نوع مقاله : خاطرات
نویسنده
استاد / دانشگاه تهران
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
رساله اول:
حج نامه
الله یار صوفی نقشبندی سمرقندی
در بارة الله یار صوفی سراینده حج نامه
سرایندة این حج نامه، بر اساس آنچه روی یکی از دو نسخه آمده، و نیز در بیتی که در پایان اشعار است، عارف ـ شاعری ترک زبان با نام الله یار صوفی (نقشبندی سمرقندی) است که بنا به آنچه منابع مختلف نوشتهاند، در سال ۱۱۳۳ درگذشته است.
کتاب معروف او که در ایران چاپ شده، «ثبات العاجزین» است که اشعار ترکی اوست (گنبد کاووس، ۱۳۷۴). خلاصهای از آن اثر به نام پندنامه شامل 61 بیت به فارسی سروده شده که به کوشش علی محدث در کتابی با عنوان «پانزده منظومة ادبی ـ عرفانی» (استهکلم، بیتا) به چاپ رسیده است (صص۲۳۰ ـ223).
کتاب دیگر او که یک منظومة بلند فارسی است (۶۳۰ صفحه) آن هم در هند منتشر شده است. کتاب دیگری با نام «مراد العارفین» هم در فهرستها برای وی معرفی شده است. وی در سمرقند و بخارا و ماوراءالنهر شهرت داشته و نسخههای فراوانی از آثار منظوم وی به ترکی و فارسی در کتابخانههای مختلف موجود و شرح حال وی در وبسایتهای ترکی و ازبکی درج شده است. (برای نمونه بنگرید:
http://246.blogfa.com/post-464.aspx
در آخر پند نامه، در بارة تاریخ درگذشت الله یار صوفی، این ماده تاریخ آمده است:
ابوحنیفه وقت است صوفی الله یار |
خدای داد به او قال و حال را بسیار |
هر آنکه آمده تاریخ فوت او پرسد |
بگو تو «ق ج غل ل» [۱۱۳۳] را بشمار |
به گفتة علی محدث: زادگاه الله یار را کته قورغان یا میان کان از توابع سمرقند یاد کردهاند. (فهرست باباجان اوف، ص ۲۲).
او در آغاز مسلک المتقین ضمن بیان اعتقادات خود مینویسد که خدمت شاه عصر میکرده و نان زقّوم میخورده، اندک اندک، از آن کار پشیمان شده و خود را کنار کشیده و به جرگة نقشبندیه پیوسته و دست بیعت به شیخ نوروز مرشد نقشبندیان داده و سرانجام مسلک المتقین را در امتثال فرمان مرشد سروده است. مسلک المتقین منظومة فارسی بزرگی است که در فقه حنفی (بهجز فصل حج) که آن را در روز دوشنبه ۲۴ محرم ۱۱۱۲ تمام کرده است. (مقدمه پند نامه، در: پانزده رساله، ص ۲۲۴).
منظومه مسلک المتقین را میتوان در گوگل بوک مطالعه کرد. (۶۳۰ صفحه). تا آنجا که بنده نگاه کردم، در این منابع، از حج نامه یاد نشده و یا اگر شده (و حتی چاپ شده) بنده از آن بیخبرم. نامی از این اثر در کتابشناسی آثار چاپ شده فارسی در شبه قارة هند هم برده نشده است.
مروری بر حج نامه
ادبیات حج در خراسان بسیار زنده و پویا بوده و حج نامة ما، یکی از آخرین منظومههای بازمانده از یک جریان ادبی ریشه داری است که در حوزة حج، در خراسانِ بزرگ وجود داشته است. طبعاً «حج»، «ادب فارسی» و «عرفان»، سه زاویة یک مثلث است که از یکدیگر جدایی ناپذیر بوده و شاعران و ادیبان فراوانی در این زمینه، با گرایش عرفانی به سرایش شعر در بارة حج و نگارش متن و نثر و داستان در این باره دست یازیدهاند.
شاعر صوفی ما، در دورهای برآمده که ادبیات ترکی نیز سربرآورده (از قرن نهم ـ دهم هجری به این سوی) و به صورت شاعر دو زبانه، در حوزة ادب و دین و اخلاق و عرفان، شعر سروده است. اینکه این متن از آنِ الله یار صوفی است، از صفحه آغازین یکی از دو نسخه و بیتی که در پایان آمده آشکار است:
الله یار خسته دعا میکند تو را |
تا در پناه حضرت مشکل گشا روی |
حج نامة موجود، شعر فارسی و شامل سه بخش است: «اعمال حج و زیارت اماکن متبرکه مکه»، دوم «زیارت مدینه» و سوم «مرقد امام حسین(علیه السلام) کربلا ، و این در حالی است که شاعر یک حنفی متعصب است.
شاعر، اشعار خود را خطاب به زائری سروده که به حج میرود، اعمال حج را انجام میدهد، سپس به دیدار اماکن زیارتی مکه رفته، آنگاه عازم مدینه میشود و قبر رسول و بقیع و اُحد را زیارت میکند. در هر نقطه به او توصیه میکند که ضمن رعایت آداب خلوص، اموری که مطابق شأن حج است، او را هم از دعای خیر خود فراموش نکند. وی در زمینة اعمال حج، تک تک اعمال را ضمن بیتی آورده و ادب حرمت نهادن به آن را بیان کرده است. پس از پایان اعمال، به اماکن زیارتی مکه از قبیل غار مرسلات، کوه حِرا و ثور و جز آن هم یاد کرده است. سپس رفتن به مدینه را آورده و زیارت قبر رسول(صلی الله علیه و آله) فاطمة زهرا(علیها السلام) و آنگاه بقیع را آورده و گفته است که در آنجا اول به زیارت عثمان برود، سپس سایر صحابه و از جمله اولاد رسول(صلی الله علیه و آله) که به طور خاص از امام مجتبی(علیه السلام) یاد کرده است. جالب است که در بارة زیارت بقیع، ضمن اشاره به اینکه مرقد امام علی آنجا نیست، اما با گفتن این بیت که:
ظاهر اگرچه نیست تراب علی درآن |
حاضر بود، به کوی رسول خدا روی |
توصیه به زیارت آن امام هم دارد.
اما از همه جالبتر این است که پس از بازگشت از مدینه، توصیة زیارت کربلا و مرقد امام حسین ـ علیه السلام ـ را دارد. این رسمی شناخته شده برای حجاج ماوراءالنهر در طول سالیان بود که به تدریج با قطع شدن راه عراق، ترک شد.
