«انَّ اوّل بیتٍ وضع للناس للّذی ببکّة مبارکاً و هدی للعالمین فیه آیات بینات مقام ابراهیم و من دخله کان آمنا وللّه علی الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلًا و من کفرفانَّ اللّه غنی عن العالمین». (1)
«تحقیقاً اولین خانهای که برای انتفاع عبادی مردم نهاده شد، خانهای است که در سرزمین بکّه (مکّه) قرار دارد. این خانه برای آن نهاده شد که منشأ برکات فراوان و هدایت جهانیان باشد، در این خانه نشانههای فراوانی بر توحید خداست؛ از آن جمله «مقام ابراهیم»- سلاماللّه علیه- است و هرکس وارد این سرزمین شد، شرعاً در امان است و حج این خانه از طرف خدا بر آنان که قدرت رفتن به سوی آن را دارند لازم گردیده و هرکس استطاعت داشته و مُشرّف نشود، کفر عملی ورزیده است. تحقیقاً ذات اقدساله، از همه جهانیان بینیاز است.»
ارتباط آیه، با آیات قبل:
خداوند قبلًا فرمود: «فاتّبعوا ملة ابراهیم حنیفاً و ماکان من المشرکین» (2)، از ملّت ابراهیم پیروی کنید و او از مشرکین نبوده است. بدیهی است یکی از بارزترین مصادیق پیروی ملت ابراهیم- سلاماللّه علیه- «حرمت نهادن به کعبه» است.
آنگاه فرمود: «انّ اوّل بیت وضع للناس ...». خطاب به یهودیهایی که مدعی بودند بر دین ابراهیم خلیل هستند میفرماید: اگر شما بر ملّت ابراهیم هستید، باید بنای ابراهیمی را نیز گرامی بدارید، آن را قبله و مطاف بدانید و اطرافش طواف کنید. روی این دوجهت آیه مزبور، بعد از آیه «فاتبعوا ملّة ابراهیم ...» آمده است.
شبهه اهل کتاب:
همچنین ظاهراً این آیه، ناظر به جواب شبهه دیگری است که از ناحیه اهل کتاب القا شد. آنها به مسلمانان میگفتند:
اولًا نسخ روا نیست و نمیتوان باطلی را در دین ابراهیم خلیل- ع- راه داد، قبله نمازگزاران بیتالمقدس است، چنانکه شما مسلمانان نیز قبل از آمدن به مدینه به طرف آن نماز میخواندید، حال از این حکم خدا برگشته، به طرف کعبه نماز میخوانید، به این خیال که حکم قبله نسخ شده، در حالی که نسخ ممکن نیست.
ثانیاً: این را به دین ابراهیم- ع- نسبت میدهید و وی را مسلمان دانسته خود را پیرو او میدانید. شما امر باطلی را حق دانسته به ابراهیم استناد دادید و گفتید ما در این امر پیرو او هستیم علاوه برآنکه نسخ را مرتکب شدید.
جواب از شبهه اهل کتاب:
جوابی که از این شبهه داده میشود این است که: نسخ البته جایز بوده و هیچ استحالهای در آن نیست. حکم اصلی، قبلهبودن کعبه بود. «ان اول بیت وضع ...» قبل از آن که سلیمان- سلام اللّه علیه- بیت المقدس را در فلسطین بنا کند، وجود مبارک ابراهیم خلیل- ع- کعبه را در مکه بنا نهاد و قبل از آن که بیتالمقدس قبله باشد، کعبه هم قبله بود و هم مطاف؛ پس اگر ما از بیتالمقدس به طرف کعبه برگشتیم، به همان قبله اول برگشتهایم؛ و این کار، سیره ابراهیم و انبیای ابراهیمی بود. ذات اقدساله، وقتی جریان حضرت ابراهیم را شرح میدهد، میفرماید:
حضرت ابراهیم فرزند و همسر خود را در آن سرزمین سوزان و غیر قابل کشت آورده، گفت: خدایا! من ذریهام را در کنار خانه تو قرار دادم!، تا نماز را اقامه نمایند، یعنی بهترین دودمان در برجستهترین سرزمین مأمور اقامه نماز شدهاند.
اعْراب «مبارکاً» و «هدی»
جمله «مبارکا» و «هدی» یا منصوبند بنابرحال از متعلق «ببکّة»؛ یعنی در حال مبارک و هدایت. یا حال است برای ضمیر «وضع»؛ یعنی «وضع مبارکاً و هدیً.» یا «للناس مبارکاً و هدی» یا، «للذّی ببکة مبارکاً و هدی». بر همه این احتمالات قابل تطبیق میباشد، یعنی کعبه هدایت است برای جهانیان که همه میتوانند از این هدایت و برکت طرفی ببندند.
