تفسیر دیگر که احتمالًا از حضورِ ذهن درباره آنها برخوردار نبود.
خدای داند ترجمه فارسی قرآن کریم به سرپرستی جناب سید عنایتاللَّه شاه- که از مردم پاکستان بوده و زبان فارسی را نمیدانسته است- چه شکل و شمائلی را از محتوای قرآن ترسیم میکند. گفتم: چرا در این کار، از ترجمه دهلوی استفاده نکردید (ترجمهای که بارها چاپ و منتشر شده و از بهترین و صحیحترین ترجمههای قرآن به زبان فارسی در جهان اسلام به شمار است و علاوه بر این، برای فارسی زبانان همه دیار، اعم از هندوستان و پاکستان و افغانستان و جمهوری اسلامی ایران مأنوس است؟ چرا از این ترجمه در این کار استفاده نکردید و نیز از ترجمههای فارسی قرآن که کارشناسانی کارآمد در زبانشناسی و تفسیر در جمهوری اسلامی ایران چاپ و منتشر کردهاند؟ چرا حدودِ بیست ترجمه فارسی قرآن را که طی دهههای اخیر در جمهوری اسلامی ایران فراهم آمده و به صورت بدیعی سامان یافته، در امر ترجمه قرآن به زبان فارسی در مؤسسه «رابطة العالم الإسلامی» به عنوان منابعِ مطمئن در مدّ نظر قرار ندادید؟ لَحْن پاسخِ ایشان به این سؤال، بیانگر این حقیقت تلخ و غیرقابل اغماض بود که نه تنها از نهضت و رواجی که پس از انقلاب شکوهمند اسلامی پدید آمده سخت در بیخبری به سر میبرد، بلکه از ترجمه دهلوی- که از هممیهنان او است- نیز هیچگونه اطلاعی ندارد و گویا نام «ترجمه دهلوی» به گوش او نرسیده است؛ و چنین فردی را که از زبان فارسی و شاید زبانهای پشتو و اردو، بیگانه مینمود، به سرپرستی ترجمههای قرآن به زبانهای یادشده گماردهاند!
معترض شد که چرا در جمهوری اسلامی ایران در دهه اخیر در امر ترجمه قرآن، فردی عمل کردهاند و به صورت جمعی و گروهی به این کار روی نمیآورند و کارهای فردی حامل چه فوائد و عوائدی است؟ پاسخ دادیم: رقابت در امر ترجمه قرآن کریم، به بهینهسازی این کار مدد میرساند و سرانجام با ترجمههای مطمئنتری بیش از پیش بارور میگردد.
گذشته از آن، کار گروهی و جمعی در مسأله ترجمه قرآن کریم به زبان فارسی، در جمهوری اسلامی ایران نیز در چند مرکز جریان دارد.
روی میز تحریر آقای سید عنایتاللَّه شاه، قرآنی در قطعِ بیاضیِ بزرگ (تقریباً دو برابر قطعِ متعارف) وجود داشت که در هر
ص: 195
صفحه آن، متن قرآن کریم و ترجمه آلمانیِ آن در کنار هم چاپ شده بود.
نکتهای که در این برخورد- که گرم و صمیمانه بود- نظرم را به خود جلب کرد، این بود که گذشته از شتابزدگی و سراسیمگی مشهود و ملموسی که از یک سرپرست انتظار نمیرفت، کمبود و نارساییهایی در گفتارش راجع به کاری که سرپرستی آن را به عهده داشت، او را در سطحی نازلتر از چنین پایگاهی وانمود میساخت و چنان مینمود که در خور آن نبوده است که نظارت بر چنین مهمی را وام گیرد.
بخش تحقیقاتِ «اعجاز علمی قرآن»
سید عنایتاللَّه شاه را به عنایت الهی سپرده، او را وداع گفتیم و به سوی بخش مربوط به «اعجاز علمی قرآن» راه درازی را در سالن پشت سر نهادیم، و نزد آقای عبدالعزیز المنصور (سرپرست این بخش) حضور به هم رساندیم. ایشان صمیمانه ورود ما را تهنیت گفته، پذیرای ما شدند و شاید گفتگوی با چند تن از مراجعان را قطع کردند. پس از معارفه کوتاه، از ایشان سؤال کردیم آیا در این مؤسسه درباره وجوهِ دیگر اعجاز قرآن کریم- جز وجه علمی اعجاز- تحقیقاتی صورت نمیگیرد؟ پاسخ دادند: فعلًا در این بُعد پژوهشهایی انجام میگیرد که تاکنون به بحث و کاوش در اعجاز علمی قرآن کریم محدود بوده که باید اعجاز علمی در «سنت» را نیز بدان افزود. و یادآوری کردند که تا حال، هیجده اثر در موضوع اعجاز علمی قرآن پدید آوردهاند که از سوی «هیئة الإعجاز العلمی فی القرآن والسنة» منتشر شده است:
1- نوار ویدئویی تحت عنوان «إنّه الحق؛ قرآن کریم حق است» به زبانهای عربی، انگلیسی، فرانسوی و اردو.
