میلادی به عزم سفر به جزیرة العرب و انجام مراسم حج مسلمانان به قاهره آمدم.
در این هنگام جنگ در اوج خود در جزیرة العرب برقرار بود؛ زیرا در ماه صفر سال 1343 ه (1924 م.) نیروهای سلطان عبدالعزیز بن سعود توانسته بودند شهر طائف را، که در دشتی میان کوههای سربه فلک کشیده کرا واقع شده بود، فتح کند و پس از آن که وهابیان این شهر را متصرف شدند، به غارت و چپاول اموال پرداخته و گروهی از مردم بیگناه و بیدفاع را قتل عام کردند آنگاه با لباس احرام به مکه هجوم برده و آن را بدون خونریزی فتح کردند، در این هنگام شریف حسین به نفع فرزند خود شریف علی از مقام سلطنت حجاز کناره گرفته بود، پس از تهاجم وهابیان، شریف علی به سوی جده عقب نشینی نمود لیکن وهابیان او را تعقیب نموده و شهر را محاصره کردند، شهر جده و بندر ینبع که هنوز در دست حکومت هاشمیان بود در این موقع به محاصره وهابیان و نیروهای ابن سعود درآمد، و بدین ترتیب تمامی بنادر عربستان در محاصره قرار گرفته و از حرکت باز ایستاد؛ زیرا جدّه و ینبع را وهابیان محاصره کرده بودند، در حالی که دو بندر اللث و قنفذه که توسط وهابیان اشغال شده بود، از سوی پادشاه هاشمی به محاصره درآمده بود.
ریتر میگوید: در عین وجود این جنگ و جدالها، من تصمیم به سفر گرفته و تلاش کردم اعتنایی به این وقایع نکنم و خود را از یکی از راههای ممکن به حجاز برسانم، ریتر پس از حرکت از قاهره از راه کانال سوئز به مصوع و سپس القحم و البرک و آنگاه به قنفذه آمد و پس از ادای مناسک حج و زیارت آثار تاریخی مکه از راه رابغ خود را به مدینه رسانید. ریتر گفته است که او در مکه توانست به حضور ملک عبدالعزیز بن سعود برسد و این در حالی بود که هنوز جدّه در محاصره قرار داشت و به دست نیروهای او سقوط نکرده بود، این ملاقات توسط روزنامهنگاری سوری که به نوشتن در روزنامه «امّ القری» اشتغال داشت، در الحمیدیه انجام پذیرفت و پس از این دیدار او چندین بار به دیدار پادشاه در کاخ الأبطح رسید.
ریتر میگوید: نتوانستم حقیقت انگلیسی بودن خود را مخفی نمایم و برخی از مردم در مکه مرا شناختند لیکن توانستم برای آنان ثابت کنم که انگلیسی مسلمان هستم. وی با همین عنوان با پادشاه ملاقات نمود و با او درباره موضوعهای
ص: 161
متفاوتی گفتگو کرد؛ از آن جمله درباره تصرف بخشهایی از اردن در منطقه معان و عقبه توسط نیروهای پادشاه و همدلی پادشاه با انقلابیون سوری بر علیه نیروهای فرانسه و حلّ و فصل برخی اختلافات مرزی میان عربستان و عراق. ریتر میگوید:
در مجلس پادشاه با دکتر عبداللَّه الدملوجی که مشاور امور خارجی پادشاه بود دیداری داشته است و از اطلاعات و آگاهیهای او تمجید میکند. ریتر سه فصل از کتاب خود را به شهر مدینه اختصاص داده است؛ نخستین فصل با عنوان «قبر پیامبر»، دومین فصل با عنوان «دیدگاههای جغرافیایی و تاریخی درباره مدینه» و سومین فصل «حرم مدینه» است. و چون عمده مطالب این فصول تفاوت چندانی با آنچه پیشتر گذشت ندارد، از این رو تنها به برخی خصوصیات و ویژگیهای حرم و تغییراتی که در این سالها انجام شده خواهیم پرداخت؛ به ویژه با اشغال مدینه توسط وهابیان، وضعیت جدیدی در شهر بوجود آمده بود.
