اساساً در زبان عربی قلب و ابدال چیز رایجی است. ابن سکّیت سیصد کلمه را به عنوان کلماتی که در آنها قلب و ابدال شده، ذکر میکند و ابوحیان در شرح تسهیل نقل میکند که علما گفتهاند: «کمتر حرفی پیدا میشود که در آن ابدال واقع نشده باشد». و ابن جنّی که به اشتقاق اکبر قائل است و بسیاری از کلمات عربی را که به ظاهر کلمات متمایزی هستند، از یک ریشه میداند. او میگوید: «میم» خواهر «با» است.
وقتی ابن جنی «غدر» و «ختل» را یکی میداند و «غین» را خواهر «خا» و «دال» را خواهر «تا» و «را» را خواهر «لام» میشمارد، دیگر استبعادی ندارد که در یک کلمه «میم» به «با» بدل شود.
همانگونه که گفتیم در لغات عربی بدل شدن میم به با مثالهایی دارد مانند این کلمات: «لازم/ لازب»، «دائم/ دائب»، «راتم/ راتب». و میتوان گفت که مخرج این دو حرف چنان به هم نزدیک است که ابدال یکی بر دیگری غریب به نظر نمیرسد. مخصوصاً وقتی که شخص دماغش گرفته باشد «میم» را «با» تلفظ میکند؛ زیرا مخرج هر دو حرف لبهای انسان است که به هم میچسبند، تنها تفاوت در این است که میم غنّه دارد ولی با غنّه ندارد.
زمخشری میگوید: بکّه همان مکه است. مکه و بکه دو لغت هستند به یک معنا؛ مانند «نبیط» و «نمیط» که اسم محلی است در دهناء. و امر راتب و راتم و حمی مغمطه و مغبطه (تب دائم). سپس نظر دیگران را نقل میکند که میان مکه و بکه تفاوت قائلند
(به شرحی که خواهد آمد).
ص: 185
هر دو نام آن شهر است، نظریههای دیگری است که میان دو کلمه فرق گذاشتهاند و آنها را یکی نمیدانند. این نظریات در کتب تفسیری و لغوی ذکر شده و معمولًا قائل آنها مشخص نیست.
1- بکه اسم محل بیت است و مکه اسم تمام شهر
(1)در روایتی که از امام صادق- علیهالسلام آمده است که بکه موضع بیت است و مکه خود شهر.
(2)2- بکه اسم مسجدالحرام و مکه اسم شهر است؛ زیرا که بکه به معنای ازدحام است (چنانکه خواهد آمد) و ازدحام تنها در مسجد است.
(3)3- عکس قول قبلی گفتهاند مکه اسم مسجد است و بکه اسم شهر، به این دلیل در آیه شریفه که پیش از این نقل کردیم آمده است که بیت در «بکه» واقع شده است.
(4)4- بکه اسم منطقهای است میان دو کوه مکه که مردم در حال طواف در آنجا ازدحام میکنند.
(5)5- بکّه وسط مکه است و مکه همه شهر را شامل میشود.
(6)6- بکّه اسم محل طواف است و مکه همه شهر.
(7)این بود نظریاتی که در مورد فرق میان دو واژه «بکه» و «مکه» به آن دست یافتیم و چنین مینماید که بعضی از این نظریات با بعضی دیگر قابل تطبیق و تداخل است.
بحث دومی که درباره کلمه «بکه» وجود دارد، اشتقاق این کلمه است که دو احتمال داده شده:
اول: «بکه» از «بکّ و یبک» مشتق است که به معنای شکستن نخوت ستمگران است و به شهر، مکه از آن جهت گفتهاند که گردنهای ستمگرانی که در آنجا ظلم و الحاد کنند شکسته میشود و به آنها مهلت
1- راغب اصفهانی: المفردات، ص 55- تاج العروس، ج 7، ص 111.
2- تفسیر صافی، ج 1، ص 230.
3- تفسیر فخر رازی، ج 8، ص 157.
4- تفسیر فخر رازی، ج 8، ص 157.
5- زبیدی: تاج العروس ج 7، ص 111.
6- راغب اصفهانی: المفردات ص 55.
7- همان.
ص: 186
داده نمیشود.