وقتی که از مدینه بگردی به صد الم |
شاید که وقت رجعت خود کربلا روی |
آنجا حسین نام یکی شاهزاده است |
با خاک او به آه و فغان و بکاء روی |
از این حج نامه، دو نسخه (از تاجیکستان) در اختیار ما بود که یکی را با عنوان نسخه «۱» و دیگری را «۲» نامیده و از هر کدام که تفاوتی در کلمه، کلمات یا ابیاتی با دیگری داشته، در پاورقی یادآور شدهایم. شاید گفتن یک نکته به لحاظ املایی مهم باشد که در این اشعار، تقریباً همه جا به جای «به» «با» بکار رفته که نمونه آن در دومین بیت است:
با مقصدت خدا رساند علی الخصوص |
با خانة مبارک امّ القری روی |
بسم الله الرحمن الرحیم
[اعمال حج]
ای یار مهربان اگر از ما جدا روی
در حفظ حق تعالی روی، هر کجا روی
با[1] مقصدت خدا رساند علی الخصوص
با خانه مبارک امّ القری روی
روزی رسی به منزل احرامگه رسی[2]
لبیک گفته گفته به جای خدا روی
چون با سری برهنه بدن در کفن شوی
یک بار از تفاخر تاج قبا روی
کردی حرام تمام فعل طبیعت به خود حرام
همچون فرشتهای که به سوی سما روی
بیرون مکن ز خاطر خود عهد دوستان
چون قابل دعا شده، کوی وفا روی
از یرفع القواعد که حق بیان نمود
تا که فتد به چشم، چو مرغ از هوا روی
بینی سیاه پوش مربع نشین نگار
جان را کنی فدا و ز خود فنا روی
با صد هزار شوق طلب کرد آن حریم
چون سه و چهار مرتبه، پروانه سا روی
وقتی که بوسه بر حجر الاسودش زنی
از جمله سوا و تعلق رها روی
در جمله بابها و مقام خلیل حق
با دیدة پر آب، رخ کهربا روی
رکن عراقی ست، حطیم ست، رکن شام
در هر کدام رکن، به صد التجا روی
هم بین سنگ رکن یمانی دعا کنی
گویا که زیر سایة عرش علا روی
دیوار کعبه را که بگیری کنار خود
در بحر ذوق شوق شوی غرق تا روی[3]
آنجا که عفو و مغفرت از حق طلب کنی
با کوچة دعا به امید بقا روی[4]
باری به حق صاحب آن خانة عظیم
راه دعا به مقصد این مدعا روی[5]
آنگاه در مقام خلیل جلیل خود
بگذار دو گانه بحمد و ثنا روی
حاجات دوستان ز خداوند خود طلب
وقتی که در میانه مروهُ صفا روی
ساعی شوی میانة میلین اخضرین
آنگه به سوی وعده گه کبریا روی
در راه او که به مسجد نحرست جمره ها
آن جمله حاضر است به کوه مینا[6] روی
هم مسجد خَیف، دگر غار مرسلات[7]
با سوی هر یکی به هزار التجا روی
هم موقف[8] رسول علیه السلام هست
آن شب به آن مقام[9] به چندین رجا روی
هم مزدلفه، در رهست مشعر الحرام[10]
آنگه به سوی رحمت جلّ علا روی[11]
از یاد خود مپوش من روسیاه را
بالای آن جبل که ز بهر دعا روی
یعنی که آن جبل، عرفات الاجابت است
با صد هزار امید با مقصدها[12] روی
بینی دعای زاری چندین هزار خلق
آنجا تو هم به زاری یا ربّنا روی
چون گشته غرق در عرق[13] جرمهای پیش
سر را فرو کرده به بحر حیا روی[14]
آن جا چه جای جنبش از پا نشستن است
گویا قیامت ست که دارالقضا روی
آن روز جمع، قصر بخوانند ظهر و عصر
خوش دولت عظیم که به اقتدا روی
زان وقت تا فرو[15] رفت آفتاب
با زاری [و] تضرعُ با التجا روی
ناگه ندا رسد که دعا مستجاب شد
از خویشتن ز شادی آن ندا[16] روی
آنگه به سوی مزدلفه که روان شوند
با قصر جمع کردن شام عشا روی
هفتاد سنگ جمع کنی مثل باقلا
از خفت خواب البته آن شب فرا روی
در وقت غلس[17] که گذارند بامداد
با مشعرالحرام از آن دلگشا روی
تا القرار باشی تو در مشعر الحرام
پیش از طلوع شمس به کوه مینا روی
قربان امر او بکنی[18] جان خویش را
وقتی با مینا به مقام رضا[19] روی
سر را سترده[20] نیز همه امرها کنی
بار دگر به کعبه مقصد رسا روی
طوف دوباره عمره به جا آوری تمام
بهر امید عفو[21] به مقام رضا روی
آنگه شود گشاده درِ خانة عتیق
بحر دخول بیت عقیدت فرا روی
داخل شوی به وعده گه «کان آمناً»
از در دعا بگوی به دارالشفا روی
آگاه از حقیقت آن خانه رو دهد
چون مخلصین بدیدة[22] اخلاص او روی
هر سنّت ادب که در آنجا نوشتهاند
از لطف حق تمام در آنجا بجا روی
[زیارت اماکن مکه]
جای های پر فرح که در اطراف کعبه است
با سوی هر مقام[23] به صدقُ صفا روی
بیرون مکن ز ذهن شریف کیف[24] را
با منزل تولد نورالهدی روی
با قبه گاهی مکه معلاست نام او
یعنی به آن مقام که جنت نما[25] روی
از این تباه عمر سیه نام یاد کن
با خاک پاک فایض هر اولیا روی
با کوه بوقبیس به میلین مدّعا
راهت گشاده باد به هر مدّعا روی
راه دعا وباب اجابت گشاده است
با کوه ثورُ به کوه حِرا روی
[مدینه منوره]
آنگاه با هزار هزار اشتیاق دل
با روضة شریف حبیب خدا روی
کوهی ست در میانه، قریب مدینه است
آنجا روی ز هوش دل بِنوا روی
زانجا حظیرة نبوی می نموده است
چون کوه اگر حلیم شوی هم ز پا روی[26]
چون آمدی به هوش چنان ره روان شوی
از اشتیاق ذوق[27] ندانی کجا روی؟!
