبه که در محاذات عرش بنا شده، با هم در رابطه هستند. گرچه به هر سمت وسویی­که نگریسته شود وجه خدا آنجا هویداست، (بقره : 115) اما با این وجود، سنت الهی بر آن است­که انسان‌ها در هر جای کرة خاکی که باشند، هنگام عبادت رو به سوی مسجدالحرام نموده (بقره : 144)،  اتحاد و همدلی خویش را به محضر ربوبی اظهار نمایند. (جوادی آملی، ص213).

18.  پیوند با ولایت؛ روح مراسم و مناسک حج و حرمتِ کعبه، به احترام ولایت و امامت و شناخت امام و خضوع در برابر اوست. بنابراین، حج‌گزاری که امام خویش را نشناسد و زندگی او چون مرگش جاهلی باشد، (مازندرانی سَرَوی، 1379ق./ ج1، ص246) اگر به درون کعبه نیز پناه ببرد، از امان الهی برخوردار نبوده و دشمن وی مهلت می‏یابد تا دستگیرش نماید، هرچند این کار در گرو ویرانی کعبه باشد؛[1]  زیرا هیچ فراخوانی از سوی خداوند مهم‌تر از دعوت به ولایت و امامت نیست؛ (جوادی آملی، 1390ش. چاپ دوم) «لَمْ یُنادَ بِشَی‏ءٍ کَما نُودِی بِالْولایةِ». (کلینی، ج3، ص53)  به همین جهت امام صادق(علیه السلام) می‌فرمایند:

«هرگاه یکی از شما حج گزارد، باید حج خود را به زیارت ما ختم کند؛ زیرا این، یکی از عوامل تمامیّت حج است.» (شیخ صدوق، علل الشرایع، ج2، ص459)

بنابراین، کُنش‌گرانی که به خانة کعبه مشرّف می‌شوند، علاوه بر طواف برگرد کعبة گِل می‌بایست بر گِرد کعبة دل و حرم ولای اهل بیت:  نیز طواف نموده و با آن بزرگواران ارتباط برقرار نمایند.

19.  آمرزش گناهان؛ کعبه اکسیری است که گناهان را به حسنات تبدیل می‌سازد؛ از این رو، ورود به درون آن، نماد ورود به فضای رحمت خداوند و خروج از آن، پاک شدن از گناهان است.  پس کعبه جایگاه مغفرت و آمرزش گناهان است و انسان را از آلودگی و گناه پاک کرده، به سرمنزل مقصود نزدیکش می‌سازد؛ از آنجا که  خداوند مربی و تربیت کنندة انسان‌ است، به منظور تربیت وی، راه حل‌ها و تمهیداتی را فراهم نموده است؛ یکی از این تمهیدات، خانة کعبه است؛ (فعالی، بی‌تا، صص68 و 69) چنانکه وقتی آدم(علیه السلام) مرتکب خطا شد و خداوند او را به زمین فرستاد، آدم به سوی خانة کعبه رفت و چونان ملائکه که دور عرش طواف می‌کنند، هفت مرتبه پیرامون خانه طواف کرد، آنگاه نزد مستجار ایستاد و ندا برآورد: پروردگارا! مرا ببخشای. ندا رسید: تو را بخشودم. آدم(علیه السلام) گفت: خدایا!  فرزندانم را نیز! ندا رسید: ای آدم! هریک از فرزندان تو اگر مانند تو به گناه خویش در اینجا اعتراف کند، می‌آمرزم. (تمیمی مغربی، 1385ق./ چاپ دوم، ج1، ص292؛ محمد رضا نعمتی، 1416ق./ ص25)

شکل ظاهری کعبه

کعبه، چنانکه از نامش پیداست، به شکل مکعب است. مکعب نمادی است از ثبات، استواری و استحکام.[2] علاوه بر این، طواف، مرکزیت کعبه را تداعی می­کند (میرچا الیاده، 1372ش. / ص353) و مکعب نمایانگر استحکام، سکون و ثبات حرکت دورانی است و فضا را در هر سه بعد می‌نمایاند. (آلفرد هوهنه‌گر، 1379، چاپ ششم، ص45).