2- کتاب «إنّه الحق» که مکتوبی از همان نوار یادشده به زبان عربی است.
3- کتاب «علمالأجنة فی ضوءِ القرآن والسنة؛ جنینشناسی در پرتو قرآن و حدیث» به زبان عربی.
4- کتاب «المصب والحواجز بین البحار فی القرآن الکریم؛ مصبّ و موانعِ به هم آمیختن آبهای میان دریاها از نظر قرآن کریم» به زبان عربی.
5- کتاب «تأصیل الإعجاز العلمی فی القرآن والسنة؛ ارائه بنیاد و اساس اعجاز علمی در قرآن و حدیث و اصالتِ آن در این دو منبع دینی» به زبان عربی.
ص: 196
6- کتاب «مشاریع البحوث الطبیة؛ طرحهای تحقیقات پزشکی» به زبان عربی.
7- کتاب «الأهداف والوسائل: اهداف و طرق و روشهای (مربوط به اعجاز علمی قرآن و حدیث)» به زبان عربی.
8- کتاب «الإعجاز العلمی فی الناصیة: اعجاز علمی در پیشانی انسان» به زبان عربی.
9- «أبحاث العدوی والطب الوقائی فی الإسلام: کاوشهایی مربوط به مسریبودن برخی بیماریها و پیشگیری در اسلام» به زبان عربی.
10- «أوجه الإعجاز العلمی فی عالم النحل، اللبن و ترکیبه الکیمیاوی، الحبة السوداء؛ چهرههای اعجاز علمی در جهان زنبور عسل، شیر و ترکیب و فرمول شیمیایی آن، سیاه دانه» به زبان عربی.
11- جنینشناسی در پرتو قرآن و حدیث، به زبان انگلیسی.
12- مفهوم ژئولوژیک و جغرافیایی کوهها در قرآن و حدیث، به زبان انگلیسی.
13- طرحهای تحقیقات و کاوشهای پزشکی، به زبان انگلیسی.
14- «اعجاز القرآن الکریم فی وصف أنواع (الریاح- السحاب- المطر)؛ اعجاز قرآن کریم در وصف و گزارش انواع (بادها، ابرها، و باران)».
15- «الصیام معجزة علمیة؛ روزه یا معجزه علمی».
16- «الخمر داء و لیس بدواء؛ خمر و مسکرات، درد و بیماری زاست، و درمانکننده نیست».
17- «الإعجاز العلمی فی آیات السمع والبصر فی القرآن الکریم: اعجاز علمی در آیاتِ مربوط به حس شنوایی و بینایی در قرآن کریم».
18- «تأملات فی الإعجاز العلمی فی القرآن والسنة حول الإنسان فی الارتفاعات العالیة بالالم، بین الطب والقرآن: درنگها و دقتهایی در اعجاز علمی قرآن و حدیث، پیرامون انسان در ارتفاعات بلند، و بررسی احساس درد از رهگذر حس لامسه، به منظور مقایسه میان علم پزشکی و قرآن کریم».
چنانکه ملاحظه میکنیم، نمیتوان گفت محصول کوششها و تحقیقاتِ بخش مربوط به اعجاز علمی قرآن و حدیث به هیجده اثر میرسد؛ بلکه شمار 1 و 2، مجموعاً یک اثر میباشد که اوّلی با ویدئو به زبانهای مختلف ضبط شده و دومی محتوایِ مکتوبِ اولی است. و نیز شماره 3
ص: 197
و 11 نیز یک اثر را میپردازد که سومی به زبان عربی و یازدهمی به زبان انگلیسی است، و همچنین شماره 6 و 13 را باید یک اثر برشمرد که ششمی به زبان عربی و سیزدهمی به زبان انگلیسی میباشد و باید گفت شمار این آثار از رقم پانزده فراتر نمیرود؛ علاوه بر آنکه- به قرینه یکی از این آثار که به ما اهدا کردند و از هشتاد و هشت صفحه در قطع جیبی تجاوز نمیکند- باید سایر آثارِ مربوط به اعجاز علمی قرآن و سنت، بدین سان کمّاً و کیفاً در همین سطح نازل باشد. کتابچه جیبییی که به ما اهدا کردند، تحت عنوان «مِن أوجُه الإعجاز العلمی للقرآن الکریم فی عالم البحار» تدوین شده و مجموع آن اگر در قطع وزیری و حروف عادی و متوسط به چاپ میرسید، از ده پانزده صفحه فراتر نمیرفت. حدود چهارده صفحه آن را تصاویری اشغال کرده و یا عنوان بحث در پارهای از آنها منعکس شده که روی هم رفته چنگی به دل نمیزند و نمیدانم، شاید مفسّرانی غواص (!) و دانشمندانی ژرفنگر و کارآمد و دریاشناسانی با بینش، قعر دریاها و مسائل مربوط به امواج، چنین کتاب سترگی را فراهم آوردهاند؟! در تدوین این «کُتَیِّب» شیخ عبدالمجید بن عزیز زنجانی، و استاد محمد ابراهیم سمره، و دکتر درکاربرسا داراو، مساهم و شریک یکدیگر بودهاند.
