1- یثرب پیش از اسلام
ص: 32
یثرب را نام فردی دانستهاند از نوادگان نوح- ع- [یثرب بن قانیة بن مهائیل ...]، همچنانکه معنای لغوی خاصی نیز برای آن یاد کردهاند که عبارت از: «لَوْم و فساد و عیب»؛ است. به همین دلیل نوشتهاند که رسول خدا- ص- پس از ورود به آن، فرمودند این کلمه بکار برده نشود و بجای آن، آن را «طابة» و «طَیْبَة» نامیدند.(1) گفته شده است که یثرب تنها ناحیهای از منطقهای بوده که بعد از هجرت رسول خدا- ص- «مدینةالرسول» یا به اختصار «مدینه» نامیده شد.(2) گرچه بعد از هجرت نیز گاه و بیگاه یثرب نامیده میشد؛ از جمله در قرآن از قول منافقان- در سال پنجم هجرت یا اندکی بعد از آن- آمده است که مردم شهر را با عنوان «یا اهل یثرب» خطاب میکردندـ(3) در شعری از همسر عثمان- که بعد از کشته شدن وی سروده- از یثرب یاد شده است.(4)
پیش از اسلام این منطقه به عنوان یک «شهر متمرکز» شناخته نمیشده بلکه در مجموع، عبارت از «واحههایی» بوده که برخی از آنها در فضای مسطح «سهل» و برخی از آنها در مرتفعات و میانه شعاب قرار داشته است. در واقع از لحاظ جغرافیایی دو رشته «حره»؛ یعنی کوهکهای سنگلاخی با سنگهای سیاه که گویی به آتش سوختهاند، در دو سوی غرب و شرق آن کشیده شده است. حرّه شرقی که با نام «حره واقم» شناخته میشود، در شمال، به کوه احد منتهی شده و تقریباً تا جنوب امتداد مییابد.
همینطور حره غربی که «حره وبره» نامیده میشود، در شمال تا بئر رومه و در جنوب تا محاذی محله قبا امتداد دارد. این دو حره به عنوان حفاظ شهر به شمار میآید. در جنوب نیز کمابیش این سنگها دیده میشود. بدین ترتیب باید گفت تقریباً تنها ناحیهای از مدینه که با زمین هموار به خارج از آن متصل میشود شمال آن است. بیشتر یهودیان در قسمت حره غربی
و واحههای منتهی به آن سکونت داشتهاند. این ناحیه که بسیاری از اوسیان نیز در آن سکونت داشتهاند، یثرب نامیده میشده، گرچه نباید از نظر دور داشت که بزودی این کلمه بر تمامی این نواحی- با حفظ نامهای اختصاصی- اطلاق شده است.
مناطق مسکونی مدینه بیشتر عبارت از خانههای معمولی از سنگ آجر و خشت بوده و احتمالًا در میان هر طایفهای، بویژه یهودیان، علاوه بر خانههای معمولی، حصنها و قلعههایی نیز وجود داشته که به نام «اطُمْ» شناخته میشود. این قلعهها برای مواقع ضروری (جنگها) مورد استفاده قرار میگرفته، اما شهر در مجموع حصاری نداشته است (بعدها در طی تاریخ، بخش اصلی مدینه که همان مناطق مسکونی اطراف مسجدالنبی- ص- بود، حصار داشته است). در مورد ساکنان قدیمی این نواحی، اخباری نقل شده که چندان محل اعتماد نیست(5) آنچه از مجموع آنها بدست آمده، این است که چند بار بنیاسرائیل به دلایل مذهبی و سیاسی، بدین سوی هجوم آورده، بر آنجا مسلط شده و ساکنان آن را متفرق کردهاند. از کیفیت آن حملات و نیز زمان
1- تاج العروس، ج 2، ص 85. در قرآن آمده است «لاتثریب علیکم الیوم یغفراللّه لکم» یوسف (12): 92. و نک: مفردات، ص 75.
2- معجمالبلدان، ج 6، ص 430؛ تاج العروس، ج 2، ص 85.
3- احزاب 33: 13.
4- معجمالبلدان، ج 6، ص 430، از ابن عباس.
5- نک: المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج 4، ص 133.
1- [ان علماؤهم کانوا یجدون فی التوراة صفة النبی- ص- و انه یهاجر الی بلد فیه نخل بین حرتین فاقبلوا من الشام یطلبون الصّفه] معجمالبلدان ج 6، ص 84.
2- اوس و خزرج با عنوان «بنی قیله» شناخته میشدند. در یک نقل آمده که «قیله» مادر اوس و خزرج بوده است.
3- درباره دلایل مهاجرت آنها نک: یثرب قبل الإسلام، صص 72- 67.
4- نک: یثرب قبل الإسلام، صص 73- 72.
