نوع مقاله : اماکن و آثار
نویسندگان
کارشناسی ارشد مترجمی زبان عربی / دانشگاه تهران
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
مقدمه:
هنگامی که خورشید جهانتاب اسلام از یثرب سر برآورد و این شهر از هجرت پیامبرخدا(صلی الله علیه و آله) شرف یافت؛ فضیلتهای بزرگی به آن نسبت داده شد. نام قدیمی «یثرب» تغییر کرد و به اسم قرآنیِ خود؛ یعنی «مدینة منوره» مزیّن گردید و برخی اماکن آن؛ از جمله کوه اُحُد، صحرای عقیق و قبرستان بقیع با ویژگیهای ایمانی شناخته شد و در دل مؤمنان جای گرفت.
یکی از شریفترین اماکن در یثرب، قطعه زمینی بود از سرزمین مربد که ناقة پیامبرخدا به دستور خدا به آنجا رفت و در قسمتی از آن زانو زد. پیامبر فرمان داد آن قطعه زمین را خریداری کنند و پایههای مسجد جامع نبوی را درآن زمین بنا نهاد؛ مسجدی که مسلمانان تا روز قیامت به آن سفر میکنند. این قطعه، به بخشی متفاوت از مسجد تبدیل شد که در منتهی الیه شرقی آن، خانة پیامبر ساخته شد؛ خانهای که آغوش خود را در زمان حیات به سوی رسول الله گشود و پس از ممات نیز جسم مطهر ایشان را در خود جای داد و در منتهی الیه غربی این قطعه زمین، منبر شریف پیامبر، قرارداده شد. پیامبر گرامی اسلام ـ راستگویی که از روی هوای نفس سخن نمیگوید ـ فرموده است:
« این قطعه زمین، باغی از باغهای بهشت است.»
علت نامگذاری و سخن بزرگان دربارة آن
روضه، در لغت به معنای سرزمین سبز و خرم یا باغ سرسبز است.[1] اما در اصطلاح مذهبی، مکانی است بین خانة پیامبر و منبر شریف آن حضرت.
این اصطلاح برگرفته از حدیث مشهور ذیل است که عبد الله بن زید المازنی از پیامبرخدا نقل کرده است و بسیاری از علما بر صحت آن اتفاق نظر دارند:
«مَا بَیْنَ بَیْتِی وَمِنْبَرِی رَوْضَةٌ مِنْ رِیَاضِ الْجَنَّة»، (بخاری، دوم، 1407ق./ ج1، ص399).
«میان خانه و منبر من، باغی است از باغهای بهشت.»
علما اتفاق دارند که معنای واژة «روضه» آشکار و فلسفة آن قابل فهم است. اما در معنای دقیق آن اختلاف نظر دارند؛ برخی معتقدند این واژه، تشبیه است که ادات آن برای مبالغه حذف شده (عسقــلانی، 1379ق. محمــد فؤاد عبد الباقی/ ج4، ص100)؛ یعنی این مکان در نزول رحمت و دستیابی به خوشبختی و سعادت، به خاطر کثرت تشکیل حلقهها و محافل عبادت و ذکر[2] خداوند در آن، به ویژه در عصر خود حضرت رسول، مانند باغی از باغهای بهشت است.
خطابی، ابن حزم (صص 284 ـ283)، ابن عبد البر (1387ق./ ج2، ص287) و دیگران بر این باور هستند که صحت این حدیث با در نظر گرفتنِ آینده، صحیح خواهد بود؛ یعنی هرکه در این مکانِ شریف به عبادت و طاعتِ خدا مشغول شود ـ همانطورکه خطابی (ج1، ص649) گفته است ـ در آینده به باغی از باغهای بهشت نایل خواهد شد.
ابن حزم (ج7، ص283) میگوید: انتساب این مکان به بهشت مجازی است؛ زیرا اگر حقیقی بود، مانند توصیف خداوند از بهشت میبود:
(إِنَّ لَکَ أَلّٰا تَجُوعَ فِیهٰا وَ لٰا تَعْرىٰ) (طه : 118)
«امّا تو در بهشت راحت هستی! و مزیتش) برای تو این است که در آن گرسنه و برهنه نخواهی شد.»
وی همچنین میگوید: منظور از این حدیث این است که نماز خواندن در آن مکان مقدس باعث رفتن انسان به بهشت میشود. همانطور که دربارة یوم الطیب گفتهاند: آن، روزی از روزهای بهشت است.
سمهودی (اول، 1422ق./ ج2، ص165) دربارة دلیل ابن حزم اینگونه پاسخ میدهد:
«اثبات عدم وجود گرسنگی و برهنگی برای کسی که در بهشت وارد شده، مستلزم اثبات آن برای کسی نیست که در قطعة جدا شدهای از بهشت وارد میشود؛ زیرا اگر اینگونه بود، بهشتی بودنِ حقیقی سنگِ مقام نیز نفی میشد در حالی که همگان به این موضوع ایمان دارند و هیچ مخالفی ندارد.»
بیشتر دانشمندان؛ از جمله امام مالک (سمهودی، اول، ج2، ص162)، ابن حجر(عسقــلانی، 1379ق. محمــد فؤاد عبد الباقی/ ج11، ص475)، سمهودی (اول، 1422ق./ ج2، ص163)، صالحی شامی(اول، 1414ق. تحقیق: عادل احمد وعلی محمد معوض/ ج12، ص349.)، خطیب ابن جمله، به نقل از دراوردی (سمهودی، اول، 1422ق./ ج2، ص162) و ابن الحاج در کتاب المدخل (ابن الحاج، ج1، ص391) خود بر این عقیده هستند که معنای واژة «روضه» معنایی حقیقی است؛ یعنی این قطعه از زمین که در حدیث شریف به آن اشاره شده، همانند حجر الأسود، نیل و فرات، از بهشت جدا شدهاند و مانند باقی اماکن زمین فنا و نابود نخواهند شد؛ بلکه مانند تنة نخلی که برای فراق پیامبر نالید، در روز قیامت به بهشت منتقل میشوند و به یکی از باغهای آن تبدیل خواهند شد.
این دانشمندان گفتهاند: چنین کاری از دست توانای حضرت باری تعالی برمیآید. به همین دلیل همة نقلهای این روایت، بدون ادات تشبیه ذکر شده است. بدین ترتیب معنای ظاهـری واژة «روضه» بر معنـای مجـازی آن، که قرینهای هـم برای آن وجـود نـدارد، ترجیـح و اولویـت دارد. به ویـژه که اگـر معنایـی مجـازی برای این واژه در نظـر بگیریم، دیگر مزیت و فضیلتی نسبت به دیگر اماکن نخواهد داشت، حال آن که تأکیدِ این روایت اساساً برای اثبات این مزیت و فضیلت است (صالحی شامی، اول، 1414ق. تحقیق: عادل احمد وعلی محمد معوض/ ج12، ص349).
جمال الریمی[3] معتقد است نظر خطابی و همفکران وی[4] در این زمینه، به نظر دیگران ترجیح دارد. وی میگوید: «اماکن مشابه، این نظر را تأیید میکنند.»
الریمی به اعتراض عموم علما اینگونه پاسخ میدهد: «مزیت و برتری این مکان کاملاً آشکار است؛ یعنی عبادت در اماکن مشابه این مکان شریف، که پیشتر به آنها اشاره شد، باعث ورود انسان به باغهای بهشتی میشود. اما عبادت در این مکان [بین خانه و منبر رسول الله]، انسان را به باغهایی از بهشت نایل میکند که درجات بسیار بالاتری دارند»، (سمهودی، اول، 1422ق./ ج2، ص165). وی در ادامه به نظر عموم علما اعتراض میکند و آن را مانند آنچه دربارة رکن و مقام گفته شده، مستلزم توقیف میداند، در حالیکه پذیرفتن این اعتقاد باعث انکار محسوسات یا ضروریات میشود، (سمهودی، اول، 1422ق./ ج2، ص165).
سمهودی باز هم عهده دار پاسخگویی به اعتراضات الریمی میشود و میگوید: دربارة نظر الریمی که «اعتقاد به این نظر مانند رکن باعث توقیف میشود.» باید گفت کدام توقیف بزرگتر و بالاتر از اینکه خود پیامبر امین و راستگو، این خبر را داده و هم او نسبت به ماهیت رکن و مقام سخن گفته است. اصل در اطلاق معنای واژة «روضه» حقیقی بودن معنای آن است. چگونه آقای الریمی این موضوع را در مورد رکن و مقام میپذیرند اما آن را در خصوص این مکان شریف نمیپذیرند؟! آنچه علمای محترم از این حدیث استنباط کردهاند این است که بین «منبر» و «بیت شریف حضرت»، باغی از باغهای بهشت است و بر خلاف حلقههای ذکر و عبادت، خواه عبادت کنندگان و نمازگزاران درآن مکان باشند و خواه نباشند، این حکم صدق میکند. اما در خصوص حلقههای ذکر و عبادت باید گفت با برخاستن عبادت کنندگان این ویژگی نیز از آنها سلب خواهد شد. در واقع باغِ بهشتی همان عبادت و ذکری است که عبادت کنندگان در آن به سر میبرند. به همین دلیل استفاده از نعمتهای بهشتی [الرتع] به ذکر و عبادت تفسیر شده است. همانطور که از حدیث «الجنة تحت أقدام الأمهات»، (ابن سلامة القضاعی، دوم، 1407ق. تحقیق: حمدی بن عبد المجید السلفی/ ج1، ص102). میتوان فهمید که پایبندی به خدمت مادران، انسان را به بهشت خواهد رساند.
اما این سخن ریمی: «اعتقاد به این نظر منجر به انکار محسوسات میشود» بسیار عجیب است! ما پیشتر دلیلی را که مانع ظهور و بروز این مکان به شکل واقعی خود است، ذکر کردیم. افزون بر این، چه اعتقادی برتر و بهتر از اینکه اعتقاد داشته باشیم خداوند متعال این باغِ بهشتی را به پیامبر خود، هدیه کرده باشد؟ احادیث منبرکه قبلاً به آنها اشاره کردیم و همچنین نکاتی که در ادامه، دربارة اُحُد و عیر خواهیم گفت، این نکته را تأیید خواهد کرد؛ زیرا هیچ کس نگفته که عبادت در احد باعث رفتن عبادت کننده به بهشت و عبادت در عیر باعث دوزخی شدن وی خواهد شد.
اما نظر و سخن وی دربارة بیان فضیلت و مزیت این مکان؛ «عبادت در این مکان [بین خانه و منبر رسول الله] انسان را به باغهایی از بهشت میرساندکه درجات بسیار بالاتری دارند.» در حدیث نیامده که این باغها درجات بسیار بالاتری دارند، بلکه به شکل مطلق بیان شده است. حال اگر این درجات برای باغهای دیگری هم ثابت شود، این مکان شریف نسبت به مکانهای دیگر مزیتی ندارد. البته برخی این برتری را برای مکه ذکر کردهاند که عبادت در آن باعث رسیدن انسان به باغی بهتر و بالاتر از دیگر باغها خواهد شد. این امتیاز برای مکه به خاطر پررنگ کردن مزیت آن نسبت به دیگر اماکن است.