در مقدمه این کتابچه، همان سخنی که مفسرانِ قرآن کریم در تفسیر آیه 53 سوره الفرقان از دیرباز یاد کرده و میکنند، کمابیش تکرار شده است؛ پس از بسمله و حمدله، میگوید: «قرآن کریم که بیش از 1400 سال پیش نازل شد، حاوی پارهای از اطلاعاتِ مربوط به پدیدههای دریایی است که جز در زمان معاصر، آن هم به مدد وسائل پیشرفته، کسب این اطلاعات امکانپذیر نمینمود؛ در آیه: و هوالذی مرج البحرین هذا عذب فرات و هذا ملح أجاج و جعل بینهما برزخا و حجراً محجوراً.
(1) وصف و گزارشی درباره نظام و سازمان «مَصبّ»، و توضیحی راجع به امتزاج و درهم آمیختن آب شیرین و گوارا با آب گَس و تلخ و شور دریا و بیان وجود حاجز و مانعی میان آب شیرین و دریا جلبنظر میکند و این که منطقه امتزاج، سدها و بندهایی [نامرئی] در برابر آبی که بر دریا وارد میشود و یا از آن خارج میشود، وجود دارد. علم جدید خواص و ویژگیهای این مصب را مبرهن و مستدل ساخته و دلیل آن را کشف کرده است؛
1- فرقان: 53.
ص: 198
چنانکه علوم زیستشناسی جدید به مدد براهین علمی ثابت کرده است که این منطقه، منطقهای است محصور که در آن جانورانی ویژه چنین محیطی زندگانی میکنند [و حصار و باره میان این دو آب، همان جانوران دیوارسانی هستند که مانع طغیان یکی از آن دو بر دیگری میگردند؛ نه آب شیرین آب تلخ و شور را شیرین میسازد، و نه آب تلخ و شور، آب شیرین را به سان خود تلخ و شور میگرداند].
اضافه بر بیان این موانع [متشکل از جانورانی ذرهبینی] میان آب شیرین رودخانهها و آب تلخ و شور دریاها، قرآن کریم وجود موانعی همانند موانع یادشده را در خود دریاها خاطر نشان میسازد. خداوند متعال میفرماید: مرج البحرین یلتقیان. بینهما برزخ لایبغیان
(1) این حواجز و موانع، شبیه و همانند مرزهای آبی میان آبهای اقیانوس اطلس و دریای مدیترانه، و میان دریای سرخ و خلیج عدن و در جایگاههای دیگری از دریاهای جهان میباشد». (ص 2 و 3 کتاب «من أوجه الاعجاز العلمی للقران الکریم فی عالَم البحار»)
مجموع این کتابچه، در پیرامون آیاتی بدین مضمون، بحث را میگستراند و با معاییر علمی روز، مفردات و ترکیبِ چنین آیاتی را در ترازوی مقایسه و سنجش میکشد، و چنان که در فهرست آثار «هیئة الإعجاز العلمی فی القرآن والسنة» دیدیم، بحثهای موضعی درباره اعجاز علمی قرآن، در این آثار مطرح شده است.
کاوش در بُعد علمی قرآن، دستاویز دیرینهای در روایات صدر اسلام دارد؛ چنانکه ابن مسعود میگفت: «ففی القرآن علوم الأوّلین و الآخرین لمن تدبّر فیه». و کمابیش در تفاسیر قرآنی، این بعد مطرح بوده است و سرانجام، ابوحامد غزالی با طرحی که ارائه کرد، سراسر قرآن کریم را سرشار از علوم نشان داد.
در دوران اخیر- پس از رویداد انقلاب صنعتی در انگلستان و فرا رسیدن عصر رنسانس در اروپا و سپریگشتن زندگانی قرون وسطایی دیار فرنگ و اطلاع مسلمین از پیشرفتهای خیرهکننده آنها- علمای اسلامی احساس کردند که با مشاهده این پیشرفتها و اطلاع مسلمانان از آنها تدریجاً ارزش اسلام و قرآن کمرنگ میگردد و برای این که جاذبههایی در قرآن به هم رسانند، شماری از مفسرین، با اهدافی معصومانه- به صورت آکادمیک- به تفسیر علمی قرآن روی آوردند که قهراً
1- الرحمن: 19، 20
ص: 199
تفسیرشان با کهنهشدن علوم وقت، در هاضمه مرور زمان بلعیده شد؛ و لذا هم اکنون مسلمین چنین تفسیرهایی را به دست فراموشی واسپردهاند.
