مروری کوتاه بر زندگینامه مؤلف:
در شرح حال زندگی تندیس تقوا و قداست، عالم گرانقدر مرحوم مقدّس اردبیلی سخن بسیار است که مجال تفصیل آن در این مقال- که بنای آن بر اختصار است- نیست (1). این چهره پرفروغ در کنگره بزرگداشت مقدّس- که انشاء اللَّه در تابستان 1375 برگزار خواهد شد- معرفی میشود و در اینجا به عنوان مقدمه رساله تنها مختصری از شرح حال این عالم بزرگ را از کتاب «ریحانة الأدب» نقل میکنیم. صاحب ریحانه در شرح احوال او مینویسد:
«احمد بن محمد آذربایجانی اردبیلی الأصل والولاده، نجفی المسکن و المدفن از مفاخر علمای امامیه عهد صفویه میباشد که بسیار جلیلالقدر و عظیمالشأن، فقیه عابد، متکلّم زاهد، محقّق مدقّق، قدسیّ السّمات، ملکوتیّ الصفّات، در کلمات اجلّه، به عالم ربانی موصوف، به «مقدس» و «مقدس اردبیلی» و «محقق اردبیلی» معروف، در زهد و ورع و تقوا و عبادت و وثاقت بیبدل و مانند سخاوت حاتم ضربالمثل، اورع و اتقی و اعبد و ازهد اهل زمان خود بود.
1- برای اطلاع بیشتر به این منابع مراجعه فرمایید: «الاعلام» ج 1، ص 223؛ «اعیان الشیعه» ج 3، ص 80؛ «بیدارگراناقالیم قبله» ص 211؛ «جامع الرواة» ج 1، ص 61؛ «روضات الجنات» ج 1، ص 79؛ «ریاض العلماء» ج 1، ص 56؛ «ریحانة الأدب» ج 5، ص 366؛ «فوائد الرضویه» ص 24؛ «الکنی والالقاب» ج 3، ص 166؛ «مستدرک الوسائل» ج 3، ص 392 چاپ سه جلدی؛ «معارف الرجال» ج 1، ص 53؛ «نگاهی به حیات و آثار محقق اردبیلی» «پیام حوزه» شماره هفتم و ...
1- ریحانةالأدب، ج 5، ص 370- 366 با اندکی تلخیص.
1- ظاهراً این نیّت واجب نیست. ع «ع» علامت حواشی ملاعبداللَّه شوشتری است.
2- ترک این غسل نکند و اکتفا در نیّت به قربت کند. ع
3- آنچه از اخبار ظاهر میشود آن است که اجتناب از مخیطی باید کرد که به کیفیت قبا و پیراهن و امثال آن باشد امّااجتناب از مطلق مخیط، اگر چه در ازار باشد، دلیل واضحی ندارد. ع
4- احوط آن است که او را گره نکند و از گره کردن همیان از بر بالای آن ممنوع نیست. ع
در نسخه اصل، جای این حاشیه تعیین نشده بود و عبارت هم همینطور بود.
5- قصد وجوب لازم نیست. ع
1- کلمه «واجب» در برخی نسخهها نیست.
2- والنعمة لک والملک لا شریک لک. نسخه تلفظ به این تلبیه بدون اضافه «انّ الحمد ...» مختار محقّق و «مختلف» وظاهر «تهذیب» و میل «منتهی» است و این است که در صحیحه معاویه مذکور است و عمل به این بهتر است بلکه معیّن است و آنچه از روایت مذکور معلوم میشود آن است که «انّ الحمد ...» واجب نیست و تلفظ به آن بهتر است. ع
3- بلکه مطلق وجوب مقارنت معلوم نیست و در «دروس» نیز تنبیه به این شده.
نه وجوب مقارنت تلبیه معلوم است و نه شرطیت او، بلکه آنچه از صحیحه معاویة بن عمّار معلوم میشود، رجحان تأخیر است تا برخاستن و به راه افتادن، و لفظ روایت این است:
«إذا فرغت من صلاتک و عقدت ما ترید فقم و امش هنیئة فإذا استوت بک الأرض، ماشیاً کنت أو راکباً فلبّ» وسائل الشیعه، ج 9، ص 44
پس احوط آن است که یک مرتبه مقارن نیّت تلبیه بگوید و یک مرتبه دیگر، بعد از وقوع نیّت چون به راه افتد تلبیه بگوید و تلبیه را مقارن نیّت ندارد. ع
4- به وسائل الشیعه: ج 9، ص 44 رجوع شود.
5- سه میل یک فرسخ است.
6- نعم هذا هو الأحوط و إن ترک أعاد النیّة فلا ترک کذا التلبیة. ع
7- در نسخه دیگر، به جای این جمله چنین آمده: «الّا اجتناب از محرّمات احرام»
8- لزوم این غسل همچو غسل احرام نیست. ع
9- در طواف مستحب، وضو احوط است و از ابی الصلاح منقول است که طواف مستحب بیوضو صحیح نیست و عمومبعضی از اخبار به این دلالت دارد. ع
10- تا ممکن باشد ترک بغل گرفتن حجر نکند. ع
1- در نسخه دیگر آمده: «والّا از دور اشاره به آن نماید، و تکبیر بگوید و صلوات بر پیغمبر فرستد. ع»
2- این جمله در برخی نسخهها نیست.