جایی رسی که فخر دو عالم بخفته اند
یکبارگی ز خویش همه ما سوا روی
چون داری[28] ز خویشتن وز تعلقات
وقتی که با مقدسة مصطفی روی
لیکن جمال پاک نبینی به چشم سر
وقتی که ذرّه ای به طریق ریا روی
زنهار ای برادر من کَن در این طریق
گر شاه غرب و شرق شوی، چون گدا روی
روی نیاز را که به درگاه نبی نهی[29]
با چشم گریه ها و به دل، با دعا روی
آنجا مرا به خاطر عاطر یکی رسان
یعنی با خاک پاک سر انبیا روی
از پاشکستگی من دلفکار گو
وقتی نزد حضرت والا جا روی[30]
زآنجا بصد هزار ادب ساخته رجوع[31]
با روضه دو شیخ[32] صفی، صفا روی
چون ساختی دوباره نبی را شفیع خود
بار دیگر براه دعا بهر ما روی[33]
یک سوی آن خطه بود دختر رسول[34]
زآنجا به صد هزار ادب با دعا روی
یار قدیمی ببر محبت صمیم من[35]
بی یاد این کمینه از آنجا چرا روی
زآنجا اگر رجوع نمایی روی بقیع
اول به خاک منبع حلم و حیا روی
ظاهر اگر چه نیست تراب علی در آن [36]
حاضر بود، به کوی رسول خدا روی
اندر بقیع بی عدد از صحبت مصطفی ست[37]
ز اولاد همچنان در آن پاک جا روی
نور دو چشم حضرت خیر البشر در اوست
یعنی حسن به روضه آن مقتدی روی[38]
هم کَن در اوست حجرة ازواج مصطفی
حد تو نیست اینکه در آنجا به پا روی
یعنی بقیع جای دعا و اجابت است
وقت دعا به پاکی التقا روی[39]
دیرینه یار خویش ز خاطر برون[40] مساز
هر چند زین تراب به سوی سما روی
زانجا اگر رجوع نمایی سوی اُحد
با خاک پاک عم شفیع جزا روی[41]
[زیارت کربلا]
وقتی که از مدینه بگردی به صد الم
شاید که وقت رجعت خود کربلا روی
آنجا حسین نام یکی شاه زاده است
با خاک او به آه و فغان و بُکا روی
ظلم و ستم که در حق آن شه گذشته است
بینی به چشم البته[42] از خویش وا روی
چون ساختی وصیله[43] خود آن کرام را
آنگه به قبرِ جملة مظلوم ها روی
آن جمله نور چشم جگر گوشه نبی ست
با خاک هر یکی به هزار اشتها[44] روی
با این[45] طلب که دعوت مظلوم هست
با دیده پر آب، رخ کهربا روی
هر جای خوش رسی[46] ز من خسته یاد کن
با او سپرده ایم تو را هر کجا روی
من از فراق روی توام در سموم غم
تو زاشتیاق دوست[47] چو باد صبا روی
دلها چگونه خون نشود صد هزار بار
با همچون تو نور دیده که از چشم ما روی[48]
بی طاقتم ز هجر تو لیکن چه جای منع
تو شیرمردها ره دار رضا روی[49]
مردانه رو که از سر مردانگی خویش
چون طوطیا به دیدة اهل فنا روی
اول ز خویش گم شو و آنگه اراده ساز[50]
اول قدم ز عقدة ما و شما روی
فانی شوی تمام ز هستی[51] خویشتن
خود را که نیست ساختی بالا بقا روی[52]
الله یار[53] خسته دعا می کند تو را
تا در پناه حضرت مشکل گشا روی
ای مرد دلفکار تو هم دعا کنی
آن خالق کل رساند ترا تیز روی[54]
* * *
این دست من از خاکست
هم خاک شود روزی
این نام من از دنیاست
هم پاک شود روزی
هر کس که مرا داند این خط مرا خواند
شاید که کند یادم غمناک شود روزی
هر که خواند، دعا طمع دارم؛ زانکه من بندة گنه کارم.
و الله اعلم بالصواب.
رساله دوم:
سرور السامعین
سفرنامه مکه سال 1271
در بارة این سفرنامه
نام نویسنده و عنوان رساله و سال نگارش آن را در متن همین رساله در اختیار داریم و این، جای خوشوقتی است. «عوض» نیاز نویسند، نام رساله «سرور السامعین» و سال تألیف آن 1271ق. است. از نویسنده چیزی نمیشناسم و البته دنبال آن هم نبودهام.
این سفرنامه، به رغم اختصار، متفاوت با موارد مشابه است و دارای ادبیات معمول سفرنامهای نیست. سفرنامه به صورت معمول، گزارش سفر و بیان کارهای روزانه در گذر ایامی است که در طول سفر بر مسافر میگذرد. در موارد مشابه، «منازل نامه» را داریم که متمرکز روی منازل بین راه بوده و فواصل میان منازل را همراه با یاد از نام و امکاناتِ آنها میآورد که اغلب برای راهنمایی کاروانهاست. اما این گزارشِ کوتاه که هدف آن نیز راهنمایی حجاج بعدی است، در چند بخش مسائل لازم را بیان کرده است. باز هم تأکید می کنیم که سبک آن نه سفرنامهای است نه منزل نامه.
وی در بخش نخست، به طور کلی راههای حج را شرح داده است. بخش بعدی در بارة اقامت در مکه است که به صورت یک گزارش کلی، همراه با بیان بسیار مختصری از اعمال و مناسک آمده است. سپس گزارشی است از زیارتگاههایی که از هرات تا بغداد و بعد هم در مدینه و مکه بوده و مؤلف آنها را زیارت کرده است. این گزارش بیشتر فهرستوار است، هرچند در مواردی یکی دو سطری توضیح به دست میدهد که همان هم سودمند است. در جایی از گزارش نیز، از مخارج و هزینههای لازم برای چنین سفری به دست داده که به نظر خودش مفید است. البته فواید این سفرنامه صرفاً همین چند موضوع نیست بلکه نکات ریزی که در لابلای این مطالب آمده، گاه مغتنم و سودمند است.
گذشت تاریخ این گزارش سال 1271 هجری است. این زمانی است که نویسنده همراه گروهی از همشهریان خود که نام برخی را هم آورده، عزم سفر حج کرده است. شماری ازاین افراد در این سفر به رحمت خدا رفته و باقی به سلامت بازگذشتهاند. این گروه از منطقة شبرغان بوده، از آنجا به هرات و سپس به مشهد رفته پس از زیارت امام رضا(علیه السلام) به بغداد رفته اند. به نظر میرسد آنان راه شام را برای رفتن به حج برگزیده و از آنجا همراه کاروان شام عازم مدینه و مکه شدهاند.
