ناظر به احجار خود کعبه است نه حجراسود؛ زیرا که این سنگ طبق نقل محدث قمی- ره- خصایصی نیز دارد.
علامه میفرمایند: مراد از امنیت در آیه: «و من دخله کان آمناً»، امنیت تشریعی است نه تکوینی؛ زیرا جنگها، کشتارها و ناامنیهای بیشماری در تاریخ کعبه اتفاق افتاده است. بدین جهت آیه نمیتواند ناظر به امنیت تکوینی باشد و اگر امنیتی هست در سایه مراعات قوانین شریعت توسط مردم است نه به جهت امن تکوینی.
این نظریه را نمیتوان پذیرفت. زیرا قرآن کریم در سوره قریش میفرماید: «الذی اطعمهم من جوع و آمنهم من خوف»
این آیه ناظر به امن تکوینی است چرا که مردم مکه در گرسنگی بسر میبردند و به لطف الهی از گرسنگی و فقر اقتصادی نجات پیدا کردند و با این که منطقه مکه محل کشاورزی و دامداری و صنعت نیست، ولی نعمتهای فراوان در آنجا هست. البته ممکن است خدای سبحان این آیت (امنیت) را در مقطعی از زمان از میان بردارد ولی اصل امنیت تکوینی است.
حاصل این که گرچه وجود مبارک خلیلالرحمن- علیهالسلام- دعا کرد و آنگاه ذات اقدس اله فرمود: «او لم یروا انا جعلنا حرماً آمِناً»
، اما معنایش این نیست که هر کسی بتواند آزادانه با میل خود در آن مکان رفتار کند؛ زیرا در جای دیگری میفرماید:
ص: 15
کلّ مکان فکفرت بانعم اللّه فاذا قها اللّه لباس الجوع و الخوف بما کانو یصنعون»
(1)؛ یعنی با این که در امنیت بودند، اما به علّت کفران نعمت، اوضاع برگشت و فراوانی روزی آنها از میان رفت و گرسنگی جایگزین آن شد.
(2) پس چنین نیست اگر ذات اقدس اله سرزمینی را مأمن قرار دهد و اهل آن منطقه سرکشی و کفران نعمت کنند، باز خداوند نعمتش را حفظ کند و همان امنیت را استمرار بخشد. چنانکه در جای دیگری میفرماید:
«لو ان اهل القری آمنوا واتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الأرض ولکن کذَّبُوا فاخذناهم بما کانوا یکسِبُون»
(3)؛ یعنی اگر اهل آبادی- بطور کلی هر منطقهای را شامل میشود- اهل ایمان و تقوا بودند، برکات آسمان و زمین را بر آنها گشوده و سرازیر میکنیم ولی آنها تکذیب کردند و ما نیز آنها را در اثر کردار بدشان مؤاخذه کردیم» پس هر دو- نزول برکات وبلا- تکوینی است.
البته گاهی ممکن است ذات اقدس اله مهلت بدهد و سپس بگیرد.
معنای امن این نیست که در آنجا کشتار نمیشود، بلکه خداوند آنجا را براساس لطف خاص خود مأمن قرار داده است ولی اگر مردم آنجا بیراهه رفتند، خداوند آنها را میگیرد؛ زیرا: «ولایحسبن الذین کفروا انما نملی لهم خیر لانفسهم» والبته ممکن است حکومتی در غیر مکه بتواند سالیان متمادی بطور ظالمانه حکمرانی کند، اما در سرزمین مکه چنین نیست. پس اینگونه نیست که سرزمین مکه هیچگونه امن تکوینی نداشته باشد و امنیت آن به خصوص تشریع برگردد.
به عبارت دیگر: سرزمین مکه مثل بهشت نیست که هیچ خلافی در آن واقع نشود: «لالغوٌ فیها ولاتأثیمٌ»
(4) بلکه احکام دنیا را دارد لیکن این سرزمین با مکانهای دیگر متفاوت است و شاهدش این آیه است: «و من یرد فیه بالحاد بظلم نذقه من عذاب الیم»
(5)؛ یعنی هرکس از روی کفر و
1- نحل: 112.
2- نظیر آنچه که امیر کویت در جنگ خلیج فارس بدان مبتلا شد.
3- اعراف: 96.
4- طور: 23.
5- حج: 25.