ابن ابو جمره نیز به خوبی این دو نظر اخیر را با هم تلفیق کرده است[5]. وی (سمهودی، اول، 1422ق./ ج2، ص163) میگوید: جمع بین این دو نظر، به مراتب بهتر است؛ زیرا هریک از این نظرها دلیل خاص خود را دارد که آن را تأیید میکند. دلیل نظر اول ـ عبادت در این مکان باعث رسیدن انسان به بهشت است ـ این است که همانطور که عبادت در مسجد پیامبر ثوابی مضاعف دارد، به همین دلیل نیز عبادت در این بقعة مبارک، نسبت به دیگر بقاع، فضیلت مضاعف دارد. اما دلیل اینکه این مکان قطعهای از بهشت است که به زمین آمده، میتوان به سخن حضرت رسول، استناد کرد که فرمودند: منبر من بر روی حوض کوثر واقع شده است. هیچ یک از علما نیز در این موضوع که منبر رسول الله، واقعاً بر روی حوض کوثر قرار گرفته اختلاف نظر ندارند. آگاه کردن مردم از فضل و منزلت این اماکن مقدس نیز، تنها برای رونق گرفتن عبادت و طاعت خداوند در این بقعهها بوده است.
ابن ابو جمره گوید: احتمال سومی نیز که میتوان به آن فکر کرد، این است که این مکان خود باغی از باغهای بهشت است؛ مانند حجر الاسود که سنگی بهشتی است. بنا بر این نظر، فضای میان خانه و منبر پیامبر(صلی الله علیه و آله)، اکنون قطعهای از بهشت است که بعدها به شکل واقعی خود به بهشت باز خواهد گشت. همچنین عبادت کننده در آن نیز، مشابه همین باغ را در بهشت پاداش خواهد گرفت. وی همچنین میگوید: این نکته به خوبی نشان دهندة شأن رفیع و جایگاه بلند پیامبر است که در این مورد بین ایشان و بین جدّ بزرگوارشان حضرت ابراهیم(علیه السلام) شباهت وجود دارد؛ یعنی اگر خلیل الله سنگی بهشتی از آن خود دارد، رسول گرامی اسلام نیز، باغی بهشتی از آنِ خود دارد.
سمهودی (اول، 1422ق./ ج2، ص163) نیز در تعلیقی که به سخن ابن ابو جمره دارد، گوید:
«سخن ابن ابو جمره سخن بسیار ارزشمندی است. وی معنای ظاهری لفظ حدیث را در نظر گرفته است و دلیلی وجود ندارد که ما به این معنا توجه نکنیم و در پی معنایی دیگر باشیم. افزون بر این، هیچ عیبی ندارد که ما این زمین را مانند زمینها و باغهای دنیایی میبینیم؛ زیرا تا زمانی که انسان در این دنیای مادی حضور دارد، به دلیل وجود حجابها و پردههای زیاد مادی، حقایق عالم برای او قابل مشاهده نیست.»
محدودة روضة شریف
معیار تعیین محل و حدود روضة شریف، این حدیث از پیامبر(صلی الله علیه و آله) است:
«مَا بَیْنَ بَیْتِی وَ مِنْبَرِی رَوْضَةٌ مِنْ رِیَاضِ الْجَنَّة».
این حدیث، صحیحترین حدیثی است که در این باره نقل شده است. آن را بخاری و مسلم و برخی دیگر از صحابه نقل کردهاند؛ به همین دلیل علما اتفاق نظر دارند که میان خانة حضرت رسول و منبر ایشان، شامل حد و مرز روضة شریفه میشود. اما در خصوص تعیین این محدوده در مقام عمل و بر روی زمین و اینکه آیا این روضة شریفه، بر اساس برخی از احادیثِ نقل شده، شامل زمینهای دیگری که در مجاورت آن منطقه هستند نیز میشود یا خیر؟ میان علما اختلاف نظر وجود دارد.
برخی معتقدند روضة شریفه، تنها شامل منطقهای است که در بین دو خط فرضی ترسیم شده میان منبر و اتاق حضرت، قرار میگیرد. به عبارت دیگر، این منطقه به شکل مثلثی است که اضلاع آن به اندازة عرض منبر شریف و عرض خانة حضرت رسول است. اما از سمت اتاق آن حضرت عرض بیشتری دارد و از سمت منبر شریف باریکتر است. این مثلت، ضلعهای غیر متوازی دارد؛ زیرا منبر از سمت قبله کمی انحراف به جلو دارد و همچنین خانة آن حضرت از جهت شام، کمی تورفتگی دارد (سمهودی، اول، 1422ق./ ج2، ص168).
این افراد به معنای ظاهری و واقعی واژة «بَیْن» در حدیث «مَا بَیْنَ بَیْتِی وَ مِنْبَرِی رَوْضَةٌ مِنْ رِیَاضِ الْجَنَّة» تمسک جستهاند و بیت را به اتاق عایشه تفسیرکردهاند. آنها در این نظر به حدیث ذیل استناد نمودهاند: «مَا بَیْنَ قَبرِْی وَ مِنْبَرِی»؛ یعنی بین خانهام که در آن دفن میشوم؛ زیرا تخصیص این مکان به عرض قبر شریف بعید به نظر میرسد. همچنین در این موضوع به حدیث ابو سعید خدری استدلال میکنند: «وما بین المنبر وبیت عائشة روضة من ریاض الجنة».[6]
سمهودی (1422ق./ ج2، ص171)[7] گوید: این نظر به دلیل اینکه جلو یا پیشانی محراب شریف نبوی از روضه بیرون میماند، ضعیف میشود. با فرض این حدود برای روضة شریفه، پیشانی محراب از موازات کنار محراب و منبر خارج میشود. افزون بر این که: به نظر میرسد، بزرگترین دلیل بهشتی بودن این مکان، رسیدن پیشانیِ حضرت رسول، به آن است.
تعداد زیادی از علما بر این باورند که روضة شریفه مکانی است که میان خطی فرضی و موازی بین دو طرف منبر و اتاق عایشه واقع شده است و منطقة موازی با منبر، از جلوی مسجد به سمت قبله را شامل میشود، حتی اگر با اتاق موازی نباشد. همچنین شامل منطقة موازی با اتاق از جهت شمال میشود، حتی اگر موازی با منبر نباشد. با این توصیفات شکل روضه مستطیل است.[8] ضلع شرقی آن از ابتدای اتاق تا ستون وفود و بخشِ موازی با آن در ضلع غربی است؛ یعنی تا نیمة تریبون مؤذنان کنونی را شامل میشود. این محدوده شامل سه رواق است که ستونهای آن با سنگ مرمر سفید تزیین شده است.
دلیلیکه برای این دیدگاه میتوان بیان کرد این استکه این عده از علما، همانطورکه پیشتر اشاره کردیم، منظور از «بیت» در حدیث شریف را اتاق عایشه میدانند. آن، بیرون بودنِ پیشانی محراب شریف را دلیلی بر این نکته ذکر کردهاند که مراد از واژة «بَین» در حدیث، منطقهای است موازی یا روبه روی یکی از دو طرف.
سمهودی (اول، 1422ق./ ج2، ص171) در این خصوص مینویسد: «این ظاهر آن چیزی است که اکثریت علما و عامة مردم به آن اعتقاد دارند.»
سمعانی و الزین مراغی معتدند روضة شریفه شامل کل مساحتِ موجودِ مسجد در زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله) میشده است.
سمعانی در امالی خود (که در وفاء الوفا، ج2، ص167 نقل کرده) مینویسد: «از آنجا که خداوند تبارک و تعالی مسجد شریف حضرت رسول را بر دیگر مساجد برتری و شرافت بخشیده و عبادت در آن را برکت و فضل دو چندان عطا نموده است، به همین دلیل پیامبر گرامی نیز این مسجد را باغی از باغهای بهشتی نامیدهاند.»
مراغی(زین الدین المراغی، بیتا صص39ـ37) گوید: «بهتر است بدانیم که روضة شریفه به آنچه در حال حاضر معروف است محدود نمیشود، بلکه تا مرز خانههای پیامبر، از ناحیة شام وسعت داشته است. این قسمت در زمان حضرت رسول، پایان مسجد به شمار میرفته، بدین ترتیب اگر بپذیریم که مفرد مضاف معنای عموم و اطلاق دارد، کل مسجد باغی از باغهای بهشت است.»
سمهودی گوید: الریمی برای این نظر استدلالهایی ذکر کرده که اکثر آنها ضعیف است. مبنای استدلالهای وی این است که اطلاق جملة «باغی از باغهای بهشت» از نوع مجاز است؛ زیرا در آن معنای دوچندان و دو برابر بودن اعمال و... نهفته است.
قویترین دلیلی که این افراد بر آن استناد کردهاند این است که: واژة «بَیتِی» که در این حدیث صحیح وارد شده، مفرد مضاف است و مفرد مضاف معنای عموم و اطلاق میدهد.[9] با این تفاصیل، منظور همة خانههای پیامبر(صلی الله علیه و آله) ؛ از جمله خانة عایشه است. آنها میگویند: خانههای ایشان، از سمت جنوب، شرق و شمال به مسجد چسبیده بودهاند و وجود منبر ـ که بر نهری از نهرهای بهشت قرار گرفته ـ در سمت غرب مسجد، حد و مرز روضه را کاملاً در چارچوب مسجد مشخص کرده است. همچنین معتقدند که: منبر در آخر مسجد قرار داشته و بین منبر و دیوار، فاصلة اندکی بوده است؛ زیرا پایان مسجد از سمت ستون اولی است که بعد از منبر قرار گرفته است.[10]
سمهودی مینویسد: در عجبم از این عده، علی رغم این که حدیث عبد الله بن زید المازنی آنان را از تمسک به دلالت عام مفرد مضاف نیز بینیاز میکرد، اما به این حدیث استشهاد نکردهاند. پیامبر(صلی الله علیه و آله) میفرمایند:
«مَا بَیْنَ هَذِهِ الْبُیُوتِ ـ یَعْنِى بُیُوتَهُ ـ إِلَى مِنْبَرِى رَوْضَةٌ مِنْ رِیَاضِ الْجَنَّةِ...»
«میان این خانهها ـ یعنی خانههای پیامبر ـ تا منبر من، باغی از باغهای بهشت است.»
این حدیث را احمد (ابن حنبل الشیبانی، بیتا ج4، ص40) از طریق یونس بن محمد المؤدب نقل کرده، مینویسد: فلیح به نقل از عبد الله بن ابی بکر، و او به نقل از عباد بن تمیم این حدیث را برای ما نقل کرده است. فلیح پسر سلیمان، ابو یحیی المدنی است که «بسیار راست گو اما پر اشتباه است.» (ابن حجر عسقلانی، بیتا/ رقم:5443). امام مالک (مالک بن انس الأصبحی، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، بی تا، ج1، ص197) و سفیان الثوری با وی مخالفت کردهاند و این روایت را از طریق عبدالله ابن ابی بکر با این لفظ روایت نمودهاند: «مَا بَیْنَ بَیْتِی وَ مِنْبَرِی رَوْضَةٌ مِنْ رِیَاضِ الْجَنَّة». بنا براین، حدیث فلیح با این لفظ ناپسند است و استدلال به آن جایز نیست.[11]
جمال محمد الراسانی الریمی معتقد است که این حدیث، شامل کل مسجد در زمان حضرت رسول و بعد از ایشان نیز میشود. سمهودی (اول، 1422ق./ ج2، ص166ـ 165) گوید:
«وی چون معتقد است که لفظ روضه، شامل همة مسجد النبی میشود و از سویی اگر افزایش مساحت مسجد ثابت شود، این حکم برای آن افزایش نیز صادق خواهد بود، اینگونه نظر داده و ترجیح میدهد نام مجازی را انتخاب کند. وی در این خصوص کتابی نیز تألیف کرده و آن را «دلالات المتسترشد علی أنّ الروضة هی المسجد» نام نهاده است. شیخ صفی الدین کازرونی مدنی در پاسخ به این کتاب، کتابی تألیف کرده که من آن را، با در نظر گرفتن شرایط انصاف، در کتاب خود به نام «دفع التعرض والإنکار لبسط روضة المختار» خلاصه کردهام.»
