منطقه «صعید» در سرزمین مصر قربانیهایی نذر میکنند و این قربانیها را به اولیا پیشکش مینمایند. به ویژه به «سید احمد بدوی» که در روستاها و آبادیهایی از مصر، بزهایی را- که به «عُجُول السید/ بزهای سید احمد بدوی» نامبردار میسازند- برای او نذر میکنند و در باره این بزها تیمار و پذیرایی زیادی به عمل میآوردند. و کشاورزان آن را همسنگ با تقدیس، مورد احترام قرار میدهند و به هیچوجه آزاری بر آنها روا نمیدارند. حتی اگر به چریدن محصول زراعی دیگران هجوم آورند و یا بر کسی آسیب وارد سازند این بزها را رنجه نمیدارند. این بزها را به «طنطا» در کنار زادگاهِ سیداحمد بدوی سوق میدهند تا نزدیک مزار او آنها را ذبح کنند. نیازی به توضیح ندارد که اعمالی این چنین به عنوان وظیفه الزامی، مورد تأیید شریعت اسلام نمی باشد.
3- راه و رسم و عادت تقرب به مردگان از رهگذر قربانی- به خاطر ارضای آنها و ترس از خشم آنها نسبت به زندهها- در میان گروه زیادی از جوامع انسانی در دوران قدیم و متأخر و به ویژه نزد مصریان کهن رایج بوده است. این راه و رسم، رسوبهای زیادی در سنتهای معمول مصریان در برابر مردگانشان حتی در دوران معاصر به جای نهاده است.
گذشته از اینها از دیر باز، مردم بر این باور بودند که از طریق قربانیها فواید و عوایدی مادی نصیب آنان میگردد. از دیدگاه پارهای از جوامع، این اعتقاد در آنها پدید آمده بود که آلهه و بتها در غذایخود از گوشتهای قربانیها و یا قسمتی از آن سود میجویند و نفعی عاید آلهه میگردد، لذا نزد این جوامع خوردن تمام گوشت این قربانیها و یا تناول بخشی از آنها حرام بوده است و نیز شماری از گروهها که از بین انسانها برای آلهه و مردگان قربانی پیشکش میکردند این قربانیهای انسانی را به عنوان بردگان و نوکران به استخدام گرفته و از آنها در رفع نیازهای خویش بهره میجستند و حتی شماری از جوامع کهن، آلهه خود را با صفاتی از قبیل سخت دلی و علاقه به خونریزی و لذت بردن از جان کندن قربانیها منسوب و متهم میساختند. لذا قربانیهایی به آنها تقدیم میکردند تا این تمایل عصبی آنان را به خونریزی آرام ساخته و از شرّ و گزند آلهه در امان باشند و حیات جوامع را از این راه تأمین و ضمانت کنند.
ص: 25
مظهری از مظاهر تقوای الهی و سپاس از نعمت و طاعت از فرمان خدا مقرر کرد و آن را به صورت فرصتی در احسان به فقرا و تهیدستان و نیکی به بینوایان خاطر نشان ساخت. قرآن کریم را به این حقیقت، اشارتی است، آنجا که میفرماید:
1- فَکُلُوا مِنْها وَأطعِمُوا البائِسَ الفَقیرَ
(1) «از این قربانی بخورید و به افراد بینوا و تهیدست اطعام کنید.»
2- لَنْ یَنالَ اللَّهَ لُحُومُها وَلا دِماؤُها ولکِنْ یَنالُهُ التَّقْوی مِنْکُمْ
(2) «گوشتها و خونهای قربانی به خدا نمی رسد، بلکه این تقوای شما است که خدا در خور آن است که به او برسد.»
در آیه اخیر، خداوند متعال میان قربانی و تقوای قلوب، پیوند و ارتباطی را خاطر نشان میسازد؛ تقوایی که هدف نهایی مناسک حج است. این مناسک و شعائر صرفاً رموزی است که توجه ربّالبیت و خانه خدا و طاعت از او را گویاست و در لابلای خود یادگارانی کهن از دوران ابراهیم علیه السلام و دعاهایی را که آن حضرت خوانده بود در بردارد؛ یادگاران طاعت و انابه و توجه به خداوند از آغاز پیدایش «امّتِ مسلمه». بنابراین مناسک حج و دعا و نماز به صورت یک حقیقت سازنده باید تلقی گردد.