ص: 16
ظلم، قصد آن خانه را کند، او را از عذابی دردناک میچشانیم. البته در جاهای دیگر نیز خداوند ستمگران را میگیرد (وَلاتحسبنّ اللَّه غافِلًا عمّا یعمل الظّالمون).
(1) اما اخذ فوری و پایان بخشیدن سریع به حیات ظالم، ویژه بلد امین و سرزمین مکه است.
بنابراین دعای حضرت ابراهیم- علیهالسلام- مبنی بر درخواست امنیت و روزی برای مکه و ساکنان آن، جامع بین تکوین و تشریع است: «و اذ قال ابراهیم ربّ اجعل هذا بلداً آمنا، وارزق اهله من الثمرات من آمن منهم باللّه و الیوم الآخر قال و من کفر فَأمَتّعُهُ قلیلًا ثم اضطره الی عذاب النار و بئس المصیر»؛
(2) یعنی خدایا! این شهر را مأمن قرار ده و ساکنان آن را از میوهها برخوردار فرما. البته این دعا برای مؤمنان است، از این رو بلافاصله فرمود: آن کسی که اهل ایمان به خدا و روز رستاخیز باشد، نه اهل کفر. پس ما مکه را برای همه ساکنان آن، سرزمین پر برکت قرار دادیم، اما مؤمن کسی است که هم در دنیا و هم در آخرت حسنه دارد. البته ممکن است کافران به برکت مؤمنان چند روزی از نعمت مکّه برخوردار شوند اما پایان کارشان گرفتاری به عذاب الهی است.
شاهد دیگر در سوره انفال است: «واذکروا اذ انتم قلیلٌ مستضعفون فی الأرض تخافون ان یتخطّفکم الناس فَاویکُمْ وأیّدکُم بنصره و رَزَقَکُم من الطیبات لعلکم تشکرون»؛
(3) اختطاف و ربوده شدن، امر تکوینی بود، پس امنیت مقابل آن نیز امر تکوینی است.
شاهد دیگر این که: مردم مکه به رسول خدا- صلی الله علیه و آله- میگفتند: «وقالوا انْ نَتَّبع الهدی معک نُتَخطَّفُ من ارضنا»
(4)؛ یعنی اگر به تو ایمان بیاوریم، امنیت نداریم.
قرآن در جواب میفرماید: «او لم نمکّن لهم حرماً آمناً یُجبی الیه ثمرات کل شئٍ رزقاً من لَدُنّا ولکنّ اکثرَهُم لایعلمون»
(5)؛ یعنی ما دو
1- ابراهیم: 42.
2- بقره: 126.
3- انفال: 26.
4- قصص: 57.
5- قصص: 57.
ص: 17
خاصیت به سرزمین مکه دادیم: 1- وجود امنیت که همه مردم حرمت حرم را حفظ میکنند. 2- برکتهای مادی که بهترین خوراکیها و میوهها آنجا موجود است. در موراد دیگر یا هیچ کدام نیست یا یکی از این دو مفقود است و بطور نادر طبق جریان عادی و اقلیمی هر دو نعمت در مکانی یافت میشود.
لازم به یادآوری است سرزمین مکه به حسب ظاهر باید فاقد امنیت باشد؛ زیرا ز طرفی خویِ مردم حجاز درندگی و غارت بود و از طرفی دیگر از علم و فرهنگ، کشاورزی و دامداری و صنعت بیبهره بودند و اصولًا مردم بیفرهنگ گرسنه غارتگر میشوند ولی با این همه، خداوند میفرماید: ما مکه را هم محلّ امن قرار دادیم و هم دارای برکت، پس مردم مکه حق بهانهتراشی ندارند.
پاسخ به یک شبهه
اگر سرزمین مکه از امنیت برخوردار بود، چرا در صدر اسلام، مسلمانان به حبشه هجرت نمودند؟ در پاسخ باید گفت: گرچه مسلمین در رنج بسر میبردند لیکن جریان هجرت به حبشه بیشتر جنبه تبلیغی داشت نه فشار بر مردم؛ زیرا در مکه زنان در امان بودند، در حالی که در هجرت به حبشه زنها نیز مردان را همراهی کردند تا زنها مروج شریعت در میان زنان و مردها در میان مردان باشند.
