حجرالأسود رسیدند. بر سر اینکه چه کسی حجرالأسود را در مکانش قرار دهد، اختلاف و مشاجره در گرفت و نزدیک بود فتنهای بر پا شود که در این هنگام پذیرفتند نخستین کسی را که از درِ مسجد در آید داور و حاکم قرار دهند، در همین موقع رسولخدا (ص) داخل شد و فرمود تا جامهای گستردند و سنگ را در میان آن نهاد و قبیلههای مختلف، اطراف آن جامه را گرفته، بلند کردند و رسولخدا (ص) سنگ را برگرفته، به جای خود نهاد، بدینسان، آن افتخار را، خداوند مخصوص وی گرداند»
.
این خلاصه حادثهای بود که 2075 سال پس از ساخته شدن کعبه توسط ابراهیم خلیل (ع) رخ داد
.
2- سیل امّ نهشل؛ در زمان خلافت عمر بن خطاب، از جانب شمال مکّه سیلی داخل مسجدالحرام شد، این سیل امّنهشل دختر عبید بن سعید بن عاص بن امیّه را با خود برد و در پایین مکّه، جسد او یافت شد. این سیل را به نام او، «امّنهشل» نامیدهاند.
این سیل، مقام ابراهیم را از بنیان کند و با خود برد و در پایین مکّه یافت شد و اثر جای آن نیز از بین برفت. پس آن را در کنار کعبه قرار دادند و در اینباره به عمر بن خطاب نوشتند. پس او نیز با پریشانی آمد تا اینکه مقام را در مکان خود قرار داد.
در همان سال، آب بندی بنا شد که «آببند عمر»، خوانده میشود و آن آببند، بندی است که از سرای «جحش بن رباب» که به آن «دارابان بن عثمان» نیز گویند، تا سرای «ببه» کشیده شده است. این آببند با صخره و سنگهای بزرگ و ساروج بنا شد و رخنههای آن گرفته شد، از هنگام ساخته شدن این آببند، هیچ سیلی از ارتفاع آن تجاوز نکرد، با آنکه سیلهای بزرگی بعد از آن آمدند
.
3- سیل حجاف: این سیل همه چیز را ربود و با خود برد و از این رو «حجاف» (رباینده و ضرر رساننده) نام گرفت، این سیل، حاجیان بسیار و شتران باربر و مردان و زنان فراوانی را با خود برد و کسی توانایی نجات آنان را نداشت. آب، عده زیادی را غرق کرد و آنچنان بالا آمد تا تمام کعبه را فرا گرفت. این واقعه در روز ترویه (هشتم ذیالحجه) سال 80 هجری، در زمان خلافت عبدالملک بن مروان، اتفاق افتاد. و حاجیان صبح کردند و با احساس امنیّت، به وادی مکّه فرود آمدند. باران بسیار کم و ملایمی بر آنان بارید، امّا بارندگی تند در شمال وادی، جریان داشت.
ابوالولید گوید: نیای من، از سفیان بن عینیه، از عمرو بن دینار، نقل کرد: بارانی که در سال حجاف، بر مکّه بارید بسیار اندک
ص: 58
بود و شدّت آن در بالای وادی بود، سپیده دم روز ترویه قبل از نماز صبح، ناگهان سیل جاری شد و مردم و متاعشان را ببرد و به مسجد داخل شد و کعبه را فرا گرفت. سیل، ناگهانی آمد و خانهها و خیابانهای اطراف دره را، ویران ساخت و مردم بسیاری را کشت و دیگران به کوهها پناه بردند.
عبداللَّه بن ابی عماره، درباره این واقعه چنین سروده است:
لم ترعینی مثل یوم الاثنین
اکثر محزوناً وابکی للعین
اذ خرج المخبئات یسعین
سواندا فی الجبلین یرفین
«هرگز، چشمان من همانند روز دوشنبه، اینقدر انسانهای محزون و گریان را مشاهد نکرده است، آن هنگام که زنها، در پی پیدا کردن پناهگاهی روی به دو کوه آوردند و از آن بالا میرفتند».
به عبدالملک بن مروان، واقعه را نوشتند.
بیمناک گردید و پول زیادی فرستاد و فرمانروای خود در مکّه (عبداللَّه بن سفیان مخزومی، و برخی حارث بن خالد مخزومی را فرمانروای مکه گفتهاند) را مأمور ساخت که سدّها و سیلبُرهایی، برای خانههای اطراف درّه، از آن مال به وجود آورد. و او نیز آببندهایی بر دهانههای راههای آب به وجود آورد تا بدین گونه خانههای مردم را، از خطر سیل حفظ کند و یک مهندس نصرانی را برای ساختن آببندهایی در اطراف مسجدالحرام، و در دو جانب وادی برای حفظ خانههای مردم، برگماشت.
