روایات دیگر نیز که در زمینه ثواب و آداب رمی جمرات از ائمه معصوم نقل شده است، این معنا را تأیید میکند؛ چنانکه از امام صادق- ع- روایت شده است:
هرکس رمی جمره کند، خداوند به پاداش هر سنگی، گناهی از وی پاک میکند. چون مؤمن سنگ اندازد، فرشتهای آن را میگیرد و اگر غیر مؤمن اندازد، شیطان به او ناسزا میگوید و میگوید: تو سنگ نزدی.
از این رو جمرات سمبل شیطان شمرده میشود و سنگ زدن به آنها نوعی اظهار نفرت و انزجار از شیطان محسوب میگردد؛ چنانکه در دعای «رمی جمرات» نیز به این معنا اشاره شده است: «الله اکبر اللّهمّ ادحرْ عنّی الشیطان»؛
از اسناد و شواهد تاریخی و نیز از اشعار شعرای عرب در عصر جاهلیت استفاده میشود که در مراسم حج که پیش از ظهور اسلام در میان بتپرستان جزیرةالعرب برگزار میشد (البته بصورت مسخ شده و تحریف یافته) رمی جمره نیز جزئی از اعمال حج بوده و از محل جمرات بنام «جمار» یاد میشده است.
«ابن هشام» در حوادث عصر جاهلیت مینویسد: «غوث بن مُرّ» و پس از او فرزندانش متولّی کوچ حاجیان از عرفات به مشعر و از مشعر به منا و از منا به مکه بودند. روز کوچ از منا (یوم النّفر) که فرا میرسید، میبایست یکی از این متولیان ابتدا خود رمیجمره کند و سپس به حجاج اجازه رمی دهد. کسانی که شتاب داشتند که رمی جمره کرده زودتر به سمت مکه حرکت کنند، به وی میگفتند: برخیز و سنگ بزن تا با تو سنگ بزنیم. او میگفت: نه به خدا سوگند، دست نگهدارید تا
ص: 14
ظهر شود. شتابندگان او را با سنگ میزدند و میگفتند: وای بر تو، برخیز و سنگ بزن، ولی او همچنان خودداری میکرد. وقتی که ظهر میشد برمیخاست و سنگ میزد و مردم نیز بر او سنگ میزدند.
(1)در اوائل بعثت پیامبر اسلام- ص- که جان آن حضرت از طرف قبائل بتپرست مکه بشدت مورد تهدید بود، ابوطالب، عموی حضرت، اعلام حمایت از پیامبر کرد و در این باره قصیده بلندی سرود و طی آن به ذات اقدس خدا و به مظاهر مقدس حج مانند: کعبه، حجرالأسود، مقام ابراهیم و ... سوگند یاد کرد که در حمایت از پیامبر خدا عقبنشینی نخواهد کرد. از آن جمله به جمره سوگند یاد کرد و گفت:
وبالجَمْرة الکبری اذا صَمَدوا لها یَؤُمون قَذْفاً رأسها بالجنادل
(2)«سوگند به جمره کبری، آن هنگام که (حاجیان) میخواهند با سنگ بر سرآن بزنند.»
از «ابن قیس رقیّات» سرودهای به این صورت به دست ما رسیده است:
فمنی فالجِمار من عبد شمس مُقْفِرات، فَبَلْدَح فحِراء
(3)«سرزمین منا و جمار که بیآب و علفند، و نیز منطقه بَلْدَح و حراء، همه از آن عبد شمس است.»
از مجنون [بنیعامر] نقل شده است که گویا لیلی را در موسم حج در منا و خیف جستجو کرد و او را نیافت و با آه و حسرت چنین سرود:
وَ لَمْ ارَ لیلی بعد موقف ساعة بخیف مِنی ترمی جِمار المُحَصّب
1- ابن هشام، سیرةالنبی، قاهره، مطبعة مصطفی البابی الحلبی، ج 1، ص 125 و 126.
2- ابن هشام، همان کتاب، ص 293.
3- یاقوت حموی، معجمالبلدان، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1399 ه. ج 1، ص 480، کلمه «بَلْدح».
ص: 15
و یبدی الحصی منها، اذا قذفت به من البرد اطراف البنان المَخَضّب
(1)«لیلی را ندیدم که پس از مقداری توقف در خیف منا، در سرزمین مُحَصَّب، به جمار، سنگ بزند و هنگامی که سنگریزهها را پرتاب میکند، سرانگشتان خضاب شده او، از زیر لباسش نمایان گردد.»