امنیت حرم و سلاح (بحث روایی)
در پایان این قسمت از گفتار، لازم به یادآوری است که برای حفظ امنیت و مطابقت تشریع با تکوین، دستور رسید: کسی که وارد حرم میشود، حق ندارد بدون احرام باشد و نیز اگر ترس یا ضرورتی نباشد، در حال احرام
ص: 18
حمل سلاح ممنوع است. و برای اهل مکه یا کسی که از احرام خارج و مُحِلّ شده، حمل سلاح جایز است ولی اظهار آن روا نیست؛ زیرا اگر مردم سلاح را ببینند، ممکن است احساس ترس کنند در حالی که آن مکان، سرزمین امن است. در این زمینه به روایات زیر توجه کنید:
1- عن الحلبی عن ابی عبداللّه- علیهالسلام- قال: «انّ المحرم اذا خاف العدوّ یلبس السلاح فلا کفارة علیه»
(1)؛
حلبی از امام صادق- ع- نقل میکند که فرمود: «اگر محرم از دشمن بترسد، میتواند سلاح دربرداشته باشد و کفاره هم ندارد». البته مفهومِ جمله شرطیه، این است: اگر در حال خوف نباشد، حق حمل سلاح ندارد.
2- عن عبدالله بن سنان قال سألت ابا عبدالله- علیهالسلام- «ایحمل السلاح المحرم؟ فقال: اذا خاف المحرم عدوّاً او سرقاً فلیلبس السلاح».
(2)عبدالله بن سنان میگوید از امام صادق- علیهالسلام- پرسیدم: «آیا محرم میتواند سلاح دربرداشته باشد؟ آن حضرت فرمود: اگر از دشمن یا دزد بترسد، حمل سلاح جایز است و چون «امر» پس از «توهم حَظْر و منع» است، دستوری نیست و تنها بر جواز حمل سلاح دلالت میکند نه وجوب آن؛ یعنی حمل سلاح در اینگونه موارد حرمتی ندارد.
3- عن عبدالله بن سنان عن ابی عبدالله قال: «المحرم اذا خاف لبس السلاح»
(3)؛
عبداللّه بن سنان از امام صادق- علیهالسلام- نقل میکند که آن حضرت فرمود: «اگر محرم بترسد، میتواند سلاح حمل کند».
4- عن زرارة عن ابی جعفر- علیهالسلام- قال: «لابأس بان یحرم الرجل و علیه سلاحه اذا خاف العدو»؛
(4)زراره از امام باقر- ع- روایت میکند که فرمود: «انسان میتواند
1- وسائل الشیعه، ج 9، ص 137، ب 54، ابواب تروک الاحرام، ح 1.
2- همان مدرک، ح 2.
3- همان مدرک، ح 3.
4- همان مدرک، ح 4.
ص: 19
محرم شود در حالی که سلاح دربردارد، اما در صورت ترس از دشمن جایز است.»
این روایات مربوط به حال احرام است و حمل سلاح جزو تروک احرام به شمار میرود و اما روایاتی که ناظر به حال عادی است:
1- عن حریز عن ابی عبداللّه- ع- قال: «لاینبغی ان یدخل الحرم بسلاح الا ان یدخله فی جوالق او یغیبه یعنی یلفّ علی الحدید شیئاً».
(1)حریز میگوید امام صادق- ع- فرمود: سزاوار نیست کسی وارد حرم شود و اسلحه همراه داشته باشد، مگر این که آن را در ظرف یا جامهدانی پنهان کند یا با پارچهای روی این آهن- سلاح- را بپوشاند».
2- عن ابی بصیر عن ابی عبدالله- ع- قال: «سألته عن الرجل یرید مکة او المدینة یکره ان یخرج معه بالسلاح، فقال: لابأس بان یخرج بالسلاح من بلده و لکن اذا دخل مکة لم یظهره».
(2)ابوبصیر میگوید از امام صادق- علیهالسلام- پرسیدم: کسی عازم مکه یا مدینه است و دوست ندارد با سلاح حرکت کند (وظیفهاش چیست؟) حضرت فرمود: اشکالی ندارد ولی هنگام ورود به مکه آن را آشکار نکند.
بنابراین دستورات دینی، تشریع مطابق با تکوین خواهد بود. البته لازم به یادآوری است که حمل سلاح توسط مأموران انتظامی مایه امنیت و موجب اطمینان خاطر افراد تازه وارد خواهد بود که رهگذری به آنان حمله نخواهد کرد.