درباره حرم پیامبر میگوید: باب السلام در منتهی الیه بازار شرقی واقع است و دومین در مهم حرم است، اما محراب پیامبر در مسجد از سنگهای مرمرین به رنگهای سفید و سیاه و سبز و قرمز، با نقشههای متفاوت پوشیده شده است و هنگامی که زیارت دهنده او قصد خواندن زیارت قبر پیامبر- ص- را داشت به آهستگی در گوش او گفت من زیارتی را برای تو میخوانم که معمولًا دوستداران پیامبر آن را میخوانند و این اشارهای بود که وهابیان او را از خواندن این زیارت نامه منع کردهاند و در حقیقت او اقدام به کار خطرناکی کرده بود؛ زیرا احتمال اهانت و خطر جانی از سوی وهابیان میرفت! ریتر میگوید: وهابیان پیروان ابن تیمیه هستند که طلب شفاعت و زیارت قبر و نماز خواندن در کنار قبر بزرگان را حرام و بدعت میدانند.
آنگاه ریتر به قصه مشهوری که سمهودی آن را در تاریخ مدینه نقل کرده و مربوط به سلطان نورالدین است میآورد.
درباره وضعیت جغرافیایی مدینه میگوید: مدینه در دشتی که در میانه جزیرة العرب قرار دارد و از این لحاظ با مکه که از شهرهای نوار و دشت ساحلی بشمار میرود و در میان رشته کوههایی که شبیه به نشست گاه اسب است و گذرگاه آن به سمت جنوب شرقی است تفاوت دارد.
زمین مدینه که از کوه عیر آغاز میگردد تا فاصله نیم مایل از باروی مدینه
ص: 162
دشت پستی است مملو از سنگهای آتشفشانی و دشت وسیع شرق مدینه پوشیده از قطعه سنگهای ترکیبی سیاه است، این دشت تا فاصله یک مایلی دروازه شرقی مدینه که به باب الجمعه یا باب البقیع شهرت دارد ادامه مییابد و به نام دشت الحرّه معروف است. قطر و ضخامت سنگهای دشت الحرّه نزدیک 10 قدم است، و از سطح خاکی اطراف خود با ارتفاع ناهمگون و نامنظمی قرار دارد؛ بگونهای که به چشم بیننده آن، دیواری سیاه میآید. و این داستان در زبان مردم مدینه است که وقتی پیامبر- ص- با یهودیان به جنگ پرداخت، آنان ثروت و جواهرات خود را در الحرّه پنهان نمودند و بعدها تلاش مسلمانان برای یافتن آنها به جایی نرسید.
فاصله میان شهر مدینه و دشت سنگلاخی الحرّه را باغهای سرسبز و پردرخت خرما فرا گرفته است و در سایه این نخلها گندم، جو، ذرت، گوجه فرنگی و انواع صیفی کاری و سبزی کاشته میشود. جنوب شهر مدینه از فاصله الحرّه تا کوه عیر را نیز باغهای نخل و درخت سدر تا عمق 6 تا 7 میلی فرا گرفته است و در میان این نخلستانها و باغها، دهات کوچک با خانههای محقری قرار دارد، لیکن ریتر میگوید در سالهایی که او به دیدن آنها رفته، خانهها را خرابه و مزارع را متروکه یافته است و علت آن را محاصره وهابیان در سالهای جنگ میداند، در شمال شرق احُد و در پس بخش غربی این کوه، دهکده سرسبز (/ واحه) عیون قرار دارد.
شهر مدینه شهری است بیضوی شکل که طول آن از سمت شرق به غرب امتداد دارد و باروی مستحکمی با چندین دژ آن را حفاظت میکند. این بارو دارای 9 دروازه است که عبارتند از: 1- باب الجمعه یا باب البقیع، که در برابر مشرق است، 2- باب المجیدی 3- الباب المصری 4- الباب الشامی، که در برابر شمال هستند، 5- الباب الصغیر 6- باب العینیه 7- الباب المصری که در برابر مغرب هستند، 8- باب الشونه 9- باب الحمام، که در برابر جنوب میباشد.