همانطور که اشاره شد، هدف وی دقیقاً راهنمایی حجاج بعدی است و این را دو سه بار در همین متن مختصر یادآور شده است. این راهنمایی در بارة امنیت راهها، نزدیک بودن آنها، هزینة اجارة شتر و مسائل دیگر از این قبیل است. در بارة برخی از راهها صریحاً گفته شده است که به تمام معنا ناامن و غیر قابل استفاده است. وی به اجمال اشاره میکند که گاه حرفهایی زده میشود که سبب شده فقها برخی از راهها را تحریم کنند. هدف او روشن کردن زمینه برای دستیابی به یقین بیشتر در این زمینه است. وی می نویسد: «بنابر امتثال زمانه، این فقیر هم با وجود دونی و با احوال زبونی، از قُرب و بُعد مسافت، و از مقدار منازل و زاد راحله، لایق ادارک خود چیزی به زبان میآورد تا او را دیده، عازمان سفر مبارک به لایق این مقوله تدارک نموده، به مطلب رسیده و بارگاههای مخصوص مشرّف گردیده، بلکه دعای مستجاب الاثر را به حق این فقیر هم مضایقه باشند.» گاهی به مشکلات جزئی تری هم از راه اشاره میکند که «اما اگر بیپروای باشید خردزد و پالان دزد بسیار است!»
نویسنده برای سنیان ماوراءالنهر شرح می دهد که گذر از این ایران به گونه است که همة آن منطقه دست شیعیان است و وقتی راههای عثمانی را میگوید قید میکند که در آنجا همه چیز در اختیار سلطان عثمانی است. ترجیح او برای انتخاب راه ایران و شام این است که همه جا از میان اولوس و آبادی حرکت میشود و همه چیز فراهم و در دسترس است.
در مورد راهنمایی مزارات، نسبت به شهرهایی جز مکه و مدینه فقط یک فهـرست میآورد. در بارة مدینه، اطلاعاتش در بارة مرقد پیامبر(صلی الله علیه و آله) ، شیخین و فاطمة زهرا(علیها السلام) بیشتر است. در بارة مرقد رسول(صلی الله علیه و آله) و مسجد الحرام دو نقشه هم دستی کشیده است تا نویسنده بهتر بتواند موقعیتهای شرح داده شده را دریابد. البته در بارة بقیع بسیار اندک سخن میگوید و تنها اشاره به قبر عثمان دارد.
به رغم اختصاری که در این نگاشته وجود دارد، باید تأکید کرد که وی در نوشتن گزارش خود، به نکات حساسی توجه دارد و به خصوص در مورد جغرافیای راه و جهات جغرافیایی نکات و اصطلاحات خاص خود را دارد. درک جهات جغرافیایی حتی در مسجد الحرام که به ندرت افراد عمومی از جهات جغرافیایی شرق و غرب و شمال و جنوب آگاهند، معلوم است که تسلط کافی دارد و تا حدّی خوب توضیح داده است.
زبان نوشتار، چنان که شاهدید، فارسی است اما آثار فارسی نواحی شرق خراسان بزرگ در آن هویداست. این آثار، هم در ترکیب جملات و هم در تعابیر و لغات دیده می شود. به طوری که برخی از موارد برای خوانندة ایرانی اندک نامأنوس است. نوشتن «گنبد» به صورت «گنبز» در همة موارد، و حتی «شاهراه» به صورت «شراه راه» از جمله موارد متفاوت است.
جملات پایانی وی روشنگر انگیزة نگارش اوست: «ادراک تشخص این غریب همین قدر بود. مکتوب گشت. کسی این رساله را سرتاپا خوانده و یا استماع نمود، تعمق می کرده باشد، از مقدار منازل ممالک و از اوضاع احوال حجاج نوعی آگاهی یافته، مسرتی به قلب ایشانان میسّر گشت، بناءً علیه سرور السامعین نام گذاشته شد. با وجود زبون احوالی چیزی اگر مقوله به زبان آورده شد تا که بعد از حیات مستعار هم میانه یاران، سبب یادآوری گردیده باشد. امید از اهل اصلاح این است که نقصان درین رساله منظور گردد، او را به صلاح آورده، قصور این غریب را به صحیفه گذرانی مکتوب داشته باشند، بلکه خیریت طرفین باشد.»
نسخة رساله
نسخهای منحصر از این رساله میشناسیم که در کتابخانة ملی است و به شمارة بازیابی 17425 ـ 5 معرفی شده است. نسخه 23 صفحه است که البته به جز یک صفحه که بی دلیل سفید مانده، عملا 22 صفحه می باشد. دو نقشه دست کشیده از مسجد النبی و مسجد احرام دارد که در نسخه آوردهایم. یک مهر هم روی صفحة نخست هست که در بارة وقف نسخه است. این مهر دو خط است و بین دو سطر کلمه وقف آنها را هم جدا کرده است. کلمة آخر سطر بالا «سلجوق» است و سطر زیر با کلمة وقف این چنین: «وقف کرد این نسخه را حاجی عوض در راه دین». به هر حال باید نسخه از خود حاجی عوض باشد و خط هم به احتمال زیاد خط خود او و در واقع نسخة مؤلف. آیا کسی از روی آن نسخهای نوشته است یا خیر نمیدانیم.
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و العاقبة للمتّقین و الصلاة و السلام علی خیر خلقه محمد و آله و أصحابه أجمعین.
در تاریخ شهر صفر المظفر، سنة 1271 بود که، هدایت پروردگاری بود و یا هوای نفس امّاری، این فقیر حقیر، اضعف الطلاب، عوض نیاز، از جماعت سلجوقیه، به صحابت سیادت پناه الشیخ محمد لطیف سید و ملاحسین امیر سیاری [ظ] و قاری محمد یوسف خطیب پادشاه خوقند، و مع چند ترکمانیه و اوزبکیه از ملک شبرغان،[55] به سفر مبارک حرمین مکرّمین المعظّمین عازم گردیده، کلّهم رفقا صحت وسلامت. ملاحسین امیر سیاری [ظ] و قاری محمد یوسف خطیب پادشاه خوقند، و مع چند ترکمانیه و اوزبکیه از ملک شبرغان، به سفر مبارک حرمین مکرّمین المعظّمین عازم گردیده، کلّهم رفقا صحت وسلامت.