موارد اولیّت در قرآن
اولیت در قرآن کریم در موارد فراوانی به کار رفته است که نوعاً نسبی است، لیکن اولیّت در آیه: «اوّل بیتٍ وضع للناس» نفسی است. اما در سوره مبارکه «توبه» بعد از آنکه درباره حضور در مسجد اهل نفاق، میفرماید: «لاتقم فیه ابداً»؛ «در آن مسجد- ضرار- که اهل نفاق اتخاذ کردند، حضور پیدا نکن» میفرماید: «لمسجد أُسِّسِّ عَلَی التّقوی من أوّل یوم احق ان تقوم فیه» (3) «مسجدی که روز اوّل براساس تقوا نهاده شده (مسجد قبا و ...) شایستهتر است که تو در آن اقامه کنی و قائم باشی. (4) نه مسجد ضِراری که براساس نفاق بنا شده است.»
در این آیه «أول یوم» نسبی است نه نفسی یعنی در روز بنای آن، با تقوا و تقرب ساخته شده است.
بیان شیخ طوسی (ره):
مرحوم شیخ در «تبیان» (5) ذیل آیه شریفه میفرماید: گاهی چیزی اول دارد، و آخر ندارد مثل «واحد» که آخر ندارد چون پایانی برای عدد نیست (غیرمتناهی، لایَقفی). یا نعمتهای بهشت که اول دارد؛ زیرا مؤمنین بعد از ارتحال از دنیا، وارد بهشت میشوند ولی آخر ندارد، چون در آن، جاودانند (خالدین فیها) پس لازم نیست هرچه اول داشت آخر نیز داشته باشد تا کسی بپرسد: اگر اوّل بیت این خانه است، آخر بیت کدام است».
مفسرین دیگر (6) نیز این نکته را دارند که لازم نیست اوّل، ثانی هم داشته باشد مانند کسی که میگوید: این اولین سفر من است که به حجّ مشرف شدهام؛ لازمهاش این نیست که حتماً موفق به سفر دوم هم بشود. اول است یعنی قبلًا نبوده، پس لازم نیست ثانی بیت هم باشد. البته ثانی بیت و ثالث بیت به عنوان «فی بیوت أذن اللّه ان ترفع و یذکر فیها اسمه» (7) و مصادیق دیگر برای خانههائی که جای عبادت بندگانست، هست اما نه این که در مقابل کعبه، ثانی بیت نیز داشته باشیم.
این سخن شیخ طوسی (قده) فی نفسه خطاء نیست اما این که فرمود: «چیزی که اول دارد ولی آخر ندارد» نظیر نعمتهای بهشت»، صحیح نیست؛ زیرا گرچه تنّعم نعمتهای بهشت اول دارد و آخر ندارد اما خود نعمتهای آن نه اول دارد نه آخر؛ بهشت الآن هم موجود است، نه اینکه بعد از دنیا خلق شود. نعمتهای بهشت همواره بوده وهست و انقطاعی ندارد، مخصوصاً آن جنّت و بهشتی که «عْنَدَملیکٍ مُقْتَدِر» (8) است.
«اوّلیت» بالذّات و بالغیر:
اولیت بالذّات، مخصوص خداوند است که: «هو الأوّل و الاخر» (9) و چیزی مثل فیض حق، که نامحدود است؛ «وکلّ مَنِّهُ قدیم» و (دائم الفضل) است، اول و آخر ندارد امّا بالعرض نه بالذات، اولش به «هو الأول» وابسته است و آخرش هم به «هوالآخر» ولی ذات اقدس اله، اول و آخر ندارد بلکه خود بالذات اول و آخر است.
کعبه اوّلین معبد
کعبه نه اولین خانه مسکونی، بلکه اولین معبدی است که در روی زمین بنا شده و استفاده این معنا، از آیه که، اولین خانه ساخته شده کعبه است، مشکل به نظر میرسد چون آیه اوّلیتش را مقید به مَعْبد بودن ساخته است.
گرچه ممکن است گفته شود، مکّه اولین سرزمینی بود که از زیرآب بیرون آمد ولی اثبات اولین خانه بودن کعبه از آیه مشکل است. البته آیه، نفی هم نمیکند چون وصف و سائر قیود مفهوم ندارند، همانطور که اطلاق نیز ندارند. مقصود از «مفهوم» نداشتن وصف و لقب آن است که اگر دلیل مطلقی داشتیم، جملهای که مشتمل بر لَقَب و وصف باشد مُقَیِّد آن اطلاق نیست نه اینکه میتوان از جمله و صفیّه یالقبیّه، اطلاق اصطیاد کرد، بین مفهوم نداشتن و مطلق بودن، فرق است؛ جملهای که وصف یا لقب در آن است مفهوم ندارد مگر آنکه در مقام تحدید باشد.