1- بخاری، ج 2، ص 309 و 320 (و منابع دیگر که بحث دلایل «گسترش سریع اسلام در مدینه» خواهد آمد).
2- الاغانی، ج 17، صص 128- 117.
3- الاغانی، ج 17، ص 125 [یا معشر الأوس اسجحوا و لا تهلکوا اخوتکم فجورا هم خیرٌ من جوار الثعالب] (اسجحوا؛ یعنی عفو کنید).
4- از قول یکی از رهبران خزرج آمده است که: بیاضة بن عمرو شما را در زمین سخت و صعبی سکونت دادهاند. به خدا قسم تا شما را در منازل بنیقریظه و بینالنضیر در کنار آبهای شیرین و نخلهای پربار سکونت ندهم با همسرم همبستر نمیشوم. نک: وفاء الوفاء، ج 1، ص 217.
5- نک: تفسیر الطبری، ج 7، ص 55: در آنجا به نقل از شاس بن قیس یهودی آمده که وقتی اتحاد اوس و خزرج را در سایه اسلام دید گفت: «قد اجتمع ملأ بنی قیلة بهذه البلاد، لا واللَّه، مالنا معهم اذا اجتمع ملؤهم بها من قرار». درباره آیه «یا ایُّهَا الَّذینَ آمَنُوا انْ تُطیعُوا فَریقاً مِنْ اهْل الْکتابَ یَرُدُّکُمْ بَعْدَ ایمانکم کافرین». (آل عمران: 100)نقلهایی در باره تحریکات یهود در ایجاد اختلاف روایت شده است (نک: اسباب النزول، ص 77).
6- یثرب قبل الاسلام، ص 133.
7- طبعاً بطور محدود میتوان کسانی را در قبایل عربی یافت که نصرانی شده باشند در یثرب و برخی از توابع آن همچون وادیالقری سخن از تأثیرات محدودنصرانیت به میان آمده. نک: یثرب قبل الاسلام، ص 110.
8- یعقوبی، ج 1، ص 257. اسامی جمله از طوایف یهودی قبایل عربی در پیمان عمومی رسول خدا- ص- با مسلمانان و یهودیان آمده است.
1- درباره بتهای اختصاصی قبایل و محل نصب آنها نک: اطلس تاریخ الاسلام، ص 100 و نقشه ش 37.
2- نک-: الاصنام، ص 12، 14؛ المحبر صص 313- 316.
3- با توجه به آیات 99 و 141 سوره انعام، میتوان با برخی از محصولاتی که برای اعراب حجاز قابل حصول بوده آشنائی یافت.
4- فتح الباری، ج 7، ص 495 [عایشه: ما شبعنا حتی فتحت خیبر].
5- در باره فروش آب چاه بئر رومه توسط یهودیان، نک: وفاءالوفاء، ج 3، ص 970 و نیز نک: الصحیح من سیرة النبی- ص- ج 3، ص 119- 113. استاد بر این عقیده است که عثمان بئر رومه را در دوران خلافت خود خریداری کرده است.
6- المفصل، ج 4، ص 140- 141.
7- نک: طبقات الکبری، ج 3، ص 450، 465، 498، 522، 526، 531، 536، 604، 613؛ افراد کامل صفاتی ویژه داشتند که یکی از آنها توان خواندن و نوشتن بود.
8- مجله به معنای «صحیفه» و «حکمت» آمده است. در گزارش بلاذری (انساب الاشراف ج 1، ص 238) به جای «مجله» «حکمت» آمده است.
9- السیرة النبویه ابن هشام، ج 2، صص 427- 426. دلائل النبوه، ج 2، ص 419.
1- ابن هشام، ج 2، ص 428. دلایل النبوه، ج 2، ص 420، عیون الاثر، ج 1، ص 155؛ السیرة النبویه ابن کثیر ج 2، صص 174 و 175، نویری، نهایة الارب ج 16، ص 305؛ بلاذری در انساب الاشراف (ج 1، ص 238) تنها اشاره به تمایل برخی از این گروه به اسلام کرده است.
2- وفاء الوفاء، ج 1، ص 221.
3- انساب الاشراف، ج 1، ص 238. ابن حجر (الاصابه، ج 3، ص 281) از وی یاد کرده و با یاد از نقل فوق آورده است که وی اشعار زیادی درباره جنگ بعاث داشته است. بنابراین باید نقل فوق بعد از سال هشتم بعثت (سالی که جنگ بُعاث در آن رخ داده) اتفاق افتاده باشد.
4- تاریخ طبری، ج 2، ص 380 و 381، تاریخالاسلام، السیرةالنبویه، ص 289.