حج تکلیفی همگانی
«لله علی الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلًا».
کلمه «ناس» اختصاص به مسلمانان ندارد بلکه تمامی گروههای مردم؛ اعم از یهودیها و مسیحیها و صائبین و زرتشتیها و مشرکین، بزرگ و
1- وسائل الشیعه، ج 9، ص 358، ب 25، ابواب مقدمات الطواف، ح 1.
2- همان مدرک، ح 2، ص 359.
ص: 20
کوچک آنها را شامل میشود. البته اصل تکلیف به حج، گرچه به نحو مستحب شامل همه مردم میشود ولی وجوبش در مورد مکلّفین است در حالی که عبادتهای دیگر مثل حج نیست؛ بطور مثال نماز که ستون دین است، برای کودکان در سن تمرینی از هفت سال به بعد شروع میشود (البته با توجه به اختلافی که میان فقهاست که عبادات صبی مشروع است یا تمرینی، گرچه حق این است که عبادات صبّیِ ممیز، مشروع است) ولی در مورد کودکان زیر هفت سال سخن از نماز نیست چه رسد به روزه و ... اما در باب حج چنین نیست و انسان چه در دوران نوزادی، چه در دوران نوجوانی یا جوانی و بلوغ میتواند اعمال حج را بجا آورد. لیکن در دوران نوزادی اطافه مستحب است؛ یعنی برای پدر و مادر شایسته است فرزند نوزادشان را طواف دهند، البته خودشان نیت میکنند سپس کودک را طواف میدهند نه این که خودشان از طرف او طواف کنند. البته وقتی خود این کودک به سن نوجوانی و تمییز رسید گرچه بالغ و مکلف نیست، ولی میتواند نیت کند آنگاه شخصاً اعمال حج را انجام دهد لیکن در این صورت حج او به عنوان یک فضیلت مشروع است گرچه حجةالاسلام- حج واجب- او محسوب نمیشود و پس از بلوغ اگر مستطیع باشد، باید حج بجا آورد.
پس انسان در مقاطع گوناگون عمر میتواند سه قسم حج داشته باشد: 1- حج اطافهای 2- حج ندبی (مستحبی) 3- حج فرضی (واجبی).
درباره اقسام حج به روایات زیر دقت کنید:
1- عن عبدالله بن سنان عن ابی عبدالله- ع- «قال سمعته یقول:
مر رسولالله برویثة و هو حاج فقامت الیه امرأة و معها صبی لها فقالت: یا رسولالله أیحجّ عن مثل هذا؟ قال: نعم و لک اجره».
(1)عبدالله بن سنان از امام صادق- ع- نقل کرده که فرمود: «در رویثه- نام محلی است- زنی که کودکی به همراه داشت، خدمت پیامبر- صلی الله
1- وسائل الشیعه، ج 8، ص 37، ب 20، ابواب وجوب الحج، ح 1.
ص: 21
علیه و آله- رسید و عرض کرد: آیا میتوان از طرف این کودک حج بجا آورد؟
حضرت فرمود: آری و تو اجر میبری.»
2- عن محمد بن الفضیل قال سألت ابا جعفر الثانی- ع- عن الصبی: «متی یحرم به؟ قال- ع-: اذا اثغر».
(1)محمد بن فضیل میگوید از امام جواد- علیهالسلام- پرسیدم: کِی کودک را میتوان محرم کرد؟ حضرت فرمود: هنگامی که دندان درآورد.»
این روایات مربوط به دوران نوزادی است اما در دوران نوجوانی و هنگامی که خودش اهل تمیز شد، میتواند به صورت مستقل اعمال حج را بجا آورد و مشروع نیز هست لیکن کفایت از حجةالاسلام نمیکند. در این زمینه به روایات زیر توجه کنید:
1- عن ابان بن الحکم قال: سمعت ابا عبدالله- ع- یقول: «الصبی اذا حجَّ فقد قضی حجةالاسلام حتی یکبر ...».
(2)ابان بن حکم میگوید: از امام صادق- ع- شنیدم که میفرمود: «اگر کودکی اعمال حج را بجا آورده باشد، پس از بزرگ شدن، حج واجب را بجا میآورد.»
2- عن مسمع بن عبدالملک عن ابی عبدالله- ع- قال: «لو انّ غلاماً حج عشر حجج ثم احتلم کانت علیه فریضة الاسلام».