گروهی از دانشمندان، با استناد به حدیث «مَا بَیْنَ بَیْتِی وَ مُصَلایَ رَوْضَةٌ مِنْ رِیَاضِ الْجَنَّةِ» بر این باورند که روضه، بین اتاق پیامبر تا محل نماز عید آن حضرت (مسجد الغمامه) است. این حدیث را ابن ابی خیثمه، طبرانی و ابو نعیم در کتاب المعرفه از طریق علی بن عبد العزیز البغوی به نقل از اسحاق بن محمد روایت کردهاند. وی همچنین میگوید: عبیده دختر نابل از عایشه بنت سعد و او به نقل از پدرش سعد بن ابی وقاص این حدیث را نقل کرده است. بخاری این حدیث را در کتاب التاریخ الکبیر خود (بخاری، بیتا، تحقیق: السید هاشم الندوی/ ج2، ص245)، از طریق اسماعیل بن ابی ادریس روایت کرده است.
این حدیث به واژهها و الفاظ متفاوت، از راههای متعددکه همه ضعیفاند، نقل شده است.
نزهة الناظرین، (برزنجی، بیتا، ص54) سعی کرده میان همة این نظرات را جمع کند. وی میگوید: «گاهی از مجموع روایات میتوان فهمید که لفظ روضه به اماکن متفاوتی ـ از نظر فضیلت ـ اطلاق میشود. با فضیلتترین این اماکن، بین قبر و منبر حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) است. پس از آن، با فضیلتترین اماکنی که در روایات آمده، به این ترتیب است: بین خانة حضرت و منبر ایشان، بین همة خانهها و منبر ایشان، بقیة مسجد در زمان حیات حضرت، توسعههای مسجد در زمان بعد از حضرت و در نهایت همة آن اماکنی که خارج از محل ادای نماز است.»
دکتر خلیل ملا خاطر(ص273) مینویسد: «این تفضل و نعمت الهی است که روضة بهشتی خویش را وسعت بخشیده تا مکان وسیعی را در بر بگیرد. از خانههای همسران پیامبر، که در شرق مسجد واقع شده تا محل نماز عید و مسجد غمامه، در غرب حرم مطهر نبوی.»
از دید من در میان همة این نظرات، نظر دوم ارجح است؛ یعنی نظری که روضه را مکانی بین دو خط موازی از دو طرف منبر تا حجرة عایشه میداند. پیروان این نظریه، دلایل واضح و صحیحی دارند، اما دیگر نظرات عمدتاً بر روی محور دلایلی ضعیف و ناپسند استوارند؛ دلایلی که معمولاً اکثریت دانشمندان و علما و عموم مردم به آن اعتقاد دارند. سهمودی (اول، 1422ق./ ج2، ص171) در این رابطه مینویسد: بنا بر این نظر که ما آن را بر دیگر نظرات ترجیح دادیم، طول روضة مذکور، از منبر تا اتاق حضرت، پنجاه و سه ذراع است. همچنین سمهودی تأکید میکند که این اندازه معادل 26.5 متر میباشد. البته نردههای اطراف اتاق جزئی از این منطقه را از دید مخفی کرده است. این نردهها به گونهای است که رواقِ واقع در میانِ ستونهای چسبیده به نردهها و دیوار اتاق شریف را از مساحت کل روضه کاسته و بدین ترتیب طول روضه را به 22 متر کاهش داده است.
از آنجاکه امتداد اتاق از سمت شمال، از دیدهها پنهان است، علما در خصوص عرض روضه با اختلاف مواجه شدهاند. حتی فیروزآبادی (چاپ اول، 1423ق.) مینویسد: «در ادامه زائر به روضة شریفه میرسد. این روضه از نظر طول، فضای واقع شده میان قبر و منبر را شامل میشود. من تا کنون هیچکس را ندیدم که به عرض این بخش بپردازد. آنچه که در میان مردم رایج شده، این است که عرض روضة مبارکه، میان محراب و ستون روبهرویش، به شمار میرود. اما من با این نظر موافق نیستم و در مکان مقتضی، دلیل مخالفت خود را توضیح داده و گفتهام که ظاهر الفاظ حدیث، حاکی از این نکته است که عرض روضه باید از این میزان بیشتر باشد؛ زیرا منزل پیامبر گرامی، با همة متعلقات و امکاناتش، مساحتی بیش از این مقدار داشته است.»
ابن جماعه (اول، 1422ق./ ج2، ص171) آورده است:
«طول روضه برای من مشخص شد اما عرض آن هنوز تعیین نشده است.»
جمال الریمی (اول، 1422ق./ ج2، ص173) مینویسد:
«ما نمیدانیم آیا اتاق حضرت، در وسط ساختمانی که آن را در برگرفته، واقع شده است یا خیر؟ حتی نمیدانیم که امتداد آن تا کجاست؟ بیشتر مردم معتقدند که انتهای آن در راستای ستون حضرت علی(علیه السلام) است. به همین دلیل نردههای بین ستونها را تا این ستون قرار دادهاند و تنها تا این ستون را فرش کردهاند.»
سمهودی (اول، 1422ق./ ج2، ص168، 173) مینویسد:
«در این ساختمانی که مشاهده کردیم، برای ما محرز شد که محل ستون وفود در پشت اتاق حضرت و بدون فاصله با آن واقع شده است. ما از این بابت خدا را شکرگزاریم.»
بر این اساس، عرض روضة شریفه، از ابتدای اتاق حضرت تا ستون وفود، شامل سه رواق و همچنین به موازات آن از سمت غرب؛ یعنی تا نیمة تریبون مؤذنان، در حال حاضر، خواهد بود. با این ترتیب، عرض روضة شریفه 15 متر میشود و مساحت کلی روضة شریفه بر اساس آنچه که تا کنون بیان شد، 397.5 متر مربع برآورد میگردد، والله اعلم.
در روضة شریفه تعدادی آثار ارزشمندِ تاریخی وجود دارد که عبارتاند از: منبر، محراب نبوی و ستونها. اکنون به بررسی این آثار ارزشمند تاریخی میپردازیم:
آثار روضة شریفه:
* منبر شریف نبوی
منبر در لغت، به مکانی مرتفع گفته میشود؛ مکانی در مسجد که خطیـب بالای آن میایستد و خطبة خود را ایراد میکند، (ابن اثیر، بی تا، ج5، ص7).
روایات حاکی از آن است که پیامبرخدا، خطبههای خود را ایستاده ایراد میکردند. اگر هنگام خواندن خطبه، زمان زیادی میایستادند، به یکی از ستونهای مسجد که نزدیک به ایشان بود، تکیه میکردند. این ستونها از جنس تنة نخل بود.[12] بعدها برای ایشان منبر ساخته شد و در جهت غربی مکان نماز خواندن ایشان قرار داده شد.
تاریخ ساخت منبر
ابن اسحاق و برخی دیگر از مورخان معتقدند منبر در سال ششم هجرت ساخته شده، اما ابن سعد در الطبقات[13] ساخت منبر را سال هفتم میداند و ابن نجار (اول، 1417ق. تحقیق: حسین شکری/ ص130) از واقدی نقل میکند که در سال هشتم بوده است.
مطالبیکه در صحیح بخاری و صحیح مسلم (بخاری، 1407ق./ ج2، ص944) دربارة حدیث افک از عایشه ذکر شده، همة این نظرات را با چالشی جدی روبهرو میسازد. عایشه میگوید: «در حالی که رسول خدا، بر روی منبر بودند، دو قبیلة اوس و خزرج سرکشی کرده و طغیان نمودند تا جایی که نزدیک بود با یکدیگر به جنگ برخیزند.»
همة مورخان و سیرهنگاران معتقدند که حادثة افک در سال پنجم هجری رخ داده است.
از همین روست که حافظ ابنِ حجر (عسقــلانی، 1379ق./ تحقیـق: محمــد فؤاد عبد الباقی، ج2، ص399) میگوید: «مگر اینکه حدیث عایشه و ذکر منبر در آن را حمل بر مجاز کنیم، در غیر این صورت صحیحتر از نظرات دیگری است که در ابتدا آمد.»
با دقت در روایات نقل شده دربارة منبر و نظرات دانشمندان و علما دربارة آن، ترجیح نگارنده بر این است که ذکر واژة منبر در حدیث عایشه، نه مجازی که کاملاً حقیقی است؛ زیرا اصل در سخن گفتن، حقیقت است نه مجاز. اختلاف علما، تنها در تاریخ ساخت منبری استکه از جنس چوب برای پیامبر ساخته شد. این اختلاف تا زمان آتش گرفتن آن در سال 654ق. ادامه داشت. این در حالی است که سخن عایشه دربارة منبر دیگری است که اصحاب پیامبر آن را قبل از منبر چوبی و از جنس گِل ساخته بودند.
در المواهب اللدنیه (عسقلانی، بیتا، ج1، ص71 ) آمده است:
«ابن سعد با قاطعیت گفته است که منبر در سال هفتم هجری ساخته شد. برخی از سیره نگاران روایت کردهاند که پیامبر(صلی الله علیه و آله) ، پیش از آنکه منبر چوبی ساخته شود، خطابههای خویش را بر روی منبری از گِل ایراد میکردند.»
ابن حجر (عسقــلانی، 1379ق./ تحقیـق: محمــد فؤاد عبد الباقی، ج2، ص399) با این روایت مخالفت میکند و میگوید:
«این حدیث با احادیث صحیح گذشته، مبنی بر اینکه پیامبر هنگام ایراد خطبهها به تنة نخل تکیه میدادند، در هالهای از تردید و ابهام فرو میرود.»
گویا سمهودی (1422ق./ ج2، ص118) به این اعتراض معتقد نبوده و سعی کرده است بین روایات نوعی انسجام و هماهنگی ایجاد کند؛ به همین دلیل میگوید:
«این احتمال وجود دارد که منبر ساخته شده از گِل، در کنار تنة نخل قرار داشته و تنها سازهای مرتفع و بدون پله و محل نشستن بوده است؛ به گونهای که به عنوان مکمل از آن کمک گرفته میشده است. بنابر این، هیچ منافاتی با احادیث دیگر مبنی بر ساخت منبری از چوب نخواهد داشت.»
وی (مدرک سابق) به حادثة افک استناد میکند و میگوید: «این ماجرا مربوط به پیش از ساخت منبر از جنس چوب است.»
جمع بین این روایات، در نهایت استحکام صورت گرفته و به وسیلة برخی، از طرقِ نقلِ حدیثِ سؤال کردن جبرئیل دربارة اسلام و ایمان تأیید میشود؛ «پیامبرخدا، در میان اصحاب مینشستند و هنگامیکه غریبهها نزد ایشان میآمدند، تشخیص نمی دادند کدام یک از آنها پیامبر است! از آن حضرت درخواست کردیم مکانی برای نشستنش بسازیم تا هنگامی که غریبهای وارد شد بشناسد. به همین دلیل برای ایشان سکویی از جنس گِل ساخته شد که بر روی آن جلوس میکردند.» (سجستانی، بیتا، ج4، ص225).
من کسی را نیافتمکه به تاریخ ساخت این منبر گِلین اشاره کرده یا به نام سازندة آن پرداخته باشد، اما حادثة افک نشان میدهد که این منبر قبل از وقوع این حادثه در سال پنجم هجرت ساخته شده است. شاید هم سهولت ساخت آن و شناخته شده بودن تعدادی از صحابه که در ساخت آن با یکدیگر همکاری داشتند، باعث شده که ساخت آن به یک شخص معین نسبت داده نشود، والله العالم.