چند ایام قطع منازل نموده، به عتبه بوسی آن سرور عالم(ص) مشرّف گردیده، بعد از آن چند ذی سعادت از رفیقان به باعث کسل اسهال از [3] دورانه (کُلُ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْت) (آل عمران : 185) جرعه کش گردیده، بقا را از فنا ترجیح داشته، در منازل بین الحرمین خاک غربت را به سر کشیدند، (قالُوا إِنَّا لِلِهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُون) (آل عمران : 156). الحمد لله ربّ العالمین که باقی ماندگان به اعانت پروردگار، به سلامتیِ تمام به مقصد رسیده و بارگاههای مخصوصه مشرّف شده، و به معاملات بندگی مقلّد گردیده، مراجعت نموده به شهر. ده ماه پرّا [؟ شاید: پر. به معنای ده ماه کامل] به وطن رسیده، مواصلت اهل و اولاد میسّر گردید.
ای اکابران اهل دین! بدانید و آگاه باشید که به این راه، آدمان بسیار رفته میآمدهاند، اما اکثرشان از طول مسافت و از سختی راه به رفیقانشان مخالف گردیده، راه رفتنشان به صعوبت مندرج گردیده، به تجار و غیر ذلک موقوف میشده است. بناءً علیه، مدّت مدیدشان به دیر کشیده [4] از انواع صعوبت راه، مذوّق میگشتهاند. بعدها بنابر اختلاف امزجه هر کس آمده، لایق ادارک خود از امورات راه مخصوصه، اخبارات متغایره به زبان میآوردند. بنابر اختلاف اخبارات چگونگی راه مذکوره متبرّکه به نزد اهل سامع مشخص ناگشته، درین آدمان بعضی اکابران اهل دین سقوط امر الله به زبان می[آوردند][56] اما به فهم این فقیر، به کلیة فقها که ظنّ غالب حکم یقین داشته باشد، ازین حکم اندک، توقّف اولی مینماید. باز هم اهل دانش مختارند.
بنابر امتثال زمانه، این فقیر هم با وجود دونی و با احوال زبونی، از قُرب و بُعد مسافت و از مقدار منازل و زاد راحله، لایق ادارک خود چیزی به زبان میآورد تا او را دیده، عازمان سفر مبارک به لایق این مقوله تدارک نموده، به مطلب رسیده، و بارگاههای مخصوص مشرّف گردیده. [5] بلکه دعای مستجاب الأثر را به حق این فقیر هم مضایقه باشند.
بدانید و آگاه باشید که بر وفق حدیث «اوّل رفیق ثم الطریق»[57] ابتدا در این راه مظفر الأثر همراه دلیری صاحب تحمّل پرکمال چندین در کار میباشد تا گاه از تقدیر الهی حادثه متفاوته به سر آید، بعضی راضی شده به یکدیگر علت نیاورده، بلکه یکدیگر را تسلّی داده، از یکدیگر دست کَنده نباشند. و هم به راه رفتن به کسی احتیاج کلی نداشته باشند، اگر موردی شود خود به خود همراه میرفته باشند تا که در ایام قصدشان به منزل برسند.
مسافات راه تا عراق و شام شریف
بعد از آن بدانید که از اینجا از بالای پنج ده و سرخس تا مشهد المقدس بیست منزل راه میباشند و از بالای میمنه و هرات، سی منزل راه میباشد. چگونگی این، از هر باب به همه کس معلوم است لا حاجة الی البیان.
و از مشهد تا به طهران بیست [و] دو منزل راه [6] میباشد. جهت راهش بین المغربین.
در طهران راه کلان دو میگردد؛ یکی را راه بغداد گفته میشود، از بالای همدان و کرمانشاه میرود تا بغداد بیست و چهار منزل راه میباشد. جهت راهش بین غرب زمستانی و قطب جنوب است، هنوز به غرب مایل.
دیگری شاه راه [شرا راه] تبریز گفته می شود از بالای غزوین [کذا] و تبریز به شهر خوی میرود. از طهران تا به آنجا هژده منزل راه می باشد. جهت راهش غرب تابستانی است. این مملکتهای مذکوره غیر از بغداد، کُلّهم محکوم اهل تشیع میباشد و حکم پادشاهش مضبوط، کسی به کسی غرض ندارد.
از مشهد تا به آن مملکتها، همیشة الأوقات میان اولوس [آبادی] میروند، هر چیز همه شب به وجود میآید [موجود است].
بعد از آن، راه بغداد هم دو میگردد؛ یکی را راه جبل گفته میشود، از بغداد تا مدینة منوّره، از روی مساحت [7] بیست و سه منزل راه می باشد. جهت راهش میانة غرب زمستانی و قطب جنوب است. عربان وهابی، کرای [کرایه] کرده میبرند. اما سر هر آدم لا اقل سی طلا یا چهل طلا یک بردن میگیرند. هنوز صعوبتش علاو.[58] بناءً علیه آن راه را به نوعی مسدود میشمارند.
یکی دیگر شاه راه [شرا راه] شام گفته می شود، از بالای کرکوک و موصل و عُرفه و حلب، به شام شریف میرود. از بغداد تا به آنجا پنجاه منزل راه میباشد. جهت راهش بین غرب تابستانی و قطب شمالی است.
باز راه شهر خوی هم دو میگردد؛ یکی از بالای شهر ادان و دیاربکر و حلب، به شام شریف میرود. از خوی تا به شام شریف چهل منزل راه میباشد. جهت راهش غرب تابستانی و لیکن راهش کوهستان و سنگستان میباشد. در وقت زمستان برف بارش بسیار شده، یخ بندی از حد فزون میگردد.
راه دریایی به استانبول
و یکی دیگرش از بالای ارض روم و طرب زن [طرابوزان] رفته [8] به کشتی نشسته، به شهر اسلامبل [اسلامبول] که پای تخت سلطان است می رود. تا به طرب زن راهش خشکه میباشد.
از شهر خوی تا به آنجا بیست و چهار منزل راه است. از او باز آب است. مقدار منزلش مشخص نمیگردد. اکثر اوقات پانزده روز تا بیست روز بیرون میشود. جهت راهش میانة غرب تابستانی و قطب شمالی است.
ازآنجا باز بهکشتی نشسته به طرف مصر رفته، باز بهکشتی نشسته، بهکعبة الله مشرّف میگردد.
از بغداد و از شهر خوی تا به شام شریف، همیشة الاوقات میان اولوس میروند. همه چیز هر شب موجود است. اما اگر بیپروای باشید خردزد و پالان دزد بسیار است. محلّش محکوم سلطان روم است.