کعبه فضایی است که در اعماق زمین ریشه داشته و تا هفت طبقه‌ بالای آن ادامه دارد. همان طور که امام صادق(علیه السلام) فرمود:

«أَسَاسُ‏ الْبَیْتِ‏ مِنَ الْأَرْضِ السَّابِعَةِ السُّفْلَى إِلَى الْأَرْضِ السَّابِعَةِ الْعُلْیَا».

(شیخ حرّ عاملی، ج4، ص339)

«ریشة‌ کعبه از هفتمین طبقة زیرین زمین است تا هفتمین طبقة بالای آن.»

کعبه، تنها مجموعة سنگی نیست که اگر به جای دیگری برده شوند، بتوان با آنها کعبة دیگری ساخت.  بنابراین، نمی‌توان آن را تغییر داد؛ چرا که از ثبات و پایداری ابدی برخوردار بوده و هست و هرگز دستخوش تحوّل و جابه‌جایی نمی­گردد؛  تاریخ نیز مؤیّد این مطلب است؛ از زمان ابراهیم(علیه السلام)  بلکه از زمان آدم(علیه السلام) که کعبه بنا شد، موقعیت و جایگاه آن تغییری نکرد. بنابراین، کعبه که نماد دائمی اسلام و دیگر ادیان ابراهیمی است، خود از ویژگی ثبات برخوردار است. در واقع، همان طور که دین اسلام جاودانه و ابدی است، نماد آن نیز جاودانه، ابدی و دارای ثبات است تا از این طریق فرهنگ و تمدن اسلامی به نسل‌های بعدی منتقل ‌شود. (محمّدی، 1393، صص 91 و 92).

معماری کعبه، وجه نمادین آن را قوت بخشیده است؛ شش جهت بودن کعبه که تمامی جهات متناقض را در خود جمع کرده، نشانی از بی‌جهتی آن است و سادگی و بی‌زینت بودن آن، تداعی‌گر مطلق و خارج از توصیف بودن خداوند است. (شریعتی، صص63 ـ60).

کعبه که نمادی از خدا در جهان هستی است، از قطعه‌های سنگ سیاه و بی‌هیچ هنر، تکنیک، تشخّص و تزیینی به شکل مکعب ساخته شده است. سادگی و مکعبی شکل بودن کعبه گویای این حقیقت است که خدا بی‌شکل و رنگ و بی‌شبیه است و هر طرح و وضعی که آدمی تصوّر کرده و برگزیند، خدا نیست؛ بلکه خدا مطلق و بی‌جهت است و این آدمی است که در برابر او جهت می‌گیرد؛ این است که انسان در جهت کعبه است و کعبه خود جهت ندارد. اما چون اندیشة آدمی، از فهم بی‌جهتی قاصر است و هر چه را نماد و رمزی از وجود خدا  (بی‌سویی مطلق) فرض شود، ناچار، جهتی گرفته و می‌گوید: رمز خدا نیست، تنها بدین صورت می‌توان بی‌جهتی را در زمین نشان داد، که تمامی جهات متناقض را با هم جمع کرده تا هر جهتی، جهت نقیض خود را نفی کند و از این طریق آدمی به بی‌جهتی پی ببرد.

 تنها شکلی که همه جهات (که شش تا است) را در خود جمع می‌کند، مکعب است و مکعب یعنی همة جهات و همه جهات، یعنی بی‌جهتی! و نماد و رمز عینی آن کعبه است؛ (أَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ الله!) (بقره‌ : 115) از این روست که در درون کعبه، به هر جهتی نماز گزارده شود، رو به او گزارده شده و در بیرون کعبه، به هر سمتی رو شود رو به او شده، اما هر شکل دیگری (جز کعبه) یا رو به شمال است، یا رو به جنوب، یا به سوی شرق کشیده یا رو به غرب، یا به زمین مایل است و یا به آسمان. (شریعتی، صص62 و 63).