پس از مدتی، پیامبرخدا(صلی الله علیه و آله) ، هنگام خواندن خطبه، از ایستادن بیش از حد، متحمّل سختی شدند؛ به ویژه وقتی سنشان بالا رفت و آن منبر، دیگر پاسخگوی نیازشان، نبود؛ برایشان منبری چوبی ساختندکه میتوانستند بر روی آن بنشینند و سخنرانی کنند.»
دلیل ساخت منبر
از برخی روایات میتوان اینگونه فهمید که دلیل ساخت منبر به گرویدن بسیاری از مردمی باز میگشت که به مدینه سفر میکردند و نزد پیامبر میآمدند و به دین اسلام میگرویدند. از این رو ایشان نیاز داشتند که در مکانی بایستند تا برای مردم مشخص و شناخته شده باشند. مردم ایشان را ببینند و امور دینی خود را بدون واسطه از محضرش بیاموزند. ابن سعد این کتاب را در «الطبقات» (ابن سعد بی تا، ج1، صص251 ـ 250) با سند صحیح، از سهل بن سعد ساعدی نقل میکند که ما بخشی از آن را در ذیل میآوریم:
«... فقال له أصحابه: یا رسول الله إنّ الناس قد کثروا فلو اتخذت شیئًا تقوم علیه إذا خطبت یراک الناس، فقال: ما شئتم...»
«اصحاب حضرت به ایشان گفتند: ای فرستادة خدا! جمعیت زیاد شدهاند. کاش برای این که مردم شما را ببینند، هنگام خطبه خواندن بر روی چیزی میایستادید. حضرت فرمودند: هرطور که شما میخواهید.»
شمایی از منبر نبوی بر اساس توصیفاتی که در منابع مورد اعتماد ذکر شده است:
آنچهکه این نظر را تقویت میکند، روایتی است که بخاری (بیتا، تحقیق: السید هاشم الندوی، ج1، ص148) با سندی از سهل بن سعد نقل میکند. بخشی از روایت را در زیر میآوریم:
«هنگامیکه منبر ساخته شد و نصب گردید، پیامبرخدا برخاسته، به سمت قبله رفتند و تکبیر گفتند. مردم نیز پشت سر ایشان برخاستند. ایشان نماز خواندند و به رکوع رفتند و مردم نیز پشت سر ایشان به رکوع رفتند. ایشان سر بلند کردند و به عقب بازگشتند و بر روی زمین سجده کرده، دوباره به منبر باز گشتند. سپس به رکوع رفته، سر را بلند کردند و به عقب بازگشتند تا به زمین سجده کردند.»
برخی دیگر از روایات، حاکی از آن است که ساخت منبر به افزایش سنّ پیامبر مرتبط بود و سختیای که ایشان به دلیل زیاد ایستادن برای خطبه و آموزش متحمل میشدند.
بیهقی (1414ق. / ج/3، ص196ـ 195) از طریق ابی عاصم، از عبد الله بن ابی رَوّاد، از نافع، از ابن عمر نقل میکند که تمیم داری هنگامی که پیامبر مسنتر و سنگین شدند، به ایشان گفت: «أَلاَ أَتَّخِذُ لَکَ مِنْبَرًا یَا رَسُولَ الله یَجْمَعُ أَوْ یَحْمِلُ عِظَامَکَ؟ قَالَ: بَلَى...».
حافظ ابنِ حجرِ (عسقــلانی، 1379ق. محمــد فؤاد عبد الباقی/ ج2، ص398) گوید: اسناد این حدیث بسیار خوب است. ابو داود (سجستانی، بیتا، تحقیق: محمد محی الدین عبد الحمید/ ج1، ص284 ) آن را به صورت مختصر روایت کرده و در حدیث آمده است: «لما بَدَّن».[14]
بعید نیست که این منبر برای هر دو دلیل، با هم ساخته شده باشد، اما هر صحابی دلیل را بر اساس نظر، خواسته و میل خود تفسیرکند.
حتى بعید نیست که دلیل اول، دلیلِ اصلی برای ساخت منبر گِلی باشد؛ زیرا در سالهای ابتدایی هجرت ساخته شده است و در آن سالها مردم نیاز به دیدن حضرت رسول به صورت واضح داشتند تا امور دینی خود را از ایشان بیاموزند. میتوانیم بگوییم دلیل دوم نیز دلیل ویژهای برای ساخت منبر چوبی بوده است؛ زیرا این منبر در سالهای پایانی حیات پیامبر ساخته شده است؛ سالهایی که زیاد ایستادن برای ایشان دشوار بود. نکتهای که در حدیث ابن عمر ـ که اندکی پیشتر آن را نقل کردیم ـ بدان اشاره شده است. والله اعلم.
ایدة ساخت منبر و سازندة آن
از آنچه پیشتر گفته شد، آشکار میشود که منابعِ تاریخی دربارة منبرِ گِلی، که اصحابِ پیامبر در ابتدا برای ایشان ساختند، به تفصیل سخن نگفتهاند. دلیل آن نیز میتواند ساده بودن و روشِ ساختِ آسانِ آن باشد. از طرفی، این منبر قرار بود تنها سکوی بلندی باشد که با گِل و خشت ساخته میشود نه چیزی فراتر از آن.
اما منابع روایی و تاریخی، اهتمام ویژهای به ذکر دقیقترین جزئیات دربارة منبر چوبی داشتهاند. چه بسا دلیلِ این اهتمام، ناب بودنِ ایدة ساخت آن، ظرافت در ساخت و کمبود استادکاران نجار در مدینه بوده است. حتی برخی روایات حاکی از آن است که در مدینه تنها یک استادکار نجار وجود داشت. افزون بر آنچه گفته شد، شهرت این منبر و بقای آن سالهای زیادی بعد از وفاتِ حضرت رسول، خود دلیلِ دیگری برای این اهتمام فراوان به شمار میرود.
در بسیاری از روایات (ابن سعد، بیتا، ج1، ص250) هیچ اشارهای به ایدهپردازِ اصلی ساختِ این منبر نشده است. این در حالی است که برخی از روایات ایدهپردازی آن را به تمیم داری[15] نسبت میدهند.
ابو داود در کتاب سنن خود اینگونه آورده است:
«أَنَّ النَّبِیَّ، لَمَّا بَدَّنَ قَالَ لَهُ تَمِیمٌ الدَّارِیُّ: أَلاَ أَتَّخِذُ لَکَ مِنْبَرًا یَا رَسُولَ الله یَجْمَعُ أَوْ یَحْمِلُ عِظَامَکَ؟ قَالَ: بَلَى. فَاتَّخَذَ لَهُ مِنْبَرًا مِرْقَاتَیْنِ».
مانند این روایت را بیهقی در سنن (نسائی، اول،1411ق. تحقیق: عبد الغفارسلیمان البنداری/ ج3، ص195) خود از طریق ابو عاصم، به نقل از عبد العزیزبن ابو رواد و او به نقل از نافع و نافع به نقل از ابن عمر روایت کرده است. افزون بر وی، صاحب الطبقات (ابن سعد، بیتا، ج1، ص250 ـ 249) نیز آن را روایت کرده است.
بخاری (بی تا، تحقیق: السید هاشم الندوی. ج2، ص908) با سندی از سهل بن سعد چنین نقل میکند: پیامبر یکی از زنان انصار را ـ که غلامی نجار داشت ـ فراخواند و به او گفت: به غلام خود فرمان بده برای ما منبری از چوب بسازد. بخاری همچنین با سندی از جابر بن عبد الله انصاری مشابه همین حدیث را نقل میکند که بخشی از آن چنین است:
«فَقَالَتِ امْرَأَةٌ مِنَ الأَنْصَارِ أَوْ رَجُلٌ: یَا رَسُولَ الله، أَلاَ نَجْعَلُ لَکَ مِنْبَرًا؟...»
«زن یا مردی از زنان یا مردان انصار به پیامبر(صلی الله علیه و آله) گفت: ای پیامبر خدا، آیا اجازه میدهید منبری برای شما بسازم؟...» (همان، ج3، ص1314)
هیچ یک از دو روایت بالا در صحت روایت تمیم داری خللی ایجاد نمیکند؛ زیرا هنگامیکه تمیم داری از پیامبر اجازة ساخت منبر را میگرفت، این احتمال میرود که مرد یا زن انصاری در آنجا حضور داشتهاند و مانند روایتِ اول، پیامبر(صلی الله علیه و آله) از زن یا مرد انصاری درخواست کرده که غلامِ وی برای ایشان منبری بسازد یا مانند روایتِ دوم، این تمیم داری بوده که از پیامبر اجازة ساختِ منبر را گرفته است.
روایتی را نیز ترمذی (بیتا، تحقیق: أحمد شاکر، ج5، ص594) و ابن خزیمه (بیتا، ج3، ص140) نقل میکنند و آن را از طریقِ عکرمة بن عمار به نقل از اسحاق بن ابو طلحه و او به نقل از انس تصحیح میکنند. متن روایت اینگونه است:
«أَنَّ النَّبِیَّ ـ صَلَّى اللهُ عَلَیهِ وَ ]آلِهِ[ وَسَلَّم ـ کَانَ یَقُومُ یَوْمَ الْجُمُعَةِ، فَیُسْنِدُ ظَهْرَهُ إِلَى جِذْعٍ مَنْصُوبٍ فِی الْمَسْجِدِ ، فَیَخْطُبُ النَّاسَ، فَجَاءَهُ رُومِیٌّ ، فَقَالَ : أَلاَ أَصْنَعُ لَکَ شَیْئًا؟».
«پیامبرِ(صلی الله علیه و آله) روزِ جمعه ایستادند و پشتِ خود را به تنة نخلی که در مسجد نصب شده بود تکیه دادند و به ایراد خطبه پرداختند. بعد از خطبه مردی رومی نزد ایشان آمد و گفت: آیا اجازه میدهید برای شما منبری بسازم؟»
این روایت هم مانند دو روایت پیشین هیچ خللی در روایت تمیم داری ایجاد نمیکند؛ زیرا ـ بر اساس گفتة ابنِ حجرِ ـ مردِ رومی میتواند همان تمیم داری باشد؛ چرا که وی به سرزمینِ روم بسیار سفر میکرده است. والله اعلم.
اما عالمان و دانشمندان در اسم سازندة منبر اختلاف دارند و به چند دسته تقسیم میشوند:
برخی معتقدند نامِ او میمون بوده است. قاسم بن اصبغ و ابو سعد روایتی را در کتاب «شرف المصطفی» از طریق یَحْیَى بْن بُکَیْر و یحیی به نقل از ابنِ لهِیعَه نقل میکنند که وی گفت: عُمَارَة بْن غَزِیَّة از عَبَّاسٍ بن سَهْل از پدرش[16] برای من اینگونه نقل کرد که:
«کَانَ رَسُولُ الله ، یَخْطُب إِلى خَشَبَة، فَلَمَّا کَثُرَ النَّاس قِیلَ لَهُ: لَوْ کُنْت جَعَلْت مِنْبَرًا. قَالَ وَکَانَ بِالْمَدِینَةِ نَجَّار وَاحِد یُقَال لَهُ مَیْمُون».
رسول خدا در حالی که به تنة درخت تکیه داده بودند، برای مردم خطبه میخواندند، هنگامیکه جمعیت زیاد شدند، به ایشان گفته شد: ای کاش منبری میساختید. وی میگوید: در آن زمان در مدینه تنها یک نجار وجود داشت که به او میمون میگفتند. این روایت را به همین شکل ابن سعد به نقل از سعید بن سعد الانصاری به نقل از ابن عباس روایت و نقل کرده اما اسم نجار را نیاورده است.