نگارنده، انگیزه «رابطة العالم الاسلامی» در گزینکردن اعجاز علمی قرآن از میان وجوه دیگر اعجاز قرآن را درست باز نیافته است. آیا محدود ساختن عنایت و اهتمام به قرآن در بیان اعجاز علمی قرآن و بسیجکردن نیروهای انسانی و توان اقتصادی در جهت وانمود ساختن ابعاد علمی قرآن، گره از کار میگشاید؟ یا چنین طرحها و تحقیقات- باتوجه به تطوّر علوم و دگرگونیهای شگرفی که در چشماندازهای علمی پدید میآید- به سرنوشت تفاسیری دچار میآیند که با پیشرفت علوم به موریانه گرفتار شدند و کهنگی، فراموشی آنها را به ارمغان آورده است؛ سرنوشتی که هرگز دامنگیر قرآن کریم نگشته و آن را از انظار به دور نمیافکند؛ قرآنی که حدیث و نو و بلکه «أحسن الحدیث» در هر عصر و زمانه و روزگاران بوده و هست، و دستگاه گوارش مرور اعصار و قرون و تطوّر علوم نمیتواند آنرا در کام خود فرو برد و چشماندازهای دیدهنواز و دلربا و بخردانهاش را پژمرده و دلآزار گرداند.
قرآن کریم از همان آغاز نزولش، همآوازی و دمسازی و همدمی خود را با علم و دانش، در طلیعه نخستین آوای الهی خود اعلام کرده و راه ناسازگاری با علم را در پیش نگرفته و دنبال نکرده است، و بلکه هیچ نعمتی را بالاتر از علم نشناسانده و خشیت و خداآشنایی را ویژه علما دانسته، و نزولش را با چاشنی علم آغاز کرده، و در خلال نزولش نهتنها هیچگاه از علم روی برنتافته، بلکه با نزول آیه واتقوا یوماً ترجعون فیه الی اللَّه ... فرجام هر کوششی را که شایسته احراز عنوان علم باشد، عبارت از بازگشت به خدا میداند (که بازده بایسته و شایسته هر علمی است).
نگارنده را مقالتی است که در لابلای آن، در این مقوله، «قیل و قالی» نسبتاً مبسوط است؛ مقالتی که شاید و شاید در مجله ارزشمند و گرانقدر «بینات» به چاپ رسد، لذا در این مجال، عنان بنان را از توسنی باز میدارم.
باری، اهدافی که «هیئة الإعجاز العلمی فی القرآن والسنة» آنها را پی میگیرد، عبارتند از:
1- وضع قواعد و ضوابط و روشها و راه و رسم کاوش علمی که اجتهادها و
ص: 200
استنباطها را در جهت بیان اعجاز علمی قرآن و حدیث سامان میدهد.
2- تربیت و آفرینش نسلی از علما و محققان برای بررسی مسائل علمی و حقایق جهان هستی در پرتو مطالبی که در قرآن و حدیث آمده است.
3- رنگآمیزی علوم مربوط به عالم وجود با صبغه ایمانی، و نفوذ بخشیدن مضامین بحثها و کاوشهای علمی موثق در روشهای تعلیم (در مؤسسات علمی و مقاطع مختلف تحصیلی).
4- کشف و پردهبرداری از چهره معانی دقیق آیات کریمه و احادیث نبوی- که به نوعی با علوم پیوند میخورند- در پرتو اکتشافات جدید علمی و وجوه دلالت لُغوی و مقاصد شریعت اسلامی، عاری از هرگونه تکلف و تعسف و تحمیل بر آیات و روایات!
5- همیاری و امداد وعاظ و دعوت کنندگان به اسلام در جهان، به کمک بحثها و تحقیقات موثق تا بتوانند به تنهایی و یا در مؤسسههای مربوط، فراخور خود از آنها بهره جویند.
6- نشر این بحث و بررسیها در میان مردم، به صورتی که با سطح علمی و فرهنگی آنها متناسب باشد و نیز ترجمه آنها به زبانهای مسلمین و لغات زنده در جهان.
در بند چهارم این اهداف، نمیدانیم چه مقاصدی از شریعت اسلامی در مدّنظر میباشد؛ ظاهراً مقاصدی همسو با هدف نهایی این مؤسسه مطرح است و همه مکاتب و مذاهب- جز وهابیت- در این اهدافِ مرحله به مرحله، بیگانه از توحید و احیاناً شرکآلود وانمود میگردند.
آقای عبدالعزیز منصور، درباره تفسیر علمی، برای ما- که اهل بخیه بودیم- به توضیح واضحات پرداخت و راجع به: او کظلمات فی بحر لجّی یغشاه موج من فوقه سحاب ظلمات بعضها فوق بعض إذا أخرج یده لمیکد یراها ....
(1) با هیجان داد سخن سر میداد؛ گویا نه در کلاس درس، بلکه پشت میز کارش خطابه میخواند و شاید درصدد بود تا دامنه سخن را به درازایی نه در خور مجال بکشاند که من در اثنای آن، میان حرفهایش دویدم و گفتم با توجه به اینکه مضامین و محتوای قرآن کریم، ثابت و خللناپذیر است و دگرگونی بدان راه ندارد، و علوم همواره و به گونهای متصاعد در حال تطوّر و پیشرفتاند، آیا با عنایت به این نکته، تحقیق در اعجاز علمی را تأیید میکنید؟ پاسخ داد که: در مورد
1- نور: 40.