در مورد بحث اگر دلیلی از خارج دلالت کرد که اولین خانه بنا شده در روی زمین، براساس. «دحو الأرض» و ... کعبه بوده این آیه، مخالف با آن نیست. ولی اگر از این آیه بخواهیم استفاده کنیم اولین خانه بناشده چه برای عبادت یا استراحت کعبه بود، مشکل است.
بازسازی کعبه:
منظور از «بیت» نیز خصوص کعبه است که در سوره مائده به این صورت بیان شده: «جعل اللّه الکعبة البیت الحرام قیاماً للناس (10)». «قیاماً» مفعول دوّم «جَعَل» است- کعبهای که این صفت را دارد که بیت حرام است خداوند آن را عامل قیام برای همه مردم قرار داد: گرچه در آیه محل بحث فرمود: «مبارکاً و هدی للعالمین» اما سرّ مبارک بودن، و هدایت جهانی را به دنبال داشتن، در آیات دیگر تشریح شد.
قبل از جریان حضرت ابراهیم- سلام اللّه علیه- این بیت و سرزمین آن، مشخص بود؛ امّا حوادث فراوانی از قبیل طوفان نگذاشت با همان وضع قبلی باقی بماند؛ آنچه فعلًا تاریخ روشنی دارد ساختن این بیت توسط ابراهیم خلیل- سلام الله علیه- است وگرنه قبلًا هم اصل خانه بوده است.
سوره مبارکه ابراهیم این قسمت را به عهده دارد: «ربنا إنی اسکنت من ذرّیتی بواد غیر ذی زرعٍ عند بیتک المحرّم» (11) وقتی ابراهیم- ع- همسرش هاجر و فرزندش اسماعیل- سلام اللّه علیهما را به این سرزمین آورد، هنگام تودیع، هاجر به ابراهیم عرض کرد: «الی من تدعنی»؟ ما را به چه کسی میسپاری؟ فرمود: «الی ربّ هذه البنیة» به پروردگار این بناء!
لذا ابراهیم- ع- عرض کرد: «ربنا انی اسکنت ...» سپس خواسته خود را بیان نمود که: ربنا لیقیموا الصلاة فاجعل افئدة من الناس تهوی الیهم و ارزقهم من الثمرات لعلّهم یشکرون»(12) در این سرزمین که بحسب ظاهر، سوزان و غیر معمور است آنان را اسکان دادم تا نماز را اقامه کنند، برای موفقیت آنها، دلهای گروهی از مردم را به سمت آنان متوجه ساز؛ چون تو «مقلّب القلوب» هستی و آنها را نیز از میوهها روزی ده تا شاکر باشند.
طبری در ذیل آیه مزبور نقل میکند که: اگر حضرت خلیل- ع- گفته بود: افئدة الناس همه مردم اعم از یهود و نصاری و ... حج بجا میآوردند.
این دعا را حضرت ابراهیم- سلام اللّه علیه- در سرزمین سوزانی بیان فرموده که هیچ اثری از آبادانی در آن نبود، مکّه تنها سرزمین بایر و موات مصطلح نبود که به آن «لم یُزرع» میگویند، سرزمین غیر مزروعی، به سرزمینی گفته میشود که قابلیّت آبادشدن را دارد ولی تاکنون آباد نشده و «غیر ذی زرع» به سرزمینی میگویند که نمیشود آن را آباد ساخت چون کوهستانی، سنگلاخ و بدون آب است. زمینی که آب دارد ولی کسی روی آن کاری انجام نداده «لم یزرع» است از باب «عدم ملکه» یعنی شأنیّت آبادی و کشاورزی را دارد. ولی از سرزمینی که سنگ خارا است و آبی ندارد و کسی در آن ساکن نیست «غیر ذی زرع» تعبیر میشود.