برخی دیگر معتقدند نام او ابراهیم بوده. طبرانی این روایت را در (طبرانی، بیتا، ج11، ص447) از طریق ابو نضره به نقل از جابر آورده است. در سند این روایت علاء بن مسلمة الروّاس وجود دارد که متروک است، (عسقــلانی، 1379ق./ ج2، ص326).
برخی باقول ـ به باء و قاف مضموم ـ را سازندة منبر میدانند. مصنف عبد الرزاق (عبد الرزاق، ج3، ص183ـ 182) این روایت را با سندی ضعیف و منقطع نقل کرده و ابو نُعَیم آن را در کتاب معرفة الصحابه (ابو نعیم اصفهانی، بیتا، ج4، ص136) ذکر کرده اما گفته است که نام او باقوم ـ با حرف میم در انتها ـ است. سند این روایات نیز ضعیف است. (عسقــلانی، 1379ق./ ج2، ص326)
برخی وی را با نام صُبَاحْ (ابن نجار البغدادی، اول، 1417ق. / ص130) معرفی کردهاند ـ با ضم حرف اول که بعد از آن، باء غیر مشدد و در آخر نیز حرف حاء است. ـ این روایت را ابن بشکوال با سندی بسیار منقطع ذکر کرده است، (عسقــلانی، 1379ق./ ج2، ص326).
برخی نام آن را قبیصه یا قصیبة[17] مخزومی میدانند که غلام بنی مخزوم بود. عمر بن شبّه این روایت را در کتاب «الصحابه» با سند مرسل ذکر کرده است.[18]
ششمین نفریکه از آن به عنوان سازندة منبر یاد کردهاند، کلاب بنده و غلام عباس است. ابن سعد این روایت را در کتاب الطبقات الکبری (ابن سعد، بی تا، ج1، ص250 ـ 249) از ابو هریره نقل کرده است.
نام هفتم میناء (ابن زباله، اول، 1424ق./ ، ج1، ص 88) است، ابن بشکوال به نقل از زبیر بن بکار آن را اینگونه نقل کرده است: «اسماعیل ـ که بن ابی اویس است ـ برای من از پدرش اینگونه نقل کرد: منبر را غلامِ زنی از انصار منتسب به قبیلة بنی سلمه ـ یا منتسب به بنی ساعده یا زنی از مردان آن قبیله ـ ساخت که به آن میناء میگفتند.
حافظ ابنِ حجرِ (عسقــلانی، 1379ق./ ج2، ص399) میگوید: در همة این روایتهاکه نام نجار و سازندة منبر آمده، تنها حدیث ابن عمر سند قوی دارد. در این روایت نیز تصریح نشده که سازندة منبر تمیم داری بوده، حتی از روایت ابن سعد مشخص میشود که سازندة منبر تمیم داری نبوده است.
صحیحترین نظر در میان نظرات فوق همان نظری است که سازندة منبر را شخصی به نام «میمون» میداند؛ زیرا سند آن نیز از طریق سهل بن سعد است. اما دیگر نظرات به دلیل واهی و بی اساس بودن و همچنین ضعف آنها، چندان معتبر نیستند. اتفاق نظر دربارة این که سازنده و نجار منبر اسامی متعددی داشته، بسیار بعید به نظر میرسد. حتی این احتمال هم که بگوییم همة این افراد در ساخت منبر مشارکت داشتهاند نیز غیر ممکن است؛ زیرا در بسیاری از روایات فوق، عبارتِ «لم یکن بالمدینة إلّا نجار واحد» مانع چنین احتمالی میشود. اما میتوانیم بگوییم که شاید یکی از این افراد استادکارِ ماهر در ساختِ منبر بوده و دیگران به عنوان دستیار، او را کمک کردهاند. والله اعلم. اما در نهایت ترجیح حافظ ابنِ حجر از همة این احتمالات قویتر و محکمتر است.
مشخصات منبر
روایات صحیح حاکی از آن است که منبر از چوب درخت گز ساخته شده و چوب آن را نجار و سهل بن سعد از منطقة الغابه[19] در نزدیکی مدینة منوره آوردهاند.
بخاری (دوم، 1407ق. تحقیق: د. مصطفى دیب البغا/ ج1، ص310) با سندی از ابو حازم بن دینار اینگونه روایت میکند که: «مردانی نزد سهل بن سعد ساعدی آمدند در حالی که در جنس چوب منبر شک کرده بودند. از ابن سعد ساعدی جنس آن را پرسیدند، وی گفت: به خدا من میدانم جنس آن چیست؟ من آن منبر را در نخستین روزی که در این مکان قرار داده شد و نخستین روزی که پیامبرخدا بر آن نشست، دیدهام. پیامبر یکی از زنان انصار را ـ که به او سهل میگفتند ـ فراخواند و به او فرمود: به غلام نجار خود دستور بده برای من منبری بسازد هرگاه که برای مردم سخن میگویم، بر آن بنشینم. آن زن به غلام خود دستورِ ساخت منبر را داد و غلام از چوب گز منطقة الغابه استفاده کرد...».
همچنین در روایت دیگری از بخاری (دوم، 1407ق. تحقیق: د. مصطفى دیب البغا/ ج1، ص148) آمده استکه: «منبر از جنس أثل (درخت گز) الغابه بود که فلانی، غلام فلان زن آن را ساخت.»
همانطور که ابنِ حجرِ و دیگران میگویند، بین این دو روایت هیچ تعارضی وجود ندارد؛ زیرا اثل (درخت گز) همان طرفاء (درخت گز) یا چوبی شبیه آن، اما بزرگتر است. گفته شده که طرفاء چهار نوع دارد که یکی از آنها اَثل نامیده میشود.
تقریباً همة روایات متفق القول بر این نکته دلالت میکنند که منبر نبوی بهگونهای ساخته شده بود که علاوه بر محل نشستن، دو پله نیز داشت. ابو داود (سجستانی، بیتا/ ج1، ص284) با سندی خوب، اینگونه نقل میکند که: «تمیم داری برای پیامبر منبری با دو پله ساخت.» سمهودی (1422ق./ ج2، ص123) در تفسیر سخن ابو داود میگوید: «به جز محل نشستن دو پله داشت.»
همچنین ابن سعد در کتاب الطبقات (ابن سعد، بی تا، ج1، ص250 ـ 249) با سندی از ابو هریره حدیثی را روایت میکند که بخشی از آن بدین ترتیب است: «وی را به دنبال درخت گز به منطقة الغابه روانه کرد و او درخت را قطع نمود و از آن منبری ساخت با دو پله و یک محل نشستن.» مسلم نیز در کتابِ صحیحِ[20] خود به نقل از سهل بن سعد اینگونه روایت میکند: «به خدا قسم که من میدانم از چه چوبی ساخته شده است ...» وی سخن را ادامه میدهد تا آنجا که میگوید: «او سه پله ساخت...». البته اشکالی به این سخن وارد نیست؛ زیرا راوی محل نشستن منبر را نیز به منزلة یک پله دانسته است. اما مشکل آنجایی است که به روایت دارمی (تمیمی دارمی، بیتا، ج1، ص16) برمیخوریم. او با تردید و شک میگوید: «این سه یا چهار پله». به هر حال این روایت دارمی، توان مخالفت و نقض باقی روایات را ندارد؛ روایاتی که تشکیل منبر از دو پله و یک محل نشستن را به اثبات رساندهاند.
بر این اساس سخن کمال الدمیری در شرح المنهاج (الدَّمیری، اول، 1425ق./ ج2، ص478) با این مضمون که منبر پیامبر(صلی الله علیه و آله) از سه پله و یک پلة دیگر بوده و طبقِ این روایت محلِ نشستن و استراحت نامیده شده، صحیح نیست.
افزون بر این روایت، روایتی که حاکم (النیسابوری، اول، 1411ق. تحقیق: مصطفى عطا/ ج4، ص170) و دیگران از کعب بن عجره نقل میکنند نیز خدشهای در صحت روایاتِ نخست وارد نمیکند. حاکم به نقل از کعب بن عجره نقل میکند که: پیامبر فرمودند:
«احضروا المنبر فحضرنا فلمّا ارتقى درجة قال : آمین. فلمّا ارتقى الدرجة الثانیة قال: آمین. فلما ارتقى الدرجة الثالثة قال: آمین...».
«منبر را بیاورید. منبر را آوردیم. هنگامی که حضرت از پلة نخست بالا رفتند، فرمودند: آمین. وقتی از پلة دوم بالا رفتند، فرمودند: آمین. و آنگاه که از پلة سوم بالا رفتند، فرمودند: آمین...».
ممکن است که آن حضرت در مرتبة سوم، به محل نشستن که طبق گفتة سمهودی (1422ق./ج2، ص132 و صالح الرفاعی، دوم، 1415ق./ ج2، ص281) و دیگران، همان پلة سوم است قدم گذاشته باشند. والله اعلم.
تا آنجا که من اطلاع یافتم، ابن زباله، متوفای حدود سال 200 هجری، کهنترین تاریخنگار دربارة مشخصاتِ منبرِ شریفِ نبوی مینویسد:
«ارتفاع منبر پیامبر دو ذراع بود و عرض آن یک ذراع در یک ذراع. چهار ضلع آن برابر و به شکل مربع بود. در منبر تکیهگاهی بود ساخته شده از سه چوبِ گرد که هنگام نشستن پیامبر، پشت ایشان را میگرفت.» وی همچنین میگوید: «طول محل نشستن ایشان، دو وجب و چهار انگشت و به شکل مربع بود. از پایین پایههای منبر پیامبر تا دستگیرة منبر، پنج وجب و اندی بود. عرض پلههای منبر دو وجب و طول آن یک وجب بود. طول آن از پشت ـ یعنی محل تکیه دادن ـ نیز دو وجب و اندی.»
سمهودی (اول، 1422ق./ ج2، ص124) گوید: «از این توصیفات و سخن ابن زباله؛ یعنی «عرض پلههای منبر دو وجب و محل نشستن دو وجب و چهار انگشت است» میتوان دریافت که طول منبر نبوی ـ از ابتدای آن ـ که در امتداد قبله واقع شده تا آخر آن، که به سمت شام است، چهار وجب و اندی است.»
سخن وی یعنی «از پایین پایههای منبر پیامبر...» به این معناست که از پهلوی منبر نبوی که در امتداد زمین است، به سمت دستگیرة آن که پیامبر دست مبارک خود را بر روی آن میگذاشتند، پنج وجب و اندی است. این میزان تقریباً معادل دو ذراع و نیم است. سمهودی (اول، 1422ق./ ج2، ص123) گوید: پیشتر گفته بودیم که ارتفاع منبر نبوی دو ذراع و ارتفاع دستگیرة آن حدود نیم ذراع است.
ابن زباله (اول، 1424ق./ ص91 ـ 90) در سخن از فضیلت ما بین قبر و منبر چنین میگوید: «در منبر از پایین تا بالا هفت پنجرة کوچک قرار داشت که در سه طرف تعبیه شده بود.»
وی در ادامه میگوید: «در منبر حضرت، پنج چوب از سه طرف قرار داشت که برخی از آنها طلا کاری شده بود.»
ابن نجار در کتاب خود الدرة الثمینه (1417ق. تحقیق: حسین شکری/ ص13) که آن را در سال 593 نوشته، منبر پیامبر(صلی الله علیه و آله) را اینگونه توصیف کرده است: «طول منبر آن حضرت دو ذراع و یک وجب و سه انگشت و عرض آن یک ذراع کامل است. طول صدر آن؛ یعنی محل تکیهگاه پیامبر یک ذراع است و طول دو دستگیرة منبر که حضرت هنگام نشستن آنها را با دو دست مبارک خود میگرفتند، یک وجب و دو انگشت است.»