ص: 201
ثابتات علمی قابل تأیید است. (در حالی که میدانیم ثابتاتی در علوم وجود ندارد و علم ما نیز حتی در مورد محسوسات، نسبی است و آنچه در قرآن کریم آمده، شایان احرازِ عنوان علم مطلق است و باید آن را خط نهایی آگاهی دانست که تا ابد بشر هر چند که در علوم پیشتازد؛ نمیتواند به چنین علمی دست یازد.
از من سؤال کرد، بحث درباره اعجاز علمی قرآن مورد تأییدتان نیست؟ من به خاطر اینکه اطاله سخن، از هدفمان (که کسب اطلاعات متنوع درباره مؤسسه رابطة العالم الإسلامی و علمای شاغلِ در آن بود) بازنمانیم، به مجامله پناه آوردم و در مورد ثابتات (!) بدو پاسخ مثبت دادم و پس از دریافت کتاب «من أوجه الإعجاز العلمی للقرآن الکریم فی عالم البحار» با او تودیع کردیم و به سراغ «المجمع الفقهی الإسلامی» رفتیم.
المجمع الفقهی الإسلامی
در این مجمع، به علت ضیق مجال، چندان طرفی نبستیم و به شخصی به نام مختار محمد عیسی برخوردیم که کتابی در «ادعیه قرآن کریم» سامان داده بود و تورق و خواندن بخشی از آن، با توجه به قحطی فرصت، زمان ارزشمندی (هر چند کوتاه) را از ما ربود. در این کتاب، چندی از آیات به چشم میخورد که به هیچ وجه با ادعیه قرآن کریم ارتباط نداشت؛ لذا مؤلّف در برابر این سؤال ما پاسخی در اختیار نداشت و افزون بر این، رفتار و گفتارش برای ما چنان پریشان مینمود که سعی کردیم از چنگ او بگریزیم.
آنچه از «المجمع الفقهی الاسلامی» موسسه رابطة العالم الإسلامی دستگیرمان شد، یکی مصوبات دوره چهاردهم آن (مورخ 1416 ه. ق.) بود که به امضای اکثر اعضای مجمع رسیده بود و در بحث و مناقشه مربوط به آنها تنی چند از علمای دیگر نیز سهیم بودهاند (که نام دکتر وهبه مصطفی زُحَیْلی در رأس آنها جلبنظر میکرد). مصوبات و یا قطعنامه یادشده به موضوعاتی که از این پس گزارش میشود مربوط میشد:
1- مسئولیت اولیا و اوصیا نسبت به زیردستان و مراقبت از آنها و تصرفات کسانی که تحت ولایت و مراقبت آنان به سر میبرند.
2- مسئولیت راجع به آسیبهای مربوط به حیوان و بنا و هر چیزی که حراست آن عنایت ویژهای را
ص: 202
درخواست میکند.
3- حکم فقهی محل سعی [میان صفا و مروه] پس از توسعه، مبنی بر این که احکام سابق در آن جاری است، و یا حکم آن همان حکم مربوط به مسجد است.
4- حکم فقهی خرید سهام شرکتها و بانکها در صورتی که در پارهای از معاملات آنها ربا و بهره وجود داشته باشد.
5- آیا سود و بهره صاحب مال در شرکت مضاربهای، به تعداد معینی از مال محدود است.
6- مقدار مسئولیت مضارب در خسارتهای وارد شده.
7- بررسی بلیتهای بختآزمایی که در این نشستها در زمره قمار معرفی شده است.
8- ضوابط کشف عورت در اثنای معاینه و درمان بیمار.
اعضای این نشست در دوره چهاردهم (از شعبان 1415) عبارتند از: عبدالعزیز بن عبداللَّه بن باز، رئیس «المجمع الفقهی الإسلامی»؛ دکتر احمد محمد علی، نائب رئیس مجمع یاد شده؛ محمد بن جبیر؛ عبداللَّه عبدالرحمن بسّام؛ عبدالرحمن حمزه مرزوقی؛ دکتر بکر عبداللَّه ابو زید؛ و دکتر مصطفی احمدالزرقاء؛ دکتر صالح بن فوزان بن عبداللَّه فوزان؛ محمد بن عبداللَّه سبیل؛ دکتر رشید راغب قبّانی؛ محمد سالم عدود؛ دکتر یوسف قرضاوی؛ محمد حبیب بن خوجه؛ مبروک مسعود عوادی؛ دکتر احمد فهمی ابوسنة؛ ابوالحسن علی حسنی ندوی؛ محمد شاذلی نیفر.
مدیر و منشی مجمع، دکتر احمد محمد مقری است.
این مصوبات فقهی، به سال 1415 ه. ق. مربوط است که در سال 1416 ه. ق. چاپ و منتشر شده است.
دفتر دیگری که در اختیار ما قرار گرفت و آن را به ما اهدا کردند شماره نهم مجله «المجمع الفقهی الاسلامی» (سال هفتم) بود که مربوط به سال 1416 ه. ق.
