رسول خدا- ص- در حالی که با عایشه طواف میکردند و رکن را استلام کرده بودند فرمود: ...
این روایت و روایات دیگر، دلالت دارد بر استحباب استلام برای زنان. بین این دو دسته از روایات تعارض است و این تعارض از راههایی قابل حلّ است:
1- روایات دالّ بر استحباب استلام مردان را حمل بر تأکید کنیم و روایات نفی استحباب استلام زنان را حمل بر عدم تأکید نماییم.
2- روایات نافی را بر نفی وجوب، و روایات غیر نافی را بر وجوب استلام بعنوان ثانوی احیاء سنت استلام و منع از معرفی استلام بعنوان بدعت حمل کنیم.
3- گر چه روایات نافی استحباب استلام، در مورد زنان فراوان است، لیکن تفصیل قائل نبودن فقها در استحباب استلام، بین مردان و زنان و اعراض آنها از روایات نافی، موجب میشود به مفاد آنها فتوا داده نشود. از باب این که این دسته داخل میشود تحت عنوان «شهرت فتوایی» و روایات نافیه داخل میشود در عنوان «مخالف شهرت فتوایی.»
4- روایات دالّ بر استحباب استلام در مورد مردان و زنان، آنقدر زیاد است که سنت قطعی را تحقق میبخشد لذا روایات نافی استلام نمیتواند با آنها معارض باشد. پس روایات دال بر استحباب استلام، در حق مردان و زنان حجت میباشد و فتوا به استحباب استلام حجرالاسود، برای مردان و زنان صحیح است.
فقهای شیعه در مورد رکنی که استلام آن مستحب است، اختلاف کردهاند؛ برخی مورد استحباب استلام را مخصوص حجرالاسود میدانند. برخی دیگر، رکن یمانی را نیز اضافه کردهاند و گروه سوّم نظر به استحباب استلام تمام ارکان دادهاند. اقوال شاذ و نادری نیز هست که از ذکر آنها خودداری میگردد.
1- صحیحه یعقوب بن شعیب: سُئِلَ الصادق- ع- عن استلام الرّکن. فقال: «استلامه
ص: 52
ان تلصق بطنک به و المسح أن تمسحه بیدک.»
(1) امام صادق- ع- در جواب سؤال از معنای استلام رکن فرمود: «چسباندن شکم به رکن و مسح آن با دست استلام است.»
سؤال و جواب از «استحباب رکن» است و رکن اطلاق دارد پس تمام ارکان را شامل میگردد.
2- قال جمیل: «و رأیت ابا عبداللَّه- ع- یستلم الأرکان کلّها.»
(2) جمیل میگوید: «دیدم امام صادق- ع- همه ارکان را استلام میکند.»
ب: روایاتی که تنها دلالت بر استحباب استلام حجرالاسود و رکن یمانی دارد:
1- عن برید بن معاویة العجلی قال: قلت لابی عبداللَّه- ع-: «کیف صار الناس یستلمون الحجر و الرکن الیمانی و لا یستلمون الرکنین الآخرین؟ فقال- ع-: ... ان الحجرالاسود و الرّکن الیمانی عن یمین العرش و انما امر اللَّه أن یستلم ما عن یمین عرشه.»
(3) امام صادق- ع- در جواب سؤال برید که چرا فقط رکن یمانی و حجر استلام میشود؟
فرمود: چون این دو رکن در سمت راست عرش خداوند واقعند و خداوند دستور داده است آنچه را که در سمت راست عرش است، استلام شود.»
بین این دو دسته از روایات، که بدانها اشاره شد، تعارض وجود دارد و حلّ این تعارض به چند راه ممکن است:
اولًا: روایاتی که استحبابش اختصاص به رکن حجر و یمانی داشت، حمل بر تقیه شود، چون بنا بر مذهب عامه و اهل سنت، استحباب مخصوص این دو رکن است.
برای نمونه، نظرات حنبلیها و شافعیها را میآوریم: در کتاب مغنی، که حاوی فتاوای مذهب حنبلی است آمده: «لا یستلم و لا یقبل فی الارکان الّا الاسود و الیمانی.»
(4) «از ارکان تنها رکن حجرالاسود و یمانی استلام و بوسیده میشود.»