از طرف دیگر چون قدرت ذات اقدس اله، بیکران است حضرت ابراهیم- ع- عرض کرد: «ربنا انی اسکنت من ذریّتی بوادٍ غیر ذرع» یعنی پروردگارا همه امکانات عادی در آن سرزمین منتفی است امّا تو هرچه بخواهی میتوانی! در این مقطع چند دعا دارد: 1- خدایا آنان را بر اقامه نماز موفق گردان «ربنا لیقیموا الصلوة» گرچه انگیزه است امّا خواستهای ضمنی را به همراه دارد، 2- دلهای مردم را نیز به سمتشان متوجه کن که خواهان آنان باشند. 3- آنان را نیز از ثمرات برخوردار ساز. در آخر وظیفه آنها را که حقشناسی است گوشزد نموده که: «لعلّهم یشکرون» (13)
دعاهای این مقطع در سوره مبارکه بقره (14) آمده که ابتدا عرض کرد: «ربّ اجعل هذا بلداً آمنا»؛ «خدایا این وادی غیر ذی زرع را شهر امن قرار بده» سپس سالیان متمادی گذشت، چشمه زمزم به برکت این دعا و استغاثه هاجر- علیها سلاماللَّه- و ناله آن کودک؛ اسماعیل- ع- جوشیدن گرفته، کمکم پرنده و غیر پرنده و قافلهها فراهم آمدند و آنجا «بَلد» شد و دعای اول مستجاب گردید. بار دوم که حضرت ابراهیم- ع- تشریف آوردهند آنجا را شهر یافتند خواسته قبلی را با تغییر سیاق، بار دیگر در سوره ابراهیم عرض کرد:
«و اذقال ابراهیم رب اجعل هذا البلد آمنا» (15) که در اینجا کلمه بلد با الف و لام تعریف ذکر شد در هردو حال «أمن» را از خدا خواست و این خواسته را نیز خداوند برآورد لذا درباره آن چنین فرمود: آیا نمیبینند همه جا قتل وغارت و آدمکشی است جز سرزمین مکه که بلد امن است؟ «أولم یروا اناجعلنا حرما آمناً و یتخطّف الناس من حولهم أفبالباطل یؤمنون و بنعمة اللّه یکفرون». (16) بیرون مکّه جای آدم ربایی است ( «خطفه» یعنی ربودن، کاری که کرکس و شاهین نسبت به گنجشک و کبوتر انجام میدهند و آنها را در حال ناآگاهی و غفلت میربایند) امّا ما اینجا را امن قرار دادیم. این امنیّت به دعای ابراهیم خلیل- سلام اللّه علیه- حاصل شد که حکم فقهی نیز چنین است: «من دخله کان آمناً. (17)
غرض آنکه از جمله «عندبیتک المحرم» معلوم میشود که قبل از ابراهیم- سلاماللّه علیه- نیز، کعبه به عنوان بیت حرام سابقه داشته، گرچه در اثر حوادث فراوانی قبل از آن حضرت و بعد از وی چندین بار کعبه ویران شده، خواه به وسیله سیل یا حادثه دیگر همچون مورد هدف قرار دادن حجّاج پلید کعبه را از بالای کوه ابوقبیس توسط منجنیق! و این سنگهای سیاه که دیوارهای کعبه را تشکیل میدهند، عین همان سنگهای چند قرن قبل نیست.
از این که در زمان ظهور اسلام، وجود مبارک حضرت امیرالمؤمنین- ع- بر بالای دوش رسول خدا صلی اللّه علیه و آله- پانهاده، بتها را فرو ریخت معلوم میشود؛ بر حسب ظاهر و جریان طبیعی، کعبه تقریباً به اندازه قامت دو انسان متوسط بوده (یعنی دوبرابر قد یک انسان).
البته آن بخش معنوی از این حادثه که وقتی حضرت علی- ع- پا روی دوش مبارک پیامبر نهاد دستش به هرجا که میخواست برسد میرسید، حساب دیگری دارد.
این کعبه خراب شد. آنگاه خداوند دستور بازسازی کعبه را به ابراهیم خلیل داد: «و اذ بَوَّأْنا لابراهیم مکان البیت»؛ یعنی ما مهندسی کعبه را خود به عهده گرفتیم. نقشه آن را، که در کجا ساخته شود، تنظیم کرده به ابراهیم نشان دادیم سپس خطاب به او گفتیم: «ألّاتشرک بِی شیئاً و طهّرِبیتی للطائفین و القائمین و الرّکع السجود» (18)... به هیچ چیز به من شرک نورز و خانهام را برای طواف کنندهها و نمازگزاران و راکعان ساجد پاکیزهنما تا هم معبد پاکان باشد هم قبله و هم مطاف پاکیزگان.
بیت المقدس و کعبه:
بیت المقدس، با همه قداستی که دارد، ذات اقدس اله در قرآن آن را به خود این چنین اسناد نداده است، تنها کعبه به خدا مستند است فرمود: «بیتی» خانه من: کعبه، «بیتاللّه» است.