همانطورکه میبینید میان توصیف ابننجار با توصیف ابنزباله از منبر، اختلافهایی وجود دارد، اما توصیف ابن زباله ارجح است؛ زیرا اولاً از نظر زمانی به دورة پیامبر نزدیکتر است و در ثانی، همانطورکه در ادامه خواهیم گفت، سمهودی و دیگران در سالم ماندن منبر پیامبر به همان شکل، تا زمان ابن نجار، تردید کردهاند.
منبر نبوی در گذر تاریخ
پس از رحلت حضرت رسول، منبر به همان حال در مسجد باقی ماند. ابوبکر هنگامی که برای مردم خطبه میخواند بر پلة دوم مینشست و پاهای خود را بر روی پلة پایین قرار میداد. هنگامی که عمر به خلافت رسید بر روی پلة نخست مینشست و پاهای خود را بر روی زمین میگذاشت. عثمان بعد از بهخلافت رسیدن، شش سال این کار را تکرار کرد و بعد ازآن، بر مکانی که پیامبر مینشست، تکیه داد. (1417ق. تحقیق: حسین شکری/ ص132).
در زمان حکومت معاویه، مروان بن حکم شش پله از پایین به آن افزود؛ بدین ترتیب تعداد پلههای منبر تا محل نشستن پیامبر، به 9 رسید. خلفا بر روی پلة هفتم که همان پلة اول از منبر شریف نبوی بود، میایستادند.
حافظ ابنِ حجر (عسقــلانی، 1379ق./ ج2، ص299) مینویسد: زبیر بن بکار در کتاب اخبار المدینه، با استناد به حمیدبن عبدالرحمان بن عوف، دلیل افزودن پله به وسیلة مروان را اینگونه آورده است:
«معاویه به مروان بن حکم ـ که در آن زمان والی مدینه بود ـ پیام داد که منبر را نزد وی ببرد. مروان دستور این کار را داد و منبر از جا کنده شد. اما به ناگاه مدینه تاریک شد. مروان در بین مردم آمد و خطبهای خواند وگفت: معاویه از من خواسته تا آن را از جای خود بردارم. سپس نجاری را احضار کردند. پلههای منبر در آن زمان سه عدد بود که مروان پلههای آن را افزایش داد.»
زبیر بن بکار این واقعه را از زاویة دیگر نگریسته، مینویسد:
«خورشید کسوف کرد به گونهای که ما ستارههای آسمان را دیدیم. مروان نیز شش پله به پلههای منبر افزود و گفت: به خاطر افزایش جمعیت، پلههای منبر را زیاد کردم.»
ابن زباله (اول، 1422ق./ ج2، ص125) شکل منبر را، پس از افزایشِ پلهها توسط مروان، اینگونه توصیف میکند:
«اکنون طول منبر چهار ذراع و عرض آن یک ذراع و اندی است. فاصلة میان دستگیرة جدید و دستگیرة قدیمی که در منبر اصلی بود، یک ذراع و اندی است. فاصلة دستگیرة منبر پیامبر تا دستگیرة جدید در جلوی منبر، دو ذراع و یک استخوان است. فاصلة این دستگیره تا زمین سه ذراع و اندی است. طول منبر کنونی از پایین پایة منبر تا انتهای آن، هفت ذراع و یک وجب و ارتفاع آن تا پایین، شش ذراع است.»
ابن زباله میگوید: مروانبن حکم در پهلوی شرقی منبر هجده پنجره یا منفذ کوچک دایره شکل شبیه به مربع تعبیه کرد و در پهلوی غربی نیز به همین تعداد و شکل عمل کرد. وی همچنین در دیوارة منبر نیز ده تخته چوب ثابت را به کار برد.
منبر پیامبر ـ بر اساس گفتههای ابن زباله ـ بر روی سکویی از مرمر با ارتفاع یک ذراع ساخته شده بود.[21]
سمهودی (اول، 1422ق./ ج2، ص126) مینویسد:
«سخن وی را، باید اینگونه تفسیر کرد: طول منبر از پایین سکوی مرمر ـ که در برابر منبر واقع شده ـ تا انتهای منبر هفت ذراع و یک وجب وطول آن از سطح زمین تا انتهای آن، بدون محاسبة سکو یا آستانة مرمر، شش ذراع است».
سمهودی میافزاید:
«منظور ابن زباله از جملة «طول منبر امروزی چهار ذراع است» ارتفاع آن به سمت بالا، به همراه شش پلهای است که مروان به آن افزود. طول شش پلة مروان دو ذراع است؛ بدین ترتیب طول هر پله یک سوم ذراع میشود. این اندازهها به اندازههایی که ابن زباله در بارة طول پلههای منبر پیامبر بیان کرده، نزدیک میشود.»
منبر شریف نبوی مدت زیادی به همین شکل باقی ماند. هنگامی که مهدی عباسی در سال صد و شصت و یک (161ق.) به مدینه آمد، تصمیم گرفت منبر را به شکل قبلیِ خود تغییر دهد. مالک بن انس به وی گفت: منبر اصلی از چوب گز منطقة الغابه بوده و به این چوبها با میخ متصل و محکم شده است. هنگامی که خواستیم آنها را جدا کنیم، بیم آن میرفت که نابود شود و از میان برود.
پس به نظر من نباید آن را تغییر دهید. مهدی عباسی نیز به همین دلیل از تصمیم خود منصرف شد. در سال 593 ق. ابن نجار (1417ق. تحقیق: حسین شکری/ ص133 ـ132) منبر را اینگونه توصیف میکند:
«طول منبر امروزه سه ذراع و یک وجب و سه انگشت است. طول ـ یا به تعبیر دیگر ارتفاع ـ سکویی که از جنس مرمر است و منبر بر روی آن واقع شده، یک وجب و یک کف دست است. ارتفاع منبر از بالای آن بدون در نظر گرفتن سکو تا پایهها، پنج ذراع و یک وجب و چهار انگشت است. امروزه به آن، دو پایه اضافه کردهاند و یک در بر روی آن نصب نمودهاند که روزهای جمعه آن را باز میکنند.»
این توصیف از نظر طول منبر و عرض آن، در امتداد زمین، با توصیف ابن زباله نزدیک و هماهنگ است. افزون بر این، با توصیف ابن جبیر در سفرنامة خود (ص70)، از نظر اندازه همخوانی دارد. وی میگوید:
«منبر مدینة منوره را در سال پانصد و هفتاد و هشت (578 ق.) زیارت کردم. ارتفاع آن از سطح زمین به اندازة یک گام یا بیشتر بود و عرض آن پنج وجب و طول آن پنج گام بود. هشت پله داشت. بر روی منبر دری پنجره شکل تعبیه شده بود که روزهای جمعه گشوده میشد. طول این دَرْ چهار و نیم وجب بود.»
ابن جبیر به توصیفات ابن نجار موارد دیگری را افزوده، این چنین مینویسد:
«منبر با چوب آبنوس پوشیده شده بود. در محل جلوس پیامبر(صلی الله علیه و آله) تختهای از جنس آبنوس قرار داده شده بود که به منبر اصلی متصل نبود و تنها از آن محافظت میکرد. مردم دست خود را به سمت آن میبردند و برای تبرّک به محل نشستن حضرت، آن را لمس میکردند. در بالا و سمت راست منبرـ جایی که خطیب هنگام خطبه خواندن دست خود را بر روی آن میگذارد ـ حلقهای از جنس نقره قرارداشت که توخالی و مستطیل شکل بود و بیشتر به انگشتدانة خیاطها شبیه بود، اما اندکی بزرگتر از انگشتدانه بود. این حلقة نقرهای در محل خود میچرخید و آزاد بود.»
ابن جبیر مشخص نمیکند که چه کسی و در چه زمانی این اصلاحات و تعمیرات را روی منبر پیامبر اعمال کرده است. اما مطری به نقل از یکی از فرزندانِ مجاورینِ مدینه، به نامِ یعقوب بن ابو بکر میگوید:
«منبر نبوی به همراه پلههایی که مروان بر آن افزود، در طول زمان فرسوده و کهنه شد. برخی از خلفای بنی عباس آن را نوسازی کردند و از باقیماندة چوب منبر اصلی، شانههایی را برای تبرک ساختند و به جای آن منبری ساختند که اندکی پیش ابن نجار آن را توصیف کرد.»
در سال 654 ق. آتشسوزی گسترده و بزرگی در مسجد شریف نبوی رخ داد که منبر نیز در آن سوخت. با این آتش سوزی حتی بقایای منبر اصلی پیامبر نیز به آتش کشیده شد و همانطورکه ابن عساکر (ابن عساکر، اول، 1426ق. تحقیق: د.مصطفى عمار منلا / ص87 ؛ سمهودی، ج2، ص129) میگوید:
«مرم از نعمت تبرک و لمس کردن دستگیرة منبر که حضرت هنگام نشستن بر روی آن، دست مبارک خود را مینهادند، محروم شدند. همچنین از لمس کردن محل نشستن پیامبر بین دو خطبه و قبل از آن و لمس کردن محل قرار گرفتن پاهای مبارک ایشان، محروم گردیدند؛ نعمتی که برکتی عمومی داشت و منفعتی همگانی. هرکه ایشان را درک میکرد، بهره میبرد وکسیکه از دیدارشان محروم میشد، برکات زیادی را از کف میداد.»
بقایای منبرِ سوخته شده، در سکو یا همان حوض مرمرینی که در پایین منبر بود، قرارداده شد و روی آن را با آجر ساختند بهگونهای که گودی حوض کاملاً پوشانده و مانند سکویی مسطح شد.
سمهودی (اول، 1422ق./ ج2، ص130) میگوید:
«آثار دو پایة منبر شریف ـ که در بالای آن، دستگیرههای منبر قرار داشت ـ را دیدم. جای آن پایهها را در سنگ اطراف حوض مذکور به اندازة تقریباً یک ذراع و یک سوم ذراع از طرف داخل حوض به سمت قبله تراشیده بودند. گنجایش حوض مذکور پنج وجب بود. عرض دیوارة حوض مذکور در پشت منبر تقریباً نیم ذراع بود. اصرار و دقت زیادی برای قرار گرفتن چوبهای یافته شده در محل خود بود. به همین دلیل باقیماندة این چوبها در محل خود در حوض مذکور قرارگرفت و روی آن ساخته شد.»
در سال 656 ق. مظفر، پادشاهِ یمن، منبر جدیدی از صندل را به مدینه ارسال کرد. این منبر دو دستگیره داشت و در محل منبر شریف نبوی نصب شد، (زین الدین المراغی، بیتا، ص38).
در سال 666 ق. سلطان ظاهر بیبرس بندقداری منبر جدیدی را به مدینه فرستاد که ارتفاع آن چهار ذراع بود. از بالا تا پایین پایههای آن، اندکی بیش از هفت ذراع است و هفت پله دارد.[22] این منبر دری داشت با دو لنگه، در هر لنگة آن دستگیرهای از نقره تعبیه شده بود. در سمتِ راستِ آن، تاریخ ساخت منبر نوشته شده بود و در سمتِ چپِ آن، نام سازندة منبر؛ یعنی «ابو بکر بن یوسف النجار»[23] نقش بسته بود. این منبر در محل منبر سابـق نصب شد و تا سـال 797ق. بر روی آن خطبه خوانده شد.