راههایی که حاجی به عنوان «هدی» در پایان ایام احرام انتخاب میکند رواست از آن سودمند گردد و اگر بخواهد میتواند قبل از قربانی چون مرکبی از آن استفاده کند، و از شیر آن بنوشد تا به جایگاه خود؛ یعنی قربانگاه برسد و سپس به ذبح و قربانی آن دست یازد و از گوشت آن بخورد و به بائس فقیر (تهیدستان وبینوایان) اعطا و اطعام کند.
این قربانیها که قرآن کریم از آن یاد میکند شعاری معروف و رایج در میان جوامع مختلف به شمار میرفت، منتهی اسلام آن را در روند صحیح و سازنده قرار داد چرا که از رهگذر آن، توجه حاجی به سوی خدای یگانه باید معطوف شود و ماسوای او را باید جداً نادیده گیرد و در این طریق راهی را جز راه رسیدن به خدا نپوید.
3- وَلِکُلِّ امَّةٍ جَعَلنا مَنْسَکاً لِیَذْکُرُوا اسم اللَّهِ علی ما رَزَقَهُم مِنْ بَهیمَةِ الأنعامِ فإلهُکُم إلهٌ واحِدٌ فَلَهَ أسلموا وَبشّر المُخْبِتینَ. الّذین إذا ذَکرَ اللَّه وَجِلَتْ قُلُوبِهِمْ والصّابِرینَ عَلی ما أصابَهُمْ والمُقیمی الصّلوةَ ومِمّا رَزَقناهُم یُنفِقُونَ.
(3) ترجمه آن را در ضمن گزارش زیر میبینید:
1- الحج: 28
2- الحج: 27؛ با استفاده از مقاله «الاضحیة والقرابین» از دکتر عبدالواحد وافی مجله رسالةالاسلام، شماره 40- 44، ص 398.
3- الحج: 34 و 35
ص: 26
اسلام احساسها و روندها و راه و رسمها را به هم مأنوس و متحد میسازد و رویکرد همه آنها را به خدا محدود میگرداند. از همین جا به روند آفرینی در احساس و شعور و جنبش و عبادت و حرکت و عادت در سوی این وجهه یگانه عنایت دارد. با این کار است که زندگانی با صبغه عقیده و ایمان رنگ میگیرد و بر همین اساس است ذبائحی که نا بسمله و یا به نام غیر خدا قربانی میشوند حرام اعلام شده است و باید حتماً نام خدا به هنگام قربانی آنها بر زبان آید تا یاد خدا به عنوان هدف بارز و نمودار، تلقی گردد. و گویا این قربانی کردن به آهنگ یاد خداوند انجام میگیرد: وَلِکُلِّ امَّةٍ جَعَلْنا مَنْسَکاً لِیَذکُرُوا اسم اللَّهِ علی ما رَزَقَهُم مِن بَهیمَةِ الأنعامِ؛ «برای هر امتی راه و رسمی را در عبادت مقرر کردیم تا به خاطر دامهایی که خداوند به آنها ارزانی داشته خدای متعال را یاد کنند.»
به دنبال این سخن، قرآن کریم بر وحدانیت خدا تأکید و آن را تأیید میکند: فَإلهُکُم إلهٌ واحِدٌ؛ «پس معبود شما معبودی یگانه است.» آنگاه به تسلیم و اسلام در برابر خدای یگانه فرمان میدهد: فَلَهُ أسلِموا این اسلام و تسلیم، اسلام و تسلیم اجباری و اضطراری نیست؛ بلکه اسلام و تسلیم و اطمینان و آرامش است.
وبَشِّر المُخبَتین الذین إذا ذکر اللَّه وجلت قلوبهم؛ «به تواضع پیشگان نوید ده، آن کسانی که وقتی از خدا، یاد میشود قلوبشان سرشار از بیم و ترس میگردد»، و به مجرد یاد نام خداوند وجل و خشیت خدا درون و احساس آنان را متحرک و پویا میسازد.
والصابرین علی ما أصابهم؛ «به آنچه بر آنها وارد میآید صبر و شکیبایی در پیش گیرند»، و از سوی آنان اعتراض بر قضای الهی در باره آنها وجود ندارد.
والمقیمی الصلوة؛ «بر پادارندگان نمازند» و خدای را آنگونه که سزاست عبادت میکنند.
وممّا رزقناهم ینفقون؛ «از آنچه به آنها ارزانی داشتیم در باره دیگران هزینه میکنند»، و برای خاطر خدا در انفاق آنچه در اختیار دارند به هیچوجه بخل و دریغی را روا نمیبینند.