ابو اسحاق شیرازی در المهذّب، که مشتمل بر فتاوای مذهب شافعی است، مینویسد:
«ان النبی کان یستلم الرکن الیمانی و الاسود و لا یستلم الآخرین.»
(5) «رسول خدا- ص- فقط رکن یمانی و حجر را استلام مینمود و رکنهای دیگر را
1- وسایل الشیعه، ج 9، ص 408، باب 15، ح 2، چاپ المکتبة الاسلامیه.
2- وسایل الشیعه، ج 9، باب 22، ص 418، ح 1، چاپ المکتبة الاسلامیه.
3- وسایل الشیعه، ج 9، باب 22، ص 420، ح 12، چاپ المکتبة الاسلامیه.
4- ابن قدامه، مغنی، ج 7، ص 379، چاپ سوم.
5- المهذب، ج 1، ص 222، مطبعة عیسی البابی.
ص: 53
استلام نمیکرد.»
کمال بن همام در کتاب شرح فتح القدیر مینویسد: «رسول خدا- ص- فقط رکن یمانی و حجرالاسود را استلام میکردند و استلام، غیر از این دو مستحب نیست.»
(1) ثانیاً: روایاتی که استحبابش اختصاص به استلام رکن یمانی و حجرالاسود است، حمل بر تأکید استحباب شود. شاهد این جمع، اهمیتی است که در روایات، نسبت به این دو رکن، داده شده.
ثالثاً: روایاتی که استحباب را منحصر در رکنهای یمانی و حجرالاسود میدانست، حمل شود به این که استلام آن دو، از مستحبات طواف است و استحباب استلامِ باقیِ ارکان، مستحب نفسی است.
استلام در ابتدای طواف یا در تمام شوطها؟
مدلول بعضی از روایات، استحباب استلام در ابتدای طواف است؛ از جمله آنهاست:
روایت معاویة بن عمار عن أبی عبداللَّه- ع- ... قال: «کنا نقول لابد من استلامه فی اوّل سبع واحدة.»
(2) امام- ع- فرمود: «ما گفتهایم استلام حجر در اول هفت شوط لازم است.»
و از جمله روایت 13 باب 36 بحار ج 12 ص 309 و روایت 18 باب 9، بحار، ج 99، ص 92.
روایات فراوان دیگری، استلام را، در تمام دورها مستحب میداند؛ مثل:
موثقه عمّار عن ابی عبداللَّه- ع- قال: «اذا دنوت من الحجرالاسود، فارفع یدیک و احمد اللَّه- الی أن قال:- ثمّ استلم الحجر.»
(3) امام صادق فرمود: «هرگاه به حجرالاسود نزدیک شدی، دو دست خود را بلند کرده، و ثنای خدا گوی و آنگاه حجرالاسود را استلام کن.»
این حدیث به اطلاق «ثم استلام الحجر»، دلالت دارد بر استحباب استلام در تمام دورها.
روایات 2 و 3 باب 13 از ابواب طواف و روایات 1، 3، 4، و 5 باب 12 از ابواب طواف نیز
1- شرح فتح القدیر، ج 2، ص 153، المطبعة الکبری الامیریّه ببولاق مصر.
2- وسایل الشیعه، ج 9، باب 16، ص 411، ح 12، چاپ المکتبة الاسلامیه.
3- وسایل الشیعه، ج 9، باب 13، ح 1، ص 402، چاپ المکتبة الاسلامیه.
ص: 54
بیانگر همین مضمون است.
و چون مدلول هر دو دسته از روایات اثبات استحباب است، باهم تعارض ندارد تا نیازمند به حل تعارض شویم.
مراحل استلام
در گذشته اشاره شد که مفهوم استلام در روایات، چسباندن شکم به حجرالاسود و مسح آن با دست است. ولی در بسیاری از روایات، مفهوم «استلام» تعمیم داده شده و شامل بوسیدن حجر، تماس مقداری از بدن، اشاره از دور حتی اشاره با سر و عصا در صورت عدم امکان، چسباندن شکم و مسح ید نیز میشود.
ص: 55
چند روایت برای نمونه
1- امام صادق- علیهالسلام- فرمود: «یجزیک حیثما نالت یدک»
(1)؛ «هر مقدار از دست که به حجرالاسود برسد مجزی از استلام است و کفایت میکند.»