در سال 797ق. آثاری از موریانه در این منبر دیده شد. بنا بر این، ملک ظاهر برقوق منبر جدیدی به مدینه فرستاد که تا سال 820 ق. سر پا بود. (عسقــلانی، 1379ق. تحقیـق: محمــد فؤاد عبد الباقی/ ج2، ص399).
بعد از آن، سلطان مؤید شیخ، منبر دیگری به مدینه فرستاد و جایگزین منبر قبلی کرد. (عسقــلانی، 1379ق./ ج2، ص399 )[24] سمهودی (1422ق./ ج2، ص134). این منبر را اینگونه توصیف میکند:
«طول این منبر به جز تاج و ستونهایش، از سطح زمین تا محل نشستن، شش ذراع و یک سوم ذراع بود. ارتفاع دو طرف و دو لبة منبر که در سمت چپ و راستِ محل نشستن واقع شده بود، یک ذراع و یک سوم ذراع بود. طول منبر در سطح زمین از سمت درِ منبر تا انتهای آن، هشت ذراع و نیم کامل بود. این منبر هشت پله داشت و بعد از این هشت پله محل نشستن با ارتفاعی حدود یک ذراع و نیم قرارداشت. تاج منبر مرتفع بود و بر روی آن هلالی ایستاده قرار داشت که آن هم مرتفع بود. تصور نمیکنم در محل منبر نبوی تا آن زمان منبری بلندتر از این منبر قرار گرفته باشد. این منبر دری با دو لنگه داشت.
در سال 886 ق. مسجد شریف نبوی آتش گرفت و منبر نیز همراه مسجد طعمة حریق شد. مردم مدینه به جای آن منبری از جنس آجر ساختند و با مرمر آن را پوشاندند.
در سال 888 ق. سلطان اشرف قایتبای منبری از سنگ مرمر سفید به مدینه فرستاد تا در مکان منبری که مردم مدینه ساخته بودند، قرار بگیرد. سمهودی که در آن زمان در مدینه حاضر بود تلاش زیادی کرد که آن را داخل حوضی بگذارند که گذشتگان برای تعیین دقیق محل منبر پیامبر، ساخته بودند، اما مسؤول بازسازی با این کار موافقت نکرد و منبر را در محل منبر سوخته شده[25] قرار داد. این منبر به اندازة بیست قیراط به سمت قبله بود؛ یعنی چیزی نزدیک به یک ذراع و به سمت روضة شریفه به اندازة سه قیراط (پنج انگشت) انحراف داشت. (برزنجی، بیتا، ص154)
در سال 998ق. سلطان مراد عثمانی منبر جدیدی ارسال کرد که در جای منبر قایتبای نصب شد، (برزنجی، بیتا، ص154 ؛ لبیب بتنونی، بیتا، ص239).
درکتاب «الحجرات الطاهرات» آمده: منبر قایتبای به مسجد قبا منتقل شد وتا سال 1408ق. به هنگام توسعة بزرگ مسجد قبا، درآن باقی ماند و پس ازآن، تاکنون در کتابخانة ملک عبد العزیز مدینه محافظت ونگهداری میشود، (محمود الخولی، بیتا، ص35).
اما منبر سلطان مراد از مرمر صاف و صیقلی ساخته شده بود. این منبر در نهایت زیبایی و مهارت و دقت بود، دوازده پله داشت. سه پله خارج از در و نُه پله داخل آن بود. بالای آن تاجی هرمی شکل و زیبا نقش بسته بود. منبر بر چهار ستون ضلعدار زیبا از مرمر استوار بود. درِ آن از جنس چوب بلوط بود که از دو لنگة با تزیینات هندسی اسلامی تزیین شده بود.
این در با رنگ بادامی زیبایی تزیین شده بود و در بالای آن این ابیات نقش بسته بود:
أرسل السلطان مراد بن سلیم |
مستزیداً خیر زاد للمعاد |
دام فی أوج الـعلا سلطــانـه |
آمـنـاً فی ظله خیر الــبلاد |
نحو روض المصطفى صلّى علیه |
ربنا الهادی به کـلّ العـبــاد |
منبراً قد أسست أرکـانه |
بالهدى والیمن من صدق الفــؤاد |
منبراً یُعْـلِـی الهدى إعلاؤه |
رام منصوباً لأعلام الـرشـاد |
قال سعد ملهما تـاریخه |
مـنبراً عمر سـلطـان مراد |
بالایِ منبر کنگرههایی قرار داشت در نهایت زیبایی و جمال که در میانة آن، عبارت: «لاَ إلَهَ إلاَّ الله، مُحَمَّدٌ رَسُولُ الله» نقش بسته بود.
دولت عربستان سعودی اهتمام زیادی به این منبر داده و آن را به طور مستمر مورد رسیدگی و توجه قرار میدهد. این دولت هر زمان که لازم بوده به طلا کاری آن با آب طلا اقدام میکند. بر روی این منبر ورق شفافی قرار گرفته که آن را در برابر لمس کردن حفظ کند تا شاید شاهدی برای ظرافت هنر اسلامی یکی از عجایبِ باقیمانده از آن باشد. (لبیب بتنونی، بیتا، ص239 ؛ محمود الخولی، بیتا، ص35).
فضایل منبر شریف نبوی
درفضیلت منبر شریف، احادیث صحیح زیادی روایت شده است؛ به عنوان نمونه، احمد بن حنبل (بیتا، ج2 ، ص360 و 450) و دیگران به سند صحیح از ابو هریره اینگونه نقل میکنند که: پیامبرخدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند:
«مِنْبَرِی عَلَى تُرْعَةٍ مِنْ تُرَعِ الْجَنَّة».
«منبر من بر روی دری از درهای بهشت است.»
وی این حدیث را به نقل از سهل بن سعد با این لفظ روایت میکند:
«إِنَّ مِنْبَرِی هَذَا عَلَى تُرْعَةٍ مِنْ تُرَعِ الْجَنَّةِ».
«این منبر من بر روی دری از درهای بهشت است.»
ترعه، در لغت به معنای باغی در مکان مرتفع است، اما اگر این باغ در مکانی مطمئن و مسطح باشد به آن «روضه» میگویند. ابو عمرو شیبانی (غریب الحدیث لأبی عبید، ص5) میگوید: ترعه یعنی پله. سهل بن سعد ترعه را در حدیث احمد بن حنبل (بیتا، ج5 ، ص419 رقم22836) به «در» تفسیر میکند. در غریب الحدیث (ابو عبید، بیتا، ص6) آمده است: این همان معنای مورد قبول ما است. بدین ترتیب معنای حدیث اینگونه است: «منبر من بر دری از درهای بهشت است.»[26]
المسند (احمدبن حنبل، بیتا، ج6 ، ص292 و 318) و سنن نسائی (نسائی، بیتا، ج2، ص36) با سندی صحیح و با لفظی از امّ سلمه اینگونه نقل میکنند که پیامبر فرمودند:
«إِنَّ قَوَائِمَ مِنْبَرِى هَذَا رَوَاتِبُ فِى الْجَنَّةِ».
«پایههای این منبر من در بهشت ثابت و برقرار است.»
معنای رواتب: ثابت و دائم است، (قاموس، مادة «ر، ت، ب»).
ابن سعد در کتاب الطبقات (ابن سعد، بی تا، ج2، ص230) و ابن ابی شیبه (اول، 1409ق. تحقیق: کمال یوسف الحوت/ ، ج6 ، ص306) و دیگران به نقل از ابو سعید خدری اینگونه نقل میکنند: هنگامی که ما در مسجد نشسته بودیم، ناگهان پیامبر گرامی وارد مسجد شدند. ایشان دچار بیماریای بودند که بر اثر همان بیماری رحلت کردند. در حالی که با پارچهای سر خود را بسته بودند، آمدند تا بر روی منبر ایستادند. هنگامیکه روی منبر مستقر شدند، فرمودند:
«وَالَّذِی نَفسِی بِیَدِهِ إِنِّی لَقَائِمٌ عَلَى الحَوضِ السَّاعَة...»؛ «به خدایی که جانم در دست اوست، اکنون بر روی حوض خود ایستادهام». سند این روایت حسن است.
علما در مورد معنای عبارت «وَمِنبَری عَلَی حَوضِی»؛ «منبر من بر روی حوض من واقع شده است» اختلاف نظر دارند. ابن نجار (1417ق. تحقیق: حسین شکری/ ص131) و ابن عساکر (اول، 1426ق. تحقیق: د. مصطفى عمار منلا / ص84 ؛ سمهودی، ج2، ص161) و بسیاری از علما معتقدندکه خداوند در روز قیامت، خودِ منبرِ شریف را مانند موجودات و مخلوقات دیگر مبعوث و احضار خواهد کرد و آن را بر روی حوض قرار خواهد داد. در کتاب «الشفاء بتعریف حقوق المصطفی» (قاضی عیاض، بیتا، ج2، ص92) آمده: این معنا آشکارتر است. اما برخی معتقدند (1422ق./ ج2، ص161) که خداوند متعال برای پیامبر منبری جدید خلق خواهد کرد و برای تکریم و تعظیم ایشان، آن را بر روی حوض قرار خواهد داد. خطابی و باجی (1422ق./ ج2، ص160) معتقدند که در این سخن پیامبر مجاز وجود دارد. به این معنا که حضور نزد منبر شریف نبوی و مداومت بر اعمال صالح و نیکو نزدیک این منبر باعث ورود انسان به حوض و موجب نوشیدن از آب آن میشود. سمهودی (1422ق./ ج2، ص161) گوید:
«معنای چهارمی به ذهن من میرسد و آن این است که بقعه یا زمینی که منبر روی آن واقع شده، عیناً در بهشت مبعوث خواهد شد و منبر شریف نبوی نیز به همان شکلی که متناسب بهشت است مبعوث شده و بر روی آن بقعه در عُقر حوض قرار داده خواهد شد. عقر حوض، انتهای آن است؛ به همین دلیل پیامبرخدا از آن به ترعه تعبیر کرده است؛ «ترعة من ترع الجنة». پیامبر ، برای ترغیب امت خویش به انجام اعمال عبادی در این مکان شریف این سخن را فرمودند تا فرد عمل کننده را به پاداش خود برساند». به نظر میرسد این سخن، اجماعِ مناسبی بین نظرات مختلف پیشین است.»
به دلیل منزلت والای این منبر و شرافت آن، کسی که نزد این منبر قسم دروغ یاد کند، عذابی شدید در انتظار او خواهد بود. الموطأ (مالک بن انس، بیتا، ج2، ص727) به سند صحیح، به نقل از جابربن عبد الله انصاری از پیامبرخدا اینگونه نقل میکند که فرمودند:
«مَنْ حَلَفَ عَلَى مِنْبَرِی آثِماً، تَبَوَّأَ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ».
«کسی که به منبر من به دروغ قسم بخورد، جایگاه او آتش خواهد بود.»
این حدیث را ابن ابو شیبه (1409ق. تحقیق: کمال یوسف الحوت/ ج7، ص2 و 3) و ابو داود (سجستانی، بیتا / ج3، ص221) نیز با این لفظ روایت کردهاند:
«لَا یَحْلِفُ أَحَدٌ عِنْدَ مِنْبَرِی هَذَا عَلَى یَمِینٍ آثِمَةٍ وَلَوْ عَلَى سِوَاکٍ أَخْضَرَ إِلَّا تَبَوَّأَ مَقْعَدَهُ مِنْ النَّارِ أَوْ وَجَبَتْ لَهُ النَّارُ».
«هر کسی که نزد این منبر من قسمی به دروغ یاد کند، حتی اگر برای چوب مسواک سبـزی (بـی ارزش) بوده باشـد، جایـگاه او آتـش است. یا آتـش برای او واجـب میشود.»