و بدینسان میان عقیده و شعائر، پیوند بر قرار میسازد و این شعائر ریشه در عقیده دارد و بر آن مبتنی است. شعائر نیز تعبیر و جلوهای از این عقیده و رمز و نشانه آن است. مهم این است که سراسر زندگانی و تحرکات و جنبشهای آدمی با چنین مایهای عقیدتی رنگآمیزی شود و توان و قدرت و نیز روند و راه و رسم او همبستگی یابند و روح و جان آدمی در ره گیریهای گوناگون، دستخوش پریشی و از هم گسیختگی نشود.
(1)
1- فی ظلال القرآن، ج 4، ص 2422 و 2423
ص: 27
سر انجام به این نتایج تاریخی و عرفانی میرسیم که قربانی، یک امر بی سابقهای نبوده که اسلام از نو آن را بنیاد کرده باشد، از زمان ابوالبشر تا ظهور اسلام، شیوهای بود که مستمراً با انواع گوناگون، معمول و متداول بوده است. خداوند متعال برای هر امتی مناسکی را در قربانی مقرر فرمود و نیز مناسک ویژهای در ایام مخصوص یا عبادات و اوامر و نواهی قالبی و قلبی و ریاضتهای بدنی و نفسانی رابنیاد کرد. جمله لیذکروا اللَّه علی ما رزقهم من بهیمة الأنعام اشاره به آن دارد که هدف همه عبادات و تمام انتفاعات و التذاذات، یاد کردن خدایی است که باید صرفاً او را مورد پرستش قرار داد. اگر عبادات انسان، گوناگون است نباید سر از اختلاف و شکاف و کینه بر آورد، چون معبود شما در این عبادات، یگانه است و این حقیقت باید انسانها را بر محور خود متحد سازد. «فله اسلموا» باید منقاد و مطیع فرمان خدا بود تا جانهای سالم از هر گونه آفات و بندهایی که لجاج و عناد را موجب میشود در خود بپرورانند.
اینجاست که باید رسول خدا صلی الله علیه و آله به کسانی که خویشتن را در برابر عظمت الهی حقیر احساس میکنند و در آنها نرمش و انعطاف و خشوع به هم میرسد، مژده و نوید دهد و نیز به کسانی که گشاده دل و صابرند و بلیّات را رهیده از جزع و شکوه و ناله به جان میخرند و قضای الهی را با آغوشی باز پذیرا هستند. صبر بدین معنا است که انسان حالت عادی و نخستین خود را بپاید و از آن نگاهبانی کند و هیچ رویدادی چنان حالت رام و آرام را دگرگون و طاغی نسازد و با اقامه نماز توجه خویش را به خداوند استمرار بخشد و روزیهایی را که خدا بدو ارزانی داشته است از رهگذر انفاق در اختیار دیگران قرار دهد و بدینسان نعمت و منت او را سپاس دارد.
(1) «پس فرمان او را بپذیرید و قربان را به شرک آمیخته نسازید»، «و بشارت ده ای محمد، فروتنان را به بزرگیِ آن سرا، یا ترسکاران را به رحمت بیمنتهی» یا «مژده ده مشتاقان را به سعادت لقاء که هیچ مژدهای از این فرح افزاتر نیست» چون اینان خدای را از رهگذر قربانی هدی و نفس خود شناختند و خشیتشان فزونی گرفته است:
هر که را نور تجلی شد فزون خشیت و خوفش بود از حد برون
لذا صبر را پیشه کنند و در شداید ننالند:
اگر به لطف بخوانی مزید الطاف است و گر به قهر برانی درون ما صاف است
درون حج گزاران واقعی با تسلیم شدن در برابر اوامر الهی زلال میگردد و «فله أسلموا» را
1- نک: بیان السعاده، ج 3، ص 77
ص: 28
رمزی باید دانست به چنین سلامت و صفای روح و جان که جز ره دوست نجویند و پویای ماسوی اللَّه نباشند.
عاشقان را گر در آتش می نشاند قهر دوست تنگ چشمم گر نظر از چشمه کوثر کنم
(1)و در مصایب به نزد کسی جز خدا شکوه نیارند:
آشنایان ره عشق اگرم خون بخورند ناکسم گر به شکایت سوی بیگانه روم
(2)و در سر نوشت آفرینی خدا هرگز نمی نالند:
حافظ از جور تو حاشا که بنالد روزی که از آن روز که در بند توأم دلشادم
(3)و بالاخره این قربانی به چنان تقرّبی شگرف بارور میشود و این جستجو و فداکاری و درنوردیدن در چنان بیابان و رسیدن به قربانگاه برای آرمیدن دوست در کنار دوست- دوستی چون خلیلاللَّه- ضرورتی است که از آن گزیر و گریزی نیست:
بیطلب نَتَوان وصالت یافت آری کَیْ دهد دولتِ حج دست جز راهِ بیابان برده را
(4)حلق و تقصیر:
حلق (تراشیدن و ستردن موی سر) و تقصیر (چیدن مو یا ناخن) از مناسک حج به شمار است که باید پس از قربانی کردن و رمی جمره عقبه انجام شود. آدم، ابوالبشر علیه السلام با سرتراشیدن، مراسم حج را به پایان برد.