2- «رسول اللَّه- ص- یستلم الارکان بمحجنه و یقبل المحجن»
(2)؛ «رسول خدا ارکان را با عصا استلام مینمود و آن را میبوسید.»
روایت 2 باب 15 از بحارالانوار، ج 17، ص 258 و روایت 22 باب 37 ج 99 از همین کتاب، در این زمینه قابل ملاحظه است.
3- «ان علیاً سُئل کیف یستلم الاقطع الحجر؟ قال: یستلم الحجر من حیث القطع.»
(3) «از امیرالمؤمنین- ع- سؤال شد: کسی که دستش قطع شده، حجر را چگونه استلام کند؟ حضرت فرمود: از همان جای قطع شده.»
4- صحیحه معاویة بن عمار: «فاستلمه بیدک و ان لم تستطع ان تستلمه بیدک فأشر الیه.»
(4) امام- ع- میفرماید: «حجر را با دست استلام کن، اگر نتوانستی اشاره کن.»
حدیث فوق مطلق است و هر اشارهای را، حتی اشاره با سر را شامل میشود.
مستحبات استلام
1- دعای «امانتی ادیتها ...»، تکبیر، تهلیل، صلوات، اقرار به گناه و دعای «اللّهمّ انی أسألک ...»
عن یعقوب بن شعیب، قال: قلت لابی عبداللَّه ما أقول اذا استقبلت الحجر؟ فقال: «کبّر و صلّ علی محمد و آله.»
(5) یعقوب بن شعیب گوید: از امام صادق- ع- پرسیدم: آنگاه که در برابر حجر قرار گرفتم، چه بگویم؟ فرمود: «اللَّه اکبر و صلوات بر محمد و آلش.»
2- قرار دادن صورت بر حجر
در حدیث غیاث بن ابراهیم آمده است: «و یضع خدّه علیهما»
(6)؛ «رسول خدا صورتش را بر حجر و رکن یمانی مینهاد.»
1- وسایل الشیعه، ج 9، باب 15، ابواب طواف، ح 1، ص 408
2- بحارالانوار، ج 21، باب 36، ص 402، ح 38، چاپ مؤسسه وفاء.
3- وسایل الشیعه، ج 9، باب 24، ص 422، ح 1
4- وسایل الشیعه، ج 9، باب 12، ح 1، ص 400
5- وسایل الشیعه، ج 9، باب 21، ح 2، ص 418
6- وسایل الشیعه، ج 9، باب 12، ح 2، ص 419
ص: 56
3- بوسیدن دست و یا عصا اگر با آن استلام شود
«رسول اللَّه یستلم الارکان بمحجنه و یقبل محجنه»
(1)؛ «رسول خدا رکنها را با عصا استلام میکرد و آن را میبوسید.»
4- بلند کردن دست
عن معاویة بن عمار عن أبی عبداللَّه- ع- قال: «اذا دنوت من الحجرالاسود فارفع یدیک.»
(2) معاویة بن عمار از حضرت صادق- ع- نقل میکند که حضرت فرمود: «هرگاه نزدیک حجرالاسود شدی دستها را بلند کن.»
5- استلام با دست راست
عن أبی جعفر- ع- قال: «ثم أدن من الحجر و استلمه بیمینک»
(3)؛ امام باقر- ع- فرمود: «هرگاه نزدیک حجرالاسود شدی، با دست راست آن را استلام کن.»
ترک استلام با ازدحام
استلام حجر گرچه در روایات مورد تأکید بوده است و ائمه- علیهمالسلام- نیز بر آن مواظبت عملی میکردهاند، لیکن در صورت ازدحام این تأکید و استحباب برداشته شده است.
عن حماد بن عثمان ان رجلًا أتی أبا عبداللَّه ... فقال: «ما أراک استلمته قال- ع-: اکره ان اوذی ضعیفاً او اتأذی.»
(4) مردی از امام صادق سؤال کرد: «ندیدم شما استلام حجر کنید امام فرمود: دوست ندارم ضعیفی اذیت شود و یا خودم اذیت گردم.»