3- بنده را نیز این به خاطر میرسد و دور نباشد که رو به حجر کردن و بعد از نیت شروع در طواف کردن بهتر باشد و احوط جمع کردن میان این و آن وضع است که از بعضی متأخرین منقول شده به این که دو طواف کند و در ابتد هر کدام به یکی از این دو وضع شروع کند. و باید که چون به حذاء حِجر اسماعیل رسد، بسیار از حجر دور نشود تا بُعد از این جهت بیشتر از بُعد میان مقام و خانه نشود. ع
4- و باید که بعد از فارغ شدن، به چیزی دیگر متوجه نشود، تا نماز بجای آورد. ع
5- چنان کند که مقام را در پیش انداخته، سر خود را متصل به عمارات او کند. ع
6- اگر ضرورتی داشته باشد، مثل گرمی هوا، تأخیر سعی تا هوا سرد شود، جایز است همچنانکه از بعضی اخبار معلوم میشود ولیکن او را به روز دیگر نیندازد. ع
7- لزوم نیّت وجوب همچنانکه مذکور شد، لازم نیست. ع
1- از موی ریش، اگر داشته باشد، بهتر است به هر حال اگر اقتصار به یکی کند اقتصار به گرفتن مو بهتر است و به گرفتنناخن اکتفا نکند و به دندان بریدن ظاهراً که مجزی است. ع
2- این جمله در برخی نسخهها نیست.
3- نعم بل فی روایة عمر بن یزید: «ثمّ صلّ رکعتین خلف المقام ثمّ أهلّ بالحجّ فإن کنت ماشیاً فلبّ عندالمقام و إن کنتراکباً فإذا نهض بک بعیرک.» ع- تهذیب الأحکام، ج 5، ص 169
4- لزوم نیّت بعد از ظهر بلا فاصله و وقوف به موقف بعد از آن ظاهر نیست و لفظ روایت معاویة بن عمّار موصوفه به صحّت این است: «إنّما تعجّل الصلاة و تجمع بینهما لتفرغ نفسک للدعاء فانّه یوم دعاء و مسألة ثمّ تأتی الموقف و علیک السّکینة والوقار.»- تهذیب الأحکام، ج 5، ص 182. و این روایت همچنانکه میبینی دلالت میکند بر این که بعد از آن که نماز در غیر موقف شود و این مستلزم آن است که ایستادن بعد از ظهر بلافاصله واجب نباشد. ع
5- به این که حمره از جانب مشرق زایل شود و اکتفا به غیبوبت قرص نکند. ع
6- وجوب این نیّت موقوف است بر وجوب مبیت و اثبات آن خالی از اشکالی نیست، و احتیاط ظاهر است، و اختیار «تذکره» عدم وجوب است. ع
1- ظاهراً که اگر نیت در شب کرده باشد جهت بودن تا بعد از صبح اکتفا به آن توان کرد و بالجمله وجوب دو وقوف در این مقام یکی از شب تا صباح و دیگری از صباح تا طلوع آفتاب معلوم نیست و لفظ حسنه معاویه این است که: «أصبح علی ظهر فتقف إن شئت قریباً من الجبل و إن شئت حیث شئت- إلی أن قال:- ثمّ افض حیث یشرف لک نبیر و تری الإبل مواضع اخفافها. ع- وسائل الشیعة، ج 10، ص 45
2- و اگر مؤخّر دارد از ذبح و حلق باطل نمیشود، لکن تا تواند مراعات ترتیب کند و شیخ در «خلاف» تصریح به استحبابترتیب کرده استع
3- لفظ روایت ابن ابی نصر این است که: «تخذ فهنّ خذفاً و تَضَعَها علی الإبهام و تدفعها بظفر السبابة. ع»- وسائل الشیعه، ج 10، ص 73
4- این احوط است و احتمال دارد که اکتفا به این که شش ماه تمام داشته باشد توان کرد، چنانکه از بعضی از کلمات «منتهی» و «تحریر» معلوم میشود. ع
5- دقت بسیار در این استحضار لازم نیست. ع
6- تقسیم حقیقی، که ثلث یقیناً یا ظناً باشد، ظاهر نیست و همچنین در بواقی. ع
7- و باید که مهدی الیه نوع احتیاجی داشته باشد و به غنی اکتفا نکند. ع
1- دور نباشد که از مو گرفتن اولی باشد و ظاهراً که جمع میان مو گرفتن و ناخن احوط است. ع
2- خصوصاً نسبت به کسی که هنوز از وی حجّی واقع نشده باشد و اگر ... او کرده باشد ظاهراً که حلق واجب شود، چنانکه از بعضی فقها منقول است. ع
3- و در همین روز کردن بهتر است و متمتع تأخیر از فردا نکند و موسّع است مر قارن و مفرد را تأخیر تا روز سیم که آخرایّام تشریق است. ع
4- نعم یحلّ بعد الطواف والسعی. ع