اینها همه گواهی میدهد که رمی جمار در عصر جاهلیت، جزئی از مناسک حج بوده است.
فقهای شیعه و اهل سنت اتفاق دارند که یکی از واجبات حج و اعمال منا، «رمی جمرات» است. همچنین تعداد سنگها و چگونگی انداختن آنها مورد اتفاق آنان میباشد. اما چنانکه از مطالعه مناسک علما و مراجع دینی معاصر برمیآید، اصل جمره را معین نفرمودهاند. گویا به اعتماد این که محل آن در «منا» مشخص و روشن است، یا از باب این که تعیین موضوع به عهده مجتهد نیست، به صورت سربسته گفتهاند:
«رمی جمره، یعنی ریگ انداختن به جمره که نام محلی است در منا».
(2) برخی از فقها این مقدار نیز توضیح ندادهاند، بلکه بطور اطلاق گفتهاند: «از کارهای واجب در منا رمی جمره است».
(3) ولی توضیح ندادهاند که آیا مراد، ستونهای سنگی است که اینک در منا به نام «جمره» شناخته میشوند یا اینکه زمین و محل ستونهای کنونی است. (چنانکه فقهای أهل سنت میگویند.)
در هر حال با این که هیچیک از فقها در مناسک روشن نساختهاند که «جمره عبارت از ستونهای سنگی است» اما فعلًا سیره حجاج شیعه این است که به ستونهایی که در منا بنا شده، سنگ میاندازند وآن را
1- یاقوت حموی، همان کتاب، ج 2، ص 412، کلمه «خیف».
2- مناسک حج، امام خمینی- ره- قم، پاسدار اسلام، ص 203.
3- آیتاللَّه گلپایگانی، مناسک حج، قم، دارالقرآنالکریم، ص 131؛ آیتاللَّه خوئی- ره- مناسک حج، نجف، ص 152.
ص: 16
جمره مینامند. و بر اساس فتوای فقها که شرط صحت رمی را «رسیدن سنگریزه به جمره» دانستهاند،
(1) حاجیان رسیدن آن را به «بدنه» ستونها واجب میدانند و اگر به دایره اطراف ستون بیفتد، صحیح نمیدانند.
ولی از کند و کاو در کتب لغت و کلام فقهای سلف و سفرنامههای حج، چنین برمیآید که «جمره» نام آن محل و «زمین» است و ستونها فقط علامتند تا «زمینِ جمره» شناخته شود.
جمره در لغت
«جمره» در لغت به معنای آتش برافروخته و گداخته و همچنین به معنای ریگ میباشد و جمع آن «جمار» است. عرب سنگریزهها را نیز «جمار» مینامد و محل جمع شدن ریگها در منا را «جمرات» میگویند. به هرتلّ و پشتهای از ریگ نیز «جمره» میگویند و از این جهت محل سنگریزهها را در «منا» جمره گفتهاند که با ریگها زده میشود، و یا از این جهت که محل جمع شدن ریگهایی است که به آن زده میشود.
(2) از «مصباح المنیر فیومی» نیز برمیآید که نام «جمره» از نظر لغوی به این مناسبت است که محل اصابت سنگریزهها است.
(3) بنا بر این ارتباطی با «عمودهای» سنگی که در زمان ما در آنجا منصوب است، ندارد.
وضع جمره در گذشته
آنچه از مطالعه و جستجو در تاریخ و سفرنامههای حج به دست
1- امام خمینی، مناسک حج، قم، پاسدار اسلام، ص 204.
2- طریحی، مجمع البحرین، لغت «جمره»- زبیدی، تاج العروس، بیروت، ج 10، کلمه «جمر».
3- در مصباح المنیر فیومی آمده است: «کل شیء جمعته فقد جمرته و منه «الجمرة» و هی مجتمع الحصی بمنی، فکل کومة من الحصی جمرة، والجمع جمرات».
ص: 17
میآید، این است که ستونهای چهارگوشی که امروزه دیده میشود و حدود 9 متر ارتفاع و قطرهای مختلف دارند، در ادوار گذشته تغییر شکلهایی پیدا کرده است و شاید اصلًا روزگاری اثری از این ستونها نبوده است.