از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت شده که فرمود:
«أمر جبرئیل أن ینزل بیاقوتة من الجنّة فهبط بها، فمسح بها رأس آدم فتناثر الشّعر منه، فحیث بلغ نورها صار حرماً».
(5) به جبرئیل فرمان رسید که یاقوتی از بهشت با خود فرو آورد، و او آنرا بر زمین فرود آورد، و به وسیله آن با سر آدم تماس بر قرار ساخته و بر سر او یاقوت مذکور را گذراند، و در نتیجه موی سر آدم از هم پراکند و فرو ریخت و تا آنجا که نور یاقوت، پرتو خود را میگستراند و آن
1- دیوان حافظ
2- همان.
3- همان.
4- همان.
5- مسند الامام الهادی، ج 1، ص 95؛ تاریخ بغداد، ج 12، ص 56؛ نقل از: حج الانبیاء والائمه، ص 28
ص: 29
قسمت از محیط پیرامون خود را که منور ساخت به صورت حرم در آمد.
پیداست که فقها غالباً حلق و تراشیدن سر را برای کسانی که برای اولین بار، حج برگزار میکنند واجب میدانند. بنابر این اینگونه افراد طبق فتاوی چنان فقهایی نمیتوانند به تقصیر و کوتاه کردن موی سر یا صورت و یا ناخن دست یا پا بسنده کنند. اصولًا حلق دارای فضیلت بیشتری از تقصیر می باشد. از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود:
«حلق و تراشیدن سر در حج از تقصیر افضل است؛ زیرا رسول خدا صلی الله علیه و آله در حجةالوداع و عمره حدیبیه حلق رأس کرد و موهای سر خود را تراشید».
(1) چنانکه از امام سجاد علیه السلام نیز روایت شده که فرمود: «رسول خدا صلی الله علیه و آله برای کسانی که تراشیدن سر را بر تقصیر ترجیح دادند سه بار استغفار کرد و برای کسانی که به تقصیر بسنده نمودند یک بار استغفار و طلب آمرزش برای آنها اکتفا کرد». (2) و روایاتی نظایر آن در کتب احادیث جلب نظر می کند. (3) این کار یعنی حلق یا تقصیر که در منی و به قصد قربت و بسمله و رو به قبله و از سمت راست جلوی سرانجام میگیرد، بهتر است در همان سر زمین زیر خاک پنهان گردد، و این عمل بر طبق روایات حاکی از آن است که حاجی علاوه بر آنکه درون خود را از هر موانعی برای ذکر خدا میپیراید به پیرایش ظواهر نیز روی میآورد و جمله «لیقضوا تفثهم» (4) را که در قرآن کریم آمده است امام رضا علیه السلام تفسیر فرمودند که حاجی موظف است با چیدن ناخنها و چرک زدایی، خویشتن را پاکیزه ساخته و آنچه که به خاطر محرم بودن نمیتوانست آن را از خویشتن دور سازد از خود طرد نماید. (5) از رهگذر حجی بدینسان، نورانیتی در وجود آدمی پدید میآید که گویا تازه از مادر زاده شدهوپلشتیهای گناه ونافرمانیهایی کهازپیشبدانها دچار آمده است از وجود او رخت بر میبندد.بدین امید که خداوند متعال ما را به چنان حجی موفق بدارد و گناهان ما را فرو ریزد، سخن را به پایان میبرم.والحمدللَّه أولًا و آخراً و صلی اللّه علی محمد و آله الطاهرین، کتبه بیمناه الداثرة العبدالمفتاق الی رحمة ربه الغافر الغنی محمد الباقر الحسینی المازندرانی المدعو ب «حجتی» فی یوم السبت، الحادی عشر من شهر محرم الحرام سنة 1417 ه ق/ 21/ 3/ 1375 ه ش.
1- بحارالانوار، ج 96، ص 301
2- فقیه من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 276
3- نک: الکافی فروع، ج 4، ص 502؛ تفصیل وسائل الشیعه، ج 1، ص 187؛ الجامع الصحیح، بخاری، ج 1، ص 702
4- سوره حج: 29
5- معانی الاخبار، ص 339