سپس به ابراهیم خلیل- سلاماللّه علیه- فرمود: تو اعلام کن مردم هم به سوی تو برای زیارت کعبه میآیند. از تو گفتن و از مردم حضور بهمرساندن: «و أذّن فی الناس بالحج یا توک رجالًا» جمله «یأتوک» جواب امر است؛ یعنی سرانجام میآیند به هرنحو ممکن هم پیاده «و علی کل ضامر» هم با مرکوبهای لاغراندام. معلوم میشود پیروان ابراهیم و آنان که دعوتش را اجابت میکنند یا پیادهها هستند یا اگر مرکوب دارند لاغراندام است؛ البته آنان که از امکانات بهتری برخوردارند، سواره هستند و مرکوب فربه دارند، کمتر توفیق مییابند، «یأتین من کل فّج عمیق» (19) از هر درّه پرعمق میآیند.
حاصل آنکه، ابراهیم خلیل- سلام اللّه علیه- به دستور ذات اقدساله، مراحلی را طی کرد. ابتدا این سرزمین که معلوم بود سرزمین مکه است، جای آن شناخته شده نبود بعد ابراهیم فرزند و همسرش را در آنجا نهاد و از خدا خواست که آنجا را بلد امین قرار دهد.
بار دوم که تشریف آوردند آن جا را «شهر» یافتند ولی مأمن بودن را مجدّداً مسألت نمود، دستور رسید که باید این خانه را نوسازی و بازسازی کنی جای آن را خداوند مشخص نمود، ایشان شروع به ساختن کردند، آنگاه در حین ساختن عرض کرد:
«تقبّل منّا انَّکَ أنت السّمیع العلیم» (20) خداوند در باره کعبه ساخته شده فرمود: «جعل اللّه الکعبة البیت الحرام قیاماً للناس» (21) نه تنها خود کعبه را عامل قیام مردم قرار داده، محرّم کرد، بلکه آن محدوده وسیع حَرَم و ماهی که حج در آن انجام میشود همه آنها را به عنوان شعار و قیام مردمی قرار داد. «والشهر الحرام و الهدی و القلائد ...» طبری در ذیل آیه مزبور میگوید: قوام مردم در جاهلیت که به دوزخ و بهشت معتقد نبودند به کعبه بود، خداوند آن را با اسلام تأیید و تحکیم نمود، پناهنده به حَرَم از تعرّض مصون بود، اگر کسی قاتل پدر خود را در ماه حرام میدید متعرض وی نمیشد، و اگر قِلاده به گردن قربانی آویخته میشد آن حیوان از تعرض محفوظ بود گرچه علف دیگران را از گرسنگی میخورد. خلاصه آنکه: آهنگ زیارت خانه خدا مایه احساس امنیّت بود.
قبله بودن بیت مقدس:
شکی نیست که «بیت مقدس» از زمان سلیمان- سلام اللّه علیه- به بعد قبله بوده چون بانی و معمار آن، حضرت سلیمان است. وجود مبارک رسول خدا- صلیاللّه علیه وآله- نیز وقتی در مکّه نماز میخواندند به گونهای میایستادند که هم کعبه قبله ایشان باشد و هم بیت مقدس؛ زیرا بیت مقدس در شمال غربی کعبه است و آن حضرت در قسمت جنوب کعبه قرار میگرفت که هم به کعبه روکرده باشد و هم به بیت مقدس. اما در مدینه وضع تفاوت کرد و چارهای هم نبود.
چون در اوائل قبله بیت مقدس بود مدتی هم که رسول اکرم- ص- در مدینه به آن سو نماز میخواندند فقط رو به بیت مقدس بود و کعبه پشت سر قرار میگرفت! سرانجام در مسجد ذوقبلتین، در حال نماز وضع برگشت و تحویل قبله صورت گرفت.
مسجد حرام و مسجد اقصی:
در سوره مبارکه «اسراء» بین کعبه و بیت مقدس جمع کرده است: «سبحان الذی أسری بعبده لیلًا من المسجد الحرام الی المسجد الأقصی الذی بار کناحوله» گرچه اطراف مسجد اقصی پر برکت است؛ زیرا از نظر اقلیمی سرزمینش حاصلخیز و از آب خوب و هوای لطیف و ... برخوردار است ولی امروزه همه آن نعمتها یا بیش از آن در مکّه یافت میشود؛ بدون اینکه سرزمین سوزان مکه از خود چیزی داشته باشد، این در اثر استجابت دعای حضرت ابراهیم ( «و ارزقهم من الثمرات») و جزو آیات الهی است که مکه همواره پر از نعمتهای خدا باشد.