است و هر نیم سال یک مجلد از آن را «مجمع الفقه الإسلامی» مؤسسه رابطة العالم الإسلامی چاپ و منتشر میسازد. در این مجله، مقالاتی مربوط به مصوبات یادشده آمده، و مطالب دیگری نیز در آن جلبنظر میکند.
سه دیگر، شماره 374 مجله «الرابطة» (شماره ویژه حج) بود.
چهارمی، شماره 12 مجله «Journal Muslim The» بود که آن نیز شماره ویژه حج به زبان انگلیسی است.
ص: 203
و پنجمی، کتابچه «منسک النساء» از محییالدین ابیزکریا نَوَوی است که با تحقیق و تعلیق اداره مجمع الفقهی الاسلامی و حواشی بنباز در 24 صفحه به چاپ رسیده است.
به هنگام ورود به محل کنفرانس، روی میز پذیرش، هفتهنامهای را دریافت کردیم که هر هفته توسط اداره مطبوعات و انتشارات مؤسسه رابطةالعالم الإسلامی، تحت عنوان «العالم الإسلامی» به سان روزنامه چاپ و منتشر میشود.
در این هفتهنامه، با دیدنِ عنوان «الجامعة الإسلامیة العالمیة تقیم برنامجاً خاصاً لتأبین الغزالی وجاد الحق» مبنی بر این که دانشگاه جهانی اسلامیِ «اسلامآباد» برنامه خاصی برای مجلس ختم محمد غزالی، دانشمند بزرگ و برجسته معاصر و نیز جادالحق برپا میکند، اندوهی به من دست داد؛ چرا که در جلساتی چند با استاد محمد غزالی مأنوس بودم و پس از سخنرانی در بیست و دومین کنفرانس اندیشه اسلامی در 1367 ه. ق، اجازه روایت به این جانب اعطا کرد و همواره مشمول عنایت ایشان بودم.
فراموش نمیکنم که آن مرحوم از علاقهمندان به انقلاب اسلامی ایران و طرفدار بیریای آن و فردی با شهامت و پارسا و متعبد بود. بامدادانِ هر روز در هتل «الأوراسیِ» الجزائر، پس از اقامه نماز، با یکی از شرکتکنندگان در این کنفرانس که هم سن و سال ایشان مینمود، تا لحظاتی که برای صرف صبحانه در سالن غذاخوری باید حضور یافت، پیوسته به تلاوت قرآن کریم با آمد و شد میان درازای راهرو هتل مشغول بود.
او از حفظ قرآن را در حال راه رفتن میخواند و دوست همراهش از قرائت او پیروی میکرد، و تا وقتی که در هتل به سر میبردیم، همه ساعات بامدادان را تا چندی پس از طلوع آفتاب، با قرائت قرآن پشت سر مینهاد و از ذوق و بیانِ دلچسب و شیوایی برخوردار بود و محتوای سخنانش در تعقیب سخنرانان دیگر بس پرمحتوا به نظر میرسید. با این که به خاطر قرارداد «کمپ دیوید» به حالت قهر به الجزائر کوچید و در قسطنطینه الجزائر مقیم گشته بود، یکی از روزها- که شاذلی بن جدید در جلسه عمومی کنفرانس حضور داشت- با کمال کدورت و با آمیزهای از شهامت، به مناسبتی، ضمن تعقیب سخنرانی یکی از سخنرانان، با اشاره و نگاه به شاذلی بن جدید گفت:
ص: 204
«تمام دردها و گرفتاریها و بدبختیهای امتهای اسلامی، زیر سر شما زمامداران کشورهاست که نسبت به رعایای خود دلسوز نیستید.»
باری، در صفحه هفتم هفتهنامه «العالم الإسلامی» تحت عنوان «الشیخ الغزالی و موت العلماء» به قلم محمد عبداللَّه، چنین آمده است.
«وقتی خبر درگذشت برادر و دوست خود استاد محمد غزالی را شنیدم، روایتی از عبداللَّه عمروعاص به ذهنم خطور کرد که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
«خداوند، خود علم را از مردم نمیگیرد؛ بلکه از رهگذر بر گرفتن علما، علم و دانش را از دست آنها میگیرد؛ تا آنجا که وقتی عالم و دانشمندی را باقی نمیگذارد، مردم رؤسای نادان و بیاطلاع را بر میگزینند؛ علمایی که مورد پرستش قرار میگیرند و در پاسخ، آرایی را عاری از علم و آگاهی ارائه میکنند، و خود به بیراهه افتاده، دیگران را نیز به بیراهه میکشانند».