ممکن است تصور شود که اگر خداوند، خانة کعبه را دایره‌ای شکل قرار می‌داد بهتر بود؛ چرا که دایره با حرکت دورانی طواف همخوانی و انسجام بیشتری دارد؛ اما برخلاف آنچه به اذهان خطور می‌کند، خداوند متعال خانة خود را مکعبی و چهار گوش قرار داد و به حرکت دایره‌ای پیرامون آن امر نمود؛ زیرا همان طور که مکعب دارای چهار زاویه و گوشه است که هر کدام از آنها جزئی از ذات آن مکعب است و با از بین رفتن هر زاویه و گوشه ماهیت آن در هم شکسته و به کلی تغییر شکل می‌دهد، کعبه نیز چهار گوشه و ضلع دارد که هر کدام از آنها نماد رکنی از حریم تربیت الهی است و نبود هر یک از آن ارکان، مانع بهره‌مندی از ربوبیت الهی می‌شود. (شریفی، ص228).

امام صادق(علیه السلام) در تعبیری نمادین دربارة مربعی شکل بودن کعبه می‌فرمایند:

«کعبه از آن جهت چهارگوش است که در مقابل «بیت‏المعمور» که چهارگوش است، قرار گرفته و بیت‏المعمور به این دلیل چهارگوش است که در برابر عرش که چهارگوش است، قرار گرفته و عرش چهارگوش است؛ زیرا کلماتی که اسلام بر آن استوار گردیده، چهار تا است؛ سُبْحَانَ الِلهِ، وَ الْحَمْدُ لِلهِ، وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ، وَ اللهُ أَکْبَر».» (شیخ صدوق، بی­تا ج2، ص191 ؛  فیض کاشانی، الوافی، 1406ق./ ج12، ص197)

رنگ سیاه کعبه

سیاهیِ رنگ کعبه که به تبعیت سیاهی و تاریکی مکان کعبه، حاصل شده است، نمادی از اندیشة باطل و نافرمانی بنی‌آدم در برابر فرامین الهی است؛ چرا که بر اساس روایات، نخستین ساختار کعبه، از کف‏های روی آب بوده (کلینی، ج8 ، ص18) که طبعاً باید سفید باشد، اما به سبب گناهان بشر و بیش از همه کشتن فرزند آدم، رنگ آن به سیاهی گراییده است. چنانکه امام صادق(علیه السلام) می‌فرمایند:

«جایگاه خانة کعبه نقطه‏ای برجسته بر زمین بود که مانند تابش خورشید و ماه درخشان بود تا اینکه یکی از فرزندان آدم (قابیل)، دیگری (هابیل) را کشت. در اینجا بود که رنگ کعبه سیاه شد». (کافی، ج4، ص 189)

بنابراین، سیاهی رنگ کعبه، برگرفته از عدم موفقیت بشر در ارتباط با خدا است که با اندیشة غلط به جای تقویت زمینة ارتباط با خالق هستی، به تقویت موانع و پارازیت‌های ارتباط روی آورده و با سرپیچی و نافرمانی در برابر خداوند، به تسکین پنداری خویش پرداخته‌ است.

سقف کعبه

کارکرد سقف این است که امکان زندگی در خانه را فراهم ساخته و ساکنانش را از سرما و گرما و عوارض محیطی حفظ نماید؛ چون خانة کعبه حریم تربیت الهی است، سقف و ستون‌های آن می‌بایست نماد حقیقتی باشد که این حریم تربیتی را حفظ نموده و امکان سکونت را برای ساکنانش تضمین نماید. آن حقیقت این است که سقف و ستون‌های کعبه که به دست اسماعیل(علیه السلام) بنا شده، نماد ولایت ذریة آن حضرت(علیه السلام) می‌باشد؛ چرا که آنان سایبان حریم الهی‌اند و موجبات بقای اهل ایمان را در حریم الهی فراهم می‌آورند؛ از این رو، اسماعیل(علیه السلام) با مسقّف نمودن کعبه، جایگاه ذریة خود را معرفی نموده و فهماند که دین، بدون ولایت آن بزرگواران، از سایبانی که زمینه‌ساز آرامش و سکون است، بهره‌ای ندارد.  امام کاظم(علیه السلام) در تعبیری نمادین به این سخن که سقف کعبه نماد ذریه اسماعیل(علیه السلام) است، اشاره نموده، می‌فرمایند:

 «اسلام (کعبه)، سقفی است که در زیر آن عمود و پایه‏ای قرار دارد که جز به آن پایدار نمی‏ماند؛ ... مقصود از پایه‌ای که اسلام بر آن تکیه دارد، اطاعت از امام معصوم(علیه السلام) و تمسک به ریسمان ولایت اوست» (بحار الانوار، ج22، ص 477).