بنابه گفته تاریخ نگاران، محمد بن اسحاق حاکم مدینه در سال 236 ه (850 م.) نخستین کسی بود که گرداگرد شهر دیواری کشید و این دیوار مجدداً در سال 540 ه به دستور سلطان موصل تجدید بنا گردید، و هنگامی که سلطان محمود نورالدین برای بررسی وضعیت مسیحیان که قصد جسارت به قبر پیامبر را داشتند به مدینه آمد دستور ساختمان دیوار دیگری در خارج دیوار نخستین را داد و این دو بارو بار دیگر مرمت
ص: 163
شدند و آخرین پادشاهی که به ترمیم باروی داخلی شهر همت گمارد سلطان عبدالعزیز عثمانی در سال 1867 م. بود. در دو سمت شمال و مغرب بیرون باروی شهر، تعدادی ساختمان بزرگ قرار دارد که گمان میرود در روزگاری کاخهای زیبایی بودهاند و بیشتر آنان از آنِ ترکان بوده است که در دوران سلطان عبدالحمید در مدینه سکونت داشتهاند و تردیدی نیست که بودن باغها و نخلستانهای سرسبز در مدینه و راه آهنی که هر گونه لوازم آسایش را از دمشق به مدینه میآورده فرصت بسیار مناسبی برای راحت طلبی و گذران ایام عمر و فراغت و دوری از گرفتاریهای دنیای مدرن را برای گروهی از متمکنین بویژه ترک فراهم میآورده است.
در واقع با افتتاح راه آهن مدینه در سال 1908 م. دوران شکوفایی و رشد اقتصادی مدینه آغاز گردید و سبب شد گروهی از ثروتمندان و متمکنان به منظور اقامت دائمی به مدینه روی آورند.
لیکن با به قدرت رسیدن ترکان جوان، آسایش و امنیت از مدینه و راههای آن سلب شد؛ زیرا این ترکان جوان و خام ارزش و اعتبار در دست داشتن دو شهر مقدس حجاز را درک نمیکردند، از این رو برای آبادانی و عمران و دور نمودن دست اندازیها و چپاول اعراب بیابانگرد و راهزن به شهر و قافلههایی که به سوی شهر میآمد، از پرداخت پول مضایقه نمودند و بسیاری از مردم به خاطر ترس و بیم از تکرار حملات ابن رشید یا وهابیان که در آغاز قرن 19 چندین بار به شهر حمله نموده و به غارت میپرداختند شهر را ترک نمودند و این وضعیت تا هنگام اعلان شورش عربی در سال 1916 م. از سوی شریف حسین ادامه داشت، لیکن با اعلان شورش وضعیت به مراتب وخیمتر از پیش گردید، تا جایی که شهر به مدت 15 ماه از سوی وهابیان در محاصره قرار داشت. از این رو ملاحظه میکنیم که جمعیت شهر که پیشتر 80- 70 هزار نفر بود اینک به کمتر از 6 هزار نفر میرسد.
ریتر سپس به توصیف خیابانها و کوچههای خالی و خانههای متروک شهر میپردازد و سپس به توصیف ایستگاه راه آهن مدینه که در منتهی الیه بخش غربی شهر در نزدیکی دروازه العنبریه قرار دارد میپردازد.
ریتر میگوید: بسیاری از طلاب علوم دینی که در مدینه به تحصیل اشتغال داشتهاند، اینک به همراه اساتید و شیوخ خود فرار را بر قرار ترجیح داده و به نقاط دور
ص: 164
دستی گریختهاند و تنها تعداد اندکی از آنان در دوران محاصره شهر توسط وهابیان، باقی ماندهاند که اینک نزد ابن ترکی در حرم به تحصیل اشتغال دارند، این ابن ترکی را به اصطلاح میتوان از علمای وهابی نجد بشمار آورد، گو این که در تعصب به گرد برخی دیگر از وهابیان نمیرسد؛ زیرا او کمی معتدل بوده و برخی از عقاید ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب را قبول ندارد، از دیگر علمای مدینه میتوان از شیخ احمد طنطاوی مصری یاد کرد. او از هنگام اشغال مدینه توسط وهابیان، از تدریس در حرم مدینه امتناع ورزیده و خانه نشین گردیده است و گروهی از طلاب برای تحصیل علم به خانه او مراجعه میکنند.