آببند «خرامیه» بر دهانه خط خرامیه و آببندی که به نام آببند «بنی جمح» خوانده میشد از جمله آنها است، اگر چه آببند بنی جمح از آنِ آنان نبود و برای بنی قراد بود امّا به این نام، شهرت یافت.
باز گوید: عبدالملک به کارگزار خویش دستور داد که صخرههای بزرگ را بکار گیرد و او نیز با ارّابهای سنگها و صخرهها را درآورد و پیرامون خانههای مردم را حفر کرد و سیل برهای محکمی را با آن سنگها بنا کرد.
گویند: آن ارّابه به وسیله شتران و گاوانی کشیده میشد. این کار خرج بسیاری برداشت و چه بسا برای حفظ خانهای کوچک، چندین برابر قیمت آن، خرج میشد. از آن سیلبرها که از سرای ابان بن عثمان، تا خانه ابنالجوار، کشید شده بود، هنوز آثاری باقی است. تمام این سیلبرها، از همان مال فرستاده شده از جانب عبدالملک، ساخته شد.
از سیلبر بنی جمح که از جانب چپ مکّه تا پایین آن کشیده شده است، نیز آثاری باقی است. امّا سیلبر داراویس که در پایین مکّه
ص: 59
در گلوگاه درّه واقع شده، امر آن بر ما مشتبه شده چرا که بعضی آن را نیز کار عبدالملک میدانند، و امّا برخی دیگر گویند که آن کار معاویة بن ابیسفیان است
(1)4- سیل مَخبل: در سال 84 هجری، مکّه را سیلی فرا گرفت که به دنبال آن، عوارض ناگواری بر پیکر و زبان مردم آن دیار، ایجاد شد و دچار سرگشتگی و چیزی شبیه خبل (جنون) گردیدند، بدین جهت سیل مَخبل، نام گرفت. این سیل، سیل عظیمی بود که به مسجدالحرام، سرازیر و کعبه را فرا گرفت.
5- سیل ابیشاکر: در سال 120 هجری در زمان خلافت هشامبن عبدالملک، در مکّه آمد که مغازهها و خانههای بسیاری را ویران و ضررهای فراوانی رساند. ازآن جهت، نام آن را، سیل ابیشاکر نهادند که درآن سال، ابیشاکر، مسلمةبن هشامبن عبدالملک، برای حجّ، بهمکّه آمدهبود
(2).
6- سال 208 هجری، در ماه شوال، سیل عظیمی در مکّه آمد و مردم را غافلگیر ساخت و آب، پشت سدّی که در «ثقبه» واقع بود لبریز شده و سرازیر گردید و سدّ را ویران ساخت و با سیلی که از جانب سده و منی، سرازیر شده بود مسجدالحرام و کعبه را فرا گرفت و به باب و حجرالاسود رسید و مقام را از جای کند و بیش از هزار خانه را ویران و بیش از هزار نفر را طعمه خویش ساخت و مسجد را از گِل و سنگ پر کرد و صندوقها، و دکّههای فروشندگان را با خود برد و به پایین مکّه انداخت. آن زمان، حاکم مکّه، عبداللَّه بن حسین بن عبداللَّه بن عباس بن علی بن ابیطالب بود. او از مأمون خلیفه عباسی، کمک خواست و نوشت: «ای امیرالمؤمنین! ساکنان حرم الهی و مجاورین بیت خدا و انس گرفتگان به مسجد او و آبادکنندگان بلاد او، از سیل بنیان کنی که خانهها و اموال بسیاری را طعمه خود کرده و مردان و زنان بسیاری را هلاک گردانیده، به دامن احسان تو پناهنده شدهاند. سیل، هیچ خوراک و پوشاکی را برای مردم، باقی نگذاشته و آنان در پی پیدا کردن غذا، روانند وفرصت آن ندارند تا عقده دل را با گریه کردن بر مادران و فرزندان و پدران و اجدادشان بگشایند. ای امیرالمؤمنین! آنان را در سایه عطوفت و احسان خود پناه ده که خداوند را پاداش دهنده و مردم را سپاسگزار خواهی یافت.»