امیر مؤمنان(علیه السلام) نیز دربارة دشمنان انبیا و اوصیا که ولایت را از ایشان سلب نمودند، فرمود:

«آنها خانة رسالت را خراب نموده و باب وارد شدن به آن را از بین بردند و سقف آن را ویران کردند.» (عاملی کفعمی، 1405ق./ چاپ دوم، ص552)

این روایات حکایت از اهمیت ولایت اهل بیت: دارد که سقف کعبه تجلّی‌گر آن است؛ از این رو، آیین‌گزار باید با بهره‌مندی از پرتو ولایت اهل بیت: ، موجبات بقای خود را در حریم تربیت الهی فراهم آورد.

پردة کعبه

حاجی علاوه‌ بر خانة کعبه، می‌بایست پردة آن را نیز مورد تکریم قرار داده و با دیدة احترام و تقدیس به آن بنگرد. پردة کعبه، پارچة ویژه‌ای از جنس حریر سیاه رنگ است که أسماء و آیات الهی بر آن نقش بسته و سالیانه تعویض می‌گردد. نصب پرده برای کعبه علاوه بر احترام به آن، تبعیت از سنّت ابراهیم(علیه السلام) است که با خاتمه یافتن ساختمان کعبه، پیراهن خود را همچون لباسی بر درِ کعبه آویخت و آن را با لباس خود پوشاند. این عمل ابراهیم(علیه السلام) شاید کنایه از زشتی عریانی و برهنگی باشد که آدمیزاد از آن شرم دارد، و برهنگی یکی از  نمادهای تمرّد از فرمان الهی است که والدین اولاد آدم با خوردن میوة درخت ممنوعه، برهنه و شرم‌زده شدند. (اعراف : 22)

پردة کعبه نمادی از رحمت واسعة الهی است؛ از این رو، حاجی در ارتباطی نمادین با چنگ زدن به آن، به عنایت و لطف پروردگار خویش متمسّک شده و از خداوند می‌خواهد که گذشتة تاریکش را جبران نماید و از دریای بیکران رحمتش به وی بچشاند. آویختن به پردة کعبه و تمام وجود خود را وابسته به خدا دانستن و در این حال با او حدیث بندگی سر دادن، لذّتی وصف‌ناشدنی دارد. چنگ‌زدن به حجاب خانة خدا، انسان را بی‌حجاب می‌کند؛ چشم آدمی را باز و قلب او را به مقام فنای فی الله نزدیک می‌نماید. امامان معصوم: آنگاه که به حرم می‌رسیدند با چنگ زدن به پردة کعبه، با حسّ و حالی وصف‌ناشدنی به راز و نیاز با حضرت حق می‌پرداختند.

ابن شهرآشوب به نقل از اصمعی می‌گوید:

«شبی در حال طواف بودم، جوانی خوش‌چهره را دیدم که خود را به کعبه آویخته بود و با تضرّع و دیدگانی اشک‌بار به خدا می‌گفت: «چشم‌ها در خوا‌ب‌اند و ستارگان برافراشته‌اند و تو پادشاه زنده و جاودانی! شاهان درهای درگاهشان را بسته‌اند و نگهبانانی بر آن گمارده‌اند، اما درِ خانة تو بر روی درخواست‌کنندگان باز است. به سوی تو آمده‌ام تا به من نظر رحمت کنی. ای کسی که رحمت هر صاحب رحمتی از توست! ...»