(1)دوم: بکّه از «بکّ، یبک» گرفته شده که به معنای ازدحام است؛ چون در مسجدالحرام ازدحام جمعیت وجود دارد.
(2)این دو وجهی که در مورد اشتقاق کلمه «بکه» بیان شد در اکثر کتب لغت آمده و علاوه بر آن در روایاتی که از طریق شیعه و سنی وارد شده است همین دو وجه را میبینیم.
(3)ام القری
شهر مقدس مکه، امالقری نیز نامیده میشود. این نام برای این شهر، در دو آیه از قرآن مجید اطلاق شده است:
«لتنذر ام القری و من حولها»
(4)« (خطاب به پیامبر:) تا انذار کنی امالقری و کسانی را که در اطراف آن هستند».
امالقری به معنای مادر آبادیها است و اشاره به مرکزیّت و اصالت شهر مقدس مکه در مقایسه با شهرها و آبادیهای دیگر است. اکنون باید دید که این شهر از چه نوع ویژگی برخوردار است که شایستگی چنین نامی را یافته است؟
از روایاتی که در باره خلقت زمین و یا در تفسیر آیه 196 از سوره آل عمران (که گذشت) و یا در تفسیر آیه شریفه: «والأرض بعد ذلِک دحیها»
(5) وارد شده است، چنین استفاده میشود که در آغاز آفرینش آسمانها و زمین، روی زمین را آب و یا کف آب گرفته بود و نخستین محلی که از زیر آب بیرون آمد محل بیتالحرام بود و خشکیهای زمین از آنجا گسترش پیدا کرد. از این موضوع در روایات به «دحوالارض» تعبیر شده است.
1- زمخشری: اساسالبلاغه ص 48.
2- ابن منظور: لسان العرب ج 10، ص 402- و نیز رجوع شود به: معجم ما استعجم ج 1 ص 269.
3- تفسیر صافی ج 1، ص 330- بحارالانوار، ج 99 ص 85- تفسیر طبری، ج 4، ص 9.
4- سوره انعام آیه 92 و سوره شوری آیه 7.
5- نازعات: 30.
ص: 187
امام صادق- علیهالسلام فرمود: وقتی خداوند اراده کرد که زمین را خلق کند، به بادها دستور داد که روی آب وزیدند آنگاه موج به وجود آمد و سپس تبدیل به کف شد خداوند آنها را در موضع بیت جمع نمود و کوهی از کف به وجود آمد آنگاه زمین را از زیر آن گسترش داد و این است معنای سخن خداوند: «ان اول بیت وضع للناس ...» و «و الأرض بعد ذلک دحیها».
(1)به گفته دانشمندان در یکی از دورانهایی که بر کره زمین گذشته است بارانهای سیلابی سطح کره زمین را فراگرفته سپس آبها به تدریج فرو نشسته و در نقاط پست زمین قرار گرفتهاند و خشکیها و قارهها به تدریج از زیر آب سربرآوردهاند. احتمال اینکه مسأله دحوالأرض که در روایات ما آمده اشاره به این دوران باشد، احتمال بعیدی نیست. طبق این روایات نخستین نقطهای که سر از زیر آب درآورده سرزمین مکه بوده و سپس این حالت در نقاط دیگر زمین گسترش یافته است. البته لازمه مطلب این است که در آن زمان سرزمین مکه بلندترین نقطه روی زمین بوده است و این از نظر زمینشناسی هیچگونه اشکالی ندارد؛ زیرا جابهجایی پستیها و بلندیهای زمین و انتقال قارهها امری مسلّم و پذیرفته شده است.
با توجه به مطالب بالا میتوان گفت که علت نامیده شدن شهر مکه به «امالقری» همان دحوالارض است که از این سرزمین آغاز گردیده است.
علاوه بر وجهی که گفتیم وجوه دیگری هم برای این نامگذاری گفته شده به این شرح:
- مکه وسط زمین است.
- مکه قبله مردم است و مردم شهرهای دیگر رو به سوی آن دارند.
1- روضة المتقین، ج 4، ص 5.
ص: 188
- مکه از لحاظ عظمت و قداست مهمترین شهر روی زمین است.