از شام تا مدینة منوّره و مکة معظمه
بعد از آن بدانید که اهل حجّاج، از اطراف [و] جوانب به شام شریف هر سال جمع میشدهاند ویک آدم صرّه امینی[59] نام، ذخیرة بسیار برداشته، به خرج حجّاج مأمور گشته، از خدمت سلطان ذی سعادت، به شام شریف میآمده است ویک آدم امیر الحاج نام، به خدمت حجّاج مأمور گشته، ازپیش سلطان بهشام شریف میآمده است مع چند سوار [9] وتوپ [و] توپخانه.
خلص الکلام که پانزدهم ماه شوال از شام شریف بیرون شده، سه منزل راه رفته، مُزَیرب نام موضعی است، در آنجا قرار میگیرند. یک هفته مقرّر گشته، زاد و راحلة چهل منزل را مضبوط میسازند. کرای کشان، کرای [کرایه] میکنند. آدمی سرنشین، یکه سوار باشد هفت طلا میگیرند و آدمی کجابه نشین باشد، سر هر آدم، شانزده و یا هفده طلا میگیرند به یک بردن. و آدمی بی بضاعت باشد، به امر سلطان هر مقدار باشد، امیر الحاج شتر و نان آب داده، هیچ کس را محروم ناکرده به مقصد میرساند. اما بازگشت غرض ندارد و کسی خودش شتر خریده، سوار شده میرفته باشد، هم امکان دارد.
خلّص، از اینجا بیست و چهارم و یا بیست و پنجم شهر شوال عازم راه چهل منزل می گردند. شبهای دراز، فانوس و مشعل سوزی و مُشَک بازی، همه چیز از اطعمه همیشة الاوقات خواه شب و خواه روز، خواه رفتن و خواه نشستن، اگر پل [شاید: لیل] باشد بلا تعطیل موجود میگردد.
به این نظام بیست شش و یا بیست هفت منزل راه طی کرده، به مدینة منوره مشرف می شوند. در آنجا سه چهار روز قرار یافته به عتبه بوسی [10] آن سرورگان کمال مشرّف گردیده، عازم راه کعبة الله میشوند.
اقامت در مکه و اعمال حج
روز بیرون آمدن از مدینة منوّره، شافعی مذهبان احرام میبندند و چهار منزل دیگر راه رفته، رابُغ نام، موضعی است، از آنجا حنفی مذهبان احرام میبندند. خلّص که ده منزل راه طی کرده، به مکة معظّمه مشرّف میشوند.
از شام شریف تا مکة معظمه جهت راهش قطب جنوب است. قطب شمالی میانه دورک کردن میزند، مایل به گوش چپ. دراین میانه اکثر الأوقات روز به روز، به آب چاه و یا به آب حوض میرسند. گاهاً روز در میانه و گاهاً دو روز در میانه میرسند.
بعد از مشرّف شدن به مکة الله، طوف قدوم را برجای آورده، روز ترویه بهکوه عرفه میروند. جهت راهش، شرق مکة معظمه است. دو ساعت نجوم، راه کوه منا میباشد. باز دو ساعت دیگه [دیگر] مُزدلفه میباشند. باز دو ساعت دیگر کوه عرفه میباشد. به آنجا رفته قرار میگیرند تا ظهر روز عرفه. بعد از دخول وقت، در مسجد ابراهیم جمع آمده، ظهر و عصر را جمع کرده، ادا مینمایند و آن مسجدی است در دشت عرفه بی مئذنه. [11] بعد از آن هم، اندک قرار کرده، به وقوف عرفه مشغول میشوند، تا غروب روز عرفه، بعد از غروب مراجعت می نمایند به مزدلفه، در آنجا [نماز] شام و عشا را در وقت خفتن جمع آورده، خواب میکنند. بعد از آن، در روز نحر وقت غَلَس[60] نماز فجر را ادا نموده، به وقوف مزدلفه روی میآورند تا طلوع آفتاب. در آنجا، صحن مربعی است به شکل مسجد. پیش او یک مئذنه میباشد. بعد از آن، از آنجا هم رجوعی نموده به کوه مینا آمده، دو شب قرار یافته، تراش شده،[61] جمرات و زیارت را برجای آورده، بعد از آن آمده بیرون و درون شهر مکه، هرکس با همراهی خیل خود قرار گرفته، به انواع عبادت پروردگار مثل عمره و طواف و غیر ذلک مشغول میباشند.
مسیر بازگشت
مقدار بیست روز در آنجا مقرّر گشته، در باب مراجعت هرکس به هر راه مختار میباشد. خواه راه برّی و خواه بحری. اگر باز راه شام شریف را اختیار میکرده باشند، به نظام اوّل باز به مدینة منوّره مشرّف شده، سه چهار [12] روز باز مقرّر گشته بیرون میشوند. سه منزل راه میروند. در آنجا کاروان شام شریف، انواع اطعمه را بار کرده، مع توپ توپخانه استقبال میآیند.
از شام شریف تا به آنجا بیست وهفت منزل راه میباشد. همراه حجاج مراجعت مینمایند.
خلّص که بیستم تا بیست و چهارم و یا بیست و پنجم ماه صفر المظفّر داخل شام شریف گردیده هرکس به طرف مملکتش از هر راه مختار میباشند.
مخارج راه
و دیگر اینکه مقدار خرجی سفر مبارک را تخمین کرده میشود که مادة توکلی لااقل بیست پنج طلا و یا سی طلا میباشد. اگر او نصیب کرده باشد. امید است که به کس احتیاج نیاورده، مراجعت مسیر گردد. از او کم باشد، خوف است احتیاج دارد. اما از او زیاده باشد، هنوز خیرش باز هم.
مزارات بین راه تا مدینه
بنابر «ذکر الصالحین رحمة»[62] ختم رساله را به مذاکرة بزرگان مزین ساخته شود.
زیارت بزرگانی که دراین سفر خیریت اثر به اعانت [13] پروردگاری به این غریب میسّر گردید:
در هرات حضرت خواجه عبدالله انصاری و حضرت شیخ زین الدین الخافی و حضرت مولانا سعد الدین کاشغری و حضرت مولوی جامی و غیرهم.
و در مشهد المقدس امام رضا مشهور به شاه خراسان.
و در بغداد حضرت یوشع و حضرت عیس ـ علیهما السلام ـ و حضرت امام حماد و حضرت امام سراج الدین و حضرت امام اعظم ـ رحمة الله علیه ـ و حضرت امام داود طائی و حضرت امام ابویوسف و حضرت امام موسی کاظم و حضرت امام تقی و بشر حافی و حضرت شیخ حسین نوری و حضرت معروف کرخی و حضرت سری سقطی و حضرت جنید بغدادی و حضرت بهلول و حضرت شیخ عبدالقادر گیلانی و حضرت شبلی ـ رحمة الله علیهم اجمعین ـ .