اصمعی در ادامه می‌گوید: «آن جوان را از پشت سر دنبال کردم ناگهان دیدم که زین‌العابدین: است.» (المناقب، ج 4، ص151)

امیرمؤمنان(علیه السلام) در تعبیر ارتباطی لطیف و محسوسی دربارة پیام چنگ‌زدن به پردة کعبه می‌فرمایند:

«چنگ زدن به پرده کعبه، مَثَل کسی است که در حقّ دیگری مرتکب گناه و جنایت شده است؛ حال با پشیمانی دست به دامن او می‌شود و گوشة دامنش را گرفته و با تضرّع از او تقاضای عفو و گذشت از گناه دارد». (الکافی، ج4، ص224)

سید عبدالله شُبَّر می‌گوید:

«چون به پردة کعبه دست می‌آویزی، باید نیّتت اصرار در طلب مغفرت و درخواست امان باشد؛ چونان گنهگاری که دست به دامن کسی زده که نافرمانی­اش را کرده و با تضرّع، از او بخشش می‌خواهد و چنین وانمود می‌کند که هیچ پناهگاهی جز خود او ندارد. هیچ راه گریزی برای او جز عفو و کَرمش نیست و دامنش را رها نمی‌کند، مگر اینکه گذشته‌اش را ببخشد و در آینده به او اطمینان بخشش و امان دهد.» (الاخلاق، ص124)

از دیدگاه نشانه‌شناختی چنگ‌زدن به پردة کعبه، نماد تمسّک به ولایت اهل بیت: است؛ چرا که آنان حقیقت و مسمّای کعبه‌اند. بر این اساس، زائر با چنگ‌زدن به پردة کعبه، خداوند را به حقّ آنان سوگند داده و با اعتراف به کوتاهی‌های خود در حقّ ایشان و عزیمت در عمل به ولایتشان، دست نیاز به ساحت آن بزرگواران دراز می‌نماید. (نمادها و رمزواره‏هاى حج، ص: 223)

کلام پایانی

از مجموع آنچه تشریح شد، می‌توان به این نتیجه دست یافت که کعبه پیچیده‌ترین و دائمی‌ترین نماد اسلام است که مبتنی بر جنبه‌های نمادین مختلفی است و آیین‌گزاران جهت انجام مناسک و اعمالی نمادین با آن در ارتباط می‌باشند؛ علاوه بر این، پیوند و ارتباط آیین‌گزاران با کعبه نیز در قالب ابعاد  مختلف ارتباط انسانی متبلور و متجلی می‌باشد؛ به عنوان مثال: در باب ارتباط انسان با خویشتن، حج‌گزار با داخل شدن به کعبه، خویشتن را به فضای رحمت خداوند وارد ساخته و با خارج شدن از آن، از تمامی گناهانش پاک می‌گردد.

در باب ارتباط انسان با خدا، حاجی با چنگ زدن به پرده کعبه (که نمادی از رحمت واسعه الهی است) به عنایت و لطف پروردگار خویش متمسک شده و از او جبران گذشتة سیاه و تاریکش را طلب می‌نماید.

در باب ارتباط انسان با دیگران، کعبه مظهر اتحاد و همبستگی مسلمانان و کانون وحدت و تبادل آرای آنان است که از اطراف و اکناف جهان در کنار آن گرد آمده و با همکاری و همبستگی مسائل و مشکلات سیاسی و اجتماعیشان را حلّ و فصل می‌نمایند.

و بالاخره، در باب ارتباط انسان با طبیعت، کعبه پناهگاه جامعة انسانی و خانة امن بشر می‌باشد و این ویژگی امنیتی کعبه نه تنها آدمیان، بلکه گستره­اش همة جنبندگان، از عالم نبات و حیوان را نیز در برگرفته است و کسی حقّ کندن گیاه و شکستن و بریدن درخت حرم و آزردن و کشتن حیوانات و حتی رم دادن پرندگان از لانه و آشیانه ندارد.



[1] . مانند آنگاه که ابن زبیر که ضدّ حق و مخالف امام سجاد(علیه السلام) بود به کعبه پناهنده و در آن متحصّن شد و چون خداوند اراده کرد برای مردم بیان کند که به ضدّ حق پناه نخواهد داد، حجّاج ثقفی را مهلت داد تا کعبه را بر سر او ویران کند (شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج2، ص249)

[2].  باستانی، لعیا، بررسی مفاهیم نمادین شکل ها، تهران، اداره کل پژوهش های سیما (صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران)، 1382، ص112