5- طبقات الکبری، ج 1، ص 219؛ وفاء الوفاء ج 1، ص 223 درباره ذکوان و خبر اسلام و شهادت وی در احد نک: ج 3، ص 593؛ و درباره اسعد بن زراره نک: همان، ج 3، ص 608، اعلام الوری صص 55 و 56 روایت وی با تفصیل بیشتری در باره اسلام اسعد و ذکوان سخن گفته است اما پس از آن آورده که رسول خدا- ص- مصعب را همراه این دو نفر به مدینه فرستاد. میدانیم که مصعب بعد از بیعت عقبه اولی به مدینه رفت.
(6)-
6- طبقات الکبری، ج 1، ص 219 واقدی همین گزارش را مجمع علیه دانسته است. و نک: طبقات ج 3، ص 609. تاریخ المدینة المنوره (ص 77) آورده است که مسجد مزبور «اوّل مسجدٍ قُرِئ فیه القرآن».
7- طبقات ج 1، ص 218؛ ج 3، ص 622؛ بلاذری (ج 1، ص 245) وی را اوّلین مسلمان از انصار دانسته است. الاصابه، ج 1، ص 499، وفاء الوفاء ص 857. نویری از واقدی همین جمله را نقل کرده است. نک: نهایة الارب، ج 16، ص 312 بنابراین از نظر واقدی این جمله را باید به گونهای تفسیر کرد که مرتبط با گزارش اسلام آوردن آن فرد باشد. گزارش زبیر بن بکار آن است که وقتی وی مسلمان شد رسول خدا- ص- هر آنچه بر وی نازل شده به وی تعلیم داد و او در مسجد خود بر مردم خواند، نک: الاصابه، ج 1، ص 499.
1- طبقات الکبریٰ ج 3ٰ ص 622.
2- ابن هشام، ج 2، صص 429- 428؛ تاریخ الطبری، ج 2، ص 354؛ طبقات الکبری، ج 1، ص 219؛ دلائل النبوة، ج 2، صص 435- 434؛ مجمعالزوائد، ج 5، ص 42، وفاءالوفاء، ج 1، ص 223.
3- طبقات الکبری، ج 1، ص 219؛ السیرةالنبویه، ابن هشام، ج 2، صص 429- 430.
4- طبقات الکبری، ج 1، ص 218- 219.
5- سبل الهدی و الرشاد، ج 3، ص 268.
6- مغازی رسول الله- ص- عروة بن زبیر صص 123- 121؛ مجمعالزوائد، ج 5، ص 40؛ تاریخ الاسلام السیرة النبویه، ص 294.
7- سبلالهدی و الرشاد ج 3، صص 268 و 269؛ دلائل النبوة ج 2، صص 430 و 431.
8- نک: همان ص 270.
9- دلائل النبوه، ج 2، ص 433 پس از نقل موسی بن عقبه روایت ابن اسحاق را درستتر دانسته است. همینطور ابن کثیر، السیرة النبویّه، ج 1، ص 178.
10- ابن هشام، ج 2، ص 430، طبقات الکبری، ج 1، ص 219، دلائل النبوه، ج 2، ص 435.
11- عیون التواریخ، ج 1، ص 90.
1- سبلالهدی و الرشاد، ج 3، ص 269؛ معجمالبلدان، ج 4، ص 134.
2- خزرجیان عبارت بودند از: اسعد بن زرارة، عوف بن حارث، مُعاذ بن حارث، ذکوان بن عبد قیس، رافع بن مالک، عُبادة بن صامت، یزید بن ثعلبة، عباس بن عبادة، عقبة بن عامر، قطبة بن عامر. در نقلی دیگر نام جابر بن عبدالله به جای عبادة بن صامت آمده است: الدرر، ص 38.
3- دو نفر اوسی عبارت بودند از: ابوالهیثم بن التیهان، عَویم بن ساعدة.
4- وی براء بن معرور اوسی را نیز از جمله این افراد دانسته است (امتاعالاسماع، ج 1، ص 33).
5- وفاء الوفاء، ج 1، ص 224، و نک: انساب الاشراف، ج 1، ص 239؛ سبلالهدی و الرشاد ج 3، ص 271؛ السیرة النبویه ابن کثیر ج 2، ص 180. تعبیر سمهودی «بعدالفتح» است که قاعدتاً باید خطا باشد؛ زیرا آیه براساس آنچه مفسران نوشتهاند (مجمعالبیان ج 9، ص 274) مربوط به مهاجرت زنان پس از صلح حدیبیه است.
6- طبقات الکبری، ج 1، ص 220.
7- الصحیح من سیرة النبی- ص- ج 1، ص 199.
8- مجمعالبیان، ج 9، ص 276. و نیز نک: السیرة الحلبیه، ج 2، ص 7.
9- السیرة النبویه، ابن هشام، ج 2، ص 433؛ سبلالهدی و الرشاد، ج 3، ص 270؛ تاریخ طبری ج 2، ص 356.