(3)مسمع بن عبدالملک از امام صادق- ع- روایت میکند که فرمود:
«اگر نوجوانی قبل از بلوغ ده مرتبه اعمال حج را بجا آورد، کافی نیست، پس از بلوغ باید حج واجب را بجا آورد.»
سیمای حج در نهجالبلاغه
حضرت امیر- علیهالسلام- در خطبه اول، درباره فریضه حج میفرماید:
1- همان مدرک، ح 2.
2- وسائل الشیعه، ج 8، ص 30، ب 13، ابواب وجوب الحج، ح 1.
3- همان مدرک، ح 2.
ص: 22
«و فرض علیکم حج بیته الحرام الذی جعله قبلة لِلأنام، یَرِدونه ورود الأنعام، و یألهون الیه وُلُوه الحَمام، و جعله سبحانه علامة لتواضعهم لعظمته، و اذعانهم لعزته و اختار من خلقه سُمّاعاً اجابوا الیه دعوته و صدّقوا کلمته و وقفوا مواقف انبیائه و تشبهوا بملائکته المطیفین بعرشه و یُحرزون الارباح فی متجر عبادته و یتبادرون عنده موعد مغفرته جعله سبحانه و تعالی للاسلام علماً و للعائذین حرماً، فرض حجَّهُ و اوجب حَقَّه و کتب علیکم وِفادته، فقال سبحانه: «ولله علی الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلًا و من کفر فان الله غنی عن العالمین».
یعنی: خداوند حج خانه حرام خود را بر شما لازم کرد، همان خانهای که آن را قبله مردم قرار داد، که نظیر تشنهکامان وارد آن میشوند، و همانند کبوتران به آن پناه میبرند، خداوند سبحان کعبه را نشانه فروتنی بشر در برابر بزرگی خود و اعتراف به عزّت خویش قرار داد، و از میان آفریدگان خود شنوایانی (حرفشنو) را برگزید که دعوت او را اجابت نمودهاند، و سخن او را تصدیق کردهاند، و در جاهایی که انبیاء ایستادهاند قرار گرفتند، همانند فرشتگان که به دور عرش میگردند، (اجابت کنندگان دعوت حق) سودهای فراوانی در این تجارخانه عبادی میبرند، و برای رسیدن به وعده آمرزش نزد خداوند میشتابند. خداوند آن را (خانه خود را) پرچمی برای اسلام و حرم امنی برای پناهندگان به آن قرار داد، انجام حج را لازم کرد، و رفتن به سوی آن را بر شما حتمی قرار داد.
در خطبه 110 (یکصد و دهم) میفرماید:
«ان افضل ما توسل به المتوسلون الی اللّه سبحانه و تعالی الإیمان به و برسوله و الجهاد فی سبیله ... و حج البیت و اعتماره فانهما یَنْفِیان الفقر و یرخصان الذنب ...».
«بهترین و با ارزشترین وسیلهای که سالکان حق برای رسیدن به
ص: 23
خدا، از آن بهره میبرند؛ عبارت است از ایمان به او، به پیامبرش و جهاد در راه او ... و زیارت خانه او به صورت حج و عمره، همانا حج و عمره فقر را از میان برمیدارند و گناه را میریزند.»
در اواسط خطبه قاصعه که ناظر به ایجاد تواضع و فروتنی و فروریختن استکبار است، میفرماید:
«الا ترون انّ اللّه سبحانه اختبر الأولین من لدن آدم- صلوات اللّه علیه- الی الآخرین من هذا العالم بأحجارٍ لاتضر ولاتنفع ولاتُبصِر ولاتَسمع، فجعلها بیته الحرام الذی جعله للناس قیاماً. ثم وضعه بِاوْعَرِ بقاع الارض حجراً، واقلّ نتائق الدنیا مدراً، واضیق بطون الأودیة قُطراً. بین جبال خَشِنَة و رمال دَمِثة و عیونٍ وَشِلةٍ و قریً منقطعة، لایزکو بها خُفٌّ ولاحافر ولاظلف.
ثم امر آدم- علیهالسلام- و ولده ان یثنوا اعطافهم نحوه، فصار مثابة لمنتجع اسفارهم، و غایة لملقی رحالهم. تهوی الیه ثمار الافئدة من مفاوز قفار سحیقة، و مهاوی فجاج عمیقة، و جزائر بحار منقطعة، حتی یهزّوا مناکبهم ذللًا یهلّلون لله حوله، و یرملون علی اقدامهم شُعْثاً غُبْراً له.