منابع و مآخذ      
قرآن کریم 
1.  ابن عجیبه احمد بن محمد، البحر المدید فی تفسیر القرآن المجید، تحقیق قرشی رسلان، احمد عبدالله، ناشر حسن عباس زکی، قاهره، 1419ق. 
2.  ابوالحسن احمد بن فارس بن زکریا (ابن فارس)،  معجم مقاییس اللغة، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، مکتب الاعلام الاسلامی، قم، 1404ق.
3.  اسماعیل بن عباد، صاحب بن عباد (کافی الکفاة)، المحیط فی اللغة، تحقیق آل یاسین، محمّدحسن، عالم الکتاب، بیروت، 1414ق.
4.  انصاریان، حسین، حج در آینة عرفان، نشر مشعر، تهران، 1386ش.
5 . آلفرد هوهنه‌گر، نمادها و نشانه‌ها، ترجمه صلح‌جو، علی، چاپ ششم، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، 1379
6 . باستانی، لعیا، بررسی مفاهیم نمادین شکل ها، ادارة کل پژوهش­های سیما (صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران)، تهران،1382ش.
7.   بیگلری، حسن، احکام حج و اسرار آن، چاپ دوم، انتشارات کتابخانه سنایی، بی‌جا، 1364 تحقیق جمعی از محققان، چاپ دوم، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1403ق.
8 . تمیمی مغربی، نعمان بن محمد ابن‌حیّون، دعائم الإسلام، چاپ دوم، مؤسسة آل البیت: ، قم، 1385ش.
9.  جوادی آملی، عبدالله، رضوانی، حسین،  عرفان حج، چاپ دوازدهم، نشر مشعر، تهران، 1383
10.  جوادی آملی، عبدالله، صهبای حج، چاپ دوم، مرکز نشر اِسراء، قم، 1390ش.
11.  جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح ـ تاج اللغه و صحاح العربیه، تحقیق احمد عبدالغفور عطار‌، دار العلم للملایین، بیروت، 1410ق.
12.  حضرمی اشبیلی تونسی، عبدالرحمان بن محمد بن خلدون، تاریخ ابن خلدون، تحقیق شحاده، خلیل، چاپ دوم، دار الفکر، بیروت، 1408ق. / 1988م.
13.  الحموی، شهاب الدین ابوعبدالله یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، چاپ دوم، دار صادر، بیروت، 1995م.
14.  حمیری، نشوان بن سعید،  شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوم‌، تحقیق العمری، حسین ابن عبدالله، مطهر بن علی الاریانی، یوسف محمد عبدالله‌، دار الفکر المعاصر، بیروت، 1420ق.
15.  خامنه‏ای، سید محمّد، حج از نگاه حقوق بین‏الملل، کیهان، تهران، 1371ش.
16.  راغب اصفهانی، حسین­بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق داودی، صفوان عدنان،‏ دار القلم ـ لدار الشامیه، دمشق، 1412ق.
17.  رویفعی انصاری خزرجی، جمال‌الدین ابوالفضل محمد بن مکرم (ابن‌منظور)، لسان العرب، تحقیق میردامادی‌، جمال‌الدّین، چاپ سوم، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع ـ دار صادر، بیروت، 1414ق.
18.  رهبر، محمدتقی، ابعاد سیاسی و اجتماعی حج، نشر مشعر، تهران، 1377ش.
19.  سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، مؤسسة نهج البلاغه، قم، 1414ق.
20.  شبّر، سید عبدالله، اخلاق./ جبّاران، مترجم محمّدرضا، چاپ دوم، بی‌نا، قم، 1377ش.
21.  شرف الدین، سید حسین، «تحلیلی ارتباطی از جایگاه کعبه معظّمه»، مجلة معرفت، شمارة 127، مؤسّسة آموزشی ـ پژوهشی امام خمینی= ، قم،1387ش.
22.  شریعتی، علی، تحلیلی از مناسک حج، چاپ بیستم، انتشارات الهام، تهران، 1387
23.  شریفی، مجتبی، نمادها و رمزواره‏های حج (نشانه‏های الهی در سرزمین وحی)، نشر مشعر، تهران، بی‌تا.