- مکه پناهگاه مردم شهرهای دیگر است و مردم در آنجا لطف و رحمت الهی را امید دارند.
(1)بلد الأمین
از نامهای معروف مکه که بیانگر احترام فوقالعاده و قداست بیش از حد این سرزمین مقدس است، نام «بلدالأمین» میباشد. این نام به همین صورت در قرآن کریم آمده و مورد قسم و سوگند الهی واقع شده است:
«والتین و الزیتون و طور سینین و هذالبلد الأمین».
(2)«سوگند به انجیر و زیتون و سوگند به طور سینا و این شهر امن (بلدالامین)».
بدون شک منظور از بلدالامین در این آیه، شهر مکه است؛ زیرا که سوره تین در مکه نازل شده. از آن گذشته، در آیات دیگری از قرآن نیز، محل امن بودن مکه و حرم به روشنی بیان شده است.
«اولم نمکّن لهم حرماً آمنا»
(3) «آیا آنها را در حرمی که محل ایمنی است مکان ندادیم؟»
«و من دخله کان آمنا»
(4) «هر کس داخل آن (مکه) شود در امان خواهد بود».
اینکه خداوند شهر مکه را سرزمین صلح و آرامش و جایگاه امن و آسودگی قرار داده، از برکت دعای حضرت ابراهیم- ع- بنیانگذار کعبه است که از خداوند چنین درخواست نموده است:
«واذ قال ابراهیم ربّ اجعل هذا البلد آمنا»
(5) هنگامیکه ابراهیم گفت: خدایا! این شهر را محل امن قرار بده و بدینگونه خداوند مکه و حرم را محل امنیت و آرامش خاطر برای همه حتی مجرمان و گنهکاران
1- رجوع شود به: معجمالبلدان، ج 1، ص 254 و لسانالعرب، ج 12، ص 32.
2- تین: 2- 1.
3- قصص: 57.
4- آل عمران: 91.
5- ابراهیم: 38.
ص: 189
قرار داده و هیچکس را نباید و در آنجا آزار و اذیت کرد هر چند جنایتی را مرتکب شده و یا حدی برگردن او باشد و در آن سرزمین مقدس امنیت همگان حتی حیوانات و وحوش تضمین شده است. البته باید توجه داشت که تنها امنیت آن دسته مجرمان تضمین شده که جرم آنها در خود حرم واقع نشود، اما کسی که احترام حرم را حفظ نکند، دیگر حرمتی برای او نیست و میتوان او را در همانجا مجازات نمود.
در این زمینه روایات بسیاری از حضرات معصومین- علیهمالسلام وارد شده که به عنوان نمونه به ذکر دو روایت تبرّک میجوئیم:
1- «عن معاویة بن عمار قال: سألت ابا عبدالللَّه- علیهالسلام- عن رجل قتل رجلا فی الحِلّ ثم دخل الحرم. فقال: لایقتل لایطعم و لایسقی و لا یباع و لایؤذی حتی یخرج من الحرم فیقام علیه الحد. قلت: فماتقول فی رجل قتل فیالحرم او سرق؟ قال: یقام علیه الحد فی الحرم صاغراً لأنه لم یر للحرم حرمة». 34
(1)راوی میگوید: از امام صادق- علیهالسلام- در باره کسی که در بیرون حرم مردی را کشته و سپس داخل حرم شده، پرسیدم، امام فرمود: «کشته نمیشود ولی به او غذا و آب نمیدهند و معامله نمیکنند و مورد اذیت هم قرار نمیگیرد تا اینکه از حرم خارج شود که در این هنگام حد بر او جاری میشود».
گفتم: در باره مردی که در خود حرم مرتکب قتل یا سرقت شده چه میفرمائی؟ امام فرمود:
«در خود حرم بر چنین شخصی ذلیلانه حد جاری میشود؛ زیرا که او حرمت حرم را رعایت نکرده است».
2- عن ابی عبداللَّه- علیهالسلام- «مَنْ دَخَلَ الْحَرَمَ مِنَ النّاسِ مُسْتَجیراً
1- وسائلالشیعه، ج 9، ص 336.