روایات مربوط به این جهت فراوان است؛ از جمله روایات باب 16، ابواب طواف، ج 9، ص 409
آثار و برکات استلام
در روایات برای استلام فواید و نتایج فراوانی بیان شده است که اینجا به بعضی از آنها اشاره میشود:
1- بحارالانوار، ج 21، باب 36، ح 38، ص 402، چاپ مؤسسه وفاء.
2- وسایل الشیعه، ج 9، باب 13، ح 1، ص 402
3- وسایل الشیعه، ج 9، باب 13، ح 3، ص 403
4- وسایل الشیعه، ج 9، باب 16، ابواب طواف، ح 8، ص 411
ص: 57
1- حجرالاسود در قیامت به نفع استلام کننده شهادت میدهد:
«لَیَشهدُ لمن استلمه»
(1)؛ «حجرالاسود شهادت میدهد برای شخصی که او را استلام کرده است.»
2- استلام حجر به منزله بیعت با رسول خدا- ص- است:
«والحجر کالمیثاق و استلامه کالبیعة»
(2)؛ «حجرالاسود در میان مردم به منزله پیمان است و استلام آن به منزله بیعت.»
در روایات فراوانی، استلام را به منزله بیعت با رسول خدا- ص- به حساب آورده است؛ از جمله: «بیعة لمن لم یدرک بیعة رسول اللَّه- ص-»
(3)؛ «استلام حجر بیعت کسی است که به بیعت با رسول خدا- ص- نائل نشده باشد.»
3- اجابت دعا به برکت استلام حجر:
«... و قال انّه لیس من عبد یتوضأ ثم یستلم الحجر ثم یصلّی رکعتین ... ثم لا یسأل شیئاً الّا أعطاه ان شاء اللَّه.»
(4) «کسی نیست که وضو بگیرد و استلام حجر کند و دو رکعت نماز بخواند و ... و خداوند خواستهاش را برآورده نکند.»
4- استلام حجر، شعار طواف است:
در حدیث نبوی است: «لکل شیء شعار و شعار الطواف استلام الحجر»
(5)؛ «هر چیزی علامتی دارد و علامت طواف استلام حجر است.»
نتایج مقاله
در این مقال مطالبی ثابت شد از جمله:
1- استلام در نظر لغویّین معانی مختلف دارد و صحیحترین آنها تحیت است.
2- معنای استلام در روایات و اصطلاح فقها تماس بدن و مسح حجرالاسود است و این معنا قریب به معنای لغوی قول چهارم است.
3- اصل استلام از نظر فقهای مذاهب اسلام امر مسلم و قطعی است، اختلاف در خصوصیات آن است.
1- بحارالانوار، ج 99، باب 40، ح 3، ص 219 چاپ مؤسسه وفا.
2- بحارالانوار، ج 99، باب 4، ح 38، ص 48 چاپ مؤسسه وفا.
3- بحارالانوار، ج 99، ص 219، باب 40، ح 3
4- بحارالانوار، ج 99، باب 2، ح 42، ص 13 چاپ مؤسسه وفا.
5- اخبار مکه، ج 1، ص 110
ص: 58
4- گرچه بعضی از روایات وارده در باب استلام، دلالت بر وجوب آن دارد و لیکن با جمع بین روایات متعارض استفاده وجوب غیر صحیح است.
5- استلام همچنانکه در مورد مردان مستحب است درباره زنان نیز مستحب است.
6- گرچه روایات زیادی در مورد استلام حجرالاسود و رکن یمانی وارد شده است ولی استحباب در مورد استلام ارکان دیگر نیز ثابت است.
7- استلام در تمام دورها مستحب و استلام اول و آخر مورد تأکید واقع شده است.
8- استلام مراحلی دارد از مسح و لمس گرفته تا اشاره با دست و عصا.
9- هنگام استلام اموری مستحب است از جمله دعاهای مأثوره استقبال، بوسیدن آن، بلند کردن دستها، و استلام با دست راست.
10- اگرچه استحباب استلام مورد تأکید روایات واقع شده است ولی در ازدحام جمعیت سیره عملی ائمه- علیهمالسلام- ترک استلام بوده است.
11- بر استلام فواید زیادی مترتب است؛ از جمله:
الف) شهادت حجر در قیامت.
ب) اجابت دعا.