تفاوت کعبه و مسجد اقصی:
بین مسجد اقصی و کعبه تنها این فرق نیست که یکی را ابراهیم خلیل که از انبیاء اولوالعزم است ساخته و دیگری را سلیمان سلاماللّه علیه- که از حافظان شریعت انبیای اولوالعزم است نه جزو آنان. بلکه فرق دیگر، آن که ظاهراً در باره بیت مقدس خدا وعده نداده که من آن را از خطر دشمنان حفظ میکنم ولی در باره کعبه این وعده داده شد عمل هم شده است.
اگر کسی بخواهد کعبه را محو سازد همان خدایی که با «طیر ابابیل» از آن حمایت کرد، با معجزهای دیگر آن را مصون نگه میدارد ولی در باره مسجد اقصی و بیت مقدس چنین وعدهای نیست به همین جهت، ... «بخت نصر» که تمام مسجد اقصی را ویران نمود، خطری نظیر جریان ابرهه متوجه او نشد.
بنای کعبه به سود مردم است:
ظاهر آیه شریفه این است که اولین خانهای که به عنوان معبد برای مردم بنا شده خانهای است که در مکه به سود آنان وضع شده است در اینجا فرمود: «وضع للناس» گرچه در باره تکلیف حج با کلمه- عَلی- میفرماید: «للَّه علی الناس» که توضیحش خواهد آمد چون عبادت و تکلیف هرگز علیه مردم نیست بلکه به سود آنان است لذا آنها که اهل راهند در باره مکلّف شدن میگویند: «مشرّف میشوند نه مکلف»! هرگاه سنّ مرد به اول شانزده سالگی، و زن به اول ده سالگی رسید میگویند آنها مشرف شدهاند به خطابات الهی. زیرا دستورات الهی کلفت نیست، شرافت است. کسی که قبلًا این شایستگی را نداشت که خداوند به او خطاب کند «اقیموا الصلوة و آتوا الزکاة» (22) همراه با بلوغ، این شایستگی را بدست میآورد چون در باره دستورات دینی میفرماید: «ذلکم خیرلکم» (23) و ... از این رو در عبادت با «لام» تعبیر شده است.
معبد سایر پیامبران
ظاهر اطلاق آیه این است که بیت حرام و کعبه معظّمه اولین معبد جهانی است و هیچ پیامبری غیر از کعبه قبلهای نداشته است. همین معنا را میتوان با بعضی از آیات سوره مبارکه «مریم» تأیید کرد. در این سوره گذشته از این که در جریان حضرت «مسیح» آمده است: «وجعلنی مبارکاً أینما کنت و أو صانی بالصلوة و الزکوة مادمتُ حیّاً» (24) و نیز وصایایی که در باره انبیای دیگر دارد وقتی تعدادی از انبیا را نام میبرد، میفرماید: «اولئک الذین أنعماللَّه علیهم من النبیین من ذریة آدم و ممن حملنا مع نوح و من ذریة ابراهیم و اسرائیل و ممن هدینا و اجتبَینا اذا تتلی علیهم آیات الرحمن خرّوا سُجّدا و بکیّاً» (25) از آدم- سلام اللّه علیه- تا نوح و از نوح تا ابراهیم و انبیای بین ایشان تا ذراری دیگر، از همه این انبیا به نیکی یاد کرده میفرماید: «اذا تتلی علیهم ...» همگی سجده میکنند. ناچار به سمتی سجده میکنند، اگر مقصود از این سجده خصوص سجده باشد بالأخره جهتی خواهد داشت و اگر مراد سجده نماز باشد باز هم سمت و قبلهای دارد. چنانکه از آیه بعد که میفرماید: «فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصلوة و اتبعوا الشهوات فسوف یلقون غیّاً» گروهی ناصالح، که بعد آمدند نماز را ضایع ساخته، پیروی از شهوات را سنّت سیّئه خود قرار دادند، معلوم میگردد که انبیا، اهل نماز بودند و نماز و سجده هم سمت و قبلهای دارد؛ یا باید بگوییم همه جهتها مساوی بوده، براساس: أینما توَلّوا فثم وجه اللّه» (26)که بعید است و یا باید بگوییم جهت خاصی قبله آنان بوده. از ظاهر آیه چنین استفاده میشود که قبله همه انبیاء از آدم تا خاتم- علیهمالسلام-، کعبه بوده است؛ زیرا همه نماز و سجده داشتهاند و این که بگوییم قبله مشخصی غیر از کعبه داشتند، با اطلاق آیه سازگار نیست.