قد نبذوا السرابیل وراء ظهورهم، و شوّهوا باعفاء الشعور محاسن خلقهم، ابتلاء عظیماً، و امتحاناً شدیداً، و اختباراً مبیناً، و تمحیصاً بلیغاً، جعله الله سبباً لرحمته، و وصلة الی جنّته.
و لو اراد سبحانه ان یضع بیته الحرام و مشاعره العظام بین جنّات و انهار و سهل و قرار، جمّ الاشجار دانی الثمار، ملتفّ البُنی، متصل القری، بین برّة سمراء، و روضة خضراء، و اریاف مُحدقة، و عراصٍ مغدقة، و ریاض ناضرة، و طرق عامرة، لکان قد صغر قدر الجزاء علی حسب ضعف البلاء.
و لو کان الإساس المحمول علیها و الاحجار المرفوع بها، بین
ص: 24
زمرّدة خضراء، و یاقوتةٍ حمراء، ونور و ضیاء، لخفف ذلک مصارعة الشک فی الصدور، ولوضع مجاهدة ابلیس عن القلوب، و لنفی معتلج الریب من الناس، و لکن الله یختبر عباده بانواع الشدائد، و یتعبدهم بانواع المَجاهِدِ، ویبتلیهِمْ بضروب المکاره، اخراجاً للتکبّر من قلوبهم، و اسکاناً للتذلل فی نفوسهم، و لیجعل ذلک ابواباً فُتُحاً الی فضله، و اسباباً ذللًا لعفوه».
(1)یعنی: مگر نمیبینید خداوند گذشتهها و آیندههای بشری را با سنگهایی که نه زیانمندند و نه سودمند و نه بینا و نه شنوا آزمایش کرد، این سنگها را خانه محترم خود قرار داد، و آن را مایه استواری مردم ساخت، سپس آن را در پر سنگلاخترین مکانها و بیگیاهترین منطقه زمین، و کم فاصلهترین درّهها قرار داد، در میان کوههای ستبر، شنهای فراوان، چشمههای کم آب، آبادیهای گسسته از هم، که نه شتر و نه اسب و گاو و گوسفند در آن فربه نمیشوند، سپس آدم- علیهالسلام- و فرزندانش را دستور داد که به آن سمت گرایش نمایند، پس خانه خدا مرکز تجمع و مقصود پایانی سفرهای آنان شد، تا افراد از ژرفای دل با شتاب از بین بیابانهای دور و از درون درّههای عمیق و جزیرههای دریاهای پراکنده و گسسته به آن روی آورند، تا به هنگام سَعْی نشانههای خود را بجنبانند، و لااله الا الله گویان اطراف خانه خدا طواف نمایند، و با موهای آشفته و بدنهای پر گرد و غبار با پاهای خود به سرعت حرکت کنند، لباسهایی که نشانه شخصیت است دور انداخته و با اصلاح نکردن موها قیافههای خود را نازیبا کنند، این آزمونی بزرگ، امتحانی شدید، و آزمایشی روشن، و پاکسازی و ناخالص زدایی رسایی است که خداوند آن را سبب رحمت و رسیدن به بهشت قرار داد، اگر خداوند خانه محترمش و محلهای انجام مناسک حج را در بین بوستانها و نهرها و سرزمینهای پردرخت و پرثمر، مناطقی آباد و دارای خانه و کاخهای بسیار و آبادیهای به هم پیوسته، در میان گندمزارها و
1- خطبه 192.
ص: 25
باغهای خرم و پر گل و گیاه، در میان بستانهای زیبا و پرطراوت و پرآب، در وسط باغستانی بهجتزا، و جادههای آباد قرار میداد به همان نسبت که آزمایش سادهتر بود پاداش نیز کمتر بود ...
در جای دیگری از نهجالبلاغه هنگام وصیت به حسنین- علیهماالسلام- و به عموم مردم پس از آسیب دیدنش توسط ابن ملجم مرادی ملعون میفرماید:
«واللّه اللّه فی بیت ربّکم، لاتخلّوه ما بقیتم فانّه ان ترک لم تناظروا».