و دو کس از اصحاب ـ رضی الله عنهما ـ در شهر کرکوک حضرت عزیر و حضرت دانیال و حضرت حنین ـ علیهم السلام ـ و در شهر موصل [14] حضرت شیث و حضرت یونس و حضرت جرجیس و قدمگاه حضرت خضر ـ علیهم السلام ـ .
و در شهر عُرفه مولد حضرت ابراهیم و منجنیق و در شهر حلب حضرت زکریا ـ علیه السلام ـ و در شهر سلمین حضرت نبی نوا، و در شهر حمص خالد بن ولید و عبدالله بن عمر، و در شهر شام شریف حضرت یحییـ علیه السلام ـ و معاویه و حضرت بلال و ده صحابة دیگر و حضرت امّ سلمه وحضرت سکینه وحضـرت حبیبه؛ از ازواج مطهّـرات ـ رضی الله عنهنّ اجمعین ـ وحضرت میمونه، جاریة رسول الله، و حضرت شیخ محیی الدین ابن العربی و حضرت ابی درداء و حضرت دحیة کلبی و ربوه که مقر حضرت عیسی و مریم است و حضرت شمس تبریزی ـ رضوان الله تعالی علیهم اجمعین ـ .
مزارات مدینة منوره
و در مدینة منوّره اوّل مرتبه بهترین عالم آن حضرت صلی الله علیه و [آله و] سلّم، بعد از آن، یار غار، بعد از آن حضرت عمر، بعد از آن [15] امّ المؤمنین[63] فاطمه زهرا [س].
صورت مقرّ ایشانان چنین است که در درون مسجد مدینة منوّره گنبدی است از محل حجرة ازواج مطهّرات ساخته شده، الحال به حجرة سعادت مشهور است.
درون حجره، یک پنجرة مربع است پوشش دار. درون پنجرة مذکوره مقداماً، آن سرورگان کمال [یعنی رسول الله] است. سر مبارکشان به جهت غرب و پای مبارک شان به طرف شرق، روی مبارکشان به جهت کعبة الله میباشد و حضرت یار غار، سر خود را به زانوی مبارک آن حضرت گذاشته، مؤخّراً خوابیده و حضرت عمر هم این چنین سر خود را به زانوی مبارک یار غار گذاشته، از شان هم مؤخرا بعیده [کذا]، هر سه ایشان درون همان پنجره مربع میباشند.
و حضرت فاطمه زهرا [س] هم درون آن حجره سعادت است. اما از همه ایشان موخرا. یک پنجره پوشش دار علاحده است. درون آن پنجره میباشند، بهذه الصورة.
بقیع و دیگر مزارات
[17] از مسجد مذکوره تخمیناً پنج صد قدم راه هنوز علاوتر، به طرف شرق راه میروند، دروازه شهر است. از دروازه بیرون بیواسطه دیواری است مربّع به قد آدم؛ ازاین رکن تا رکن دیگرش تخمیناً پنج صد قدم راه باشد. در یک رکن شرقش گنبزی است [کذا] درون آن گنبز حضرت عثمان می باشد. در اطرافشان اهل و اولاد خانه دادن [خاندان] و اصحاب و یاران و امامان و مسافـرین و مجـاوریـن از حد فزون می باشند.
آن دیوار محیط مربع را جنّت البقیع گفته میشود. در آنجا معجزة صریح است که این قدر مخلوق مدفون میشوند، المدام نصفش خالی میباشد! در طرف قطب شمالی مدینة منوّره تخمیناً یک ساعت نجوم راه کوه اُحُد میباشد. در دامن آن کوه سید الشهدا، امیر حمزه میباشد، مع شهیدان دیگر، و با همراهی دندان مبارک. آن عزیزان در هر جایی که مرحوم گَشتند، در آنجا مدفون شده [اند].
وصف مسجد الحرام
دیگر با وجود عجز از ادارک شخص از شمایل کعبة الله هم چیزی را به زبان آورده شود بلکه آدمانی که [18] از دیدن عاجزند، شنیدن را هم به خود غنیمت داشته باشند.
بدانید و آگاه باشید که کعبة الله بیت مربّع میباشد، میانة مسجد الحرام. باب بیت شریف قد آدم بالا در طرف شرق، نزدیک به رکن حجر الاسود است؛ و چاه زمزم هم در طرف شرق بیت شریف برابر باب میباشد و مقام ابراهیم هم در طرف شرق بیت شریف نزدیک به رکن عراقی مایل میباشد.
میانة اینها تا بیت شریف تخمیناً بیست و پنج گز شرعی باشد. هنوز علاوتر بالای زمزم، گنبزی است و بالای گنبز ایوانی است، مقام شافعی مذهبان است، و در طرف شمال بیت شریف، حطیم است. دیوار او را از میان بند آدم بالاتر بَر در بَر دیوار بیت شریف میباشد. درون حطیم سنگ سیاه است. مَفرش، او را حِجر اسماعیل گفته میشود و در شمال حطیم ایوانی است مربّع، مقام حنفی مذهبان است، و در طرف غرب بیت شریف، ایوانی است، مقام مالکی مذهبان است. و در طرف جنوب [19] بیت شریف نزدیک به رکن حجر الاسود است، ایوانی، مقام حنبلی مذهبان است و الله اعلم. اگر بالفرض مضایقه باشد هر مذهب در مقام خود نماز میکنند و الاّ مذاهب اربعه در اطراف کعبه مخیر میباشند.
بنای بیرونی بیت شریف از سنگ مرمر سیاه میباشد و درونش در برابر باب مسقف شده. به این غریب معلوم نگشت که تحت سقف شریف مجوف و یا مسقف، اما از باب بالا مجوف میباشند.
بنای درون از سنگ مرمر سفید، گویا مظهر نور اللهی باشد، و بیرون بیت شریف پوشش سیاه دارد. میانة آن پوشش مدوّر، چند آیه و حدیث به خط الثلث مکتوب گشته، به سیم طلا، و سرادق باب شریف علاحده اصلش سبز گل، روی او از آیه و حدیث به خط الثلث مکتوب شده از سیم طلا از تشخص و پوشش درون بیت شریف، و از استوانة شریف و از سقف بیت شریف بنده عاجزیم از بسکه آن وقت اسعد الساعاتکه کسی به آن منزل مشرف میگردد، به تعمق مأمور نمی باشد. هرکس به حال خود نماز و زاری و تضرّع مشغول میباشد. این قدر هست که پوشش شریف [20] سرخی مطلا مینمود، و سه استوانه هم قتار [کذا] بود، و سقف بیت شریف اصلاً منظور نگشته، میانة مقامات و بیت شریف را مطاف گفته میشود؛ یعنی محل طواف بهذه الصورة.