مأمون، اموال زیادی برای آنان فرستاد و نوشت: «شکایت تو، در مورد وضع اهل حرم، به امیرالمؤمنین رسید و با دیده رقّت، بر آنان گریست و با باران نعمتهای خود، به یاری آنان بپا خاست. به دنبال نیز، کمکهایی خواهد آمد، اگر خداوند، خلیفه را بر عزم و نیّتش ثابت بدارد»
(3).
7- سال 253 هجری، سیل عظیمی در
1- البدایه و النهایهٰ ج 9ٰ ص 31؛ اخبار مکهٰ ج 1ٰ ص 395؛ تاریخ طبری ج 7ٰ حوادث سال 80 هجری.
2- تاریخ طبریٰ ج 8ٰ ص 347؛ المنتفی فی اخبار امالقریٰ ص 302.
3- مراَةالحرمینٰ ج 1ٰ ص 198؛ اخبار مکهٰ ج 1ٰ ص 397؛ شذواتالذهبٰ ج 2ٰ ص 20.
ص: 60
مکّه آمد و کعبه را فرا گرفت و تا نزدیکی حجرالاسود رسید خانههای بسیاری را ویران و مسجد را از گلولای انباشت، بگونهای که برای پاکسازی آن، ارّابهها به کار گرفته شد
(1).
8- سال 297 هجری. مسعودی گوید: به مدینه، خبر رسید که چهار ستون بیتاللَّهالحرام، در آب فرو رفته و چاه زمزم، لبریز و جاری شده است و حال آنکه چنین امری در گذشته سابقه نداشته است
(2).
9- سال 528 هجری، در ماه جمادیالاول و در سال 549 در مکّه، بارانی فرود آمد همراه با تگرگهایی که به بزرگی تخممرغ بودند و چون با ترازو وزن شدند، وزن هر تگرگ معادل صد درهم بود.
و در سال 569 هجری سیلی آمد که به داخل دارالاماره سرایت کرد. و نیز در سال 570 در هشتم ماه صفر سال 553 هجری، سیل به داخل کعبه راه یافت و یکی از لنگرهای باب ابراهیم را کنده و منا بر خطابه و پلّه کعبه را با خود برد. سطح آب، بسیار بالاتر از قندیلهای وسط مسجد رسید. و نیز در سالهای 593 هجری و 620 هجری و 651 هجری و چهاردهم شعبان سال 669 هجری، سیل وارد بیتاللَّهالحرام شد و آنچه سر راه بود برداشت، و در حرم انباشت و در نیمه شعبان، حرم مانند دریایی شده بود که منبر حرم در آن موج میزد.
در آن شب، صدای اذانی شنیده نشد.
مردم آن چنان از بیم و هول هلاکت در سیل، مدهوش و مضطرب شده بودند که چه بسا، بسیاری از مردم، نمازهای واجب خود را فراموش کرده باشند. پس چگونه ممکن بود که به نماز مستحب نیمه شعبان بپردازند و حال آنکه خانههاشان، ویران و یا تباه شده بود
(3).
10- سال 738 هجری، روز پنجشنبه دهم جمادیالاول، سیلهایی از جوانب مختلف به راه افتاد که عظیمترین آنها، از وادی ابراهیم سرازیر شده بود که همراه با ابرهای تیره و رعد و برقهای سهمگین و بارانهای تند بود. سیل، از جمیع جهات و از تمامی درها وارد حرم شد و پیرامون ستونهایی که در طریقش قرار گرفتند ستونی همانند آن به بلندی دو قامت و بیشتر به وجود آورده بود که اگر پایههای آن محکم نبودند آنها را از اساس، ویران میکرد.
قطعههایی از درهای حرم کنده شده همراه با منابر خطابه، هر کدام در جهتی طواف میکردند، ارتفاع آب کنار کعبه افزون از قامت آدمی بود و آب از شکافهای در، داخل کعبه شد و سطح آن بیش از دو وجب از آستانه آن بالاتر قرار گرفت و به قندیلهای مطاف رسید و در برخی از آنها، از بالای آن نیز گذشت. بعضی از زنهایی که در اطراف بر
1- مراَةالحرمینٰ ج 1ٰ ص 199.
2- مروج الذهبٰ ج 4ٰ ص 307.
3- المنتفی فی اخبار امالقریٰ ص 305- 301.
ص: 61
سکّوها نشسته بودند، غرق شدند و خانههای بسیاری ویران شد و بسیاری جان سپردند.
هم چنین در سالهای 750، 802، 825، 971، 983، 1021، 1024، 1033، 1039، 1073، 1091، 1093 و 1325، سیل کعبه را فرا گرفت که تفاصیل آن در کتابهای تاریخ ذکر شده است.