1- آنچه از اخبار معتبره معلوم میشود که اگر در مکه بماند تا صباح و مشغول به مناسک خود و به عبادت نباشد و پیش ازنصف شب از منا بیرون رفته باشد بر وی کشتن گوسفند لازم آید و اگر این که تمام شب در مکه نباشد و پیش از صبح به منا رسد بر وی چیزی نباشد و همچنین اگر در مکه به مناسک خود و عبادت مشغول باشد یا آن که بعد از آن که نصف شب در منا کرده باشد، متوجه مکه شده باشد. و در روایت صحیحه وارد است- وسائل الشیعه، ج 10، ص 209، حدیث 17 چون از بیوت مکه بیرون آید و خواب کند تا صباح شود و به منا برسد پیش از طلوع صبح بر او چیزی نیست. و بالجمله تا میسّر باشد عمل به آنچه در اصل این رساله مذکور است کند، اگر چه اثبات لزوم آن مطلقاً خالی از اشکال نیست. ع
1- در این مدّعا، در معتبر نقل اتّفاق کرده و بعضی از متأخرین نسبت این به شهرت داده و بعد از آن از جمعی از اصحابنقل کرده که حائض به آنچه مذکور شد عمل نمیکند، بلکه سعی را بجای میآورد و چون فارغ از حج شود با طواف حج، طواف عمره را بجای میآورد؛ یعنی همان حجّ تمتّع میکند غایتش آنکه طواف عمره را قضا میکند و بعضی از اخبار به این معنا دلالت دارد. امّا ظاهراً که عمل به آنچه در این رساله مذکور است، اولی است و ظاهراً که زن چون حج افراد بر وجهی که مذکور است کند برئالذمّه از حجّ تمتع میشود و اگر چه استطاعت در سال دوّم داشته باشد و ظاهراً که همچنین است حال کسی که از ضرورت، نقل تمتع به افراد کند؛ چنانکه از غیر این رساله مفهوم میشود، اگر چه به آن نصّی از اهلالبیت- علیهمالسّلام- نمیداند. ع
2- این جمله در برخی نسخهها نیست.
3- این جمله در برخی نسخهها نیست.
1- آنچه دلیل بر آن دلالت کرده و علّامه نقل اجماع بر آن کرده حرمت صید برّی است نه مطلق صید. و چنانکه اجتناب از صید کردن لازم است، اجتناب از خوردن و کشتن و دلالت به گرفتن آن کردن لازم است و همچنین اجتناب از تخم آن نیز بکند. و از این معنا استثنا شده کشتن ضبع و نمر و صغر و شبه آن و کشتن موش و مار و عقرب و چیزی انداختن از بالای سر بر غراب. ع
2- این احوط است، اگر چه در اثبات حرمت ماعدای مشک و عنبر و ورس و زعفران اشکالی هست. ع
3- آنچه ظاهر میشود، عدم منع است اگر حاجتی از ضعف باصره و شبه آن به کشیدن سرمه باشد بلکه اثبات حرمت اگر به قصد زینت نباشد و اگر چه حاجتی به آن نداشته [باشد خالی از اشکال نیست]. ع جمله اخیر را برای تکمیل مطلب افزودیم.
4- اگر ضرورتی به آن باشد؛ مثل آن که دستش ترکیده باشد منع مشکل است. ع
1- بی ضرورتی، و اگر چه اثبات حرمت خون بیرون آوردن که از خاریدن بدن بهم رسد، خالی از اشکالی نیست. ع
2- وجه تخصیص به تر، ظاهر نیست و حرمت خصوصیت به مُحرم ندارد. ع
3- در نسخه دیگر: میوهدار.
4- اذخر یک نوع گیاه. و چوب بکره دو چوبی که در طرف چاه نصب میکنند برای آب کشیدن از چاه.
5- مستندی که جهت استثنای آن به این کمینه رسیده ضعفی دارد. ع
6- آنچه ظاهر میشود آن است که حرمت مخصوص همین عبارت است اگر چه احوط اجتناب از مطلق عبارتی است که به آن سوگند خورند. ع
7- این احوط است و اگر چه اثبات حرمت مشکل است. ع
8- منع مطلق احوط است. ع
9- این احوط است و امّا اثبات حرمت مشکل است. ع
10- آنچه از اطلاق بعضی روایات معلوم میشود آن است که از سایه کردن بر خود ممنوع است نه آن که این معنا مخصوص به سر است، چنانکه این کلام مفهم آن است. ع
11- عمل به این احوط است و اگر چه اثبات حرمت لبس ماعدای خف و جورب و آنچه مثل اینها باشد، خالی از اشکال نیست و دغدغه در پوشیدن نعلین نیست. ع
12- وجه تخصیص به شوهر ظاهر نیست و ظاهراً که حرمت اظهار آن به اجانب به طریق اولی لازم آید امّا حرمت اظهار آن به محارم اگر چه از این وجه لازم نمیآید بلی ولی ظ عموم بعضی از اخبار مقتضی آن است و عمل به آن احوط است. ع