این یک گزارش نبوی و راستین است که در این روزگاران به ما چهره میگشاید، و چنان گشت که ظرف حیات و زندگانی از وجود علما، رو به کاهش نهاد، تا عرصه برای مدعیان علم و جوانانی- که غرور و خودبینی، بینی آنان را دچار زکام ساخته، آنچنان که جهل، خرد و اندیشه آنها را دچار آسیب نموده است- خالی شود. چنین جوانان خودباخته و فریبخورده- بدون اینکه درک و احساس کنند- سخن پیامبر راستین منطبق با حال آنهاست که فرمود:
«المتشبع بما لم یُعْطَ کلابس ثوبی زوزٍ»؛ آنکه خود را سیر و برخوردار از چیزی مینمایاند که بدو اعطا نشده است، همانند کسی است که برای به کرسی نشاندن رأیش دو جامه باطل و بیمحتوا در بر میکند؛ تا خودی بنمایاند؛ در حالی که دستش از آن چیز یعنی علم و دانش، تهی است.
در میان ما تراکم و تورمی از علمای دنبالهرو دیگران وجود دارد که متون و هوامش و شروح را به خاطر سپردهاند و محفوظاتشان را دستاویزی در سایر علوم قرار میدهند. لکن در همین روزگاران، نزد ما گروهی از علمای دین وجود دارند که خداوند متعال گسترهای گسترده در افق فکری و شجاعت و شهامت در رأی، و ثبات و پایداری بر حق، و رویارویی و مقابله با باطل و صلابت و سرسختی در غیرت دینی، و بیاعتنایی به مظاهر زندگانی به آنان موهبت داشته است.
استاد غزالی- به حق- یکی از اینان بود و
ص: 205
عمرش را به جهاد با بنان و بیان و خامه و قلم و زبان گذراند و قامت راست و استوار شخصیتش خم نگشت و عزم و اراده مصمم او سستی را پذیرا نشد و سرش را زیر شنهای بیتفاوتی نسپرد تا از دست باد و توفان حوادث، جان سالم به در بَرَد، و به سخن شاعر عربی تمثل نجست که میگفت: «إذا الریح مالت، مال حیث تمیل»؛ فلانی به گونهای است که وقتی باد به سویی میوزد، به همان سو میگراید.
* پس از درگذشت «نکرومه» فرمانروای غنا، در حالی که من در انتظار آمدن استاد غزالی در کتابخانه به سر میبردم، وزارت خارجه از آن رو که غزالی مدیر مساجد بود، با غزالی تماس گرفت تا مسجد «عمر مکرم» را برای نکرومه آماده سازند؛ چون صلاح دیدند مجلس ختمی در این مسجد برای نکرومه منعقد گردد. اما استاد سید سابق، تلفنی پاسخ داد که استاد غزالی در کتابخانه حضور ندارد. من نیز خدای را سپاس گفتم؛ زیرا اگر استاد غزالی در کتابخانه میبود و درخواست وزارت خارجه را رد میکرد، توفانی از انتقاد، غزالی را به یورش میگرفت. وقتی استاد غزالی به کتابخانه درآمد و از جریان امر اطلاع یافت، دچار هیجان گشت و سوگند یاد کرد که به چنین کاری- هرچند مستلزم هر حادثه ناگواری میشد- تن در نمیداد. خانواده و بازماندگان نکرومه از این پیشنهاد حاتموار که سیاست آن روزِ مصر آن را اقتضا میکرد طرفی نیستند؛ لذا مجلس ختم در کلیسای «شیرا» منعقد گشت.
* به اطلاع استاد غزالی رساندند که در یکی از مساجد، اختلاف و درگیری پدید آمد و نزدیک بود به زد و خورد بینجامد.
چون میان نمازگزاران نزاعی رخ داد که در پایان اذان شرعی میتوان صلات و سلام بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را افزود و یا هرگونه اضافه، بدعت به شمار است. آن گروهی که چنین اضافهای را مدعی بود و بدان فرا میخواندند، غافل از آن بودند که این کار همزمان با حیات آن حضرت و نیز در زمان خلفا و همچنان در سه قرن نخستین- پس از اذان شرعی- معمول نبوده است. استاد غزالی طرفین درگیر را به اجتماع فراخواند و پس از القای خطابهای بلیغ به آنان گفت: من حذف و الغای اذان را در این مسجد بر پدیدآمدن اختلاف و درگیری میان شما ترجیح میدهم. اذان مستحب است؛ ولی وحدت و همبستگی و اخوت اسلامی، فریضه و واجب میباشد.
خدای، غزالی را مشمول رحمت و مهر خویش قرار دهاد! او عرصهای را رها کرد
ص: 206
که این عرصه را دیروز بدو نیازی فراوان بود. تنها تسلّی ما این است که او کتابخانههای اسلامی را از رهگذر به جای نهادن آثارش با اندیشههای اصیل اسلامی غنی ساخته که باید آن را به منزله مدرسه و مرکز آموزش برای نسل معاصر و آینده برشمرد.
آیا میتوانیم- نه از سوی وزارت فرهنگ مصر؛ بلکه از ناحیه «الأزهر»- این امید را در سر بپرورانیم که کارهای کامل و بدون نقص استاد غزالی را با نرخهای متون درسی مقرر کند تا راه برای فرهیختگان در نگاهبانی از افکار این استاد گرانقدر گشوده شود.