چنانکه «محب الدین طبری» (متوفای 494 ه) میگوید: «رمی» (محل انداختن سنگها) حد معینی ندارد جز این که بر فراز هر جمره، علمی برافراشتهاند و آن عمودی است معلق و آویزان که ریگها را به زیر یا به اطراف آن «علم» میاندازد، و احتیاط این است که دور از آن محل نباشد. برخی از متأخرین آن را محدود به 3 متر از هر طرف نمودهاند جز در «جمره عقبه» که چون در کنار کوه واقع شده، فقط یک طرف دارد.
(1) به احتمال قوی، این «پرچمها» که «محب الدین طبری» از آن یاد میکند، در قرن پنجم برای این در محل جمرات نصب شده بوده که حاجیان محل «جمره» را گم نکنند و اشتباهاً به جای دیگر سنگ نزنند، زیرا در آن زمان «منا» بیابانی بیش نبوده است و تعیین محل جمره نیاز به نشانهای داشته است.
چنانکه نقل کردهاند، در زمانهای گذشته گاهی حجاج محل «رمی» را گم میکردند و از روی اشتباه به جای دیگر سنگ میانداختند.
میگویند در زمان حکومت متوکل عباسی مردم ناآگاه جای «جمره» را تغییر دادند و در غیر محل «رمی» سنگ میانداختند. «اسحاق بن سلمة الصائغ» که از طرف متوکل مسؤول امور حج و کعبه بود، پشت جمره عقبه، دیواری ساخت تا محل رمی مشخص شود.
(2)«ابن جُبَیر اندلسی» (539- 614 ه) در سفرنامه خود، در وصف جمره
1- ابراهیم رفعت پاشا، مرآة الحرمین، قاهره، دارالکتب المصریة، افست تهران، المطبعة العلمیة، ج 1، ص 48.
2- ابراهیم رفعت پاشا، همان کتاب، ج 1، ص 329؛ برخی از فقها و علمای بزرگ شیعه که حدود چهل سال پیش به حج مشرف شدهاند تأیید میکنند که ستونهای کنونی جمرات، در آن زمان وجود نداشته و تنها علامتی از یک چوبه تیر بر بالای محل جمرات آویزان بوده است. از آن جمله حجةالاسلام آقای حاج شیخ علی افتخاری گلپایگانی که از مطلعترین و آگاهترین افراد در مسائل حج است، در گفتگوی حضوری، این موضوع را نقل میکرد.
ص: 18
عقبه میگوید: در اول منا از سمت مکه واقع شده است و در سمت چپ کسی که عازم مکه است، قرار گرفته و در وسط راه واقع است و به علت ریگهای جمرات که در آن جمع شده، بلند شده است. و در آن عَلَم و نشانهای همچون نشانههای حرم که گفتیم، نصب شده است.
آنگاه در مورد جمره وسطی و اولی میگوید:
بعد از جمره عقبه، محل جمره وسطی است، و آن نیز نشانهای دارد و بین این دو، به اندازه پرتاب یک تیر فاصله است. و پس از آن به جمره اولی میرسد که فاصلهاش با آن، به اندازه فاصله با دیگری است.
(1)«میرزا محمد حسین فراهانی» در سفرنامه خود
(2) در وصف جمرات میگوید:
«در بازار منا سه علامت از گچ و آجر به قد دو ذرع درست کرده به فاصله هزار ذرع به یکدیگر و یکی را جمره اول و یکی را دویم و یکی را سویم میگویند.
(3) جمره در کتب فقها
1- شهید اول در «دروس» فرموده است: «جمره بنای مخصوص یا محل و اطراف آن است که ریگها در آن جمع میشوند».
(4) 2- شهید ثانی قول دیگری به صورت «قیل» (گفته شده) نقل میکند و میگوید: به محل جمع شدن ریگها جمره گفتهاند و برخی دیگر
1- رحلة ابن جبیر، بیروت، دارصادر، 1384 ه.، ص 136.
2- سفر وی در سال 1302- 1303 ه. صورت گرفته است.
3- سفرنامه میرزا محمد حسین فراهانی، به کوشش مسعود گلزاری، تهران، انتشارات فردوسی، 1362 ه. ش؛ ص 208.
4- الجمرة البنأ المخصوص او موضعه و ما حوله بما یجتمع من الحصی، شرح لمعة، تهران، دارالکتب الأسلامیه، ج 1، ص 234.
ص: 19
«زمین» آن محل را جمره نامیدهاند.