10- یا ایها النَّبیُّ اذا اجاءَکَ الْمُؤْمِناتُ یُبایِعنَکَ عَلی انْ لایُشْرکن بِاللَّهِ وَلایَسْرقْنَ وَلا یَزْنینَ وَلایَقْتُلْنَ اوْلادَهُنَّ وَلایَأْتینَ بِبُهْتانٍ یَفْتَرینَهُ بَیْنَ ایْدیهنَّ وَارْجُلهنَّ وَلایُعصینَکَ ففی مَعْرُوفٍ فَبایِعهُنَّ واسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ انَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ.
11- وفاء الوفاءٰ ج 1ٰ ص 224.
12- انساب الاشرف، ج 1، ص 239 [قدموا علی قوم قابلین للاسلام].
13- السیرة النبویة ابن هشام، ج 2، ص 434؛ تاریخ طبری، ج 2، ص 357 (از ابن اسحاق)، إمتاع الاسماع، ج 1، ص 35؛ عیون الاثر، ج 1، ص 208.
14- دلایل النبوه، ج 2، ص 437.
15- طبقات الکبری، ج 1، ص 220؛ أنساب الاشراف، ج 1، ص 239. السیرةالحلبیه، ج 2، ص 8.
1- ذهبی، السیرة النبویه، ص 294.
2- وفاء الوفاء، ج 1، ص 224؛ السیرة النبویه ابن کثیر، ج 2، ص 181 (از ابن اسحاق) عیونالاثر، ج 1، ص 208.
3- دلائل النبوه، ج 2، ص 441؛ وفاء الوفاء ج 1، ص 224 (از بیهقی با توضیحات بیشتر).
4- دلائل النبوه ج 2، ص 441؛ وفاء الوفاء، ج 1، ص 224.
5- أمتاع الاسماع ج 1ٰ ص 35.
6- مجمعالزوائد، ج 6، ص 41 (از معجم طبرانی)، وفاءالوفاء ج 1، ص 225؛ مغازی رسولالله- ص-، عروة بن زبیر، ص 123.
7- مجمع الزوائدٰ ج 6ٰ ص 42.
8- إنساب الاشرافٰ ج 1ٰ ص 239.
9- همان ج 1ٰ ص 243.
10- وفاءالوفاء ج 1، ص 225 (از سنن دارقطنی)؛ السیرة النبویة ابن کثیر، ج 2، ص 181 این روایت بدین معنی گرفته شده که رسول خدا- ص- اذن اقامه جمعه را بهآنان داده است. رک: ج 1، ص 209.
11- انساب الاشراف، ج 1، ص 243، بر نقش اسعد تأکید کرده است [اجتهد فی دعاء الناس الی الاسلام حتی فشی بالمدینة و کثر فکان یجمع بهم فی المدینه کل جمعة] وی 9 ماه پس از هجرت درگذشت.
12- عیون الاثر، الدرر، ص 39، عیونالاثر، ج 1، ص 208، إمتاع الاسماع ج 1، ص 34، السیرة الحلبیة ج 2، ص 8؛ جوامع السیرة النبویة، ابن حزم، ص 57.
1- ابن هشام، ج 2، ص 437؛ ذهبی تاریخالاسلام «السیرة النبویة» صص 295- 297؛ سبل الهدی و الرشاد، ج 3، صص 273- 274.
2- ابن هشام، ج 2، ص 437 (به پاورقی بعد توجه کنید).
3- سبل الهدی و الرشاد ج 3، ص 275 این مطلب توسط محقق کتاب مورد انکار قرار گرفته که ابوقیس اهل تاله در جاهلیت بوده باشد وی گفته است که این مساله مربوط به ابوقیس صرمة بن ابی انس بوده است؛ نک: الاستیعاب ج 4، صص 157- 158؛ این مطلب با نقل ابن اسحاق ص 438 سازگاری ندارد.
4- نک: الاصابه، ج 4، ص 161؛ الاستیعاب، ج 4، ص 160.
5- الدرر، صص 39- 40 و رک: السیرة النبویه ابن کثیر، ج 2، صص 185- 191 ظاهراً ولی میان ابوقیس بن اسلت و ابوقیس حرمة بن انس خلط کرده است.
6- أنساب الاشراف، ج 1، ص 239.
7- السیرة النبویه ابن کثیر ج 2، صص 179، 192.
8- دلائل النبوه ج 2، صص 430، 442.
9- طبقات الکبری، ج 1، صص 219، 221.
10- الدررٰ صص 38ٰ 40.
11- سبل الهدی والرشاد، ج 3، صص 267، 270، 277؛ عیونالاثر ج 1، صص 205، 207، 215.
12- وفاء الوفاء ج 1ٰ ص 228.
13- حلبی مینویسد: فلم یقع لهؤلاء الستة اوالثمانیة (السیرة الحلبیه، ج 2، ص 7) در عین حال وی از قول یاد .....