آن گونه که من و همه آگاهان به شخصیتِ علمی و روحی استاد غزالی آشنایی به هم رساندیم، با از دستدان او در جهان اسلام، معانی و حقایق فراوانی از دست ما ربوده شد که او روح تازهای به آنها میداد؛ دانشمندی که چشم امید به دُعات و غنای علمی و فرهنگی و حقوقییی که در عهده آنها قرار داشت و نیز به اخلاص آنها در عمل دوخته بود، و به کارهایی که از اوّلیت و اولویت در امر تبلیغ دین برخوردار بود، کارشناسی کارآمد و کمنظیر بود، و نمونه کاملی از دانشمند و عالمی عامل به شمار میرفت که با مردم درباره مسائلی که در شؤون حیات خود بدانها نیازمند بودند، به گفتگو مینشست و کلمه حق را بر زبان میآورد و از سرزنش هیچ ملامتگری به خود هراس و نگرانی راه نمیداد.
خوشبختانه علمای بیدار و هشیار جهان اسلام درصدد برآمدند آثار این دانشمند بزرگ و بزرگوار را در کنار کتبی که هماکنون در دست ترجمه است، به زبانهای متعددی برگردان و منتشر سازند.
ذوق، خلق و خوی لطیف و برخورد متواضعانه و در عین حال متین این عالم دینی و سخنان شیوای او که توفیق استماع آن بارها نصیب این بنده شده بود و اهدای کتابها و آثارش به این جانب با توشیح خود که درخور آن نبودم و نیز اعطای اجازه روایت به این بنده و از همه بالاتر، اصالت روح دینی و غیرت و حمایت بیدریغ و فداکارانه این عالم بزرگوار از انقلاب اسلامی همگی خاطرههایی است که در مکه با شنیدن خبر درگذشت ایشان در ذهنم تجدید شد و میشود؛ خاطرههایی فراموش ناشدنی که گزارش آنها سخنی گستردهتر را درخواست میکند.
ص: 207
به خاطر میآورم که استاد محمّد غزالی، در کنفرانس الجزائر- به منظور حمایت از انقلاب اسلامی- در میان گروه بسیاری از برجستگان علم و دین و سیاست، از جایگاه خویش برخاست و مسافت دور و درازی را پشت سر نهاد و دو مجلد کتاب خود را که موشح به امضای ایشان بود، به این بنده تسلیم نمود و دوباره با چنان سن و سالی به جایگاه خود بازگشت و این امر، خود اشارتی ضمنی بر تأیید جمهوری اسلامی ایران بود، تا آنجا که فرصت سخنرانی این بنده (که باید در ده دقیقه به پایان میرسید) بر اثر تشویق حاضران و تأیید هیئت رئیسه، از نیم ساعت فراتر رفت و هنوز هم غلغلهای در میان جمع کمنظیر این کنفرانس برقرار بود که خطابهام را بیش از آن ادامه دهم و ناگزیر پنج دقیقه بر مدت سخنرانیام افزودم؛ اما چون میدانستم سخنرانان دیگر را فرصتی بیش از پنج دقیقه نیست، گفتارم را- در حالی که احساس میکردم حاضران تشنه ادامه آن هستند- به پایان بردم.
تشویق و تأیید مرحوم استاد محمد غزالی، در این جریان، خالی از اثر نبود.
خدای رحمتش کناد و مساعی نستوهانه و مخلصانهاش و فداکاریاش را در نشر دین و گسترش آن در بسیط عالم، پاداشی عظیم و اجرای جزیل جزای دهاد!
هرچند نتوانستیم به بازدید همهجانبه مؤسسه «رابطة العالم الإسلامی» توفیق یابیم- چونفرصت مابازدیدوبررسی بخشی از آن بسیار کوتاه مینمود- به هر حال اطلاعاتی نسبتاً جالب در مورد فعالیتهای درون مرزی این مؤسسه نصیب ما گشت و از قرار مسموع فعالیتهای برون مرزی آن در مورد دعات و مساجد و مراکز دینی و جز آنها در جهان اسلام و ممالک دیگر، بسی گسترده و حساب شده است که بازدهآن، نشر مکتب وهابیت و مآلًا از هم گسیختن مسلمین و اتّحاد جهان اسلام میباشد.
علاقهمند بودیم فرصت مناسبتری را برای کسب اطلاعات بیشتر و دقیقتر به بازدید این مؤسسه اختصاص دهیم که گفتند مؤسّسه از روز دوشنبه سوم ذیالحجه 1416 ه. ق. تا هفدهم ذیالحجه، به خاطر مصادف بودن این ایام با موسم حج، تعطیل میباشد.
امید است خداوند متعال همه مسلمین را در راهی ارشاد فرماید که این راه
ص: 208
به اتحاد و همبستگی آنان بارور گردد و همه موانع اتحاد را از میان بردارد تا شاهد سیادت و عزت و سعادت را در دنیا و آخرت در آغوش گیرند!
سید محمد باقر حجتی
مکه مکرّمه- قصر حسن العابد (بعثه مقام معظم رهبری)
چهارشنبه 5 ذیالحجه 1416 ه. ق.- 5/ 2/ 1375 ه. ش.