علّت نامگذاری مکّه به «بکّه»
«للّذی ببّکة» هر آینه خانهای است که در بکّه بنا نهاده شد. گفتهاند منظور از «بکّه» همان «مکّه» است، گاهی «میم» تبدیل به «باء» میشود نظیر «لازب و لازم» یا اینکه مسأله تبدیل نیست، بلکه «لان لناس یَبُکُّ بعضهم بعضاً» (27) «بکّ» یعنی کوبیدن، چون مردم در آنجا در اثر وفور و ازدحام جمعیت، مزاحم یکدیگر میشوند بکّه نامیده شده یا اینکه «بکَ» به معنای دفع و کوبیدن است از آن جهت که اعناق جبابره را میکوبد.
مبارک بودن کعبه
«مبارکاً و هدیً للعالمین» اولین خانهای که در مکّه به عنوان معبد نهاده شده منشأ برکات فراوان و وسیله هدایت جهانیان است. «برکت» مال و شئ ثابت رامیگویند، چیزی که سهمی از ثبات و دوام داشته باشد. گودالهای آب در بیابان که در آن آب جمع شده نمیگذارد هدر برود، را «بِرکْه» میگویند و به تعبیر شیخ طوسی سینه را نیز «برک» مینامند چون جایگاه حفظ اندیشه و اسرار و علوم است. و نیز کرک مخصوص سینه شتر را «برک» میگویند.
ذات اقدس اله، از آن جهت که ثابت و دائم است. «تبارک» است و خیر او از آن رو که دوام دارد مبارک. ولی در مکّه و کعبه، چون این خیر بیش از جای دیگر از ثبات برخوردار است فراوانتر و پایدارتر یافت میشود لذا فرمود: «مبارکاً».
از جهت دیگر کعبه وسیله هدایت جهانیان نیز هست؛ زیرا همه عابدان و سالکان به آن سمت متوّجهند و از آن جا دعوت حق توسط انبیا به گوش جهانیان رسیده است. وجود مبارک پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلم- از آن جا ندای. لااله الااللّه را به گوش مردم رساند؛ و وجود مبارک خاتم الاوصیاء- سلام اللّه علیه- نیز هنگام ظهور از آن جا پیام خویش را به گوش جهانیان میرساند و سخن حق از آن جا برمیخیزد، وسیلههای فراوان دیگر برای هدایت مردم در آن جا وجود دارد. از آن جهت که آیات بیشماری را در مکّه برمیشمرد: «فیه ایات بیّنات» دراین خانه نشانههای فراوان و روشن خدا وجود دارد.
مقام ابراهیم
«مَقامُ ابراهیم»؛ بعضی خواستهاند بگویند. مقام ابراهیم بیان آیات بیّنات است و همانطور که خود ابراهیم- سلام اللّه علیه- «کان امة واحدة» مقام او نیز به منزله آیات بینات است؛ یعنی آنجا که اثر پای حضرت خلیل- سلاماللّه علیه- است بینات و معجزات فراوانی را به همراه دارد، خود این مقام به منزله «امت واحده» در بحث اعجاز است.
حال چگونه «مقام ابراهیم» به تنهایی آیات بینات است به (صورت جمع) با اینکه «آیة بینّة» به (صورت مفرد) است؟ احتمال نخست این که: اولًا سنگ سخت به شکل خمیر درآید خود آیت و معجزهای است. ثانیاً جای مشخص آن به صورت خمیر درآید نه همه آن. ثالثاً بعد از این، تا عمق و گودی معیّنی به صورت خمیر درآید سپس به حالت سنگ باقی باشد رابعاً دشمنان فراوانی خواستند این اثر را محو سازند ولی از دستبرد همه طاغیان محفوظ مانده است. خامساً عدهای در این فکرند که آثار هنری و باستانی و هرچه جنبه قدمت و حرمت خاص دارد را از دیار مسلمین بربایند ولی از دستبرد همه آنها محفوظ مانده باشد.
هم اکنون نیز اثر این دو پا وجود دارد، نواری برنجی درلبه این دو قدم شریف تعبیه شده که بر چهره آن، با حسن انتخاب، این جمله از آیةالکرسی نوشته شده است: «ولایؤده حفظهما» (28)
شکلگیری مقام ابراهیم:
آیا شکل گیری مقام ابراهیم که حضرت روی آن ایستاد هنگام چیدن بنای کعبه بود؟ یا وقتی که حضرت برای بار دوّم برگشت و همسر اسماعیل- سلاماللّه علیه- گفت: پیاده شوید تا من شما را شستشو کنم (سریا پایتان را بشویم) و حضرت پیاده نشد، پا روی سنگ گذاشت و پای مبارک در سنگ اثر کرد؟ یا هنگام امتثال «و اذّن فی الناس بالحج یأتوک رجالًا ...» (29) بر بالای آن سنگ قرار گرفته، اعلان کرد که مردم به طرف کعبه آمده حج بجا آورند؟ در همه حالات، یا در یکی از این حالات بود که بر روی سنگ پانهاد و سنگ نظیر جسمی نرم، اثرپذیر شد؟ همه اینها محتمل است اما آنچه مسلم است اصل پاگذاشتن آن حضرت و ماندن اثر پا در آن سنگ است؛ حال کدامیک از این سه مقطع بوده، آن را باید روایات خاصه مشخص کند.