(1)«خدا را، خدا را درباره خانه خدایتان در نظر بگیرید، تا زنده هستید آن را ترک نکنید؛ زیرا چنانچه کعبه ترک شود، شما مهلت داده نمیشوید.»
در نامهای برای فرماندار خود در مکه به نام عبدالله بن عباس نوشتند: «اما بعد فاقم للناس الحج و ذکّرهم بایام الله و اجلس لهم العصرَیْنِ، فَافْتِ المستفتی، وعلّم الجاهل، و ذاکر العالم. ولایکن لک الی الناس سفیرٌ الالسانک ولاحاجب الا وجهک ... و مُرْ اهْلَ مکة الا یأخذوا من ساکن اجراً، فان اللّه سبحانه یقول: «سواء العاکف فیه و الباد» فالعاکف:
المقیم به، والبادی: الذی یحج الیه من غیر اهله. وفقنا الله و ایاکم لمحابّه والسلام»؛
(2)«حج را برای مردم بپادار و آنها را به روزهای خدایی یادآور باش. و تنها با زبان خود، مردم را دعوت کن (بدون واسطه) و جز خودت نگهبانی برای خود نداشته باش (تا مردم بتوانند مستقیم و آزادانه با تو حرف بزنند) ...
و به اهل مکه بگو هیچگونه اجر و مزدی از ساکنان (زائران) نگیرند؛ زیرا خداوند سبحان میفرماید: عاکف و بادی در آن برابر و یکسانند و مراد از «عاکف» همان اهل مکه و مراد از «باد» غیر اهل مکه هستند که به زیارت میآیند. خداوند شما و ما را به دوست داشتنیهایش (اعمال صالح) موفق
1- نهجالبلاغه، نامه 47.
2- نهجالبلاغه، نامه 66.
ص: 26
بدارد، والسلام.»
سخنی انحرافی در برکت و هدایت کعبه
صاحب تفسیر «المنار» درباره آیات بیّنات و برکت بیت میگوید:
«برکت درآیه ناظر به برکتهای ظاهری و هدایت در آن ناظر به برکتهای معنوی است و جهانیان از این دو نعمت ظاهری و باطنی در کنار کعبه برخوردارند، همچنین آیات بینات را نیز به امور عادی تطبیق میکند؛ یعنی مقام ابراهیم و امنیت بیت جزو آیات بیّن و نشانههای روشن است و منظور از مقام ابراهیم، مکانی است که حضرت ابراهیم- علیهالسلام- در آن عبادت و نیایش کرد و مردم را به حق دعوت نمود. اما مقام ابراهیم سنگی نیست که حضرت روی آن پا گذاشته و اثر آن مانده باشد، بلکه مقام ابراهیم؛ یعنی معبد ابراهیم. و این که قرآن میفرماید: «واتَّخِذوا من مقامَ ابراهیم مصلّیً»
(1)؛ یعنی در معبد ابراهیمِ خلیل نماز بگزارید. و آنچه را امام رازی و دیگران گفتهاند که مقام ابراهیم عبارت از سنگی است که حضرت خلیل- ع- بر روی آن پاگذاشت و اثر پای حضرت بر آن نقش بست، ثابت نشده است.
و اگر چنین باشد، احتمالًا پیش از این که به صورت سنگ درآید، ماده تری گِل مانند بوده است و حضرت خلیل روی آن پاگذاشته، آنگاه اثر پاهایش بر روی آن مانده، سپس چسبندگی پیدا کرده و به صورت سنگ درآمده است و به صورت فعلی نمایان گشته است».
آنگاه ادامه میدهد: «ثابت نشده که در حَرَم حیوانات درنده کاری به حیوانات اهلی ندارند و کبوتران رم نمیکنند و علاوه بر آن در هر مکانی که کسی کاری به حیوانات نداشته باشد، آنها احساس امنیت میکنند (نظیر مشاهد مشرفه و حرم ائمه- علیهمالسلام- زیرا کسی مزاحم آنها نیست و طبعاً آنها رم نمیکنند).
1- بقره: 125.
ص: 27
سپس میگوید: اگر جباری قصد ستمگری داشت، خداوند او را سرکوب و دماغش را خرد میکند و در قیامت به عذابی دردناک گرفتار میکند اما در دنیا چنین نیست؛ زیرا نه تنها در زمان حجاج ستمهایی به کعبه روا رفت، در زمان ما نیز بدتر از عصرِ حجاج انجام میشود (این همه سیاستهای ستمگرانه و استعمارانه، حضور بیگانگان در حجاز از اعمال حجاج بدتر است)
(1) و چنین نیست اگر کسی در آنجا ستمی کرد، خدا او را ریشهکن سازد. زیرا ستمهای فراوانی در حجاز شده و میشود ولی خداوند همچنان مهلت داده است».