24.  صادقی اردستانی، احمد، حج از میقات تا میعاد، نشر مشعر، تهران، 1385ش.
25.  ضیاء آبادی، سید محمّد، حج برنامة تکامل، چاپ دوم، نشر مشعر، تهران، 1386ش.
26.  طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن،‏ چاپ پنجم، دفتر انتشارات اسلامی جامعة‏ مدرسین حوزة علمیه ‏قم، قم، ‏1417ق.
27.  طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق بلاغی، محمدجواد، چاپ سوم، انتشارات ناصرخسرو، تهران، 1372ش.
28.  طریحی، فخرالدّین، مجمع البحرین، تحقیق حسینی، سید احمد، چاپ سوم، کتاب‌فروشی مرتضوی، تهران، 1416ق.
29.  طوسی، محمّد بن حسن (شیخ طوسی)،  التبیان فی تفسیر القرآن،‏ تحقیق عاملی، احمد قصیر، ‏دار احیاء التراث العربی، بیروت، بی‌تا.
30.  عاملی کفعمی، ابراهیم بن علی، المصباح للکفعمی، چاپ دوم، دارالرضی (زاهدی)، قم، 1405ق.
31.  عاملی، محمد بن حسن (شیخ حرّ عاملی)، تفصیل وسائل الشیعه إلی تحصیل مسائل الشریعه، تحقیق گروه پژوهش مؤسسة آل البیت: ، قم، 1409ق.
32.  فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، چاپ سوم، دار احیاء التراث العربی بیروت، بی‌تا.
33.  فعالی، محمدتقی، اسرار عرفانی حج، نشر مشعر، تهران، 1386ش.
34.  فعالی، محمدتقی، درسنامه اسرار حج، نشر مشعر، تهران، بی‌تا.
35.  فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی (ملاّ محسن)، الوافی، تحقیق حسینی اصفهانی، ضیاءالدّین، کتابخانه امام امیر المؤمنین علی(علیه السلام) ، اصفهان، 1406ق.
36.  قائدان، اصغر، نیم‌نگاهی به حج، نشر مشعر، تهران، بی‌تا.
37.  قرشی، سید علی‌اکبر، قاموس قرآن، چاپ ششم، دار الکتب الإسلامیه، تهران، 1412ق.
38.  قمّی، محمّد بن علی ابن بابویه (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، تحقیق غفاری، علی‌اکبر، چاپ دوم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزة علمیه، قم، 1413ق.
39.  کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، تحقیق دار الحدیث، دار الحدیث، قم، 1429ق.
40.  گنابادی، سلطان محمد، تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، چاپ دوم، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، بیروت، ‏1408ق.
41.  مازندرانی سَرَوی، محمد بن علی بن‌ شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب: ، نشر علامه، قم، 1379ق.
42.  مجلسی اصفهانی، محمدباقر بن محمدتقی (علامّه مجلسی)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار: .
43.  محقّق، محمّد‌ اکبر، حج گنجینه اسرار، نشر مشعر، تهران، 1390ش.
44.  محمد رضا نعمتی حج الأنبیاء و الأئمه: ، مشعر، تهران، 1416ق.
45.  محمّدی، محسن، ره توشه مبلّغ، مؤسسه فرهنگی هنری مشعر، تهران، 1393
46.  مرکز تحقیقات حج، فصلنامه میقات حج (فارسی)، نشر مشعر، تهران، بی‌تا.
47.  مطهّری، مرتضی، حج، چاپ پنجم، صدرا، تهران، 1429ق./ 1387ش.
48.  موسوی بغدادی، محمّد بن حسین بن موسی (سید رضی)،  نهج‏البلاغه، تحقیق صبحی صالح، هجرت، قم، 1414ق.
49.  میرچا الیاده، رساله در تاریخ ادیان، ترجمه ستاری، جلال، سروش، تهران، 1372ش.
50 .  نصر، سید حسین، علم و تمدن در اسلام، ترجمه آرام، احمد، انتشارات خوارزمی، تهران، 1359ش.
51 .  نقی‌زاده، محمّد، تأملی در معنای مناسک حج، نشر مشعر، تهران، 1386ش.
52 .  یزدانی، خلیل‌الله، حج در ادب فارسی، نشر مشعر، تهران، 1379ش.