مشابه این خصیصه، در جریان حضرت داود- سلام اللّه علیه- در سوره «سبا» (30) آمده که: و لقد آتینا داود منّا فَضْلًا یا جبال أوّبی معه و الطّیر و ألنّا له الحدید» در باره داود کارهای فراوانی انجام پذیرفت، یکی تعلیم صنعت زرهسازی بود. «و علمّناه صنعة لبوس» (31)یکی هم «و ألناله الحدید» بود که آهن سرد و سخت را ما در دست او نرم کردیم! تعبیر قرآن: «ألنّا» است یعنی ما برای او نرم کردیم اما در مسأله زره سازی سخن از تعلیم است چون زرهسازی جزو علوم و حرفههای صناعی و قابل انتقال به دیگران نیز هست. اما دیگران نمیتوانند آهن سخت و سرد را با انگشتان نرم کنند. در این جا سخن از تعلیم نیست. نفرمود: «و علمناه الانة الحدید» ما یادش دادیم چگونه آهن را نرم سازد، مثلًا اگر بصورت کارخانه ذوب آهن باشد! که علم است نه معجزه، بلکه فرمود: همانطور که شخصی عادی موم را به صورت دلخواه خود در میآورد، آهن در دست وجود مبارک داود- ع- مانند موم نرم بود و در دستش میچرخید، لذا روی این جهت تکیه میکند.
مقام ابراهیم نیز از این قبیل است با این تفاوت که: «والنّا له الحجر» خواهد بود؛ یعنی سنگ را آنچنان نرم قرار دادیم که پاهای مبارک حضرت خلیل همین که روی آن قرار گرفت فرو رفت تا اثر پاها بماند. گذشته از این که مقام ابراهیم برای خلیل حق، یک نوع محفظه نیز برای پای مبارک بود، همان گونه که حدید برای داود- سلام اللّه علیه- بود.
در باره اینکه چگونه مقام ابراهیم به تنهایی آیات بینات است دو احتمال بود، احتمال اول ذکر شد و همان است که جناب «زمخشری» ذکر کرده است.
احتمال دیگر اینکه: «آیات بیّنات» شمارههای فراوانی دارد یکی از آنها مقام ابراهیم است و دیگری: «ومن دخله کان امناً».
1- آل عمران: 96
2- آل عمران: 95
3- توبه: 108
4- ج 2، ص 535
5- مجمع البیان، ج 2، ص 477.
6- نور: 36.
7- قمر: 55.
8- حدید: 3
9- مائده: 97
10- ابراهیم: 37
11- ابراهیم: 37
12- ابراهیم: 37
13- بقره: 126
14- ابراهیم: 36
15- عنکبوت: 67
16- آل عمران: 97
17- حج: 26
18- حج: 27
19- بقره: 127
20- مائده: 97
21- اسراء: 1
22- بقره: 43
23- بقره: 54، 184، 271
24- مریم: 31
25- مریم: 58
26- بقره: 115
27- نورالثقلین، ج 1، ص 367.
28- بقره: 255
29- حج: 27
30- سبا: 10
31- انبیا: 80
1- قریش: 4
2- بقره: 125
3- مائده: 45
4- عنکبوت: 67
5- حج: 25
6- 37- انعام: 129
38-
39-
40-
41-
7- بقره: 129
8- جواهرالکلام، ج 7، ص 320
9- شرایع الأحکام، ج 1، ص
10- بقره: 144
11- بقره: 144
12- بقره: 144
13- وسائل، ج 3، ص 247.
14- تفسیر کبیر، ج 8، ص 145.
15- التفسیر الکبیر، ج 8، ص 145.
16- زمر: 21
17- التفسیر الکبیر، ج 8، ص 145
18- نهجالبلاغه خطبه 3.
19- قریش: 4
20- عنکبوت: 67
21- بقره: 125
22- بقره: 216
23- بقره: 43
24- قصص: 27
25- جواهر الکلام، ج 17، ص 273.