برخی ازعلما در فضیلتهای منبر شریف نبوی آوردهاند که این منبر، هنگام شنیدن قدرت و جبروت خداوند از زبان پیامبر، از ترس به لرزه میافتاد. مسلم (بیتا، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی/ کتاب صفات المنافقین، رقم 26 و المعجم الکبیر، ج12، ص355)با سندی ازعبیدالله ابن مقسم روایت میکند که از عبد الله بن عمر اینگونه شنیده است: پیامبـر(صلی الله علیه و آله) را بر روی منبـر دیدم کـه مـیفرمودند:
«یَأْخُذُ الْجَبَّارُ سَمَاوَاتِهِ وَأَرْضَهُ بِیَدِهِ»؛ «خداوند جبار، آسمانها و زمین را در دستان خود میگیرد.»
در این هنگام پیامبر(صلی الله علیه و آله) دست خود را مشت کرده، شروع به باز وبسته کردن آن نمود و فرمود:
«فَیَقُولُ : أَنَا الرَّحمَن، أَنَا المَلِکُ، أَینَ الجَبَّارُون أَینَ المُتَکَبِّرُون؟».
«خداوند میفرماید: من خدای رحمان و مَلِکَم. جباران کجایند؟ متکبران کجایند؟»
پیامبرخدا به سمت راست و چپ متمایل شد. من دیدم که منبر زیر ایشان به لرزه در آمده است. لزرش منبر بهگونهای بود که من از خود پرسیدم: آیا پیامبـر(صلی الله علیه و آله) را به زمیـن میافکند؟ در شرح صحیح مسلم (نووی، بیتا، ج17، ص133) آمده:
«احتمال دارد این حرکت او با حرکت پیامبر ، و به اشاره ایشان بوده باشد.» قاضی نیز میگوید: «احتمال دارد این حرکت از خود منبر و در اثر شنیدن سخن پیامبر باشد؛ مانند تنة نخلی که در فراق آن حضرت ناله کرد.» والله اعلم.
[1]. معانی دیگری نیز دارد که سخن از آن در این مقاله نمیگنجد.
[2]. در آن اشارهای است به حدیث شریف: «إِذَا مَرَرْتُمْ بِرِیَاضِ الْجَنَّةِ فَارْتَعُوا، قَالُوا: وَمَا رِیَاضُ الْجَنَّةِ قَالَ: حِلَقُ الذِّکْرِ»؛ «چون به باغهای بهشتی گذر کردید، از نعمتهای آن استفاده کنید. عرض کردند: باغهای بهشتی چیست؟ فرمودند: جلسات ذکر و عبادت.» سنن الترمذی، ج5 ، ص532 ، و مسند احمد، ج3، ص150، از احادیث انس بن مالک. ترمذی گفته: این حدیث حسن و از این جهت غریب است.
[3]. وی محمد بن عبد الله بن ابی بکر الریمی الیمنی الشافعی است. در سال 791ق. دار فانی را وداع گفت. او تعدادی تألیفات دارد؛ از جمله: بغیة الناسک فی المناسک، والتفقیه فی شرح التنبیه. کشف الظنون، ج1، صص490 و معجم المؤلفین، ج10، ص203
[4]. سمهودی گوید: از آنجاکه وی معتقد است واژة «روضه» به همه جای مسجد شریف نبوی اطلاق میشود، این نظر را داده است. اما اگر ثابت شود که معنای واژة روضه بخشهای دیگر مسجد را نیز شامل میشود، در آن صورت انتخاب این نام برای دیگر جاهای مسجد مجازی خواهد بود. وفاء الوفا، ج2، ص165
[5]. یعنی اعتقاد به این که عبادت در این مکان انسان را به بهشت می رساند و اعتقاد به این که این مکان یکی از باغهای واقعی بهشت است که از آنجا به دنیا منتقل شده است.
[6]. صاحب مجمع الزوائد مینویسد: طبرانی این حدیث را در الأوسط نقل کرده و إن شاء الله حدیثی حسن است. (هیثمی، بیتا، ج4، ص9).
[7]. با اندکی تصرف مینویسد: «من این نظر را نزد کس دیگری نیافتم و تنها آن را از تردید خطیب ابن جمله برداشت کردم».
[8]. سمهودی (وفاء الوفا، ج2، ص168) هنگام ذکر این نظر مینویسد: «بلکه شکل آن مربع است. روضه، رواقهای سهگانهای است که شامل رواق مصلی و دو رواق بعدی آن است. رواق مصلی همان رواقی است که در زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله) در جلوی مسجد واقع شده و مسقف بوده است؛ زیرا برای ما اینگونه نوشته شده که در این ساختمان کنونی که ما آن را درک کردهایم، محل ستون وفود در پشت حجره یا اتاق واقع شده است». سپس در جلد2، صفحة172 مینویسد: «اندازه و فاصلة صحیح بین منبر و حجره، 53 ذراع است». وی بر خلاف نظر دیگر علما عرض روضه را متفاوت اعلام میکند و به نظر او روضة شریفه تا ستون وفود است اما فاصلة آن را با ذراع مشخص نمیکند.
[9]. دانشمندان اصولی و زبان شناسان در این که مفرد مضاف، معنای عموم میدهد یا بر اختصاص خود باقی میماند، اختلاف نظر دارند. ن.ک: البحر المحیط للزرکشی، ج3، ص389 و غمز عیون البصائر، ج7، ص264
[10]. نظر سمهودی این است که مرز و حدود مسجد از جهت غرب، ستون اول ـ همانطور که ابن نجار معتقد است ـ نیست، بلکه مرز آن ستون پنجم است. ن.ک: وفاء الوفا، ج2، ص169
[11]. ن. ک. احادیث نقل شده دربارة فضایل مدینة منوره، نوشته الرفاعی، صص 462 ـ 461
[12]. اکثریت دانشمندان و علما بر این باورند ستونی که پیامبر(صلی الله علیه و آله) بر آن تکیه میدادند، از جنس تنة نخل بود. ابن سعد در الطبقات، ج1، ص251ـ 250 نقل کرده: ستونی که پیامبر صلوات الله علیه به آن تکیه میداد، چوبی بود از جنس درخت دوم (بوی جهودان یا خرمای هندی) که دو سوراخ داشت. در مسند الرویانی، ج3، ص235 آمده است: جنس آن از درخت گز (الأثل) بود. توضیحات بیشتر را در بخش وقایعی بخوانید که در روضه شریفه، هنگام سخن گفتن از جریان حنین الجذع (گریه و مویة تنة نخل) ذکر خواهیم کرد.
[13]. سمهودی آن را در وفاء الوفا (ج2، ص119) نقل کرده و من آن را در الطبقات نیافتم.
[14]. یعنی: گوشت بدن او زیاد شد. و ابو عبید میگوید: بدّن الرجل ـ به فتح دال مشدد ـ تبدیناً، برای هنگامی استفاده میشود که شخص پیر شده است. برخی آن را به شکل بدُن ـ با ضم دال مخففه ـ روایت کردهاند. البته مورد دوم در اینجا معنایی ندارد؛ زیرا معنای آن زیاد شدن گوشت انسان است. ن. ک: شرح صحیح مسلم بر نووی، ج1، ص268، وفتح الباری، ج2، ص398
[15]. وی: تمیم بن أوس بن خارجه الداری ابو رقیه، صحابیِ مشهوری بود که بعد از قتل عثمان در بیت المقدس سکونت گزید. گفته میشود وی در سال چهلم هجرت مُرد. تقریب التهذیب، شمارة سیره 801
[16]. این روایت را از همین طریق ابن بشران در کتاب امالی خود (ج1، ص446)، والرویانی در مسند خویش (ج3، ص235) نقل کرده است.
[17]. عسقلانی در فتح الباری، ج2، ص398 آورده است: «قبیصة والمثبت هو الصواب»، همچنین در الإصابه، ج2، ص452 نیز آمده است.
[18]. آن را از عمر بن شبه در کتاب الإصابه، ج2، ص452 نقل کرده است.
[19]. الغابه، اسم مکانی نزدیک مدینه است که حدود یک منزل با آن فاصله دارد. گفته شده که هشت میل از سمت مدینه به طرف منطقة شام واقع است. در آن اموال و داراییهایی از اهل مدینه وجود دارد. المغانم المطابه، ج3، ص979
[20]. باب فی جواز الخطوة والخطوتین فی الصلاة ، ج1، ص386 رقم 544
[21]. منبع پیشین، ج2، ص54. و ابن جبیر، ص170، از آن با نام «حوض» تعبیر کرده و گفته است: ارتفاع آن یک وجب و نیم، طولش چهارده گام وعرض آن شش گام است. ابن نجار نیز میگوید: طول سکو ـ یعنی ارتفاع آن ـ یک وجب و یک عقد است. سمهودی می گوید: گویا این سکو مرتفع شده است. در زمان ابن زباله یک ذراع بوده اما در زمان ابن نجار یک وجب و یک عقد شده، سپس دوباره مرتفع شده تا اینکه امروزه اصلا وجود ندارد، ج2، ص55 و 56
[22]. در وفاء الوفا، ج2، ص130 و برخی منابع دیگر، نُه پله ذکر شده، اما صحیح همان چیزی است که وی به ثبت رسانده است ، ن. ک کتابهای التعریف، ص29، تحقیق النصره، ص39، المغانم المطابه، ج2، ص495
[23]. شرح حال وی در کتاب المغانم، ج3، ص1165 اینگونه آمده است: در معماری از صالحان و با تقوایان به شمار میرفت و در نجاری نیز از بزرگان پیشکسوت بود. وی همان کسی بود که منبر را به مدینه برد و آن را به خوبی و مهارت فراوان در محل خود نصب کرد. وی ساخت منبر را در نهایت اتقان و مهارت انجام داد و مدینه را ترک نکرد و در آنجا ماند. با اندکی تصرف و تلخیص.
[24]. حافظ ابن حجر در کتاب فتح الباری، ج2، ص399 منبر مؤید را به جای منبر الظاهر بیبرس قرار داده است. سمهودی میگوید: ابن حجر از آنچه که مراغی دربارة منبر الظاهر برقوق ذکر کرده، مطلع نشده است. سخن مراغی قابل اعتمادتر است نسبت به دیگری؛ زیرا او در آن زمان در مدینه حضور داشته است.
[25]. اما واضع منبر از آنچه در دل حوض پنهان شده بود خبر نداشت. هیچیک از مورخان مدینه نیز با او حضور نداشتند.
[26]. در معنای ترعه معادلهای متفاوتی در فرهنگهای واژگان ذکر شده است که برای مثال به تعدادی از آن ها اشاره می شود: تُرْعه، باغچه، مسیل آب به باغچه، کانال، قنات، درب؛ «فَتَحَ تُرعَةَ الدّار»؛ «در خانه را باز کرد.»
تُرْعَةٌ، (جمع: تُرَعٌ) : ـ یَنْسَابُ الْمَاءُ فِی تُرَعٍ إِلَى الجِنَانِ: ـ : أَیْ یَنْسَابُ فِی قَنَوَاتٍ .المعجم: الغنی.
تعریف ترعه در لسان العرب اینگونه آمده است: «والتُّرْعةُ أَفواه الجَداولِ، قال: ابن بری صوابه والتُّرَعُ جمع تُرْعة أَفواه الجداول وفی الحدیث أَن النبی ـ صلّى الله علیه ]وآله[ و سلم ـ قال وهو على المنبر إِنّ قَدَمَیَّ على تُرْعة من تُرَع الجنة. (مترجم).