(1)در برخی از کتب فقهی استدلالی، چنین آمده است: «اهل لغت و فقه درباره «جمره» اختلاف نظر آشکار دارند، ولی شکی نیست که سنگ انداختن به آن موضع خاص، کافی است و در صورت شک در این که آیا آن محل وسیع است یا تنگ؟ در صورتی که اصل محل رمی معلوم باشد، اصل برائت جاری میشود و مقید به حد معینی نمیگردد.
(2) از این فتواها چنین استفاده میشود که جمره حد معینی- که خود ستونها باشد- ندارد و این که شهید اول محلی را که «ریگها در آن جمع میشود»، جمره میداند و یا برخی از فقها در صورت شک در وسعت و تنگی محل رمی، اصل برائت جاری میکنند، همه حاکی از این است که جمره وسیعتر از بناهای فعلی در منا است.
از اینها گذشته فقها در مسائل مربوط به رمی جمره، گاهی از «جمره» به «ارض» (زمین) تعبیر نمودهاند که حکایت از این دارد که نزد فقها، آن «زمین» جمره است نه ستونها:
اگر ریگ را انداخت و در «محمل» (کجاوه) افتاد یا بر پشت مرکبی اصابت کرد و سپس روی زمین افتاد کفایت میکند.
(3) اینگونه تعبیر و مشابه آن، در کتب فقهی، در طرح مسأله رمی جمرات، فراوان آمده است که چند نمونه آن را در پاورقی ملاحظه میفرمایید.
(4) علاوه بر فتاوای فقها، تعبیر «ارض» در مورد محل رمی، در برخی از روایات نیز آمده است. مثلًا در بعضی از نسخههای «فقه الرضا» چنین
1- الجمرة قیل مجمع الحصی و قیل هی الأرض، شرح لمعه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج 1، ص 234.
2- اما الجمرة فقد اختلف ارباب اللغة فاحشاً و لکن لاریب فی الاکتفاء بذلک الموضع الخاص فی الرمی و علی تقدیر الشک فی کونه ضیّقاً او وسیعاً بعد ثبوت الأصل یحکم بالبرائة و عدم التقیید ... کتاب الحج تقریرات آیةاللَّه محقق داماد، عبداللَّه جوادی آملی، ج 3، ص 116.
3- اذا رمی حصاة و وقعت فی محمل او علی ظهر بعیر ثم سقطت علی الأرض اجزأت، ابن زهره، الغنیة، ضمن الینابیع الفقهیه- الحج- چ اول، تهران، مرکز بحوث الحج و العمرة، 1406 ه. ق، ص 442.
4- و اذا رمی بحصاة فوقعت فی محمل او علی ظهر بعیر ثم سقطت علی الأرض اجزأت- نظام الدین ابی الحسن الصهرشتی، اصباح الشیعة بمصباح الشریعة ضمن مجموعة الینابیع الفقهیّة- حج- چ 1، تهران، مرکز بحوث الحج و العمرة، 1406 ه. ق، ص 264.
- و اذا رمی جمرة بحصاة فوقعت فی محملة اعاد مکانها غیرها، فان اصابت شیئاً و وقعت علی الجمرة فلا اعادة علیها، قاضی ابن البرّاج، المهذب الحج، ضمن مجموعه ینابیع الفقهیّة، چ 1، تهران، ص 338.
- «... ولو وقعت الحصی علی شئ و انحدرت علی الجمرة جاز ...، شرایع الإسلام ضمن الینابع الفقهیة- حج- ص 635.
- و کذا کفی لو وقعت الحصی علی غیر ارض الجمرة ثم و ثبت الیها بواسطة صدم الأرض و شبهها، شرح لمعة، تهران، دارالکتب الإسلامیه، ج 1، ص 234.
ص: 20
روایت شده است:
«و ان رمیت بها فوقعت فی محمل اعدل مکانها، و ان اصاب انسانا ثم او جملا، ثم وقعت علی الأرض اجزأه».
(1)آیا با توجه به این قرائن و شواهد، نمیتوان نتیجه گرفت که مقصود از جمره زمینی است که ستونهای کنونی در آن ساخته شده است، نه خود ستونها؟ بنابر این اگر سنگریزه به ستونها نخورد و در حوضچه اطراف آنها بیفتد، کافی خواهد بود؟طبعاً در نهایت، آراء و فتاوای فقها و مراجع محترم تقلید در این مورد تعیین کننده است.پینوشتها:
1- حاج میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، قم، مؤسسه آل البیت، ج 10، ص 71.