نقد سخن مذکور
لازم به یادآوری است موارد مذکور جزو آیات شمرده نشده تا ایشان بگوید: «کبوتر رم نمیکند؛ زیرا آنجا مأمن است» عمده همان جهات دیگر است که حیوانات وحشی واقعاً کاری به حیوانات اهلی ندارند که اگر ثابت شود، مطلبی است. و اما این که کبوترها بر بام کعبه نمینشینند، مسلم نیست؛ زیرا گاهی دیده شده که بر بام کعبه مینشینند.
لیکن آنچه به عنوان آیت شمرده شده، این است اگر کسی قصد تخریب کعبه را داشت، خدا به او مهلت نخواهد داد مثل جریان ابرهه اصحاب فیل که معجزه و خارق عادت بود و اینگونه آثار، آثار تکوینی است که باید پابرجا بماند و کمترین سطح آیت بودن کعبه، آیت تکوینی بودن آن است که هنوز امنیت در مکه هست و آن مردم سرکشِ درنده را خداوند به گونهای خاضع کرد که درباره حرم، حرمت روا دارند و آیات: «واطعمهم من جوع و آمنهم من خوف»
(2) و «أوَ لَم یروا أَنَّا جعلنا حرماً آمناً و یُتَخطَّفُ الناس من حولهم»
(3) و «قالو ان نتبع الهدی معک نُتخطَّفُ من ارضنا او لم نمکن لهم حرماً آمِناً یجبی الیه ثمرات کِلّ شئ»
(4) همه مربوط به عصر جاهلیت و
1- در جنگ خلیج فارس آمریکا با سی و هشت کشور جهان متحد شد و در منطقهحجاز ارودگاه کفر را بپا کرد.
2- قریش: 4.
3- عنکبوت: 67.
4- قصص: 57.
ص: 28
قبل از تشریع امن است. پس این حکم امن تشریعی- پس از اسلام آمده، ولی قرآن امنیتی را که از زمان جاهلیت تا زمان اسلام ادامه داشت، به عنوان سند ذکر میکند. وگرنه همه این آیات پس از ظهور اسلام آمده، اما همه آنها امنیت پیش از اسلام را گوشزد میکند.
البته آیه: «و من یرد فیه بالحاد بظلم نذقه من عذاب الیم»
(1) احتمالًا ناظر به کسی است که در خصوص حرم و بیت برخورد ستمگرانه کند، خداوند او را به عذابی دردناک گرفتار میکند نظیر جریان ابرهه و یارانش که به عذاب الهی گرفتار شدند. ولی کسی که درحرم نسبت به مردم ستم کند، ممکن است خداوند در مدت کوتاهی او را نگیرد و به او مهلت دهد.به عبارت دیگر مفاد این آیه نظیر مفاد آیه «انّ الذین یأکلون اموال الیتامی ظلماً انَّما یأکلون فی بطونهم ناراً» (2) است که ناظر به منع تشریعی است چون هرکس مال حرام میخورد واقعاً در شکم خود آتش میخورد.لیکن در خصوص کسی که مال یتیم را میخورد، چنین تعبیر شده است. زیرا یتیم مظلومی است که هیچ پناهگاهی ندارد وگرنه درباره مال حرام که مال یتیم نیز نباشد، این حکم هست. همچنین درباره ظلم به افراد که خداوند هر ستمگری را به عذابی دردناک گرفتار میکند. لیکن اگر ظرف ظلم، حَرَم باشد، خداوند قویتر و شدیدتر انتقام میگیرد.در پایان این بخش از آیات هنگامی که شبهات اهل کتاب درباره حلیت و حرمت طعام و قبله را پاسخ داد و اهمیت کعبه و زیارت آن را بیان کرد میفرماید: «و من کفر فان الله غنی عن العالمین»؛ یعنی هر کسی که سرباز زند و راه صحیح را پیش نگیرد به خود زیان زده است زیرا خداوند بینیاز از جهانیان است.پینوشتها:
1- حج: 25.
2- نساء: 10.