[21] از مسجد الحرام بیرون در طرف شرقش بی واسطه کوچه است. یک سر کوچه طرف کوه صفا می رود، و سر دیگرش طرف کوه مروه میرود. صفا در جنوب است و مروه در شمال. میانة اینها تخمیناً سه صد قدم و یا چهارصد قدم راه میباشد. الحال روی آن دو کوه را تعمیر نمودهاند، از پایین تا بالا به خیال آدم میگردد که خانهها بالای یکدیگر انداخته باشند، یک کوچة مذکوره مسجد الحرام است، دیگرش تعمیر مخلوق [؟] در میان راه صفا و مروه از روی دیوارة مسجد الحرام به شکل مناره از قد آدم بالاتر جای سنگ سبز داده، برویش خط نوشتهاند. طرف دیگرش را هم روبه روی او چنین ساختهاند. آنها علامت میلین اخضرین می باشد.
ادراک تشخص این غریب همین قدر بود. مکتوب گشت. [23][64] کسی این رساله را سرتاپا خوانده و یا استماع نمود تعمق میکرده باشد، از مقدار منازل ممالک و از اوضاع احوال حجاج نوعی آگاهی یافته، مسرتی به قلب ایشانان میسّر گشت، بناءً علیه سرور السامعین نام گذاشته شد.
با وجود زبون احوالی چیزی اگر مقوله به زبان آورده شد تا که بعد از حیات مستعار هم میانة یاران، سبب یادآوری گردیده باشد. امید از اهل اصلاح این است که نقصان دراین رساله منظور گردد، او را به صلاح آورده، قصور این غریب را به صحیفه گذرانی مکتوب داشته باشند، بلکه خیریت طرفین باشد. تمت.
تمّت الرسالة المیمونة المستطاب بعون ملک کریم وهّاب.
[1]. در این متن همه جا به جای «به» «با» بکار رفته است.
[2]. در نسخه 2 : ... به منزل احرام گه اخی.
[3]. در نسخه 2 : در بحر ذوق غرق شوی تا کجا روی.
[4]. در نسخه 2 : ... به امید لقا روی.
[5]. در نسخه 2 : .... این مبتلا روی.
[6]. کذا. در موارد دیگر هم مینا به جای منا آمده است.
[7]. در نسخه 2 : هم مسجدست دگر غار مرسلات.
[8]. در نسخه 1 : موقوف.
[9]. در نسخه 2 : در آن مقام.
[10] . در نسخه 2 : هم در رهست مزدلفه مشعر الحرام.
[11] . در نسخه 2 : زانجا به کوه رحمت جلّ علا روی.
[12]. در نسخه 2 : مقصودها.
[13] . در نسخه 1 : غرق در غرق.
[14]. در نسخه 1 : سر را فرو به کرده بحر حیا روی.
[15]. در نسخه 2 : به فرو
[16]. در نسخه 2 : یک ندا (ظ)
[17]. تاریکی آخر شب.
[18]. در نسخه 1 : کن
[19] . در نسخه 2 : خدا
[20] . در نسخه 2 : ستی ده
[21]. در نسخه 1 : عقد.
[22]. در نسخه 1 : دیده
[23]. در نسخه 2 : هر کدام
[24]. نسخه 1 : کشیف را.
[25]. در نسخه 2 : بر جنت نما.
[26]. اشاره به کوهکی نزدیک مدینه که وقتی کاروان به آنجا رسد، گنبد حرم را ببیند و از آنجا که قریب یک فرسخ بوده، با پای پیاده رود.
[27]. در نسخه 2 : از اشتیاق دل تو
[28]. در نسخه 1 : چون دار رهی (ظ)!
[29]. در نسخه 2 : روی نیاز را که به خاک نبی نهی.
[30]. این بیت در نسخه 2 : نیامده است.
[31]. در نسخه 1 : آنجا به صد.
[32]. مقصود ابوبکر و عمر است.
[33]. این بیت در نسخه 1 : نیامده است.
[34] . در نسخه 2 : همیون آن حظیره بود دختر رسول.
[35] . در نسخه 1 : «من» نیامده است.
[36]. قائمینیا، علیرضا، ص558 ، 1389 ش.
[37] . در حاشیه نسخه 2 : اندر بقیع بی عدد هم صحبت نبی است
[38]. این بیت در نسخه 1 : نیامده است.
[39]. در نسخه 2 : به پاکی ما لقا روی.
[40]. در نسخه 1 : بیرون.
[41]. این بیت در نسخه 1 : نیامده است.
[42] . در نسخه 2 : به چشم ظاهر.
[43] . کذا
[44]. در نسخه 2 : التجاء
[45]. در نسخه 2 : باری طلب
[46]. در نسخه 1 : زبینی!
[47]. در نسخه 2 : اشتیاق کعبه
[48] . در نسخه 2 : همچون تو نور بی بدل از چشم ما روی
[49] . در نسخه : تو شیره مرد باره دار ضیاء روی
[50] . در نسخه 2 : اول ز خویش بگذر و.....
[51] . در نسخه 1 : ز نیستی خویشتن.
[52] . در نسخه 2 : خود را چو نیست ساختی با او بقا روی
[53]. الله یار صوفی سراینده اشعار.
[54]. این بیت در نسخه 2 : نیامده است.
[55] . شِبِرغان شهری در شمال افغانستان و مرکز ولایت جوزجان است که به عنوان مرکز قوم ازبک در افغانستان هم شناخته می شود.
[56] . ظاهراً مصود این است که فقها حکم به تعطیل حج میدادند.
[57] . متن درستِ حدیث: «الرَّفِیقَ ثُمَ الطَّرِیق».
[58] . شاید به معنای «بالاست». مقصودش این است که راه جبل راه بسیار دشواری است.
[59] . مسئول امور مالی کاروان شام که کیسه های زر برای توزیع میان ساکنان حرمین و همین طور هزینه کردن برای مصارف دیگر کاروان حج عثمانی داشت.
[60] . الغلس؛ ظلم آخر اللیل. تاریکی آخر شب.
[61] . یعنی سر را تراشیده.
[62] . «عِندَ ذِکْرِ الصَّالِحِینَ یَنْزِلُ الرَّحْمَة».
[63] . کذا !
[64] . صفحه 22 سفید است اما ظاهرا هیچ مطلبی در آن نبوده و نسخه ناقص نیست.