ص: 190
بِهِ فَهُوَ آمِنٌ وَ مَنْ دَخَلَ الْبَیْتَ مُسْتَجیراً بِهِ مِنَ الْمُذْنِبینَ فَهُوَ آمِنٌ مِنْ سَخَطِ اللَّهِ وَ مَنْ دَخَلَ الْحَرَمَ مِنَ الْوَحْشِ والسِّباعِ وَالطَّیْر فَهُوَ آمِنٌ مِنْ انْ یهاجَ اوْ یؤذِیَ حَتّی یَخْرُجَ مِنَالْحَرمِ».
(1)امام صادق- علیهالسلام- فرمود: «هر کس داخل حرم شود در حالی که به آنجا پناهنده شده، او در امان است. و هر کس از گنهکاران داخل بیت شود در حالی که به آنجا پناهنده شده، او از غضب خداوند در امان است. و هر حیوانی از وحوش و درندگان و پرندگان داخل حرم شود، در امان است و نباید آنها را رم داد یا اذّیت کرد تا از حرم بیرون روند».
بطوریکه ملاحظه میفرمائید در روایات اخیر، برای حرم الهی سه نوع امنیّت ذکر شده است:
- امنیت از مجازات برای مجرمانی که به حرم پناهنده شوند.
- امنیت از عذاب الهی برای گنهکاران.
- امنیت برای حیواناتی که داخل حرم شوند.
این حکم با استناد به آیات و روایاتی که بعضی از آنها ذکر شد، میان فقهای شیعه اجماعی است و همه به آن فتوا دادهاند.
محقق حلی میگوید: «برای کسی که به حرم پناهنده شده حدّ جاری نمیشود بلکه از لحاظ غذا و آب در مضیقه قرار میگیرد تا از حرم خارج شود. اما کسی که در داخل حرم کاری را انجام دهد که موجب حد است، حد جاری میشود».
(2)شهید ثانی در شرح این فقره از کلام محقق میگوید: «کسی که مرتکب عملی شده موجب حدّ است و سپس به حرم پناه برد. نمیتوان در حرم بر او حد جاری کرد؛ زیرا حرم احترام دارد و خداوند فرمود: «و من دخله کان آمنا» «کسی که داخل حرم شد در امان است. ولی در غذا و آب در مضیقه قرار داده میشود و بیشتر از آنچه که رمق او را حفظ کند در
1- همان، ص 339.
2- شرایعالاسلام، افست چاپ سنگی، ص 347.
ص: 191
اختیار او گذاشته نمیشود و با او رفتاری میشود که تحمّل آن عادتاً ممکن نیست تا از حرم خارج و حد بر او جاری گردد ...» سپس اضافه میکند که: «بعضیها حرم پیامبر و ائمه- علیهمالسلام- را بر حرم الهی ملحق کردهاند که دلیلی بر آن پیدا نشد».
(1) مشابه همین سخنان را صاحب جواهر نیز دارد. (2)آری خداوند شهر مکه را خانه امن خود قرار داده و خونریزی در آن را حرام کرده است و برای همین بود که امام حسین- علیهالسلام در سال 60 هجری که تا روز ترویه در مکه بود وقتی احساس نمود که مأموران یزید قصد جان او کردهاند و در حرم الهی خون او را خواهند ریخت، برای حفظ حرمت حرم، حج خود را ناتمام گذاشت و یک روز پیش از عرفه از مکه خارج شد.نامهای دیگربرای شهر مکه علاوه بر نامهایی که ذکر کردیم، نامهای دیگری نیز در بعضی از کتابها آمده که معروفیت ندارند و امروز کسی مکه را با آن نامها نمیشناسد ولی جهت تتمیم فائده، عناوین آنها را در زیر میآوریم:صلاح- قادس- نسّاسه- عرش- مقدسه- ناسه- باسه- ام رحم- حاطمه- رأس کوثی- مُعاد- مُذهب. (3)
1- مسالک الافهام، ج 2، ص 342.
2- جواهر الکلام، ج 41، ص 345.
3- رجوع شود به: مجمعالبحرین، ج 5، ص 289.- معجمالبلدان، ج 5، ص 182 و موسوعة العتبات المقدسه، ج 2، ص 13. البته دو نام بسّاسه وام رحم هم در حدیث آمده: بحارالانوار، ج 99، ص 77.