بر درگاه رحمت‌

نوع مقاله : حج در آیینه ادب فارسی

موضوعات


حسن محتشم
بندگانیم و به درگاه خدا آمده‌ایم چون فقیران به تمنّای نوا آمده‌ایم
ما که بر گِرد یکی خانه طوافی داریم به گدایی به سرِ خوان خدا آمده‌ایم
ما نه مشتاق به سنگیم و نه وابسته به گِل به وصال تو، به سر نی، که به پا آمده‌ایم
آرزومندی و درویشی و بی‌سامانی جمع در ما و به امّید غنا آمده‌ایم

ص: 170
کوله‌بار گنه از کوه صفا سنگین‌تر خالی از خیر و پر از رزق و ریا آمده‌ایم
از سرخاک غریبِ حَسَن «ع» و قبر نبیّ «ص» خون جگر، شکوه‌کنان، سوی خدا آمده‌ایم
تا بگوییم گلستان خزان است بقیع از احد، وز سر قبر شهدا آمده‌ایم
«محتشم» دست تو و دامن زهرای بتول گرنه با حبّ علی، پس به کجا آمده‌ایم؟
ص: 171

 

کعبه، مغناطیس دلها

جواد محدّثی
اگر مغناطیسی باشد که دلها را «جذب» کند،
اگر مرکزیّتی باشد که جهتگیریها و حرکت‌ها را «محور» باشد،
اگر نشانه‌ای باشد که برای وحدتها و آشناییها، رمز و «کلید» باشد،
... همین «کعبه» است.
میلیونها دل شوریده، هر پگاه و شامگاه، به این کانونِ عشق و عرفان متوجّه است.
در زندگی و مرگ، هنگام خواب و بیداری، در نیایش و نماز، همه جا و

ص: 172
همیشه، «قبله» مرکزیّت این نگاه است.
اگر جانهای ما «کاه» باشد، کعبه «کهربا» ست!
اگر دلهای ما رمیده باشد، قبله، عامل «انس» است.
حرمِ ایمان است و صحنِ عبودیّت و آستانه بندگی و سقفِ یقین و پنجره‌ای رو به بهشت و روزنه‌ای گشوده به سوی خدا و سکویی برای پرواز تا ابدیّت.
اینهاست راز و رمز قداست و جاذبه «کعبه».
اینهاست، سرّ جذبه «قبله».
مکّه، کنعانِ اهل ایمان است و کعبه، یوسفِ این دیار!
حجاز، وطن معنوی و اعتقادی هر مسلمان است و مکّه و حرا کعبه و صفا، «زادگاه» و «خاستگاهِ» باورهای مقدّس ماست.
کعبه، بوسه‌گاه هزاران مجنون است که در پی لیلای دیدار، رنجِ بادیه بر دوش کشیده و بار هجران را تحمّل کرده‌اند تا به این «مَطاف» و «مسعی» برسند.
«کعبه»، راهی است که گامهای پوینده صفاجویان را به مقصد معرفت و به وطنِ عشق می‌رساند.
کعبه، عرش زمین است و فرش آسمان!
ص: 173
کعبه، نگین حلقه چشم بصیرت و دیده دل است.
کعبه، مُهر صداقتِ آیین و سندِ اعتبار این مکتب است.
و ... «حجرالأسود»، بر رکن این کعبه، نشان بیعت خدا با انسان است.
و بوسیدن و استلام و اشاره ما، تجدید بیعت با خدای فطرت‌آفرین و فطرتِ خداباور!
کعبه، دل و جان ماست.
ایمان و باور ماست.
کعبه، همه چیز ماست.
رمز قیام و قوام ماست.
تا هست، آیینمان پابرجاست.
و ... تا هستیم،
زیارت کعبه، فرض الهی بر دوش ماست.